حطیم

از ویکی حج
حطیم

حَطیم، مکانی در مسجدالحرام، محل سوگند خوردن و نفرین ستمگران و دارای فضیلت بسیار.

در مورد مکان حطیم چندین روایت وجود دارد؛ اما اکثریت شیعه آن را از حجر الاسود تا درِ کعبه دانسته و اهل سنت نیز حجر اسماعیل را حطیم می‌دانند.

حطیم در پیش از اسلام محل سوگند یادکردن بوده و پس از اسلام نیز فضایل زیادی برای این مکان ذکر شده است از جمله اینکه نمازخواندن در این مکان ثواب زیادی دارد و حطیم از برترین و پاک‌ترین مکان‌هاست.

پیامبر اسلام(ص) نیز اعمال عبادی بسیاری در این مکان انجام داده‌اند؛ ازجمله نمازخواندن پیامبر در حطیم، در شبی که به معراج رفت ذکر شده است.

حطیم مکان سوگند و اجرای نفرین بود و نقل شده ابن ملجم در این مکان سوگند یاد کرد تا علی(ع) را به قتل برساند.

طبق برخی روایات شیعی به هنگام ظهور امام زمان،جبرئیل و نیز مؤمنان در حطیم با ایشان بیعت خواهند کرد.

حطیم در لغت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حطیم در اصطلاح به بخشی از مسجدالحرام می‌گویند که در تعیین مکان دقیق آن اقوال مختلفی وجود دارد.

واژه حطیم از (حـطـم) به معنای شکستن یا کوبیدن، به اشیای خشکِ شکسته شده و کوبیده شده؛ مانند استخوان گفته می‌شود. به گیاه خشک و خرد شده نیز حطیم گفته‌اند.[۱]

وجه تسمیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • حطیم محل قسم خوردن بوده و کسانی که به دروغ سوگند یاد می‌کردند یا از ستمگران بودند، دچار مجازات الهی شده و نابود می‌شدند.[۲]
  • حج‌گزاران در این محل ازدحام کرده، به همدیگر فشار می‌آوردند تا حدی که بدن و پایشان کوبیده می‌شد.[۳]
  • پیش از اسلام، لباس طواف حج‌گزاران جاهلی، که در آن‌جا انداخته می‌شد، به تدریج له و کوبیده می‌شد.[۴]
  • در این مکان، با انجام توبه، گناهان انسان بخشیده شده، گویا گناهان کوبیده می‌شوند.[۵]
  • در زمان حضرت ابراهیم این مکان آغل و محل خرد کردن علوفه برای گوسفندان بود.[۶]
  • به خاطر این‌که دیوارهای کعبه بالا رفت و ساخته شد، اما این قسمت از آن محطوم شد و جدا گردید.[۷]
  • در عهد جاهلیت دو پیکره بت از اساف و نائله (مرد و زنی که به سبب زنا درون کعبه مسخ شده بودند) ساخته و یکی را در زمزم و دیگری را در کعبه، برای عبرت‌آموزی مردم، نصب کرده بودند و مسافت میان این دو محل، برای اموال اهداء شده به کعبه تعبیه شده بود و به آن حطیم گفته می‌شد.[۸]

مکان حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درباره محل دقیق حطیم چندین دیدگاه وجود دارد که دو نظر آن مشهور است:

مکان حطیم از دیدگاه شیعیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عده‌ای بین حجرالاسود تا درِ کعبه می‌دانند که طبق این دیدگاه، انتهای حطیم محدود به ملتزم است. امام صادق(ع)، طبق روایتی، تنها همین موضع را حطیم دانسته‌اند. این قول میان شیعه شهرت بیشتری دارد.[۹]

مکان حطیم از دیدگاه اهل سنت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در منابع اهل سنت این دیدگاه مشهور است که حجر اسماعیل را حطیم می‌دانند[۱۰]؛ از جمله مَقدَسی آورده است که به حجر اسماعیل، که آب میزاب در آن ریخته می‌شود، حطیم می‌گویند.[۱۱] در شماری از روایات اهل بیت انطباق حطیم بر حجر اسماعیل رد شده است.[۱۲]

مکان‌های دیگر برای حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درباره محل حطیم، به جز این دو قول، اقوال دیگری نیز مطرح شده است؛ از جمله این‌که حطیم را به محدوده بین رکن حجرالاسود تا مقام ابراهیم[۱۳] و در کعبه یا بین رکن حجرالاسود تا مقام ابراهیم[۱۴] یا به محدوده میان رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم و چاه زمزم و حجر اسماعیل،[۱۵] اطلاق کرده‌اند. برخی دیگر حطیم را به همان چاه کعبه که نذورات در آن انداخته می‌شد، مربوط دانسته‌اند.[۱۶]

فضایل حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درباره فضایل حطیم روایات فراوانی از اهل بیت گزارش شده است.

نماز خواندن در حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بر اساس این روایات، نماز در حطیم فضیلت بسیار دارد؛ زیرا برترین و با شرافت‌ترین مکان روی زمین[۱۷] یا برترین جای مسجدالحرام[۱۸] است. بر اساس پاره‌ای از روایات، نماز خواندن در حطیم بر دیگر جاهای مسجدالحرام برتری دارد.[۱۹]

برترین مکان بعد از کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امام صادق(ع) حطیم را بعد از کعبه، از همه مکان‌ها برتر معرفی کرده است.[۲۰]

از پاکترین مکان‌ها نزد خداوند[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پیامبر(ص) پاک‌ترین مکان‌ها را نزد خداوند میان رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم، یعنی حطیم، دانسته‌اند.[۲۱]

پذیرفته‌شدن توبه در حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در حدیثی، یادآوری شده که حطیم جایی است که توبه آدم(ع) در آن پذیرفته شد.[۲۲] در سخنی از پیامبر(ص) حطیم باغی از باغ‌های بهشت توصیف شده که هر وقت در آن‌جا چهار رکعت نماز بخوانند، از عرش ندا می‌رسد که تمام گناهان فرد بخشیده شده است.[۲۳]

حطیم در آیات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی مفسران آیه شریفه (فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ) را شامل حطیم نیز می‌دانند و آن را در کنار صفا، مروه و مقام ابراهیم، از نشانه‌های حتمی خداوند قرار داده‌اند.[۲۴]

آداب و اعمال حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

یاد خداوند[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از آداب حطیم، یاد خدا است.[۲۵] طبق دیدگاه فقیهان در حطیم دعا کردن، نماز خواندن، گرفتن پرده کعبه، [۲۶] اقرار به گناهان و اظهار خضوع در برابر خداوند، مستحب است.[۲۷]

اجرای لعان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

یکی از احکام مربوط به حطیم اجرای لعان [یادداشت ۱] در آنجاست.[۲۸]

طواف حول حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اگر حطیم را منطبق بر حجر اسماعیل فرض شود، داخل در مطاف است؛ به این سبب که بخشی از آن در بنای ابراهیم(ع) داخل کعبه بوده و بعدها بیرون کعبه قرار گرفته است. لذا واجب دانسته‌اند که طواف، پیرامون حجر اسماعیل و کعبه انجام شود تا همه کعبه زمان ابراهیم(ع)، داخل در طواف واقع شود.[۲۹]

عدم کفایت حطیم به عنوان قبله[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به نظر شیخ صدوق، فقیه شیعه در قرن چهارم قمری، با وجود این‌که ظاهراً حطیم قسمتی از کعبه بوده؛ اما اگر نمازگزار فقط حطیم را قبله خود قرار دهد و رو به کعبه نباشد، نماز او صحیح نیست.[۳۰]

پیشینه حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اقامت آدم (ع) در حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در روایاتی از سفر بسیار حضرت آدم(ع) به مکه و بیتوته او در حطیم یاد شده است. همچنین گفته شده که جبرئیل، لبیک را نخستین بار در حطیم به آدم آموخت.[۳۱]

حطیم در عصر جاهلیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

طبق گزارش‌های منابع اسلامی، در دوره جاهلیت، کسانی که به دروغ در حطیم سوگند یاد کرده و گواهی به باطل داده بودند، دچار مجازات و عذاب الهی می‌شدند.[۳۲]

همچنین از باورهای رایج این دوره بود که مظلومان و بیچارگان، ستمگران و زورگویان را در حطیم نفرین می‌کردند.[۳۳]

برای هم‌قسم شدن در پیمان‌ها و تعهدهای قبیله‌ای نیز حطیم محل اجرای آن بود. خود قریش نیز هنگام اختلاف با دیگر قبایل، انجام سوگند در حطیم را تجربه کرده بود. اگرچه قریشیان، به خاطر ترس از مجازات الهی، تا حد امکان از قسم خوردن نزد کعبه پرهیز می‌کردند، اما با این حال گروهی از مشرکان مکه، در پاسخ به دعوت اسلام، در حطیم جمع شده و از خداوند درخواست کردند که در صورت بر حق بودن محمد(ص)، آن‌ها را عذاب کند.[۳۴] در موردی مشابه نیز مشرکان قریش، در حطیم، در طرد و محاصره بنی‌هاشم هم‌پیمان شدند که در اشعار ابوطالب به آن اشاره شده است.[۳۵]

سیره پیامبر در حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

طبق یکی از گزارش‌ها، معراج پیامبر اکرم(ص) از همین مکان شریف رخ داد و شبی که پیامبر به معراج رفت، در حطیم مشغول نماز و دعا خواندن بود.[۳۶] از دیگر گزارش‌ها، اقامه دو بار نماز جماعت جبرئیل در حطیم است که پیامبر اکرم پشت سر جبرئیل اقامه نماز کردند.[۳۷]

در قلمرو سیره نبوی، گزارش‌های متعدد از عمل عبادی حضرت در حطیم نقل شده است؛ از جمله در فتح مکه (سال هشتم هجری) پیامبر و اصحاب وی، بعد از خروج از کعبه، بیت را استلام کرده، در حطیم صورتشان را بر دیوار بیت نهادند.[۳۸]

حطیم در عهد خلفا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در عصر خلفا نیز برخی اوقات، مراسم قسامه و سوگند یاد کردن پنجاه نفر، در نفی اتهام قتل، در حطیم اجرا می‌شد.[۳۹]

حتی طرح ترورهای سیاسی، با سوگند در حطیم، مؤکد می‌شد؛ از جمله ابن ملجم در حطیم سوگند یاد کرده بود که علی(ع) و معاویه را به قتل برساند.[۴۰]

بیعت جبرئیل با امام زمان در حطیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در پاره‌ای از روایات شیعی اشاره شده که هنگام ظهور حضرت مهدی، جبرئیل در حطیم نزد ایشان آمده و خود را نخستین بیعت کننده معرفی می‌نماید. سپس 313 نفر یاران برگزیده حضرت در همین محل با او بیعت کرده، آغاز ظهور از حطیم، که محل اجابت نفرین مظلومان و نابودی ستمگران است، رقم خواهد خورد. در روایت مشابهی نیز امام حسن عسکری(ع)، ظهور را به حضرت مهدی(ع) مژده داده و از روزی خبر دادند که پرچم‌های زرد و سفید، بین حطیم و زمزم، در اطراف ایشان برافراشته می‌شود و دسته‌دسته با حضرت بیعت می‌کنند.[۴۱]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. لسان العرب، ج12، ص137ـ 138
  2. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص23 ـ24؛ سبل الهدی، ج1، ص207؛ لسان العرب، ج12، ص140
  3. الکافی، ج4، ص526؛ علل الشرایع، ج2، ص400
  4. الکافی، ج4، ص526؛ لسان العرب، ج12، ص140؛ فتح الباری، ج6، ص268.
  5. السرائر، ج1، ص615.
  6. بحارالانوار، ج65، ص86؛ المحاسن، ج1، ص92
  7. الدر المختار، ج2، ص545، «پاورقی».
  8. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص23-24؛ اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص271.
  9. علل الشرایع، ج2، ص400.
  10. صحیح البخاری، ج4، ص248؛ سبل الهدی، ج3، ص158؛ موسوعة مرآة الحرمین، ج2، ص791
  11. احسن التقاسیم، ص72.
  12. بحارالانوار، ج96، ص230ـ231؛ وسائل الشیعه، ج13، ص355.
  13. بحارالانوار، ج27، ص178؛ موسوعة مرآة الحرمین، ج2، ص793.
  14. شرف النبی، ص406.
  15. الدر المنثور، ج1، ص124
  16. عمدة القاری، ج16، ص299
  17. من لایحضره الفقیه، ج2، ص209؛ الدروس الشرعیه، ج1، ص467؛ الوافی، ج12، ص48.
  18. الکافی، ج4، ص525.
  19. الکافی، ج4، ص525 ـ526.
  20. المحاسن، ج1، ص92؛ تفسیر فرات الکوفی، ص223.
  21. الکافی، ج4، ص525 ـ526.
  22. فقه الرضا، ص222.
  23. اخبار مکه، فاکهی، ج1، ص468ـ 469.
  24. مجمع البیان، ج2، ص798؛ تفسیر نمونه، ج3، ص15.
  25. بحارالانوار، ج96، ص373؛ وسائل الشیعه، ج5، ص273.
  26. الدروس الشرعیه، ج1، ص467؛ جواهر الکلام، ج20، ص66.
  27. الدروس الشرعیه، ج1، ص467 ـ468.
  28. جواهر الکلام، ج34، ص62.
  29. المیزان، ج3، ص360.
  30. الهدایه، ص254
  31. من لایحضره الفقیه، ج2، ص229 ـ230.
  32. السیرة النبویه، ج1، ص194-196؛ البدایة و النهایه، ج4، ص12.
  33. سبل الهدی، ج1، ص207.
  34. روح البیان، ج3، ص41.
  35. الاستیعاب، ج2، ص660.
  36. اسد الغابه، ج1، ص27؛ شرف النبی، ص305.
  37. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص350.
  38. سن ابی‌داوود، ج1، ص423؛ السنن الکبری، ج5، ص92.
  39. الاصابه، ج3، ص218.
  40. تاریخ الطبری، ج5، ص148؛ تجارب الامم، ج1، ص567؛ البدایة و النهایه، ج7، ص330.
  41. بحارالانوار، ج52، ص35؛ کمال الدین، ص449.
  1. لِعان یا مُلاعَنَة به‌معنای لعن (نفرین) کردن زن و شوهر با الفاظ خاص نسبت به یکدیگر در جایی است که مرد ادعا کند همسرش را در حال زنا دیده و شاهدی هم ندارد و یا فرزندی که زنش به‌دنیا آورده از او نیست. (الروضة البهیة، ج۶، ص۱۸۱.)


منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • الاصابة فی تمییز الصحابه، ابن حجر العسقلانی (م.852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
  • الاستیعاب، ابن عبدالبر (م.463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
  • احسن التقاسیم، محمد بن احمد المقدسی (م.380ق.)، القاهره، مکتبة مدبولی، 1411ق؛
  • اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقی (م.248ق.)، به کوشش رشدی

الصالح ملحس، مکه، دار الثقافه، 1415ق؛

  • اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محمد بن اسحاق الفاکهی (م.275ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق؛
  • الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، شهید ثانی، به تحقیق: سید محمد کلانتر، قم، داوری، ۱۴۱۰ق.
  • الغابة فی معرفة الصحابه، علی بن محمد بن الاثیر (م.630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛
  • انساب الاشراف، احمد بن یحیی البلاذری (م.279ق.)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق؛
  • بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمدباقر مجلسی (1037-1110ق.)، تصحیح محمدباقر بهبودی و سید ابراهیم میانجی و سید محمدمهدی موسوی خرسان، بیروت، دار احیاء التراث العربی و مؤسسة الوفاء، 1403ق؛
  • البدایة و النهایة فی التاریخ، اسماعیل بن عمر بن کثیر (م.774ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
  • تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (م.310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت،دار احیاء التراث العربی، 1387ق؛
  • تجارب الامم، ابوعلی احمد بن محمد مسکویه (م.421ق.)، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، 1379ش؛
  • تحفة الابرار، سید محمدباقر شفتی (م.1260ق.)، به کوشش رجایی، اصفهان، کتابخانه مسجد سید، 1409ق؛
  • تفسیر فرات الکوفی، الفرات الکوفی (م.307ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛
  • جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمدحسین نجفی (1200-1266ق.)، تحقیق عباس قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛
  • الدر المختار، علاءالدین محمد بن علی الحصکفی (م.1088ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور و هو مختصر تفسیر ترجمان القرآن، عبدالرحمان بن ابی‌بکر السیوطی (849-911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛
  • الدروس الشرعیة فی فقه الامامیه، محمد بن مکی (م.786ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1412ق؛
  • روح البیان، اسماعیل حقی البروسوی (م.1137ق.)، بیروت، دار الفکر؛
  • سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م.942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
  • السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، محمد بن احمد بن ادریس (م.598ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1411ق؛
  • سنن ابی‌داوود، ابوداوود سلیمان بن الاشعث (م.275ق.)، به کوشش سعید اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410ق؛
  • السنن الکبری، احمد بن الحسین البیهقی (384-458ق.)، بیروت، دار الفکر، 1416ق؛
  • السیرة النبویه، عبدالملک بن هشام (م.8-213ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛
  • شرف النبی، ابوسعید خرگوشی (م.406ق.) به کوشش روشن، تهران، بابک، 1361ش؛
  • صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل البخاری (م.256ق.)، به کوشش عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛
  • علل الشرایع، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) (م.381ق.)، به کوشش بحرالعلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385ق؛
  • عمدة القاری، محمود بن احمد البدر العینی (م.855ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م.852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
  • فقه الرضا(ع)، علی بن بابویه (م.329ق.)، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا7، 1406ق؛
  • الکافی، محمد بن یعقوب کلینی (م.329ق.)، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، انتشارات دار الکتب اسلامیه، 1375ش؛
  • کمال الدین، صدوق (م.381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1405ق؛
  • لسان العرب، محمد بن مکرم بن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
  • لوامع صاحبقرانی، محمد تقی مجلسی (م.1070ق.)، قم، دار التفسیر (اسماعیلیان)، 1376ش؛
  • مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن الحسن الطبرسی (468-548ق.)، مقدمه محمدجواد بلاغی، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی و فضل‌الله یزدی طباطبایی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
  • المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی (م.274ق.)، به کوشش سید جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1326ش؛
  • من لایحضره الفقیه، صدوق (م.381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق؛
  • موسوعة مرآة الحرمین الشریفین، ایوب صبری باشا (م.1290ق.)، القاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق؛
  • الوافی، محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی (1006-1091ق.)، تحقیق ضیاءالدین حسینی و کمال‌الدین فقیه ایمانی، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین، 1406ق؛
  • وسائل الشیعه (تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه)، محمد بن الحسن الحر العاملی (م.1104ق.)، قم، آل البیت، 1412ق؛
  • الهدایه، محمد بن علی شیخ صدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی7، 1418ق؛ تفسیر نمونه: ناصر مکارم شیرازی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374ش.