حطیم
حطيم، مکانی در مسجدالحرام، محل سوگند خوردن و نفرين ستمگران و دارای فضيلت بسيار
حطیم در لغت
واژه حطيم از (حـطـم) به معناي شکستن يا کوبيدن، به اشياي خشکِ شکسته شده و کوبيده شده، مانند استخوان گفته ميشود. به گياه خشک و خرد شده نيز حطيم گفتهاند.[۱] حطيم در اصطلاح به بخشي از مسجدالحرام میگويند که در تعيين مکان دقيق آن اقوال مختلفي وجود دارد.
وجه تسمیه
- حطيم محل تحالف و قسم خوردن بوده و کساني که به دروغ سوگند ياد ميکردند يا از ستمگران بودند، دچار مجازات الهي شده، درهم کوبيده و نابود ميشدند.[۲]
- حجگزاران در اين محل بسيار ازدحام کرده، به همديگر فشار ميآوردند تا حدي که بدن و پايشان كوبيده ميشد.[۳]
- پيش از اسلام، لباس طواف حج گزاران جاهلي، که در آنجا انداخته ميشد، به تدريج له و کوبيده ميشد.[۴]
- در اين مکان، با انجام توبه، گناهان انسان بخشيده شده، گويا گناهان کوبيده ميشوند.[۵]
- در زمان حضرت ابراهيم اين مکان آغل و محل خرد کردن علوفه براي گوسفندان بود.[۶]
- به خاطر اينکه ديوارهاي کعبه بالا رفت و ساخته شد، اما اين قسمت از آن محطوم شد و جدا گرديد.[۷]
- در عهد جاهليت دو پيکره بت از اساف و نائله (مرد و زني که به سبب زنا درون کعبه مسخ شده بودند) ساخته و يکي را در زمزم و ديگري را در کعبه، براي عبرتآموزي مردم، نصب کرده بودند و مسافت ميان اين دو محل، براي اموال اهداء شده به کعبه تعبيه شده بود و به آن حطيم گفته ميشد.[۸]
مکان حطیم
درباره محل دقيق حطيم چندين ديدگاه وجود دارد که دو نظر آن مشهور است:
مکان حطیم از دیدگاه شیعیان
عدهاي بين حجرالاسود تا درِ کعبه ميدانند که طبق اين ديدگاه، انتهاي حطيم محدود به ملتزم است. امام صادق(ع)، طبق روايتي، تنها همين موضع را حطيم دانستهاند. اين قول ميان شيعه شهرت بيشتري دارد.[۹]
مکان حطیم از دیدگاه اهل سنت
در منابع اهل سنت اين ديدگاه مشهور است که حجر اسماعیل را حطیم میدانند[۱۰]؛ از جمله مَقدَسي آورده است که به حجر اسماعيل، که آب ميزاب در آن ريخته ميشود، حطيم ميگويند.[۱۱] در شماري از روايات اهل بيت انطباق حطيم بر حجر اسماعيل رد شده است.[۱۲]
مکانهای دیگر برای حطیم
درباره محل حطيم، به جز اين دو قول، اقوال ديگري نيز مطرح شده است؛ از جمله اينکه حطيم را به محدوده بين رکن حجرالاسود تا مقام ابراهيم[۱۳] و در کعبه يا بين رکن حجرالاسود تا مقام ابراهيم[۱۴] يا به محدوده ميان رکن حجرالاسود و مقام ابراهيم و چاه زمزم و حجر اسماعيل،[۱۵] اطلاق کردهاند. برخي ديگر حطيم را به همان چاه کعبه که نذورات در آن انداخته ميشد، اطلاق کردهاند.[۱۶]
فضایل حطیم
درباره فضايل حطيم روايات فراواني از اهل بيت گزارش شده است.
نماز خواندن در حطیم
بر اساس اين روايات، نماز در حطيم فضيلت بسيار دارد؛ زيرا برترين و با شرافتترين مکان روي زمين[۱۷] يا برترين جاي مسجدالحرام[۱۸] است. بر اساس پارهاي از روايات، نماز خواندن در حطيم بر ديگر جاهاي مسجدالحرام برتري دارد.[۱۹]
برترین مکان بعد از کعبه
امام صادق(ع) حطيم را بعد از کعبه، از همه مکانها برتر معرفي کرده است.[۲۰]
از پاکترین مکانها نزد خداوند
پيامبر(ص) پاکترين مکانها را نزد خداوند ميان رکن حجرالاسود و مقام ابراهيم، يعني حطيم، دانستهاند.[۲۱]
پذیرفتهشدن توبه در حطیم
در حديثي، يادآوري شده که حطيم جايي است که توبه آدم(ع) در آن پذيرفته شد.[۲۲] در سخني از پيامبر(ص) حطيم باغي از باغهاي بهشت توصيف شده که هر وقت در آنجا چهار رکعت نماز بخوانند، از عرش ندا ميرسد که تمام گناهان فرد بخشيده شده است.[۲۳]
حطیم در آیات
برخي مفسران آيه شريفه (فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ) را شامل حطيم نيز ميدانند و آن را در کنار صفا، مروه و مقام ابراهيم، از نشانههاي حتمي خداوند قرار دادهاند.[۲۴]
آداب و اعمال حطیم
ياد خداوند
از آداب مهم حطیم یاد خدا است.[۲۵] طبق ديدگاه فقيهان در حطيم دعا کردن، نماز خواندن، گرفتن پرده کعبه [۲۶]، اقرار به گناهان و اظهار خضوع در برابر خداوند، مستحب است.[۲۷]
اجرای لعان
يکي از احکام مربوط به حطيم اجراي لعان در آنجاست؛ چراکه بر حاکم مستحب است در اجراي لعان، تَغليظ در سوگند انجام دهد و تغليظ در سوگند، در زمان مبارک و مکان مقدس، صورت ميگيرد. حطيم براي حاضران در مکه، محل تغليظ در سوگند تعيين شده است.[۲۸]
طواف حول حطیم
اگر حطيم را منطبق بر حجر اسماعيل فرض شود، داخل در مطاف است؛ به اين سبب که بخشي از آن در بناي ابراهيم(ع) داخل كعبه بوده و بعدها بيرون کعبه قرار گرفته است. لذا واجب دانستهاند كه طواف، پيرامون حجر اسماعيل و كعبه انجام شود تا همه كعبه زمان ابراهيم(ع)، داخل در طواف واقع شود.[۲۹]
عدم کفایت حطیم به عنوان قبله
در يک نظر فقهي ديگر اين فرع طرح شده که با وجود اينکه ظاهراً حطيم قسمتي از بيت الله الحرام بوده، لکن استقبال به حطيم در نماز، به گونهاي که نمازگزار فقط حطيم را قبله خود بنهد و رو به کعبه نباشد، کفايت نميکند.[۳۰]
پیشینه حطیم
اقامت آدم (ع) در حطیم
در رواياتي از سفر بسيار حضرت آدم(ع) به مکه و بيتوته او در حطيم ياد شده است. همچنین گفته شده که جبرئيل، لبيک را نخستين بار در حطيم به آدم آموخت.[۳۱]
سیره پیامبر در حطیم
طبق يکي از گزارشها، معراج پيامبر اکرم(ص) از همين مکان شريف رخ داد و شبي که پيامبر به معراج رفت، در حطيم مشغول نماز و دعا خواندن بود.[۳۲] از ديگر گزارشها، اقامه دو بار نماز جماعت جبرئيل در حطيم است که پيامبر اکرم پشت سر جبرئيل اقامه نماز کردند.[۳۳]
در قلمرو سيره نبوي، گزارشهاي متعدد از عمل عبادي حضرت در حطيم نقل شده است؛ از جمله در فتح مکه (سال هشتم هجري) پيامبر و اصحاب وي، بعد از خروج از کعبه، بيت را استلام کرده، در حطيم صورتشان را بر ديوار بيت نهادند.[۳۴]
حطیم در عصر جاهلیت
طبق گزارشهاي منابع اسلامي، در دوره جاهليت، کساني که به دروغ در حطيم سوگند ياد کرده و گواهي به باطل داده بودند، دچار مجازات و عذاب الهي ميشدند.
همچنین از باورهای رایج این دوره بود که مظلومان و بيچارگان، ستمگران و زورگويان را در حطيم نفرين میکردند.
براي همقسم شدن در پيمانها و تعهدهاي قبيلهاي نیز حطيم محل اجراي آن بود. خود قريش نيز هنگام اختلاف با ديگر قبايل، انجام سوگند در حطيم را تجربه کرده بود. اگرچه قريشيان، به خاطر ترس از مجازات الهي، تا حد امکان از قسم خوردن نزد کعبه پرهيز ميکردند، اما با اين حال گروهي از مشرکان مکه، در پاسخ به دعوت اسلام، در حطيم جمع شده و از خداوند درخواست کردند که در صورت بر حق بودن محمد(ص)، آنها را عذاب کند. در موردي مشابه نيز مشرکان قريش، در حطيم، در طرد و محاصره بنيهاشم همپيمان شدند که در اشعار ابوطالب به آن اشاره شده است.
حطیم در عهد خلفا
در عصر خلفا نيز برخی اوقات، مراسم قسامه و سوگند ياد کردن پنجاه نفر، در نفي اتهام قتل، در حطيم اجرا ميشد.
حتی طرح ترورهاي سياسي، با سوگند در حطيم، مؤکد ميشد؛ از جمله ابن ملجم در حطيم سوگند ياد کرده بود که علي(ع) و معاويه را به قتل برساند.
بیعت جبرئیل با امام زمان در حطیم
در پارهاي از روايات شيعي اشاره شده که هنگام ظهور حضرت مهدي، جبرئيل در حطيم نزد ايشان آمده و خود را نخستين بيعت کننده معرفي مينمايد. سپس 313 نفر ياران برگزيده حضرت در همين محل با او بيعت کرده، آغاز ظهور از حطيم، که محل اجابت نفرين مظلومان و نابودي ستمگران است، رقم خواهد خورد. در روايت مشابهي نيز امام حسن عسکری(ع)، ظهور را به حضرت مهدی(ع) مژده داده و از روزی خبر دادند که پرچمهاي زرد و سفيد، بين حطيم و زمزم، در اطراف ايشان برافراشته ميشود و دستهدسته با حضرت بيعت ميکنند.
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج12، ص137ـ 138
- ↑ اخبار مکه، ازرقي، ج2، ص23 ـ24؛ سبل الهدي، ج1، ص207؛ لسان العرب، ج12، ص140
- ↑ الکافي، ج4، ص526؛ علل الشرايع، ج2، ص400
- ↑ الکافي، ج4، ص526؛ لسان العرب، ج12، ص140؛ فتح الباري، ج6، ص268.
- ↑ السرائر، ج1، ص615.
- ↑ بحارالانوار، ج65، ص86؛ المحاسن، ج1، ص92
- ↑ الدر المختار، ج2، ص545، «پاورقي».
- ↑ اخبار مکه، ازرقي، ج2، ص23-24؛ اخبار مکه، فاکهي، ج3، ص271.
- ↑ علل الشرايع، ج2، ص400.
- ↑ صحيح البخاري، ج4، ص248؛ سبل الهدي، ج3، ص158؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج2، ص791
- ↑ احسن التقاسيم، ص72.
- ↑ بحارالانوار، ج96، ص230ـ231؛ وسائل الشيعه، ج13، ص355.
- ↑ بحارالانوار، ج27، ص178؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج2، ص793.
- ↑ شرف النبي، ص406.
- ↑ الدر المنثور، ج1، ص124
- ↑ عمدة القاري، ج16، ص299
- ↑ من لايحضره الفقيه، ج2، ص209؛ الدروس الشرعيه، ج1، ص467؛ الوافي، ج12، ص48.
- ↑ الکافي، ج4، ص525.
- ↑ الکافي، ج4، ص525 ـ526.
- ↑ المحاسن، ج1، ص92؛ تفسير فرات الکوفي، ص223.
- ↑ الکافي، ج4، ص525 ـ526.
- ↑ فقه الرضا، ص222.
- ↑ اخبار مکه، فاکهي، ج1، ص468ـ 469.
- ↑ مجمع البيان، ج2، ص798؛ تفسير نمونه، ج3، ص15.
- ↑ بحارالانوار، ج96، ص373؛ وسائل الشيعه، ج5، ص273.
- ↑ الدروس الشرعيه، ج1، ص467؛ جواهر الکلام، ج20، ص66.
- ↑ الدروس الشرعيه، ج1، ص467 ـ468.
- ↑ جواهر الکلام، ج34، ص62.
- ↑ الميزان، ج3، ص360.
- ↑ الهدايه، ص254
- ↑ من لايحضره الفقيه، ج2، ص229 ـ230.
- ↑ اسد الغابه، ج1، ص27؛ شرف النبي، ص305.
- ↑ اخبار مکه، ازرقي، ج1، ص350.
- ↑ سن ابيداوود، ج1، ص423؛ السنن الکبري، ج5، ص92.
منابع
احسن التقاسيم: محمد بن احمد المقدسی (م.380ق.)، القاهره، مكتبة مدبولي، 1411ق؛
اخبار مکة و ما جاء فيها من الآثار: محمد بن عبدالله الازرقي (م.248ق.)، به کوشش رشدي
الصالح ملحس، مکه، دار الثقافه، 1415ق؛
اخبار مکة في قديم الدهر و حديثه: محمد بن اسحاق الفاکهي (م.275ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛
الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ اسد
الغابة فی معرفة الصحابه: علي بن محمد بن الاثير (م.630ق.)، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛
الاصابة فی تمييز الصحابه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش علي معوض و عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛
انساب الاشراف: احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، تحقيق سهيل صادق زکار و رياض زرکلي، بيروت، دار الفکر، 1417ق؛
بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار: محمدباقر مجلسي (1037-1110ق.)، تصحيح محمدباقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمدمهدي موسوي خرسان، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسة الوفاء، 1403ق؛
البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر بن کثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛
تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوك): محمد بن جرير طبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت،
دار احياء التراث العربي، 1387ق؛
تجارب الامم: ابوعلي احمد بن محمد مسکويه (م.421ق.)، به کوشش ابوالقاسم امامي، تهران، سروش، 1379ش؛
تحفة الابرار: سيد محمدباقر شفتي (م.1260ق.)، به کوشش رجايي، اصفهان، کتابخانه مسجد سيد، 1409ق؛
تفسير فرات الكوفي: الفرات الكوفي (م.307ق.)، به كوشش محمد كاظم، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛
جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام: محمدحسين نجفي (1200-1266ق.)، تحقيق عباس قوچاني، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا؛
الدر المختار: علاءالدين محمد بن علي الحصکفي (م.1088ق.)، بيروت، دار الفکر، 1415ق؛
الدر المنثور في التفسير بالمأثور و هو مختصر تفسير ترجمان القرآن: عبدالرحمان بن ابيبکر السيوطي (849-911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق؛
الدروس الشرعية في فقه الاماميه: محمد بن مکي (م.786ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق؛
روح البيان: اسماعيل حقی البروسوي (م.1137ق.)، بيروت، دار الفكر؛
سبل الهدي: محمد بن يوسف الصالحي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛
السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي: محمد بن احمد بن ادريس (م.598ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1411ق؛
سنن ابيداوود: ابوداوود سليمان بن الاشعث (م.275ق.)، به كوشش سعيد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق؛
السنن الکبري: احمد بن الحسين البيهقي (384-458ق.)، بيروت، دار الفکر، 1416ق؛ السيرة النبويه:
عبدالملک بن هشام (م.8-213ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، دار المعرفه؛
شرف النبي: ابوسعيد خرگوشي (م.406ق.) به کوشش روشن، تهران، بابک، 1361ش؛
صحيح البخاري: محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، به کوشش عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دار الفکر، 1401ق؛
علل الشرايع: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (م.381ق.)، به كوشش بحرالعلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق؛
عمدة القاري: محمود بن احمد البدر العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛
فقه الرضا7: علي بن بابويه (م.329ق.)، مشهد، المؤتمر العالمي للامام الرضا7، 1406ق؛
الکافي: محمد بن يعقوب کليني (م.329ق.)، به کوشش علياکبر غفاري، تهران، انتشارات دار الکتب اسلاميه، 1375ش؛
كمال الدين: صدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1405ق؛
لسان العرب: محمد بن مکرم بن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
لوامع صاحبقراني: محمد تقي مجلسي (م.1070ق.)، قم، دار التفسير (اسماعيليان)، 1376ش؛
مجمع البيان في تفسير القرآن: فضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، مقدمه محمدجواد بلاغي، تصحيح سيد هاشم رسولي محلاتي و فضلالله يزدي طباطبايي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛
المحاسن: احمد بن محمد بن خالد البرقي (م.274ق.)، به کوشش سيد جلالالدين محدث ارموي، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1326ش؛
من لايحضره الفقيه: صدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛
موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري باشا (م.1290ق.)، القاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛
الوافي: محمد بن شاه مرتضي فيض کاشاني (1006-1091ق.)، تحقيق ضياءالدين حسيني و کمالالدين فقيه ايماني، اصفهان، کتابخانه اميرالمؤمنين، 1406ق؛
وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعه): محمد بن الحسن الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت، 1412ق؛
الهدايه: صدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي7، 1418ق؛ تفسير نمونه: ناصر مکارم شيرازی، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1374ش.