توسل
توسل، به معنای واسطه قرار دادن امور خیر و افراد صالح مقرب درگاه الاهی برای بر آورده شدن درخواست و اجابت دعاست. در آیاتی از قرآن کریم به موضوع توسل و وسیله قرار دادن پرداخته شده است.
تا پیش از ابنتیمیه در کتابهای کلامی یا حدیثی و یا در ضمن ردیهها، بابی با نام توسل یافت نمیشد ولی بعد از ابنتیمیه و نگرشها و دیدگاههای جدیدی که درباره توسل مطرح کرد و بخشی از توسل را مساوی شرک دانست، عموم دانشمندان مذاهب اسلامی به مقابله با او پرداختند و ردیههایی متعدد در این زمینه نگاشتهاند و از اینرو به قلمزنیها و نگارشها در این زمینه پرداخته شد و به خاطر سلطه وهابیت بر مکانهای مقدس اسلامی در دوره اخیر و سختگیری آنان بر زائران شیعی و ایرانی برای توسل به مزارهای مقدس، انگیزهای ویژه برای نقد دیدگاه وهابیت در موضوع توسل گشته است.
معنای توسل ویرایش
«توسل» از ریشه «و ـ س ـ ل» معنای رغبت، طلب[۱] و نزدیکی[۲] است که شماری از واژهشناسان آن را همخانواده «سال» در اشتقاق کبیر دانستهاند.[۳]
توسل از باب تفعل و توسیل از باب تفعیل، به معنای درخواست نزدیک شدن به کسی یا گرفتن چیزی از او با دستاویز کردن واسطهای است. این واسطه را «وسیله» میگویند.[۴] وسیله، خود، باید از قرب، منزلت و درجهای نزد کسی که مقصود این رفتار است، برخوردار باشد.[۵] از اینرو، وسیله در این معانی نیز بهکار رفته است.[۶] به دیگر سخن، وسیله گاه در معنای راه رسیدن به هدف و گاه خود آن هدف بهکار میرود.[۷] کاربردهای فعلی تـوسل بـا حـرف اضافه «بـ» و «الی» متعدی میشوند که پس از اولی، واسطه تـوسل (شخص مقدس) و پس از دومی، مخاطب توسل (خداوند) میآید.[۸]
در قرآن ویرایش
در قرآن از میان مشتقات این ریشه تنها دو بار واژه «وسیله» بهکار رفته است. در آیه 35 سوره مائده، به مؤمنان سفارش شده که از خدا پروا نمایند و به سوی او وسیله جویند: اتَّقُواْ اللهَ وَابْتَغُواْ اِلَیهِ الْوَسِیلَةَ عموم مفسران، وسیله را در این آیه، به تقرب به سوی خدا یا برانگیختن محبت او با انجام کارهای نیک تفسیر کردهاند.[۹]
فخر رازی (م. 606ق.) در توضیح رابطه همنشینی میان «تقوا» و «وسیله» آن دو را به ترتیب شامل پرهیز از نافرمانیها و گردن نهادن به دستورات خداوند شمرده و از برخی اصطلاحات اخلاق و تصوف، مانند تخلیه و تحلیه، و محو و صحو بهره برده است.[۱۰]
آیه دوم به نقد این باور برخی مشرکان عرب میپردازد که بتها را واسطه نزدیکی به خدا میشمردند. (سوره اسراء، 57) در آیات دیگر، از تعبیر «شفیع» و «شفعاء» برای اشاره به این باور مشرکان استفاده شده است. (برای نمونه: سوره یونس، 3، 18؛ سوره انعام، 94) در تفسیری دیگر، این آیه درباره پیامبران و صالحان دانسته شده که برای نزدیکی به خدا، کارهای نیک را واسطه قرار میدهند. پس دیگران که از آن مقام برخوردار نیستند، به بندگی و طاعت سزاوارتر هستند.[۱۱]
افزون بر آیه نخست پیش گفته که واژه «وسیله» در آن شامل هر کار نیک از جمله توسل جستن به نیکان دانسته شده، [۱۲] آیاتی دیگر نیز در قرآن گویای مطلوبیت توسل است. از جمله، در آیهای از ستمکاران به خویشتن خواسته میشود که افزون بر استغفار نزد پیامبر روند و از او بخواهند که برایشان از خداوند طلب آمرزش کند: وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذ ظَّلَمُواْ اَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا (سوره نساء، 64) رفتن نزد پیامبر(ص) و درخواست از ایشان برای طلب استغفار از خداوند، مصداق آشکار توسل به شمار رفته است.[۱۳]
دیدگاه ابنتیمیه ویرایش
تا پیش از ابنتیمیه (م. 728ق.) توسل وارد میدان بحث و گفتوگوی جدی علمی نشده بود و بابی با نام توسل در کتابهای کلامی یا حدیثی و یا در ضمن ردیهها یافت نمیگشت.
توسل به دستاویزها برای رسیدن به اهداف مادّی یا معنوی، امری مطلوب و حتی ضروری از دیدگاه فطری و عقلایی به شمار میرود که در اصل مشروعیت و جواز آن، تردیدی وجود نداشته است.
ابنتیمیه و پیروان وی، موسوم به سلفیه، بهطور جدی به نقد توسل پرداخته و گونههایی از آن را نامشروع، بدعت و همراه شرک دانستهاند. آنان توسل را یا به واسطه اعمال و رفتار نیک افراد میدانند و یا به معنای واسطه نهادن شخصی دیگر که در این صورت، نقش آن شخص تنها در حد دعای خیری است که به درگاه خدا انجام میدهد و یا آن شخص، خود، واسطه میان خدا و بندگان قرار میگیرد. البته توسل به این شخص نیز دو حالت دارد؛ گاه در زمان حیات او و گاه پس از مرگ وی صورت میگیرد.
ابنتیمیه در رسالهای با عنوان قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیله بر پایه همین تقسیمبندی، از دوگونه توسل مشروع و نامشروع یاد میکند.[۱۴] گونه اول آن است که ایمان و رفتار صالح، واسطه تقرب به خدا قرار گیرد یا آنکه کسی از پیامبر(ص) یا هر بنده دیگر در هنگام زندگانی وی و در حال حضورش درخواست دعای خیر کند. این نیز تنها در صورتی ممکن است که آن فرد خود اهل ایمان باشد؛ وگرنه، دعای پیامبر(ص) و دیگران برای غیر مؤمنان سودی ندارد. نیز سوگند دادن خدا به پیامبر(ص) و واسطه نهادن مقام و منزلت پیامبر(ص) در طلب حاجت از خدا، بدعت و نامشروع شمرده شده است. پس توسل به ذات پیامبر(ص) و دیگران در هیچ حال جایز نیست و بدعت شمرده میشود. درخواست دعای خیر از ایشان نیز تنها هنگام زندگانی رسول خدا(ص) و بهطور مستقیم و رودررو، در زمره سنت صحابه بوده و جز این، بدعت قلمداد میگردد.[۱۵] ابنتیمیه بر مبنای این نگرش، به نقد و تاویل روایاتی پرداخته که از توسل اصحاب پیامبر(ص) به ایشان حکایت میکنند و در همه موارد میکوشد که توسل را تنها به همان دو معنای مشروع نخست بازگرداند.
این نگرش سختگیرانه را شماری از پیروان ابنتیمیه پذیرفته و آیات و روایاتی را در اثبات آن برشمردهاند[۱۶] اما بسیاری همفکران سلفی وی به نقد آن پرداخته و مواردی چون واسطه نهادن مقام و منزلت پیامبر(ص) نزد خدا را جایز و مشروع شمردهاند.[۱۷] نیز ابوالعباس خطیب و شوکانی، از سلفیان پسین، در اثبات جواز شفاعت جستن از پیامبر(ص) و توسل به او، به روایات متعدد تمسک کردهاند و آن روایات را صحیح شمردهاند.[۱۸]
ابنعبدالسلام نیز به رغم پذیرش کلی دیدگاه ابنتیمیه، توسل به پیامبر(ص) را به جهت وجود روایات معتبر در این زمینه، از شمول حرمت توسل استثنا کرده است.[۱۹] برخی نیز با تلاش در تحلیل دیدگاه ابنتیمیه، به بیان تفاوت آن با دیدگاه وهابیان پرداخته و مشروعیت توسل از دیدگاه وی را به اثبات رساندهاند.[۲۰]
انکار نگرش ابنتیمیه ویرایش
نگرش ابنتیمیه در نقد توسل را عموم دانشمندان مذاهب اسلامی انکار نموده و ردیههای متعدد در این زمینه نگاشتهاند.[۲۱] بیشتر این ردیهها به تحلیل ماهیت رفتار افراد در توسل به صالحان و نیکان و رد اتهام شرک پرداختهاند و به آیه 35 سوره مائده، و نیز آیاتی که از استغفار پیامبر برای مؤمنان یاد میکند (برای نمونه: سوره یوسف، 97-98؛ سوره منافقون، 5) و روایاتی که از توسل صحابه به پیامبر(ص) در زندگانی و پس از مرگ ایشان حکایت دارند، [۲۲] استناد میکنند. برای نمونه، مردی نابینا به سفارش پیامبر(ص) با توسل به ایشان بینایی خود را بازیافت.[۲۳] همچنین بر پایه دعایی از پیامبر(ص) ، توسل به مقام و منزلت صالحان روا شمرده شده است.[۲۴]
گاه نیز از توسل افراد متعدد به پیامبر(ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» در حضور یا غیاب ایشان یاد شده است. عدم نهی پیامبر(ص) از این کار و انجام آن از سوی چهرههای پذیرفته اهل سنت، دلیلی دیگر بر اعتبار این رفتار به شمار میرود.[۲۵] توسل به پیامبران نیز در روایات گزارش شده است[۲۶] چنانکه خود پیامبر(ص) هنگام دفن فاطمه بنت اسد، با توسل به پیامبران پیشین برای او آمرزش خواست.[۲۷]
سیره اصحاب و تابعین و صالحان ویرایش
در سیره اصحاب پیامبر(ص) و تابعین و صالحان نیز موارد متعدد از توسل به چشم میخورد که بر پسندیده بودن این رفتار نزد ایشان دلالت دارد.[۲۸] برای نمونه، عمر در مراسم طلب باران، به عموی پیامبر(ص)، عباس بن عبدالمطلب، توسل جست.[۲۹]
در گزارشی، از توسل مردی عرب به ابوبکر یاد شده است.[۳۰] بلال بن حارث برای طلب باران به رسول خدا(ص) متوسل گشت.[۳۱] مالک بن انس در گفتوگو با منصور دوانیقی، چگونگی زیارت پیامبر(ص) و توسل به ایشان را به او آموخت.[۳۲] در برخی اشعار شافعی، به صراحت از خاندان پیامبر(ص) به عنوان وسیله تقرب به خداوند یاد شده است.[۳۳] نیز از توسل امام احمد حنبل به امام شافعی و توسل مردم مغرب به امام مالک میتوان یاد کرد.[۳۴]
توسل در دوره پیش از اسلام ویرایش
در منابع روایی تفسیری، به نمونههای متعدد از توسل در دوره پیش از اسلام اشاره شده که پیامبران و چهرههای معتبر دیگر انجام دادهاند.[۳۵] از آن جمله، تلقی کلمات در آیه 37 سوره بقره، به آشنایی وی با پیامبر(ص) و اهل بیت او و توسل به ایشان تفسیر شده که پس از آن، توبه وی پذیرفته شد.[۳۶] نیز توسل حضرت نوح(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت موسی(ع) و فرزندان حضرت یعقوب(ع) به پیامبر(ص) و توسل حضرت یوسف(ع) به حرمت پدرانش و اهل حرم[۳۷] گزارش شده است. عبدالمطلب و ابوطالب نیز در دو رخداد جداگانه، هنگام استسقاء، پیامبر(ص) را به عنوان وسیله به درگاه خداوند یاد کردند و به ایشان توسل جستند.[۳۸]
این روایات به رغم تردید برخی از سلفیان معاصر چون رشید رضا در درستی آنها، از تواتر معنوی برخوردارند و اعتبار شرعی اصل اندیشه توسل را به اثبات میرسانند.[۳۹] از اینرو، دانشوران مذاهب اسلامی پس از ابنتیمیه به نقد مفصل اندیشه وی در این موضوع پرداختهاند. برای نمونه، سبکی شافعی (م. 746ق.) بابی جداگانه را در کتاب شفاء السقام به موضوع توسل به پیامبر(ص) اختصاص داده و از رواج و اعتبار فراگیر آن تا پیش از ابنتیمیه یاد کرده و وی را نخستین کسی دانسته که در درستی این امر تردید ورزیده است.[۴۰] آنگاه در اثبات درستی توسل به پیامبر(ص)، به ذکر شماری گسترده از روایات پرداخته و آنها را در تقسیمی مبتکرانه در سه بخش پیش از رسول خدا، در مدت زندگی ایشان و پس از وفات ایشان دستهبندی کرده است.[۴۱] در تقسیم دیگر از جهت مفهومی، توسل به معنای طلب حاجت از خداوند با واسطه نهادن شخصی مبارک یا طلب دعا از فردی محترم و یا درخواست از پیامبر(ص) برای شفاعت نزد خداوند جهت برآورده شدن حاجت، تقسیم شده و در هر بخش نیز به احادیثی استناد گشته است.[۴۲]
افزون بر این همه، از دیدگاه تحلیل مفهومی میتوان گفت که ماهیت توسل با زنده و مرده بودن تفاوت نمییابد و لازمه پذیرش توسل به زنده، پذیرفتن توسل به مرده نیز هست. حداکثر میتوان گفت که توسل به مرده بیفایده است، نه آنکه موجب شرک باشد. بسیاری از فقیهان اهلسنت نه تنها توسل به صالحان و نیکان را جایز شمردهاند[۴۳] بلکه برخی آن را مستحب هم دانستهاند.[۴۴]
توسل در سدههای اخیر ویرایش
گفتوگو درباره توسل در سدههای اخیر در پرتو رشد وهابیت، بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت و بازار ردیهنویسی از هر دو سو بسیار گرم شد.[۴۵] در این میان، سلطه وهابیت بر مکانهای مقدس اسلامی در دوره اخیر و سختگیری آنان بر زائران شیعی و ایرانی برای توسل به مزارهای مقدس، انگیزهای ویژه برای نقد دیدگاه وهابیت در موضوع توسل گشته است. در مجموع منابع نقد وهابیت، بحث توسل از عناوین اصلی است که در آن به اثبات نادرستی دیدگاه وهابیان پرداخته شده است.[۴۶][۴۷]
پیوند به بیرون ویرایش
پانویس ویرایش
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج6، ص110، «وسل.
- ↑ الصحاح، ج5، ص1841، «وسل.
- ↑ معجم الفروق اللغویه، ص572.
- ↑ الصحاح، ج5، ص1841؛ النهایه، ج5، ص185، «وسل.
- ↑ القاموس المحیط، ج4، ص64، «وسل.
- ↑ لسان العرب، ج11، ص724، «وسل.
- ↑ النهایه، ج5، ص185.
- ↑ عمدة القاری، ج5، ص121؛ التوسل، ص100.
- ↑ جامع البیان، ج6، ص308-309؛ مجمع البیان، ج3، ص326-327؛ کشف الاسرار، ج3، ص121-122.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج11، ص137.
- ↑ مجمع البیان، ج6، ص262.
- ↑ نک: المیزان، ج5، ص333.
- ↑ مجمع البیان، ج3، ص105؛ نک: دائرة المعارف قرآن کریم، ج9، ص173-183، «توسل.
- ↑ نک: قاعدة جلیله، ص87، 123-127؛ نک: دقائق التفسیر، ج2، ص47-48.
- ↑ نک: تحفة الاحوذی، ج10، ص25-28؛ المنار، ج6، ص370-377؛ ج11، ص6-7.
- ↑ نک: التوسل المشروع و التوسل الممنوع.
- ↑ نک: روح المعانی، ج6، ص187-188.
- ↑ وسیلة الاسلام بالنبی، ص32، 65؛ تحفة الاحوذی، ج10، ص25؛ رفع المناره، ص32، 42.
- ↑ قواعد الاحکام، ص104؛ نک: الدر النضید، ص7؛ تحفة الاحوذی، ج10، ص25؛ وفاء الوفاء، ج4، ص196.
- ↑ نک: البدایة و النهایه، ج14، ص50-51؛ البشارة و الاتحاف، ص50؛ ارغام المبتدع، ص3.
- ↑ نک: شفاء السقام، ص245-320؛ وفاء الوفاء، ج4، ص193-199؛ نک: شواهد الحق، ص137-142.
- ↑ نک: المعجم الصغیر، ج1، ص3؛ مجمع الزوائد، ج2، ص279.
- ↑ مجموع الفتاوی، ج1، ص105؛ وفاء الوفاء، ج4، ص194؛ ارغام المبتدع، ص17.
- ↑ نک: مسند احمد، ج3، ص21؛ سنن ابنماجه، ج1، ص256.
- ↑ نک: حلیة الاولیاء، ج3، ص121؛ المعجم الکبیر، ج24، ص351.
- ↑ شفاء السقام، ص393؛ تحفة الاحوذی، ج1، ص25.
- ↑ نک: وفاء الوفاء، ج3، ص87-88؛ ج4، ص195.
- ↑ الغدیر، ج5، ص142-146؛ معالمالمدرستین، ج1، ص38-39.
- ↑ صحیح البخاری، ج2، ص16؛ فتح الباری، ج2، ص411-412؛ وفاء الوفاء، ج4، ص196.
- ↑ الغدیر، ج7، ص239-240؛ مستدرک سفینة البحار، ج9، ص244.
- ↑ وفاء الوفاء، ج4، ص195.
- ↑ وفاء الوفاء، ج4، ص196-197؛ شفاء السقام، ص163؛ البشارة و الاتحاف، ص51.
- ↑ الصواعق المحرقه، ص180.
- ↑ الغدیر، ج5، ص194.
- ↑ شفاء السقام، ص296-297؛ الفصول المهمه، ج1، ص24.
- ↑ التبیان، ج1، ص169؛ تفسیر ثعلبی، ج1، ص184؛ الدر المنثور، ج1، ص59-60.
- ↑ مستدرک سفینة البحار، ج2، ص301-302.
- ↑ فتح الباری، ج2، ص412؛ السیرة الحلبیه، ج1، ص189-191؛ ج3، ص268ـ270؛ شرح نهج البلاغه، ج14، ص80.
- ↑ التوسل، ص85؛ آیین وهابیت، ص147-149.
- ↑ شفاء السقام، ص294-296؛ حاشیة رد المحتار، ج6، ص716؛ فیض القدیر، ج2، ص170.
- ↑ شفاء السقام، ص161-168.
- ↑ شفاء السقام، ص163، 169، 174.
- ↑ مواهب الجلیل، ج4، ص406؛ حاشیة رد المحتار، ج6، ص716؛ الانصاف، ج2، ص456.
- ↑ الانصاف، ج2، ص456.
- ↑ نک: کشف الارتیاب، ص241-344؛ نک: دعاوی المناوئین، ص241-277.
- ↑ نک: «الصواعق الالهیه.
- ↑ نک: التوسل بالنبی و جهلة الوهابیین؛ نک: الرد علی الوهابیه.
منابع ویرایش
- آیین وهابیت: سبحانی، قم، انتشارات اسلامی، 1364ش.
- ارغام المبتدع الغبی بجواز التوسل بالنبی(ص) : الحافظ بن الصدیق المغربی، به کوشش السقاف، عمان، دار الامام النووی، 1412ق.
- الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف: المرداوی (م. 885ق.)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق.
- البدایة و النهایه: ابنکثیر (م. 774ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
- البشارة و الاتحاف: حسن بن علی السقاف، اردن، دار الامام النووی، 1413ق.
- التبیان: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تحفة الاحوذی: المبارک فوری (م. 1353ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق.
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. 606ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
- تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م. 427ق.)، به کوشش ابنعاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
- التوسل المشروع و التوسل الممنوع: محمد رشید بن علی رضا، مصر، وزارة الاوقاف السعودیه.
- التوسل بالنبی(ص) و جهلة الوهابیین: ابوحامد بن مرزوق، استانبول، مکتبة اشیق، 1396ق.
- التوسل: السبحانی، بیروت، الدار الاسلامیه، 1412ق.
- جامع البیان: الطبری (م. 310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- حاشیة رد المحتار: ابنعابدین (م. 1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- حلیة الاولیاء: ابونعیم الاصفهانی (م. 430ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1405ق.
- دائرة المعارف قرآن کریم: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب، 1386ش.
- الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
- دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب: عبدالعزیز بن محمد، ریاض، دار الوطن، 1412ق.
- دقائق التفسیر: ابنالتیمیه (م. 728ق.)، به کوشش محمد السید، دمشق، مؤسسة علوم القرآن، 1404ق.
- الرد علی الوهابیه: محمد جواد البلاغی (م. 1328ق.)، به کوشش الحکیم، قم، آل البیت.
- رفع المناره: محمود سعید ممدوح، عمان، دار الامام النووی، 1416ق.
- روح المعانی: الآلوسی (م. 1270ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- سنن ابنماجه: ابنماجه (م. 275ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق.
- السیرة الحلبیه: الحلبی (م. 1044ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1400ق.
- شرح نهج البلاغه: ابنابیالحدید (م. 656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
- شفاء السقام: تقی الدین السبکی (م. 756ق.)، به کوشش الحسینی الجلالی، 1419ق.
- شواهد الحق: یوسف النبهانی (م. 1350ق.) .
- الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
- صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
- الصواعق الالهیه: سلیمان بن عبدالوهاب النجدی، مرکز الابحاث العقائدیه.
- الصواعق المحرقه: احمد بن حجر الهیتمی (م. 974ق.)، به کوشش عبدالرحمن و کامل محمد، لبنان، الرساله، 1417ق.
- عمدة القاری: العینی (م. 855ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- الغدیر: الامینی (م. 1390ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1366ش.
- فتح الباری: ابنحجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- الفصول المهمة فی اصول الائمه: الحر العاملی (م. 1104ق.)، به کوشش قائینی، قم، معارف اسلامی امام رضا7، 1418ق.
- فیض القدیر: المناوی (م. 1031ق.)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیله: ابنتیمیه (م. 728ق.)، به کوشش عمیر المدخلی، عجمان، مکتبة الفرقان، 1422ق.
- القاموس المحیط: الفیروزآبادی (م. 817ق.)، بیروت، دار العلم.
- قواعد الاحکام: العلامة الحلی (م. 726ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1413ق.
- کشف الارتیاب: سید محسن الامین (م. 1371ق.)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، 1382ق.
- کشف الاسرار: میبدی (م. 520ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، 1361ش.
- لسان العرب: ابنمنظور (م. 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق.
- مجمع الزوائد: الهیثمی (م. 807ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1402ق.
- مجموع الفتاوی: ابنتیمیه (م. 728ق.)، به کوشش عبدالرحمن، مکتبة ابنتیمیه.
- مستدرک سفینة البحار: علی نمازی شاهرودی (م. 1405ق.)، به کوشش نمازی، قم، نشر اسلامی، 1419ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر.
- المعجم الصغیر: الطبرانی (م. 360ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- معجم الفروق اللغویه: ابوهلال العسکری (م. 395ق.)، قم، انتشارات اسلامی، 1412ق.
- المعجم الکبیر: الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- معجم مقاییس اللغه: ابنفارس (م. 395ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق.
- المنار: رشید رضا (م. 1354ق.)، مصر، الهیئة المصریه، 1990م.
- مواهب الرحمن: سید عبدالاعلی السبزواری، دفتر آیة الله سبزواری، 1414ق.
- المیزان: الطباطبائی (م. 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق.
- النهایه: مبارک ابناثیر (م. 606ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش.
- وسیلة الاسلام بالنبی(ص) : احمد بن الخطیب ابنقنفذ (م. 810ق.)، به کوشش المحامی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1404ق.
- وفاء الوفاء: السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.