۵٬۱۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
ابن تیمیه با استناد به روایت [[شعبی]] (درگذشت ۱۰۵ق)<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۶. </ref>، پایهگذار [[شیعه]] را [[عبدالله بن سبأ|عبدالله سبأ]] یهودی و دیگر زنادقه خوانده<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۳.</ref> و پس از غوغاگری بسیار در این زمینه، به جعلی بودن این روایت اقرار کرده است.<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۸.</ref> اما دانشمندان منصف مبدأ تشیع را [[پیامبر(ص)|پیامبر]] و [[اهل بیت(ع)|اهل بیت]] خوانده<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۱۴-۲۱۵. </ref> این انتساب دروغین به ابن سبأ را دسیسهای برای خدشهدارکردن تشیع دانستهاند.<ref>مجموعه آثار طه حسین، ج۴، ص۵۱۸، «علی و بنوه».</ref> ابن تیمیه در موارد فراوان عقاید [[غلات]] را به [[امامیه]] نسبت داده، گر چه گاه نیز به نام غلات تصریح کرده است.<ref>نک: ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۴۶.</ref> اما امامیه، خود، غلات را کافر خوانده<ref>الاعتقادات، ص۹۷.</ref>، از شخصیتهای مورد استناد وی تبرّی میجویند.<ref>رجال کشی، ص۱۹۱؛ الکافی، ج۸، ص۲۲۵. </ref> وی شیعه را به ایمان به [[سحر]] و [[فلسفه]] به عنوان جبت و طاغوت، ادای مناسک حجگونه هنگام زیارت قبور و همکاری با مشرکان در جنگ با مسلمانان، متهم کرده است.<ref>منهاج السنه، ج۳، ص۴۵۱-۴۵۲.</ref> در جای دیگر، در تعریف [[ناصبی]] از زبان شیعه، وی را کسی میداند که به حقانیت [[خلفای سهگانه]] معتقد باشد<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۲۵۷. </ref>؛ چنانکه [[صحابه]] را بدترین امت پیامبر از منظر شیعه معرفی میکند.<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۶.</ref>اما به عقیده شیعه، ناصبی به معنای کینهورز به اهل بیت<ref>الاستبصار، ج۴، ص۸۷؛ لله و للحقیقه، ص۴۹۴؛ عقلیات اسلامیه، ج۲، ص۶۱۸. </ref> است. شیعیان صحابهای را که با اهل بیت: دشمنی نکرده باشند، شایسته صلوات<ref>صحیفه سجادیه، ص۴۲.</ref>، بهترین انسانها و برترین خاستگاه برای رشد امّت اسلامی میدانند<ref>برای نمونه نک: اصل الشیعة و اصولها، ص۴۷-۴۸؛ بحث حول الولایه، ص۷۴-۷۵.</ref> و باور دارند که صحابه در یک درجه نبودند و حتی برخی همچون [[عبدالله بن سعد بن ابیسرح]] مرتد گشتند.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۱۸. </ref> از این رو، [[ابن خلدون]] (درگذشت ۸۰۸ق) بدگویی از خلفای نخستین را به غلات شیعه نسبت داده که نزد شیعه و اهل سنت مطرودند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۴۷. </ref> ابن تیمیه شیعه را به قتل [[عثمان]] متهم کرده است.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۴۳. </ref> | ابن تیمیه با استناد به روایت [[شعبی]] (درگذشت ۱۰۵ق)<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۶. </ref>، پایهگذار [[شیعه]] را [[عبدالله بن سبأ|عبدالله سبأ]] یهودی و دیگر زنادقه خوانده<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۳.</ref> و پس از غوغاگری بسیار در این زمینه، به جعلی بودن این روایت اقرار کرده است.<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۸.</ref> اما دانشمندان منصف مبدأ تشیع را [[پیامبر(ص)|پیامبر]] و [[اهل بیت(ع)|اهل بیت]] خوانده<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۱۴-۲۱۵. </ref> این انتساب دروغین به ابن سبأ را دسیسهای برای خدشهدارکردن تشیع دانستهاند.<ref>مجموعه آثار طه حسین، ج۴، ص۵۱۸، «علی و بنوه».</ref> ابن تیمیه در موارد فراوان عقاید [[غلات]] را به [[امامیه]] نسبت داده، گر چه گاه نیز به نام غلات تصریح کرده است.<ref>نک: ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۴۶.</ref> اما امامیه، خود، غلات را کافر خوانده<ref>الاعتقادات، ص۹۷.</ref>، از شخصیتهای مورد استناد وی تبرّی میجویند.<ref>رجال کشی، ص۱۹۱؛ الکافی، ج۸، ص۲۲۵. </ref> وی شیعه را به ایمان به [[سحر]] و [[فلسفه]] به عنوان جبت و طاغوت، ادای مناسک حجگونه هنگام زیارت قبور و همکاری با مشرکان در جنگ با مسلمانان، متهم کرده است.<ref>منهاج السنه، ج۳، ص۴۵۱-۴۵۲.</ref> در جای دیگر، در تعریف [[ناصبی]] از زبان شیعه، وی را کسی میداند که به حقانیت [[خلفای سهگانه]] معتقد باشد<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۲۵۷. </ref>؛ چنانکه [[صحابه]] را بدترین امت پیامبر از منظر شیعه معرفی میکند.<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۶.</ref>اما به عقیده شیعه، ناصبی به معنای کینهورز به اهل بیت<ref>الاستبصار، ج۴، ص۸۷؛ لله و للحقیقه، ص۴۹۴؛ عقلیات اسلامیه، ج۲، ص۶۱۸. </ref> است. شیعیان صحابهای را که با اهل بیت: دشمنی نکرده باشند، شایسته صلوات<ref>صحیفه سجادیه، ص۴۲.</ref>، بهترین انسانها و برترین خاستگاه برای رشد امّت اسلامی میدانند<ref>برای نمونه نک: اصل الشیعة و اصولها، ص۴۷-۴۸؛ بحث حول الولایه، ص۷۴-۷۵.</ref> و باور دارند که صحابه در یک درجه نبودند و حتی برخی همچون [[عبدالله بن سعد بن ابیسرح]] مرتد گشتند.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۱۸. </ref> از این رو، [[ابن خلدون]] (درگذشت ۸۰۸ق) بدگویی از خلفای نخستین را به غلات شیعه نسبت داده که نزد شیعه و اهل سنت مطرودند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۴۷. </ref> ابن تیمیه شیعه را به قتل [[عثمان]] متهم کرده است.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۴۳. </ref> | ||
== | == زادگاه== | ||
حرّان در [[ترکیه]] کنونی قرار داشته و به رغم پیشینه درخشان، به گفته [[ابن جبیر]] (درگذشت ۶۱۴ق) در آن سالها در وضع جغرافیایی خشک و خشن و دور از مظاهر تمدن بوده است.<ref>رحلة ابن جبیر، ص۱۹۷. </ref> از دیرباز [[صابئی|صابئیان]]<ref>جغرافیای حافظ ابرو، ج۲، ص۳۵. </ref> و گاه [[مسیحی|مسیحیان]] در این شهر میزیستهاند.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۵. </ref> [[سبط بن عجمی]] (درگذشت ۸۸۴ق) [[قصیده|قصیدهای]] در هجو اهالی این دیار سروده و آنان را به بخل، اخلاق خشن، و فرومایگی وصف کرده است.<ref>کنوز الذهب، ج۲، ص۳۵۷. </ref> ساکنان این شهر از [[قبیله مضر]] به شمار میرفتند.<ref>المسالک و الممالک، ص۱۱۱. </ref> پس از فتوحات در زمان [[خلیفه دوم]]، مردم این شهر به تدریج به [[اسلام]] گرویدند. این شهر در [[جنگهای صلیبی]] و [[حمله مغول|یورش مغولان]] مورد تاخت و تاز مهاجمان قرار گرفت.<ref>ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۳-۲۴.</ref> مردمش [[حنبلی]] بوده و همچنان وفاداری خود را به [[بنی امیه|آل امیه]] حفظ کردهاند و رسوب افکار اموی در میان دانشمندان سدههای متأخر این دیار نیز یافت میشود.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۵۱۱. </ref> | حرّان در [[ترکیه]] کنونی قرار داشته و به رغم پیشینه درخشان، به گفته [[ابن جبیر]] (درگذشت ۶۱۴ق) در آن سالها در وضع جغرافیایی خشک و خشن و دور از مظاهر تمدن بوده است.<ref>رحلة ابن جبیر، ص۱۹۷. </ref> از دیرباز [[صابئی|صابئیان]]<ref>جغرافیای حافظ ابرو، ج۲، ص۳۵. </ref> و گاه [[مسیحی|مسیحیان]] در این شهر میزیستهاند.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۵. </ref> [[سبط بن عجمی]] (درگذشت ۸۸۴ق) [[قصیده|قصیدهای]] در هجو اهالی این دیار سروده و آنان را به بخل، اخلاق خشن، و فرومایگی وصف کرده است.<ref>کنوز الذهب، ج۲، ص۳۵۷. </ref> ساکنان این شهر از [[قبیله مضر]] به شمار میرفتند.<ref>المسالک و الممالک، ص۱۱۱. </ref> پس از فتوحات در زمان [[خلیفه دوم]]، مردم این شهر به تدریج به [[اسلام]] گرویدند. این شهر در [[جنگهای صلیبی]] و [[حمله مغول|یورش مغولان]] مورد تاخت و تاز مهاجمان قرار گرفت.<ref>ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۳-۲۴.</ref> مردمش [[حنبلی]] بوده و همچنان وفاداری خود را به [[بنی امیه|آل امیه]] حفظ کردهاند و رسوب افکار اموی در میان دانشمندان سدههای متأخر این دیار نیز یافت میشود.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۵۱۱. </ref> | ||
ویرایش