پرش به محتوا

ایلخانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
خط ۲۳: خط ۲۳:
==معنای ایلخان==
==معنای ایلخان==


ایلخان کلمه‌ای مرکب از دو واژه ترکی ایل به معنای قوم و قبیله، و خان به معنای فرمانروای ایل است.<ref>لغت‌نامه، ج3، ص3200، «ایل خان» ج6، ص8264</ref>
ایلخان کلمه‌ای مرکب از دو واژه ترکی ایل به معنای قوم و قبیله، و خان به معنای فرمانروای ایل است.<ref>لغت‌نامه، ج3، ص3200، «ایل خان» ج6، ص8264</ref>  


==نحوه آغاز حکومت ایلخانی==
==نحوه آغاز حکومت ایلخانی==


حکومت ایلخانی که قلمرو آن، [[ایران]]، [[آسیای صغیر]] و گاه تا [[شام]] را در بر می‌گرفت، از دوران هُلاکوخان مغول (حک: 653-663ق.) آغاز شد. او در [[ربیع‌الاول]] 651ق. از جانب مُنگوقاآن، خان مغول، برای تکمیل فتوحات از مغولستان روانه ایران شد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص974؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص94.</ref> هُلاکو نخست به سال 654ق. اسماعیلیان نَزاری را با فتح قلعه اَلَموت بر‌انداخت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص986؛ تاریخ جهانگشای جوینی، ج3، ص122؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص95.</ref> سپس با فتح [[بغداد]] به سال 656ق. به خلافت [[عباسیان]] پایان داد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1016؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص95؛ تحریر تاریخ وصاف، ص28-29.</ref>
حکومت ایلخانی که قلمرو آن، [[ایران]]، [[آسیای صغیر]] و گاه تا [[شام]] را در بر می‌گرفت، از دوران هُلاکوخان مغول (حک: 653-663ق.) آغاز شد. او در [[ربیع‌الاول]] 651ق. از جانب مُنگوقاآن، خان مغول، برای تکمیل فتوحات از مغولستان روانه ایران شد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص974؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص94.</ref> هُلاکو نخست به سال 654ق. اسماعیلیان نَزاری را با فتح قلعه اَلَموت بر‌انداخت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص986؛ تاریخ جهانگشای جوینی، ج3، ص122؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص95.</ref> سپس با فتح [[بغداد]] به سال 656ق. به خلافت [[عباسیان]] پایان داد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1016؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص95؛ تحریر تاریخ وصاف، ص28-29.</ref>  


با انتشار خبر مرگ منگوقاآن، هلاکوخان به [[آذربایجان]] رفت. قوبیلای به عنوان فرمانروای مغول‌ها پس از منگوقاآن همه متصرفات غربی امپراتوری مغول را به وی وا‌گذار کرد که سبب ماندگاری او در ایران شد.<ref>تاریخ اجتماعی ایران، بخش1، ج8، ص297.</ref> هلاکو لقب ایلخان را از منگوقاآن دریافت کرد.<ref>فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج1، ص161.</ref> به همین مناسبت، حکومت او و جانشینانش به ایلخانیان مشهور شد.
با انتشار خبر مرگ منگوقاآن، هلاکوخان به [[آذربایجان]] رفت. قوبیلای به عنوان فرمانروای مغول‌ها پس از منگوقاآن همه متصرفات غربی امپراتوری مغول را به وی وا‌گذار کرد که سبب ماندگاری او در ایران شد.<ref>تاریخ اجتماعی ایران، بخش1، ج8، ص297.</ref> هلاکو لقب ایلخان را از منگوقاآن دریافت کرد.<ref>فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج1، ص161.</ref> به همین مناسبت، حکومت او و جانشینانش به ایلخانیان مشهور شد.


==تاریخ وفات هلاکو==
==تاریخ وفات هلاکو==


هُلاکو در 19 [[ربیع‌الثانی]] 663ق. درگذشت و در پی او پسرش اباقاخان (حک: 663-680ق.) جانشین وی شد<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1051-1052؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص108.</ref> که در پی 18 سال حکومت جای خود را به برادرش احمد تَگودار (حک: 680-683ق.) داد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1118، 1125؛ مجمع الانساب، ص264.</ref>
هُلاکو در 19 [[ربیع‌الثانی]] 663ق. درگذشت و در پی او پسرش اباقاخان (حک: 663-680ق.) جانشین وی شد<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1051-1052؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص108.</ref> که در پی 18 سال حکومت جای خود را به برادرش احمد تَگودار (حک: 680-683ق.) داد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1118، 1125؛ مجمع الانساب، ص264.</ref>  


==درگیری جانشینان هلاکو==
==درگیری جانشینان هلاکو==


تگودار با پذیرش [[اسلام]] نام خود را احمد نهاد و با تلاش برای بهبود رابطه با ممالیک، به احیای احکام اسلام همت گمارد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص252-254؛ مسامرة الاخبار، ص136-137.</ref> اَرغون (حک: 683-690ق.) پسر اَباقا اگر چه در آغاز حکومت او را پذیرفت، در ادامه به یاری گروهی از امیران مغول بر او شورید و با کشتن وی، قدرت را به دست گرفت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1148، 1150؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص125.</ref> جانشین اَرغون، گیخاتو (حک: 690-694ق.) پسر دیگر اَباقا بود که به دلیل میدان دادن به ایرانیان مسلمان و رعایت‌نکردن یاسا (قوانین چنگیز) با شورش بایدو، نوه هلاکو، رویارو شد که به یاری برخی از امیران مغول، او را از میان برداشتند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1201؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص139.</ref> اما بایدو (694ق.) نیز با مخالفت غازان خان پسر اَرغون رویارو شد که پیش از غلبه بر بایدو مسلمان شد<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1255؛ تحریر تاریخ وصاف، ص179.</ref> و با کشتن بایدو در 694ق. به جای او بر تخت نشست.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1259-1261؛ تحریر تاریخ وصاف، ص182-183.</ref> حکومت غازان خان (حک: 694-703ق.) تحولی در تاریخ ایلخانیان به شمار می‌رود؛ زیرا پذیرش اسلام از سوی او، اسلام‌آوردن دسته‌جمعی مغولان را در پی داشت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1255؛ تحریر تاریخ وصاف، ص179.</ref>
تگودار با پذیرش [[اسلام]] نام خود را احمد نهاد و با تلاش برای بهبود رابطه با ممالیک، به احیای احکام اسلام همت گمارد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص252-254؛ مسامرة الاخبار، ص136-137.</ref> اَرغون (حک: 683-690ق.) پسر اَباقا اگر چه در آغاز حکومت او را پذیرفت، در ادامه به یاری گروهی از امیران مغول بر او شورید و با کشتن وی، قدرت را به دست گرفت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1148، 1150؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص125.</ref> جانشین اَرغون، گیخاتو (حک: 690-694ق.) پسر دیگر اَباقا بود که به دلیل میدان دادن به ایرانیان مسلمان و رعایت‌نکردن یاسا (قوانین چنگیز) با شورش بایدو، نوه هلاکو، رویارو شد که به یاری برخی از امیران مغول، او را از میان برداشتند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1201؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص139.</ref> اما بایدو (694ق.) نیز با مخالفت غازان خان پسر اَرغون رویارو شد که پیش از غلبه بر بایدو مسلمان شد<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1255؛ تحریر تاریخ وصاف، ص179.</ref> و با کشتن بایدو در 694ق. به جای او بر تخت نشست.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1259-1261؛ تحریر تاریخ وصاف، ص182-183.</ref> حکومت غازان خان (حک: 694-703ق.) تحولی در تاریخ ایلخانیان به شمار می‌رود؛ زیرا پذیرش اسلام از سوی او، اسلام‌آوردن دسته‌جمعی مغولان را در پی داشت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1255؛ تحریر تاریخ وصاف، ص179.</ref>  


پس از مرگ غازان به سال 703ق. برادرش اولجایتو معروف به سلطان محمد خدابنده (حک: 703-717ق.) بر تخت نشست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص252؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص191.</ref> جانشین اولجایتو، پسرش ابوسعید (حک: 717-736ق.) بود که به سال 717ق. به حکومت رسید.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص198؛ مجمع الانساب، ج2، ص272-273.</ref>
پس از مرگ غازان به سال 703ق. برادرش اولجایتو معروف به سلطان محمد خدابنده (حک: 703-717ق.) بر تخت نشست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص252؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص191.</ref> جانشین اولجایتو، پسرش ابوسعید (حک: 717-736ق.) بود که به سال 717ق. به حکومت رسید.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص198؛ مجمع الانساب، ج2، ص272-273.</ref>  


در دوران او، حکومت ایلخانیان با بحران‌های داخلی و تهدیدهای خارجی فراوان روبه‌رو شد. هجوم امیران جغتایی و اُزبک‌ها از شرق و مصریان از غرب و ناتوانی ابوسعید در اداره حکومت، اوضاع را آشفته کرد و ناآرامی‌هایی پدید آورد؛ به گونه‌ای که باید با مرگ او در 736ق. حکومت ایلخانیان را پایان یافته دانست؛ گرچه تا بر آمدن تیمور، چندین امیر مغول بر سرزمین‌های گوناگون حکومت می‌کردند.
در دوران او، حکومت ایلخانیان با بحران‌های داخلی و تهدیدهای خارجی فراوان روبه‌رو شد. هجوم امیران جغتایی و اُزبک‌ها از شرق و مصریان از غرب و ناتوانی ابوسعید در اداره حکومت، اوضاع را آشفته کرد و ناآرامی‌هایی پدید آورد؛ به گونه‌ای که باید با مرگ او در 736ق. حکومت ایلخانیان را پایان یافته دانست؛ گرچه تا بر آمدن تیمور، چندین امیر مغول بر سرزمین‌های گوناگون حکومت می‌کردند.
خط ۴۵: خط ۴۵:
==روابط ایلخانیان و ممالیک مصر==
==روابط ایلخانیان و ممالیک مصر==


از آن‌جا که ایلخانیان و ممالیک، قدرت‌های برتر سرزمین‌های اسلامی بودند، برای تسلط بر حجاز با یکدیگر رقابت داشتند. از این رو در زمینه روابط سیاسی، تنها به رابطه این دو حکومت می‌پردازیم. چنان‌که گفته شد، هُلاکو در راه رفتن به [[مصر]]، با شنیدن خبر مرگ مُنگوقاآن بازگشت و سپاهیان او به فرماندهی کَتْبوغا به نبرد با ممالیک مصر رفتند. اما در [[رمضان]] سال 658ق. در عین الجالوت<ref>نک: معجم البلدان، ج4، ص177.</ref> به سختی از سیف‌الدین قطز/قدوز مملوکی (حک: 655-658ق.) شکست خوردند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1033؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص252؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص424.</ref> البته این پایان درگیری‌ها نبود. هم در دوران هُلاکو و هم‌جانشینان او تا زمان غازان، هجوم آن‌ها به مصر ادامه یافت که بیشتر با شکست همراه بود. هلاکو بار دیگر سپاهی به سوی شام فرستاد که این‌بار کاری از پیش نبردند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1025، 1034؛ البدایة و النهایه، ج13، ص223.</ref> در دوران اَباقا نیز شکست‌های سخت دیگر به دست بیبرس مملوکی<ref>تاریخ گزیده، ص592؛ البدایة و النهایه، ج13، ص258، 274.</ref> (حک: 658-676ق.) به سال 674ق. و سپس به دست قِلاوون<ref>البدایة و النهایه، ج13، ص295-296؛ النجوم الزاهره، ج7، ص347.</ref> (حک: 678-689ق.) در 680ق. بر مغول‌ها وارد شد.
از آن‌جا که ایلخانیان و ممالیک، قدرت‌های برتر سرزمین‌های اسلامی بودند، برای تسلط بر حجاز با یکدیگر رقابت داشتند. از این رو در زمینه روابط سیاسی، تنها به رابطه این دو حکومت می‌پردازیم. چنان‌که گفته شد، هُلاکو در راه رفتن به [[مصر]]، با شنیدن خبر مرگ مُنگوقاآن بازگشت و سپاهیان او به فرماندهی کَتْبوغا به نبرد با ممالیک مصر رفتند. اما در [[رمضان]] سال 658ق. در عین الجالوت<ref>نک: معجم البلدان، ج4، ص177.</ref> به سختی از سیف‌الدین قطز/قدوز مملوکی (حک: 655-658ق.) شکست خوردند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1033؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص252؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص424.</ref> البته این پایان درگیری‌ها نبود. هم در دوران هُلاکو و هم‌جانشینان او تا زمان غازان، هجوم آن‌ها به مصر ادامه یافت که بیشتر با شکست همراه بود. هلاکو بار دیگر سپاهی به سوی شام فرستاد که این‌بار کاری از پیش نبردند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1025، 1034؛ البدایة و النهایه، ج13، ص223.</ref> در دوران اَباقا نیز شکست‌های سخت دیگر به دست بیبرس مملوکی<ref>تاریخ گزیده، ص592؛ البدایة و النهایه، ج13، ص258، 274.</ref> (حک: 658-676ق.) به سال 674ق. و سپس به دست قِلاوون<ref>البدایة و النهایه، ج13، ص295-296؛ النجوم الزاهره، ج7، ص347.</ref> (حک: 678-689ق.) در 680ق. بر مغول‌ها وارد شد.


ممالیک در دوران حکومت بیبرس، یکی از بازماندگان عباسیان را با لقب الحاکم بامرالله در [[قاهره]] به عنوان خلیفه بر تخت نشاندند و با تشکیل خلافتی تشریفاتی،<ref>نک: السلوک، ج3، ص288؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص253.</ref> داعیه رهبری جهان اسلام و ریاست حرمین را سردادند و با تسلط بر حجاز، امور حج را به دست گرفتند. با توجه به مسلمان‌نبودن مغولان، حرکت آنان بر ضد ایلخانیان [[جهاد]] به شمار می‌رفت.
ممالیک در دوران حکومت بیبرس، یکی از بازماندگان عباسیان را با لقب الحاکم بامرالله در [[قاهره]] به عنوان خلیفه بر تخت نشاندند و با تشکیل خلافتی تشریفاتی،<ref>نک: السلوک، ج3، ص288؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص253.</ref> داعیه رهبری جهان اسلام و ریاست حرمین را سردادند و با تسلط بر حجاز، امور حج را به دست گرفتند. با توجه به مسلمان‌نبودن مغولان، حرکت آنان بر ضد ایلخانیان [[جهاد]] به شمار می‌رفت.


البته برخی از مغولان مانند تَکودار، سلطان ایلخانی، [[مسلمان]] شدند و برای بهبود رابطه با مصر کوشیدند. او حتی در صدد صلح با سیف‌‌الدین قلاوون مملوکی برآمد و هر دو حکومت نمایندگانی به دربار یکدیگر فرستادند. یکی از مهم‌ترین موارد مذاکرات و مکاتبات آن‌ها، حج و امنیت کاروان‌های حاجیان بود.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص252-257؛ مسامرة الاخبار، ص136-137.</ref> اما حاکمیت اَرغون و تسلط دیگر بار مغولان متعصب و غیرمسلمان، وضعیت را به حالت پیشین بازگرداند. حتی در دوران غازان خان نیز که مسلمان شد، از دشمنی آنان با ممالیک کاسته نشد؛ بلکه بهانه بیشتری به دست مغولان افتاد. یکی از مهم‌ترین پیامدهای اسلام آوردن او این بود که بهانه جهاد با کافران را از ممالیک گرفت و حتی وی لشکرکشی خود به شام را جهاد بر ضد مملوکان منحرف از اسلام قلمداد کرد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1290؛ صبح الاعشی، ج8، ص70-71؛ تحریر تاریخ وصاف، ص204-205.</ref> اسلام آوردن مغول‌ها مشکل ایدئولوژیک آن‌ها را تا حدی حل کرد؛ اما [[ابن‌تیمیه]] (661-728ق.) برای جلوگیری از تردید ساکنان مصر و شام در رویارویی با مغول‌ها، به بی‌اعتباری اسلام آن‌ها فتوا داد.<ref>الفتاوی الکبری، ج5، ص542.</ref>
البته برخی از مغولان مانند تَکودار، سلطان ایلخانی، [[مسلمان]] شدند و برای بهبود رابطه با مصر کوشیدند. او حتی در صدد صلح با سیف‌‌الدین قلاوون مملوکی برآمد و هر دو حکومت نمایندگانی به دربار یکدیگر فرستادند. یکی از مهم‌ترین موارد مذاکرات و مکاتبات آن‌ها، حج و امنیت کاروان‌های حاجیان بود.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص252-257؛ مسامرة الاخبار، ص136-137.</ref> اما حاکمیت اَرغون و تسلط دیگر بار مغولان متعصب و غیرمسلمان، وضعیت را به حالت پیشین بازگرداند. حتی در دوران غازان خان نیز که مسلمان شد، از دشمنی آنان با ممالیک کاسته نشد؛ بلکه بهانه بیشتری به دست مغولان افتاد. یکی از مهم‌ترین پیامدهای اسلام آوردن او این بود که بهانه جهاد با کافران را از ممالیک گرفت و حتی وی لشکرکشی خود به شام را جهاد بر ضد مملوکان منحرف از اسلام قلمداد کرد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1290؛ صبح الاعشی، ج8، ص70-71؛ تحریر تاریخ وصاف، ص204-205.</ref> اسلام آوردن مغول‌ها مشکل ایدئولوژیک آن‌ها را تا حدی حل کرد؛ اما [[ابن‌تیمیه]] (661-728ق.) برای جلوگیری از تردید ساکنان مصر و شام در رویارویی با مغول‌ها، به بی‌اعتباری اسلام آن‌ها فتوا داد.<ref>الفتاوی الکبری، ج5، ص542.</ref>  


غازان‌خان با شکست ممالیک، حَمْص و [[دمشق]] را تصرف کرد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1293؛ النجوم الزاهره، ج8، ص125.</ref> اما این پیروزی دیری نپایید و به زودی آن سرزمین‌ها به دست ناصرالدین محمد بن قِلاوُون (حک: 693-741ق. در سه مرحله<ref>تاریخ گزیده، ص594.</ref> بازستانده شد و حتی شکستی سخت‌تر در ناحیه مرج الصُّفَّر<ref>نک: معجم البلدان، ج3، ص413.</ref> بر سپاهیان او وارد گشت.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص260؛ تاریخ گزیده، ص594؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص478.</ref> غازان‌خان به رغم رابطه دشمنانه با ممالیک، با شریف ابونُمَی (م. 701ق.) حاکم [[مکه]] رابطه خوبی داشت. از این‌رو، یکی از پسران ابونُمَی به نام عضدالدین عبدالله به دربار غازان رفت و مورد استقبال او قرار گرفت.<ref>الفصول الفخریه، ص122.</ref>
غازان‌خان با شکست ممالیک، حَمْص و [[دمشق]] را تصرف کرد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1293؛ النجوم الزاهره، ج8، ص125.</ref> اما این پیروزی دیری نپایید و به زودی آن سرزمین‌ها به دست ناصرالدین محمد بن قِلاوُون (حک: 693-741ق. در سه مرحله<ref>تاریخ گزیده، ص594.</ref> بازستانده شد و حتی شکستی سخت‌تر در ناحیه مرج الصُّفَّر<ref>نک: معجم البلدان، ج3، ص413.</ref> بر سپاهیان او وارد گشت.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص260؛ تاریخ گزیده، ص594؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص478.</ref> غازان‌خان به رغم رابطه دشمنانه با ممالیک، با شریف ابونُمَی (م. 701ق.) حاکم [[مکه]] رابطه خوبی داشت. از این‌رو، یکی از پسران ابونُمَی به نام عضدالدین عبدالله به دربار غازان رفت و مورد استقبال او قرار گرفت.<ref>الفصول الفخریه، ص122.</ref>  


اولجایتو و پسرش ابوسعید نیز همواره در‌ اندیشه انتقام از مصریان بودند. اما هیچگاه این‌اندیشه تحقق نیافت و آن‌ها با فرستادن نمایندگانی نزد ممالیک به روابط مسالمت‌آمیز روی آوردند. ابوسعید در آغاز حکومتش نمایندگانی را به دربار سلطان محمد قلاوون گسیل داشت و با تقاضای صلح، خواهان بهبود راه‌های حج و وضعیت حاجیان شد.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref>
اولجایتو و پسرش ابوسعید نیز همواره در‌ اندیشه انتقام از مصریان بودند. اما هیچگاه این‌اندیشه تحقق نیافت و آن‌ها با فرستادن نمایندگانی نزد ممالیک به روابط مسالمت‌آمیز روی آوردند. ابوسعید در آغاز حکومتش نمایندگانی را به دربار سلطان محمد قلاوون گسیل داشت و با تقاضای صلح، خواهان بهبود راه‌های حج و وضعیت حاجیان شد.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref>  


==حج در دوران ایلخانیان==
==حج در دوران ایلخانیان==


با سقوط خلافت عباسی و تسلط مغولان بر سرزمین‌های اسلامی به ویژه ایران و [[عراق]]، حرکت کاروان‌های حج در این سرزمین‌ها با مشکل رویارو شد. مغولان به دلیل مسلمان‌نبودن انگیزه‌ای برای این کار نداشتند و از سویی تامین امنیت و امکان حرکت کاروان حج بدون دخالت حکومت بسیار مشکل می‌نمود. از دیگر سو، تشکیلات دیوانی مغولان که در اختیار ایرانیان مسلمان بود، در‌ اندیشه یافتن راهی برای حل این مشکل برآمد. عطاملک جوینی، حاکم عراق، کوشید تا از اباقا‌خان، جانشین هلاکو، اجازه این کار را دریافت کند. از این‌رو، هنگامی که به سال 667ق. اباقاخان به بغداد رفت، عطاملک در پی استقبال با شکوه از اَباقا، وی را قانع کرد تا فرمانی در این‌باره صادر کند. بدین‌روی، حرکت رسمی کاروان‌های حج در پی سقوط خلافت عباسیان را باید از این سال دانست؛ اگرچه برخی منابع از اعزام [[کاروان حج]] به سال 666ق. حکایت دارند.<ref>الحوادث الجامعه، ص394.</ref> با توجه به مسلمان‌نبودن مغول‌ها در این زمان، چگونگی حمایت آن‌ها از کاروان‌های حج مشخص نیست. فرمانی که به انشای عطاملک جوینی در این زمینه صادر شده، با اشاره به اجازه دادن خان مغول برای حرکت کاروان حج، از تعیین لشکری برای حراست و نیز اختصاص اموالی برای آن حکایت دارد.<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص399-400.</ref> این حکم که در اصطلاح مغولی یرلیغ خوانده می‌شود، در اول [[رجب]] سال 667ق. نوشته شده است و نسخه آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره 2449 نگهداری می‌شود.<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص400.</ref>
با سقوط خلافت عباسی و تسلط مغولان بر سرزمین‌های اسلامی به ویژه ایران و [[عراق]]، حرکت کاروان‌های حج در این سرزمین‌ها با مشکل رویارو شد. مغولان به دلیل مسلمان‌نبودن انگیزه‌ای برای این کار نداشتند و از سویی تامین امنیت و امکان حرکت کاروان حج بدون دخالت حکومت بسیار مشکل می‌نمود. از دیگر سو، تشکیلات دیوانی مغولان که در اختیار ایرانیان مسلمان بود، در‌ اندیشه یافتن راهی برای حل این مشکل برآمد. عطاملک جوینی، حاکم عراق، کوشید تا از اباقا‌خان، جانشین هلاکو، اجازه این کار را دریافت کند. از این‌رو، هنگامی که به سال 667ق. اباقاخان به بغداد رفت، عطاملک در پی استقبال با شکوه از اَباقا، وی را قانع کرد تا فرمانی در این‌باره صادر کند. بدین‌روی، حرکت رسمی کاروان‌های حج در پی سقوط خلافت عباسیان را باید از این سال دانست؛ اگرچه برخی منابع از اعزام [[کاروان حج]] به سال 666ق. حکایت دارند.<ref>الحوادث الجامعه، ص394.</ref> با توجه به مسلمان‌نبودن مغول‌ها در این زمان، چگونگی حمایت آن‌ها از کاروان‌های حج مشخص نیست. فرمانی که به انشای عطاملک جوینی در این زمینه صادر شده، با اشاره به اجازه دادن خان مغول برای حرکت کاروان حج، از تعیین لشکری برای حراست و نیز اختصاص اموالی برای آن حکایت دارد.<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص399-400.</ref> این حکم که در اصطلاح مغولی یرلیغ خوانده می‌شود، در اول [[رجب]] سال 667ق. نوشته شده است و نسخه آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره 2449 نگهداری می‌شود.<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص400.</ref>  


===توجه به حج با اسلام تگودار===
===توجه به حج با اسلام تگودار===


مسلمان‌شدن جانشین اَباقا، تَگودار (احمد) مایه توجه بیشتر به حج شد و او به تعظیم امر حج و بهبود راه‌های آن و آماده‌سازی قافله‌های حاجیان دستور داد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص253.</ref>
مسلمان‌شدن جانشین اَباقا، تَگودار (احمد) مایه توجه بیشتر به حج شد و او به تعظیم امر حج و بهبود راه‌های آن و آماده‌سازی قافله‌های حاجیان دستور داد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص253.</ref>  


===آشفتگی پس از مرگ تگودار===
===آشفتگی پس از مرگ تگودار===


پس از مرگ تگودار، وضعیت مسلمانان قلمرو ایلخانی آشفته شد و سعدالدوله یهودی، وزیر او، بر مسلمانان سخت گرفت. از وضع حج در این دوره ‌گزارش دقیقی در دست نیست؛ اما برخی ‌گزارش‌ها از تصمیم آن‌ها برای تبدیل [[کعبه]] به [[بت‌خانه]] حکایت دارند. او برای انجام این کار با یهودیان عرب مکاتبه کرد و مقدمات را در بغداد فراهم نمود.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص136.</ref>
پس از مرگ تگودار، وضعیت مسلمانان قلمرو ایلخانی آشفته شد و سعدالدوله یهودی، وزیر او، بر مسلمانان سخت گرفت. از وضع حج در این دوره ‌گزارش دقیقی در دست نیست؛ اما برخی ‌گزارش‌ها از تصمیم آن‌ها برای تبدیل [[کعبه]] به [[بت‌خانه]] حکایت دارند. او برای انجام این کار با یهودیان عرب مکاتبه کرد و مقدمات را در بغداد فراهم نمود.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص136.</ref>  


===نظم و ترتیب قافله‌های حج===
===نظم و ترتیب قافله‌های حج===
خط ۷۱: خط ۷۱:
با این همه، ‌گزارش‌هایی از نظم و ترتیب قافله‌های حج در دوران او در دست است.
با این همه، ‌گزارش‌هایی از نظم و ترتیب قافله‌های حج در دوران او در دست است.


به سال 688ق. سعدالدوله نامه‌ای به بغداد فرستاد و به آماده‌سازی قافله حج و تامین امنیت آن دستور داد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص134.</ref> حج در این دوره به رغم مشکلات فراوان تعطیل نشد. به ‌گزارش منابع، در برخی سال‌ها مانند سال 686ق. حاجیان خوشحال و راضی بازگشتند و از امنیت راه و فراوانی در مکه و [[مدینه]]<ref>الحوادث الجامعه، ص490.</ref> و گاه نیز مانند سال 687ق. از سختی و کمبود خبر ‌دادند.<ref>الحوادث الجامعه، ص493.</ref>
به سال 688ق. سعدالدوله نامه‌ای به بغداد فرستاد و به آماده‌سازی قافله حج و تامین امنیت آن دستور داد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص134.</ref> حج در این دوره به رغم مشکلات فراوان تعطیل نشد. به ‌گزارش منابع، در برخی سال‌ها مانند سال 686ق. حاجیان خوشحال و راضی بازگشتند و از امنیت راه و فراوانی در مکه و [[مدینه]]<ref>الحوادث الجامعه، ص490.</ref> و گاه نیز مانند سال 687ق. از سختی و کمبود خبر ‌دادند.<ref>الحوادث الجامعه، ص493.</ref>  


===توجه ویژه غازان به حج===
===توجه ویژه غازان به حج===


پذیرش اسلام از جانب غازان‌خان تحولی عظیمی در قلمرو ایلخانان و روابط سیاسی منطقه و سرزمین حجاز پدید آورد و آغازگاهی مهم در زمینه حج در دوران مغولان شمرده می‌شود. غازان توجهی ویژه به حج داشت. از این‌رو، در سال 702ق. فرمانی در تعظیم و بزرگداشت سادات مکه و خادمان بیت‌‌الله صادر کرد و به فراهم آوردن تسهیلات لازم برای حج و امن کردن راه مکه دستور داد. وی قُتْلُغْ شاه، از امیران حکومتی، را امیرالحاج نمود و برای او 1000 سوار با امکانات و وسایل لازم و سراپرده‌ای درخور مقرر کرد. همچنین محملی ویژه به نام خود روانه ساخت و پرده‌ای زیبا که بر آن نام وی نوشته شده بود، برای کعبه فرستاد و هدایایی نیز برای امیران مکه و مدینه و برخی شیوخ عرب و سران قبایل ارسال کرد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص215.</ref>
پذیرش اسلام از جانب غازان‌خان تحولی عظیمی در قلمرو ایلخانان و روابط سیاسی منطقه و سرزمین حجاز پدید آورد و آغازگاهی مهم در زمینه حج در دوران مغولان شمرده می‌شود. غازان توجهی ویژه به حج داشت. از این‌رو، در سال 702ق. فرمانی در تعظیم و بزرگداشت سادات مکه و خادمان بیت‌‌الله صادر کرد و به فراهم آوردن تسهیلات لازم برای حج و امن کردن راه مکه دستور داد. وی قُتْلُغْ شاه، از امیران حکومتی، را امیرالحاج نمود و برای او 1000 سوار با امکانات و وسایل لازم و سراپرده‌ای درخور مقرر کرد. همچنین محملی ویژه به نام خود روانه ساخت و پرده‌ای زیبا که بر آن نام وی نوشته شده بود، برای کعبه فرستاد و هدایایی نیز برای امیران مکه و مدینه و برخی شیوخ عرب و سران قبایل ارسال کرد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص215.</ref>  


===بیشترین توجه مغولان به حج===
===بیشترین توجه مغولان به حج===
خط ۸۳: خط ۸۳:
===درگیری برای تسلط بر مکه===
===درگیری برای تسلط بر مکه===


ابونُمَی که خود از سال 669ق. بر مکه حکومت می‌کرد،<ref>تاریخ امراء مکه، ص523.</ref> چندین فرزند داشت که درگیری دو تن از آنان به نام رُمَیثه و حُمَیضه، به رقابت ممالیک و ایلخانیان برای تسلط بر مکه انجامید. این دو که تا مدتی به صورت مشترک بر مکه حکومت می‌کردند، به رقابت با یکدیگر برخاستند. رمیثه برای تسلط بر مکه از ممالیک یاری خواست و با یاری آن‌ها حُمَیضه را شکست داد.<ref>غایة المرام، ج2، ص84؛ الدرر الکامنه، ج2، ص79-80.</ref> حُمَیضه نیز به سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) پناه برد و با تقاضای یاری از او، تعهد کرد مصر و شام را مطیع او گرداند. سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) در پی آزمودن حُمَیضه، سپاهی به فرماندهی امیر طالب دُلْقُنْدی همراه او فرستاد. نزدیک قطیف، خبر درگذشت خدابنده، آنان را متوقف کرد<ref>العقد الثمین، ج4، ص239-240؛ غایة المرام، ج2، ص76-77.</ref> و سپاه آن‌ها به تحریک قِلاوُون با هجوم اعراب رویارو شد و اموالشان به یغما رفت. اما حُمَیضه با مقاومت در برابر آن‌ها، اموال غارت شده را بازستاند.<ref>غایة المرام، ج2، ص77-78.</ref> برخی ‌گزارش‌ها با اشاره به درگیری فرزندان ابونُمَی و دخالت ممالیک و ایلخانیان برای به قدرت رساندن فرد مورد نظر خود، از فرستادن دلقندی از جانب اولجایتو به یاری حُمَیضه خبر می‌دهد و تصریح می‌کند که حُمَیضه با یاری او بر تخت مکه نشست.<ref>تاریخ اولجایتو، ص200.</ref> (← آل ابونمی)
ابونُمَی که خود از سال 669ق. بر مکه حکومت می‌کرد،<ref>تاریخ امراء مکه، ص523.</ref> چندین فرزند داشت که درگیری دو تن از آنان به نام رُمَیثه و حُمَیضه، به رقابت ممالیک و ایلخانیان برای تسلط بر مکه انجامید. این دو که تا مدتی به صورت مشترک بر مکه حکومت می‌کردند، به رقابت با یکدیگر برخاستند. رمیثه برای تسلط بر مکه از ممالیک یاری خواست و با یاری آن‌ها حُمَیضه را شکست داد.<ref>غایة المرام، ج2، ص84؛ الدرر الکامنه، ج2، ص79-80.</ref> حُمَیضه نیز به سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) پناه برد و با تقاضای یاری از او، تعهد کرد مصر و شام را مطیع او گرداند. سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) در پی آزمودن حُمَیضه، سپاهی به فرماندهی امیر طالب دُلْقُنْدی همراه او فرستاد. نزدیک قطیف، خبر درگذشت خدابنده، آنان را متوقف کرد<ref>العقد الثمین، ج4، ص239-240؛ غایة المرام، ج2، ص76-77.</ref> و سپاه آن‌ها به تحریک قِلاوُون با هجوم اعراب رویارو شد و اموالشان به یغما رفت. اما حُمَیضه با مقاومت در برابر آن‌ها، اموال غارت شده را بازستاند.<ref>غایة المرام، ج2، ص77-78.</ref> برخی ‌گزارش‌ها با اشاره به درگیری فرزندان ابونُمَی و دخالت ممالیک و ایلخانیان برای به قدرت رساندن فرد مورد نظر خود، از فرستادن دلقندی از جانب اولجایتو به یاری حُمَیضه خبر می‌دهد و تصریح می‌کند که حُمَیضه با یاری او بر تخت مکه نشست.<ref>تاریخ اولجایتو، ص200.</ref> (← آل ابونمی)


بر پایه برخی ‌گزارش‌ها، هدف سلطان محمد خدابنده از اعزام این سپاه، انتقال جسد شیخین از کنار قبر [[پیامبر(ص)]] به نقطه دیگر بود.<ref>النجوم الزاهره، ج9، ص239؛ غایة المرام، ج2، ص63؛ اتحاف الوری، ج3، ص155.</ref> بعضی از تصاحب ابزارهایی که برای این کار آورده بودند، خبر می‌دهند.<ref>غایة المرام، ج2، ص63.</ref> اما به نظر می‌رسد این خبر ساخته امیران مملوکی برای تحریک عواطف مذهبی سنّیان حجاز بر ضد ایلخانیان [[شیعیان]] و حمیضه بوده است.
بر پایه برخی ‌گزارش‌ها، هدف سلطان محمد خدابنده از اعزام این سپاه، انتقال جسد شیخین از کنار قبر [[پیامبر(ص)]] به نقطه دیگر بود.<ref>النجوم الزاهره، ج9، ص239؛ غایة المرام، ج2، ص63؛ اتحاف الوری، ج3، ص155.</ref> بعضی از تصاحب ابزارهایی که برای این کار آورده بودند، خبر می‌دهند.<ref>غایة المرام، ج2، ص63.</ref> اما به نظر می‌رسد این خبر ساخته امیران مملوکی برای تحریک عواطف مذهبی سنّیان حجاز بر ضد ایلخانیان [[شیعیان]] و حمیضه بوده است.


با حمایت ایلخانیان، حُمَیضه سرانجام به سال 718ق. توانست بر مکه چیره شود.<ref>غایة المرام، ج2، ص64؛ تاریخ امراء مکه، ص542.</ref> او نام سلطان مملوکی را از خطبه‌ انداخت و به نام ابوسعید، فرزند و جانشین سلطان محمد خدابنده، خطبه خواند.<ref>الدرر الکامنه، ج2، ص79؛ غایة المرام، ج2، ص64؛ نک: السلوک، ج2، ص526.</ref> این کار واکنش ممالیک را در پی داشت. آنان سپاهی از قاهره به سوی مکه اعزام کردند؛ اما کاری از پیش نبردند.<ref>غایة المرام، ج2، ص65؛ العقد الثمین، ج4، ص241.</ref>
با حمایت ایلخانیان، حُمَیضه سرانجام به سال 718ق. توانست بر مکه چیره شود.<ref>غایة المرام، ج2، ص64؛ تاریخ امراء مکه، ص542.</ref> او نام سلطان مملوکی را از خطبه‌ انداخت و به نام ابوسعید، فرزند و جانشین سلطان محمد خدابنده، خطبه خواند.<ref>الدرر الکامنه، ج2، ص79؛ غایة المرام، ج2، ص64؛ نک: السلوک، ج2، ص526.</ref> این کار واکنش ممالیک را در پی داشت. آنان سپاهی از قاهره به سوی مکه اعزام کردند؛ اما کاری از پیش نبردند.<ref>غایة المرام، ج2، ص65؛ العقد الثمین، ج4، ص241.</ref>  


نفوذ ایلخانیان در مکه، با حکومت حُمَیضه افزایش یافت. اما حکومت او دیری نپایید و وی به زودی قدرت را از دست داد.<ref>السلوک، ج3، ص6-7.</ref> به ‌گزارش مقریزی، ملک ناصر، سلطان مملوکی مصر، به سال 719ق. برای سامان دادن امور، به مکه رفت. هنگام حضور ملک ناصر در مکه، شماری از مغول­‌ها که به حج رفته بودند، از بیم جانشان مخفی شدند. سلطان مصر آن‌ها را یافت و احضار کرد و مورد احترام قرار داد.<ref>السلوک، ج3، ص18؛ اتحاف الوری، ج3، ص165.</ref> در این حال، روابط آن‌ها با ممالیک نیز بهبود یافت و نام ابوسعید در پی نام سلطان مملوکی مصر در خطبه یاد می‌شد.
نفوذ ایلخانیان در مکه، با حکومت حُمَیضه افزایش یافت. اما حکومت او دیری نپایید و وی به زودی قدرت را از دست داد.<ref>السلوک، ج3، ص6-7.</ref> به ‌گزارش مقریزی، ملک ناصر، سلطان مملوکی مصر، به سال 719ق. برای سامان دادن امور، به مکه رفت. هنگام حضور ملک ناصر در مکه، شماری از مغول­‌ها که به حج رفته بودند، از بیم جانشان مخفی شدند. سلطان مصر آن‌ها را یافت و احضار کرد و مورد احترام قرار داد.<ref>السلوک، ج3، ص18؛ اتحاف الوری، ج3، ص165.</ref> در این حال، روابط آن‌ها با ممالیک نیز بهبود یافت و نام ابوسعید در پی نام سلطان مملوکی مصر در خطبه یاد می‌شد.


===وضعیت حج در حکومت ابوسعید===
===وضعیت حج در حکومت ابوسعید===


ابوسعید در آغاز حکومتش برای نشان دادن حسن نیت خود به مصریان و تقاضای صلح، نمایندگانی نزد ملک ناصر محمد قِلاوُون گسیل داشت. او افزون بر بهبود روابط سیاسی و اقتصادی، خواستار اصلاح وضعیت حج و امنیت راه‌های آن شد و درخواست کرد که حاجیان دو پرچم با خود حمل کنند، یکی به نام ممالیک و دیگری به نام ایلخانیان. این درخواست با پاسخ مثبت ملک ناصر رویارو شد. وی به شریف مکه نامه نوشت و دستور داد تا حاجیان عراق، یعنی حاجیان قلمرو ایلخانیان، مورد احترام قرار گیرند.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref> در پی آن، کاروان ایران با شکوه بسیار و در حالی که پرچمی از حریر زرد با هلالی در وسط، با خود حمل می‌کرد، به سوی [[حجاز]] حرکت نمود. سلطان مصر نیز از رؤسای قبایل که گویا قصد مزاحمت برای آنان داشتند، خواست تا مانع کاروان ایران نشوند.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref>
ابوسعید در آغاز حکومتش برای نشان دادن حسن نیت خود به مصریان و تقاضای صلح، نمایندگانی نزد ملک ناصر محمد قِلاوُون گسیل داشت. او افزون بر بهبود روابط سیاسی و اقتصادی، خواستار اصلاح وضعیت حج و امنیت راه‌های آن شد و درخواست کرد که حاجیان دو پرچم با خود حمل کنند، یکی به نام ممالیک و دیگری به نام ایلخانیان. این درخواست با پاسخ مثبت ملک ناصر رویارو شد. وی به شریف مکه نامه نوشت و دستور داد تا حاجیان عراق، یعنی حاجیان قلمرو ایلخانیان، مورد احترام قرار گیرند.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref> در پی آن، کاروان ایران با شکوه بسیار و در حالی که پرچمی از حریر زرد با هلالی در وسط، با خود حمل می‌کرد، به سوی [[حجاز]] حرکت نمود. سلطان مصر نیز از رؤسای قبایل که گویا قصد مزاحمت برای آنان داشتند، خواست تا مانع کاروان ایران نشوند.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref>  


به گفته [[مقریزی]]، به سال 721ق. کاروان حج ایلخانیان به دستور ابوسعید در حالی که محمل آن با حریر پوشانده و با انواع گوهرها تزیین شده بود، حرکت کرد. هنگامی که این کاروان به عرب‌های [[بحرین]] رسید، هزار سوار به قصد غارت به آن حمله کردند؛ اما با میانجی‌گری مردم راضی شدند با گرفتن سه هزار دینار از امیر قافله، از هجوم دست بکشند. هنگامی که ایشان گفتند به دستور ملک ناصر سلطان مصر از [[عراق]] حرکت کرده‌اند، سواران اموال آن‌ها را بازگرداندند و راه ایشان را باز نهادند.<ref>السلوک، ج3، ص35.</ref> در همان سال، سلطان مصر هدایای فراوان برای امیران مغول فرستاد که پس از ایام حج به دست ولیعهد او، ارغون، به آنان اهدا شد و ایشان برای ابوسعید در پی سلطان مصر، [[دعا]] کردند.<ref>السلوک، ج3، ص35.</ref>
به گفته [[مقریزی]]، به سال 721ق. کاروان حج ایلخانیان به دستور ابوسعید در حالی که محمل آن با حریر پوشانده و با انواع گوهرها تزیین شده بود، حرکت کرد. هنگامی که این کاروان به عرب‌های [[بحرین]] رسید، هزار سوار به قصد غارت به آن حمله کردند؛ اما با میانجی‌گری مردم راضی شدند با گرفتن سه هزار دینار از امیر قافله، از هجوم دست بکشند. هنگامی که ایشان گفتند به دستور ملک ناصر سلطان مصر از [[عراق]] حرکت کرده‌اند، سواران اموال آن‌ها را بازگرداندند و راه ایشان را باز نهادند.<ref>السلوک، ج3، ص35.</ref> در همان سال، سلطان مصر هدایای فراوان برای امیران مغول فرستاد که پس از ایام حج به دست ولیعهد او، ارغون، به آنان اهدا شد و ایشان برای ابوسعید در پی سلطان مصر، [[دعا]] کردند.<ref>السلوک، ج3، ص35.</ref>  


ابوسعید هدایای فراوان به مکه فرستاد. وزیر او علی‌شاه نیز دو حلقه طلا که وزن هر یک هزار مثقال بود و بر هر کدام شش لؤلؤ گران‌بها قرار داشت، برای آویختن بر در مکه فرستاد<ref>اتحاف الوری، ج3، ص160-161.</ref> که گویا با مخالفت امیرالحاج مصریان رویارو شد. با اصرار نماینده علی‌شاه، حاج هولاواج، که این حلقه‌ها نذر وزیر برای غلبه بر رشیدالدین فضل‌الله بوده، حلقه‌ها مدتی کوتاه آویخته و سپس به دست امیر مکه برداشته شدند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص160-161.</ref>
ابوسعید هدایای فراوان به مکه فرستاد. وزیر او علی‌شاه نیز دو حلقه طلا که وزن هر یک هزار مثقال بود و بر هر کدام شش لؤلؤ گران‌بها قرار داشت، برای آویختن بر در مکه فرستاد<ref>اتحاف الوری، ج3، ص160-161.</ref> که گویا با مخالفت امیرالحاج مصریان رویارو شد. با اصرار نماینده علی‌شاه، حاج هولاواج، که این حلقه‌ها نذر وزیر برای غلبه بر رشیدالدین فضل‌الله بوده، حلقه‌ها مدتی کوتاه آویخته و سپس به دست امیر مکه برداشته شدند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص160-161.</ref>  


====اهتمام در تامین امنیت کاروان‌ها====
====اهتمام در تامین امنیت کاروان‌ها====


ابوسعید در تامین امنیت کاروان‌های حج و رفع نیاز‌های آن اهتمام فراوان داشت. [[ابن‌بطوطه]] که خود به سال 728ق. همراه کاروان حج ایلخانیان به مکه رفته، ‌گزارشی در ستایش وضعیت کاروان حج ارائه کرده است. او با اشاره به انبوهیِ جمعیت کاروان حج، از حمل آب برای مسافران بی‌بضاعت و نیز خواربار برای نیازمندان و دارو برای بیماران خبر می‌دهد و به پختن غذا در منزل‌های میان راه در دیگ‌های مسی بزرگ به نام «دسوت» و اطعام درماندگان و مسافران بی‌توشه اشاره می‌کند. همچنین از اختصاص یک دسته شتر برای حمل درماندگان خبر می‌دهد و می‌گوید که همه این وسایل از سوی سلطان ابوسعید تامین شده بود. در ادامه این ‌گزارش، از همراه بودن بازاری با کاروان حج خبر می‌دهد که وسایل لازم و انواع غذاها و میوه‌ها در آن یافت می‌شده است. کاروان هنگام شب و در حالی که پیشاپیش آن مشعل‌هایی برمی‌افروختند، حرکت می‌کرد.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص411.</ref> [[ابن‌حجر عسقلانی]] نیز از توجه ابوسعید به امنیت حاجیان خبر داده است. به گفته او، هنگامی که وی دریافت علت حمله عرب‌های بیابانگرد به کاروان‌های حج ایلخانیان، فقر است، دستور داد که از بیت‌المال زندگی آنان را تامین کنند.<ref>الدرر الکامنه، ج1، ص501.</ref>
ابوسعید در تامین امنیت کاروان‌های حج و رفع نیاز‌های آن اهتمام فراوان داشت. [[ابن‌بطوطه]] که خود به سال 728ق. همراه کاروان حج ایلخانیان به مکه رفته، ‌گزارشی در ستایش وضعیت کاروان حج ارائه کرده است. او با اشاره به انبوهیِ جمعیت کاروان حج، از حمل آب برای مسافران بی‌بضاعت و نیز خواربار برای نیازمندان و دارو برای بیماران خبر می‌دهد و به پختن غذا در منزل‌های میان راه در دیگ‌های مسی بزرگ به نام «دسوت» و اطعام درماندگان و مسافران بی‌توشه اشاره می‌کند. همچنین از اختصاص یک دسته شتر برای حمل درماندگان خبر می‌دهد و می‌گوید که همه این وسایل از سوی سلطان ابوسعید تامین شده بود. در ادامه این ‌گزارش، از همراه بودن بازاری با کاروان حج خبر می‌دهد که وسایل لازم و انواع غذاها و میوه‌ها در آن یافت می‌شده است. کاروان هنگام شب و در حالی که پیشاپیش آن مشعل‌هایی برمی‌افروختند، حرکت می‌کرد.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص411.</ref> [[ابن‌حجر عسقلانی]] نیز از توجه ابوسعید به امنیت حاجیان خبر داده است. به گفته او، هنگامی که وی دریافت علت حمله عرب‌های بیابانگرد به کاروان‌های حج ایلخانیان، فقر است، دستور داد که از بیت‌المال زندگی آنان را تامین کنند.<ref>الدرر الکامنه، ج1، ص501.</ref>  


====انجام کارهای سودمند====
====انجام کارهای سودمند====


در دوران ابوسعید، کارهای سودمند فراوان در مکه و مدینه انجام گرفت. از جمله آن‌ها ساختن حمام و مدرسه در مکه و مدینه<ref>تاریخ ابن الوردی، ج2، ص274؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.</ref> و از همه مهم‌تر، بازسازی چشمه‌های آب و آبرسانی به مکه بود که به دست یکی از سرداران دربار اولجایتو و ابوسعید به نام امیر چوپان انجام پذیرفت.<ref>مطلع السعدین، ص110؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.</ref> امیر چوپان همچنین کنار [[مسجدالحرام]] مدرسه و حمامی ساخت که از بناهای مهم مکه به شمار می‌رفتند.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج2، ص72؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.</ref> از آن‌جا که افزایش شمار حاجیان در مکه و کمبود آب مشکلاتی را برای آنان ایجاد کرده بود، امیر چوپان برای رفع این مشکل همت گماشت و با هزینه یکصد و پنجاه هزار دینار و به کارگیری کارگران فراوان و حفر کانال، آب را از چشمه عرفه به این شهر و میانه [[صفا]] و [[مروه]] رساند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181-182؛ ذیل جامع التواریخ، ص134؛ السلوک، ج3، ص90.</ref> منابع از بازسازی چشمه‌های عرفه<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181؛ السلوک، ج3، ص90.</ref> و بازان<ref>شفاء الغرام، ج1، ص726.</ref> به دست او در 726ق. گزارش می‌‌دهند. وی در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد.<ref>مطلع السعدین، ص78؛ السلوک، ج3، ص114.</ref>
در دوران ابوسعید، کارهای سودمند فراوان در مکه و مدینه انجام گرفت. از جمله آن‌ها ساختن حمام و مدرسه در مکه و مدینه<ref>تاریخ ابن الوردی، ج2، ص274؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.</ref> و از همه مهم‌تر، بازسازی چشمه‌های آب و آبرسانی به مکه بود که به دست یکی از سرداران دربار اولجایتو و ابوسعید به نام امیر چوپان انجام پذیرفت.<ref>مطلع السعدین، ص110؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.</ref> امیر چوپان همچنین کنار [[مسجدالحرام]] مدرسه و حمامی ساخت که از بناهای مهم مکه به شمار می‌رفتند.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج2، ص72؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.</ref> از آن‌جا که افزایش شمار حاجیان در مکه و کمبود آب مشکلاتی را برای آنان ایجاد کرده بود، امیر چوپان برای رفع این مشکل همت گماشت و با هزینه یکصد و پنجاه هزار دینار و به کارگیری کارگران فراوان و حفر کانال، آب را از چشمه عرفه به این شهر و میانه [[صفا]] و [[مروه]] رساند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181-182؛ ذیل جامع التواریخ، ص134؛ السلوک، ج3، ص90.</ref> منابع از بازسازی چشمه‌های عرفه<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181؛ السلوک، ج3، ص90.</ref> و بازان<ref>شفاء الغرام، ج1، ص726.</ref> به دست او در 726ق. گزارش می‌‌دهند. وی در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد.<ref>مطلع السعدین، ص78؛ السلوک، ج3، ص114.</ref>  


====راه اندازی کاروانی بزرگ====
====راه اندازی کاروانی بزرگ====


ابوسعید که در پی گسترش نفوذ خود در شبه جزیره عربی و حرمین بود، بار دیگر به سال 721ق. کاروانی بزرگ به راه‌انداخت و صدقات بسیار به دست شیخ دانیال عجمی در مکه تقسیم کرد.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج2، ص90.</ref>
ابوسعید که در پی گسترش نفوذ خود در شبه جزیره عربی و حرمین بود، بار دیگر به سال 721ق. کاروانی بزرگ به راه‌انداخت و صدقات بسیار به دست شیخ دانیال عجمی در مکه تقسیم کرد.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج2، ص90.</ref>  


====محمل ابوسعید====
====محمل ابوسعید====


به سال 730ق. محمل سلطان ابوسعید را بر روی یک فیل حمل کردند که باعث تعجب مردم و یادآور حمله [[ابرهه]] و سپاه فیل بود. هنگامی که فیل به ذوالحلیفه نزدیک مدینه رسید، ایستاد و به عقب بازگشت و هرچه آن را ‌زدند تا به سوی مدینه رود، به عقب بر‌گشت. سرانجام آن قدر آن فیل را زدند تا هلاک شد. هیچ‌کس ندانست منظور ابوسعید از ارسال فیل چه بوده است.<ref>السلوک، ج3، ص134-135؛ اتحاف الوری، ج3، ص192-193.</ref>
به سال 730ق. محمل سلطان ابوسعید را بر روی یک فیل حمل کردند که باعث تعجب مردم و یادآور حمله [[ابرهه]] و سپاه فیل بود. هنگامی که فیل به ذوالحلیفه نزدیک مدینه رسید، ایستاد و به عقب بازگشت و هرچه آن را ‌زدند تا به سوی مدینه رود، به عقب بر‌گشت. سرانجام آن قدر آن فیل را زدند تا هلاک شد. هیچ‌کس ندانست منظور ابوسعید از ارسال فیل چه بوده است.<ref>السلوک، ج3، ص134-135؛ اتحاف الوری، ج3، ص192-193.</ref>  


به سال 730ق. سلطان مملوکی مصر دستور کشتن امیرالحاج عراقیان، محمد الحجیج/ الحویج، را صادر کرد. اما شریف مکه از عهده این کار برنیامد و در آشوبی که بدین سبب در مسجدالحرام ایجاد کرد، یکی از امیران مملوکی کشته شد و محمد الحجیج جان به در برد.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص189-190.</ref>
به سال 730ق. سلطان مملوکی مصر دستور کشتن امیرالحاج عراقیان، محمد الحجیج/ الحویج، را صادر کرد. اما شریف مکه از عهده این کار برنیامد و در آشوبی که بدین سبب در مسجدالحرام ایجاد کرد، یکی از امیران مملوکی کشته شد و محمد الحجیج جان به در برد.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص189-190.</ref>  


===آشفتگی اعزام حاجیان===
===آشفتگی اعزام حاجیان===


در مراسم سال 733ق. یکی از امیران مغول به نام یاسور هنگام رمی جمرات کشته شد که گویا با توطئه ابوسعید و به دلیل بیم از نفوذ و قدرت وی بوده است.<ref>السلوک، ج2، ص367؛ اتحاف الوری، ج3، ص201-203.</ref> به سال پایانی حکومت ابوسعید، با توجه به نابسامانی اوضاع قلمرو ایلخانیان، اعزام حاجیان با مشکل رویارو شد. در پی مرگ او به سال 736ق. حاجیان عراقی به حج نرفتند و این وضعیت به دلیل آشفتگی اوضاع سیاسی قلمرو ایلخانیان تا چندین سال ادامه یافت.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص205.</ref>
در مراسم سال 733ق. یکی از امیران مغول به نام یاسور هنگام رمی جمرات کشته شد که گویا با توطئه ابوسعید و به دلیل بیم از نفوذ و قدرت وی بوده است.<ref>السلوک، ج2، ص367؛ اتحاف الوری، ج3، ص201-203.</ref> به سال پایانی حکومت ابوسعید، با توجه به نابسامانی اوضاع قلمرو ایلخانیان، اعزام حاجیان با مشکل رویارو شد. در پی مرگ او به سال 736ق. حاجیان عراقی به حج نرفتند و این وضعیت به دلیل آشفتگی اوضاع سیاسی قلمرو ایلخانیان تا چندین سال ادامه یافت.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص205.</ref>  


==منصب امیرالحاج در حکومت ایلخانیان==
==منصب امیرالحاج در حکومت ایلخانیان==


امارت حج از منصب‌های مرتبط با حکومت و از شؤون و اختیارات حاکمان بود. از این‌رو، در آغاز دوران ایلخانیان، با توجه به مسلمان نبودن آنان و بی‌توجّهی‌شان به فرائض اسلامی، گزارشی از امارت حج در دست نیست. اما از آن‌جا که برای حرکت کاروان حج، وجود نظم و ترتیب و نیرو لازم است، می‌توان برداشت کرد که از همان آغاز، افرادی ریاست کاروان حج را بر عهده داشته‌اند که البته ‌گزارش‌های دقیقی از آنان در دست نیست. چنین برمی‌آید که عطاء‌الملک در پی اجازه گرفتن از اَباقا، سرپرستی برای کاروان حج تعیین و امنیت آن را تامین کرده باشد؛ زیرا برخی تصریح می‌کنند که به سال 669ق. حاجیان به سلامت بازگشتند<ref>الحوادث الجامعه، ص403.</ref> و این مهم با وجود خطرهای بسیار و حمله قبایل مسیر و راهزنان، جز با وجود امیرالحاج و نیروهای کافی ممکن نبود.
امارت حج از منصب‌های مرتبط با حکومت و از شؤون و اختیارات حاکمان بود. از این‌رو، در آغاز دوران ایلخانیان، با توجه به مسلمان نبودن آنان و بی‌توجّهی‌شان به فرائض اسلامی، گزارشی از امارت حج در دست نیست. اما از آن‌جا که برای حرکت کاروان حج، وجود نظم و ترتیب و نیرو لازم است، می‌توان برداشت کرد که از همان آغاز، افرادی ریاست کاروان حج را بر عهده داشته‌اند که البته ‌گزارش‌های دقیقی از آنان در دست نیست. چنین برمی‌آید که عطاء‌الملک در پی اجازه گرفتن از اَباقا، سرپرستی برای کاروان حج تعیین و امنیت آن را تامین کرده باشد؛ زیرا برخی تصریح می‌کنند که به سال 669ق. حاجیان به سلامت بازگشتند<ref>الحوادث الجامعه، ص403.</ref> و این مهم با وجود خطرهای بسیار و حمله قبایل مسیر و راهزنان، جز با وجود امیرالحاج و نیروهای کافی ممکن نبود.


در دوران ارغون، به رغم سختگیری وی بر مسلمانان و بی‌توجهی به فریضه حج و حتی تلاش وزیر یهودی او برای نابودی کعبه،<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص137.</ref> دیوان‌سالاران وی که بیشتر ایرانی بودند، در‌ اندیشه راه‌انداختن کاروان‌های حج برآمدند. در نامه سعدالدوله به بغداد، مشایخ بنی‌خفاجه و جمعی که به امارت حاج موسوم بودند، موظف به اهتمام در آماده‌سازی کاروان حج شدند.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص135.</ref>
در دوران ارغون، به رغم سختگیری وی بر مسلمانان و بی‌توجهی به فریضه حج و حتی تلاش وزیر یهودی او برای نابودی کعبه،<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص137.</ref> دیوان‌سالاران وی که بیشتر ایرانی بودند، در‌ اندیشه راه‌انداختن کاروان‌های حج برآمدند. در نامه سعدالدوله به بغداد، مشایخ بنی‌خفاجه و جمعی که به امارت حاج موسوم بودند، موظف به اهتمام در آماده‌سازی کاروان حج شدند.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص135.</ref>  


===قوام‌الدین در زمان گیخاتو===
===قوام‌الدین در زمان گیخاتو===


در همین دوره و در زمان گیخاتو، جانشین ارغون یکی از علویان به نام قوام‌الدین ابوطاهر احمد بن حسن بن موسی بن طاووس علوی حسنی (م. 704ق.) امیرالحاج بود.<ref>مجمع الآداب، ج3، ص473-474؛ اعیان الشیعه، ج2، ص508.</ref> همین بیانگر نفوذ گسترده شیعیان در آن دوره است.
در همین دوره و در زمان گیخاتو، جانشین ارغون یکی از علویان به نام قوام‌الدین ابوطاهر احمد بن حسن بن موسی بن طاووس علوی حسنی (م. 704ق.) امیرالحاج بود.<ref>مجمع الآداب، ج3، ص473-474؛ اعیان الشیعه، ج2، ص508.</ref> همین بیانگر نفوذ گسترده شیعیان در آن دوره است.


===امیر قتلغ‌شاه در زمان غازان‌خان===
===امیر قتلغ‌شاه در زمان غازان‌خان===


غازان‌خان که برای رونق بخشیدن به حج اهتمام فراوان داشت، نخستین ایلخانی بود که رسماً فردی را به عنوان امیرالحاج معرفی کرد. او امیر قُتْلُغْ شاه را امیرالحاج نمود و اختیارات و امکانات لازم را در اختیار او قرار داد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص215.</ref>
غازان‌خان که برای رونق بخشیدن به حج اهتمام فراوان داشت، نخستین ایلخانی بود که رسماً فردی را به عنوان امیرالحاج معرفی کرد. او امیر قُتْلُغْ شاه را امیرالحاج نمود و اختیارات و امکانات لازم را در اختیار او قرار داد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص215.</ref>  


===ابوسلیمان در دوران اولجایتو===
===ابوسلیمان در دوران اولجایتو===


در دوران اولجایتو، ابوسلیمان شهاب‌الدین احمد بن رُمَیثه نزد او آمد و مورد احترام و محبت فراوان قرار گرفت و حتی امارت کاروان حج به او سپرده شد. او محمل خانواده سلطان را پیش از سلطان مصر به [[عرفات]] برد و به دلیل اهمیت این کار، در پی بازگشت، از جانب اولجایتو به فرمانروایی عراق عرب منصوب شد.<ref>مجالس المؤمنین، ج2، ص293.</ref>
در دوران اولجایتو، ابوسلیمان شهاب‌الدین احمد بن رُمَیثه نزد او آمد و مورد احترام و محبت فراوان قرار گرفت و حتی امارت کاروان حج به او سپرده شد. او محمل خانواده سلطان را پیش از سلطان مصر به [[عرفات]] برد و به دلیل اهمیت این کار، در پی بازگشت، از جانب اولجایتو به فرمانروایی عراق عرب منصوب شد.<ref>مجالس المؤمنین، ج2، ص293.</ref>  


===امیر پهلوان خواندن امیرالحاج===
===امیر پهلوان خواندن امیرالحاج===


در دوران ابوسعید نیز از افراد گوناگون به عنوان امیرالحاج ایلخانیان نام برده شده است. تحول مهم در این دوره در امارت حج، انتخاب امیرالحاج از میان اهل فُتوّت و پهلوانان بود. در اواخر دوران ایلخانان، این منصب تقریباً به انحصار آنان درآمده بود. شاید علت این کار، نا امنی راه‌ها بود. [[عشایر عرب]] گرفتاری‌های بسیار برای کاروان‌ها ایجاد می‌کردند و پهلوانان با شجاعت و قدرت و نیروی مردان زیر فرمان خود می‌توانستند با خطرهای میان راه رویارو شوند و کاروان‌ها را از خطر برهانند و سالم به مقصد برسانند. این مهم در فرمان سلطان برای امیران حج نیز اشاره شده است؛ مانند فرمانی که برای سراج‌الدین نوشته شده و در آن، چنین آمده است: «... پهلوان سراج‌الدین از مشاهیر شجاعان عهد و معارف دلیران روزگار است....»<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص748.</ref> پهلوانی که به عنوان امیرالحاج انتخاب می‌گشت، «امیر پهلوان» خوانده می‌شد و می‌توانست به گسترش نفوذ سلطان یاری کند.<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص748.</ref>
در دوران ابوسعید نیز از افراد گوناگون به عنوان امیرالحاج ایلخانیان نام برده شده است. تحول مهم در این دوره در امارت حج، انتخاب امیرالحاج از میان اهل فُتوّت و پهلوانان بود. در اواخر دوران ایلخانان، این منصب تقریباً به انحصار آنان درآمده بود. شاید علت این کار، نا امنی راه‌ها بود. [[عشایر عرب]] گرفتاری‌های بسیار برای کاروان‌ها ایجاد می‌کردند و پهلوانان با شجاعت و قدرت و نیروی مردان زیر فرمان خود می‌توانستند با خطرهای میان راه رویارو شوند و کاروان‌ها را از خطر برهانند و سالم به مقصد برسانند. این مهم در فرمان سلطان برای امیران حج نیز اشاره شده است؛ مانند فرمانی که برای سراج‌الدین نوشته شده و در آن، چنین آمده است: «... پهلوان سراج‌الدین از مشاهیر شجاعان عهد و معارف دلیران روزگار است....»<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص748.</ref> پهلوانی که به عنوان امیرالحاج انتخاب می‌گشت، «امیر پهلوان» خوانده می‌شد و می‌توانست به گسترش نفوذ سلطان یاری کند.<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص748.</ref>  


===گزارش ابن‌بطوطه===
===گزارش ابن‌بطوطه===


ابن‌بطوطه که به سال 728ق. همراه کاروان حج ایرانیان بود، از نفوذ بیشتر آن‌ها در رقابت با مصریان خبر داده است. او با اشاره به حضور طولانی‌تر کاروان ایرانیان در [[مکه]] که طولانی‌تر از حضور قافله مصر و شام بود، از توزیع اموال فراوان میان ساکنان و فقیران مکه ‌گزارش داده و گفته است: از بس در مکه پول تقسیم کردند، نرخ طلا در بازار آن شهر پایین آمد. در همین سال، نام ابوسعید را بر منبر و بر فراز [[قبه زمزم]] یاد کردند.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص411.</ref> در این سال، امیرالحاج ایرانیان، پهلوان محمد حویج از ساکنان [[موصل]] بود که در پی مرگ شیخ شهاب‌الدین قلندر، [[امارت حج]] را بر عهده گرفته بود.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص411.</ref>
ابن‌بطوطه که به سال 728ق. همراه کاروان حج ایرانیان بود، از نفوذ بیشتر آن‌ها در رقابت با مصریان خبر داده است. او با اشاره به حضور طولانی‌تر کاروان ایرانیان در [[مکه]] که طولانی‌تر از حضور قافله مصر و شام بود، از توزیع اموال فراوان میان ساکنان و فقیران مکه ‌گزارش داده و گفته است: از بس در مکه پول تقسیم کردند، نرخ طلا در بازار آن شهر پایین آمد. در همین سال، نام ابوسعید را بر منبر و بر فراز [[قبه زمزم]] یاد کردند.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص411.</ref> در این سال، امیرالحاج ایرانیان، پهلوان محمد حویج از ساکنان [[موصل]] بود که در پی مرگ شیخ شهاب‌الدین قلندر، [[امارت حج]] را بر عهده گرفته بود.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص411.</ref>  


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==