حج
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۱ بهمن ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
حج، آهنگ خانه خدا در موسم خاص برای به جا آوردن مناسکی ویژه است.
چیستی
واژه حج، از ریشه «ح ج ج» و در لغت به معنای قصد کردن،[۱] بازداشتن[۲] و بسیار رفت و آمد کردن آمده است.[۳] برخی، معنای اصلی این ریشه را «قصد همراه با عمل»[۴] یا «قصد همراه با استقامت»[۵] دانسته و معنای اصطلاحی حج را مطابق با آن تفسیر کردهاند.
حج، در اصطلاح فقیهان، «قصد کردن خانه خدا و به جا آوردن مناسک ویژه[۶] در موسم خاص»[۷] یا «مجموع مناسک انجام گرفته در سفر حج» معنا شده است.[۸] به ادا کننده مناسک حج، در زبان عربی «حاجّ»[یادداشت ۱][۹] و در زبان پارسی «حاجی»[۱۰] و «حجگزار» گفته میشود.[۱۱]
گونهها
حج از جهات گوناگون به گونههای مختلف تقسیم شده است، برخی از آنها عبارتند از:
حج اکبر و حج اصغر
مراد از حج اکبر، در برخی منابع فقهی، مناسک حج از جمله وقوف در عرفات و رمی جمره بوده و مراد از حج اصغر، عمره است.[۱۲] معانی دیگری نیز برای این دو گونه حج ذکر شده است.[۱۳]
حج واجب و مستحب
حج از نظر حکم شرعی تکلیفی، به حج واجب و مستحب[یادداشت ۲] تقسیم شده است. حج واجب، اگر به سبب فراهم شدن شرایط استطاعت، واجب شده باشد، «حجة الاسلام» نیز خوانده میشود.[۱۴] گاهی سبب وجوب حج عارضی است مانند نذر، عهد، قسم و اجاره (نیابت).[۱۵]
حج غیر واجب، آن است که دارای اسباب وجوب نباشد، که به آن «حج النفل» و «حج التّطوع»[۱۶] نیز میگویند.
حج نیابتی و غیر نیابتی
حج از آن جهت که حجگزار آن را از جانب دیگری به جا آورد یا از جانب خود، به حج نیابتی و غیر نیابتی تقسیم شده است. در حج نیابتی،[یادداشت ۳] حجگزار آن را به جای فرد دیگر و به نیابت از او انجام میدهد.[۱۷] حج نیابتی، اگر بدون دریافت مزد باشد، «تبرّعی»[۱۸] و اگر در برابر دریافت مزد باشد، «استیجاری» خوانده شده است.[۱۹] حج نیابتی، از نظر مکان آغازِ نیابت نیز، به دو نوعِ «حج بلدی» و «حج میقاتی» تقسیم شده است؛ در حج بلدی، حجگزار به نیابت از منوب عنه از وطن او و در حج میقاتی از میقات، حج را بهجا میآورد.[۲۰]
دیگر گونهها
برای حج، گونههای دیگری نیز ذکر شده است، مانند «حج صروره» یعنی حج شخصی که تاکنون حج[۲۱] یا حج واجب[۲۲] به جا نیاورده است؛ «حج بذلی»، حجی که هزینة آن را دیگری پرداخت کند.[۲۳] «حج تسکع» یعنی حجی که با زحمت و بدون زاد و توشه انجام شود[۲۴] و «حج مستقر» یعنی حجی که وجوب آن بر مکلف استقرار یافته است.[۲۵]
پیشینه
قرآن، از کعبه به عنوان «خانه کهن»[یادداشت ۴][۲۶] و «نخستین خانهای که برای انسانها قرار داده شده»،[یادداشت ۵] یاد کرده[۲۷] و همه امتها را دارای مناسک و عباداتی شمرده است؛[۲۸][۲۹] از این رو، بر پایه قرآن پیشینه کعبه و مناسک حج و رواج آن، به پیش از اسلام بازمیگردد.
درباره زمان ساخت و نخستین کسی که کعبه را ساخته، روایات گوناگونی وجود دارد. برخی از روایات، بنیانگذاران کعبه و نخستین حجگزاران را «فرشتگان» معرفی کردهاند.[۳۰] برخی روایات، جبرئیل را نخستین کسی از اهل آسمان دانستهاند، که حج گزارده است.[۳۱] روایاتی دیگر، زمان حج فرشتگان را دو یا سه هزار سال پیش از آفریدن حضرت آدم(ع) معرفی کردهاند.[۳۲] بر پایه روایتی از امام باقر(ع)، پس از فرود حضرت آدم(ع) به روی زمین، جبرئیل کعبه را که از بین رفته بود بر پایههای پیشین آن بنا کرد و همراه با فرشتگان بر گرد آن طواف کرد و حضرت آدم(ع) و حوا نیز چنین کردند.[۳۳] در مقابل، احادیث دیگری حضرت آدم(ع) را بنیانگذار کعبه و نخستین حجگزار خواندهاند.[۳۴] به گمان برخی، مراد این احادیث، نخستین بنیانگذار و حجگزار از میان آدمیان است.[۳۵] روایاتی نیز، به صراحت از بازسازی[یادداشت ۶] کعبه به دست حضرت آدم(ع) سخن گفتهاند.[۳۶]
پس از حضرت آدم(ع)، شیث فرزند و وصی وی، کعبه را بازسازی کرد و حج به جا آورد.[۳۷]
در برخی روایات، از حج گزاردن حضرت نوح(ع) یاد شده است.[۳۸] در طوفان نوح، ساختمان کعبه از میان رفت، تا آنکه در دوره حضرت ابراهیم(ع)، خدا جایگاه کعبه را به وی نشان داد.[یادداشت ۷][۳۹] حضرت ابراهیم(ع) با کمک فرزندش اسماعیل(ع)، کعبه را تجدید بنا کرد؛[یادداشت ۸][۴۰] سپس حضرت ابراهیم(ع) مأمور شد تا مردم را برای به جا آوردن مناسک حج به مکه فرا خواند.[یادداشت ۹][۴۱] وی این مأموریت را انجام داد و مردم برای ادای حج عازم مکه شدند.[۴۲] حضرت ابراهیم(ع) همراه با حضرت اسماعیل(ع) و شماری از یکتاپرستان، مناسک حج را به جا آوردند.[۴۳]
در دورههای بعد، پیروان شریعت حضرت ابراهیم(ع)، که خاندان و فرزندان وی بودند، حج را به جا میآوردند.[۴۴] دیگر پیامبران نیز، مانند حضرت موسی(ع)،[۴۵] حضرت عیسی(ع)،[۴۶] حضرت سلیمان(ع)[یادداشت ۱۰][۴۷] و حضرت داود(ع)[۴۸] مناسک حج را به جا آوردند.
ادای مناسک حج در میان بندگان صالح و دیگر پیروان شرایع رواج داشته است؛ برای نمونه، در برخی روایات از حجِ هرساله حضرت خضر[۴۹] و نیز حج ذوالقرنین همراه با ۶۰۰ هزار سوار سخن به میان آمده است.[۵۰]
مناسک حج و زیارت کعبه در میان پیروان برخی شرایع متأخّر اهمیت خود را از دست داد؛ برای نمونه، پیروان حضرت موسی(ع) مکانهایی مانند بیت المقدس، بیت ایل، بیت آوِن، بیت حور، هیکل سلیمان و طور سینا را برای حج و دیگر اعمال عبادی خود برگزیدند. اهمال و دوری از حج ابراهیمی، در میان مسیحیان نیز شیوع یافت.[۵۱]
اعراب در عصر جاهلیت، خود را پیرو شریعت حضرت ابراهیم(ع) میشمردند؛[۵۲] از این رو، اصل مناسک حج را حفظ کردند و به شماری از تعالیم آن حضرت ملتزم بودند[۵۳]؛ ولی انحرافاتی در آن پدیدآوردند و بسیاری از احکام و آداب حج را دگرگون کردند؛[۵۴] برای نمونه، با بدن برهنه طواف میکردند[۵۵] و در مسجدالحرام کف میزدند و هلهله میکردند.[یادداشت ۱۱][۵۶][۵۷]
در اسلام
زمان تشریع
در آیات متعدد قرآن، مانند ﴿وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلا﴾[یادداشت ۱۲][۵۸] حضرت محمد(ص) و مسلمانانی که توان انجام دادن این عبادت را دارند، به ادای آن امر شدند؛ ولی درباره این که تشریع حج در چه سالی بوده، اختلاف است. برخی، تشریع حج را پیش از هجرت دانستهاند.[۵۹] برخی از مستندات آنها، روایاتی است که از حج گزاردن حضرت محمد(ص) پیش از هجرت سخن گفتهاند.[۶۰]
در مقابل، بسیاری از عالمان شیعه و اهل سنت تشریع حج را پس از هجرت دانستهاند، هر چند درباره سال آن، اختلاف دارند. به باور برخی، حج در سال سوم قمری با نزول آیه ﴿وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلا﴾[یادداشت ۱۳][۵۸] تشریع شد؛ ولی حضرت محمد(ص) انجام آن را تا سال دهم قمری به تأخیر انداخت.[۶۱] باور دیگر آن است که حج در سال پنجم[۶۲] یا ششم قمری[۶۳] با نزول آیه ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ﴾[یادداشت ۱۴][۵۸]تشریع شد. برخی نیز تشریع حج را در سال نهم یا دهم قمری دانستهاند.[۶۴] درباره هر یک از سالهای دیگر از سال نخست تا دهم هجرت نیز دیدگاههایی گفته شده است.[۶۵]
نخستین حج مسلمانان از مدینه
در سال ششم قمری، حضرت محمد(ص) برای نخستین بار همراه با ۱٬۴۰۰ نفر از مسلمانان برای ادای مناسک حج عازم مکه شد؛ ولی مشرکان با مسدود کردن راه در حدیبیه مانع رسیدن مسلمانان به مکه شدند. از این رو، آن حضرت و همراهان با ذبح قربانی از احرام خارج شدند و در سال بعد بر طبق عهدنامة حدیبیه تنها قضای عمره را به جا آوردند که به «عمرة القضاء» معروف شد.[۶۶] بر پایه روایات، شأن نزولِ آیه ﴿لَتَدْخُلُنَّ الْمسجدالحرام إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ مُحَلِّقینَ رُؤُسَکمْ وَ مُقَصِّرینَ لا تَخافُونَ﴾[یادداشت ۱۵][۶۷]، همین رویداد است.[۶۸]
منع مشرکان از حج
با نزول آیات نخست سورة برائت در سال نهم قمری، حضرت محمد(ص) مأمور شد این آیات را در موسم حج به مشرکان ابلاغ کند.[۶۹] او در آغاز، ابوبکر را به همراه عمر بن خطاب و گروهی از مسلمانان به مکه فرستاد تا این مأموریت را انجام دهند؛ ولی پیش از رسیدن ابوبکر به مکه، حضرت محمد(ص) به دستور خداوند امام علی(ع) را مأمور ابلاغ این آیات به مکیان کرد؛[۷۰] از این رو، امام علی(ع) این آیات را در روز دهم ذی حجه برای مکیان تلاوت کرد که مضمون آنها، منع مشرکان از انجام دادن حج و نیز منع از طواف با بدن برهنه بود.[۷۱] در همین سال، آیه ﴿ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هذَا﴾[یادداشت ۱۶][۶۷] نازل شد و مشرکان را از ورود به مسجدالحرام منع کرد.[۷۲]
حجة الوداع
در سال دهم قمری، آیه ﴿وَأَذِّن فِی ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ یَأۡتُوکَ رِجَالٗا وَعَلَیٰ کُلِّ ضَامِرٖ یَأۡتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٖ﴾[یادداشت ۱۷][۶۷] نازل شد که مفاد آن دستور به حضرت محمد(ص) برای فراخوانی مسلمانان به ادای مناسک حج بود.[۷۳] وی در پی نزول این آیه، با فرستان مأمورانی به همه سرزمینهای اسلامی به مسلمانان اعلام کرد که هر کس قصد ادای حج و فراگیری مناسک آن را دارد، در مدینه با او همراه شود.[۷۴] طبق نقل برخی منابع، بیش از ۱۰۰ هزار مسلمان وی را همراهی کردند.[۷۵] این سفر، آخرین حج آن حضرت بود و به حجة الوداع مشهور شد.[۷۶]
جایگاه
در شرایع
حج در همه شرایع الهی دارای اهمیت و جایگاه والایی است؛ برای نمونه، حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) از سوی خداوند مکلّف شدند کعبه را برای حجگزاران آماده کنند.[یادداشت ۱۸][۷۷]
در اسلام
در قرآن و روایات، کسانی که به قصد ادای حج عازم این سرزمین میشوند، «کاروان خدا»[۷۸] و «میهمان ویژه خداوند»[۷۹] خوانده شده[۸۰] و مسلمانان از تعرض به آنان و حتی حیواناتی که برای حج نشانهگذاری گردیده، منع شدهاند.[یادداشت ۱۹][۸۱] در روایاتی دیگر، دهه ذی حجه که زمان انجام حج است، از پاکترین زمانها و اعمال آن دارای برترین پاداش[۸۲] و از محبوبترین اعمال صالح نزد خداوند[۸۳] به شمار رفته است.
حج از عباداتی به شمار رفته که اصول دین را درونِ خود دارد؛ برای نمونه، اصل توحید در بسیاری از اعمال حج، مانند ذکر تلبیه[یادداشت ۲۰][۸۴] تبلور یافته است. بر پایه برخی روایات، مراد از اتمام حج و عمره در آیه ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾[یادداشت ۲۱][۸۵] دیدار با حضرت محمد(ص) و امامان(ع) پس از ادای مناسک حج است و این نشانه اهمیت توجه حجگزار به نبوت و امامت به شمار میرود.[۸۶] حاجیان با جدا شدن از مظاهر دنیوی و پوشیدن لباس احرام در حج به یاد مرگ، آخرت و معاد میافتند.[۸۷]
بسیاری از فروع دین نیز در حج گنجانده شده است؛ مانند نماز طواف که حجگزاران به آن مکلفاند[۸۸] و روزه که به عنوان کفاره برخی اعمال در حج مقرّر شده است.[یادداشت ۲۲][۸۵] در برخی روایات نیز، حج نوعی جهاد در راه خدا[۸۹] و جهاد مقبول[۹۰] خوانده شده است. برخی آیات مرتبط با حج،[یادداشت ۲۳][۹۱] در روایات به دوستی اهل بیت(ع) تفسیر شده است[۹۲] و از آیات سوره برائت، دشمنی با دشمنان خدا استفاده شده است؛ از این رو، تولّی و تبرّی نیز در حج وجود دارد.[۹۳]
اعمال نیک دیگری نیز در مناسک حج دیده میشود، مانند قربانی کردن در راه خدا،[۹۴] اطعام به فقیران،[۹۵] هجرت در راه خدا،[۹۶] توبه و استغفار؛[۹۷] از این رو، در احادیث معتبر حج از ارکان پنجگانه اسلام شمرده شده است.[۹۸] همچنین بر پایه برخی روایات، حج از بسیاری از کارهای خیر و عبادات دیگر از جمله جهاد در راه خدا با همراهی غیر معصوم،[۹۹] آزاد سازی برده در راه خدا،[۱۰۰] انفاق در راه خدا[۱۰۱] و حتی نماز و روزه مستحب[۱۰۲] برتر است.
حاکمان اسلامی مأمور شدهاند که در صورت ترک حج از سوی مسلمانان، آنان را به اجبار راهی حج کنند[۱۰۳] و در صورت نبودن هزینة سفر، آن را از بیت المال تأمین کنند.[۱۰۴] ترک کردن حج و نیز به تأخیرانداختن آن تا زمان مرگ در احادیث بسیار مذمّت شده و آن را به مثابة کفر و مردن بر دین یهود و نصارا شمرده،[۱۰۵] و موجب هلاکت،[۱۰۶] محروم شدن از شفاعت پیامبر(ص)،[۱۰۷] پشیمانی[۱۰۸] و نابینایی در قیامت[۱۰۹] دانستهاند.
در رفتار معصومان(ع)
امامان(ع) در دعاهای خود در اوقات خاص مانند ماه رمضان، شبهای قدر[۱۱۰] و پس از هر نماز، توفیق ادای حج را از خداوند میخواستند[۱۱۱] و مؤمنان را به تکرار حج تا ۵۰ حج و حتی بیشتر از آن[۱۱۲] بلکه تکرار آن در هر سال[۱۱۳] ترغیب میکردند، حتی اگر همراه با صرفهجویی در مخارج زندگی و اکتفا کردن به معیشت کم و حتی قرض کردن مخارج آن باشد.[۱۱۴] البته قرض گرفتن برای سفر حج مشروط بدان شده که قرض کننده بتواند آن را بپردازد.[۱۱۵]
در سیره معصومان(ع) سفر مکرّر حج دیده میشود، چنانکه گفته شده حضرت آدم(ع) ۷۰۰ بار،[۱۱۶] و حضرت محمد(ص) ۱۰ یا ۲۰ بار،[۱۱۷] امام حسن(ع) ۱۵ یا ۲۵ بار[۱۱۸] و امام سجاد(ع) ۲۰ یا ۲۲ یا ۲۵ بار[۱۱۹] حج گزاردند و حضرت خضر[۱۲۰] و امام مهدی(ع)[۱۲۱] هر سال در حج حضور دارند.
اهداف و آثار
در قرآن، غرض از تکلیف به حج، وجود منافع برای انسانها ذکر شده است.[یادداشت ۲۴][۱۲۲] احادیث، مراد از منافع را، هم برکات دنیوی و هم منافع اخروی دانستهاند.[۱۲۳] برخی از مهمترین اهداف حج، که آثار آن نیز به شمار میروند، عبارتاند از:
توبه و آمرزش
بر پایه روایتی، امام صادق(ع) سبب اصلی بنای کعبه را، توبه فرزندان آدم و پاکی آنان از گناه دانسته است.[۱۲۴] امام رضا(ع) نیز، علت تشریع حج را کوچ کردن به سوی خداوند و توبه از گناهان گذشته وآغاز کردن زندگی نوین دانسته است.[۱۲۵] بر پایه روایتی، یکی از مصادیق «منافع» در آیه ﴿وَ أَذِّن فی النَّاسِ بِالحْجّ… لِّّیشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ [یادداشت ۲۵][۹۵]مغفرت و بخشایش الهی است.[۱۲۶]
خودسازی و تقوا
بر پایه روایتی از امام رضا(ع)، یکی از هدفها و اثرهای حج، خودسازی و زدودن خویهای ناشایست از خود است.[۱۲۷] در حدیثی از امام علی(ع) یکی از غرضهای حج، بیرون راندن خودبزرگبینی از قلبها و جایگزینی فروتنی به جای آن ذکر شده است.[۱۲۸] بر پایه روایات، حکمتهای تشریع هر کدام از مناسک حج نیز، خودسازی است.[یادداشت ۲۶][۱۲۹]
قرآن، هدف از تشریع حج را، دست یافتن انسان به تقوا دانسته است.[یادداشت ۲۷] [۱۳۰] به این هدف، در دو آیه دیگر نیز اشاره شده است.[۱۳۱] در احادیث هم، نگهداشتنِ تقوا از هنگام احرام تا پایان مناسک، مورد تأکید قرار گرفته است.[۱۳۲]
برپاداشتن دین و تقویت ایمان
در روایات، تعبیر ﴿قِیاماً لِلنَّاسِ﴾ در آیه ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ﴾[یادداشت ۲۸][۱۳۳] به «برپایی دین و معاش مردم» تفسیر شده است؛[۱۳۴] از این رو، یکی از هدفهای حج را برپایی دین دانستهاند.[۱۳۵] در روایتی دیگر، برپایی دین وابسته به برپا بودن کعبه دانسته شده است.[۱۳۶] در روایاتی دیگر نیز، حج، پرچم اسلام[۱۳۷] و موجب رفعت دین،[۱۳۸] توانبخشی دین[۱۳۹] و اصلاح ایمان مردم[۱۴۰] به شمار رفته است.
پیوند معنوی با رهبری الهی (تولّی)
از دیگر اهداف مهم حج، تقویت دوستی و پیوند با رهبران الهی یعنی پیامبران و امامان علیهمالسلام است. در آیه
حضرت ابراهیم(ع)، در آیه ﴿وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک...﴾[یادداشت ۲۹][۱۴۱] مأمور شده که انسانها را به حج فراخواند تا مردم به سوی آن حضرت بیایند؛ از این رو، یکی از هدفهای حج را تقویت دوستی و پیوند با رهبران الهی دانستهاند.[۱۳۵] حضرت ابراهیم(ع)، در آیهای دیگر از خداوند درخواست کرده دلهای حجگزاران را به سوی فرزندان او در مکه متمایل کند.[یادداشت ۳۰][۱۴۲] برخی روایات، مراد از ﴿ذُرِّیَّتِی﴾[یادداشت ۳۱] در آیه پیشگفته را «اهل بیت(ع)» دانستهاند.[۱۴۳] روایتی دیگر، مراد خداوند از «کامل کردن حج» را[یادداشت ۳۲][۸۵] دیدار با حضرت محمد(ص)[۱۴۴] و امامان(ع)[۱۴۵] دانسته است. این امر در احادیثی دیگر نیز تأکید شده است.[۱۴۶] امام(ع)، روح حقیقی کعبه و روح همه مناسک حج و محور اصلی آن شمرده شده، که هدفهای مهم این عبادت را محقق میکند.[۱۴۷] معرفی امام حسن(ع)[۱۴۸] و امام سجاد(ع)[۱۴۹] به عنوان فرزند مکه و منا و مشعر و عرفات، اشارهای به همین مسئله دانستهاند.[۱۵۰]
دوری از شیطان و دشمنان خدا (تبرّی)
مهمترین نماد دوری از شیطانهای جنّی و انسانی در حج، رمیجمرات است.[۱۵۱] برخی احادیث نیز، یکی از مصداقهای «قضاء تفث»[یادداشت ۳۳] را در آیه ﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ﴾[یادداشت ۳۴][۱۵۲] رمیجمرات دانستهاند.[۱۵۳] در آیات نخست سوره توبه، حضرت محمد(ص) به اجرای برائت از مشرکان در حج، که دوری از شیطانهای انسانی شمرده شده است[۱۵۰] مأمور شد.[یادداشت ۳۵][۱۵۴]
پیشگیری از نابودی انسان
قرآن، در آیه ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ﴾[یادداشت ۳۶] کعبه را سبب پابرجا بودن انسانها دانسته است. برخی از مفسران، مراد از آن را حفظ و در امان بودن انسانها از خطرات دانسته[۱۵۵] و بر این باورند که مردم با ترک کردن حج نابود خواهند شد.[۱۵۶] این نکته در احادیث اهل بیت(ع) نیز آمده است.[۱۵۷] در روایتی، امام صادق(ع) حجگزاران را موجب بقای زندگی کسانی شمرده که حج را ترک میکنند.[۱۵۸] در احادیثی دیگر، نیت تجدید حج، موجب افزوده شدن عمر و ادای دوباره و چندباره حج، مانع مرگ ناگهانی دانسته شده است.[۱۵۹]
تفقه و نشر احادیث
امام رضا(ع) یکی از اهداف حج را تفقه در دین و نقل روایت سخنان امامان(ع) و نشر آنها در سرزمینهای اسلامی و غیر اسلامی دانسته و به آیه ۱۲۲ توبه/۹ استشهاد کردهاند که از لزوم هجرت برای تفقه در دین و انذار مردم پس از آن سخن به میان آورده است.[۱۶۰] در حدیثی دیگر، آشنایی با آثار و اخبار پیامبر اکرم(ص) از جمله اهداف حج به شمار رفته است.[۱۶۱]
آزمایش بندگان
از جمله اهداف تشریع حج آزمون حجگزاران است. درحدیثی از امیرمؤمنان(ع) مناسک حج آزمایشی دشوار به شمار رفته که با قرار داشتن کعبه در سرزمینی سخت و ابتلای حجگزاران به دشواریهای متعدد تحقّق مییابد.[۱۶۲] امام صادق(ع) غرض از آزمایش حجگزاران را آشکار شدن میزان اطاعت آنان از خداوند شمرده است.[۱۶۳]
منافع دنیوی
از دیگر اهداف حج، بهرهمندی حجگزاران و افراد دیگر از منافع دنیوی و مادّی است که در آیه ۲۸ حج/۲۲ بدان تصریح شده است: ِ «... لِّیشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ». بر پایه احادیث، تعبیر منافع در آیه مذکور افزون بر منافع اخروی، شامل بهرههای مادی هم میشود،[۱۶۴] مانند منافع کرایه دهندگان مرکبها[۱۶۵] و سوداگران کالاها چه از میان حجگزاران و چه سایر اشخاص و مجاوران کعبه.[۱۶۶] از جمله منافع مادی سفر حج، قربانی است که نصیب حجگزاران و فقیران میشود (حج/۲۲، ۲۸، ۳۶). بنا بر روایاتی دیگر، حج موجب غنای مادی حجگزاران[۱۶۷] و برآورده شدن نیاز خانواده آنان،[۱۶۸] ازمیان رفتن فقر،[۱۶۹] ورشکستگی[۱۷۰] و نیز موجب سلامتی بدن[۱۷۱] میگردد.
پاداش اخروی
از دیگر آثار مهم حج، پاداش بزرگ اخروی است. بنابر روایتی، امام صادق(ع) از جمله مصادیق منافع را در آیه ۲۸ حج/۲۲ منافع اخروی دانسته است.[۱۷۲] امام علی(ع) نیز سبب قرار دادن کعبه را در سرزمینی سخت و خشک، گشودن ابواب فضل و عفو الهی بر حجگزاران دانست.[۱۷۳] در احادیثی دیگر به میزان پاداش اخروی حج گزار، از جمله هر گامی که او در سفر حج برمیدارد، اشاره شده است.[۱۷۴]
اقسام و اعمال
مهمترین تقسیم بندی حج در فقه اسلامی، تقسیم آن به سه قسم تمتّع*، قران*، و افراد* است. حج تمتّع از دو بخش عمره و حج تشکیل شده که ابتدا عمره تمتّع و پس از خروج از احرام و احرام مجدّد، مناسک حج تمتّع به جا آورده میشود.[۱۷۵] به نظر فقیهان امامی[۱۷۶] و حنفی[۱۷۷] به استناد روایات[۱۷۸] و آیه ۱۹۶ بقره/۲ حج تمتّع وظیفه آفاقیان (غیر اهالی مکه و اطراف آن) است. در مقابل، فقیهان مالکی،[۱۷۹] شافعی[۱۸۰] و حنبلی[۱۸۱] این نوع حج را برای اهل مکه جایز شمردهاند. (حج تمتّع) به نظر فقیهان امامی، حج قران، حجی است که حجگزار تنها اعمال حج را در زمان خود و عمره را پس از حج در طول سال به جا میآورد و در طول مناسک حج، قربانی به همراه دارد.[۱۸۲] ولی به نظر فقهای اهل سنت، حج قران آن است که حجگزار حج را با عمره جمع کرده و هر دو را با یک احرام انجام دهد یا آنکه پیش از اتمام اعمال عمره و خروج از احرام برای حج محرم شود.[۱۸۳] به نظر فقیهان امامی این حج وظیفه ساکنان و مجاوران مکه است.[۱۸۴] ولی بیشتر فقیهان اهل سنت ادای این حج را برای همه حجگزاران صحیح دانستهاند[۱۸۵] هرچند حنفیان بر آنند که حج قران برای اهل مکه جایز نیست (حج قران). حج افراد آن است که حجگزار تنها اعمال حج را انجامدهد و عمره را پس از آن در ماههای حج یا غیر آن به جا آورد،[۱۸۶] مشروط بر آن که او استطاعت عمره را نیز داشته باشد.[۱۸۷] فقهای اهل سنت حج افراد را این دانستهاند که حجگزار قبل از ماههای حج، عمره را انجام دهد و سپس حج را به جا آورد،[۱۸۸] یا آن که حج وعمره را جداگانه به جا آورد یا نخست حج را در زمان خود و سپس عمره را در غیر ماههای حج انجام دهد.[۱۸۹] فقیهان امامی[۱۹۰] و حنفی[۱۹۱] به استناد آیه ۱۹۶ بقره/۲ و روایات این نوع حج را نیز وظیفه اهل مکه و مجاوران آن دانستهاند ولی دیگر فقیهان اهل سنت، ادای حج افراد را برای همه حجگزاران جایز میدانند. (حج افراد)
در حج تمتّع، حجگزار نخست اعمال عمره تمتّع را به جا میآورد که عبارت است از احرام*، طواف* عمره تمتّع، نماز طواف، سعی* بین صفا و مروه و تقصیر[۱۹۲] (حلق و تقصیر*) و سپس اعمال حج را بجا میآورد که این اعمال از نظر عموم فقیهان – بجز در مواردی مانند قربانی، طواف قدوم و طواف نساء-[۱۹۳] در هر سه نوع از حج بدین قرار است: ۱) احرام * ۲) تلبیه * ۳) وقوف در عرفات * ۴) وقوف در مشعر * ۵) اعمال سرزمین منا شامل: رمی جمره * و حلق یا تقصیر و بیتوته در منا * ۶) طواف زیارت* و نماز آن ۷) سعی میان صفا و مروه * ۸) طواف نساء* و نماز آن.[۱۹۴] (حج افراد *)
در منابع فقهی این بحث مطرح شده که از میان سه نوع حج در مواردی که امکان گزینش یکی از آنان وجود دارد (از جمله در حج مستحب) کدام یک برتر است. فقهای امامی[۱۹۵] و حنبلی[۱۹۶] حج تمتّع را افضل از دو نوع دیگر دانستهاند. بدین استناد که در قرآن تنها این نوع حج ذکر شده است. (آیه ۱۹۶ بقره/۲) و از دو نوع حج دیگر ذکری به میان نیامده است.[۱۹۷] افزون بر این، در روایاتی از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) به برتری حج تمتّع بر دو نوع دیگر حج تصریح شده است.[۱۹۸] همچنین در حج تمتّع، هم عمره و هم حج به جا آورده میشود و حج همراه با عمره از حج بدون عمره برتر است و به علاوه، در این حج، هر دو عمل در بهترین زمان یعنی ماههای حج انجام میشود در حالی که در دو نوع حج دیگر چنین نیست.[۱۹۹]
در مقابل، حنفیان[۲۰۰] و برخی از فقهای شافعی،[۲۰۱] حج قران را برتر دانستهاند زیرا به نظر آنها، حج پیامبر اسلام(ص) حج قران بوده است. به علاوه، در حدیثی از پیامبر(ص) از مامور شدن آن حضرت از سوی جبرئیل به حج قران یاد شده است و در حدیثی دیگر از آن حضرت مسلمانان مأمور شدهاند که حج وعمره را پشت سر هم بجا آورند زیرا این کار سبب طولانی شدن عمر میگردد[۲۰۲] دلیل دیگر آن که در حج قران (مطابق رأی اهل سنت) حجگزار میان دوعبادت جمع میکند و انجام دادن دو عبادت بهتر از یک عبادت استک[۲۰۳] افزون بر این در حج قران، حجگزار از منزل خود محرم میشود و مدت زمان احرام وی بیشتر است[۲۰۴] اتمام حج که در قرآن بدان فرمان داده شده (بقره/۲، ۱۹۶) مقتضی آن است که شخص از منزل خود محرم شود.[۲۰۵]
به نظر مشهور فقیهان شافعی[۲۰۶] و مالکی[۲۰۷] حج افراد برترین نوع حج است زیرا در روایتی از جابر انجام دادن حج بدون عمره توسط پیامبر(ص) گزارش شده است.[۲۰۸] و نیز از آن روکه حجگزار در حج افراد تا پایان اعمال حج در احرام باقی میماند و اجازه خروج از آن را ندارد و هر یک از مناسک حج و عمره را به گونه مستقل و جداگانه انجام میدهد. افزون بر این، حج افراد به اتفاق همه مسلمانان مشروع است، در حالی که حج تمتّع را عمر بن خطّاب و حج قران را عثمان بن عفان ممنوع کرده است.[۲۰۹] علاوه بر این به نظر این دسته از فقها حجگزار در حج افراد نیازی به قربانی کردن ندارد ولی در قران و تمتّع، اگر آفاقی آنها را انجام دهد، قربانی لازم است. همچنین حج خلفای سهگانه نخستین از نوع افراد بوده است.[۲۱۰]
پانویس
- ↑ . معجم مقاییس اللغه، ج2، ص29، «حجج»؛ لسان العرب، ج2، ص226، «حجج».
- ↑ . العین، ج3، ص9 «حجج»؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».
- ↑ . لسان العرب، ج2، ص226-227؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».
- ↑ . التحقیق، ج2، ص169، «حجج».
- ↑ . معجم فروق اللغویه، ص176، «حجج».
- ↑ . کشف اللثام، ج5، ص75؛ اعانة الطالبین، ج2، ص311.
- ↑ . جواهر الکلام، ج17، ص219- 220؛ الدر المختار، ج2، ص499.
- ↑ . جواهر الکلام، ج17، ص220؛ اعانة الطالبین، ج2، ص317.
- ↑ العین، ج3، ص9؛ لسان العرب، ج2، ص226.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ذیل «حاجی».
- ↑ لغتنامه دهخدا، ذیل «حجگزار».
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص442؛ کشف الغطا، ج4، ص465؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص684.
- ↑ . حاشیه رد المحتار، ج2، ص684؛ فتح الباری، ج8، ص242.
- ↑ . جواهر الکلام، ج17، ص223.
- ↑ . هدی المتقین، ص153.
- ↑ . منتهی المطلب، ج10، ص111.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص248- 249؛ فقه الحج، ج1، ص283.
- ↑ . فقه الصادق، ج9، ص252؛ براهین الحج، ج1، ص319.
- ↑ . موسوعه الامام الخویی، ج3، ص200.
- ↑ . المقنعه، ص394- 396.
- ↑ . مسالک الافهام الی تنقیح الشرائع، ج2، ص286؛ جامع المقاصد، ج3، ص227.
- ↑ . السرائر، ج1، ص630.
- ↑ . مستمسک العروه، ج10، ص138- 139.
- ↑ . الروضة البهیه، ج2، ص170.
- ↑ . مستند الشیعه، ج13، ص138- 139؛ العروة الوثقی ج4، ص453.
- ↑ سوره حج (۲۲)، آیه ۳۳.
- ↑ سوره آل عمران(3)، آیة 96.
- ↑ سوره حج(22)، آیه 34.
- ↑ . مجمع البیان، ج7، ص168؛ تفسیر قرطبی، ج12، ص58.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج9، ص328؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص9.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص595؛ وسائل الشیعه، ج11، ص129.
- ↑ . الکافی، ج4، ص194؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص230؛ علل الشرائع، ج2، ص407.
- ↑ . الکافی، ج4، ص197؛ علل الشرائع، ج2، ص421- 422.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص229- 230؛ وسائل الشیعه، ج13، ص208.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۳۱۹.
- ↑ . الکافی، ج4، ص188- 189؛ وسائل الشیعه، ج13، ص294.
- ↑ . بحار الانوار، ج11، ص261؛ عمدة القاری، ج15، ص217؛ تاریخ الطبری، ج1، ص110.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص17.
- ↑ سوره حج(22)، آیه 26 .
- ↑ سوره بقره(2)، آیه 127.
- ↑ سوره حجّ(22)، آیه 27.
- ↑ . الکافی، ج4، ص335؛ مجمع البیان، ج7، ص145؛ وسائل الشیعه، ج11، ص238.
- ↑ . تاریخ الطبری، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.
- ↑ . الکافی، ج4، ص205؛ وسائل الشیعه، ج11، ص8.
- ↑ . الکافی، ج4، ص213-214؛ وسائل الشیعه، ج12، ص386.
- ↑ . صحیح مسلم، ج4، ص60؛ الکافی، ج4، ص213.
- ↑ . الکافی، ج4، ص213؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص235.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص200.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج10ع ص43؛ جامع الاحادیث الشیعه، ج10، ص200.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج5، ص398؛ بحار الانوار، ج12، ص195.
- ↑ . حج عبر الحضارات والامم، ص91-96، 120-132.
- ↑ . المیزان، ج3، ص277، 351.
- ↑ . المیزان، ج7، ص191؛ بحار الانوار، ج96، ص90.
- ↑ . احکام القرآن، ج3، ص302؛ التفسیر الکبیر، ج5، ص193.
- ↑ . مجمع البیان، ج4، ص239؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص217.
- ↑ سوره انفال(8)، آیه 35.
- ↑ . مجمع البیان، ج4، ص462؛ جامع البیان، ج9، ص316.
- ↑ ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ ۵۸٫۲ سوره بقره(2)، آیه 196؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۰.
- ↑ . تلخیص الحبیر، ج7، ص3؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308؛ روح المعانی، ج28، ص100.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی، ج14، ص31؛ فتح الباری، ج8، ص80؛ . سبل الهدی، ج8، ص444؛ اعیان الشیعه، ج1، ص288؛ . سنن ابن ماجه، ج2، ص1027؛ سنن الترمذی، ج2، ص155؛ . الکافی، ج4، ص244؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص443.
- ↑ . تفسیر قرطبی، ج4، ص144.
- ↑ . تذکرة الفقها، ج7، ص18؛ عمدة القاری، ج9، ص122.
- ↑ . المجموع، ج7، ص104؛ اضواء البیان، ج4، ص339؛ التفسیر الوسیط، ج1، ص98.
- ↑ . احکام القرآن، ج3، ص302؛ کشاف القناع، ج2، ص437.
- ↑ . روح المعانی، ج28، ص100.
- ↑ . مجمع البیان، ج2، ص28؛ تاریخ یعقوبی، ج2؛ ص55.
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ ۶۷٫۲ سوره حج(۲۲)، آیه 27؛ ترجمه قرآن (فولادوند)، ص۳۳۵.
- ↑ . جامع البیان، ج26، ص140؛ التبیان، ج9، ص335.
- ↑ . ؟
- ↑ . سنن الکبری، ج5، ص129- 130؛ المستدرک، ج3، ص51.
- ↑ . صحیح البخاری، ج1، ص97؛ سنن الترمذی، ج2، ص179.
- ↑ . جامع البیان، ج10، ص136؛ مجمع البیان، ج5، ص38.
- ↑ . الکافی، ج4، ص245؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص454.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج8، ص84؛ بحار الانوار، ج21، ص383-384.
- ↑ . المجموع، ج7، ص104.
- ↑ . نیل الاوطار، ج5، ص145؛ عمدة القاری، ج18، ص36.
- ↑ سوره بقره(۲)، آیه۱۲۵؛ ترجمه قرآن (فولادوند)، ص۱۹.
- ↑ . الکافی، ج4، ص255؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص24.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج14، ص586؛ جامع احادیث الشیعه، ج12، ص628.
- ↑ . الکافی، ج4، ص256؛ وسائل الشیعه، ج11، ص99.
- ↑ مائده(5)، آیه 2؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۱۰۶.
- ↑ . سنن ابن ماجه، ج1، ص550؛ وسائل الشیعه، ج14، ص273.
- ↑ . صحیح البخاری، ج1، ص8.
- ↑ . صحیح البخاری، ج2، ص147؛ الکافی، ج4، ص250.
- ↑ ۸۵٫۰ ۸۵٫۱ ۸۵٫۲ سوره بقره(۲)، آیه ۱۹۶؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۰.
- ↑ . الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص578.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج10، ص74؛ بحار الانوار، ج96، ص125.
- ↑ . الکافی، ج4، ص425؛ صحیح مسلم، ج4، ص40.
- ↑ . الکافی، ج4، ص259؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص416.
- ↑ . صحیح البخاری، ج2، ص141؛ سنن الکبری، ج9، ص21.
- ↑ سوره ابراهیم(۱۴)، آیه ۳۷؛ ترجمه قرآن (فولادوند)، ص۲۶۰.
- ↑ . نور الثقلین، ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج65، ص85-86.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شرفین، ج۶، ص۳۲۵.
- ↑ سوره بقره(2)، آیه 196.
- ↑ ۹۵٫۰ ۹۵٫۱ سوره حجّ(22)، آیه 28.
- ↑ سوره حجّ(22)، آیه 27.
- ↑ سوره بقره(2)، آیه 199.
- ↑ . صحیح بخاری، ج1، ص8؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص74.
- ↑ . الکافی، ج4، ص260؛ وسائل الشیعه، ج11، ص122.
- ↑ . تهذیب الاحکام، ج5، ص22؛ وسائل الشیعه، ج11، ص119.
- ↑ . تهذیب الاحکام، ج5، ص19؛ وسائل الشیعه، ج11، ص113.
- ↑ . الکافی، ج2، ص19؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص221.
- ↑ . الکافی، ج4، ص260؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص23.
- ↑ . الکافی، ج4، ص272؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص420.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص30؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص18.
- ↑ . الکافی، ج2، ص451؛ وسائل الشیعه، ج1، ص19.
- ↑ . الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص169؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص153.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص220؛ وسائل الشیعه، ج11، ص102.
- ↑ . الکافی، ج4، ص269؛ وسائل الشیعه، ج11، ص26.
- ↑ . الکافی، ج4، ص74؛ وسائل الشیعه، ج10، ص325.
- ↑ . اقبال الاعمال، ج1، ص79؛ بحار الانوار، ج84، ص318.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص217؛ وسائل الشیعه، ج11، ص127.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص518؛ وسائل الشیعه، ج13، ص192.
- ↑ . تهذیب الاحکام، ج5، ص441؛ وسائل الشیعه، ج11، ص140.
- ↑ . تهذیب الاحکام، ج5، ص442؛ وسائل الشیعه، ج11، ص141.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص229؛ وسائل الشیعه، ج11، ص128.
- ↑ . الکافی، ج4، ص244، 252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص124-125.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج8، ص29-30؛ المستدرک، ج3، ص169.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص125؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48-49.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص200.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص20؛ وسائل الشیعه، ج11، ص135.
- ↑ سوره حجّ(22)، آیه 27-28؛ ترجمه قرآن (انصاریان)؛ ص۳۳۵.
- ↑ . الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.
- ↑ . الکافی، ج4، ص188؛ وسائل الشیعه، ج13، ص295.
- ↑ . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
- ↑ . الکافی، ج4، ص264.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص404؛ بحار الانوار، ج6، ص96.
- ↑ . الکافی، ج4، ص201؛ نهج البلاغه، خطبه 192.
- ↑ . مصباح الشریعه، ص49؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.
- ↑ سوره بقره(2)، آیه 197؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۱.
- ↑ سوره بقره(۲)، آیههای 189، 196؛ سوره مائده(۵)، آیه 96.
- ↑ . الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.
- ↑ سوره مائده(۵)، آیه 97.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص60؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص69.
- ↑ ۱۳۵٫۰ ۱۳۵٫۱ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۳۲۸.
- ↑ . الکافی، ج4، ص271؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص243.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه192؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.
- ↑ . علل الشرائع، ج1، ص248؛ وسائل الشیعه، ج1، ص22.
- ↑ . بحار الانوار، ج6، ص110 و ج50، ص267؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص15؛ بحار الانوار، ج59، ص267.
- ↑ سوره حج(22)، آیه 27.
- ↑ سورة ابراهیم(14)، آیه 37؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۲۶۰.
- ↑ . الکافی، ج1، ص392؛ بحار الانوار، ج27، ص74.
- ↑ . بحار الانوار، ج97، ص139؛ جامع احادیث الشیعه، ج12، ص229.
- ↑ . الکافی، ج4، ص549؛ نور الثقلین، ج1، ص183.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص459؛ بحار الانوار، ج96، ص374.
- ↑ . صهبای حج، ص99-100.
- ↑ . الامالی، ص245؛ تحف العقول، ص233.
- ↑ . بحار الانوار، ج45، ص138؛ الصحیح من سیرة النبی، ج29، ص54.
- ↑ ۱۵۰٫۰ ۱۵۰٫۱ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۳۳۰.
- ↑ . الروضة البیهه، ج2، ص281-282.
- ↑ سوره حج(22)، آیه 29: ترجمه قرآن (فولادوند)، ص۳۳۵.
- ↑ . مستدرک الوسائل، ج9، ص372؛ بحار الانوار، ج96، ص312.
- ↑ سوره توبه(۹)، آیه ۳؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۱۸۷.
- ↑ . التبیان، ج4، ص31؛ فقه القرآن، ج1، ص86.
- ↑ . مجمع البیان، ج3، ص424؛ روح المعانی، ج7، ص35.
- ↑ . الکافی، ج4، ص271؛ وسائل الشیعه، ج11، ص21.
- ↑ الکافی، ج2، ص451؛ وسائل الشیعه، ج1، ص28.
- ↑ . الکافی، ج4، ص261؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.
- ↑ . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافی، ج4، ص199.
- ↑ . الکافی، ج4، ص198؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص250.
- ↑ . الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشیعه، ج11، ص14.
- ↑ . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص265؛ وسائل الشیعه، ج11، ص12.
- ↑ . الکافی، ج4، ص252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص9.
- ↑ . من لایحضره الفقیه، ج2، ص222؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص21.
- ↑ . وسائل الشیعه، ج11، ص108؛ بحار الانوار، ج96، ص12.
- ↑ . الکافی، ج4، ص252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص252.
- ↑ . الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافی، ج4، ص199.
- ↑ . الکافی، ج4، ص253؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص24.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج14، ص315؛ قواعد الاحکام، ج1، ص398.
- ↑ . السرائر، ج1، ص519؛ المعتبر، ج2، ص783؛ الحدائق الناضره، ج14، ص320.
- ↑ . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص169؛ البحر الرائق، ج2، ص636، 640.
- ↑ . الکافی، ج4، ص299؛ وسائل الشیعه، ج11، ص239.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص84.
- ↑ . المجموع، ج7، ص169؛ روضة الطالبین، ج2، ص328.
- ↑ . المغنی، ج3، ص502.
- ↑ . مختلف الشیعه، ج4، ص24؛ منتهی المطلب، ج10، ص121.
- ↑ . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص25؛ المغنی، ج3، ص247؛ الاقناع، ج1، ص237.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص272؛ تحریر الاحکام، ج1، ص557.
- ↑ . المجموع، ج7، ص169؛ المدونة الکبری، ج1، ص360- 378.
- ↑ . المعتبر، ج2، ص785؛ المغنی، ج3، ص247.
- ↑ . الحدائق الناضره، ج14، ص369.
- ↑ . مغنی المحتاج، ج1، ص514؛ حواشی الشروانی، ج4، ص146.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص68.
- ↑ . المجموع، ج7، ص150-165؛ المغنی، ج3، ص232؛ نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص169-170.
- ↑ . بدائع الصنائع، ج2، ص169، 172؛ بدایة المجتهد، ج1، ص267؛ البحر الرائق، ج2، ص632.
- ↑ . الروضة البهیه، ج2، ص314
- ↑ . المقنعه، ص391؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ البحر الرائق، ج2، ص614.
- ↑ . المراسم العلویه، ص103- 105؛ شرائع الاسلام، ج1، ص175.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص170.
- ↑ . المغنی، ج3، ص233؛ کشاف القناع، ج2، ص476.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص172؛ منتهی المطلب، ج10، ص139؛ المغنی، ج3، ص234.
- ↑ . سنن ابی داود، ج1، ص462؛ الکافی، ج3، ص234.
- ↑ . الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص172.
- ↑ . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.
- ↑ . المجموع، ج7، ص150- 152.
- ↑ . بدائع الصنائع، ج2، ص175.
- ↑ . تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص175.
- ↑ . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27.
- ↑ . بدائع الصنائع، ج2، ص174- 175.
- ↑ . المجموع، ج7، ص150، 152؛ روضة الطالبین، ج2، ص586.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.
- ↑ . المجموع، ج7، ص152؛ فتح العزیز، ج7، ص107.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.
- ↑ . مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69؛ الثمر الدانی، ص383.
- ↑ جمع آن، حجاج و حجیج است.
- ↑ مندوب
- ↑ حج استنابهای.
- ↑ الْبَیتِ الْعَتِیقِ.
- ↑ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ
- ↑ و نه بنیانگذاری
- ↑ وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ.
- ↑ وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْماعیل.
- ↑ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمیقٍ.
- ↑ همراه با گروهی از انسانها و جنها
- ↑ وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکَاءً وَتَصْدِیَةً
- ↑ و خدا را حقّی ثابت و لازم بر عهدهٔ مردم است که [برای ادای مناسک حج] آهنگ آن خانه کنند.
- ↑ و خدا را حقّی ثابت و لازم بر عهدهٔ مردم است که [برای ادای مناسک حج] آهنگ آن خانه کنند.
- ↑ حج وعمره را برای خدا به پایان برید.
- ↑ شما قطعاً در حال امن و امنیت در حالی که سرهایتان را تراشیده و موی [یا ناخن] کوتاه کردهاید و بیمی ندارید وارد مسجدالحرام خواهید شد.
- ↑ جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند.
- ↑ و در میان مردم برای [ادای] حج بانگ برآور تا [زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغری که از هر راه دوری میآیند به سوی تو روی آورند.
- ↑ وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیتِی لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکفینَ وَ الرُّکعِ السُّجُود. و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که: «خانهٔ مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید».
- ↑ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَـٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَـٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوٰنٗا. ای اهل ایمان! [هتکِ حرمتِ ] شعایر خدا [مانند مناسک حج] و ماههای حرام [رجب، ذوالقعده، ذوالحجه و محرم] و قربانی بی نشان، و قربانی نشان دار و قاصدان [و راهیان به سوی] بیت الحرام را که فضل و خشنودی پروردگارشان را میطلبند، حلال مشمارید.
- ↑ لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لاشَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَالْمُلکَ، لاشَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.
- ↑ حج وعمره را برای خدا به پایان برید.
- ↑ ﴿فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًی مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیَامٍ...﴾ و هر کس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیی داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفّارهٔ [آن، باید] روزه ای بدارد...
- ↑ مانند آیه ﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡـٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡکُرُونَ﴾ پروردگارا، من [یکی از] فرزندانم را در درّه ای بی کشت، نزد خانهٔ محترم تو، سکونت دادم پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند.
- ↑ ﴿وَ أَذِّن فی النَّاسِ بِالحْجّ… لِّّیشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ و در میان مردم برای حج بانگ زن... تا منافع خود را [از برکت این سفر معنوی] مشاهده کنند.
- ↑ و در میان مردم برای حج بانگ زن... تا منافع خود را [از برکت این سفر معنوی] مشاهده کنند.
- ↑ چنانکه بر پایه روایتی از امام صادق(ع) حکمت ذبح قربانی ذبح هواهای نفسانی و طمع، رمیجمرات به مثابة دور کردن شهوات و اعمال ناپسند و حلق به منزلة برکندن عیوب ظاهری و باطنی انسان است.
- ↑ ﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ… َ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْباب﴾ حج در ماههای معلومی است... به نفع خود توشه برگیرید، که بهترین توشه پرهیزکاری است.
- ↑ جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند.
- ↑ جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند.
- ↑ ﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡـٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ﴾ پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای بیکشت و زرع نزد خانه حُرمتیافتهات سکونت دادم؛ پروردگارا! برای اینکه نماز را بر پا دارند؛ پس دلهای گروهی از مردم را به سوی آنان علاقهمند و متمایل کن!
- ↑ فرزندانم (فرزندان ابراهیم).
- ↑ ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾ حج وعمره را برای خدا به پایان برید.
- ↑ برطرف کردن آلودگی.
- ↑ سپس باید آلودگی خود را بزدایند و به نذرهای خود وفا کنند و بر گِرد آن خانه کهن [کعبه] طواف به جای آورند.
- ↑ ﴿وَأَذٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَی ٱلنَّاسِ یَوۡمَ ٱلۡحَجِّ ٱلۡأَکۡبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِیٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَۙ وَرَسُولُهُ﴾ و این اعلامی است از سوی خدا و پیامبرش به همهٔ مردم در روز حج اکبر که: یقیناً خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند.
- ↑ خدا، [زیارتِ ] کعبه، آن خانهٔ با حرمت را وسیلهٔ قوام و برپایی [زندگی، معیشت و سامان دنیا و آخرت] مردم قرار داد.
منابع
ترجمه قرآن (انصاریان)، حسین انصاریان، اسوه، قم، ۱۳۸۳ش.
ترجمه قرآن (فولادوند)، محمدمهدی فولادوند، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، تهران، ۱۳۷۶ش.