آیه غار: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
اساسیترین نکات مورد تمسک و نقد مفسران و دانشوران، عبارتند از: | اساسیترین نکات مورد تمسک و نقد مفسران و دانشوران، عبارتند از: | ||
* {ثَانِی اثنَینِ}: در این تعبیر، خداوند به «همراه پیامبر» اشاره میکند. مورخان <ref>الطبقات، ج3، ص135؛ تاریخ طبری، ج2، ص450؛ تاریخ دمشق، ج30، ص14، 22.</ref> و مفسران<ref>جامع البیان، ج10، ص175؛ مجمع البیان، ج5، ص57؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص372.</ref> همراه رسول خدا در غار ثور را ابوبکر دانستهاند. برخی از این تعبیر قرآن منزلتی بینظیر برای ابوبکر برداشت کرده و او را همردیف و همسان پیامبر به شمار آوردهاند.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص64؛ فتح الباری، ج13، ص180.</ref> مخالفان این استدلال گفتهاند: این تعبیر تنها گزارشی درباره پیامبر و همراه او است و صرفا نشان میدهد همزمان با حضور پیامبر در غار ثور، فردی دیگر هم با وی بوده است. چنین تعبیری فضیلت و ستایشی را برای همراه ایشان در بر ندارد؛ چنانکه ممکن است افراد مختلف در مقام شمارش کنار هم قرار گیرند.<ref>سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج8، ص27-28؛ التبیان، ج5، ص222.</ref> | |||
* {إِذ هُمَا فِی الغَارِ}: این بخش آیه به پناهبردن رسول خدا و همراهش به غار ثور اشاره دارد.<ref>تفسیر عبدالرزاق، ج2، ص276؛ مجمع البیان، ج5، ص57.</ref> برخی با استناد به این تعبیر نیز منقبتی ویژه برای ابوبکر برداشت کردهاند.<ref>روح المعانی، ج5، ص288.</ref> مخالفان این برداشت گفتهاند: این تعبیر تنها از حضور پیامبر با همراهش در غار ثور حکایت دارد<ref>التبیان، ج5، ص288؛ الاحتجاج، ج2، ص326.</ref> و صرف اجتماع در مکان، موجب مدح یا ذم افراد نمیگردد؛ چنانکه مسجد پیامبر که شریفتر از غار ثور است، مؤمن و منافق را در خویش جای داده است و در قرآن کریم (120 اعراف؛ 40 هود؛ 28 مؤمنون؛ 120شعراء و 37 معارج) بارها از اجتماع مؤمن و کافر در یک مکان گزارش شده است.<ref>الافصاح، ص189-190؛ الاحتجاج، ج2، ص326.</ref> | |||
* {إِذ یقُولُ لِصَاحِبِهِ}؛ در این جمله از یار و همراه پیامبر در غار ثور به «صاحب» تعبیر شده است. به گفته فخر رازی برترین امتیاز برای ابوبکر این است که خداوند او را صاحب پیامبرش به شمار آورده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص65.</ref> بر پایه روایتی، مصاحبت ابوبکر با رسول خدا به امر جبرئیل بوده است.<ref>البحر المحیط، ج5، ص421.</ref> مخالفان این برداشت با استناد به معنای کلمه صاحب (ملازم و همراه<ref>مفردات، ص475، «صحب».</ref>) که میتواند مصداقهای فراوانی داشته باشد و همچنین آیاتی از قرآن<ref>همچون آیه ۲۲ سوره تکویر و آیه ۳۷ سوره کهف.</ref> که بر مصاحبت پیامبر و مؤمنان با کافران دلالت میکند، صرف مصاحبت با پیامبر را فضیلت ندانستهاند.<ref>التبیان، ج5، ص222؛ الاحتجاج، ج2، ص327.</ref> به گفته علامه طباطبایی، در فرهنگ قرآن همراهی با پیامبر بهتنهایی از فضیلت و ارزش برخوردار نیست. و در قرآن عبادت و تقوا ملاک برتریاند.<ref>اشاره به آیه ۱۳ سوره حجرات.</ref><ref>المیزان، ج17، ص79.</ref> | |||
* {لا تَحزَن}؛ مفسران اهل سنت بر این باورند که حُزن و اندوهی که ابوبکر را در [[غار ثور]] فراگرفت، بر اثر ترس از جان خویش نبود؛ بلکه او نگران حال پیامبر(ص) و آینده اسلام بود. ایشان این را نشانه ایمان، اخلاص و دلسوزی او برای پیامبر شمردهاند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۶.</ref> برخی دیگر بر این باورند که اثبات اینکه حزن ابوبکر برای خود یا رسول خدا بوده، به دلیلی دیگر نیاز دارد و جمله «لا تَحزَن» اگر مایه نکوهش نباشد، بیانگر هیچگونه مدح و ستایشی نیز نیست؛ بلکه تنها نهی از خوف و ترس است.<ref>التبیان، ج۵، ص۲۲۳؛ کنز الفوائد، ص۲۰۳.</ref> | |||
* {إِنَّ اللهَ مَعَنَا}؛ در این قسمت از آیه، رسول خدا همراهی خداوند را با خود و همراه خویش یادآوری میکند. برخی بر این باورند که مقصود معیت و همراهی خاص و ویژه الهی است؛ زیرا معیت و همراهی را خداوند با همه موجودات دارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص65؛ روح المعانی، ج10، ص97.</ref> به گفته آلوسی، این همراهی خداوند با پیامبر و همراه وی، ویژه ابوبکر است و برای هیچ یک از صحابه ثابت نشده است. حتی هیچ پیامبری معیت و همراهی خداوند را افزون بر خویش به یکی از صحابه خود نسبت نداده است. این ویژگی، ابوبکر را نه تنها از اصحاب پیامبر بلکه از صحابه همه پیامبران ممتاز و جدا میسازد.<ref>روح المعانی، ج10، ص100.</ref> | |||
برخی دیگر بر این باورند که مقصود از {مَعَنا} در آیه تنها پیامبر است و ایشان با لفظ جمع از خود تعبیر کرده است، همچون این سخن خداوند: {إِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}.<ref>سوره حِجر، آیه ۹.</ref> افزون بر این، برخی گفتهاند که ابوبکر به پیامبر گفت: نگرانی من درباره برادرت علی بن ابیطالب است. رسول خدا فرمود: «لاتَحزَن» نگران مباش؛ خداوند با من و برادرم علی بن ابیطالب است.<ref>سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج8، ص28؛ الاحتجاج، ج2، ص611.</ref> به گفته برخی دیگر، با توجه به نگرانی همراه پیامبر ایشان برای رفع اضطراب وی گفت: {اِنّ اللهَ مَعَنا}. نیز گفتهاند این جمله شاید گویای سرزنش باشد؛<ref>الافصاح، ص190؛ بحار الانوار، ج27، ص320.</ref> چنانکه به انجامدهنده کار ناپسند گفته میشود: «لا تَفعَل اِنّ اللهَ مَعَنا»؛ یعنی خداوند از کردار ما آگاه است. از این رو، نمیتوان از این سخن برداشت مدح و فضیلت کرد.<ref>الافصاح، ص190؛ التبیان، ج5، ص223.</ref> | برخی دیگر بر این باورند که مقصود از {مَعَنا} در آیه تنها پیامبر است و ایشان با لفظ جمع از خود تعبیر کرده است، همچون این سخن خداوند: {إِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}.<ref>سوره حِجر، آیه ۹.</ref> افزون بر این، برخی گفتهاند که ابوبکر به پیامبر گفت: نگرانی من درباره برادرت علی بن ابیطالب است. رسول خدا فرمود: «لاتَحزَن» نگران مباش؛ خداوند با من و برادرم علی بن ابیطالب است.<ref>سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج8، ص28؛ الاحتجاج، ج2، ص611.</ref> به گفته برخی دیگر، با توجه به نگرانی همراه پیامبر ایشان برای رفع اضطراب وی گفت: {اِنّ اللهَ مَعَنا}. نیز گفتهاند این جمله شاید گویای سرزنش باشد؛<ref>الافصاح، ص190؛ بحار الانوار، ج27، ص320.</ref> چنانکه به انجامدهنده کار ناپسند گفته میشود: «لا تَفعَل اِنّ اللهَ مَعَنا»؛ یعنی خداوند از کردار ما آگاه است. از این رو، نمیتوان از این سخن برداشت مدح و فضیلت کرد.<ref>الافصاح، ص190؛ التبیان، ج5، ص223.</ref> | ||
* {فَأَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَیهِ}؛ در این قسمت آیه، به نزول آرامش الهی تنها بر یک نفر اشاره شده است. درباره مرجع ضمیر {عَلَیهِ} دو احتمال وجود دارد: مفسران شیعه<ref>مجمع البیان، ج5، ص58؛ روض الجنان، ج9، ص253؛ المیزان، ج9، ص279.</ref> و مفسران مشهور اهل سنت<ref>جامع البیان، ج10، ص177؛ المحرر الوجیز، ج3، ص36؛ البحر المحیط، ج5، ص45.</ref> برآنند که این ضمیر به پیامبر باز میگردد. برخی از مفسران اهل سنت بازگشت این ضمیر به ابوبکر را منطقیتر پنداشتهاند؛<ref>تفسیر قرطبی، ج7، ص147.</ref>؛ با این استدلال که پیامبر به تسکین و آرامش نیاز نداشت، زیرا طمأنینه و آرامش الهی همواره همراه او بود<ref>تفسیر سمرقندی، ج2، ص59؛ تفسیر بغوی، ج2، ص250؛ الوسیط، ج6، ص292.</ref> و تنها ابوبکر که در آن موقعیت، مضطرب و اندوهگین بود، به آرامش نیاز داشت. فخر رازی با بیان ادلهای، بر نادرستی بازگشت ضمیر «علیه» به رسول خدا اصرار دارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص66.</ref> عدهای نیز گفتهاند که بازگشت این ضمیر به پیامبر به معنای وجود کمال اتحاد و پیوستگی میان ابوبکر و پیامبر9 است؛ یعنی در جایی که ابوبکر محزون و نگران بود ، سکینه و آرامش بر پیامبر نازل شد و این نشان از آن دارد که آن دو همچون یک شخص در دو قالب جسمانی بودهاند.<ref>روح المعانی، ج10، ص96.</ref> | |||
علامه طباطبایی بر لزوم برگشت ضمیر {عَلَیهِ} به پیامبر استدلالهای زیر را مطرح کرده است: | علامه طباطبایی بر لزوم برگشت ضمیر {عَلَیهِ} به پیامبر استدلالهای زیر را مطرح کرده است: | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
#در این آیه، محور سخن، نصرت ویژه خداوند برای پیامبر در موقعیتی است که کسی دیگر توان یاری او را نداشته است؛ چنانکه بخشهای مختلف آیه به آن اشاره دارند.<ref>المیزان، ج9، ص279.</ref> | #در این آیه، محور سخن، نصرت ویژه خداوند برای پیامبر در موقعیتی است که کسی دیگر توان یاری او را نداشته است؛ چنانکه بخشهای مختلف آیه به آن اشاره دارند.<ref>المیزان، ج9، ص279.</ref> | ||
وی در اشکال به استدلالی | وی در اشکال به استدلالی که میگوید: پیامبر همواره از آرامش الهی برخوردار بوده و در غار به آن نیاز نداشته است، نمونههایی از آیات قرآن را ذکر کرده است که در آنها خداوند از نزول آرامش بر پیامبرش و مؤمنان سخن گفته است.<ref>المیزان، ج9، ص281.</ref>؛ همانند {ثُمَّ أَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى المُؤمِنِینَ}.<ref>سوره توبه، آیه ۲۶.</ref> | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۷
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Ahmad در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۹۶ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
آیه غار: چهلمین آیه سوره توبه درباره پناهندهشدن پیامبر(ص) به غار.
متن و ترجمه
در آیه غار، خداوند به مؤمنان خطاب کرده است که اگر پیامبر اسلام(ص) را در جنگ تبوک یاری نکنند، خودش او را یاری خواهد کرد؛ چنانکه هنگام بیرون راندنش از سوی کافران او را یاری کرد؛ آنگاه که همراه رسول خدا، ابوبکر، نگران بود و پیامبر او را با وعده همراهی خداوند دلداری داد. سپس خداوند یادآور میشود که پیامبر را در غار ثور و در غزوههای پیشین یاری کرده است:
إِلا تَنصُـرُوهُ فَقَد نَصَـرَهُ اللَّهُ إِذ أَخرَجَهُ الَّذِینَ كَفَرُوا ثَانِی اثنَینِ إِذ هُمَا فِی الغَارِ إِذ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لا تَحزَن إِنَّ اللهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَیهِ وَأَیدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِینَ كَفَرُوا السُّفلَى وَكَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا وَاللهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ [۱]
|
اگر او [پيامبر] را يارى نكنيد، قطعاً خدا او را يارى كرد؛ هنگامى كه كسانى كه كفر ورزيدند، او را [از مكّه] بيرون كردند، و او نفرِ دوم از دو تن بود، آنگاه كه در غار [ثور] بودند، وقتى به همراه خود مىگفت: «اندوه مدار كه خدا با ماست.» پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد، و او را با سپاهيانى كه آنها را نمىديديد تأييد كرد، و كلمه كسانى را كه كفر ورزيدند پستتر گردانيد و كلمه خداست كه برتر است و خدا شكستناپذيرِ حكيم است.[۲]
|
موضوع آیه
آیه در شمار آیات غزوه تبوک است و به پناهندهشدن پیامبر اسلام(ص) به غار ثور و برخورداری او از نصرت الهی هنگام هجرت اشاره دارد. از همین رو به «آیه غار» معروف شده است.[۳] در پی گردهمایی سران قریش در دار الندوه و تصمیم به قتل پیامبر و آگاهیدادن خداوند به پیامبرش درباره توطئه مشرکان[۴] (انفال/8، 30) پیامبر به امام علی(ع) دستور داد تا آن شب در بسترش بخوابد.[۵] سپس خود شبانه از خانه خارج شد و همراه ابوبکر به غار ثور پناه برد.[۶]
برخی گزارشها حکایت دارد که در آغاز حرکت به سوی غار ثور، ابوبکر با رسول خدا همراه نبوده است.[۷] افزون بر این، گزارشهای تاریخی درباره همراه پیامبر در این سفر یکسان نیستند.[۸] سُراقة بن مالک که همراه مشرکان، اثر پای ایشان را تا جلو غار ثور دنبال میکرد،[۹] به مشرکان گفت: ردّ پای پیامبر تا اینجا ادامه دارد؛ اما وی از اینجا یا به آسمان یا به اعماق زمین و یا به درون غار رفته است.[۱۰] مشرکان مکه به درون غار رفتن پیامبر را به علت وجود تار عنکبوت و لانه کبوتران در دهانه غار منتفی دانستند و از تعقیب او دست برداشتند. پیامبر پس از سه روز ماندن در آنجا راهی مدینه شد.[۱۱]
شأن نزول
بر پایه گزارشهای تاریخی، در سال نهم هجرت، پیامبر مسلمانان را از حرکت به تبوک برای رویارویی با رومیان خبر داد. از آنجا که فاصله مدینه تا تبوک ۶۱۰ کیلومتر و تا شام ۶۹۲ کیلومتر بود[۱۲] و این جنگ نیز با فصل گرما و برداشت خرما همراه بود،[۱۳]جنگ با امپراتوری روم کاری دشوار بود. تردید و سستی مسلمانان در حرکت به سوی جبهه جنگ، از آیات مربوط به غزوه تبوک به روشنی پیداست.[۱۴] در آیات ۳۸ و ۳۹ سوره توبه خداوند مؤمنان را به شرکت در جنگ ترغیب میکند و کسانی را که از شرکت در جنگ سستی ورزند و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دهند، نکوهش و به عذاب و جایگزینی قومی دیگر به جای آنان تهدید میکند. در آیه غار نیز به یاری پیامبر از سوی خداوند در جایهای پر مخاطره همچون غار ثور و غزوههای پیشین و همین مرحله اشاره شده است.
مراد از غار
غار همان سوراخ و شکاف کوه است و مراد از آن در این آیه، غاری است که بالای کوه ثور[۱۵] در پنج کیلومتری مکه[۱۶] در سمت یمن قرار دارد. البته بر پایه روایتی، مقصود غار حَرا است.[۱۷]
پیشینه بحث از آیه غار
پس از وفات پیامبر اسلام، این آیه همواره مورد توجه مفسران و دانشپژوهان شیعه و سنی بوده و بحثهای گوناگونی را برانگیخته است. برخی راه افراط و برخی راه تفریط پیمودهاند؛ تا آنجا که گروهی با استناد به این آیه، همراهی ابوبکر با پیامبر را برترین فضیلت برای وی شمرده و آن را علت اولویت وی بر دیگر اصحاب پیامبر در جانشینی او دانستهاند. بر پایه روایتی، خداوند در این آیه همه مسلمانان را سرزنش و تنها ابوبکر را ستایش کرده است.[۱۸]
به گزارش منابع تاریخی، نخستین بار پس از وفات پیامبر ابوعبیده بر اساس این فضیلت، به اولویت ابوبکر در خلافت استناد نمود.[۱۹] سپس عمر بن خطاب در سقیفه بنیساعده با تمسک به این آیه امتیازهای ویژهای را برای ابوبکر ذکر کرد.[۲۰]
در روز بیعت عام نیز عمر مهمترین سبب برتری ابوبکر و اولویت وی را برای خلافت، همراهی او با پیامبر در غار ذکر کرد و با استناد به آیه غار، او را سزاوارترین فرد برای سرپرستی امور مسلمانان دانست و مردم را به بیعت با او تشویق کرد.[۲۱] عثمان بن عفان نیز به همین آیه برای اثبات اولویت ابوبکر در خلافت استناد کرده است.[۲۲] این شیوه در همه روزگاران پی گرفته شده است.[۲۳] برخی مفسران اهل سنت با استناد به این آیه، ۱۲ فضیلت برای ابوبکر یاد کردهاند.[۲۴]
در منابع روایی شیعه از وجود چنین مباحثی در زمان ائمه سخن رفته است. در برخی از روایتها، مناظره ائمه با استدلالکنندگان به آیه غار و نیز مناظره شاگردان آنان یاد شده است.[۲۵]
تفسیرهای مختلف از آیه غار
اساسیترین نکات مورد تمسک و نقد مفسران و دانشوران، عبارتند از:
- {ثَانِی اثنَینِ}: در این تعبیر، خداوند به «همراه پیامبر» اشاره میکند. مورخان [۲۶] و مفسران[۲۷] همراه رسول خدا در غار ثور را ابوبکر دانستهاند. برخی از این تعبیر قرآن منزلتی بینظیر برای ابوبکر برداشت کرده و او را همردیف و همسان پیامبر به شمار آوردهاند.[۲۸] مخالفان این استدلال گفتهاند: این تعبیر تنها گزارشی درباره پیامبر و همراه او است و صرفا نشان میدهد همزمان با حضور پیامبر در غار ثور، فردی دیگر هم با وی بوده است. چنین تعبیری فضیلت و ستایشی را برای همراه ایشان در بر ندارد؛ چنانکه ممکن است افراد مختلف در مقام شمارش کنار هم قرار گیرند.[۲۹]
- {إِذ هُمَا فِی الغَارِ}: این بخش آیه به پناهبردن رسول خدا و همراهش به غار ثور اشاره دارد.[۳۰] برخی با استناد به این تعبیر نیز منقبتی ویژه برای ابوبکر برداشت کردهاند.[۳۱] مخالفان این برداشت گفتهاند: این تعبیر تنها از حضور پیامبر با همراهش در غار ثور حکایت دارد[۳۲] و صرف اجتماع در مکان، موجب مدح یا ذم افراد نمیگردد؛ چنانکه مسجد پیامبر که شریفتر از غار ثور است، مؤمن و منافق را در خویش جای داده است و در قرآن کریم (120 اعراف؛ 40 هود؛ 28 مؤمنون؛ 120شعراء و 37 معارج) بارها از اجتماع مؤمن و کافر در یک مکان گزارش شده است.[۳۳]
- {إِذ یقُولُ لِصَاحِبِهِ}؛ در این جمله از یار و همراه پیامبر در غار ثور به «صاحب» تعبیر شده است. به گفته فخر رازی برترین امتیاز برای ابوبکر این است که خداوند او را صاحب پیامبرش به شمار آورده است.[۳۴] بر پایه روایتی، مصاحبت ابوبکر با رسول خدا به امر جبرئیل بوده است.[۳۵] مخالفان این برداشت با استناد به معنای کلمه صاحب (ملازم و همراه[۳۶]) که میتواند مصداقهای فراوانی داشته باشد و همچنین آیاتی از قرآن[۳۷] که بر مصاحبت پیامبر و مؤمنان با کافران دلالت میکند، صرف مصاحبت با پیامبر را فضیلت ندانستهاند.[۳۸] به گفته علامه طباطبایی، در فرهنگ قرآن همراهی با پیامبر بهتنهایی از فضیلت و ارزش برخوردار نیست. و در قرآن عبادت و تقوا ملاک برتریاند.[۳۹][۴۰]
- {لا تَحزَن}؛ مفسران اهل سنت بر این باورند که حُزن و اندوهی که ابوبکر را در غار ثور فراگرفت، بر اثر ترس از جان خویش نبود؛ بلکه او نگران حال پیامبر(ص) و آینده اسلام بود. ایشان این را نشانه ایمان، اخلاص و دلسوزی او برای پیامبر شمردهاند.[۴۱] برخی دیگر بر این باورند که اثبات اینکه حزن ابوبکر برای خود یا رسول خدا بوده، به دلیلی دیگر نیاز دارد و جمله «لا تَحزَن» اگر مایه نکوهش نباشد، بیانگر هیچگونه مدح و ستایشی نیز نیست؛ بلکه تنها نهی از خوف و ترس است.[۴۲]
- {إِنَّ اللهَ مَعَنَا}؛ در این قسمت از آیه، رسول خدا همراهی خداوند را با خود و همراه خویش یادآوری میکند. برخی بر این باورند که مقصود معیت و همراهی خاص و ویژه الهی است؛ زیرا معیت و همراهی را خداوند با همه موجودات دارد.[۴۳] به گفته آلوسی، این همراهی خداوند با پیامبر و همراه وی، ویژه ابوبکر است و برای هیچ یک از صحابه ثابت نشده است. حتی هیچ پیامبری معیت و همراهی خداوند را افزون بر خویش به یکی از صحابه خود نسبت نداده است. این ویژگی، ابوبکر را نه تنها از اصحاب پیامبر بلکه از صحابه همه پیامبران ممتاز و جدا میسازد.[۴۴]
برخی دیگر بر این باورند که مقصود از {مَعَنا} در آیه تنها پیامبر است و ایشان با لفظ جمع از خود تعبیر کرده است، همچون این سخن خداوند: {إِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}.[۴۵] افزون بر این، برخی گفتهاند که ابوبکر به پیامبر گفت: نگرانی من درباره برادرت علی بن ابیطالب است. رسول خدا فرمود: «لاتَحزَن» نگران مباش؛ خداوند با من و برادرم علی بن ابیطالب است.[۴۶] به گفته برخی دیگر، با توجه به نگرانی همراه پیامبر ایشان برای رفع اضطراب وی گفت: {اِنّ اللهَ مَعَنا}. نیز گفتهاند این جمله شاید گویای سرزنش باشد؛[۴۷] چنانکه به انجامدهنده کار ناپسند گفته میشود: «لا تَفعَل اِنّ اللهَ مَعَنا»؛ یعنی خداوند از کردار ما آگاه است. از این رو، نمیتوان از این سخن برداشت مدح و فضیلت کرد.[۴۸]
- {فَأَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَیهِ}؛ در این قسمت آیه، به نزول آرامش الهی تنها بر یک نفر اشاره شده است. درباره مرجع ضمیر {عَلَیهِ} دو احتمال وجود دارد: مفسران شیعه[۴۹] و مفسران مشهور اهل سنت[۵۰] برآنند که این ضمیر به پیامبر باز میگردد. برخی از مفسران اهل سنت بازگشت این ضمیر به ابوبکر را منطقیتر پنداشتهاند؛[۵۱]؛ با این استدلال که پیامبر به تسکین و آرامش نیاز نداشت، زیرا طمأنینه و آرامش الهی همواره همراه او بود[۵۲] و تنها ابوبکر که در آن موقعیت، مضطرب و اندوهگین بود، به آرامش نیاز داشت. فخر رازی با بیان ادلهای، بر نادرستی بازگشت ضمیر «علیه» به رسول خدا اصرار دارد.[۵۳] عدهای نیز گفتهاند که بازگشت این ضمیر به پیامبر به معنای وجود کمال اتحاد و پیوستگی میان ابوبکر و پیامبر9 است؛ یعنی در جایی که ابوبکر محزون و نگران بود ، سکینه و آرامش بر پیامبر نازل شد و این نشان از آن دارد که آن دو همچون یک شخص در دو قالب جسمانی بودهاند.[۵۴]
علامه طباطبایی بر لزوم برگشت ضمیر {عَلَیهِ} به پیامبر استدلالهای زیر را مطرح کرده است:
- همه ضمیرهای قبل و بعد در کلماتی همانند {تَنصـُروُه}، {نَصَـره}، {صاحبه}، {اَخرجه} و {اَیده} به پیامبر بازمیگردد و بازگشت ضمیر «عَلَیهِ» به ابوبکر در این میان، بدون قرینه قطعی توجیه علمی ندارد.
- اگر {أَنزَلَ اللَّهُ سَكِینَتَهُ عَلَیه} مربوط به ابوبکر باشد، باید جمله {أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوهَا} نیز به وی ربط یابد؛ زیرا این دو جمله از سیاق واحدی برخوردارند و تفکیک میان آن دو صحیح نیست.
- در این آیه، محور سخن، نصرت ویژه خداوند برای پیامبر در موقعیتی است که کسی دیگر توان یاری او را نداشته است؛ چنانکه بخشهای مختلف آیه به آن اشاره دارند.[۵۵]
وی در اشکال به استدلالی که میگوید: پیامبر همواره از آرامش الهی برخوردار بوده و در غار به آن نیاز نداشته است، نمونههایی از آیات قرآن را ذکر کرده است که در آنها خداوند از نزول آرامش بر پیامبرش و مؤمنان سخن گفته است.[۵۶]؛ همانند {ثُمَّ أَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى المُؤمِنِینَ}.[۵۷]
پیوند به بیرون
پانویس
- ↑ سوره توبه، آیه ۴۰.
- ↑ ترجمه فولادوند
- ↑ سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج۸، ص۱۲۵؛ شرح المنام، ص۲۵؛ مناقب، ج۱، ص۳۰۴؛ المیزان، ج۹، ص۲۹۴.
- ↑ الطبقات، ج1، ص176؛ المنتظم، ج3، ص45.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۱۰۳؛ المنتظم، ج۳، ص۴۷؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۱۶.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۷۷؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۱۰.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۴۸۲.
- ↑ روض الجنان، ج۳، ص۲۵۲؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۲۲، ۲۲۳.
- ↑ المنتظم، ج۳، ص۵۱؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۸۳.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۰؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۵، ۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۶؛ الکامل، ج۲، ص۲۷۶.
- ↑ جامع البیان، ج۱۰، ص۱۷۲، ۱۷۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۵۵، ۵۶.
- ↑ المحرر الوجیز، ج۳، ص۳۵؛ تفسیر ثعالبی، ج۳، ص۱۸۲.
- ↑ سبل الهدی، ج۱، ص۱۴، «مقدمه».
- ↑ الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۵.
- ↑ الوسیط، ج۲، ص۲۵۷؛ تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۴۹؛ الدر المنثور، ج۴، ص۱۹۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۳۵؛ المصنف، ج۸، ص۵۷۳؛ کنز العمال، ج۵، ص۶۴۹، ۶۵۰.
- ↑ مجمع الزوائد، ج۵، ص۱۸۲؛ الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۳.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۶۷، ۲۶۸.
- ↑ کنز العمال، ج۵، ص۶۵۳؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۷۸.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۲۶۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۶۳-۶۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۲۹۰؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۸۸، ۸۹؛ الاختصاص، ص۹۶؛ الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۶.
- ↑ الطبقات، ج3، ص135؛ تاریخ طبری، ج2، ص450؛ تاریخ دمشق، ج30، ص14، 22.
- ↑ جامع البیان، ج10، ص175؛ مجمع البیان، ج5، ص57؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص372.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج16، ص64؛ فتح الباری، ج13، ص180.
- ↑ سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج8، ص27-28؛ التبیان، ج5، ص222.
- ↑ تفسیر عبدالرزاق، ج2، ص276؛ مجمع البیان، ج5، ص57.
- ↑ روح المعانی، ج5، ص288.
- ↑ التبیان، ج5، ص288؛ الاحتجاج، ج2، ص326.
- ↑ الافصاح، ص189-190؛ الاحتجاج، ج2، ص326.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج16، ص65.
- ↑ البحر المحیط، ج5، ص421.
- ↑ مفردات، ص475، «صحب».
- ↑ همچون آیه ۲۲ سوره تکویر و آیه ۳۷ سوره کهف.
- ↑ التبیان، ج5، ص222؛ الاحتجاج، ج2، ص327.
- ↑ اشاره به آیه ۱۳ سوره حجرات.
- ↑ المیزان، ج17، ص79.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۶.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۲۲۳؛ کنز الفوائد، ص۲۰۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج16، ص65؛ روح المعانی، ج10، ص97.
- ↑ روح المعانی، ج10، ص100.
- ↑ سوره حِجر، آیه ۹.
- ↑ سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج8، ص28؛ الاحتجاج، ج2، ص611.
- ↑ الافصاح، ص190؛ بحار الانوار، ج27، ص320.
- ↑ الافصاح، ص190؛ التبیان، ج5، ص223.
- ↑ مجمع البیان، ج5، ص58؛ روض الجنان، ج9، ص253؛ المیزان، ج9، ص279.
- ↑ جامع البیان، ج10، ص177؛ المحرر الوجیز، ج3، ص36؛ البحر المحیط، ج5، ص45.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج7، ص147.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج2، ص59؛ تفسیر بغوی، ج2، ص250؛ الوسیط، ج6، ص292.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج16، ص66.
- ↑ روح المعانی، ج10، ص96.
- ↑ المیزان، ج9، ص279.
- ↑ المیزان، ج9، ص281.
- ↑ سوره توبه، آیه ۲۶.
منابع
- الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به كوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق.
- الاختصاص: المفید (م.۴۱۳ق.)، به كوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید،۱۴۱۴ق.
- الافصاح فی الامامه: المفید (م.۴۱۳ق.)، قم، مؤسسة البعثه،۱۴۱۴ق.
- الامالی: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ق.
- بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی،۱۴۰۳ق
- البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م.۷۵۴ق.)، به كوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق
- البدایة و النهایه: ابن كثیر (م.۷۷۴ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوك): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساكر (م.۵۷۱ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
- التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به كوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن كثیر (م.۷۷۴ق.)، به كوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه،۱۴۰۹ق.
- تفسیر العیاشی: العیاشی (م.۳۲۰ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، تهران، المكتبة العلمیة الاسلامیه.
- تفسیر القمی: القمی (م.۳۰۷ق.)، به كوشش الجزائری، قم، دار الكتاب، ۱۴۰۴ق
- التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات،۱۴۱۳ق.
- التفسیر الوسیط: سید محمد طنطاوی، قاهره، دار المعارف، ۱۴۱۲ق
- تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (م.۵۱۰ق.)، به كوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی،۱۴۲۰ق.
- تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان): الثعالبی (م.۸۷۵ق.)، به كوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
- تفسیر ثعلبی (الكشف و البیان): الثعلبی (م.۴۲۷ق.)، به كوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
- تفسیر سمرقندی (بحر العلوم): السمرقندی (م.۳۷۵ق.)، به كوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفكر، ۱۴۱۶ق.
- تفسیر صنعانی (تفسیر عبدالرزاق): عبدالرزاق الصنعانی (م.۲۱۱ق.)، به كوشش مصطفی مسلم، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۱۰ق.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحكام القرآن): القرطبی (م.۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق
- جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
- الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه،۱۳۶۵ق
- دلائل النبوه: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به كوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
- روح المعانی: الآلوسی (م.۱۲۷۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.۹۴۲ق.)، به كوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
- سلسلة مؤلفات الشیخ المفید: المفید (م.۴۱۳ق.)، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
- شرح المنام: الشیخ المفید (م.۴۱۳ق.)، به کوشش مهدی نجف، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق
- شواهد التنزیل: الحاكم الحسكانی (م.۵۰۶ق.)، به كوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
- الصحیح من سیرة النبی۹: جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، ۱۴۱۴ق.
- الطبقات الكبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- الكامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق
- الكشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
- كنز الفوائد: الكراجكی (م.۴۴۹ق.)، قم، مکتبة المصطفوی، ۱۴۱۰ق.
- كنز العمال: المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به كوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
- مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
- مجمع الزوائد: الهیثمی (م.۸۰۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
- المحرر الوجیز: ابن عطیة الاندلسی (م.۵۴۶ق.)، به كوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر؛ المصنّف: ابن ابیشیبه (م.۵۳۲ق.)، به كوشش سعید محمد، دار الفكر، ۱۴۰۹ق.
- المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
- مفردات: الراغب (م.۴۲۵ق.)، نشر الكتاب، ۱۴۰۴ق.
- ناقب آل ابیطالب: ابن شهر آشوب (م.۵۸۸ق.)، به كوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
- المنتظم: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
- المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.