۵٬۱۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'به[[' به 'به [[') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
====هشام بن حکم در کرخ==== | ====هشام بن حکم در کرخ==== | ||
[[هشام بن حکم]]، صحابی [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] و [[امام کاظم(ع)]]، که مهارت زیادی در مناظره داشت، با هدف ترویج و دفاع از مکتب [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]]، از [[کوفه]] به بغداد هجرت کرده و در منطقه کرخ ساکن شد. هجرت او به کرخ را، در زمان اختناق علیه شیعیان، نشانهای از وجود همفکران او در کرخ دانستهاند. این هجرت را، در تقویت گرایش شیعی در مردم کرخ نیز تأثیرگذار معرفی کردهاند. جاثلیق، یکی از شخصیتهای مسیحی، همراه گروهی از کشیشها به مغازه تجارتی هشام در کرخ رفته و بحثهای اعتقادی با وی داشت. پس از آن، متقاعد شد همراه هشام برای ملاقات با [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] از کرخ به [[مدینه]] برود. جاثلیق، پس از دیدار با امام(ع) ایمان آورده و نزد وی به علمآموزی پرداخت. او در زمان مرگش، از یاران [[امام کاظم(ع)]] بود. یحیی بن خالد [[برمکیان|برمکی]]، کاخی در کرخ داشته و اهل علم در حضور او، با یکدیگر به مباحثه میپرداختند. هشام بن حکم در این محافل، پیروز شده، دیگران را به تسلیم وامیداشت؛ از این رو، به قتل تهدید شد. هارون عباسی نیز، احساس خطر کرده، نقشه قتل هشام را کشید؛ ولی هشام، پیش از اجرایی شدن آن، از محله کرخ به سوی کوفه گریخت و در خانه یکی از دوستانش مخفی شد.<ref>آیتالله خوئی، معجم رجال الحدیث، ج١٩، ص١٧۴؛ قاموس الرجال، ج٩، ص٢١٧؛ بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال کشی، ص٢۶٣و٢٧١.</ref> | [[هشام بن حکم]]، صحابی [[امام صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و [[امام کاظم(ع)]]، که مهارت زیادی در مناظره داشت، با هدف ترویج و دفاع از مکتب [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]]، از [[کوفه]] به بغداد هجرت کرده و در منطقه کرخ ساکن شد. هجرت او به کرخ را، در زمان اختناق علیه شیعیان، نشانهای از وجود همفکران او در کرخ دانستهاند. این هجرت را، در تقویت گرایش شیعی در مردم کرخ نیز تأثیرگذار معرفی کردهاند. جاثلیق، یکی از شخصیتهای مسیحی، همراه گروهی از کشیشها به مغازه تجارتی هشام در کرخ رفته و بحثهای اعتقادی با وی داشت. پس از آن، متقاعد شد همراه هشام برای ملاقات با [[امام صادق(ع)|امام صادق(ع)]] از کرخ به [[مدینه]] برود. جاثلیق، پس از دیدار با امام(ع) ایمان آورده و نزد وی به علمآموزی پرداخت. او در زمان مرگش، از یاران [[امام کاظم(ع)]] بود. یحیی بن خالد [[برمکیان|برمکی]]، کاخی در کرخ داشته و اهل علم در حضور او، با یکدیگر به مباحثه میپرداختند. هشام بن حکم در این محافل، پیروز شده، دیگران را به تسلیم وامیداشت؛ از این رو، به قتل تهدید شد. هارون عباسی نیز، احساس خطر کرده، نقشه قتل هشام را کشید؛ ولی هشام، پیش از اجرایی شدن آن، از محله کرخ به سوی کوفه گریخت و در خانه یکی از دوستانش مخفی شد.<ref>آیتالله خوئی، معجم رجال الحدیث، ج١٩، ص١٧۴؛ قاموس الرجال، ج٩، ص٢١٧؛ بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال کشی، ص٢۶٣و٢٧١.</ref> | ||
====شیعیان کرخ پس از شهادت امام هادی(ع)==== | ====شیعیان کرخ پس از شهادت امام هادی(ع)==== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
هارون، اجازه تشییع جنازه امام(ع) را به شیعیان نداد. تابوت حامل پیکر امام(ع) را بر روی پل بغداد قرار داده و فرمان داد بانگ برآورند که این بدن پیشوای رافضیان است. سلیمان بن جعفر، جنازه امام(ع) را از دست مأموران گرفت و در ابتدای محله کرخ قرار داده، فرمان داد تا اهالی برای تشییع پیکر وی آماده شوند. شیعیان کرخ با جمعیت زیادی، وی را تا مقابر [[قریش]] تشییع کرده و در محلی که اکنون به [[کاظمین]] موسوم است، دفن کردند. سلیمان بن جعفر خود با سر و پای برهنه به دنبال جنازه امام(ع) حرکت کرد. برخی مدیریت وی و هیئت حضور او در تشییع جنازه را، در خاموش کردن خشم شیعیان کرخ مؤثر دانستهاند.<ref name=":12">ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطایبین، ص۵٠۴؛ نوبختی، فرق الشیعه ص٨٠و٨١؛ محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه سید محمدباقر حجتی، ص١٠۴و١٠۵.</ref> | هارون، اجازه تشییع جنازه امام(ع) را به شیعیان نداد. تابوت حامل پیکر امام(ع) را بر روی پل بغداد قرار داده و فرمان داد بانگ برآورند که این بدن پیشوای رافضیان است. سلیمان بن جعفر، جنازه امام(ع) را از دست مأموران گرفت و در ابتدای محله کرخ قرار داده، فرمان داد تا اهالی برای تشییع پیکر وی آماده شوند. شیعیان کرخ با جمعیت زیادی، وی را تا مقابر [[قریش]] تشییع کرده و در محلی که اکنون به [[کاظمین]] موسوم است، دفن کردند. سلیمان بن جعفر خود با سر و پای برهنه به دنبال جنازه امام(ع) حرکت کرد. برخی مدیریت وی و هیئت حضور او در تشییع جنازه را، در خاموش کردن خشم شیعیان کرخ مؤثر دانستهاند.<ref name=":12">ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطایبین، ص۵٠۴؛ نوبختی، فرق الشیعه ص٨٠و٨١؛ محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه سید محمدباقر حجتی، ص١٠۴و١٠۵.</ref> | ||
====احمد، نوه زید بن علی (ع)==== | ====احمد، نوه زید بن علی(ع)==== | ||
در دوره [[هارون الرشید|هارونالرشید]]، احمد، فرزند عیسی، فرزند [[زید بن علی|زید بن علی(ع)]]، از راویان حدیث، علیه حکومت [[بنیعباس|عباسی]] قیام کرد. هارون وی را دستگیر و در رافقه زندانی کرد. وی، پس از مدتی کوتاه از زندان گریخته، به [[بصره]] رفت و از آنجا، [[شیعه|شیعیان]] منطقه [[عراق]]، از جمله مردم کرخ را با نامه به سوی خود فراخواند. مأموران هارون، به جستوجوی او پرداخته، ولی موفق به یافتنش نشدند؛ از این رو، «حاضر» دبیر و یار احمد را دستگیر کرده و به [[بغداد]] بردند. آنها از جانب کرخ وارد بغداد شدند. حاضر، تا به محله کرخ رسید، با فریاد و خطاب به مردم کرخ، خود را «دوست و یاور احمد، نوه زید بن علی(ع)» معرفی کرده، و اعلام کمرد مأموران هارون او را دستگیر کردهاند. او میخواست پیام احمد بن عیسی را به مردم کرخ برساند، ولی مأموران سخنش را ناتمام گذاشته، او را نزد هارون بردند. حاضر، محل مخفی شدن احمد بن عیسی را فاش نکرد. پس از آن، زیر ضربات مأموران هارون شهید شده و در بغداد به دار آویخته شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ٢، ص۴٣٣؛ حسین کریمان، سیره و قیام زید بن علی٧، ص١٢٩.</ref> | در دوره [[هارون الرشید|هارونالرشید]]، احمد، فرزند عیسی، فرزند [[زید بن علی|زید بن علی(ع)]]، از راویان حدیث، علیه حکومت [[بنیعباس|عباسی]] قیام کرد. هارون وی را دستگیر و در رافقه زندانی کرد. وی، پس از مدتی کوتاه از زندان گریخته، به [[بصره]] رفت و از آنجا، [[شیعه|شیعیان]] منطقه [[عراق]]، از جمله مردم کرخ را با نامه به سوی خود فراخواند. مأموران هارون، به جستوجوی او پرداخته، ولی موفق به یافتنش نشدند؛ از این رو، «حاضر» دبیر و یار احمد را دستگیر کرده و به [[بغداد]] بردند. آنها از جانب کرخ وارد بغداد شدند. حاضر، تا به محله کرخ رسید، با فریاد و خطاب به مردم کرخ، خود را «دوست و یاور احمد، نوه زید بن علی(ع)» معرفی کرده، و اعلام کمرد مأموران هارون او را دستگیر کردهاند. او میخواست پیام احمد بن عیسی را به مردم کرخ برساند، ولی مأموران سخنش را ناتمام گذاشته، او را نزد هارون بردند. حاضر، محل مخفی شدن احمد بن عیسی را فاش نکرد. پس از آن، زیر ضربات مأموران هارون شهید شده و در بغداد به دار آویخته شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ٢، ص۴٣٣؛ حسین کریمان، سیره و قیام زید بن علی٧، ص١٢٩.</ref> | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
===دوران آل بویه=== | ===دوران آل بویه=== | ||
در دوره معزالدوله دیلمی، برخوردهای کرخیهای شیعه و مخالفان آنان، تشدید شد. معزالدوله، در آغاز ورود به بغداد، شعائر شیعه را آشکار و رسمی کرد. از سال ۳۵۳ق. مراسم سوگواری برای [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]] و جشن روز [[غدیر]]، توسط معزالدوله ترویج شده و با وجود مخالفت حنابله، تا زمان عضدالدوله باقی بود. با این همه، [[آل بویه]]، برای پرهیز از اغتشاش در بغداد، با تعصبهای حنابله مقابله نکرده و دنبال ایجاد محیطی آرام بودند. | در دوره معزالدوله دیلمی، برخوردهای کرخیهای شیعه و مخالفان آنان، تشدید شد. معزالدوله، در آغاز ورود به بغداد، شعائر شیعه را آشکار و رسمی کرد. از سال ۳۵۳ق. مراسم سوگواری برای [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] و جشن روز [[غدیر]]، توسط معزالدوله ترویج شده و با وجود مخالفت حنابله، تا زمان عضدالدوله باقی بود. با این همه، [[آل بویه]]، برای پرهیز از اغتشاش در بغداد، با تعصبهای حنابله مقابله نکرده و دنبال ایجاد محیطی آرام بودند. | ||
در دوره اختلاف بین فرزندان عضدالدوله و ظهور آثار ضعف آل بویه، عقاید شیعه بهطور رسمی نفی شده و سبّ برخی افراد مانند [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] ممنوع شد. این اقدام، با عنوان منع نشر «اعتقادات قادری» انجام شد.<ref>تاریخ مردم ایران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١.</ref> این سیاست، در دروه نایب بهاءالدوله دیلمی، در نیمه دوم سده چهارم و نیمه اول سده پنجم، در [[عراق]] از جمله کرخ و بغداد، دنبال شد. در دوره نایب بهاءالدوله، که خود شیعه بود،<ref>تاریخ مردم ایران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١.</ref> روابط خوبی بین شیعه و سنی در کرخ و بغداد برقرار شده و زد و خوردها بیشتر، قومی و طایفهای بود. معارضه اهل سنت در این دوره با شیعیان، به صورت برگزاری مراسماتی در مقابل و شبیه به مراسمات شیعیان بود. بزرگان شیعه نیز، مانند [[شیخ مفید]]، برای جلوگیری از تنش و اختلاف تلاش میکردند.<ref>آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵.</ref> | در دوره اختلاف بین فرزندان عضدالدوله و ظهور آثار ضعف آل بویه، عقاید شیعه بهطور رسمی نفی شده و سبّ برخی افراد مانند [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] ممنوع شد. این اقدام، با عنوان منع نشر «اعتقادات قادری» انجام شد.<ref>تاریخ مردم ایران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١.</ref> این سیاست، در دروه نایب بهاءالدوله دیلمی، در نیمه دوم سده چهارم و نیمه اول سده پنجم، در [[عراق]] از جمله کرخ و بغداد، دنبال شد. در دوره نایب بهاءالدوله، که خود شیعه بود،<ref>تاریخ مردم ایران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١.</ref> روابط خوبی بین شیعه و سنی در کرخ و بغداد برقرار شده و زد و خوردها بیشتر، قومی و طایفهای بود. معارضه اهل سنت در این دوره با شیعیان، به صورت برگزاری مراسماتی در مقابل و شبیه به مراسمات شیعیان بود. بزرگان شیعه نیز، مانند [[شیخ مفید]]، برای جلوگیری از تنش و اختلاف تلاش میکردند.<ref>آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵.</ref> | ||
===عیاران=== | ===عیاران=== | ||
در سال ۴١۶ق. شماری از [[اهل سنت]]، با نام «عیاران» به چپاول اموال مردم در کرخ پرداخته و منزل [[سید مرتضی]] و محله زندگی او را آتش زدند و گرانی و کمبود ارزاق، کرخ را فرا گرفت. در سال۴٢٣ق. مخالفان شیعه، با مردم کرخ درگیر شده و شماری را کشتند. در سال ۴٢۵ق. عیاران که با تجهیزات فراوان برای رفتن بر سر قبر [[مصعب بن زبیر|مصعب بن زبیر بن عوام]]، از محل اقامت خود بیرون آمده بودند، با شیعیان کرخ در باب دیزج و قلایین درگیر شدند. طی آن بسیاری کشته شده و عیاران اجازه ندادند آب [[دجله]] به کرخ برسد. در سال ۴۴٢ق. روابط شیعه و سنی به مسالمت گرایید، ولی طولی نکشیده و درگیریها از سر گرفته شد.<ref>آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵.</ref> به سبب درگیریها، شیعیان زیادی کشته، اموال آنها چپاول، مساجد آنان ویران و به عالمان آنان اهانت شد. شیعیان کرخ، اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]] در مراسمها نشان دهند.<ref>تاریخ شیعه، ص١۵٠و١۵١.</ref> | در سال ۴١۶ق. شماری از [[اهل سنت]]، با نام «عیاران» به چپاول اموال مردم در کرخ پرداخته و منزل [[سید مرتضی]] و محله زندگی او را آتش زدند و گرانی و کمبود ارزاق، کرخ را فرا گرفت. در سال۴٢٣ق. مخالفان شیعه، با مردم کرخ درگیر شده و شماری را کشتند. در سال ۴٢۵ق. عیاران که با تجهیزات فراوان برای رفتن بر سر قبر [[مصعب بن زبیر|مصعب بن زبیر بن عوام]]، از محل اقامت خود بیرون آمده بودند، با شیعیان کرخ در باب دیزج و قلایین درگیر شدند. طی آن بسیاری کشته شده و عیاران اجازه ندادند آب [[دجله]] به کرخ برسد. در سال ۴۴٢ق. روابط شیعه و سنی به مسالمت گرایید، ولی طولی نکشیده و درگیریها از سر گرفته شد.<ref>آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵.</ref> به سبب درگیریها، شیعیان زیادی کشته، اموال آنها چپاول، مساجد آنان ویران و به عالمان آنان اهانت شد. شیعیان کرخ، اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] در مراسمها نشان دهند.<ref>تاریخ شیعه، ص١۵٠و١۵١.</ref> | ||
==نواب اربعه در کرخ== | ==نواب اربعه در کرخ== | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
====یورش پسر مستعصم==== | ====یورش پسر مستعصم==== | ||
در اواخر دوره مستعصم [[بنیعباس|عباسی]]، در سال ۶۵۰ق. میان شیعیان کرخ و شماری از حامیان خلیفه نزاعی درگرفت. ابوبکر، پسر مستعصم مأمور خاموش کردن این نزاع شد. وی به محله کرخ یورش برده و این ناحیه و [[آستان مقدس کاظمین|مشهد امام کاظم (ع)]] را چپاول کرده، شماری را کشته و عدهای از سادات و علویان را اسیر کرد. بر پایه قولی، هزار دختر را دستگیر کرده و با خود بردند. ابن علقمی قمی، وزیر شیعه مستعصم بالله، که از این رویداد متأثر شده بود، شرح آن را نگاشته و برای برخی از عالمان فرستاد.<ref>ابنتعزی بردی، النجوم الزاهره، ج٧، ص۴٧؛ ابنعماد، شذرات الذهب، ج۵، ص٢٧١و٢٧٢؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ص٣٢٧.</ref> | در اواخر دوره مستعصم [[بنیعباس|عباسی]]، در سال ۶۵۰ق. میان شیعیان کرخ و شماری از حامیان خلیفه نزاعی درگرفت. ابوبکر، پسر مستعصم مأمور خاموش کردن این نزاع شد. وی به محله کرخ یورش برده و این ناحیه و [[آستان مقدس کاظمین|مشهد امام کاظم(ع)]] را چپاول کرده، شماری را کشته و عدهای از سادات و علویان را اسیر کرد. بر پایه قولی، هزار دختر را دستگیر کرده و با خود بردند. ابن علقمی قمی، وزیر شیعه مستعصم بالله، که از این رویداد متأثر شده بود، شرح آن را نگاشته و برای برخی از عالمان فرستاد.<ref>ابنتعزی بردی، النجوم الزاهره، ج٧، ص۴٧؛ ابنعماد، شذرات الذهب، ج۵، ص٢٧١و٢٧٢؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ص٣٢٧.</ref> | ||
====یورش مغولان==== | ====یورش مغولان==== | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
==حوزه علمیه== | ==حوزه علمیه== | ||
کرخ، با وجود آشفتگیها و درگیریهای مذهبی، در تشکیل کانونهای علمی و آموزشی، نسبت به برخی مناطق شیعهنشین دیگر در اوج بوده است. برخی، زمینه ایجاد حوزه علمیه کرخ را، حضور [[امامان(ع)]] و یاران آنان در بغداد و کرخ دانستهاند. [[امام کاظم(ع)]]، در [[بغداد]]، با وجود فشارها، عالمانی در فقه، حدیث، کلام و حکمت تربیت کرد. با شهادت وی، برخی از راویان حدیث در کرخ و بغداد به تربیت شاگردان پرداختند. [[نواب اربعه|نوّاب چهارگانه]] امام مهدی (ع) نیز با رعایت تقیه، در تقویت حوزه علمیه کرخ مؤثر بودند. با ضعف سیاسی [[بنیعباس]] و ظهور عالمان برجسته شیعه، حوزه علمیه کرخ از نظر کمی و کیفی پیشرفت کرد.<ref>تاریخ شیعه، ص١۵٠و١۵١.</ref> | کرخ، با وجود آشفتگیها و درگیریهای مذهبی، در تشکیل کانونهای علمی و آموزشی، نسبت به برخی مناطق شیعهنشین دیگر در اوج بوده است. برخی، زمینه ایجاد حوزه علمیه کرخ را، حضور [[امامان(ع)]] و یاران آنان در بغداد و کرخ دانستهاند. [[امام کاظم(ع)]]، در [[بغداد]]، با وجود فشارها، عالمانی در فقه، حدیث، کلام و حکمت تربیت کرد. با شهادت وی، برخی از راویان حدیث در کرخ و بغداد به تربیت شاگردان پرداختند. [[نواب اربعه|نوّاب چهارگانه]] امام مهدی(ع) نیز با رعایت تقیه، در تقویت حوزه علمیه کرخ مؤثر بودند. با ضعف سیاسی [[بنیعباس]] و ظهور عالمان برجسته شیعه، حوزه علمیه کرخ از نظر کمی و کیفی پیشرفت کرد.<ref>تاریخ شیعه، ص١۵٠و١۵١.</ref> | ||
==عالمان== | ==عالمان== | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به [[شیخ طوسی]]، در سال ۴٠٨ق. در ۲۳ سالگی در حوزه کرخ در درس [[شیخ مفید]] حضور یافته و پس از درگذشت او، ٢٣ سال از [[سید مرتضی]] بهره برد. او از ابوعلی حسن بن محمد بن حمامی، راوی نسخه کاملی از [[صحیفه سجادیه]] نیز استفاده کرد. ابن حمامی، در خانهاش، واقع در کرخ، مجلس علمی ترتیب میداد. شیخ طوسی پس از درگذشت استادش سید مرتضی، شاگردان بسیاری داشته و نزدیک به۳۰۰ نفر از عالمان شیعه و شماری از عالمان اهل سنت از او بهره بردند. شیخ طوسی تا ۱۲ سال پس از سید مرتضی، ریاست شیعیان را عهدهدار بود. در نیمه سده پنجم قمری، کرسی علم کلام که به عالمترین فرد اختصاص داشت، به شیخ طوسی رسید. این مقام، بزرگترین منصب علمی رسمیای بود که در مرکز خلافت [[بنیعباس|عباسیان]] و جامعه اهل سنّت، نصیب عالم شیعیِ ساکن در کرخ میشد.<ref name=":9">مامقانی، تنقیح المقال فی علمالرجال، ج٣، ص١٠۵؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ١، ص١۴۵؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، زندگینامه شیخ طوسی، ترجمه علیرضا میرزا محمد و سید حمید طبیبیان، ص۵٢ و ۵٣.</ref> | ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به [[شیخ طوسی]]، در سال ۴٠٨ق. در ۲۳ سالگی در حوزه کرخ در درس [[شیخ مفید]] حضور یافته و پس از درگذشت او، ٢٣ سال از [[سید مرتضی]] بهره برد. او از ابوعلی حسن بن محمد بن حمامی، راوی نسخه کاملی از [[صحیفه سجادیه]] نیز استفاده کرد. ابن حمامی، در خانهاش، واقع در کرخ، مجلس علمی ترتیب میداد. شیخ طوسی پس از درگذشت استادش سید مرتضی، شاگردان بسیاری داشته و نزدیک به۳۰۰ نفر از عالمان شیعه و شماری از عالمان اهل سنت از او بهره بردند. شیخ طوسی تا ۱۲ سال پس از سید مرتضی، ریاست شیعیان را عهدهدار بود. در نیمه سده پنجم قمری، کرسی علم کلام که به عالمترین فرد اختصاص داشت، به شیخ طوسی رسید. این مقام، بزرگترین منصب علمی رسمیای بود که در مرکز خلافت [[بنیعباس|عباسیان]] و جامعه اهل سنّت، نصیب عالم شیعیِ ساکن در کرخ میشد.<ref name=":9">مامقانی، تنقیح المقال فی علمالرجال، ج٣، ص١٠۵؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ١، ص١۴۵؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، زندگینامه شیخ طوسی، ترجمه علیرضا میرزا محمد و سید حمید طبیبیان، ص۵٢ و ۵٣.</ref> | ||
شیخ طوسی، در سال ۴۴٨ق. پس از شدت گرفتن آشوب و دشمنی بین فرقهها و ورود طغرل [[سلجوقیان|سلجوقی]] به بغداد، به ناچار به [[نجف]] هجرت کرده و [[حوزه علیه نجف]] را پایهگزاری کرد. به گفته ابنجوزی، در سال ۴۴٨ق، کتابخانه شیخ طوسی در کرخ به غارت رفته و در [[صفر]] سال ۴۴٩ق. خانه وی در کرخ مورد یورش قرار گرفته و کتابها، کرسی وی که بر روی آن تدریس میکرد و سه پرچم سفیدی که مردمان کرخ از دیرباز به هنگام رفتن به نجف و زیارت [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی (ع)]] با خود حمل میکردند، از خانهاش بیرون آورده شده و آتش زده شد. | شیخ طوسی، در سال ۴۴٨ق. پس از شدت گرفتن آشوب و دشمنی بین فرقهها و ورود طغرل [[سلجوقیان|سلجوقی]] به بغداد، به ناچار به [[نجف]] هجرت کرده و [[حوزه علیه نجف]] را پایهگزاری کرد. به گفته ابنجوزی، در سال ۴۴٨ق، کتابخانه شیخ طوسی در کرخ به غارت رفته و در [[صفر]] سال ۴۴٩ق. خانه وی در کرخ مورد یورش قرار گرفته و کتابها، کرسی وی که بر روی آن تدریس میکرد و سه پرچم سفیدی که مردمان کرخ از دیرباز به هنگام رفتن به نجف و زیارت [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی(ع)]] با خود حمل میکردند، از خانهاش بیرون آورده شده و آتش زده شد. | ||
نوآوریهای علمی شیخ طوسی و تسلط او به آرای دیگر مذاهب، باعث شد دو سده، هیج کسی جرأت دادن نظری مخالفت آرای او را نداشته باشد. دو کتاب از کتب اربعه شیعه، «الاستبصار فیما اختلف من الاخبار» و «تهذیب الاحکام» تألیف اوست. کتاب «التبیان فی تفسیر القرآنِ» او، نخستین تفسیر استدلالی شیعه به شمار میرود.<ref name=":9" /> | نوآوریهای علمی شیخ طوسی و تسلط او به آرای دیگر مذاهب، باعث شد دو سده، هیج کسی جرأت دادن نظری مخالفت آرای او را نداشته باشد. دو کتاب از کتب اربعه شیعه، «الاستبصار فیما اختلف من الاخبار» و «تهذیب الاحکام» تألیف اوست. کتاب «التبیان فی تفسیر القرآنِ» او، نخستین تفسیر استدلالی شیعه به شمار میرود.<ref name=":9" /> | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۰: | ||
*ابن مرزبان کرخی، مؤلف کتابی جغرافیایی با نقشههای گوناگون، که در کتابخانه [[صاحب بن عباد]]، نگاهداری میشده است.<ref>احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج ١ ص۶.</ref> | *ابن مرزبان کرخی، مؤلف کتابی جغرافیایی با نقشههای گوناگون، که در کتابخانه [[صاحب بن عباد]]، نگاهداری میشده است.<ref>احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج ١ ص۶.</ref> | ||
*ابنیوسف بن یعقوب، که به گفته مسعودی، قاضیِ منصوب المقتدر بالله در منطقه کرخ و سمت شرقی بغداد، بوده است. او قاضی القضاة بود و پس از وی پسرش عهدهدار این سمت گردید.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ٣۶٨.</ref> | *ابنیوسف بن یعقوب، که به گفته مسعودی، قاضیِ منصوب المقتدر بالله در منطقه کرخ و سمت شرقی بغداد، بوده است. او قاضی القضاة بود و پس از وی پسرش عهدهدار این سمت گردید.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ٣۶٨.</ref> | ||
*ابراهیم بن ابیزیاد کرخی، که از [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] روایت کرده و [[وحید بهبهانی]] او را ثقه دانسته است.{{یادداشت|وحید بهبهانی: چون ابن ابیعمیر و صفوان بن یحیی از او حدیث نقل کردهاند، معلوم میشود که از ثقات بوده است. . . و اینکه ابن محبوب از او روایت میکند، اشاره به اهمیت اوست و از این جهت که شیخ صدوق به او طریقی دارد و دائی من علامه مجلسی به نیکی او حکم کرده و او از امام کاظم (علیه السلام) روایت نموده است.}}<ref>دائرة المعارف تشیع، ج ١، ص٢۶٩و٢٧٠، تنقیح المقال، ج ١ ص١٢.</ref> | *ابراهیم بن ابیزیاد کرخی، که از [[امام صادق(ع)|امام صادق(ع)]] روایت کرده و [[وحید بهبهانی]] او را ثقه دانسته است.{{یادداشت|وحید بهبهانی: چون ابن ابیعمیر و صفوان بن یحیی از او حدیث نقل کردهاند، معلوم میشود که از ثقات بوده است. . . و اینکه ابن محبوب از او روایت میکند، اشاره به اهمیت اوست و از این جهت که شیخ صدوق به او طریقی دارد و دائی من علامه مجلسی به نیکی او حکم کرده و او از امام کاظم (علیه السلام) روایت نموده است.}}<ref>دائرة المعارف تشیع، ج ١، ص٢۶٩و٢٧٠، تنقیح المقال، ج ١ ص١٢.</ref> | ||
*شریف ابوالفضل علی (۴۴٣-۵١۵ق)، با نام کامل شریف محمد بن علی بن محمد بن محسن بن یحیی بن جعفر بن علی الهادی(ع)، عالم نسبشناس و نقیب مقابر [[قریش]]<ref name=":10">شیخ محمد آلیاسین، تاریخ حرم کاظمین، ترجمه غلامرضا اکبری، ص٢؛ عمیدی، المشجّر الکشاف، ص٢.</ref> و [[آستان مقدس کاظمین|آستان کاظمین (ع)]] بوده<ref name=":11">تاریخ حرم کاظمین، ص ٢١٨و ٢١٩.</ref> و ساکن کرخ بود.<ref name=":10" /> وی از ابامحمد حسن بن علی جوهری حدیث نقل کرده و ابومعمر انصاری و ابوطالب بن خضیر از او روایت نقل کردهاند. پیکرش در مقابر قریش دفن شده و فرزندش احمد، نقیب علویان کرخ بود.<ref name=":11" /> | *شریف ابوالفضل علی (۴۴٣-۵١۵ق)، با نام کامل شریف محمد بن علی بن محمد بن محسن بن یحیی بن جعفر بن علی الهادی(ع)، عالم نسبشناس و نقیب مقابر [[قریش]]<ref name=":10">شیخ محمد آلیاسین، تاریخ حرم کاظمین، ترجمه غلامرضا اکبری، ص٢؛ عمیدی، المشجّر الکشاف، ص٢.</ref> و [[آستان مقدس کاظمین|آستان کاظمین(ع)]] بوده<ref name=":11">تاریخ حرم کاظمین، ص ٢١٨و ٢١٩.</ref> و ساکن کرخ بود.<ref name=":10" /> وی از ابامحمد حسن بن علی جوهری حدیث نقل کرده و ابومعمر انصاری و ابوطالب بن خضیر از او روایت نقل کردهاند. پیکرش در مقابر قریش دفن شده و فرزندش احمد، نقیب علویان کرخ بود.<ref name=":11" /> | ||
*علی بن حسن باخرزی سبخی (م. ۴۶٧ق)، صاحب کتاب «دمیة القصر فی شعراء العصر» و ادیب و شاعر، که در بغداد به فنون ادبی او اقبالی نشد؛ از این رو، در محله کرخ ساکن و با فرهنگ و ادبیات کرخیان مأنوس شده و آنها را در اشعار خود منعکس کرد.<ref>یاقوت حموی، گزیده معجم الادبا، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج ٢، ص٧٣۵-٧٣٧.</ref> | *علی بن حسن باخرزی سبخی (م. ۴۶٧ق)، صاحب کتاب «دمیة القصر فی شعراء العصر» و ادیب و شاعر، که در بغداد به فنون ادبی او اقبالی نشد؛ از این رو، در محله کرخ ساکن و با فرهنگ و ادبیات کرخیان مأنوس شده و آنها را در اشعار خود منعکس کرد.<ref>یاقوت حموی، گزیده معجم الادبا، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج ٢، ص٧٣۵-٧٣٧.</ref> | ||
ویرایش