۵٬۱۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' </ref>' به '</ref>') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
در لشکرکشی اصحاب جمل به بصره، سگان سرزمین حَوْأب به عایشه پارس کردند و او به یاد [[حدیث]] [[پیامبر(ص)|پیامبر]] افتاد که همسرانش را بر حذر داشته بود که سگهای [[حوأب]] سر راهشان را بگیرند. در این هنگام، ابن زبیر ۵۰ تن از [[بنیعامر بن صعصعه]] را واداشت تا نزد عایشه شهادت دهند که آن ناحیه حوأب نیست.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۴؛ الفتوح، ج۲، ص۴۵۸.</ref> این گواهی نخستین گواهی دروغ در اسلام شناخته شد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۸۲؛ تذکرة الخواص، ص۶۸.</ref> | در لشکرکشی اصحاب جمل به بصره، سگان سرزمین حَوْأب به عایشه پارس کردند و او به یاد [[حدیث]] [[پیامبر(ص)|پیامبر]] افتاد که همسرانش را بر حذر داشته بود که سگهای [[حوأب]] سر راهشان را بگیرند. در این هنگام، ابن زبیر ۵۰ تن از [[بنیعامر بن صعصعه]] را واداشت تا نزد عایشه شهادت دهند که آن ناحیه حوأب نیست.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۴؛ الفتوح، ج۲، ص۴۵۸.</ref> این گواهی نخستین گواهی دروغ در اسلام شناخته شد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۸۲؛ تذکرة الخواص، ص۶۸.</ref> | ||
ابن زبیر در راه [[بصره]] و در این شهر پس از درگیری و نزاع طلحه و زبیر بر سر امامت لشکر، در کنار [[محمد بن طلحه]] امامت لشکریان جمل را عهدهدار بود.<ref>الطبقات، ج۵، ص۴۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۸؛ الجمل، ص۲۸۲.</ref> پس از ورود اصحاب جمل به بصره و بر خلاف پیمان آتش بسی که با [[عثمان بن حنیف|عثمان بن حُنَیف]] حاکم بصره تا رسیدن امام علی(ع) بسته بودند، ابن زبیر در رأس گروهی، ۴۰ نفر از محافظان [[مسلمان]] را کشت و [[بیت المال]] را تصرف کرد.<ref>فتوح البلدان، ص۳۶۵؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۸.</ref> او که فرمانده پیاده نظام جمل بود،<ref>الاخبار الطوال، ص۱۴۶؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۸۵.</ref> در آغاز نبرد، با آگاهی از تصمیم پدرش زبیر برای کنارهگیری از جنگ، کوشید تا با ترسو خواندن پدرش او را از این کار بازدارد. اما سرانجام زبیر از جنگ کناره گرفت.<ref>الفتوح، ج۲، ص۴۷۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۳.</ref> ابن زبیر در کشاکش نبرد دقایقی زمام شتر عایشه را در دست گرفت؛ اما عایشه که خطر این کار را میدانست، او را سوگند داد تا آن را رها کند.<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۷. </ref> عبدالله در این جنگ با [[مالک اشتر]] درگیر شد و با وجود بیش از ۳۰ زخم<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۵.</ref> جان سالم به در برد. عایشه به کسی که مژده سلامت او را در این نبرد داد، 10000 درهم مژدگانی پرداخت.<ref>الجمل، ص۳۵۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۶؛ الاصابه، ج۴، ص۸۲.</ref> ابن زبیر پس از شکست اصحاب جمل، در خانه مردی از [[قبیله ازد]] پنهان شد و در کنار دیگر فراریان این نبرد، مشمول عفو امام علی(ع) قرار گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۷؛ الفتوح، ج۲، ص۴۸۵.</ref> | ابن زبیر در راه [[بصره]] و در این شهر پس از درگیری و نزاع طلحه و زبیر بر سر امامت لشکر، در کنار [[محمد بن طلحه]] امامت لشکریان جمل را عهدهدار بود.<ref>الطبقات، ج۵، ص۴۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۸؛ الجمل، ص۲۸۲.</ref> پس از ورود اصحاب جمل به بصره و بر خلاف پیمان آتش بسی که با [[عثمان بن حنیف|عثمان بن حُنَیف]] حاکم بصره تا رسیدن امام علی(ع) بسته بودند، ابن زبیر در رأس گروهی، ۴۰ نفر از محافظان [[مسلمان]] را کشت و [[بیت المال]] را تصرف کرد.<ref>فتوح البلدان، ص۳۶۵؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۸.</ref> او که فرمانده پیاده نظام جمل بود،<ref>الاخبار الطوال، ص۱۴۶؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۸۵.</ref> در آغاز نبرد، با آگاهی از تصمیم پدرش زبیر برای کنارهگیری از جنگ، کوشید تا با ترسو خواندن پدرش او را از این کار بازدارد. اما سرانجام زبیر از جنگ کناره گرفت.<ref>الفتوح، ج۲، ص۴۷۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۳.</ref> ابن زبیر در کشاکش نبرد دقایقی زمام شتر عایشه را در دست گرفت؛ اما عایشه که خطر این کار را میدانست، او را سوگند داد تا آن را رها کند.<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۷.</ref> عبدالله در این جنگ با [[مالک اشتر]] درگیر شد و با وجود بیش از ۳۰ زخم<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۵.</ref> جان سالم به در برد. عایشه به کسی که مژده سلامت او را در این نبرد داد، 10000 درهم مژدگانی پرداخت.<ref>الجمل، ص۳۵۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۶؛ الاصابه، ج۴، ص۸۲.</ref> ابن زبیر پس از شکست اصحاب جمل، در خانه مردی از [[قبیله ازد]] پنهان شد و در کنار دیگر فراریان این نبرد، مشمول عفو امام علی(ع) قرار گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۷؛ الفتوح، ج۲، ص۴۸۵.</ref> | ||
====در جنگ صفین==== | ====در جنگ صفین==== | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
==خلافت ابن زبیر== | ==خلافت ابن زبیر== | ||
ابن زبیر با توجه به پیوند نسَبیاش با عایشه و [[حضرت خدیجه(س)|خدیجه]]، همسران پیامبر(ص)، سابقه پدرش در اسلام، نسبت خویشاوندیاش با پیامبر(ص)<ref>اخبار الدولة العباسیه، ص۶۱.</ref>، عضویت پدرش در [[شورای شش نفره|شورای خلافت عمر]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۴۲.</ref> و نیز با این ادعا که عثمان با او درباره خلافت پیمان بسته و همین باعث شده تا زبیر و طلحه پشت سر او نماز بگزارند<ref>الطبقات، خامسه۲، ص۶۷؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۳۸۷.</ref>، خود را برای خلافت شایستهتر از [[بنیامیه]] میدانست. ابن زبیر به عنوان فرزند بزرگ زبیر، پس از مرگ وی متولی میراث عظیم پدرش به ارزش بیش از 50000000 درهم<ref>الطبقات، ج۳، ص۸۱؛ المنتظم، ج۵، ص۱۱۰.</ref> شد و با فروش بخشهایی از آن، بدهی او را که معادل 1000200 درهم بود، پرداخت نمود و پس از این که چهار سال در ایام حج اعلان کرد که هرکه از پدرش طلبی دارد، به او مراجعه کند، باقیمانده [[ارث|ارثش]] را میان ورثه قسمت کرد<ref>الطبقات، ج۳، ص۸۱؛ المنتظم، ج۵، ص۱۱۰.</ref> و بر پایه وصیت پدرش، ثلث مالش را که افزون بر 17000000 درهم میشد، به نفع فرزندان خود در اختیار گرفت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۸۰؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۲۵. </ref> نمیتوان این ثروت عظیم را در تلاش او برای خلافت بیتأثیر دانست. | ابن زبیر با توجه به پیوند نسَبیاش با عایشه و [[حضرت خدیجه(س)|خدیجه]]، همسران پیامبر(ص)، سابقه پدرش در اسلام، نسبت خویشاوندیاش با پیامبر(ص)<ref>اخبار الدولة العباسیه، ص۶۱.</ref>، عضویت پدرش در [[شورای شش نفره|شورای خلافت عمر]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۴۲.</ref> و نیز با این ادعا که عثمان با او درباره خلافت پیمان بسته و همین باعث شده تا زبیر و طلحه پشت سر او نماز بگزارند<ref>الطبقات، خامسه۲، ص۶۷؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۳۸۷.</ref>، خود را برای خلافت شایستهتر از [[بنیامیه]] میدانست. ابن زبیر به عنوان فرزند بزرگ زبیر، پس از مرگ وی متولی میراث عظیم پدرش به ارزش بیش از 50000000 درهم<ref>الطبقات، ج۳، ص۸۱؛ المنتظم، ج۵، ص۱۱۰.</ref> شد و با فروش بخشهایی از آن، بدهی او را که معادل 1000200 درهم بود، پرداخت نمود و پس از این که چهار سال در ایام حج اعلان کرد که هرکه از پدرش طلبی دارد، به او مراجعه کند، باقیمانده [[ارث|ارثش]] را میان ورثه قسمت کرد<ref>الطبقات، ج۳، ص۸۱؛ المنتظم، ج۵، ص۱۱۰.</ref> و بر پایه وصیت پدرش، ثلث مالش را که افزون بر 17000000 درهم میشد، به نفع فرزندان خود در اختیار گرفت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۸۰؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۲۵.</ref> نمیتوان این ثروت عظیم را در تلاش او برای خلافت بیتأثیر دانست. | ||
عبدالله ابن زبیر در نهم [[رجب المرجب|رجب]] سال ۶۴ق.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۶۰.</ref> مردم را به بیعت با خود بر پایه [[قرآن|کتاب خدا]] و سنت پیامبر(ص) و سیره خلفا فراخواند. برخی نیز زمان اعلان خلافت ابن زبیر را سه ماه پس از مرگ یزید دانستهاند؛ یعنی هنگامی که بنیامیه به سبب اختلافهای خود نتوانسته بودند خلیفهای را به جای او معین کنند.<ref>عبدالله بن زبیر، ص۱۱۹.</ref> بسیاری از شامیان پس از مرگ یزید بن معاویه، به سرکردگی [[ضحاک بن قیس فهری|ضَحاک بن قیس فَهری]] هوادار خلافت ابن زبیر بودند. از همین رو، [[حصین بن نمیر]]، فرمانده لشکر محاصرهکننده که خود نیز از سران شام بود، به عبدالله پیشنهاد کرد تا با نادیده گرفتن کشتار مدینه به دست شامیان، برای به دست گرفتن خلافت همراه او به شام بیاید. اما ابن زبیر که گویا قدرت شام را دست کم گرفته بود، پیشنهاد حصین را نپذیرفت و به فرستادن نماینده بسنده کرد و همین باعث شد که حصین او را مردی بیکیاست بداند.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۴، ۳۷۲.</ref> برخی نیز سبب رد پیشنهاد حصین را بیاعتمادی ابن زبیر به جایگاه اجتماعی او در شام، ترس از پراکندگی نیروهایی که او را به عنوان پناهنده به خانه خدا یاری میدادند، تکیه ابن زبیر بر [[حجاز]] به عنوان وطن اصلی و پایگاه عشیره و قبیلهاش، و ترس او از نیرنگ و خدعه حصین دانستهاند.<ref>عبدالله بن زبیر، ص۱۱۶؛ تاریخ مکه، سباعی، ص۱۳۷.</ref> | عبدالله ابن زبیر در نهم [[رجب المرجب|رجب]] سال ۶۴ق.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۶۰.</ref> مردم را به بیعت با خود بر پایه [[قرآن|کتاب خدا]] و سنت پیامبر(ص) و سیره خلفا فراخواند. برخی نیز زمان اعلان خلافت ابن زبیر را سه ماه پس از مرگ یزید دانستهاند؛ یعنی هنگامی که بنیامیه به سبب اختلافهای خود نتوانسته بودند خلیفهای را به جای او معین کنند.<ref>عبدالله بن زبیر، ص۱۱۹.</ref> بسیاری از شامیان پس از مرگ یزید بن معاویه، به سرکردگی [[ضحاک بن قیس فهری|ضَحاک بن قیس فَهری]] هوادار خلافت ابن زبیر بودند. از همین رو، [[حصین بن نمیر]]، فرمانده لشکر محاصرهکننده که خود نیز از سران شام بود، به عبدالله پیشنهاد کرد تا با نادیده گرفتن کشتار مدینه به دست شامیان، برای به دست گرفتن خلافت همراه او به شام بیاید. اما ابن زبیر که گویا قدرت شام را دست کم گرفته بود، پیشنهاد حصین را نپذیرفت و به فرستادن نماینده بسنده کرد و همین باعث شد که حصین او را مردی بیکیاست بداند.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۴، ۳۷۲.</ref> برخی نیز سبب رد پیشنهاد حصین را بیاعتمادی ابن زبیر به جایگاه اجتماعی او در شام، ترس از پراکندگی نیروهایی که او را به عنوان پناهنده به خانه خدا یاری میدادند، تکیه ابن زبیر بر [[حجاز]] به عنوان وطن اصلی و پایگاه عشیره و قبیلهاش، و ترس او از نیرنگ و خدعه حصین دانستهاند.<ref>عبدالله بن زبیر، ص۱۱۶؛ تاریخ مکه، سباعی، ص۱۳۷.</ref> |
ویرایش