بقیع
بقیع: بافضیلتترین قبرستان مدینه میباشد. زمین بقیع به دلیل وجود درختان خاردار غرقد به بقیع الغرقد هم معروف بوده است. برخی از مکانهای همجوار به این نام معروف بودهاند. هنگام دیوارکشی مدینه، بقیع پشت دیوارها مانده بود و مسیر دسترسی به مناطق یهودینشین به شمار میآمد.
از سال اول هجرت پیامبر(ص)، ایشان زمین بقیع را برای دفن مردگان مسلمانان انتخاب نمودند. اسعد بن زراره خزرجی اولین فرد از انصار و عثمان بن مظعون اولین فرد از مهاجرین در این قبرستان دفن شدند.
الحاق حش کوکب و خانههای صحابه که بین مسجدالنبی و بقیع قرار داشت و نیز الحاق زمین شهرداری در زمان دولت سعودی، از گسترشهای قبرستان در طول تاریخ اسلام به شمار میآید.
درباره فضیلت و اهمیت بقیع باید گفت: پیامبر بارها مأمور شده بود به بقیع رفته و برای اموات مدفون در آن طلب آمرزش کند. اهل بیت(ع) نیز به زیارت بقیع میرفتند. برخی از علماء شیعه به استحباب زیارت بقیع فتوا دادهاند. در دورههای قبل بر قبر ائمه بقیع و نیز برخی از قبور دیگر گنبد و بارگاه ساخته شده بود که با سیطره وهابیان و آل سعود بر عربستان تخریب شد. البته تخریب قبور بقیع با اعتراضات وسیع مردمی و برخی از دولتها قرار گرفت. بعدها با فشار مردم و دولت عراق و علماء بر سر قبور ائمه سایبان ساخته شد. از جمله مدفونان در بقیع میتوان به چهار امام شیعیان (امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)) و برخی از منسوبان و صحابه پیامبر(ص) و نیز شخصیتهای اسلامی در طول تاریخ اسلام تا الآن اشاره کرد.
واژهشناسی
بقیع از ریشه بَقَع به زمینی گفته میشود که با زمینهای مجاور متفاوت باشد و نیز زمینی که درختانش یا ریشه آنها به صورت پراکنده در آن وجود داشته باشد.[۱] در منابع اسلامی به قبرستان مشهور مدینه بقیع گفته میشود که به علت رویش درختان خاردار غَرقَد درآن، با نام «بقیع الغرقد» نیز خوانده شده است.[۲] افزون بر درختان غرقد، وجود چشمهسار و شورهگزهایی نیز در آن گزارش شده است. همچنین آوردهاند که پشههای این قطعه از زمین چنان فراوان بود که هنگام غروب آفتاب، همچون دودی غلیظ به نظر میرسید.[۳]
مکانهایی با نام بقیع
مکانهای گوناگون در مدینه و پیرامون آن بقیع خوانده شده که از آن جمله میتوان به بقیع الخیل (بازاری در مدینه)، [۴] بقیع الزبیر (منطقهای در مدینه)، [۵] بقیع الخبجبه، [۶] بقیع المصلی (محل برگزاری نمازهای عید در غرب مدینه)، [۷] بقیع بُطحان (وادیای در مدینه)[۸] و بقیع الخضمات (دهی نزدیک مدینه) اشاره کرد.[۹] برخی بقیع الخبخبه یعنی محل رویش درختان خبخبه را به عنوان نام دیگر قبرستان بقیع برشمردهاند.[۱۰] اما به عقیده گروهی دیگر، این محل جایی جز بقیع و نزدیک چاه ابیایوب در مدینه است.[۱۱]
منطقه جغرافیایی
در دورههای بعد که در پیرامون مدینه دیوارهایی برای پاسداری از شهر کشیده شد، بقیع همچنان بیرون از حصار شهر بود.[۱۲] نامگذاری یکی از دروازههای مدینه به نام بقیع، به علت نزدیکی این در به قبرستان بقیع بود.[۱۳] همچنین یکی از درهای مسجدالنبی نیز به باب البقیع مشهور است.[۱۴] بقیع مسیر دسترسی به قبایل یهودینشین[۱۵] و مجاور گورستان یهودیان[۱۶] و قبیله بنیقریظه بوده است.[۱۷] منابع از «یوم البقیع» به عنوان زمان یکی از جنگهای خونین میان دو قبیله اوس و خزرج در این منطقه یاد کردهاند.[۱۸]
بقیع اکنون در شرق مسجدالنبی و تقریباً در فاصله 100 متری آن و وسط شهر مدینه قرار دارد. خیابانهای ستین، عبدالعزیز و ابوذر آن را در برگرفتهاند و خیابان باب العوالی از آن آغاز میشود.[۱۹]
سیر شکلگیری و تحول
با هجرت پیامبر به مدینه و گسترش این شهر، تعیین قبرستانی برای دفن اموات مسلمانان ضرورت یافت. از این رو، پیامبر(ص) در پی بازدید از مناطق گوناگون مدینه، بقیع را که در فاصلهای اندک از جنوب شرقی مسجد نبوی و در مسیر باب جبرئیل مسجد قرار داشت، [۲۰] برگزید و فرمود: «من به این مکان فرمان یافتهام.» [۲۱]
از زمان این رویداد گزارشی در دست نیست؛ ولی با توجه به هنگام وفات اسعد بن زراره خزرجی در شوال سال اول ق. و دفن او در بقیع، شاید بتوان تعیین بقیع به عنوان قبرستان مسلمانان را به سال اول ق. و پس از بنای مسجد و یا همزمان با آن دانست.[۲۲] برخی نویسندگان به قرینه مرثیه عمرو بن نعمان بیاضی، تاریخ دفن مردگان در بقیع را پیش از اسلام یاد کرده و گفتهاند که با ظهور اسلام این آرامگاه به مسلمانان اختصاص یافت.[۲۳] در این دوره، بقیع پر از درختان غرقد بود. از این رو، اصحاب برای دفن مردگان خود برخی درختان را قطع میکردند.[۲۴] پس از دفن عثمان بن مظعون جُمحی در ذیحجه سال دوم ق. و تاکید پیامبر بر مقام و جایگاه او، [۲۵] مسلمانان برای دفن مردگان خود در بقیع ترغیب شدند.
با وفات ابراهیم، فرزند پیامبر، به سال دهم ق. و دفن وی نزدیک قبر عثمان بن مظعون، اقبال اصحاب بیشتر شد و قبایل گوناگون مدینه نیز قسمتهایی از بقیع را برای دفن مردگان خود اختصاص دادند و درختان آن را قطع کردند. بدین سان، بقیع شکل قبرستانی با مقبرههای خانوادگی یافت.[۲۶]
دفن فاطمه بنت اسد مادر علی(ع)، عباس عموی پیامبر[۲۷] و نیز امامان شیعه[۲۸] در خانه عقیل بن ابیطالب که در غرب بقیع و در منطقه میان بقیع و مسجد قرار داشت، بیانگر آن است که مسلمانان همچنان مردگان خود را بیرون از قبرستان بقیع و در خانههای خود دفن میکردند؛ با مرگ عثمان بن عفان، از دفن وی در بقیع پیشگیری شد. به ناچار او در حش کوکب، بستانی کنار ضلع جنوب شرقی بقیع، که محل دفن یهودیان بود، دفن گشت.[۲۹]
گسترش بقیع
به گزارشی، معاویه در فرمانی به مروان بن حکم، او را مامور الحاق حَش کوکب به قبرستان کرد.[۳۰] ابنعساکر که گرایش اموی دارد، خرید و الحاق حش کوکب به بقیع را به عثمان نسبت داده[۳۱] و ابنشبه این الحاق را بدون یاد کردن از نام معاویه، به بنیامیه نسبت داده است.[۳۲] این مکان بعدها به آرامگاه بنیامیه تبدیل شد.
بر پایه گزارشی، هنگام وفات ابوسعید خُدری به سال 74ق.[۳۳] هنوز در بقیع که در آن هنگام افزون بر وسعت دوران پیامبر، حش کوکب هم به آن پیوسته بود، جای خالی یافت میشد؛ زیرا بر پایه وصیت ابوسعید، او را در دورترین نقطه بقیع که کسی دفن نشده بود، به خاک سپردند.[۳۴] به تدریج خانههایی که برخی صحابه در بقیع یا زمینهای میان بقیع و مسجدالنبی ساخته بودند و برخی از آنها به صورت آرامگاه خانوادگی درآمده بود، همچون خانههای عقیل بن ابیطالب، [۳۵] محمد بن حنفیه[۳۶] و ابنافلح[۳۷] به قبرستان افزوده شد.
از زمان دقیق این گسترشها گزارشی در دست نیست؛ خانهها و کوچههایی که به تدریج بقیع العمات (محل دفن عمههای پیامبر) را از قبرستان بقیع جدا کرده بودند، به سال 1373ق.[۳۸] ویران شدند. این بخش به مساحت تقریبی 3500 متر مربع و نیز کوچه میان آنها که زقاق العمات نام داشت، با مساحت 824 متر مربع به بقیع پیوست و مساحت بقیع به 15000متر مربع (150* 100 متر) افزایش یافت.[۳۹]
به سال 1385ق. قطعهای مثلث شکل در شمال بقیع که متعلق به شهرداری بود، با مساحت 1612 متر مربع افزوده شد.[۴۰] با گسترش دوم سعودی، مساحت بقیع به 180000متر مربع افزایش یافت.[۴۱]
فضیلت و اهمیت
از پیامبر(ص) گزارش شده که به وی امر شد تا برای اهل بقیع آمرزش بخواهد و بر آنها درود فرستد.[۴۲] در روایتی دیگر از وی آمده که هفتاد هزار تن با صفات نیکو از بقیع محشور میشوند.[۴۳]
بر پایه گزارشی دیگر، او بشارت داد که کسانی که در بقیع دفن شوند، مورد شفاعت یا گواهی وی قرار خواهند گرفت.[۴۴] پیامبر هر شبِ جمعه به بقیع میرفت و برای اموات بقیع طلب آمرزش میکرد.[۴۵] گزارشهایی بسیار از حضور پیامبر و سخنان[۴۶] و نمازهای او از جمله نماز استسقاء[۴۷] و نماز عید[۴۸] در بقیع حکایت دارند.
پیامبر در واپسین سال زندگانی خود از سوی خداوند دوبار مامور شد تا به بقیع رود و برای اموات بقیع طلب آمرزش کند. در دومین حضور، در حالی که مریض بود، همراه با حضرت علی(ع) و فضل بن عباس و گروهی از صحابه به بقیع رفت و اموات را با عباراتی خطاب نمود و از وفات خود خبر داد.[۴۹] بر پایه گزارش برخی منابع، حضرت فاطمه دخت گرامی پیامبر پس از رحلت پدر بزرگوارش هر روز با دیده گریان به بقیع میرفت و در بیت الاحزان به سوگواری برای او میپرداخت.[۵۰] محل نماز خواندن حضرت زهرا در مسجدی در بقیع مشخص بوده است.[۵۱]
توجه اهل بیت به بقیع
بقیع مورد توجه اهل بیت نیز بوده و گزارشهایی از زیارت بقیع از جانب اهل بیت در منابع یاد شده است.[۵۲] همچنین برخی منابع کراماتی از امامان را که در بقیع ظهور یافته، ثبت کردهاند.[۵۳] دانشورانی بسیار از شیعه[۵۴] و سنی[۵۵] به استحباب زیارت بقیع فتوا دادهاند؛ اهمیت بقیع نزد مسلمانان به گونهای بود که برخی با صرف هزینههای بسیار، به رغم نبود امکانات، جنازه عزیزانشان را برای دفن در بقیع از دورترین نقاط جهان اسلام بدان جا منتقل میکردند. از آن جمله میتوان به انتقال جنازه امیر چوپان به بقیع اشاره کرد.[۵۶] با توجه به تاکیدهای پیامبر، زیارت قبور بقیع در طول تاریخ اسلام همواره مورد اهتمام مسلمانان بوده و حاکمان نیز به آن توجه نشان دادهاند. در دوره امویان، حش کوکب به بقیع پیوست و سنگی که به دست پیامبر بر قبر عثمان بن مظعون قرار داده شده بود، به قبر عثمان بن عفان انتقال یافت.[۵۷]
آداب و کیفیت زیارت
از جمله آداب زیارت بقیع، به غسل نمودن[۵۸] و خواندن هشت رکعت نماز زیارت (برای هر امام دو رکعت) اشاره شده است.[۵۹] عباراتی از پیامبر(ص) در زیارت اهل بقیع گزارش شده است؛ از جمله: «السّلام علیکم اهل الدیار رحمکم الله»؛ «سلام بر شما اهل قبور؛ خداوند رحمتتان کند.» [۶۰]
در گزارشی دیگر، پیامبر اموات بقیع را با این عبارت خطاب نمود: «السَّلَامُ عَلَی اَهْلِ الدِّیَارِ مَنْ فِیهَا مِنَ المُسْلِمِینَ، دَارِ قَوْمٍ مَیِّتِینَ، وَاِنَّا فِی آثَارِهِمْ ـ اَوْ قَالَ ـ: فِی آثَارِکُمْ لَلَاحِقُونَ»؛ «سلام بر مسلمانان از این سرزمین و بر کسانی که در خانههای مردگان مسکن دارند و ما نیز پس از آنان روانیم».[۶۱] عایشه از حضور شبانه پیامبر در بقیع و آمرزشخواهی برای اموات آن گزارش داده است. آن گاه که وی چگونگی زیارت بقیع را از پیامبر جویا شد، او در جواب فرمود: «قولی: السَّلَامُ عَلَی اَهْلِ الدِّیَارِ مِنَ المُؤْمِنِینَ وَالمُسْلِمِینَ وَیَرْحَمُ اللهُ المُسْتَقْدِمِینَ مِنَّا وَالمُسْتَاخرین وَاِنَّا اِنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لَلَاحِقُونَ»[۶۲]؛ «بگو: سلام بر اهل سرزمین از مؤمنان و مسلمانان. خداوند رحمت کند پیشی گیرندگان بر ما و کسانی را که پس از ما خواهند آمد. ما به خواست خدا به شما خواهیم پیوست». برای زیارت امامان بقیع آداب و زیارتنامه ویژه روایت شده است.[۶۳] ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) و نیز فاطمه بنت اسد مادر گرامی امیرالمؤمنین دارای زیارتنامههای ویژه هستند.[۶۴]
شیوه دفن در قبرستان بقیع
پیامبر(ص) پس از دفن عثمان بن مظعون، سنگی را بالای قبرش گذاشت تا قبرش شناخته شود و دیگر مسلمانان کنار او دفن شوند.[۶۵] این سنگ بزرگ تا هنگام حکمرانی مروان بر مدینه وجود داشت. او این سنگ را به گوشهای پرتاب کرد تا قبر عثمان بن مظعون مشخص نباشد.[۶۶]
پیامبر(ص) فرزندش ابراهیم را همانند عثمان دفن کرد و بدن او را در لحد با آجر پوشاند و پس از دفن، بر آن آب پاشید و بالای قبرش ایستاد و بر او سلام داد.[۶۷]
در بقیع مردگان با فاصله بسیار از یکدیگر دفن میشدند و قبر مردان با یک سنگ در بالای سر و قبر زنان با دو سنگ در بالا و پایین مشخص میشد.[۶۸] بر سنگ مزارهای بقیع مطالبی نیز نگاشته میشد که از آن جمله میتوان به برخی ابیات شاعر تونسی ابوالبرکات سعدی (م. 734ق.) اشاره کرد:
حضرنا مسجد الهادی الشفیـــع
وجئــنا لندفـــن بالبقیــــع
اذا کان قبری فی البقیع بطیبـــه
فلا شک انی فی حمی صاحب القبر
نبی الهدی المبعوث من آلهاشم
علیه صلاة الله فی السر والجهر[۶۹]
به پیشگاه راهنمای شفاعتگر آمدیم تا در بقیع دفن شویم. اگر قبرم در بقیع در مدینه باشد، بیتردید در حمایت پیامبر هستم؛ پیامبری که از خاندان هاشم مبعوث شد و درود خداوند در نهان و آشکار بر او باد!
مدفونان
گزارشها از اسعد بن زراره خزرجی[۷۰] یا عثمان بن مظعون قرشی صحابی مشهور[۷۱] به عنوان نخستین مدفون در بقیع یاد کردهاند. ابنشبه، اسعد را نخستین انصاری و عثمان را نخستین مهاجر مدفون در بقیع دانسته است.[۷۲] بقیع آرامگاه برخی امامان شیعه، گروهی از صحابه رسول خدا، تابعان، دانشوران و سادات است که از آن جملهاند:
اهل بیت و بستگان رسول خدا
امام حسن مجتبی(ع)، امام علی بن حسین زین العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) همراه فاطمه بنت اسد مادر امام علی(ع)[۷۳] و عباس عموی پیامبر[۷۴] که روبهروی در ورودی اصلی بقیع به سوی جنوب در سمت راست دفن شدهاند.[۷۵] دختران رسول خدا زینب، [۷۶] رقیه[۷۷]و امکلثوم[۷۸] در برابر در اصلی با اندک فاصلهای از آن دفن شدهاند.
عقیل بن ابیطالب، [۷۹] عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، [۸۰] حلیمه سعدیه دایه رسول خدا[۸۱] و صفیه عمه پیامبر[۸۲] نیز از مدفونان بقیع هستند. با وجود شهرت دفن عاتکه عمه دیگر پیامبر در بقیع[۸۳] منابع تاریخی گزارشی در این زمینه ارائه ندادهاند. امسلمه، حفصه، زینب بنت جحش، زینب بنت خزیمه، صفیه بنت حیی، عایشه بنت ابیبکر، و ماریه قبطیه از همسران پیامبر در شمال قبور دختران پیامبر در فاصله هشت متری سمت راست دفن شدهاند.[۸۴]
صحابه و تابعین
ابوسعید خدری، [۸۵] عثمان بن عفان، [۸۶] سعد بن ابیوقاص، [۸۷] سعد بن معاذ، [۸۸] عبدالله بن مسعود، [۸۹] کلثوم بن هِدم، [۹۰] خنیس بن حذافه، [۹۱] مقداد بن عمرو[۹۲] و نیز برخی شهدای اُحد (3ق.) [۹۳] از جمله صحابه مدفون در بقیع هستند.
شخصیتهای اسلامی
مالک بن انس (م. 179ق) رئیس مذهب مالکی، [۹۴] محمد بن علی بن ابیمنصور مشهور به جمالالدین جواد اصفهانی (م. 559ق.) وزیر زنگیان موصل و شام، [۹۵] ابوشجاع ظهیرالدین (م. 488ق.) [۹۶] وزیر آل بویه و نویسنده ذیل تجارب الامم، سمهودی (م. 911ق.) مؤلف وفاء الوفاء، [۹۷] ابوالفضل شهابالدین نویری از مجاوران بیتالله الحرام که در مدینه وفات یافت، [۹۸] جعفر بن حسن برزنجی (م. 1317ق.) مؤلف مولد النبی، [۹۹] عبدالقادر بن توفیق شلبی (م. 1369ق.) رئیس حنفیان مدینه[۱۰۰] و سیدمحمدتقی طالقانی (م. 1376ق.) نماینده آیتالله بروجردی در مدینه[۱۰۱] از جمله مدفونان بقیع به شمار میروند.
بقعههای بقیع
به تدریج بر برخی از قبور بقیع، گنبدها و نشانههایی ساخته شد. ابنشبه به گزارش از ابنزباله (م. 200ق.) از وجود مسجدی بر قبر عباس بن عبدالمطلب و امامان شیعه خبر میدهد.[۱۰۲] سفرنامهنویسانی چون ابنجبیر (م. 612ق.)، [۱۰۳] ابننجار (م. 643ق.) [۱۰۴] و ابنبطوطه (م. 779ق.) [۱۰۵] نیز از این آثار یاد کردهاند.
نخستین گنبد بر حرم امامان بقیع و قبر عباس بن عبدالمطلب به دست مجدالملک براوستانی، وزیر برکیارق سلجوقی (حک: 486-498ق.) ساخته شد.[۱۰۶] در سال 519ق. به دست مسترشد بالله (حک: 485-529ق.) و میان سالهای 623-640ق. به دست مستنصر بالله (حک: 623-640ق.) تعمیراتی در آن انجام گرفت.[۱۰۷]
فاطمیان نیز به ساخت قبه و بارگاهی بر قبر اسماعیل فرزند امام صادق(ع) پرداختند.[۱۰۸] بر پایه گفته رفعت پاشا (م. 1353ق.) مردم مدینه هر پنجشنبه به زیارت اهل قبور بقیع میرفتند و بر قبرها دستههای ریحان و بر کنار آنها شاخههای گل میچیدند. شیعیان برای زیارت قبور امامان بقیع باید پنج قروش به نگهبانان میدادند.[۱۰۹] گویا پول ستاندن از شیعیان برای زیارت بقیع پیش از آن نیز مرسوم بوده است. محمد ولی میرزا به سال 1260ق. از پرداخت مبلغی برای زیارت امامان بقیع گزارش داده است.[۱۱۰]
از جمله این گنبدها و نشانهها میتوان به گنبدی بر قبور امامان چهارگانه و نیز سنگی بر قبر فاطمه بنت اسد و امامان بقیع با عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للَّه مُبِید الامم و محیی الرمم هذا قبر فاطمة بنت رسول الله(ص) سیدة نساء العالمین و قبر الحسن بن علی بن ابیطالب و علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب و محمد بن علی و جعفر بن محمد»[۱۱۱] و نیز گنبد قبرهای عثمان بن عفان، [۱۱۲] عقیل بن ابیطالب، [۱۱۳] قبور همسران پیامبر، [۱۱۴] عبدالله بن جعفر طیار، [۱۱۵] ابراهیم فرزند رسول خدا[۱۱۶] و همچنین گنبد قبر امیر چوپان از امیران ایلخانی[۱۱۷] اشاره کرد.
تخریب بقیع
با قدرت گرفتن وهابیان در عربستان که زیارت قبور را شرک و وجود بقعهها و ضریح در پیرامون قبور را از مظاهر شرک میدانند، رویکرد به بقیع و دیگر زیارتگاهها دچار تحول شد؛ در سال 1220ق. مدینه به محاصره نیروهای وهابی درآمد. پس از تسلیم شدن شهر، سعود بن عبدالعزیز همراه توقیف و تصرف همه اموال موجود در خزائن حرم نبوی، دستور ویران کردن همه گنبدهای بقیع را صادر کرد.[۱۱۸]
با توجه به موج اعتراض مسلمانان کشورهای اسلامی به اهانتهای سعودیان، دولت عثمانی که تمایل به بازپس گرفتن حرمین داشت، لشکری انبوه برای تصرف مدینه فرستاد و در ذیحجه 1227ق. آن شهر را بازپس گرفت. برخی از آن بقعهها در سال 1234ق. به دستور سلطان محمود ثانی (حک: 1223-1255ق.) بازسازی شد.[۱۱۹] اما با حمله دیگر بار وهابیان به سال 1344ق. همه آثار تاریخی این قبرستان به فتوای شیخ عبدالله بلیهد، قاضی القضاة سعودی، به بهانه شرک و بدعت بودن زیارت قبور در هشتم شوال این سال ویران شد.[۱۲۰]
این بار نیز ویرانی بقیع واکنشهای بسیاری را میان مسلمانان جهان برانگیخت. دولت ایران روز 16 صفر سال 1344ق. را به مناسبت هتک حرمت به بقیع، عزای عمومی اعلان کرد و آیتالله مدرس به تلاشهایی برخاست و مجلس ایران کمیسیونی را برای بررسی موضوع تشکیل داد. مسلمانان در کشورهایی چون هند، پاکستان و نیز کشورهای استقلال یافته شوروی سابق با برپایی تجمعات و ارسال پیام به این اقدام اعتراض کردند.
ساخت سایبان بر قبور ائمه
دولت سعودی برای پیشگیری از خشم مسلمانان و توجیه کارهای خود، نمایندگان دولتهای مسلمان را به مکه فراخواند. از ایران هیاتی مرکب از غفار خان جلالالسلطنه، وزیر مختار ایران در مصر، و حبیب الله خان هویدا در تاریخ 24/6/1304ق. وارد جده شد. با ترفندهای دولت سعودی و عدم پیگیری جدی از سوی مقامهای کشورهای اسلامی، این قضیه مسکوت ماند.[۱۲۱]
پس از گذشت حدود 40 سال از این حادثه، حکومت سعودی پس از تلاشها و پیگیریهای شیعیان عراق به رهبری شیخ کاشف الغطاء و پیگیریهای امیر اعلم، سفیر ایران در حجاز، سایبانی کنار این مقابر مطهر ساخت و راهی سنگچین برای عبور و مرور افراد در بقیع ایجاد کرد.[۱۲۲] نیز دیوار بقیع در دوران ملک فهد بن عبدالعزیز به شکلی زیبا بازسازی گشت و سپس در سالهای 1418-1419ق. مسیرهای درون بقیع برای رفت و آمد زائران سنگفرش شد.[۱۲۳]
وضعیت کنونی بقیع
بقیع دارای سه در است که یکی از آنها در دیوار شرقی و دیگری در دیوار شمالی و در سوم در سمت غرب آن قرار دارد. در سمت غرب، در اصلی است و برای ورود جنازه و زائران بقیع باز میشود.[۱۲۴] در دورههای گذشته نیز زیارت بقیع با مشکلاتی همراه بود و زائران شیعی برای دریافت اجازه زیارت ناچار به پرداخت باج به دربانان و ماموران بودند؛ اما زیارت قبور بقیع با ممنوعیت کلی روبهرو نبود.
اکنون درهای بقیع در ساعات ویژه از روز (بعد از نماز صبح و پس از نماز عصر حدود دو ساعت) گشوده میشود و زائران مرد میتوانند به درون بقیع روند و زیارت کنند. با وجود برخی گزارشها از حضور حضرت فاطمه3 در بقیع در روزگار پیامبر و هنگام تدفین رقیه دختر رسول خدا9[۱۲۵] و نیز تداوم زیارت بقیع از جانب زنان در دورههای گوناگون که در سفرنامهها بازتاب یافته، [۱۲۶] آل سعود به پشتوانه احادیثی از پیامبر(ص) ورود زنان به بقیع را ممنوع میشمرند و حتی هنگام ورود مردان، از گرد آمدن زنان پشت دیوارهای بقیع پیشگیری میکنند.[۱۲۷]
ادارهای مشهور به اداره امر به معروف و نهی از منکر نزدیک در اصلی بقیع مستقر شده است که از نزدیکی زائران به قبور و تبرک جستن به آنها پیشگیری مینماید و به تبلیغ باورهای وهابیان میپردازد.[۱۲۸]
برای مطالعه بیشتر
- البقیع قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیه فی الحجاز، یوسف الهاجری.
- بقیع الغرقد، حاتم عمر طه و محمد انور البکری.
- البقیع الغرقد، سید محمدحسینی شیرازی.
- تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سیدعلی قاضی عسکر.
پیوند به بیرون
پانویس
- ↑ العین، ج1، ص184، «بقع.
- ↑ العین، ج1، ص184؛ النهایه، ج1، ص146، «بقع.
- ↑ الطبقات، ج3، ص303.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص306.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص474.
- ↑ معجم ما استعجم، ج1، ص266؛ معجم البلدان، ج2، ص343.
- ↑ معجم البلدان، ج5، ص82.
- ↑ الطبقات، ج4، ص80؛ معجم ما استعجم، ج1، ص258.
- ↑ معجم ما استعجم، ج1، ص266؛ معجم البلدان، ج5، ص302.
- ↑ الطبقات، ج3، ص303؛ المستدرک، ج3، ص190.
- ↑ معجم ما استعجم، ج1، ص265.
- ↑ معجم البلدان، ج5، ص82؛ المسالک و الممالک، ص18.
- ↑ احسن التقاسیم، ص82؛ امتاع الاسماع، ج14، ص627.
- ↑ احسن التقاسیم، ص82؛ نزهة المشتاق، ص143.
- ↑ الطبقات، ج3، ص241؛ سبل الهدی، ج5، ص22.
- ↑ تاریخنامه طبری، ج5، ص1398.
- ↑ الطبقات، ج3، ص241.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ الکامل، ج1، ص673.
- ↑ آثار اسلامی، ص322.
- ↑ بقیع الغرقد، ص34.
- ↑ الطبقات، ج3، ص303؛ المستدرک، ج3، ص189-190.
- ↑ الطبقات، ج3، ص459؛ الاستیعاب، ج4، ص1600.
- ↑ معالم مکة و المدینه، ص420.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص100-101.
- ↑ الطبقات، ج1، ص115.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص121؛ وفاء الوفاء، ج3، ص83.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص127.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص111؛ مروج الذهب، ج3، ص285.
- ↑ تاریخ طبری، ج4، ص412؛ تاریخ المدینه، ج4، ص1241.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج10، ص7.
- ↑ تاریخ دمشق، ج39، ص520.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص113.
- ↑ البدایة و النهایه، ج9، ص4؛ شذرات الذهب، ج1، ص311.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص97.
- ↑ الطبقات، ج4، ص33.
- ↑ الطبقات، ج5، ص83.
- ↑ تاریخ طبری، ج7، ص587؛ مقاتل الطالبیین، ص372.
- ↑ بقیع الغرقد، ص36.
- ↑ بقیع الغرقد، ص35-36؛ معالم مکة و المدینه، ص420.
- ↑ فصول من تاریخ المدینه، ص173؛ معالم مکة و المدینه، ص420.
- ↑ المجموعة المصوره، ج3، ص461.
- ↑ الارشاد، ج1، ص181؛ وفاء الوفاء، ج3، ص77.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص89-90؛ وفاء الوفاء، ج3، ص79.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص97.
- ↑ کامل الزیارات، ص530.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص200-201.
- ↑ کنز العمال، ج8، ص435-436.
- ↑ الکافی، ج3، ص460؛ التهذیب، ج3، ص129.
- ↑ ارشاد القلوب، ج1، ص33.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص155.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص577.
- ↑ البدایة و النهایه، ج8، ص228؛ القاب الرسول، ص58.
- ↑ الثاقب، ص370-371؛ بحار الانوار، ج48، ص85.
- ↑ المهذب، ج1، ص283؛ شرائع الاسلام، ج1، ص210؛ الرسائل العشر، ص272.
- ↑ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ کشاف القناع، ج2، ص601.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص100.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص98-99.
- ↑ التهذیب، ج6، ص79؛ المقنعه، ص475؛ المختصر النافع، ص98.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص577؛ منتهی المطلب، ج2، ص894.
- ↑ کامل الزیارات، ص530.
- ↑ المصنف، عبدالرزاق، ج3، ص574.
- ↑ صحیح مسلم، ج2، ص64.
- ↑ الکافی، ج4، ص559؛ المقنعه، ص475-476.
- ↑ بحار الانوار، ج97، ص217-219.
- ↑ الطبقات، ج3، ص305.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص102.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص99؛ وفاء الوفاء، ج3، ص82.
- ↑ آثار اسلامی، ص332.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج1، ص206.
- ↑ الثقات، ج1، ص135-136؛ المستدرک، ج3، ص186.
- ↑ المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص264؛ معجم البلدان، ج4، ص471؛ فتح الباری، ج9، ص102.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص96، 102.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص85، 95.
- ↑ الطبقات، ج4، ص24؛ وفاء الوفاء، ج3، ص95.
- ↑ مروج الذهب، ج3، ص286.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1853؛ اسد الغابه، ج6، ص130؛ الاصابه، ج8، ص151.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1839-1840؛ اسد الغابه، ج6، ص114-115.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1839-1841؛ اسد الغابه، ج6، ص113-114؛ الاصابه، ج8، ص138-139.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص96؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، ص250.
- ↑ الغارات، ص694؛ وفاء الوفاء، ج3، ص97.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1813؛ اسد الغابه، ج6، ص67-68؛ ج8، ص87.
- ↑ اسد الغابه، ج6، ص172-173.
- ↑ فصول من تاریخ المدینه، ص170.
- ↑ الطبقات، ج8، ص37.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص199.
- ↑ اسد الغابه، ج3، ص491؛ الاصابه، ج4، ص379؛ الاعلام، ج4، ص210.
- ↑ الاستیعاب، ج2، ص610؛ البدایة و النهایه، ج8، ص78.
- ↑ المنتظم، ج3، ص247.
- ↑ الاستیعاب، ج3، ص994.
- ↑ سبل الهدی، ج12، ص53.
- ↑ الطبقات، ج3، ص300.
- ↑ الثقات، ج2، ص254.
- ↑ المغازی، ج1، ص312.
- ↑ المعارف، ص498-499؛ وفاء الوفاء، ج3، ص102.
- ↑ وفیات الاعیان، ج5، ص143.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج19، ص30؛ البدایة و النهایه، ج12، ص150.
- ↑ عبقات الانوار، ج8، ص359.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج1، ص114.
- ↑ الکنی و الالقاب، ج2، ص77؛ الذریعه، ج5، ص21-22.
- ↑ الاعلام، ج4، ص38.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج7، ص66.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص126-127.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص155.
- ↑ اخبار مدینة الرسول، ص153.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص360-361.
- ↑ الکامل، ج8، ص214.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص100.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص103.
- ↑ مرآة الحرمین، ج1، ص480.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج1، ص62.
- ↑ مروج الذهب، ج3، ص285؛ التنبیه و الاشراف، ص260.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص102.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص100.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص100-101.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص82، 101.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص101-102.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص100.
- ↑ من اخبار الحجاز و النجد، ص104؛ البقیع قصة التدمیر، ص84.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج3، ص196.
- ↑ البقیع قصة التدمیر، ص113-139؛ بقیع الغرقد، ص49.
- ↑ نک: تخریب و بازسازی بقیع، ص41-60.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، ص248-260؛ نک: تخریب و بازسازی بقیع، ص98-147.
- ↑ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص332.
- ↑ التاریخ الامین، ص356.
- ↑ الکافی، ج3، ص241.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج5، ص750-751؛ سفرنامه منظوم حج، ص70-71.
- ↑ حج26، ص359.
- ↑ با کاروان صفا، ص135-137.
منابع
- آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386ش.
- احسن التقاسیم: المقدسی البشاری (م. 380ق.) ، قاهره، مکتبة مدبولی، 1411ق.
- ارشاد القلوب: حسن بن محمد الدیلمی (م. 841ق.) ، قم، الرضی، 1412ق.
- الارشاد: المفید (م. 413ق.) ، بیروت، دار المفید، 1414ق.
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- الاعلام: الزرکلی (م. 1396ق.) ، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م.
- امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.) ، بیروت، مکتبة المعارف.
- بقیع الغرقد: محمد امین الامینی، مشعر، 1386ش.
- پنجاه سفرنامه حج قاجاری: به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389ش.
- تاریخ بلعمی (تاریخنامه طبری): بلعمی (م. 325ق.) ، به کوشش روشن، سروش، 1378ش. و البرز، 1373ش.
- تاریخ حرم ائمه بقیع: محمد صادق نجمی، قم، المعارف الاسلامیه، 1429ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م. 262ق.) ، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.) ، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- التحفة اللطیفه: شمس الدین السخاوی (م. 902ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- تفسیر فرات الکوفی: الفرات الکوفی (م. 307ق.) ، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش.
- التنبیه و الاشراف: المسعودی (م. 345ق.) ، بیروت، دار صعب.
- تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.) ، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
- الثاقب فی المناقب: ابن حمزه (م. 560ق.) ، به کوشش علوان، قم، انصاریان، 1412ق.
- الثقات: ابن حبان (م. 354ق.) ، الکتب الثقافیه، 1393ق.
- خلاصة عبقات الانوار: علی الحسینی المیلانی، تهران، بعثت، 1405ق.
- الذریعة الی تصانیف الشیعه: آقا بزرگ تهرانی (م. 1389ق.) ، بیروت، دار الاضواء، 1403ق.
- رحلة ابن جبیر: محمد بن احمد (م. 614ق.) ، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م.
- الرسائل العشر: ابن فهد الحلی (م. 841ق.) ، به کوشش رجایی، قم، مکتبة النجفی، 1409ق.
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.) ، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق.
- شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (م. 1089ق.) ، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق.
- شرائع الاسلام: المحقق الحلی (م. 676ق.) ، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، 1409ق.
- شرح نهج البلاغه: ابن ابیالحدید (م. 656ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
- صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.) ، بیروت، دار الفکر.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- العین: خلیل (م. 175ق.) ، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.
- الغارات: ابراهیم الثقفی الکوفی (م. 283ق.) ، به کوشش المحدث، بهمن، 1355ش.
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، بیروت، دار المعرفه.
- فصول من تاریخ المدینة المنوره: علی حافظ، جده، المدینه، 1405ق.
- القاب الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و عترته: بعض المحدثین و المورخین (م. قرن4ق.) ، مکتبة النجفی، 1406ق.
- الکافی: الکلینی (م. 329ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
- کامل الزیارات: ابن قولویه القمی (م. 368ق.) ، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهه، 1417ق.
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م. 630ق.) ، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- کشاف القناع: منصور البهوتی (م. 1051ق.) ، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- کنز العمال: المتقی الهندی (م. 975ق.) ، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق.
- الکنی و الالقاب: شیخ عباس القمی (م. 1359ق.) ، تهران، مکتبة الصدر، 1368ش.
- المجموعة المصورة لاشهر معالم المدینة المنوره: عبدالعزیز کعکی، المدینه، دار احیاء التراث العربی، 1419ق.
- المختصر النافع: المحقق الحلی (م. 676ق.) ، تهران، البعثه، 1410ق.
- مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (م. 1353ق.) ، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق.
- مروج الذهب: المسعودی (م. 346ق.) ، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق.
- المسالک و الممالک: ابراهیم الفارسی الاصطخری (م. 346ق.) ، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق.
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. 405ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- المصنّف: ابن ابیشیبه (م. 235ق.) ، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، 1409ق.
- المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م. 211ق.) ، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
- المعارف: ابن قتیبه (م. 276ق.) ، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش.
- معالم مکة و المدینه بین الماضی و الحاضر: یوسف رغد العالمی، بیروت، دار المرتضی، 1418ق.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.) ، بیروت، دار صادر، 1995م.
- معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م. 487ق.) ، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق.
- المغازی: الواقدی (م. 207ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
- مغنی المحتاج: محمد الشربینی (م. 977ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق.
- مقاتل الطالبیین: ابوالفرج الاصفهانی (م. 356ق.) ، به کوشش سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفه.
- المقنعه: المفید (م. 413ق.) ، قم، نشر اسلامی، 1410ق.
- من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
- المنتظم: ابن جوزی (م. 597ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.
- منتهی المطلب: العلامة الحلی (م. 726ق.) ، چاپ سنگی.
- المهذب: القاضی ابن البراج (م. 481ق.) ، قم، نشر اسلامی، 1406ق.
- نزهة المشتاق: شریف الادریسی (م. 560ق.) ، بیروت، عالم الکتب، 1409ق.
- النهایه: مبارک ابن اثیر (م. 606ق.) ، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش.
- وفاء الوفاء: السمهودی (م. 911ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.
- وفیات الاعیان: ابن خلکان (م. 681ق.) ، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.