بدعت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۴۴۳ بایت حذف‌شده ،  ۴ مه
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
تعریف بدعت به «ادخال ما لیس فی الدین فی الدین و ادخال ما لم یعلم فی الدین فی الدین» یعنی آنچه جزء دین نیست را جزئی از آن بحساب آوردن یا آن‌چه را که معلوم نیست جزئی از دین است یا نه، جزئی از دین بحاسب آوردن<ref>کشف الارتیاب، ص103.</ref> مورد توجه شماری از معاصران و فقیهان قرار گرفته است.<ref>البدعه، سبحانی، ص32.</ref>  
تعریف بدعت به «ادخال ما لیس فی الدین فی الدین و ادخال ما لم یعلم فی الدین فی الدین» یعنی آنچه جزء دین نیست را جزئی از آن بحساب آوردن یا آن‌چه را که معلوم نیست جزئی از دین است یا نه، جزئی از دین بحاسب آوردن<ref>کشف الارتیاب، ص103.</ref> مورد توجه شماری از معاصران و فقیهان قرار گرفته است.<ref>البدعه، سبحانی، ص32.</ref>  


با توجه به آنچه در مورد بدعت گفته شده هرگونه موضوعات بی‌سابقه در دین بدعت نیست بلکه اگر این نوآوری‌ها مستند به دلایل شرعی نباشد و در عین حال ادعای شرعی بودن آن شود «بدعت» محسوب می‌شود.<ref>قواعد معرفة البدع، ص22.</ref>  
با توجه به آنچه در مورد بدعت گفته شده هرگونه موضوعات بی‌سابقه در دین بدعت نیست بلکه اگر این نوآوری‌ها مستند به دلایل شرعی نباشد و در عین حال ادعای شرعی بودن آن شود «بدعت» محسوب می‌شود.<ref>قواعد معرفة البدع، ص22.</ref>


==بدعت خوب و بد ==
== حکم فقهی بدعت ==
حرمت بدعت اصطلاحی، از مسلمات شریعت اسلامی است و ضروری دین به شمار می‌رود و گاه در قلمرو عقاید، موجب [[کفر]] و [[شرک]] می‌گردد.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص558؛ نک: الاعتصام، ص33-50.</ref> در آیه 21 [[سوره شوری]] {{قلم رنگ|سبز|اَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَاْذَنْ بِهِ الله}} خداوند کسانی را که بدون اجازه او دینی بسازند، سخت نکوهش کرده است.


برخی ریشه نظریه تقسیم بدعت به خوب و بد را یک رخداد تاریخی در روزگار [[خلیفه دوم]] دانسته‌اند<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص559.</ref> که به دستور وی از سال 14ق. در شب‌های ماه [[رمضان]]، [[نماز تراویح]] به صورت جماعت برگزار شد؛ عمر این را بدعتی خوب شمرد: «نعم البدعة هذه.»<ref>صحیح البخاری، ج2، ص252؛ الموطّا، ج1، ص114-115؛ النص و الاجتهاد، ص251-252.</ref> یعنی نماز تراویح چه خوب بدعتی است؛ گفتار وی با مجموعه میراث حدیثی<ref>الکافی، ج1، ص56-57؛ مسند احمد، ج4، ص126.</ref> مسلمانان به ویژه مضمون «هر بدعتی گمراهی است» سازگار نبود؛ از این‌رو، عده‌ای از دانشوران اهل سنت همچون [[شافعی]] (م. 204ق.)<ref>البدعه، الواعی، ص88؛ فتح الباری، ج13، ص212.</ref> و [[سیوطی]] (م. 911ق.)<ref>نک: الامر بالاتباع، ص89، 166-171.</ref> برای از بین بردن تعارض میان سخنان عمر و روایت‌های نبوی از بدعت خوب و بد سخن به میان آورده و نماز تراویح را از جمله بدعت‌های خوب معرفی کردند؛ عده‌ای نیز منکر بی‌سابقه بودن این نماز شده و آن‌را از جمله سنت‌های نبوی به‌شمار آوردند.<ref>نک: الحوادث و البدع، ص69.</ref>  
در حدیث‌نامه‌های [[شیعه]]<ref>الکافی، ج1، ص54؛ بحار الانوار، ج2، ص261، 269.</ref> و اهل سنت<ref>مسند احمد، ج4، ص126-127؛ صحیح مسلم، ج2، ص592؛ کنز العمال، ج16، ص184.</ref> و نیز آثار پژوهشی، در نکوهش بدعت نکات گوناگون گوشزد شده و بدعت، گناهی بزرگ و حرامی آشکار به شمار آمده است. از برنهادن امور تازه در دین باید پرهیز کرد؛ زیرا هر بدعتی گمراهی است.<ref>سنن ابن ماجه، ج1، ص16.</ref> بدعت‌گزار دچار خواری در دنیا و خشم الهی می‌گردد. سرنوشت بدعت‌گزاران همانند سرنوشت گوساله‌پرستان قوم موسی است.<ref>الاعتصام، ص90.</ref>  


بدعت حقیقی و نسبی
بدعت گناهی است که [[توبه]] از آن پذیرفته نیست.<ref>بحار الانوار، ج2، ص296.</ref> ساده‌ترین چیزی که انسان را به مرز کفر می‌کشاند، این است که آن‌چه را خدا نهی کرده، فرمان او بداند و این را اعتقادی دینی بشمارد.<ref>الکافی، ج2، ص415.</ref> عبارت‌هایی چون «شر الامور مُحْدَثاتها» و «ان کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة» در حدیث‌نامه‌های<ref>سنن ابی داود، ج2، ص393؛ سنن النسائی، ج3، ص188.</ref> اهل سنت فراوان آمده‌اند و مُحْدَث به بدعت تفسیر شده است.<ref>فتح الباری، ج13، ص213.</ref>


[[شاطبی]] (م. 790ق.) بدعت را به حقیقی و نسبی تقسیم نموده است. بدعت حقیقی آن است که دلیل شرعی از کتاب، سنت و اجماع بر آن دلالت نکند. بدعت نسبی دو جنبه دارد. به یک اعتبار، مستند به ادله شرعی است و نمی‌توان آن را بدعت شمرد، مثل نماز نافله که فی نفسه مشروع است؛ اما اگر کسی آن را واجب تلقی کند، مرتکب بدعت شده است.<ref>الاعتصام، ص207-208.</ref>  
برخی در بیان بدی بدعت به روایت‌های نکوهش «رای» استناد جسته‌اند؛ زیرا به باور آن‌ها همه بدعت‌ها آرایی غیر اصیل و گمراه کننده‌اند.<ref>الاعتصام، ص76.</ref>  


===تقسیم پنج بخشی بدعت===
==بدعت خوب و بد ==


نظریه تقسیم پنج بخشی بدعت به تعداد احکام شرعی را نخستین‌بار [[عز بن عبدالسلام]] . 660ق.) طرح کرد. بر پایه دیدگاه او، خواندن [[نحو]] برای فهمیدن کلام [[خدا]] بدعتی واجب است. ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن [[نماز تراویح]] در شمار بدعت‌های مستحب است. پدیدار شدن مذاهبی همچون [[جبریه]] و [[قدریه]] از بدعت‌های حرام است.<ref>برای تفصیل بیشتر در باب مذاهب بدعت‌گزار، نک: الحوادث و البدع، ص33، 35.</ref> آراستن مسجدها از بدعت‌های مکروه و [[مصافحه]] در پی نماز صبح و عصر از بدعت‌های مباح است.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص172-173؛ الاعتصام، ص141-142.</ref> باید برای استنباط نوع این‌گونه بدعت‌ها، به قواعد فقهی و شرعی رجوع کرد.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص173.</ref>  
برخی ریشه نظریه تقسیم بدعت به خوب و بد را یک رخداد تاریخی در روزگار [[خلیفه دوم]] دانسته‌اند<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص559.</ref> که به دستور وی از سال 14ق. در شب‌های ماه [[رمضان]]، [[نماز تراویح]] به صورت جماعت برگزار شد؛ عمر این را بدعتی خوب شمرد: «نعم البدعة هذه.»<ref>صحیح البخاری، ج2، ص252؛ الموطّا، ج1، ص114-115؛ النص و الاجتهاد، ص251-252.</ref> یعنی نماز تراویح چه خوب بدعتی است؛ گفتار وی با مجموعه میراث حدیثی<ref>الکافی، ج1، ص56-57؛ مسند احمد، ج4، ص126.</ref> مسلمانان به ویژه مضمون «هر بدعتی گمراهی است» سازگار نبود؛ از این‌رو، عده‌ای از دانشوران اهل سنت همچون [[شافعی]] (م. 204ق.)<ref>البدعه، الواعی، ص88؛ فتح الباری، ج13، ص212.</ref> و [[سیوطی]] (م. 911ق.)<ref>نک: الامر بالاتباع، ص89، 166-171.</ref> برای از بین بردن تعارض میان سخنان عمر و روایت‌های نبوی از بدعت خوب و بد سخن به میان آورده و نماز تراویح را از جمله بدعت‌های خوب معرفی کردند؛ عده‌ای نیز منکر بی‌سابقه بودن این نماز شده و آن‌را از جمله سنت‌های نبوی به‌شمار آوردند.<ref>نک: الحوادث و البدع، ص69.</ref>


[[شاطبی]] مثال‌های یاد شده را در پرتو قواعد فقهی و اصولی، مشمول بدعت اصطلاحی ندانسته و خود این تقسیم را هم امری تازه شمرده که مشروعیت ندارد.<ref>الاعتصام، ص142-159.</ref>  
در مقابل گروهی از دانشمندان اهل سنت با استناد به آیات، روایت‌ها، سخنان صحابه و تابعین تقسیم بدعت به نیک و بد را نپذیرفته و هرگونه بدعت را ناپسند دانسته‌اند.<ref>البدعه، الواعی، ص103.</ref> از باورداران این تحلیل، [[مالک بن انس]] (م. 179ق.)، امام بیهقی (م. 458ق.)، [[طرطوشی|طُرطُوشی]] (م. 520ق.)، [[ابن‌تیمیه]] (م. 728ق.)، [[زرکشی|زَرکَشی]] (م. 794ق.)، [[ابن‌رجب حنبلی]] (م. 795ق.)، ابن‌حجر (م. 852ق.)، [[محمد عبده]]، [[محمد رشید رضا]] و [[حسن البنا]] را می‌توان نام برد.<ref>نک: البدعه، الواعی، ص104-108.</ref>  


===نقد تقسیمات بدعت===
===تقسیم پنج بخشی بدعت===
 
در نقد و رد چنین تقسیماتی برای بدعت، باید به مضمون مشترکی اشاره کرد که با تعبیر «کل بدعة ضلالة» آمده<ref>کنز العمال، ج1، ص173.</ref> و به‌طور کلی و مطلق گمراهی دانسته شده است. بر پایه این سخن، بدعت اصطلاحی حرام قطعی است و تقسیم کردن آن به نیک و بد نادرست است. البته بدعت لغوی را که عام‌تر از معنی اصطلاحی است، می‌توان تقسیم کرد. از همین‌جا می‌توان دریافت که مدافعان بحث تقسیم، به معنای لغوی و نه اصطلاحی بدعت نظر داشته‌اند.<ref>البدعه، سبحانی، ص69.</ref>
 
گروهی از دانشوران اهل سنت تقسیم بدعت به نیک و بد را نپذیرفته و هرگونه بدعت را ناپسند دانسته‌اند.<ref>البدعه، الواعی، ص103.</ref> از باورداران این تحلیل، [[مالک بن انس]] (م. 179ق.)، امام بیهقی (م. 458ق.)، [[طرطوشی|طُرطُوشی]] (م. 520ق.)، [[ابن‌تیمیه]] (م. 728ق.)، [[زرکشی|زَرکَشی]] (م. 794ق.)، [[ابن‌رجب حنبلی]] (م. 795ق.)، ابن‌حجر (م. 852ق.)، [[محمد عبده]]، [[محمد رشید رضا]] و [[حسن البنا]] را می‌توان نام برد. اینان به آیات، روایت‌ها و سخنان [[صحابه]] و [[تابعین]] در رد تقسیم‌های یاد شده استناد کرده‌اند.<ref>نک: البدعه، الواعی، ص104-108.</ref>


===حرمت بدعت اصطلاحی===
از دیگر تقسیم‌بندی‌های «بدعت»، نظریه تقسیم پنج بخشی بدعت به تعداد احکام شرعی است که نخستین‌بار [[عز بن عبدالسلام]] (م. 660ق.) ‌آن‌را طرح کرد. بر پایه دیدگاه او، خواندن [[نحو]] برای فهمیدن کلام [[خدا]] بدعتی واجب است. ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن [[نماز تراویح]] در شمار بدعت‌های مستحب است. پدیدار شدن مذاهبی همچون [[جبریه]] و [[قدریه]] از بدعت‌های حرام است.<ref>برای تفصیل بیشتر در باب مذاهب بدعت‌گزار، نک: الحوادث و البدع، ص33، 35.</ref> آراستن مسجدها از بدعت‌های مکروه و [[مصافحه]] در پی نماز صبح و عصر از بدعت‌های مباح است.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص172-173؛ الاعتصام، ص141-142.</ref> باید برای استنباط نوع این‌گونه بدعت‌ها، به قواعد فقهی و شرعی رجوع کرد.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص173.</ref>  
 
حرمت بدعت اصطلاحی، از مسلمات شریعت اسلامی است و ضروری دین به شمار می‌رود و گاه در قلمرو عقاید، موجب [[کفر]] و [[شرک]] می‌گردد.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص558؛ نک: الاعتصام، ص33-50.</ref> در آیه 21 [[سوره شوری]] {{قلم رنگ|سبز|اَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَاْذَنْ بِهِ الله}} خداوند کسانی را که بدون اجازه او دینی بسازند، سخت نکوهش کرده است.
 
در حدیث‌نامه‌های [[شیعه]]<ref>الکافی، ج1، ص54؛ بحار الانوار، ج2، ص261، 269.</ref> و اهل سنت<ref>مسند احمد، ج4، ص126-127؛ صحیح مسلم، ج2، ص592؛ کنز العمال، ج16، ص184.</ref> و نیز آثار پژوهشی، در نکوهش بدعت نکات گوناگون گوشزد شده و بدعت، گناهی بزرگ و حرامی آشکار به شمار آمده است. از برنهادن امور تازه در دین باید پرهیز کرد؛ زیرا هر بدعتی گمراهی است.<ref>سنن ابن ماجه، ج1، ص16.</ref> بدعت‌گزار دچار خواری در دنیا و خشم الهی می‌گردد. سرنوشت بدعت‌گزاران همانند سرنوشت گوساله‌پرستان قوم موسی است.<ref>الاعتصام، ص90.</ref>  
 
بدعت گناهی است که [[توبه]] از آن پذیرفته نیست.<ref>بحار الانوار، ج2، ص296.</ref> ساده‌ترین چیزی که انسان را به مرز کفر می‌کشاند، این است که آن‌چه را خدا نهی کرده، فرمان او بداند و این را اعتقادی دینی بشمارد.<ref>الکافی، ج2، ص415.</ref> عبارت‌هایی چون «شر الامور مُحْدَثاتها» و «ان کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة» در حدیث‌نامه‌های<ref>سنن ابی داود، ج2، ص393؛ سنن النسائی، ج3، ص188.</ref> اهل سنت فراوان آمده‌اند و مُحْدَث به بدعت تفسیر شده است.<ref>فتح الباری، ج13، ص213.</ref>
 
برخی در بیان بدی بدعت به روایت‌های نکوهش «رای» استناد جسته‌اند؛ زیرا به باور آن‌ها همه بدعت‌ها آرایی غیر اصیل و گمراه کننده‌اند.<ref>الاعتصام، ص76.</ref>  


==تاریخ و مصداق‌های بدعت در حرمین==
[[شاطبی]] مثال‌های یاد شده را در پرتو قواعد فقهی و اصولی، مشمول بدعت اصطلاحی ندانسته و خود این تقسیم را هم امری تازه شمرده که مشروعیت ندارد.<ref>الاعتصام، ص142-159.</ref>


== تاریخ و مصداق‌های بدعت در حرمین ==
در بیان علل و اسباب گرایش به بدعت و بدعت‌گزاری باید به عواملی از این دست اشاره کرد: آگاه نبودن از سازوکارهای خطاب‌ها و عموم‌های قرآن، جهل به مقاصد شریعت، گرایش‌های گمان‌پردازانه، میل‌گرایی و هواپرستی و فرورفتن در متشابهات.<ref>البدعه، باقری، ص75-125؛ البدعه، الواعی، ص119-158.</ref>  
در بیان علل و اسباب گرایش به بدعت و بدعت‌گزاری باید به عواملی از این دست اشاره کرد: آگاه نبودن از سازوکارهای خطاب‌ها و عموم‌های قرآن، جهل به مقاصد شریعت، گرایش‌های گمان‌پردازانه، میل‌گرایی و هواپرستی و فرورفتن در متشابهات.<ref>البدعه، باقری، ص75-125؛ البدعه، الواعی، ص119-158.</ref>