ازاله مو در منابع فقهی، به معنای از میان بردن مو با هر وسیله ممکن است. حکم ازاله مو در حال احرام، با استناد به آیات قرآن و روایات از دیدگاه فقهای امامیه و اهل‌سنت حرام دانسته‌ شده است. فقیهان همه مذاهب اسلامی بر اصل وجوب کفاره برای ازاله در حالت احرام اتفاق نظر دارند، هر چند در جزئیات آن اختلاف نظر دیده می‌شود. با این حال در پاره‌ای موارد، ازاله موی احرام‌گزار جایز دانسته شده است.

احکام احرام
واجبات
شروع از میقاتنیتلباس احرامتلبیه
محرمات احرام
مشترک بین زن و مرد
شکار حیوانات خشکیکشتن جانوران بدنکندن درختانالتذاذ جنسیآمیزشاستمناءعقد ازدواجفسوقجدالزینتبوی خوشروغن مالیدن به بدننگاه کردن در آینهسرمه کشیدنازاله موناخن گرفتنخون برون آوردنکشیدن دندانحمل سلاح
ویژه مردان
پوشیدن لباس دوختهپوشاندن سراستظلال
ویژه زنان
پوشاندن صورتپوشاندن دست
دیگر احکام
مستحبات احرام
مکروهات احرام

مفهوم‌شناسی

ازاله از ریشه «ز ـ و ـ ل» و به معنای رفع کردن و زدودن، از میان بردن، و دور ساختن است.[۱]مقصود از ازاله مو در منابع فقهی، ستردن و از میان بردن مو با هر وسیله ممکن است. این موضوع به‌منزله یکی از محرمات احرام، در قرآن کریم[۲] و روایات[۳] و در نخستین منابع فقهی مطرح‌شده است.[۴]

حکم ازاله موی احرام‌گزار

حکم ازاله موی احرام‌گزار از دیدگاه فقهای امامیه و اهل‌سنت:

از دیدگاه فقهای امامیه

همه فقیهان امامی،[۵] ازاله مو از سراسر بدن احرام‌گزار از جمله سر، صورت، ابرو، زیر بغل و شرمگاه را جز در صورت ضرورت، حرام دانسته‌اند. [۶] در حرمت ازاله، فرقی میان انواع آن چون تراشیدن، کندن و ازاله با مواد زایل‌کننده نیست. [۷] همچنین کم یا بسیار بودن مقدار مو اثری در این حکم ندارد.[۸]

فقیهان با توجه به عمومیت دلیل، ازاله موی احرام‌گزار به دست دیگری را حتی اگر محرم نباشد، حرام می‌دانند.[۹] در جواز ازاله موی غیر محرم به دست احرام‌گزار اختلاف است.[۱۰] برخی از فقیهان متقدم[۱۱] و متأخر امامی[۱۲] به جواز آن قائل هستند. دیدگاه دیگر در این باره، حرمت ازاله است که برخی از فقیهان مقدم[۱۳] و متأخر[۱۴] و شماری از فقیهان هم‌روزگار[۱۵] بدان باور دارند.

از دیدگاه فقهای اهل‌سنت

به باور همه فقیهان مذاهب اهل سنت[۱۶] نیز ازاله موی احرام‌گزار حرام است؛[۱۷] خواه خودش ازاله کند و خواه دیگری.[۱۸] به باور آنان، تفاوتی میان تراشیدن یا کوتاه کردن و کندن و غیر آن نیست و هر ازاله‌ای حرام به شمار می‌رود. [۱۹]

فقیهان مذاهب اهل سنت نیز درباره جواز ازاله موی غیر محرم به دست احرام‌گزار اختلاف نظر دارند. ابوحنیفه به حرمت قائل است.[۲۰] این نظر به مالک بن انس نیز منسوب است؛[۲۱] هر چند اعتقاد به جواز هم به او نسبت یافته است.[۲۲] شافعیان، حنبلیان[۲۳] و برخی از فقیهان متقدم مانند مجاهد، عطاء، اسحاق و ابوثور این نظر را پذیرفته‌اند.[۲۴]

موارد جواز ازاله مو

در فقه اسلامی، در پاره‌ای موارد، ازاله موی احرام‌گزار جایز به شمار رفته است:

  • زیانباربودن مو

به اتفاق فقیهان امامی[۲۵] در مواردی که وجود مو باعث زیان دیدن و آزار احرام‌گزار گردد، ازاله آن جایز است؛[۲۶]خواه ضرر ناشی از رویش مو در محل خاصی مانند چشم باشد و خواه از جهت آن که دفع ضرر یا درمان بیماری وابسته به آن است.[۲۷] فقیهان مذاهب اهل سنت نیز ازاله مو را درصورت آزار دیدن و زیان احرام‌گزار را جایز می‌دانند.[۲۸]

  • هنگام وضو و غسل

از دیدگاه فقیهان شیعه[۲۹] و برخی از اهل سنت[۳۰] کنده شدن غیرعمدی موی احرام‌گزار به هنگام وضو و غسل اشکال ندارد، هر چند مستحب باشد.[۳۱]

کفاره ازاله مو در حال احرام

فقیهان همه مذاهب اسلامی[۳۲] بر اصل وجوب کفاره برای ازاله در حالت احرام اتفاق نظر دارند، هر چند در جزئیات آن اختلاف نظر دیده می‌شود:

دیدگاه فقیهان امامیه

از دید مشهور فقیهان امامی،[۳۳] کفاره ازاله موی سر در صورت اضطرار، سه روز روزه گرفتن یا اطعام شش مسکین ـ دو مد طعام برای هر مسکین ـ یا قربانی کردن یک گوسفند، به‌گونه واجب تخییری، است. بیشتر فقیهان امامی به پشتوانه ادله عام کفارات و حدیث‌های خاص، کفاره ازاله عمدی مو در غیر اضطرار را قربانی کردن یک گوسفند دانسته‌اند.[۳۴] البته شماری از آنان از باب احتیاط به این حکم باور دارند.[۳۵] گفتنی است در دیدگاه برخی از فقیهان، این کفاره تخییری به موی سر اختصاص ندارد و ازاله دیگر موهای بدن، جز موارد خاص یاد شده در روایات، نیز همین حکم را دارد[۳۶] برخی این تعمیم را نپذیرفته، کفاره ازاله دیگر موهای بدن را جز در موارد خاص، به پشتوانه روایت‌هایی، صدقه دادن به مسکین دانسته‌اند.[۳۷] کفاره ازاله مو از برخی جای‌های بدن، به طور خاص در حدیث‌هایی مطرح شده و پشتوانه فقیهان قرار گرفته است. مثلاً ازاله موی زیر یکی از دو بغل، کفاره اطعام سه مسکین را در پی دارد. [۳۸]

ازاله موی احرام‌گزار به دست دیگری، حتی اگر محرم باشد، صرف نظر از جواز یا حرمت این کار، کفاره‌ای در پی ندارد، مگر آن که ازاله به دستور احرام‌گزار یا با اجازه وی صورت گیرد که در این صورت، پرداخت کفاره بر او واجب می‌شود. در صورتی که ازاله مو به سبب فراموشی یا جهل احرام‌گزار صورت گیرد، به پشتوانه ادله عام مانند حدیث رفع و نیز ادله خاص، کفاره واجب نمی‌گردد.[۳۹]

دیدگاه فقیهان اهل‌‌سنت

فقيهان ديگر مذاهب اسلامي نيز ازاله مو به دست احرام‌گزار را مشمول کفاره دانسته‌اند. حنفيان[۴۰]، مالکيان[۴۱] و ظاهريان[۴۲] در صورت ازاله مو به سبب عذر و اضطرار، احرام‌گزار را ميان قرباني کردن يک گوسفند، اطعام شش مسکين و سه روز روزه گرفتن مخير دانسته‌اند. کفاره ازاله مو از ديدگاه شافعيان نيز يکي از اين سه گزينه است، خواه در حالت اضطرار صورت گيرد يا اختيار.[۴۳] ولي حنفيان بر آنند که با ازاله عمدي موي زياد، قرباني گوسفند و با ازاله عمدي‌ موي کم، پرداخت صدقه واجب مي شود. اما درباره تعيين مقصود از موي کم و زياد، اختلاف نظر دارند.[۴۴][۴۵]

برخي از احکام جزئي ازاله مو

برخی از احکام جزئی ازاله مو درباره شخص محرم:

خاراندن بدن و سر

فقيهان امامي در جواز دست کشيدن و خاراندن بدن و سر در حال احرام، اختلاف نظر دارند. برخي از فقيهان براي اجتناب از جدا شدن مو، از اين کار نهي کرده‌اند يا به لزوم احتياط در اين ‌باره باور دارند.[۴۶] برخي آن را مکروه شمرده‌اند.[۴۷] بعضي از فقيهان هم‌روزگار ما اين کار را اگر به جدا شدن مو از بدن نينجامد، جايز شمرده‌‌اند.[۴۸] بيشتر فقيهان اهل‌سنت خاراندن بدن را بر مُحرم جايز مي‌دانند، مگر آن که به جدا شدن مو از بدن بينجامد.[۴۹]

قطع عضو دارای مو

به باور برخي از فقيهان، همچون علامه حلي، اگر احرام‌گزار عضوي از بدن را که مو دارد، قطع کند، کارش از جهت ازاله مو حرمت ندارد و مشمول کفاره نيست؛ زيرا ازاله يا حلق برآن صدق نمي‌کند و مقصود وي از قطع عضو، کندن مو نبوده است.[۵۰] شهيد اول در جواز کندن پوستي که بر آن مو باشد، ترديد کرده است.[۵۱] اما بسياري از فقيهان پس از او[۵۲]، اين ترديد را نپذيرفته و کندن پوست را مصداق تراشيدن يا ازاله مو ندانسته‌اند.[۵۳] بر پايه فقه اهل‌سنت نيز قطع کردن عضو داراي مو مصداق ازاله مو نيست و کفاره ندارد.[۵۴]

پانویس

  1. العین، ج۷، ص۳۸۴؛ الصحاح، ج۴، ص۱۷۱۹-۱۷۲۰؛ لسان العرب، ج۶، ص۱۱۵-۱۱۶، «زول».
  2. سوره بقره، آیه ۳۴.
  3. الکافی، ج۴، ص۳۶۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۵۶-۳۶۰.
  4. المقنع، ص۲۳۸-۲۳۹؛ المقنعه، ص۴۳۲.
  5. تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۴۵-۳۴۶، ۳۵۱؛ ریاض المسائل، ج۶، ص۳۲۲؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۷۸.
  6. المقنعه، ص۴۳۲؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۲۷؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۹۳.
  7. تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۴۶؛ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۶۲؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۷.
  8. المختصر النافع، ص۸۵؛ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۲۴.
  9. تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۵۲.
  10. مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۵۳؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۷.
  11. المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۵۳؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۹۴.
  12. جامع المقاصد، ج۳، ص۳۶۳؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۷.
  13. التهذیب، ج۵، ص۳۴۰؛ الجامع للشرائع، ص۱۸۴.
  14. مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۵۳؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۸۱.
  15. المعتمد، ج۴، ص۲۰۱؛ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۲۵؛ مناسک الحج، وحید خراسانی، ص۱۰۶.
  16. المغنی، ج۳، ص۲۷۹؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج۳، ص۲۶۲؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۳۹.
  17. بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۲؛ فتح الوهاب، ج۱، ص۲۶۲.
  18. حاشیة رد المحتار، ج۲، ص۵۳۸.
  19. فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۴-۴۶۵؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۲؛ المغنی، ج۳، ص۲۹۷،۵۲۰.
  20. بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۳؛ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۷۲؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج۳، ص۲۶۷.
  21. المدونة الکبری، ج۱، ص۴۲۸.
  22. فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۹.
  23. الام، ج۲، ص۲۰۶؛ المغنی، ج۳، ص۵۲۴؛ المجموع، ج۷، ص۳۴۵-۳۴۶.
  24. المغنی، ج۳، ص۵۲۴.
  25. مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۵۱؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۱۲؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۷.
  26. تحریر الاحکام، ج۲، ص۶۶؛ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۶۲؛ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۲۵.
  27. کشف اللثام، ج۵، ص۳۶۱؛ المعتمد، ج۴، ص۲۰۰.
  28. الموطأ، ج۱، ص۴۱۷-۴۱۸؛ المغنی، ج۳، ص۲۹۷؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۸۹۷.
  29. النهایه، ص۲۳۳-۲۳۴؛ السرائر، ج۱، ص۵۵۴؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۱۷۱؛ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۲۵.
  30. الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج۲، ص۶۰.
  31. الدروس، ج۱، ص۳۸۲؛ مسالک الافهام، ج۲، ص۴۸۶.
  32. نک: المغنی، ج۳، ص۵۲۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۱۴.
  33. المقنع، ص۲۳۸-۲۳۹؛ کشف اللثام، ج۶، ص۴۷۰؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۰۸.
  34. نزهة الناظر، ص۶۷؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۱۲، ۵۱۴؛ المعتمد، ج۴، ص۲۰۳.
  35. جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۰۸؛ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۲۵.
  36. کشف اللثام، ج۶، ص۴۶۹؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۰۶.
  37. نک: المعتمد، ج۴، ص۲۰۸، ۲۱۱.
  38. الکافی، حلبی، ص۲۰۴؛ غنیة النزوع، ص۱۶۸؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۰۹-۴۱۰.
  39. تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۱۵؛ الدروس، ج۱، ص۳۸۲-۳۸۳.
  40. . المبسوط، سرخسي، ج۴، ص۷۴-۷۵؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۲.
  41. . الموطأ، ج۱، ص۴۱۸؛ مواهب الجليل، ج۴، ص۲۲۵.
  42. . المحلي، ج۷، ص۲۰۸؛ المجموع، ج۷، ص۲۴۸.
  43. . فتح العزيز، ج۷، ص۴۶۸؛ المجموع، ج۷، ص۳۶۷.
  44. . نک: بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۲.
  45. سوره بقره، آیه ۳۴.
  46. . المبسوط، طوسي، ج۱، ص۳۲۱؛ الجامع للشرائع، ص۱۸۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۵۹.
  47. . المختصر النافع، ص۱۰۸؛ الدروس، ج۱، ص۳۸۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۷.
  48. . مناسک الحج، سيستاني، ص۱۳۰-۱۳۱؛ مناسک الحج، وحيد خراساني، ص۱۰۷؛ المعتمد، ج۴، ص۲۱۱.
  49. . المجموع، ج۷، ص۲۴۸؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۹۲؛ الفقه علي المذاهب الاربعه، ج۱، ص۵۸۷.
  50. . تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۴۷؛ ج۸، ص۲۰.
  51. . الدروس، ج۱، ص۳۸۳.
  52. . مسالک الافهام، ج۲، ص۲۶۱؛ کشف اللثام، ج۵، ص۳۶۲.
  53. . جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۸۱؛ کتاب الحج، ج۲، ص۱۹۱.
  54. . المغني، ج۳، ص۵۲۴؛ فتح العزيز، ج۷، ص۴۶۵.

منابع

  • قرآن کریم
  • الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛
  • الجامع للشرائع: يحيي بن سعيد الحلي (م.690ق.)، به كوشش گروهي از فضلا، قم، سيد الشهداء، 1405ق؛
  • الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛
  • السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛
  • الشرح الکبير: ابوالبرکات (م.1201ق.)، دار احياء الکتب العربيه؛
  • الشرح الكبير: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛
  • الصحاح: الجوهری (م.۳۹۳ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
  • العین: خلیل (م.۱۷۵ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
  • الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، دمشق، دار الفکر، 1418ق؛
  • الفقه علي المذاهب الاربعة و مذهب اهل البيت: عبدالرحمن الجزيري، محمد غروي و مازج ياسر، بيروت، الثقلين، 1419ق؛
  • الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
  • المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛
  • المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛
  • المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛
  • المحلي بالآثار: ابن حزم الاندلسي (م.456ق.)، به كوشش احمد شاكر، بيروت، دار الفکر؛
  • المختصر النافع: المحقق الحلي (م.676ق.)، تهران، البعثه، 1410ق؛
  • المدونة الكبري: مالك بن انس (م.179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛
  • المعتمد في شرح المناسك: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛
  • المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛
  • المقنع: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی۷، ۱۴۱۵ق.
  • المقنعه: المفید (م.۴۱۳ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • الموطأ: مالك بن انس (م.179ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛
  • بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛
  • بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛
  • تحرير الوسيله: امام خميني1 (م.1368ش.)، نجف، دار الكتب العلميه، 1390ق؛
  • تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، ۱۴۱۴ق.
  • تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛
  • جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت:، 1411ق؛
  • جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
  • رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛
  • شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛
  • فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛
  • فتح الوهاب: زكريا بن محمد الانصاري (م.936ق.)، به كوشش دار الكتب العلميه، 1418ق؛
  • كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛
  • لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛
  • مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق؛
  • مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛
  • مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • مناسک الحج: الوحيد الخراساني؛
  • منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوي، 1412ق؛
  • مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛
  • نزهة الناظر: يحيي بن سعيد حلي (م.689ق.)، به كوشش حسيني و واعظي، نجف، مطبعة الآداب، 1386ق؛