بنی شیبه

از ویکی حج
بنی‌شیبه
نسب شیبة بن عثمان بن طلحه
مکان همسایگی کعبه و مناطق پیرامون جزیرة العرب
سرسلسله شیبة بن عثمان
اشخاص مهم عثمان بن طلحه و شیبة بن عثمان
جنگ‌ها جنگ بدر، جنگ احد و فتح مکه
شاخه‌ای از از تیره قریش و از زیرمجموعه‌های بنی‌عبدالدار
زیرشاخه‌ها بنی‌جبیر، آل حمزه، آل عجینه، آل شقافی، آل مؤذن، آل ساعجی، آل عبداللطیف، آل ابوالرک و آل حاج محمدصالح
مناصب مهم منصب لواء و پرچم‌داری قریش، حجابت پرده‌داری و کلیدداری کعبه
مذهب مشرک و اسلام

بنی‌شیبه پرده‌داران و کلیدداران کعبه از صدر اسلام تاکنون هستند.

قبیله بنی‌شیبه از تیره قریش و از زیرمجموعه‌های بنی‌عبدالدار است. منصب کلیدداری کعبه قبل از اسلام برعهده قصی بن کلاب از اجداد پیامبر(ص) بود و بعد از وی به فرزندش عبدالدار بن قصی رسید و بعد از آن هم در فرزندان عبدالدار تا عصر حاضر ادامه پیدا کرد.

بر پایه گزارش‌های تاریخی بعد از فتح مکه پیامبر(ص) کلید کعبه را از عثمان بن طلحه گرفت و داخل خانه خدا شد و درون کعبه را از مظاهر شرک و بت‌پرستی پاک کرد، و بعد از نزول آیه 58 سوره نساء که مضمون آن فرمان خداوند به بازگرداندن امانت‌ها به صاحبانشان است، کلید کعبه را به عثمان بن طلحه و شیبة بن عثمان داد، برهمین اساس بنی‌شیبه اعتقاد دارند که آنها تا قیامت کلیددار کعبه هستند، و از همین‌رو جایگاه معنوی بالایی برای خود قائل هستند و در طول تاریخ، موقعیت اجتماعی و دینی بالا و نیز ثروت فراوان کسب کرده‌اند.

بنابر گزارش‌های تاریخی، شیبیان دست‌اندازی فراوانی بر اموال کعبه می‌کردند، حتی برخی از امامان در مقابل این‌کار واکنش نشان می‌دادند، که از طرف آنان متهم به‌گمراهی و بدعت‌گذاری می‌شدند.

نسب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنی‌شیبه فرزندان شیبة بن عثمان (اوقص[۱]) بن عبدالله (ابی‌طلحه) از زیرمجموعه‌های بنی‌عبدالدار، از تیره‌های قریش، بودند.[۲]

آن‌ها را به سبب انتساب به پدرشان شیبه، شَیِِِبی[۳] و جد اعلایشان عبدالدار، عبدری[۴] و به سبب منصب حجابت (پرده‌داری)، حَجَبی[۵] می‌گویند.

بنی‌شیبه در جد چهارمشان قصی بن کلاب، با پیامبر(ص) و در عبدالعزی با حضرت خدیجه(س) نسب مشترک دارند.[۶]


فرزندان شیبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فرزندان شیبة بن عثمان، عبدالرزاق، جبیر، عبدالله اکبر، عبدالله اصغر (الاعجم)، عبیدالله، عبدالرحمن، مصعب، مسافع، [۷] ‌ام جمیل، [۸] صفیه[۹] و‌ ام حجر/حُجیر[۱۰] هستند که بنی‌شیبه را تشکیل می‌دهند.

کلیدداری حرم کاظمین[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گروهی از بنی‌شیبه که ساکن عراق بودند، به کلیدداری حرم امام جواد و امام کاظم(ع) به دست سلطان سلیم عثمانی در 978ق. رسیدند و این مقام در خاندانشان ادامه یافت.[۱۱]

مناطق سکونت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنی‌شیبه در همسایگی کعبه می‌زیستند. ازاین‌رو، یکی از باب‌های مسجدالحرام به نام بنی‌شیبه شهرت یافت. این نشانگر جایگاه معنوی و اجتماعی آن‌ها از دوران پیش از اسلام است.[۱۲]

آن‌ها به مناطق پیرامون جزیرة العرب مهاجرت کردند و از میان آن‌ها تیره‌هایی پدید آمد که از مشهور‌ترین آن‌ها در عراق می‌توان به بنی‌جبیر،[۱۳] آل حمزه،[۱۴] آل عجینه، آل شقافی، آل مؤذن، آل ساعجی، آل عبداللطیف، آل ابوالرک و آل حاج محمدصالح اشاره کرد.

برخی نیز در مصر ساکن شدند.[۱۵] برپایه دیدگاه مشهور نسب‌شناسان، نسل بنی‌شیبه هیچ‌گاه در مکه گسسته نشده است.[۱۶]

بنی‌شیبه بعد از اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به موجب گزارشی، پس از ظهور اسلام، شیبه و فرزندانش همانند بسیاری از تیره‌های قریش در برابر پیامبر و مسلمانان ایستادند. آن‌ها که از دوران جاهلیت منصب لواء و پرچم‌داری قریش را در اختیار داشتند، با حمل پرچم مشرکان نقشی مهم را در نبرد‌های بدر و احد عهده‌دار بودند؛ چنان‌که پرچم مسلمانان در بدر را نیز مصعب بن عمیر از بنی‌عبدالدار بر دوش کشید.[۱۷]

شیبه با مسلمانان سخت‌گیر بود[۱۸] و تا فتح مکه (8ق.) مسلمان نشد.[۱۹] او در همان سال همراه دیگر تازه مسلمانان قریش در غزوه حنین شرکت کرد.[۲۰] از نقش شیبه و فرزندانش در دوران مدنی پیامبر و همراهی آن‌ها با قریش در نبردهای این دوره گزارشی در دست نیست. اما برپایه گزارش‌هایی، پدر و برخی از برادرانش در اُحد کشته شدند.[۲۱]

بني‌شيبه و مقام پرده‌داری[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پرده‌داری کعبه به‌عنوان یکی از مناصب مکه پس از قصی بن کلاب به فرزندش عبدالدار[۲۲] رسید و پس از او در تبارش تداوم یافت.[۲۳]

گزارشی که با قراین تاریخی سازگار نیست، از پرده‌داری شیبة بن عثمان در روزگار حمله ابرهه به مکه (40 سال پیش از بعثت) خبر می‌دهد.[۲۴]

از پرده‌داری شیبه تا عصر اسلامی خبری در دست نیست. اخبار تاریخی حکایت دارند که در آغاز اسلام، عثمان بن طلحة بن ابی‌طلحه پرده‌دار بوده است[۲۵]؛ اما با توجه به نبود شواهدی بر این مدعا، نمی‌توان مسؤولیتی را برای بنی‌شیبه یاد کرد. عثمان را پسر عمو، [۲۶] عمو، برادر[۲۷] یا پدر شیبه دانسته‌اند.[۲۸]

بر پایه گزارش‌ها، در فتح مکه، پیامبر(ص) کلید درِ کعبه را از عثمان گرفت و با ورود به خانه خدا[۲۹] به شست‌وشوی درون آن و زدودن آثار شرک و بت‌پرستی پرداخت.[۳۰]

او پس از نزول آیه ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِاِنَّ اللهَ یَاْمُرُکُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الْاَماناتِ اِلی اَهْلِها﴾ (سوره نساء، آیه 58) که مضمون آن فرمان خداوند به بازگرداندن امانت‌ها به صاحبانشان است،[۳۱] کلید کعبه را در خطاب به عثمان بن طلحه و شیبة بن عثمان بن طلحه، با خطاب «یا بنی‌ ابی طلحه» تا روز قیامت در اختیار این خاندان گذاشت و آن‌ها را به محترم شمردن کعبه سفارش کرد.[۳۲]

برخی مخاطب رسول خدا را بنی‌شیبه دانسته‌اند که فرمود: «هاکم المفتاح یا بنی‌شیبه.»[۳۳] به گزارشی دیگر، پیامبر(ص) کلید را در اختیار عثمان و شیبه قرار داد و فرمود: «خذاها خالدة تالدة لا ینزعها [یا بنی‌ ابی طلحة] منکم الا ظالم.»[۳۴]

بر این اساس، بنی‌شیبه باور دارند که آن‌ها مورد خطاب پیامبر قرار گرفتند و تا قیامت صاحبان منصب کلیدداری کعبه هستند. ازاین‌رو، جایگاه معنوی بس والایی برای خود باور داشته و از این رهگذر، در طول تاریخ، موقعیت اجتماعی و دینی بالا و نیز ثروت فراوان کسب کرده‌اند.

جنبه معنوی این منصب موجب شده تا شیبی‌ها در طول تاریخ مورد توجه ویژه خلفا، سلاطین، امیران و مردم باشند.[۳۵]

اما با توجه به مشروعیت و موقعیت اجتماعی و اقتصادی رهاورد این مقام برای بنی‌شیبه، احتمال جعلی بودن این روایت وجود دارد؛ به‌رغم ادعای بنی‌شیبه و گزارش غیر مشهور یاد شده، گزارش‌ها حکایت دارند که بنی‌شیبه تا عصر خلفا عهده‌دار پرده‌داری کعبه نبوده‌اند.

دوران خلفای چهارگانه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنی‌شیبه پس از رسیدن به مقام کلیدداری کعبه بیشتر مورد تکریم خلفا بودند.

دوران خلافت عمر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برپایه گزارشی، شیبه در دوران خلافت عمر بن خطاب (حک: 13-23ق.) به وی که می‌خواست اشیای گرانبهای کعبه را تقسیم کند، سفارش کرد تا با عمل به سیره پیامبر(ص) و ابوبکر از این اقدام سر باز زند و عمر این سفارش را پذیرفت.[۳۶]

دوران خلافت عثمان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در این گزارش، به پرده‌داری شیبه تصریح نشده است؛ در گسترش مسجدالحرام در دوران خلافت عثمان (26ق.) کسانی که نزدیک مسجدالحرام خانه داشتند و گویا بنی‌شیبه هم در میانشان بودند، درباره خرید خانه‌ها به خلیفه اعتراض کردند که به زندانی شدنشان انجامید و سرانجام ماجرا با میانجیگری عبدالله بن خالد بن اسید پایان یافت.[۳۷]

دوران خلافت امام علی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شیبة بن عثمان در روزگار علی(ع) مدتی کوتاه از سوی بسر بن ارطاة که از سوی معاویه برای سرکوب شیعیان مکه و مدینه[۳۸] مامور شده بود، پس از گریختن قثم بن عباس، کارگزار امام علی (علیه‌السّلام)، امیر مکه شد.[۳۹]

برخی نیز گویند که خود مردم مکه او را به‌عنوان امیر برگزیدند.[۴۰] همچنین به سال 39ق. هنگام ستیز قثم با یزید بن شجره رهاوی، فرستاده معاویه، درباره سالاری حج، مردم بر شیبة بن عثمان توافق کردند.[۴۱]

دوران اموی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از روابط بنی‌شیبه با امویان آگاهی‌های‌ اندکی در دست است. هنگامی که معاویه به سال 44ق. دارالندوه را از فردی عبدری خرید و حق شفعه شیبه را مراعات نکرد، شیبه سوگند یاد کرد که هرگز با معاویه سخن نگوید و در سفر بعد معاویه به مکه، از بازکردن در کعبه برایش خودداری کند و مسؤولیت این‌کار را به نوه خردسالش شیبة بن جبیر بسپارد.[۴۲]

بر پایه گزارش‌های مشهورتر، شیبة بن عثمان به سال 42ق. پس از درگذشت عثمان بن طلحه که عقیم بود،[۴۳] کلیدداری را بر عهده گرفت[۴۴] و تا حکومت یزید به سال 61ق. عهده‌دار این منصب بود.[۴۵]

در حقیقت از این هنگام به بعد با رسیدن جبیر بن شیبه به این مقام، بنی‌شیبه به منصب پرده‌داری و کلیدداری دست یافتند؛ در برابر، برخی عقیم بودن عثمان را انکار و برای وی فرزندی به نام عبدالله یاد کرده‌اند که وی و فرزندانش پرده‌دار کعبه بودند.[۴۶]

براین اساس، شاید وا‌گذاری این منصب به شیبه به سببی دیگر چون کهولت سن و جایگاه اجتماعی‌اش بوده است. برخی منابع از عمر طولانی شیبه سخن گفته و درگذشت وی را در روزگار حکومت یزید (61-64ق.) دانسته‌اند.[۴۷]

بنی‌شیبه معمولاً مورد تکریم خلفا بودند. از روابط آن‌ها با خلفای اموی گزارشی در دست نیست؛ جز آن که شیبه هنگام عطرآگین نمودن دیوارهای کعبه در روزگار معاویه شرکت داشت.[۴۸]

نیز در دوره یزید بن معاویه، یکی از نوادگان ابی‌طلحه به نام یزید بن مسافع بن طلحه در قیام حره (63ق.) در مدینه به دست نیروهای شامی کشته شد.[۴۹]

دوران عبدالملک مروان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بر پایه گزارشی، ولید بن عبدالملک (حک: 86-96ق.) ادعا نمود که هزینه‌های کعبه برعهده او است و نباید بنی‌شیبه هدایای کعبه را دریافت کنند. از این رو، تصمیم گرفت تا بنی‌شیبه را از تملک هدایای کعبه محروم کند. اما بنی‌شیبه با همکاری و مساعدت حجاج بن یوسف، ولید را قانع نمودند تا مانند پدرش عبدالملک آن‌ها را همچنان از هدایای کعبه بهره‌مند سازد.[۵۰]

دوران خالد بن عبدالله[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در حکومت خالد بن عبدالله قسری بر مکه[۵۱] هنگامی که یکی از شخصیت‌های بنی‌شیبه او را از رفتار نادرستش بازداشت و نهی از منکر کرد، حکمران با وی تندی نمود و با نادیده گرفتن فرمان خلیفه درباره وی، او را 100ضربه تازیانه زد. با شکایت عبدالله به سلیمان بن عبدالملک (حک: 96-99ق.) وی دستور داد تا خالد را قصاص و دستانش را قطع کنند.[۵۲]

برخی از منابع، خودداری پرده‌دار از باز کردن در کعبه در هنگام غیر معمول برای خالد یا سرقت اموال حاجیان به دست آن‌ها را دلیل خشم خالد دانسته‌اند.[۵۳]

دوران ولید بن یزید[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از رابطه بنی‌شیبه با دیگر خلفای اموی گزارشی در دست نیست؛ جز آن که آورده‌اند که نبیه بن وهب شیبی، یکی از فقیهان، در فتنه دوران خلافت ولید بن یزید(126ق.) کشته شد.[۵۴]

در این زمان، بنی‌شیبه امام باقر(ع) را که با فتواهایش درباره دست‌اندازی آن‌ها به هدایا و نذورات کعبه واکنش نشان می‌داد، به‌گمراهی و بدعت‌گذاری متهم کردند. در برابر، امام آنان را سارقانی دانست که اگر قدرت یابد، دستان آن‌ها را به جرم سرقت اموال کعبه قطع خواهد کرد.[۵۵]

دوران زبیریان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گزارش‌های گوناگون حاکی از همکاری نزدیک میان بنی‌شیبه و زبیریان در دولت ده ساله ابن زبیر در مکه است. جبیر بن طلحه شیبی، کلیددار کعبه به سال 65ق.[۵۶] یکی از اعضای گروه مشورتی ابن زبیر بود که وی بدون نظرخواهی از آن‌ها کاری نمی‌‌کرد.[۵۷]

او در حمایت از ابن زبیر با عمرو بن زبیر که از سوی یزید مامور دستگیری برادرش شده بود، مذاکره کرد و وی را نکوهش نمود.[۵۸] وی در نبرد ابن زبیر با سپاه یزید، او را یاری می‌کرد.[۵۹]

خانه بنی‌شیبه هنگام بازسازی کعبه در روزگار ابن زبیر (64-65ق.) محل نگهداری اموال و پرده خانه کعبه از سوی زبیریان شد.[۶۰]

با همکاری جبیر بن شیبه در بازسازی کعبه در دوران خلافت ابن زبیر، وی توانست باترفندی، هنگام نماز جماعت، افتخار نصب حجرالاسود در جای خود را نصیب خود یا پسرانش حمزه یا عباد، [۶۱] از خاندان پرده‌داران کعبه، کند که این کار اعتراض بسیاری را بر انگیخت.[۶۲]

حجاج بن یوسف در نبرد با ابن زبیر (73ق.) خانه بنی‌شیبه و حارث بن خالد[[]] را به عنوان خانه امن اعلام کرد و زبیریان با پناه بردن به آن در امان ماندند.[۶۳]

دوران عباسیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنی‌شیبه از آغاز خلافت عباسیان با آن‌ها رابطه‌ای دوستانه داشتند؛

دوران منصور عباسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

چنان‌که در روزگار خلافت منصور عباسی (136-158ق.) و هنگام حکمرانی زیاد بن عبیدالله حارثی، دایی سفاح، بر مکه (138ق.) عبدالعزیز بن عبدالله شیبی رئیس شرطه او شد.[۶۴]

نیز بنی‌شیبه به سرکردگی ابوالرزام شیبی در قیام محمد بن عبدالله بن حسن (نفس زکیه) به سال 145ق. با پنهان کردن سری بن عبدالله، امیر مکه (143-145ق.) از عباسیان حمایت کردند.[۶۵]


دوران مهدی عباسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عبدالله بن شعیب و محمد بن اسماعیل بن ابراهیم از بنی‌شیبه، در دوران خلافت مهدی عباسی (158-169ق.) برای ترمیم مقام ابراهیم(ع)[۶۶] و نیز نو‌سازی جامه کعبه (160ق.) با او همکاری کردند.

دوران هارون الرشید[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در روزگار‌ هارون الرشید (حک: 170-193ق.) چند تن از بنی‌شیبه، از جمله عبدالکریم بن شعیب حجبی رئیس شرطه مکه، و عبدالعزیز بن عبدالله بن مسافع به‌ عنوان پرده‌داران کعبه، شاهد عهدنامه‌ هارون برای ولایت‌عهدی فرزندانش بودند و از این عهدنامه تا هنگام خلافت امین (193-198ق.) پاسداری کردند.

محمد بن عبدالله بن عثمان شیبی که خود نیز از شاهدان عهدنامه بود، در در‌گیری امین و مامون، عهدنامه‌ هارون را به فضل بن ربیع، وزیر امین، برای ابطال تحویل داد و در برابر آن پاداشی هنگفت دریافت کرد.[۶۷]

دوران مامون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در دوران خلافت مامون، هنگامی که مردم مکه با محمد دیباج (198-200ق.) از فرزندان امام جعفر صادق(ع) بیعت کردند، محمد پنج هزار دینار از پرده‌دار کعبه برای انجام امور حکومتی وام گرفت که پس از مصالحه آن‌ها با مامون (198-218ق.) بازپرداخت شد.[۶۸]

آن‌ها هنگام حمله ابراهیم بن موسی علوی (200ق.) از سوی یمنی‌ها به مکه، با‌اندوخته‌های طلای کعبه که مامون اهدا کرده بود، یزید بن محمد، عامل مامون، را یاری کردند.[۶۹] از این هنگام تا حکمرانی اشراف حسنی بر مکه (358-1343ق.) از بنی‌شیبه گزارشی در دست نیست.

دوران حکمرانی اشراف[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در این عصر که حدود ده سده به طول انجامید، مقام سنتی بنی‌شیبه چون گذشته حفظ شد. البته اشراف گاه با زیاده‌خواهی آن‌ها رویارویی می‌کردند؛ چنان‌که شریف ابو‌هاشم محمد بن جعفر به سال 437ق. به همین سبب با پرده‌دار کعبه برخورد کرد.[۷۰]

نیز امیر مُکْثِر حسنی (درگذشت 589ق.) فرمان دستگیری و مصادره اموال محمد بن اسماعیل شیبی را صادر و وی را از شغل پرده‏‌داری بیت‌الحرام برکنار کرد.[۷۱]

همچنین به سال 996ق. بر پایه آیین همه ساله، روز 27 رمضان هنگامی که در کعبه به دست شیخ عبدالواحد شیبی به روی زنان گشوده شد، به‌دلیل بی‌دقتی او، کلید کعبه را از دامنش ربودند.[۷۲]

در محکمه شرعی اثبات شد که عبدالواحد برخی از قنادیل کعبه را به شریف احمد داده است. از این رو، امیر مکه شریف محسن (درگذشت 1101ق.) کلید کعبه را از او گرفت و به برادرش عبدالله سپرد.[۷۳]

شریف عبدالله بن سعید نیز هنگام امارتش بر مکه (1136ق.) در شورش گروهی از اشراف، محمد بن عبدالمعطی شیبی کلیددار کعبه را به جرم حمایت از مخالفانش دستگیر نمود و غرامتی سنگین از وی گرفت و کلیدداری را به یکی از عموزادگانش سپرد.[۷۴]

عون الرفیق امیر مکه (درگذشت 1299ق.) نیز شیخ عبدالرحمن شیبی را از وظیفه سدانت کعبه برکنار کرد و سپس او را از مکه تبعید نمود و این منصب را به شخصی دیگر از همان خاندان سپرد.[۷۵]

این گزارش‌ها نشان می‌دهند که امیران مکه اجازه عزل و نصب پرده‌داران را به خود می‌دادند؛ اما این منصب را از خاندان بنی‌شیبه بیرون نمی‌ساختند. نبود گزارشی درباره برکناری بنی‌شیبه از سوی قدرت‌های مجاور صاحب نفوذ در مکه، نشان می‌دهد که امیران مکه بر کار پرده‌داران اشراف داشته‌اند؛

حضور در تحولات مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از نقش برخی از بنی‌شیبه در تحولات و رخدادهای مکه گزارش‌هایی در دست است. محمد شیبی در فتنه‌ای هنگام حکمرانی شریف یحیی بن سرور (1228ق.) به سبب کشته شدن شریف شنبر، امیر عرب بادیه‌نشین، به‌دست یحیی که موجب هجوم فرمانده منصوب از سوی محمد علی پاشا، دوست مقتول، به قصر امیر یحیی شد، میانجیگری کرد.[۷۶]

شیبی‌ها گاهی نیز با مخالفان اشراف همدست می‌شدند؛ چنان‌که به سال 1311ق. شیخ عمر بن جعفر شیبی همراه گروهی از شخصیت‌های مکه، در اختلاف میان امیر مکه شریف بن الرفیق بن محمد و حکمران عثمانی حجاز، جانب عثمان نوری پاشا، والی حجاز، راگرفت. پس از رفع این ستیز، سلطان عبدالحمید عثمانی افزون بر حکمران حجاز، همه همراهان او از جمله شیخ عمر را از مناصبشان برکنار و از حجاز تبعید کرد.

البته این حکم درباره پرده‌دار کعبه با تخفیف اجرا شد و وی تنها از مکه بیرون رانده شد و تا هنگام مرگ به سال 1320ق. در قریه هدا در 70 کیلومتری شرق مکه مسکن گزید.[۷۷]

بنی‌شیبه افزون بر پرده‌داری، گاهی از سوی اشراف به مناصب دیگر گماشته می‌شدند. انتخاب شیخ حسن عبدالقادر شیبی به دست امیر مکه شریف حسین بن علی به سال 1327ق. برای نمایندگی مجلس، از آن جمله است که پس از همکاری آن دو انجام شد.[۷۸]

بنی‌شیبه و آل سعود[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آل سعود پس از سلطه بر حجاز از سال 1343ق. بنی‌شیبه را همچنان بر پرده‌داری کعبه ابقا نمودند و جامه کعبه و ضمایم آن را در اختیار آن‌ها قرار دادند.[۷۹]

اما اکنون آل سعود به دلیل تحریم تبرک جستن مردم به اشیای کعبه و به بهانه این که پرده‌های کعبه در شمار آثار تاریخی به‌شمار می‌روند، از فروش آن‌ها پیشگیری می‌کنند و در برابر، مبلغی به پرده‌داران کعبه می‌پردازند.[۸۰]

بنی‌شیبه همچنین از سوی آل سعود مناصبی همانند ریاست بر برخی از شوراهای دولتی و نیابت دوم مجلس شورای مکه و ریاست کمیته پیگیری اوقاف حرمین شریفین و ریاست کمیته امداد پزشکی را برعهده دارند.[۸۱]

شیخ عبدالقادر شیبی مورد توجه ملک عبدالعزیز بود و همراه پرده‌داری به مدت 16سال، برخی از مناصب دولتی را نیز بر عهده داشت.[۸۲]

جایگاه اجتماعی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

همه امیران و حکومت‌ها پرده‌داری بنی‌شیبه را به رسمیت شناخته‌اند و هرچند گاهی به برکناری برخی از آنان می‌پرداختند، هرگز پرده‌داری را از خاندان آن‌ها بیرون نساختند. حتی هنگامی که برخی از پرده‌داران عقیم بودند و یا فرزندشان خردسال بود، امیر مکه کفالت او را بر می‌گرفت تا بزرگ شود؛ چنان‌که پس از درگذشت عبدالقادر شیبی که عقیم بود و فرزند پسری نیز از نسل شیبه وجود نداشت، منصب پرده‌داری به محمد بن زین‌العابدین که کودک بود، رسید و شریف غالب بن مسعود، امیر مکه، به سال 1210ق. کفالت او را بر عهده گرفت و چون وی بزرگ شد، او را رسماً به‌عنوان پرده‌دار تعیین کرد. او به مدت 43 سال تا هنگام درگذشتش (1253ق.) پرده‌دار بود.[۸۳]

انتخاب پرده‌دار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

انتخاب پرده‌دار معمولاً از میان کهنسالان بنی‌شیبه انجام می‌گیرد[۸۴] و بزرگ‌ترین فرد خانواده به این منصب انتخاب می‌گردد. این مسؤولیت تنها بر عهده مردان بنی‌شیبه نهاده می‌شود؛ بنابر یک گزارش، شمار افراد خانواده شیبی در دوران کنونی حدود 82 تن است که نیمی از آن را مردان تشکیل می‌دهند. نزار عبدالعزیز شیبی از پرده‌داران اخیر خانه خدا است. از وی تاکنون 58 کلید خانه خدا به ثبت رسیده که در موزه‌های گوناگون نگهداری می‌شوند.[۸۵]

اهمیت منصب پرده‌داری و اختصاصی بودن آن در بنی‌شیبه، موجب شده تا اشخاصی ادعای نسب بردن به آن‌ها را داشته باشند؛ چنان‌که در یمن فردی مدعی چنین نسبی شد و حتی دو تن در مکه بر ادعای او صحه گذاشتند؛ اما وی نتوانست به مقصود خود نائل آید.[۸۶]

وظایف پرده‌داران[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از وظایف آن‌ها می‌توان به محافظت از پرده کعبه، ترمیم و تعویض آن، محافظت از رکن‌ها و مقام‌ها،[۸۷] نگهداری از در کعبه و کلید آن و پوشش در، ترمیم و تزیین آن، و عطرآگین کردن کعبه و شست‌وشوی آن[۸۸] اشاره کرد.

بنی‌شیبه کیسه‌‏ای برای کلید در کعبه ساخته، آن را همراه کلید نزد بزرگ خاندان بنی‌شیبه می‌نهادند.[۸۹] به روایتی، پیامبر(ص) آن‌ها را به پنهان کردن کلید فرمان داد و خود نیز با جامه‌‏اش کلید را پوشاند.[۹۰]

شاید از همین‌رو، آن‌ها هنگام گشودن در کعبه، پرده‏‌ها را فرومی‏‌افکنند؛ بنی‌شیبه باز و بسته کردن در کعبه را پس از نصب پلکان انجام داده، به مردم اجازه ورود به درون بیت را می‌دادند. این‌کار در دو نوبت جمعه و دوشنبه جداگانه برای زنان و مردان انجام می‌شد که بعدها به روزهای خاص سال منحصر گشت.[۹۱]

گاهی شاید به سبب ازدحام جمعیت برای ورود به درون کعبه، با حاجیان بدرفتاری می‌کردند.[۹۲] از‌این‌رو، برخی از امیران مکه همانند خالد بن عبدالله قسری، پرده‌دار را توبیخ کردند که در کعبه را در هنگام غیر معمول باز کرده بود.[۹۳]

بنی‌شیبه گاهی ورود حاجیان به درون کعبه را آسان‌تر می‌ساختند و در را در طول ایام حج، شب و روز باز می‌گذاشتند؛ چنان‌که هنگام حضور مسعود، حاکم یمن، در مکه (619-626ق.) در برابر دریافت کمک‌های مالی چنین کردند.[۹۴]

تحویل پرده و اشیاء کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پرده کعبه همه ساله تعویض می‌گردد. پرده کهن را بنی‌شیبه به خود اختصاص داده، با قطعه قطعه کردن، آن را به حاجیان می‏‌فروختند.[۹۵] تعویض آن در نهم ذی‌حجه و هنگامی که حاجیان به عرفات می‌روند، انجام می‌شود و بنی‌شیبه کنار حاکمان حضور دارند؛

محافظت برخی از اشیاء متعلق به کعبه در اختیار بنی‌شیبه قرار می‌گرفت؛ چنان‌که به سال 1127ق. پلکان کعبه اهدایی حسین حمدان هندی که امیر مکه آن را به بهانه عدم اجازه از دولت عثمانی پس از نصب چند روزه برداشته بود، برای محافظت به خانه شیخ عبدالقادر شیبی انتقال یافت.[۹۶]

هنگام درگیری آل زبیر با حُصین بن نمیر فرمانده سپاهیان یزید (64ق.) که کعبه به منجنیق بسته شد و حجرالاسود آسیب دید، جبیر بن شیبه تکه‌های آن را در پارچه‌ای قرار داد. پس از بازسازی کعبه به دست ابن زبیر، حجر را در جای خود نهادند.[۹۷]

نیز جمع‌آوری تکه‌های حجر و مرمت آن که در فتنه مصری­‌ها در روز یازدهم ذی‌حجه سال 413ق.[۹۸] آسیب دید و چسباندن آن با خمیری از مشک و لاک[۹۹] و همچنین چسباندن تکه‌های حجر به یکدیگر در فتنه قرمطیان (317ق.) [۱۰۰] از جمله همین اقدامات است. بنی‌شیبه گاهی برای ترمیم مقام ابراهیم از خلفا کمک مالی دریافت می‌کردند.[۱۰۱]

شست‌وشوی درون کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنی‌شیبه در شست‌وشوی درون کعبه که به تاسی از رسول خدا(ص)[۱۰۲] انجام می‌گیرد، کنار امیر مکه و رئیس امور مسجدالحرام و سفرای دول خارجی حضور می‌یابند. این آیین در هر سال دو بار، یکی ماه شعبان و دیگری ذی‌حجه، انجام می‌گیرد و در آن، کعبه با آب زمزم آمیخته با گلاب و مشک شست‌وشو می­‌شود.

درآمدها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیشتر درآمد آن‌ها از نذورات و هدایای کعبه و فروش آن‌ها از جمله پرده کعبه بود[۱۰۳] که از این‌راه، اموال بسیار کسب می‌کردند.[۱۰۴]

آن‌ها در طول تاریخ به پشتوانه اجازه دانشوران و سیره گذشتگان، تصرف در اموال و پوشش کعبه را حق خود دانسته، همواره از فروختن آن‌ها به حاجیان کسب درآمد می‌کردند.[۱۰۵]

بنی‌شیبه باور داشتند که اگر کسی به مال کعبه (ابرق) دست‌درازی کند، کیفر این خیانت را در دنیا با گرفتار شدن به فقر و از میان رفتن مال و مکنت و سختی جان دادن خواهد دید.[۱۰۶]

دست‌اندازی به اموال کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با این‌حال، دست‌اندازی‌های کلان از آن‌ها گزارش شده است.[۱۰۷] آنان نقره‌ها و چوب‌های پلکان کعبه، اهدایی کلب علیخان نایب السلطنه رامفور هند به سال 1300ق. را به خود اختصاص دادند.[۱۰۸]

نیز مظفر امیر یمن به سال 659ق. هنگام ادای مناسک حج، دری را با ورقه‏‌هایی از نقره به وزن 60 رطل به کعبه اهدا کردکه بنی‌شیبه آن را تصاحب کردند.[۱۰۹]

بهره‌مندی از کمک‌های حاکمان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در کنار این موارد، بنی‌شیبه از کمک‌های برخی از حاکمان بهره‌مند می‌شدند. از جمله هنگام حضور حاکم یمن در مکه، از جمله مسعود حاکم یمن در مکه (619-626ق.) در برابر دریافت کمک‌های مالی، ورود حاجیان به درون کعبه را آسان‌تر ساختند و در طول ایام حج، شب و روز درِ آن را باز گذاشتند. اما پس از رفتن ملک مسعود، باز به‌همان روش گذشته برگشتند.[۱۱۰]

این شیوه در دوران حکمرانی ممالیک نیز ادامه یافت. جامه‌‏ای که سلطان ناصر محمد بن قلاوون به سال 726ق. از مصر به مکه معظمه[۱۱۱] فرستاد و نیز هدایا و جامه‌هایی که برای کعبه از سوی دیگر حاکمان مصر و یمن به سال 749ق. ارسال شد، در اختیار بنی‌شیبه قرار گرفت و آن‌ها جامه‌های پیشین کعبه را میان خود تقسیم کردند.[۱۱۲]

هنگامی که به دستور سلطان سلیمان عثمانی (964ق.) در کعبه را با ورقه‌‏ای از نقره تزیین کردند، هزار اشرفی در برابر نقره‌ای که از روی در کهن آن برداشته شده بود، به بنی‌شیبه داده شد.[۱۱۳]

نیز به سال 962ق. شیبی‌ها ناودان طلای ارسالی حاکم مصر را جایگزین ناودان نقره‌ای کردند و ناودان نقره‌ای را در برابر 200 اشرفی به خزانه سلطنتی استامبول ارسال نمودند.[۱۱۴]

کارهای تجاری[ویرایش | ویرایش مبدأ]

افزون بر این درآمد، پرداختن به تجارت و بهره‌برداری از نخلستانی بزرگ به نام ریمه نزدیک مدینه و باغ‌هایی در طائف، همواره موقعیت اقتصادی این طایفه را استحکام می‌بخشید.[۱۱۵]

راوی حدیث پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از میان بنی‌شیبه، برخی راوی حدیث پیامبر بودند[۱۱۶]؛ از جمله: شیبة بن عثمان، [۱۱۷] عطاء شیبی عبدری،[۱۱۸] صفیه بنت شیبه که از عایشه، ‌ام سلمه و‌ ام حبیبه همسران پیامبر(ص) حدیث روایت نمود،[۱۱۹] عبدالملک حجبی،[۱۲۰] عبدالحمید بن جبیر بن شیبه، موسی بن عبدالملک،[۱۲۱] و احمد بن دیلم شیبی.[۱۲۲]

سکونت بنی‌شیبه در مکه تاکنون ادامه دارد.[۱۲۳] برخی از شیبی‌ها افزون بر داشتن منصب حجابت کعبه و قضاوت مکه، صاحب تالیف نیز بودند؛ از جمله جمال‌الدین ابوالمحاسن شافعی در قرن هشتم ق. که در دانش تاریخ صاحب‌نظر بود و کتاب طیب الحیاة، مختصر حیاة الحیوان از تالیفات او است.[۱۲۴]

تک‌نگاری درباره بنی‌شیبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درباره بنی‌شیبه تک‌نگاری‌هایی نگارش یافته که از آن جمله به این موارد می‌توان اشاره کرد:

طبقات حجبة الکعبه از سیدحسین بن حیدر‌ هاشمی، السلسلة الذهبیة فی الشجرة الشیبیة از عبدالستار دهلوی صدیقی، الفرائد العجیبة فی نسب بنی‌شیبه از سیدابی‌الحسین علی بن احمد علوی تریمی (درگذشت 971ق.). باسلامه نسب‌نامه‌‌ای از بنی‌شیبه را در مکه یافته و همراه تطبیق آن با کتاب حجبة الکعبه این دو را افزوده و منتشر ساخته است. البته در نسب‌نامه‌ها، نام برخی از پرده‌داران نیامده است. غانم و علی فرزندان غانم بن محمد بن مفرّج و نیز محمد بن علی که نسب آن‌ها به یحیی بن عبیدة بن حمزه می‌رسد و همچنین احمد الطیّب از فرزندان سراج‌الدین بن علی از آن جمله هستند.[۱۲۵]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. انساب الاشراف، ج9، ص403؛ الاستیعاب، ج2، ص712؛ معجم قبائل العرب، ج2، ص622.
  2. انساب الاشراف، ج9، ص404؛ جمهرة انساب العرب، ص127.
  3. الانساب، ج8، ص208.
  4. الانساب، ج9، ص184.
  5. الانساب، ج8، ص208.
  6. تاریخ یعقوبی، ج2، ص118؛ جمهرة انساب العرب، ص14.
  7. نسب قریش، ص253؛ انساب الاشراف، ج9، ص404؛ جمهرة انساب العرب، ص127.
  8. الطبقات، ج5، ص330.
  9. الطبقات، ج6، ص34؛ الانساب، ج4، ص70.
  10. الطبقات، ج6، ص23؛ انساب الاشراف، ج9، ص404.
  11. موسوعة العتبات المقدسه، ج10، ق2، ص127.
  12. الطبقات، ج1، ص116؛ احسن التقاسیم، ص73.
  13. انساب الاشراف، ج9، ص414.
  14. معجم قبائل العرب، ج2، ص794.
  15. نهایة الارب، ج1، ص310.
  16. تاریخ مکه، ص665.
  17. انساب الاشراف، ج1، ص60؛ المنتظم، ج3، ص106.
  18. المغازی، ج3، ص909؛ انساب الاشراف، ج9، ص404.
  19. الاستیعاب، ج2، ص712؛ اسد الغابه، ج2، ص382.
  20. الاستیعاب، ج2، ص712؛ تاریخ الاسلام، ج4، ص238.
  21. السیرة النبویه، ج2، ص127؛ الاصابه، ج6، ص491.
  22. المحبر، ص167؛ الاعلام، ج3، ص292.
  23. السیرة النبویه، ج1، ص130؛ انساب الاشراف، ج1، ص59؛ تاریخ طبری، ج2، ص260.
  24. سیره ابن اسحق، ص62؛ دلائل النبوه، ج1، ص118-119؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص144.
  25. الطبقات، ج2، ص104؛ شفاء الغرام، ج2، ص177؛ شرف النبی، ص401-402.
  26. انساب الاشراف، ج1، ص59؛ الجوهرة فی نسب النبی، ج1، ص64.
  27. انساب الاشراف، ج1، ص59؛ جمهرة انساب العرب، ص127.
  28. الاصابه، ج6، ص85؛ قلائد الجمان، ج1، ص147.
  29. جمهرة انساب العرب، ص127.
  30. انساب الاشراف، ج1، ص458؛ المغازی، ج2، ص834؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص551.
  31. تفسیر سمرقندی، ج1، ص311؛ عین العبره، ص12؛ البرهان، ج3، ص579؛ التفسیر المظهری، ج2، ق2، ص147.
  32. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص111؛ تاریخ دمشق، ج23، ص259؛ شرح نهج البلاغه، ج17، ص282؛ تهذیب الکمال، ج19، ص396.
  33. منائح الکرم، ج1، ص386.
  34. الاستیعاب، ج3، ص1034؛ شرح نهج البلاغه، ج17، ص282.
  35. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص109-110؛ السیرة النبویه، ج1، ص129-130؛ المنمق، ص190.
  36. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص245؛ تاریخ دمشق، ج23، ص260؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص440؛ التاریخ القویم، ج2، ص470.
  37. تاریخ یعقوبی، ج2، ص164-165؛ تاریخ طبری، ج4، ص251؛ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص69.
  38. الغارات، ج2، ص508.
  39. الغارات، ج2، ص608؛ انساب الاشراف، ج3، ص211؛ الفتوح، ج4، ص236.
  40. الغارات، ج2، ص620.
  41. مروج الذهب، ج4، ص302.
  42. الطبقات، ج1، ص63؛ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص110، 269-270؛ اتحاف الوری، ج2، ص34، 37.
  43. منائح الکرم، ج1، ص397.
  44. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص267-268؛ تاریخ خلیفه، ص125؛ الاصابه، ج3، ص299.
  45. انساب الاشراف، ج9، ص405؛ الاصابه، ج3، ص299-300.
  46. انساب الاشراف، ج9، ص404؛ تاریخ طبری، ج8، ص377.
  47. تاریخ خلیفه، ص155؛ انساب الاشراف، ج9، ص404.
  48. کعبه و جامه آن، ص278.
  49. انساب الاشراف، ج9، ص404؛ جمهرة انساب العرب، ص128؛ الاصابه، ج6، ص527.
  50. انساب الاشراف، ج8، ص73؛ مسالک الابصار، ج24، ص401.
  51. انساب الاشراف، ج9، ص76.
  52. اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص168-169؛ انساب الاشراف، ج9، ص405؛ جمهرة انساب العرب، ص127.
  53. اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص169-170؛ تاریخ دمشق، ج29، ص171-172.
  54. انساب الاشراف، ج9، ص414.
  55. الکافی، ج4، ص242.
  56. تاریخ الکعبة المعظمه، ص85.
  57. الطبقات، خامسه2، ص49؛ تاریخ دمشق، ج28، ص208؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص442.
  58. تاریخ الاسلام، ج5، ص442.
  59. انساب الاشراف، ج5، ص347.
  60. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص207؛ سبل الهدی، ج1، ص167.
  61. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص208؛ محاضرة الابرار، ج1، ص191.
  62. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص208؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص260.
  63. انساب الاشراف، ج7، ص126.
  64. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص72.
  65. تاریخ طبری، ج7، ص575.
  66. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص36؛ شرف النبی، ص406.
  67. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص72؛ ج1، ص238؛ تاریخ طبری، ج8، ص377.
  68. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص248.
  69. تاریخ یعقوبی، ج2، ص444.
  70. نک: عمدة الطالب، ص113، 125.
  71. سفرنامه ابن جبیر، ص127؛ اتحاف الوری، ج2، ص548.
  72. مرآة الحرمین، ج1، ص299.
  73. تاریخ مکه، ص394.
  74. تاریخ مکه، ص421.
  75. مرآة الحرمین، ج2، ص277-278، 644.
  76. تاریخ مکه، ص516.
  77. التاریخ القویم، ج4، ص199-200.
  78. تاریخ مکه، ص656، 661.
  79. التاریخ القویم، ج4، ص15.
  80. اعلام الانام، ص47؛ کعبه و جامه آن، ص285.
  81. التاریخ القویم، ج4، ص201.
  82. التاریخ القویم، ج4، ص201.
  83. التاریخ القویم، ج4، ص199.
  84. منائح الکرم، ج1، ص385.
  85. کعبه و مسجد الحرام در گذر تاریخ، ص132.
  86. تاریخ مکه، ص665.
  87. شرف النبی، ص406.
  88. کعبه و جامه آن، ص278.
  89. کعبه و جامه آن، ص224.
  90. امتاع الاسماع، ج1، ص392؛ سبل الهدی، ج5، ص245.
  91. منائح الکرم، ج1، ص389-390.
  92. التاریخ القویم، ج3، ص534.
  93. اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص169.
  94. تاریخ مکه، ص293.
  95. مرآة الحرمین، ج1، ص290.
  96. التاریخ القویم، ج4، ص141.
  97. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص208؛ مصباح الحرمین، ص72.
  98. الارج المسکی، ص115.
  99. مرآة الحرمین، ج1، ص304.
  100. الاستبصار، ص17.
  101. شرف النبی، ص406.
  102. منائح الکرم، ج1، ص498.
  103. آثار البلاد، ص115؛ الارج المسکی، ص155-156؛ تحصیل المرام، ج1، ص278.
  104. مرآة الحرمین، ج1، ص290؛ التاریخ القویم، ج2، ص560.
  105. اعلام الانام، ص47.
  106. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص247.
  107. التاریخ القویم، ج4، ص497.
  108. التاریخ القویم، ج2، ص142-143.
  109. مرآة الحرمین، ج1، ص290.
  110. تاریخ مکه، ص293.
  111. کعبه و جامه آن، ص110.
  112. آثار البلاد، ص115؛ کعبه و جامه آن، ص111، 285.
  113. مرآة الحرمین، ج1، ص276.
  114. منائح الکرم، ج3، ص350؛ مرآة الحرمین، ج1، ص276-277؛ تاریخ مکه، ص628.
  115. معجم البلدان، ج3، ص114.
  116. نک: اسد الغابه، ج5، ص5، 369؛ الانساب، ج8، ص208؛ الاصابه، ج1، ص515؛ ج8، ص155.
  117. تاریخ طبری، ج11، ص556.
  118. الاستیعاب، ج3، ص1240؛ الاصابه، ج5، ص209.
  119. الاصابه، ج8، ص213.
  120. اسد الغابه، ج3، ص406.
  121. اسد الغابه، ج5، ص369؛ امتاع الاسماع، ج2، ص277.
  122. العقد الثمین، ج3، ص109.
  123. تاریخ مکه، ص665.
  124. شذرات الذهب، ج9، ص325.
  125. کعبه و مسجد الحرام در گذر تاریخ، ص132.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بنی شیبه.
  • آثار البلاد: زکریا بن محمد القزوینی (درگذشت 682ق.)، بیروت، دار صادر، 1998م.
  • اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (درگذشت 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة‌ام القری، 1408ق.
  • اخبار مکه: الازرقی (درگذشت 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
  • اخبار مکه: الفاکهی (درگذشت 279ق.)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق.
  • الارج المسکی فی التاریخ المکی: علی عبدالقادر الطبری (درگذشت 1070ق.)، به کوشش الجمال، مکه، المکتبة التجاریه، 1416ق.
  • الاستبصار فی عجائب الامصار: کاتب مراکشی (درگذشت قرن6ق.)، به کوشش سعد زغلول، بغداد، دار الشؤون الثقافیه، 1976م.
  • الاستیعاب: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
  • اسد الغابه: ابن اثیر (درگذشت 630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (درگذشت 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
  • اعلام الانام بتاریخ بیت الله الحرام: محمد صالح الشیبی (درگذشت 1335ق.)، به کوشش اسماعیل احمد، مکه، جامعة‌ام القری، 1405ق.
  • امتاع الاسماع: المقریزی (درگذشت 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
  • انساب الاشراف: البلاذری (درگذشت 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
  • الانساب: عبدالکریم السمعانی (درگذشت 562ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، 1382ق.
  • البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (درگذشت 1107ق.)، قم، البعثه، 1415ق.
  • تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (درگذشت 808ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت 748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
  • التاریخ القویم: محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1420ق.
  • تاریخ الکعبة المعظمه: حسین عبدالله باسلامه، جده، تهامه، 1420ق.
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (درگذشت 240ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (درگذشت 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  • تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه: احمد السباعی (درگذشت 1404ق.)، ترجمه: جعفریان، تهران، مشعر، 1385ش.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
  • تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (درگذشت 1321ق.)، به کوشش ابن دهیش، 1424ق.
  • تفسیر سمرقندی (بحر العلوم): السمرقندی (درگذشت 375ق.)، به کوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفکر، 1416ق.
  • تفسیر المظهری: محمد المظهری، به کوشش غلام نبی، پاکستان، مکتبة رشدیه، 1412ق.
  • تهذیب الکمال: المزی (درگذشت 742ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق.
  • جمهرة انساب العرب: ابن حزم (درگذشت 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • الجوهرة فی نسب النبی: محمد البری (درگذشت قرن7ق.)، به کوشش التونجی، ریاض، دار الرفاعی، 1403ق.
  • دلائل النبوه: البیهقی (درگذشت 458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق.
  • رحلة ابن جبیر: محمد بن احمد (درگذشت 614ق.)، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م.
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (درگذشت 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
  • سفرنامه حجاز: محمد لبیب البتنونی، ترجمه: انصاری، تهران، مشعر، 1381ش.
  • السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت 213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
  • سیره ابن اسحق (السیر و المغازی): ابن اسحق (درگذشت 151ق.)، به کوشش زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش.
  • شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (درگذشت 1089ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق.
  • شرح نهج البلاغه: ابن ابی‌الحدید (درگذشت 656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
  • شرف النبی: ابوسعید واعظ خرگوشی (درگذشت 406ق.)، به کوشش روشن، تهران، بابک، 1361ش.
  • شفاء الغرام: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
  • عمدة الطالب: ابن عنبه (درگذشت 828ق.)، به کوشش آل الطالقانی، نجف، المطبعة الحیدریه، 1380ق.
  • عین العبره: احمد آل طاووس (درگذشت 677ق.)، قم، دار الشهاب.
  • الغارات: ابراهیم الثقفی الکوفی (درگذشت 283ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، 1355ش.
  • الفتوح: ابن اعثم الکوفی (درگذشت 314ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.
  • قلائد الجمعان: احمد القلقشندی (درگذشت 821ق.)، به کوشش الابیاری، دار الکتاب المصری، 1402ق.
  • کعبه و جامه آن از آغاز تاکنون: محمد الدقن، ترجمه: انصاری، تهران، مشعر، 1384ش.
  • کعبه و مسجدالحرام در گذر تاریخ: محمد طاهر کردی، ترجمه: انصاری، 1419ق.
  • الکافی: الکلینی (درگذشت 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • محاضرة الابرار: ابن عربی (درگذشت 638ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ق.
  • المحبّر: ابن حبیب (درگذشت 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
  • مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (درگذشت 1353ق.)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق.
  • مروج الذهب: المسعودی (درگذشت 346ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق.
  • مسالک الابصار: احمد بن فضل الله العمری (درگذشت 749ق.)، به کوشش الشاذلی، ابوظبی، المجمع الثقافی، 1423ق.
  • مصباح الحرمین: عبدالجبار شکوئی (قرن14)، به کوشش طباطبایی، مشعر، 1384ش.
  • نسب قریش: مصعب بن عبدالله الزبیری (درگذشت 236ق.)، به کوشش بروفسال، قاهره، دار المعارف.
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
  • معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق.
  • المغازی: الواقدی (درگذشت 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
  • منائح الکرم: علی بن تاج الدین السنجاری (درگذشت 1125ق.)، به کوشش المصری، مکه، جامعة‌ام القری، 1419ق.
  • المنتظم: ابن جوزی (درگذشت 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.
  • المنمق: ابن حبیب (درگذشت 245ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق.
  • موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خلیلی، بیروت، الاعلمی، 1407ق.
  • نهایة الارب: احمد النویری (درگذشت 733ق.)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، 1423ق.
  • الوافی بالوفیات: الصفدی (درگذشت 764ق.)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق.