خمس: تفاوت میان نسخهها
عاطفه فتاحی (بحث | مشارکتها) جز (added Category:احکام using HotCat) |
عاطفه فتاحی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:خمس.jpg|File.png|270px|thumb|left|خمس]] | [[پرونده:خمس.jpg|File.png|270px|thumb|left|خمس]] | ||
خمس | خمس، به معنای یک پنجم از مال است که مسلمانان ملزم پرداخت آن هستند. این مال سهم امام یا سهم سادات نیز نامیده میشود. | ||
خمس به غنائم جنگی، معادن، گنج، آنچه با غواصی از دريا بيرون بيايد، زمينی که کافر ذمّی از مسلمان خريده، مال حلال مخلوط به حرام و منفعت کسب تعلق میگیرد. | |||
سوره انفال محل رجوع احکام مربوط به خمس است و بنا بر این آیه، خدا، رسول الله و ذی القربی، یتیمان و در راهماندگان کسانی هستند که خمس به آنها تعلق میگیرد. | |||
در مورد ذیالقربی بین [[شیعه]] و [[سنی]] اختلاف نظر وجو دارد، شیعه منظور از آن را [[اهل بیت]] دانسته و سنی [[بنی هاشم]] و [[بنیمطلب|بنی مطلب]] را ذیالقربی دانستهاند. | |||
همچنین شیعه معتقد است که خمس فقط به یتیمان و درراهماندگانی تعلق میگیرد که از بنیهاشم باشند درحالیکه اهل سنت خمس را متعلق به همهی یتیمان و در راهماندگان مسلمان میداند. | |||
پرداخت خمس در سیره [[پیامبر]] نیز نمود داشت، از جمله پیامبر قبیله جهینه را ملزم نمود تا به شرط دادن خمس از زمین و آب وعلف آن استفاده کنند. | |||
در دوران ائمه، دادن خمس از زمان امامان صادقین(ع) که فشار کمتری از سوی حاکمیت بر ضد شیعه اعمال میشد برای مؤمنین راحتتر شد و میتوانستند خمس خود را به امام معصوم بپردازند. | |||
از زمان [[امام کاظم(ع)]] شبکه وکالت شکل گرفت که از طریق این وکلا، خمس به دست ائمه میرسید. | |||
در زمان حاضر نیز خمس به فقیه جامعالشرایط پرداخت میشود. | |||
دادن خمس از مواردی است که [[حجگزار]] باید نسبت به پرداخت آن اطمینان حاصل کند، چراکه اگر اعمال [[حج]] را با پولی که خمس آن پرداخت نشدهاست بهجای بیاورد، حج وی صحیح نیست. | |||
==خمس در لغت و فقه== | ==خمس در لغت و فقه== | ||
خمس در لغت به معناي يک پنجم از چيزي است<ref>كتاب العين، ج4، ص205؛ الصحاح، ج3، ص924؛ لسان العرب، ج6، ص70 (خمس)</ref> و در اصطلاح [[فقه شيعه]] به حقّ مالي ثابت و واجبي گفته مي شود که به [[بنی هاشم|بني هاشم]] اختصاص دارد<ref>مسالک الافهام، ج1، ص457؛ جواهر الکلام، ج16، ص2؛ کتاب الخمس، شيخ انصاري، ص21.</ref> يا حق مالي است که خدا آن را در اموالي خاص براي خود، پيامبر، امامان از اهل بيت(ع) و بني هاشم قرار داده است <ref>انوار الفقاهه، کتاب الخمس، ص12.</ref>که به فتواي بيشتر فقيهان شيعه نيمي از آن اختصاص به امام معصوم دارد که به آن «[[سهم الامام]]» گفته مي شود و | خمس در لغت به معناي يک پنجم از چيزي است<ref>كتاب العين، ج4، ص205؛ الصحاح، ج3، ص924؛ لسان العرب، ج6، ص70 (خمس)</ref> و در اصطلاح [[فقه شيعه]] به حقّ مالي ثابت و واجبي گفته مي شود که به [[بنی هاشم|بني هاشم]] اختصاص دارد<ref>مسالک الافهام، ج1، ص457؛ جواهر الکلام، ج16، ص2؛ کتاب الخمس، شيخ انصاري، ص21.</ref> يا حق مالي است که خدا آن را در اموالي خاص براي خود، پيامبر، امامان از اهل بيت(ع) و بني هاشم قرار داده است <ref>انوار الفقاهه، کتاب الخمس، ص12.</ref>که به فتواي بيشتر فقيهان شيعه نيمي از آن اختصاص به امام معصوم دارد که به آن «[[سهم الامام]]» گفته مي شود و نيمی ديگر به نيازمندان از بني هاشم تعلق دارد که به آن «[[سهم سادات]]» گفته مي شود<ref>کتاب البيع، ج2، ص655-660؛ القوائد الفقهيه، بجنوردي، ج7، ص281.</ref> و در اصطلاح فقه اهل سنت به يک پنجم مالی گفته میشود که از غنايم جنگی، معدن و ديگر اموال متعلق خمس گرفته مي شود.<ref>معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهيه، ج2، ص57.</ref> | ||
==وجوب خمس در آیات و روایات== | ==وجوب خمس در آیات و روایات== | ||
خط ۸: | خط ۲۷: | ||
===خمس در آیات=== | ===خمس در آیات=== | ||
اولين و مهمترين مدرک مشروعيت خمس آيه 41 انفال | اولين و مهمترين مدرک مشروعيت خمس آيه 41 انفال است که به صراحت از وجوب تعلق خمس غنايم به خدا و رسول و ذوي القربي و يتيمان و مساکين و در راه ماندگان سخن به ميان آورده است: « وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» در اين آيه، خمس غنيمت واجب دانسته شده است و غنيمت که از "غُنم" گرفته شده به معناي به مطلق فائده است، اعم از اين که از راه جنگ يا غير جنگ به دست آيد.<ref>لسان العرب، ج12، ص445-446؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص615 (غنم)</ref> "ما" در آيه نيز موصوله و عموميت دارد و "مِنْ شَيْءٍ"؛ يعني از هر شيئ و منفعت<ref>فقه القرآن، راوندي، ج1، ص258.</ref> ، بنابراين آيه ياد شده هر چند در مورد غنايم جنگ بدر نازل شده است <ref>مجمع البيان، ج4، ص426؛ الدر المنثور، ج3، ص185.</ref>؛ ولي"ما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ" اختصاص به غنائم جنگي ندارد و مطلق فائده را شامل مي شود. | ||
مؤيد عموميت غنيمت ، آيات ديگري از قرآن کريم است که در آنها نيز اين واژه به معناي عموم منفعت بهکار رفته است، مانند: «إِذَا انْطَلَقْتُم إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها»(فتح/48، 15) «وَ مَغانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَها»»(فتح/48،19) ؛ در روايات متعددي از اهل بيت(ع) نيز «غنمتم» در آيه به مطلق فايده تفسير شده است.<ref>الکافي، ج8، ص258؛ تهذيب الاحکام، ج4، ص142.</ref> | مؤيد عموميت غنيمت ، آيات ديگري از قرآن کريم است که در آنها نيز اين واژه به معناي عموم منفعت بهکار رفته است، مانند: «إِذَا انْطَلَقْتُم إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها»(فتح/48، 15) «وَ مَغانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَها»»(فتح/48،19) ؛ در روايات متعددي از اهل بيت(ع) نيز «غنمتم» در آيه به مطلق فايده تفسير شده است.<ref>الکافي، ج8، ص258؛ تهذيب الاحکام، ج4، ص142.</ref> | ||
خط ۱۸: | خط ۳۷: | ||
==سیره پیامبر در پرداخت خمس== | ==سیره پیامبر در پرداخت خمس== | ||
دستور پرداخت خمس در نامه | دستور پرداخت خمس در نامه های متعددي از پيامبر به افراد و قبال مختلف نيز منعکس شده است <ref>اسد الغابة, ج4، ص175؛ طبقات الکبری، ج1، ص279</ref>که نشان دهنده مشروعيت اين واجب مالی در اسلام است. | ||
پس از تشريع خمس پيامبر اسلام(ص) در مواردی اين حکم الهي را اجرا و به دريافت خمس اقدام نمود. از جمله در روايتی نقل شده است که پيامبر از خمس غنايم [[غزوه بدر|جنگ بدر]] شتری به [[علی (ع)]] داد.<ref>صحيح البخاري، ج4، ص243؛ صحيح مسلم، ج6، ص86.</ref> در رواياتي ديگر آمده است که آن حضرت خمس را از گنج و معدن نيز دريافت کرده است.<ref>مسند احمد، ج3، ص128؛ مجمع الزوائد، ج3، ص77.</ref> در گزارش هاي ديگری نقل شده است که پيامبر با نوشتن نامه های متعدد به روسای قبايل آنان را به پرداخت خمس فرمان مي داد. از جمله در نامهای به [[قبيله جهينه]] بهره برداری از زمين ها و آب و علف خويش را مشروط به دادن خمس کرد.<ref>البدايه و النهايه، ج2، ص391؛ کنز العمال، ج13، ص501؛ مکاتيب الرسول، ج3، ص226.</ref> در نامه اي ديگر به قبايل [[قضاعه]] و [[جذام]] آنان را به پرداخت خمس خود سفارش کرد.<ref>الطبقات الکبری، ج1، ص270؛ معالم المدرستين، ج2، ص112و113.</ref> در نامه هايي ديگر به قبايل [[عبد القيس]]<ref>صحيح بخاري، ج1، ص30؛ سنن ابي داود، ج2، ص408.</ref> اهل [[یمن|يمن]]<ref>مجمع الزوائد، ج3، ص71؛ المستدرک علي الصحيحين، ج1، ص 395 .</ref> و قبايلی ديگر<ref>مکاتيب الرسول، ج2و3؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج5، ص204.</ref> آنان را به عمل کردن به اين حکم الهي فرمان داد. همچنين آن حضرت مامورانی را براي جمع آوري خمس ارسال کرد.<ref>صحيح البخاري، ج5، ص110؛ الصحيح من سيره النبي الاعظم، ج5، ص211.</ref> | |||
==خمس پس از رحلت پیامبر== | ==خمس پس از رحلت پیامبر== | ||
خط ۲۷: | خط ۴۸: | ||
===خمس در زمان عمر=== | ===خمس در زمان عمر=== | ||
در زمان [[عمربن خطاب|عمر]] نيز که غنايم بسياري نصيب حکومت اسلامي شد، خليفه به اميرالمؤمنين علي (ع) و [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] پيشنهاد گرفتن | در زمان [[عمربن خطاب|عمر]] نيز که غنايم بسياري نصيب حکومت اسلامي شد، خليفه به اميرالمؤمنين علي (ع) و [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] پيشنهاد گرفتن مقداری اندکي از خمس را داد که هيچ يک از آن دو آن را نپذيرفتند و خواستار کل خمس شدند.<ref>مسند احمد بن حنبل، ج1، ص320؛ سنن النسائي، ج7، ص128-130 ؛ بحار الأنوار، ج29، ص385. </ref> | ||
===خمس در زمان عثمان=== | ===خمس در زمان عثمان=== | ||
خط ۳۶: | خط ۵۷: | ||
هر چند از زمان خلافت امير مؤمنان علي (ع) قضايايي مبني بر امر به پرداخت خمس گزارش شده،<ref>الكافي، ج5، ص315،416؛ تهذيب الأحكام، ج7، ص225؛ وسائل الشيعة، ص507 ـ 505.</ref> اما آن حضرت براي جلوگيري از بروز اختلاف در ميان مسلمانان<ref>الکافي، ج8، ص63؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج5، ص218.</ref> و فرار از اتهام دنيا طلبي<ref>نهج البلاغة، ص416، نامه 45.</ref> از مطالبه آن امتناع ورزيد. | هر چند از زمان خلافت امير مؤمنان علي (ع) قضايايي مبني بر امر به پرداخت خمس گزارش شده،<ref>الكافي، ج5، ص315،416؛ تهذيب الأحكام، ج7، ص225؛ وسائل الشيعة، ص507 ـ 505.</ref> اما آن حضرت براي جلوگيري از بروز اختلاف در ميان مسلمانان<ref>الکافي، ج8، ص63؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج5، ص218.</ref> و فرار از اتهام دنيا طلبي<ref>نهج البلاغة، ص416، نامه 45.</ref> از مطالبه آن امتناع ورزيد. | ||
===خمس در زمان امامین صادقین=== | ===خمس در زمان امامین صادقین=== | ||
خمس تا زمان [[امامين صادقين(ع)]] به خاطر شدت تقيه امامان و شناخته نشدن شيعيان، به طور | خمس تا زمان [[امامين صادقين(ع)]] به خاطر شدت تقيه امامان و شناخته نشدن شيعيان، به طور علنی پرداخت نمی شد؛ اما در عصر [[امام باقر]] و [[امام صادق(ع)|صادق(ع)]] زمينه بيان احکام خمس و دريافت آن تا حدودي مهياتر شد؛ مؤيد اين امر روايات فراواني از امام باقر و امام صادق ع در مورد وجوب خمس و احکام آن و دريافت خمس توسط ايشان است.<ref>وسائل الشيعة، ج9، ص483-554.</ref> | ||
===شکل گیری وکالت دریافت خمس از زمان امام کاظم=== | ===شکل گیری وکالت دریافت خمس از زمان امام کاظم=== | ||
خط ۴۵: | خط ۶۶: | ||
==خمس به چه مواردی تعلق میگیرد؟== | ==خمس به چه مواردی تعلق میگیرد؟== | ||
به نظر مشهور فقيهان شيعه، خمس در هفت مورد: غنائم | به نظر مشهور فقيهان شيعه، خمس در هفت مورد: غنائم جنگی، معادن، گنج، آنچه با غواصي از دريا بيرون بيايد، زميني که کافر ذمّي از مسلمان خريده، مال حلال مخلوط به حرام و منفعت کسب واجب است.<ref>الانتصار، ص225؛ الحدائق الناضره، ج12، ص320؛ تحرير الوسيلة، ج1، ص352.</ref> | ||
==متعلقات خمس از منظر اهل سنت== | ==متعلقات خمس از منظر اهل سنت== | ||
===مذهب حنفی=== | ===مذهب حنفی=== | ||
[[حنفيه]] با استناد به آيه | [[حنفيه]] با استناد به آيه 41انفال و برخی روايات، خمس را تنها در غنيمت جنگي، گنج و برخي از اقسام معدن واجب مي دانند.<ref>المبسوط،السرخسی، ج2، ص211 ، ج10، ص 94، ج14، ص42؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص330؛ بدائع الصنائع، ج2، ص65.</ref> «[[ابو يوسف قاضی|ابو يوسف قاضي]]» شاگرد ابوحنيفه بر اين اعتقاد است که خمس مطلق معادن، گنج و غوص واجب است.<ref>الخراج، ابويوسف قاضي، ص30-33؛ المبسوط، السرخسی، ج2، ص212- 213.</ref> | ||
===مذهب مالکی=== | ===مذهب مالکی=== | ||
خط ۵۵: | خط ۷۶: | ||
===مذهب شافعی و حنبلی=== | ===مذهب شافعی و حنبلی=== | ||
[[شافعی|شافعي]] ها و [[حنبلی|حنابله]] نيز با استناد به آيه | [[شافعی|شافعي]] ها و [[حنبلی|حنابله]] نيز با استناد به آيه 41انفال و برخي روايات بر اين باورند که در غنايم جنگی<ref>کتاب الام، ج4، ص146؛ المغني، ج7، ص298.</ref>، گنج و رکاز(معادن خام، معادن طلا و نقره<ref>معجم الفاظ الفقه الجعفري، ص211.</ref> ، هر آنچه در زمين مدفون است اعم از معدن يا گنج<ref>معجم المصطلحات والالفاظ الفقهيه، ج2، ص176، (رکز).</ref> )خمس واجب است.<ref>الرسالة، ص195؛ مختصر المزني، ص162؛ المجموع، ج6، ص92.</ref> | ||
==خمس به چه کسانی تعلق میگیرد؟== | ==خمس به چه کسانی تعلق میگیرد؟== | ||
خط ۷۹: | خط ۱۰۰: | ||
به نظر فقيهان شيعه مقصود از سه گروه ديگر، ايتام، فقرا و در راه ماندگان از بني هاشم هستند که به نظر مشهور فقهاي شيعه بايد از طريق پدر به هاشم منتهي شوند؛ ولي برخي از فقهاي اماميه برآنند که به کساني که از طريق مادر به هاشم منتهي شوند نيز خمس تعلق مي گيرد.<ref>تذكرة الفقهاء، ج5، ص433؛ الحدائق الناضره، ج12، ص390؛ جواهر الكلام، ج16، ص 87</ref> دليل ديدگاه فقهاي اماميه، افزون بر روايات متعددي از اهل بيت(ع)، آن است که خمس براي رفع نياز [[سادات]] -به جاي [[زکات]] که بر آنان حرام است- تشريع شده است، از اين رو سهم اين افراد تنها به خويشاوندان پيامبر داده مي شود.<ref>مختلف الشيعه، ج3، ص330؛ تذکرة الفقهاء، ج1، ص254.</ref> | به نظر فقيهان شيعه مقصود از سه گروه ديگر، ايتام، فقرا و در راه ماندگان از بني هاشم هستند که به نظر مشهور فقهاي شيعه بايد از طريق پدر به هاشم منتهي شوند؛ ولي برخي از فقهاي اماميه برآنند که به کساني که از طريق مادر به هاشم منتهي شوند نيز خمس تعلق مي گيرد.<ref>تذكرة الفقهاء، ج5، ص433؛ الحدائق الناضره، ج12، ص390؛ جواهر الكلام، ج16، ص 87</ref> دليل ديدگاه فقهاي اماميه، افزون بر روايات متعددي از اهل بيت(ع)، آن است که خمس براي رفع نياز [[سادات]] -به جاي [[زکات]] که بر آنان حرام است- تشريع شده است، از اين رو سهم اين افراد تنها به خويشاوندان پيامبر داده مي شود.<ref>مختلف الشيعه، ج3، ص330؛ تذکرة الفقهاء، ج1، ص254.</ref> | ||
'''دیدگاه اهل سنت''' | '''دیدگاه اهل سنت''' | ||
فقهای اهل سنت -همچنین ابن جنيد از فقيهان اماميه- برآنند که خمس اين سه گروه به همه ايتام، فقرا و در راه ماندگان مسلمان تعلق دارد.<ref>مختلف الشيعه، ج3، ص330؛ المجموع، ج19، ص370؛ المغني، ج7، ص 306 -307.</ref> ابوحنيفه بر آن است که خمس در زمان رسول خدا (ص) به پنج قسمت تقسيم مي شد، ولي بعد از آن حضرت، سهم رسول خدا و سهم ذي | فقهای اهل سنت -همچنین ابن جنيد از فقيهان اماميه- برآنند که خمس اين سه گروه به همه ايتام، فقرا و در راه ماندگان مسلمان تعلق دارد.<ref>مختلف الشيعه، ج3، ص330؛ المجموع، ج19، ص370؛ المغني، ج7، ص 306 -307.</ref> ابوحنيفه بر آن است که خمس در زمان رسول خدا (ص) به پنج قسمت تقسيم مي شد، ولي بعد از آن حضرت، سهم رسول خدا و سهم ذي القربی حذف و خمس ميان سه گروه يتيمان، مساکين و درراه ماندگان تقسيم مي شود.<ref>المبسوط، سرخسي، ج3، ص 17؛ بدائع الصنائع، ج7، ص 125؛ المغني، ج7، ص301. | ||
[1] . المبسوط، سرخسي، ج10، ص10؛ المغني، ج7، ص301.</ref> | [1] . المبسوط، سرخسي، ج10، ص10؛ المغني، ج7، ص301.</ref> |
نسخهٔ ۳۰ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۲۰
خمس، به معنای یک پنجم از مال است که مسلمانان ملزم پرداخت آن هستند. این مال سهم امام یا سهم سادات نیز نامیده میشود.
خمس به غنائم جنگی، معادن، گنج، آنچه با غواصی از دريا بيرون بيايد، زمينی که کافر ذمّی از مسلمان خريده، مال حلال مخلوط به حرام و منفعت کسب تعلق میگیرد.
سوره انفال محل رجوع احکام مربوط به خمس است و بنا بر این آیه، خدا، رسول الله و ذی القربی، یتیمان و در راهماندگان کسانی هستند که خمس به آنها تعلق میگیرد.
در مورد ذیالقربی بین شیعه و سنی اختلاف نظر وجو دارد، شیعه منظور از آن را اهل بیت دانسته و سنی بنی هاشم و بنی مطلب را ذیالقربی دانستهاند.
همچنین شیعه معتقد است که خمس فقط به یتیمان و درراهماندگانی تعلق میگیرد که از بنیهاشم باشند درحالیکه اهل سنت خمس را متعلق به همهی یتیمان و در راهماندگان مسلمان میداند.
پرداخت خمس در سیره پیامبر نیز نمود داشت، از جمله پیامبر قبیله جهینه را ملزم نمود تا به شرط دادن خمس از زمین و آب وعلف آن استفاده کنند.
در دوران ائمه، دادن خمس از زمان امامان صادقین(ع) که فشار کمتری از سوی حاکمیت بر ضد شیعه اعمال میشد برای مؤمنین راحتتر شد و میتوانستند خمس خود را به امام معصوم بپردازند.
از زمان امام کاظم(ع) شبکه وکالت شکل گرفت که از طریق این وکلا، خمس به دست ائمه میرسید.
در زمان حاضر نیز خمس به فقیه جامعالشرایط پرداخت میشود.
دادن خمس از مواردی است که حجگزار باید نسبت به پرداخت آن اطمینان حاصل کند، چراکه اگر اعمال حج را با پولی که خمس آن پرداخت نشدهاست بهجای بیاورد، حج وی صحیح نیست.
خمس در لغت و فقه
خمس در لغت به معناي يک پنجم از چيزي است[۱] و در اصطلاح فقه شيعه به حقّ مالي ثابت و واجبي گفته مي شود که به بني هاشم اختصاص دارد[۲] يا حق مالي است که خدا آن را در اموالي خاص براي خود، پيامبر، امامان از اهل بيت(ع) و بني هاشم قرار داده است [۳]که به فتواي بيشتر فقيهان شيعه نيمي از آن اختصاص به امام معصوم دارد که به آن «سهم الامام» گفته مي شود و نيمی ديگر به نيازمندان از بني هاشم تعلق دارد که به آن «سهم سادات» گفته مي شود[۴] و در اصطلاح فقه اهل سنت به يک پنجم مالی گفته میشود که از غنايم جنگی، معدن و ديگر اموال متعلق خمس گرفته مي شود.[۵]
وجوب خمس در آیات و روایات
خمس از ضروريات دين به شمار مي رود که شيعه و اهل سنت در اصل وجوب آن ترديدي ندارند.
خمس در آیات
اولين و مهمترين مدرک مشروعيت خمس آيه 41 انفال است که به صراحت از وجوب تعلق خمس غنايم به خدا و رسول و ذوي القربي و يتيمان و مساکين و در راه ماندگان سخن به ميان آورده است: « وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» در اين آيه، خمس غنيمت واجب دانسته شده است و غنيمت که از "غُنم" گرفته شده به معناي به مطلق فائده است، اعم از اين که از راه جنگ يا غير جنگ به دست آيد.[۶] "ما" در آيه نيز موصوله و عموميت دارد و "مِنْ شَيْءٍ"؛ يعني از هر شيئ و منفعت[۷] ، بنابراين آيه ياد شده هر چند در مورد غنايم جنگ بدر نازل شده است [۸]؛ ولي"ما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ" اختصاص به غنائم جنگي ندارد و مطلق فائده را شامل مي شود.
مؤيد عموميت غنيمت ، آيات ديگري از قرآن کريم است که در آنها نيز اين واژه به معناي عموم منفعت بهکار رفته است، مانند: «إِذَا انْطَلَقْتُم إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها»(فتح/48، 15) «وَ مَغانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَها»»(فتح/48،19) ؛ در روايات متعددي از اهل بيت(ع) نيز «غنمتم» در آيه به مطلق فايده تفسير شده است.[۹]
خمس در روایات
دليل ديگر مشروعيت خمس، روايات متعددي از پيامبر اکرم[۱۰] و اهل بيت(ع)[۱۱] است که خمس را در اموال خاصي واجب شمردهاند.
از جمله در رواياتي از پيامبر(ص)، پرداخت خمس در معادن، گنج[۱۲]، منفعت کسب[۱۳]، واجب شمرده شده است.
سیره پیامبر در پرداخت خمس
دستور پرداخت خمس در نامه های متعددي از پيامبر به افراد و قبال مختلف نيز منعکس شده است [۱۴]که نشان دهنده مشروعيت اين واجب مالی در اسلام است.
پس از تشريع خمس پيامبر اسلام(ص) در مواردی اين حکم الهي را اجرا و به دريافت خمس اقدام نمود. از جمله در روايتی نقل شده است که پيامبر از خمس غنايم جنگ بدر شتری به علی (ع) داد.[۱۵] در رواياتي ديگر آمده است که آن حضرت خمس را از گنج و معدن نيز دريافت کرده است.[۱۶] در گزارش هاي ديگری نقل شده است که پيامبر با نوشتن نامه های متعدد به روسای قبايل آنان را به پرداخت خمس فرمان مي داد. از جمله در نامهای به قبيله جهينه بهره برداری از زمين ها و آب و علف خويش را مشروط به دادن خمس کرد.[۱۷] در نامه اي ديگر به قبايل قضاعه و جذام آنان را به پرداخت خمس خود سفارش کرد.[۱۸] در نامه هايي ديگر به قبايل عبد القيس[۱۹] اهل يمن[۲۰] و قبايلی ديگر[۲۱] آنان را به عمل کردن به اين حکم الهي فرمان داد. همچنين آن حضرت مامورانی را براي جمع آوري خمس ارسال کرد.[۲۲]
خمس پس از رحلت پیامبر
پس از رحلت رسول خدا، اهل بيت (ع) که صاحبان اصلي خمس بودند از آن محروم شدند.
خمس در زمان ابوبکر
ابوبکر، خليفه اول خمس را دريافت و آن را در جاي ديگري مصرف مي کرد.[۲۳]
خمس در زمان عمر
در زمان عمر نيز که غنايم بسياري نصيب حکومت اسلامي شد، خليفه به اميرالمؤمنين علي (ع) و ابن عباس پيشنهاد گرفتن مقداری اندکي از خمس را داد که هيچ يک از آن دو آن را نپذيرفتند و خواستار کل خمس شدند.[۲۴]
خمس در زمان عثمان
در زمان عثمان نيز نه تنها سهم ذي القربي به آنان داده نشد؛ بلکه گاه همه خمس غنائم جنگ به افراد خاصي داده مي شد. از جمله نقل شده است که يک بار خمس همه غنايم مصر به مروان[۲۵] و بار ديگر به عبد الله بن سعد ابي سرح از خويشاوندان خليفه داده شد.[۲۶]
خمس در زمان ائمه
خمس در زمان امام علی
هر چند از زمان خلافت امير مؤمنان علي (ع) قضايايي مبني بر امر به پرداخت خمس گزارش شده،[۲۷] اما آن حضرت براي جلوگيري از بروز اختلاف در ميان مسلمانان[۲۸] و فرار از اتهام دنيا طلبي[۲۹] از مطالبه آن امتناع ورزيد.
خمس در زمان امامین صادقین
خمس تا زمان امامين صادقين(ع) به خاطر شدت تقيه امامان و شناخته نشدن شيعيان، به طور علنی پرداخت نمی شد؛ اما در عصر امام باقر و صادق(ع) زمينه بيان احکام خمس و دريافت آن تا حدودي مهياتر شد؛ مؤيد اين امر روايات فراواني از امام باقر و امام صادق ع در مورد وجوب خمس و احکام آن و دريافت خمس توسط ايشان است.[۳۰]
شکل گیری وکالت دریافت خمس از زمان امام کاظم
از زمان امام کاظم (ع) شبکه وکالت امامان در شيعه آغاز شد و پرداخت و دريافت خمس شكل منظمي به خود گرفت. از اين زمان به بعد شيعيان از طريق وکلايي که خود ائمه در شهرهاي مختلف منصوب مي کردند، خمس را به ائمه مي رساندند و ائمه (ع) نيز آن را به مصرف سادات فقير و شيعيان نيازمند و مصالح مسلمين مي کردند.[۳۱] اين امر تا زمان امام حسن عسكري (ع) ادامه داشت. با آغاز امامت امام دوازدهم و فرارسيدن غيبت صغري، خمس از طريق نواب خاص امام(ع) به آن حضرت مي رسيد.[۳۲]
خمس در دوران غیبت
با شروع غيبت كبري اداره امور ديني به فقهاي جامع الشرايط شيعه واگذار شد [۳۳] و آنان به عنوان نائبان عام امامان معصوم(ع) خمس را از مردم دريافت و آن را در مصارف خاص آن به مصرف مي رساندند که اين سيره تا عصر حاضر ادامه دارد.
خمس به چه مواردی تعلق میگیرد؟
به نظر مشهور فقيهان شيعه، خمس در هفت مورد: غنائم جنگی، معادن، گنج، آنچه با غواصي از دريا بيرون بيايد، زميني که کافر ذمّي از مسلمان خريده، مال حلال مخلوط به حرام و منفعت کسب واجب است.[۳۴]
متعلقات خمس از منظر اهل سنت
مذهب حنفی
حنفيه با استناد به آيه 41انفال و برخی روايات، خمس را تنها در غنيمت جنگي، گنج و برخي از اقسام معدن واجب مي دانند.[۳۵] «ابو يوسف قاضي» شاگرد ابوحنيفه بر اين اعتقاد است که خمس مطلق معادن، گنج و غوص واجب است.[۳۶]
مذهب مالکی
مالکیها خمس را در گنج و معدنِ طلا و نقره واجب دانسته و مصرف آنها را مانند غنايم جنگي برشمرده اند.[۳۷]
مذهب شافعی و حنبلی
شافعي ها و حنابله نيز با استناد به آيه 41انفال و برخي روايات بر اين باورند که در غنايم جنگی[۳۸]، گنج و رکاز(معادن خام، معادن طلا و نقره[۳۹] ، هر آنچه در زمين مدفون است اعم از معدن يا گنج[۴۰] )خمس واجب است.[۴۱]
خمس به چه کسانی تعلق میگیرد؟
مطابق ظاهر آيه شريفه سوره انفال، خمس به شش قسمت تقسيم شود، که سه قسمت آن براي خداوند متعال و پيامبر اکرم و ذوي القربي و سه قسمت ديگر به سه گروه از ايتام، فقرا، در راه ماندگان تعلّق دارد: « لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ».
تعلق خمس به پیامبر
مشهور فقهاي اماميه، گفته اند: در زمان حيات رسول خدا (ص) هر سه سهم اول به ايشان مي رسد؛ چرا که حضرت، علاوه برمنصب رسالت داراي منصب امامت نيز مي باشد. مالکيت اعتباري خداوند هم معنا ندارد و ذکر نام خداوند متعال تنها براي شرافت بخشيدن به مال و تکريم رسول خداست.[۴۲]
ذویالقربی
ذویالقربی از منظر شیعه؛ ائمه معصومین
در بيشتر روايات اهل بيت (ع) آمده است که سهم خدا متعلق به رسول خدا(ص) و سهم خدا و رسول پس از آن حضرت به امامان معصوم تعلق دارد. [۴۳]
بنابر نظر اماميه مقصود از «ذي القربي» در آيه، امام معصوم (ع) است که سهم خدا و رسول را به وراثت و سهم «ذي القربي» را به اصالت دريافت مي کند.[۴۴]
ذوی القربی از منظر اهل سنت؛ بنی هاشم
بنابر نظر اهل سنت، مراد از ذي القربي نزديکان و خويشاوندان پيامبر (ص) است و مقصود از نزديکان بنابر نظر بيشتر فقهاي اهل سنت بني هاشم و بني مطلباند[۴۵]، ولي برخي از جمله ابوحنيفه معتقدند که آنان تنها فرزندان هاشم هستند.[۴۶]
تعلق خمس به یتیم، مسکین و درراه ماندگان
دیدگاه شیعه
به نظر فقيهان شيعه مقصود از سه گروه ديگر، ايتام، فقرا و در راه ماندگان از بني هاشم هستند که به نظر مشهور فقهاي شيعه بايد از طريق پدر به هاشم منتهي شوند؛ ولي برخي از فقهاي اماميه برآنند که به کساني که از طريق مادر به هاشم منتهي شوند نيز خمس تعلق مي گيرد.[۴۷] دليل ديدگاه فقهاي اماميه، افزون بر روايات متعددي از اهل بيت(ع)، آن است که خمس براي رفع نياز سادات -به جاي زکات که بر آنان حرام است- تشريع شده است، از اين رو سهم اين افراد تنها به خويشاوندان پيامبر داده مي شود.[۴۸]
دیدگاه اهل سنت
فقهای اهل سنت -همچنین ابن جنيد از فقيهان اماميه- برآنند که خمس اين سه گروه به همه ايتام، فقرا و در راه ماندگان مسلمان تعلق دارد.[۴۹] ابوحنيفه بر آن است که خمس در زمان رسول خدا (ص) به پنج قسمت تقسيم مي شد، ولي بعد از آن حضرت، سهم رسول خدا و سهم ذي القربی حذف و خمس ميان سه گروه يتيمان، مساکين و درراه ماندگان تقسيم مي شود.[۵۰]
کسی که خمس به گردنش است آیا برای حجگزاری مستطیع بشمار میآید؟
اگر مال فقط به اندازه پرداخت خمس یا انجام حج باشد
طبق فتواي فقهاي شيعه[۵۱] و بنابر يکي از دو نظر شافعي [۵۲] کسي که به اندازه اي مال دارد که مي تواند به حج برود، ولي بدهي خمسي دارد و مالي که در اختيار دارد تنها براي يکي از اين دو کفايت مي کند، مستطيع نيست و بايد بدهي خمسي خود را پرداخت کند.[۵۳] چه خمس در عين مال او باشد يا در ذمه او قرار داشته باشد.[۵۴]
اگر مال برای پرداخت خمس و انجام حج کافی باشد، اما خمس پرداخت نشده باشد
در صورتي که حج بر شخص واجب شده و خمس نيز بدهکار است و اموال او براي انجام هر دو کفايت مي کند بايد نخست خمس خود را پرداخت کند و حق ندارد به جهت حج يا امري ديگر آن را به تاخير اندازد[۵۵] و اگر مکلف بدون پرداخت خمس به حج برود مرتکب گناه شده، ولي حج او صحيح است.[۵۶]
اما اگر لباس طواف يا قرباني او با پول خمس داده نشده، باشد حج او صحيح نيست، زيرا لباس او غصبي است و با لباس غصبي طواف باطل است، چنان چه با پول خمس داده نشده، نيز مالک قرباني نمي شود و چنين شخصي مانند کسي است که قرباني حج را بجا نياورده است.[۵۷]
استطاعت از سود سال مالی
طبق نظر بسياري از فقيهان اماميه، اگر شخص از سود سالي که مستطيع شده عازم حج شود سود به دست آمده جزو مؤونه او شمرده مي شود و خمس بر او واجب نيست، ولي اگر به جهت عذر يا عصيان حج را به تاخير اندازد پرداخت خمس اموال ياد شده بر او واجب خواهد بود، اما اگر هزينه حج از سود چند سال باشد سود سال هاي قبل از سال استطاعت خمس دارد، اما مقدار مالي که در سال استطاعت به دست آمده در صورت رفتن به حج در همان سال خمس ندارد، ولي در صورتي که امکان رفتن براي او فراهم نشود همه اموال ياد شده خمس دارد.[۵۸]
همچنين اگر حج از سال هاي گذشته بر ذمه شخص استقرار يافته است و خمس نيز بدهکار است، بايد نخست خمس را پرداخت کند، چه خمس در عين اموال او باشد و يا در ذمه اش مستقر شده باشد و اگر مخالفت کرده و با نپرداختن خمس عازم حج شود مرتکب گناه شده است و حج او در صورتی صحيح است که خمس ياد شده در عين اموال او نباشد يا اگر در عين اموالش هست اموالي که صرف هزينه حج مي کند از اموالي که در آن خمس قرار دارد نباشد يا اگر از اين اموال هست، لباس احرام و طواف و سعي و قرباني از آن اموال تهيه نشده باشد[۵۹]؛ ولي برخي از فقيهان حرام بودن لباس احرام و سعي را مضر به صحت حج ندانستهاند.[۶۰]
استطاعت در صورت دریافت وجوه شرعیات از جمله خمس
برخي از فقيهان اماميه برآنند که اگر شخص با اموالي که از راه وجوه شرعيه از جمله خمس به دست مي آورد مستطيع شود حج بر او واجب مي گردد و بسياري نيز وجوب حج را بر اين افراد بعيد نشمردهاند[۶۱]، ولي امام خميني بر اين نظر است که حج بر اين افراد واجب نيست.[۶۲]
حکم ارثیه در ادای حج و خمس
همچنين به نظر فقيهان اماميه، اگر بر عهده ميت خمس و حج مستقر شده باشد و ترکه او کافي براي اداي هر دو نباشد؛ چنان چه عين مال متعلق خمس باشد خمس مقدم مي شود و هزينه کردن اموال در حج جايز نيست و اگر خمس در ذمه ميت باشدحج مقدم مي شود[۶۳] و در فرض اخير اگر ترکه ميت وافي به انجام حج نباشد حج ساقط مي شود و اموال باقي مانده بين ديون ميت از جمله خمس و زکات او تقسيم مي شود.[۶۴]
پانویس
- ↑ كتاب العين، ج4، ص205؛ الصحاح، ج3، ص924؛ لسان العرب، ج6، ص70 (خمس)
- ↑ مسالک الافهام، ج1، ص457؛ جواهر الکلام، ج16، ص2؛ کتاب الخمس، شيخ انصاري، ص21.
- ↑ انوار الفقاهه، کتاب الخمس، ص12.
- ↑ کتاب البيع، ج2، ص655-660؛ القوائد الفقهيه، بجنوردي، ج7، ص281.
- ↑ معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهيه، ج2، ص57.
- ↑ لسان العرب، ج12، ص445-446؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص615 (غنم)
- ↑ فقه القرآن، راوندي، ج1، ص258.
- ↑ مجمع البيان، ج4، ص426؛ الدر المنثور، ج3، ص185.
- ↑ الکافي، ج8، ص258؛ تهذيب الاحکام، ج4، ص142.
- ↑ المبسوط، سرخسي، ج2، ص211، 215؛ المجموع، ج6، ص91.
- ↑ مستند الشيعه، ج10، ص9-11؛ الحدائق الناضره، ج12، ص320.
- ↑ صحيح البخاري، ج1، ص182؛ صحيح مسلم، ج1، ص35 ، مسند احمد، ج1، ص314 ، ج5، ص326.
- ↑ صحيح البخاري، ج1، ص133 ، ج4، ص250 ؛ صحيح مسلم، ج1، ص36 ـ 35؛ سنن النسائي، ج7، ص132-134.
- ↑ اسد الغابة, ج4، ص175؛ طبقات الکبری، ج1، ص279
- ↑ صحيح البخاري، ج4، ص243؛ صحيح مسلم، ج6، ص86.
- ↑ مسند احمد، ج3، ص128؛ مجمع الزوائد، ج3، ص77.
- ↑ البدايه و النهايه، ج2، ص391؛ کنز العمال، ج13، ص501؛ مکاتيب الرسول، ج3، ص226.
- ↑ الطبقات الکبری، ج1، ص270؛ معالم المدرستين، ج2، ص112و113.
- ↑ صحيح بخاري، ج1، ص30؛ سنن ابي داود، ج2، ص408.
- ↑ مجمع الزوائد، ج3، ص71؛ المستدرک علي الصحيحين، ج1، ص 395 .
- ↑ مکاتيب الرسول، ج2و3؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج5، ص204.
- ↑ صحيح البخاري، ج5، ص110؛ الصحيح من سيره النبي الاعظم، ج5، ص211.
- ↑ تفسير العياشي، ج1، ص325؛ جامع البيان، ج10، ص6؛ روح المعاني، ج5، ص201.
- ↑ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص320؛ سنن النسائي، ج7، ص128-130 ؛ بحار الأنوار، ج29، ص385.
- ↑ الطبقات الکبری ، ج3، ص64؛ کنز العمال، ج5ص، ص714.
- ↑ الغدير، ج3، ص261؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج5، ص216.
- ↑ الكافي، ج5، ص315،416؛ تهذيب الأحكام، ج7، ص225؛ وسائل الشيعة، ص507 ـ 505.
- ↑ الکافي، ج8، ص63؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج5، ص218.
- ↑ نهج البلاغة، ص416، نامه 45.
- ↑ وسائل الشيعة، ج9، ص483-554.
- ↑ تاريخ بغداد، ج13، ص29؛ الارشاد، ج2، ص234.
- ↑ كمال الدين، ص522، ؛ وسائل الشيعة، ج9، ص541.
- ↑ الغيبة، طوسي، ص290؛ وسائل الشيعة، ج27، ص140.
- ↑ الانتصار، ص225؛ الحدائق الناضره، ج12، ص320؛ تحرير الوسيلة، ج1، ص352.
- ↑ المبسوط،السرخسی، ج2، ص211 ، ج10، ص 94، ج14، ص42؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص330؛ بدائع الصنائع، ج2، ص65.
- ↑ الخراج، ابويوسف قاضي، ص30-33؛ المبسوط، السرخسی، ج2، ص212- 213.
- ↑ المدونة الکبري، ج6، ص174؛ الموطأ، ج2، ص869.
- ↑ کتاب الام، ج4، ص146؛ المغني، ج7، ص298.
- ↑ معجم الفاظ الفقه الجعفري، ص211.
- ↑ معجم المصطلحات والالفاظ الفقهيه، ج2، ص176، (رکز).
- ↑ الرسالة، ص195؛ مختصر المزني، ص162؛ المجموع، ج6، ص92.
- ↑ تذكرة الفقهاء، ج5، ص432.
- ↑ تهذيب الاحکام، ج4، ص125؛ وسائل الشيعه، ج9، ص510.
- ↑ المعتبر في شرح المختصر، ج2، ص629؛ تذكرة الفقهاء، ج5، ص432؛ جواهر الكلام، ج16، ص84.
- ↑ المغني، ج7، ص305؛ الشرح الكبير، ابن قدامه، ج10، ص493؛ المجموع، ج19، ص369.
- ↑ أحكام القرآن، جصّاص، ج4، ص246؛ مفاتیح الغیب، ج15، ص 486.
- ↑ تذكرة الفقهاء، ج5، ص433؛ الحدائق الناضره، ج12، ص390؛ جواهر الكلام، ج16، ص 87
- ↑ مختلف الشيعه، ج3، ص330؛ تذکرة الفقهاء، ج1، ص254.
- ↑ مختلف الشيعه، ج3، ص330؛ المجموع، ج19، ص370؛ المغني، ج7، ص 306 -307.
- ↑ المبسوط، سرخسي، ج3، ص 17؛ بدائع الصنائع، ج7، ص 125؛ المغني، ج7، ص301. [1] . المبسوط، سرخسي، ج10، ص10؛ المغني، ج7، ص301.
- ↑ العروة الوثقى (المحشى)، ج4، ص381؛ تحرير الوسيلة، ج1، ص375.
- ↑ الحاوي الكبير، ج4، ص 13.
- ↑ الفقه على المذاهب الخمسة، ج1، ص195.
- ↑ کتاب الحج، خويي، ج3، ص61.
- ↑ کتاب الحج، خوئي، ج3، ص62؛ تحرير الوسيله، ج1، ص382.
- ↑ تحرير الوسيله، ج1، ص182.
- ↑ . کتاب الحج، خوئي، ج3، ص62؛ مناسک الحج، تبريزي، ص24.
- ↑ العروة الوثقي، المحشی، ج4، ص289؛ تحرير الوسيله، ج1، ص360.
- ↑ العروة الوثقي، المحشی، ج4، ص433؛ مهذب الاحکام، ج12، ص121.
- ↑ کتاب الحج، خوئي، ج1، ص238.
- ↑ . کتاب الحج، خوئي، ج3، ص55؛ مناسک الحج، سيستاني، ص22؛ مناسک الحج، وحيد خراساني، ص18.
- ↑ مناسک الحج، محشي، ص36-37.
- ↑ مناسک الحج، وحيد خراساني، ص34؛ احکام و آداب حج، گلپايگاني، ص46.
- ↑ احکام و آداب حج، گلپايگاني، ص46.
منابع
- احکام القرآن، احمد بن علي الجصاص (م.370ق.)، تحقيق عبدالسلام، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق.
- احکام و آداب حج، سید گلپایگانی، قم، دارالقران الکریم، 1413ق.
- الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، تحقيق مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، بيروت، دار المفيد، 1414ق.
- الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، تحقيق سيد حسن موسوي الخرسان، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، 1363ش.
- اسد الغابه في معرفة الصحابه، علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار الکتب العربي.
- اطيب البيان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسين طيب، تهران، انتشارات اسلامي، 1378ش.
- الانتصار فی انفرادات الامامية، السيد المرتضي (م.436ق.)، مصحح دفتر انتشارات اسلامي، قم، النشر الاسلامي، 1415ق.
- انوار الفقاهه، ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، 1416ق.
- بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمد باقر المجلسي (م. 1110ق)، تحقیق عبدالزهراء العلوی، بيروت، دار الرضا، 1403ق.
- البداية و النهاية في التاريخ، اسماعيل بن عمر بن کثير (م. 774ق.)، تحقيق علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق.
- بدائع الصنائع، علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق.
- البیان، شهید الاول(م. 786ق), تحقیق محمد حسون, قم, محقق, 1412ق.
- تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1403ق.
- تاريخ بغداد، احمد بن علي الخطيب البغدادي (م.463ق.)، به کوشش مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دار الکتب العلميه، 1417ق.
- تحرير الوسيله، امام خميني قدس سره (م.1368ش.)، نجف، دار الكتب العلميه، 1390ق.
- تحفه الفقهاء، علاالدین محمد السمرقندی(م. 539ق)، بیروت،دارالکتب العلمیه، 1414ق.
- تذکرة الفقهاء، حسن بن يوسف حلي (م. 726ق)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1414ق.
- تفسير العياشي، محمد بن مسعود العياشي (م.320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مکتبة العلمية الاسلاميه، 1380ق.
- تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي و ديگران، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1386ش.
- تهذيب الاحکام في شرح المقنعة للشيخ المفيد، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، تحقیق سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1365ش.
- جامع البيان عن تاويل آي القرآن (تفسير الطبري)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقیق صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفکر، 1415ق.
- الجامع لاحکام القرآن، محمد بن احمد القرطبي (م.671ق.)، تهران، ناصر خسرو، 1364.
- جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، محمد حسين نجفي الجواهری (م. 1266ق.)، تحقیق عباس قوچانی، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1365ش.
- الحاوي الکبير في فقه مذهب الامام الشافعي، علي بن محمد الماوردي (م.450ق.)، تحقيق علي محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دار الکتب العلميه، 1419ق.
- الحدائق الناضرة في احکام العترة الطاهره، يوسف بن احمد البحراني (م. 1186ق.)، تحقيق محمد تقي ايرواني و علي آخوندي، قم، النشر الاسلامي، 1363ش..
- الخراج، ابویوسف یعقوب بن ابراهیم بن حبیب الانصاری(م. 182ق)، تحقیق طه عبدالرؤف سعد و سعد حسن سعد،قاهره،مکتبه الازهريه للتراث.
- الخلاف في الاحکام، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، تحقيق خراساني و ديگران، قم، النشر الاسلامي، 1409ق.
- الدر المنثور في التفسير بالمأثور و هو مختصر تفسير ترجمان القرآن، عبدالرحمان بن ابيبکر السيوطي (849-911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق.
- دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، حسین علی منتظری نجف آبادی، قم، نشر فکر، 1409ق.
- ذخيرة المعاد في شرح الارشاد، محمد باقر سبزواری (م.1090.ق.)، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث.
- الرساله، محمد بن ادريس الشافعي (م. 204ق)، تحقیق احمد محمد شاکر، بیروت، المکتبه العلمیه.
- روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، محمود بن عبدالله الآلوسي (م.1270ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق.
- السنن الکبري، احمد بن الحسين البيهقي (384-458ق.)، بيروت، دار الفکر، 1416ق.
- سنن النسائي، احمد بن علي النسائي (215-303ق.)، تحقيق صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفکر، 1348ق.
- الشرح الكبير، عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بيروت، دار الكتب العربی.
- الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربية)، اسماعيل بن حماد الجوهري (م.393ق.)، تحقيق احمد عبدالغفور العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق.
- صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، تحقيق عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دار الفکر، 1401ق.
- صحيح مسلم، مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر.
- الصحيح من سيرة النبي الاعظم، جعفر مرتضي العاملي، قم، دار الحديث، 1426ق.
- الطبقات الکبري، محمد بن سعد (م.230ق.)، بيروت، دار الصادر، 1409ق.
- العروة الوثقي، سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي (1247-1337ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1419ق.
- العين (ترتيب العين)، الخليل بن احمد الفراهيدي (م.170ق.)، به کوشش مهدي المخزومي و ابراهيم السامرائي، قم، دار الهجره، 1410ق.
- الغيبه، محمد بن حسن الطوسي (م.460ق.)، ، قم، دار المعارف الإسلاميه، 1411ق.
- فتح الباري شرح صحيح الامام ابيعبدالله محمد بن اسماعيل البخاري، ابن حجر العسقلاني (773-852ق.)، شرح عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، تحقيق محمد فواد عبدالباقي و محبالدين خطيب، بيروت، دار المعرفه، بيتا.
- فتوح البلدان، احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، تصحيح صلاحالدين المنجد، قاهره، مکتبة النهضة المصريه، 1956م.
- فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام، قطبالدين سعید بن هبه الله الراوندي (م.573ق.)، تحقیق سيد احمد حسيني اشکوري، قم، انتشارات کتابخانه آيتالله العظمي مرعشي نجفي، 1405ق.
- الفقه علي المذاهب الخمسه، محمدجواد المغنيه، بيروت، دارالتیار الجدید و دارالجواد، 1421ق.
- القواعد الفقهيه، سيد محمد حسن بن آقابزرگ موسوی بجنوردي، تحقيق مهريزي و درايتي، قم، الهادي، 1419ق.
- الکافي، محمد بن يعقوب کليني (م.329ق.)، تحقيق علياکبر غفاري، تهران، دار الکتب اسلاميه، 1362ش.
- کتاب الام، محمد بن ادريس الشافعي (م. 204ق)، بيروت، دار الفکر، 1403ق.
- کتاب البیع، سید روح الله موسوی الخمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1421ق.
- کتاب الحج، ابوالقاسم خويي (م.1413.ق.)، قم، لطفي، 1409ق.
- کتاب الخمس، مرتضي بن محمد امين انصاري دزفولي (م.1281.ق.)، قم، الموتمر الاسلامی، 1415ق.
- کمال الدین وتمام النعمه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (م. 380ق)، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، النشر الاسلامی، 1405 ق.
- کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، علي بن حسامالدين الهندي (م.975ق.)، تحقيق بکري حياني و صفوة السقاء، بيروت، مؤسسة الرساله، 1409ق.
- لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
- المبسوط، محمد بن احمد بن سهل السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مجمع البيان في تفسير القرآن،الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، تحقیق محمد جواد بلاغي، تهران، ناصرخسرو، 1372ش.
- مجمع الزوائد و منبع الفوائد، علي بن ابيبکر الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الکتاب العلمیه، 1408ق.
- المجموع شرح المهذب، يحيي بن شرف النووي (631-676ق.)، بيروت، دار الفکر.
- مختصر المزني، اسماعيل بن يحيي المزني (م. 263ق)، بيروت، دار المعرفه، بيتا.
- مختلف الشيعة في احکام الشريعه، حسن بن يوسف حلي (م. 726ق.)، قم، النشر الاسلامي ، 1413ق.
- المدونة الکبري، مالک بن انس (م. 179ق)، بيروت، دار الآحياءالتراث العربي، 1323ق.
- مرآة العقول، المجلسي (م.1111ق.)، سید محسن الحسینی الامینی، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1406ق.
- مسالك الافهام الي تنقيح شرايع الاسلام، الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1413ق.
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسين نوري الطبرسي (م. 1320ق)، قم، مؤسسة آل البيت، 1408ق.
- المستدرک علي الصحيحين، محمد بن عبدالله الحکام النيسابوري (م.405ق.)، تحقيق مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مستند الشيعة في احکام الشريعه، احمد بن محمد مهدي النراقي (م. 1245ق.)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1415ق.
- مسند الامام احمد بن حنبل، أحمد بن محمد بن حنبل الشيباني (م.241ق.)، بيروت، دار الصادر، بيتا.
- معالم المدرستین، سید مرتضی العسکری, بیروت, موسسه النعمکان, 1410ق.
- المعتبر في شرح المختصر، جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق.)، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1364ش.
- معجم الفاظ الفقه الجعفری،احمد فتح الله،1415ق.
- المعجم الکبير، سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، تحقيق حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.
- معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیه، محمود عبدالرحمان عبدالمنعم،القاهره، دارالفضیله.
- المغني، عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العربی.
- مفاتيح الغيب، فخرالدين الرازي (م.606ق.)، بيروت، دار الإحياء التراث العربي، 1420ق.
- مفردات الفاظ القرآن، حسين بن محمد الراغب الاصفهاني (م.425ق.)، تحقيق صفوان عدنان داودي، قم، طلیعه نور، 1427ق.
- المقنعه، شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
- من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (م.381ق.)، تحقیق علی اکبر غفاري، قم، النشر الاسلامي، 1404ق.
- مناسک الحج، المیرزا جواد التبریزی، قم،مهر، 1414ق.
- مناسک حج (محشّي)، محمد رضا محمودي، تهران، مشعر، 1429ق.
- مناسک حج، حسين وحيد خراساني، قم، مدرسة الإمام باقر العلوم عليه السلام، 1428ق.
- مناسك الحج، سید علی السيستاني، قم، چاپخانه شهيد ، 1413ق.
- الموطّأ، مالک بن انس (م.179ق)، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق.
- مهذب الاحکام في بيان الحلال و الحرام، سيد عبدالأعليسبزواري (م.1414ق.)، مکتبة آيه الله سبزواري، 1416ق.
- النهاية في غريب الحديث و الاثر، ابن اثير (م.606ق.)، تحقیق طاهر احمد الزاوي و محمود محمد الطناحي، قم، اسماعيليان، 1364ش.
- نهج البلاغه، شريف الرضي (م.406ق.)، شرح صبحي صالح، بیروت، 1387ق.
- نيل الاوطار، شرح منتقي الاخبار من احاديث سيد الاخيار، محمد بن علي الشکوکاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م.
- وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعه)، محمد بن الحسن الحر العاملي (1033-1104ق.)، الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت، 1414ق.
- ولایه الالهیه الاسلامیه اوالحکومه الاسلامیه، محمد مومن قمی، قم، النشر الاسلامی، 1425ق.