پرش به محتوا

کرخ: تفاوت میان نسخه‌ها

۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ اکتبر ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'به[[' به 'به [['
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'به[[' به 'به [[')
خط ۹۹: خط ۹۹:


====هشام بن حکم در کرخ====
====هشام بن حکم در کرخ====
[[هشام بن حکم]]، صحابی [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] و [[امام کاظم(ع)]]، که مهارت زیادی در مناظره داشت، با هدف ترویج و دفاع از مکتب [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]]، از [[کوفه]] به بغداد هجرت کرده و در منطقه کرخ ساکن شد. هجرت او به کرخ را، در زمان اختناق علیه شیعیان، نشانه‌ای از وجود هم‌فکران او در کرخ دانسته‌اند. این هجرت را، در تقویت گرایش شیعی در مردم کرخ نیز تأثیرگذار معرفی کرده‌اند. جاثلیق، یکی از شخصیت‌های مسیحی، همراه گروهی از کشیش‌ها به مغازه تجارتی هشام در کرخ رفته و بحث‌های اعتقادی با وی داشت. پس از آن، متقاعد شد همراه هشام برای ملاقات با [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] از کرخ به[[مدینه]] برود. جاثلیق، پس از دیدار با امام(ع) ایمان آورده و نزد وی به علم‌آموزی پرداخت. او در زمان مرگش، از یاران [[امام کاظم(ع)]] بود. یحیی بن خالد [[برمکیان|برمکی]]، کاخی در کرخ داشته و اهل علم در حضور او، با یکدیگر به مباحثه می‌پرداختند. هشام بن حکم در این محافل، پیروز شده، دیگران را به تسلیم وامی‌داشت؛ از این رو، به قتل تهدید شد. هارون عباسی نیز، احساس خطر کرده، نقشه قتل هشام را کشید؛ ولی هشام، پیش از اجرایی شدن آن، از محله کرخ به سوی کوفه گریخت و در خانه یکی از دوستانش مخفی شد.<ref>آیت‌الله خوئی، معجم رجال الحدیث، ج١٩، ص١٧۴؛ قاموس الرجال، ج٩، ص٢١٧؛ بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال کشی، ص٢۶٣و٢٧١.</ref>
[[هشام بن حکم]]، صحابی [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] و [[امام کاظم(ع)]]، که مهارت زیادی در مناظره داشت، با هدف ترویج و دفاع از مکتب [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]]، از [[کوفه]] به بغداد هجرت کرده و در منطقه کرخ ساکن شد. هجرت او به کرخ را، در زمان اختناق علیه شیعیان، نشانه‌ای از وجود هم‌فکران او در کرخ دانسته‌اند. این هجرت را، در تقویت گرایش شیعی در مردم کرخ نیز تأثیرگذار معرفی کرده‌اند. جاثلیق، یکی از شخصیت‌های مسیحی، همراه گروهی از کشیش‌ها به مغازه تجارتی هشام در کرخ رفته و بحث‌های اعتقادی با وی داشت. پس از آن، متقاعد شد همراه هشام برای ملاقات با [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] از کرخ به [[مدینه]] برود. جاثلیق، پس از دیدار با امام(ع) ایمان آورده و نزد وی به علم‌آموزی پرداخت. او در زمان مرگش، از یاران [[امام کاظم(ع)]] بود. یحیی بن خالد [[برمکیان|برمکی]]، کاخی در کرخ داشته و اهل علم در حضور او، با یکدیگر به مباحثه می‌پرداختند. هشام بن حکم در این محافل، پیروز شده، دیگران را به تسلیم وامی‌داشت؛ از این رو، به قتل تهدید شد. هارون عباسی نیز، احساس خطر کرده، نقشه قتل هشام را کشید؛ ولی هشام، پیش از اجرایی شدن آن، از محله کرخ به سوی کوفه گریخت و در خانه یکی از دوستانش مخفی شد.<ref>آیت‌الله خوئی، معجم رجال الحدیث، ج١٩، ص١٧۴؛ قاموس الرجال، ج٩، ص٢١٧؛ بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال کشی، ص٢۶٣و٢٧١.</ref>


====شیعیان کرخ پس از شهادت امام هادی(ع)====
====شیعیان کرخ پس از شهادت امام هادی(ع)====
[[هارون الرشید]]، پس از این‌که [[امام هادی(ع)]] را در زندان زیر نظر گرفته بود، دستور داد تا او را به شهادت برسانند؛ به گونه‌ای که مردم شیعه ساکن در کرخ، هارون را متهم به قتل نکنند؛ از این رو، در سال ١٨٣ق. خود در رقّه اقامت کرده و عواملش امام(ع) را با خوراندن سمّ شهید کردند. هارون، ۸۰ نفر از سرشناسان را فراخوانده و در محله کرخ بر پیکر امام(ع) گرد آورد تا گواهی دهند وی به مرگ طبیعی درگذشته است. برخی، این اقدام هارون را نشانه‌ای بر ترس او، از خیزش اعتراضی کرخ دانسته‌اند.<ref name=":12" /> برخی نیز، انتخاب سرشناسان در محله کرخ را، نشانه پیوند مردم این منطقه با امامان(ع) دانسته‌اند.<ref>دانستنی‌هایی درباره فرات، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۶۵.</ref>
[[هارون الرشید]]، پس از این‌که [[امام هادی(ع)]] را در زندان زیر نظر گرفته بود، دستور داد تا او را به شهادت برسانند؛ به گونه‌ای که مردم شیعه ساکن در کرخ، هارون را متهم به قتل نکنند؛ از این رو، در سال ١٨٣ق. خود در رقّه اقامت کرده و عواملش امام(ع) را با خوراندن سمّ شهید کردند. هارون، ۸۰ نفر از سرشناسان را فراخوانده و در محله کرخ بر پیکر امام(ع) گرد آورد تا گواهی دهند وی به مرگ طبیعی درگذشته است. برخی، این اقدام هارون را نشانه‌ای بر ترس او، از خیزش اعتراضی کرخ دانسته‌اند.<ref name=":12" /> برخی نیز، انتخاب سرشناسان در محله کرخ را، نشانه پیوند مردم این منطقه با امامان(ع) دانسته‌اند.<ref>دانستنی‌هایی درباره فرات، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۶۵.</ref>


هارون، اجازه تشییع جنازه امام(ع) را به شیعیان نداد. تابوت حامل پیکر امام(ع) را بر روی پل بغداد قرار داده و فرمان داد بانگ برآورند که این بدن پیشوای رافضیان است. سلیمان بن جعفر، جنازه امام(ع) را از دست مأموران گرفت و در ابتدای محله کرخ قرار داده، فرمان داد تا اهالی برای تشییع پیکر وی آماده شوند. شیعیان کرخ با جمعیت زیادی، وی را تا مقابر [[قریش]] تشییع کرده و در محلی که اکنون به[[کاظمین]] موسوم است، دفن کردند. سلیمان بن جعفر خود با سر و پای برهنه به دنبال جنازه امام(ع) حرکت کرد. برخی مدیریت وی و هیئت حضور او در تشییع جنازه را، در خاموش کردن خشم شیعیان کرخ مؤثر دانسته‌اند.<ref name=":12">ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطایبین، ص۵٠۴؛ نوبختی، فرق الشیعه ص٨٠و٨١؛ محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه سید محمدباقر حجتی، ص١٠۴و١٠۵.</ref>  
هارون، اجازه تشییع جنازه امام(ع) را به شیعیان نداد. تابوت حامل پیکر امام(ع) را بر روی پل بغداد قرار داده و فرمان داد بانگ برآورند که این بدن پیشوای رافضیان است. سلیمان بن جعفر، جنازه امام(ع) را از دست مأموران گرفت و در ابتدای محله کرخ قرار داده، فرمان داد تا اهالی برای تشییع پیکر وی آماده شوند. شیعیان کرخ با جمعیت زیادی، وی را تا مقابر [[قریش]] تشییع کرده و در محلی که اکنون به [[کاظمین]] موسوم است، دفن کردند. سلیمان بن جعفر خود با سر و پای برهنه به دنبال جنازه امام(ع) حرکت کرد. برخی مدیریت وی و هیئت حضور او در تشییع جنازه را، در خاموش کردن خشم شیعیان کرخ مؤثر دانسته‌اند.<ref name=":12">ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطایبین، ص۵٠۴؛ نوبختی، فرق الشیعه ص٨٠و٨١؛ محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه سید محمدباقر حجتی، ص١٠۴و١٠۵.</ref>  


====احمد، نوه زید بن علی (ع)====
====احمد، نوه زید بن علی (ع)====
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:


===عیاران===
===عیاران===
در سال ۴١۶ق. شماری از [[اهل سنت]]، با نام «عیاران» به چپاول اموال مردم در کرخ پرداخته و منزل [[سید مرتضی]] و محله زندگی او را آتش زدند و گرانی و کمبود ارزاق، کرخ را فرا گرفت. در سال۴٢٣ق. مخالفان شیعه، با مردم کرخ درگیر شده و شماری را کشتند. در سال ۴٢۵ق. عیاران که با تجهیزات فراوان برای رفتن بر سر قبر [[مصعب بن زبیر|مصعب بن زبیر بن عوام]]، از محل اقامت خود بیرون آمده بودند، با شیعیان کرخ در باب دیزج و قلایین درگیر شدند. طی آن بسیاری کشته شده و عیاران اجازه ندادند آب [[دجله]] به کرخ برسد. در سال ۴۴٢ق. روابط شیعه و سنی به مسالمت گرایید، ولی طولی نکشیده و درگیری‌ها از سر گرفته شد.<ref>آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵.</ref> به سبب درگیری‌ها، شیعیان زیادی کشته، اموال آن‌ها چپاول، مساجد آنان ویران و به عالمان آنان اهانت شد. شیعیان کرخ، اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به[[اهل بیت|اهل بیت (ع)]] در مراسم‌ها نشان دهند.<ref>تاریخ شیعه، ص١۵٠و١۵١.</ref>
در سال ۴١۶ق. شماری از [[اهل سنت]]، با نام «عیاران» به چپاول اموال مردم در کرخ پرداخته و منزل [[سید مرتضی]] و محله زندگی او را آتش زدند و گرانی و کمبود ارزاق، کرخ را فرا گرفت. در سال۴٢٣ق. مخالفان شیعه، با مردم کرخ درگیر شده و شماری را کشتند. در سال ۴٢۵ق. عیاران که با تجهیزات فراوان برای رفتن بر سر قبر [[مصعب بن زبیر|مصعب بن زبیر بن عوام]]، از محل اقامت خود بیرون آمده بودند، با شیعیان کرخ در باب دیزج و قلایین درگیر شدند. طی آن بسیاری کشته شده و عیاران اجازه ندادند آب [[دجله]] به کرخ برسد. در سال ۴۴٢ق. روابط شیعه و سنی به مسالمت گرایید، ولی طولی نکشیده و درگیری‌ها از سر گرفته شد.<ref>آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵.</ref> به سبب درگیری‌ها، شیعیان زیادی کشته، اموال آن‌ها چپاول، مساجد آنان ویران و به عالمان آنان اهانت شد. شیعیان کرخ، اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]] در مراسم‌ها نشان دهند.<ref>تاریخ شیعه، ص١۵٠و١۵١.</ref>


==نواب اربعه در کرخ==
==نواب اربعه در کرخ==
خط ۱۷۰: خط ۱۷۰:


===شیخ مفید===
===شیخ مفید===
محمد بن نعمان، مشهور به[[شیخ مفید]]، ۴۰ سال حوزه علمیه کرخ را اداره کرده و در همین زمان مرجعیت شیعیان جهان عصر خود را نیز عهده‌دار بود.<ref name=":8">میرزا عبدالله افندی، ریاض العلما، ج۵، ص١٧٨؛ تایخ تشیع در عراق، ص٢۴٣و٢۴۴.</ref> برخی، شیخ مفید را بنیانگذار نخستین حوزه علمیه منظمِ کرخ دانسته‌اند. او، درس خود را در کرخ، در مسجد خود، در گذرگاه درب الریاح، یا در خانه‌اش در همین محلّه برگزار می‌کرد. گاهی عضدالدوله دیلمی به دیدارش رفته و در درس او شرکت می‌کرد.<ref>علی دوانی، مفاخر اسلام، ج٣، ص٢۴٠؛ مارتین مک درموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص١٨.</ref> او شاگردانی مانند [[سید رضی]]، [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نجاشی]]، [[سلار دیلمی|سلاّر دیلمی]] و کراجکی تربیت کرد.<ref name=":8" /> ذهبی، تاریخ‌نگار [[سلفیه|سلفی]]، او را شیخ بزرگ شیعیان و یکی از ویژگی‌های او را قدرت مناظره و حاضرجوابی‌های منطقی او دانسته است.<ref>تاریخ بغداد، ج٣، ص٢٣١.</ref> شیخ مفید با افرادی مانند قاضی عبدالجبار معتزلی پیشوای معتزلیان، قاضی ابوبکر باقلانی رئیس اشعریان و علی بن عیسی رمانی عالم نحوی و کلامی، در مباحث اعتقادی و مبانی مذهب‌ها مناظره کرده و بر آن‌ها پیروز شد. لقب «مفید»، توسط علی بن عیسی رمّانی به سبب احاطه علمی و قدرت بیان شیخ مفید، به وی داده شد.<ref>هزاره شیخ طوسی، ص۶و٧.</ref> ابن‌ندیم، در «الفهرست» که در سال ٣٧٧ق. نگاشته شده و در آن زمان شیخ مفید ۴۰ ساله بوده، او را رئیس متکلمان شیعه معرفی کرده و در علم کلام بر مبنای شیعه، از همه برتر دانسته است.<ref>فهرست ابن ندیم ص٢۶۶ به بعد.</ref>
محمد بن نعمان، مشهور به [[شیخ مفید]]، ۴۰ سال حوزه علمیه کرخ را اداره کرده و در همین زمان مرجعیت شیعیان جهان عصر خود را نیز عهده‌دار بود.<ref name=":8">میرزا عبدالله افندی، ریاض العلما، ج۵، ص١٧٨؛ تایخ تشیع در عراق، ص٢۴٣و٢۴۴.</ref> برخی، شیخ مفید را بنیانگذار نخستین حوزه علمیه منظمِ کرخ دانسته‌اند. او، درس خود را در کرخ، در مسجد خود، در گذرگاه درب الریاح، یا در خانه‌اش در همین محلّه برگزار می‌کرد. گاهی عضدالدوله دیلمی به دیدارش رفته و در درس او شرکت می‌کرد.<ref>علی دوانی، مفاخر اسلام، ج٣، ص٢۴٠؛ مارتین مک درموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص١٨.</ref> او شاگردانی مانند [[سید رضی]]، [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نجاشی]]، [[سلار دیلمی|سلاّر دیلمی]] و کراجکی تربیت کرد.<ref name=":8" /> ذهبی، تاریخ‌نگار [[سلفیه|سلفی]]، او را شیخ بزرگ شیعیان و یکی از ویژگی‌های او را قدرت مناظره و حاضرجوابی‌های منطقی او دانسته است.<ref>تاریخ بغداد، ج٣، ص٢٣١.</ref> شیخ مفید با افرادی مانند قاضی عبدالجبار معتزلی پیشوای معتزلیان، قاضی ابوبکر باقلانی رئیس اشعریان و علی بن عیسی رمانی عالم نحوی و کلامی، در مباحث اعتقادی و مبانی مذهب‌ها مناظره کرده و بر آن‌ها پیروز شد. لقب «مفید»، توسط علی بن عیسی رمّانی به سبب احاطه علمی و قدرت بیان شیخ مفید، به وی داده شد.<ref>هزاره شیخ طوسی، ص۶و٧.</ref> ابن‌ندیم، در «الفهرست» که در سال ٣٧٧ق. نگاشته شده و در آن زمان شیخ مفید ۴۰ ساله بوده، او را رئیس متکلمان شیعه معرفی کرده و در علم کلام بر مبنای شیعه، از همه برتر دانسته است.<ref>فهرست ابن ندیم ص٢۶۶ به بعد.</ref>


===سید مرتضی===
===سید مرتضی===
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:


===شیخ طوسی===
===شیخ طوسی===
ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به[[شیخ طوسی]]، در سال ۴٠٨ق. در ۲۳ سالگی در حوزه کرخ در درس [[شیخ مفید]] حضور یافته و پس از درگذشت او، ٢٣ سال از [[سید مرتضی]] بهره برد. او از ابوعلی حسن بن محمد بن حمامی، راوی نسخه کاملی از [[صحیفه سجادیه]] نیز استفاده کرد. ابن حمامی، در خانه‌اش، واقع در کرخ، مجلس علمی ترتیب می‌داد. شیخ طوسی پس از درگذشت استادش سید مرتضی، شاگردان بسیاری داشته و نزدیک به۳۰۰ نفر از عالمان شیعه و شماری از عالمان اهل سنت از او بهره بردند. شیخ طوسی تا ۱۲ سال پس از سید مرتضی، ریاست شیعیان را عهده‌دار بود. در نیمه سده پنجم قمری، کرسی علم کلام که به عالم‌ترین فرد اختصاص داشت، به شیخ طوسی رسید. این مقام، بزرگ‌ترین منصب علمی رسمی‌ای بود که در مرکز خلافت [[بنی‌عباس|عباسیان]] و جامعه اهل سنّت، نصیب عالم شیعیِ ساکن در کرخ می‌شد.<ref name=":9">مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال، ج٣، ص١٠۵؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ١، ص١۴۵؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، زندگی‌نامه شیخ طوسی، ترجمه علیرضا میرزا محمد و سید حمید طبیبیان، ص۵٢ و ۵٣.</ref>
ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به [[شیخ طوسی]]، در سال ۴٠٨ق. در ۲۳ سالگی در حوزه کرخ در درس [[شیخ مفید]] حضور یافته و پس از درگذشت او، ٢٣ سال از [[سید مرتضی]] بهره برد. او از ابوعلی حسن بن محمد بن حمامی، راوی نسخه کاملی از [[صحیفه سجادیه]] نیز استفاده کرد. ابن حمامی، در خانه‌اش، واقع در کرخ، مجلس علمی ترتیب می‌داد. شیخ طوسی پس از درگذشت استادش سید مرتضی، شاگردان بسیاری داشته و نزدیک به۳۰۰ نفر از عالمان شیعه و شماری از عالمان اهل سنت از او بهره بردند. شیخ طوسی تا ۱۲ سال پس از سید مرتضی، ریاست شیعیان را عهده‌دار بود. در نیمه سده پنجم قمری، کرسی علم کلام که به عالم‌ترین فرد اختصاص داشت، به شیخ طوسی رسید. این مقام، بزرگ‌ترین منصب علمی رسمی‌ای بود که در مرکز خلافت [[بنی‌عباس|عباسیان]] و جامعه اهل سنّت، نصیب عالم شیعیِ ساکن در کرخ می‌شد.<ref name=":9">مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال، ج٣، ص١٠۵؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ١، ص١۴۵؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، زندگی‌نامه شیخ طوسی، ترجمه علیرضا میرزا محمد و سید حمید طبیبیان، ص۵٢ و ۵٣.</ref>


شیخ طوسی، در سال ۴۴٨ق. پس از شدت گرفتن آشوب و دشمنی بین فرقه‌ها و ورود طغرل [[سلجوقیان|سلجوقی]] به بغداد، به ناچار به [[نجف]] هجرت کرده و [[حوزه علیه نجف]] را پایه‌گزاری کرد. به گفته ابن‌جوزی، در سال ۴۴٨ق، کتابخانه شیخ طوسی در کرخ به غارت رفته و در [[صفر]] سال ۴۴٩ق. خانه وی در کرخ مورد یورش قرار گرفته و کتاب‌ها، کرسی وی که بر روی آن تدریس می‌کرد و سه پرچم سفیدی که مردمان کرخ از دیرباز به هنگام رفتن به نجف و زیارت [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی (ع)]] با خود حمل می‌کردند، از خانه‌اش بیرون آورده شده و آتش زده شد.
شیخ طوسی، در سال ۴۴٨ق. پس از شدت گرفتن آشوب و دشمنی بین فرقه‌ها و ورود طغرل [[سلجوقیان|سلجوقی]] به بغداد، به ناچار به [[نجف]] هجرت کرده و [[حوزه علیه نجف]] را پایه‌گزاری کرد. به گفته ابن‌جوزی، در سال ۴۴٨ق، کتابخانه شیخ طوسی در کرخ به غارت رفته و در [[صفر]] سال ۴۴٩ق. خانه وی در کرخ مورد یورش قرار گرفته و کتاب‌ها، کرسی وی که بر روی آن تدریس می‌کرد و سه پرچم سفیدی که مردمان کرخ از دیرباز به هنگام رفتن به نجف و زیارت [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی (ع)]] با خود حمل می‌کردند، از خانه‌اش بیرون آورده شده و آتش زده شد.
خط ۱۸۸: خط ۱۸۸:


===معروف کرخی===
===معروف کرخی===
معروف بن فیروز کرخی، با کنیه ابومحفوظ (م. ٢٠٠ق) از عارفان و بزرگان اهل سلوک بوده و به معروف کرخی شهرت دارد. گفته شده وی از موالی [[امام کاظم(ع)]] بوده<ref>لغتنامه دهخدا، ج١۴، ص٢١١۵٢.</ref> و پدر و مادرش [[نصرانی]] بوده‌اند؛ ولی خود به دست [[امام رضا(ع)]] مسلمان گردیده و از محضر او بهره برد. گروهی از عارفان که در سلسله مشایخ خود، به معروف کرخی و به واسطه او به[[امام رضا(ع)]] می‌رسند، به«سلسلةالذهب»{{یادداشت|رشته طلایی.}} مشهورند. [[شهید مطهری]] او را از بزرگان و مشاهیر اهل عرفان دانسته است.<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۴۶.</ref>
معروف بن فیروز کرخی، با کنیه ابومحفوظ (م. ٢٠٠ق) از عارفان و بزرگان اهل سلوک بوده و به معروف کرخی شهرت دارد. گفته شده وی از موالی [[امام کاظم(ع)]] بوده<ref>لغتنامه دهخدا، ج١۴، ص٢١١۵٢.</ref> و پدر و مادرش [[نصرانی]] بوده‌اند؛ ولی خود به دست [[امام رضا(ع)]] مسلمان گردیده و از محضر او بهره برد. گروهی از عارفان که در سلسله مشایخ خود، به معروف کرخی و به واسطه او به [[امام رضا(ع)]] می‌رسند، به«سلسلةالذهب»{{یادداشت|رشته طلایی.}} مشهورند. [[شهید مطهری]] او را از بزرگان و مشاهیر اهل عرفان دانسته است.<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۴۶.</ref>


===سرقسطی===
===سرقسطی===