بیعت نساء
بیعت نساء، بیعت رسول خدا(ص) با زنان در مکه پس از فتح این شهر بود.
زنان در دوران جاهلیت نقشی در بیعتها و امور مهم نداشتند، اما پیامبر اسلام(ص) از حضور سیاسی و اجتماعی زنان، استقبال نمود و در پی آن بیعتهایی با زنان داشته است که برخی از آنها در مکه و برخی در مدینه واقع شده و از جمله آنها بیعت نساء میباشد که پس از فتح مکه در آن شهر واقع شده است و طبق آن زنان با پیامبر(ص) پیمان بستهاند تا خودداری از شرک، سرقت، زنا، کشتن فرزندان، اینکه فرزندان دیگران را به شوهران خود نسبت ندهند، و در هیچ کار شایستهای نافرمانی پیامبر را نکنند. در این بیعت، برخی همسران پیامبر و فاطمه(س) دختر پیامبر و امهانی دختر ابوطالب حضور داشتند.
درباره شیوه بیعت پیامبر با زنان، روشهای گوناگون بیان شده است، برخی گفتهاند پیامبر با پیچیدن پارچه به دست خود، با زنان بیعت کرده و برخی گفتهاند بیعت پیامبر(ص) با زنان گفتاری بوده و بعضی دیگر گفتهاند پارچهای میان پیامبر و زنان پهن شد و پیامبر(ص) با گرفتن یک طرف آن و بیان مفاد بیعت، با زنان بیعت کرد.
بیعت و نقش آن[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بیعت از ماده بیع «ب ـ ی ـ ع» به معنای پیمان و پذیرش ریاست و حکومت کسی یا اعلام وفاداری و فرمانبرداری است.[۱]
بیعت از مهمترین سنتهای پیش از اسلام در میان مردم عرب بود که مورد پذیرش اسلام نیز قرار گرفت و بارها رسول خدا(ص) و مسلمانان از آن بهره گرفتند.
زنان در دوران جاهلیت نقشی در بیعتها و امور مهم نداشتند، اما ظهور اسلام و استقبال رسول خدا از حضور سیاسی و اجتماعی زنان، مشارکت آنها در امور گوناگون از جمله بیعتها را در پی داشت.
بیعت زنان در دوران مکی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به گزارش منابع تاریخی، زنان در دوران نبوی در بیعتهای گوناگون حضور داشتند.
سیاسیترین بیعت دوران مکی که زنان هم در آن حضور داشتند، بیعت عقبه دوم (13 بعثت) بود که در آن دو تن از زنان خزرجی یثرب (نسیبه دختر کعب و اسماء دختر عمرو) همراه مردان و طبق همان مفاد با پیامبر بیعت کردند.[۲] البته شیوه بیعت آنها گفتاری بود و با روش مردان تفاوت داشت.[۳]
گزارشهایی نیز از بیعت زنان مکه در آن دوره حکایت دارند. به مفاد این بیعت تصریح نشده است؛ اما با توجه به این که در آغاز دعوت پیامبر(ص) ایمان همان اقرار به اسلام و شهادتین بوده و نیز با پیشینهای که مردم از بیعتهای عصر جاهلی داشتند و آن را برای پذیرش ریاست و فرمانبرداری میدانستند و همچنین با عنایت به این که بیشتر آیات احکام در دوره مدنی نازل شده و تا بیعت عقبه دوم بیعت بر نبرد نبوده، میتوان گفت که مفاد بیعتهای دوران مکی، پذیرش اسلام و شهادتین بوده است.
عبارت «اسلمت بمکة و بایعت[۴]» نیز این نکته را تایید میکند که همراه اطاعت از رسول خدا بوده است.
بیعت زنان در دوران مدنی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
هجرت به یثرب و رهایی از فشار و تهدید مشرکان، افزایش کوشش اجتماعی زنان را نیز در پی داشت که نمونه بارز آن را میتوان در بیعت گروههای زنان یثرب با پیامبر مشاهده کرد. در این دوره، هم مفاد و هم شمار زنان بیعت کننده و هم عرصههای حضور آنان با دوران مکی تفاوت داشت.
پس از حضور رسول خدا در این شهر، زنان به صورت گروهی[۵] و گاه انفرادی[۶] برای بیعت با او میرفتند و گاه نیز در جایی گرد میآمدند و پیامبر یکی از اصحاب را برای بیعت گرفتن از آنها میفرستاد.[۷] گاهی نیز زنان در رخدادهای ویژه همراه مردان بیعت میکردند.
در بیعت رضوان، شماری از زنان مسلمان از جمله امسلمه همسر رسول خدا، امعماره، اممنیع، و امعامر اشهلیه حضور داشتند.[۸]
مواد بیعت در دوره مدنی تنها پذیرش اسلام نبود و تعهداتی دیگر بر آنها افزوده شد که شامل تکالیف فردی و اجتماعی بود.
از امعطیه انصاری گزارش شده که پس از ورود رسول خدا به مدینه، زنان انصاری در خانهای گرد آمدند و پیامبر یکی از اصحاب را برای بیعت به سوی آنها فرستاد و او از جانب رسول خدا، از آنها بیعت گرفت که به خدا شرک نورزند، مرتکب دزدی و زنا نشوند و.... زنان انصار نیز این پیمان را پذیرفتند.[۹]
عدم تطابق بیعت عقبه اول به بیعت نساء[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مهمترین و معروفترین بیعت زنان در دوره مدنی، بیعت نساء بود که پس از فتح مکه (8ق.) و در این شهر انجام گرفت. البته برخی بیعت عقبه اول را بیعت نساء دانستهاند؛ اما این نظر به دلیلهای زیر چندان پذیرفتنی نیست:
1. منابع در هنگام بیان عقبه اول گفتهاند: «اما الاولی فانما کانت علی بیعة النساء»[۱۰] یا «بایعوه علی بیعة النساء»[۱۱] و یا از زبان حاضران در عقبه آوردهاند: «بایعنا رسول الله(ص) علی بیعة النساء». [۱۲]
این نشان میدهد که بیعت نساء جز عقبه اول بوده و بعدها به سبب تطابق مفاد آن با بیعت نساء، تاریخنگاران یا گزارشگران رخداد بیعت عقبه، چنین روایت کرده و برخی از آنها شیوه بیعة النساء را در ادامه بیعت پس از فتح آوردهاند.[۱۳]
2. آیهای که مواد بیعت نساء را بیان میکند، پس از فتح مکه و در رویداد بیعت زنان با رسول خدا نازل شده[۱۴] است که میفرماید: ( یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلی اَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ اَوْلادَهُنَّ وَ لا یَاْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ اَیْدیهِنَّ وَ اَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصینَکَ فی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللهَ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیم) (سوره ممتحنه، 12).
3. برخی منابع تصریح کردهاند که بیعت نساء پس از فتح مکه بوده است.[۱۵]
4. ابنهشام در احوال سلمی دختر قیس میگوید: او همراه رسول خدا به سوی دو قبله نماز خوانده و با او بیعت نساء را انجام داده است.[۱۶] اما در عقبه اول هیچ زنی حضور نداشته است.
5. بیعت زنان پس از فتح مکه جدا از بیعت مردان صورت پذیرفت و حاضران در آن، تنها زنان بودند. اما در عقبه اول، تنها 12 مرد حضور داشتند.[۱۷] رسول خدا در پی پاکسازی کعبه از بتها، نخست مردان و سپس زنان را به بیعت فراخواند. زنان هم در حالی که پیامبر بالای کوه صفا بود، برای بیعت نزد او رفتند.[۱۸]
مفاد و چگونگی بیعت نساء[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مفاد بیعت نساء بر پایه آیه فوق، عبارت است از: خودداری از شرک، سرقت، زنا، کشتن فرزندان، اینکه فرزندان دیگران را به شوهران خود نسبت ندهند، و در هیچ کار شایستهای نافرمانی پیامبر را نکنند.
تنها فراز پایانی آیه: ( وَ لا یَعْصینَکَ فی مَعْرُوفٍ) دارای مفهومی کلی است که درباره آن دیدگاههایی ارائه شده است. برخی مفهوم آن را عام میدانند که بر اطاعت از فرمانهای پیامبر تاکید دارد.[۱۹] بعضی آنرا به نهی از خلوت کردن زنان با مردان نامحرم تفسیر کردهاند.[۲۰]
شماری در تفسیر آن به نهی از آداب و رسمهای زنان عصر جاهلی در سوگواریها اشاره کردهاند. زنان در دوران جاهلیت با شیون ویژه خود (نوح) به مجالس عزا شور میدادند و به نشانه عزا چهره خود را خراشیده، موهای خویش را میبریدند و گریبان چاک میکردند. این کارها باعث تازه شدن کدورتها و تحریک حمیت مردان میشد. برخی بر این باورند که بخش پایانی آیه، این کار زنان را ناپسند دانسته و از آن نهی کرده است.[۲۱]
بیعتکنندگان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در این بیعت، برخی همسران پیامبر و فاطمه(س) دختر او و امهانی دختر ابوطالب حضور داشتند.[۲۲]
از نکات قابل توجه در این بیعت، حضور پنهانی هند همسر ابوسفیان میان بیعتکنندگان بود. او که به دلیل دشمنیهایش با رسول خدا و مثله کردن پیکر حمزه سیدالشهداء از انتقام او بیم داشت، به صورت ناشناس در جمع زنان حضور یافت؛ اما هنگام ارائه مفاد بیعت از جانب پیامبر، زمام خود را از دست داد و زبان به اعتراض گشود و آن را تبعیض بر ضد زنان دانست. او با واکنش درباره بندهای گوناگون، خود را معرفی کرد؛ اما پیامبر وی را بخشید و از مجازاتش خودداری نمود.[۲۳]
شیوه بیعت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
درباره شیوه بیعت رسول خدا با زنان در بیعت نساء یا بیعتهای دیگر، روشهای گوناگون بیان شده است.
برخی گفتهاند که پیامبر(ص) با پیچیدن پارچه به دست خود، با زنان بیعت کرد.[۲۴] اما بیشتر گزارشها دست دادن پیامبر با زنان را رد کردهاند و در چگونگی بیعت اختلاف دارند.
برخی تصریح گفتهاند که بیعت پیامبر(ص) با زنان گفتاری بوده و او هیچگاه با زنان مصافحه نکرده است.[۲۵]
بعضی گفتهاند پارچهای میان پیامبر و زنان پهن شد و رسول خدا با گرفتن یک طرف آن و بیان مفاد بیعت، با زنان بیعت کرد.[۲۶]
برخی درباره نیابت دیگران از رسول خدا(ص) در بیعت گرفتن از زنان سخن گفتهاند.[۲۷] اما بیشتر تاریخنگاران بر آنند که رسول خدا برای بیعت با زنان ظرفی آب میخواست و دست خود را در آن فرو می برد و سپس با قرائت مواد بیعت زنان به آنها میفرمود تا دست خود را در آب فروبرند و بدینگونه، با آنها بیعت میکرد.[۲۸]
شاید این شیوه برگرفته از رسم همپیمانی عربها در دوران پیش از اسلام باشد. در حلف المطیبین همپیمانان بنیعبدمناف دست خود را در ظرفی پر از عطر فروبردند و پیمانشان به حلف المطیبین معروف شد؛ با توجه به موارد فوق و تصریح پیامبر(ص) به مصافحه نکردن با زنان (انی لا اصافح النساء)[۲۹] میتوان گفت که وجه مشترک همه بیعتهای زنان با او و تفاوت صوری آن با بیعت مردان، ترک مصافحه است.
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ لسان العرب، ج8، ص26، «بیع.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص441؛ الطبقات، ج8، ص303.
- ↑ الطبقات، ج8، ص7-8.
- ↑ الطبقات، ج8، ص183؛ الاستیعاب، ج4، ص1800؛ اسد الغابه، ج6، ص48؛ المنتظم، ج5، ص180.
- ↑ الطبقات، ج8، ص8؛ تاریخ دمشق، ج69، ص49.
- ↑ تاریخ دمشق، ج69، ص50.
- ↑ الطبقات، ج8، ص4؛ الدر المنثور، ج6، ص209؛ مسند احمد، ج6، ص409.
- ↑ المغازی، ج2، ص574؛ امتاع الاسماع، ج1، ص276.
- ↑ الطبقات، ج8، ص4.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ الکامل، ج2، ص101.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص276؛ جامع البیان، ج4، ص24؛ السیرة النبویه، ج1، ص454.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص356؛ جامع البیان، ج28، ص52-53.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص61-62.
- ↑ تفسیر قمی، ج2، ص364؛ مجمع البیان، ج9، ص413-414.
- ↑ تفسیر ثعالبی، ج5، ص422.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص244.
- ↑ الطبقات، ج1، ص170؛ الکامل، ج2، ص96.
- ↑ مجمع البیان، ج9، ص413.
- ↑ الکشاف، ج4، ص519؛ مجمع البیان، ج9، ص414؛ الاصفی، ج2، ص1295.
- ↑ جامع البیان، ج28، ص54؛ الطبقات، ج8، ص8؛ البحر المحیط، ج10، ص160.
- ↑ جامع البیان، ج28، ص52؛ التبیان، ج9، ص588؛ تفسیر قرطبی، ج19، ص73.
- ↑ المغازی، ج2، ص850.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص61-62؛ جامع البیان، ج28، ص51؛ البدایة و النهایه، ج4، ص319.
- ↑ الطبقات، ج8، ص3؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج10، ص3351.
- ↑ مسند احمد، ج6، ص357؛ صحیح البخاری، ج6، ص61.
- ↑ روض الجنان، ج19، ص169.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج5، ص524؛ الدر المنثور، ج6، ص209.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص62؛ جامع البیان، ج28، ص51؛ تفسیر قمی، ج2، ص364؛ المغازی، ج2، ص851؛ روض الجنان، ج19، ص169.
- ↑ المغازی، ج2، ص850؛ الطبقات، ج8، ص8، 188؛ الاصابه، ج8، ص31.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- الاصفی: الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1418ق.
- امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م. 754ق.)، بیروت، دار الفکر، 1412ق.
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- تفسیر ابن ابیحاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابیحاتم (م. 327ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، 1419ق.
- تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان): الثعالبی (م. 875ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- تفسیر القمی: القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق.
- تفسیر ماوردی (النکت و العیون): الماوردی (م. 450ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.
- جامع البیان: الطبری (م. 310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.
- الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
- روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م. 554ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش.
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
- صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- الکشاف: الزمخشری (م. 538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.
- لسان العرب: ابن منظور (م. 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر.
- المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
- المنتظم: ابن جوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.