۵٬۱۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref> ،' به '</ref>،') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==شخصیتشناسی== | ==شخصیتشناسی== | ||
جندب (یا بُریر) بن جُنادة بن کعیب بن صُعیر، معروف به ابوذر غفاری<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۵-۱۶۶؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> از [[صحابه]] بزرگ [[پیامبر(ص)|رسول خدا(ص)]]<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۷.</ref> از [[قبیله بنیغفار]] بود. بنیغفار از تیره بنیکنانه از عرب عدنانی و ساکنان اطراف [[مکه]] بودند<ref>جمهرة انساب العرب، ص۴۶۶؛ معجم قبائل العرب، ج۳، ص۸۹۰.</ref> که در [[فتح مکه]] با ۳۰۰ نفر<ref>المغازی، ج۲، ص۸۱۹؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۶۷.</ref> و در [[غزوه حنین]] با ۱۰۰۰ نفر<ref>سبل الهدی، ج۵، ص۳۱۳.</ref> پیامبر را یاری دادند و ایشان با آنان پیمان دفاعی داشت<ref>الطبقات، ج۱، ص۲۱۰؛ مکاتیب الرسول، ج۳، ص۲۵۷.</ref> و آنان را در کنار [[انصار]] و چند قبیله دیگر، دوستان و هواداران خود میدانست<ref>الانساب، ج۱۰، ص۶۴؛ المعالم الاثیره، ص۹۹.</ref> و برای سکونتشان بخشی از مدینه را اختصاص داد.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۶۰؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۲۶۳.</ref> | جندب (یا بُریر) بن جُنادة بن کعیب بن صُعیر، معروف به ابوذر غفاری<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۵-۱۶۶؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> از [[صحابه]] بزرگ [[پیامبر(ص)|رسول خدا(ص)]]<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۷.</ref> از [[قبیله بنیغفار]] بود. بنیغفار از تیره بنیکنانه از عرب عدنانی و ساکنان اطراف [[مکه]] بودند<ref>جمهرة انساب العرب، ص۴۶۶؛ معجم قبائل العرب، ج۳، ص۸۹۰.</ref> که در [[فتح مکه]] با ۳۰۰ نفر<ref>المغازی، ج۲، ص۸۱۹؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۶۷.</ref> و در [[غزوه حنین]] با ۱۰۰۰ نفر<ref>سبل الهدی، ج۵، ص۳۱۳.</ref> پیامبر را یاری دادند و ایشان با آنان پیمان دفاعی داشت<ref>الطبقات، ج۱، ص۲۱۰؛ مکاتیب الرسول، ج۳، ص۲۵۷.</ref> و آنان را در کنار [[انصار]] و چند قبیله دیگر، دوستان و هواداران خود میدانست<ref>الانساب، ج۱۰، ص۶۴؛ المعالم الاثیره، ص۹۹.</ref> و برای سکونتشان بخشی از مدینه را اختصاص داد.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۶۰؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۲۶۳.</ref> | ||
==اسلامآوردن== | ==اسلامآوردن== | ||
از زندگی پیش از اسلام ابوذر آگاهی چندان در دست نیست. بر پایه روایتی، در [[جاهلیت]] شبانی میکرد<ref>الکافی، ج۸، ص۲۹۷.</ref> و دلیرانه یکتنه در برابر کاروانی میایستاد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۷.</ref> سه سال پیش از پذیرش [[اسلام]]، خدای یگانه را میپرستید و نماز میگزارد و از بتها دوری میجست.<ref>صحیح مسلم، ج۸، ص۳۶۰؛ الکافی، ج۸، ص۱۶۸.</ref> بر پایه گزارشهایی، آیه ۱۷ [[سوره زمر]] در مدح او و دو تن دیگر نازل شده است که در جاهلیت نیز از بتپرستی دوری میکردند.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۴۹؛ الدر المنثور، ج۵، ص۳۲۴.</ref> وی پنجمین فردی بود که اسلام آورد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۹؛ اسد الغابه، ج۱، ص۳۵۷.</ref> برخی او را چهارمین مسلمان دانستهاند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> بر همین اساس او را از سابقان در اسلام شمردهاند.<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۳۵.</ref> داستان اسلام آوردن او را گوناگون<ref>المستدرک، ج۳، ص۳۳۹؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۳۲۷.</ref> و حتی پس از رخدادی اعجازآمیز<ref>الکافی، ج۸، ص۲۹۷.</ref> یاد کردهاند. مشهور است که چون خبر [[بعثت]] پیامبر(ص) را شنید، برادرش را برای خبریابی به مکه فرستاد و پس از شنیدن سخن او، خود به مکه آمد و پس از تحمل سختی و برخورد با دشمنان اسلام، پیامبر گرامی(ص) را دیدار نمود و اسلام آورد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۹؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۵۵.</ref> او با پیامبر بیعت کرد که در راه خدا از ملامت هیچ سرزنشکنندهای نهراسد و حق بگوید، هر چند تلخ باشد.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۶، ص۱۷۶؛ اسد الغابه، ج۱، ص۳۵۷.</ref> | از زندگی پیش از اسلام ابوذر آگاهی چندان در دست نیست. بر پایه روایتی، در [[جاهلیت]] شبانی میکرد<ref>الکافی، ج۸، ص۲۹۷.</ref> و دلیرانه یکتنه در برابر کاروانی میایستاد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۷.</ref> سه سال پیش از پذیرش [[اسلام]]، خدای یگانه را میپرستید و نماز میگزارد و از بتها دوری میجست.<ref>صحیح مسلم، ج۸، ص۳۶۰؛ الکافی، ج۸، ص۱۶۸.</ref> بر پایه گزارشهایی، آیه ۱۷ [[سوره زمر]] در مدح او و دو تن دیگر نازل شده است که در جاهلیت نیز از بتپرستی دوری میکردند.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۴۹؛ الدر المنثور، ج۵، ص۳۲۴.</ref> وی پنجمین فردی بود که اسلام آورد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۹؛ اسد الغابه، ج۱، ص۳۵۷.</ref> برخی او را چهارمین مسلمان دانستهاند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> بر همین اساس او را از سابقان در اسلام شمردهاند.<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۳۵.</ref> داستان اسلام آوردن او را گوناگون<ref>المستدرک، ج۳، ص۳۳۹؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۳۲۷.</ref> و حتی پس از رخدادی اعجازآمیز<ref>الکافی، ج۸، ص۲۹۷.</ref> یاد کردهاند. مشهور است که چون خبر [[بعثت]] پیامبر(ص) را شنید، برادرش را برای خبریابی به مکه فرستاد و پس از شنیدن سخن او، خود به مکه آمد و پس از تحمل سختی و برخورد با دشمنان اسلام، پیامبر گرامی(ص) را دیدار نمود و اسلام آورد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۹؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۵۵.</ref> او با پیامبر بیعت کرد که در راه خدا از ملامت هیچ سرزنشکنندهای نهراسد و حق بگوید، هر چند تلخ باشد.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۶، ص۱۷۶؛ اسد الغابه، ج۱، ص۳۵۷.</ref> | ||
==تبلیغ در قبیله خویش== | ==تبلیغ در قبیله خویش== | ||
[[پیامبر(ص)]] ابوذر را به تبلیغ دین در قبیله خویش تا [[هجرت به مدینه]]، مأمور کرد؛ امّا وی پیش از بازگشت در میان خفقان [[مشرکان]]، شعار [[توحید]] سر داد و با ضرب و شتم شدید آنان روبهرو شد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۰؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۱۷.</ref> سپس به دیار خویش رفت. با تلاش او نیمی از بنیغفار تا پیش از هجرت به مدینه و نیم دیگر پس از هجرت مسلمان شدند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۷؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۱۶۹.</ref> بر پایه برخی گزارشها، در این مدت و احتمالاً هماهنگ با سیاست پیامبر در ایجاد ناامنی برای کاروانهای تجاری [[قبیله قریش|قریش]]، ابوذر در محلی به نام «ثنیه غزال»، کاروانهای تجاری قریش را تهدید میکرد و تنها پس از گفتن شهادتین، اموالشان را بازپس میداد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۷-۱۶۸؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۲۵.</ref> | [[پیامبر(ص)]] ابوذر را به تبلیغ دین در قبیله خویش تا [[هجرت به مدینه]]، مأمور کرد؛ امّا وی پیش از بازگشت در میان خفقان [[مشرکان]]، شعار [[توحید]] سر داد و با ضرب و شتم شدید آنان روبهرو شد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۰؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۱۷.</ref> سپس به دیار خویش رفت. با تلاش او نیمی از بنیغفار تا پیش از هجرت به مدینه و نیم دیگر پس از هجرت مسلمان شدند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۷؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۱۶۹.</ref> بر پایه برخی گزارشها، در این مدت و احتمالاً هماهنگ با سیاست پیامبر در ایجاد ناامنی برای کاروانهای تجاری [[قبیله قریش|قریش]]، ابوذر در محلی به نام «ثنیه غزال»، کاروانهای تجاری قریش را تهدید میکرد و تنها پس از گفتن شهادتین، اموالشان را بازپس میداد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۷-۱۶۸؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۲۵.</ref> | ||
==سکونت در مدینه== | ==سکونت در مدینه== | ||
ابوذر پس از غزوه [[غزوه احد|اُحُد]] یا [[غزوه خندق|خندق]]<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۸؛ ج۳، ص۴۱۹؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> به [[مدینه]] رفت و چون سکونتگاهی نداشت، در مکانی به نام [[صفه|صفّه]] در قسمت شمالی [[مسجد النبی|مسجد پیامبر(ص)]] اقامت گزید.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۲.</ref> ذیل آیات ۲۷-۲۸ [[سوره کهف]] نقل شده که عدهای از همنشینی با [[صحابه]] تهیدست مانند ابوذر پرهیز میکردند و از پیامبر خواستند تا از فقیران دوری کند. اما این آیات، آن اصحاب تهیدست را کسانی دانست که هر صبح و شام [[خدا]] را خالصانه یاد میکنند و پیامبر را به همراهی با آنان فرمان داد و از پذیرش پیشنهاد اشراف بازداشت.<ref>جامع البیان، ج۱۵، ص۲۹۴؛ زاد المسیر، ج۳، ص۷۹.</ref> ابوذر در سال اول که [[پیمان برادری]] برقرار شد، در مدینه حضور نداشت<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۰؛ ج۳، ص۴۱۹.</ref> ؛ اما کسانی مانند [[عبدالله بن مسعود]]<ref>اعلام الوری، ج۱، ص۳۶۳؛ مناقب، ج۲، ص۲۲.</ref>، [[هلال مولی مغیرة بن شعبه]]<ref>الآحاد و المثانی، ج۲، ص۹۲؛ تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۴۱۷.</ref>، [[سلمان فارسی|سلمان]]<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱؛ ج۸، ص۱۶۲.</ref> و [[منذر بن عمرو]]<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۶؛ المنتظم، ج۳، ص۷۶.</ref> را برادر او یاد کردهاند. میتوان حدس زد که پیامبر به صورت غیابی برای او، مانند [[جعفر بن ابی طالب|جعفر طیار]]، برادری برگزیده است.<ref>المنتظم، ج۳، ص۷۲؛ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۲۹۳.</ref> برخی محققان با تکیه بر شواهد و ادله بر این باورند که پیمان برادری او با سلمان بوده است.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۲۴۲-۲۴۴.</ref> او تا پایان حیات پیامبر(ص) با ایشان همراه بود.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> در شب زندهداری میکوشید. همگام با برخی مسلمانان، پس از نزول آیه ۱۷ [[سوره ذاریات]]: {کانُوا قَلِیلا مِنَ اللَّیلِ مَا یهْجَعُونَ} بر خود سخت میگرفت و از شدت خستگی با تکیه بر عصا نماز میگزارد و تنها اندکی از شب را به استراحت میپرداخت. با نزول آیه ۲۰ [[سوره مزمل|سوره مزمّل]] از عنایت خاص خداوند به آنان یاد گشت و برای استراحت بیشتر به آنان رخصت داده شد.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۳۶؛ الدر المنثور، ج۹، ص۱۱۳؛ روح المعانی، ج۱۴، ص۹.</ref> به نقل [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، مقصود از {طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَک} (سوره مزمل، ۲۰) [[امام علی(ع)]] و ابوذر هستند که مانند پیامبر(ص) نزدیک به دو سوم یا یک نیمه و یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت میگذراندند.<ref>شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۷؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۷۵.</ref> | ابوذر پس از غزوه [[غزوه احد|اُحُد]] یا [[غزوه خندق|خندق]]<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۸؛ ج۳، ص۴۱۹؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> به [[مدینه]] رفت و چون سکونتگاهی نداشت، در مکانی به نام [[صفه|صفّه]] در قسمت شمالی [[مسجد النبی|مسجد پیامبر(ص)]] اقامت گزید.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۲.</ref> ذیل آیات ۲۷-۲۸ [[سوره کهف]] نقل شده که عدهای از همنشینی با [[صحابه]] تهیدست مانند ابوذر پرهیز میکردند و از پیامبر خواستند تا از فقیران دوری کند. اما این آیات، آن اصحاب تهیدست را کسانی دانست که هر صبح و شام [[خدا]] را خالصانه یاد میکنند و پیامبر را به همراهی با آنان فرمان داد و از پذیرش پیشنهاد اشراف بازداشت.<ref>جامع البیان، ج۱۵، ص۲۹۴؛ زاد المسیر، ج۳، ص۷۹.</ref> ابوذر در سال اول که [[پیمان برادری]] برقرار شد، در مدینه حضور نداشت<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۰؛ ج۳، ص۴۱۹.</ref> ؛ اما کسانی مانند [[عبدالله بن مسعود]]<ref>اعلام الوری، ج۱، ص۳۶۳؛ مناقب، ج۲، ص۲۲.</ref> ، [[هلال مولی مغیرة بن شعبه]]<ref>الآحاد و المثانی، ج۲، ص۹۲؛ تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۴۱۷.</ref> ، [[سلمان فارسی|سلمان]]<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱؛ ج۸، ص۱۶۲.</ref> و [[منذر بن عمرو]]<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۶؛ المنتظم، ج۳، ص۷۶.</ref> را برادر او یاد کردهاند. میتوان حدس زد که پیامبر به صورت غیابی برای او، مانند [[جعفر بن ابی طالب|جعفر طیار]]، برادری برگزیده است.<ref>المنتظم، ج۳، ص۷۲؛ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۲۹۳.</ref> برخی محققان با تکیه بر شواهد و ادله بر این باورند که پیمان برادری او با سلمان بوده است.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۲۴۲-۲۴۴.</ref> او تا پایان حیات پیامبر(ص) با ایشان همراه بود.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> در شب زندهداری میکوشید. همگام با برخی مسلمانان، پس از نزول آیه ۱۷ [[سوره ذاریات]]: {کانُوا قَلِیلا مِنَ اللَّیلِ مَا یهْجَعُونَ} بر خود سخت میگرفت و از شدت خستگی با تکیه بر عصا نماز میگزارد و تنها اندکی از شب را به استراحت میپرداخت. با نزول آیه ۲۰ [[سوره مزمل|سوره مزمّل]] از عنایت خاص خداوند به آنان یاد گشت و برای استراحت بیشتر به آنان رخصت داده شد.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۳۶؛ الدر المنثور، ج۹، ص۱۱۳؛ روح المعانی، ج۱۴، ص۹.</ref> به نقل [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، مقصود از {طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَک} (سوره مزمل، ۲۰) [[امام علی(ع)]] و ابوذر هستند که مانند پیامبر(ص) نزدیک به دو سوم یا یک نیمه و یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت میگذراندند.<ref>شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۷؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۷۵.</ref> | ||
==حضور در غزوات== | ==حضور در غزوات== | ||
ابوذر در [[غزوه ذات الرقاع]] به سال چهارم قمری<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۰۳.</ref>، [[غزوه بنیمصطلق|بنیمصطلق]] به سال ششم قمری<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۹.</ref> و [[عمرة القضاء]] به سال هفتم قمری<ref>مناقب، ج۱، ص۱۴۱.</ref> و بر پایه گزارشی، در [[فتح مکه]] و [[غزوه حنین]] به سال هشتم قمری<ref>مناقب، ج۱، ص۱۴۱.</ref> امامت جماعتِ [[مدینه]] و جانشینی پیامبر(ص) را بر عهده داشت. اما برخی او را پرچمدار بنیغفار در این دو جنگ دانستهاند.<ref>المغازی، ج۲، ص۸۱۹؛ ج۳، ص۸۹۶.</ref> ابوذر در [[غزوه تبوک]] به سال نهم قمری حضور داشت؛ ولی به سبب ضعف مرکب، با تأخیر و پیاده به حضور پیامبر(ص) رسید.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۰۰۰؛ الطبقات، ج۲، ص۱۲۵.</ref> در این حال، پیامبر(ص) از زندگی و مرگ او در تنهایی یاد کرد و او را کسی دانست که تنها وارد [[بهشت]] خواهد شد.<ref>المستدرک، ج۳، ص۵۱؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۹۹؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۹۸.</ref> | ابوذر در [[غزوه ذات الرقاع]] به سال چهارم قمری<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۰۳.</ref> ، [[غزوه بنیمصطلق|بنیمصطلق]] به سال ششم قمری<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۹.</ref> و [[عمرة القضاء]] به سال هفتم قمری<ref>مناقب، ج۱، ص۱۴۱.</ref> و بر پایه گزارشی، در [[فتح مکه]] و [[غزوه حنین]] به سال هشتم قمری<ref>مناقب، ج۱، ص۱۴۱.</ref> امامت جماعتِ [[مدینه]] و جانشینی پیامبر(ص) را بر عهده داشت. اما برخی او را پرچمدار بنیغفار در این دو جنگ دانستهاند.<ref>المغازی، ج۲، ص۸۱۹؛ ج۳، ص۸۹۶.</ref> ابوذر در [[غزوه تبوک]] به سال نهم قمری حضور داشت؛ ولی به سبب ضعف مرکب، با تأخیر و پیاده به حضور پیامبر(ص) رسید.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۰۰۰؛ الطبقات، ج۲، ص۱۲۵.</ref> در این حال، پیامبر(ص) از زندگی و مرگ او در تنهایی یاد کرد و او را کسی دانست که تنها وارد [[بهشت]] خواهد شد.<ref>المستدرک، ج۳، ص۵۱؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۹۹؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۹۸.</ref> | ||
== ابوذر در روزگار دو خلیفه نخست== | == ابوذر در روزگار دو خلیفه نخست== | ||
با رحلت [[پیامبر گرامی(ص)]] وی بر امامت [[امام علی(ع)|علی(ع)]] ثابت قدم ماند و به تعبیر [[امام صادق(ع)]] از اندک کسانی بود که بر فرمان رسول خدا استواری ورزیدند.<ref>الکافی، ج۸، ص۲۴۵-۲۴۶؛ رجال کشی، ج۱، ص۲۷.</ref> او تا پایان عمر دیگران را به همین ثبات قدم سفارش کرد.<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۲۲۶.</ref> از این رو، به [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] به سبب غصب خلافت اعتراض نمود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۲۶.</ref> و همراه برخی دیگر از بزرگان [[صحابه]]، از علی(ع) خواست تا برای گرفتن حقّ خود برپا خیزد. وی در خطبهای که در حضور ابوبکر، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[مهاجران]] و [[انصار]] خواند، بر حقّانیت علی(ع) تأکید کرد.<ref>الخصال، ج۲، ص۴۶۱، ۴۶۳.</ref> همین رابطه با خاندان پیامبر(ص) و علی(ع)، او را در جمع کمشمار تشییعکنندگان [[حضرت فاطمه(س)]] قرار داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۵.</ref> | با رحلت [[پیامبر گرامی(ص)]] وی بر امامت [[امام علی(ع)|علی(ع)]] ثابت قدم ماند و به تعبیر [[امام صادق(ع)]] از اندک کسانی بود که بر فرمان رسول خدا استواری ورزیدند.<ref>الکافی، ج۸، ص۲۴۵-۲۴۶؛ رجال کشی، ج۱، ص۲۷.</ref> او تا پایان عمر دیگران را به همین ثبات قدم سفارش کرد.<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۲۲۶.</ref> از این رو، به [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] به سبب غصب خلافت اعتراض نمود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۲۶.</ref> و همراه برخی دیگر از بزرگان [[صحابه]]، از علی(ع) خواست تا برای گرفتن حقّ خود برپا خیزد. وی در خطبهای که در حضور ابوبکر، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[مهاجران]] و [[انصار]] خواند، بر حقّانیت علی(ع) تأکید کرد.<ref>الخصال، ج۲، ص۴۶۱، ۴۶۳.</ref> همین رابطه با خاندان پیامبر(ص) و علی(ع)، او را در جمع کمشمار تشییعکنندگان [[حضرت فاطمه(س)]] قرار داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۵.</ref> | ||
از زندگی ابوذر در زمان خلافت [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]]، چندان آگاهی در دست نیست. در دوره [[عمر بن خطاب|عمر]] یکی از چهار نفری بود که به رغم عدم حضور در [[غزوه بدر]]، به سبب ارجمندیاش، در تقسیم دیوان در کنار بدریان قرار گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۰۹.</ref> پس از مرگ ابوبکر به [[شام]] رفت و آنجا سکنا گزید.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> به سال ۱۹ق در فتح [[مصر]] به فرماندهی [[عمرو بن عاص]] شرکت کرد و گویا قصد اقامت در آنجا را داشت<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۸.</ref> ؛ اما به شام بازگشت و در یکی از جنگهای تابستانی [[معاویه]]، نبرد عَموریه، در سال ۲۳ ق حضور یافت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴.</ref> | از زندگی ابوذر در زمان خلافت [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]]، چندان آگاهی در دست نیست. در دوره [[عمر بن خطاب|عمر]] یکی از چهار نفری بود که به رغم عدم حضور در [[غزوه بدر]]، به سبب ارجمندیاش، در تقسیم دیوان در کنار بدریان قرار گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۰۹.</ref> پس از مرگ ابوبکر به [[شام]] رفت و آنجا سکنا گزید.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> به سال ۱۹ق در فتح [[مصر]] به فرماندهی [[عمرو بن عاص]] شرکت کرد و گویا قصد اقامت در آنجا را داشت<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۸.</ref> ؛ اما به شام بازگشت و در یکی از جنگهای تابستانی [[معاویه]]، نبرد عَموریه، در سال ۲۳ ق حضور یافت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴.</ref> | ||
==اعتراض به اشرافیگری بنیامیه== | ==اعتراض به اشرافیگری بنیامیه== | ||
در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]]، ابوذر همچنان در شام ماند و در فتح قبرس به دست [[معاویه]] به سال ۲۷ یا ۲۸ ق حضور داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۵.</ref> او که در زمان عثمان، نفوذ اشرافیگری و ثروتاندوزی را در جامعه اسلامی و حتی یاران پیامبر شاهد بود و دستاندازی [[بنیامیه]] را به عنوان خویشان خلیفه بر بیت المال میدید، به این پلیدیها اعتراض میکرد. اختلاف او با معاویه و خلیفه سوم نیز به چگونگی استفاده آنان از بیت المال ارتباط داشت. وی معتقد بود که نیمه دوم آیه ۳۴ [[سوره توبه]]: {یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کثِیرًا مِنَ الأحبَارِ وَالرُّهبَانِ لَیأْکلُونَ أَموَالَ النَّاسِ بِالبَاطِلِ وَیصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللهِ وَالَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّةَ وَلا ینفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ} به اهلکتاب اختصاص ندارد؛ بلکه همه کسانیکه طلا و نقره میاندوزند و در راه خدا انفاق نمیکنند، به عذاب الهی تهدید شدهاند. او حاکمان را به اصلاح شئون زندگی مردم و بهرهمندی همه طبقات از بیت المال توصیه میکرد. از این رو، به کاخسازی معاویه در شام اعتراض نمود و آیه کنز را برای او خواند. این اعتراض به هتک حرمت او از طرف معاویه و بازداری مردم از همنشینی با وی و سرانجام به بهانه فسادانگیزی در جامعه، به اخراج خشونتبار او به سوی مدینه انجامید.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.</ref> | در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]]، ابوذر همچنان در شام ماند و در فتح قبرس به دست [[معاویه]] به سال ۲۷ یا ۲۸ ق حضور داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۵.</ref> او که در زمان عثمان، نفوذ اشرافیگری و ثروتاندوزی را در جامعه اسلامی و حتی یاران پیامبر شاهد بود و دستاندازی [[بنیامیه]] را به عنوان خویشان خلیفه بر بیت المال میدید، به این پلیدیها اعتراض میکرد. اختلاف او با معاویه و خلیفه سوم نیز به چگونگی استفاده آنان از بیت المال ارتباط داشت. وی معتقد بود که نیمه دوم آیه ۳۴ [[سوره توبه]]: {یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کثِیرًا مِنَ الأحبَارِ وَالرُّهبَانِ لَیأْکلُونَ أَموَالَ النَّاسِ بِالبَاطِلِ وَیصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللهِ وَالَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّةَ وَلا ینفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ} به اهلکتاب اختصاص ندارد؛ بلکه همه کسانیکه طلا و نقره میاندوزند و در راه خدا انفاق نمیکنند، به عذاب الهی تهدید شدهاند. او حاکمان را به اصلاح شئون زندگی مردم و بهرهمندی همه طبقات از بیت المال توصیه میکرد. از این رو، به کاخسازی معاویه در شام اعتراض نمود و آیه کنز را برای او خواند. این اعتراض به هتک حرمت او از طرف معاویه و بازداری مردم از همنشینی با وی و سرانجام به بهانه فسادانگیزی در جامعه، به اخراج خشونتبار او به سوی مدینه انجامید.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.</ref> | ||
ابوذر در [[مدینه]] هم ساکت ننشست. وی در مواجهه با عثمان بن عفان، با انتقاد از وضع اجتماعی جامعه اسلامی، نیکی به همسایه و پیوند با خویشان را در کنار پرداخت زکات لازم شمرد.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۳۶.</ref> این که برخی آرای ابوذر را حاصل اجتهاد او دانسته و ضرورت انفاق تمام ثروتهای زاید بر انفاق واجب را به او نسبت دادهاند، سخنی درست نیست. او اقرار داشت که این سخنان را از [[پیامبر(ص)]] شنیده است.<ref>المیزان، ج۹، ص۲۵۹؛ نمونه، ج۷، ص۴۰۰.</ref> برخی محققان با بررسی دقیق این موضوع و با ادله تاریخی ثابت کردهاند که رأی و نظر ابوذر با دیگر [[صحابه]] هیچگونه تضادی نداشت و اتهاماتی که به وی وارد شده، برای تبرئه هیئت حاکمه وقت از فساد و تباهکردن بیت المال بوده است.<ref>ابوذر مسلمان یا سوسیالیست، ص۱۴.</ref> | ابوذر در [[مدینه]] هم ساکت ننشست. وی در مواجهه با عثمان بن عفان، با انتقاد از وضع اجتماعی جامعه اسلامی، نیکی به همسایه و پیوند با خویشان را در کنار پرداخت زکات لازم شمرد.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۳۶.</ref> این که برخی آرای ابوذر را حاصل اجتهاد او دانسته و ضرورت انفاق تمام ثروتهای زاید بر انفاق واجب را به او نسبت دادهاند، سخنی درست نیست. او اقرار داشت که این سخنان را از [[پیامبر(ص)]] شنیده است.<ref>المیزان، ج۹، ص۲۵۹؛ نمونه، ج۷، ص۴۰۰.</ref> برخی محققان با بررسی دقیق این موضوع و با ادله تاریخی ثابت کردهاند که رأی و نظر ابوذر با دیگر [[صحابه]] هیچگونه تضادی نداشت و اتهاماتی که به وی وارد شده، برای تبرئه هیئت حاکمه وقت از فساد و تباهکردن بیت المال بوده است.<ref>ابوذر مسلمان یا سوسیالیست، ص۱۴.</ref> | ||
ابوذر از آنان که مقام سیاسی را برای ثروتاندوزی میپذیرفتند، دوری میگزید. از این رو، آنگاه که [[ابوموسی اشعری]]، از کارگزاران عثمان در [[عراق]]، او را «برادر» خطاب کرد، وی را از تکرار این سخن بازداشت و برادری خود با ابوموسی را تا پیش از زمان خدمت در خلافت عثمان دانست.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۴.</ref> و آنگاه که [[ابوهریره|ابوهُرَیره]] که او نیز سِمَتی را پذیرفته بود، ادعا کرد که در زمان مسئولیتش ثروتی نیندوخته، او را برادر خود دانست.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۶، ص۲۱۰-۲۱۱.</ref> | ابوذر از آنان که مقام سیاسی را برای ثروتاندوزی میپذیرفتند، دوری میگزید. از این رو، آنگاه که [[ابوموسی اشعری]]، از کارگزاران عثمان در [[عراق]]، او را «برادر» خطاب کرد، وی را از تکرار این سخن بازداشت و برادری خود با ابوموسی را تا پیش از زمان خدمت در خلافت عثمان دانست.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۴.</ref> و آنگاه که [[ابوهریره|ابوهُرَیره]] که او نیز سِمَتی را پذیرفته بود، ادعا کرد که در زمان مسئولیتش ثروتی نیندوخته، او را برادر خود دانست.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۶، ص۲۱۰-۲۱۱.</ref> | ||
==تبعید به ربذه== | ==تبعید به ربذه== | ||
اعتراض ابوذر به [[عثمان بن عفان|عثمان]] و پافشاری بر حقیقتِ دینداری و پارسایی، موجب تبعیدش به [[ربذه]] شد؛ جایی که آن را هیچ خوش نداشت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۳۶؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۰-۳۴۱.</ref> هنگام تبعید وی به ربذه، عثمان همگان را از همراهی و بدرقه او نهی کرد. اما [[امام علی(ع)|امام علی]]، [[امام حسن(ع)|امام حسن]]، [[امام حسین(ع)]] و [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]] و [[عمار بن یاسر|عمار]] او را بدرقه کردند و در تأیید رویکرد او و برای همدردی با وی سخن گفتند. امام علی(ع) خشم ابوذر بر حاکمان را خشمی مقدس و برای دین و سبب تبعید او را احساس خطر از روشنگریهایش دانست.<ref>الکافی، ج۸، ص۲۰۶-۲۰۷؛ نور الثقلین، ج۵، ص۳۵۶.</ref> این اجتماع باعث درگیری اندک با [[مروان بن حکم]] شد که مأمور اخراج ابوذر بود و به این همراهان اعتراض کرد. عثمان امام علی(ع) را به سبب فرمان نبردن از او و درگیری با مروان توبیخ نمود.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۵۲-۲۵۳.</ref> درگیری ابوذر با عثمان و تبعیدش را ریشه ناخشنودی قبیله بنیغفار و همپیمانانش از عثمان دانستهاند.<ref>انساب الاشراف، ج۶، ص۱۳۴.</ref> | اعتراض ابوذر به [[عثمان بن عفان|عثمان]] و پافشاری بر حقیقتِ دینداری و پارسایی، موجب تبعیدش به [[ربذه]] شد؛ جایی که آن را هیچ خوش نداشت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۳۶؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۰-۳۴۱.</ref> هنگام تبعید وی به ربذه، عثمان همگان را از همراهی و بدرقه او نهی کرد. اما [[امام علی(ع)|امام علی]]، [[امام حسن(ع)|امام حسن]]، [[امام حسین(ع)]] و [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]] و [[عمار بن یاسر|عمار]] او را بدرقه کردند و در تأیید رویکرد او و برای همدردی با وی سخن گفتند. امام علی(ع) خشم ابوذر بر حاکمان را خشمی مقدس و برای دین و سبب تبعید او را احساس خطر از روشنگریهایش دانست.<ref>الکافی، ج۸، ص۲۰۶-۲۰۷؛ نور الثقلین، ج۵، ص۳۵۶.</ref> این اجتماع باعث درگیری اندک با [[مروان بن حکم]] شد که مأمور اخراج ابوذر بود و به این همراهان اعتراض کرد. عثمان امام علی(ع) را به سبب فرمان نبردن از او و درگیری با مروان توبیخ نمود.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۵۲-۲۵۳.</ref> درگیری ابوذر با عثمان و تبعیدش را ریشه ناخشنودی قبیله بنیغفار و همپیمانانش از عثمان دانستهاند.<ref>انساب الاشراف، ج۶، ص۱۳۴.</ref> | ||
حاکم بودن جوّ عثمانیگری در دوران [[بنیامیه]] تا سده دوم باعث شد تا بسیاری از راویانِ وابسته به اکثریت حاکم، در تلاشی هماهنگ سخن تند ابوذر را موجب اخراج وی از [[مدینه]] و به مصلحت خود او و اصحاب و نیز دین بدانند و با همین رویکرد، اقامت ابوذر در ربذه را به خواست خود وی و اعتراضش به عثمان را نادرست جلوه دهند<ref>الکامل، ج۳، ص۱۱۵؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ق۲، ص۱۳۹.</ref> ؛ با این توجیه که او تنهایی را دوست میداشت و فقط برای گریز از اعرابی شدن که پیامبر(ص) آن را بد شمرده بود، به [[مدینه]] رفت و آمد داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۳۶.</ref> اما بیشتر مورخان، به استناد دادههای تاریخی<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.</ref>، اقامت ابوذر در آنجا را ناچاری و طبق تصمیم عثمان دانسته، معتقدند برخلاف خواست ابوذر که میخواست به [[مکه]]، [[بصره]] یا [[شام]] برود، وی را به ربذه تبعید کردند. بدین روی، رفتار خشمآلود عثمان با صحابی بزرگ پیامبر(ص) را به نقد میکشند.<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۶-۳۷۷؛ الشافی، ج۴، ص۲۹۳- ۲۹۴.</ref> | حاکم بودن جوّ عثمانیگری در دوران [[بنیامیه]] تا سده دوم باعث شد تا بسیاری از راویانِ وابسته به اکثریت حاکم، در تلاشی هماهنگ سخن تند ابوذر را موجب اخراج وی از [[مدینه]] و به مصلحت خود او و اصحاب و نیز دین بدانند و با همین رویکرد، اقامت ابوذر در ربذه را به خواست خود وی و اعتراضش به عثمان را نادرست جلوه دهند<ref>الکامل، ج۳، ص۱۱۵؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ق۲، ص۱۳۹.</ref> ؛ با این توجیه که او تنهایی را دوست میداشت و فقط برای گریز از اعرابی شدن که پیامبر(ص) آن را بد شمرده بود، به [[مدینه]] رفت و آمد داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۳۶.</ref> اما بیشتر مورخان، به استناد دادههای تاریخی<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.</ref> ، اقامت ابوذر در آنجا را ناچاری و طبق تصمیم عثمان دانسته، معتقدند برخلاف خواست ابوذر که میخواست به [[مکه]]، [[بصره]] یا [[شام]] برود، وی را به ربذه تبعید کردند. بدین روی، رفتار خشمآلود عثمان با صحابی بزرگ پیامبر(ص) را به نقد میکشند.<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۶-۳۷۷؛ الشافی، ج۴، ص۲۹۳- ۲۹۴.</ref> | ||
== ویژگیهای شخصیتی ابوذر == | == ویژگیهای شخصیتی ابوذر == | ||
[[امام علی(ع)]] به نقل از [[پیامبر(ص)]] ابوذر را راستگوترین انسانها خوانده است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۲؛ الامالی، طوسی، ص۷۱۰؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۱۷.</ref> شاید این سخن پیامبر موجب شد تا صداقت ابوذر میان عرب ضرب المثل شود.<ref>العقد الفرید، ج۳، ص۷۰.</ref> پیامبر بدو علاقه داشت و او را از حواریان خود دانست<ref>الاختصاص، ص۶۱.</ref> و فرمود که [[بهشت]] در اشتیاق دیدار اوست.<ref>الخصال، ج۱، ص۳۰۳.</ref> نیز وی را یکی از چهار کسی شمرد که خداوند او را فرمان داده تا آنان را دوست بدارد.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۳۵۶؛ الخصال، ج۱، ص۲۵۳؛ الامالی، مفید، ص۱۲۴؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۲۸۳.</ref> هرگاه نزد پیامبر همراه گروهی حضور مییافت، ایشان وی را نزدیکتر از دیگر [[صحابه]] کنار خود جای میداد و در سخن گفتن به او رو میکرد. اگر او در جمع حاضر نبود، پیامبر از او خبر میگرفت.<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۳۳۰؛ الاصابه، ج۷، ص۱۰۷؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۳۱۱.</ref> حتی گاه او را بر مرکب خود، پشت سر سوار میکرد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۲.</ref> | [[امام علی(ع)]] به نقل از [[پیامبر(ص)]] ابوذر را راستگوترین انسانها خوانده است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۲؛ الامالی، طوسی، ص۷۱۰؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۱۷.</ref> شاید این سخن پیامبر موجب شد تا صداقت ابوذر میان عرب ضرب المثل شود.<ref>العقد الفرید، ج۳، ص۷۰.</ref> پیامبر بدو علاقه داشت و او را از حواریان خود دانست<ref>الاختصاص، ص۶۱.</ref> و فرمود که [[بهشت]] در اشتیاق دیدار اوست.<ref>الخصال، ج۱، ص۳۰۳.</ref> نیز وی را یکی از چهار کسی شمرد که خداوند او را فرمان داده تا آنان را دوست بدارد.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۳۵۶؛ الخصال، ج۱، ص۲۵۳؛ الامالی، مفید، ص۱۲۴؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۲۸۳.</ref> هرگاه نزد پیامبر همراه گروهی حضور مییافت، ایشان وی را نزدیکتر از دیگر [[صحابه]] کنار خود جای میداد و در سخن گفتن به او رو میکرد. اگر او در جمع حاضر نبود، پیامبر از او خبر میگرفت.<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۳۳۰؛ الاصابه، ج۷، ص۱۰۷؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۳۱۱.</ref> حتی گاه او را بر مرکب خود، پشت سر سوار میکرد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۲.</ref> | ||
زهد و پارسایی ابوذر موجب شد که پیامبر وی را به [[حضرت عیسی(ع)|عیسی(ع)]] تشبیه کند.<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۹؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۵۵.</ref> او در زندگی به حداقل ممکن قناعت میکرد و حتی از کسی هدیه نمیپذیرفت.<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۵۰.</ref> وی در حقگویی سرآمد بود؛ چنان که [[امام علی(ع)|حضرت علی(ع)]] او را همچون خود از کسانی میدانست که در راه خدا از سرزنش مردم نمیهراسند<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۵.</ref> و این بر پایه پیمانش با پیامبر بود.<ref>المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۲۶.</ref> از این رو، هرگز از بیان حق بازنایستاد و هنگامیکه دستور خلیفه برای منع فتوا را به او ابلاغ کردند، سوگند یاد کرد که آنچه را از پیامبر(ص) شنیده، بیان خواهد کرد، گر چه خنجری بر حلق او نهند.<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۷۰.</ref> | زهد و پارسایی ابوذر موجب شد که پیامبر وی را به [[حضرت عیسی(ع)|عیسی(ع)]] تشبیه کند.<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۹؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۵۵.</ref> او در زندگی به حداقل ممکن قناعت میکرد و حتی از کسی هدیه نمیپذیرفت.<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۵۰.</ref> وی در حقگویی سرآمد بود؛ چنان که [[امام علی(ع)|حضرت علی(ع)]] او را همچون خود از کسانی میدانست که در راه خدا از سرزنش مردم نمیهراسند<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۵.</ref> و این بر پایه پیمانش با پیامبر بود.<ref>المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۲۶.</ref> از این رو، هرگز از بیان حق بازنایستاد و هنگامیکه دستور خلیفه برای منع فتوا را به او ابلاغ کردند، سوگند یاد کرد که آنچه را از پیامبر(ص) شنیده، بیان خواهد کرد، گر چه خنجری بر حلق او نهند.<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۷۰.</ref> | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
ابوذر سرانجام در [[ربذه]]، از منزلگاههای کاروانهای [[حج]] در طول تاریخ<ref>نک: الاخبار الطوال، ص۳۸۵؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۴؛ المنتظم، ج۱۱، ص۳۲۰.</ref>، در تنهایی و سختی همانگونه که پیامبر(ص) خبر داده بود<ref>المغازی، ج۳، ص۱۰۰۱.</ref>، در کنار همسر یا تنها دخترش به سال ۳۲ق درگذشت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۴.</ref> و به دست کاروانی که از [[عراق]] میآمد و [[عبدالله بن مسعود|ابن مسعود]] و تنی چند از اصحاب آن را همراهی میکردند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۴.</ref>، تجهیز شد. [[مالک اشتر]] بر او نماز گزارد<ref>رجال کشی، ج۱، ص۲۸۲.</ref> و وی را همان جا به خاک سپردند.<ref>المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۶؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۴.</ref> اکنون اثری از مدفن وی نیست.<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۱۳۱، «ربذ»؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۲۵.</ref> پیشتر مسجدی به نام ابوذر بوده که گویا قبرش همان جا قرار داشته است.<ref>المناسک، ص۳۲۷.</ref> [[زیارت]] وی در ربذه از مستحبات شمرده شده است.<ref>بحار الانوار، ج۹۷، ص۲۲۲؛ ج۹۹، ص۲۷۹؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۱۰۳.</ref> از او نسلی نمانده است.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۸۶.</ref> | ابوذر سرانجام در [[ربذه]]، از منزلگاههای کاروانهای [[حج]] در طول تاریخ<ref>نک: الاخبار الطوال، ص۳۸۵؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۴؛ المنتظم، ج۱۱، ص۳۲۰.</ref> ، در تنهایی و سختی همانگونه که پیامبر(ص) خبر داده بود<ref>المغازی، ج۳، ص۱۰۰۱.</ref> ، در کنار همسر یا تنها دخترش به سال ۳۲ق درگذشت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۴.</ref> و به دست کاروانی که از [[عراق]] میآمد و [[عبدالله بن مسعود|ابن مسعود]] و تنی چند از اصحاب آن را همراهی میکردند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۴.</ref> ، تجهیز شد. [[مالک اشتر]] بر او نماز گزارد<ref>رجال کشی، ج۱، ص۲۸۲.</ref> و وی را همان جا به خاک سپردند.<ref>المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۶؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۴.</ref> اکنون اثری از مدفن وی نیست.<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۱۳۱، «ربذ»؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۲۵.</ref> پیشتر مسجدی به نام ابوذر بوده که گویا قبرش همان جا قرار داشته است.<ref>المناسک، ص۳۲۷.</ref> [[زیارت]] وی در ربذه از مستحبات شمرده شده است.<ref>بحار الانوار، ج۹۷، ص۲۲۲؛ ج۹۹، ص۲۷۹؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۱۰۳.</ref> از او نسلی نمانده است.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۸۶.</ref> | ||
==خطبه ابوذر== | ==خطبه ابوذر== | ||
در برخی منابع کتابی با عنوان خطبه به ابوذر نسبت داده شده که حاوی شرح رخدادهای پس از [[پیامبر(ص)]] است.<ref>الفهرست، ص۹۵؛ معالم العلماء، ص۶۸.</ref> دهها حدیث از پیامبر گرامی(ص) به روایت او به ثبت رسیده است. [[احمد بن حنبل]] و سیوطی بسیاری از این احادیث را نقل کردهاند<ref>مسند احمد، ج۵، ص۱۴۴-۱۸۱.</ref> ؛ از جمله روایتی که در آن آمده است: حفص بن معتمر، ابوذر را در کنار [[کعبه]] ملاقات کرد، در حالی که درِ کعبه را گرفته بود و ضمن معرفی خود، [[حدیث سفینه|روایت معروف سفینه]] را از [[پیامبر(ص)]] نقل کرد که [[اهل بیت]] خود را مانند کشتی نوح دانست و مردم را به پیروی از آنان سفارش کرد<ref>المعارف، ص۲۵۲؛ المستدرک، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> و نیز این روایت که پیامبر گرامی(ص) [[مسجدالحرام]] را نخستین مسجد روی زمین خواند که [[مسجدالاقصی]] ۴۰ سال پس از آن بنا شده است.<ref>امتاع الاسماع، ج۸، ص۱۹۷، «پاورقی».</ref> نیز حدیث مشهور به «حدیث ابوذر» را روایت نموده که پیامبر(ص) ثواب نماز گزاردن در [[مسجدالنبی]] و مسجدالحرام را برابر ۱۰۰.۰۰۰ نماز در دیگر مساجد خواند.<ref>الامالی، طوسی، ص۵۲۸؛ جواهر الکلام، ج۱۴، ص۱۵۳.</ref> | در برخی منابع کتابی با عنوان خطبه به ابوذر نسبت داده شده که حاوی شرح رخدادهای پس از [[پیامبر(ص)]] است.<ref>الفهرست، ص۹۵؛ معالم العلماء، ص۶۸.</ref> دهها حدیث از پیامبر گرامی(ص) به روایت او به ثبت رسیده است. [[احمد بن حنبل]] و سیوطی بسیاری از این احادیث را نقل کردهاند<ref>مسند احمد، ج۵، ص۱۴۴-۱۸۱.</ref> ؛ از جمله روایتی که در آن آمده است: حفص بن معتمر، ابوذر را در کنار [[کعبه]] ملاقات کرد، در حالی که درِ کعبه را گرفته بود و ضمن معرفی خود، [[حدیث سفینه|روایت معروف سفینه]] را از [[پیامبر(ص)]] نقل کرد که [[اهل بیت]] خود را مانند کشتی نوح دانست و مردم را به پیروی از آنان سفارش کرد<ref>المعارف، ص۲۵۲؛ المستدرک، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> و نیز این روایت که پیامبر گرامی(ص) [[مسجدالحرام]] را نخستین مسجد روی زمین خواند که [[مسجدالاقصی]] ۴۰ سال پس از آن بنا شده است.<ref>امتاع الاسماع، ج۸، ص۱۹۷، «پاورقی».</ref> نیز حدیث مشهور به «حدیث ابوذر» را روایت نموده که پیامبر(ص) ثواب نماز گزاردن در [[مسجدالنبی]] و مسجدالحرام را برابر ۱۰۰.۰۰۰ نماز در دیگر مساجد خواند.<ref>الامالی، طوسی، ص۵۲۸؛ جواهر الکلام، ج۱۴، ص۱۵۳.</ref> | ||
در شمال شهر [[مدینه]]، در خیابان ابوذر در ۵۰۰ متری شمال [[مسجدالنبی]] مسجدی به نام ابوذر دیده میشود که به نام بحیر و سجده نیز معروف است.<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۵۳؛ الدر الثمین، ص۱۷۰.</ref> | در شمال شهر [[مدینه]]، در خیابان ابوذر در ۵۰۰ متری شمال [[مسجدالنبی]] مسجدی به نام ابوذر دیده میشود که به نام بحیر و سجده نیز معروف است.<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۵۳؛ الدر الثمین، ص۱۷۰.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
ویرایش