بعثت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
بعثت: برانگیختن [[محمد بن عبدالله(ص)]] به پیامبری از سوی [[خدا]] و نقطه آغازین [[دین اسلام]] میباشد. | بعثت: برانگیختن [[محمد بن عبدالله(ص)]] به پیامبری از سوی [[خدا]] و نقطه آغازین [[دین اسلام]] میباشد. بعثت به طور عام به برانگیختهشدن هر پیامبر و به طور خاص به برانگیختهشدن پیامبر اسلام(ص) اطلاق میشود. | ||
جهان در آغاز بعثت به خاطر جنگهای طولانی بین دو امپراتوری [[روم]] و [[ایران]] دچار آشفتگی و [[ظلم]] و بیداد شده بود و مردم از این وضعیت خسته بودند با این حال وضع فرهنگی جزیرة العرب خیلی فجیعتر از وضع این دو کشور بود. به تعبیر [[قرآن کریم]] اعراب در گمراهی آشکار بودند. در اعمال [[حج ابراهیمی]] بدعتهای فراوان گذاشته شده بود. با عروج [[حضرت مسیح]] و فترتی که تا زمان بعثت پیامبر(ص) ایجاد شد، [[بتپرستی]] رواج یافت. یهودیان با مهاجرت به [[حجاز]] به تبلیغ [[یهودیت]] و جذب اعراب به دین یهودی پرداختند. صابئیان هم به گونهای دین خود را تبلیغ میکردند. | |||
در این وضعیت خداوند متعال حضرت محمد(ص) را در حجاز زمانی که به [[غار حراء]] برای عبادت رفته بود به پیامبری برانگیخت. پیامبری ایشان با معجزاتی همراه بود. نشانههای بعثت ایشان در [[کتب آسمانی]] پیشین ذکر شده بود. به همین خاطر یهودیان و مسیحیان در پی شناختن ایشان بودند. | |||
در ابتدا دعوت پیامبر به دین اسلام مخفیانه بود و بعدا با فرمان خداوند دعوت آشکار ایشان با دعوت عشیره شروع شد. [[امام علی(ع)]] و [[حضرت خدیجه]] اولین کسانی بودند که ایمان آوردند. | |||
درباره دین پیامبر قبل از بعثت اقوال مختلفی وجود دارد. یکی از اقوال که روایات هم آن را تأیید میکند این است که ایشان به [[شریعت]] خودش عمل میکرد. | |||
شبهات زیادی در باره بعثت پیامبر از طرف اعراب جاهلی و بعدا از طرف خاورشناسان و غربیان مطرح شده و البته پاسخ محکم دریافت کردهاند. | |||
==واژهشناسی== | ==واژهشناسی== | ||
بعثت از ریشه «ب- ع- ث»<ref>مفردات، ج1، ص132، «بعث. </ref> به معنای ارسال<ref>العین، ج2، ص112، «بعث. </ref> و برانگیختن<ref>التحقیق، ج1، ص295، «بعث. </ref> یا روانه کردن<ref>مفردات، ج1، ص133.</ref> است. در کاربردهای گوناگون این ریشه، مفهومی مرکب از برگزیدن و فرستادن لحاظ شده که از آن به «برانگیختن» تعبیر میشود.<ref>التحقیق، ج1، ص295.</ref> در اصطلاح دینی و کلام اسلامی، بعثت به برانگیختن پیامبران از سوی خدا برای هدایت مردمان اطلاق میشود.<ref>فرهنگ شیعه، ص159.</ref> | بعثت از ریشه «ب- ع- ث»<ref>مفردات، ج1، ص132، «بعث. </ref> به معنای ارسال<ref>العین، ج2، ص112، «بعث. </ref> و برانگیختن<ref>التحقیق، ج1، ص295، «بعث. </ref> یا روانه کردن<ref>مفردات، ج1، ص133.</ref> است. در کاربردهای گوناگون این ریشه، مفهومی مرکب از برگزیدن و فرستادن لحاظ شده که از آن به «برانگیختن» تعبیر میشود.<ref>التحقیق، ج1، ص295.</ref> در اصطلاح دینی و کلام اسلامی، بعثت به برانگیختن پیامبران از سوی خدا برای هدایت مردمان اطلاق میشود.<ref>فرهنگ شیعه، ص159.</ref> | ||
خط ۱۲: | خط ۲۲: | ||
از این رو، [[قرآن کریم]] وضعیت آن دوران را با تعبیر «گمراهی آشکار» وصف مینماید. ([[سوره جمعه]]، آیه2) از این عصر در منابع اسلامی به روزگار جاهلیت یاد میشود. انسانها از دیدگاه مذهبی متشتت و پراکنده بودند؛ عدهای خدا را به پدیدهها تشبیه میکردند و شماری دیگر نامهای ارزشمند و صفات پسندیده را به بتها نسبت میدادند.<ref>نهج البلاغه، خطبه1.</ref> | از این رو، [[قرآن کریم]] وضعیت آن دوران را با تعبیر «گمراهی آشکار» وصف مینماید. ([[سوره جمعه]]، آیه2) از این عصر در منابع اسلامی به روزگار جاهلیت یاد میشود. انسانها از دیدگاه مذهبی متشتت و پراکنده بودند؛ عدهای خدا را به پدیدهها تشبیه میکردند و شماری دیگر نامهای ارزشمند و صفات پسندیده را به بتها نسبت میدادند.<ref>نهج البلاغه، خطبه1.</ref> | ||
===رواج بدعت و بتپرستی=== | |||
اعراب و قریشیان به عنوان متولیان [[کعبه]]، در برگزاری آیینهای مذهبی بدعتهایی نهاده بودند؛ ترک [[وقوف در عرفات]]، اجبار مردم دیگر مناطق به خرید و استفاده از غذا و لباس ویژه [[قریش]] در ورود به [[مکه]]، جابهجا نمودن زمان [[ماههای حرام]] و هنگام [[حج]] از جمله این بدعتها است.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص129.</ref> | اعراب و قریشیان به عنوان متولیان [[کعبه]]، در برگزاری آیینهای مذهبی بدعتهایی نهاده بودند؛ ترک [[وقوف در عرفات]]، اجبار مردم دیگر مناطق به خرید و استفاده از غذا و لباس ویژه [[قریش]] در ورود به [[مکه]]، جابهجا نمودن زمان [[ماههای حرام]] و هنگام [[حج]] از جمله این بدعتها است.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص129.</ref> | ||
خط ۱۸: | خط ۳۰: | ||
بتهای [[منات]]،<ref>الاصنام، ص13.</ref> [[لات]]،<ref>الاصنام، ص16.</ref> [[عزی]]<ref>تاریخ عرب قبل از اسلام، ص379.</ref> و [[هبل]]<ref>الاصنام، ص27.</ref> ارج و قرب بیشتری نزد [[مشرکان]] داشتند. افزون بر بتپرستی، [[یهودیت]]، مسیحیت، و [[ثنویت]] از جمله دینهای رایج میان اعراب عصر بعثت بود. از لحاظ شمار پیروان، دین یهود دومین دین میان مردم جزیرة العرب بود. | بتهای [[منات]]،<ref>الاصنام، ص13.</ref> [[لات]]،<ref>الاصنام، ص16.</ref> [[عزی]]<ref>تاریخ عرب قبل از اسلام، ص379.</ref> و [[هبل]]<ref>الاصنام، ص27.</ref> ارج و قرب بیشتری نزد [[مشرکان]] داشتند. افزون بر بتپرستی، [[یهودیت]]، مسیحیت، و [[ثنویت]] از جمله دینهای رایج میان اعراب عصر بعثت بود. از لحاظ شمار پیروان، دین یهود دومین دین میان مردم جزیرة العرب بود. | ||
===ترویج یهودیت=== | |||
بیشتر یهودیان که پس از ویرانی [[اورشلیم]] به منطقه [[حجاز]] مهاجرت نموده بودند، در مناطق [[یمن]] و بخشی از [[حیره]] و [[غسان]] ساکن شدند و مردم آن مناطق را به دین خود متمایل نمودند. در [[یثرب]] نیز حضور یهودیان [[بنینضیر]] و [[بنیقریظه]] و [[خیبر]] در پیرامون مدینه، عامل ترویج برای دین آنها میان دو طایفه شهرنشین [[اوس]] و [[خزرج]] بود<ref>تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ص132.</ref> و از آن پس، مرکز اصلی گرد آمدن یهودیان این مناطق که از آرامیان و عربان نویهودی بودند، شهر یثرب و مناطق شمالی آن مانند خیبر، [[فدک]]، و [[تیما]] گشت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص257.</ref> | بیشتر یهودیان که پس از ویرانی [[اورشلیم]] به منطقه [[حجاز]] مهاجرت نموده بودند، در مناطق [[یمن]] و بخشی از [[حیره]] و [[غسان]] ساکن شدند و مردم آن مناطق را به دین خود متمایل نمودند. در [[یثرب]] نیز حضور یهودیان [[بنینضیر]] و [[بنیقریظه]] و [[خیبر]] در پیرامون مدینه، عامل ترویج برای دین آنها میان دو طایفه شهرنشین [[اوس]] و [[خزرج]] بود<ref>تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ص132.</ref> و از آن پس، مرکز اصلی گرد آمدن یهودیان این مناطق که از آرامیان و عربان نویهودی بودند، شهر یثرب و مناطق شمالی آن مانند خیبر، [[فدک]]، و [[تیما]] گشت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص257.</ref> | ||
سرسختی و لجاجت یهودیان باعث شد که آنها درحالی که از بعثت [[حضرت رسول]] آگاهی کامل داشتند، آشکارا یا پنهانی در موقعیتهای گوناگون به رویارویی با ایشان و آیین نوپای اسلام برخیزند. ([[سوره بقره]]، آیه90) | سرسختی و لجاجت یهودیان باعث شد که آنها درحالی که از بعثت [[حضرت رسول]] آگاهی کامل داشتند، آشکارا یا پنهانی در موقعیتهای گوناگون به رویارویی با ایشان و آیین نوپای اسلام برخیزند. ([[سوره بقره]]، آیه90) | ||
===رواج مسیحیت و تفکر صائبی=== | |||
بعد از یهود، سومین آیین پر طرفدار در جزیرة العرب، مسیحیت بود که بیشتر در منطقه [[نجران]] رواج داشت. در برخی گزارشها از نصرانی شدن برخی افراد مهم قریش مانند [[عثمان بن حویرث]]، <ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص258.</ref> [[اسد بن عبدالعزی]] و [[ورقة بن نوفل]]<ref>المیزان، ج20، ص328.</ref>یاد شده است.<ref>المفصل، ج7، ص112.</ref>مسیحیان نسبت به یهودیان، در برابر دعوت رسول خدا ملایمت بیشتر داشتند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص571-584.</ref> [[قرآن کریم]] به این نکته اشاره دارد و آنها را ستایش نموده است. ([[سوره مائده]]، آیه82) | بعد از یهود، سومین آیین پر طرفدار در جزیرة العرب، مسیحیت بود که بیشتر در منطقه [[نجران]] رواج داشت. در برخی گزارشها از نصرانی شدن برخی افراد مهم قریش مانند [[عثمان بن حویرث]]، <ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص258.</ref> [[اسد بن عبدالعزی]] و [[ورقة بن نوفل]]<ref>المیزان، ج20، ص328.</ref>یاد شده است.<ref>المفصل، ج7، ص112.</ref>مسیحیان نسبت به یهودیان، در برابر دعوت رسول خدا ملایمت بیشتر داشتند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص571-584.</ref> [[قرآن کریم]] به این نکته اشاره دارد و آنها را ستایش نموده است. ([[سوره مائده]]، آیه82) | ||
خط ۳۳: | خط ۴۴: | ||
قرآن کریم یکی از مهمترین اهداف بعثت انبیاء را اتمام حجت بر بندگان و بستن راه عذر جهل آنها به فرمانهای الهی و راه صحیح معرفی مینماید: {{قلم رنگ|سبز|رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل}} (سوره نساء، آیه165). <ref>من هدی القرآن، ج2، ص257.</ref> تعلیم و تربیت بندگان (سوره جمعه، آیه2)، رفع اختلاف بندگان، <ref>المیزان، ج2، ص131-132.</ref> قضاوت عادلانه میان آنها<ref>المیزان، ج3، ص198.</ref> و آزادی انسانها از چنگ ظالمان<ref>الکافی، ج8، ص386.</ref><ref>المیزان، ج12، ص243.</ref>از دیگر اهداف و حکمتهای بعثت انبیاء به شمار میرود. | قرآن کریم یکی از مهمترین اهداف بعثت انبیاء را اتمام حجت بر بندگان و بستن راه عذر جهل آنها به فرمانهای الهی و راه صحیح معرفی مینماید: {{قلم رنگ|سبز|رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل}} (سوره نساء، آیه165). <ref>من هدی القرآن، ج2، ص257.</ref> تعلیم و تربیت بندگان (سوره جمعه، آیه2)، رفع اختلاف بندگان، <ref>المیزان، ج2، ص131-132.</ref> قضاوت عادلانه میان آنها<ref>المیزان، ج3، ص198.</ref> و آزادی انسانها از چنگ ظالمان<ref>الکافی، ج8، ص386.</ref><ref>المیزان، ج12، ص243.</ref>از دیگر اهداف و حکمتهای بعثت انبیاء به شمار میرود. | ||
بعثت | ==رویدادهای بعثت پیامبر== | ||
پس از گذشت دوران [[فترت]] در ارسال [[پیامبران الهی]] و در روزگاری که پرستش خداوند یگانه با انحرافاتی پیوند خورده بود و بتپرستی و چندگانهپرستی و جهل و ناهنجاری اخلاقی<ref>المیزان، ج4، ص152-154.</ref> و باورهای متعارض [[اهل کتاب]] در حجاز گسترش یافته بود، رسولی از میان عرب برانگیخته شد و ندای [[توحید]] سرداد. در آیه 2 سوره جمعه رسالت پیامبر و فلسفه و اهداف آن بازگو شده است: {{قلم رنگ|سبز|هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ}}. | |||
بر پایه گزارش سیرهنویسان، رویدادهای شگفتی همزمان با تولد پیامبر رخ دادند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص103.</ref><ref>الامالی، ص360-.</ref> قرآن کریم نیز به منع شیاطین از صعود به آسمانهای بالا برای استراق سمع، مقارن با بعثت پیامبر (سوره جنّ، آیه9) اشاره دارد.<ref>الامالی، ص360.</ref><ref>کنز الدقائق، ج13، ص477-478.</ref><ref>البرهان، ج3، ص334.</ref> بشارت تولد پیامبر و وقوع این رویداد مهم در کتابهای آسمانی وجود داشته است و اهل کتاب بر پایه بشارات و اخبار عهدین، بعثت پیامبری از نسل [[حضرت اسماعیل]] را در سرزمین حجاز انتظار میکشیدند.<ref>نک: محمد فی الکتب المقدسه، ص193، 243-351.</ref> | بر پایه گزارش سیرهنویسان، رویدادهای شگفتی همزمان با تولد پیامبر رخ دادند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص103.</ref><ref>الامالی، ص360-.</ref> قرآن کریم نیز به منع شیاطین از صعود به آسمانهای بالا برای استراق سمع، مقارن با بعثت پیامبر (سوره جنّ، آیه9) اشاره دارد.<ref>الامالی، ص360.</ref><ref>کنز الدقائق، ج13، ص477-478.</ref><ref>البرهان، ج3، ص334.</ref> بشارت تولد پیامبر و وقوع این رویداد مهم در کتابهای آسمانی وجود داشته است و اهل کتاب بر پایه بشارات و اخبار عهدین، بعثت پیامبری از نسل [[حضرت اسماعیل]] را در سرزمین حجاز انتظار میکشیدند.<ref>نک: محمد فی الکتب المقدسه، ص193، 243-351.</ref> | ||
بر پایه آیات قرآن کریم، ویژگیهای این پیامبر در عهدین یاد شده بود. ([[سوره صف]]، آیه6؛ سوره بقره، آیه142؛ [[سوره انعام]]، آیه20) از این روی، آنها در ضرورت شناخت و مشاهده این پیامبر الهی مصمم بودند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص117.</ref><ref>اتحاف الوری، ج1، ص187-190.</ref> کاهنان عرب نیز از بعثت پیامبری در حجاز گزارش میدادند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص123.</ref><ref>السیرة النبویه، ابن کثیر، ج1، ص286.</ref> | ==ویژگیهای پیامبر در عهدین== | ||
بر پایه آیات قرآن کریم، ویژگیهای این پیامبر در [[عهدین]] یاد شده بود. ([[سوره صف]]، آیه6؛ سوره بقره، آیه142؛ [[سوره انعام]]، آیه20) از این روی، آنها در ضرورت شناخت و مشاهده این پیامبر الهی مصمم بودند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص117.</ref><ref>اتحاف الوری، ج1، ص187-190.</ref> کاهنان عرب نیز از بعثت پیامبری در حجاز گزارش میدادند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص123.</ref><ref>السیرة النبویه، ابن کثیر، ج1، ص286.</ref> | |||
از جمله منابع حاوی این گزارشها میتوان به [[قصة الاحبار]] [[ابناسحق]] اشاره کرد که به بازگویی پیشگوییهای اَحبار و دانشوران اهل کتاب درباره بعثت محمد امین(ص) پرداخته است. برخی اهل کتاب مانند مخیرق کاهن بزرگ <ref>شرح نهج البلاغه، ج14، ص260.</ref> نیز به سبب وجود دلیلهای روشن به رسول خدا ایمان آورده بودند.<ref>سیره ابن اسحق، ص62-65.</ref> | از جمله منابع حاوی این گزارشها میتوان به [[قصة الاحبار]] [[ابناسحق]] اشاره کرد که به بازگویی پیشگوییهای اَحبار و دانشوران اهل کتاب درباره بعثت محمد امین(ص) پرداخته است. برخی اهل کتاب مانند مخیرق کاهن بزرگ <ref>شرح نهج البلاغه، ج14، ص260.</ref> نیز به سبب وجود دلیلهای روشن به رسول خدا ایمان آورده بودند.<ref>سیره ابن اسحق، ص62-65.</ref> | ||
در حدود 40 سال پس از رخداد اصحاب | در حدود 40 سال پس از رخداد [[اصحاب فیل]]، پیامبر(ص) از سوی خداوند برای هدایت انسانها مبعوث شد.<ref>امتاع الاسماع، ج1، ص32.</ref><ref>تاریخ الاسلام، ج1، ص24.</ref><ref>البدایة و النهایه، ج2، ص321.</ref>بر پایه گزارش مشهور، نخستین [[وحی]] و آغاز بعثت در 40 سالگی<ref>تاریخ الیعقوبی، ج2، ص22.</ref>و در نقلی دیگر، در 43 سالگی پیامبر بوده است.<ref>سیره ابن اسحق، ص114.</ref> | ||
==روز بعثت== | |||
درباره روز بعثت نیز سخنان متفاوت یاد شده است. مشهور [[امامیه]]، 27 [[رجب]]<ref>بحار الانوار، ج18، ص190.</ref><ref>الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص64-65.</ref> و [[اهل سنت]] 17 ماه مبارک [[رمضان]]<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص158.</ref><ref>الطبقات، ج1، ص193-194.</ref> را روز مبعث میدانند. دیگر سخنان در این زمینه عبارتند از: دهم [[ربیع الاول]]، <ref>التنبیه و الاشراف، ص198.</ref> دوازدهم ربیع الاول، <ref>تاریخ طبری، ج2، ص44.</ref> هجدهم رمضان<ref>تاریخ طبری، ج2، ص44.</ref> و بیست و چهارم رمضان<ref>بحار الانوار، ج18، ص190.</ref> | |||
وجه مشترک همه این گزارشها آن است که هنگامی که پیامبر برای [[تحنّث]] و عبادت، مجاور [[غار حرا]] بود، نخستین وحی الهی با نزول آیاتی چند از قرآن کریم آغاز شد. | |||
==آمدادگی برای تحمل وحی== | |||
آوردهاند که برای آسان شدن تحمل فرشته، خداوند از کودکی، فرشتهای را برای تربیت و آموزش فضیلتهای اخلاقی به ایشان قرار داد<ref>نک: نهج البلاغه، خطبه192.</ref><ref>السیرة الحلبیه، ج1، ص341-342.</ref> تا بسیاری از استعدادهای او را به فعلیت رساند و ایشان را برای دریافت وحی و ارتباط با جهان غیب آماده نماید. | |||
عبادتهای پیاپی در برخی ایام سال نیز به جان و روح او صفا بخشیده بود. با ترک محرمات و هوا و هوسها، راه اتصال به [[غیب]] برای او هموارتر شد و به تدریج آماده دریافت پیام الهی و ارتباط با [[فرشته وحی]] شد. در برخی روایتها گزارش شده که نخستین مرحله از این ارتباط با غیب، دیدن رویاهای صادق پیش از مبعوث شدن به پیامبری بود.<ref>صحیح البخاری، ج1، ص3.</ref> | |||
مجموع روایاتی که درباره نخستین وحی به دست آمده، از برخی [[صحابه]] گزارش شده که میان منقولات آنها اشتراک و افتراق موضوعی وجود دارد. در روایت ابناسحق گزارش شده که [[عبدالله بن زبیر]] از [[عبید بن عمیر لیثی]] میخواهد حکایت بعثت را گزارش نماید.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص154.</ref><ref>تاریخ طبری، ج2، ص48-49.</ref> | |||
روایتهای دیگر رویداد بعثت از [[عایشه]]،<ref>تاریخ طبری، ج2، ص47.</ref> [[ابنعباس]]<ref>انساب الاشراف، ج1، ص104-105.</ref> و برخی که شهرت کمتری دارند، گزارش شده است. حضور [[آل زبیر]] در این رخداد تا حدودی که مربوط به [[ورقة بن نوفل]] و [[خدیجه]] است که هر دو از طایفه [[بنیاسد]] هستند و نیز تاکید بر نقش ورقه، نمایان است.<ref>سیره رسول خدا، ج1، ص227-229.</ref> | |||
===نقل مشهور=== | |||
نقل مشهور درباره این رویداد، مستند به گزارشی از عایشه است که در جوامع حدیثی اهل سنت گزارش شده است.<ref>صحیح البخاری، ج8، ص67.</ref><ref>صحیح مسلم، ج1، ص97.</ref> بر پایه این نقل، هنگامی که حضرت در حال عبادت بود، حالت ویژه به ایشان دست داد و در آن وضع، فرشتهای را دید که با پارچهای دیبا نزد وی آمد و به او عرضه داشت: بخوان! حضرت پاسخ داد که نمیتواند بخواند. فرشته او را سخت فشرد و سپس درخواست خواندن نمود و همان جواب را شنید. در فشار سوم، ناگهان وی احساس کرد میتواند لوحی را که در دست فرشته است، بخواند.<ref>صحیح البخاری، ج8، ص67.</ref><ref>سیره ابن اسحق، ص101-102.</ref> | نقل مشهور درباره این رویداد، مستند به گزارشی از عایشه است که در جوامع حدیثی اهل سنت گزارش شده است.<ref>صحیح البخاری، ج8، ص67.</ref><ref>صحیح مسلم، ج1، ص97.</ref> بر پایه این نقل، هنگامی که حضرت در حال عبادت بود، حالت ویژه به ایشان دست داد و در آن وضع، فرشتهای را دید که با پارچهای دیبا نزد وی آمد و به او عرضه داشت: بخوان! حضرت پاسخ داد که نمیتواند بخواند. فرشته او را سخت فشرد و سپس درخواست خواندن نمود و همان جواب را شنید. در فشار سوم، ناگهان وی احساس کرد میتواند لوحی را که در دست فرشته است، بخواند.<ref>صحیح البخاری، ج8، ص67.</ref><ref>سیره ابن اسحق، ص101-102.</ref> | ||
با وجود شهرت زیاد، این روایت از چند جهت ایراد دارد. راوی اصلی این حدیث عایشه بنت ابیبکر در روزگار بعثت یا هنوز به دنیا نیامده بود و یا سه یا هفت ساله بود.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج3، ص286-287.</ref> بر پایه قواعد دانش حدیث، او نمیتواند راوی این حدیث باشد.<ref>الرعایة فی علم الدرایه، ص182 | با وجود شهرت زیاد، این روایت از چند جهت ایراد دارد. راوی اصلی این حدیث عایشه بنت [[ابیبکر]] در روزگار بعثت یا هنوز به دنیا نیامده بود و یا سه یا هفت ساله بود.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج3، ص286-287.</ref> بر پایه قواعد دانش حدیث، او نمیتواند راوی این حدیث باشد.<ref>الرعایة فی علم الدرایه، ص182.</ref> | ||
از | دیگر راویان این روایت نیز همگی از دیدگاه اهل حدیث، مطرود و ضعیف هستند.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص294.</ref> بر پایه این روایت، پیامبر پیش از سخن ورقه در صحت [[رسالت]] خویش شک داشته و تنها به واسطه سخن ورقه به مبعوث شدن خویش اطمینان یافت؛ ولی بر پایه روایتهای صحیح، وی از نخست به رسالت خویش آگاه بود.<ref>المیزان، ج20، ص325.</ref> | ||
مبعت پیامبر اسلام نخستین رخداد مهم در تاریخ مسلمانان بود و عمر پیشنهاد داد که مبدا تاریخ مسلمانان قرار گیرد؛ ولی این امر تحقق نیافت و با پیشنهاد علی(ع) هجرت رسول خدا به عنوان مبدا تاریخ مسلمانان قرار گرفت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص145.</ref> | بر پایه این روایات، هنگامی که حضرت رسول در [[غار حراء]] بود، وحی بر وی نازل شد و سپس او با سرور و شادی از کرامتی که خداوند به وی ارزانی داشته بود، به سوی خانواده خویش بازگشت، درحالی که به رسالت خویش اطمینان داشت و هیچ شکی در صحت آن چه دیده بود، نمیورزید.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص308.</ref> | ||
از سوی دیگر، بر پایه ظاهر روایت گزارش شده از عایشه، [[پیامبر اسلام(ص)]] از خواندن مطلبی که بر دیبایی نوشته شده بود، اظهار ناتوانی نمود؛ اما وحی عبارت است از القای کلام خداوند به قلب پیامبر که نوعی آگاهی درونی است.<ref>المیزان، ج12، ص206.</ref> | |||
مبعت پیامبر اسلام نخستین رخداد مهم در تاریخ مسلمانان بود و [[عمر]] پیشنهاد داد که مبدا تاریخ مسلمانان قرار گیرد؛ ولی این امر تحقق نیافت و با پیشنهاد علی(ع) هجرت رسول خدا به عنوان مبدا تاریخ مسلمانان قرار گرفت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص145.</ref> | |||
==نخستین آیات نازل شده== | ==نخستین آیات نازل شده== | ||
آوردهاند که پنج آیه نخست سوره | آوردهاند که پنج آیه نخست [[سوره علق]]، نخستین آیاتی بوده که بر پیامبر نازل شده است.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص155.</ref><ref>تفسیر قمی، ج2، ص428.</ref> برخی دیگر آیات [[سوره مدثر]]<ref>صحیح البخاری، ج6، ص74.</ref><ref>الاوائل، ص43.</ref>یا [[سوره فاتحة الکتاب]]<ref>الکشاف، ج4، ص270.</ref><ref>مجمع البیان، ج10، ص398.</ref><ref>الاتقان، ج1، ص77.</ref> را نخستین آیات نازل شده بر پیامبر دانستهاند. مدتی نزول وحی بر ایشان قطع شد که به دوران فترت معروف است.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج8، ص271.</ref><ref>الدر المنثور، ج6، ص368.</ref> | ||
درباره مقدار این زمان اختلاف نظر وجود دارد. این مدت سه روز، 12 روز، <ref>تفسیر قرطبی، ج20، ص92.</ref> 15 روز، <ref>التفسیر الکبیر، ج31، ص211.</ref> 40 روز، دو سال و نیم، و سه سال گزارش شده است.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص108-109.</ref><ref>امتاع الاسماع، ج3، ص14.</ref><ref>سبل الهدی، ج2، ص271.</ref>پس از این ایام، [[سوره والضحی]]<ref>تفسیر قمی، ج2، ص427.</ref> یا سوره مدثر<ref>تاریخ طبری، ج2، ص52.</ref><ref>تفسیر قرطبی، ج19، ص60.</ref> بر ایشان نازل گشت و دیگر بار نزول وحی از سر گرفته شد.<ref>جامع البیان، ج29، ص180.</ref> | |||
==آغاز دعوت و نخستین ایمانآورندگان== | |||
با نزول نخستین آیات از پیام وحی، پیامبر رسالت خویش را آغاز نمود. همسر رسول خدا، [[خدیجه بنت خویلد اسدی]]، نخستین فرد از زنان است که در پی آگاهی از بعثت، [[مسلمان]] شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص23.</ref> در این زمینه، اختلاف نظری میان تاریخنویسان نیست؛<ref>السیرة الحلبیه، ج1، ص382.</ref> ولی درباره اشخاص دیگر اختلاف نظرهایی وجود دارد. | |||
بر پایه دیدگاه مشهور شیعیان و اهل سنت، نخستین مرد مسلمان [[حضرت علی(ع)]]<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص162.</ref> بود که از دوران کودکی تحت سرپرستی حضرت رسول قرار داشت و در همه کارها پیرو وی بود و لحظهای به خداوند [[شرک]] نورزید.<ref>مروج الذهب، ج2، ص276.</ref><ref>السیرة الحلبیه، ج1، ص435.</ref> البته بر پایه روایتهای معتبر، وی نخستین شخصی است که اسلام آورده یا نماز خوانده و یا ایمان آورده است<ref>الغدیر، ج3، ص95.</ref> و تعبیر «نخستین مرد» منافاتی با «نخستین مسلمان» بودن ایشان ندارد.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص324.</ref> پس از ایشان نیز [[زید بن حارثه]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص23.</ref> به دعوت پیامبر ایمان آورد.<ref>امتاع الاسماع، ج1، ص32.</ref> | |||
پس از نزول نخستین آیات از قرآن کریم، در روز دوم بعثت، جبرئیل نزد حضرت آمد و طریقه وضو گرفتن و نماز خواندن را به وی آموخت. حضرت علی(ع)نیز آن را از پیامبر(ص)فراگرفت و نخستین نماز بر پایه آموزش جبرئیل در ظهر این روز به پای داشته شد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص57.</ref><ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص23.</ref> | پس از نزول نخستین آیات از قرآن کریم، در روز دوم بعثت، [[جبرئیل]] نزد حضرت آمد و طریقه وضو گرفتن و نماز خواندن را به وی آموخت. حضرت علی(ع)نیز آن را از پیامبر(ص) فراگرفت و نخستین نماز بر پایه آموزش جبرئیل در ظهر این روز به پای داشته شد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص57.</ref><ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص23.</ref> | ||
در پی گذشت مدتی از دعوت پنهانی، مسلمانان برای انجام فرایض خویش به درههای پیرامون مکه میرفتند. پیامبر(ص) نیز در خانه ارقم مخزومی که در دامنه کوه صفا قرار داشت، مردم را به اسلام دعوت میکرد<ref>المستدرک، ج3، ص574.</ref> که ثمره آن اسلام | در پی گذشت مدتی از دعوت پنهانی، مسلمانان برای انجام فرایض خویش به درههای پیرامون [[مکه]] میرفتند. پیامبر(ص) نیز در خانه [[ارقم مخزومی]] که در دامنه [[کوه صفا]] قرار داشت، مردم را به [[اسلام]] دعوت میکرد<ref>المستدرک، ج3، ص574.</ref> که ثمره آن اسلام آوردن 40 تن بود.<ref>الاصابه، ج1، ص197.</ref> | ||
==آغاز دعوت آشکار== | |||
پس از سپری شدن دوران دعوت پنهانی، آیاتی بر حضرت نازل شد که بر پایه آن، رسول خدا مامور شد مردم را آشکارا به دین اسلام دعوت نماید.<ref>الطبقات، ج1، ص157.</ref> بر همین اساس، ایشان نخست سران و بزرگان [[قریش]] اعم از [[بنیهاشم]]، [[بنیعبدالمطلب]]، [[بنیعبدالشمس]] و فرزندان [[عبدمناف]] را به مهمانی دعوت نمود تا موضوع رسالت را به آنها اعلام نماید و آنها را به آیین اسلام و یکتاپرستی فراخواند. | |||
در آن همایش که به رخداد [[یوم الدار]] شهرت یافت، حضرت پس از بیان رسالت و ماموریت خویش برای هدایت انسانها، از آنها خواست تا دعوت او را بپذیرند؛ ولی هیچ کس جز حضرت علی(ع) به دعوت او پاسخ نداد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص27.</ref><ref>الارشاد، ص34.</ref> سپس پیامبر دعوت آشکار خویش را آغاز نمود و مردم را به سوی خدا دعوت کرد<ref>تاریخ طبری، ج2، ص62.</ref> و با واکنش قریش روبهرو شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص24.</ref> | |||
==آیین پیامبر پیش از بعثت== | ==آیین پیامبر پیش از بعثت== | ||
درباره دین و شریعت حضرت پیش از بعثت، نظریههای گوناگون ارائه شده است؛ | درباره دین و [[شریعت]] حضرت پیش از بعثت، نظریههای گوناگون ارائه شده است؛ | ||
شماری مانند ابوالحسن | شماری مانند [[ابوالحسن بصری]]،<ref>المعتمد فی اصول الفقه، ج1، ص276.</ref> [[قاضی ابوبکر]]<ref>سبل الهدی، ج8، ص70-71.</ref> و [[قاضی عیاض]]<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج2، ص148.</ref> بر این باورند که ایشان به هیچ شریعتی پایبند نبوده است. شماری دیگر مانند [[ابوالمعالی]]، <ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج2، ص148.</ref> [[غزالی]]،<ref>المنخول، ص319.</ref> [[قاضی عبدالجبار]]،<ref>الاحکام، ج4، ص137.</ref> [[سیدمرتضی]]<ref>الذریعه، ج2، ص597.</ref> و [[عبدالوهاب سبکی]]<ref>الابهاج، ج2، ص275.</ref> موضع توقف برگزیده و نظری مشخص ندادهاند. برخی نیز بر این باورند که حضرت متعبد به شریعت [[نوح]]،<ref>المنخول، ص318.</ref> ابراهیم،<ref>مجمع البیان، ج6، ص209.</ref> [[موسی]]،<ref>تفسیر قرطبی، ج16، ص57.</ref><ref>المستصفی، ج1، ص165.</ref>[[عیسی]] <ref>تفسیر قرطبی، ج16، ص57.</ref><ref>المنخول، ص319.</ref>یا گروهی از پیامبران <ref>روح المعانی، ج7، ص217.</ref>و یا شریعتی درست اما غیر مشخص بوده است. <ref>تفسیر قرطبی، ج16، ص57.</ref>گروهی باور دارند که پیامبر از شریعت خود بهره میجسته است. <ref>عدة الاصول، ج2، ص590.</ref><ref>بحار الانوار، ج18، ص277.</ref><ref>حق الیقین، ج1، ص178.</ref> | ||
نظر همانند دیگر این است که حضرت پیش از بعثت از جانب [[روح القدس]] تایید میگشته<ref>حق الیقین، ج1، ص179.</ref> و فرشته با حضرت سخن میگفته است. ایشان تا چهل سالگی دارای مقام [[نبوت]] بود<ref>بحار الانوار، ج26، ص75.</ref><ref>ج18، ص278.</ref> و احکام شرعی به او وحی میشد و به همان صورت [[خداوند]] را عبادت مینمود.<ref>بحار الانوار، ج18، ص278.</ref> | |||
هنگامی که در چهل سالگی فرشته وحی را دید، به تبلیغ شریعت جدید موظف شد.<ref>تاریخ الخمیس، ج1، ص254.</ref> روایاتی در تایید این دیدگاه وجود دارد؛<ref>بحار الانوار، ج18، ص278.</ref> از جمله روایاتی که بیان میدارد [[اسرافیل]] حدود سه سال پیش از جبرئیل نزد پیامبر میآمده است.<ref>البدایة و النهایه، ج3، ص254.</ref><ref>التاریخ القویم، ج1، ص157.</ref> حضرت علی نیز به وجود فرشته بزرگ الهی برای مراقبت از اعمال و رفتار حضرت از آغاز کودکی اشاره دارد.<ref>نهج البلاغه، خطبه192.</ref> بر پایه این شواهد، پیامبر در دوران پیش از بعثت، موحد و مؤمن بود و خدا را عبادت میکرد و با احکامی که از سوی خدا بر وی الهام میشد، آشنا بود<ref>المیزان، ج18، ص77.</ref> و در پارهای موارد بر پایه شناخت قطعی حاصل از [[عقل سلیم]] و [[فطرت]]، رفتار مینمود.<ref>نک: الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص198-202.</ref> | |||
==شبهات پیرامون بعثت نبوی== | ==شبهات پیرامون بعثت نبوی== | ||
برخی شبهات مربوط به بعثت، از سوی عرب جاهلی و برخی نیز در دورانهای بعد و از جانب خاورشناسان و غربیان طرح شده است. شماری از خاورشناسان بر این باورند که وحی محصول ضمیر ناخودآگاه و سیر و سلوک عارفانه شخص پیامبر بوده است. آنها پس از مطالعه زندگی و سیره حضرت محمد(ص)، | برخی شبهات مربوط به بعثت، از سوی عرب جاهلی و برخی نیز در دورانهای بعد و از جانب خاورشناسان و غربیان طرح شده است. شماری از خاورشناسان بر این باورند که وحی محصول ضمیر ناخودآگاه و سیر و سلوک عارفانه شخص پیامبر بوده است. | ||
آنها پس از مطالعه زندگی و سیره حضرت محمد(ص)، اذعان نمودهاند که وی فردی امین و درستکار و نابغه و برخوردار از خلاقیت و هوش ویژه بوده که توانسته استعداد خویش را در راه تبلیغ کارهای درست و پسندیده صرف نماید و همین امور خوب را در قالب وحی و کلمات الهی به مردم منتقل کرده است. شماری از همین افراد بر پایه اصول روانشناسی تجربی، وحی را محصول حالات روانی و تخیل خلاق و حس ششم رسول خدا میدانند.<ref>الوحی المحمدی، ص20-21.</ref> | |||
برخی دگراندیشان معاصر نیز در پرتو این دیدگاه، وحی را ظهور آرزوهای پیامبر و محصول ضمیر ناخودآگاه ایشان شمردهاند. از دیدگاه اینان، فرشته وحی، همان ضمیر ناخودآگاه است.<ref>بیست و سه سال، ص21-23.</ref> | |||
===پاسخ شبهه=== | |||
اشکال این نظریهها آن است که اولا تنها دارا بودن حالات روانی و باطنی و نیز نبوغ ویژه، اثبات نمیکند که نبوت و وحی را به آن حالات ارجاع دهیم. نبوغ و خصوصیات روانی، زمینه اعطای مقام بعثت به فردی است که خداوند او را برگزیده است. این بدان معنا است که هم داشتن مجموع صفات برجسته انسانی و هم گزینش الهی در بعثت و پیامبری نقش دارند. | |||
چنین نسبتهایی در آغاز بعثت از سوی [[مشرکان]] به حضرت داده میشد و او را گاه شاعر مینامیدند ([[سوره انبیاء]]، آیه5) و وحی را برآمده از خوابهای آشفته (سوره انبیاء، آیه5) و خیالپردازی او ([[سوره ص]]، آیه7) میدانستند. اما مضامین عالی [[قرآن]] و مفاهیم فرابشری آن و نیز گسترش سریع و معجزهآسای اسلام، همه این تهمتها و نظریات نادرست را بیاثر ساخت. | |||
ثانیا قرآن معجزه عینی پیامبر است و آوردن سوره و قطعاتی فصیح همانند آن ناممکن است. این پاسخگر چه دروندینی است، اعتبار و ارزش آن فرادینی و عینی است؛ زیرا قرآن با عنصر [[تحدی]] و مطالبه پاسخ، از ادعاهای خود دفاع میکند و این نکته ربطی به معارف و تعالیم ویژه اسلام ندارد.<ref>نک: راز بزرگ رسالت، ص219-222.</ref> | |||
===شبهه دریافت دین از آیین گذشتگان=== | |||
شبهه دیگر آن است که حضرت رسول تعالیم و معارف قرآن و تاریخ اقوام و ملل گذشته را از دانشمندان یهودی و مسیحی گرفت<ref>نک: المستشرقون، ص225.</ref><ref>و اَنَّ محمداً رسول الله، ص24.</ref> و آنها را به گونهای که با مبانی عقلی سازگار باشد، گزارش نمود. در آیه 103 [[سوره نحل]] به یکی از این شبهات اشاره شده است. | |||
هنگامی که پیامبر در [[مروه]] کنار جوانی مسیحی که غلام [[بنیخضرم]] بود، مینشست تا او را به دین اسلام دعوت نماید، مشرکان به او تهمت زدند که مطالب قرآن را از وی فراگرفته است.<ref>الکشاف، ج2، ص429.</ref><ref>المفصل، ج7، ص121.</ref> همچنین در آیه 103 سوره نحل به ایرادی دیگر از سوی مشرکان اشاره شده است: | |||
هنگامی که پیامبر اسلام در صفا کنار جوانی غیر عرب مینشست و با او سخن میگفت، مشرکان گفتند که او قرآن را از وی فراگرفته است. نام این شخص را [[ابیفکیهه]] مولی ابنحضرمی، <ref>تفسیر قمی، ج1، ص390.</ref><ref>بحار الانوار، ج9، ص221.</ref><ref>الاصفی، ج1، ص663.</ref> یسار مولی علاء حضرمی،<ref>اسباب النزول، ص193.</ref> عداس مولی حویطب<ref>نک: التبیان، ج6، ص422.</ref> یا جبر<ref>تفسیر قرطبی، ج10، ص177.</ref> مولی عامر که از موالی معتقد به [[مسیحیت]] بود و در [[مکه]] به خواندن کتابهای مقدس و نوشتن آن میپرداخت، ثبت کردهاند.<ref>المفصل، ج7، ص121.</ref> | |||
در گزارشی دیگر، این جوان را [[سلمان فارسی]] دانستهاند.<ref>نک: جامع البیان، ج14، ص234.</ref><ref>التبیان، ج6، ص222.</ref>این سخن نمیتواند درست باشد؛ زیرا سلمان در [[مدینه]] با رسول خدا آشنا شد و اسلام آورد؛ اما نحل، سورهای مکی است.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج2، ص608.</ref><ref>نک: سیره رسول خدا، ج1، ص281.</ref> بیشتر قرآن در مکه نازل شده است. در مدینه چه بخشهایی از معارف باقی مانده بود تا سلمان آن را به پیامبر آموزش دهد؟<ref>المیزان، ج1، ص64.</ref> | |||
===پاسخ شبهه=== | |||
مضمون پاسخ قرآن کریم به این شبهه چنین است: اگر مراد شما این است که آن شخص الفاظ قرآن را به صورت املاء بر پیامبر تلقین نموده، چگونه ممکن است یک غیر عرب سخنی به فصاحت و بلاغت قرآن و یا مطالبی به گستردگی موضوعات و مباحث آن بگوید یا بنویسد؟<ref>راز بزرگ رسالت، ص189-190.</ref><ref>سیره رسول خدا، ج1، ص281.</ref> | |||
اگر مقصود شما این است که آن شخص غیر عرب معانی را به پیامبر آموخته و او با فصاحتی که داشته، آن معانی را در قالب جملههای فصیح و بلیغ بیان نموده و سپس آن را به [[افترا]] و [[دروغ]] به خداوند اسناد داده، باید گفت که آیات قرآن کریم در برگیرنده معارف حقی است که شکی در صحت آن وجود ندارد. پیامبر نیز مانند دیگران به آن ایمان دارد و به همین روی، خداوند وی را هدایت نموده است. | |||
کسی که خداوند او را هدایت نموده و به مضامین قرآن کریم ایمان دارد، هیچ گاه سخن خود را به جای سخن خدا قرار نمیدهد و بر او افترا نمیبندد.<ref>المیزان، ج12، ص348-349.</ref> | |||
افزون بر این، خبرهای غیبی قرآن یا خبر دادنش از آینده و نیز آیات قرآن در مخالفت با [[اهل کتاب]]، نادرستی این ادعا را نشان میدهد.<ref>المیزان، ج1، ص64.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |