۵٬۱۲۵
ویرایش
جز (انتقال از به ردهانبوه) |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
==مرقد اثیب== | ==مرقد اثیب== | ||
در این مقبره، قبری وجود دارد که به «[[صافی صفا]]» منسوب است. دیلمی در «[[ارشاد القلوب]]» خود، نقل کرده است که روزی [[حضرت امیرمؤمنان(ع)]] کنار صحرای نجف نشسته بود. ناگاه دید ناقه سواری، جنازهای را جلوی خود گرفته است و به سوی نجف میآید. چون نزدیک شد، به حضرت سلام کرد. حضرت پاسخ سلامش را داد و از او پرسید: «از کجا میآیی؟» گفت: «از [[یمن]]». گفت: «این جنازه کیست؟» گفت: «جنازه پدرم است. آوردهام در این سرزمین دفن کنم». حضرت فرمود: «چرا او را در شهر خود، دفن نکردید؟» گفت: «پدرم چنین وصیت کرد و گفت: مردی در آنجا دفن خواهد شد که به [[شفاعت]] او مثل تعداد ربیعه و مُضر (دو قبیله بزرگ عرب) آمرزیده میشوند». حضرت فرمود: «آن مرد را میشناسی؟» گفت: «نه». حضرت، چند مرتبه فرمود: «به خدا! آن مرد، منم. حال برخیز و پدرت را به خاک بسپار». | در این مقبره، قبری وجود دارد که به «[[صافی صفا]]» منسوب است. دیلمی در «[[ارشاد القلوب]]» خود، نقل کرده است که روزی [[حضرت امیرمؤمنان(ع)]] کنار صحرای نجف نشسته بود. ناگاه دید ناقه سواری، جنازهای را جلوی خود گرفته است و به سوی نجف میآید. چون نزدیک شد، به حضرت سلام کرد. حضرت پاسخ سلامش را داد و از او پرسید: «از کجا میآیی؟» گفت: «از [[یمن]]». گفت: «این جنازه کیست؟» گفت: «جنازه پدرم است. آوردهام در این سرزمین دفن کنم». حضرت فرمود: «چرا او را در شهر خود، دفن نکردید؟» گفت: «پدرم چنین وصیت کرد و گفت: مردی در آنجا دفن خواهد شد که به [[شفاعت]] او مثل تعداد ربیعه و مُضر (دو قبیله بزرگ عرب) آمرزیده میشوند». حضرت فرمود: «آن مرد را میشناسی؟» گفت: «نه». حضرت، چند مرتبه فرمود: «به خدا! آن مرد، منم. حال برخیز و پدرت را به خاک بسپار». <ref>ارشاد القلوب، صص ٣٩٠ و ٣٩١.</ref> میگویند قبری که در مقبره صافی صفا است، قبر همان مرد است. | ||
[[پرونده:مرقد اثیب یمانی معروف به صافی صفا.jpg|بندانگشتی|مرقد اثیب یمانی معروف به صافی صفا]] | [[پرونده:مرقد اثیب یمانی معروف به صافی صفا.jpg|بندانگشتی|مرقد اثیب یمانی معروف به صافی صفا]] | ||
==ساخت گنبد== | ==ساخت گنبد== |
ویرایش