جان لوئیس بورکهارت
جان لوئیس بورکهارت شرقشناس سوئیسی است، که در سال 1814م به مکه و مدینه سفر کرده است. وی از نزدیک شاهد تهاجم اول وهابیان به مکه بوده است. او برای پیشبرد اهداف و فراهم کردن اطلاعات برای انگلیس با ذکاوت و هوشیاری فراوان تلاش میکرد.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | جوهان لادویک بورکهارت مشهور به جان لوئیس بورکهارت |
زادروز | 24 نوامبر 1784م. |
زادگاه | سوئیس، لوزان |
مذهب | غیر مسلمان |
شغل | جاسوسی برای انگلیس |
تاریخ درگذشت | 15 اکتبر سال 1815م. |
محل درگذشت | مصر، قاهره |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
تالیفات | سفر به نوبیا، سفر به سوریه و سرزمینهای مقدس، سفر به عربستان، ضربالمثلهای عربی، یادداشتی درباره بدویها و وهابیت، سفر به عربستان. |
وی ابتدا به جده رفته و بعد از آن به مکه و مدینه میرود و گزارشاتی از موقعیت جغرافیایی شهرها، وضعیت معیشتی مردم، وضع سیاسی و حکومت هر شهر، تاریخ و توضیح آداب مربوط به زیارت پرداخته است.
معرفی بورکهارت
جوهان لادویک بورکهارت (Johann Ludwig Burckhardt) مشهور به جان لوئیس بورکهارت (John Burckhardt Lewis) مسافر مکه به سال 1814 میلادی به تاریخ 24 نوامبر 1784م. در شهر لوزان (Laussann) سوییس زاده شد. پس از پایان تحصیلات دانشگاهی در سوییس، در تابستان 1806 به انگلستان رفت و به خدمت سازمان مطالعات افریقا و خاورمیانه درآمد.[۱] برای آمادگی در انجام ماموریتهای این سازمان به سال 1808 به دانشگاه کمبریج رفت و به آموختن زبان عربی، طب و نجوم پرداخت.[۲]
با این هدف که خود را مسلمان و عرب معرفی کند، نخست به سوریه رفت تا همراه تکمیل زبان عربی با آیین اسلام آشنا شود. او خود را ابراهیم بن عبدالله و از بازماندگان بردگانی معرفی کرد که محمدعلی پاشا به آنها دست یافته بود.[۳]بورکهارت دو سال در سوریه ماند و نکات دقیقی از آداب و رسمهای بدویان آن مناطق نگاشت. یادداشتهای او دستمایه تحقیقات غربی درباره صحرانشینان مناطق عربی شد. وی در سفرهایی که به خاورمیانه داشت، شهر تاریخی پترا در جنوب غربی اردن را کشف کرد. به سال 1812م. با هدف یافتن سرچشمه رود نیجریه به قاهره رفت. اما آن مناطق را بسیار دشوارگذر یافت و سفر اکتشافی خود را بهطور موقت کنار نهاد. سپس در لباس بازرگانی سوری از طریق دریای سرخ و از راه جده وارد مکه شد و سه ماه در آنجا توقف کرد و سپس به مدینه رفت. بورکهارت سفرش به مکه را لذتبخش خوانده؛ لذتی که در دیگر سرزمینهای شرقی تجربه نکرده است.
سفر به مکه
بورکهارت در 15 جولای 1813م. وارد جده شد.[۴] تا رسیدن کمک مالی بیشتر از قاهره و کسب آمادگی برای سفر به مکه، حدود 13 ماه در جده اقامت کرد. او در اواخر آگوست 1814م. جده را به سوی مکه ترک گفت. او ابتدا به طائف رفت و در آنجا مدتی اقامت کرد. در نهم سپتامبر سال 1814 (مقارن ماه رمضان) به مکه وارد شد[۵] و عمره گزارد و شرحی از آیین عمره و زیارت و طواف کعبه بیان کرد.[۶]
گزارش از موقعیت جغرافیایی و وضعیت معیشتی
او شمار ساکنان مکه را در آن هنگام جز موسم حج 25000 تا 30000 تن تخمین زده است. سه تا چهار هزار برده حبشی و غیر حبشی را باید به این آمار افزود.[۷] به گفته او بیشتر ساکنان مکه از مردم یمن و حضرموت بودند و شماری بسیار از هندیها، مصریها، مغربیها و ترکها در جوار آنها میزیستند. افزون بر آن، برخی ساکنان مکه ایرانی، تاتار، بخاری و کرد و از دیگر سرزمینهای اسلامی بودند. از کهنترین سلسلههایی که در مکه تا آن روز میزیستند، خاندان اصلی شرفای مکه بودند که از نسل امام حسن و امام حسین، فرزندان امام علی بن ابیطالب(ع) نسب میبردند.[۸] ارائه گزارشی از حکومت مکه و شریف مکه از دیگر گزارش های بورکهارت است.[۹]
پیش از حمله وهابیان به مکه، تجارت در این شهر رونق فراوان داشت؛ اما پس از نبرد و پس گرفتن آن به دست خاندان شریف العون، تجارت و صادرات و واردات در حجاز و مکه از رونق افتاد. مردم در مکه برحسب شغلشان نامگذاری میشدند و شغلها نیز بیشتر به صورت موروثی از پدر به پسر میرسید.[۱۰] او بازرگانی و خدمت به بیتالله الحرام را دو شغل موجود در مکه میداند.[۱۱]وی قیمت انواع لباس، آب و انواع غذا را در مکه در فهرستی بلند ارائه کرده است.[۱۲] وی خیابانهای مکه را عریض و پهن وصف میکند. او گزارش میدهد که خانههایی با پنجرههای بسیار، ولی کوچک، برای اسکان زائران درنظر گرفته شده است. وجود خیابانهای پهن، خانههای باز و ردیفهای کم مغازهها سبب شده بود که هوای شهر آن چنانکه باید، گرم و طاقتفرسا نباشد.[۱۳] سپس نویسنده کوشیده تا موقعیت جغرافیایی شهر مکه، کوههای پیرامون، میادین مهم شهر و فاصله آنها از یکدیگر را به دقت شرح دهد.[۱۴]او مهماننوازی، یاری به دیگران، پرهیز از غش، خوشرویی و بذلهگویی را از صفات پسندیده مکیان میداند.[۱۵] بورکهارت وضعیت علمی آن روز مکه را در مقایسه با دیگر مراکز علمی مسلمانان، شکوفا نمیداند.[۱۶]
توصیف مسجدالحرام
بورکهارت مسجدالحرام را به تفصیل وصف نموده و به همه مسائل توجه داشته است؛ به گونهای که مطالبش در این زمینه به بیش از 50 صفحه میرسد. وی در این فصل، محیط بیرونی مسجدالحرام و منارههای هفتگانه آن را برشمرده است. بورکهارت از خدمتکاران بیتالله الحرام و خدمتکارانی که درون حرم فرمان نیروهای حکومتی را اجرا و هر روز پیرامون کعبه را جارو وشستوشو میکردند، یاد کرده و سرپرست این خدمتکاران را از شخصیتهایی میداند که با شریف پاشا و حاکم مکه مجالست داشته است. بیشترین کارگرها از سیاهپوستان و هندیها بودند.[۱۷]
ورود به کعبه
به گزارش نویسنده، درِ کعبه سالانه سهبار در روز بیستم ماه رمضان، پانزده ذی القعده و دهم محرم الحرام باز میشود. اینکار معمولاً یک ساعت پس از طلوع خورشید با نصب پلکانی کنار در کعبه آغاز میشود و در این هنگام، همه مسلمانان حاضر در شهر به سوی کعبه میشتابند. بورکهارت برای نخستین بار روز پانزدهم ذیقعده به سرعت درون کعبه مملو از جمعیت شده؛ ولی نتوانسته بیش از پنج دقیقه در آنجا بماند؛ زیرا حرارت بالای درون کعبه برای او غیر قابل تحمل بوده است. او بار دوم وارد کعبه شده و آن را دیده است.[۱۸]
گزارش از مکانهای مقدس مکه
نویسنده فصلی جداگانه را به وصف مکانهای مقدس در مکه اختصاص میدهد. وی در روزگار حکومت عثمانی در مکه حضور داشته است. بر اثر حمله وهابیها به مکه، بسیاری از مکانهای تاریخی این شهر ویران شده بودند و همزمان با حضور وی، دولت عثمانی در حال بازسازی این مکانها بود.[۱۹]نخستین جایی که وی بدان اشاره میکند، محل تولد پیامبر(ص) است.[۲۰]سپس نویسنده به محل تولد ابوبکر اشاره دارد که درون مسجد کوچکی بوده است.[۲۱]او همچنین از مقام عمر بن خطاب در برابر تپه مسفله یاد کرده که گنبدش توسط وهابیان ویران شده بود.[۲۲] خانه عباس عموی پیامبر(ص)،[۲۳] قبر ابوطالب، عموی پیامبر(ص) که به دست وهابیان ویران شده بود[۲۴] و اماکنی همچون شق القمر و جبل النور[۲۵] از دیگر بناهای مکه و اطراف آن است که بورکهارت توصیف کرده است.
ورود به مدینه
وی پس از سه ماه اقامت در مکه، در 15 ژانویه 1815م. روانه مدینه شد.[۲۶] در مدینه به تب بسیار سختی مبتلا گشت، بهگونهای که امیدی به بهبود نداشت. وی خانههای شهر مدینه را زیبا و ساخته شده از سنگهای سفید میداند. وی گزارش میدهد: برخی خیابانهای مهم شهر و پیادهروها از سنگهای بزرگ پوشانده شدهاند. این وضعیت در شهرهای عربستان کمتر دیده میشود. اما به دلیل کاهش رونق اقتصادی در حجاز، سنگهای سفید خانهها ساییده شدهاند و به مرمت اساسی نیاز دارند. درآمد مردم مدینه برای نگهداری این خانههای زیبا کافی نیست. نویسنده مدینه را از بهترین شهرهای شرق میداند و آن را همردیف حلب قرار میدهد و بر آن است که ظاهر شهر از رونق و تمدنی غنی در گذشته خبر میدهد.[۲۷]
گزارش از اماکن مدینه
بورکهارت در مدینه از مسجد و روضه پیامبر، مسجد قبا، کوه احد، مسجد قبلتین و قبور بزرگان دین دیدار کرد.[۲۸] در قبرستان مدینه از قبور بزرگانی چون ابراهیم پسر پیامبر، عثمان، حضرت فاطمه دختر پیامبر، خاله و عمه پیامبر، فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی، و عباس بن عبدالمطلب یاد میکند. درباره آرامگاه این بزرگان، دیدههای وی با آن چه انتظار دیدنشان را داشته، بسیار متفاوت بوده است؛ زیرا این قبور تنها به صورت تلی از خاک بودند که سنگهای کوچکی در پیرامون آنها برای مشخص شدن مرزشان قرار داشتند.
در شهر مدینه، اینگونه ویرانیها را به وهابیها نسبت میدادند. اما نویسنده باور دارد که افزون بر حمله وهابیها و نقش آنها در نابودی قبرستان، خود مردم مدینه نیز در پاسداری از یاد بزرگان خود غفلت کردهاند و بخشی از این ویرانیها به دوره پیش از حمله وهابیها برمیگردد؛ چرا که این اندازه بیحرمتی در شهرهای دیگر نظیر مکه دیده نمیشود.[۲۹] او از مرقد امام حسن(ع) نیز یاد میکند؛ ولی او را به اشتباه با امام حسین(ع) یکی میشمرد و مینویسد که سر او در قاهره دفن شده است؛ وی بیشتر ساکنان مدینه را نیز مانند ساکنان مکه و جده، غیر بومی میداند. او مینویسد: مدینه به این علت که شهر پیامبر اسلام است و از مزیتهای قطب تجارت و آب و هوای خوب برخوردار است، مردم مناطق و سرزمینهای پیرامون را به سوی خود کشانده است.[۳۰]
گزارش از قبایل و ساکنان مدینه
به گفته نویسنده، از میان قبایل گوناگون، شمار بنیحسن از نسل حسن نوه پیامبر در مدینه چشمگیر است؛ ولی آنها نیز مهاجرانی از مکه هستند که در طول نبردهای گوناگون به مدینه آمدهاند.[۳۱] قبیله کوچک بنیحسین نیز که از نسل حسین نوه پیامبر هستند، در مدینه دیده میشوند که تا سده سیزدهم ق. قدرت بسیار داشتند و بیشتر درآمد مسجد پیامبر به آنها تعلق میگرفت. اما اکنون شمار آنها به چند خانواده کاهش یافته و از خانوادههای طبقه بالا و ثروتمند مدینه بهشمار میروند. این خانوادهها در منطقهای ویژه از مدینه کنار هم سکونت دارند و از زائران شیعی، بهویژه زائران ایرانی، درآمدی بسیار کسب میکنند.[۳۲]
نویسنده درباره لباس و پوشش مردم مدینه نیز سخن میگوید. بر پایه گزارشهای وی، پوشش مردم مدینه بیشتر همانند عثمانی است، نه همسایگان جنوبی مکی خود.[۳۳] هیچ لباس ملی ویژه در مدینه دیده نمیشود و به ویژه در فصل سرما، مردم طبقات پایینتر خود را با هرگونه لباسی که توان خرید آن را دارند، میپوشانند. کاملا طبیعی است که گونههای پوشش در این شهر دیده شود: لباسهایی بلند به سبک اعراب و یا تکههای به هم دوخته شده به سبک سربازان عثمانی.[۳۴]
گزارش از حاکمان مدینه
حاکم مدینه بیشتر از سوی دولت عثمانی انتخاب میشده است. در آن هنگام، شخصی به نام حسن الکلای حسن بکر، حاکم مدینه بوده است. وی به دلیل این که در شهر مدینه زاده شده و از محبوبیت ویژه نزد قبایل برخوردار بود، توانست صلح و آرامشی نسبی در مدینه برقرار کند. هنگام سفر نویسنده به مدینه، بیست سال از آغاز حکومت او میگذشت.[۳۵]
بازگشت از عربستان
بورکهارت در 21 آوریل 1815م. از مدینه به سوی شهر بندری ینبع و از آنجا به قاهره حرکت کرد و بدین ترتیب، از عربستان بیرون شد.[۳۶] در ژوئن 1815م. به قاهره بازگشت تا به سفر خود برای کشف رودخانه نیجر ادامه دهد. پس از اینکه مدتها منتظر تشکیل تیم و حرکت خود بود، بر اثر بیماری در 15 اکتبر همان سال در قاهره درگذشت.
آثار بورکهارت
وی در حین سفر، یادداشتها و نوشتههای خود را به انگلستان مخابره میکرد. بنابراین، به نظر میرسد تنها جزئیات بسیار اندکی از سفر وی نامشخص مانده باشد.[۳۷] وی دستنوشتههای خود را به دانشگاه کمبریج واگذار کرد. پس از مرگش، به سال 1829م. ویلیام اوسِی (William Ousey) از سوی مرکز مطالعات افریقا و خاور میانه در لندن، مجموعه نوشتههای او از سفر مکه و مدینه را در قالب دو مجلد با عنوان «Travels in Arabia» (سفر به عربستان) به چاپ رساند. این اثر به زبان انگلیسی و مجموعاً در 881 صفحه با مقدمهای از اوسی نگاشته شده است.
مجموعه نوشتههای او پس از مرگش با همت انجمن مطالعات افریقا به ترتیب زیر به چاپ رسید:
Travels in Nubia1819 سفر به نوبیا؛ Travels in Syria and The Holy Lands1822 سفر به سوریه و سرزمینهای مقدس؛ Travels in Arabia1829 سفر به عربستان.
Arabic Proverbs1830 ضربالمثلهای عربی؛ Notes on the Bedouins and Wahaby1831 یادداشتی درباره بدویها و وهابیت.
پانویس
- ↑ Universal Pronouncing Dictionary of Biography and Mythology، Vol 1،P461.
- ↑ The Archaeology Book، P61.
- ↑ سفر به عربستان، ص101.
- ↑ سفر به عربستان، ص1.
- ↑ Travels in Arabia, V 1, P170
- ↑ سفر به عربستان، ص93-100.
- ↑ سفر به عربستان، ص125.
- ↑ سفر به عربستان، ص180.
- ↑ سفر به عربستان، ص219.
- ↑ سفر به عربستان، ص182.
- ↑ سفر به عربستان، ص187.
- ↑ سفر به عربستان، ص224.
- ↑ سفر به عربستان، ص104.
- ↑ سفر به عربستان، ص105-120.
- ↑ سفر به عربستان، ص200.
- ↑ سفر به عربستان، ص212.
- ↑ سفر به عربستان، ص152-158.
- ↑ سفر به عربستان، ص141.
- ↑ سفر به عربستان، ص171.
- ↑ سفر به عربستان، ص172.
- ↑ سفر به عربستان، ص173.
- ↑ سفر به عربستان، ص114.
- ↑ سفر به عربستان، ص84.
- ↑ سفر به عربستان، ص129.
- ↑ سفر به عربستان، ص174-176.
- ↑ سفر به عربستان، ص291.
- ↑ سفر به عربستان، ص323.
- ↑ سفر به عربستان، ص362.
- ↑ سفر به عربستان، ص363.
- ↑ سفر به عربستان، ص368.
- ↑ سفر به عربستان، ص370.
- ↑ سفر به عربستان، ص371.
- ↑ سفر به عربستان، ص372.
- ↑ سفر به عربستان، ص273.
- ↑ سفر به عربستان، ص 393.
- ↑ سفر به عربستان، ص451.
- ↑ Christians at Mecca،P100-101.
منابع
- ماموریتهای مشکوک در سرزمینهای مقدس
- سفر به عربستان: جان لوئیس بورکهارت.
- Christians at Mecca -Augustus Ralli- London- Heinemann- 1909.
- The Archaeology Book- David Down، 2010.
- Travels in Arabia، An Account Of Those Territories In Hedjaz Which The Mohammedans Regard As Sacred، John Lewis Burckhardt، 1829.
- Universal Pronouncing Dictionary of Biography and Mythology- Joseph Thomas - Kessinger Publishing- 2005.