قیام امام حسین(ع)

از ویکی حج

قیام امام حسین(ع)، خروج آن امام از حجاز به سمت کوفه با هدف رهبری مردم کوفه در قیام علیه امویان بود. ماجرا با به خلافت رسیدن یزید بن معاویه آغاز شد که امام حسین(ع) و برخی از دیگر بزرگان جامعه اسلامی بدان اعتراض داشتند. امام حسین(ع) از بیعت با یزید خودداری کرد و هنگامی که فشارهای حاکم مدینه برای بیعت گرفتن از امام بیشتر شد ناچار مدینه را به سمت مکه ترک کرد. در مکه مردم کوفه به شکل گسترده با ارسال نامه‌هایی از امام دعوت کردند که به این شهر بیاید و رهبری آنان در قیام علیه امویان را عهده دار شود. امام حسین(ع) در حالی که بنابر گزارش‌هایی جانش در مکه در معترض تهدید بود از این شهر به سوی کوفه خارج شد اما در میانه راه فرستادگان حاکم کوفه راه را بر او بستند و او را مجبور به توقف در کربلا کردند. در روز دهم محرم بین لشکر کوفه و امام و یارانش جنگی روی داد که به شهادت آن حضرت انجامید.

از وفات امام حسن تا خلافت یزید[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امام حسین(ع)، بعد از شهادت برادر، به بيعت با معاويه پاي‌بند ماند.[۱] اما در مقابل اقدامات معاويه سکوت نکرد. ايشان در نامه‌اي شديداللحن، معاويه را به دليل کارهاي ناشايستي چون قتل حجر بن عدي سرزنش کرد.[۲] آن حضرت همچنين، از فرصت حج، براي طرح و تبليغ انديشه‌هاي خود استفاده کرد و در سال 58ق.، در حضور صدها نفر از مسلمان، در منا سخنراني کرده، به معاويه و عملکرد او به شدت انتقاد کرد.[۳]

بیعت نکردن با یزید[ویرایش | ویرایش مبدأ]

انتقال موروثي خلافت از سوي معاويه به فرزندش يزيد با مخالفت گروهي از بزرگان جامعه اسلامي مواجه شد و اخلاق يزيد و پاي‌بند نبودن او به احکام دين، اين مخالفت‌ها را افزون کرد. يزيد نيز که خود مي‌دانست حکومتش با مخالفت‌هايي مواجه خواهد بود، بلافاصله بعد از مرگ پدر نامه‌اي به حاکم مدينه، وليد بن عتبه، نگاشت و دستور داد از اهل مدينه، به خصوص حسين بن علي(ع)، عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر، هر چه سريع‌تر بيعت بگيرد و طبق برخي روايات، در صورت ممانعت، آنان را گردن بزند.[۴]

با درخواست وليد بن عتبه براي بيعت، عبدالله بن زبير و امام حسین(ع)، در اولين فرصت، از مدينه خارج شدند. برخي منابع از زيارت امام حسین(ع) از قبر پيامبر9، پيش از خروج از مدينه، اشاره کرده‌اند. بر اساس اين گزارش، امام بعد از اين‌که با فشار حکومت مدينه براي بيعت با يزيد روبه‌رو شد، شب‌هنگام سر قبر پيامبر9 رفت و در حالي که به گفت‌وگو با پيامبر مشغول بود، به خواب رفت و در خواب پيامبر9 را ديد که او را از شهادت خبر مي‌داد. امام حسین(ع) در وصيت‌نامه‌اي که هنگام خروج از مدينه به محمد بن حنفيه نگاشت، ضمن اشاره به شهادت خود، هدف خود را امر به معروف و نهي از منکر اعلام کرد.[۵]

خروج از مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آن حضرت7 در شب 28 رجب در حالي از مدينه خارج شد که همه يا گروه بزرگي از خويشانش، از جمله فرزندان و برادرزادگانش، او را همراهي مي‌کردند.[۶] امام حسین(ع) با مهاجرت به مکه، علاوه بر اين‌که از حرم بودن مکه براي دوري موقت از خطر استفاده مي‌کرد، امکان ديدار با مسلمانان ساير سرزمين‌هاي اسلامي را نيز براي تبليغ انديشه‌هاي خود و ارزيابي شرايط قيام، به دست مي‌آورد.[۷]

ورود به مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امام در تاريخ سوم شعبان سال 60ق. وارد مکه شد و در خانه عبدالله بن عباس اقامت فرمود. مردم مکه از حضور امام حسین(ع) در مکه شادمان بودند و در مدت اقامت امام که حدود چهار ماه به طول انجاميد به ديدارش رفته و در نمازش شرکت مي‌کردند.[۸] مردم کوفه بعد از خبر مرگ معاويه و خروج امام حسین(ع) به مکه، نامه‌هاي متعددي به امضاي سران کوفه به دست امام رساندند و آمادگي خود را براي بيرون راندن نعمان بن بشير، حاکم کوفه، و قيام به رهبري امام اعلام کردند.[۹] در پي درخواست کوفيان، امام حسین(ع)، مسلم بن عقيل را براي بررسي اوضاع کوفه به آن شهر فرستاد. کوفيان از فرستاده امام استقبال کردند و دوازده هزار، و به گزارشي هجده هزار تن از اهالي اين شهر با او بيعت کردند؛[۱۰] بدين ترتيب مسلم بن عقيل، با ارسال نامه‌اي به امام حسین(ع)، شرايط کوفه را براي حضور آن حضرت مناسب ديدند.[۱۱]

خروج از مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حسين بن علي در روز هشتم ذي‌حجه (روز ترويه) با انجام اعمال عمره مفرده به همراه گروهي که شامل اهل بيت امام: و تعدادي از فرزندان عبدالمطلب و نيز تعدادي از شيعيان ايشان بود، از مکه خارج شد.[۱۲] بنا بر برخي گزارش‌ها علت خروج امام در اين روز و باقي نماندن ايشان براي انجام مناسک حج، اطلاع آن حضرت از حضور گروهي از نيروهاي اموي در مکه، به بهانه برگزاري حج و با قصد کشتن ايشان، بود. آن حضرت در يکي از سخنان خود در پاسخ عبدالله بن زبير [و در برخي روايات عبدالله بن عباس] که امام را به ماندن در مکه توصيه مي‌کرد، با اشاره به ضرورت حفظ حرمت مکه، اجتناب از ريخته شدن خون خود را در حرم علت خروج خود از مکه اعلام فرمود.[۱۳]

عبیدالله بن زیاد[ویرایش | ویرایش مبدأ]

همزمان با حرکت امام به سمت کوفه، ابن زياد، حاکم جديد کوفه که يزيد او را به جاي نعمان بن بشير گماشته بود، به کوفه رسيد و سرکوب شديدي در کوفه به راه انداخت و موفق به دستگيري و شهادت مسلم بن عقيل شد. روز شهادت مسلم بن عقيل در کوفه همان روزي بود که امام حسین(ع) از مکه خارج شد. امام از راه تنعيم رهسپار عراق شد. خبر شهادت مسلم بن عقيل و هاني بن عروه در ميانه راه به امام رسيد؛ با اين حال ايشان، بعد از مشورت با ياران، به راه خود ادامه داد.[۱۴]

اجبار به توقف در کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با استقرار عبيدالله بن زياد در کوفه، نظارت بر راه‌هاي ورود و خروج اين شهر افزايش يافت. وي حصين بن تميم طهوي را، با سپاهي، به قادسيه فرستاد. حصين، حر بن يزيد رياحي را با هزار تن به مقابله امام حسین(ع) اعزام کرد و به او دستور داد تا همراه با کاروان حرکت کرده، اجازه بازگشت به ايشان ندهد.[۱۵] حر، امام را به ادامه مسير و در نهايت، به دستور حاکم کوفه، به توقف در جايي دور از آبادي واداشت و بدين ترتيب امام حسین(ع) در منطقه‌اي به نام کربلا توقف کرد.[۱۶] حاکم کوفه، عمر بن سعد بن ابي‌وقاص را با چهار هزار تن به مقابله با امام فرستاد و به او دستور داد راه دسترسي کاروان را به آب فرات ببندد.[۱۷]

عاشورا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در روزهايي که کاروان امام حسين در کربلا بودند، ميان فرستادگان عبيدالله بن زياد با امام حسین(ع) و نيز ميان عمر بن سعد و آن حضرت مذاکراتي صورت گرفت. امام، ضمن ياد‌آوري دعوت کوفيان از او، از آنان خواست تا بگذارند به راه خود ادامه دهد يا به حجاز بازگردد. اما عبيدالله بن زياد اصرار داشت که امام بايد با يزيد بيعت کند.[۱۸] جنگ در روز دهم محرم، با تيراندازي سپاهيان کوفه، شروع شد و با شهادت همه ياران امام و خود آن حضرت، در بعد از ظهر روز عاشورا، به پايان رسيد.

پیامدهای قیام حسینی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

جامعه اسلامي واکنش عاطفي شديدي به کشته شدن نوه پيامبر اسلام9 نشان داد.[۱۹] در مکه عبدالله بن عباس سوگوار امام حسین(ع) بود و مردم شهر براي تسليت‌گويي نزد او مي‌آمدند. با رسيدن خبر شهادت امام حسین(ع) به مدينه، بسياري از مردم مدينه به عزاداري براي آن حضرت پرداختند. آغازگر عزاداري در مدينه ام سلمه، همسر پيامبر9، و ديگر زنان بني‌هاشم بودند.[۲۰] هنگام ورود کاروان اسراي کربلا به مدينه مردم به استقبال آنان آمدند و براي شهداي کربلا گريستند. زنان و ديگر افراد خاندان امام حسین(ع) تا مدت‌ها عزادار بودند.[۲۱] امام علي بن الحسین(ع) هميشه با يادآوري حادثه عاشورا براي پدر مي‌گريست. روايات از سوگواري ديگر امامان شيعه، به خصوص امام باقر و امام صادق8 و تشويق شاعران براي سرودن مرثيه براي شهداي کربلا، خبر داده‌اند.[۲۲] سنت عزاداري براي امام حسین(ع) در مدينه، حتي در سده‌هاي اخير و در دوران معاصر نيز نزد شيعيان مدينه (موسوم به نخاوله) و نيز شيعيان ساير کشورها، از جمله ايرانياني که در روزهاي محرم در مدينه حضور داشتند، برگزار مي‌شده است.[۲۳]

حادثه عاشورا الهام‌بخش قيام‌هاي ضد اموي، مانند قيام توابين و مختار شد. همچنين بر اساس نظر برخي پژوهشگران، بر شکل‌گيري قيام مردم مدينه علیه يزيد که به واقعه حره انجاميد، نقش داشت.[۲۴] واقعه عاشورا همچنين نقش بارزي در شکل‌گيري و حفظ انسجام و پايداري جامعه شيعي داشت؛ به شکلي که گويي سازمان اجتماعي شيعيان، در طول تاريخ، بيشترين نيروي معنوي خود را از اين حادثه دريافت کرده است.

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. . الارشاد، ج2، ص33.
  2. . انساب الاشراف، ج3، ص366-367.
  3. . بحار الانوار، ج44، ص127؛ حياة الامام الحسین(ع)، ج2، ص228.
  4. . تاريخ الطبري، ج5، ص338؛ تاريخ اليعقوبي، ج2، ص241؛ الفتوح، ج5، ص9-10.
  5. . الفتوح، ج5، ص18-21.
  6. . تاريخ الطبري، ج5، ص341؛ الطبقات الکبري، الخامسه، ج1، ص443؛ الارشاد، ج2، ص34؛ الاخبار الطوال، ص228.
  7. . حماسه جاويد، ص130-131.
  8. . مقتل الحسين، ج1، ص277؛ الارشاد، ج2، ص35.
  9. . انساب الاشراف، ج3، ص369-370؛ الاخبار الطوال، ص229.
  10. . تاريخ الطبري، ج5، ص348، 375؛ مروج الذهب، ج3، ص54.
  11. . الطبقات الکبري، الخامسه، ج1، ص458-459.
  12. . تاريخ الطبري، ج5، ص381-385؛ انساب الاشراف، ج3، ص371؛ مروج الذهب، ج3، ص60؛ الارشاد، ج2، ص66.
  13. . انساب الاشراف، ج3، ص374-376؛ تاريخ الطبري، ج5، ص385.
  14. . انساب الاشراف، ج3، ص379؛ الکامل في التاريخ، ج4، ص42.
  15. . الطبقات الکبري، الخامسه، ج1، ص463-464.
  16. . انساب الاشراف، ج3، ص380-381؛ الاخبار الطوال، ص249-252؛ تاريخ الطبري، ج5، ص402-403 و 409؛ الارشاد، ج2، ص80.
  17. . انساب الاشراف، ج3، ص385؛ الاخبار الطوال، ص253.
  18. . الاخبار الطوال، ص254؛ الفتوح، ج5، ص87؛ الارشاد، ج2، ص85-86.
  19. . انساب الاشراف، ج3، ص425؛ الطبقات الکبري، الخامسه، ج1، ص494-501؛ تاريخ اليعقوبي، ج2، ص245-246.
  20. . الطبقات الکبري، الخامسه، ج1، ص496؛ تذکرة الخواص، ص240.
  21. . تاريخ الطبري، ج5، ص390؛ الکامل في التاريخ، ج4، ص88.
  22. . مروج الذهب، ج3، ص242؛ بحارالانوار، ج44، ص279، 284.
  23. . سفرنامه ميرزا داوود ميروظايف، ص157؛ نک: ميقات حج، شماره 10، ص137، «وضعيت شيعه در عربستان».
  24. . واقعه حره، ص219-224.