تحنث
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Hodjat p در تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
تحنث در لغت
«تحنُّث» مصدر باب تفعل، از ریشه «ح ـ ن ـ ث» یعنی گناه، [۱] به معنای بندگی، عبادت کردن، [۲] نیکوکاری، [۳] انجام کارهای دورکننده انسان از گناه، [۴] و پرهیز از پرستش بتها است.[۵] برخی واژهشناسان، تحنُّث را از اندک موارد کاربرد لفظ در خلاف معنای آن و به معنای خودداری از اصل معنا (گناه) دانستهاند.[۶]
تحنث در اصطلاح
شماری از مستشرقان، تحنُّث را معرّب کلمه عبری «تحنوت» یا «تحنوث» به معنای اعتکاف و توجه به خدا دانسته[۷] و رفتار پیامبر گرامی(ص) را در پرتو روش راهبان یهودی و مسیحی یا پارهای تجارب شخصی پنداشتهاند[۸] و در تداول لفظ تحنُّث یا رواج این سنّت در میان قریش پیش از اسلام تردید کردهاند و بر همین پایه، هرگونه ارتباط میان تحنُّث و تحنُّف یا حنفاء را انکار کردهاند.[۹] در برابر، گروهی تحنُّث و تحنُّف را به یک معنا دانسته[۱۰] و حتی تحنُّث را شکل تبدیل یافته تحنُّف شمردهاند[۱۱] و باور دارند که تحنّث استمرار سنّتی حنیفانه است که برخی از قریش که به حنفاء شناخته میشدند، پی میگرفتند.[۱۲]
ریشه تاریخی تحنث
بر پایه گزارش تاریخنگاران و سیرهنگاران، تحنُّث سنت برخی از قریش است که در ماه مبارک رمضان در غار حراء عبادت و تهجد نموده، فقیران را اطعام میکردند و سپس به طواف کعبه میپرداختند.[۱۳] بلاذری، عبدالمطلب، جد پیامبر گرامی(ص) را پایهگذار این سنت در میان قریش میداند.[۱۴] از افرادی دیگر مانند ورقة بن نوفل و ابوامیة بن مغیره نیز در این شمار نام بردهاند.[۱۵] برخی چون ابن هشام ضمن بیان ارتباط واژگانی تحنُّف و تحنُّث، این سیره را مربوط به حنفاء و افرادی از جمله زید بن عمرو بن نفیل دانستهاند که برای پرهیز از پرستش بتها و آداب جاهلی و دور ماندن از آزار بتپرستان، به غار حراء میرفتند و به اطعام مساکین میپرداختند.[۱۶]
تحنث پیامبر
پیامبر گرامی هر سال پیش از بعثت، مدتی مجاور غار حراء بود[۱۷] و در آن جا خلوت گزیده، به عبادت و تهجد میپرداخت و در آن هنگام و پس از بازگشت از حراء، فقیران را اطعام مینمود و پیش از بازگشت به خانه، کعبه را طواف میکرد.[۱۸]
در باره چگونگی و علت تحنُّث پیامبر(ص)، آگاهیهای چندان در روایات در دست نیست؛ اما تحنُّث در همه یا بخشی از ماه رمضان و در غار حراء صورت میپذیرفت و بیشتر با توشهای اندک، معمولاً روغن زیتون و نان خشک، همراه بود.[۱۹] بر پایه بیشتر گزارشها، پیامبر(ص) به تنهایی درون غار میرفت و در آن جا بیتوته میکرد تا کنار عبادت، مجالی بیشتر برای تفکر و تامل داشته باشد.[۲۰] روایاتی نیز از همراهی علی(ع) با پیامبر(ص) در غار حراء حکایت دارد.[۲۱] برخی روایاتی را که در باره همراهی حضرت خدیجه(ع) یا دیگران در این ایام آمده[۲۲] نشانگر همراهی تا محل تحنُّث یا برای بردن توشه و آب دانستهاند.[۲۳] پیامبر(ص) هنگام آغاز وحی در غار تنها بود و از آن جا نزد خدیجه(ع) رفت.[۲۴]
ابن حزم باور دارد هیچ کس رسول خدا(ص) را به این کار دستور نداده و ایشان این رفتار را با الگوگیری از کسی انجام نداده است[۲۵] ؛ بلکه از 10 سال پیش از بعثت، ندا و نور غیبی و آواز سنگها و درختان را میشنید تا پرده از دیدگانش کنار رفت. اینکه از عادتشکنیها و دلیلهای نبوت پیامبر (اِرهاصات) به شمار میآید، [۲۶] او را به تفکر و ژرفاندیشی در باره جهان و انسان و آفریدگار هستی که انگیزه اصلی مجاورت در غار حراء بود، وامیداشت. از همین رو، وی در این مدت، بیشتر به تفکر و عبادت خدا و مشاهده کعبه مشغول بوده است.[۲۷] خداوند این خلوت و تنهایی را برای او محبوب گرداند؛ به گونهای که انوار معرفت بر قلب وی تابید و چیزی محبوبتر از این خلوت برایش نبود.[۲۸] در پی آن، حقایقی از جهان برایش کشف شد و سرانجام وحی رسالت در غار حراء بر او نازل گشت.
از تحنُّث یا اعتکاف پیامبر(ص) پس از بعثت در مکه خبری در دست نیست.[۲۹] ایشان در هر سه دهه ماه مبارک رمضان در مسجد مدینه اعتکاف انجام میداد.[۳۰]
تحنث و اعتکاف
تحنُّث قرابتی فراوان با اعتکاف دارد؛ از جمله اینکه هر دو خلوتگزینی برای تفکر و عبادت خداوند هستند که بهترین هنگام آن ماه مبارک رمضان است؛ ولی اعتکاف از دیدگاه شرعی دارای شرایط و احکام خاص مانند روزه و حضور دستکم سه روز در مسجد است. (← اعتکاف)
تحنث و رهبانیت
تحنث از دیدگاه قصد و انگیزه و طول مدت و ارتباط با جامعه، با رهبانیت متفاوت است. رهبانیت هرگز از تایید اسلام و پیامبر(ص) بهره نبرده و ایشان دین خود را بر پایه حنفیت سهل و آسان و نه رهبانیت خوانده[۳۱] و افرادی چون ابوعامر راهب را به دلیل وارد کردن رهبانیت به دین ابراهیم حنیف، فاسق دانسته است.[۳۲]
پانویس
- ↑ العین، ج3، ص206؛ مفردات، ص260؛ المعجم الوسیط، ج1، ص201، «حنث.
- ↑ الصحاح، ج1، ص280؛ تاج العروس، ج3، ص198-199، «حنث.
- ↑ اساس البلاغه، ج1، ص97، «حنث؛ السیرة النبویه، ج1، ص235؛ انساب الاشراف، ج1، ص84، 105.
- ↑ المعجم الوسیط، ج1، ص201؛ التحقیق، ج2، ص290-291، «حنث.
- ↑ الصحاح، ج1، ص280.
- ↑ الصحاح، ص154؛ تاج العروس، ج3، ص198-199.
- ↑ محمد (ص) فی مکه، ص109-110؛ تاریخ العرب فی الاسلام، ص163.
- ↑ محمد (ص) فی مکه، ص109.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص685.
- ↑ اساس البلاغه، ج1، ص97.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص235؛ الصحاح، ج1، ص280؛ تاج العروس، ج3، ص198-199، «حنث.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص235.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص116؛ السیرة النبویه، ج1، ص235؛ تاریخ طبری، ج2، ص300.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص92؛ السیرة الحلبیه، ج1، ص382.
- ↑ المنمق، ص422؛ السیرة الحلبیه، ج1، ص237.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص235و 222-232؛ المنمق، ص422؛ سیره رسول الله(ص)، ص79-81.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه192؛ فتح الباری، ج10، ص356.
- ↑ سیره ابن اسحق، ص121؛ الطبقات، ج1، ص153؛ تاریخ طبری، ج2، ص300.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج1، ص381.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص30؛ الطبقات، ج1، ص153؛ جوامع السیرة النبویه، ص36؛ تاریخ قرآن، ص36.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه 192؛ اعیان الشیعه، ج1، ص372.
- ↑ سیره ابن اسحق، ص121؛ السیرة النبویه، ج1، ص236-237؛ تاریخ طبری، ج2، ص300؛ امتاع الاسماع، ج1، ص20.
- ↑ تاریخ قرآن، ص36.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص237؛ الطبقات، ج1، ص153؛ تاریخ قرآن، ص36.
- ↑ جوامع السیرة النبویه، ص36؛ سیره رسول خدا(ص)، ص227.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص234-235؛ بحار الانوار، ج39، ص327-328.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج1، ص383؛ سبل الهدی، ج2، ص245-246.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج1، ص381.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص355.
- ↑ الکافی، ج4، ص175.
- ↑ الامالی، ص528؛ میزان الحکمه، ج2، ص951.
- ↑ مجمع البیان، ج4، ص769
منابع
- اساس البلاغه: الزمخشری (م 538ق.) ، به کوشش عبدالرحیم، دفتر تبلیغات؛
- اعیان الشیعه: سید محسن الامین (م. 1371ق.) ، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف؛
- الامالی: الطوسی (م. 460ق.) ، قم، دار الثقافه، 1414ق؛
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق؛
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
- تاج العروس: الزبیدی (م. 1205ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛
- تاریخ العرب فی الاسلام: جواد علی، قم، رضی، 1414ق؛
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
- تاریخ قرآن: محمود رامیار، تهران، امیر کبیر، 1346ش؛
- التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛
- جوامع السیرة النبویه: ابن حزماندلسی (م. 456ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
- دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، 1378ش؛
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
- السیرة الحلبیه: الحلبی (م. 1044ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1400ق؛
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213ق./218ق.) ، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛
- سیره ابن اسحق (السیر و المغازی): ابن اسحق (م. 151ق.) ، به کوشش زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش؛
- سیره رسول الله(ص): عباس زریاب خویی، تهران، سروش، 1370ش؛
- الصحاح: الجوهری (م. 393ق.) ، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
- العین: خلیل (م. 175ق.) ، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق؛
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، بیروت، دار المعرفه؛
- الکافی: الکلینی (م. 329ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
- مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
- محمد(ص) فی مکه: عبدالرحمن عبدالله شیخ حسین عیسی، قاهره، الهیئة المصریه، 2002م؛
- المصباح المنیر: الفیومی (م. 770ق.) ، قم، دار الهجره، 1405ق؛
- المعجم الوسیط: ابراهیم انیس و دیگران، تهران، فرهنگ اسلامی، 1375ش؛
- مفردات: الراغب (م. 425ق.) ، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دار القلم، 1412ق؛
- المنمق: ابن حبیب (م. 245ق.) ، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق؛
- میزان الحکمه: ریشهری، قم، دار الحدیث، 1416ق؛
- نهج البلاغه: صبحی صالح، تهران، دار الاسوه، 1415ق.