پرش به محتوا

سفرنامه ای قوم به حج رفته: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ')
خط ۳۴: خط ۳۴:
==معرفی اجمالی==
==معرفی اجمالی==


این کتاب، [[سفرنامه حج]] نویسنده به سال 1351ش. است. وی که شاعر، داستان نویس، طنز پرداز، روزنامه‌نگار<ref>فرهنگ داستان‌نویسان ایران، ص243.</ref> و از اعضای کانون نویسندگان ایران است، در این سال به عنوان روزنامه‌نگار از سوی روزنامه اطلاعات برای ‌گزارش [[مراسم حج]] اعزام شده بود.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4-5.</ref>  
این کتاب، [[سفرنامه حج]] نویسنده به سال 1351ش. است. وی که شاعر، داستان نویس، طنز پرداز، روزنامه‌نگار<ref>فرهنگ داستان‌نویسان ایران، ص243.</ref> و از اعضای کانون نویسندگان ایران است، در این سال به عنوان روزنامه‌نگار از سوی روزنامه اطلاعات برای ‌گزارش [[مراسم حج]] اعزام شده بود.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4-5.</ref>


کتاب از مقدمه‌ای کوتاه و 30 عنوان اصلی تشکیل شده که مؤلف ذیل آن‌ها، دیده‌ها و برداشت‌های خود را از سفر حج نگاشته است. بخشی از این یادداشت‌ها نخست در همان روزنامه و سپس به تفصیل در این کتاب چاپ شده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4.</ref>  
کتاب از مقدمه‌ای کوتاه و 30 عنوان اصلی تشکیل شده که مؤلف ذیل آن‌ها، دیده‌ها و برداشت‌های خود را از سفر حج نگاشته است. بخشی از این یادداشت‌ها نخست در همان روزنامه و سپس به تفصیل در این کتاب چاپ شده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4.</ref>


==مقدمه نگارنده==
==مقدمه نگارنده==


نگارنده در مقدمه می‌نویسد: نوشتن درباره [[حج]] جرئتی می‌خواهد که باید احتمال جفای قشریان را داشته باشی و عشوه لادینان را، که از هر دو سوی راه‌اندیشه بر اهل حرف و قلم می‌بندند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4.</ref> وی سپس سفرنامه‌اش را با بیان چگونگی توفیقش برای حضور در این سفر آغاز می‌کند و می‌گوید که در کاروان «ویژه» با تنی چند از روزنامه‌نگاران و سر‌شناسان همسفر بوده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص6.</ref> آن‌ها در پی فرود، سه روز<ref>ای قوم به حج رفته، ص29.</ref> در [[جده]] بوده‌اند و نویسنده 21 صفحه از کتاب را به یادداشت‌هایش در این شهر اختصاص داده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص7-29.</ref> وی در این بخش آگاهی‌هایی درباره آب و هوا، مردمان، فرهنگ، معماری و اوضاع اقتصادی شهر به دست می‌دهد. مؤلف به طعنه، اسم خرید بی‌امان مردم از بازارهای جده را «مناسک بازار» گذاشته است که به سخن او به موازات [[مناسک حج]] پیش می‌رود.<ref>ای قوم به حج رفته، ص21. ای قوم به حج رفته، ص86.</ref> دیدن فقر [[مسلمانان]] برخی کشورها، تازه آن‌ها که [[مستطیع]] بوده‌ و به حج آمده‌اند، او را متاثر می‌کند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص27.</ref>  
نگارنده در مقدمه می‌نویسد: نوشتن درباره [[حج]] جرئتی می‌خواهد که باید احتمال جفای قشریان را داشته باشی و عشوه لادینان را، که از هر دو سوی راه‌اندیشه بر اهل حرف و قلم می‌بندند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4.</ref> وی سپس سفرنامه‌اش را با بیان چگونگی توفیقش برای حضور در این سفر آغاز می‌کند و می‌گوید که در کاروان «ویژه» با تنی چند از روزنامه‌نگاران و سر‌شناسان همسفر بوده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص6.</ref> آن‌ها در پی فرود، سه روز<ref>ای قوم به حج رفته، ص29.</ref> در [[جده]] بوده‌اند و نویسنده 21 صفحه از کتاب را به یادداشت‌هایش در این شهر اختصاص داده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص7-29.</ref> وی در این بخش آگاهی‌هایی درباره آب و هوا، مردمان، فرهنگ، معماری و اوضاع اقتصادی شهر به دست می‌دهد. مؤلف به طعنه، اسم خرید بی‌امان مردم از بازارهای جده را «مناسک بازار» گذاشته است که به سخن او به موازات [[مناسک حج]] پیش می‌رود.<ref>ای قوم به حج رفته، ص21. ای قوم به حج رفته، ص86.</ref> دیدن فقر [[مسلمانان]] برخی کشورها، تازه آن‌ها که [[مستطیع]] بوده‌ و به حج آمده‌اند، او را متاثر می‌کند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص27.</ref>


==گزارش از مدینه==
==گزارش از مدینه==


روز چهارم با هواپیما به [[مدینه]] می‌روند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص29.</ref> مدینه گویا سخت سرد بوده و هرچه شهر را گشته‌اند، بخاری نیافته‌اند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص29-30.</ref> همین باعث شده بسیاری از آن‌ها بیمار شوند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص35.</ref> با وجود دلبستگی ‌نگارنده به مدینه، حضورشان در این شهر کوتاه بوده و ناگزیر به جده بازگشته‌اند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص50.</ref>  
روز چهارم با هواپیما به [[مدینه]] می‌روند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص29.</ref> مدینه گویا سخت سرد بوده و هرچه شهر را گشته‌اند، بخاری نیافته‌اند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص29-30.</ref> همین باعث شده بسیاری از آن‌ها بیمار شوند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص35.</ref> با وجود دلبستگی ‌نگارنده به مدینه، حضورشان در این شهر کوتاه بوده و ناگزیر به جده بازگشته‌اند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص50.</ref>


وی خاطرات و باورهایش را درباره چیزهایی که در مدینه می‌بیند، در حدود 20 صفحه ‌گزارش می‌کند. گویا نخستین جایی که رفته، [[قبرستان بقیع]] بوده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص30.</ref> سخت‌گیری در زیارت بقیع و ویرانی آن‌جا<ref>ای قوم به حج رفته، ص38.</ref> و نیز ویرانی مزار [[حمزه سید الشهداء|حمزه]] آزارش می‌دهد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص42.</ref> در مدینه به کوچه‌هایی سر می‌زند که چراغی آن‌ها را روشن نمی‌کند و ساکنان خانه‌هایش بسیار فقیرند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص35.</ref> تعجب می‌کند که چرا از پول نفت به این آدم‌ها کمکی نمی‌کنند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص46.</ref> در شرح دیدار خود از برخی مکان‌ها، به تاریخچه آن‌ها نیز اشاره می‌نماید که از آن جمله است: داستان [[اصحاب صفّه]] در وصف [[مسجدالنبی]]<ref>ای قوم به حج رفته، ص33.</ref> و [[مقام ابراهیم]] در [[مسجدالحرام]].<ref>ای قوم به حج رفته، ص57- 58.</ref>  
وی خاطرات و باورهایش را درباره چیزهایی که در مدینه می‌بیند، در حدود 20 صفحه ‌گزارش می‌کند. گویا نخستین جایی که رفته، [[قبرستان بقیع]] بوده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص30.</ref> سخت‌گیری در زیارت بقیع و ویرانی آن‌جا<ref>ای قوم به حج رفته، ص38.</ref> و نیز ویرانی مزار [[حمزه سید الشهداء|حمزه]] آزارش می‌دهد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص42.</ref> در مدینه به کوچه‌هایی سر می‌زند که چراغی آن‌ها را روشن نمی‌کند و ساکنان خانه‌هایش بسیار فقیرند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص35.</ref> تعجب می‌کند که چرا از پول نفت به این آدم‌ها کمکی نمی‌کنند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص46.</ref> در شرح دیدار خود از برخی مکان‌ها، به تاریخچه آن‌ها نیز اشاره می‌نماید که از آن جمله است: داستان [[اصحاب صفّه]] در وصف [[مسجدالنبی]]<ref>ای قوم به حج رفته، ص33.</ref> و [[مقام ابراهیم]] در [[مسجدالحرام]].<ref>ای قوم به حج رفته، ص57- 58.</ref>


به جده باز می‌گردند<ref>ای قوم به حج رفته، ص50-51.</ref> و برای آن‌که حج آن‌ها از لحاظ شرعی دچار مشکل نشود، با راهنمایی روحانی کاروان نذر می‌کنند که از کنار دریای سرخ [[محرم]] شوند. پنجم ذی‌حجه لبیک‌گویان و با ماشین به سوی مکه حرکت می‌کنند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص52.</ref> مؤلف تصویری زیبا از لحظات [[احرام]] و مسیر جده تا مکه و ورود به مسجدالحرام ارائه کرده است که تا چند صفحه ادامه یافته است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص52-56.</ref> این‌گونه ‌نگارش در سراسر سفرنامه به چشم می‌خورد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص53. ای قوم به حج رفته، ص59. ای قوم به حج رفته، ص80.</ref>  
به جده باز می‌گردند<ref>ای قوم به حج رفته، ص50-51.</ref> و برای آن‌که حج آن‌ها از لحاظ شرعی دچار مشکل نشود، با راهنمایی روحانی کاروان نذر می‌کنند که از کنار دریای سرخ [[محرم]] شوند. پنجم ذی‌حجه لبیک‌گویان و با ماشین به سوی مکه حرکت می‌کنند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص52.</ref> مؤلف تصویری زیبا از لحظات [[احرام]] و مسیر جده تا مکه و ورود به مسجدالحرام ارائه کرده است که تا چند صفحه ادامه یافته است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص52-56.</ref> این‌گونه ‌نگارش در سراسر سفرنامه به چشم می‌خورد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص53. ای قوم به حج رفته، ص59. ای قوم به حج رفته، ص80.</ref>


==متون و سروده‌های عرفانی==
==متون و سروده‌های عرفانی==


وی اهل ادبیات است و به عرفان دلبستگی دارد. از این‌رو، جا به جا به متون و سروده‌های عرفانی استناد می‌کند؛ از جمله آن‌جا که از سخن [[بایزید بسطامی]] یاد می‌نماید: بایزید! خدای را در بسطام نهادی و قصد [[کعبه]] کردی؟<ref>ای قوم به حج رفته، ص6. ای قوم به حج رفته، ص60-61.</ref> مراحل عمره را تا پایان انجام می‌دهد و منتظر رسیدن [[ایام حج تمتع]] می‌ماند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص60.</ref> در این مدت یک بار شاهد شست‌وشوی [[کعبه]] با گلاب بوده<ref>ای قوم به حج رفته، ص61-62.</ref> و شبی را به مهمانی [[ملک فیصل]] رفته<ref>ای قوم به حج رفته، ص63-64.</ref> و گفت‌وگویی نیز با یک حاجی فارسی‌دان کنیایی<ref>ای قوم به حج رفته، ص67.</ref> داشته که جزئیات آن‌ها را بیان کرده است.
وی اهل ادبیات است و به عرفان دلبستگی دارد. از این‌رو، جا به جا به متون و سروده‌های عرفانی استناد می‌کند؛ از جمله آن‌جا که از سخن [[بایزید بسطامی]] یاد می‌نماید: بایزید! خدای را در بسطام نهادی و قصد [[کعبه]] کردی؟<ref>ای قوم به حج رفته، ص6. ای قوم به حج رفته، ص60-61.</ref> مراحل عمره را تا پایان انجام می‌دهد و منتظر رسیدن [[ایام حج تمتع]] می‌ماند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص60.</ref> در این مدت یک بار شاهد شست‌وشوی [[کعبه]] با گلاب بوده<ref>ای قوم به حج رفته، ص61-62.</ref> و شبی را به مهمانی [[ملک فیصل]] رفته<ref>ای قوم به حج رفته، ص63-64.</ref> و گفت‌وگویی نیز با یک حاجی فارسی‌دان کنیایی<ref>ای قوم به حج رفته، ص67.</ref> داشته که جزئیات آن‌ها را بیان کرده است.


==گزارش از عرفات==
==گزارش از عرفات==


ششم [[ذی‌حجه]] رهسپار [[عرفات]] می‌شوند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص70.</ref> وی مراحل حج را به تفصیل نگاشته است. نگاه روزنامه‌نگارانه وی سبب شده تا در عرفات و [[مشعر]] و [[منا]] نیز به بررسی پیرامون خود بپردازد. برای نمونه، وضع برخی حاجیان غیر ایرانی را فلاکت‌بار وصف می‌کند<ref>ای قوم به حج رفته، ص78.</ref> و از نبود امکانات بهداشتی به ویژه در مشعر سخن می‌گوید.<ref>ای قوم به حج رفته، ص83.</ref> او وضع ایرانیان را به ویژه در عرفات بهتر از دیگران می‌داند<ref>ای قوم به حج رفته، ص74.</ref> و می‌گوید: پرچم ایران را بر فراز بلند‌ترین عمارت‌ها می‌دیدی.<ref>ای قوم به حج رفته، ص71.</ref> او دفن کردن 45 میلیون کیلو گوشت را زیر خاک در حالی که حتی بسیاری از مردم همان جا به آن نیاز دارند، کفران نعمتی عظیم می‌داند و راهکارهایی به نظرش می‌رسد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص87-88.</ref>  
ششم [[ذی‌حجه]] رهسپار [[عرفات]] می‌شوند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص70.</ref> وی مراحل حج را به تفصیل نگاشته است. نگاه روزنامه‌نگارانه وی سبب شده تا در عرفات و [[مشعر]] و [[منا]] نیز به بررسی پیرامون خود بپردازد. برای نمونه، وضع برخی حاجیان غیر ایرانی را فلاکت‌بار وصف می‌کند<ref>ای قوم به حج رفته، ص78.</ref> و از نبود امکانات بهداشتی به ویژه در مشعر سخن می‌گوید.<ref>ای قوم به حج رفته، ص83.</ref> او وضع ایرانیان را به ویژه در عرفات بهتر از دیگران می‌داند<ref>ای قوم به حج رفته، ص74.</ref> و می‌گوید: پرچم ایران را بر فراز بلند‌ترین عمارت‌ها می‌دیدی.<ref>ای قوم به حج رفته، ص71.</ref> او دفن کردن 45 میلیون کیلو گوشت را زیر خاک در حالی که حتی بسیاری از مردم همان جا به آن نیاز دارند، کفران نعمتی عظیم می‌داند و راهکارهایی به نظرش می‌رسد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص87-88.</ref>


نویسنده، سفرنامه‌اش را تا پایان اعمال حج و بازگشت به [[ایران]] ادامه داده است و افزون بر نکات عرفانی و ادبی، گاه آیاتی از [[قرآن]] را ترجمه کرده<ref>ای قوم به حج رفته، ص55.</ref> و نکاتی تفسیری آورده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص57-58.</ref> در سراسر سفر، نویسنده همواره لحظاتی را با خود خلوت می‌کند و درباره دیده‌هایش می‌اندیشد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص47-48.</ref>  
نویسنده، سفرنامه‌اش را تا پایان اعمال حج و بازگشت به [[ایران]] ادامه داده است و افزون بر نکات عرفانی و ادبی، گاه آیاتی از [[قرآن]] را ترجمه کرده<ref>ای قوم به حج رفته، ص55.</ref> و نکاتی تفسیری آورده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص57-58.</ref> در سراسر سفر، نویسنده همواره لحظاتی را با خود خلوت می‌کند و درباره دیده‌هایش می‌اندیشد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص47-48.</ref>


==چاپ ==
==چاپ ==