|
|
(۳۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱۸: |
خط ۱۸: |
| | مذهب = [[یهودی]] | | | مذهب = [[یهودی]] |
| }} | | }} |
| '''بنینضیر'''، از قبیلههای یهودی ساکن [[مدینه]] که با پیامبر اسلام روابط خصمانهای داشتند. گرچه تاریخ دقیق سکونت آنان در [[یثرب]] مشخص نیست ولی بر اساس آنچه در منابع اسلامی آمده آگاهی از محل ظهور [[پیامبر آخر الزمان]] دلیل مهاجرت آنها به این منطقه بوده است. | | '''بنینضیر'''، از قبیلههای یهودی ساکن [[مدینه]] که پیامبر اسلام با آنها معاهده صلح بست ولی پیمان شکنی و اقدام آنها برای ترور پیامبر(ص) منجر به کارزاری شد که به همین نام معروف است. داستان غزوه بنینضیر که با اخراج آنها از مدینه خاتمه یافت در سوره حشر نقل شده است. |
| | |
| | تاریخ دقیق سکونت آنان در [[یثرب]] مشخص نیست ولی بر اساس آنچه در منابع اسلامی آمده اطلاع آنها از محل ظهور [[پیامبر آخر الزمان]] دلیل مهاجرتشان به این منطقه بوده است. |
|
| |
|
| بنینضیر به دلیل روابط گسترده با دیگر قبایل، توان نظامی و اقتصادی بالا و نیز نفوذ فرهنگی، از قبایل اثرگذار یهودی مدینه در دوران [[پیامبر]] و پیش از آن بودند. [[سلام بن مشکم]] و [[حیی بن اخطب]] از برجستهترین سران این قبیله بودند. | | بنینضیر به دلیل روابط گسترده با دیگر قبایل، توان نظامی و اقتصادی بالا و نیز نفوذ فرهنگی، از قبایل اثرگذار یهودی مدینه در دوران [[پیامبر]] و پیش از آن بودند. [[سلام بن مشکم]] و [[حیی بن اخطب]] از برجستهترین سران این قبیله بودند. |
خط ۲۵: |
خط ۲۷: |
|
| |
|
| اقتصاد بنینضیر بر باغداری و دامداری استوار بود. داشتن باغهای وسیع خرما و نیز انتقال به منطقه عالیه یثرب موجب رونق اقتصادی و ثروتمندشدن آنها گردیده بود. بنینضیر از جایگاه دینی بهتری نسبت به قبایل یهودی دیگر برخوردار بودند به طوری که مردم برای گشایش کارها به آنان نذر میکردند و در مورد پیامبر آخرالزمان و نشانههایش از آنان سؤال میکردند. | | اقتصاد بنینضیر بر باغداری و دامداری استوار بود. داشتن باغهای وسیع خرما و نیز انتقال به منطقه عالیه یثرب موجب رونق اقتصادی و ثروتمندشدن آنها گردیده بود. بنینضیر از جایگاه دینی بهتری نسبت به قبایل یهودی دیگر برخوردار بودند به طوری که مردم برای گشایش کارها به آنان نذر میکردند و در مورد پیامبر آخرالزمان و نشانههایش از آنان سؤال میکردند. |
| | ==روابط بنینضیر با مسلمانان== |
| | پیامبر اکرم(ص) بنینضیر را به اسلام فراخواند و پیشگوییهای راهبی به نام [[ابنهیبان]] درباره ظهور پیامبر آخرالزمان را برای آنها یادآور شد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج2، ص503؛طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج1، ص158؛مقریزی، امتاع الاسماع،۱۴۲۰ق، ج13، ص304.</ref> آنها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، [[مسلمان]] خواهند شد و موافقت کردند که تا آن هنگام متعرض یکدیگر نشوند. |
| | پیامبر اسلام با آنها نیز پیمان صلح بست و مقرر شد هر یک از طرفهای پیمان که آن را نقض کند، با کشتار مردان و اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج1، ص158؛مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق، ج19، ص111.</ref> |
| | ===غزوه بنی نضیر=== |
| | پیمان شکنی و اقدام به ترور رسول خدا(ص) از سوی بنینضیر سبب بروز کارزاری شد که به غزوه بنینضیر معروف است. روایات تاریخی در خصوص جزيیات این واقعه متفاوت است. <br> |
| | براساس برخی منابع، در سال سوم هجری بنینضیر به منظور ترور پیامبر اسلام(ص) از او دعوت کردند در مکانی بیرون از مدینه با چند عالم یهودی که زیر لباس خود خنجرهایی را مخفی کرده بودند به گفتگو درباره اسلام بنشیند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج9، ص268؛صالحی شامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج4، ص317.</ref> اما یکی از زنان آنها حقیقت را برملا ساخت و پیامبر به مدینه بازگشت. |
| | براساس روایت دیگر در سال چهارم هجری پیامبر برای درخواست کمک در پرداخت دیهی دو تن از افراد قبیله [[بنیعامر بن صعصعه|بنیعامر]] که توسط یکی از صحابه کشته شده بودند نزد بنینضیر رفت.<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۱۳۶۵ق، ج2، ص266؛حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج2، ص559-560.</ref> آنها از پیامبر(ص) خواستند که قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او گردآوری کنند و پنهانی تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه پیامبر(ص) را به قتل برسانند.<ref>ابنهشام، السیره النبویه، ۱۳۸۳ق، ج3، ص682؛ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج2، ص57؛طبری، تاریخ طبری،۱۴۰۳ق، ج2، ص223-224.</ref> اما پیامبر(ص) این نقشه را دریافت و به سرعت به مدینه بازگشت.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج1، ص365؛ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج2، ص57؛بیهقی، دلائل النبوه، ۱۴۰۵ق، ج3، ص183؛ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج2، ص150.</ref> |
| | پس از بروز دشمنی بنینضیر، پیامبر به آنها 10 روز فرصت داد تا مدینه را ترک کنند و سالانه برای برداشت محصول خرما بازگردند و گرنه خونشان هدر خواهد بود.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۳۶۹.</ref> |
| | [[عبدالله بن ابی]] پیامی برای بنینضیر فرستاد و ضمن وعده یاری از آنها خواست ایستادگی کنند.<ref>ابنهشام، السیره النبویه، ۱۳۸۳ق، ج3، ص683؛ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج2، ص57؛طبری، تاریخ طبری،۱۴۰۳ق، ج2، ص224-225.</ref> حُیَی بن اخطب پیشنهاد او را پدیرفت و خود را آماده رویارویی با پیامبر کرد.<ref>قمی، تفسیر القمی،۱۴۰۴ق، ج2، ص359؛حویزی، نور الثقلین، ۱۳۷۳ش، ج5، ص272؛ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج1، ص368.</ref> |
| | رسول خدا، [[علی(ع)]] را به عنوان فرمانده سپاه تعیین کرد<ref name=":0">واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج1، ص371؛حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج2، ص562.</ref> و به سوی بنینضیر به راه افتاد و قلعههای آنان را محاصره کرد.<ref name=":1">ابنهشام، السیره النبویه، ۱۳۸۳ق، ج3، ص683.</ref> محاصره چندین روز به طول کشید و در این مدت درگیریهای محدودی درگرفت.<ref>ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج2، ص44-45؛واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج1، ص370-371.</ref> <ref>ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج3، ص567؛سیوطی، الخصائص الکبری،۱۹۸۵م، ج2، ص399.</ref> حُیَی که از رسیدن کمکهای وعده داده شده نا امید شده بود خواست تا بر پایه پیشنهاد پیشین پیامبر که دارایی آنها را محترم شمرده بود، سازش کند؛ اما پیامبر نپذیرفت و از آنها خواست همه تجهیزات نظامی، مزارع و باغهای خود را وانهند و تنها داراییهای منقول را با خود برداشته و از آن منطقه کوچ کنند.<ref>ابنهشام، السیره النبویه، ۱۳۸۳ق، ج3، ص683؛طبری، تاریخ طبری،۱۴۰۳ق، ج2، ص225؛بلاذری، فتوح البلدان،۱۹۵۶، ج1، ص18.</ref> سران بنینضیر از بیم این که مبادا وضعیت سختتر شود، به شرایط پیامبر تن دردادند و اثاث خود را بر پشت شتران بار زدند و خانههای خویش را ویران کردند تا قابل سکونت نباشد و در و چارچوبههای خانه را نیز با خود بردند.<ref>بغوی، تفسیر بغوی، دارالمعرفه، ج4، ص315؛حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج2، ص565؛دیاربکری، تاریخ الخمیس، ۱۲۸۳ق، ج1، ص462.</ref> گفته شده 600 شتر، اثاث و افراد بنینضیر را از محلههای مدینه گذراندند.<ref>ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج2، ص58؛مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق، ج20، ص165.</ref> |
| | بیشتر تیرههای بنینضیر پس از اخراج، در [[حیره]] [[عراق]]، [[اریحا|اریحای]] [[فلسطین]] و اَذْرَعات شام پراکنده شدند و تنها آل ابیالحُقَیق و آل حُیَی بن اَخْطَب در خیبر سکونت گزیدند.<ref>طبری، تاریخ طبری،۱۴۰۳ق، ج2، ص226؛طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج9، ص386-387؛کحلانی، سبل السلام، ۱۳۷۹ق، ج4، ص63.</ref> |
| | <br> |
| | آیاتی از سوره حشر به گزارش غزوه بنینضیر پرداخته است. |
|
| |
|
| ==نسبشناسی== | | ===غنایم=== |
| | 340 شمشیر، <ref>حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج2، ص567.</ref> 50 زره و 50 نیزه از غنایم این غزوه بود<ref>ابن سید الناس، عیون الاثر، ۱۴۱۴ق، ج2، ص73؛مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج20، ص166.</ref> که از میان آنها، رسول خدا(ص) شمشیر معروف ابیالحُقَیق را به [[سعد بن معاذ|سعد بن مُعاذ]] از بزرگان اوس بخشید.<ref>حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج2، ص569.</ref> <br> |
| | پیامبر برخی از زمینهای بنینضیر را میان حدود 100 تن از [[مهاجرین]] و تنی چند از فقرای [[انصار]] که برخی از آنها در کشتن تیراندازان بنینضیر نقش داشتند، تقسیم کرد.<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج2، ص489.</ref> باقی زمینها در اختیار پیامبر ماند و پیامبر غلام خود ابورافع را بر آن گمارد<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج1، ص378.</ref> و خود در آن کشاورزی میکرد و مواد غذایی سالانه خانواده خود و [[بنیعبدالمطلب]] را تامین میکرد.<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج2، ص490؛بلاذری، فتوح البلدان،۱۹۵۶م، ج1، ص20؛ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج4، ص87.</ref> آنگاه افزوده درآمد این زمینها صرف هزینههای نظامی میشد یا در بیت المال گرد میآمد.<ref>صحیح البخاری، ج4، ص43؛ابو داوود، سنن ابیداود، ۱۴۱۰ق، ج2، ص22.</ref> پس از رحلت پیامبر، [[ابوبکر]] زمینهای یاد شده را مصادره کرد که با مخالفت [[حضرت زهرا(س)]] مواجه شد.<ref>ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج1، ص503؛ابو داوود،سنن ابیداود، ۱۴۱۰ق، ج2، ص23؛بیهقی، السنن الکبری، دارالفکر، ج6، ص296.</ref> و پس از وفات فاطمه(س)، علی(ع) با درخواست سهم الارث وی از ابوبکر، کار ابوبکر را تخطئه کرد.<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق،۱۴۱۵ق، ج1، ص208، 217.</ref> عمر تا دو <ref>صحیح البخاری، ج5، ص24؛تاریخ دمشق، ج56، ص364.</ref> یا چند سال<ref>طبرانی، مسند الشامیین،۱۴۱۷ق، ج4، ص258.</ref> پس از خلافتش همچنان بر سیره ابوبکر پا فشرد؛ اما سپس تصمیم گرفت آن زمینها را بازگرداند.<ref>صحیح مسلم، ج5، ص152-153؛متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۱۳ق، ج7، ص242.</ref> |
| | در روزگار خلافت [[عثمان]]<ref>ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج5، ص309.</ref> زمینهای یاد شده در اختیار بنیفاطمه قرار گرفت تا آن که [[بنیعباس]] در دوره خلافت خود با ادعای آن که این باغها سهم الارث [[عباس عموی پیامبر]] بوده است، آن را به سود خود مصادره کردند.<ref>ابو داوود، سنن ابیداود، ۱۴۱۰ق، ج2، ص34؛ابنکثیر، تفسیر ابنکثیر، ۱۴۰۹ق، ج4، ص354.</ref> |
| | ==بنینضیر پس از اخراج از مدینه == |
| | سران بنینضیر پس از تبعید از [[مدینه]] برای رویارویی با پیامبر از سران قریش یاری خواستند و به آنها وعده حمایت مالی دادند.<ref>جامع البیان، ج5، ص186.</ref> آنها قبایلی بزرگ چون [[غطفان]] و [[قیس بن عیلان|قَیس بن عیلان]] را با خود همراه ساختند و زمینه [[نبرد احزاب]] را فراهم آوردند.<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ۱۳۸۳ق، ج3، ص700؛طبری، تاریخ طبری،۱۴۰۳ق، ج2، ص233؛مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج1، ص95.</ref> بخشی از بنینضیر، خود، در این جنگ حضور داشتند<ref>جامع البیان، ج21، ص156؛ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج4، ص108؛مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج20، ص250.</ref> و وعده یاری یهودیان بنیقریظه ساکن در مدینه را نیز به سپاه احزاب داده بودند.<ref>حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج2، ص637.</ref> حُیَی، رهبر بنینضیر، پنهانی نزد بنیقریظه شتافت و آنها را در نبرد احزاب همراه خود ساخت<ref>طبری، تاریخ طبری،۱۴۰۳ق، ج2، ص571-572.</ref> اما چون نبرد به پایان رسید و پیامبر بنیقریظه را محاصره کرد، در میان بنیقریظه و به حکم سعد بن معاذ کشته شد.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج2، ص186.</ref><br> |
| | شاخههایی از بنینضیر چون [[آل ابیالحقیق]] که گنجینه بنینضیر نیز در اختیار آنها بود، در یکی از دژهای خیبر به نام کتیبه مستقر بودند. این قلعه از واپسین قلعههایی بود که در [[غزوه خیبر]] به سال هفتم ق. مورد حمله قرار گرفت. آنها پس از 14 روز محاصره با پیامبر سازش کردند که در برابر پرداخت همه داراییها و تسلیحات خود اجازه یابند از خیبر کوچ کنند. آنها گنجینه خود را در خرابهای پنهان کردند و به بهانه این که همه آن را هزینه کردهاند، از دادن آن به پیامبر سر باز زدند.<br> |
| | در این مدت، کوشش یکی از زنان بنینضیر برای مسموم ساختن پیامبر ناکام ماند.<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق،۱۴۱۵ق، ج2، ص466-467؛تاریخ طبری، ج2، ص302.</ref> پیامبر چون گنجینه یاد شده را یافت و سازش مذکور نقض شد، برخی مردان آنها را کشت و زنان و فرزندانشان را به اسارت گرفت.<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق،۱۴۱۵ق، ج2، ص466؛بلاذری، فتوح البلدان،۱۹۵۶م، ج1، ص26-27.</ref> |
| | ==بنینضیر در قرآن== |
| | در قرآن نام بنینضیر نیامده است؛ اما بخشی از آیات سوره حشر درباره یهودیان بنینضیر و رویارویی آنها با پیامبر اکرم(ص) است.<ref>واحدی، أسباب النزول، ۱۴۱۲ق، ص۳۵۰.</ref> گفته شده دلیل نامگذاری این سوره نیز همین است که به حشر و آوارگی یهودیان بنینضیر پرداخته است. نام دیگر این سوره، «بنینضیر» است.<ref>دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۵۴ـ۱۲۵۵.</ref> |
|
| |
|
| بنینضیر را از [[بنیاسرائیل]] دانستهاند که نسبشان از طریق [[هارون بن عمران]] به [[یعقوب(ع)]] میرسد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۲؛ الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۱، و ج۳، ص۱۱۰؛ الطبقات، ج۷، ص۵۰۱؛المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۷؛الاغانی؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۸.</ref> سخن پیامبر که همسرش [[صفیه]] (دختر حی بن اخطب) را از فرزندان هارون دانسته، مؤید این نکته است.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1872؛عیون الاثر، ج2، ص374؛تاریخ الاسلام، ج4، ص69.</ref> با این وجود برخی شرقشناسان آنها را از قبایل عرب یهودی شده شمرده و بنیاسرائیلی بودن آنها را نامعقول دانستهاند.<ref>نک: المفصل، ج7، ص248.</ref> این در حالیست که تغییرات فرهنگی و زبانی آنها ناشی از اوضاع اقلیمی و فرهنگی [[حجاز]] دانسته شده.<ref>تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص153؛نک: المفصل، ج6، ص552.</ref> | | ==نسب و تاریخچه حضور در مدینه== |
| | | در حالیکه برخی شرقشناسان بنینضیر را از قبایل عرب یهودی شده دانسته و بنیاسرائیلی بودن آنها را نامعقول شمردهاند.<ref>علی، المفصل، ۱۴۲۴ق، ج7، ص248.</ref> گفته میشود بر اساس گزارشهای تاریخی نسب بنینضیر از طریق [[هارون بن عمران]] به [[یعقوب(ع)]] میرسد<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، دارالفکر، ج۲۲، ص۱۱۱، و ج۳، ص۱۱۰؛ ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج۷، ص۵۰۱؛طبرانی، المعجم الکبیر،۱۴۰۵ق، ج۲۲، ص۱۹۷؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۸.</ref> و تغییرات فرهنگی و زبانی آنها ناشی از اوضاع اقلیمی و فرهنگی [[حجاز]] بوده است.<ref>بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص153؛علی، المفصل، ۱۴۲۴ق، ج6، ص552.</ref><br> |
| همچنین گفته شده خواستگاه آنها منطقه شامات بوده است خواه اصالتا اسرائیلی باشند یا اعراب یهودی شده جذام.<ref>البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۹۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۰، ۱۰۱؛ عیون الاثر، ج۲، ص۷۱.</ref> در برخی منابع اسلامی، علت مهاجرت آنها به یثرب، آگاهی ایشان از ظهور پیامبر آخر الزمان بیان شده است.<ref>بحار الانوار، ج۹۱، ص۱۰.</ref>
| | گفته میشود یهودیان پیش از [[اوس]] و [[خزرج]] در مدینه ساکن شدند و تا زمان آمدن آنها قدرت را در اختیار داشتند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، دارالفکر، ج۲۲، ص۱۱۱ و ۱۱۶؛یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۵، ص۸۴ و ۸۵؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۳۹۱ق، ج۲، ص۳۴۳ و ۳۴۴.</ref> در برخی منابع اسلامی، علت مهاجرت آنها به یثرب، آگاهی ایشان از ظهور پیامبر آخر الزمان بیان شده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق، ج۹۱، ص۱۰.</ref> |
| | |
| ==تاریخ سکونت در مدینه==
| |
| گفته میشود یهودیان پیش از [[اوس]] و [[خزرج]] در مدینه ساکن شدند و تا زمان آمدن آنها قدرت را در اختیار داشتند.<ref>الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۱ و ۱۱۶؛معجم البلدان، ج۵، ص۸۴ و ۸۵؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۴۳ و ۳۴۴.</ref> و پس از آن همپیمان اوس شدند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۸۲؛ الاغانی، ج۲۲، ص۱۳۷؛اسد الغابه، ج۵، ص۲۱۰.</ref> | |
| | |
| بر پایه گزارشهایی، بنینضیر پس از مهاجرت به یثرب که هنگام دقیق آن مشخص نیست، در آغاز در منطقه سافله آن، در پایین مدینه به سوی [[شام]]، <ref>معجم البلدان، ج5، ص234؛سبل الهدی، ج4، ص155؛المعالم الاثیره، ص137.</ref> مستقر شدند و در آن باغ و املاک داشتند. به تدریج و بر اثر شناسایی مناطق مستعد و به سبب ناسازگاری با محیط [[سافله]]، به دره [[بطحان|بَطحان]] منطقه عالیه در آبادیهای سمت [[نجد]] مدینه به سوی [[تهامه]]<ref>مراصد الاطلاع، ج2، ص911.</ref> رفتند.<ref>الاغانی، ج22، ص113؛معجم البلدان، ج1، ص446.</ref> این مکان نزدیک [[مسجد فضیخ]] در عوالی بود.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص69؛تاریخ معالم المدینه، ص172.</ref> آنها در مناطق مسکونی خود، دژهای ([[آطام]]) مستحکمی ساختند که از فضایی فراخ برخوردار بود و امکان نگهداری دام، آب و مواد غذایی برای مدتی طولانی در آن وجود داشت.<ref>المغازی، ج1، ص368.</ref> برخی شمار آنها را هزار تن گزارش کردهاند.<ref>تفسیر القمی، ج1، ص168؛بحار الانوار، ج20، ص166.</ref>
| |
| {{بیشتر|قلعههای بنی نضیر}} | | {{بیشتر|قلعههای بنی نضیر}} |
| | | ==شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بنینضیر== |
| ==ریاست قبیله== | | از روابط بنینضیر با قبایل خرد و کلان یهودی یثرب، آگاهی چندان در دست نیست، جز آن که در برابر یهودیان [[بنیقینقاع|بنیقَیْنُقاع]] که همپیمان خزرج بود، جنگیده بودند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، دارالفکر، ج3، ص26؛ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج1، ص656.</ref> |
| گزارشهای دوران جاهلیت و اسلامی تا سال سوم ق. از ریاست [[سلام بن مشکم]] بر قبیله بنینضیر گزارش میدهند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص559؛تاریخ یعقوبی، ج2، ص66؛الاغانی، ج22، ص133.</ref> اما در رویدادهای بعد، نام [[حیی بن اخطب|حُیَی بن اَخْطَب]] به عنوان رئیس قبیله به چشم میخورد.<ref>الثقات، ج1، ص242؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص298؛البدایة و النهایه، ج3، ص258.</ref> این دو از برجستهترین سران بنینضیرند. پس از حُیَی که به سال پنجم ق. همراه با مردان بنیقریظه کشته شد، <ref>المغازی، ج2، ص516؛المصنف، ابن ابی شیبه، ج8، ص503.</ref> ابورافع [[سلام بن ابیالحقیق|سلام بن ابیالحُقَیقْ]] و پس از او [[اسیر بن رزام|اُسَیر بن رزام]] ریاست بنینضیر را بر عهده گرفتند.<ref>المغازی، ج2، ص566؛عیون الاثر، ج2، ص151.</ref>
| | تنها نکتهای که از روابط بنینضیر با یهودیان بنیقُرَیظَه مورد توجه قرار گرفته، آن است که آنها در روابط حقوقی خود با بنیقریظه تبعیض روا میداشتند و آنان ناچار بودند دیه خود را به صورت مضاعف به بنینضیر بپردازند.<ref>بغوی، تفسیر بغوی، دارالمعرفه، ج1، ص144؛ج2، ص38؛طبرسی، مجمع البیان،۱۴۱۵ق، ج3، ص300-301؛مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق، ج22، ص27.</ref><br> |
| ==روابط با قبایل دیگر==
| | آنها در درگیریهای اوس و خزرج<ref>ابن ابیحاتم، تفسیر ابن ابی حاتم، ۱۴۱۹ق، ج1، ص163.</ref> کنار اوس بر ضد خزرج جنگیده بودند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، دارالفکر، ج3، ص21؛ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج1، ص679؛سمهوی، وفاء الوفاء، ۲۰۰۶م، ج1، ص170.</ref> هنگامی که بنینضیر پیمان خود را با پیامبر شکستند، رسول خدا به نشانه ابطال پیمان اوس با آنها، در مقدمات غزوهای که بر ضد آنها شکل داد، اوسیان را در آن شریک ساخت و پس از تبعید بنینضیر، پیامبر به نشانه قدردانی، شمشیر معروف آل ابیحُقَیْق از خانوادهای برجسته از بنینضیر را به [[سعد بن معاذ|سعد بن مُعاذ]]، بزرگ اوسیان، بخشید.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج1، ص379؛ابن سید الناس، عیون الاثر، ۱۴۱۴ق، ج2، ص74؛حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج2، ص569.</ref> |
| | | گزارشهای دوران جاهلیت و عهد اسلامی تا سال سوم هجرت از ریاست [[سلام بن مشکم]] بر قبیله بنینضیر گزارش میدهند.<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ۱۳۸۳ق، ج2، ص559؛یعقوبی،تاریخ الیعقوبی، ۱۴۱۵، ج2، ص66؛ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، دارالفکر، ج22، ص133.</ref> اما در رویدادهای بعد، نام [[حیی بن اخطب|حُیَی بن اَخْطَب]] به عنوان رئیس قبیله به چشم میخورد.<ref>ابنحبان، الثقات، ۱۳۹۳ق، ج1، ص242؛ابنکثیر، السیرة النبویه، ۱۳۹۶ق، ج2، ص298؛ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج3، ص258.</ref> این دو از برجستهترین سران بنینضیرند. پس از حُیَی که به سال پنجم هجرت همراه با مردان بنیقریظه کشته شد، <ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ۱۴۰۹ق، ج2، ص516؛ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج8، ص503.</ref> ابورافع [[سلام بن ابیالحقیق|سلام بن ابیالحُقَیقْ]] و پس از او [[اسیر بن رزام|اُسَیر بن رزام]] ریاست بنینضیر را بر عهده گرفتند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ۱۴۰۹ق، ج2، ص566؛ابن سید الناس، عیون الاثر، ۱۴۱۴ق، ج2، ص151.</ref> |
| از روابط بنینضیر با قبایل خرد و کلان یهودی یثرب، آگاهی چندان در دست نیست، جز آن که در برابر یهودیان [[بنیقینقاع|بنیقَیْنُقاع]] که همپیمان خزرج بود، جنگیده بودند.<ref>الاغانی، ج3، ص26؛الکامل، ج1، ص656.</ref>
| | ===اقتصاد بنینضیر=== |
| تنها نکتهای که از روابط بنینضیر با یهودیان بنیقُرَیظَه مورد توجه قرار گرفته، آن است که آنها در روابط حقوقی خود با بنیقریظه تبعیض روا میداشتند و آنان ناچار بودند دیه خود را به صورت مضاعف به بنینضیر بپردازند.<ref>تفسیر بغوی، ج1، ص144؛ج2، ص38؛مجمع البیان، ج3، ص300-301؛بحار الانوار، ج22، ص27.</ref>
| | اقتصاد بنینضیر با توجه به منابع آب منطقه مسکونی آنان، بیشتر بر باغداری و دامداری استوار بود. آنها افزون بر حومه یثرب، در [[خیبر]]<ref>حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج2، ص563.</ref> در 165 کیلومتری شمال مدینه در راه شام<ref>شراب، المعالم الاثیره، ۱۴۱۱ق، ص109.</ref> و [[ذی الجدر|ذی الجَدر]]<ref>ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج2، ص57.</ref> نیز باغهایی با انواع خرما در اختیار داشتند<ref>قرطبی، تفسیر قرطبی، ۱۴۰۵ق، ج18، ص6.</ref> که هر یک پس از 30 سال به بار مینشست.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج1، ص373؛صالحی شامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج4، ص323؛حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج2، ص564.</ref> منابع تنها به نام هفت باغ که به مُخَیریق تعلق داشته، اشاره کردهاند.<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق،۱۴۱۵ق، ج1، ص174؛ابنسعد، الطبقات، دار صادر، ج1، ص502.</ref> بر پایه روایاتی، منبت<ref>حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج1، ص312.</ref> یا دلال<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق،۱۴۱۵ق، ج1، ص175.</ref> نام باغی از آنِ بنینضیر بوده که احیای آن به دست [[سلمان فارسی]] شرط آزادی او از قید بردگی تعیین شده بود.<ref>صنعانی، المصنف، المجلس العلمی، ج8، ص418؛حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۰۰ق، ج1، ص312.</ref> |
| | |
| در گزارشهایی به خویشاوندی برخی از بنینضیر با [[انصار]] اشاره شده است.<ref>جامع البیان، ج3، ص130-131؛احکام القرآن، ج1، ص559؛العجاب، ج1، ص629.</ref> آنها در [[نبرد سمیر|نبرد سُمَیر]]، از نخستین درگیریهای اوس و خزرج<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص163.</ref> و سپس در نبردی که برخی آن را [[فجار]] دوم انصار<ref>الکامل، ج1، ص675.</ref> نامیدهاند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص37.</ref> کنار اوس بر ضد خزرج جنگیده بودند.<ref>الاغانی، ج3، ص21؛الکامل، ج1، ص679؛وفاء الوفاء، ج1، ص170.</ref> هنگامی که بنینضیر پیمان خود را با پیامبر شکستند، رسول خدا به نشانه ابطال پیمان اوس با آنها، در مقدمات غزوهای که بر ضد آنها شکل داد، اوسیان را در آن شریک ساخت و پس از تبعید بنینضیر، پیامبر به نشانه قدردانی، شمشیر معروف آل ابیحُقَیْق از خانوادهای برجسته از بنینضیر را به [[سعد بن معاذ|سعد بن مُعاذ]]، بزرگ اوسیان، بخشید.<ref>المغازی، ج1، ص379؛عیون الاثر، ج2، ص74؛السیرة الحلبیه، ج2، ص569.</ref> | |
| ==اقتصاد بنینضیر==
| |
| | |
| اقتصاد بنینضیر با توجه به منابع آب منطقه مسکونی آنان، بیشتر بر باغداری و دامداری استوار بود. آنها افزون بر حومه یثرب، در [[خیبر]]<ref>السیرة الحلبیه، ج2، ص563.</ref> در 165 کیلومتری شمال مدینه در راه شام<ref>المعالم الاثیره، ص109.</ref> و [[ذی الجدر|ذی الجَدر]]<ref>الطبقات، ج2، ص57.</ref> نیز باغهایی با انواع خرما در اختیار داشتند<ref>تفسیر قرطبی، ج18، ص6.</ref> که هر یک پس از 30 سال به بار مینشست.<ref>المغازی، ج1، ص373؛سبل الهدی، ج4، ص323؛السیرة الحلبیه، ج2، ص564.</ref> منابع تنها به نام هفت باغ که به مُخَیریق تعلق داشته، اشاره کردهاند.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص174؛الطبقات، ج1، ص502.</ref> بر پایه روایاتی، منبت<ref>السیرة الحلبیه، ج1، ص312.</ref> یا دلال<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص175.</ref> نام باغی از آنِ بنینضیر بوده که احیای آن به دست [[سلمان فارسی]] شرط آزادی او از قید بردگی تعیین شده بود.<ref>المصنف، صنعانی، ج8، ص418؛السیرة الحلبیه، ج1، ص312.</ref>
| |
| ==جایگاه دینی==
| |
| | |
| بنینضیر در منابع اسلامی نسبت به دیگر قبایل یهود برتری نسبی داشت. شاید برتری سیاسی و حقوقی بنینضیر بر بنیقریظه و انتساب [[کعب بن اشرف]] بدانها، از علل این امر باشد. کعب از احبار ثروتمند بنینضیر بود که با کمکهای مالی خود، نفوذی فراوان بر دیگر احبار یهود داشت.<ref>السیرة الحلبیه، ج3، ص146-147.</ref> سیرهنگاران از آن دسته از احبار بنینضیر نام بردهاند که نقشی برجسته در رویارویی با پیامبر داشتند و از حُیَی بن اَخْطَب و برادرانش ابویاسر و جَدِّی، سلام بن مُشْکَم، کنانه و سلام بن ربیع بن ابیالْحُقَیْق، سلام بن ابیالحُقَیْق، عمرو بن حجاش، کعب بن اشرف و همپیمانانش کردم بن قیس و حجاج بن عمرو/عمر به عنوان احبار بنینضیر نام بردهاند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص359؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص342.</ref> زهری به 30 تن از آنها اشاره کرده است.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص34؛المصنف، صنعانی، ج5، ص359.</ref>
| |
| | |
| ==روابط با مسلمانان==
| |
| پیامبر اکرم(ص) بنینضیر را به اسلام فراخواند و پیشگوییهای راهبی به نام [[ابنهیبان|ابنهیِّبان]] درباره ظهور پیامبر آخرالزمان را برای آنها یادآور شد.<ref>المغازی، ج2، ص503؛اعلام الوری، ج1، ص158؛امتاع الاسماع، ج13، ص304.</ref> آنها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، [[مسلمان]] خواهند شد و موافقت کردند که تا آن هنگام متعرض یکدیگر نشوند.
| |
| پیامبر اسلام با آنها نیز پیمان صلح بست و مقرر شد هر یک از طرفهای پیمان که آن را نقض کند، با کشتار مردان و اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.<ref>اعلام الوری، ج1، ص158؛بحار الانوار، ج19، ص111.</ref>
| |
| | |
| | |
| ==غزوه بنی نضیر==
| |
| پیمان شکنی و اقدام به ترور رسول خدا(ص) از سوی بنینضیر سبب بروز کارزاری شد که به غزوه بنینضیر معروف است. روایات تاریخی در خصوص برخی جزيیات متفاوت است.
| |
| در ماههای پایانی سال دوم ق. [[ابوسفیان]] که در نبرد بدر شرکت نکرده بود، با سپاهی اندک نزدیک مدینه آمد. برخی سران بنینضیر با آگاهی از تصمیم وی برای حمله به مسلمانان، به یاری او شتافتند و شبانه او را جای دادند و آگاهیهای مورد نیاز را در اختیارش نهادند.<ref>الاغانی، ج6، ص373-375؛تاریخ طبری، ج2، ص175؛بحارالانوار، ج20، ص2.</ref> برخی خاورشناسان برای ردّ معاونت بنینضیر با قریش، جانبدارنه در روایت مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانستهاند.<ref>Muhammad at Medina، P20.</ref>
| |
| علت اصلی درگیری مسلمانان با بنینضیر، به پیمانشکنی و یاری آنها به ابوسفیان و تصمیمشان برای کشتن پیامبر بازمیگردد. تفاوت بیشتر منابع درباره علت و هنگام نبرد، به سبب تفاوت گزارش ابناسحق و زهری است؛ هر چند هر دو از [[عروة بن زبیر]] روایت کردهاند.<ref>نک: تاریخ الاسلام، ج2، ص148، 151.</ref>
| |
| | |
| ==تصمیم به قتل پیامبر==
| |
| | |
| به روایت زهری، مدتی پس از [[غزوه سویق]]، در پی نامه تهدیدآمیز قریش، بنینضیر تصمیم گرفتند با ترفندی پیامبر را به قتل برسانند و از این رو، از او خواستند تا در منطقهای میان یثرب و مساکن بنینضیر، همراه با 30 تن از اصحاب خود برای گفت و گو به دیدار 30 تن از [[احبار]] بیاید تا اگر آنها او را تایید کردند و به وی ایمان آوردند، همگی به او ایمان بیاورند.
| |
| | |
| اما پس از حضور پیامبر دریافتند که با وجود یارانش نمیتوانند او را بکشند و از او خواستند با سه تن از یاران خود به گفت و گوی سه تن از احباری بیاید که پنهانی خنجری با خود حمل میکردند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج9، ص268؛سبل الهدی، ج4، ص317.</ref> با افشای تصمیم بنینضیر از جانب یکی از زنان آنان، پیامبر به مدینه بازگشت و فردای آن روز در حالیکه تنها شش ماه از نبرد بدر گذشته بود، به سوی بنینضیر رفت و آنها را به وفادار ماندن به پیمان خود فراخواند؛ اما چون نپذیرفتند، به محاصره آنها پرداخت و غزوه بنینضیر شکل گرفت.
| |
| | |
| محدثان<ref>سنن ابی داود، ج2، ص33-34؛المصنف، صنعانی، ج5، ص358-359.</ref> و مفسران<ref>اسباب النزول، ص279؛تفسیر ابن کثیر، ج4، ص354؛الدر المنثور، ج6، ص189.</ref> این روایت را به طرق گوناگون از زهری گزارش کردهاند. منابع دیگر هم بخشهایی از روایت زهری را مطرح کردهاند.<ref>المستدرک، ج2، ص483؛فتح الباری، ج7، ص253-255؛عون المعبود، ج8، ص167.</ref> همه منابعی که به گونهای روایت زهری را گزارش نمودهاند، زمان غزوه بنینضیر را شش ماه پس از نبرد بدر دانستهاند.
| |
| | |
| در برابر روایت زهری، گزارش ابناسحق قرار میگیرد که بر اساس آن، پس از رویداد بئر معونه به سال چهارم ق. یکی از یاران پیامبر دو تن از قبیله [[بنیعامر بن صعصعه]] را کشت و چون پیامبر(ص) پیشتر به آنها امان داده بود، ملزم شد که دیه آنها را بپردازد.
| |
| | |
| اما از آن جا که از پرداخت آن در این هنگام ناتوان بود، تصمیم گرفت از بنینضیر، همپیمان بنیعامر، یاری بگیرد. از این رو، در روز شنبه که مورد احترام یهودیان است، همراه حدود ده تن از اصحاب نزد آنها رفت.<ref>الدر المنثور، ج2، ص266؛السیرة الحلبیه، ج2، ص559-560.</ref> گویا شمار اندک همراهان پیامبر، بنینضیر را برای طراحی توطئه قتل پیامبر وسوسه کرد.<ref>الدر المنثور، ج6، ص190؛السیرة الحلبیه، ج2، ص560.</ref> آنها از پیامبر(ص) خواستند که قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او گردآوری کنند و پنهانی تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه بدون آن که خود مسؤولیت قتل را بپذیرند، او را از میان ببرند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص682؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص223-224.</ref> اما پیامبر(ص) که این نقشه را دریافت، به گونهای آن جا را ترک کرد که همگان تصور نمودند پیامبر(ص) در همان حوالی است و به زودی نزد یارانش بازمیگردد. اما پیامبر به سرعت به مدینه بازگشته بود تا بدانها فرصت ترور ندهد.<ref>المغازی، ج1، ص365؛الطبقات، ج2، ص57؛دلائل النبوه، ج3، ص183؛تاریخ الاسلام، ج2، ص150.</ref>
| |
| | |
| ==دلایل دیگر غزوه بنینضیر==
| |
| | |
| | |
| در مطالعات جدید، ادلّهای دیگر برای غزوه بنینضیر مطرح شده است. ولفنسون که پیمان بنینضیر با پیامبر را بر پایه پیماننامه عمومی پذیرفته، علت حمله به بنینضیر را همراهی نکردنشان با پیامبر در [[نبرد احد]] دانسته است. بر اساس معاهده، بنینضیر میبایست در نبرد احد از مدینه دفاع میکردند. او درباره علت حمله نکردن پیامبر به [[بنیقریظه]]، بر این باور است که گویا پیمان آنها متفاوت بوده و چنین تعهدی در برابر پیامبر نداشتهاند.<ref>تاریخ الیهود، ص177.</ref>
| |
| | |
| شاید همراهی مُخَیْریق یهودی با پیامبر در غزوه احد که تنها بر پایه روایت واقدی از بنینضیر است، پشتوانه سخنان ولفنسون باشد. مخیریق که خود در غزوه احد شرکت کرد، از یهودیان خواست به یاری پیامبر بیایند؛ اما آنها عذر آوردند که آن روز شنبه است.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص362؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص344.</ref> از دیدگاه ولفنسون، آنها با اینکار خود پیمان خویش با پیامبر را شکستند.
| |
| | |
| بروکلمان غزوه بنینضیر را برآمده از بهانهجویی پیامبر برای جبران ضربه سنگین رویداد بئر معونه دانسته است که در آن 70 یا 40 تن از مسلمانان به شهادت رسیدند.<ref>تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص52.</ref> این تحلیل و نادیده گرفتن رفتار یهود، جانبدارانه است. البته پیروزی بر بنینضیر میتوانست تا حدی فشار برآمده از رویداد بئر معونه را بر مسلمانان جبران کند؛ اما بر پایه آیات [[قرآن]] (حشر/59، 2) این پیروزی قابل پیشبینی نبود. پس از بروز دشمنی بنینضیر، پیامبر از طریق پیکی از اوسیان به آنها اعلام کرد که اگر تا 10 روز دیگر محل سکونت خود را ترک نکنند، خونشان هدر خواهد بود. با این اقدام، آنها دریافتند که بر خلاف پیمان دوره جاهلی، اوس کنار بنینضیر نخواهد ایستاد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص224؛عیون الاثر، ج2، ص72؛فتح الباری، ج7، ص255-256.</ref> از این رو، به گردآوری دارایی خود پرداختند و برای حرکت از قبایل عرب شتر کرایه کردند.<ref>الطبقات، ج2، ص57.</ref>
| |
| | |
| | |
| [[عبدالله بن ابی خزرجی]] با آگاهی از تصمیم پیامبر در پیامی ضمن وعده یاری [[خزرج]] و بنیقریظه و [[غطفان|غَطفان]] به بنینضیر از آنها خواست ایستادگی کنند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225.</ref> در آیه 11 [[سوره حشر]] این وعدهها دروغ دانسته شده است.
| |
| | |
| [[سلام بن مشکم]] با یادآوری خیانت عبدالله بن ابیّ و عدم حمایت وی از [[بنیقینقاع|بنیقَینقاع]] به سال دوم ق. و مبارزات بنینضیر بر ضد خزرج در روزگار جاهلی، از حُیَی خواست حال که مالک نخلستانها و داراییهای خود هستند، به عبدالله بن ابیّ اعتماد نکند.<ref>المغازی، ج1، ص368؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225؛السیرة الحلبیه، ج2، ص561.</ref> اما حُیَی با توجه به برتری نظامی و دفاعی خود، با پذیرش پیشنهاد عبدالله بن ابیّ، آماده رویارویی با پیامبر شد و به ترمیم دژهای بنینضیر پرداخت<ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛نور الثقلین، ج5، ص272.</ref> و تدارکات لازم را همراه با چارپایان درون آنها جای داد<ref>المغازی، ج1، ص368.</ref> وپیامبر را از مخالفت خود آگاه ساخت.<ref>الطبقات، ج2، ص57؛بحار الانوار، ج20، ص165.</ref>
| |
| | |
| آیه دوم سوره حشر گزارش میدهد: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ﴾}}؛ «گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود». (سوره حشر، آیه2) گفتههای سلاّم حکایت دارد که [[پیامبر]] در این مرحله در صدد تصرف دارایی آنها نبوده است. این سخن شاهدی بر بطلان نظر ولفنسون است که هدف اصلی از نبرد با یهود را دستیابی به ثروت آنها دانسته است.<ref>تاریخ الیهود، ص135.</ref>
| |
| | |
| ==جزئیات نبرد بنینضیر==
| |
| | |
| | |
| در روایت زهری جزئیات نبرد نیامده است. بر پایه روایت ابناسحق، پیامبر(ص) پس از آن که از ترور نافرجام آنها جان سالم به در برد، به مدینه بازگشت. در دوازدهم ربیع الاول سال چهارم ق.<ref>المحبر، ص113.</ref> با گماردن [[ابنام مکتوم]] بر مدینه<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683.</ref> به سوی قلعههای آنها به راه افتاد. او [[علی(ع)]] را به عنوان فرمانده تعیین کرد<ref>المغازی، ج1، ص371؛السیرة الحلبیه، ج2، ص562.</ref> و پرچم خود را به دستش داد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص226؛الطبقات، ج2، ص58؛الکامل، ج2، ص174.</ref>
| |
| | |
| [[مسلمانان]] به دستور پیامبر(ص) به سوی بنینضیر حرکت کردند<ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛السیرة الحلبیه، ج2، ص562؛بحار الانوار، ج20، ص169.</ref> و هنگام عصر به زمینهای بنینضیر رسیدند.<ref>تاریخ الخمیس، ج1، ص461.</ref> بنینضیر با مشاهده پیامبر از فراز دژهای خود، به پرتاب تیر و سنگ پرداختند.<ref>الطبقات، ج2، ص58.</ref> مسلمانان پس از برپا کردن نماز عصر، در آن جا مستقر شدند.
| |
| | |
| خیمه پیامبر را نخست در زمینهای تیره [[بنیخطمه]] از [[اوس]] و همپیمانان بنینضیر که همچنان ایمان نیاورده بودند، <ref>المناقب، ج1، ص169-170؛بحار الانوار، ج20، ص172.</ref> برپا کردند که بعدها به [[مسجد صغیر]] شهرت یافت؛ اما چون از جانب تیراندازان بنینضیر هدف تیر قرار گرفت، خیمه را به منطقهای میان زمینهای بنینضیر و بنیقریظه که بعدها [[مسجد فضیخ]] نام گرفت، منتقل کردند.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص69؛بحار الانوار، ج20، ص172.</ref>
| |
| | |
| پیامبر با تنی چند از اصحاب خود به مدینه بازگشت و شب را آن جا گذراند و روز بعد به جمع سپاه [[اسلام]] بازگشت.<ref>المغازی، ج1، ص371.</ref> به نظر میرسد منطقه جنگی از امنیت کافی برخوردار نبوده و بیم ترور پیامبر میرفته است. همچنین حضور پیامبر(ص) در مدینه میتوانست زمینه توطئه عبدالله بن ابیّ در پیوستن او به بنینضیر را خنثا کند.
| |
| | |
| مدت محاصره بنینضیر شش شب<ref>البدایة و النهایه، ج4، ص86؛تاریخ ابن خلدون، ج2، ص28.</ref> یا 15 روز<ref>تاریخ طبری، ج2، ص225؛فتوح البلدان، ج1، ص18؛التنبیه و الاشراف، ص213.</ref> و یا بیش از 20 شب<ref>المحبر، ص113؛بحار الانوار، ج20، ص166؛السیرة الحلبیه، ج2، ص562.</ref> ادامه یافت. در طول این مدت، [[سعد بن عباده]] از بزرگان خزرج، با ارسال خرما، خوراک سپاه اسلام را تامین میکرد.<ref>السیرة الحلبیه، ج2، ص563.</ref> بنینضیر که منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند، بهانداختن سنگ و تیراندازی از روی دژها بسنده کردند.<ref>الطبقات، ج2، ص44-45؛المغازی، ج1، ص370-371.</ref>
| |
| | |
| | |
| تنها اقدام نظامی بنینضیر در این مدت آن بود که به عَزوَک، سردسته شجاع تیراندازان، ماموریت دادند تا با تنی چند پیامبر را ترور کنند. در آن شب، علی بن ابیطالب(ع) همراه با چند تن از [[انصار]]، ماموران بنینضیر از جمله عزوک را کشتند و سرهایشان را در چاههای منطقه انداختند. این امر ناتوانی بنینضیر را آشکارتر ساخت.<ref>المغازی، ج1، ص372؛السیرة الحلبیه، ج2، ص562؛سبل الهدی، ج4، ص322.</ref>
| |
| | |
| | |
| عبدالله بن ابیّ هم از انجام وعدههای خود ناتوان ماند، هر چند کوشید بنیقریظه را با خود همراه سازد. اما [[کعب بن اسد]]، رئیس بنیقریظه، به هیچ یک از اعضای قبیله خود اجازه نداد به یاری بنینضیر بشتابد.<ref>المغازی، ج1، ص368؛تاریخ طبری، ج2، ص225.</ref> مسلمانان برای قطع ارتباط قلعههای بنینضیر، به محاصره دژهای آنها پرداختند.<ref>الطبقات، ج3، ص567؛الخصائص الکبری، ج2، ص399.</ref> خداوند در آیه 14 حشر/59 به این امر اشاره کرده است.
| |
| | |
| ===دستور قطع درختان===
| |
| | |
| با طولانی شدن محاصره، پیامبر(ص) که از دلبستگی آنها به درختانشان آگاه بود، فرمان داد آنها را قطع کنند. بنینضیر گفتند: چگونه کسی که دیگران را از فساد پرهیز میدهد، درختان را قطع میکند؟ این سخن برخی از مؤمنان را مردد ساخت. بر پایه [[وحی]]، این کار خواست [[خداوند]] دانسته شد.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛اسباب النزول، ص279.</ref>
| |
| دستور قطع درختان تاثیری بسزا بر بنینضیر نهاد، به ویژه که زنانشان شیون کردند و بر سر و صورت خود زدند.<ref>سبل الهدی، ج4، ص323؛السیرة الحلبیه، ج2، ص564.</ref> از این رو، کوشیدند تا نخلستانهایشان آسیب نبیند؛ شاید با سازش یا نبردی دیگر، بتوانند دیگر بار آنها را بازیابند. بدین سان، به مقاومت خود پایان دادند. حُیَی تصمیم گرفت بر پایه پیشنهاد پیشین با پیامبر که دارایی آنها را هنوز محترم شمرده بود، سازش کند؛ اما پیامبر نپذیرفت و از آنها خواست همه تجهیزات نظامی، مزارع و باغهای خود را وانهند و تنها دارایی منقول خود را ببرند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛تاریخ طبری، ج2، ص225؛فتوح البلدان، ج1، ص18.</ref> اما وی چند روز درنگ کرد.<ref>سبل الهدی، ج4، ص323.</ref>
| |
| | |
| ===کوچ اجباری===
| |
| | |
| در این فاصله، دو تن از بنینضیر به نام [[یامین بن عمیر]] و [[ابوسعد بن وهب]] برای حفظ جان و مال خود، مسلمان شدند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص226؛سبل الهدی، ج4، ص323؛السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص684.</ref> سران بنینضیر از بیم این که مبادا وضعیت سختتر شود، به شرایط پیامبر تن دردادند و اثاث خود را بر پشت شتران بار زدند و خانههای خویش را ویران کردند تا قابل سکونت نباشد و در و چارچوبههای خانه را نیز با خود بردند. برخی مسلمانان نیز به نشانه دلبستگی نداشتن به خانههایشان، در ویرانی آنها همراهی کردند.<ref>تفسیر بغوی، ج4، ص315؛السیرة الحلبیه، ج2، ص565؛تاریخ الخمیس، ج1، ص462.</ref>
| |
| | |
| | |
| بنینضیر هنگام بیرون آمدن از یثرب کوشیدند قدرت و شوکت خود را با نمایش مال و منال خود نشان دهند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص684؛تاریخ طبری، ج2، ص226.</ref> برخی شاعران با اثرپذیری از فراق بنینضیر شعر سرودند.<ref>الاغانی، ج14، ص462-463.</ref> [[منافقان]] نیز نتوانستند ماتم و اندوه خود را پنهان کنند؛ زیرا بنینضیر کوشیدند همچنان استواری خود را به مردم مدینه بنمایانند. 600 شتر در یک صف، اثاث و افراد بنینضیر را از محلههای مدینه گذراندند.<ref>الطبقات، ج2، ص58؛بحار الانوار، ج20، ص165.</ref>
| |
| | |
| زنان زیبای بنینضیر که در آغاز این قافله بودند، بهترین لباسهای رنگارنگ خود را پوشیده و زیور آلات خود را به نمایش نهاده بودند. دسته نوازندگان و خوانندگان پس از آنها قرار داشتند و مردم مدینه هم در دو طرف قافله نظارهگر آنها بودند. گنجینه بنینضیر در معرض دید همگان قرار گرفت. آنان اعلام کردند: این را برای زیر و زبر کردن زمین اندوختهایم (کنایهای تهدیدآمیز از تغییر وضعیت موجود) و گر چه درختان خرمای خود را در مدینه از دست دادیم، در [[خیبر]] نخلهای بهتر و بیشتری داریم.<ref>المغازی، ج1، ص375-376؛الاغانی، ج3، ص39؛السیرة الحلبیه، ج2، ص566.</ref>
| |
| | |
| محمد بن مسلم اوسی هدایت آنها را به بیرون از مدینه بر عهده گرفت.<ref>المغازی، ج1، ص374؛الطبقات، ج2، ص58؛سبل الهدی، ج4، ص324.</ref> بیشتر تیرههای بنینضیر پس از اخراج، در [[حیره]] [[عراق]]، [[اریحا|اریحای]] [[فلسطین]] و اَذْرَعات شام پراکنده شدند و تنها آل ابیالحُقَیق و آل حُیَی بن اَخْطَب در خیبر سکونت گزیدند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص226؛مجمع البیان، ج9، ص386-387؛سبل السلام، ج4، ص63.</ref>
| |
| | |
| در این هنگام، گروهی از انصار نزد پیامبر آمدند و از او خواستند تا مانع همراهی فرزندانشان با بنینضیر شود؛ زیرا در دوران جاهلیت برخی زنان اوس برای زنده ماندن فرزندان خود نذر میکردند آنها را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنینضیر میسپردند. بر پایه روایات، در پاسخ آنها آیه 256 بقره/2 نازل شد و از مسلمانان خواست که چون حق از باطل روشن شده، دیگران را بر پذیرش دین وادار نکنند.<ref>سنن ابی داود، ج1، ص606؛اسباب النزول، ص52؛لباب النقول، ص48.</ref>
| |
| | |
| ===غنایم===
| |
| 340 شمشیر، <ref>السیرة الحلبیه، ج2، ص567.</ref> 50 زره و 50 نیزه غنیمتهایی بود که پیامبر به دست آورد.<ref>عیون الاثر، ج2، ص73؛بحار الانوار، ج20، ص166.</ref> از میان آنها، رسول خدا(ص) شمشیر معروف ابیالحُقَیق را به [[سعد بن معاذ|سعد بن مُعاذ]] از بزرگان اوس بخشید.<ref>السیرة الحلبیه، ج2، ص569.</ref>
| |
| | |
| پیامبر درباره باغها، زمینها و منابع ابیبنینضیر دو پیشنهاد کرد تا انصار یکی را برگزینند. نخست آن که پیامبر از اموال بنینضیر را میان مهاجران و انصار نیازمند پخش کند و دوم آن که بخشی از آن زمینها را تنها میان مهاجران توزیع کند و در برابر، انصار اموالی را که در یثرب از آغاز هجرت در اختیار مهاجران قرار داده بودند، بازستانند. سعد بن معاذ و [[سعد بن عباده]] ضمن مشورت با یکدیگر از پیامبر خواستند تا افزون بر این که آن زمینها را میان مهاجران تقسیم کند، مهاجران همچنان در اموال انصار شریک بمانند.
| |
| | |
| انصار به حمایت از بزرگانشان ندای رضایت و تسلیم سردادند و پیامبر برای انصار دعا کرد.<ref>تاریخ المدینه، ج2، ص489.</ref> پیامبر برخی از زمینها را میان حدود 100 تن مهاجر و تنی چند از فقرای انصار که برخی از آنها در کشتن تیراندازان بنینضیر نقش داشتند، توزیع کرد.
| |
| | |
| بیشتر زمینهای بنینضیر در اختیار پیامبر ماند و پیامبر غلام خود ابورافع را بر آن گمارد<ref>المغازی، ج1، ص378.</ref> و خود در آن کشاورزی میکرد و مواد غذایی سالانه خانواده خود و [[بنیعبدالمطلب]] را تامین میکرد.<ref>تاریخ المدینه، ج2، ص490؛فتوح البلدان، ج1، ص20؛البدایة و النهایه، ج4، ص87.</ref> آنگاه افزوده درآمد این زمینها صرف هزینههای نظامی میشد یا در بیت المال گرد میآمد.<ref>صحیح البخاری، ج4، ص43؛سنن ابی داود، ج2، ص22.</ref>
| |
| | |
| بر پایه روایت واقدی، هفت باغی که مُخَیْریق یهودی پیش از شهادتش در احد به پیامبر بخشیده بود، به نام [[المیثب|المِیْثَب]]، [[الصافیه|الصّافیه]]، [[الدلال|الدَلال]]، [[الحسنی|الحُسْنی]]، [[برقه|بَرْقَُه]]، [[الاعواف]]، و [[مشربه ام ابراهیم]] نیز بخشی از زمینهای بنینضیر بود.<ref>المغازی، ج1، ص378؛البدایة و النهایه، ج4، ص41.</ref>
| |
| | |
| چند سال بعد که [[ماریه]] حسادت و آزار دیگر زنان پیامبر را دید، پیامبر او را در یکی از همین باغها جای داد<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص173؛الاستیعاب، ج1، ص54؛وفاء الوفاء، ج3، ص35-36.</ref> که به مَشْرَبه اُمّ ابراهیم معروف شد. همچنین پیامبر هنگامی که به سال ششم ق. تصمیم گرفت از برخی زنان خود جدا شود، آنها را یک ماه در این باغ سکونت داد و خود از آنها کناره گرفت.<ref>الحدائق، ج23، ص99.</ref> بنابه روایتی از [[امام صادق(ع)]]، پیامبر(ص) در همین باغ و در روزی که به «یوم مشربة ام ابراهیم» شهرت یافت، کنار اصحاب خود از امامت و وصایت [[علی بن ابیطالب(ع)]] سخن گفت.<ref>بصائر الدرجات، ص73؛الامالی، ص173؛بشارة المصطفی، ص45.</ref>
| |
| | |
| ===مصادره باغهای پیامبر===
| |
| | |
| | |
| پس از رحلت پیامبر، زمینهای یاد شده که خالصه پیامبر و وقف بازماندگان او بود، از سوی [[ابوبکر]] مصادره شد.<ref>الطبقات، ج1، ص503؛سنن ابی داود، ج2، ص23؛السنن الکبری، بیهقی، ج6، ص296.</ref> بر پایه گواهی علی(ع) باغهای هفتگانه مخیریق وقف [[فاطمه(س)]] شده بود.<ref>التهذیب، ج9، ص145.</ref>
| |
| | |
| بشارت پیامبر به آل محمد پس از نبرد بنینضیر که توانگری و ثروت به آنها روی آورده، دلیل مدعای فاطمه(س) بود. اما ابوبکر سخن پیامبر را به گونهای دیگر تفسیر کرد و در تایید سخن خود از فاطمه خواست از [[عمر]] یا [[ابوعبیده]] هم بپرسد. در این حال، فاطمه(س) پی برد که این سه پیشتر با یکدیگر تبانی کردهاند.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص209-210.</ref>
| |
| | |
| بر پایه گزارشی دیگر، ابوبکر گفت: از رسول خدا شنیدهام که پیامبران ارث نمینهند یا این زمینها ثروتی است که خدا به من بخشیده و چون بمیرم، از آن مسلمانان خواهد بود. ابوبکر مدعی بود درآمدهای این زمینها را بر پایه سنت پیامبر هزینه میکند.<ref>السیرة الحلبیه، ج3، ص486.</ref> وی سهم ذی القربی را از درآمد زمینهای مذکور حذف کرد و آن را به سهم «فی سبیل الله» و هزینههای نظامی افزود<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص217.</ref> و تنها یکی از باغهای مخیریق به نام الاعواف را در اختیار فاطمه نهاد.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص211.</ref>
| |
| | |
| پس از وفات فاطمه(س)، علی(ع) با درخواست سهم الارث وی از ابوبکر، کار ابوبکر را تخطئه کرد.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص208، 217.</ref> عمر تا دو سال<ref>صحیح البخاری، ج5، ص24؛تاریخ دمشق، ج56، ص364.</ref> یا چند سال<ref>مسند الشامیین، ج4، ص258.</ref> پس از خلافتش همچنان بر سیره ابوبکر پا فشرد؛ اما سپس تصمیم گرفت آن زمینها را بازگرداند.<ref>صحیح مسلم، ج5، ص152-153؛کنز العمال، ج7، ص242.</ref>
| |
| در روزگار خلافت [[عثمان]]<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص309.</ref> زمینهای یاد شده در اختیار بنیفاطمه قرار گرفت تا آن که [[بنیعباس]] در دوره خلافت خود با ادعای آن که این باغها سهم الارث [[عباس عموی پیامبر]] بوده است، آن را به سود خود مصادره کردند.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص34؛تفسیر ابن کثیر، ج4، ص354.</ref>
| |
| ==بنینضیر پس از اخراج==
| |
| | |
| سران بنینضیر در پی تبعید از [[مدینه]] و سکونت در خیبر به [[مکه]] رفتند و برای رویارویی با پیامبر از سران قریش یاری خواستند و به آنها وعده حمایت مالی دادند.<ref>جامع البیان، ج5، ص186.</ref> آنها قبایلی بزرگ چون [[غطفان]] و [[قیس بن عیلان|قَیس بن عیلان]] را با خود همراه ساختند و زمینه [[نبرد احزاب]] را فراهم آوردند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص700؛تاریخ طبری، ج2، ص233؛الارشاد، ج1، ص95.</ref>
| |
| | |
| بخشی از بنینضیر، خود، در سپاه حضور داشتند<ref>جامع البیان، ج21، ص156؛البدایة و النهایه، ج4، ص108؛بحار الانوار، ج20، ص250.</ref> و وعده یاری یهودیان بنیقریظه ساکن در مدینه را نیز به سپاه احزاب داده بودند.<ref>السیرة الحلبیه، ج2، ص637.</ref> حُیَی، رهبر بنینضیر، پنهانی نزد بنیقریظه شتافت و آنها را در نبرد احزاب همراه خود ساخت<ref>تاریخ طبری، ج2، ص571-572.</ref> و بدین سان، بر مسلمانان فشار بسیار وارد آورد. اما چون نبرد به پایان رسید و پیامبر بنیقریظه را محاصره کرد، در میان بنیقریظه و به حکم سعد بن معاذ کشته شد.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص235؛الکامل، ج2، ص186.</ref>
| |
| | |
| | |
| شاخههایی از بنینضیر چون [[آل ابیالحقیق]] که گنجینه بنینضیر نیز در اختیار آنها بود، در یکی از دژهای خیبر به نام کتیبه مستقر بودند. این قلعه از واپسین قلعههایی بود که در [[غزوه خیبر]] به سال هفتم ق. مورد حمله قرار گرفت. آنها پس از 14 روز محاصره با پیامبر سازش کردند که در برابر پرداخت همه داراییها و تسلیحات خود اجازه یابند از خیبر کوچ کنند. آنها گنجینه خود را در خرابهای پنهان کردند و به بهانه این که همه آن را هزینه کردهاند، از دادن آن به پیامبر سر باز زدند.
| |
| | |
| در این مدت، کوشش یکی از زنان بنینضیر برای مسموم ساختن پیامبر ناکام ماند.<ref>تاریخ المدینه، ج2، ص466-467؛تاریخ طبری، ج2، ص302.</ref> پیامبر چون گنجینه یاد شده را یافت و سازش مذکور نقض شد، برخی مردان آنها را کشت و زنان و فرزندانشان را به اسارت گرفت.<ref>تاریخ المدینه، ج2، ص466؛فتوح البلدان، ج1، ص26-27.</ref>
| |
| ==پانویس== | | ==پانویس== |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |
خط ۱۷۱: |
خط ۷۲: |
| | نویسنده = مهران اسماعیلی | | | نویسنده = مهران اسماعیلی |
| }} | | }} |
| *'''احكام القرآن''':الجصاص (م.370ق.)، به كوشش عبدالسلام، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق. | | *ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، تفسير ابن ابیحاتم (تفسير القرآن العظيم)، به كوشش اسعد محمد، بيروت، المكتبة العصريه، 1419ق. |
| *'''الارشاد''':المفيد (م.413ق.)، بيروت، دار المفيد، 1414ق. | | *ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنّف،به كوشش سعيد محمد، دار الفكر، 1409ق. |
| *'''اسباب النزول''':الواحدي (م.468ق.)، قاهره، الحلبي و شركاه، 1388ق. | | *ابن خلدون، عبدالرحمن، تاريخ ابن خلدون، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1391ق. |
| *'''الاستيعاب''':ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق. | | *ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بيروت، دار صادر، بیتا. |
| *'''اسد الغابه''':ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي. | | *ابن سید الناس، محمد بن محمد، عيون الاثر، بيروت، دار القلم، 1414ق. |
| *'''الاصنام (تنكيس الاصنام)''':هشام بن محمد كلبي (م.204ق.)، به كوشش احمد زكي، تهران، تابان، 1348ش. | | *ابن عساکر، علی بن حسین، تاريخ مدينة دمشق، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق. |
| *'''اعلام الوري''':الطبرسي (م.548ق.)، قم، آل البيت، 1417ق.
| | *ابن هشام،عبدالملک، السیره النبویه، به كوشش محمد محيي الدين، مصر، مكتبة محمد علي صبيح، 1383ق. |
| *'''الاغاني''':ابوالفرج الاصفهاني (م.356ق.)، به كوشش علي مهنّا و سمير جابر، بيروت، دار الفكر.
| | *ابناثیر، عزالدین، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، 1385ق. |
| *'''الامالي''':الصدوق (م.381ق.)، قم، البعثه، 1417ق. | | *ابنحبان، محمد، الثقات، بیجا،الكتب الثقافيه، 1393ق. |
| *'''امتاع الاسماع''':المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق.
| | *ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البداية و النهايه، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق. |
| *'''انساب الاشراف''':البلاذري (م.279ق.)، به كوشش محمودي، بيروت، اعلمي، 1394ق. | | *ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، السیره النبويه، به كوشش مصطفي عبدالواحد، بيروت، دار المعرفه، 1396ق. |
| *'''بحار الانوار''':المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق. | | *ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، تفسير ابنكثير (تفسير القرآن العظيم)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1409ق. |
| *'''البداية و النهايه''':ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق. | | *ابوالفرج اصفهانی،علی بن حسین،الاغانی، به كوشش علي مهنّا و سمير جابر، بيروت، دار الفكر. |
| *'''بشارة المصطفي''':محمد بن علي الطبري (م.525ق.)، به كوشش القيومي، قم، النشر الاسلامي، 1420ق. | | *ابوداوود، سلیمان بن اشعث، سنن ابیداود، به كوشش سعيد محمد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق. |
| *'''بصائر الدرجات''':الصفار (م.290ق.)، به كوشش كوچهباغي، تهران، اعلمي، 1404ق. | | *بخاری، محمد بن اسماعیل، صحيح البخاری، بيروت، دار الفكر، 1401ق. |
| *'''تاريخ ابن خلدون''':ابن خلدون (م.808ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1391ق. | | *بروکلمان، کارل، تاريخ الشعوب الاسلاميه، بيروت، دار العلم، 1968م. |
| *'''تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير''':الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق. | | *بغوی، حسین بن مسعود،،تفسير بغوی (معالم التنزيل)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بيروت، دار المعرفه، بیتا. |
| *'''تاريخ الخميس''':حسين الدياربكري (م.966ق.)، بيروت، مؤسسة شعبان، 1283ق. | | *بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، به كوشش صلاح الدين، قاهره، النهضة المصريه، 1956م. |
| *'''تاريخ الشعوب الاسلاميه''':كارل بروكلمان، بيروت، دار العلم، 1968م. | | *بیهقی، احمد بن حسین، السنن الكبری، بيروت، دار الفكر، بیتا. |
| *'''تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك)''':الطبري (م.310ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق. | | *بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، به كوشش عبدالمعطي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1405ق. |
| *'''تاريخ مدينة دمشق''':ابن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق.
| | *جصاص، احمد بن علی، احكام القرآن، به كوشش عبدالسلام، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق. |
| *'''تاريخ معالم المدينة المنوره''':احمد ياسين الخياري، عربستان، عامه، 1419ق. | | *حلبی، علی بن ابراهیم، السیره الحلبیه، بيروت، دار المعرفه، 1400ق. |
| *'''تاريخ المدينة المنوره''':ابن شبّه (م.262ق.)، به كوشش شلتوت، قم، دار الفكر، 1410ق.
| | *حویزی، عبدعلی، نور الثقلین، به كوشش رسولي محلاتي، اسماعيليان، 1373ش. |
| *'''تاريخ اليعقوبي''':احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق. | | *دیاربکری، حسین، تاريخ الخمیس، بيروت، مؤسسة شعبان، 1283ق. |
| *'''تاريخ اليهود في بلاد العرب''':اسرائيل ولفنسون، به كوشش سيد وكيل، دار قطر الندي، 1995م. | | *ذهبی، شمسالدین، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق. |
| *'''التبيان''':الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي. | | *سمهودی، علی بن احمد، وفاء الوفاء، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م. |
| *'''تفسير ابن ابيحاتم (تفسير القرآن العظيم)''':ابن ابيحاتم (م.327ق.)، به كوشش اسعد محمد، بيروت، المكتبة العصريه، 1419ق. | | *سیوطی، جلال الدین، الخصائص الكبری، بيروت، دار الكتب العلميه، 1985م. |
| *'''تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم)''':ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1409ق.
| | *سیوطی، عبدالرحمن، الدر المنثور، بيروت، دار المعرفه، 1365ق. |
| *'''تفسير الجلالين''':جلال الدين المحلي (م.864ق.) و جلال الدين السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه. | | *شراب، محمد بن حسن، المعالم الاثيره، بيروت، دار القلم، 1411ق. |
| *'''تفسير بغوي (معالم التنزيل)''':البغوي (م.510ق.)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بيروت، دار المعرفه.
| | *صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق. |
| *'''تفسير ثعالبي (الجواهر الحسان)''':الثعالبي (م.875ق.)، به كوشش عبدالفتاح و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1418ق. | | *صنعانی، عبدالرزاق، المصنّف، به كوشش حبيب الرحمن، بیجا، المجلس العلمی، بیتا. |
| *'''تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)''':الثعلبي (م.427ق.)، به كوشش ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق. | | *طبرانی، سلیمان بن احمد،المعجم الكبير، به كوشش حمدي عبدالمجيد، دار احياء التراث العربي، 1405ق. |
| *'''تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن)''':القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق. | | *طبرانی، سلیمان بن احمد،مسند الشامیین، به كوشش حمدي، بيروت، الرساله، 1417ق. |
| *'''تفسير القمي''':القمي (م.307ق.)، به كوشش الجزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق.
| | *طبرسی، امین الاسلام، اعلام الوری، قم، آل البيت، 1417ق. |
| *'''التنبيه و الاشراف''':المسعودي (م.345ق.)، بيروت، دار صعب.
| | *طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمی، 1415ق. |
| *'''تهذيب الاحكام''':الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش.
| | *طبری، محمد بن جریر، تاريخ طبری (تاریخ الامم و الملوك)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق. |
| *'''الثقات''':ابن حبان (م.354ق.)، الكتب الثقافيه، 1393ق. | | *علی، جواد، المفصل، دار الساقي، 1424ق. |
| *'''جامع البيان''':الطبري (م.310ق.)، به كوشش صدقي جميل، بيروت، دار الفكر، 1415ق.
| | *قرطبی، محمد بن احمد، تفسير قرطبی (الجامع لاحكام القرآن)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق. |
| *'''جوامع الجامع''':الطبرسي (م.548ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1418ق.
| | *قمی، علی بن ابراهیم، تفسير القمی، به كوشش الجزائری، قم، دار الكتاب، 1404ق. |
| *'''الحدائق الناضره''':يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش.
| | *کحلانی، محمداسماعیل، سبل السلام، مصر، مصطفي البابی، 1379ق. |
| *'''الخصائص الكبري''':السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1985م.
| | *متقی هندی، علاءالدین، كنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، به كوشش السقاء، بيروت، الرساله، 1413ق. |
| *'''الدر المنثور''':السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق. | | *مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بيروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق. |
| *'''دلائل النبوه''':البيهقي (م.458ق.)، به كوشش عبدالمعطي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1405ق. | | *مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، بيروت، دار المفيد، 1414ق. |
| *'''روض الجنان''':ابوالفتوح رازي (م.554ق.)، به كوشش ياحقي و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوي، 1375ش.
| | *مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، به كوشش محمد عبدالحميد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق. |
| *'''زاد المسير''':ابن جوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالرحمن، بيروت، دار الفكر، 1407ق.
| | *نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، دار الفكر. |
| *'''سبل السلام''':الكحلاني (م.1182ق.)، مصر، مصطفي البابي، 1379ق. | | * واحدی، علی بن احمد، أسباب النزول، بیروت: دار الکتاب العربی، ۱۴۱۲ق. |
| *'''سبل الهدي''':محمد بن يوسف الصالحي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق.
| | *واقدی، محمد بن عمر، المغازي، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، 1409ق. |
| *'''سنن ابيداود''':السجستاني (م.275ق.)، به كوشش سعيد محمد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق. | | *یاقوت حموی، شهابالدین عبدالله، معجم البلدان، بيروت، دار صادر، 1995م. |
| *'''السنن الكبري (سنن النسائي)''':النسائي (م.303ق.)، به كوشش عبدالغفار و سيد كسروي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1411ق. | | *یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاريخ الیعقوبی، بيروت، دار صادر، 1415ق. |
| *'''السنن الكبري''':البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر. | |
| *'''سنن النسائي''':النسائي (م.303ق.)، بيروت، دار الفكر، 1348ق. | |
| *'''السيرة الحلبيه''':الحلبي (م.1044ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1400ق. | |
| *'''السيرة النبويه''':ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش مصطفي عبدالواحد، بيروت، دار المعرفه، 1396ق.
| |
| *'''السيرة النبويه''':ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش محمد محيي الدين، مصر، مكتبة محمد علي صبيح، 1383ق. | |
| *'''صحيح البخاري''':البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق.
| |
| *'''صحيح مسلم''':مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر. | |
| *'''الطبقات الكبري''':ابن سعد (م.230ق.)، بيروت، دار صادر. | |
| *'''العجاب في بيان الاسباب''':ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش عبدالحكيم، دار ابن الجوزيه، 1418ق. | |
| *'''عون المعبود''':العظيمآبادي (م.1329ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق. | |
| *'''عيون الاثر''':ابن سيد الناس (م.734ق.)، بيروت، دار القلم، 1414ق.
| |
| *'''الفائق في غريب الحديث''':الزمخشري (م.538ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق. | |
| *'''فتح الباري''':ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه.
| |
| *'''فتوح البلدان''':البلاذري (م.279ق.)، به كوشش صلاح الدين، قاهره، النهضة المصريه، 1956م.
| |
| *'''الكامل في التاريخ''':ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق.
| |
| *'''كنز العمال''':المتقي الهندي (م.975ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، الرساله، 1413ق.
| |
| *'''لباب النقول''':السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار احياء العلوم. | |
| *'''مجمع البيان''':الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق. | |
| *'''المحبّر''':ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده. | |
| *'''مراصد الاطلاع''':صفي الدين عبدالمؤمن بغدادي (م.739ق.)، بيروت، دار الجيل، 1412ق. | |
| *'''المستدرك علي الصحيحين''':الحاكم النيشابوري (م.405ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق. | |
| *'''مسند الشاميين''':الطبراني (م.360ق.)، به كوشش حمدي، بيروت، الرساله، 1417ق. | |
| *'''المصنّف''':ابن ابيشيبه (م.235ق.)، به كوشش سعيد محمد، دار الفكر، 1409ق.
| |
| *'''المصنّف''':عبدالرزاق الصنعاني (م.211ق.)، به كوشش حبيب الرحمن، المجلس العلمي. | |
| *'''المعالم الاثيره''':محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق.
| |
| *'''معاني الاخبار''':الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، انتشارات اسلامي، 1361ش.
| |
| *'''معجم البلدان''':ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م.
| |
| *'''المعجم الكبير''':الطبراني (م.360ق.)، به كوشش حمدي عبدالمجيد، دار احياء التراث العربي، 1405ق. | |
| *'''المغازي''':الواقدي (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، 1409ق.
| |
| *'''المغني''':عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه.
| |
| *'''المفصل''':جواد علي، دار الساقي، 1424ق.
| |
| *'''مناقب آل ابيطالب''':ابن شهرآشوب (م.588ق.)، به كوشش گروهي از اساتيد نجف، نجف، المكتبة الحيدريه، 1376ق.
| |
| *'''موسوعة التاريخ الاسلامي''':محمد هادي يوسفي غروي، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 1417ق.
| |
| *'''نور الثقلين''':العروسي الحويزي (م.1112ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، اسماعيليان، 1373ش.
| |
| *'''النهايه''':الطوسي (م.460ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق.
| |
| *'''وفاء الوفاء''':السمهودي (م.911ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
| |
| *Muhammad at Medina
| |
| {{پایان}} | | {{پایان}} |
| {{قبایل عرب}} | | {{قبایل عرب}} |