تراویح
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Hodjat p در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
تراویح: نافلههای ماه رمضان که اهل سنت آن را به جماعت اقامه میکنند. در مشروعیت اصل نماز تقریبا هیچ بحثی بین شیعه و سنی نیست و همه بدان اتفاق نظر دارند؛ لکن آنچه معرکه اختلاف بین آراء شیعه و اهل سنت شده است، ادای نماز تراویح به جماعت است؛ و الا بصورت فرادا هیچ اشکالی بین فریقین نیست. شیعه با توجه به منابع روایی خود ادای نماز مستحبی به جماعت را باطل و حرام میداند.
در منابع اهل سنت شروع نماز تراویح بهصورت جماعت، از زمان عمر بنالخطاب، خلیفه دوم میباشد و همه به بدعت بودن آن اذعان دارند. گرچه عدهای از اهل سنت، بدعت را به خوب و بد تقسیم میکنند و تراویح را جزو بدعتهای خوب میدانند. لکن باید توجه داشت بدعت یعنی نسبت دادن سخن و عملی به شارع، در حالی که شارع هیچگاه آن سخن و یا عمل را انجام نداده است. پس نمیتوان گفت نسبت دادن سخن یا عمل به شارع خوب و بد دارد.
تعریف
«تراویح» از ریشه «ر ـ و ـ ح» به معنای راحتی و از میان رفتن سختی[۱][۲] و مفرد آن «ترویحه» به معنای یک بار استراحت کردن است[۳][۴] در اصطلاح منابع حدیثی و فقهی اهل سنت، به نمازهای مستحب ویژه ماه رمضان، تراویح گفتهاند. این نمازها در شبهای ماه رمضان پس از نماز عشا اقامه میگردد[۵][۶]. وجه کاربرد این واژه آن است که نمازگزار پس از هر دو نافله دو رکعتی، به استراحت میپردازد[۷][۸][۹] نیز این نماز در روایات و متون فقهی اهل سنت «قیام رمضان» یا «قیام شهر رمضان» نیز خوانده شده است[۱۰][۱۱][۱۲] در روایات و متون فقهی شیعه از آنها با تعبیر «نوافل شهر رمضان» یاد میشود.[۱۳][۱۴][۱۵]
اهمیت نماز تراویح
با توجه به اهمیت موضوع نماز تراویح به جماعت، که امامیان آن را بدعت و حرام و اهل سنت آن را مستحب اکید میدانند، چندین تکنگاری درباره آن در دست است؛ از جمله: صلاة التراویح از محمد ناصرالدین الالبانی، التراویح اکثر من الف عام فی المسجد النبوی از عطیة بنمحمد سالم، و صلاة التراویح بین السنة و البدعة از نجم الدین طبسی.
امروزه نماز تراویح در ماه رمضان در دو مسجد بزرگ مسلمانان یعنی مسجدالحرام در مکه و مسجدالنبی در مدینه منوره، با استقبال فراوان اقامه میشود و انبوهی جمعیت در مسجد نبوی در شب بیست و نهم ماه رمضان بیشتر است.[۱۶]
نوافل رمضان
نوافل ماه مبارک رمضان، از جوانب مختلف قابل بررسی است.
مشروعیت
فقیهان اهل سنت[۱۷][۱۸][۱۹] و بیشتر فقیهان امامی به پشتوانه روایات، از جمله روایات حکایتگر اقامه این نمازها از جانب پیامبر(ص) و نیز ترغیب به آنها از سوی امام صادق(ع)[۲۰][۲۱][۲۲] اقامه آنها را مشروع و مستحب شمردهاند[۲۳][۲۴][۲۵]؛ در برابر، اندکی از فقیهان امامی به پشتوانه اصل عدم تشریع و برخی احادیث، بر آنند که در ماه رمضان جز نمازهای مستحب روزانه، نماز مستحب دیگر تعیین نشده است[۲۶][۲۷] از جمله این روایات، حدیثی از امام صادق(ع) است که نوافل اقامه شده در شبهای ماه رمضان و غیر رمضان از سوی پیامبر(ص) را تنها 13 رکعت شمرده شده که 11 رکعت نافله شب و دو رکعت نافله صبح است.[۲۸][۲۹] دیگر فقیهان امامی بر آنند که مقصود امام صادق(ع) در این حدیث، اقامه نکردن نماز نافله از سوی ایشان پس از نماز عشا و نیز اقامه آنها به جماعت بوده است، نه به صورت فرادا. تاییدگر این سخن، حدیثی دیگر از امام صادق(ع)[۳۰][۳۱] است که نهی پیامبر(ص) از اقامه نماز نافله به جماعت را حکایت دارد.[۳۲][۳۳]
کیفیت اداء
تعداد رکعات و اوقات ادای نوافل رمضان از نظر اهل سنت و شیعه متفاوت است.
دیدگاه اهل سنت
بیشتر فقیهان اهل سنت شمار این نمازها را در هر شب 20 رکعت دانستهاند[۳۴][۳۵][۳۶]؛ پشتوانه آنان، سیره مسلمانان در روزگار خلیفه دوم است که تراویح را 20 رکعت اقامه میکردند. نیز به برخی گزارشها از صحابه استناد کردهاند[۳۷][۳۸]. تعداد رکعات این نافلهها را11، 13، 16، 23، 24، 33، 34، 36، 40، 41، 47، و 49 رکعت نیز یاد کردهاند[۳۹][۴۰].
زمان اقامه این نمازها در باور بیشتر فقیهان اهل سنت، پس از نماز عشا تا طلوع فجر است[۴۱][۴۲][۴۳] و در باور بعضی دیگر، میان نماز عشا و نماز وتر است[۴۴] برخی اقامه آن را در آغاز شب بهتر دانستهاند[۴۵][۴۶]؛ اما شماری بر آنند که تاخیر آن تا هنگام گذشتن یک سوم یا نصف شب بهتر است[۴۷] حتی بعضی اقامه آن را در پایان شب بهتر شمردهاند[۴۸][۴۹].
دیدگاه شیعه
در باور مشهور فقیهان امامی، شمار رکعتهای نوافل رمضان در طول ماه رمضان هزار رکعت است[۵۰][۵۱].
درباره چگونگی اقامه آن دو دیدگاه در دست است:
دیدگاه نخست آن است که از شب اول رمضان تا شب بیستم در هر شب 20 رکعت و از شب بیستم تا پایان ماه هر شب 30 رکعت اقامه میشود و در شبهایی که احتمال شب قدر باشد، یعنی شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم، افزون بر اینها، 100 رکعت دیگر هم خوانده میشود[۵۲][۵۳].
دیدگاه دیگر آن است که در هریک از شبهای سهگانه دارای احتمال قدر، تنها 100رکعت خوانده میشود و 80 رکعت باقیمانده در چهار جمعه این ماه اقامه میگردد؛ بدین سان که در هر جمعه 20 رکعت نماز به نیت نمازهای حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و نماز جعفر طیار خوانده میشود[۵۴]. پشتوانه هر دو دیدگاه، روایات است[۵۵][۵۶].
هنگام اقامه این نمازها در باور فقیهان امامی، پس از نماز مغرب تا طلوع فجر است که هشت رکعت آنها میان نماز مغرب و عشا و باقیمانده پس از نماز عشا خوانده میشود[۵۷].
اقامه به جماعت
در اینکه آیا نوافل را میتوان به جماعت برگزار کرد یا نه، نظر شیعه و اهل سنت باهم فرق میکند.
دیدگاه شیعه
فقیهان امامی به جماعت خواندن نافلههای رمضان را بدعت و حرام شمردهاند. دلیل ایشان افزون بر اجماع، [۵۸][۵۹] احادیث[۶۰][۶۱] است؛ از جمله حدیثی از امام صادق(ع) که پیامبر(ص) اقامه این نمازها را به جماعت، بدعت و معصیت شمرده و مسلمانان را از اقامه آنها به جماعت بازداشته است[۶۲][۶۳]. نیز در روایات گوناگون از امامان(ع)، این کار نهی شده است[۶۴][۶۵].
دیدگاه اهل سنت
در برابر، همه فقیهان اهل سنت به جماعت خواندن نافلههای رمضان را مستحب دانستهاند[۶۶][۶۷][۶۸][۶۹] البته اندکی از آنان، فرادا خواندن آن را بهتر شمردهاند[۷۰][۷۱] از پشتوانههای دیدگاه اخیر، روایت زید بنثابت[۷۲]است که پیامبر(ص) از خواندن این نماز به جماعت خودداری فرمود و اقامه نمازهای غیر واجب را در خانه و به صورت فرادا بهترین نماز شمرد[۷۳]. پشتوانه دیگر آن است که اقامه این نماز در نهان، بهتر است و این با جماعت خواندن سازگار نیست[۷۴] برخی نیز معتقدند برای حافظان قرآن و کسانی که از کسالت بیم ندارند و نیز فرادا خواندن آنان خللی به جماعت در مسجد وارد نمیکند، فرادا خواندن بهتر است و در غیر این صورت، جماعت خواندن سزاوارتر است[۷۵][۷۶]. در باور شماری از فقیهان اهل سنت، از جمله حنفیان، به جماعت خواندن تراویح «سنت کفایی»[۷۷][۷۸][۷۹] یا «واجب کفایی»[۸۰][۸۱] است. از این رو، اگر برخی از اهل مسجد آن را به جماعت اقامه نمایند، از عهده دیگران برداشته میشود و در غیر این صورت، همه مرتکب گناه شدهاند. برخی نیز به جماعت خواندن آن را بهگونه مطلق واجب دانستهاند[۸۲][۸۳]
دلایل
اهل سنت برای عقیده خود در این مورد دلایلی را ارائه میکند.
سیره نبوی
در گزارشی از عایشه آمده که پیامبر(ص) چند شب نوافل رمضان را اقامه کرد و مسلمانان هم این نماز را با ایشان خواندند. سپس تنها از بیم آنکه این نماز بر مسلمانان واجب شمرده شود، آن را رها کرد[۸۴]. بر این اساس، با وفات ایشان، این علت منتفی شده است[۸۵]. از جابر هم نقل شده که رسول خدا(ص) هشت رکعت نوافل ماه رمضان را همراه با مسلمانان اقامه کرد[۸۶][۸۷][۸۸]
روایات
در روایتی از ابوهریره آمده که رسول خدا(ص) پس از مشاهده اقامه نماز تراویح به امامت ابی بنکعب، نمازگزاران را ستود[۹۲][۹۳] نیز در روایتی منسوب به ابوذر یاد شده که پیامبر(ص) پاداش اقامه نوافل رمضان با امام جماعت را برابر با یک شب تهجد دانسته است[۹۴][۹۵].
سیره خلیفه دوم
بر پایه برخی روایات، عمر بنخطاب هم خود، نماز تراویح را به جماعت اقامه کرد[۹۶] و هم با منصوب کردن ابی بنکعب و سلیمان بنابیحتمه به امامت جماعت نمازهای تراویح، مسلمانان را به این کار فراخواند[۹۷][۹۸].
سیره و گفتار امام علی(ع)
برخی محدثان اهل سنت، روایاتی[۹۹][۱۰۰] در تایید نماز تراویح به جماعت از سوی امام علی(ع) آوردهاند که مورد استناد فقیهان قرار گرفته است[۱۰۱][۱۰۲][۱۰۳].
نقد دلایل
دانشمندان و فقیهان امامی با رد دلیلهای اهل سنت، به پاسخ آنها پرداختهاند. مهمترین پشتوانههای آنان چنین است:
سیره پیامبر
سیره پیامبر(ص) خواندن نوافل رمضان به صورت فرادا بوده است[۱۰۴] به تصریح فقیهان اهل سنت، این سیره در دوران خلافت ابوبکر و تا مدتی از خلافت عمر نیز ادامه یافت. عمر بر خلاف سیره نبوی(ص) دستور داد که این نوافل به جماعت اقامه گردد[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷][۱۰۸]. از گزارشهای سیره پیامبر(ص) در این زمینه میتوان دریافت که اقامه نماز نافله به جماعت در دو یا سه شب یاد شده، به دستور و ترغیب پیامبر(ص) نبوده است؛ بلکه خود مسلمانان پشت سر ایشان به نماز ایستادند و سپس ایشان از اقامه این نماز به صورت جماعت خودداری فرمود. روایت جابر نیز نشان میدهد که پیامبر(ص) تنها هشت رکعت از نوافل را با مسلمانان اقامت کرده است؛ در حالی که تعداد نوافل ماه رمضان در باور هیچ یک از فقیهان امامی و اهل سنت هشت رکعت نیست. وانگهی از روایات عایشه و دیگر احادیث در این زمینه[۱۰۹][۱۱۰] برمیآید که سیره ایشان اقامه نافلههای ماه رمضان در خانه و به صورت فرادا بوده است[۱۱۱][۱۱۲]. همه تاریخنگاران اهل سنت[۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵] و شماری از فقیهان آنان[۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸] تصریح کردهاند که اقامه نماز تراویح به جماعت، هرگز سنّت پیامبر(ص) نبوده و حتی سالها بعد نیز این نوافل به صورت فرادا اقامه میشده است؛ ولی عمر به سال چهاردهم ق. دستور داد تا این نماز به صورت جماعت برپا شود. از این رو، شماری از دانشوران اهل سنت، از جمله شافعی، به پشتوانه دلایلی از جمله سیره پیامبر(ص)، اقامه این نماز را در خانه و به صورت فرادا بهتر دانستهاند[۱۱۹][۱۲۰].
روایات
روایات مورد استناد درباره خواندن نماز تراویح به صورت جماعت نیز درخور خدشه است. برای نمونه، روایت ابوهریره به سبب وجود شخصی چون مسلم بنخالد در سند آن، ضعیف شمرده شده است[۱۲۱][۱۲۲]؛ وانگهی از این روایت برنمیآید که این نماز به جماعت خوانده شود. افزون بر این، بر پایه نقلهای گوناگون دیگر، ابی بنکعب در دوران خلیفه دوم به امامت تروایح منصوب شد، نه در روزگار پیامبر(ص) [۱۲۳]. روایات ابوذر و عایشه نیز ضعیف به شمار میآیند؛ زیرا در سند آنها، مسلم بنعلقمه و یحیی بنبکیر جای دارند که دانشوران رجالشناس اهل سنت، آنان را ضعیف دانستهاند[۱۲۴][۱۲۵][۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸].
خواست مردم
احکام الهی پیرو خواست و رغبت مردم نیست تا با رغبت مردم به یک کار و انجام دادن پیوسته آن، واجب یا مستحب گردد؛ بلکه احکام الهی پیرو مصالح و مفاسد واقعی است که تنها خداوند آنها را میداند. چگونه ممکن است اهتمام مردم به یک رفتار مستحب موجب شود که خداوند آن کار مستحب را بر مردم واجب سازد و پیامبر(ص) برای پیشگیری از وجوب آن کار، مردم را از انجام دادن آن بازدارد؟ اگر این استدلال درست باشد، باید ایشان مردم را از گزاردن نوافل روزانه و نماز شب نیز نهی میفرمود تا مبادا واجب گردد؛ زیرا این نمازها نیز مورد اهتمام و رغبت مردم بود[۱۲۹][۱۳۰].
تناقض روایات
روایات یاد شده با احادیث دیگر از پیامبر(ص) و امامان(ع) تعارض دارد و از این رو، درخور استناد نیست[۱۳۱][۱۳۲].
سیره خلیفه دوم
درباره سیره خلیفه دوم باید گفت که فرمان وی بر اقامه این نماز به جماعت، نمیتواند دلیل مشروعیت آن باشد؛ زیرا وی نه شارع بوده و نه چنین اختیاری از جانب شارع داشته است. بر همین اساس، فرزند عمر در پاسخ فردی که از او درباره سبب مخالفت وی با حکم پدرش در زمینه تحریم متعه حج پرسید، پاسخ داد: «نباید به سبب مخالفت پدرم، حلال رسول خدا(ص) را رها کرد»[۱۳۳][۱۳۴].
افزون بر این، همین که عمر این نماز را بدعت خوانده، [۱۳۵][۱۳۶] نشان میدهد که چنین کاری از سوی خدا و بر زبان پیامبر(ص) تشریع نشده و خود وی آن را برای مسلمانان برنهاده است. بیشتر دانشمندان اهل سنت با اعتراف به بدعت عمر، برای توجیه و رفع حرمت آن کوشیدهاند. بدین منظور، بدعت را به خوب و بد یا واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح تقسیم کردهاند[۱۳۷][۱۳۸][۱۳۹]. روشن است که کار حرام همواره ممنوع است و عنوانی دیگر نخواهد یافت. پیامبر اسلام(ص) به روشنی هرگونه بدعت را در دین، گمراهی و حرام دانسته است[۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲].
بر این اساس، چنین توجیهاتی درخور پذیرش نیست[۱۴۳]؛ از این رو، شماری از فقیهان اهل سنت کوشیدهاند که انتساب بدعت تراویح را به خلیفه دوم انکار کنند[۱۴۴][۱۴۵]. از این گذشته، خلیفه دوم، خود، نماز تراویح را به جماعت اقامه نمیکرد؛ بلکه آن را به صورت فرادا میخواند. دلیل آن، روایات نصب امام جماعت تراویح از سوی عمر است؛ زیرا او به عنوان خلیفه به امام جماعت اقتدا نمیکرد[۱۴۶][۱۴۷]؛ همچنان که شماری از فقیهان اهل سنت تصریح کردهاند[۱۴۸][۱۴۹].
روایات از امیر مؤمنان(ع)
این روایات از جهت سند ضعیف هستند؛ زیرا بسیاری از دانشمندان رجالشناس اهل سنت برخی راویان آنها را ضعیف شمردهاند. برخی از این روایات مرسل هستند. حتی یکی از این راویان هنگام زندگانی ایشان هنوز به دنیا نیامده بوده است[۱۵۰].
وانگهی این روایات برخلاف احادیث امامان شیعه(ع) است که این کار را حرام شمرده و از آن نهی کردهاند[۱۵۱][۱۵۲]. همچنین این روایات بر خلاف دیگر احادیث حکایتگر از سیره و گفتار خود امام علی(ع) است. در یکی از همین احادیث، از اعتراض مردم به ایشان درباره ترک سنت عمر سخن رفته است[۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵].
تلاوت قرآن در نماز تراویح
دیدگاه فقیهان اهل سنت درباره مقدار تلاوت قرآن در نماز تراویح متفاوت است.
انظار مختلف فقهای اهل سنت
برخی گفتهاند امام جماعت بهاندازهای قرآن تلاوت کند که سبب مشقت مردم نشود[۱۵۶][۱۵۷].
برخی به پشتوانه روایتی از ابوذر و سیره مسلمانان، بر آنند که در صورت تحمل مردم، بهتر است قرائت قرآن به درازا کشد.
شماری دیگر گفتهاند که بهتر است امام جماعت یک بار قرآن را در نمازهای این ماه ختم نماید تا مردم همه قرآن را بشنوند و کمتر از آن استحباب ندارد؛ همچنان که نباید بیش از یک بار قرآن ختم گردد؛ زیرا ممکن است دیگران به مشقت بیفتند[۱۵۸].
شماری بر آنند که امام جماعت در هر رکعت 20 تا 30 آیه تلاوت کند[۱۵۹].
ابوحنیفه قرائت 10 آیه را در هر رکعت مستحب شمرده است. برخی در توجیه آن گفتهاند که شمار نمازهای تراویح 600 رکعت است و با توجه به شمار آیات قرآن که در حدود 6000 آیه است، نمازگزار با تلاوت 10 آیه در هر رکعت میتواند قرآن را ختم کند[۱۶۰][۱۶۱].
نظر دیگر آن است که بهتر است در هر 10 روز یک بار قرآن ختم شود[۱۶۲].
برخی گفتهاند تلاوت قرآن باید بهگونهای باشدکه در شب بیست و هفتم که در باور فقیهان اهل سنت شب قدر است، قرآن ختم شود[۱۶۳].
به باور فقیهان اهل سنت، گزاردن طواف مستحب میان هر ترویحه از نماز تراویح و پس از آن جایز است[۱۶۴][۱۶۵]. آنان خواندن نماز مستحب پس از نماز تراویح را نیز جایز دانستهاند[۱۶۶]؛ ولی برخی از ایشان خواندن نماز مستحب میان نماز تراویح را مکروه میدانند[۱۶۷][۱۶۸][۱۶۹].
نظر شیعه
فقیهان امامی درباره مقدار تلاوت قرآن در نوافل ماه رمضان توضیحی ندادهاند؛ جز اینکه در برخی روایات اهل بیت(ع)، فراوان خواندن سوره قدر در 100 رکعت نوافل شب قدر یا در شب قدر[۱۷۰][۱۷۱] و نیز تلاوت 10 بار سوره «قل هو الله احد» در هر یک از 100 رکعت نمازهای شبهای قدر[۱۷۲][۱۷۳] سفارش شده است. همچنین در برخی روایات آمده که در همه رکعات این نمازها سوره توحید 10 مرتبه تلاوت شود[۱۷۴][۱۷۵].
پیوند به بیرون
- جعفر سبحانی، «نماز تراویح سنت یا بدعت؟»، مجله فقه اهل بیت، پاييز 1385 - شماره 47 ISC (43 صفحه - از 50 تا 92)
- نجمالدین طبسی، «نماز تراویح سنت یا بدعت ؟»، مجله میقات حج، بهار 1380 - شماره 35 ISC (20 صفحه - از 17 تا 36)
- مصطفی عبدالله زاده، «بررسی بدعت از دیدگاه البانی»، مجله سراج منیر، بهار 1395 - شماره 21 علمی-ترویجی (حوزه علمیه)/ISC (26 صفحه - از 93 تا 118)
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج2، ص456
- ↑ النهایه، ج2، ص274، «روح».
- ↑ لسان العرب، ج2، ص462
- ↑ تاج العروس، ج4، ص64، «روح.
- ↑ المبسوط، ج2، ص144، 148
- ↑ المجموع، ج4، ص31-32
- ↑ تاج العروس، ج4، ص64
- ↑ مجمع البحرین، ج2، ص245
- ↑ معجم لغة الفقهاء، ص127، «روح.
- ↑ مسند احمد، ج2، ص289
- ↑ المجموع، ج4، ص5
- ↑ الاقناع، ج1، ص107
- ↑ التهذیب، ج3، ص67
- ↑ الخلاف، ج1، ص528
- ↑ الحدائق، ج8، ص521
- ↑ التراویح، ج10، ص62
- ↑ المبسوط، ج2، ص143
- ↑ المغنی، ج1، ص797
- ↑ المجموع، ج4، ص30
- ↑ صحیح البخاری، ج1، ص15
- ↑ صحیح مسلم، ج2، ص177
- ↑ التهذیب، ج3، ص60، 63
- ↑ مجمع الفائده، ج3، ص19
- ↑ الحدائق، ج10، ص513
- ↑ مفتاح الکرامه، ج9، ص186
- ↑ مختلف الشیعه، ج2، ص346
- ↑ المعتبر، ج2، ص366
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص137
- ↑ التهذیب، ج3، ص69
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص137
- ↑ وسائل الشیعه، ج8، ص45
- ↑ التهذیب، ج3، ص69
- ↑ منتهی المطلب، ج1، ص358
- ↑ المبسوط، ج2، ص158
- ↑ المجموع، ج4، ص32
- ↑ الفقه الاسلامی، ج2، ص255-256
- ↑ المجموع، ج4، ص32
- ↑ المغنی، ج1، ص797
- ↑ المجموع، ج4، ص32-34
- ↑ نیل الاوطار، ج3، ص63-64
- ↑ المجموع، ج4، ص32
- ↑ کشاف القناع، ج1، ص516
- ↑ اعانة الطالبین، ج1، ص306
- ↑ بدائع الصنائع، ج1، ص288
- ↑ کشاف القناع، ج1، ص516
- ↑ الفقه الاسلامی، ج2، ص255
- ↑ الفقه الاسلامی، ج2، ص255
- ↑ المبسوط، ج2، ص148
- ↑ بدائع الصنائع، ج1، ص288
- ↑ الخلاف، ج1، ص530
- ↑ جواهر الکلام، ج12، ص190-187
- ↑ مختلف الشیعه، ج2، ص340
- ↑ جواهر الکلام، ج12، ص187-190
- ↑ مختلف الشیعه، ج2، ص342
- ↑ مختلف الشیعه، ج2، ص340-342
- ↑ جواهر الکلام، ج12، ص187-190
- ↑ جواهر الکلام، ج12، ص187-190
- ↑ الخلاف، ج1، ص525
- ↑ الانتصار، ص167
- ↑ الخلاف، ج1، ص529
- ↑ الحدائق، ج10، ص523
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص137
- ↑ التهذیب، ج3، ص70
- ↑ التهذیب، ج3، ص70
- ↑ وسائل الشیعه، ج8، ص47
- ↑ المبسوط، ج2، ص143
- ↑ المغنی، ج1، ص797
- ↑ المجموع، ج4، ص31
- ↑ الشرح الکبیر، ج1، ص315
- ↑ المجموع، ج4، ص5-6، 31
- ↑ فتح العزیز، ج4، ص267
- ↑ صحیح البخاری، ج7، ص99
- ↑ المغنی، ج1، ص797
- ↑ المبسوط، ج2، ص144
- ↑ فتح العزیز، ج4، ص268
- ↑ المجموع، ج4، ص31
- ↑ بدائع الصنائع، ج1، ص288
- ↑ حاشیة رد المحتار، ج2، ص47
- ↑ الفقه الاسلامی، ج2، ص255
- ↑ فتح الباری، ج4، ص219
- ↑ نیل الاوطار، ج2، ص60
- ↑ عمدة القاری، ج5، ص267
- ↑ البحر الرائق، ج2، ص119
- ↑ مغنی المحتاج، ج1، ص226
- ↑ عون المعبود، ج4، ص173
- ↑ المغنی، ج1، ص800
- ↑ مغنی المحتاج، ج1، ص226
- ↑ حواشی الشروانی، ج2، ص240
- ↑ المبسوط، ج2، ص144
- ↑ المغنی، ج1، ص798-800
- ↑ الفقه الاسلامی، ج2، ص234
- ↑ سنن ابی داود، ج1، ص310
- ↑ السنن الکبری، ج2، ص495
- ↑ سنن ابن ماجه، ج1، ص420
- ↑ سنن ابی داود، ج1، ص309
- ↑ المغنی، ج1، ص799
- ↑ المجموع، ج4، ص34
- ↑ فتح الباری، ج4، ص219
- ↑ السنن الکبری، ج2، ص496-497
- ↑ التمهید، ج8، ص119
- ↑ المغنی، ج1، ص800
- ↑ کشاف القناع، ج1، ص515
- ↑ الفقه الاسلامی، ج2، ص226
- ↑ نک: دراسات فقهیه، ص90-91، 114-115
- ↑ صحیح مسلم، ج6، ص40
- ↑ فتح الباری، ج4، ص218
- ↑ عمدة القاری، ج1، ص226
- ↑ ج11، ص125
- ↑ التهذیب، ج3، ص61
- ↑ وسائل الشیعه، ج8، ص45
- ↑ الحدائق، ج10، ص512
- ↑ مفتاح الکرامه، ج9، ص192
- ↑ الطبقات، ج3، ص281
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص277
- ↑ الکامل، ج3، ص59
- ↑ بدائع الصنائع، ج1، ص288
- ↑ شرح الزرقانی، ج1، ص418
- ↑ سُبل السلام، ج2، ص173-174
- ↑ المجموع، ج4، ص5
- ↑ الانصاف، ج2، ص181
- ↑ سنن ابی داود، ج1، ص310
- ↑ المغنی، ج1، ص798
- ↑ فتح الباری، ج4، ص218
- ↑ الجرح و التعدیل، ج8، ص267
- ↑ ج9، ص165
- ↑ تهذیب الکمال، ج27، ص565
- ↑ ج31، ص403
- ↑ میزان الاعتدال، ج4، ص109
- ↑ دراسات فقهیه، ص92
- ↑ سلسلة المسائل الفقهیه، ج11، ص33-37
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص137
- ↑ التهذیب، ج3، ص70
- ↑ سنن الترمذی، ج2، ص159
- ↑ وسائل الشیعه، ج1، ص19
- ↑ صحیح البخاری، ج2، ص252
- ↑ السنن الکبری، ج2، ص493
- ↑ مواهب الجلیل، ج2، ص376
- ↑ فتح الباری، ج4، ص219
- ↑ اعانه الطالبین، ج1، ص313
- ↑ مسند احمد، ج4، ص126
- ↑ سنن ابن ماجه، ج1، ص16
- ↑ المستدرک، ج1، ص97
- ↑ دراسات فقهیه، ص134-137
- ↑ کشاف القناع، ج1، ص515
- ↑ حاشیة رد المحتار، ج2، ص46
- ↑ صحیح البخاری، ج2، ص252
- ↑ کنز العمال، ج8، ص407-408
- ↑ شرح الزرقانی، ج1، ص418
- ↑ نک: دراسات فقهیه، ص129
- ↑ دراسات فقهیه، ص123-125
- ↑ وسائل الشیعه، ج8، ص45
- ↑ مستدرک الوسائل، ج6، ص218
- ↑ الکافی، ج8، ص62-63
- ↑ التهذیب، ج3، ص70
- ↑ بحار الانوار، ج34، ص171
- ↑ المغنی، ج1، ص800
- ↑ کشاف القناع، ج1، ص518
- ↑ المغنی، ج1، ص800
- ↑ المبسوط، ج2، ص145
- ↑ المبسوط، ج2، ص145
- ↑ حاشیة رد المحتار، ج2، ص49
- ↑ المبسوط، ج2، ص146
- ↑ المبسوط، ج2، ص146
- ↑ فتح العزیز، ج4، ص265
- ↑ کشاف القناع، ج1، ص517
- ↑ المدونة الکبری، ج1، ص224
- ↑ المغنی، ج1، ص801
- ↑ کشاف القناع، ج1، ص517
- ↑ الانصاف، ج2، ص183
- ↑ التهذیب، ج3، ص68
- ↑ وسائل الشیعه، ج8، ص34
- ↑ التهذیب، ج3، ص68
- ↑ وسائل الشیعه، ج8، ص31
- ↑ وسائل الشیعه، ج8، ص36
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج7، ص190
منابع
- اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (م. 1310ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1418ق.
- الاقناع: الشربینی (م. 977ق.) ، بیروت، دار المعرفه.
- الانتصار: السید المرتضی (م. 436ق.) ، قم، النشر الاسلامی، 1415ق.
- الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف: المرداوی (م. 885ق.) ، به کوشش الفقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق.
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- البحر الرائق: ابونجیم المصری (م. 970ق.) ، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (م. 587ق.) ، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق.
- تاج العروس: الزبیدی (م. 1205ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق.
- التراویح اکثر من الف عام فی المسجد النبوی: عطیة بن محمد سالم، مدینه، مجلة الجامعة الاسلامیه.
- التمهید: ابن عبدالبر (م. 463ق.) ، به کوشش مصطفی و محمد عبدالکبیر، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیه، 1387ق.
- تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.) ، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
- تهذیب الکمال: المزی (م. 742ق.) ، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق.
- جامع احادیث الشیعه: اسماعیل معزی ملایری، قم، المطبعة العلمیه، 1399ق.
- الجرح و التعدیل: ابن ابیحاتم الرازی (م. 327ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1372ق.
- جواهر الکلام: النجفی (م. 1266ق.) ، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م. 1252ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (م. 1186ق.) ، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش.
- حواشی الشروانی و العبادی: الشروانی (م. 1301ق.) و العبادی (م. 994ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- الخلاف: الطوسی (م. 460ق.) ، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
- دراسات فقهیة فی مسائل خلافیه: نجم الدین الطبسی، قم، دفتر تبلیغات، 1380ش.
- سبل السلام: الکحلانی (م. 1182ق.) ، مصر، مصطفی البابی، 1379ق.
- سلسلة المسائل الفقهیه: جعفر سبحانی، قم.
- سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م. 275ق.) ، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق.
- سنن ابیداود: السجستانی (م. 275ق.) ، به کوشش سعید اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
- سنن الترمذی: الترمذی (م. 279ق.) ، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، 1402ق.
- السنن الکبری: البیهقی (م. 458ق.) ، بیروت، دار الفکر.
- شرح الزرقانی: الزرقانی (م. 1122ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
- الشرح الکبیر: ابوالبرکات (م. 1201ق.) ، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
- صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
- صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م. 676ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
- صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.) ، بیروت، دار الفکر.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.) ، بیروت، دار صادر.
- عمدة القاری: العینی (م. 855ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- عون المعبود: العظیمآبادی (م. 1329ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، بیروت، دار المعرفه.
- فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. 623ق.) ، دار الفکر.
- الفقه الاسلامی و ادلته: وهبة الزحیلی، دمشق، دار الفکر، 1418ق.
- الکافی: الکلینی (م. 329ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
- الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م. 630ق.) ، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- کشاف القناع: منصور البهوتی (م. 1051ق.) ، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- کنز العمال: المتقی الهندی (م. 975ق.) ، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق.
- لسان العرب: ابن منظور (م. 711ق.) ، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
- المبسوط: السرخسی (م. 483ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مجمع البحرین: الطریحی (م. 1085ق.) ، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1408ق.
- مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (م. 993ق.) ، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416ق.
- المجموع شرح المهذب: النووی (م. 676ق.) ، دار الفکر.
- مختلف الشیعه: العلامة الحلی (م. 726ق.) ، قم، النشر الاسلامی، 1412ق.
- المدونة الکبری: مالک بن انس (م. 179ق.) ، مصر، مطبعة السعاده.
- مستدرک الوسائل: النوری (م. 1320ق.) ، بیروت، آل البیت:، 1408ق.
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. 405ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.) ، بیروت، دار صادر.
- المعتبر: المحقق الحلی (م. 676ق.) ، مؤسسه سید الشهداء، 1363ش.
- معجم لغة الفقهاء: محمد قلعهجی، بیروت، دار النفائس، 1408ق.
- معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م. 395ق.) ، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق.
- مغنی المحتاج: محمد الشربینی (م. 977ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق.
- المغنی: عبدالله بن قدامه (م. 620ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- مفتاح الکرامه: سید محمد جواد العاملی (م. 1226ق.) ، به کوشش خالصی، قم، نشر اسلامی، 1419ق.
- من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
- منتهی المطلب: العلامة الحلی (م. 726ق.) ، مشهد، آستان قدس رضوی، 1412ق.
- مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (م. 954ق.) ، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
- میزان الاعتدال فی نقد الرجال: الذهبی (م. 748ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار المعرفه، 1382ق.
- النهایه: مبارک ابن اثیر (م. 606ق.) ، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش.
- نیل الاوطار: الشوکانی (م. 1255ق.) ، بیروت، دار الجیل، 1973م.
- وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. 1104ق.) ، قم، آل البیت، 1412ق.