حج: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
===شرايط وجوب=== | ===شرايط وجوب=== | ||
حج با تحقق شرايطي خاص بر مکلفان واجب ميشود؛ اين شرايط بر پايه همه يا برخي از مذاهب اسلامي عبارتاند از: | |||
====بلوغ==== | ====بلوغ==== | ||
به نظر فقيهان امامي<ref>. قواعد الاحکام، ج1، ص402؛ شرائع الاسلام، ج1، ص163.</ref> و اهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447.</ref> يکي از شرايط واجب شدن حج، بلوغ است از اين رو حج بر نابالغان واجب نيست. مستند آن، روايات نبوي<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص658؛ سنن ابي داود، ج2، ص338.</ref> و احاديث امامان شيعه (ع) <ref>. الکافي، ج4، ص278؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص6.</ref> است.( حج کودکان) | |||
====عقل==== | ====عقل==== | ||
شرط ديگر وجوب حج به نظر فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص162؛ تحرير الاحکام، ج1، ص543.</ref> و اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص20؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447؛ المغني، ج3، ص161.</ref> عقل است. بر اساس روايات<ref>. سنن ابن ماجه، ج4، ص267؛ الکافي، ج4، ص267؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص3.</ref> حج بر مجنون دائمي يا ادواري که در غالب اوقات ديوانه است، واجب نيست.<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص543- 544.</ref> ( حج محجوران) | |||
====حريت (آزاد بودن)==== | ====حريت (آزاد بودن)==== | ||
شرط ديگر وجوب حج به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص749؛ تحرير الاحکام، ج1، ص544.</ref> واهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ مواهب الجليل، ج3، ص442؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref> حريت است. از اين رو حج بر بردگان واجب نيست. مستند آن علاوه بر اجماع<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ المغني، ج3، ص161.</ref> ناتواني بردگان از تصرف در اموال به تصريح آيه75 نحل/16 و نيزاحاديث منقول از پيامبر(ص)<ref>. السنن الکبري، ج5، ص179؛ مجمع الزوائد، ج3، ص206.</ref> و امامان (ع)<ref>. الکافي، ج4، ص266؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص4.</ref> است که بر واجب نبودن حج بر بردگان دلالت دارند.<ref>. فتح العزيز، ج7، ص8؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref> | شرط ديگر وجوب حج به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص749؛ تحرير الاحکام، ج1، ص544.</ref> واهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ مواهب الجليل، ج3، ص442؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref> حريت است. از اين رو حج بر بردگان واجب نيست. مستند آن علاوه بر اجماع<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ المغني، ج3، ص161.</ref> ناتواني بردگان از تصرف در اموال به تصريح آيه75 نحل/16 و نيزاحاديث منقول از پيامبر(ص)<ref>. السنن الکبري، ج5، ص179؛ مجمع الزوائد، ج3، ص206.</ref> و امامان (ع)<ref>. الکافي، ج4، ص266؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص4.</ref> است که بر واجب نبودن حج بر بردگان دلالت دارند.<ref>. فتح العزيز، ج7، ص8؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref> | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
همچنين فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص164؛ الحدائق الناضره، ج14، ص72.</ref> و برخي فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص56؛ المغني، ج3، ص201.</ref> با استناد به روايات، حج برده را در صورت انجام دادن آن با اجازه مالک او و برخي فقيهان شافعي حتي در صورت اجازه ندادن مالک صحيح دانستهاند. ( حج محجوران*) | همچنين فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص164؛ الحدائق الناضره، ج14، ص72.</ref> و برخي فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص56؛ المغني، ج3، ص201.</ref> با استناد به روايات، حج برده را در صورت انجام دادن آن با اجازه مالک او و برخي فقيهان شافعي حتي در صورت اجازه ندادن مالک صحيح دانستهاند. ( حج محجوران*) | ||
====اسلام==== | ====اسلام==== | ||
از شرايط وجوب حج به نظر فقهاي حنفي<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص383؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref>، حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص160؛ کشاف القناع، ج2، ص439.</ref> و برخي مالکيان<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424.</ref> اسلام يعني مسلمان بودن حج گزار است. اين ديدگاه مبتني بر اين نظر است که کافران مخاطب به احکام فرعي اسلام نيستند.<ref>. المغني، ج3، ص160؛ المجموع، ج7، ص18.</ref> از جمله ادله آنان اين است که حج عبادت است و کافران اهل عبادت نيستند.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص120؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص383.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تحرير الاحکام، ج2، ص90</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج6، ص252؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2076- 2077.</ref> و برخي مالکيان<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424- 425.</ref>، اسلام را نه شرط وجوب حج بلکه شرط صحت دانسته و گفتهاند که بر کفار نيز حج واجب است ولي در صورت انجام دادن، حج آنان صحيح نيست. از جمله مستندات اين ديدگاه افزون بر روايات،<ref>. الخلاف، ج2، ص245.</ref> عموم کلمه «الناس» در آيه 97 آل عمران/3 است که شامل کافران نيز ميشود و نيز عموم آيه 196 بقره/2 که همگان را به اتمام حج و عمره فرمان داده است.<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص92- 93.</ref> (نيز استطاعت، اسلام، کافر) | |||
====استطاعت==== | ====استطاعت==== | ||
از ديگر شرايط واجب شدن حج به نظر فقيهان امامي<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص23- 24؛ الخلاف، ج2؛ ص247.</ref> و بيشتر فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص161؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> استطاعت است. مهمترين دليل اين شرط، در کنار احاديث<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ المغني، ج3، ص161.</ref>، آيه 197 آل عمران/3 است که حج را بر افراد مستطيع واجب شمرده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> در برابر، شماري از فقيهان اهل سنت استطاعت را شرط وجوب ندانسته و بر آنند که اگر حجگزار با تکلف حج را به جا آورد حج او صحيح و مجزي به شمار مي رود.<ref>. المجموع، ج7، ص19؛ مواهب الجليل، ج3، ص445.</ref> ( استطاعت) | |||
به نظر فقيهان حنفي<ref>. البحر الرائق، ج2، ص552.</ref> و حنبلي<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> يکي از شرايط تحقق استطاعت براي زنان همراهي يکي از بستگان مَحرم با زن هنگام سفر حج است.<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج11، ص92.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج8، ص343.</ref> وجود مَحرم را شرط ندانستهاند، از آن رو که به استناد احاديث، حج رفتن زن همراه با اشخاص مورد اعتماد جايز است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.</ref> ( استطاعت) | به نظر فقيهان حنفي<ref>. البحر الرائق، ج2، ص552.</ref> و حنبلي<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> يکي از شرايط تحقق استطاعت براي زنان همراهي يکي از بستگان مَحرم با زن هنگام سفر حج است.<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج11، ص92.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج8، ص343.</ref> وجود مَحرم را شرط ندانستهاند، از آن رو که به استناد احاديث، حج رفتن زن همراه با اشخاص مورد اعتماد جايز است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.</ref> ( استطاعت) | ||
===فوري بودن يا نبودن حج=== | ===فوري بودن يا نبودن حج=== | ||
در صورت حصول شرايط وجوب حج، درباره اين که آيا رفتن به حج فوري است يا به تاخيرانداختن آن از سال استطاعت جايز است، اختلاف نظر وجود دارد؛ به نظر فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ مستند الشيعه، ج11، ص12- 13.</ref>، حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص195؛ کشاف القناع، ج2، ص438.</ref> و برخي فقيهان حنفي<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص380؛ بدائع الصنائع، ج2، ص119.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج3، ص421؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص3.</ref>، وجوب حج فوري است و بايد در نخستين زمان ممکن، آن را به جا آورد. از جمله ادله اين قول، افزون بر اجماع، آيات 97 آل عمران/3 و 196 بقره/2 است که به وجوب حج فرمان داده و امر نيز دلالت بر فور دارد.<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ المغني، ج3، ص195.</ref> دليل ديگر رواياتي نبوي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ المغني، ج3، ص195.</ref> و نيز احاديثي از امامان<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ مستند الشيعه، ج11، ص13.</ref> است که مسلمانان را به تعجيل و عدم تساهل در حج فرمان داده و حتي تأخير آن را موجب خروج از اسلام شمرده است. در برابر، شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص102.</ref> و برخي از فقيهان حنفي و مالکي<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص119؛ مواهب الجليل، ج3، ص421.</ref>، تاخير حج را جايز دانستهاند هرچند انجام دادن فوري آن را مستحب شمردهاند. از جمله ادله آنان سيره پيامبر(ص) است که با آنکه آيات حج در سال ششم هجري نازل شد ولي آن حضرت اداي آن را تا سال دهم به تاخيرانداخت.<ref>. المجموع، ج7، ص102؛ المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص164.</ref> در نقد اين دلائل گفتهاند که اولا در سال ششم امکان به جا آوردن حج براي آن حضرت نبود. مؤيد اين امر صلح حديبيه است که پيامبر (ص) در آن سال براي عمره محرم شد ولي مشرکان مانع انجام يافتن حج شدند. ثانيا پيامبر(ص) حج را به تاخير نينداخت زيرا آيه دال بر وجوب حج يعني آيه 97 آل عمران/3 در سال نهم يا دهم نازل شد و آن حضرت بدون تاخير حج را در سال دهم به جا آورد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص19.</ref> ثالثاً پيامبر(ص) قبل از هجرت بارها حج گزارده بود و تکليف حج از ايشان ساقط بود. | |||
===اتمام حج=== | ===اتمام حج=== | ||
پس از شروع حج، اتمام و کامل کردن آن بر حجگزار واجب است.<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> مهمترين دليل اين حکم، آيه 196 بقره/2 است که مسلمانان را به اتمام حج فرمان داده است<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص6؛ مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> «واتموا الحج و العمرة لله» بر اين اساس حجگزار حق ندارد که برخي از اعمال حج را انجام دهد و برخي را رها نمايد.<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص308؛ المجموع، ج7، ص388.</ref> همچنين فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص365؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص30.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص378؛ المجموع، ج7، ص388؛ الاقناع، ج1، ص240.</ref> به استناد آيه مذکور و احاديث گفتهاند که اگر حجگزار حج را فاسد کند نيز بايد حج فاسد را به اتمام رساند و نميتواند از آن خارج شود. به نظر فقهيان امامي به استناد آيه و روايات، اتمام حج استحبابي نيز پس از آغاز کردن آن واجب است و با انعقاد احرام در حج مستحبي، کامل کردن آن واجب مي گردد.<ref>. الحدائق الناضره، ج15، ص406؛ رياض المسائل، ج7، ص193.</ref> البته در صورتي که پس از شروع به اعمال حج به سبب پديد آمدن موانعي چون بيماري يا منع دشمن ادامه مناسک بسيار دشوار گردد، خروج از احرام با شرائطي جايز است. ( احصار و صد) | |||
===تکرار حج=== | ===تکرار حج=== | ||
به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص746.</ref> و عموم فقهيان اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.</ref>، حج در طول عمر تنها يک بار واجب است. مستند اين حکم، اجماع مسلمانان<ref>. المعتبر، ج2، ص746؛ منتهي المطلب، ج10، ص16.</ref> و نيز مفاد آيه 97 آل عمران/3 است که مسلمانان را به اداي حج فرمان داده است و امر خداوند با يک بار انجام دادن محقق ميشود.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص15؛ فتح العزيز، ج7، ص2- 4.</ref> | |||
ادله ديگر رواياتي از پيامبر اکرم(ص) <ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ المجموع، ج7، ص9؛ المغني، ج3، ص159.</ref> و نيز سيره ايشان<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ حواشي الشرواني، ج4، ص4.</ref> و احاديثي از شيعه(ع) <ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.</ref> در اين باب است. در برابر، روايات نقل شده از اهل بيت حاکي از اين است که حج بر افراد توانگر در هر سال<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص16.</ref> يا در هر پنج سال<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص450؛ وسائل الشيعه، ج11، ص138.</ref> يک بار واجب است. مفاد رواياتي از اهل سنت هم بر وجوب تکرار حج دلالت دارد.<ref>. کنز العمال، ج5، ص4- 5.</ref> بر اين اساس، شيخ صدوق به وجوب حج بر ثروتمندان در هر سال فتوا داده است<ref>. علل الشرائع، ج2، ص405؛ ر.ک: جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> و شماري از فقهاي اهل سنت نيز فتاواي مشابهي دادهاند.<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> ولي به نظر مشهور فقيهان امامي و اهل سنت اين ديدگاه، شاذ و مخالف اجماع مسلمانان<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص221؛ المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> و روايات مذکور، غير قابل عمل يا محمول بر استحباب<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص11؛ الاقناع، ج1، ص230؛ مغني المحتاج، ج1، ص460.</ref> يا وجوب کفايي است، يعني اين که در هر سال بايد شماري از افراد توانگر به حج بروند تا خانه خدا از حج گزار خالي نباشد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص16؛ مستند الشيعه، ج11، ص11.</ref> | ادله ديگر رواياتي از پيامبر اکرم(ص) <ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ المجموع، ج7، ص9؛ المغني، ج3، ص159.</ref> و نيز سيره ايشان<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ حواشي الشرواني، ج4، ص4.</ref> و احاديثي از شيعه(ع) <ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.</ref> در اين باب است. در برابر، روايات نقل شده از اهل بيت حاکي از اين است که حج بر افراد توانگر در هر سال<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص16.</ref> يا در هر پنج سال<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص450؛ وسائل الشيعه، ج11، ص138.</ref> يک بار واجب است. مفاد رواياتي از اهل سنت هم بر وجوب تکرار حج دلالت دارد.<ref>. کنز العمال، ج5، ص4- 5.</ref> بر اين اساس، شيخ صدوق به وجوب حج بر ثروتمندان در هر سال فتوا داده است<ref>. علل الشرائع، ج2، ص405؛ ر.ک: جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> و شماري از فقهاي اهل سنت نيز فتاواي مشابهي دادهاند.<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> ولي به نظر مشهور فقيهان امامي و اهل سنت اين ديدگاه، شاذ و مخالف اجماع مسلمانان<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص221؛ المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> و روايات مذکور، غير قابل عمل يا محمول بر استحباب<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص11؛ الاقناع، ج1، ص230؛ مغني المحتاج، ج1، ص460.</ref> يا وجوب کفايي است، يعني اين که در هر سال بايد شماري از افراد توانگر به حج بروند تا خانه خدا از حج گزار خالي نباشد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص16؛ مستند الشيعه، ج11، ص11.</ref> | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
===زمان حج=== | ===زمان حج=== | ||
حج ماههاي خاص و معيني دارد: «الحج اشهر معلومات» (بقره/2، 197) اما درباره مصاديق ماههاي حج آراي مختلفي مطرح شده است؛ به نظر مشهور فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> زمان انجام حج در سه ماه شوال، ذي قعده و ذي حجه است. از مستندات آنان، آيه 197 بقره/2 است با اين توضيح که کمترين مصداق «اشهر» در آيه، سه ماه است احاديث هم ماههاي حج را در آيه به سه ماه مذکور تفسير کردهاند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> در برابر، برخي از فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص258؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص142، 145.</ref> زمان حج را دو ماه شوال و ذي قعده و ده شب نخست ذي حجه( تا طلوع فجر روز دهم) دانستهاند. آنان به ادامه آيه 197 بقره/2 استناد جستهاند که از انعقاد احرام حج در اين ماهها و ترک محرمات احرام در آنها سخن گفته است «فمن فرض فيهن الحج....» با اين استدلال که انعقاد احرام حج پس از طلوع فجر روز دهم امکانپذير نيست و ارتکاب محرمات احرام نيز در روز دهم جايز ميگردد. پس پايان ماههاي حج ابتداي اين روز (دهم ذي حجه) است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ الحدائق الناضره، ج14، ص356؛ المغني، ج3، ص263.</ref> ناقدان اين نظر پاسخ گفتهاند که مراد از انعقاد حج در اين ماهها در اين بخش از آيه غالب روزهاي اين ماهها يا بخش مهمي از روزهاي آنهاست نه همه روزهاي آنها. بنابراين نمي توان روز عيد قربان و روزهاي بعد را از شمول آيه بيرون دانست.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص184؛ المغني، ج3، ص263.</ref> | |||
حنفيان<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص60؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص390.</ref> و حنبليان<ref>. المغني، ج3، ص263؛ الشرح الکبير، ج3، ص223.</ref> بر آناند که زمان حج دو ماه مذکور به اضافه دهه نخست ذي حجه (تا پايان روز دهم) است. به نظر آنها روايتي از پيامبر(ص) که در آن روز دهم، روز حج اکبر به شمار رفته، دالّ بر آن است که اين روز هم از ايام حج است. به علاوه روز دهم ذي حجه در واقع مهمترين رکن زماني حج است که بسياري از اعمال مهم حج مانند رميجمره عقبه، قرباني، حلق و طواف و سعي درآن روز انجام ميشود. نظر برخي از صحابه از جمله ابن مسعود و ابن عباس نيز همين است.<ref>. المغني، ج3، ص263.</ref> آراي ديگري نيز درباره زمان دقيق مناسک حج مطرح شده است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص354؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> | حنفيان<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص60؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص390.</ref> و حنبليان<ref>. المغني، ج3، ص263؛ الشرح الکبير، ج3، ص223.</ref> بر آناند که زمان حج دو ماه مذکور به اضافه دهه نخست ذي حجه (تا پايان روز دهم) است. به نظر آنها روايتي از پيامبر(ص) که در آن روز دهم، روز حج اکبر به شمار رفته، دالّ بر آن است که اين روز هم از ايام حج است. به علاوه روز دهم ذي حجه در واقع مهمترين رکن زماني حج است که بسياري از اعمال مهم حج مانند رميجمره عقبه، قرباني، حلق و طواف و سعي درآن روز انجام ميشود. نظر برخي از صحابه از جمله ابن مسعود و ابن عباس نيز همين است.<ref>. المغني، ج3، ص263.</ref> آراي ديگري نيز درباره زمان دقيق مناسک حج مطرح شده است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص354؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> | ||
خط ۲۱۸: | خط ۲۱۸: | ||
بر اين اساس، به نظر فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص144.</ref> بايد احرام و اعمال حج در ماههاي حج انجام شود و در صورت وقوع احرام حج در غير ماههاي مذکور، اين احرام به احرام عمره تبديل ميگردد. مستند اين حکم افزون بر آيه مذکور رواياتي از امامان و صحابيان است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186؛ المجموع، ج7، ص144.</ref> در برابر، برخي از فقهاي اهل سنت با استناد به آيه 189 بقره «يسئلونک عن الاهله قلي هي مواقيت للناس...» و ادلهاي ديگر همه ماههاي سال را ميقات حج و احرام حج را قبل از ماههاي حج جايز شمردهاند.<ref>. المغني، ج3، ص224- 225؛ مواهب الجليل، ج4، ص25؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160.</ref> اين استدلال مورد مناقشه پيروان نظر مشهور قرار گرفته است.<ref>. الانتصار، ص236- 237؛ فقه القران، ج1، ص272.</ref> | بر اين اساس، به نظر فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص144.</ref> بايد احرام و اعمال حج در ماههاي حج انجام شود و در صورت وقوع احرام حج در غير ماههاي مذکور، اين احرام به احرام عمره تبديل ميگردد. مستند اين حکم افزون بر آيه مذکور رواياتي از امامان و صحابيان است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186؛ المجموع، ج7، ص144.</ref> در برابر، برخي از فقهاي اهل سنت با استناد به آيه 189 بقره «يسئلونک عن الاهله قلي هي مواقيت للناس...» و ادلهاي ديگر همه ماههاي سال را ميقات حج و احرام حج را قبل از ماههاي حج جايز شمردهاند.<ref>. المغني، ج3، ص224- 225؛ مواهب الجليل، ج4، ص25؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160.</ref> اين استدلال مورد مناقشه پيروان نظر مشهور قرار گرفته است.<ref>. الانتصار، ص236- 237؛ فقه القران، ج1، ص272.</ref> | ||
===تجارت در حج=== | ===تجارت در حج=== | ||
تجارت و خريد و فروش در حج براي حجگزار و ديگران جايز است.<ref>. مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص136.</ref> مستند آن آيات 27-28 حج است که يکي از اغراض حج را دستيابي انسانها به منافع دانسته است<ref>. زبدةالبيان، ص224؛ احکام القرآن، ج1، ص375.</ref> و در روايات يکي از مصاديق «منافع» سودهاي ناشي از تجارت براي حجگزاران و ديگران ذکر شده است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> در آيه 198 بقره/2 نيز تجارت و کسب منافع مادي براي حجگزاران تجويز شده است.<ref>. زبدة البيان، ص268؛ مواهب الجليل، ج3، ص502.</ref> «ليس عليکم جناح ان تبتغوا...» در شأن نزول آيه گفتهاند که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهليت تجارت در حج را ممنوع ميشمردند که با نزول اين آيه، اين کار مباح اعلام شد.<ref>. جامع البيان، ج2، ص385؛ مجمع البيان، ج2، ص47.</ref> آيه 2 مائده/5 نيز مسلمانان را از تعرض به کساني که قصد تجارت در حج را دارند بر حذر داشته است. <ref>. جامع البيان، ج6، ص83؛ التبيان، ج3، ص423؛ کنز العرفان، ج1، ص332.</ref> البته برخي مراد از فضل الهي را در آيه بهره معنوي و يا مجموع بهره معنوي و مادي دانستهاند.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص47؛ احکام القرآن، ج2، ص380؛ تفسير قرطبي، ج6، ص44.</ref> | |||
===فراگيري مناسک حج=== | ===فراگيري مناسک حج=== | ||
لازم است که قبل از اعمال حج، حجگزاران احکام آن را ياد بگيرند. پيامبر (ص) به فراگيري مناسک حج همراه با ساير احکام دين فرمان داده است.<ref>. کنز العمال، ج5، ص23؛ الجامع الصغير، ج1، ص510؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص44.</ref> آن حضرت به مسلمانان توصيه فرمود که مناسک حج خود را از ايشان فرا گيرند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص420؛ کنز العمال، ج5، ص116.</ref> بنا بر روايات، در سيره پيامبران و مسلمانان نيز از يادگيري احکام حج قبل و در حين اعمال حج سخن به ميان آمده است. از جمله درباره حضرت آدم (ع) نقل شده که قبل از انجام دادن اعمال حج خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد و آن حضرت پس از ياد گرفتن احکام حج اعمال آن را انجام داد.<ref>. الکافي، ج4، ص190؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> حضرت ابراهيم (ع) نيز از خداوند درخواست کرد که مناسک حج را به آن حضرت تعليم دهد.<ref>. مجمع البيان، ج1، ص391؛ احکام القرآن، ج1، ص98.</ref> (بقره/2، 128) در پي اين درخواست خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص230؛ فتح الباري، ج6، ص289.</ref> نقل شده که عرفات از آن رو به اين نام ناميده شد که جبرئيل در اين سرزمين از ابراهيم (ع) پرسيد که آيا مناسک حج را که به تو تعليم دادم، شناختي و پاسخ آن حضرت مثبت بود.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص304؛ التفسير الکبير، ج4، ص69.</ref> پيامبر اسلام(ص) نيز در قبل از حجة الوداع در ميان مسلمانان اعلام کردند که هرکس قصد فراگرفتن حج را دارد با رسول خدا همراه شود. | |||
==آداب حج== | ==آداب حج== | ||
در متون اسلاميآداب متعددي در حج براي حجگزاران بيان شده که برخي درباره اقدامات پيش از اداي حج و شماري مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخي ديگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخي از اين آداب مربوط به قبولي حج بوده و بيشتر آنها جزء مستحبات حج مي باشد. مهمترين اين آداب عبارتاند از: | در متون اسلاميآداب متعددي در حج براي حجگزاران بيان شده که برخي درباره اقدامات پيش از اداي حج و شماري مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخي ديگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخي از اين آداب مربوط به قبولي حج بوده و بيشتر آنها جزء مستحبات حج مي باشد. مهمترين اين آداب عبارتاند از: | ||
===اخلاص در عمل=== | ===اخلاص در عمل=== | ||
يکي از عمدهترين آداب حج آن است که تنها براي رضاي خدا انجام شود که نصّ آيه 196 بقره/2 خطاب به حجگزاران بر آن دلالت دارد: «واتموالحج والعمره لله» در احاديث هم بر اداي اين عمل براي رضاي خدا وخودداري از مقاصد غير الهي تاکيد شده است، از جمله امام صادق(ع) بر اخلاص نيت و تخليه قلب از هر چيز غير الهي در هنگام نيت حج تأکيد فرموده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> همچنين آن حضرت حج را به دو نوع حج براي خدا و حج براي مردم تقسيم کرده و پاداش حج براي رضاي خدا را بر عهده خداوند و حجي که براي انسانها انجام گيرد را بر عهده مردم دانسته است. <ref>. بحار الانوار، ج96، ص24.</ref> | |||
===توکل و تفويض امور به خدا=== | ===توکل و تفويض امور به خدا=== | ||
بر اساس احاديث، از آداب حج آن است که حجگزار در همه امور به خدا توکل کند و از اعتماد به توشه ي سفر و َمرکب و همراهان و توانايي و جواني و مال خود اجتناب کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.</ref> | |||
===اهتمام براي تأمين توشه حج=== | ===اهتمام براي تأمين توشه حج=== | ||
به نظر برخي مفسران، مراد از «الزاد» در آيه 197 بقره/2 (الحج اشهر معلومات.... الزاد التقوي) زاد و توشه مادي سفر حج است.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص45؛ تفسير قرطبي، ج2، ص411.</ref> در شان نزول آيه نقل شده که برخي از حجگزاران عازم سفر حج شده و با اين اعتقاد که ما به خدا توکل ميکنيم از برداشتن توشه سفر خودداري ميکردند که اين آيه نازل گرديد.<ref>. سنن ابي داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البيان، ج2، ص45.</ref> در روايتي ديگر نيز با استناد به آيه 46 توبه/9 که از تهيه توشه سفر سخن به ميان آورده به تهيه نيازهاي خوراکي از سوي حجگزار قبل از سفر توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص119.</ref> همچنين برخي گفتهاند آيه 27 حج/22 که از استفاده حجگزاران از مرکبهاي لاغر ياد کرده «ويأتوک رجالا و علي کل ضامر....» بدان اشعار دارد که حجگزاران بايد از مرکبهاي سريع و قوي براي سفر حج بهره گيرند. در روايات بر تهيه هزينه و توشه حج تاکيد شده<ref>. بحار الانوار، ج96، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص209.</ref> و کنار گذاشتن بخشي از سود کار در هر روز براي سفر حج توصيه شده تا حج گزار در سفر حج به سختي نيفتد.<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص143.</ref> | |||
===گشادهدستي در هزينه کردن=== | ===گشادهدستي در هزينه کردن=== | ||
در سفر حج گشاده دستي در هزينه کردن و سخت نگرفتن برخود توصيه شده است. در روايتي از مبغوص بودن اسراف نزد خدا جز در سفر حج و عمره ياد شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص279؛ وسائل الشيعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.</ref> در حديثي از چانهزني در چند چيز از جمله پول قرباني و اجرت رفتن به مکه نهي شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.</ref> هرچند در احاديث ديگري چانه زني در مبلغ قرباني جايز شمرده است.<ref>. الکافي، ج4، ص496؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص209.</ref> نقل شده که امام سجاد (ع) در سفر حج از بهترين انواع توشه و خوراک از جمله بادام، شکر، شيرينيها و آرد آميخته با ترشي و آرد آميخته با شيريني استفاده ميکرد.<ref>. شرح اصول کافي، ج12، ص426.</ref> در برابر، در روايتي کاستن از هزينه سفر حج و زيادهروي نکردن در آن توصيه شده که آن را بر مواردي حمل کردهاند که حجگزار دچار تنگدستي باشد يا بيش ار حد گشاده دستي کند.<ref>. مرآة العقول، ج17، ص170.</ref> همچنين روايات از سيره اهل بيت در مورد چانه زدن نسبت به هزينه قرباني درحج نقل شده است که اين روايات حمل بر موردي شده است که فروشندگان جزء مومنان نباشند<ref>. الوافي، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.</ref> و يا اختصاص به موردي دارد که فروشنده قصد فروش قرباني با قيمت غير متعارف دارد و خريدار مغبون مي گردد.<ref>. النجعه في شرح اللمعه، ج7، ص122.</ref> | |||
===دعا و ياد خدا در سفر حج=== | ===دعا و ياد خدا در سفر حج=== | ||
از ديگر آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام خروج از منزل براي سفر حج است.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> از جمله اين آداب، بنا بر روايات، خواندن دعاي فرج(لا اله الا الله الحليم الکريم...) هنگام خروج از منزل است.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشيعه، ج11، ص383.</ref> بنا بر روايتي از امام رضا(ع) سزاوار است حجگزاري که قصد سفر حج دارد خانودهاش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستايش خداوند و فرستادن صلوات بر پيامبر(ص) و اهل بيت او (ع) دعاي مخصوصي را بخواند. همچنين در اين روايت توصيه شده که او هنگام خروج از خانه و نيز هنگام سوار شدن بر مَرکب دعاهاي خاصي را بخواند و نيز استغفار، تسبيح، تهليل، تکبير و صلوات بر محمد و آل محمد را زياد بر زبان جاري کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> افزون بر اين، نمازها و ادعيه ديگري هنگام آغاز به سفر در روايات توصيه شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص285؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص271.</ref> فقها نيز به استحباب خواندن دعاها و سورهها و اعمالي ديگر هنگام خروج مسافر از منزل قائل شدهاند.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص25- 55؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> همچنين ياد خدا و اذکاري خاص در طول سفر حج توصيه شده است. در روايتي از امام صادق حجگزاران به تقواي الهي و ذکر بسيار خداوند و کم سخن گفتن توصيه شدهاند.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت حجگزاران را از هرچيزي که آنان را از ذکر الهي در اين مدت باز مي دارد، فرمان داده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> افزون بر اين در برخي آيات به گفتن ذکر خدا در مواقع خاص از حج توصيه شده است از جمله در آيه 198 بقره/2 که حجگزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام و آيات 203 بقره/2 و 28 حج/22 که حاجيان به گفتن ذکر در ايامي خاص توصيه شدهاند. ( ايام تشريق، تکببير) | |||
===استفاده از مال حلال=== | ===استفاده از مال حلال=== | ||
هزينه و توشه حج بايد از مال حلال و پاک باشد.<ref>. العروة الوثقي، ج4، ص339.</ref> بنا بر روايتي از امام باقر(ع) خداوند حج و عمرهاي را که از مال حرام باشد نميپذيرد.<ref>. الامالي، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.</ref> حتي اگر پرچمي حرام در اموال حج گزار باشد<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> يا اينکه هزينه حج از راههايي مانند جنايت، سرقت و ربا تأمين شده باشد.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ من لايحضره الفقيه، ج3، ص162.</ref> بنا بر روايتي، در صورتي که فرد با مال حرام حجگزارد و لبيک گويد، با تعبير «لا لبيک» و «لا سعديک» پاسخ داده ميشود، ولي اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبيک» و «سعديک» پاسخ داده ميشود.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ تهذيب الاحکام، ج6، ص368.</ref> به گفته امام کاظم(ع) اهل بيت پيامبر(ص) حج واجب خود را از پاکترين اموال خود هزينه ميکردند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج1، ص189.</ref> | |||
===پرداخت حقوق ديگران=== | ===پرداخت حقوق ديگران=== | ||
از ديگر آداب حج پرداخت حقوق ديگران پيش از اداي حج است.<ref>. الفقه علي مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.</ref> مفاد اين نکته در روايتي از امام صادق(ع) تصريح شده است<ref>. مصباح الشريعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref>حقوق مردم گستره وسيعي دارد که هم شامل حقوق مادي ميشود مانند ديون مادي ديگران و نيز حقوقي چون زکات و خمس و هم حقوق معنوي، مانند برطرف کردن حاجت مومنان، چنان که امام کاظم(ع) حج يکي از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مومن خود را برآورده نکرده بود، غير مقبول دانست.<ref>. بحار الانوار، ج48، ص85.</ref> | |||
===تعجيل در رفتن به حج=== | ===تعجيل در رفتن به حج=== | ||
با قطع نظر از حکم فقهي ِ وجوب يا عدم وجوب فوري بودن حج، از جمله آداب حج تعجيل در حجگزاري است<ref>. حج و عمره در قرآن و حديث، ص260.</ref> که در روايات بدان اشاره شده است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.</ref> در روايتي ديگر حکمت اين کار وقوع حوادثي چون بيماري حجگزار، يافت نشدن مرکب يا پديد آمدن نيازهاي جديد ذکر شده که ممکن است مانع حج گزاردن شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.</ref> | |||
===بلند نگاه داشتن مو=== | ===بلند نگاه داشتن مو=== | ||
از آداب و مستحبات مختصّ مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پيش از حج است.<ref>. کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.</ref> در روايات از زدودن موها از يک ماه پيش از حج<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص301؛ وسائل الشيعه، ج12، ص316.</ref> يا از ده روز پس از شوال<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.</ref> يا از ابتداي ذي حجه<ref>. الکافي، ج4، ص318؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> نهي شده است. در برخي روايات افزون بر موهاي سر، کوتاه کردن موي ريش هم منع شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص317؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> بر اساس اين روايات، برخي کوتاه کردن موهاي سر را از آغاز ماه شوال تا قبل از حج مکروه شمردهاند.<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص319</ref> | |||
===ترک گناه و معصيت=== | ===ترک گناه و معصيت=== | ||
به نظر برخي فقها و مفسران مراد از اجتناب از فسق که در آيه 197 بقره/2 توصيه شده، پرهيز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر، لقب بد دادن و خارج شدن از حدود شرعي و ارتکاب گناه است.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسير الکبير، ج5، ص180.</ref> امام صادق(ع) با استناد به آيه مذکور، کامل شدن حج را حفظ زبان از هر گناه و معصيت و صادر نشدن گفتاري جز خير از حجگزار دانسته است.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در رواياتي ديگر به روي گرداندن خداوند از حجگزاراني که از معاصي پرهيز نمي کنند، اشاره شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص286؛ وسائل الشيعه، ج12، ص11.</ref> | |||
===شروع از مکه و ختم به مدينه=== | ===شروع از مکه و ختم به مدينه=== | ||
به نظر مشهور فقها مستحب است که حجگزار ابتدا مکه و سپس مدينه را زيارت کند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص491.</ref> برخي روايات با تعابير گوناگون مويد اين نظرند، از جمله برتر بودن ختم زيارت به مدينه<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484.</ref>، اتمام حج به زيارت رسول خدا(ص)<ref>الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.</ref>، ختم به زيارت اهل بيت (ع)<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشيعه، ج14، ص324.</ref> و رفتن به نزد امامان (ع) و آگاه کردن آنان از ولايت خود<ref>. الکافي، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.</ref> در برابر، در روايتي از امام صادق (ع) از برتر بودن آغاز سفر حج از مدينه ياد شده<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص559؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص439.</ref> و حديثي ديگر از مخير بودن حجگزار ميان شروع از مکه يا مدينه سخن گفته است<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشيعه، ج14، ص320.</ref> از اين رو برخي از فقيهان امامي آغاز کردن سفر را از مدينه برتر دانستهاند.<ref>. وسائل الشيعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.</ref> برخي سبب افضل بودن مدينه را آن دانستهاند که مدينه محل احرام پيامبر(ص) براي حج بوده است<ref>. سبل الهدي، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.</ref> يا آنکه اهل بيت (ع) ابواب معرفت خدا و شناخت احکام الهياند و براي ورود به خانه بايد از در خانه وارد شد<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص330.</ref> ناقدان اين نظر گفتهاند که ظاهرا مخاطب اين روايات، حجگزاراني بودهاند که از مناطقي چون عراق عازم سفر حج ميشدند زيرا عبور از مدينه بدون زيارت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بياحترامي تلقّي ميشود.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.</ref> | |||
===اخلاق نيک در سفر حج=== | ===اخلاق نيک در سفر حج=== | ||
از ديگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نيک هنگام سفر است.<ref>. بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.</ref> امام صادق(ع)، حجگزاران را به خلق و خوي نيک با همراهان سفر حج<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> و امام رضا(ع) آنان را به اخلاق نيک و خوش رفتاري با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهيز از مجادله توصيه کردهاند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> | از ديگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نيک هنگام سفر است.<ref>. بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.</ref> امام صادق(ع)، حجگزاران را به خلق و خوي نيک با همراهان سفر حج<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> و امام رضا(ع) آنان را به اخلاق نيک و خوش رفتاري با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهيز از مجادله توصيه کردهاند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> | ||
خط ۲۵۱: | خط ۲۵۱: | ||
نقل شده که پيامبر اکرم (ص) در يکي از سفرهاي حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهي کرد.<ref>. مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.</ref> احاديث متعدد ديگري نيز در اين باره روايت شده است..<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشيعه، ج12، ص9- 13.</ref> | نقل شده که پيامبر اکرم (ص) در يکي از سفرهاي حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهي کرد.<ref>. مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.</ref> احاديث متعدد ديگري نيز در اين باره روايت شده است..<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشيعه، ج12، ص9- 13.</ref> | ||
===حج پياده و تحمل سختيها=== | ===حج پياده و تحمل سختيها=== | ||
از ديگر توصيه هاي معصومان درباره حج پرهيز از راحت طلبي و تحمل کردن سختيهاست. امير مومنان (ع) يکي از حکمتهاي قرار دادن خانه کعبه را در زميني سخت، تحمل مشقت بيشتر و استحقاق پاداش بالاتر دانسته است.<ref>. نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> امام صادق(ع) حجگزاران را به کنار نهادن دنيا و راحت طلبي هنگام سفر حج توصيه فرمود.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> بر اين اساس، برخي از فقها حج با پاي پياده را برتر از حج به گونه سواره<ref>. ايضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.</ref> و حج با پاي برهنه را برتر از حج با پوشيدن کفش<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص78.</ref> دانستهاند. مستند آن، به نظر برخي آيه 27 حج/22 است که حاجيان پياده را پيش از حاجيان سواره ذکر کرده است. <ref>. زبدة البيان، ص224؛ مسالک الافهام، ج2، ص120.</ref> «ياتوک رجالا و علي کل ضامر» و نيز روايات متعدد در اين باره<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص79، 80؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص29؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص479.</ref> به اين امر در سيره برخي امامان شيعه از جمله امام حسن مجتبي(ع)، امام سجاد(ع) و امام کاظم(ع) نيز گزارش شده است. <ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشيعه، ج11، ص80.</ref> (نيز حج پياده) | |||
تعجيل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حجگزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خويش بازگردد.<ref>. جامع احاديث الشيعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.</ref> در روايتي پيامبر اکرم (ص)، حجگزار را به تعجيل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر اين عمل را بالاتر از ماندن شمرد.<ref>. المستدرک، ج1، ص259.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت به حجگزاران توصيه نمود که پس از اعمال حج بيش از سه روز در مکه اقامت نکنند.<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحيح مسلم، ج4، ص104.</ref> امام صادق(ع) نيز بنا بر روايتي حجگزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و اين کار را سبب افزايش اشتياق حجگزار براي رجوع مجدد به مکه دانست.<ref>. الکافي، ج4، ص230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت ضمن توصيه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حجگزار شمرده است.<ref>. علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> بر اين اساس به نظر مشهور فقيهان امامي و برخي فقيهان اهل سنت به استناد روايات مذکور، ماندن حجگزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.<ref>. شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.</ref> به تعبير اين روايات، توقّف زياد در مکه ممکن است اسباب خستگي حجگزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزايش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتياق بازگشت به اين سرزمين گردد.<ref>. جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> در مقابل، در رواياتي ديگر مومنان به مجاورت در مکه ترغيب شدهاند<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص231؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص84- 88.</ref> که برخي از فقيهان با استناد به اين روايات و دلايل ديگر مجاورت در مکه را مستحب شمردهاند.<ref>. الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> (نيز اقامت در مکه) | تعجيل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حجگزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خويش بازگردد.<ref>. جامع احاديث الشيعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.</ref> در روايتي پيامبر اکرم (ص)، حجگزار را به تعجيل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر اين عمل را بالاتر از ماندن شمرد.<ref>. المستدرک، ج1، ص259.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت به حجگزاران توصيه نمود که پس از اعمال حج بيش از سه روز در مکه اقامت نکنند.<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحيح مسلم، ج4، ص104.</ref> امام صادق(ع) نيز بنا بر روايتي حجگزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و اين کار را سبب افزايش اشتياق حجگزار براي رجوع مجدد به مکه دانست.<ref>. الکافي، ج4، ص230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت ضمن توصيه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حجگزار شمرده است.<ref>. علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> بر اين اساس به نظر مشهور فقيهان امامي و برخي فقيهان اهل سنت به استناد روايات مذکور، ماندن حجگزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.<ref>. شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.</ref> به تعبير اين روايات، توقّف زياد در مکه ممکن است اسباب خستگي حجگزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزايش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتياق بازگشت به اين سرزمين گردد.<ref>. جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> در مقابل، در رواياتي ديگر مومنان به مجاورت در مکه ترغيب شدهاند<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص231؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص84- 88.</ref> که برخي از فقيهان با استناد به اين روايات و دلايل ديگر مجاورت در مکه را مستحب شمردهاند.<ref>. الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> (نيز اقامت در مکه) | ||
خط ۲۵۸: | خط ۲۵۸: | ||
از ديگر آداب و مستحبات حج، به استناد روايات<ref>. الکافي، ج4، ص530</ref> وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.</ref> در روايات روش وداع و آداب آن براي حجگزاران بيان شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص530؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص280.</ref> برخي از فقهاي اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را براي حجگزاران واجب دانستهاند.<ref>. المغني، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص35.</ref> | از ديگر آداب و مستحبات حج، به استناد روايات<ref>. الکافي، ج4، ص530</ref> وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.</ref> در روايات روش وداع و آداب آن براي حجگزاران بيان شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص530؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص280.</ref> برخي از فقهاي اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را براي حجگزاران واجب دانستهاند.<ref>. المغني، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص35.</ref> | ||
===شريک کردن ديگران در حج و اعمال آن=== | ===شريک کردن ديگران در حج و اعمال آن=== | ||
از ديگر آداب حج شريک کردن ديگران در حج استحبابي و يا برخي اعمال آن همچون طواف است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخويي، ج30، ص383.</ref> بر پايه روايات شريک کردن ديگران در حج يا طواف مستحبي علاوه بر پاداش حج کامل براي ديگران – از جمله خويشان و يا پدر و مادر- داراي پاداش اضافه براي حج گزار به جهت صله رحم وي با خويشاوندانش است.<ref>.الکافي، ج4، ص315؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص460.</ref> حتي اگر اين افراد هزار نفر يا بيشتر باشند<ref>. الکافي، ج4، ص317.</ref> و يا در صورت فراموشي در پايان حج ديگران را در حج خود شريک نمايد.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص462؛ وسائل الشيعه، ج11، ص204.</ref> افزون بر اين در رواياتي ديگر از بجا آوردن طواف خانه خدا از طرف ديگران چه زنده و چه مرده و نيز از جانب امامان معصوم عليهمالسلام و فاطمه زهرا عليها السلام ياد شده و اين عمل داراي پاداش زياد دانسته شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص315؛ وسائل الشيعه، ج11، ص197.</ref> | |||
===هديه گرفتن در سفر حج=== | ===هديه گرفتن در سفر حج=== | ||
از ديگر آداب حج خريدن هديه در اين سفر براي ديگران از جمله خويشاوندان است.<ref>. العروة الوثقي، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهيه، ص33.</ref> در رواياتي از امام صادق (ع) هديه حج از هزينه حج دانسته شده است<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص148.</ref> که مراد از اين روايات طبق يک تفسير، استحباب خريد هديه براي ديگران در اين سفر است و اين که پاداش انفاق جهت خريد هديه همچون صرف هزينه براي حج است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص149.</ref> برخي با استناد به احاديث <ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص208؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص472.</ref> هديه دادن آب زمزم از سوي حج گزار را به ديگران مستحب شمردهاند.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص245.</ref>(سوغات) | |||
===عزم انجام دوباره حج=== | ===عزم انجام دوباره حج=== | ||
از ديگر مستحبات حج آن است که حجگزار پس از اتمام حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند انجام دوباره حج را تقاضا کرده و نداشتن چنين نيتي مکروه است.<ref>.تحرير الاحکام، ج2، ص114.</ref> در روايتي از رسول خدا و امام صادق (ع) عزم بر بازگشت به حج سبب افزايش عمر حج گزار دانسته شده<ref>.الکافي، ج4، ص281؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref> و در احاديثي ديگر نداشتن اين نيت، سبب نزديک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref> | |||
===صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه=== | ===صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه=== | ||
بر اساس روايات،<ref>. الکافي، ج4، ص533؛ وسائل الشيعه، ج14، ص292.</ref> مستحب است که حجگزار به نيت کفاره گناهان که در هنگام احرام مرتکب شده مقداري خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.</ref> در روايتي ديگر به انجام اين عمل هم در هنگام ورود و هم خروج از مکه و مدينه توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.</ref> | |||
===استقبال و تکريم حجگزار=== | ===استقبال و تکريم حجگزار=== | ||
به استناد روايات مستحب<ref>. الکافي، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص228.</ref> است که پس از بازگشت حجگزار به وطن، ديگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وي را تکريم نمايند.<ref>. الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافي، ج14، 1299.</ref> | به استناد روايات مستحب<ref>. الکافي، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص228.</ref> است که پس از بازگشت حجگزار به وطن، ديگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وي را تکريم نمايند.<ref>. الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافي، ج14، 1299.</ref> | ||
در حديثي از امام صادق(ع) معانقه با حجگزار در حالي که غبار حج از بين نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص300؛ وسائل الشيعه، ج11، ص445.</ref> در حديثي از اميرالمؤمنين ضمن سفارش به طلب قبولي اعمال حاجي و آمرزش گناهان او، از بوسيدن ميان دو چشم و موضع سجده حجگزار نيز ياد گرديده است.<ref>. الخصال، ص635.</ref> | در حديثي از امام صادق(ع) معانقه با حجگزار در حالي که غبار حج از بين نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص300؛ وسائل الشيعه، ج11، ص445.</ref> در حديثي از اميرالمؤمنين ضمن سفارش به طلب قبولي اعمال حاجي و آمرزش گناهان او، از بوسيدن ميان دو چشم و موضع سجده حجگزار نيز ياد گرديده است.<ref>. الخصال، ص635.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۰۵
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۱ بهمن ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
حج، آهنگ خانه خدا در موسم خاص برای به جا آوردن مناسکی ویژه است.
چیستی
واژه حج، از ریشه «ح ج ج» و در لغت به معنای قصد کردن،[۱] بازداشتن[۲] و بسیار رفت و آمد کردن آمده است.[۳] برخی، معنای اصلی این ریشه را «قصد همراه با عمل»[۴] یا «قصد همراه با استقامت»[۵] دانسته و معنای اصطلاحی حج را مطابق با آن تفسیر کردهاند.
حج، در اصطلاح فقیهان، «قصد کردن خانه خدا و به جا آوردن مناسک ویژه[۶] در موسم خاص»[۷] یا «مجموع مناسک انجام گرفته در سفر حج» معنا شده است.[۸] به ادا کننده مناسک حج، در زبان عربی «حاجّ»[یادداشت ۱][۹] و در زبان پارسی «حاجی»[۱۰] و «حجگزار» گفته میشود.[۱۱]
پیشینه
قرآن، از کعبه به عنوان «خانه کهن»[یادداشت ۲][۱۲] و «نخستین خانهای که برای انسانها قرار داده شده»،[یادداشت ۳] یاد کرده[۱۳] و همه امتها را دارای مناسک و عباداتی شمرده است؛[۱۴][۱۵] از این رو، بر پایه قرآن پیشینه کعبه و مناسک حج و رواج آن، به پیش از اسلام بازمیگردد.
درباره زمان ساخت و نخستین کسی که کعبه را ساخته، روایات گوناگونی وجود دارد. برخی از روایات، بنیانگذاران کعبه و نخستین حجگزاران را «فرشتگان» معرفی کردهاند.[۱۶] برخی روایات، جبرئیل را نخستین کسی از اهل آسمان دانستهاند، که حج گزارده است.[۱۷] روایاتی دیگر، زمان حج فرشتگان را دو یا سه هزار سال پیش از آفریدن حضرت آدم(ع) معرفی کردهاند.[۱۸] بر پایه روایتی از امام باقر(ع)، پس از فرود حضرت آدم(ع) به روی زمین، جبرئیل کعبه را که از بین رفته بود بر پایههای پیشین آن بنا کرد و همراه با فرشتگان بر گرد آن طواف کرد و حضرت آدم(ع) و حوا نیز چنین کردند.[۱۹] در مقابل، احادیث دیگری حضرت آدم(ع) را بنیانگذار کعبه و نخستین حجگزار خواندهاند.[۲۰] به گمان برخی، مراد این احادیث، نخستین بنیانگذار و حجگزار از میان آدمیان است.[۲۱] روایاتی نیز، به صراحت از بازسازی[یادداشت ۴] کعبه به دست حضرت آدم(ع) سخن گفتهاند.[۲۲]
پس از حضرت آدم(ع)، شیث فرزند و وصی وی، کعبه را بازسازی کرد و حج به جا آورد.[۲۳]
در برخی روایات، از حج گزاردن حضرت نوح(ع) یاد شده است.[۲۴] در طوفان نوح، ساختمان کعبه از میان رفت، تا آنکه در دوره حضرت ابراهیم(ع)، خدا جایگاه کعبه را به وی نشان داد.[یادداشت ۵][۲۵] حضرت ابراهیم(ع) با کمک فرزندش اسماعیل(ع)، کعبه را تجدید بنا کرد؛[یادداشت ۶][۲۶] سپس حضرت ابراهیم(ع) مأمور شد تا مردم را برای به جا آوردن مناسک حج به مکه فرا خواند.[یادداشت ۷][۲۷] وی این مأموریت را انجام داد و مردم برای ادای حج عازم مکه شدند.[۲۸] حضرت ابراهیم(ع) همراه با حضرت اسماعیل(ع) و شماری از یکتاپرستان، مناسک حج را به جا آوردند.[۲۹]
در دورههای بعد، پیروان شریعت حضرت ابراهیم(ع)، که خاندان و فرزندان وی بودند، حج را به جا میآوردند.[۳۰] دیگر پیامبران نیز، مانند حضرت موسی(ع)،[۳۱] حضرت عیسی(ع)،[۳۲] حضرت سلیمان(ع)[یادداشت ۸][۳۳] و حضرت داود(ع)[۳۴] مناسک حج را به جا آوردند.
ادای مناسک حج در میان بندگان صالح و دیگر پیروان شرایع رواج داشته است؛ برای نمونه، در برخی روایات از حجِ هرساله حضرت خضر[۳۵] و نیز حج ذوالقرنین همراه با ۶۰۰ هزار سوار سخن به میان آمده است.[۳۶]
مناسک حج و زیارت کعبه در میان پیروان برخی شرایع متأخّر اهمیت خود را از دست داد؛ برای نمونه، پیروان حضرت موسی(ع) مکانهایی مانند بیت المقدس، بیت ایل، بیت آوِن، بیت حور، هیکل سلیمان و طور سینا را برای حج و دیگر اعمال عبادی خود برگزیدند. اهمال و دوری از حج ابراهیمی، در میان مسیحیان نیز شیوع یافت.[۳۷]
اعراب در عصر جاهلیت، خود را پیرو شریعت حضرت ابراهیم(ع) میشمردند؛[۳۸] از این رو، اصل مناسک حج را حفظ کردند و به شماری از تعالیم آن حضرت ملتزم بودند[۳۹]؛ ولی انحرافاتی در آن پدیدآوردند و بسیاری از احکام و آداب حج را دگرگون کردند؛[۴۰] برای نمونه، با بدن برهنه طواف میکردند[۴۱] و در مسجدالحرام کف میزدند و هلهله میکردند.[یادداشت ۹][۴۲][۴۳]
در اسلام
زمان تشریع
در آیات متعدد قرآن، مانند ﴿وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلا﴾[یادداشت ۱۰][۴۴] حضرت محمد(ص) و مسلمانانی که توان انجام دادن این عبادت را دارند، به ادای آن امر شدند؛ ولی درباره این که تشریع حج در چه سالی بوده، اختلاف است. برخی، تشریع حج را پیش از هجرت دانستهاند.[۴۵] برخی از مستندات آنها، روایاتی است که از حج گزاردن حضرت محمد(ص) پیش از هجرت سخن گفتهاند.[۴۶]
در مقابل، بسیاری از عالمان شیعه و اهل سنت تشریع حج را پس از هجرت دانستهاند، هر چند درباره سال آن، اختلاف دارند. به باور برخی، حج در سال سوم قمری با نزول آیه ﴿وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلا﴾[یادداشت ۱۱][۴۴] تشریع شد؛ ولی حضرت محمد(ص) انجام آن را تا سال دهم قمری به تأخیر انداخت.[۴۷] باور دیگر آن است که حج در سال پنجم[۴۸] یا ششم قمری[۴۹] با نزول آیه ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ﴾[یادداشت ۱۲][۴۴]تشریع شد. برخی نیز تشریع حج را در سال نهم یا دهم قمری دانستهاند.[۵۰] درباره هر یک از سالهای دیگر از سال نخست تا دهم هجرت نیز دیدگاههایی گفته شده است.[۵۱]
نخستین حج مسلمانان از مدینه
در سال ششم قمری، حضرت محمد(ص) برای نخستین بار همراه با ۱٬۴۰۰ نفر از مسلمانان برای ادای مناسک حج عازم مکه شد؛ ولی مشرکان با مسدود کردن راه در حدیبیه مانع رسیدن مسلمانان به مکه شدند. از این رو، آن حضرت و همراهان با ذبح قربانی از احرام خارج شدند و در سال بعد بر طبق عهدنامة حدیبیه تنها قضای عمره را به جا آوردند که به «عمرة القضاء» معروف شد.[۵۲] بر پایه روایات، شأن نزولِ آیه ﴿لَتَدْخُلُنَّ الْمسجدالحرام إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ مُحَلِّقینَ رُؤُسَکمْ وَ مُقَصِّرینَ لا تَخافُونَ﴾[یادداشت ۱۳][۵۳]، همین رویداد است.[۵۴]
منع مشرکان از حج
با نزول آیات نخست سورة برائت در سال نهم قمری، حضرت محمد(ص) مأمور شد این آیات را در موسم حج به مشرکان ابلاغ کند.[۵۵] او در آغاز، ابوبکر را به همراه عمر بن خطاب و گروهی از مسلمانان به مکه فرستاد تا این مأموریت را انجام دهند؛ ولی پیش از رسیدن ابوبکر به مکه، حضرت محمد(ص) به دستور خداوند امام علی(ع) را مأمور ابلاغ این آیات به مکیان کرد؛[۵۶] از این رو، امام علی(ع) این آیات را در روز دهم ذی حجه برای مکیان تلاوت کرد که مضمون آنها، منع مشرکان از انجام دادن حج و نیز منع از طواف با بدن برهنه بود.[۵۷] در همین سال، آیه ﴿ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هذَا﴾[یادداشت ۱۴][۵۳] نازل شد و مشرکان را از ورود به مسجدالحرام منع کرد.[۵۸]
حجة الوداع
در سال دهم قمری، آیه ﴿وَأَذِّن فِی ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ یَأۡتُوکَ رِجَالٗا وَعَلَیٰ کُلِّ ضَامِرٖ یَأۡتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٖ﴾[یادداشت ۱۵][۵۳] نازل شد که مفاد آن دستور به حضرت محمد(ص) برای فراخوانی مسلمانان به ادای مناسک حج بود.[۵۹] وی در پی نزول این آیه، با فرستان مأمورانی به همه سرزمینهای اسلامی به مسلمانان اعلام کرد که هر کس قصد ادای حج و فراگیری مناسک آن را دارد، در مدینه با او همراه شود.[۶۰] طبق نقل برخی منابع، بیش از ۱۰۰ هزار مسلمان وی را همراهی کردند.[۶۱] این سفر، آخرین حج آن حضرت بود و به حجة الوداع مشهور شد.[۶۲]
جایگاه
در شرایع
حج در همه شرایع الهی دارای اهمیت و جایگاه والایی است؛ برای نمونه، حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) از سوی خداوند مکلّف شدند کعبه را برای حجگزاران آماده کنند.[یادداشت ۱۶][۶۳]
در اسلام
در قرآن و روایات، کسانی که به قصد ادای حج عازم این سرزمین میشوند، «کاروان خدا»[۶۴] و «میهمان ویژه خداوند»[۶۵] خوانده شده[۶۶] و مسلمانان از تعرض به آنان و حتی حیواناتی که برای حج نشانهگذاری گردیده، منع شدهاند.[یادداشت ۱۷][۶۷] در روایاتی دیگر، دهه ذی حجه که زمان انجام حج است، از پاکترین زمانها و اعمال آن دارای برترین پاداش[۶۸] و از محبوبترین اعمال صالح نزد خداوند[۶۹] به شمار رفته است.
حج از عباداتی به شمار رفته که اصول دین را درونِ خود دارد؛ برای نمونه، اصل توحید در بسیاری از اعمال حج، مانند ذکر تلبیه[یادداشت ۱۸][۷۰] تبلور یافته است. بر پایه برخی روایات، مراد از اتمام حج و عمره در آیه ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾[یادداشت ۱۹][۷۱] دیدار با حضرت محمد(ص) و امامان(ع) پس از ادای مناسک حج است و این نشانه اهمیت توجه حجگزار به نبوت و امامت به شمار میرود.[۷۲] حاجیان با جدا شدن از مظاهر دنیوی و پوشیدن لباس احرام در حج به یاد مرگ، آخرت و معاد میافتند.[۷۳]
بسیاری از فروع دین نیز در حج گنجانده شده است؛ مانند نماز طواف که حجگزاران به آن مکلفاند[۷۴] و روزه که به عنوان کفاره برخی اعمال در حج مقرّر شده است.[یادداشت ۲۰][۷۱] در برخی روایات نیز، حج نوعی جهاد در راه خدا[۷۵] و جهاد مقبول[۷۶] خوانده شده است. برخی آیات مرتبط با حج،[یادداشت ۲۱][۷۷] در روایات به دوستی اهل بیت(ع) تفسیر شده است[۷۸] و از آیات سوره برائت، دشمنی با دشمنان خدا استفاده شده است؛ از این رو، تولّی و تبرّی نیز در حج وجود دارد.[۷۹]
اعمال نیک دیگری نیز در مناسک حج دیده میشود، مانند قربانی کردن در راه خدا،[۸۰] اطعام به فقیران،[۸۱] هجرت در راه خدا،[۸۲] توبه و استغفار؛[۸۳] از این رو، در احادیث معتبر حج از ارکان پنجگانه اسلام شمرده شده است.[۸۴] همچنین بر پایه برخی روایات، حج از بسیاری از کارهای خیر و عبادات دیگر از جمله جهاد در راه خدا با همراهی غیر معصوم،[۸۵] آزاد سازی برده در راه خدا،[۸۶] انفاق در راه خدا[۸۷] و حتی نماز و روزه مستحب[۸۸] برتر است.
حاکمان اسلامی مأمور شدهاند که در صورت ترک حج از سوی مسلمانان، آنان را به اجبار راهی حج کنند[۸۹] و در صورت نبودن هزینة سفر، آن را از بیت المال تأمین کنند.[۹۰] ترک کردن حج و نیز به تأخیرانداختن آن تا زمان مرگ در احادیث بسیار مذمّت شده و آن را به مثابة کفر و مردن بر دین یهود و نصارا شمرده،[۹۱] و موجب هلاکت،[۹۲] محروم شدن از شفاعت پیامبر(ص)،[۹۳] پشیمانی[۹۴] و نابینایی در قیامت[۹۵] دانستهاند.
در رفتار معصومان(ع)
امامان(ع) در دعاهای خود در اوقات خاص مانند ماه رمضان، شبهای قدر[۹۶] و پس از هر نماز، توفیق ادای حج را از خداوند میخواستند[۹۷] و مؤمنان را به تکرار حج تا ۵۰ حج و حتی بیشتر از آن[۹۸] بلکه تکرار آن در هر سال[۹۹] ترغیب میکردند، حتی اگر همراه با صرفهجویی در مخارج زندگی و اکتفا کردن به معیشت کم و حتی قرض کردن مخارج آن باشد.[۱۰۰] البته قرض گرفتن برای سفر حج مشروط بدان شده که قرض کننده بتواند آن را بپردازد.[۱۰۱]
در سیره معصومان(ع) سفر مکرّر حج دیده میشود، چنانکه گفته شده حضرت آدم(ع) ۷۰۰ بار،[۱۰۲] و حضرت محمد(ص) ۱۰ یا ۲۰ بار،[۱۰۳] امام حسن(ع) ۱۵ یا ۲۵ بار[۱۰۴] و امام سجاد(ع) ۲۰ یا ۲۲ یا ۲۵ بار[۱۰۵] حج گزاردند و حضرت خضر[۱۰۶] و امام مهدی(ع)[۱۰۷] هر سال در حج حضور دارند.
اهداف و آثار
در قرآن، غرض از تکلیف به حج، وجود منافع برای انسانها ذکر شده است.[یادداشت ۲۲][۱۰۸] احادیث، مراد از منافع را، هم برکات دنیوی و هم منافع اخروی دانستهاند.[۱۰۹] برخی از مهمترین اهداف حج، که آثار آن نیز به شمار میروند، عبارتاند از:
توبه و آمرزش
بر پایه روایتی، امام صادق(ع) سبب اصلی بنای کعبه را، توبه فرزندان آدم و پاکی آنان از گناه دانسته است.[۱۱۰] امام رضا(ع) نیز، علت تشریع حج را کوچ کردن به سوی خداوند و توبه از گناهان گذشته وآغاز کردن زندگی نوین دانسته است.[۱۱۱] بر پایه روایتی، یکی از مصادیق «منافع» در آیه ﴿وَ أَذِّن فی النَّاسِ بِالحْجّ… لِّّیشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ [یادداشت ۲۳][۸۱]مغفرت و بخشایش الهی است.[۱۱۲]
خودسازی و تقوا
بر پایه روایتی از امام رضا(ع)، یکی از هدفها و اثرهای حج، خودسازی و زدودن خویهای ناشایست از خود است.[۱۱۳] در حدیثی از امام علی(ع) یکی از غرضهای حج، بیرون راندن خودبزرگبینی از قلبها و جایگزینی فروتنی به جای آن ذکر شده است.[۱۱۴] بر پایه روایات، حکمتهای تشریعِ هر کدام از مناسک حج نیز، خودسازی است.[یادداشت ۲۴][۱۱۵]
قرآن، هدف از تشریع حج را، دست یافتن انسان به تقوا دانسته است.[یادداشت ۲۵] [۱۱۶] به این هدف، در دو آیه دیگر نیز اشاره شده است.[۱۱۷] در احادیث هم، نگهداشتنِ تقوا از هنگام احرام تا پایان مناسک، مورد تأکید قرار گرفته است.[۱۱۸]
برپاداشتن دین و تقویت ایمان
در روایات، تعبیر ﴿قِیاماً لِلنَّاسِ﴾ در آیه ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ﴾[یادداشت ۲۶][۱۱۹] به «برپایی دین و معاش مردم» تفسیر شده است؛[۱۲۰] از این رو، یکی از هدفهای حج را برپایی دین دانستهاند.[۱۲۱] در روایتی دیگر، برپایی دین وابسته به برپا بودن کعبه دانسته شده است.[۱۲۲] در روایاتی دیگر نیز، حج، پرچم اسلام[۱۲۳] و موجب رفعت دین،[۱۲۴] توانبخشی دین[۱۲۵] و اصلاح ایمان مردم[۱۲۶] به شمار رفته است.
پیوند معنوی با رهبری الهی (تولّی)
از دیگر اهداف مهم حج، تقویت دوستی و پیوند با رهبران الهی یعنی پیامبران و امامان علیهمالسلام است. در آیه
حضرت ابراهیم(ع)، در آیه ﴿وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک...﴾[یادداشت ۲۷][۱۲۷] مأمور شده که انسانها را به حج فراخواند تا مردم به سوی آن حضرت بیایند؛ از این رو، یکی از هدفهای حج را تقویت دوستی و پیوند با رهبران الهی دانستهاند.[۱۲۱] حضرت ابراهیم(ع)، در آیهای دیگر از خداوند درخواست کرده دلهای حجگزاران را به سوی فرزندان او در مکه متمایل کند.[یادداشت ۲۸][۱۲۸] برخی روایات، مراد از ﴿ذُرِّیَّتِی﴾[یادداشت ۲۹] در آیه پیشگفته را «اهل بیت(ع)» دانستهاند.[۱۲۹] روایتی دیگر، مراد خداوند از «کامل کردن حج» را[یادداشت ۳۰][۷۱] دیدار با حضرت محمد(ص)[۱۳۰] و امامان(ع)[۱۳۱] دانسته است. این امر در احادیثی دیگر نیز تأکید شده است.[۱۳۲] امام(ع)، روح حقیقی کعبه و روح همه مناسک حج و محور اصلی آن شمرده شده، که هدفهای مهم این عبادت را محقق میکند.[۱۳۳] معرفی امام حسن(ع)[۱۳۴] و امام سجاد(ع)[۱۳۵] به عنوان فرزند مکه و منا و مشعر و عرفات، اشارهای به همین مسئله دانستهاند.[۱۳۶]
دوری از شیطان و دشمنان خدا (تبرّی)
مهمترین نماد دوری از شیطانهای جنّی و انسانی در حج، رمیجمرات است.[۱۳۷] برخی احادیث نیز، یکی از مصداقهای «قضاء تفث»[یادداشت ۳۱] را در آیه ﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ﴾[یادداشت ۳۲][۱۳۸] رمیجمرات دانستهاند.[۱۳۹] در آیات نخست سوره توبه، حضرت محمد(ص) به اجرای برائت از مشرکان در حج، که دوری از شیطانهای انسانی شمرده شده است[۱۳۶] مأمور شد.[یادداشت ۳۳][۱۴۰]
پیشگیری از نابودی انسان
قرآن، در آیه ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ﴾[یادداشت ۳۴] کعبه را سبب پابرجا بودن انسانها دانسته است. برخی از مفسران، مراد از آن را حفظ و در امان بودن انسانها از خطرات دانسته[۱۴۱] و بر این باورند که مردم با ترک کردن حج نابود خواهند شد.[۱۴۲] این نکته در احادیث اهلبیت(ع) نیز آمده است.[۱۴۳] در روایتی، امام صادق(ع) حجگزاران را موجب بقای زندگی کسانی شمرده که حج را ترک میکنند.[۱۴۴] در احادیثی دیگر، نیت تجدید حج، موجب افزوده شدن عمر و ادای مکررّ حج، مانع مرگ ناگهانی دانسته شده است.[۱۴۵]
آموختن علم دین و نشر احادیث
امام رضا(ع) یکی از هدفهای حج را آموختن علم دین و نقل سخنان امامان(ع) و نشر آنها در سرزمینهای اسلامی و غیر اسلامی دانسته است.[۱۴۶] در حدیثی دیگر، آشنایی با آثار و اخبار حضرت محمد(ص) یکی از هدفهای حج به شمار رفته است.[۱۴۷]
آزمایش بندگان
درحدیثی از امام علی(ع) مناسک حج، آزمایشی دشوار به شمار رفته که با قرار داشتن کعبه در سرزمینی سخت و دچار شدنِ حجگزاران به دشواریهای پُرشمار تحقّق مییابد.[۱۴۸] امام صادق(ع) غرض از آزمایش حجگزاران را آشکار شدن میزان اطاعت آنان از خداوند شمرده است.[۱۴۹]
منافع دنیوی
بر پایه احادیث، تعبیر «منافع» در آیه ﴿وَ أَذِّن في النَّاسِ بِالحَْجّ… لِّّيشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ [یادداشت ۳۵][۸۱] افزون بر منافع اخروی، شامل بهرههای مادی هم میشود،[۱۵۰] مانند منافع کرایه دهندگان مرکبها[۱۵۱] و سوداگران کالاها که شامل حجگزاران و غیر آنها میشود.[۱۵۲] از جمله منافع مادی سفر حج، قربانی است که نصیب حجگزاران و فقیران میشود.[۱۵۳] بنا بر روایات، حج موجب غنای مادی حجگزاران[۱۵۴] و برآورده شدن نیاز خانواده آنان،[۱۵۵] ازمیان رفتن فقر،[۱۵۶] ورشکستگی[۱۵۷] و نیز موجب سلامتی بدن[۱۵۸] میگردد.
پاداش اخروی
بر پایه روایتی، امام صادق(ع) از جمله مصادیق منافع را در آیه ﴿وَ أَذِّن في النَّاسِ بِالحَْجّ… لِّّيشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ﴾[یادداشت ۳۶][۸۱] منافع اخروی دانسته است.[۱۵۹] امام علی(ع) نیز، سبب قرار دادن کعبه را در سرزمینی سخت و خشک، گشودن درهای فضل و بخشش الهی بر حجگزاران دانسته است.[۱۶۰] در احادیثی دیگر، به میزان پاداش اخروی حج گزار، از جمله هر گامی که او در سفر حج برمیدارد، اشاره شده است.[۱۶۱]
گونهها
حج از جهات گوناگون به گونههای مختلف تقسیم شده است، برخی از آنها عبارتند از:
تمتّع، قران، افراد
حج در فقه اسلامی، به سه گونه تمتّع، قران و افراد تقسیم شده است که به شرح زیر است:
- حج تمتّع، از دو بخش «عمره» و «حج» تشکیل شده است. در آغاز، عمره تمتّع و پس از خروج از احرام و پس از احرامِ مجدّد، مناسک حج تمتّع به جا آورده میشود.[۱۶۲] فقیهان شیعه[۱۶۳] و حنفی[۱۶۴] حج تمتّع را وظیفه آفاقیان[یادداشت ۳۷] میدانند. در مقابل، فقیهان مالکی،[۱۶۵] شافعی[۱۶۶] و حنبلی[۱۶۷] این گونه حج را برای مردم مکه جایز شمردهاند.
- حج قران، نزد فقیهان شیعه، حجی است که حجگزار اعمال حج را در زمان خود و عمره را پس از حج در طول سال به جا میآورد و در طول مناسک حج، قربانی به همراه دارد.[۱۶۸] به نظر فقیهان اهل سنت، حج قران آن است که حجگزار حج را با عمره جمع کرده و هر دو را با یک احرام انجام دهد یا آنکه پیش از اتمام اعمال عمره و پیش از خروج از احرام برای حج محرم شود.[۱۶۹]
- به نظر فقیهان امامی این حج وظیفه ساکنان و مجاوران مکه است؛[۱۷۰] ولی بیشتر فقیهان اهل سنت ادای این حج را برای همه حجگزاران صحیح دانستهاند.[۱۷۱]
- حج افراد آن است که حجگزار تنها اعمال حج را انجامدهد و عمره را پس از آن در ماههای حج یا غیر آن به جا آورد،[۱۷۲] مشروط بر آن که او استطاعت عمره را نیز داشته باشد.[۱۷۳] به باور فقیهان اهل سنت حج افراد آن است که حجگزار پیش از ماههای حج، عمره را انجام دهد و سپس حج را به جا آورد،[۱۷۴] یا آن که حج و عمره را جداگانه به جا آورد، یا نخست حج را در زمان خود و سپس عمره را در غیر ماههای حج انجام دهد.[۱۷۵]
- فقیهان شیعه[۱۷۶] و حنفی[۱۷۷] این نوع حج را وظیفه مردم مکه و مجاوران آن دانستهاند؛ ولی دیگر فقیهان اهل سنت، ادای حج افراد را برای همه حجگزاران جایز میدانند.
اکبر و اصغر
مراد از حج اکبر، در برخی منابع فقهی، مناسک حج از جمله وقوف در عرفات و رمی جمره بوده و مراد از حج اصغر، عمره است.[۱۷۸] معانی دیگری نیز برای این دو گونه حج ذکر شده است.[۱۷۹]
واجب و مستحب
حج از نظر حکم شرعی تکلیفی، به حج واجب و مستحب[یادداشت ۳۸] تقسیم شده است. حج واجب، اگر به سبب فراهم شدن شرایط استطاعت، واجب شده باشد، «حجة الاسلام» نیز خوانده میشود.[۱۸۰] گاهی سبب وجوب حج عارضی است مانند نذر، عهد، قسم و اجاره (نیابت).[۱۸۱]
حج غیر واجب، آن است که دارای اسباب وجوب نباشد، که به آن «حج النفل» و «حج التّطوع»[۱۸۲] نیز میگویند.
نیابتی و غیر نیابتی
حج از آن جهت که حجگزار آن را از جانب دیگری به جا آورد یا از جانب خود، به حج نیابتی و غیر نیابتی تقسیم شده است. در حج نیابتی،[یادداشت ۳۹] حجگزار آن را به جای فرد دیگر و به نیابت از او انجام میدهد.[۱۸۳] حج نیابتی، اگر بدون دریافت مزد باشد، «تبرّعی»[۱۸۴] و اگر در برابر دریافت مزد باشد، «استیجاری» خوانده شده است.[۱۸۵] حج نیابتی، از نظر مکان آغازِ نیابت نیز، به دو نوعِ «حج بلدی» و «حج میقاتی» تقسیم شده است؛ در حج بلدی، حجگزار به نیابت از منوب عنه از وطن او و در حج میقاتی از میقات، حج را بهجا میآورد.[۱۸۶]
دیگر گونهها
برای حج، گونههای دیگری نیز ذکر شده است، مانند «حج صروره» یعنی حج شخصی که تاکنون حج[۱۸۷] یا حج واجب[۱۸۸] به جا نیاورده است؛ «حج بذلی»، حجی که هزینة آن را دیگری پرداخت کند.[۱۸۹] «حج تسکع» یعنی حجی که با زحمت و بدون زاد و توشه انجام شود[۱۹۰] و «حج مستقر» یعنی حجی که وجوب آن بر مکلف استقرار یافته است.[۱۹۱]
اعمال
اعمال «عمره تمتّع»، که بخشِ نخستِ «حج تمتع» است عبارت است از:
- احرام،
- طواف عمره تمتّع،
- نماز طواف،
- سعی بین صفا و مروه،
- تقصیر.[۱۹۲]
پس از عمره تمتع، اعمال حج به جا آورده میشود؛ این اعمال، از نظر عموم فقیهان، بجز در مواردی،[یادداشت ۴۰][۱۹۳] در هر سه نوع از حج همانند بوده و عبارت است از:
- احرام،
- تلبیه،
- وقوف در عرفات،
- وقوف در مشعر،
- اعمال سرزمین منا شامل:
- ۵.۱. رمی جمره،
- ۵.۲. حلق یا تقصیر،
- ۵.۳. بیتوته در منا،
- ۶. طواف زیارت و نماز آن،
- ۷. سعی میان صفا و مروه،
- ۸. طواف نساء و نماز آن.[۱۹۴]
اعمالی که در سه گونه حج همانند نبوده یا در آنها اختلاف نظر وجود دارد عبارت است از:
- قربانی،
- طواف قدوم،
- طواف نساء.[۱۹۳]
حج برتر
درباره این که از میان سه گونه حج،[یادداشت ۴۱] در مواردی که امکان گزینش یکی از آنها وجود دارد،[یادداشت ۴۲] کدام یک برتر است، بین مذاهب اسلامی اختلاف است. این اختلاف به شرح زیر است:
- فقیهان شیعه[۱۹۵] و حنبلی[۱۹۶] «حج تمتّع» را برتر از دو گونه دیگر دانستهاند. استناد آنها به قرآن است که تنها از این گونه حج یاد کرده[یادداشت ۴۳][۷۱] و از دو نوع حج دیگر، سخنی به میان نیاورده است.[۱۹۷] در روایاتی از حضرت محمد(ص) و امامان(ع) نیز، به برتری حج تمتّع بر دو گونه دیگر تصریح شده است.[۱۹۸] افزون بر این، در حج تمتّع، هم عمره و هم حج به جا آورده میشود و حج همراه با عمره از حج بدون عمره برتر است. به علاوه، در این حج، هر دو عمل در بهترین زمان یعنی ماههای حج انجام میشود، در حالی که در دو نوع حج دیگر چنین نیست.[۱۹۹]
- در مقابل، حنفیان[۲۰۰] و برخی از فقیهان شافعی،[۲۰۱] «حج قران» را برتر دانستهاند؛ زیرا به باور آنها، حج حضرت محمد(ص) حج قران بوده است. در حدیثی نیز، جبرئیل او را مأمور به حج قران کرده است. در حدیثی دیگر، مسلمانان مأمور شدهاند که حج و عمره را پشت سر هم بجا آورند؛ زیرا این کار سبب طولانی شدن عمر میگردد.[۲۰۲] دلیل دیگر آن که در حج قران حجگزار میان دو عبادت جمع میکند[یادداشت ۴۴] و انجام دادن دو عبادت بهتر از یک عبادت است.[۲۰۳] افزون بر این، در حج قران، حجگزار از منزل خود محرم میشود و مدت زمان احرام وی بیشتر است؛[۲۰۴] زیرا اتمام حج که در قرآن بدان فرمان داده شده[۲۰۵] مقتضی آن است که شخص از منزل خود محرم شود.[۲۰۶]
- به نظر مشهور فقیهان شافعی[۲۰۷] و مالکی[۲۰۸] «حج افراد» برترین نوع حج است؛ زیرا در روایتی از جابر، انجام دادن حج بدون عمره توسط حضرت محمد(ص) گزارش شده است.[۲۰۹] دلیل دیگر این است که حجگزار در حج افراد تا پایان اعمال حج در احرام باقی میماند و اجازه خروج از آن را ندارد و هر یک از مناسک حج و عمره را به گونه مستقل و جداگانه انجام میدهد. افزون بر این، حج افراد را همه مسلمانان مشروع میدانند، در حالی که حج تمتّع را عمر بن خطّاب و حج قران را عثمان بن عفان ممنوع کرده است.[۲۱۰] علاوه بر این، به نظر این دسته از فقیهان حجگزار در حج افراد نیازی به قربانی کردن ندارد ولی در قران و تمتّع، اگر آفاقی[یادداشت ۴۵] آنها را انجام دهد، قربانی لازم است. دلیل دیگر آنها این است که حج خلفای سهگانه نخستین، از نوع افراد بوده است.[۲۱۱]
احکام فقهي حج
وجوب حج
به نظر فقهاي امامي[۲۱۲] و اهل سنت[۲۱۳]، حج با وجود شرايطي بر مکلفان واجب ميگردد. از جمله ادله وجوب است: 1) آيه 97 آلعمران/3 که اين عمل را تکليفي الهي بر عهده انسانها شمرده است[۲۱۴] 2) آيه 196 بقره/2 که به اتمام حج فرمان داده و لازمه آن وجوب اصل عمل است.[۲۱۵] 3) روايات از جمله رواياتي از پيامبر(ص) که حج را يکي از ارکان اسلام شمرده[۲۱۶] و مسلمانان را بدان فرا خوانده است[۲۱۷] و نيز رواياتي از امامان (ع) [۲۱۸] که حج را بر همگان واجب شمرده اند.[۲۱۹]
شرايط وجوب
حج با تحقق شرايطي خاص بر مکلفان واجب ميشود؛ اين شرايط بر پايه همه يا برخي از مذاهب اسلامي عبارتاند از:
بلوغ
به نظر فقيهان امامي[۲۲۰] و اهل سنت[۲۲۱] يکي از شرايط واجب شدن حج، بلوغ است از اين رو حج بر نابالغان واجب نيست. مستند آن، روايات نبوي[۲۲۲] و احاديث امامان شيعه (ع) [۲۲۳] است.( حج کودکان)
عقل
شرط ديگر وجوب حج به نظر فقهاي امامي[۲۲۴] و اهل سنت[۲۲۵] عقل است. بر اساس روايات[۲۲۶] حج بر مجنون دائمي يا ادواري که در غالب اوقات ديوانه است، واجب نيست.[۲۲۷] ( حج محجوران)
حريت (آزاد بودن)
شرط ديگر وجوب حج به نظر فقيهان امامي[۲۲۸] واهل سنت[۲۲۹] حريت است. از اين رو حج بر بردگان واجب نيست. مستند آن علاوه بر اجماع[۲۳۰] ناتواني بردگان از تصرف در اموال به تصريح آيه75 نحل/16 و نيزاحاديث منقول از پيامبر(ص)[۲۳۱] و امامان (ع)[۲۳۲] است که بر واجب نبودن حج بر بردگان دلالت دارند.[۲۳۳]
همچنين فقهاي امامي[۲۳۴] و برخي فقهاي اهل سنت[۲۳۵] با استناد به روايات، حج برده را در صورت انجام دادن آن با اجازه مالک او و برخي فقيهان شافعي حتي در صورت اجازه ندادن مالک صحيح دانستهاند. ( حج محجوران*)
اسلام
از شرايط وجوب حج به نظر فقهاي حنفي[۲۳۶]، حنبلي[۲۳۷] و برخي مالکيان[۲۳۸] اسلام يعني مسلمان بودن حج گزار است. اين ديدگاه مبتني بر اين نظر است که کافران مخاطب به احکام فرعي اسلام نيستند.[۲۳۹] از جمله ادله آنان اين است که حج عبادت است و کافران اهل عبادت نيستند.[۲۴۰] در برابر، فقيهان امامي[۲۴۱] و شافعي[۲۴۲] و برخي مالکيان[۲۴۳]، اسلام را نه شرط وجوب حج بلکه شرط صحت دانسته و گفتهاند که بر کفار نيز حج واجب است ولي در صورت انجام دادن، حج آنان صحيح نيست. از جمله مستندات اين ديدگاه افزون بر روايات،[۲۴۴] عموم کلمه «الناس» در آيه 97 آل عمران/3 است که شامل کافران نيز ميشود و نيز عموم آيه 196 بقره/2 که همگان را به اتمام حج و عمره فرمان داده است.[۲۴۵] (نيز استطاعت، اسلام، کافر)
استطاعت
از ديگر شرايط واجب شدن حج به نظر فقيهان امامي[۲۴۶] و بيشتر فقهاي اهل سنت[۲۴۷] استطاعت است. مهمترين دليل اين شرط، در کنار احاديث[۲۴۸]، آيه 197 آل عمران/3 است که حج را بر افراد مستطيع واجب شمرده است.[۲۴۹] در برابر، شماري از فقيهان اهل سنت استطاعت را شرط وجوب ندانسته و بر آنند که اگر حجگزار با تکلف حج را به جا آورد حج او صحيح و مجزي به شمار مي رود.[۲۵۰] ( استطاعت)
به نظر فقيهان حنفي[۲۵۱] و حنبلي[۲۵۲] يکي از شرايط تحقق استطاعت براي زنان همراهي يکي از بستگان مَحرم با زن هنگام سفر حج است.[۲۵۳] در برابر، فقيهان امامي[۲۵۴] و شافعي[۲۵۵] وجود مَحرم را شرط ندانستهاند، از آن رو که به استناد احاديث، حج رفتن زن همراه با اشخاص مورد اعتماد جايز است.[۲۵۶] ( استطاعت)
فوري بودن يا نبودن حج
در صورت حصول شرايط وجوب حج، درباره اين که آيا رفتن به حج فوري است يا به تاخيرانداختن آن از سال استطاعت جايز است، اختلاف نظر وجود دارد؛ به نظر فقيهان امامي[۲۵۷]، حنبلي[۲۵۸] و برخي فقيهان حنفي[۲۵۹] و مالکي[۲۶۰]، وجوب حج فوري است و بايد در نخستين زمان ممکن، آن را به جا آورد. از جمله ادله اين قول، افزون بر اجماع، آيات 97 آل عمران/3 و 196 بقره/2 است که به وجوب حج فرمان داده و امر نيز دلالت بر فور دارد.[۲۶۱] دليل ديگر رواياتي نبوي[۲۶۲] و نيز احاديثي از امامان[۲۶۳] است که مسلمانان را به تعجيل و عدم تساهل در حج فرمان داده و حتي تأخير آن را موجب خروج از اسلام شمرده است. در برابر، شافعي[۲۶۴] و برخي از فقيهان حنفي و مالکي[۲۶۵]، تاخير حج را جايز دانستهاند هرچند انجام دادن فوري آن را مستحب شمردهاند. از جمله ادله آنان سيره پيامبر(ص) است که با آنکه آيات حج در سال ششم هجري نازل شد ولي آن حضرت اداي آن را تا سال دهم به تاخيرانداخت.[۲۶۶] در نقد اين دلائل گفتهاند که اولا در سال ششم امکان به جا آوردن حج براي آن حضرت نبود. مؤيد اين امر صلح حديبيه است که پيامبر (ص) در آن سال براي عمره محرم شد ولي مشرکان مانع انجام يافتن حج شدند. ثانيا پيامبر(ص) حج را به تاخير نينداخت زيرا آيه دال بر وجوب حج يعني آيه 97 آل عمران/3 در سال نهم يا دهم نازل شد و آن حضرت بدون تاخير حج را در سال دهم به جا آورد.[۲۶۷] ثالثاً پيامبر(ص) قبل از هجرت بارها حج گزارده بود و تکليف حج از ايشان ساقط بود.
اتمام حج
پس از شروع حج، اتمام و کامل کردن آن بر حجگزار واجب است.[۲۶۸] مهمترين دليل اين حکم، آيه 196 بقره/2 است که مسلمانان را به اتمام حج فرمان داده است[۲۶۹] «واتموا الحج و العمرة لله» بر اين اساس حجگزار حق ندارد که برخي از اعمال حج را انجام دهد و برخي را رها نمايد.[۲۷۰] همچنين فقيهان امامي[۲۷۱] و بسياري از فقهاي اهل سنت[۲۷۲] به استناد آيه مذکور و احاديث گفتهاند که اگر حجگزار حج را فاسد کند نيز بايد حج فاسد را به اتمام رساند و نميتواند از آن خارج شود. به نظر فقهيان امامي به استناد آيه و روايات، اتمام حج استحبابي نيز پس از آغاز کردن آن واجب است و با انعقاد احرام در حج مستحبي، کامل کردن آن واجب مي گردد.[۲۷۳] البته در صورتي که پس از شروع به اعمال حج به سبب پديد آمدن موانعي چون بيماري يا منع دشمن ادامه مناسک بسيار دشوار گردد، خروج از احرام با شرائطي جايز است. ( احصار و صد)
تکرار حج
به نظر فقيهان امامي[۲۷۴] و عموم فقهيان اهل سنت[۲۷۵]، حج در طول عمر تنها يک بار واجب است. مستند اين حکم، اجماع مسلمانان[۲۷۶] و نيز مفاد آيه 97 آل عمران/3 است که مسلمانان را به اداي حج فرمان داده است و امر خداوند با يک بار انجام دادن محقق ميشود.[۲۷۷]
ادله ديگر رواياتي از پيامبر اکرم(ص) [۲۷۸] و نيز سيره ايشان[۲۷۹] و احاديثي از شيعه(ع) [۲۸۰] در اين باب است. در برابر، روايات نقل شده از اهل بيت حاکي از اين است که حج بر افراد توانگر در هر سال[۲۸۱] يا در هر پنج سال[۲۸۲] يک بار واجب است. مفاد رواياتي از اهل سنت هم بر وجوب تکرار حج دلالت دارد.[۲۸۳] بر اين اساس، شيخ صدوق به وجوب حج بر ثروتمندان در هر سال فتوا داده است[۲۸۴] و شماري از فقهاي اهل سنت نيز فتاواي مشابهي دادهاند.[۲۸۵] ولي به نظر مشهور فقيهان امامي و اهل سنت اين ديدگاه، شاذ و مخالف اجماع مسلمانان[۲۸۶] و روايات مذکور، غير قابل عمل يا محمول بر استحباب[۲۸۷] يا وجوب کفايي است، يعني اين که در هر سال بايد شماري از افراد توانگر به حج بروند تا خانه خدا از حج گزار خالي نباشد.[۲۸۸]
ولي استحباب تکرار حج مورد اتفاق همه فقيهان امامي[۲۸۹] و اهل سنت[۲۹۰] است که از جمله ادله آن، آيه 125 بقره/2 (و اذ جعلنا البيت مثابه للناس...) است با اين استدلال که «مثابه» در آيه به معناي مکاني است که مردم هر سال به آن رجوع ميکنند يا مکاني که هيچ کس از آن رويگردان نيست.[۲۹۱] همچنين روايات متعدد[۲۹۲] و نيز سيره پيامبران[۲۹۳] و امامان که به گونه مکرر حج ميگزاردند، بر استحباب تکرار حج دلالت دارد.
زمان حج
حج ماههاي خاص و معيني دارد: «الحج اشهر معلومات» (بقره/2، 197) اما درباره مصاديق ماههاي حج آراي مختلفي مطرح شده است؛ به نظر مشهور فقيهان امامي[۲۹۴] و مالکي[۲۹۵] زمان انجام حج در سه ماه شوال، ذي قعده و ذي حجه است. از مستندات آنان، آيه 197 بقره/2 است با اين توضيح که کمترين مصداق «اشهر» در آيه، سه ماه است احاديث هم ماههاي حج را در آيه به سه ماه مذکور تفسير کردهاند.[۲۹۶] در برابر، برخي از فقيهان امامي[۲۹۷] و شافعي[۲۹۸] زمان حج را دو ماه شوال و ذي قعده و ده شب نخست ذي حجه( تا طلوع فجر روز دهم) دانستهاند. آنان به ادامه آيه 197 بقره/2 استناد جستهاند که از انعقاد احرام حج در اين ماهها و ترک محرمات احرام در آنها سخن گفته است «فمن فرض فيهن الحج....» با اين استدلال که انعقاد احرام حج پس از طلوع فجر روز دهم امکانپذير نيست و ارتکاب محرمات احرام نيز در روز دهم جايز ميگردد. پس پايان ماههاي حج ابتداي اين روز (دهم ذي حجه) است.[۲۹۹] ناقدان اين نظر پاسخ گفتهاند که مراد از انعقاد حج در اين ماهها در اين بخش از آيه غالب روزهاي اين ماهها يا بخش مهمي از روزهاي آنهاست نه همه روزهاي آنها. بنابراين نمي توان روز عيد قربان و روزهاي بعد را از شمول آيه بيرون دانست.[۳۰۰]
حنفيان[۳۰۱] و حنبليان[۳۰۲] بر آناند که زمان حج دو ماه مذکور به اضافه دهه نخست ذي حجه (تا پايان روز دهم) است. به نظر آنها روايتي از پيامبر(ص) که در آن روز دهم، روز حج اکبر به شمار رفته، دالّ بر آن است که اين روز هم از ايام حج است. به علاوه روز دهم ذي حجه در واقع مهمترين رکن زماني حج است که بسياري از اعمال مهم حج مانند رميجمره عقبه، قرباني، حلق و طواف و سعي درآن روز انجام ميشود. نظر برخي از صحابه از جمله ابن مسعود و ابن عباس نيز همين است.[۳۰۳] آراي ديگري نيز درباره زمان دقيق مناسک حج مطرح شده است.[۳۰۴]
بر اين اساس، به نظر فقيهان امامي[۳۰۵] و بسياري از فقهاي اهل سنت[۳۰۶] بايد احرام و اعمال حج در ماههاي حج انجام شود و در صورت وقوع احرام حج در غير ماههاي مذکور، اين احرام به احرام عمره تبديل ميگردد. مستند اين حکم افزون بر آيه مذکور رواياتي از امامان و صحابيان است.[۳۰۷] در برابر، برخي از فقهاي اهل سنت با استناد به آيه 189 بقره «يسئلونک عن الاهله قلي هي مواقيت للناس...» و ادلهاي ديگر همه ماههاي سال را ميقات حج و احرام حج را قبل از ماههاي حج جايز شمردهاند.[۳۰۸] اين استدلال مورد مناقشه پيروان نظر مشهور قرار گرفته است.[۳۰۹]
تجارت در حج
تجارت و خريد و فروش در حج براي حجگزار و ديگران جايز است.[۳۱۰] مستند آن آيات 27-28 حج است که يکي از اغراض حج را دستيابي انسانها به منافع دانسته است[۳۱۱] و در روايات يکي از مصاديق «منافع» سودهاي ناشي از تجارت براي حجگزاران و ديگران ذکر شده است.[۳۱۲] در آيه 198 بقره/2 نيز تجارت و کسب منافع مادي براي حجگزاران تجويز شده است.[۳۱۳] «ليس عليکم جناح ان تبتغوا...» در شأن نزول آيه گفتهاند که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهليت تجارت در حج را ممنوع ميشمردند که با نزول اين آيه، اين کار مباح اعلام شد.[۳۱۴] آيه 2 مائده/5 نيز مسلمانان را از تعرض به کساني که قصد تجارت در حج را دارند بر حذر داشته است. [۳۱۵] البته برخي مراد از فضل الهي را در آيه بهره معنوي و يا مجموع بهره معنوي و مادي دانستهاند.[۳۱۶]
فراگيري مناسک حج
لازم است که قبل از اعمال حج، حجگزاران احکام آن را ياد بگيرند. پيامبر (ص) به فراگيري مناسک حج همراه با ساير احکام دين فرمان داده است.[۳۱۷] آن حضرت به مسلمانان توصيه فرمود که مناسک حج خود را از ايشان فرا گيرند.[۳۱۸] بنا بر روايات، در سيره پيامبران و مسلمانان نيز از يادگيري احکام حج قبل و در حين اعمال حج سخن به ميان آمده است. از جمله درباره حضرت آدم (ع) نقل شده که قبل از انجام دادن اعمال حج خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد و آن حضرت پس از ياد گرفتن احکام حج اعمال آن را انجام داد.[۳۱۹] حضرت ابراهيم (ع) نيز از خداوند درخواست کرد که مناسک حج را به آن حضرت تعليم دهد.[۳۲۰] (بقره/2، 128) در پي اين درخواست خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد.[۳۲۱] نقل شده که عرفات از آن رو به اين نام ناميده شد که جبرئيل در اين سرزمين از ابراهيم (ع) پرسيد که آيا مناسک حج را که به تو تعليم دادم، شناختي و پاسخ آن حضرت مثبت بود.[۳۲۲] پيامبر اسلام(ص) نيز در قبل از حجة الوداع در ميان مسلمانان اعلام کردند که هرکس قصد فراگرفتن حج را دارد با رسول خدا همراه شود.
آداب حج
در متون اسلاميآداب متعددي در حج براي حجگزاران بيان شده که برخي درباره اقدامات پيش از اداي حج و شماري مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخي ديگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخي از اين آداب مربوط به قبولي حج بوده و بيشتر آنها جزء مستحبات حج مي باشد. مهمترين اين آداب عبارتاند از:
اخلاص در عمل
يکي از عمدهترين آداب حج آن است که تنها براي رضاي خدا انجام شود که نصّ آيه 196 بقره/2 خطاب به حجگزاران بر آن دلالت دارد: «واتموالحج والعمره لله» در احاديث هم بر اداي اين عمل براي رضاي خدا وخودداري از مقاصد غير الهي تاکيد شده است، از جمله امام صادق(ع) بر اخلاص نيت و تخليه قلب از هر چيز غير الهي در هنگام نيت حج تأکيد فرموده است.[۳۲۳] همچنين آن حضرت حج را به دو نوع حج براي خدا و حج براي مردم تقسيم کرده و پاداش حج براي رضاي خدا را بر عهده خداوند و حجي که براي انسانها انجام گيرد را بر عهده مردم دانسته است. [۳۲۴]
توکل و تفويض امور به خدا
بر اساس احاديث، از آداب حج آن است که حجگزار در همه امور به خدا توکل کند و از اعتماد به توشه ي سفر و َمرکب و همراهان و توانايي و جواني و مال خود اجتناب کند.[۳۲۵]
اهتمام براي تأمين توشه حج
به نظر برخي مفسران، مراد از «الزاد» در آيه 197 بقره/2 (الحج اشهر معلومات.... الزاد التقوي) زاد و توشه مادي سفر حج است.[۳۲۶] در شان نزول آيه نقل شده که برخي از حجگزاران عازم سفر حج شده و با اين اعتقاد که ما به خدا توکل ميکنيم از برداشتن توشه سفر خودداري ميکردند که اين آيه نازل گرديد.[۳۲۷] در روايتي ديگر نيز با استناد به آيه 46 توبه/9 که از تهيه توشه سفر سخن به ميان آورده به تهيه نيازهاي خوراکي از سوي حجگزار قبل از سفر توصيه شده است.[۳۲۸] همچنين برخي گفتهاند آيه 27 حج/22 که از استفاده حجگزاران از مرکبهاي لاغر ياد کرده «ويأتوک رجالا و علي کل ضامر....» بدان اشعار دارد که حجگزاران بايد از مرکبهاي سريع و قوي براي سفر حج بهره گيرند. در روايات بر تهيه هزينه و توشه حج تاکيد شده[۳۲۹] و کنار گذاشتن بخشي از سود کار در هر روز براي سفر حج توصيه شده تا حج گزار در سفر حج به سختي نيفتد.[۳۳۰]
گشادهدستي در هزينه کردن
در سفر حج گشاده دستي در هزينه کردن و سخت نگرفتن برخود توصيه شده است. در روايتي از مبغوص بودن اسراف نزد خدا جز در سفر حج و عمره ياد شده است.[۳۳۱] در حديثي از چانهزني در چند چيز از جمله پول قرباني و اجرت رفتن به مکه نهي شده است.[۳۳۲] هرچند در احاديث ديگري چانه زني در مبلغ قرباني جايز شمرده است.[۳۳۳] نقل شده که امام سجاد (ع) در سفر حج از بهترين انواع توشه و خوراک از جمله بادام، شکر، شيرينيها و آرد آميخته با ترشي و آرد آميخته با شيريني استفاده ميکرد.[۳۳۴] در برابر، در روايتي کاستن از هزينه سفر حج و زيادهروي نکردن در آن توصيه شده که آن را بر مواردي حمل کردهاند که حجگزار دچار تنگدستي باشد يا بيش ار حد گشاده دستي کند.[۳۳۵] همچنين روايات از سيره اهل بيت در مورد چانه زدن نسبت به هزينه قرباني درحج نقل شده است که اين روايات حمل بر موردي شده است که فروشندگان جزء مومنان نباشند[۳۳۶] و يا اختصاص به موردي دارد که فروشنده قصد فروش قرباني با قيمت غير متعارف دارد و خريدار مغبون مي گردد.[۳۳۷]
دعا و ياد خدا در سفر حج
از ديگر آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام خروج از منزل براي سفر حج است.[۳۳۸] از جمله اين آداب، بنا بر روايات، خواندن دعاي فرج(لا اله الا الله الحليم الکريم...) هنگام خروج از منزل است.[۳۳۹] بنا بر روايتي از امام رضا(ع) سزاوار است حجگزاري که قصد سفر حج دارد خانودهاش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستايش خداوند و فرستادن صلوات بر پيامبر(ص) و اهل بيت او (ع) دعاي مخصوصي را بخواند. همچنين در اين روايت توصيه شده که او هنگام خروج از خانه و نيز هنگام سوار شدن بر مَرکب دعاهاي خاصي را بخواند و نيز استغفار، تسبيح، تهليل، تکبير و صلوات بر محمد و آل محمد را زياد بر زبان جاري کند.[۳۴۰] افزون بر اين، نمازها و ادعيه ديگري هنگام آغاز به سفر در روايات توصيه شده است.[۳۴۱] فقها نيز به استحباب خواندن دعاها و سورهها و اعمالي ديگر هنگام خروج مسافر از منزل قائل شدهاند.[۳۴۲] همچنين ياد خدا و اذکاري خاص در طول سفر حج توصيه شده است. در روايتي از امام صادق حجگزاران به تقواي الهي و ذکر بسيار خداوند و کم سخن گفتن توصيه شدهاند.[۳۴۳] در حديثي ديگر آن حضرت حجگزاران را از هرچيزي که آنان را از ذکر الهي در اين مدت باز مي دارد، فرمان داده است.[۳۴۴] افزون بر اين در برخي آيات به گفتن ذکر خدا در مواقع خاص از حج توصيه شده است از جمله در آيه 198 بقره/2 که حجگزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام و آيات 203 بقره/2 و 28 حج/22 که حاجيان به گفتن ذکر در ايامي خاص توصيه شدهاند. ( ايام تشريق، تکببير)
استفاده از مال حلال
هزينه و توشه حج بايد از مال حلال و پاک باشد.[۳۴۵] بنا بر روايتي از امام باقر(ع) خداوند حج و عمرهاي را که از مال حرام باشد نميپذيرد.[۳۴۶] حتي اگر پرچمي حرام در اموال حج گزار باشد[۳۴۷] يا اينکه هزينه حج از راههايي مانند جنايت، سرقت و ربا تأمين شده باشد.[۳۴۸] بنا بر روايتي، در صورتي که فرد با مال حرام حجگزارد و لبيک گويد، با تعبير «لا لبيک» و «لا سعديک» پاسخ داده ميشود، ولي اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبيک» و «سعديک» پاسخ داده ميشود.[۳۴۹] به گفته امام کاظم(ع) اهل بيت پيامبر(ص) حج واجب خود را از پاکترين اموال خود هزينه ميکردند.[۳۵۰]
پرداخت حقوق ديگران
از ديگر آداب حج پرداخت حقوق ديگران پيش از اداي حج است.[۳۵۱] مفاد اين نکته در روايتي از امام صادق(ع) تصريح شده است[۳۵۲]حقوق مردم گستره وسيعي دارد که هم شامل حقوق مادي ميشود مانند ديون مادي ديگران و نيز حقوقي چون زکات و خمس و هم حقوق معنوي، مانند برطرف کردن حاجت مومنان، چنان که امام کاظم(ع) حج يکي از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مومن خود را برآورده نکرده بود، غير مقبول دانست.[۳۵۳]
تعجيل در رفتن به حج
با قطع نظر از حکم فقهي ِ وجوب يا عدم وجوب فوري بودن حج، از جمله آداب حج تعجيل در حجگزاري است[۳۵۴] که در روايات بدان اشاره شده است.[۳۵۵] در روايتي ديگر حکمت اين کار وقوع حوادثي چون بيماري حجگزار، يافت نشدن مرکب يا پديد آمدن نيازهاي جديد ذکر شده که ممکن است مانع حج گزاردن شود.[۳۵۶]
بلند نگاه داشتن مو
از آداب و مستحبات مختصّ مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پيش از حج است.[۳۵۷] در روايات از زدودن موها از يک ماه پيش از حج[۳۵۸] يا از ده روز پس از شوال[۳۵۹] يا از ابتداي ذي حجه[۳۶۰] نهي شده است. در برخي روايات افزون بر موهاي سر، کوتاه کردن موي ريش هم منع شده است.[۳۶۱] بر اساس اين روايات، برخي کوتاه کردن موهاي سر را از آغاز ماه شوال تا قبل از حج مکروه شمردهاند.[۳۶۲]
ترک گناه و معصيت
به نظر برخي فقها و مفسران مراد از اجتناب از فسق که در آيه 197 بقره/2 توصيه شده، پرهيز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر، لقب بد دادن و خارج شدن از حدود شرعي و ارتکاب گناه است.[۳۶۳] امام صادق(ع) با استناد به آيه مذکور، کامل شدن حج را حفظ زبان از هر گناه و معصيت و صادر نشدن گفتاري جز خير از حجگزار دانسته است.[۳۶۴] در رواياتي ديگر به روي گرداندن خداوند از حجگزاراني که از معاصي پرهيز نمي کنند، اشاره شده است.[۳۶۵]
شروع از مکه و ختم به مدينه
به نظر مشهور فقها مستحب است که حجگزار ابتدا مکه و سپس مدينه را زيارت کند.[۳۶۶] برخي روايات با تعابير گوناگون مويد اين نظرند، از جمله برتر بودن ختم زيارت به مدينه[۳۶۷]، اتمام حج به زيارت رسول خدا(ص)[۳۶۸]، ختم به زيارت اهل بيت (ع)[۳۶۹] و رفتن به نزد امامان (ع) و آگاه کردن آنان از ولايت خود[۳۷۰] در برابر، در روايتي از امام صادق (ع) از برتر بودن آغاز سفر حج از مدينه ياد شده[۳۷۱] و حديثي ديگر از مخير بودن حجگزار ميان شروع از مکه يا مدينه سخن گفته است[۳۷۲] از اين رو برخي از فقيهان امامي آغاز کردن سفر را از مدينه برتر دانستهاند.[۳۷۳] برخي سبب افضل بودن مدينه را آن دانستهاند که مدينه محل احرام پيامبر(ص) براي حج بوده است[۳۷۴] يا آنکه اهل بيت (ع) ابواب معرفت خدا و شناخت احکام الهياند و براي ورود به خانه بايد از در خانه وارد شد[۳۷۵] ناقدان اين نظر گفتهاند که ظاهرا مخاطب اين روايات، حجگزاراني بودهاند که از مناطقي چون عراق عازم سفر حج ميشدند زيرا عبور از مدينه بدون زيارت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بياحترامي تلقّي ميشود.[۳۷۶]
اخلاق نيک در سفر حج
از ديگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نيک هنگام سفر است.[۳۷۷] امام صادق(ع)، حجگزاران را به خلق و خوي نيک با همراهان سفر حج[۳۷۸] و امام رضا(ع) آنان را به اخلاق نيک و خوش رفتاري با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهيز از مجادله توصيه کردهاند.[۳۷۹]
نقل شده که پيامبر اکرم (ص) در يکي از سفرهاي حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهي کرد.[۳۸۰] احاديث متعدد ديگري نيز در اين باره روايت شده است..[۳۸۱]
حج پياده و تحمل سختيها
از ديگر توصيه هاي معصومان درباره حج پرهيز از راحت طلبي و تحمل کردن سختيهاست. امير مومنان (ع) يکي از حکمتهاي قرار دادن خانه کعبه را در زميني سخت، تحمل مشقت بيشتر و استحقاق پاداش بالاتر دانسته است.[۳۸۲] امام صادق(ع) حجگزاران را به کنار نهادن دنيا و راحت طلبي هنگام سفر حج توصيه فرمود.[۳۸۳] بر اين اساس، برخي از فقها حج با پاي پياده را برتر از حج به گونه سواره[۳۸۴] و حج با پاي برهنه را برتر از حج با پوشيدن کفش[۳۸۵] دانستهاند. مستند آن، به نظر برخي آيه 27 حج/22 است که حاجيان پياده را پيش از حاجيان سواره ذکر کرده است. [۳۸۶] «ياتوک رجالا و علي کل ضامر» و نيز روايات متعدد در اين باره[۳۸۷] به اين امر در سيره برخي امامان شيعه از جمله امام حسن مجتبي(ع)، امام سجاد(ع) و امام کاظم(ع) نيز گزارش شده است. [۳۸۸] (نيز حج پياده)
تعجيل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حجگزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خويش بازگردد.[۳۸۹] در روايتي پيامبر اکرم (ص)، حجگزار را به تعجيل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر اين عمل را بالاتر از ماندن شمرد.[۳۹۰] در حديثي ديگر آن حضرت به حجگزاران توصيه نمود که پس از اعمال حج بيش از سه روز در مکه اقامت نکنند.[۳۹۱] امام صادق(ع) نيز بنا بر روايتي حجگزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و اين کار را سبب افزايش اشتياق حجگزار براي رجوع مجدد به مکه دانست.[۳۹۲] در حديثي ديگر آن حضرت ضمن توصيه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حجگزار شمرده است.[۳۹۳] بر اين اساس به نظر مشهور فقيهان امامي و برخي فقيهان اهل سنت به استناد روايات مذکور، ماندن حجگزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.[۳۹۴] به تعبير اين روايات، توقّف زياد در مکه ممکن است اسباب خستگي حجگزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزايش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتياق بازگشت به اين سرزمين گردد.[۳۹۵] در مقابل، در رواياتي ديگر مومنان به مجاورت در مکه ترغيب شدهاند[۳۹۶] که برخي از فقيهان با استناد به اين روايات و دلايل ديگر مجاورت در مکه را مستحب شمردهاند.[۳۹۷] (نيز اقامت در مکه)
وداع با کعبه
از ديگر آداب و مستحبات حج، به استناد روايات[۳۹۸] وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.[۳۹۹] در روايات روش وداع و آداب آن براي حجگزاران بيان شده است.[۴۰۰] برخي از فقهاي اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را براي حجگزاران واجب دانستهاند.[۴۰۱]
شريک کردن ديگران در حج و اعمال آن
از ديگر آداب حج شريک کردن ديگران در حج استحبابي و يا برخي اعمال آن همچون طواف است.[۴۰۲] بر پايه روايات شريک کردن ديگران در حج يا طواف مستحبي علاوه بر پاداش حج کامل براي ديگران – از جمله خويشان و يا پدر و مادر- داراي پاداش اضافه براي حج گزار به جهت صله رحم وي با خويشاوندانش است.[۴۰۳] حتي اگر اين افراد هزار نفر يا بيشتر باشند[۴۰۴] و يا در صورت فراموشي در پايان حج ديگران را در حج خود شريک نمايد.[۴۰۵] افزون بر اين در رواياتي ديگر از بجا آوردن طواف خانه خدا از طرف ديگران چه زنده و چه مرده و نيز از جانب امامان معصوم عليهمالسلام و فاطمه زهرا عليها السلام ياد شده و اين عمل داراي پاداش زياد دانسته شده است.[۴۰۶]
هديه گرفتن در سفر حج
از ديگر آداب حج خريدن هديه در اين سفر براي ديگران از جمله خويشاوندان است.[۴۰۷] در رواياتي از امام صادق (ع) هديه حج از هزينه حج دانسته شده است[۴۰۸] که مراد از اين روايات طبق يک تفسير، استحباب خريد هديه براي ديگران در اين سفر است و اين که پاداش انفاق جهت خريد هديه همچون صرف هزينه براي حج است.[۴۰۹] برخي با استناد به احاديث [۴۱۰] هديه دادن آب زمزم از سوي حج گزار را به ديگران مستحب شمردهاند.[۴۱۱](سوغات)
عزم انجام دوباره حج
از ديگر مستحبات حج آن است که حجگزار پس از اتمام حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند انجام دوباره حج را تقاضا کرده و نداشتن چنين نيتي مکروه است.[۴۱۲] در روايتي از رسول خدا و امام صادق (ع) عزم بر بازگشت به حج سبب افزايش عمر حج گزار دانسته شده[۴۱۳] و در احاديثي ديگر نداشتن اين نيت، سبب نزديک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.[۴۱۴]
صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه
بر اساس روايات،[۴۱۵] مستحب است که حجگزار به نيت کفاره گناهان که در هنگام احرام مرتکب شده مقداري خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.[۴۱۶] در روايتي ديگر به انجام اين عمل هم در هنگام ورود و هم خروج از مکه و مدينه توصيه شده است.[۴۱۷]
استقبال و تکريم حجگزار
به استناد روايات مستحب[۴۱۸] است که پس از بازگشت حجگزار به وطن، ديگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وي را تکريم نمايند.[۴۱۹]
در حديثي از امام صادق(ع) معانقه با حجگزار در حالي که غبار حج از بين نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.[۴۲۰] در حديثي از اميرالمؤمنين ضمن سفارش به طلب قبولي اعمال حاجي و آمرزش گناهان او، از بوسيدن ميان دو چشم و موضع سجده حجگزار نيز ياد گرديده است.[۴۲۱]
پانویس
- ↑ . معجم مقاییس اللغه، ج2، ص29، «حجج»؛ لسان العرب، ج2، ص226، «حجج».
- ↑ . العین، ج3، ص9 «حجج»؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».
- ↑ . لسان العرب، ج2، ص226-227؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».
- ↑ . التحقیق، ج2، ص169، «حجج».
- ↑ . معجم فروق اللغویه، ص176، «حجج».
- ↑ . کشف اللثام، ج5، ص75؛ اعانة الطالبین، ج2، ص311.
- ↑ . جواهر الکلام، ج17، ص219- 220؛ الدر المختار، ج2، ص499.
- ↑ . جواهر الکلام، ج17، ص220؛ اعانة الطالبین، ج2، ص317.
- ↑ العین، ج3، ص9؛ لسان العرب، ج2، ص226.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ذیل «حاجی».
- ↑ لغتنامه دهخدا، ذیل «حجگزار».
- ↑ سوره حج (۲۲)، آیه ۳۳.
- ↑ سوره آل عمران(3)، آیة 96.
- ↑ سوره حج(22)، آیه 34.
- ↑ . مجمع البیان، ج7، ص168؛ تفسیر قرطبی، ج12، ص58.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج9، ص328؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص9.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص595؛ وسائل الشیعه، ج11، ص129.
- ↑ . الکافی، ج4، ص194؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص230؛ علل الشرائع، ج2، ص407.
- ↑ . الکافی، ج4، ص197؛ علل الشرائع، ج2، ص421- 422.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص229- 230؛ وسائل الشیعه، ج13، ص208.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۳۱۹.
- ↑ . الکافی، ج4، ص188- 189؛ وسائل الشیعه، ج13، ص294.
- ↑ . بحار الانوار، ج11، ص261؛ عمدة القاری، ج15، ص217؛ تاریخ الطبری، ج1، ص110.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص17.
- ↑ سوره حج(22)، آیه 26 .
- ↑ سوره بقره(2)، آیه 127.
- ↑ سوره حجّ(22)، آیه 27.
- ↑ . الکافی، ج4، ص335؛ مجمع البیان، ج7، ص145؛ وسائل الشیعه، ج11، ص238.
- ↑ . تاریخ الطبری، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.
- ↑ . الکافی، ج4، ص205؛ وسائل الشیعه، ج11، ص8.
- ↑ . الکافی، ج4، ص213-214؛ وسائل الشیعه، ج12، ص386.
- ↑ . صحیح مسلم، ج4، ص60؛ الکافی، ج4، ص213.
- ↑ . الکافی، ج4، ص213؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص235.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص200.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج10ع ص43؛ جامع الاحادیث الشیعه، ج10، ص200.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج5، ص398؛ بحار الانوار، ج12، ص195.
- ↑ . حج عبر الحضارات والامم، ص91-96، 120-132.
- ↑ . المیزان، ج3، ص277، 351.
- ↑ . المیزان، ج7، ص191؛ بحار الانوار، ج96، ص90.
- ↑ . احکام القرآن، ج3، ص302؛ التفسیر الکبیر، ج5، ص193.
- ↑ . مجمع البیان، ج4، ص239؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص217.
- ↑ سوره انفال(8)، آیه 35.
- ↑ . مجمع البیان، ج4، ص462؛ جامع البیان، ج9، ص316.
- ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ ۴۴٫۲ سوره بقره(2)، آیه 196؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۰.
- ↑ . تلخیص الحبیر، ج7، ص3؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308؛ روح المعانی، ج28، ص100.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی، ج14، ص31؛ فتح الباری، ج8، ص80؛ . سبل الهدی، ج8، ص444؛ اعیان الشیعه، ج1، ص288؛ . سنن ابن ماجه، ج2، ص1027؛ سنن الترمذی، ج2، ص155؛ . الکافی، ج4، ص244؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص443.
- ↑ . تفسیر قرطبی، ج4، ص144.
- ↑ . تذکرة الفقها، ج7، ص18؛ عمدة القاری، ج9، ص122.
- ↑ . المجموع، ج7، ص104؛ اضواء البیان، ج4، ص339؛ التفسیر الوسیط، ج1، ص98.
- ↑ . احکام القرآن، ج3، ص302؛ کشاف القناع، ج2، ص437.
- ↑ . روح المعانی، ج28، ص100.
- ↑ . مجمع البیان، ج2، ص28؛ تاریخ یعقوبی، ج2؛ ص55.
- ↑ ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ ۵۳٫۲ سوره حج(۲۲)، آیه 27؛ ترجمه قرآن (فولادوند)، ص۳۳۵.
- ↑ . جامع البیان، ج26، ص140؛ التبیان، ج9، ص335.
- ↑ . ؟
- ↑ . سنن الکبری، ج5، ص129- 130؛ المستدرک، ج3، ص51.
- ↑ . صحیح البخاری، ج1، ص97؛ سنن الترمذی، ج2، ص179.
- ↑ . جامع البیان، ج10، ص136؛ مجمع البیان، ج5، ص38.
- ↑ . الکافی، ج4، ص245؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص454.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج8، ص84؛ بحار الانوار، ج21، ص383-384.
- ↑ . المجموع، ج7، ص104.
- ↑ . نیل الاوطار، ج5، ص145؛ عمدة القاری، ج18، ص36.
- ↑ سوره بقره(۲)، آیه۱۲۵؛ ترجمه قرآن (فولادوند)، ص۱۹.
- ↑ . الکافی، ج4، ص255؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص24.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج14، ص586؛ جامع احادیث الشیعه، ج12، ص628.
- ↑ . الکافی، ج4، ص256؛ وسائل الشیعه، ج11، ص99.
- ↑ مائده(5)، آیه 2؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۱۰۶.
- ↑ . سنن ابن ماجه، ج1، ص550؛ وسائل الشیعه، ج14، ص273.
- ↑ . صحیح البخاری، ج1، ص8.
- ↑ . صحیح البخاری، ج2، ص147؛ الکافی، ج4، ص250.
- ↑ ۷۱٫۰ ۷۱٫۱ ۷۱٫۲ ۷۱٫۳ سوره بقره(۲)، آیه ۱۹۶؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۰.
- ↑ . الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص578.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج10، ص74؛ بحار الانوار، ج96، ص125.
- ↑ . الکافی، ج4، ص425؛ صحیح مسلم، ج4، ص40.
- ↑ . الکافی، ج4، ص259؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص416.
- ↑ . صحیح البخاری، ج2، ص141؛ سنن الکبری، ج9، ص21.
- ↑ سوره ابراهیم(۱۴)، آیه ۳۷؛ ترجمه قرآن (فولادوند)، ص۲۶۰.
- ↑ . نور الثقلین، ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج65، ص85-86.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شرفین، ج۶، ص۳۲۵.
- ↑ سوره بقره(2)، آیه 196.
- ↑ ۸۱٫۰ ۸۱٫۱ ۸۱٫۲ ۸۱٫۳ سوره حجّ(22)، آیه 28.
- ↑ سوره حجّ(22)، آیه 27.
- ↑ سوره بقره(2)، آیه 199.
- ↑ . صحیح بخاری، ج1، ص8؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص74.
- ↑ . الکافی، ج4، ص260؛ وسائل الشیعه، ج11، ص122.
- ↑ . تهذیب الاحکام، ج5، ص22؛ وسائل الشیعه، ج11، ص119.
- ↑ . تهذیب الاحکام، ج5، ص19؛ وسائل الشیعه، ج11، ص113.
- ↑ . الکافی، ج2، ص19؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص221.
- ↑ . الکافی، ج4، ص260؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص23.
- ↑ . الکافی، ج4، ص272؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص420.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص30؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص18.
- ↑ . الکافی، ج2، ص451؛ وسائل الشیعه، ج1، ص19.
- ↑ . الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص169؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص153.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص220؛ وسائل الشیعه، ج11، ص102.
- ↑ . الکافی، ج4، ص269؛ وسائل الشیعه، ج11، ص26.
- ↑ . الکافی، ج4، ص74؛ وسائل الشیعه، ج10، ص325.
- ↑ . اقبال الاعمال، ج1، ص79؛ بحار الانوار، ج84، ص318.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص217؛ وسائل الشیعه، ج11، ص127.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص518؛ وسائل الشیعه، ج13، ص192.
- ↑ . تهذیب الاحکام، ج5، ص441؛ وسائل الشیعه، ج11، ص140.
- ↑ . تهذیب الاحکام، ج5، ص442؛ وسائل الشیعه، ج11، ص141.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص229؛ وسائل الشیعه، ج11، ص128.
- ↑ . الکافی، ج4، ص244، 252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص124-125.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج8، ص29-30؛ المستدرک، ج3، ص169.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص125؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48-49.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص200.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص20؛ وسائل الشیعه، ج11، ص135.
- ↑ سوره حجّ(22)، آیه 27-28؛ ترجمه قرآن (انصاریان)؛ ص۳۳۵.
- ↑ . الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.
- ↑ . الکافی، ج4، ص188؛ وسائل الشیعه، ج13، ص295.
- ↑ . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
- ↑ . الکافی، ج4، ص264.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص404؛ بحار الانوار، ج6، ص96.
- ↑ . الکافی، ج4، ص201؛ نهج البلاغه، خطبه 192.
- ↑ . مصباح الشریعه، ص49؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.
- ↑ سوره بقره(2)، آیه 197؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۱.
- ↑ سوره بقره(۲)، آیههای 189، 196؛ سوره مائده(۵)، آیه 96.
- ↑ . الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.
- ↑ سوره مائده(۵)، آیه 97.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص60؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص69.
- ↑ ۱۲۱٫۰ ۱۲۱٫۱ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۳۲۸.
- ↑ . الکافی، ج4، ص271؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص243.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه192؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.
- ↑ . علل الشرائع، ج1، ص248؛ وسائل الشیعه، ج1، ص22.
- ↑ . بحار الانوار، ج6، ص110 و ج50، ص267؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص15؛ بحار الانوار، ج59، ص267.
- ↑ سوره حج(22)، آیه 27.
- ↑ سورة ابراهیم(14)، آیه 37؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۲۶۰.
- ↑ . الکافی، ج1، ص392؛ بحار الانوار، ج27، ص74.
- ↑ . بحار الانوار، ج97، ص139؛ جامع احادیث الشیعه، ج12، ص229.
- ↑ . الکافی، ج4، ص549؛ نور الثقلین، ج1، ص183.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص459؛ بحار الانوار، ج96، ص374.
- ↑ . صهبای حج، ص99-100.
- ↑ . الامالی، ص245؛ تحف العقول، ص233.
- ↑ . بحار الانوار، ج45، ص138؛ الصحیح من سیرة النبی، ج29، ص54.
- ↑ ۱۳۶٫۰ ۱۳۶٫۱ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۳۳۰.
- ↑ . الروضة البیهه، ج2، ص281-282.
- ↑ سوره حج(22)، آیه 29: ترجمه قرآن (فولادوند)، ص۳۳۵.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج9، ص372؛ بحار الانوار، ج96، ص312.
- ↑ سوره توبه(۹)، آیه ۳؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۱۸۷.
- ↑ . التبیان، ج4، ص31؛ فقه القرآن، ج1، ص86.
- ↑ . مجمع البیان، ج3، ص424؛ روح المعانی، ج7، ص35.
- ↑ . الکافی، ج4، ص271؛ وسائل الشیعه، ج11، ص21.
- ↑ الکافی، ج2، ص451؛ وسائل الشیعه، ج1، ص28.
- ↑ . الکافی، ج4، ص261؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.
- ↑ . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافی، ج4، ص199.
- ↑ . الکافی، ج4، ص198؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص250.
- ↑ . الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشیعه، ج11، ص14.
- ↑ . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
- ↑ سوره حج(۲۲)، آیههای ۲۸، ۳۶.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص265؛ وسائل الشیعه، ج11، ص12.
- ↑ . الکافی، ج4، ص252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص9.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص222؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص21.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص108؛ بحار الانوار، ج96، ص12.
- ↑ . الکافی، ج4، ص252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص252.
- ↑ . الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافی، ج4، ص199.
- ↑ . الکافی، ج4، ص253؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص24.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج14، ص315؛ قواعد الاحکام، ج1، ص398.
- ↑ . السرائر، ج1، ص519؛ المعتبر، ج2، ص783؛ الحدائق الناضره، ج14، ص320.
- ↑ . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص169؛ البحر الرائق، ج2، ص636، 640.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص84.
- ↑ . المجموع، ج7، ص169؛ روضة الطالبین، ج2، ص328.
- ↑ . المغنی، ج3، ص502.
- ↑ . مختلف الشیعه، ج4، ص24؛ منتهی المطلب، ج10، ص121.
- ↑ . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص25؛ المغنی، ج3، ص247؛ الاقناع، ج1، ص237.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص272؛ تحریر الاحکام، ج1، ص557.
- ↑ . المجموع، ج7، ص169؛ المدونة الکبری، ج1، ص360- 378.
- ↑ . المعتبر، ج2، ص785؛ المغنی، ج3، ص247.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج14، ص369.
- ↑ . مغنی المحتاج، ج1، ص514؛ حواشی الشروانی، ج4، ص146.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص68.
- ↑ . المجموع، ج7، ص150-165؛ المغنی، ج3، ص232؛ نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص169-170.
- ↑ . بدائع الصنائع، ج2، ص169، 172؛ بدایة المجتهد، ج1، ص267؛ البحر الرائق، ج2، ص632.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص442؛ کشف الغطا، ج4، ص465؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص684.
- ↑ . حاشیه رد المحتار، ج2، ص684؛ فتح الباری، ج8، ص242.
- ↑ . جواهر الکلام، ج17، ص223.
- ↑ . هدی المتقین، ص153.
- ↑ . منتهی المطلب، ج10، ص111.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص248- 249؛ فقه الحج، ج1، ص283.
- ↑ . فقه الصادق، ج9، ص252؛ براهین الحج، ج1، ص319.
- ↑ . موسوعه الامام الخویی، ج3، ص200.
- ↑ . المقنعه، ص394- 396.
- ↑ . مسالک الافهام الی تنقیح الشرائع، ج2، ص286؛ جامع المقاصد، ج3، ص227.
- ↑ . السرائر، ج1، ص630.
- ↑ . مستمسک العروه، ج10، ص138- 139.
- ↑ . الروضة البهیه، ج2، ص170.
- ↑ . مستند الشیعه، ج13، ص138- 139؛ العروة الوثقی ج4، ص453.
- ↑ . الروضة البهیه، ج2، ص314
- ↑ ۱۹۳٫۰ ۱۹۳٫۱ . المقنعه، ص391؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ البحر الرائق، ج2، ص614.
- ↑ . المراسم العلویه، ص103- 105؛ شرائع الاسلام، ج1، ص175.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص170.
- ↑ . المغنی، ج3، ص233؛ کشاف القناع، ج2، ص476.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص172؛ منتهی المطلب، ج10، ص139؛ المغنی، ج3، ص234.
- ↑ . سنن ابی داود، ج1، ص462؛ الکافی، ج3، ص234.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص172.
- ↑ . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.
- ↑ . المجموع، ج7، ص150- 152.
- ↑ . بدائع الصنائع، ج2، ص175.
- ↑ . تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص175.
- ↑ . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27.
- ↑ سوره بقره(۲)، آیه ۱۹۶.
- ↑ . بدائع الصنائع، ج2، ص174- 175.
- ↑ . المجموع، ج7، ص150، 152؛ روضة الطالبین، ج2، ص586.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.
- ↑ . المجموع، ج7، ص152؛ فتح العزیز، ج7، ص107.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69؛ الثمر الدانی، ص383.
- ↑ . منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص119؛ مدارک الاحکام، ج7، 16.
- ↑ . المجموع، ج7، ص7؛ مواهب الجليل، ج3، ص423؛ المغني، ج3، ص159.
- ↑ . منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ المجموع، ج7، ص7.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ فقه القرآن، ج1، ص263؛ المغني، ج3، ص159.
- ↑ . الکافي، ج2، ص18؛ صحيح البخاري، جج5، ص157.
- ↑ . مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص508؛ صحيح مسلم، ج4، ص102.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج14، ص19؛ جواهر الکلام، ج17، ص221.
- ↑ . الکافي، ج4، ص265؛ وسائل الشيعه، ج11، ص17.
- ↑ . قواعد الاحکام، ج1، ص402؛ شرائع الاسلام، ج1، ص163.
- ↑ . الاقناع، ج1، ص230؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447.
- ↑ . سنن ابن ماجه، ج1، ص658؛ سنن ابي داود، ج2، ص338.
- ↑ . الکافي، ج4، ص278؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص6.
- ↑ . شرائع الاسلام، ج1، ص162؛ تحرير الاحکام، ج1، ص543.
- ↑ . المجموع، ج7، ص20؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447؛ المغني، ج3، ص161.
- ↑ . سنن ابن ماجه، ج4، ص267؛ الکافي، ج4، ص267؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص3.
- ↑ . تحرير الاحکام، ج1، ص543- 544.
- ↑ . المعتبر، ج2، ص749؛ تحرير الاحکام، ج1، ص544.
- ↑ . الاقناع، ج1، ص230؛ مواهب الجليل، ج3، ص442؛ کشاف القناع، ج2، ص440.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ المغني، ج3، ص161.
- ↑ . السنن الکبري، ج5، ص179؛ مجمع الزوائد، ج3، ص206.
- ↑ . الکافي، ج4، ص266؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص4.
- ↑ . فتح العزيز، ج7، ص8؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ کشاف القناع، ج2، ص440.
- ↑ . شرائع الاسلام، ج1، ص164؛ الحدائق الناضره، ج14، ص72.
- ↑ . المجموع، ج7، ص56؛ المغني، ج3، ص201.
- ↑ . تحفة الفقهاء، ج1، ص383؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.
- ↑ . المغني، ج3، ص160؛ کشاف القناع، ج2، ص439.
- ↑ . الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424.
- ↑ . المغني، ج3، ص160؛ المجموع، ج7، ص18.
- ↑ . بدائع الصنائع، ج2، ص120؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص383.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص245؛ تحرير الاحکام، ج2، ص90
- ↑ . المجموع، ج6، ص252؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2076- 2077.
- ↑ . الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424- 425.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص245.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص245؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص92- 93.
- ↑ . مستند الشيعه، ج11، ص23- 24؛ الخلاف، ج2؛ ص247.
- ↑ . المغني، ج3، ص161؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ المغني، ج3، ص161.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.
- ↑ . المجموع، ج7، ص19؛ مواهب الجليل، ج3، ص445.
- ↑ . البحر الرائق، ج2، ص552.
- ↑ . کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.
- ↑ . کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج11، ص92.
- ↑ . المجموع، ج8، ص343.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص257؛ مستند الشيعه، ج11، ص12- 13.
- ↑ . المغني، ج3، ص195؛ کشاف القناع، ج2، ص438.
- ↑ . تحفة الفقهاء، ج1، ص380؛ بدائع الصنائع، ج2، ص119.
- ↑ . مواهب الجليل، ج3، ص421؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص3.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص257؛ المغني، ج3، ص195.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ المغني، ج3، ص195.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ مستند الشيعه، ج11، ص13.
- ↑ . المجموع، ج7، ص102.
- ↑ . بدائع الصنائع، ج2، ص119؛ مواهب الجليل، ج3، ص421.
- ↑ . المجموع، ج7، ص102؛ المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص164.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص19.
- ↑ . مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج16، ص6؛ مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج16، ص308؛ المجموع، ج7، ص388.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص365؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص30.
- ↑ . المغني، ج3، ص378؛ المجموع، ج7، ص388؛ الاقناع، ج1، ص240.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج15، ص406؛ رياض المسائل، ج7، ص193.
- ↑ . المعتبر، ج2، ص746.
- ↑ . المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.
- ↑ . المعتبر، ج2، ص746؛ منتهي المطلب، ج10، ص16.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص15؛ فتح العزيز، ج7، ص2- 4.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ المجموع، ج7، ص9؛ المغني، ج3، ص159.
- ↑ . مغني المحتاج، ج1، ص460؛ حواشي الشرواني، ج4، ص4.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.
- ↑ . الکافي، ج4، ص265؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص16.
- ↑ . تهذيب الاحکام، ج5، ص450؛ وسائل الشيعه، ج11، ص138.
- ↑ . کنز العمال، ج5، ص4- 5.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص405؛ ر.ک: جواهر الکلام، ج17، ص221.
- ↑ . المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.
- ↑ . جواهر الکلام، ج17، ص221؛ المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.
- ↑ . مستند الشيعه، ج11، ص11؛ الاقناع، ج1، ص230؛ مغني المحتاج، ج1، ص460.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص16؛ مستند الشيعه، ج11، ص11.
- ↑ . تحرير الاحکام، ج1، ص535؛ العروة الوثقي، ج4، ص595.
- ↑ . مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مواهب الجليل، ج3، ص415؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.
- ↑ . مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص238- 239؛ مجمع البيان، ج1، ص378.
- ↑ . مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مدارک الاحکام، ج7، ص19.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص131- 132؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48- 49.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.
- ↑ . مواهب الجليل، ج4، ص22.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مواهب الجليل، ج4، ص22.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص258؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.
- ↑ . المجموع، ج7، ص142، 145.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ الحدائق الناضره، ج14، ص356؛ المغني، ج3، ص263.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص184؛ المغني، ج3، ص263.
- ↑ . المبسوط، سرخسي، ج4، ص60؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص390.
- ↑ . المغني، ج3، ص263؛ الشرح الکبير، ج3، ص223.
- ↑ . المغني، ج3، ص263.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج14، ص354؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص186.
- ↑ . المجموع، ج7، ص144.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص186؛ المجموع، ج7، ص144.
- ↑ . المغني، ج3، ص224- 225؛ مواهب الجليل، ج4، ص25؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160.
- ↑ . الانتصار، ص236- 237؛ فقه القران، ج1، ص272.
- ↑ . مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص136.
- ↑ . زبدةالبيان، ص224؛ احکام القرآن، ج1، ص375.
- ↑ . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.
- ↑ . زبدة البيان، ص268؛ مواهب الجليل، ج3، ص502.
- ↑ . جامع البيان، ج2، ص385؛ مجمع البيان، ج2، ص47.
- ↑ . جامع البيان، ج6، ص83؛ التبيان، ج3، ص423؛ کنز العرفان، ج1، ص332.
- ↑ . مجمع البيان، ج2، ص47؛ احکام القرآن، ج2، ص380؛ تفسير قرطبي، ج6، ص44.
- ↑ . کنز العمال، ج5، ص23؛ الجامع الصغير، ج1، ص510؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص44.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج9، ص420؛ کنز العمال، ج5، ص116.
- ↑ . الکافي، ج4، ص190؛ علل الشرائع، ج2، ص400.
- ↑ . مجمع البيان، ج1، ص391؛ احکام القرآن، ج1، ص98.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص230؛ فتح الباري، ج6، ص289.
- ↑ . مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص304؛ التفسير الکبير، ج4، ص69.
- ↑ . مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
- ↑ . بحار الانوار، ج96، ص24.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.
- ↑ . مجمع البيان، ج2، ص45؛ تفسير قرطبي، ج2، ص411.
- ↑ . سنن ابي داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البيان، ج2، ص45.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص119.
- ↑ . بحار الانوار، ج96، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص209.
- ↑ . الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص143.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص279؛ وسائل الشيعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.
- ↑ . الکافي، ج4، ص496؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص209.
- ↑ . شرح اصول کافي، ج12، ص426.
- ↑ . مرآة العقول، ج17، ص170.
- ↑ . الوافي، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.
- ↑ . النجعه في شرح اللمعه، ج7، ص122.
- ↑ . مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.
- ↑ . تهذيب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشيعه، ج11، ص383.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
- ↑ . الکافي، ج4، ص285؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص271.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج14، ص25- 55؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.
- ↑ . الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.
- ↑ . مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
- ↑ . العروة الوثقي، ج4، ص339.
- ↑ . الامالي، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
- ↑ . الکافي، ج5، ص124؛ من لايحضره الفقيه، ج3، ص162.
- ↑ . الکافي، ج5، ص124؛ تهذيب الاحکام، ج6، ص368.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج1، ص189.
- ↑ . الفقه علي مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.
- ↑ . مصباح الشريعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
- ↑ . بحار الانوار، ج48، ص85.
- ↑ . حج و عمره در قرآن و حديث، ص260.
- ↑ مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.
- ↑ . کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص301؛ وسائل الشيعه، ج12، ص316.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.
- ↑ . الکافي، ج4، ص318؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.
- ↑ . الکافي، ج4، ص317؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج12، ص319
- ↑ . مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسير الکبير، ج5، ص180.
- ↑ . الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.
- ↑ . الکافي، ج4، ص286؛ وسائل الشيعه، ج12، ص11.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص491.
- ↑ . الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484.
- ↑ الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشيعه، ج14، ص324.
- ↑ . الکافي، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص559؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص439.
- ↑ . تهذيب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشيعه، ج14، ص320.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.
- ↑ . سبل الهدي، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.
- ↑ . مستند الشيعه، ج13، ص330.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.
- ↑ . بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.
- ↑ . مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
- ↑ . مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشيعه، ج12، ص9- 13.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافي، ج4، ص199.
- ↑ . مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
- ↑ . ايضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص78.
- ↑ . زبدة البيان، ص224؛ مسالک الافهام، ج2، ص120.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص79، 80؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص29؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص479.
- ↑ . تهذيب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشيعه، ج11، ص80.
- ↑ . جامع احاديث الشيعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.
- ↑ . المستدرک، ج1، ص259.
- ↑ . مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحيح مسلم، ج4، ص104.
- ↑ . الکافي، ج4، ص230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.
- ↑ . علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.
- ↑ . شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.
- ↑ . جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج13، ص231؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص84- 88.
- ↑ . الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.
- ↑ . الکافي، ج4، ص530
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.
- ↑ . الکافي، ج4، ص530؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص280.
- ↑ . المغني، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص35.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخويي، ج30، ص383.
- ↑ .الکافي، ج4، ص315؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص460.
- ↑ . الکافي، ج4، ص317.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص462؛ وسائل الشيعه، ج11، ص204.
- ↑ . الکافي، ج4، ص315؛ وسائل الشيعه، ج11، ص197.
- ↑ . العروة الوثقي، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهيه، ص33.
- ↑ . الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص148.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص149.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص208؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص472.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج13، ص245.
- ↑ .تحرير الاحکام، ج2، ص114.
- ↑ .الکافي، ج4، ص281؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.
- ↑ . الکافي، ج4، ص533؛ وسائل الشيعه، ج14، ص292.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.
- ↑ . الکافي، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص228.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافي، ج14، 1299.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص300؛ وسائل الشيعه، ج11، ص445.
- ↑ . الخصال، ص635.
- ↑ جمع آن، حجاج و حجیج است.
- ↑ الْبَیتِ الْعَتِیقِ.
- ↑ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ
- ↑ و نه بنیانگذاری
- ↑ وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ.
- ↑ وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْماعیل.
- ↑ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمیقٍ.
- ↑ همراه با گروهی از انسانها و جنها
- ↑ وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکَاءً وَتَصْدِیَةً
- ↑ و خدا را حقّی ثابت و لازم بر عهدهٔ مردم است که [برای ادای مناسک حج] آهنگ آن خانه کنند.
- ↑ و خدا را حقّی ثابت و لازم بر عهدهٔ مردم است که [برای ادای مناسک حج] آهنگ آن خانه کنند.
- ↑ حج وعمره را برای خدا به پایان برید.
- ↑ شما قطعاً در حال امن و امنیت در حالی که سرهایتان را تراشیده و موی [یا ناخن] کوتاه کردهاید و بیمی ندارید وارد مسجدالحرام خواهید شد.
- ↑ جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند.
- ↑ و در میان مردم برای [ادای] حج بانگ برآور تا [زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغری که از هر راه دوری میآیند به سوی تو روی آورند.
- ↑ وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیتِی لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکفینَ وَ الرُّکعِ السُّجُود. و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که: «خانهٔ مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید».
- ↑ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَـٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَـٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوٰنٗا. ای اهل ایمان! [هتکِ حرمتِ ] شعایر خدا [مانند مناسک حج] و ماههای حرام [رجب، ذوالقعده، ذوالحجه و محرم] و قربانی بی نشان، و قربانی نشان دار و قاصدان [و راهیان به سوی] بیت الحرام را که فضل و خشنودی پروردگارشان را میطلبند، حلال مشمارید.
- ↑ لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لاشَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَالْمُلکَ، لاشَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.
- ↑ حج وعمره را برای خدا به پایان برید.
- ↑ ﴿فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًی مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیَامٍ...﴾ و هر کس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیی داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفّارهٔ [آن، باید] روزه ای بدارد...
- ↑ مانند آیه ﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡـٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡکُرُونَ﴾ پروردگارا، من [یکی از] فرزندانم را در درّه ای بی کشت، نزد خانهٔ محترم تو، سکونت دادم پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند.
- ↑ ﴿وَ أَذِّن فی النَّاسِ بِالحْجّ… لِّّیشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ و در میان مردم برای حج بانگ زن... تا منافع خود را [از برکت این سفر معنوی] مشاهده کنند.
- ↑ و در میان مردم برای حج بانگ زن... تا منافع خود را [از برکت این سفر معنوی] مشاهده کنند.
- ↑ چنانکه بر پایه روایتی از امام صادق(ع) حکمت ذبح قربانی ذبح هواهای نفسانی و طمع، رمیجمرات به مثابة دور کردن شهوات و اعمال ناپسند و حلق به منزلة برکندن عیوب ظاهری و باطنی انسان است.
- ↑ ﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ… َ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْباب﴾ حج در ماههای معلومی است... به نفع خود توشه برگیرید، که بهترین توشه پرهیزکاری است.
- ↑ جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند.
- ↑ جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند.
- ↑ ﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡـٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ﴾ پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای بیکشت و زرع نزد خانه حُرمتیافتهات سکونت دادم؛ پروردگارا! برای اینکه نماز را بر پا دارند؛ پس دلهای گروهی از مردم را به سوی آنان علاقهمند و متمایل کن!
- ↑ فرزندانم (فرزندان ابراهیم).
- ↑ ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾ حج وعمره را برای خدا به پایان برید.
- ↑ برطرف کردن آلودگی.
- ↑ سپس باید آلودگی خود را بزدایند و به نذرهای خود وفا کنند و بر گِرد آن خانه کهن [کعبه] طواف به جای آورند.
- ↑ ﴿وَأَذٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَی ٱلنَّاسِ یَوۡمَ ٱلۡحَجِّ ٱلۡأَکۡبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِیٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَۙ وَرَسُولُهُ﴾ و این اعلامی است از سوی خدا و پیامبرش به همهٔ مردم در روز حج اکبر که: یقیناً خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند.
- ↑ خدا، [زیارتِ ] کعبه، آن خانهٔ با حرمت را وسیلهٔ قوام و برپایی [زندگی، معیشت و سامان دنیا و آخرت] مردم قرار داد.
- ↑ و در ميان مردم براى حج بانگ زن... تا منافع خود را [از بركت اين سفر معنوى] مشاهده كنند.
- ↑ و در ميان مردم براى حج بانگ زن... تا منافع خود را [از بركت اين سفر معنوى] مشاهده كنند.
- ↑ غیر اهالی مکه و اطراف آن.
- ↑ مندوب
- ↑ حج استنابهای.
- ↑ مانند قربانی، طواف قدوم و طواف نساء.
- ↑ تمتع، قران و افراد.
- ↑ از جمله در حج مستحب.
- ↑ ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾ حج وعمره را برای خدا به پایان برید.
- ↑ مطابق باور اهل سنت.
- ↑ حج آفاقی، حج غیر اهالی مکه و اطراف آن است.
منابع
ترجمه قرآن (انصاریان)، حسین انصاریان، اسوه، قم، ۱۳۸۳ش.
ترجمه قرآن (فولادوند)، محمدمهدی فولادوند، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، تهران، ۱۳۷۶ش.