در حال ویرایش غزوه بدر

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.

نسخهٔ فعلی متن شما
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:250px-نقشه سرزمین بدر.png|بندانگشتی|مسیر حرکت سپاه اسلام، کاروان ابوسفیان، و سپاه مشرکین]]
[[پرونده:250px-نقشه سرزمین بدر.png|بندانگشتی|مسیر حرکت سپاه اسلام، کاروان ابوسفیان، و سپاه مشرکین]]
'''غزوه بدر''' نخستین غزوه [[رسول خدا(ص)]] در منطقه‌ای به‌همین نام که در سال . واقع شد. آیاتی از [[قرآن کریم]] در شأن نزول این نبرد نازل شد و پيکارکنندگان آن، جایگاه ویژه‌ای نزد مسلمانان و برخی از خلفا داشتند. عامل اصلی نبرد بدر، تهدید کاروان تجاری ابوسفيان، توسط مسلمانان بود. مشرکان برای حمایت از اين کاروان، از مکه خارج شدند و در بدر با مسلمانان مواجهه شدند. نتيجه جنگ شکست سپاه قریش و کشته شدن بزرگان قريش بود.
'''غزوه بدر''' نخستین و مهم‌ترین غزوه [[رسول خدا(ص)]] در منطقه‌ای به‌همین نام در سال دوم ق. می‌باشد. از اهمیت این نبرد در [[اسلام]] است که آیاتی از [[قرآن کریم]] در شأن نزول این نبرد نازل شد و حاضران در این جنگ جایگاه ویژه‌ای نزد مسلمانان و برخی از خلفا داشتند و حتی مبالغی را از بیت‌المال برای آنان مقرر کرده بودند. تا قبل از هجرت مسلمانان به مدینه مسلمانان در مقابل آزار و اذیت مشرکان دعوت به صبر شده بودند اما بعد از هجرت دستور نبرد به مسلمانان داده شد لذا در پی آن [[سریه نخله]] در ماه حرام رخ داد و خداوند در آیه از قرآن ظلم‌های مشرکان را گناهی بدتر از نبرد در ماه حرام دانسته است این یکی از بهانه‌های [[ابوجهل]] برای ترغیب مشرکان برای نبرد با مسلمانان بود و عامل اصلی نبرد بدر تهدید کاروان تجاری مکیان به دست مسلمانان بود. این کاروان به سرکردگی ابوسفیان راهی غزه بود اما مسلمانان در راه رفت به کاروان نرسیدند و در مسیر برگشت در مسیر کاروان قرار گرفتند و مشرکان قریش برای حمایت از کاروان از مکه خارج شدند و در منطقه بدر با مسلمانان مواجهه شدند و نبرد بدر با سپاه اندک مسلمانان و سپاه باتشریفات و ساز و برگ بسیار قریش روبرو شدند و با یاری خداوند و ملائکه مسلمانان سپاه قریش را شکست داده سران کفر را من‌جمله ابوجهل، [[عتبة بن ربیعه|عتبة]]، [[شیبة بن ربیعه|شیبه]] را کشته و ۷۰ کشته از مشرکان گرفته و غنائم و اسیرانی نیز از مشرکان گرفتند. وجود برخی روایت‌های تفسیری و تطبیق برخی آیات در شان بدری‌ها، بیانگر جایگاه و منزلت آن‌ها است، این منزلت طوری بود که بعضی از افراد که در بدر حضور نداشتند آرزوی حضور در آن را داشتند تا همانند آنان ثواب و اجر می‌داشتند، و حتی حضور نیروهای بدری در هر سپاه و گروه و حزب، امتیازی ویژه برای آنان به‌شمار می‌رفت.


== اهمیت بدر ==
== اهمیت بدر ==
غزوه بدر از مهم‌ترین [[جنگ‌های پیامبر(ص)]] است که در سرزمینی به همین نام رخ داد. نزول چندین آیه در [[قرآن]] در شان این نبرد (سوره آل عمران، آیه۱۳، ۱۲۳–۱۲۵، ۱۶۹؛ سوره انفال، آیه۵، ۷، ۹، ۱۱، ۱۵–۱۷، ۴۱، ۶۵، ۶۷–۶۸؛ سوره سجده، آیه۲۱؛ سوره دخان، آیه۱۶) و نیز جایگاه حاضران در این نبرد نزد مسلمانان، بیانگر اهمیت آن در [[اسلام]] است. از نبرد بدر با نام‌های بدر الکبری یا بدر القتال نیز یاد شده<ref>المغازی، ج1، ص7-8؛ السیرة النبویه، ج1، ص606؛ الطبقات، ج2، ص8.</ref> که آن را از غزوات بدر الاولی یا سفوان (۲ق)<ref>السیرة النبویه، ج1، ص601؛ تاریخ خلیفه، ص20؛ تاریخ طبری، ج2، ص406.</ref> و بدر الموعد (۴ق)<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ انساب الاشراف، ج1، ص416.</ref> متمایز می‌کند. بدر نخستین غزوه‌ای است که در سوره‌های قرآن از جمله انفال و آل عمران بازتاب یافته و از آن به «یوم الفرقان» (سوره انفال، آیه۴۱) یعنی روز جدایی حق از باطل و نیز آیتی برای مردم (سوره آل عمران، آیه۱۳) تعبیر شده است. بدر در آن هنگام مکانی برای گردهمایی اعراب به‌شمار می‌رفت و هر سال از آغاز [[ماه ذی‌قعده]] به مدت هشت روز بازاری در آن برپا می‌شد.<ref>المغازی، ج1، ص384؛ مدینه‌شناسی، ج2، ص28.</ref> اکنون [[منطقه بدر]] به شهری تبدیل شده و آن از [[مدینه]] ۱۵۰ و از [[مکه]] ۳۱۰ و از دریای سرخ حدود ۴۵ کیلومتر فاصله دارد.<ref>دولت رسول خدا، ص212؛ المعالم الاثیره، ص44.</ref>  
غزوه بدر از مهم‌ترین [[جنگ‌های پیامبر(ص)]] است که در سرزمینی به همین نام رخ داد. نزول چندین آیه در [[قرآن]] در شان این نبرد (سوره آل عمران، آیه۱۳، ۱۲۳–۱۲۵، ۱۶۹؛ سوره انفال، آیه۵، ۷، ۹، ۱۱، ۱۵–۱۷، ۴۱، ۶۵، ۶۷–۶۸؛ سوره سجده، آیه۲۱؛ سوره دخان، آیه۱۶) و نیز جایگاه حاضران در این نبرد نزد مسلمانان، بیانگر اهمیت آن در [[اسلام]] است. از نبرد بدر با نام‌های بدر الکبری یا بدر القتال نیز یاد شده<ref>المغازی، ج1، ص7-8؛ السیرة النبویه، ج1، ص606؛ الطبقات، ج2، ص8.</ref>که آن را از غزوات بدر الاولی یا سفوان (۲ق)<ref>السیرة النبویه، ج1، ص601؛ تاریخ خلیفه، ص20؛ تاریخ طبری، ج2، ص406.</ref> و بدر الموعد (۴ق)<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ انساب الاشراف، ج1، ص416.</ref> متمایز می‌کند. بدر نخستین غزوه‌ای است که در سوره‌های قرآن از جمله انفال و آل عمران بازتاب یافته و از آن به «یوم الفرقان» (سوره انفال، آیه۴۱) یعنی روز جدایی حق از باطل و نیز آیتی برای مردم (سوره آل عمران، آیه۱۳) تعبیر شده است. بدر در آن هنگام مکانی برای گردهمایی اعراب به‌شمار می‌رفت و هر سال از آغاز [[ماه ذی‌قعده]] به مدت هشت روز بازاری در آن برپا می‌شد.<ref>المغازی، ج1، ص384؛ مدینه‌شناسی، ج2، ص28.</ref>اکنون [[منطقه بدر]] به شهری تبدیل شده و آن از [[مدینه]] ۱۵۰ و از [[مکه]] ۳۱۰ و از دریای سرخ حدود ۴۵ کیلومتر فاصله دارد.<ref>دولت رسول خدا، ص212؛ المعالم الاثیره، ص44.</ref>


== زمینه‌های شکل‌گیری ==
== زمینه‌های شکل‌گیری ==
مسلمانان تا پیش از هجرت به مدینه، در برابر آزار [[مشرکان]] به صبر فراخوانده می‌شدند. اما در پی [[هجرت]]، خداوند با برشمردن برخی از آزارهای مسلمانان به‌دست مشرکان، همچون آواره ساختن مسلمانان از خانه و کاشانه خود، غارت و تصرف دارایی مسلمانان [[مهاجر]] و نیز بازداشتن آنان از [[مسجدالحرام]] و انجام [[مناسک حج]] (سوره انفال، آیه۳۴) به ایشان اجازه نبرد داد. (سوره حج، آیه ۳۹–۴۰) خداوند در آیه‌ای دیگر، ظلم‌های مشرکان را گناهی بدتر از نبرد در ماه حرام دانسته است. (سوره بقره، آیه۲۱۷) این آیه در پی [[سریه نخله]] (۲ق) نازل شد که در ماه حرام رخ داد و به کشته شدن یک تن از [[کافران]] به نام [[عمرو بن حضرمی]] و ضبط اموال این کاروان انجامید.<ref>المغازی، ج1، ص13-19.</ref> [[قریش]] این شکست را موجب سرافکندگی خود در میان قبایل عرب دانست و خواهان خون‌بهای او گشت. این یکی از بهانه‌های [[ابوجهل]] برای ترغیب و تشویق مکیان در نبرد با [[پیامبر(ص)]] بود. اما عامل اصلی نبرد بدر، تهدید کاروان تجاری مکیان به دست مسلمانان بود.
مسلمانان تا پیش از هجرت به مدینه، در برابر آزار [[مشرکان]] به صبر فراخوانده می‌شدند. اما در پی [[هجرت]]، خداوند با برشمردن برخی از آزارهای مسلمانان به‌دست مشرکان، همچون آواره ساختن مسلمانان از خانه و کاشانه خود، غارت و تصرف دارایی مسلمانان [[مهاجر]] و نیز بازداشتن آنان از [[مسجدالحرام]] و انجام [[مناسک حج]] (سوره انفال، آیه۳۴) به ایشان اجازه نبرد داد. (سوره حج، آیه ۳۹–۴۰) خداوند در آیه‌ای دیگر، ظلم‌های مشرکان را گناهی بدتر از نبرد در ماه حرام دانسته است. (سوره بقره، آیه۲۱۷) این آیه در پی [[سریه نخله]] (۲ق) نازل شد که در ماه حرام رخ داد و به کشته شدن یک تن از [[کافران]] به نام [[عمرو بن حضرمی]] و ضبط اموال این کاروان انجامید.<ref>المغازی، ج1، ص13-19.</ref>[[قریش]] این شکست را موجب سرافکندگی خود در میان قبایل عرب دانست و خواهان خون‌بهای او گشت. این یکی از بهانه‌های [[ابوجهل]] برای ترغیب و تشویق مکیان در نبرد با [[پیامبر(ص)]] بود. اما عامل اصلی نبرد بدر، تهدید کاروان تجاری مکیان به دست مسلمانان بود.


== مقدمات شروع جنگ ==
== مقدمات شروع جنگ ==
این کاروان که به سرکردگی [[ابوسفیان]] رهسپار [[غزه]] بود،<ref>المغازی، ج1، ص28.</ref> مورد تعقیب مسلمانان قرار گرفت. مسلمانان نتوانستند در مسیر رفت بر کاروان دست یابند؛ اما بر آن شدند که کاروان را در بازگشت از غزه تصرف کنند. ابوسفیان که در زرقاء شام از تعقیب کاروانش از سوی مسلمانان آگاه شد،<ref>المغازی، ج1، ص28.</ref> دانست که در بازگشت هم مسلمانان در کمین کاروان او خواهند بود. ازاین‌رو، [[ضمضم بن عمرو غفاری]] را برای بسیج مکیان با هدف نجات کاروان تجاری، به[[مکه]] فرستاد.<ref>المغازی، ج1، ص28.</ref>  
این کاروان که به سرکردگی [[ابوسفیان]] رهسپار [[غزه]] بود،<ref>المغازی، ج1، ص28.</ref> مورد تعقیب مسلمانان قرار گرفت. مسلمانان نتوانستند در مسیر رفت بر کاروان دست یابند؛ اما بر آن شدند که کاروان را در بازگشت از غزه تصرف کنند. ابوسفیان که در زرقاء شام از تعقیب کاروانش از سوی مسلمانان آگاه شد،<ref>المغازی، ج1، ص28.</ref> دانست که در بازگشت هم مسلمانان در کمین کاروان او خواهند بود. ازاین‌رو، [[ضمضم بن عمرو غفاری]] را برای بسیج مکیان با هدف نجات کاروان تجاری، به[[مکه]] فرستاد.<ref>المغازی، ج1، ص28.</ref>


[[طلحة بن عبیدالله تیمی]]‏ و [[سعید بن سوید انصاری]] که به فرمان پیامبر مسیر کاروان قریش را زیرنظر داشتند، مسلمانان را از بازگشت کاروان آگاه کردند.<ref>المغازی، ج1، ص20.</ref> زمان بیرون آمدن پیامبر از مدینه را هشتم یا دوازدهم [[رمضان]] سال دوم ق. در نوزدهمین ماه هجرت گزارش کرده‌اند.<ref>نک: السیرة النبویه، ج1، ص612؛ المغاری، ج1، ص21؛ الطبقات، ج2، ص8.</ref> آیات ۵–۶ انفال به نارضایتی گروهی از مسلمانان درباره بیرون آمدن از مدینه و مجادله آنان با پیامبر اشاره می‌نماید و آن‌ها را مانند کسانی وصف می‌کند که به سوی مرگ کشانده می‌شوند.
[[طلحة بن عبیدالله تیمی]]‏ و [[سعید بن سوید انصاری]] که به فرمان پیامبر مسیر کاروان قریش را زیرنظر داشتند، مسلمانان را از بازگشت کاروان آگاه کردند.<ref>المغازی، ج1، ص20.</ref>زمان بیرون آمدن پیامبر از مدینه را هشتم یا دوازدهم [[رمضان]] سال دوم ق. در نوزدهمین ماه هجرت گزارش کرده‌اند.<ref>نک: السیرة النبویه، ج1، ص612؛ المغاری، ج1، ص21؛ الطبقات، ج2، ص8.</ref>آیات ۵–۶ انفال به نارضایتی گروهی از مسلمانان درباره بیرون آمدن از مدینه و مجادله آنان با پیامبر اشاره می‌نماید و آن‌ها را مانند کسانی وصف می‌کند که به سوی مرگ کشانده می‌شوند.


پیامبر (ص) در آغاز راه برای بازدید سپاهیان در [[سقیا|سُقْیا]]، نزدیک مدینه، فرود آمد و کسانی را که کم‌سن و ناتوان از [[جهاد]] بودند، به مدینه بازگرداند<ref>المغازی، ج1، ص21.</ref> و در همان روز همراه بیش از ۳۰۰ نفر به سوی بدر رهسپار شد که ۲۳۲ یا ۲۷۰ تن از [[انصار]] و دیگران از [[مهاجران]] بودند.<ref>المغازی، ج1، ص23؛ المعارف، ص152؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص45.</ref> برخی شمار سپاه رسول خدا را به‌اندازه سپاه [[طالوت]] دانسته‌اند. از آن‌جا که شمار سپاه طالوت ۳۱۳ تن بود، این عدد به‌عنوان شمارگان سپاه بدر مشهور شد.<ref>الطبقات، ج2، ص14؛ مسند احمد، ج4، ص290؛ صحیح البخاری، ج5، ص5؛ مجمع البیان، ج1، ص709.</ref> اهمیت نبرد بدر آن قدر بود که در رویدادهای پسین تاریخ اسلام به‌شمار آنان توجه شده است. از شمار یاران اصلی [[امام مهدی|امام مهدی منتظر]] <code>[</code>نیز با همین رقم یاد شده است.<ref>اعلام الوری، ج2، ص189؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص551؛ کمال الدین، ج1، ص268.</ref> <code>]</code>
پیامبر (ص) در آغاز راه برای بازدید سپاهیان در [[سقیا|سُقْیا]]، نزدیک مدینه، فرود آمد و کسانی را که کم‌سن و ناتوان از [[جهاد]] بودند، به مدینه بازگرداند<ref>المغازی، ج1، ص21.</ref>و در همان روز همراه بیش از ۳۰۰ نفر به سوی بدر رهسپار شد که ۲۳۲ یا ۲۷۰ تن از [[انصار]] و دیگران از [[مهاجران]] بودند.<ref>المغازی، ج1، ص23؛ المعارف، ص152؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص45.</ref>برخی شمار سپاه رسول خدا را به‌اندازه سپاه [[طالوت]] دانسته‌اند. از آن‌جا که شمار سپاه طالوت ۳۱۳ تن بود، این عدد به‌عنوان شمارگان سپاه بدر مشهور شد.<ref>الطبقات، ج2، ص14؛ مسند احمد، ج4، ص290؛ صحیح البخاری، ج5، ص5؛ مجمع البیان، ج1، ص709.</ref>اهمیت نبرد بدر آن قدر بود که در رویدادهای پسین تاریخ اسلام به‌شمار آنان توجه شده است. از شمار یاران اصلی [[امام مهدی|امام مهدی منتظر]] <code>[</code>نیز با همین رقم یاد شده است.<ref>اعلام الوری، ج2، ص189؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص551؛ کمال الدین، ج1، ص268.</ref><code>]</code>


از آن سوی، پیک ابوسفیان، ضمضم، در حالی که بینی شترش را دریده و گریبان چاک زده بود، با زین واژگون و حالتی تاثرانگیز وارد مکه شد و با نعره‌های پیاپی، مشرکان را برای نجات کاروان فراخواند.<ref>المغازی، ج1، ص31.</ref> مشرکان با دیدن این وضعیت به جنبش درآمدند. ابوجهل نیز بالای [[کعبه]] رفت و مکیان را برای نجات اموالشان تشویق کرد.<ref>الکشاف، ج2، ص197.</ref> بیم از دست رفتن کاروانی که سرمایه قریشیان را در خود داشت و آبرویشان را در گرو حفظ آن می‌دیدند و نیز فراخوان تنی چند از بزرگان قریش برای نجات کاروان، مکیان را واداشت که خود برای نجات کاروان بروند یا کسی دیگر را به بدر بفرستند.
از آن سوی، پیک ابوسفیان، ضمضم، در حالی که بینی شترش را دریده و گریبان چاک زده بود، با زین واژگون و حالتی تاثرانگیز وارد مکه شد و با نعره‌های پیاپی، مشرکان را برای نجات کاروان فراخواند.<ref>المغازی، ج1، ص31.</ref>مشرکان با دیدن این وضعیت به جنبش درآمدند. ابوجهل نیز بالای [[کعبه]] رفت و مکیان را برای نجات اموالشان تشویق کرد.<ref>الکشاف، ج2، ص197.</ref>بیم از دست رفتن کاروانی که سرمایه قریشیان را در خود داشت و آبرویشان را در گرو حفظ آن می‌دیدند و نیز فراخوان تنی چند از بزرگان قریش برای نجات کاروان، مکیان را واداشت که خود برای نجات کاروان بروند یا کسی دیگر را به بدر بفرستند.


از جمله [[ابولهب]] که به‌دلیل بیماری یا برپایه نظر [[واقدی]]، بیم از کابوس [[عاتکه]] که سرنوشتی دردناک را برای مکیان پیش‌بینی کرده بود،<ref>المغازی، ج1، ص29-31؛ المغازی، ج1، ص33؛ المغازی، ج1، ص41-42؛ السیرة النبویه، ج1، ص610.</ref> در بدر شرکت نکرد<ref>المغازی، ج1، ص33.</ref> و به جای خود، [[عاص بن هشام مخزومی]] را فرستاد.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص610؛ المغازی، ج1، ص33؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص45.</ref> تکاپو برای خرید اسلحه و آذوقه و کمک به ناتوانانِ از حضور در نبرد، آغاز شد. اما شک و بیم و دودلی بر گروهی از بزرگان قریش چون [[امیة بن خلف]]، [[عتبة بن ربیعه|عتبة]] و [[شیبة بن ربیعه|شیبه]] فرزندان [[ربیعه]]، و [[حکیم بن حزام اسدی]] سایه افکنده بود. علت آن را خواب عاتکه و سخن [[عداس مسیحی]]<ref>المغازی، ج1، ص33؛ المغازی، ج1، ص35؛ المغازی، ج1، ص42.</ref> در نهی از همراهی با سپاه مکه و نیز قرعه زدن با تیر و نهی از رفتن<ref>المغازی، ج1، ص33-34.</ref> و سابقه دشمنی قریش با [[بکر بن وائل]] و نگرانی از تعرض این قبیله به مکه در غیاب جنگاوران قریش<ref>السیرة النبویه، ج1، ص610؛ المغازی، ج1، ص38.</ref> دانسته‌اند.
از جمله [[ابولهب]] که به‌دلیل بیماری یا برپایه نظر [[واقدی]]، بیم از کابوس [[عاتکه]] که سرنوشتی دردناک را برای مکیان پیش‌بینی کرده بود،<ref>المغازی، ج1، ص29-31؛ المغازی، ج1، ص33؛ المغازی، ج1، ص41-42؛ السیرة النبویه، ج1، ص610.</ref> در بدر شرکت نکرد<ref>المغازی، ج1، ص33.</ref>و به جای خود، [[عاص بن هشام مخزومی]] را فرستاد.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص610؛ المغازی، ج1، ص33؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص45.</ref>تکاپو برای خرید اسلحه و آذوقه و کمک به ناتوانانِ از حضور در نبرد، آغاز شد. اما شک و بیم و دودلی بر گروهی از بزرگان قریش چون [[امیة بن خلف]]، [[عتبة بن ربیعه|عتبة]] و [[شیبة بن ربیعه|شیبه]] فرزندان [[ربیعه]]، و [[حکیم بن حزام اسدی]] سایه افکنده بود. علت آن را خواب عاتکه و سخن [[عداس مسیحی]]<ref>المغازی، ج1، ص33؛ المغازی، ج1، ص35؛ المغازی، ج1، ص42.</ref>در نهی از همراهی با سپاه مکه و نیز قرعه زدن با تیر و نهی از رفتن<ref>المغازی، ج1، ص33-34.</ref>و سابقه دشمنی قریش با [[بکر بن وائل]] و نگرانی از تعرض این قبیله به مکه در غیاب جنگاوران قریش<ref>السیرة النبویه، ج1، ص610؛ المغازی، ج1، ص38.</ref>دانسته‌اند.


سرانجام قریش در واکنش به سرزنش‌ها و تمسخرهای ابوجهل و [[عتبة بن ابی معیط]] که آن‌ها را افرادی ترسو می‌خواندند،<ref>المغازی، ج1، ص36-37.</ref> با ۹۵۰ یا ۱۰۰۰ تن همراه تشریفات و ساز و برگ بسیار بیرون آمدند، در حالی که صد اسب را نیز برای خودنمایی یدک می‌کشیدند.<ref>المغازی، ج1، ص39؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص45.</ref> آیه ۴۷ انفال با وصف خودنمایی و غرور و نخوت مشرکان هنگام خروج، مسلمانان را از پیروی از آنان در این‌کار بازداشته است.<ref>المغازی، ج1، ص39؛ تفسیر صنعانی، ج2، ص260؛ التبیان، ج5، ص133.</ref> از برخی نشانه‌ها همچون ظاهر این آیه که خطاب به مسلمانان است و با برشمردن چگونگی بیرون آمدن مکیان، مسلمانان را از این‌گونه خروج بازمی‌دارد، می‌توان دریافت که مشرکان پیش از مسلمانان به‌سوی بدر حرکت کرده بودند. حضور قریش پیش از مسلمانان در بدر یا تلاقی هم‌زمان آنان در بدر به‌رغم دوری مسافت آنان، مؤید این ادعا است.<ref>المغازی، ج1، ص31.</ref> اما ظاهر گزارش‌های تاریخ‌نگارانی چون [[ابن اسحاق]] و واقدی نشان می‌دهد که مسلمانان پیش از کافران قریش از مدینه به سوی بدر بیرون شدند و ازهمین‌رو، بدون آمادگی جنگی و به تصور دستیابی به کاروان تجاری، از مدینه حرکت نمودند و چون خبر بیرون آمدن سپاه قریش را شنیدند، گفتند: ما برای نبرد بیرون نیامده بودیم.<ref>المغازی، ج1، ص21؛ جامع البیان، ج9، ص123.</ref> اما این توجیه با آیات و شواهدی که بیان شد، سازگاری ندارد؛ به‌ویژه که مفسران نزول آیه:({{قلم رنگ|سبز|وَاِذْ یَعِدُکُمُ اللهُ اِحْدَی الطَّـائِفَتَیْنِ اَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ اَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ…}}) (سوره انفال، آیه۷) را پیش از آیه ({{قلم رنگ|سبز|کَمَآ اَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَقِّ…}}) (سوره انفال، آیه۵) دانسته‌اند.<ref>التبیان، ج5، ص81.</ref>  
سرانجام قریش در واکنش به سرزنش‌ها و تمسخرهای ابوجهل و [[عتبة بن ابی معیط]] که آن‌ها را افرادی ترسو می‌خواندند،<ref>المغازی، ج1، ص36-37.</ref> با ۹۵۰ یا ۱۰۰۰ تن همراه تشریفات و ساز و برگ بسیار بیرون آمدند، در حالی که صد اسب را نیز برای خودنمایی یدک می‌کشیدند.<ref>المغازی، ج1، ص39؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص45.</ref>آیه ۴۷ انفال با وصف خودنمایی و غرور و نخوت مشرکان هنگام خروج، مسلمانان را از پیروی از آنان در این‌کار بازداشته است.<ref>المغازی، ج1، ص39؛ تفسیر صنعانی، ج2، ص260؛ التبیان، ج5، ص133.</ref>از برخی نشانه‌ها همچون ظاهر این آیه که خطاب به مسلمانان است و با برشمردن چگونگی بیرون آمدن مکیان، مسلمانان را از این‌گونه خروج بازمی‌دارد، می‌توان دریافت که مشرکان پیش از مسلمانان به‌سوی بدر حرکت کرده بودند. حضور قریش پیش از مسلمانان در بدر یا تلاقی هم‌زمان آنان در بدر به‌رغم دوری مسافت آنان، مؤید این ادعا است.<ref>المغازی، ج1، ص31.</ref>اما ظاهر گزارش‌های تاریخ‌نگارانی چون [[ابن اسحاق]] و واقدی نشان می‌دهد که مسلمانان پیش از کافران قریش از مدینه به سوی بدر بیرون شدند و ازهمین‌رو، بدون آمادگی جنگی و به تصور دستیابی به کاروان تجاری، از مدینه حرکت نمودند و چون خبر بیرون آمدن سپاه قریش را شنیدند، گفتند: ما برای نبرد بیرون نیامده بودیم.<ref>المغازی، ج1، ص21؛ جامع البیان، ج9، ص123.</ref>اما این توجیه با آیات و شواهدی که بیان شد، سازگاری ندارد؛ به‌ویژه که مفسران نزول آیه:({{قلم رنگ|سبز|وَاِذْ یَعِدُکُمُ اللهُ اِحْدَی الطَّـائِفَتَیْنِ اَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ اَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ…}}) (سوره انفال، آیه۷) را پیش از آیه ({{قلم رنگ|سبز|کَمَآ اَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَقِّ…}}) (سوره انفال، آیه۵) دانسته‌اند.<ref>التبیان، ج5، ص81.</ref>


مکیان پیکی را برای آگاهی ابوسفیان از حرکتشان نزد او فرستادند؛ اما به دلیل تغییر مسیر کاروان تجاری قریش، پیک با ابوسفیان دیدار نکرد. ابوسفیان با دیدن سرگین مأموران پیامبر در بدر، از حضور مسلمانان یقین یافت و با تغییر مسیر کاروان به سوی کناره دریای سرخ، از دسترس مسلمانان بیرون شد و با فرستادن پیکی به‌سوی قریش، از آنان خواست تا به‌مکه بازگردند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص618؛ المغازی، ج1، ص39-41.</ref>  
مکیان پیکی را برای آگاهی ابوسفیان از حرکتشان نزد او فرستادند؛ اما به دلیل تغییر مسیر کاروان تجاری قریش، پیک با ابوسفیان دیدار نکرد. ابوسفیان با دیدن سرگین مأموران پیامبر در بدر، از حضور مسلمانان یقین یافت و با تغییر مسیر کاروان به سوی کناره دریای سرخ، از دسترس مسلمانان بیرون شد و با فرستادن پیکی به‌سوی قریش، از آنان خواست تا به‌مکه بازگردند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص618؛ المغازی، ج1، ص39-41.</ref>


در [[جحفه]]، روستایی در راه [[مدینه]] با فاصله حدود ۱۵۰ کیلومتری [[مکه]] کنار ساحل دریا،<ref>معجم البلدان، ج2، ص111؛ الروض المعطار، ص156.</ref> برخی قریشیان با دریافت خبر نجات کاروان تجاری، در ادامه دادن حرکت خود تردید کردند. برخی نیز کابوس [[جهیم بن صلت]] را که از کشته شدن بزرگان قریش حکایت می‌کرد، دلیل این تردید دانسته‌اند.<ref>المغازی، ج1، ص42؛ السیرة النبویه، ج1، ص618.</ref> اما برخی از ایشان بازگشت را مایه سرافکندگی خود دانسته، می‌خواستند با قدرت‌نمایی، شکست سریه نخله را جبران کنند. آنان سرسختانه اعلام کردند تا سه روز در بدر به عیش و نوش و نوازندگی نپردازند و از این راه قدرت خود را نمایان نکنند، بازنخواهند گشت.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص618؛ المغازی، ج1، ص43-44.</ref> تنها بنی‌زهره، خویشاوندان مادری پیامبر<ref>السیرة النبویه، ج1، ص619؛ المغازی، ج1، ص44؛ المعارف، ص153.</ref> و [[بنوعدی]]، قبیله [[عمر]]، به مکه بازگشتند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص619؛ المغازی، ج1، ص44-45؛ المعارف، ص153.</ref>  
در [[جحفه]]، روستایی در راه [[مدینه]] با فاصله حدود ۱۵۰ کیلومتری [[مکه]] کنار ساحل دریا،<ref>معجم البلدان، ج2، ص111؛ الروض المعطار، ص156.</ref> برخی قریشیان با دریافت خبر نجات کاروان تجاری، در ادامه دادن حرکت خود تردید کردند. برخی نیز کابوس [[جهیم بن صلت]] را که از کشته شدن بزرگان قریش حکایت می‌کرد، دلیل این تردید دانسته‌اند.<ref>المغازی، ج1، ص42؛ السیرة النبویه، ج1، ص618.</ref>اما برخی از ایشان بازگشت را مایه سرافکندگی خود دانسته، می‌خواستند با قدرت‌نمایی، شکست سریه نخله را جبران کنند. آنان سرسختانه اعلام کردند تا سه روز در بدر به عیش و نوش و نوازندگی نپردازند و از این راه قدرت خود را نمایان نکنند، بازنخواهند گشت.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص618؛ المغازی، ج1، ص43-44.</ref>تنها بنی‌زهره، خویشاوندان مادری پیامبر<ref>السیرة النبویه، ج1، ص619؛ المغازی، ج1، ص44؛ المعارف، ص153.</ref>و [[بنوعدی]]، قبیله [[عمر]]، به مکه بازگشتند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص619؛ المغازی، ج1، ص44-45؛ المعارف، ص153.</ref>


در لشکرکشی قریش، ۱۲ نفر از آنان تأمین خوراک سپاه را برعهده داشتند: ابوجهل، عتبه و شیبه فرزندان ربیعه، نبیه و [[منبة بن حجاج|منبه]] فرزندان حجاج، [[ابوالبختری بن هشام]]، [[نضر بن حارث]]، [[حکیم بن حزام]]، [[ابی بن خلف]]، [[زمعة بن اسود]]، [[حارث بن عامر]]، و [[عباس بن عبدالمطلب]]. این افراد که از آنان با عنوان «[[مطعمین]]» یاد شده، در قرآن نکوهش شده‌اند و هزینه کردن مالشان، مایه حسرت به شمار رفته و از احضار آنان به دوزخ خبر داده شده است. (سوره انفال، آیه36)<ref>اسباب النزول، ص159؛ کشف الاسرار، ج4، ص43.</ref>  
در لشکرکشی قریش، ۱۲ نفر از آنان تأمین خوراک سپاه را برعهده داشتند: ابوجهل، عتبه و شیبه فرزندان ربیعه، نبیه و [[منبة بن حجاج|منبه]] فرزندان حجاج، [[ابوالبختری بن هشام]]، [[نضر بن حارث]]، [[حکیم بن حزام]]، [[ابی بن خلف]]، [[زمعة بن اسود]]، [[حارث بن عامر]]، و [[عباس بن عبدالمطلب]]. این افراد که از آنان با عنوان «[[مطعمین]]» یاد شده، در قرآن نکوهش شده‌اند و هزینه کردن مالشان، مایه حسرت به شمار رفته و از احضار آنان به دوزخ خبر داده شده است. (سوره انفال، آیه36)<ref>اسباب النزول، ص159؛ کشف الاسرار، ج4، ص43.</ref>
[[پرونده:299px-غزوه بدر.png|بندانگشتی|محل استقرار سپاه اسلام و سپاه مشرکین]]
[[پرونده:299px-غزوه بدر.png|بندانگشتی|محل استقرار سپاه اسلام و سپاه مشرکین]]


== صف‌آرایی دو سپاه ==
== صف‌آرایی دو سپاه ==
پیامبر (ص) در پانزدهم رمضان به[[روحاء]]، روستایی در حدود ۷۴ کیلومتری مدینه که فاصله‌اش را در دو روز می‌پیمودند و محل سکونت [[قبیله مزینه]] بود،<ref>مراصد الاطلاع، ج2، ص638؛ الروض المعطار، ص277؛ المعالم الاثیره، ص131.</ref> رسید و کنار چاهِ آن [[نماز]] گزارد و [[بزرگان قریش]] از جمله ابوجهل و زمعة بن اسود را نفرین کرد.<ref>المغازی، ج1، ص46.</ref> در حالی که مسلمانان در انتظار دستیابی به کاروان قریش بودند، نزدیک بدر، [[جبرئیل]] خبر رسیدن سپاه دشمن را به[[رسول خدا(ص)]] ابلاغ کرد.<ref>المغازی، ج1، ص131.</ref> سپس پیامبر (ص) اصحاب خود را به مشورت طلبید. به رغم سخنان ترس‌آمیز و ناامیدکننده برخی مهاجران که مایه رویگردانی و خشم پیامبر شد،<ref>السیرة النبویه، ج1، ص614؛ سید المرسلین، ج2، ص61.</ref> [[مقداد]] از میان ایشان<ref>المغازی، ج1، ص48؛ عیون الاثر، ج1، ص288.</ref> و نیز [[سعد بن معاذ]] به‌نمایندگی از [[انصار]]، اطاعت خود را از پیامبر اعلام داشتند. این درحالی بود که انصار به موجب [[پیمان عقبه دوم]] (۱۳ق) تنها پیمان سپرده بودند که از رسول خدا در مدینه حمایت نمایند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص615.</ref> رسول خدا از سخنان آنان بسیار خرسند شد و به یاران خود وعده پیروزی داد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص614-615؛ المغازی، ج1، ص48-49.</ref> مسلمانان در شب هفدهم رمضان در بدر فرود آمدند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص626؛ الطبقات، ج2، ص10.</ref> مسلمانان از محل دقیق لشکرگاه مشرکان، به دلیل وجود تپه‌های شنی که میان آنان بود، خبر نداشتند. در پی اسیر کردن دو تن از نیروهای قریش و بازجویی از آن‌ها، از شمار تقریبی مشرکان و حضور بزرگان قریش در لشکر مکه آگاهی یافتند و پیامبر (ص) فرمود: مکه جگرگوشه‌های خود را به‌سوی شما روانه کرده است.<ref>المغازی، ج1، ص51-53؛ السیرة النبویه، ج1، ص616-617.</ref>  
پیامبر (ص) در پانزدهم رمضان به[[روحاء]]، روستایی در حدود ۷۴ کیلومتری مدینه که فاصله‌اش را در دو روز می‌پیمودند و محل سکونت [[قبیله مزینه]] بود،<ref>مراصد الاطلاع، ج2، ص638؛ الروض المعطار، ص277؛ المعالم الاثیره، ص131.</ref> رسید و کنار چاهِ آن [[نماز]] گزارد و [[بزرگان قریش]] از جمله ابوجهل و زمعة بن اسود را نفرین کرد.<ref>المغازی، ج1، ص46.</ref>در حالی که مسلمانان در انتظار دستیابی به کاروان قریش بودند، نزدیک بدر، [[جبرئیل]] خبر رسیدن سپاه دشمن را به[[رسول خدا(ص)]] ابلاغ کرد.<ref>المغازی، ج1، ص131.</ref> سپس پیامبر (ص) اصحاب خود را به مشورت طلبید. به رغم سخنان ترس‌آمیز و ناامیدکننده برخی مهاجران که مایه رویگردانی و خشم پیامبر شد،<ref>السیرة النبویه، ج1، ص614؛ سید المرسلین، ج2، ص61.</ref> [[مقداد]] از میان ایشان<ref>المغازی، ج1، ص48؛ عیون الاثر، ج1، ص288.</ref>و نیز [[سعد بن معاذ]] به‌نمایندگی از [[انصار]]، اطاعت خود را از پیامبر اعلام داشتند. این درحالی بود که انصار به موجب [[پیمان عقبه دوم]] (۱۳ق) تنها پیمان سپرده بودند که از رسول خدا در مدینه حمایت نمایند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص615.</ref>رسول خدا از سخنان آنان بسیار خرسند شد و به یاران خود وعده پیروزی داد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص614-615؛ المغازی، ج1، ص48-49.</ref>مسلمانان در شب هفدهم رمضان در بدر فرود آمدند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص626؛ الطبقات، ج2، ص10.</ref> مسلمانان از محل دقیق لشکرگاه مشرکان، به دلیل وجود تپه‌های شنی که میان آنان بود، خبر نداشتند. در پی اسیر کردن دو تن از نیروهای قریش و بازجویی از آن‌ها، از شمار تقریبی مشرکان و حضور بزرگان قریش در لشکر مکه آگاهی یافتند و پیامبر (ص) فرمود: مکه جگرگوشه‌های خود را به‌سوی شما روانه کرده است.<ref>المغازی، ج1، ص51-53؛ السیرة النبویه، ج1، ص616-617.</ref>


بر پایه گزارشی، در پی نظرخواهی پیامبر از یاران خود درباره محل جای گرفتن لشکر، به صلاح‌دید [[حباب بن منذر انصاری]]، لشکر اسلام کنار چاه‌های بدر فرود آمد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص620؛ المغازی، ج1، ص53.</ref> برپایه روایتی که مورد نقد برخی از محققان نیز قرار گرفته،<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص29-30.</ref> جبرئیل نظر حباب را تأیید کرد و او را حباب ذوالرای (کاردان) خواندند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص620؛ المغازی، ج1، ص53-54.</ref> برخی از مشرکان در پی آگاهی از حضور سپاه مسلمانان در بدر، با بیهوده دانستن لشکرکشی خود، به ابوجهل اعتراض نمودند و از بیم شبیخون مسلمانان، آن‌شب را پاسداری دادند و حتی نتوانستند گوشت‌هایی را که کباب کرده بودند، بخورند و آن شب را گرسنه سپری کردند.<ref>المغازی، ج1، ص55.</ref> در برابر، آن شب مسلمانان خوابی آرام داشتند که در آیه ۱۱ انفال از الطاف خداوند بر آنان شمرده شده است. در این آیه، بارانی که ریگستان زیر پای آنان را محکم ساخت، نیز از این امدادها شمرده شده است.<ref>نک: التبیان، ج5، ص86؛ جامع البیان، ج9، ص257-259؛ المیزان، ج9، ص22.</ref> آب‌های گردآوری شده در این حوض‌ها با اجازه پیامبر، مورد استفاده مشرکان نیز قرار گرفت.<ref>المغازی، ج1، ص61.</ref>  
بر پایه گزارشی، در پی نظرخواهی پیامبر از یاران خود درباره محل جای گرفتن لشکر، به صلاح‌دید [[حباب بن منذر انصاری]]، لشکر اسلام کنار چاه‌های بدر فرود آمد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص620؛ المغازی، ج1، ص53.</ref>برپایه روایتی که مورد نقد برخی از محققان نیز قرار گرفته،<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص29-30.</ref> جبرئیل نظر حباب را تأیید کرد و او را حباب ذوالرای (کاردان) خواندند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص620؛ المغازی، ج1، ص53-54.</ref>برخی از مشرکان در پی آگاهی از حضور سپاه مسلمانان در بدر، با بیهوده دانستن لشکرکشی خود، به ابوجهل اعتراض نمودند و از بیم شبیخون مسلمانان، آن‌شب را پاسداری دادند و حتی نتوانستند گوشت‌هایی را که کباب کرده بودند، بخورند و آن شب را گرسنه سپری کردند.<ref>المغازی، ج1، ص55.</ref>در برابر، آن شب مسلمانان خوابی آرام داشتند که در آیه ۱۱ انفال از الطاف خداوند بر آنان شمرده شده است. در این آیه، بارانی که ریگستان زیر پای آنان را محکم ساخت، نیز از این امدادها شمرده شده است.<ref>نک: التبیان، ج5، ص86؛ جامع البیان، ج9، ص257-259؛ المیزان، ج9، ص22.</ref>آب‌های گردآوری شده در این حوض‌ها با اجازه پیامبر، مورد استفاده مشرکان نیز قرار گرفت.<ref>المغازی، ج1، ص61.</ref>


صبح‌دم پیامبر (ص) در حال آرایش صفوف بود که سپاه قریش با جمعیتی انبوه همراه نخوت و غرور و با یقین از پیروزی خود، از تپه عَقَنقُل ظاهر شد. رسول خدا (ص) با دیدن آنان، هلاکت و نابودیشان را از خدا خواست<ref>السیرة النبویه، ج1، ص621.</ref> و در خطبه‌ای<ref>السیرة النبویه، ج1، ص673؛ المغازی، ج1، ص58-59؛ المغازی، ج1، ص81.</ref> دستور خداوند در آیه ۶۵ [[سوره انفال]] درباره تکلیف ویژه مسلمانان در این نبرد برای پایداری در برابر دشمن با نسبت ۲۰ مسلمان در برابر ۲۰۰ [[مشرک]] را اعلام کرد و بدری‌ها را از هرگونه عقب‌نشینی در برابر کافران، سخت برحذر داشت و به متخلفان وعده دوزخ داد. (سوره انفال، آیه۱۵–۱۶) برخی مفسران این را ویژه بدری‌ها دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج9، ص266.</ref>  
صبح‌دم پیامبر (ص) در حال آرایش صفوف بود که سپاه قریش با جمعیتی انبوه همراه نخوت و غرور و با یقین از پیروزی خود، از تپه عَقَنقُل ظاهر شد. رسول خدا (ص) با دیدن آنان، هلاکت و نابودیشان را از خدا خواست<ref>السیرة النبویه، ج1، ص621.</ref>و در خطبه‌ای<ref>السیرة النبویه، ج1، ص673؛ المغازی، ج1، ص58-59؛ المغازی، ج1، ص81.</ref>دستور خداوند در آیه ۶۵ [[سوره انفال]] درباره تکلیف ویژه مسلمانان در این نبرد برای پایداری در برابر دشمن با نسبت ۲۰ مسلمان در برابر ۲۰۰ [[مشرک]] را اعلام کرد و بدری‌ها را از هرگونه عقب‌نشینی در برابر کافران، سخت برحذر داشت و به متخلفان وعده دوزخ داد. (سوره انفال، آیه۱۵–۱۶) برخی مفسران این را ویژه بدری‌ها دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج9، ص266.</ref>


آیه ({{قلم رنگ|سبز|اِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ}}) (سوره انفال، آیه۹) نشان می‌دهد که پیش از آغاز نبرد، مسلمانان بیمناک و پریشان بودند و با همه وجود از خدا یاری می‌طلبیدند. به‌گزارشی، در این وضعیت، رسول خدا (ص) نیز به درگاه خداوند استغاثه کرد.<ref>جامع البیان، ج9، ص251؛ صحیح مسلم، ج5، ص156؛ مجمع البیان، ج4، ص807.</ref>  
آیه ({{قلم رنگ|سبز|اِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ}}) (سوره انفال، آیه۹) نشان می‌دهد که پیش از آغاز نبرد، مسلمانان بیمناک و پریشان بودند و با همه وجود از خدا یاری می‌طلبیدند. به‌گزارشی، در این وضعیت، رسول خدا (ص) نیز به درگاه خداوند استغاثه کرد.<ref>جامع البیان، ج9، ص251؛ صحیح مسلم، ج5، ص156؛ مجمع البیان، ج4، ص807.</ref>


موقعیت سپاه پیامبر (ص) چنان بود که پشت به آفتاب و رو به مشرکان بودند و مشرکان رو به آفتاب قرار داشتند.<ref>المغازی، ج1، ص56.</ref> پرچم اصلی مسلمانان، عقاب نام داشت<ref>الطبقات، ج1، ص81؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص721.</ref> و در دست [[علی(ع)]] بود.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص613؛ الاغانی، ج4، ص180؛ الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص37؛ الصحیح من سیرة النبی، ج6، ص115-121.</ref> نخست پیامبر (ص) در پیامی، بی‌میلی خود برای نبرد با قریش را اعلام کرد و از آنان خواست تا نبرد با او را به‌گروه‌های دیگر عرب که با پیامبر خویشاوندی نداشتند، واگذار نمایند. این پیام از جانب افرادی چون [[حکیم بن حزام اسدی]]، منصفانه تلقی شد و آنان خواهان بازگشت شدند. اما جنگ‌طلبی و گردن‌فرازی [[ابوجهل]] در این‌جا نیز مانع بازگشت [[قریش]] شد.<ref>المغازی، ج1، ص61.</ref> مشرکان [[عمیر بن وهب جمحی|عمیر بن وهب جُمَحی]] را برای خبر آوردن از مسلمانان و اطمینان از کمین نزدن ایشان فرستادند. او مسلمانان را گروهی بی ساز و برگ، ولی مصمم برای مرگ وصف نمود. حکیم بن حزام برای پیش‌گیری از نبرد نزد [[عتبة بن ربیعه]] رفت و از وی خواست تا با پرداخت خون‌بهای [[عمرو بن حضرمی]] و بهای کالاهایی که مسلمانان در [[سریه نخله]] گرفته بودند، سپاه را به مکه بازگرداند. اما با واکنش ابوجهل، تلاش او بی‌نتیجه ماند. وی در میان مردم فریاد برآورد و دلیل تعلل عتبه را در نبرد، ترس و ارتباط نسبی‌اش با پیامبر (ص) و حضور پسرش کنار ایشان اعلام کرد.
موقعیت سپاه پیامبر (ص) چنان بود که پشت به آفتاب و رو به مشرکان بودند و مشرکان رو به آفتاب قرار داشتند.<ref>المغازی، ج1، ص56.</ref>پرچم اصلی مسلمانان، عقاب نام داشت<ref>الطبقات، ج1، ص81؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص721.</ref>و در دست [[علی(ع)]] بود.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص613؛ الاغانی، ج4، ص180؛ الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص37؛ الصحیح من سیرة النبی، ج6، ص115-121.</ref>نخست پیامبر (ص) در پیامی، بی‌میلی خود برای نبرد با قریش را اعلام کرد و از آنان خواست تا نبرد با او را به‌گروه‌های دیگر عرب که با پیامبر خویشاوندی نداشتند، واگذار نمایند. این پیام از جانب افرادی چون [[حکیم بن حزام اسدی]]، منصفانه تلقی شد و آنان خواهان بازگشت شدند. اما جنگ‌طلبی و گردن‌فرازی [[ابوجهل]] در این‌جا نیز مانع بازگشت [[قریش]] شد.<ref>المغازی، ج1، ص61.</ref>مشرکان [[عمیر بن وهب جمحی|عمیر بن وهب جُمَحی]] را برای خبر آوردن از مسلمانان و اطمینان از کمین نزدن ایشان فرستادند. او مسلمانان را گروهی بی ساز و برگ، ولی مصمم برای مرگ وصف نمود. حکیم بن حزام برای پیش‌گیری از نبرد نزد [[عتبة بن ربیعه]] رفت و از وی خواست تا با پرداخت خون‌بهای [[عمرو بن حضرمی]] و بهای کالاهایی که مسلمانان در [[سریه نخله]] گرفته بودند، سپاه را به مکه بازگرداند. اما با واکنش ابوجهل، تلاش او بی‌نتیجه ماند. وی در میان مردم فریاد برآورد و دلیل تعلل عتبه را در نبرد، ترس و ارتباط نسبی‌اش با پیامبر (ص) و حضور پسرش کنار ایشان اعلام کرد.


در گزارشی، دلیل اصرار ابوجهل، بیم از بالا گرفتن کار و نفوذ بیشتر عتبه در میان مکیان یاد شده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص622؛ المغازی، ج1، ص62-64.</ref> او پیش از آغاز نبرد تن به تن، برای تحریک بیشتر عواطف مکیان، [[عامر بن حضرمی|عامر حضرمی]] را واداشت تا سر خود را بتراشیده و با خاک ریختن بر سر خود، به خون‌خواهی برادرش بپردازد. عامر، خود، نخستین کسی بود که به صفوف مسلمانان یورش برد.<ref>المغازی، ج1، ص64-65.</ref> پیامبر (ص) دستور داده بود مسلمانان پیش از نزدیک شدن مشرکان، دست به شمشیر نبرند و تنها آماده تیراندازی باشند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص625؛ المغازی، ج1، ص67؛ تاریخ طبری، ج2، ص446.</ref> زخم زبان‌های پیوسته ابوجهل و قریش به عتبه، او را واداشت تا آغازگر جنگی باشد که خود برای خاموشی آن تلاش می‌کرد. از این‌رو، او همراه پسرش [[ولید بن عتبه|ولید]] و برادرش [[شیبة بن ربیعه|شیبه]]، پا به میدان نهاد و نبرد تن به تن را آغاز کرد.<ref>المغازی، ج1، ص66-67.</ref> پیامبر (ص) شاید بر پایه پیمان عقبه دوم که انصار متعهد به پاسداری از ایشان در مدینه شده بودند، نمی‌خواست انصار در نخستین درگیری رویاروی قریش قرار گیرند.
در گزارشی، دلیل اصرار ابوجهل، بیم از بالا گرفتن کار و نفوذ بیشتر عتبه در میان مکیان یاد شده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص622؛ المغازی، ج1، ص62-64.</ref>او پیش از آغاز نبرد تن به تن، برای تحریک بیشتر عواطف مکیان، [[عامر بن حضرمی|عامر حضرمی]] را واداشت تا سر خود را بتراشیده و با خاک ریختن بر سر خود، به خون‌خواهی برادرش بپردازد. عامر، خود، نخستین کسی بود که به صفوف مسلمانان یورش برد.<ref>المغازی، ج1، ص64-65.</ref>پیامبر (ص) دستور داده بود مسلمانان پیش از نزدیک شدن مشرکان، دست به شمشیر نبرند و تنها آماده تیراندازی باشند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص625؛ المغازی، ج1، ص67؛ تاریخ طبری، ج2، ص446.</ref>زخم زبان‌های پیوسته ابوجهل و قریش به عتبه، او را واداشت تا آغازگر جنگی باشد که خود برای خاموشی آن تلاش می‌کرد. از این‌رو، او همراه پسرش [[ولید بن عتبه|ولید]] و برادرش [[شیبة بن ربیعه|شیبه]]، پا به میدان نهاد و نبرد تن به تن را آغاز کرد.<ref>المغازی، ج1، ص66-67.</ref>پیامبر (ص) شاید بر پایه پیمان عقبه دوم که انصار متعهد به پاسداری از ایشان در مدینه شده بودند، نمی‌خواست انصار در نخستین درگیری رویاروی قریش قرار گیرند.


از این رو، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] و علی (ع) و [[عبیدة بن حارث |عبیدة]] بن [[حارث بن عبدالمطلب]] را به میدان فرستاد. حمزه، عتبه را و علی (ع) ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی (ع) شیبه را کشتند. برپایه روایتی از علی (ع) آن امام در کشتن هر سه تن شرکت داشته است.<ref>روض الجنان، ج5، ص48.</ref> آیه ({{قلم رنگ|سبز|هَـذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُواْ فِی…}}) (سوره حجّ، آیه ۱۹) درباره این نبرد تن به تن نازل شد.<ref>المغازی، ج1، ص68-70؛ جامع البیان، ج17، ص172-173؛ اسباب النزول، ص207.</ref> عبیده که زخمی شده بود، در بازگشت به مدینه، به شهادت رسید. کشته شدن این سه تن، ضربه‌ای سخت به قریش بود. ابوجهل با سخنان خود به مردم اطمینان می‌داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: لنا العُزّی ولا عُزّی لکم. منادی پیامبر (ص) گفت: الله مولانا و لا مولا لکم.<ref>سبل الهدی، ج4، ص36.</ref> پیامبر (ص) با برداشتن مشتی خاک و پاشیدن آن به سوی کافران، آنان را نفرین کرد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص628؛ المغازی، ج1، ص81.</ref> بر پایه روایتی، پیامبر (ص) از علی (ع) خواست تا از مکانی خاص، مشتی خاک به او دهد و علی (ع) این را از مناقب ویژه خود می‌دانست.<ref>الخصال، ص576؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص67.</ref> بنابر روایتی از ابن عباس، آیه ({{قلم رنگ|سبز|وَمَا رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللهَ رَمَی}}) (سوره انفال، آیه۱۷) در این زمینه نازل شد.<ref>المعجم الکبیر، ج11، ص227؛ الکشاف، ج2، ص207؛ مجمع الزوائد، ج6، ص84.</ref>  
از این رو، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] و علی (ع) و [[عبیدة بن حارث |عبیدة]] بن [[حارث بن عبدالمطلب]] را به میدان فرستاد. حمزه، عتبه را و علی (ع) ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی (ع) شیبه را کشتند. برپایه روایتی از علی (ع) آن امام در کشتن هر سه تن شرکت داشته است.<ref>روض الجنان، ج5، ص48.</ref>آیه ({{قلم رنگ|سبز|هَـذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُواْ فِی…}}) (سوره حجّ، آیه ۱۹) درباره این نبرد تن به تن نازل شد.<ref>المغازی، ج1، ص68-70؛ جامع البیان، ج17، ص172-173؛ اسباب النزول، ص207.</ref>عبیده که زخمی شده بود، در بازگشت به مدینه، به شهادت رسید. کشته شدن این سه تن، ضربه‌ای سخت به قریش بود. ابوجهل با سخنان خود به مردم اطمینان می‌داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: لنا العُزّی ولا عُزّی لکم. منادی پیامبر (ص) گفت: الله مولانا و لا مولا لکم.<ref>سبل الهدی، ج4، ص36.</ref>پیامبر (ص) با برداشتن مشتی خاک و پاشیدن آن به سوی کافران، آنان را نفرین کرد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص628؛ المغازی، ج1، ص81.</ref>بر پایه روایتی، پیامبر (ص) از علی (ع) خواست تا از مکانی خاص، مشتی خاک به او دهد و علی (ع) این را از مناقب ویژه خود می‌دانست.<ref>الخصال، ص576؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص67.</ref>بنابر روایتی از ابن عباس، آیه ({{قلم رنگ|سبز|وَمَا رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللهَ رَمَی}}) (سوره انفال، آیه۱۷) در این زمینه نازل شد.<ref>المعجم الکبیر، ج11، ص227؛ الکشاف، ج2، ص207؛ مجمع الزوائد، ج6، ص84.</ref>


بدین‌گونه، نبرد میان صفوف مسلمانان و مشرکان آغاز شد. شعار مسلمانان در بدر این بود: «یا منصور امِتْ»؛ «ای یاری شده! دشمن را بمیران».<ref>المغازی، ج1، ص72؛ الطبقات، ج2، ص10؛ سبل الهدی، ج4، ص44.</ref> [[ابن هشام]] این شعار را «احدٌ احدٌ» دانسته است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص634.</ref> بعدها این شعار اهل بدر، با توجه به جایگاهشان، در رویدادهای گوناگون به‌کار رفت؛ از جمله در قیام [[مسلم بن عقیل]] در دوران حکومت [[ابن زیاد]] به سال ۶۰ق.<ref>تاریخ طبری، ج5، ص368؛ البدایة و النهایه، ج8، ص154.</ref> قیام [[مختار ثقفی]] به سال ۶۶ق.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص390؛ تاریخ طبری، ج6، ص20؛ البدایة و النهایه، ج8، ص266.</ref> قیام [[زید بن علی]] بر ضد هشام در کوفه به سال ۱۲۲ق.<ref>تاریخ طبری، ج7، ص183؛ تجارب الامم، ج3، ص142.</ref> و درگیری [[عباسیان]] با [[مروانیان]] در [[نبرد زاب]] به سال ۱۳۲ق.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص317؛ سبل الهدی، ج4، ص148.</ref>  
بدین‌گونه، نبرد میان صفوف مسلمانان و مشرکان آغاز شد. شعار مسلمانان در بدر این بود: «یا منصور امِتْ»؛ «ای یاری شده! دشمن را بمیران».<ref>المغازی، ج1، ص72؛ الطبقات، ج2، ص10؛ سبل الهدی، ج4، ص44.</ref>[[ابن هشام]] این شعار را «احدٌ احدٌ» دانسته است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص634.</ref>بعدها این شعار اهل بدر، با توجه به جایگاهشان، در رویدادهای گوناگون به‌کار رفت؛ از جمله در قیام [[مسلم بن عقیل]] در دوران حکومت [[ابن زیاد]] به سال ۶۰ق.<ref>تاریخ طبری، ج5، ص368؛ البدایة و النهایه، ج8، ص154.</ref> قیام [[مختار ثقفی]] به سال ۶۶ق.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص390؛ تاریخ طبری، ج6، ص20؛ البدایة و النهایه، ج8، ص266.</ref> قیام [[زید بن علی]] بر ضد هشام در کوفه به سال ۱۲۲ق.<ref>تاریخ طبری، ج7، ص183؛ تجارب الامم، ج3، ص142.</ref>و درگیری [[عباسیان]] با [[مروانیان]] در [[نبرد زاب]] به سال ۱۳۲ق.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص317؛ سبل الهدی، ج4، ص148.</ref>


برپایه گزارشی که مورد نقد جدی برخی از محققان است،<ref>نک: الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص41-45.</ref> برای پیامبر (ص) سایبانی (عریش) ساختند.<ref>المغازی، ج1، ص55؛ السیرة النبویه، ج1، ص620؛ الطبقات، ج2، ص11.</ref> اما برپایه سخن امیرالمؤمنین (ع) پیامبر (ص) در بدر از همه مسلمانان به‌دشمن نزدیک‌تر بود و هرگاه نبرد سخت می‌شد، مسلمانان به ایشان که سخت‌تر از همه می‌جنگید، پناه می‌بردند.<ref>مسند احمد، ج1، ص86، 126؛ الطبقات، ج1، ص17؛ تاریخ طبری، ج2، ص426.</ref>  
برپایه گزارشی که مورد نقد جدی برخی از محققان است،<ref>نک: الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص41-45.</ref> برای پیامبر (ص) سایبانی (عریش) ساختند.<ref>المغازی، ج1، ص55؛ السیرة النبویه، ج1، ص620؛ الطبقات، ج2، ص11.</ref>اما برپایه سخن امیرالمؤمنین (ع) پیامبر (ص) در بدر از همه مسلمانان به‌دشمن نزدیک‌تر بود و هرگاه نبرد سخت می‌شد، مسلمانان به ایشان که سخت‌تر از همه می‌جنگید، پناه می‌بردند.<ref>مسند احمد، ج1، ص86، 126؛ الطبقات، ج1، ص17؛ تاریخ طبری، ج2، ص426.</ref>


== امدادهای غیبی ==
== امدادهای غیبی ==
خداوند مسلمانان را به شیوه‌های گوناگون یاری کرد؛ از جمله: چیره شدن خواب بر آنان برای آرامش، فروفرستادن [[باران]] برای [[طهارت]] و محکم شدن زمین شنی زیر پای آنان، و کثرت و قلت نیروهای دو طرف به گونه‌ای که موجب تقویت روحیه مسلمانان و تضعیف روحیه مشرکان در نتیجه غرور شود.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص673؛ البدایة و النهایه، ج3، ص269.</ref>  
خداوند مسلمانان را به شیوه‌های گوناگون یاری کرد؛ از جمله: چیره شدن خواب بر آنان برای آرامش، فروفرستادن [[باران]] برای [[طهارت]] و محکم شدن زمین شنی زیر پای آنان، و کثرت و قلت نیروهای دو طرف به گونه‌ای که موجب تقویت روحیه مسلمانان و تضعیف روحیه مشرکان در نتیجه غرور شود.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص673؛ البدایة و النهایه، ج3، ص269.</ref>


حضور فرشتگان از امدادهای غیبی است که در قرآن و گزارش‌های تاریخی بازتاب یافته است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص633؛ المغازی، ج1، ص76؛ المغازی، ج1، ص78-79؛ المغازی، ج1، ص81؛ المغازی، ج1، ص91؛ الطبقات، ج2، ص20.</ref> ظاهر آیه: ({{قلم رنگ|سبز|فَاسْتَجَابَ لَکُمْ اَنِّی مُمِدُّکُم بِاَلْفٍ مِّنَ الْمَلَائکَةِ مُرْدِفِینَ}}) (سوره انفال، آیه۹) نشان می‌دهد که فرشتگان از آغاز نبرد حضور داشته‌اند. شمار هزار نفری فرشتگان، در آیه بعد به سه هزار تن افزوده گشت (سوره آل عمران، آیه۱۲۴) و به مؤمنان وعده داده شد که اگر صبر و تقوا پیشه کنند، این شمار به پنج هزار تن افزایش خواهد یافت. (سوره آل عمران، آیه125)<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج3، ص752؛ مجمع البیان، ج2، ص828؛ روض الجنان، ج5، ص52-56.</ref> برخی مفسران شمار [[ملائکه]] را به هشت یا نه هزار تن نیز رسانده‌اند.<ref>مجمع البیان، ج2، ص828؛ روض الجنان، ج5، ص56.</ref> منابع از دستارهای سبز، زرد، و سرخ رنگ برای فرشتگان یاد کرده‌اند.<ref>الکافی، ج6، ص461؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص196.</ref> حضور فرشتگان در بدر از سوی مشرکان مانند [[سهیل بن عمرو]] و [[ابواسید ساعدی]]<ref>المغازی، ج1، ص76.</ref> و مسلمانان حاضر در نبرد، مانند [[ابن مسعود]]، نیز گزارش شده است.<ref>الکشاف، ج2، ص201.</ref> به گزارش [[ابن عباس]]، نبرد بدر تنها نبردی بود که فرشتگان در آن همراه مسلمانان جنگیدند؛ اما برخی تنها به حضور آنان اشاره دارند.<ref>المغازی، ج1، ص79؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج8، ص469؛ المعجم الکبیر، ج11، ص133.</ref> حضور یک فرشته مقرب الهی برای از میان بردن مشرکان کافی بود؛ اما چنان‌که آیه ۱۰ انفال اشاره دارد، دلیل حضور این فرشتگان آرامش‌بخشی و پایدار ساختن مسلمانان در نبرد و اراده خداوند برای عذاب کافران با شیوه عادی (دستان مؤمنان) بود. بدین‌سان، فراوانی شمار فرشتگان برای یاری رساندن به مسلمانان توجیه می‌شود.
حضور فرشتگان از امدادهای غیبی است که در قرآن و گزارش‌های تاریخی بازتاب یافته است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص633؛ المغازی، ج1، ص76؛ المغازی، ج1، ص78-79؛ المغازی، ج1، ص81؛ المغازی، ج1، ص91؛ الطبقات، ج2، ص20.</ref>ظاهر آیه: ({{قلم رنگ|سبز|فَاسْتَجَابَ لَکُمْ اَنِّی مُمِدُّکُم بِاَلْفٍ مِّنَ الْمَلَائکَةِ مُرْدِفِینَ}}) (سوره انفال، آیه۹) نشان می‌دهد که فرشتگان از آغاز نبرد حضور داشته‌اند. شمار هزار نفری فرشتگان، در آیه بعد به سه هزار تن افزوده گشت (سوره آل عمران، آیه۱۲۴) و به مؤمنان وعده داده شد که اگر صبر و تقوا پیشه کنند، این شمار به پنج هزار تن افزایش خواهد یافت. (سوره آل عمران، آیه125)<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج3، ص752؛ مجمع البیان، ج2، ص828؛ روض الجنان، ج5، ص52-56.</ref>برخی مفسران شمار [[ملائکه]] را به هشت یا نه هزار تن نیز رسانده‌اند.<ref>مجمع البیان، ج2، ص828؛ روض الجنان، ج5، ص56.</ref>منابع از دستارهای سبز، زرد، و سرخ رنگ برای فرشتگان یاد کرده‌اند.<ref>الکافی، ج6، ص461؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص196.</ref>حضور فرشتگان در بدر از سوی مشرکان مانند [[سهیل بن عمرو]] و [[ابواسید ساعدی]]<ref>المغازی، ج1، ص76.</ref>و مسلمانان حاضر در نبرد، مانند [[ابن مسعود]]، نیز گزارش شده است.<ref>الکشاف، ج2، ص201.</ref>به گزارش [[ابن عباس]]، نبرد بدر تنها نبردی بود که فرشتگان در آن همراه مسلمانان جنگیدند؛ اما برخی تنها به حضور آنان اشاره دارند.<ref>المغازی، ج1، ص79؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج8، ص469؛ المعجم الکبیر، ج11، ص133.</ref>حضور یک فرشته مقرب الهی برای از میان بردن مشرکان کافی بود؛ اما چنان‌که آیه ۱۰ انفال اشاره دارد، دلیل حضور این فرشتگان آرامش‌بخشی و پایدار ساختن مسلمانان در نبرد و اراده خداوند برای عذاب کافران با شیوه عادی (دستان مؤمنان) بود. بدین‌سان، فراوانی شمار فرشتگان برای یاری رساندن به مسلمانان توجیه می‌شود.


از امدادهای غیبی که نقشی بسیار مهم در شکست مشرکان داشت، وحشت و هراسی بود که خداوند به دل مشرکان انداخت. خداوند در آیات گوناگون به این هراس و وحشت اشاره کرده است. (سوره انفال، آیه ۱۰ و ۱۲) رسول خدا نیز از یاری یافتن خود با ترسی که خداوند در دل دشمنان انداخت، یاد کرده است.<ref>جامع البیان، ج9، ص256.</ref> به تصریح قرآن، [[شیطان]] که به تشویق مشرکان پرداخته، به‌آنان وعده پیروزی می‌داد، با دیدن فرشتگان و سپاه پیامبر (ص) به‌عقب بازگشت و از آنان دوری جست.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص663؛ المغازی، ج1، ص135.</ref>  
از امدادهای غیبی که نقشی بسیار مهم در شکست مشرکان داشت، وحشت و هراسی بود که خداوند به دل مشرکان انداخت. خداوند در آیات گوناگون به این هراس و وحشت اشاره کرده است. (سوره انفال، آیه ۱۰ و ۱۲) رسول خدا نیز از یاری یافتن خود با ترسی که خداوند در دل دشمنان انداخت، یاد کرده است.<ref>جامع البیان، ج9، ص256.</ref>به تصریح قرآن، [[شیطان]] که به تشویق مشرکان پرداخته، به‌آنان وعده پیروزی می‌داد، با دیدن فرشتگان و سپاه پیامبر (ص) به‌عقب بازگشت و از آنان دوری جست.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص663؛ المغازی، ج1، ص135.</ref>
[[پرونده:Badr-h.jpg|بندانگشتی|اسامی شهدای بدر]]
[[پرونده:Badr-h.jpg|بندانگشتی|اسامی شهدای بدر]]


== پایان نبرد ==
== پایان نبرد ==
نبرد بدر که نیم‌روز بیشتر طول نکشید، با کشته شدن هفتاد تن و اسارت همین شمار از مشرکان و تنها با شهادت ۱۴ تن از مسلمانان، شش تن از [[مهاجران]] و هشت تن از [[انصار]]، پایان یافت.<ref>الطبقات، ج2، ص12؛ برای اطلاع از اسامی آنان، نک: المغازی، ج1، ص145-152.</ref> آیات ۱۵۴ [[سوره بقره|بقره]] و ۱۶۹ [[سوره آل عمران|آل عمران]] بر خلاف سخن شماری که شهیدان را مرده و محروم از لذت‌های دنیوی می‌پنداشتند، تصریح می‌کند که خداوند آنان را زنده و بهره‌مند از نعمت‌های بهشتی دانسته است.
نبرد بدر که نیم‌روز بیشتر طول نکشید، با کشته شدن هفتاد تن و اسارت همین شمار از مشرکان و تنها با شهادت ۱۴ تن از مسلمانان، شش تن از [[مهاجران]] و هشت تن از [[انصار]]، پایان یافت.<ref>الطبقات، ج2، ص12؛ برای اطلاع از اسامی آنان، نک: المغازی، ج1، ص145-152.</ref>آیات ۱۵۴ [[سوره بقره|بقره]] و ۱۶۹ [[سوره آل عمران|آل عمران]] بر خلاف سخن شماری که شهیدان را مرده و محروم از لذت‌های دنیوی می‌پنداشتند، تصریح می‌کند که خداوند آنان را زنده و بهره‌مند از نعمت‌های بهشتی دانسته است.


[[ابن قتیبه]] شمار کشتگان قریش را ۵۰ تن و اسیران آن‌ها را ۴۴ تن دانسته است.<ref>المعارف، ص155.</ref> از مهم‌ترین کشته‌های آنان می‌توان به ابوجهل اشاره کرد که پیامبر او را راس ائمة الکفر و فرعون امت نامیده بود.<ref>المغازی، ج1، ص91؛ المعجم الکبیر، ج9، ص84؛ الامالی، طوسی، ص310.</ref> [[نوفل بن خویلد]]<ref>المغازی، ج1، ص91.</ref> و [[زمعة بن اسود زهری]]<ref>السیرة النبویه، ج1، ص643؛ المغازی، ج1، ص80-81.</ref> نیز در این نبرد کشته شدند. مجاهدت امیرالمؤمنین (ع) در این نبرد چنان بود که گفته‌اند ۳۵ تن از مشرکان تنها به‌دست وی به هلاکت رسیدند.<ref>روض الجنان، ج5، ص50.</ref> پیامبر (ص) درباره این نبرد فرمود: هیچ‌گاه شیطان کوچک‌تر و درمانده‌تر از [[روز عرفه]] نبوده، مگر در روز بدر.<ref>الموطّا، ج1، ص422؛ المصنف، صنعانی، ج4، ص378؛ المغازی، ج1، ص77-78؛ فضائل الاوقات، ص355.</ref>  
[[ابن قتیبه]] شمار کشتگان قریش را ۵۰ تن و اسیران آن‌ها را ۴۴ تن دانسته است.<ref>المعارف، ص155.</ref>از مهم‌ترین کشته‌های آنان می‌توان به ابوجهل اشاره کرد که پیامبر او را راس ائمة الکفر و فرعون امت نامیده بود.<ref>المغازی، ج1، ص91؛ المعجم الکبیر، ج9، ص84؛ الامالی، طوسی، ص310.</ref>[[نوفل بن خویلد]]<ref>المغازی، ج1، ص91.</ref>و [[زمعة بن اسود زهری]]<ref>السیرة النبویه، ج1، ص643؛ المغازی، ج1، ص80-81.</ref>نیز در این نبرد کشته شدند. مجاهدت امیرالمؤمنین (ع) در این نبرد چنان بود که گفته‌اند ۳۵ تن از مشرکان تنها به‌دست وی به هلاکت رسیدند.<ref>روض الجنان، ج5، ص50.</ref>پیامبر (ص) درباره این نبرد فرمود: هیچ‌گاه شیطان کوچک‌تر و درمانده‌تر از [[روز عرفه]] نبوده، مگر در روز بدر.<ref>الموطّا، ج1، ص422؛ المصنف، صنعانی، ج4، ص378؛ المغازی، ج1، ص77-78؛ فضائل الاوقات، ص355.</ref>


خداوند نبرد بدر را به منزله عذاب الهی بر مشرکان دانسته (سوره دخان، آیه ۱۶) و آن را روز عذاب کوچک پیش از عذاب بزرگ‌تر نامیده است. (سوره سجده، آیه ۲۱) در آیات گوناگون، خداوند نزول این عذاب‌ها بر سپاه قریش را به سبب مخالفت آنان با خدا و رسولش (سوره انفال، آیه۱۳) و نیز بازداشتن مردم از [[مسجدالحرام]] (سوره انفال، آیه۳۴) شمرده است.
خداوند نبرد بدر را به منزله عذاب الهی بر مشرکان دانسته (سوره دخان، آیه ۱۶) و آن را روز عذاب کوچک پیش از عذاب بزرگ‌تر نامیده است. (سوره سجده، آیه ۲۱) در آیات گوناگون، خداوند نزول این عذاب‌ها بر سپاه قریش را به سبب مخالفت آنان با خدا و رسولش (سوره انفال، آیه۱۳) و نیز بازداشتن مردم از [[مسجدالحرام]] (سوره انفال، آیه۳۴) شمرده است.


== غنائم ==
== غنائم ==
غنیمت‌های بدر، جز نبرد افزارها و وسایل شخصی کشته شدگان، شامل ۱۵۰ شتر، ۱۰ اسب، مقداری چرم و پارچه و ابزارهای نبرد بود<ref>المغازی، ج1، ص100، 102-103.</ref> که گفت‌وگو درباره چگونگی تقسیم آن موجب بروز اختلاف میان اصحاب شد. حتی شماری پیامبر را به برداشتن بخشی از غنیمت‌ها متهم کردند.<ref>المغازی، ج1، ص102.</ref> آیات اول [[سوره انفال]] به بیان این اختلاف و حکم آن پرداخته است. آیه نخست بیان می‌کند که اصحاب پیوسته نزد پیامبر (ص) می‌آمدند و از او درباره غنیمت‌ها سؤال می‌کردند. خداوند با تأکید بر اطاعت از پیامبر، [[خمس]] غنیمت‌ها را از آنِ خدا و رسولش و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان دانست. (سوره انفال، آیه۴۱) از این رو، پیامبر باقی‌مانده غنیمت‌ها را میان حاضران در نبرد تقسیم کرد و سهمی نیز برای کسانی در نظر گرفت که آنان را در [[مدینه]] و [[قبا]] جانشین خود کرده بود. نیز سهمی به[[سعد بن عباده خزرجی]] پرداخت که نتوانسته بود به دلیل مارگزیدگی مسلمانان را همراهی کند؛ ولی انصار را برای حضور در بدر تشویق کرده بود.<ref>المغازی، ج1، ص101.</ref>  
غنیمت‌های بدر، جز نبرد افزارها و وسایل شخصی کشته شدگان، شامل ۱۵۰ شتر، ۱۰ اسب، مقداری چرم و پارچه و ابزارهای نبرد بود<ref>المغازی، ج1، ص100، 102-103.</ref>که گفت‌وگو درباره چگونگی تقسیم آن موجب بروز اختلاف میان اصحاب شد. حتی شماری پیامبر را به برداشتن بخشی از غنیمت‌ها متهم کردند.<ref>المغازی، ج1، ص102.</ref>آیات اول [[سوره انفال]] به بیان این اختلاف و حکم آن پرداخته است. آیه نخست بیان می‌کند که اصحاب پیوسته نزد پیامبر (ص) می‌آمدند و از او درباره غنیمت‌ها سؤال می‌کردند. خداوند با تأکید بر اطاعت از پیامبر، [[خمس]] غنیمت‌ها را از آنِ خدا و رسولش و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان دانست. (سوره انفال، آیه۴۱) از این رو، پیامبر باقی‌مانده غنیمت‌ها را میان حاضران در نبرد تقسیم کرد و سهمی نیز برای کسانی در نظر گرفت که آنان را در [[مدینه]] و [[قبا]] جانشین خود کرده بود. نیز سهمی به[[سعد بن عباده خزرجی]] پرداخت که نتوانسته بود به دلیل مارگزیدگی مسلمانان را همراهی کند؛ ولی انصار را برای حضور در بدر تشویق کرده بود.<ref>المغازی، ج1، ص101.</ref>


موضوع دیگر اختلاف، مسئله اسیران بود. شماری همچون [[عمر بن خطاب]] و [[سعد بن معاذ]] و [[عبدالله بن رواحه]]، بر کشتن آنان و برخی بر آزاد ساختن ایشان در ازای دریافت [[فدیه]] اصرار داشتند.<ref>المغازی، ج1، ص110؛ السیرة النبویه، ج1، ص676؛ جامع البیان، ج10، ص56.</ref> از مقایسه آیات ۶۷ انفال و ۴ [[سوره محمد|محمد]] چنین برمی‌آید که مسلمانان را از اسیر گرفتن در هنگام نبرد نهی نموده؛ اما در پی چیرگی بر دشمن، این کار را [[جایز]] شمرده و مسلمانان را مخیر به آزادی اسیران در ازای فدیه یا بدون آن دانسته است.<ref>الخلاف، ج4، ص190-191؛ سبل الهدی، ج4، ص93.</ref>  
موضوع دیگر اختلاف، مسئله اسیران بود. شماری همچون [[عمر بن خطاب]] و [[سعد بن معاذ]] و [[عبدالله بن رواحه]]، بر کشتن آنان و برخی بر آزاد ساختن ایشان در ازای دریافت [[فدیه]] اصرار داشتند.<ref>المغازی، ج1، ص110؛ السیرة النبویه، ج1، ص676؛ جامع البیان، ج10، ص56.</ref>از مقایسه آیات ۶۷ انفال و ۴ [[سوره محمد|محمد]] چنین برمی‌آید که مسلمانان را از اسیر گرفتن در هنگام نبرد نهی نموده؛ اما در پی چیرگی بر دشمن، این کار را [[جایز]] شمرده و مسلمانان را مخیر به آزادی اسیران در ازای فدیه یا بدون آن دانسته است.<ref>الخلاف، ج4، ص190-191؛ سبل الهدی، ج4، ص93.</ref>


آیه ۶۷ انفال: ({{قلم رنگ|سبز|ما کانَ لِنَبِیٍّ اَنْ یَکُونَ لَهُ اَسْری حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْاَرْضِ…}}) درباره کشتن کافران و پرهیز از اسارت آنان، پیش از پیروزی کامل در نبرد است. از این‌رو، به باور فقیهان شیعه، اسیرانی که هنگام نبرد اسیر می‌شوند، رسول خدا (ص) مخیر به آزادی آن‌ها با دریافت فدیه یا بدون آن است.<ref>الخلاف، ج4، ص191؛ جواهر الکلام، ج21، ص125.</ref> بر این اساس، سوره محمد نسخ آیه انفال نیست؛ چنان‌که برخی گمان کرده‌اند نخست حکم اسیران کشتن آنان بود، اما بعد نسخ شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص58؛ التسهیل، ج1، ص332؛ سبل الهدی، ج4، ص61.</ref>  
آیه ۶۷ انفال: ({{قلم رنگ|سبز|ما کانَ لِنَبِیٍّ اَنْ یَکُونَ لَهُ اَسْری حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْاَرْضِ…}}) درباره کشتن کافران و پرهیز از اسارت آنان، پیش از پیروزی کامل در نبرد است. از این‌رو، به باور فقیهان شیعه، اسیرانی که هنگام نبرد اسیر می‌شوند، رسول خدا (ص) مخیر به آزادی آن‌ها با دریافت فدیه یا بدون آن است.<ref>الخلاف، ج4، ص191؛ جواهر الکلام، ج21، ص125.</ref>بر این اساس، سوره محمد نسخ آیه انفال نیست؛ چنان‌که برخی گمان کرده‌اند نخست حکم اسیران کشتن آنان بود، اما بعد نسخ شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص58؛ التسهیل، ج1، ص332؛ سبل الهدی، ج4، ص61.</ref>


== بازگشت به مدینه و آزادی اسرا ==
== بازگشت به مدینه و آزادی اسرا ==
رسول خدا (ص) سه روز در بدر ماند<ref>المنتظم، ج3، ص119.</ref> و در پی خاک‌سپاری شهدا و انداختن کشته‌های متعفن مشرکان<ref>السیرة النبویه، ج1، ص639؛ صحیح البخاری، ج5، ص8؛ صحیح مسلم، ج8، ص164.</ref> در یکی از چاه‌های بدر<ref>السیرة النبویه، ج1، ص639؛ تاریخ طبری، ج2، ص456.</ref> با گرفتن غنیمت‌های بسیار و اسرا به مدینه بازگشت و در میانه راه، [[زید بن حارثه]] و عبدالله بن رواحه را فرستاد تا خبر پیروزی مسلمانان را به مدینه برسانند.<ref>المغازی، ج1، ص114-115؛ السیرة النبویه، ج1، ص642.</ref>  
رسول خدا (ص) سه روز در بدر ماند<ref>المنتظم، ج3، ص119.</ref>و در پی خاک‌سپاری شهدا و انداختن کشته‌های متعفن مشرکان<ref>السیرة النبویه، ج1، ص639؛ صحیح البخاری، ج5، ص8؛ صحیح مسلم، ج8، ص164.</ref>در یکی از چاه‌های بدر<ref>السیرة النبویه، ج1، ص639؛ تاریخ طبری، ج2، ص456.</ref>با گرفتن غنیمت‌های بسیار و اسرا به مدینه بازگشت و در میانه راه، [[زید بن حارثه]] و عبدالله بن رواحه را فرستاد تا خبر پیروزی مسلمانان را به مدینه برسانند.<ref>المغازی، ج1، ص114-115؛ السیرة النبویه، ج1، ص642.</ref>


مسلمانان به فرمان پیامبر (ص) با اسرا رفتاری نیکو داشتند. غذای خود را با آنان تقسیم می‌نمودند و گاه خود پیاده بودند و آن‌ها را سوار می‌کردند.<ref>المغازی، ج1، ص119؛ السیرة النبویه، ج1، ص645؛ تاریخ طبری، ج2، ص460-461.</ref> تنها در میانه راه، در [[صفراء]]، سه تن از اسرا یعنی [[عقبة بن ابی معیط]]، [[نضر بن حارث|نضر]] بن [[حارث بن کلده|حارث بن کَلَده]] و [[طعیمة بن ابی عدی]] که در شکنجه و آزار مسلمانان در مکه از عوامل اصلی بودند، محکوم به قتل شدند و امیرمؤمنان علی (ع) حکم برخی از آنان را اجرا کرد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص644؛ المعارف، ص155؛ سبل الهدی، ج4، ص64.</ref> [[قریش]] نخست نمی‌خواست تا هم کشته داده باشد و هم فدیه پرداخت نماید. از این‌رو، [[مطلب بن ابی وداعه سهمی]]، نخستین کسی را که برای آزادی پدرش فدیه داد، سرزنش کردند؛ اما بعداً ممنوعیت پرداخت فدیه را برداشتند.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص302-303.</ref> اسرا با پرداخت فدیه آزاد شدند و شماری از آنان که توان خواندن و نوشتن داشتند، به شرط آموزش به ده تن از کودکان مدینه، آزاد گشتند.<ref>الطبقات، ج2، ص13، 16.</ref> برخی از [[بنی‌هاشم]] مانند عباس و عقیل و نیز [[ابوعاص بن ربیع]]، داماد پیامبر (ص) نیز با پرداخت فدیه آزاد شدند.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص281؛ المغازی، ج1، ص131؛ المغازی، ج1، ص138؛ المعارف، ص155.</ref>  
مسلمانان به فرمان پیامبر (ص) با اسرا رفتاری نیکو داشتند. غذای خود را با آنان تقسیم می‌نمودند و گاه خود پیاده بودند و آن‌ها را سوار می‌کردند.<ref>المغازی، ج1، ص119؛ السیرة النبویه، ج1، ص645؛ تاریخ طبری، ج2، ص460-461.</ref>تنها در میانه راه، در [[صفراء]]، سه تن از اسرا یعنی [[عقبة بن ابی معیط]]، [[نضر بن حارث|نضر]] بن [[حارث بن کلده|حارث بن کَلَده]] و [[طعیمة بن ابی عدی]] که در شکنجه و آزار مسلمانان در مکه از عوامل اصلی بودند، محکوم به قتل شدند و امیرمؤمنان علی (ع) حکم برخی از آنان را اجرا کرد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص644؛ المعارف، ص155؛ سبل الهدی، ج4، ص64.</ref>[[قریش]] نخست نمی‌خواست تا هم کشته داده باشد و هم فدیه پرداخت نماید. از این‌رو، [[مطلب بن ابی وداعه سهمی]]، نخستین کسی را که برای آزادی پدرش فدیه داد، سرزنش کردند؛ اما بعداً ممنوعیت پرداخت فدیه را برداشتند.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص302-303.</ref>اسرا با پرداخت فدیه آزاد شدند و شماری از آنان که توان خواندن و نوشتن داشتند، به شرط آموزش به ده تن از کودکان مدینه، آزاد گشتند.<ref>الطبقات، ج2، ص13، 16.</ref>برخی از [[بنی‌هاشم]] مانند عباس و عقیل و نیز [[ابوعاص بن ربیع]]، داماد پیامبر (ص) نیز با پرداخت فدیه آزاد شدند.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص281؛ المغازی، ج1، ص131؛ المغازی، ج1، ص138؛ المعارف، ص155.</ref>


== پیامدهای نبرد ==
== پیامدهای نبرد ==
نبرد بدر در میان مسلمانان، [[یهودیان]] و منافقان مدینه بازتابی گسترده داشت.<ref>نک: السیرة النبویه، ج1، ص643؛ المغازی، ج1، ص121-124.</ref> نخست به انکار آن پرداختند و آن را برآمده از بیم و وحشت زید بن حارثه و عبداللّه بن رواحه پنداشتند و از کشته شدن سران قریش اظهار شگفتی کردند. در برابر، شماری دیگر با شادمانی به استقبال رسول خدا رفتند و این پیروزی را تبریک گفتند و کسانی که در این غزوه حاضر نشده بودند، از رسول خدا (ص) عذرخواهی کردند.<ref>المغازی، ج1، ص114-116.</ref> کسانی مانند [[سوده]]، از [[همسران رسول خدا]] که شاهد زبونی اسرای مشرک بود، [[خطاب به سهیل|خطاب]] به[[سهیل بن عمرو]]، از اسرا، از این‌که آنان ذلت اسارت را بر کشته شدن با عزت برتری داده‌اند، اظهار تعجب کردند. اما پیامبر فرمود: روا نیست مشرکان را بر ضد خدا و رسولش تحریک کنی! و او از گفته خود پوزش خواست.<ref>المغازی، ج1، ص118-119.</ref> [[کعب بن اشرف]]، رئیس یهود [[بنی‌نضیر]]، از شدت ناخرسندی به مکه رفت و برای تحریک قریش، به مرثیه‌سرایی برکشتگان قریش پرداخت.<ref>المغازی، ج1، ص121-122.</ref>  
نبرد بدر در میان مسلمانان، [[یهودیان]] و منافقان مدینه بازتابی گسترده داشت.<ref>نک: السیرة النبویه، ج1، ص643؛ المغازی، ج1، ص121-124.</ref>نخست به انکار آن پرداختند و آن را برآمده از بیم و وحشت زید بن حارثه و عبداللّه بن رواحه پنداشتند و از کشته شدن سران قریش اظهار شگفتی کردند. در برابر، شماری دیگر با شادمانی به استقبال رسول خدا رفتند و این پیروزی را تبریک گفتند و کسانی که در این غزوه حاضر نشده بودند، از رسول خدا (ص) عذرخواهی کردند.<ref>المغازی، ج1، ص114-116.</ref>کسانی مانند [[سوده]]، از [[همسران رسول خدا]] که شاهد زبونی اسرای مشرک بود، [[خطاب به سهیل|خطاب]] به[[سهیل بن عمرو]]، از اسرا، از این‌که آنان ذلت اسارت را بر کشته شدن با عزت برتری داده‌اند، اظهار تعجب کردند. اما پیامبر فرمود: روا نیست مشرکان را بر ضد خدا و رسولش تحریک کنی! و او از گفته خود پوزش خواست.<ref>المغازی، ج1، ص118-119.</ref> [[کعب بن اشرف]]، رئیس یهود [[بنی‌نضیر]]، از شدت ناخرسندی به مکه رفت و برای تحریک قریش، به مرثیه‌سرایی برکشتگان قریش پرداخت.<ref>المغازی، ج1، ص121-122.</ref>


از پیامدهای دیگر نبرد بدر در مدینه، نگرانی انصار درباره هم‌پیمانان یهودی خود بود. از این‌رو، انصار از آنان خواستند پیش از آن‌که به بلای قریش گرفتار شوند، [[اسلام]] را بپذیرند.<ref>جامع البیان، ج6، ص372؛ مجمع البیان، ج3، ص318.</ref>  
از پیامدهای دیگر نبرد بدر در مدینه، نگرانی انصار درباره هم‌پیمانان یهودی خود بود. از این‌رو، انصار از آنان خواستند پیش از آن‌که به بلای قریش گرفتار شوند، [[اسلام]] را بپذیرند.<ref>جامع البیان، ج6، ص372؛ مجمع البیان، ج3، ص318.</ref>


بازتاب نبرد بدر در مکه، به دلیل کشته و اسیر شدن بزرگان قریش، بسیار گسترده‌تر از مدینه بود. خبر شکست مشرکان را [[حیسمان بن حابس خزاعی|حَیْسُمان بن حابس خزاعی]] به مکه رساند.<ref>المغازی، ج1، ص120؛ السیرة النبویه، ج1، ص646.</ref> مکیان نیز این خبر را نخست انکار کردند و او را به هذیان‌گویی متهم نمودند.<ref>نک: السیرة النبویه، ج1، ص646؛ المغازی، ج1، ص121-124.</ref> پس از بازگشت شکست خوردگان قریش به مکه، [[ابوسفیان]] برای روشن نگه داشتن شعله خشم مشرکان، آنان را از هرگونه گریستن و نوحه و مرثیه‌سرایی بر کشته شدگان و هر نوع خوش‌کامی و لذت‌جویی بر حذر داشت.<ref>المغازی، ج1، ص121، 123.</ref> با ورود [[کعب بن اشرف]] به مکه و مرثیه‌سرایی او بر کشتگان قریش، مکیان نیز عزاداری خود را آشکار کردند.<ref>المغازی، ج1، ص122-123.</ref> سروده‌های غم‌انگیز قریش در این مصیبت، در کتاب‌های تاریخی و ادبی بازتاب یافته است.<ref>نک: العقد الفرید، ج3، ص300-301؛ الاغانی، ج1، ص23-24؛ مجمع البیان، ج2، ص706.</ref> تصمیم [[عمیر بن وهب جمحی]] با حمایت [[صفوان بن امیه]]، برای ترور پیامبر، از جمله کارهای قریش در مواجهه با شکست بدر بود.<ref>المغازی، ج1، ص125-127.</ref> نیز بدر موجب کینه‌ورزی قریش به بنی‌هاشم شد.<ref>نک: الجمل، ص99؛ شرح نهج البلاغه، ج9، ص22-23.</ref> اوج این دشمنی را در رخداد [[کربلا]] و ستم به[[اهل بیت(ع)]] می‌توان دید که [[یزید]] آن را انتقام از بنی‌هاشم دانست.<ref>مقاتل الطالبیین، ص80؛ بلاغات النساء، ص21.</ref> [[واقعه حره|رویداد حره]] (۶۳ق) نیز که در آن صدها تن از انصار و مردم مدینه به سبب کینه‌توزی قریش کشته شدند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص250.</ref> در این مسیر ارزیابی شده است. بازتاب این نبرد به بیرون از شبه جزیره نیز کشیده شد؛ چنان‌که [[نجاشی]] از این رخداد شادمان گشت و خبر این پیروزی بزرگ را به مسلمانان در [[حبشه]] رساند.<ref>المغازی، ج1، ص120؛ الکافی، ج2، ص121.</ref>  
بازتاب نبرد بدر در مکه، به دلیل کشته و اسیر شدن بزرگان قریش، بسیار گسترده‌تر از مدینه بود. خبر شکست مشرکان را [[حیسمان بن حابس خزاعی|حَیْسُمان بن حابس خزاعی]] به مکه رساند.<ref>المغازی، ج1، ص120؛ السیرة النبویه، ج1، ص646.</ref>مکیان نیز این خبر را نخست انکار کردند و او را به هذیان‌گویی متهم نمودند.<ref>نک: السیرة النبویه، ج1، ص646؛ المغازی، ج1، ص121-124.</ref> پس از بازگشت شکست خوردگان قریش به مکه، [[ابوسفیان]] برای روشن نگه داشتن شعله خشم مشرکان، آنان را از هرگونه گریستن و نوحه و مرثیه‌سرایی بر کشته شدگان و هر نوع خوش‌کامی و لذت‌جویی بر حذر داشت.<ref>المغازی، ج1، ص121، 123.</ref>با ورود [[کعب بن اشرف]] به مکه و مرثیه‌سرایی او بر کشتگان قریش، مکیان نیز عزاداری خود را آشکار کردند.<ref>المغازی، ج1، ص122-123.</ref>سروده‌های غم‌انگیز قریش در این مصیبت، در کتاب‌های تاریخی و ادبی بازتاب یافته است.<ref>نک: العقد الفرید، ج3، ص300-301؛ الاغانی، ج1، ص23-24؛ مجمع البیان، ج2، ص706.</ref>تصمیم [[عمیر بن وهب جمحی]] با حمایت [[صفوان بن امیه]]، برای ترور پیامبر، از جمله کارهای قریش در مواجهه با شکست بدر بود.<ref>المغازی، ج1، ص125-127.</ref>نیز بدر موجب کینه‌ورزی قریش به بنی‌هاشم شد.<ref>نک: الجمل، ص99؛ شرح نهج البلاغه، ج9، ص22-23.</ref>اوج این دشمنی را در رخداد [[کربلا]] و ستم به[[اهل بیت(ع)]] می‌توان دید که [[یزید]] آن را انتقام از بنی‌هاشم دانست.<ref>مقاتل الطالبیین، ص80؛ بلاغات النساء، ص21.</ref>[[واقعه حره|رویداد حره]] (۶۳ق) نیز که در آن صدها تن از انصار و مردم مدینه به سبب کینه‌توزی قریش کشته شدند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص250.</ref> در این مسیر ارزیابی شده است. بازتاب این نبرد به بیرون از شبه جزیره نیز کشیده شد؛ چنان‌که [[نجاشی]] از این رخداد شادمان گشت و خبر این پیروزی بزرگ را به مسلمانان در [[حبشه]] رساند.<ref>المغازی، ج1، ص120؛ الکافی، ج2، ص121.</ref>


== منزلت بدری‌ها از دیدگاه قرآن و روایات ==
== منزلت بدری‌ها از دیدگاه قرآن و روایات ==
وجود برخی روایت‌های تفسیری و تطبیق برخی آیات همچون ۱۱ [[سوره مجادله|مجادله]] و ۱۰۰ [[سوره توبه|توبه]]: ({{قلم رنگ|سبز|وَ السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْاَنْصارِ…}}) در شان بدری‌ها، بیانگر جایگاه آنان نزد مفسران است.<ref>مجمع البیان، ج5، ص97؛ اسباب النزول، ص276؛ زاد المسیر، ج2، ص291.</ref> این منزلت چندان بود که برخی از غایبان بدر، آرزوی حضور در آن را داشتند تا همانند آنان ثواب و اجر می‌داشتند. اما هنگامی که روز [[احد]] فرارسید، آنان گریختند و خداوند در آیه ۱۴۳ [[سوره آل عمران|آل عمران]] ایشان را چنین عتاب نمود: ({{قلم رنگ|سبز|وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَاَیْتُمُوهُ وَ اَنْتُمْ تَنْظُرُونَ}}).<ref>تفسیر مجاهد، ج1، ص137؛ جامع البیان، ج4، ص145-146.</ref>  
وجود برخی روایت‌های تفسیری و تطبیق برخی آیات همچون ۱۱ [[سوره مجادله|مجادله]] و ۱۰۰ [[سوره توبه|توبه]]: ({{قلم رنگ|سبز|وَ السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْاَنْصارِ…}}) در شان بدری‌ها، بیانگر جایگاه آنان نزد مفسران است.<ref>مجمع البیان، ج5، ص97؛ اسباب النزول، ص276؛ زاد المسیر، ج2، ص291.</ref>این منزلت چندان بود که برخی از غایبان بدر، آرزوی حضور در آن را داشتند تا همانند آنان ثواب و اجر می‌داشتند. اما هنگامی که روز [[احد]] فرارسید، آنان گریختند و خداوند در آیه ۱۴۳ [[سوره آل عمران|آل عمران]] ایشان را چنین عتاب نمود: ({{قلم رنگ|سبز|وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَاَیْتُمُوهُ وَ اَنْتُمْ تَنْظُرُونَ}}).<ref>تفسیر مجاهد، ج1، ص137؛ جامع البیان، ج4، ص145-146.</ref>


به امیرالمؤمنین (ع) نسبت داده‌اند که تنها بدری‌ها صلاحیت انتخاب و تعیین خلیفه را دارند.<ref>الامامة و السیاسه، ج1، ص65؛ اسد الغابه، ج3، ص610.</ref> اما این برخلاف اصول مسلم است که از سخنان ایشان و دیگر اهل‌بیت گزارش شده که فقط خداوند صلاحیت انتخاب امام معصوم را دارد. پشتوانه آن نسبت، روایاتی ضعیف است که بر فرض صدور آن‌ها، باید گفت که بر پایه قواعد جدل و برای محکوم کردن مخاطب بر اساس اصول پذیرفته شده‌اش بیان شده‌اند.<ref>نظام الحکم فی الاسلام، ص187.</ref>  
به امیرالمؤمنین (ع) نسبت داده‌اند که تنها بدری‌ها صلاحیت انتخاب و تعیین خلیفه را دارند.<ref>الامامة و السیاسه، ج1، ص65؛ اسد الغابه، ج3، ص610.</ref>اما این برخلاف اصول مسلم است که از سخنان ایشان و دیگر اهل‌بیت گزارش شده که فقط خداوند صلاحیت انتخاب امام معصوم را دارد. پشتوانه آن نسبت، روایاتی ضعیف است که بر فرض صدور آن‌ها، باید گفت که بر پایه قواعد جدل و برای محکوم کردن مخاطب بر اساس اصول پذیرفته شده‌اش بیان شده‌اند.<ref>نظام الحکم فی الاسلام، ص187.</ref>


حضور نیروهای بدری در هر سپاه و گروه و حزب، امتیازی ویژه برای آن به‌شمار می‌رفت. این از باورهای اجتماعی در سده اول ق. بود. [[سعید بن قیس ارحبی]] برای تشویق نیروهای خویش برای نبرد با [[معاویه]] و تبیین درستی راه خود، به حضور هفتاد بدری در سپاه و در راس آنان [[امیرالمؤمنین(ع)]] اشاره کرد و تأکید نمود که بدین‌سان، دیگر جای هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در حقانیت آنان و راهشان نیست.<ref>وقعة صفین، ص236؛ شرح نهج البلاغه، ج5، ص188.</ref> از [[آبان بن تغلب]] پرسیدند: آیا [[صحابه]] در جنگ‌های علی (ع) حضور داشته‌اند؟ آبان گفت: گویا شما می‌خواهید با حضور آنان حقانیت امیرالمؤمنین (ع) را به‌دست آورید؛ اما او میزان سنجش دیگران است.<ref>رجال النجاشی، ص12.</ref>  
حضور نیروهای بدری در هر سپاه و گروه و حزب، امتیازی ویژه برای آن به‌شمار می‌رفت. این از باورهای اجتماعی در سده اول ق. بود. [[سعید بن قیس ارحبی]] برای تشویق نیروهای خویش برای نبرد با [[معاویه]] و تبیین درستی راه خود، به حضور هفتاد بدری در سپاه و در راس آنان [[امیرالمؤمنین(ع)]] اشاره کرد و تأکید نمود که بدین‌سان، دیگر جای هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در حقانیت آنان و راهشان نیست.<ref>وقعة صفین، ص236؛ شرح نهج البلاغه، ج5، ص188.</ref>از [[آبان بن تغلب]] پرسیدند: آیا [[صحابه]] در جنگ‌های علی (ع) حضور داشته‌اند؟ آبان گفت: گویا شما می‌خواهید با حضور آنان حقانیت امیرالمؤمنین (ع) را به‌دست آورید؛ اما او میزان سنجش دیگران است.<ref>رجال النجاشی، ص12.</ref>


بدری‌ها از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز جایگاهی ممتاز داشتند. خلیفه دوم در دیوان بیت المال برای بدری‌ها امتیازی ویژه برنهاد و سهم هریک از آنان را سالانه پنج هزار درهم بیش از دیگران قرار داد.<ref>فتوح البلدان، ص437؛ المواعظ و الاعتبار، ص174.</ref> شاید بر همین اساس است که صحابه‌نگارانی چون [[ابن سعد]] و [[ابونعیم]] در معرفی صحابه، بدری‌ها را بر دیگران مقدم داشته‌اند.<ref>نک: معرفة الصحابه، ج1، ص9.</ref> در منابع و روایت‌های [[شیعه]] نیز شمار اصحاب [[حضرت مهدی]] به شمار اصحاب بدر آمده است.<ref>دلائل الامامه، ص560؛ کمال الدین، ج2، ص654؛ مجمع البیان، ج5، ص218.</ref>  
بدری‌ها از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز جایگاهی ممتاز داشتند. خلیفه دوم در دیوان بیت المال برای بدری‌ها امتیازی ویژه برنهاد و سهم هریک از آنان را سالانه پنج هزار درهم بیش از دیگران قرار داد.<ref>فتوح البلدان، ص437؛ المواعظ و الاعتبار، ص174.</ref>شاید بر همین اساس است که صحابه‌نگارانی چون [[ابن سعد]] و [[ابونعیم]] در معرفی صحابه، بدری‌ها را بر دیگران مقدم داشته‌اند.<ref>نک: معرفة الصحابه، ج1، ص9.</ref>در منابع و روایت‌های [[شیعه]] نیز شمار اصحاب [[حضرت مهدی]] به شمار اصحاب بدر آمده است.<ref>دلائل الامامه، ص560؛ کمال الدین، ج2، ص654؛ مجمع البیان، ج5، ص218.</ref>


استناد [[اهل سنت]] به روایت پیامبر که بدری‌ها مورد بخشش خدا قرار دارند و [[بهشت]] بر آنان واجب است،<ref>مسند الشافعی، ص316؛ مسند احمد، ج1، ص80، 105؛ سنن الدارمی، ج2، ص313.</ref> افزون بر اعتقادشان به اصل عدالت صحابه، بدری‌ها را از دیگران ممتاز ساخته است. اما این باور با [[سنت]] و [[سیره رسول خدا(ص)]] سازگار نیست؛ زیرا ایشان از طلب آمرزش برای فرد سارق حاضر در بدر خودداری کرد<ref>المغازی، ج1، ص102.</ref> و نیز [[حد افک]] بر [[مسطح بن اثاثه بدری]] جاری نمود<ref>نک: المیزان، ج19، ص236-238؛ نک: کشف الاسرار، ج6، ص503.</ref> ‌و یکی از خلفا [[حد شرب خمر]] را بر [[قدامة بن مظعون جمحی|قدامة بن مظعون جمحی بدری]] جاری ساخت.<ref>الاصابه، ج5، ص324.</ref> برخی دانشمندان اسلامی، اعتقاد به برائت بدری‌ها را به نقد کشیده‌اند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج20، ص18-19.</ref>  
استناد [[اهل سنت]] به روایت پیامبر که بدری‌ها مورد بخشش خدا قرار دارند و [[بهشت]] بر آنان واجب است،<ref>مسند الشافعی، ص316؛ مسند احمد، ج1، ص80، 105؛ سنن الدارمی، ج2، ص313.</ref> افزون بر اعتقادشان به اصل عدالت صحابه، بدری‌ها را از دیگران ممتاز ساخته است. اما این باور با [[سنت]] و [[سیره رسول خدا(ص)]] سازگار نیست؛ زیرا ایشان از طلب آمرزش برای فرد سارق حاضر در بدر خودداری کرد<ref>المغازی، ج1، ص102.</ref>و نیز [[حد افک]] بر [[مسطح بن اثاثه بدری]] جاری نمود<ref>نک: المیزان، ج19، ص236-238؛ نک: کشف الاسرار، ج6، ص503.</ref>‌و یکی از خلفا [[حد شرب خمر]] را بر [[قدامة بن مظعون جمحی|قدامة بن مظعون جمحی بدری]] جاری ساخت.<ref>الاصابه، ج5، ص324.</ref>برخی دانشمندان اسلامی، اعتقاد به برائت بدری‌ها را به نقد کشیده‌اند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج20، ص18-19.</ref>


اهل سنت بر این باورند که بدری‌ها بر پایه آیه ۶۸ انفال: ({{قلم رنگ|سبز|لَوْلاَ کِتَابٌ مِنْ الله سَبَقَ…}}). مورد بخشش گناهان گذشته و آینده قرار دارند<ref>التبیان، ج5، ص157؛ زاد المسیر، ج3، ص225-226؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص50.</ref> و خداوند هیچ‌یک از ایشان را عذاب نخواهد کرد.<ref>جامع البیان، ج10، ص61.</ref> حتی شماری از آنان در ترسیم این جایگاه دچار اغراق شده‌اند.
اهل سنت بر این باورند که بدری‌ها بر پایه آیه ۶۸ انفال: ({{قلم رنگ|سبز|لَوْلاَ کِتَابٌ مِنْ الله سَبَقَ…}}). مورد بخشش گناهان گذشته و آینده قرار دارند<ref>التبیان، ج5، ص157؛ زاد المسیر، ج3، ص225-226؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص50.</ref>و خداوند هیچ‌یک از ایشان را عذاب نخواهد کرد.<ref>جامع البیان، ج10، ص61.</ref>حتی شماری از آنان در ترسیم این جایگاه دچار اغراق شده‌اند.


== کتب نوشته شده درباره بدر ==
== کتب نوشته شده درباره بدر ==
جایگاه ویژه بدری‌ها نزد مسلمانان موجب شد تا از همان سده‌های نخستین اسلامی، کتاب‌هایی درباره آنان نوشته شود که برخی از آن‌ها عبارتند از: کتاب من شهد صفین مع علی (ع) من البدریین از [[هشام کلبی]] (درگذشت ۲۰۴ق)<ref>الذریعه، ج22، ص229.</ref> ؛ هالة ابدر فی عدد اهل بدر از [[ذهبی]] (درگذشت ۷۴۸ق)<ref>ایضاح المکنون، ج2، ص716.</ref> ؛ اشراق البدر فی اهل البدر از [[احمد بن علی صنهاجی هشتوکی]] (درگذشت ۱۰۴۶ق)<ref>الاعلام، ج1، ص181.</ref> ؛ ضوء البدر فی عدة اسماء اهل بدر از [[محمد بن مصطفی حسینی شهاوی دسوقی نقشبندی]] (درگذشت پس از ۱۱۶۷ق)<ref>هدیة العارفین، ج2، ص330.</ref> ؛ شرح الصدر فی غزوة اهل البدر از [[عبدالله بن محمد شبراوی|عبدالله‏]] بن [[محمد بن شرف‌الدین شبراوی]] (۱۱۷۲ق)<ref>ایضاح المکنون، ج2، ص45؛ الاعلام، ج4، ص130.</ref> ؛ العرین لاسماء الصحابة البدریین از [[سیدجعفر مدنی شافعی برزنجی|سیدجعفر]] بن [[سیدحسن مدنی شافعی برزنجی]] (درگذشت ۱۱۷۷ق)<ref>هدیة العارفین، ج1، ص256؛ معجم المؤلفین، ج3، ص137.</ref> ؛ الفتح المبین فی ذکر اسماء الصحابة البدریین از [[مصطفی بن محمد حلبی شافعی|مصطفی]] بن [[محمد بن عبدالباقی حلبی شافعی]] (زنده به سال ۱۱۸۵ق)<ref>معجم المؤلفین، ج12، ص279.</ref> ؛ اسماء اهل بدر از قاضی ابراهیم بن مصطفی معروف به[[حنیف رومی]] (درگذشت ۱۱۸۹ق)<ref>هدیة العارفین، ج1، ص39.</ref> ؛ منظومة فی البدریین از [[محمدمانی بن محمد صنهاجی]] (درگذشت ۱۳۳۳ق).<ref>الاعلام، ج7، ص17؛ معجم المؤلفین، ج11، ص169.</ref>  
جایگاه ویژه بدری‌ها نزد مسلمانان موجب شد تا از همان سده‌های نخستین اسلامی، کتاب‌هایی درباره آنان نوشته شود که برخی از آن‌ها عبارتند از: کتاب من شهد صفین مع علی (ع) من البدریین از [[هشام کلبی]] (درگذشت ۲۰۴ق)<ref>الذریعه، ج22، ص229.</ref>؛ هالة ابدر فی عدد اهل بدر از [[ذهبی]] (درگذشت ۷۴۸ق)<ref>ایضاح المکنون، ج2، ص716.</ref>؛ اشراق البدر فی اهل البدر از [[احمد بن علی صنهاجی هشتوکی]] (درگذشت ۱۰۴۶ق)<ref>الاعلام، ج1، ص181.</ref>؛ ضوء البدر فی عدة اسماء اهل بدر از [[محمد بن مصطفی حسینی شهاوی دسوقی نقشبندی]] (درگذشت پس از ۱۱۶۷ق)<ref>هدیة العارفین، ج2، ص330.</ref>؛ شرح الصدر فی غزوة اهل البدر از [[عبدالله بن محمد شبراوی|عبدالله‏]] بن [[محمد بن شرف‌الدین شبراوی]] (۱۱۷۲ق)<ref>ایضاح المکنون، ج2، ص45؛ الاعلام، ج4، ص130.</ref>؛ العرین لاسماء الصحابة البدریین از [[سیدجعفر مدنی شافعی برزنجی|سیدجعفر]] بن [[سیدحسن مدنی شافعی برزنجی]] (درگذشت ۱۱۷۷ق)<ref>هدیة العارفین، ج1، ص256؛ معجم المؤلفین، ج3، ص137.</ref>؛ الفتح المبین فی ذکر اسماء الصحابة البدریین از [[مصطفی بن محمد حلبی شافعی|مصطفی]] بن [[محمد بن عبدالباقی حلبی شافعی]] (زنده به سال ۱۱۸۵ق)<ref>معجم المؤلفین، ج12، ص279.</ref>؛ اسماء اهل بدر از قاضی ابراهیم بن مصطفی معروف به[[حنیف رومی]] (درگذشت ۱۱۸۹ق)<ref>هدیة العارفین، ج1، ص39.</ref>؛ منظومة فی البدریین از [[محمدمانی بن محمد صنهاجی]] (درگذشت ۱۳۳۳ق).<ref>الاعلام، ج7، ص17؛ معجم المؤلفین، ج11، ص169.</ref>


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:
{{پایان}}
{{پایان}}
{{غزوات پیامبر}}
{{غزوات پیامبر}}
[[Category:جنگ بدر]]
[[Category:حاضران در غزوه بدر]]
[[Category:شرکت کنندگان در جنگ بدر]]
[[Category:غزوه بدر]]
[[Category:غزوات پیامبر(ص)]]
[[Category:حاضران در غزوات پیامبر(ص)]]
[[Category:کشته‌شدگان غزوه بدر]]
[[Category:جنگ بدر]]
[[Category:حاضران در غزوه بدر]]
[[Category:شرکت کنندگان در جنگ بدر]]
[[Category:غزوه بدر]]
[[Category:غزوات پیامبر(ص)]]
[[Category:حاضران در غزوات پیامبر(ص)]]
[[Category:کشته‌شدگان غزوه بدر]]


[[رده:جنگ بدر]]
[[رده:جنگ بدر]]
لطفاً توجه داشته‌باشید که همهٔ مشارکت‌ها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفته‌می‌شوند (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد می‌کنید که خودتان این را نوشته‌اید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشته‌اید (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)