ابوبکر بن ابیقحافه
ابوبکر بن ابیقحافه صحابی پیامبر(ص) و نخستین خلیفه
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | عبدالله بن عثمان |
کنیه | ابوبکر |
زادروز و زادگاه | مکه |
محل زندگی | مکه، مدینه |
مهاجر/انصار | مهاجر |
نسب/قبیله | بنیتیم از تیرههای قریش |
خویشان سرشناس | عایشه (دختر) |
مدفن | مسجدالنبی |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | پس از پنجاه نفر |
حضور در جنگها | حضور در تمام غزوات |
هجرت به | مدینه |
دلیل شهرت | نخستین خلیفه پیامبر(ص) |
شخصیتشناسی
ابوبکر عبدالله بن ابیقحافة (عثمان) بن عامر بن عمرو بن کعب از تیره بنوتَیم بن مُرّه قریش[۱] و مادرش اُمّ الخیر سَلْمی بنت صخر بن عمرو بن کعب، دختر عموی ابوقحافه، بود.[۲] بر پایه گزارشی، وی سه سال پیش از عام الفیل زاده شد.[۳] اما با توجه به این که هنگام درگذشتش در سال سیزدهم ق. ۶۳ سال داشته، نمیتوان آن را پذیرفت. نام پیش از اسلام وی عبدالکعبه بود که پیامبر(ص) آن را به عبدالله تغییر داد.[۴] وی به ابوبکر مشهور بود و با القابی چون صدّیق[۵] و عتیق (آزاد شده)[۶] خوانده شده است. در وجه نامگذاری او، سخنان مختلف است.[۷] دانشوران شیعه با استناد به سخن برخی از اهل سنت مانند ابن قتیبه[۸] و ابن عساکر[۹] لقب صدّیق را ویژه امام علی(ع) میدانند. ایشان، خود، با نفی این لقب برای ابوبکر، آن را ویژه خویشتن دانست.[۱۰] نقش انگشتری وی «نِعم القادر الله» یا «عبدٌ ذلیلٌ لربٍ جلیل» بود.[۱۱]
مکه
ابوبکر پیش از بعثت پیامبر به بازرگانی اشتغال داشت. [۱۲][۱۳] اسلام وی را پس از علی(ع) یاد کردهاند.[۱۴] [۱۵] [۱۶] در جریان دعوت پیامبر از قبایل در ایام حج و سالهای پایانی حضور در مکه، ابوبکر به سبب آشنایی با انساب عرب، پیامبر(ص) را همراهی میکرد.[۱۷] با هجرت پیامبر(ص) به مدینه، ابوبکر ایشان را همراهی کرد. [۱۸] به اعتقاد مفسران، آیه ۴۰ سوره توبه درباره این حادثه نازل شده و مراد از ثانِی اثنَینِ ابوبکر است[۱۹] [۲۰]
رسول خدا(ص) میان ابوبکر و سالم مولی حذیفه[۲۱] یا خارجة بن زید[۲۲] پیمان برادری بست. پیشتر در مکه میان او و عمر پیمان برادری بسته شده بود.[۲۳] او بعدها با دختر خارجه ازدواج کرد[۲۴]
او در تمام غزوهها و برخی سرایای روزگار رسول خدا(ص) شرکت داشت[۲۵] بر پایه گزارشی، در غزوه بنیمُصطَلِق به سال پنجم قمری پرچمدار مهاجران بود[۲۶] و در بازگشت از همین غزوه و در پی ماجرای افک برای عایشه آرزوی مرگ کرد.[۲۷]
امارت حج
ابوبکر در سال نهم به عنوان امیر الحاج نخستین حج تمتع اسلام[۲۸] و بر پایه گزارشی، برای ابلاغ سوره برائت از سوی رسول خدا(ص) همراه ۳۰۰ تن از مدینه به قصد مکه حرکت کرد.[۲۹] او در این سفر پنج شترِ قربانی همراه داشت و مأمور شد تا بر خلاف مشرکان، روز عرفه را در عرفات، نه در مَشْعَر، وقوف کند و پس از غروب آفتاب از عرفات و پس از طلوع آفتاب از مَشْعَر بیرون رود. پس از آن که در ذوالحُلَیفَه مُحرم شد، سحرگاهان علی(ع) را در منطقه عَرج ملاقات کرد. نخست گمان کرد که از امیری حج برکنار شده است[۳۰] ؛ ولی با سخنان علی(ع) دانست که با نزول آیات ابتدایی سوره توبه (برائت) علی(ع) تنها مأمور ابلاغ آن آیات شده است.[۳۱] بر این اساس، ابوبکر در کنار علی(ع) به مکه رفت و در جریان حج، پس از ظهر روز هفتم، روز عرفه و پس از ظهر روز عید قربان در منا، خطبههایی خواند.[۳۲] برخی علی(ع) را سرپرست حاجیان و ابلاغکننده آیات برائت میدانند و به استناد روایتی از ابن عباس، بر این باورند که ابوبکر عزل شد و به مدینه بازگشت[۳۳] و نزد پیامبر رفت و از ایشان پرسید: آیا خداوند درباره من آیهای نازل کرده است؟ پیامبر فرمود: نه؛ خداوند فرمانم داد تا جز من یا مردی از من، این وظیفه را ادا نکند.[۳۴]
سرپرستی حاجیان در ایام خلافت
ابوبکر در سال یازدهم قمری عُمَر را سرپرست حاجیان کرد و خود در رجب سال دوازدهم قمری عمره گزارد و در موسم همان سال سرپرستی حاجیان را عهدهدار شد.[۳۵] اما برخی بر این باورند که ابوبکر در ایام خلافتش حج به جا نیاورد و عُمَر یا عَتّاب بن اُسید، کارگزار پیامبر(ص) در مکه[۳۶] یا عبدالرحمان بن عَوْف را به امارت حج تعیین کرد.[۳۷]
حجة الوداع و رحلت پیامبر(ص)
ابوبکر در سفر حجة الوداع شتری همراه داشت که با آن زاد و توشه خود و رسول خدا(ص) را حمل میکرد. با سهل انگاری غلام وی، شتر در مسیر راه گم شد و او غلام خود را تنبیه کرد. پیامبر(ص) او را از این کار نهی نمود.[۳۸] وی در بازگشت از این سفر، از شاهدان غدیر و از نخستین کسانی بود که ولایت علی(ع) را به ایشان تبریک گفتند.[۳۹]
ابوبکر در روزهای پایانی زندگی پیامبر(ص) برخلاف فرمان وی، به بهانه نگرانی از بیماری پیامبر، از حضور در اردوگاه سپاه اُسامه سر پیچید.[۴۰] او همچین بدون اجازه پیامبر و با تلاش دخترش عایشه، امامت جماعت مسجد پیامبر(ص) را عهدهدار شد.[۴۱] در برخی منابع اهل سنت آمده که وی به فرمان رسول خدا، جانشین امامت جماعت در روزهای بیماری ایشان بود.[۴۲]
در پی رحلت رسول خدا(ص)، ابوبکر به مدینه آمد و چون به رخسار پیامبر نگریست، بر خلاف برخی صحابه همچون عمر، به استناد برخی آیات، رحلت ایشان را تصدیق کرد.[۴۳] در پی اختلاف صحابه در تعیین مکان دفن پیامبر، با نقل روایتی از ایشان که پیامبران در مکان درگذشت خود دفن میشوند، به حل مشکل پرداخت.[۴۴] برخی مشابه این گزارش را درباره علی(ع) آوردهاند.[۴۵] نقل کردهاند که در ماتم پیامبر گریست. نیز قصایدی از وی در سوگ رسول خدا(ص) نقل شده است.[۴۶]
واقعه سقیفه و خلافت ابوبکر
پس از رحلت پیامبر(ص) و پیش از دفن ایشان، گروهی از انصار که نگران آینده خود بودند، در سقیفه بنیساعده گرد آمدند و سعد بن عباده خزرجی را برای خلافت نامزد کردند. با اطلاع ابوبکر و عمر از این ماجرا، آن دو همراه ابوعبیده وارد سقیفه شدند. در چگونگی، زمان ورود و گفتوگوی ابوبکر با انصار اختلاف است. بر پایه سخن مشهور، وی برای منصرف ساختن انصار از تصمیمشان، ضمن استناد به حدیث نبوی «الائمة من قریش» خلافت را شایسته مهاجران قلمداد کرد؛ با این استدلال که آنان خویشاوند پیامبرند و با توجه به برتری ایشان بر قبایل دیگر، پیروی مردم را به دنبال خواهند داشت. آنگاه دو همراهش را برای بیعت معرفی کرد. اما آن دو ابوبکر را به خلافت سزاوار دانستند. انصار شورایی شدن خلافت و انتخاب دو امیر از مهاجران و انصار را پیش کشیدند. ابوبکر برای قانع ساختن آنان، وعده داد از انصار وزیر برگزیند. در این فضای آشوبناک، عمر که نگران گسترش اختلاف بود، با ابوبکر بیعت کرد. به دنبال او بشیر بن سعد خزرجی که رقیب سعد بن عباده بود، دست بیعت به سوی ابوبکر گشود. قبیله اوس نیز که از خزرجیان کینه دیرینه داشتند، از نامزدی وی استقبال کردند.[۴۷] قبیله بنیاسلم، از قبایل بادیهنشین که در مدینه ساکن شده بودند[۴۸] ، به حمایت از گردانندگان بیعت با ابوبکر، مسلحانه در کوچههای مدینه مخالفان را تهدید کردند.[۴۹] بدین ترتیب، زمینه بیعت عمومی با ابوبکر فراهم شد. روز بعد، با سخنرانی و زمینهسازی در مسجد النبی، بیشتر مردم با او بیعت کردند. ابوبکر به سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) پرداخت و به ناتوانی خود و چیرگی شیطان بر وی و برتر نبودن خود از دیگران و روش خویش در حکومت اشاره کرد. شیعیان برآنند که این سخنان نشانه عدم صلاحیت وی برای خلافت است. سخن امام علی(ع) نیز بر همین برداشت دلالت دارد.[۵۰] به هر روی، او به خلافت رسید و عمر که در روی کارآوردن او نقشی اساسی داشت، بعدها انتخاب وی را عجولانه و اشتباهی شتابزده (فَلْته) وصف کرد.[۵۱] اما برخی محققان[۵۲] بر پایه شواهد و قراینی، خلافت ابوبکر و عمر را با طرح و برنامه پیشین از جانب ابوبکر و عمر و ابوعبیده میدانند. بعضی از این شواهد عبارتند از: ترک سپاه اسامه و بازگشت به مدینه[۵۳] ، جلوگیری از آوردن کاغذ و دوات برای نگارش وصیت پیامبر(ص)[۵۴] ، تلاش برای اقامه نماز به جای ایشان[۵۵] ، واگذاری خلافت از طرف ابوبکر به عمر و سخن عمر که اگر ابوعبیده زنده بود، او را جانشین خود میکرد[۵۶] ، و این عقیده ابوبکر که نبایست خلافت و نبوت در یک خاندان جمع شود.[۵۷]
خلافت ابوبکر از آغاز با چالشهایی روبهرو بود. بنیهاشم و برخی صحابه برجسته، خواه انصار و خواه مهاجران، از این رو که امام علی(ع) را برای خلافت سزاوار میدیدند، از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. برخی از اینان به رغم تهدیدهای جدی، همچون تهدید به آتش زدن خانه حضرت فاطمه(س) که برای همراهی با علی(ع) در آن گرد آمده بودند، تا مدتها از بیعت خودداری کردند.[۵۸] بر پایه گزارشی، برخی از هواداران امام قصد پایین کشیدن خلیفه از منبر را داشتند که پس از رایزنی با ایشان، از تصمیم خود منصرف شدند.[۵۹] اینان در محله بنیبیاضه گرد آمدند و به خلافت ابوبکر اعتراض نمودند.[۶۰] در میان مخالفان خلافت ابوبکر، ابوسفیان نیز جای داشت که امام علی(ع) چون از نیت او آگاه بود، تشویق او به قیام بر ضد ابوبکر را نادیده گرفت. البته او پس از آن که فرزندانش، یزید و معاویه، صاحب منصب شدند، از مخالفت دست برداشت.[۶۱]
اهل سنت برای مشروع نشان دادن خلافت ابوبکر به روایتهایی از پیامبر(ص) استناد کردهاند که برخی از محدثان خودشان آنها را ساختگی دانستهاند.[۶۲] امامت جماعت هنگام بیماری رسول خدا از علل مشروعیت خلافت او شمرده شده است.[۶۳] اما اینگونه روایتها هم دارای معارض هستند[۶۴] و هم با اخبار رسیده از طرق شیعه[۶۵] و نیز با عملکرد وی در انتخاب خلیفه پس از خود ناسازگارند.
اقدامات ابوبکر در زمان خلافت
ابوبکر به استناد حدیثی از رسول خدا(ص) که پیامبران ارث بر جای نمیگذارند، فدک را از فاطمه(س) گرفت و این به رغم شهادت گواهانی چون امام علی(ع) و ام ایمن بود.[۶۶] وی در واپسین لحظات عمرش از این کار خود تأسف خورد.[۶۷]
اعزام سپاه اسامه برای نبرد با روم که با پیروزی بازگشت، از کارهای اوست.[۶۸] نبرد با مخالفان و اهل ردّه و سرکوب سخت آنان به فرماندهی خالد بن ولید نیز به فرمان وی رخ داد. در این میان، خالد برخی کارهای خلاف شرع انجام داد و با نظر به مصلحتاندیشی خلیفه و به رغم تأکید برخی صحابه برای اجرای حکم الهی، مجازات نشد. دستگاه خلافت بر پایه ادلهای همه مخالفان خود را در شمار مرتدان قرار داد[۶۹] ، در حالی که اینان چند دسته بودند: پیامبران دروغین[۷۰] ، مخالفان خلافت ابوبکر، خودداریکنندگان از پرداخت زکات به دولت مدینه[۷۱] و اهل ردّه.[۷۲]
با پایان یافتن جنگهای ردّه، ابوبکر نیروهای خود را با انگیزههای سیاسی، اقتصادی و مذهبی برای فتح عراق و شام بسیج کرد. او ابتدا به پیشنهاد مثنی بن حارثه شیبانی از ساکنان عراق که از ضعف سپاهیان ساسانی در عراق باخبر بود و به فرماندهی خالد بن ولید، شهرهای حیره، انبار و عین التمر را که در قلمرو ساسانی قرار داشتند، فتح کرد.[۷۳] همزمان با این فتوحات، چهار لشکر را برای فتح شام فرستاد و ابوعبیده را به فرماندهی کل آن سپاه برگزید.[۷۴] وی برای تقویت سربازان در برابر سپاه بزرگ هراکلیوس امپراتور روم، خالد بن ولید را از عراق به سوی شام گسیل داشت و فرماندهی تمام نیروها را به او سپرد.[۷۵] مسلمانان در این نبرد توانستند با شکست رومیان، در واپسین روزهای حکومت او، دمشق را محاصره کنند.[۷۶]
گزارشهایی از حقوق روزانه او پس از خلافت حکایت دارند که در تعییین مقدار آن اختلاف است.[۷۷] او در جمعآوری و تقسیم بیتالمال و رفتار با اهل کتاب، برخلاف خلفای پس از خود، به سیره پیامبر رفتار کرد. از مسیحیان نجران و زرتشتیان جزیه گرفت[۷۸] و غنایم را مساوی قسمت کرد و پیشنهاد تقسیم نابرابر غنایم را نپذیرفت.[۷۹] بر پایه برخی از گزارشها، جمعآوری ابتدایی قرآن به فرمان او و پس از کشتهشدن بسیاری از قاریان در نبرد یمامه به سال ۱۲ق انجام شد.[۸۰]
او که در شش ماهه نخست خلافت در سنح ساکن بود، محل بیت المال را همان جا قرار داد و پس از سکونت در مدینه، آن را به خانه خود منتقل کرد.[۸۱] اقطاعات ابوبکر به برخی صحابه مانند طلحه و زبیر، مخالفت عمر را در پی داشت.[۸۲]
پس از رحلت رسول خدا(ص) میان اصحاب درباره سهم رسول خدا(ص) و ذوی القربی از غنایم اختلاف پیش آمد.[۸۳] ابوبکر سهم ذوی القربی را قطع کرد[۸۴] و به یتیمان و مساکین داد. به روایتی او این سهم را در تهیه ساز و برگ نظامی و رزمندگان بهکار گرفت.[۸۵] وی با اصرار بر این که رسول خدا(ص) فدک را پس از رحلتش برای همه مسلمانان قرار داده است، فاطمه(س) را از آن محروم کرد[۸۶] و در برابر احتجاج وی گریست.[۸۷] او از پذیرش گواهی ام اَیمَن به بهانه زن بودنش و گواهی علی(ع) به دلیل منفعتخواهی شخصی وی خودداری کرد.[۸۸] از این رو، فاطمه(س) تا پایان عُمْر از وی دوری نمود.[۸۹]
ابوبکر حد شرب خمر را برخلاف رسول خدا ۴۰ ضربه تعیین کرد.[۹۰] وی به رغم برخورد شدید با دزدان غنایم، از اجرای حد سرقت بر آنان خودداری میکرد.[۹۱] به نقل ذهبی، او با گرد هم آوردن مردم، آنان را از نقل حدیث از این رو که موجب اختلاف میشود، بر حذر داشت و ۵۰۰ حدیث را که خود گرد آورده بود، از عایشه خواست و همه را سوزاند.[۹۲]
بنا بر روایتی از ابن شهاب زُهری، رسول خدا(ص) و ابوبکر به کسی منصب قضاوت ندادند. اما برخی گزارشها عمر را قاضی ابوبکر دانستهاند.[۹۳] در روزگار او سه طلاق در یک مجلس، یک طلاق به شمار میآمد.[۹۴]
وصیت و مرگ ابوبکر
ابوبکر بر اثر بیماری در هفتم جمادی الاخره سال ۱۳ق. پس از دو سال و سه ماه و ۲۶ روز خلافت در ۶۳ سالگی درگذشت.[۹۵] با آن که در تقسیم بیت المال سختکوش بود و پس از مرگش مالی را در بیت المال باقی نگذاشت[۹۶] ، هنگام مرگ ثروتی درخور شامل نخلستانی از غنایم بنینضیر و زمینهایی در بحرین، غابه و خیبر از خود بر جای نهاد. گزارشها از بخشش قسمتی از این ثروت هنگفت به عایشه در روزهای پایانی حیات وی خبر میدهند.[۹۷]
او هنگام مرگ به رغم مخالفت برخی صحابه از جمله عبدالرحمن بن عوف که از تندخویی عمر بیم داشتند، عمر را به جانشینی خود برگزید و در پاسخ به اعتراض مخالفان، او را شایستهترین فرد برای خلافت دانست.[۹۸] امیرمؤمنان این انتخاب را جبران تلاشهای عمر در قدرتبخشی به ابوبکر و کاری قابل پیشبینی دانست و از این کار وی که به رغم شایسته ندانستن خود برای خلافت و تقاضای عزل خویش، جانشین انتخاب کرد، اظهار شگفتی نمود.[۹۹] برخی گزارشها انتخاب عمر را طی مشورت ابوبکر با شماری از صحابه دانستهاند.[۱۰۰]
ابوبکر هنگام مرگ آرزو میکرد که علف چرندگان بود و از ارتکاب چند کار همانند بر عهده گرفتن خلافت، حمله به خانه حضرت فاطمه(س) و شکستن حرمت ایشان و زنده سوزاندن ابن فجائه سلمی در بقیع تأسف خورد.[۱۰۱] بر پایه وصیت او، همسرش اسماء دختر عمیس او را غسل داد و در پارچههایی کهنه کفن کرد. عمر شبانه در فاصله میان منبر و قبر رسول خدا(ص) بر وی نماز گزارد و او را بر پایه وصیتش کنار قبر رسول خدا(ص) دفن کرد.[۱۰۲]
ابوبکر را از مفتیان روزگار پیامبر دانستهاند. عبدالله بن عمر تنها او و عمر را مفتیان روزگار خود میشمرد.[۱۰۳] از او بیش از ۱۰۰ روایت نقل شده[۱۰۴] که در برخی از آنها تردید جدی راه دارد.[۱۰۵] برخی از گزارشها از ناتوانی وی در پاسخگویی به شبهات دانشمندان یهود حکایت دارند. آنان که بر پایه آموزههای تورات توقع داشتند خلیفه پیامبر گرامی، عالمترین فرد امت باشد، پس از پرسش درباره صفات الهی و ناتوانی او در پاسخ به آن، با واکنش تند وی مواجه شدند. امیرمؤمنان دید که آنان اسلام را به تمسخر گرفتند و بر اثر رفتار ابوبکر، آن را دروغ پنداشتند. پس پاسخ آنان را داد و ایشان را قانع ساخت.[۱۰۶]
نام ابوبکر در شمار صحابه بشارت داده شده به بهشت[۱۰۷] و از حواریان رسول خدا(ص)آمده است. اما ابن کلبی، تنها زُبَیر را حواری ایشان دانسته است.[۱۰۸]
قُتَیله دختر عبدالعُزی، اُم رُومان دختر عامر بن عُوَیمر[۱۰۹] ، اسماء دختر عُمَیس خَثْعَمی و حبیبه دختر خارجة بن زید خزرجی[۱۱۰] همسران ابوبکر بودند. عبدالله، عبدالرحمن و محمد، پسران او و عایشه همسر پیامبر(ص) که در رویدادهای گوناگون به ویژه جنگ جمل نقشی مهم داشت، اسماء مادر عبدالله بن زبیر بن عوام و ام کلثوم دختران او بودند. محمد فرزند ابوبکر، پس از مرگ وی و ازدواج همسرش اسماء با امیرمؤمنان(ع) در دامن ایشان پرورش یافت و در شورش مسلمانان بر ضدّ عثمان از جمله معترضان بود و در خلافت امیرمؤمنان(ع) از یاران و فرماندهان نظامی و کارگزار ایشان در مصر گشت.[۱۱۱] او سرانجام به دست لشکر معاویه و به فرمان عمرو بن عاص کشته شد و جنازهاش را در پوست الاغی نهاده، سوزاندند.[۱۱۲] نسل محمد از طریق فرزندش قاسم ادامه یافت.[۱۱۳] قاسم از فقیهان هفتگانه مدینه و پدر ام فَروه، همسر امام باقر(ع)، بود. عبدالرحمان در نبرد بدر مشرکان را یاری داد. برخی از مفسران نزول آیات {وَالَّذِی... مَا هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ أُولَئِک الَّذِینَ...} (احقاف/۴۶، ۱۷-۱۸) را درباره وی دانستهاند. او هنگام صلح حدیبیه مسلمان شد.[۱۱۴] بیشترین نسل ابوبکر از طَلْحَه، نواده عبدالرحمان بن ابیبکر، با نام طَلحیون ادامه یافت.[۱۱۵] رسول خدا(ص)، زُبَیر، طَلْحَه و عبدالرحمان احول از دامادهای ابوبکر بودند.[۱۱۶]
روابط خاندان ابوبکر چنان تیره بود که هر یک خود را به یکی از القاب و صفات او منتسب میکرد و بدین ترتیب، تیرههای آل ابیعتیق، آل صدّیق، آل ثانی اثنین، و آل صاحب غار پدید آمدند.[۱۱۷] به گفته مستوفی (م.۷۹۷ق.) از نسل وی در قزوین سلسله حکومتگر افتخاریان پدید آمدند و تحت حاکمیت مغولان از دوره منگوقاآن (م.۶۵۵ق.) تا الجایتو (م.۷۱۶ق.) در بیشتر اوقات حکومت کردند.[۱۱۸]
بلال، عامر بن فُهیره، زِنّیره، اُمّ عُبَیس، کنیزی از بنو عَمْرو بن مُؤَمّل، نَهْدِیه و دخترش بردگانِ شکنجه شده قریش بودند که ابوبکر آنان را آزاد کرد.[۱۱۹] خطبه رسول خدا(ص) در وصف قیامت و پرهیز از دنیا سبب شد ۱۰ تن از صحابه یعنی ابوبکر، عبدالله بن عُمَر، سالم مولی حُذَیفَه، امیرمؤمنان علی۷، سلمان، مقداد، ابوذر، عبدالله بن مسعود و معقل بن مقرن که در خانه عثمان بن مظعون گرد آمده بودند، تصمیم به دنیاگریزی و ترک لذتهای دنیا بگیرند که آیه {یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تُحَرِّموا طَیبتِ ما اَحَلَّ اللَّهُ لَکم} (مائده/۵، ۸۷) نازل شد و آنان را از این کار بازداشت.[۱۲۰] بنا بر نقلی دیگر از ابن عباس، این آیه درباره امام علی(ع) و یاران او نازل شد.[۱۲۱] ابومخنف و دیگران احتجاج امام حسن(ع) با معاویه و استدلال به نزول این آیه درباره امام علی(ع) را نقل کردهاند.[۱۲۲] از امام صادق(ع) نزول این آیه درباره امام علی(ع)، بلال و عثمان بن مظعون روایت شده است.[۱۲۳]
پانویس
- ↑ الطبقات، ج۵، ص۱۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۱.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۷.
- ↑ الاصابه، ج۴، ص۱۴۶-۱۴۷.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۲۶-۱۲۸؛الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.
- ↑ المعارف، ص۱۶۹.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۳.
- ↑ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۹۸.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۶۶؛ الطبقات، ج۳، ص۱۲۸؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۹۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۶، ص۶۲؛ شرح الاخبار، ج۲، ص۳۸۲-۳۸۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ جامع البیان، ج۱۰، ص۹۶؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۰؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۶۶.
- ↑ المعارف، ص۲۷۳.
- ↑ المحبّر، ص۷۳.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۲۰۶.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۳۰.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۴۰۷.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۴۳۳.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۰۷۷؛ الطبقات، ج۳، ص۱۳۲.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۱۸۸.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۰۷۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۱۹۰.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۰۷۸.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳؛ الارشاد، ج۱، ص۶۵.
- ↑ مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۳۹.
- ↑ المحبّر، ص۱۲.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۲۱۷.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۰۹۳-۱۰۹۵.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۱۱.
- ↑ السقیفة و فدک، ص۷۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴؛ الارشاد، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ الفصول المختاره، ص۱۲۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۹.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۶؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۸، ۲۴۱-۲۴۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱.
- ↑ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۳۴؛ کفایة الاثر، ص۱۲۶.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۲۴۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۵؛ قس: مناقب، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۲-۱۶؛ انساب الاشراف ج۲، ص۲۶۲-۲۶۳.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۹؛ الجمل، ص۱۱۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۳۶؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲.
- ↑ الشافی، ج۳، ص۱۰۲-۱۰۸؛ الغدیر، ج۷، ص۹۲-۹۳.
- ↑ فدک در تاریخ، ص۷۳؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۲۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۸۴، ۱۸۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۱۸۷؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۳۷؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۷۵.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۹۰.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۶۱.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۳۴۲-۳۴۳؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷.
- ↑ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ السقیفة و فدک، ص۴۹.
- ↑ الخصال، ص۴۶۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۷۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۷۹.
- ↑ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ السقیفة و فدک، ص۴۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۷، ۲۷۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ سنن ترمذی، ج۵، ص۲۷۶؛ الموضوعات، ج۱، ص۳۱۸.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۳۶؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۶۶.
- ↑ الشافی، ج۴، ص۱۵۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۹۸.
- ↑ الارشاد، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۲۵۰؛ مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۹.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۵.
- ↑ الخراج، ص۸۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۴؛ البدایة و النهایه، ج۶، ص۳۱۲.
- ↑ الجمل، ص۵۸؛ الفتوح، ج۱، ص۲۰؛ الافصاح، ص۱۲۰-۱۲۱.
- ↑ المعارف، ص۳۳۳.
- ↑ الفتوح، ج۲، ص۲۹۵-۳۰۷.
- ↑ الفتوح، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹.
- ↑ فتوح الشام، ج۱، ص۲۲.
- ↑ الفتوح، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۳۶-۱۳۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۶.
- ↑ الخراج، ص۷۳، ۱۲۹، ۱۳۱.
- ↑ الخراج، ص۴۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج۶، ص۹۸-۹۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۶۴۱؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۴.
- ↑ الخراج، ص۲۱؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۹.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۸۳.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۶۹۷.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۲۴۰؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۷.
- ↑ قس: الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ الاختصاص، ص۱۸۳-۱۸۵؛ الشافی، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۶-۷؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۴۲.
- ↑ الام، ج۶، ص۱۹۵؛ المصنف، عبدالرزاق، ج۷، ص۳۷۷-۳۷۸.
- ↑ الخراج، ص۱۷۲.
- ↑ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۳-۵؛ کنز العمال، ج۱۰، ص۲۸۵.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.
- ↑ مسند الشافعی، ص۱۹۲؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۴؛ المسائل الصاغانیه، ص۸۴.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۴۴، ۱۶۰.
- ↑ المصنف، عبدالرزاق، ج۹، ص۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۸۸؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۱۱۶.
- ↑ معانی الاخبار، ص۳۶۱؛ نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲-۳۳؛ الفصول المختاره، ص۲۴۷.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۱۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۹؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۱.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۷.
- ↑ معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۶.
- ↑ الغدیر، ج۷، ص۱۰۹.
- ↑ الارشاد، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۱۸۷؛ الغدیر، ج۱۰، ص۱۱۸.
- ↑ المحبّر، ص۴۷۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۱.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۲۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۷؛ الامالی، ص۷۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶۶.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۱۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۱-۱۰۴.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.
- ↑ المحبّر، ص۸۶.
- ↑ المعارف، ص۱۷۴-۱۷۵.
- ↑ تاریخگزیده، ص۷۹۸.
- ↑ المعارف، ص۱۷۷.
- ↑ اسباب النزول، ص۱۳۷؛ مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۴.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۳۲؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۱۸.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۴۰۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۵.
منابع
- الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق
- الاختصاص: المفید (م.۴۱۳ق.)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق
- الارشاد: المفید (م.۴۱۳ق.)، به کوشش آل البیت:، بیروت، دار المفید،۱۴۱۴ق
- اسباب النزول: الواحدی (م.۴۶۸ق.)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه،۱۴۱۱ق
- الاستغاثه: ابوالقاسم الکوفی (م.۳۵۲ق.)
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل،۱۴۱۲ق
- اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، به کوشش علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
- الافصاح فی الامامه: المفید (م.۴۱۳ق.)، قم، البعثه، ۱۴۱۴ق
- الام: الشافعی (م.۲۰۴ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق
- الامالی: المفید (م.۴۱۳ق.)، به کوشش غفاری و استاد ولی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق
- الامامة و السیاسه: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش طه محمد، الحلبی و شرکاه
- امتاع الاسماع: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
- انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
- بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق
- بحر العلوم: السمرقندی (م.۳۷۵ق.)، به کوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
- تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
- تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی (پس از۷۳۰ق.)، به کوشش نوایی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ش
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
- التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی
- تذکرة الحفّاظ: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی
- تذکرة الموضوعات: محمد طاهر الفتنی (م.۹۸۶ق.)
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق
- تفسیر فرات الکوفی: الفرات الکوفی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش
- التنبیه و الاشراف: المسعودی (م.۳۴۵ق.)، بیروت، دار صعب
- جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
- الجمل و النصرة لسید العتره: المفید (م.۴۱۳ق.)، قم، مکتبة الداوری
- الخراج: ابویوسف یعقوب بن ابراهیم (م.۱۸۲ق.)، بیروت، دار المعرفه
- الخصال: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش
- دائرة المعارف قرآن کریم: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش
- دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م.۳۶۳ق.)، به کوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، ۱۳۸۳ق
- دلائل النبوه: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
- رسائل المرتضی: السید المرتضی (م.۴۳۶ق.)، به کوشش حسینی و رجائی، قم، دار القرآن، ۱۴۰۵ق
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق
- السقیفه و فدک: احمد بن عبدالعزیز الجوهری (م.۳۲۳ق.)، به کوشش هادی امینی، بیروت، شرکة الکتبی، ۱۴۱۳ق
- سنن الترمذی: الترمذی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق
- السیرة النبویه: ابن هشام (م.۲۱۸ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی
- السیرة النبویه: احمد زینی دحلان (م.۱۳۰۴ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی
- الشافی فی الامامه: السید المرتضی (م.۴۳۶ق.)، به کوشش حسینی، تهران، مؤسسة الصادق۷، ۱۴۱۰ق
- شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار:: النعمان المغربی (م.۳۶۳ق.)، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق
- شرح نهج البلاغه: ابن ابیالحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
- صحیح البخاری: البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق
- صحیح مسلم: مسلم (م.۲۶۱ق.)، بیروت، دار الفکر
- الصحیح من سیرة النبی۹: جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، ۱۴۱۴ق
- الصراط المستقیم: زین الدین العاملی النباطی (م.۸۷۷ق.)، به کوشش بهبودی، المکتبة المرتضویه، ۱۳۸۴ق
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
- الغدیر: الامینی (م.۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش
- فتوح البلدان: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش صلاح الدین، قاهره، النهضة المصریه، ۱۹۵۶م
- فتوح الشام: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
- الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق
- فدک در تاریخ: محمد باقر صدر، ترجمه: عابدی، تهران، روزبه، ۱۳۶۰ش
- الفصول المختاره: المفید (م.۴۱۳ق.)، قم، دار المفید،۱۴۱۳ق
- الکنی و الاسماء: ابن حماد الدولابی (م.۳۱۰ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
- الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
- کشف الاسرار: میبدی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش
- کشف الغمه: علی بن عیسی الاربلی (م.۶۹۳ق.)، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق
- کفایة الاثر: علی بن محمد خزاز قمی (م.۴۰۰ق.)، به کوشش کوه کمری، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق
- کنز العمال: المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
- اللآلی المصنوعة فی الاحادیث الموضوعه: سیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
- مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
- مجمع الزوائد: الهیثمی (م.۸۰۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق
- المحبّر: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
- مدینهشناسی: سید محمد باقر نجفی، ۱۳۶۴ش
- مروج الذهب: المسعودی (م.۳۴۶ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق
- المسائل الصاغانیه: المفید (م.۴۱۳ق.)، به کوشش سید محمد قاضی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر
- مسند الشافعی: الشافعی (م.۲۰۴ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه
- المصنّف: ابن ابیشیبه (م.۲۳۵ق.)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
- المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م.۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی
- المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش
- معانی الاخبار: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ش
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
- المعجم الکبیر: الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق
- معرفة الصحابه: ابونعیم الاصفهانی (م.۴۳۰ق.)، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۹ق
- المعیار و الموازنه: الاسکافی (م.۲۲۰ق.)، به کوشش محمودی، ۱۴۰۲ق
- المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
- مکاتیب الرسول: احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، ۱۴۱۹ق
- مناقب آل ابیطالب: ابن شهر آشوب (م.۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق
- موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره: احمد زکی یمانی، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق
- الموضوعات: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش عبدالرحمن، مدینه، المکتبة السلفیه، ۱۹۶۹م
- الموطّأ: مالک بن انس (م.۱۷۹ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق
- المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق
- نهج البلاغه: شرح عبده، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۲ق
- وفاء الوفاء: السمهودی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.