پرش به محتوا

ترک حج: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۳۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ دسامبر ۲۰۱۸
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} '''ترک حج''' به جا نیاوردن حج یا عمره کاربرد عبارت «من ترک الحج» یا...» ایجاد کرد)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۱۹]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi  }}
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۱۹]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi  }}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
'''ترک حج''' به جا نیاوردن حج یا عمره


'''ترک حج''' به جا نیاوردن حج یا عمره است.
==پیشینه==
کاربرد عبارت «من ترک الحج» یا «تارک الحج» در منابع دینی که بیشتر با بیان کیفر یا نکوهش همراه است، از اهمیت [[حج]] و بزرگ بودن گناه انکار و ترک آن حکایت دارد.
مبحث ترک حج در منابع فقهی در کنار مبحث [[استطاعت حج]] و وجوب فوری آن مطرح می‌گردد و احکامی خاص برای ترک یا تاخیر آن یاد شده است.
بر هر مسلمان واجب است در صورت استطاعت دست‌کم یک بار حج به جا آورد.
شماری از فقیهان در هر سال حج را برای افراد دارای تمکن واجب دانسته‌اند.<ref>الحدائق، ج14، ص22.</ref> اگر کسی توان مالی انجام حج را نداشته باشد، شافعیان [[عمره مفرده]] را بر وی واجب شمرده‌اند.<ref>المجموع، ج7، ص7؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص684؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ج1، ص201.</ref> شماری از فقیهان شیعه، از جمله [[سیدمرتضی]]<ref>رسائل المرتضی، ج3، ص62.</ref> به وجوب عمره مفرده و برخی از دیگر مذاهب نیز به استحباب مؤکد و سنت بودن آن<ref>القوانین الفقهیه، ص95؛ المجموع، ج7، ص7.</ref> حکم کرده‌اند.<ref>نک: ریاض المسائل، ج7، ص174؛ منتهی المطلب، ج2، ص876؛ مستند الشیعه، ج11، ص160.</ref>
نیز اگر هزینه انجام حج به کسی داده شود و او از پذیرش آن سر باززند، در حکم مستطیع تارک حج دانسته شده است.<ref>المقنعه، ص448؛ الحدائق، ج14، ص99.</ref>
==استقرار حج==
وجوب حج بر مستطیع و ترک یا کوتاهی در به جا آوردن آن، موجب استقرار حج می‌گردد. نتیجه استقرار حج آن است که حتی اگر استطاعت شرعی از دست برود،<ref>مدارک الاحکام، ج7، ص82؛ جواهر الکلام، ج17، ص313-314.</ref> انجام حج بر شخص واجب است و اگر وی بمیرد، باید در نخستین سال ممکن به نیابت از او و از اصل مالش حج بگزارند.<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص188؛ جواهر الکلام، ج17، ص313-314؛ وسائل الشیعه، ج11، ص71-74.</ref>
==ترک حج در قرآن==
[[قرآن کریم]] در آیه 97  [[سوره آل عمران]] {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ لِلَّهِ عَلیَ النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنیِ عَنِ الْعَالَمِین﴾}} حج را بر کسانی که توانایی انجام آن را داشته باشند، واجب دانسته و آن را از حقوق الهی بر مردم شمرده است. از همین رو، هر شخص مستطیع که حج را ترک کند، دستوری واجبی را وانهاده است.<ref>التهذیب، ج5، ص18؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص448؛ دعائم الاسلام، ج1، ص288.</ref>
تعبیر (مَن کَفَرَ) در این آیه برای کسی که حج را ترک کند، نشانگر اهمیت و جایگاه ویژه حج و بزرگ بودن گناه ترک حج نزد خداوند است.<ref>مرآة العقول، ج7، ص103.</ref> البته مفهوم [[کفر]] در فرهنگ قرآنی و نیز‌ اندیشه کلامی مسلمانان تحولات فراوان داشته است.
از این رو، مفسران در باره این آیه دیدگاه‌های گوناگون به دست داده‌اند. برخی آن را به مطلق کفر به [[خدا]] و [[قیامت]]<ref>تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج3، ص714؛ روض الجنان، ج4، ص450.</ref> یا انکار و تکذیب آیاتی که در مکه نازل شده، تفسیر کرده‌اند.<ref>زاد المسیر، ج1، ص309.</ref>
شماری از مفسران، مقصود از کفر در این آیه را کفر در برابر [[اسلام]] دانسته<ref>المحرر الوجیز، ج1، ص408.</ref> و آن را به باور نداشتن وجوب حج تفسیر نموده‌اند.<ref>؛ الکشاف، ج1، ص391؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص165؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص153.</ref> پس اگر ترک حج واجب با انکار آن نیز همراه گردد، موجب کفر شخص به جهت انکار دستور [[ضروری دین]] می‌گردد.<ref>المواقف، ج3، ص554؛ وسائل الشیعه، ج8، ص18؛ العروة الوثقی، ج4، ص342.</ref>
برخی نیز کفر در این آیه را به معنای کفران و ناسپاسی نعمت خداوند دانسته‌اند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص33؛ بحار الانوار، ج69، ص93.</ref> البته به این کار نیز عنوان کفر اطلاق می‌گردد.<ref>بحار الانوار، ج69، ص93.</ref> آنان مقصود از این کار را ترک حج در ضمن باور به اصل وجوب آن بیان کرده‌اند.<ref>روح المعانی، ج1، ص115؛ المیزان، ج3، ص355؛ نمونه، ج3، ص18.</ref> این فرد مرتکب گناه کبیره شده؛ اما از [[دین]] بیرون نرفته است.<ref>الکافی، ج4، ص266؛ التبیان، ج2، ص538؛ وسائل الشیعه، ج8، ص19.</ref> البته این، خود، کفران نعمت خداوند است.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص33؛ بحار الانوار، ج69، ص93.</ref>
برخی باور دارند به سان مواردی که تارک نماز کافر شمرده شده، برای نکوهش سرسختانه ترک حج، از آن به کفر تعبیر شده است.<ref>جوامع الجامع، ج1، ص192؛ الکشاف، ج1، ص390؛ التحریر و التنویر، ج3، ص169.</ref> شماری نیز کفر را به انکار استطاعت از سوی شخص مستطیع تفسیر کرده‌اند.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج3، ص715-716.</ref>
==ترک حج در روایات==
در روایات گوناگون، از جمله روایت نبوی، ترک حج نکوهش و از آن منع شده است تا جایی که بر پایه برخی از آن‌ها، تارک حج کافر است<ref>الخصال، ص451؛ بحار الانوار، ج74، ص49.</ref> و چنین فردی یا کسی که آن را به تاخیر‌اندازد تا حج را از دست دهد، مسلمان از دنیا نخواهد رفت و در روز قیامت یهودی یا نصرانی محشور خواهد شد.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج4، ص368؛ سنن الترمذی، ج2، ص154؛ سنن الدارمی، ج2، ص28-29.</ref>
بر پایه روایات، از شفاعت [[پیامبر(ص)]] ناکام است و بر حوض کوثر راه نمی‌یابد.<ref>تنبیه الغافلین، ص554.</ref> برخی این حکم را نیز به دلیل انکار وجوب حج از سوی تارک دانسته‌اند؛ زیرا اگر کسی به وجوب آن باور داشته باشد، نباید در انجامش مسامحه ورزد و کوتاهی در انجام حج نشانگر بی ‏اعتقادی به اصل وجوب حج است<ref>الوافی، ج12، ص251.</ref> و از این رو، چنین کسی یهودی یا نصرانی می‏‌میرد.
برخی روایات، تارک حج را از مصداق‌های زیانکارترین مردم در آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿هَلْ نُنَبّئُکُم بِالْاَخْسـَرِینَ اَعْمالًا﴾}} ([[سوره کهف]]، آیه103)<ref>عوالی اللئالی، ج2، ص86.</ref> و مصداق گمراه و کور در آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿وَمَنْ کانَ فِی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اعْمی وَاضَلُّ سَبِیلًا﴾}} ([[سوره اسراء]]، آیه72) دانسته‌اند که برای دیدن یکی از واجباتِ الهی کور شده است<ref>الکافی، ج4، ص269، ح2؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص305؛ تفسیر قمی، ج2، ص24.</ref> و به سبب این نابینایی، در روز قیامت نیز نابینا برانگیخته می‌گردد و از مصداق‌های آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ نَحْشُـرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمَی﴾}} ([[سوره طه]]، آیه124) دانسته می‌شود.<ref>الکافی، ج4، ص269؛ التهذیب، ج5، ص18؛ عوالی اللئالی، ج4، ص26.</ref> آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿فَاَصَّدَّقَ وَاَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾}} ([[سوره منافقون]]، آیه10) در روایات اهل بیت(ع)<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص220؛ نک: تفسیر قمی، ج2، ص370.</ref> و نیز ابن عباس<ref>سنن الترمذی، ج5، ص91؛ المعجم الکبیر، ج12، ص90؛ تفسیر قرطبی، ج19، ص130.</ref> به معنای تاسف خوردن و آرزوی بازگشت تارک حج در هنگام مرگ، تفسیر شده است.


کاربرد عبارت «من ترک الحج» یا «تارک الحج» در منابع دینی که بیشتر با بیان کیفر یا نکوهش همراه است، از اهمیت حج و بزرگ بودن گناه انکار و ترک آن حکایت دارد. مبحث ترک حج در منابع فقهی در کنار مبحث استطاعت حج و وجوب فوری آن مطرح می‌گردد و احکامی خاص برای ترک یا تاخیر آن یاد شده است.
==ترک حج و عمره مستحبی==
بر هر مسلمان واجب است در صورت استطاعت دست‌کم یک بار حج به جا آورد. شماری از فقیهان در هر سال حج را برای افراد دارای تمکن واجب دانسته‌اند.<ref>الحدائق، ج14، ص22.</ref> اگر کسی توان مالی انجام حج را نداشته باشد، شافعیان عمره مفرده را بر وی واجب شمرده‌اند.<ref>المجموع، ج7، ص7؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص684؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ج1، ص201.</ref> شماری از فقیهان شیعه، از جمله سید مرتضی<ref>رسائل المرتضی، ج3، ص62.</ref> به وجوب عمره مفرده و برخی از دیگر مذاهب نیز به استحباب مؤکد و سنت بودن آن<ref>القوانین الفقهیه، ص95؛ المجموع، ج7، ص7.</ref> حکم کرده‌اند.<ref>نک: ریاض المسائل، ج7، ص174؛ منتهی المطلب، ج2، ص876؛ مستند الشیعه، ج11، ص160.</ref> نیز اگر هزینه انجام حج به کسی داده شود و او از پذیرش آن سر باززند، در حکم مستطیع تارک حج دانسته شده است.<ref>المقنعه، ص448؛ الحدائق، ج14، ص99.</ref> وجوب حج بر مستطیع و ترک یا کوتاهی در به جا آوردن آن، موجب استقرار حج می‌گردد. نتیجه استقرار حج آن است که حتی اگر استطاعت شرعی از دست برود،<ref>مدارک الاحکام، ج7، ص82؛ جواهر الکلام، ج17، ص313-314.</ref> انجام حج بر شخص واجب است و اگر وی بمیرد، باید در نخستین سال ممکن به نیابت از او و از اصل مالش حج بگزارند.<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص188؛ جواهر الکلام، ج17، ص313-314؛ وسائل الشیعه، ج11، ص71-74.</ref>
قرآن کریم در آیه 97آل عمران/3 (وَ لِلَّهِ عَلیَ النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنیِ عَنِ الْعَالَمِین) حج را بر کسانی که توانایی انجام آن را داشته باشند، واجب دانسته و آن را از حقوق الهی بر مردم شمرده است. از همین رو، هر شخص مستطیع که حج را ترک کند، دستوری واجبی را وانهاده است.<ref>التهذیب، ج5، ص18؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص448؛ دعائم الاسلام، ج1، ص288.</ref>
تعبیر (مَن کَفَرَ) در این آیه برای کسی که حج را ترک کند، نشانگر اهمیت و جایگاه ویژه حج و بزرگ بودن گناه ترک حج نزد خداوند است.<ref>مرآة العقول، ج7، ص103.</ref> البته مفهوم کفر در فرهنگ قرآنی و نیز‌اندیشه کلامی مسلمانان تحولات فراوان داشته است. از این رو، مفسران در باره این آیه دیدگاه‌های گوناگون به دست داده‌اند. برخی آن را به مطلق کفر به خدا و قیامت<ref>تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج3، ص714؛ روض الجنان، ج4، ص450.</ref> یا انکار و تکذیب آیاتی که در مکه نازل شده، تفسیر کرده‌اند.<ref>زاد المسیر، ج1، ص309.</ref> شماری از مفسران، مقصود از کفر در این آیه را کفر در برابر اسلام دانسته<ref>المحرر الوجیز، ج1، ص408.</ref> و آن را به باور نداشتن وجوب حج تفسیر نموده‌اند.<ref>؛ الکشاف، ج1، ص391؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص165؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص153.</ref> پس اگر ترک حج واجب با انکار آن نیز همراه گردد، موجب کفر شخص به جهت انکار دستور ضروری دین می‌گردد.<ref>المواقف، ج3، ص554؛ وسائل الشیعه، ج8، ص18؛ العروة الوثقی، ج4، ص342.</ref> برخی نیز کفر در این آیه را به معنای کفران و ناسپاسی نعمت خداوند دانسته‌اند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص33؛ بحار الانوار، ج69، ص93.</ref> البته به این کار نیز عنوان کفر اطلاق می‌گردد.<ref>بحار الانوار، ج69، ص93.</ref> آنان مقصود از این کار را ترک حج در ضمن باور به اصل وجوب آن بیان کرده‌اند.<ref>روح المعانی، ج1، ص115؛ المیزان، ج3، ص355؛ نمونه، ج3، ص18.</ref> این فرد مرتکب گناه کبیره شده؛ اما از دین بیرون نرفته است.<ref>الکافی، ج4، ص266؛ التبیان، ج2، ص538؛ وسائل الشیعه، ج8، ص19.</ref> البته این، خود، کفران نعمت خداوند است.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص33؛ بحار الانوار، ج69، ص93.</ref> برخی باور دارند به سان مواردی که تارک نماز کافر شمرده شده، برای نکوهش سرسختانه ترک حج، از آن به کفر تعبیر شده است.<ref>جوامع الجامع، ج1، ص192؛ الکشاف، ج1، ص390؛ التحریر و التنویر، ج3، ص169.</ref> شماری نیز کفر را به انکار استطاعت از سوی شخص مستطیع تفسیر کرده‌اند.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج3، ص715-716.</ref>
در روایات گوناگون، از جمله روایت نبوی، ترک حج نکوهش و از آن منع شده است تا جایی که بر پایه برخی از آن‌ها، تارک حج کافر است<ref>الخصال، ص451؛ بحار الانوار، ج74، ص49.</ref> و چنین فردی یا کسی که آن را به تاخیر‌اندازد تا حج را از دست دهد، مسلمان از دنیا نخواهد رفت و در روز قیامت یهودی یا نصرانی محشور خواهد شد.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج4، ص368؛ سنن الترمذی، ج2، ص154؛ سنن الدارمی، ج2، ص28-29.</ref> بر پایه روایات، از شفاعت پیامبر9 ناکام است و بر حوض کوثر راه نمی‌یابد.<ref>تنبیه الغافلین، ص554.</ref> برخی این حکم را نیز به دلیل انکار وجوب حج از سوی تارک دانسته‌اند؛ زیرا اگر کسی به وجوب آن باور داشته باشد، نباید در انجامش مسامحه ورزد و کوتاهی در انجام حج نشانگر بی‏اعتقادی به اصل وجوب حج است<ref>الوافی، ج12، ص251.</ref> و از این رو، چنین کسی یهودی یا نصرانی می‏میرد.
برخی روایات، تارک حج را از مصداق‌های زیانکارترین مردم در آیه (هَلْ نُنَبّئُکُم بِالْاَخْسـَرِینَ اَعْمالًا) (کهف/18، 103)<ref>عوالی اللئالی، ج2، ص86.</ref> و مصداق گمراه و کور در آیه (وَمَنْ کانَ فِی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اعْمی وَاضَلُّ سَبِیلًا) (اسراء/17، 72) دانسته‌اند که برای دیدن یکی از واجباتِ الهی کور شده است<ref>الکافی، ج4، ص269، ح2؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص305؛ تفسیر قمی، ج2، ص24.</ref> و به سبب این نابینایی، در روز قیامت نیز نابینا برانگیخته می‌گردد و از مصداق‌های آیه (وَ نَحْشُـرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمَی) (طه/20، 124) دانسته می‌شود.<ref>الکافی، ج4، ص269؛ التهذیب، ج5، ص18؛ عوالی اللئالی، ج4، ص26.</ref> آیه (فَاَصَّدَّقَ وَاَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ) (منافقون/63، 10) در روایات اهل بیت:<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص220؛ نک: تفسیر قمی، ج2، ص370.</ref> و نیز ابن عباس<ref>سنن الترمذی، ج5، ص91؛ المعجم الکبیر، ج12، ص90؛ تفسیر قرطبی، ج19، ص130.</ref> به معنای تاسف خوردن و آرزوی بازگشت تارک حج در هنگام مرگ، تفسیر شده است.
افزون بر حج واجب، بر ادای حج و عمره مستحب نیز بسیار تاکید شده؛ به گونه‌ای که بر شخص مکلف مستحب است پس از حج واجب، هر سال به حج مشرف شود و اگر نتواند، هر پنج سال یک بار حج را تکرار کند. در روایات، ترک حج مستحب در پنج سال پیاپی<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص210؛ وسائل الشیعه، ج8، ص98.</ref> و نیز قصد بازنگشتن به مکه<ref>الکافی، ج4، ص270؛ التهذیب، ج5، ص444.</ref> مکروه دانسته شده است.<ref>منتهی المطلب، ج2، ص882؛ مدارک الاحکام، ج7، ص20؛ مستند الشیعه، ج11، ص157؛ .</ref>
افزون بر حج واجب، بر ادای حج و عمره مستحب نیز بسیار تاکید شده؛ به گونه‌ای که بر شخص مکلف مستحب است پس از حج واجب، هر سال به حج مشرف شود و اگر نتواند، هر پنج سال یک بار حج را تکرار کند. در روایات، ترک حج مستحب در پنج سال پیاپی<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص210؛ وسائل الشیعه، ج8، ص98.</ref> و نیز قصد بازنگشتن به مکه<ref>الکافی، ج4، ص270؛ التهذیب، ج5، ص444.</ref> مکروه دانسته شده است.<ref>منتهی المطلب، ج2، ص882؛ مدارک الاحکام، ج7، ص20؛ مستند الشیعه، ج11، ص157؛ .</ref>
بر پایه برخی روایات، هیچ رفتار شایسته و انفاق مستحبی، جایگزین حج نیست و هر انفاقی هر چند فراوان، نمی‌تواند پاداش حج از دست رفته را جبران کند.<ref>الکافی، ج4، ص258.</ref> گویا به سبب سختی‌های سفر حج، برخی انفاق در راه خدا را جایگزین حج می‌پنداشتند. امام صادق7 ضمن تکذیب سخنان واعظی که صدقه دادن و انفاق مستحب را برتر از حج مستحب خوانده بود، این‌گونه نگاه را مایه تعطیلی حج دانسته و حج مستحب را برترین انفاق شمرده است.<ref>علل الشرائع، ج2، ص453.</ref> با این حال، اگر روی آوردن به انفاق و برآوردن نیازهای مؤمنان، موجب تعطیلی حج نگردد، انفاق در راه خدا برتر دانسته شده است.<ref>سیمای حج، ص59.</ref> از امام معصوم روایت شده است: «اگر هزینه زندگی خانواده‏ای مسلمان را بپردازم، برایم محبوب‏تر از آن است که هفتاد حج بگزارم.»<ref>الکافی، ج4، ص2؛ ثواب الاعمال، ص141.</ref>
 
افزون بر پاداش‌های اخروی حج، روایات بیان می‌دارند که حج‌گزاری فقر را می‌زداید و نیازهای دنیوی را برآورده می‌سازد<ref>نهج البلاغه، خطبه 110.</ref> و با ترک حج، هیچ خیر دنیوی به دست نمی‌آید<ref>الکافی، ج4، ص270؛ وسائل الشیعه، ج8، ص15.</ref> و هر کس که حج را به سبب حاجتی دنیوی ترک ‌کند، هرگاه حاجیان از حج بازگردند، او هنوز به مقصود خود نرسیده است.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص220، 420؛ الدر المنثور، ج1، ص211.</ref> روایات ضمن نهی از ترک حج، بازداشتن دیگران از حج یا تاخیر افکندن در حج آنان را مایه دچار شدنش به گرفتاری و بیماری دانسته‌اند.<ref>من لا یحضره الفقیه، ص158.</ref>
 
از دیدگاه روایات، حج از جنبه فردی، مایه پاکسازی گناهان حج‌‌گزار است<ref>نهج البلاغه، خطبه 110.</ref> و ترک حج که از گناهان بزرگ و موجب فسق به شمار می‌رود،<ref>جواهر الکلام، ج13، ص315؛ مفتاح الکرامه، ج8، ص297-298.</ref> محرومیتی است که انسان به سبب گناه به آن مبتلا می‌گردد.<ref>الکافی، ج4، ص270.</ref> در بعد اجتماعی نیز حج مایه استواری دین<ref>نهج البلاغه، حکمت 244.</ref> و پایداری جامعه اسلامی و مسلمانان<ref>الکافی، ج4، ص271.</ref> دانسته شده که عذاب را از امت اسلامی دور می‌کند.<ref>مستدرک الوسائل، ج2، ص4.</ref> از همین رو، روایات<ref>الکافی، ج4، ص271؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص419؛ عوالی اللئالی، ج4، ص27.</ref> متروک ماندن کعبه و ترک حج را موجب هلاکت جامعه اسلامی و نزول عذاب الهی که مهلتی برای رهایی از آن نیست،<ref>نهج البلاغه، نامه 47؛ الکافی، ج2، ص451؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص135.</ref> شمرده‌اند. به جهت اهمیت اجتماعی حج و آسیب‌های برآمده از ترک عمومی حج، بر پایه روایات، حاکم اسلامی موظف است در صورت تعطیلی حج، مردم را به انجام آن وادار کند و اگر افراد توان مالی نداشته باشند، ایشان را با هزینه بیت المال به حج بفرستد.<ref>الکافی، ج4، ص272؛ الحدائق، ج14، ص23-24؛ علل الشرائع، ج2، ص396.</ref>
بر پایه برخی روایات، هیچ رفتار شایسته و انفاق مستحبی، جایگزین حج نیست و هر انفاقی هر چند فراوان، نمی‌تواند پاداش حج از دست رفته را جبران کند.<ref>الکافی، ج4، ص258.</ref> گویا به سبب سختی‌های سفر حج، برخی انفاق در راه خدا را جایگزین حج می‌پنداشتند. [[امام صادق(ع)]] ضمن تکذیب سخنان واعظی که صدقه دادن و انفاق مستحب را برتر از حج مستحب خوانده بود، این‌گونه نگاه را مایه تعطیلی حج دانسته و حج مستحب را برترین انفاق شمرده است.<ref>علل الشرائع، ج2، ص453.</ref>
کم اعتنایی به حج و تعطیل کردن آن، از رخدادها و فتنه‏های پیش از ظهور حضرت ولی ‌عصر[ دانسته شده و سفارش کرده‌اند که در این حال، با تضرّع نزد خداوند، امان از عذاب خواسته شود.<ref>الکافی، ج8، ص38.</ref>
 
با این حال، اگر روی آوردن به [[انفاق]] و برآوردن نیازهای مؤمنان، موجب تعطیلی حج نگردد، انفاق در راه خدا برتر دانسته شده است.<ref>سیمای حج، ص59.</ref> از [[امام معصوم]] روایت شده است: «اگر هزینه زندگی خانواده‏ای مسلمان را بپردازم، برایم محبوب‏تر از آن است که هفتاد حج بگزارم.»<ref>الکافی، ج4، ص2؛ ثواب الاعمال، ص141.</ref>
 
==آثار دنیوی حج==
افزون بر پاداش‌های اخروی حج، روایات بیان می‌دارند که حج‌گزاری فقر را می‌زداید و نیازهای دنیوی را برآورده می‌سازد<ref>نهج البلاغه، خطبه 110.</ref> و با ترک حج، هیچ خیر دنیوی به دست نمی‌آید<ref>الکافی، ج4، ص270؛ وسائل الشیعه، ج8، ص15.</ref> و هر کس که حج را به سبب حاجتی دنیوی ترک ‌کند، هرگاه حاجیان از حج بازگردند، او هنوز به مقصود خود نرسیده است.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص220، 420؛ الدر المنثور، ج1، ص211.</ref>
 
روایات ضمن نهی از ترک حج، بازداشتن دیگران از حج یا تاخیر افکندن در حج آنان را مایه دچار شدنش به گرفتاری و بیماری دانسته‌اند.<ref>من لا یحضره الفقیه، ص158.</ref>
از دیدگاه روایات، حج از جنبه فردی، مایه پاکسازی گناهان حج‌‌گزار است<ref>نهج البلاغه، خطبه 110.</ref> و ترک حج که از گناهان بزرگ و موجب [[فسق]] به شمار می‌رود،<ref>جواهر الکلام، ج13، ص315؛ مفتاح الکرامه، ج8، ص297-298.</ref> محرومیتی است که انسان به سبب گناه به آن مبتلا می‌گردد.<ref>الکافی، ج4، ص270.</ref>
 
در بعد اجتماعی نیز حج مایه استواری دین<ref>نهج البلاغه، حکمت 244.</ref> و پایداری جامعه اسلامی و مسلمانان<ref>الکافی، ج4، ص271.</ref> دانسته شده که عذاب را از امت اسلامی دور می‌کند.<ref>مستدرک الوسائل، ج2، ص4.</ref> از همین رو، روایات<ref>الکافی، ج4، ص271؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص419؛ عوالی اللئالی، ج4، ص27.</ref> متروک ماندن [[کعبه]] و ترک حج را موجب هلاکت جامعه اسلامی و نزول عذاب الهی که مهلتی برای رهایی از آن نیست،<ref>نهج البلاغه، نامه 47؛ الکافی، ج2، ص451؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص135.</ref> شمرده‌اند.
 
به جهت اهمیت اجتماعی حج و آسیب‌های برآمده از ترک عمومی حج، بر پایه روایات، حاکم اسلامی موظف است در صورت تعطیلی حج، مردم را به انجام آن وادار کند و اگر افراد توان مالی نداشته باشند، ایشان را با هزینه بیت المال به حج بفرستد.<ref>الکافی، ج4، ص272؛ الحدائق، ج14، ص23-24؛ علل الشرائع، ج2، ص396.</ref>
کم اعتنایی به حج و تعطیل کردن آن، از رخدادها و فتنه‏‌های پیش از ظهور [[حضرت ولی‌ عصر(عج)]] دانسته شده و سفارش کرده‌اند که در این حال، با تضرّع نزد [[خداوند]]، امان از عذاب خواسته شود.<ref>الکافی، ج8، ص38.</ref>
==پانویس==
==پانویس==


خط ۸۴: خط ۱۳۴:
* '''الوافی''': الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، به کوشش ضیاء الدین، اصفهان، مکتبة الامام امیر المؤمنین7، 1406ق؛
* '''الوافی''': الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، به کوشش ضیاء الدین، اصفهان، مکتبة الامام امیر المؤمنین7، 1406ق؛
* '''وسائل الشیعه''': الحر العاملی (م. 1104ق.)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
* '''وسائل الشیعه''': الحر العاملی (م. 1104ق.)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
۱٬۲۴۴

ویرایش