Automoderated users، دیوانسالاران، checkuser، ناظمان (CommentStreams)، developer، Moderators، مدیران
۹٬۹۰۹
ویرایش
(اصلاح شناسه) |
(اصلاح محتوا) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==در نظر مفسران== | ==در نظر مفسران== | ||
[[فخر رازی]] همه مسلمانان را در نسبت دادن آیات افک به داستان عایشه همباور میداند.<ref>التفسیر الکبیر، ج23، ص337.</ref>[[محمدجواد مغنیه]] با اندکی تفاوت، به همداستانی همه گروههای مسلمان، جز اندکی، در این زمینه تصریح میکند.<ref>التفسیر الکاشف، ج5، ص403.</ref>در واقع، جز تفسیر قمی<ref>تفسیر قمی، ج2، ص99.</ref>و به تبع آن برخی محدثان، <ref>بحار الانوار، ج22، ص245.</ref> مفسران<ref>کنز الدقائق، ج9، ص260-262.</ref>و محققان شیعه<ref>احادیثام المؤمنین، ج2، ص187.</ref>که داستان را درباره [[ماریه قبطیه]] و تهمت عایشه و شماری دیگر به وی دانستهاند، [[مفسران اهل سنت]]<ref>جامع البیان، ج18، ص69؛تفسیر ثعلبی، ج7، ص72؛التفسیر الکبیر، ج23، ص337؛الدر المنثور، ج5، ص25-26.</ref>و نیز بسیاری از مفسران شیعه<ref>التبیان، ج7، ص415؛مجمع البیان، ج7، ص206؛جوامع الجامع، ج3، ص97.</ref>به پشتوانه روایاتی<ref>السیرة النبویه، ج3، ص764-770؛صحیح البخاری، ج3، ص154.</ref>[[شان نزول]] آیات یاد شده را برائت عایشه از این اتهام میدانند. اشاره برخی منابع شیعی سده سوم به حدّ خوردن اهل افک از [[مسطح بن اثاثه]]، <ref>الایضاح، ص514.</ref> دست کم مؤید پذیرش نسبت افک به عایشه است. منابع شیعی متاخر نیز افک را درباره تهمت به عایشه دانستهاند.<ref>مجمع البیان، ج7، ص206؛اعلام الوری، ج1، ص197.</ref>منابع اهل سنت با وجود گزارش تهمت به ماریه، آن را شان نزول آیات افک ندانستهاند.<ref>نک: المستدرک، ج4، ص40؛مجمع الزوائد، ج9، ص161.</ref> | [[فخر رازی]] همه مسلمانان را در نسبت دادن آیات افک به داستان عایشه همباور میداند.<ref>التفسیر الکبیر، ج23، ص337.</ref>[[محمدجواد مغنیه]] با اندکی تفاوت، به همداستانی همه گروههای مسلمان، جز اندکی، در این زمینه تصریح میکند.<ref>التفسیر الکاشف، ج5، ص403.</ref>در واقع، جز تفسیر قمی<ref>تفسیر قمی، ج2، ص99.</ref>و به تبع آن برخی محدثان، <ref>بحار الانوار، ج22، ص245.</ref> مفسران<ref>کنز الدقائق، ج9، ص260-262.</ref>و محققان شیعه<ref>احادیثام المؤمنین، ج2، ص187.</ref>که داستان را درباره [[ماریه قبطیه]] و تهمت عایشه و شماری دیگر به وی دانستهاند، [[مفسران اهل سنت]]<ref>جامع البیان، ج18، ص69؛تفسیر ثعلبی، ج7، ص72؛التفسیر الکبیر، ج23، ص337؛الدر المنثور، ج5، ص25-26.</ref>و نیز بسیاری از مفسران شیعه<ref>التبیان، ج7، ص415؛مجمع البیان، ج7، ص206؛جوامع الجامع، ج3، ص97.</ref>به پشتوانه روایاتی<ref>السیرة النبویه، ج3، ص764-770؛صحیح البخاری، ج3، ص154.</ref>[[شان نزول]] آیات یاد شده را برائت عایشه از این اتهام میدانند. اشاره برخی منابع شیعی سده سوم به حدّ خوردن اهل افک از [[مسطح بن اثاثه]]، <ref>الایضاح، ص514.</ref> دست کم مؤید پذیرش نسبت افک به عایشه است. منابع شیعی متاخر نیز افک را درباره تهمت به عایشه دانستهاند.<ref>مجمع البیان، ج7، ص206؛اعلام الوری، ج1، ص197.</ref>منابع اهل سنت با وجود گزارش تهمت به ماریه، آن را شان نزول آیات افک ندانستهاند.<ref>نک: المستدرک، ج4، ص40؛مجمع الزوائد، ج9، ص161.</ref> | ||
== | ==روایت عایشه از ماجرا== | ||
بر پایه گزارش [[ابناسحق]] (م. 151ق.) پیامبر(ص) در جنگها میان همسران خود قرعه میانداخت و یکی را با خود میبرد. در نبرد [[بنیمصطلق]]، قرعه به نام عایشه افتاد. در مسیر بازگشت و در یکی از منزلگاههای نزدیک [[مدینه]]، شبانگاه اعلان میکنند که کاروان حرکت کند. عایشه که برای قضای حاجت بیرون شده بود، در بازگشت درمییابد که گردنبندش را گم کرده است و برای یافتن آن بازمیگردد. در همان حال، کاروان به گمان اینکه عایشه در کجاوه است، حرکت میکند. او پس از یافتن گردنبند بازمیگردد؛ اما میبیند آنان رفتهاند. به امید آن که کاروان برای یافتن او بازمیگردد، همان جا | بر پایه گزارش عایشه از ماجرا که در کتاب [[ابناسحق]] (م. 151ق.) آمده است، پیامبر(ص) در جنگها میان همسران خود قرعه میانداخت و یکی را با خود میبرد. در نبرد [[بنیمصطلق]]، قرعه به نام عایشه افتاد. در مسیر بازگشت و در یکی از منزلگاههای نزدیک [[مدینه]]، شبانگاه اعلان میکنند که کاروان حرکت کند. عایشه که برای قضای حاجت بیرون شده بود، در بازگشت درمییابد که گردنبندش را گم کرده است و برای یافتن آن بازمیگردد. در همان حال، کاروان به گمان اینکه عایشه در کجاوه است، حرکت میکند. او پس از یافتن گردنبند بازمیگردد؛ اما میبیند آنان رفتهاند. به امید آن که کاروان برای یافتن او بازمیگردد، همان جا ماند و به خواب رفت. [[صفوان بن معطل سلمی]] که از پشت کاروان حرکت میکرد، به عایشه رسید و از آنجا که پیش از نزول [[آیه حجاب]] او را دیده بود، وی را شناخت. عایشه با شنیدن صدای استرجاع صفوان از خواب برخاست. بر شتر سوار شد و هر دو صبحگاهان به کاروان پیوستند. در پی این رویداد، گروهی از مردم مدینه به تهمتپراکنی درباره عایشه پرداختند. عایشه تهمتزنندگان را مردانی از [[خزرج]] همراه [[مسطح]] و [[حمنه بنت جحش|حمنه بنت جَحش]] به سردستگی [[عبدالله بن ابی بن سلول]] میداند. با گسترش شایعه پیامبر و عایشه دچار ناراحتی سختی شدند. | ||
عایشه تهمتزنندگان را مردانی از [[خزرج]] همراه [[مسطح]] و [[حمنه بنت جحش|حمنه بنت جَحش]] به سردستگی [[عبدالله بن ابی بن سلول]] میداند. پیامبر | بنابر این روایت پیامبر(ص) از [[علی(ع)]] و [[اسامة بن زید]] در این مسئله مشورت خواست. اسامه عایشه را تبرئه کرد. اما علی(ع) ضمن تاکید بر اینکه زنان بسیارند و پیامبر میتواند با فردی دیگر ازدواج کند، پیشنهاد کرد درباره درستی خبر از بریره، کنیز عایشه، سؤال کنند. سپس [[بریره]] را سخت تنبیه کرد و خواست تا راست بگوید. او نیز عایشه را تبرئه کرد. | ||
در بخش دیگری از این روایت به ناراحتی و گریه های عایشه اشاره شده است. پیامبر به عایشه گفت: اگر پاک باشی، خدا تو را تبرئه خواهد کرد و اگر گناهی کردهای، توبه کن. عایشه با شنیدن این سخن باز گریست و از پدر و مادرش خواست تا پاسخ پیامبر را بدهند. اما آنان از این کار خودداری کردند. عایشه تاکید میکند خود را شایسته آن نمیدانست که [[وحی]] درباره او نازل شود. اما امیدوار بود [[خدا]] پاکیاش را در خواب به پیامبر نشان دهد. عایشه در واکنش به درخواست پیامبر گفت: «اگر خود را چنان که هستم، تبرئه کنم، شما باور نمیکنید و اگر بر خلاف واقع به گناهم اعتراف کنم، تصدیقم مینمایید. از خدا میخواهم مرا تبرئه کند.» در همان مجلس، وحی نازل شد و پیامبر به عایشه بشارت داد که خدا وی را تبرئه کرده است. او نیز گفت: «خدا را میستایم و نه شما را.» پیامبر نزد مردم رفت و [[آیه]] را تلاوت کرد و دستور داد مسطح بن اثاثه، [[حسان بن ثابت]] و حمنه بنت جحش را حد بزنند.<ref>نک: السیرة النبویه، ج3، ص764-769؛تاریخ المدینه، ج1، ص328-335.</ref> | |||
ابناسحق دو طریق برای گزارش بالا میآورد: [[عبدالله بن ابیبکر]] ← [[عمرة بنت عبدالرحمن]] ← عایشه. نیز: یحیی بن عباد بن عبدالله بن زبیر ← عباد بن عبدالله بن زبیر ← عایشه. [[ابنشبّه]] (م. 262ق.) در طریقی متفاوت از [[حسین بن ابراهیم]] ← [[فلیح بن سلیمان]] ← [[ابنشهاب زهری]] ← [[عبدالله بن عبیدالله بن عتبه]] و [[علقمة بن وقاص لیثی]] و [[سعید بن مسیب]] و [[عروة بن زبیر]] ← عایشه، گزارشی بسیار مشابه از داستان را با اندکی پس و پیش آورده است.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص311-317.</ref>[[زهری]] تصریح میکند که بخشهای روایت را از راویان گوناگون گرفته و کنار هم قرار داده است.<ref>تاریخ المدینه، ج2، ص311؛السیرة النبویه، ج3، ص764؛اسباب النزول، ص328-329.</ref> | ابناسحق دو طریق برای گزارش بالا میآورد: [[عبدالله بن ابیبکر]] ← [[عمرة بنت عبدالرحمن]] ← عایشه. نیز: یحیی بن عباد بن عبدالله بن زبیر ← عباد بن عبدالله بن زبیر ← عایشه. [[ابنشبّه]] (م. 262ق.) در طریقی متفاوت از [[حسین بن ابراهیم]] ← [[فلیح بن سلیمان]] ← [[ابنشهاب زهری]] ← [[عبدالله بن عبیدالله بن عتبه]] و [[علقمة بن وقاص لیثی]] و [[سعید بن مسیب]] و [[عروة بن زبیر]] ← عایشه، گزارشی بسیار مشابه از داستان را با اندکی پس و پیش آورده است.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص311-317.</ref>[[زهری]] تصریح میکند که بخشهای روایت را از راویان گوناگون گرفته و کنار هم قرار داده است.<ref>تاریخ المدینه، ج2، ص311؛السیرة النبویه، ج3، ص764؛اسباب النزول، ص328-329.</ref> | ||
تاریخنگاران وقوع [[غزوه بنیمصطلق]] را به سال پنجم یا ششم ق.، <ref>امتاع الاسماع، ج1، ص203.</ref> ورود پیامبر به مدینه را در آغاز ماه رمضان<ref>الطبقات، ج2، ص65؛ احادیثام المؤمنین، ج2، ص95.</ref> و نزول آیات برائت عایشه را 37 شب پس از رسیدن به مدینه<ref>امتاع الاسماع، ج1، ص216.</ref>گزارش کردهاند. | تاریخنگاران وقوع [[غزوه بنیمصطلق]] را به سال پنجم یا ششم ق.، <ref>امتاع الاسماع، ج1، ص203.</ref> ورود پیامبر به مدینه را در آغاز ماه رمضان<ref>الطبقات، ج2، ص65؛ احادیثام المؤمنین، ج2، ص95.</ref> و نزول آیات برائت عایشه را 37 شب پس از رسیدن به مدینه<ref>امتاع الاسماع، ج1، ص216.</ref>گزارش کردهاند. | ||
====اختلافها در گزارشها==== | ====اختلافها در گزارشها==== | ||
دیگر گزارشهای این رویداد با وجود تفاوت در جملهپردازی و اختلاف در برخی جزئیات، ساختاری یکسان دارند و یک داستان را بازمیگویند.<ref>نک: تاریخ المدینه، ج1، ص311-334؛الدر المنثور، ج5، ص27-32.</ref>برخی اختلافها که در روایتهای دیگر آمده، عبارتند از: یاد نکردن از وقوع حادثه پس از نبرد بنیمصطلق، <ref>صحیح البخاری، ج3، ص154؛صحیح مسلم، ج8، ص113؛تاریخ المدینه، ج1، ص319.</ref> توجیه عایشه درباره عدم التفات حاملان کجاوه به دلیل غذایاندک زنان و جثه کوچک آنان در آن روزگار، <ref>تاریخ المدینه، ج1، ص312؛ صحیح البخاری، ج3، ص154.</ref> پیشنهاد علی(ع) به پیامبر(ص) برای پرسش از اُممسطح درباره عایشه، <ref>تاریخ المدینه، ج1، ص320.</ref> یاد نکردن از تنبیه بدنی بریره به دست علی(ع)، <ref>نک: تاریخ المدینه، ج1، ص328-333؛جامع البیان، ج18، ص72.</ref> نشستن پیامبر بر روی منبر در مسجد و درخواست یاری از مردم درباره کسی که او را در این ماجرا آزرده است، <ref>تاریخ المدینه، ج1، ص320؛ صحیح البخاری، ج3، ص156.</ref> | دیگر گزارشهای این رویداد با وجود تفاوت در جملهپردازی و اختلاف در برخی جزئیات، ساختاری یکسان دارند و یک داستان را بازمیگویند.<ref>نک: تاریخ المدینه، ج1، ص311-334؛الدر المنثور، ج5، ص27-32.</ref> | ||
برخی اختلافها که در روایتهای دیگر آمده، عبارتند از: | |||
* یاد نکردن از وقوع حادثه پس از نبرد بنیمصطلق، <ref>صحیح البخاری، ج3، ص154؛صحیح مسلم، ج8، ص113؛تاریخ المدینه، ج1، ص319.</ref> | |||
* توجیه عایشه درباره عدم التفات حاملان کجاوه به دلیل غذایاندک زنان و جثه کوچک آنان در آن روزگار، <ref>تاریخ المدینه، ج1، ص312؛ صحیح البخاری، ج3، ص154.</ref> | |||
* پیشنهاد علی(ع) به پیامبر(ص) برای پرسش از اُممسطح درباره عایشه، <ref>تاریخ المدینه، ج1، ص320.</ref> | |||
* یاد نکردن از تنبیه بدنی بریره به دست علی(ع)، <ref>نک: تاریخ المدینه، ج1، ص328-333؛جامع البیان، ج18، ص72.</ref> | |||
* نشستن پیامبر بر روی منبر در مسجد و درخواست یاری از مردم درباره کسی که او را در این ماجرا آزرده است، <ref>تاریخ المدینه، ج1، ص320؛ صحیح البخاری، ج3، ص156.</ref> | |||
درباره اجرای حد بر افراد یاد شده نیز اختلاف نظر دیده میشود. برخی معتقدند دو حد بر عبدالله بن ابی و یک حد بر دیگران جاری شد. شماری دیگر از اجرای یک حد بر عبدالله بن ابی یاد کردهاند و برخی نیز گفتهاند که بر عبدالله بن ابی، مسطح بن اثاثه و هیچ یک از اهل افک حدی جاری نشد.<ref>روح المعانی، ج9، ص312.</ref> [[مقریزی]] پس از گزارش دیدگاه کسانی که به اجرای حد باور دارند، سخن کسانی را استوار میشمارد که اجرای حد را نپذیرفتهاند.<ref>امتاع الاسماع، ج1، ص216.</ref> برخی در توجیه جاری نشدن حد بر عبدالله بن ابی، گفتهاند که پیامبر به سبب نگرانی از فتنه و تفرقه، از اجرای آن خودداری کرد.<ref>نک: شرح اصول کافی، ج11، ص307.</ref> برخی پژوهشگران جاری نشدن حد را بدینسبب دانستهاند که حکم حد تنها در صورتی اجرا میشود که قذف در حضور شاهد و نزد حاکم و در برابر قذف شدگان صورت گیرد.<ref>احادیثام المؤمنین، ج2، ص174.</ref> برخی محققان روایتهای دیگری را که از کسانی جز خود عایشه گزارش شده، بازتابی از روایت او دانسته و حضور نداشتن آنان در صحنههایی از داستان را مؤید این سخن شمردهاند.<ref>احادیثام المؤمنین، ج2، ص113-114؛ نک: تاریخ المدینه، ج1، ص328.</ref> | |||
از میان روایتهای موجود، گزارشی نشان میدهد که [[ولید بن عبدالملک]]، علی بن ابیطالب(ع) را عامل انتشار دروغ میدانست. زُهری با رد سخن او، به پشتوانه گروهی از روایات، عامل انتشار شایعه را [[عبدالله بن ابی]] دانسته است.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص337؛نک: روح المعانی، ج9، ص313-314.</ref>شاید این گزارش از جریان وضع حدیث بر ضد علی(ع)<ref>نک: شرح نهج البلاغه، ج4، ص63-64؛اضواء علی السنة المحمدیه، ص216؛احادیثام المؤمنین، ج1، ص373-374.</ref>اثر پذیرفته باشد. گزارش منفرد تنبیه بدنی بریره به دست علی(ع) را نیز میتوان پیامد همین جریان یا شیوع پدیده نقل به معنا و اثرپذیری نقلها از عقیده و ذهنیت ناقلان آن دانست. افزون بر این، یادکرد عایشه از امام علی(ع) در شمار کسانی که وی را متهم میکردند، در مسیر دشمنی وی با ایشان قابل ارزیابی است. | |||
===شیوع داستان در سده نخست=== | ===شیوع داستان در سده نخست=== | ||
وجود نقلهای مشابه با طرق گوناگون، از شیوع داستان در نیمه اول سده نخست ق. حکایت دارد. از اینرو، با وجود ضعیف بودن برخی راویان طبقههای پس از عایشه، <ref>الاصابه، ج3، ص357.</ref> نمیتوان این روایتها را برساخته آنان دانست. البته دانشمندان [[اهل سنت]] روایات یاد شده را متواتر میدانند؛<ref>شرح نهج البلاغه، ج14، ص23.</ref> اما این روایات فاقد شروط تواترند<ref>نک: شرح صحیح مسلم، ج1، ص131؛اضواء علی السنة المحمدیه، ص276.</ref> زیرا همه نقلها به عایشه یا به یکی از [[صحابه]] میرسد که خود در ماجرا حضور نداشته و شاید آن را از خود عایشه برگرفته باشد. | وجود نقلهای مشابه با طرق گوناگون، از شیوع داستان در نیمه اول سده نخست ق. حکایت دارد. از اینرو، با وجود ضعیف بودن برخی راویان طبقههای پس از عایشه، <ref>الاصابه، ج3، ص357.</ref> نمیتوان این روایتها را برساخته آنان دانست. البته دانشمندان [[اهل سنت]] روایات یاد شده را متواتر میدانند؛<ref>شرح نهج البلاغه، ج14، ص23.</ref> اما این روایات فاقد شروط تواترند<ref>نک: شرح صحیح مسلم، ج1، ص131؛اضواء علی السنة المحمدیه، ص276.</ref> زیرا همه نقلها به عایشه یا به یکی از [[صحابه]] میرسد که خود در ماجرا حضور نداشته و شاید آن را از خود عایشه برگرفته باشد. | ||
===ناسازگاری مضامین روایتها=== | ===ناسازگاری مضامین روایتها=== | ||
تاریخپژوهان و مفسران شیعه بخشهایی از مضامین روایتها را با برخی احادث دیگر و پارهای اصول ناسازگار دانستهاند؛ از جمله: ورود بریره به مدینه به سال هشتم و پس از [[فتح مکه]]؛<ref>صحیح البخاری، ج6، ص171.</ref> نادرستی پرسش پیامبر از بریره برای اثبات پاکی عایشه به دلیل حضور نداشتن او نزد عایشه در ماجرایی که به افک منجر شد؛<ref>احادیثام المؤمنین، ج2، ص168-170.</ref> تعارض سخن عایشه درباره عدم توانایی جنسی صفوان در برخی نقلها با روایاتی که از وجود همسر برای وی یاد کردهاند؛<ref>الاصابه، ج3، ص357.</ref> ناسازگاری تردید پیامبر درباره عایشه با مقام نبوت و عصمت و نیز آیه 12 سوره نور در توبیخ مسلمانان به سبب نداشتن حسن ظن؛<ref>المیزان، ج15، ص101؛تصویر خانواده پیامبر، ص110-111.</ref> تناقض میان وقوع غزوه بنیمصطلق به سال ششم با برخی جزئیات دیگر داستان مانند مشاجره سعد بن معاذ با سعد بن عباده با توجه به فوت سعد بن معاذ پیش از سال ششم؛<ref>احادیثام المؤمنین، ج2، ص172.</ref> ناپذیرفتنی بودن اجازه دادن پیامبر به همسر جوانش برای تنها بیرون رفتن و سهلانگاری ایشان درباره همسر خویش و پیگیری نکردن این که همسرش همراه کاروان است؛ توانا نبودن پیامبر برای تشخیص راست یا دروغ بودن تهمت منافقان؛ تلاش نکردن برای جلوگیری از شایعهسازی منافقان و ایجاد بدگمانی درباره شخصیت خود و همسرش.<ref>تصویر خانواده پیامبر، ص108-109.</ref> | تاریخپژوهان و مفسران شیعه بخشهایی از مضامین روایتها را با برخی احادث دیگر و پارهای اصول ناسازگار دانستهاند؛ از جمله: | ||
ورود بریره به مدینه به سال هشتم و پس از [[فتح مکه]]؛<ref>صحیح البخاری، ج6، ص171.</ref> | |||
* نادرستی پرسش پیامبر از بریره برای اثبات پاکی عایشه به دلیل حضور نداشتن او نزد عایشه در ماجرایی که به افک منجر شد؛<ref>احادیثام المؤمنین، ج2، ص168-170.</ref> | |||
* تعارض سخن عایشه درباره عدم توانایی جنسی صفوان در برخی نقلها با روایاتی که از وجود همسر برای وی یاد کردهاند؛<ref>الاصابه، ج3، ص357.</ref> | |||
* ناسازگاری تردید پیامبر درباره عایشه با مقام نبوت و عصمت و نیز آیه 12 سوره نور در توبیخ مسلمانان به سبب نداشتن حسن ظن؛<ref>المیزان، ج15، ص101؛تصویر خانواده پیامبر، ص110-111.</ref> | |||
* تناقض میان وقوع غزوه بنیمصطلق به سال ششم با برخی جزئیات دیگر داستان مانند مشاجره سعد بن معاذ با سعد بن عباده با توجه به فوت سعد بن معاذ پیش از سال ششم؛<ref>احادیثام المؤمنین، ج2، ص172.</ref> | |||
* ناپذیرفتنی بودن اجازه دادن پیامبر به همسر جوانش برای تنها بیرون رفتن و سهلانگاری ایشان درباره همسر خویش و پیگیری نکردن این که همسرش همراه کاروان است؛ توانا نبودن پیامبر برای تشخیص راست یا دروغ بودن تهمت منافقان؛ تلاش نکردن برای جلوگیری از شایعهسازی منافقان و ایجاد بدگمانی درباره شخصیت خود و همسرش.<ref>تصویر خانواده پیامبر، ص108-109.</ref | |||
> | |||
برخی محققان شیعه روایت یاد شده را در مسیر روایتهای گویای فضیلت عایشه، جعلی دانسته و گفتهاند این خبر با هدف بزرگ جلوه دادن شخصیت عایشه در نظر مسلمانان برای توجیه برخی کارهای وی مانند تشویق قتل [[عثمان]] و برپایی [[جنگ جمل|نبرد جمل]] ساخته شده است.<ref>تصویر خانواده پیامبر، ص104.</ref>با وجود این، دلیلی قاطع در دست نیست تا داستان افک به عایشه را از اصل نادرست بشماریم. | |||
===گزارش برخی از منابع شیعه=== | ===گزارش برخی از منابع شیعه=== | ||
در برابر داستان یاد شده، تفسیر قمی رویداد افک را درباره ماریه قبطیه میداند. بر پایه گزارش منبع یاد شده، با سندی به واسطه زراره از [[امام باقر(ع)]]، پیامبر بر اثر مرگ فرزندش ابراهیم اندوهگین بود. عایشه به پیامبر گفت: اندوهگین نباش که ابراهیم فرزند [[ابنجریح قبطی]] است. پیامبر علی(ع) را فرستاد تا ابنجریح را به قتل برساند. جریح که با دیدن شمشیر و چهره خشمگین علی(ع) به بالای نخلی رفته بود، با تعقیب حضرت روبهرو شد و به ناچار خود را به پایین افکند. در این لحظه، عورتش آشکار گشت و روشن شد که برای فرزنددار شدن توانایی ندارد. علی(ع) نزد پیامبر بازگشت و رویداد را بازگفت. پیامبر خداوند را سپاس گفت که بدی را از اهل بیت دور گردانیده است.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص99.</ref> | در برابر داستان یاد شده، تفسیر قمی رویداد افک را درباره ماریه قبطیه میداند. بر پایه گزارش منبع یاد شده، با سندی به واسطه زراره از [[امام باقر(ع)]]، پیامبر بر اثر مرگ فرزندش ابراهیم اندوهگین بود. عایشه به پیامبر گفت: اندوهگین نباش که ابراهیم فرزند [[ابنجریح قبطی]] است. پیامبر علی(ع) را فرستاد تا ابنجریح را به قتل برساند. جریح که با دیدن شمشیر و چهره خشمگین علی(ع) به بالای نخلی رفته بود، با تعقیب حضرت روبهرو شد و به ناچار خود را به پایین افکند. در این لحظه، عورتش آشکار گشت و روشن شد که برای فرزنددار شدن توانایی ندارد. علی(ع) نزد پیامبر بازگشت و رویداد را بازگفت. پیامبر خداوند را سپاس گفت که بدی را از اهل بیت دور گردانیده است.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص99.</ref> | ||
دیگر منابع شیعی اصل داستان را با اندکی تفاوت و گاه از دیگر معصومان آوردهاند.<ref>نک: الخصال، ص563.</ref>اما هیچیک از روایتها به نزول آیات افک درباره ماریه اشاره نمیکنند. روایت یاد شده را محدثان اهل سنت نیز با کمی اختلاف گزارش کردهاند. اما آنان نیز آن را شان نزول آیات افک ندانستهاند.<ref>صحیح مسلم، ج8، ص119؛المستدرک، ج4، ص39-40؛مجمع الزوائد، ج9، ص161.</ref>نکته نمایان در نقلهای سنی، شک پیامبر(ص) درباره انتساب ابراهیم به ایشان است که گویا از عقیده ناقلان تاثیر پذیرفته است. مؤلف تفسیر قمی، داستان را ذیل آیات افک آورده و نزول آنها را درباره تهمت عایشه به ماریه دانسته؛ اما همین رویداد را به عنوان شان نزول [[آیه نبا]] (سوره حجرات، 6) نیز میآورد.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص318-319.</ref>گزارش عایشه از شگفتی پیامبر(ص) درباره ماریه به سبب زیبایی<ref>الاصابه، ج8، ص311.</ref>و رشک و حسادت او درباره ماریه بر پایه اخباری از خود عایشه<ref>الطبقات، ج8، ص212؛ السیرة النبویه، ج4، ص603؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص87.</ref>را میتوان مؤید درستی اصل رویداد به شمار آورد.<ref>تصویر خانواده پیامبر، ص244.</ref>افزون بر این، نزول سوره نور و آیه افک به سال هشتم<ref>الاتقان، ج1، ص18.</ref>و همزمانی آن با سال وفات [[ابراهیم فرزند پیامبر(ص)]] <ref>البدء و التاریخ، ج5، ص16-17؛ المناقب، ج1، ص140.</ref>مؤید باور کسانی است که این داستان را شان نزول آیات افک میدانند. با این حال، برخی مفسران پارهای نقدها را بر شان نزول دوم وارد کردهاند؛ مثلا آیات قرآن گویای شیوع داستان در میان مردم و سپری شدن دورهای است که در آن، حرمت پیامبر(ص) رعایت نشد؛ اما ظاهر این روایتها بر آن دلالت نمیکند. نیز لازمه آیات افک، برائت ظاهری شخص مورد تهمت و لزوم اجرای حد بر تهمت زننده است. اما سندی درباره اجرای حد بر عایشه وجود ندارد.<ref>المیزان، ج15، ص104-106.</ref> | |||
دیگر منابع شیعی اصل داستان را با اندکی تفاوت و گاه از دیگر معصومان آوردهاند.<ref>نک: الخصال، ص563.</ref>اما هیچیک از روایتها به نزول آیات افک درباره ماریه اشاره نمیکنند. روایت یاد شده را محدثان اهل سنت نیز با کمی اختلاف گزارش کردهاند. اما آنان نیز آن را شان نزول آیات افک ندانستهاند.<ref>صحیح مسلم، ج8، ص119؛المستدرک، ج4، ص39-40؛مجمع الزوائد، ج9، ص161.</ref> نکته نمایان در نقلهای سنی، شک پیامبر(ص) درباره انتساب ابراهیم به ایشان است که گویا از عقیده ناقلان تاثیر پذیرفته است. مؤلف تفسیر قمی، داستان را ذیل آیات افک آورده و نزول آنها را درباره تهمت عایشه به ماریه دانسته؛ اما همین رویداد را به عنوان شان نزول [[آیه نبا]] (سوره حجرات، 6) نیز میآورد.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص318-319.</ref>گزارش عایشه از شگفتی پیامبر(ص) درباره ماریه به سبب زیبایی<ref>الاصابه، ج8، ص311.</ref>و رشک و حسادت او درباره ماریه بر پایه اخباری از خود عایشه<ref>الطبقات، ج8، ص212؛ السیرة النبویه، ج4، ص603؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص87.</ref>را میتوان مؤید درستی اصل رویداد به شمار آورد.<ref>تصویر خانواده پیامبر، ص244.</ref>افزون بر این، نزول سوره نور و آیه افک به سال هشتم<ref>الاتقان، ج1، ص18.</ref>و همزمانی آن با سال وفات [[ابراهیم فرزند پیامبر(ص)]] <ref>البدء و التاریخ، ج5، ص16-17؛ المناقب، ج1، ص140.</ref>مؤید باور کسانی است که این داستان را شان نزول آیات افک میدانند. با این حال، برخی مفسران پارهای نقدها را بر شان نزول دوم وارد کردهاند؛ مثلا آیات قرآن گویای شیوع داستان در میان مردم و سپری شدن دورهای است که در آن، حرمت پیامبر(ص) رعایت نشد؛ اما ظاهر این روایتها بر آن دلالت نمیکند. نیز لازمه آیات افک، برائت ظاهری شخص مورد تهمت و لزوم اجرای حد بر تهمت زننده است. اما سندی درباره اجرای حد بر عایشه وجود ندارد.<ref>المیزان، ج15، ص104-106.</ref> | |||
===خاستگاه گفتوگوها میان مسلمان=== | ===خاستگاه گفتوگوها میان مسلمان=== | ||
داستان ماریه خاستگاه گفتوگوهای فراوان میان گروههای مسلمان بوده است. اهل سنت و [[معتزله]] بر جواز خطا در احکام پیامبر استدلال کردهاند. گروهی تشریع پیامبر را گاه به نص و گاه به اختیار ایشان دانستهاند. برخی نیز بر آنند که پیامبر بر پایه دیدگاه شخصی، حکمی را صادر میکرد و گاه از آن برمیگشت و با صلاحدید خود در حالتهای گوناگون حکم میکرد.<ref>نک: رسالة حول خبر ماریه، ص18-20.</ref> | داستان ماریه خاستگاه گفتوگوهای فراوان میان گروههای مسلمان بوده است. اهل سنت و [[معتزله]] بر جواز خطا در احکام پیامبر استدلال کردهاند. گروهی تشریع پیامبر را گاه به نص و گاه به اختیار ایشان دانستهاند. برخی نیز بر آنند که پیامبر بر پایه دیدگاه شخصی، حکمی را صادر میکرد و گاه از آن برمیگشت و با صلاحدید خود در حالتهای گوناگون حکم میکرد.<ref>نک: رسالة حول خبر ماریه، ص18-20.</ref> |
ویرایش