امیة بن خلف
اُمیّة بن خَلَف از مخالفان سرسخت پیامبر(ص) در مکه بوده است. وی از اشراف طایفه بنیجُمَح، تیرهای از قریش میباشد. بعد از بعثت پیامبر(ص) وی از مخالفین سرسخت حضرت شد و برعلیه گسترش اسلام تا لحظه آخر تلاش میکرد. امیه و برادرش ابی بن خلف از بدترین آزار دهندگان پیام(ص) و تکذیب کنندگان وی بودند. امیه نهتنها پیامبر(ص) بلکه مسلمانان را نیز مورد آزار قرار میداد وی با اطلاع از اسلام آوردن بلال حبشی برده خود وی را مورد شکنجه و آزار قرار میداد. امیه و برخی سران قریش در محل عبور پیامبر و یارانش مینشستند و حضرت و اصحاب ایشان را مورد استهزاء قرار میدادند تا جایی که چندین آیه در رابطه با اینکار نازل شد و استهزاء کنندگان را مورد نکوهش قرار داد. همچنین وی جزء مقتسمین نیز بوده است که هرساله در موسم حج با جای گرفتن در ورودیهای مکه و تقسیم آنها میان خود، مردم را از گرایش به اسلام و پیامبر(ص) بازمیداشتند و نسبتهای ناروا به ایشان میدادند. وی همچنین در شان نزول چندین آیه نقش داشته ازجمله آنان: انکار قیامت و حشر و نشر، خودداری او از دادن حق یتیم، شدت کفر و ... . امیه همچنین از کسانی بود که در دارالندوه جمع شده بودند و برعلیه پیامبر نقشه میکشیدند که با خواست خداوند نقشه آنان نقش برآب شد، همچنین از مشرکانی بود که در تعقیب پیامبر(ص) تا دهانه غار ثور حضور داشت. وی از اطعام دهندگان لشکر کفر بوده است تا جایی که نقل شده با کشتن نُه شتر در یک وعده همه سپاه قریش را اطعام کرد. سرانجام در جنگ بدر کشته شد.
نام و نسب
امیة بن خلف بن عمرو جُمَحی از اشراف طایفه بنیجُمَح، تیرهای از قریش بهشمار میرفت[۱]و به «غِطْریف» یعنی بزرگ بزرگان اشتهار داشت.[۲]گفتهاند که او در یکی از نبردهای فِجار[۳]فرماندهی تیره بنیجُمح را عهدهدار بوده است.[۴]برخی او، پدر، برادر و فرزندش را از سخاوتمندان دوران جاهلی برشمردهاند.[۵]
مخالف سرسخت با پیامبر
در پی بعثت پیامبر اکرم(ص) او از مخالفان سرسخت ایشان شد و برای پیشگیری از گسترش اسلام، با سرسختی و عناد فراوان در همه مراحل برخورد قریش با پیامبر(ص)، همراه آنان بود و به شیوههای گوناگون در آزار ایشان کوشید.[۶]به گفته ابن اثیر، امیّه و برادرش ابیّ بن خلف، بدترین آزار دهندگان پیام(ص) و تکذیب کنندگان وی بودند.[۷]عقبة بن ابیمُعیط به تحریک او به صورت ایشان آب دهان افکند.[۸]
به گفته تاریخنگاران، وی در واپسین روزهای زندگانی ابوطالب، چندین بار خودش یا با واسطه دیگران نزد وی رفت و از پیامبر(ص) به او شکایت کرد و از وی خواست تا ایشان را از رسالتش بازدارد. پیامبر(ص) در پی شنیدن خواستههای ایشان، فرمود: اگر شهادتین بر زبان جاری سازید، از شما دست برمیدارم.[۹]وی از هفت نفری بود که پیامبر(ص) در مقام ابراهیم، رو به کعبه آنان را نفرین کرد.[۱۰]
آزار مسلمانان
امیه در آزار مسلمانان از هیچ کوششی فروگذار نکرد. او برای آنکه برده مسلمان شده خود، بلال حبشی، را از اسلام بازدارد، وی را به سختی شکنجه کرد.[۱۱]نیز هنگامی که زنی به نام زنیره که چشمانی کمسو داشت، مسلمان شد، امیه و شماری دیگر از اشراف مشرک مکه به استهزای او پرداخته، به خنده گفتند: اگر دین محمد خیری داشت، زنیره در گرایش به آن از ما سبقت نمیگرفت![۱۲]مقصود از ( قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا) در آیه 11 احقاف، امیه و برخی سران مشرک دانسته شدهاند.[۱۳]
جزء مستهزئین پیامبر
تاریخنگاران و مفسّران وی را از «مستهزئین» برشمردهاند که همراه با ولید بن مغیره و ابوجهل به استهزای پیامبر(ص) میپرداختند.[۱۴]برخی مفسران در شان نزول آیات ( فَقَد کَذَّبُوا بِالحَقِّ... مَا کَانُوا بِهِ یَستَهزِئُونَ)[۱۵] (سوره انعام، آیه 5) ( وَلَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِکَ... مَا کَانُوا بِهِ یَستَهزِئُونَ)[۱۶] (سوره انعام، آیه 10) ( اِنَّا کَفَینَاکَ المُستَهزِئِینَ* الَّذِینَ یَجعَلُونَ مَعَ اللهِ اِلَهًا آخَرَ فَسَوفَ یَعلَمُونَ)[۱۷] (سوره حجر، آیه 95-96) استهزاکنندگان را برخی سران قریش، از جمله امیة بن خلف شمردهاند. گویند ولید بن مغیره، اُمیّة بن خلف، و اخنس بن شریق در رهگذر پیامبر(ص) و یاران او مینشستند و ناسزا میگفتند و با چشم و ابرو اشاره میکردند. خداوند با فرو فرستادن سوره همزه به نکوهش آنان پرداخت و فرجام شوم آنان را بیان کرد.[۱۸]به گفته برخی، این سوره تنها درباره امیّة بن خلف نازل شده است.[۱۹]
جزء مقتسمین
امیه را از «مُقْتَسمین» دانستهاند. در ذیل آیات ( کَمَا اَنزَلنَا عَلَی المُقتَسِمِینَ* الَّذِینَ جَعَلُوا القُرآنَ عِضِینَ)[۲۰] (سوره حجر، آیه 90-91) آمده است که مقتسمین 16[۲۱]یا 17[۲۲]تن از کافران بودند که هر سال در موسم حج با جای گرفتن در ورودیهای مکه و تقسیم آنها میان خود، مردم را از گرایش به اسلام و پیامبر(ص) بازمیداشتند[۲۳]و نسبتهایی مانند مجنون، ساحر، شاعر و کاهن به وی میدادند.[۲۴]در برابر، پیامبر نیز برخی مسلمانان را همراه عبداﷲ بن مسعود مامور کرد تا هر یک فردی از آن مشرکان را تکذیب کند.[۲۵]
نقش در شان نزول چندین آیه
مفسران در شان نزول چندین آیه دیگر از امیه یاد کردهاند: نکوهش او به سبب بخل[۲۶] (سوره لیل، آیه 8-10)، خودداری او از دادن حق یتیم[۲۷] (سوره فجر، آیه 15-17)، انکار قیامت و حشر و نشر[۲۸] (سوره مریم، آیه 66-67)، درخواست نابجای او از پیامبر(ص) برای پراکنده ساختن صحابه تهیدست[۲۹] (سوره کهف، آیه 28)، رویگردانی از اسلام و تکذیب پیامبر(ص) [۳۰] (سوره لیل، آیه 15-16)، شدت کفر[۳۱] (سوره عبس، آیه 17)، افسانه دانستن قرآن[۳۲] (سوره انعام، آیه 18)، و درخواستهای نامعقول از پیامبر.[۳۳] (سوره اسراء، آیه 90-93)
توطئه علیه پیامبر
امیّة بن خلف از سران قریش بود که برای یافتن راه چارهای جهت پیشگیری از گسترش اسلام، به سال سیزدهم بعثت در دارالندوه گرد آمدند. در این جلسه، پیشنهادهایی مانند تبعید، حبس و قتل پیامبر(ص) ارائه شد و سرانجام به کشتن پیامبر تصمیم گرفتند[۳۴]؛ اما توطئه آنان با هجرت پیامبر(ص) به یثرب خنثی شد.[۳۵]برخی مفسران شان نزول آیه ( وَاِذ یَمکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا... ) (سوره انفال، آیه 30) را همین دسیسهچینی سران کفر در دارالندوه دانستهاند.[۳۶]آوردهاند که امیه از مشرکانی بود که در تعقیب پیامبر(ص) تا دهانه غار ثور حضور داشت.[۳۷] پس از هجرت پیامبر(ص) نیز امیّه همچنان به دشمنی خود ادامه داد. او در غزوه بُواط در کاروان تجاری قریش که پیامبر(ص) آن را تهدید کرده بود، حضور داشت.[۳۸]
تلاش بر عدم شرکت در بدر
به سال دوم ق. هنگام آماده شدن سپاه مشرکان برای شرکت در نبرد بدر، به سبب آگاهی از پیشگویی پیامبر(ص) درباره کشته شدنش، از همراهی با سپاه خودداری کرد.[۳۹]
به گفته واقدی، وی در پی آگاهی از سلامت کاروان تجاری قریش، از مخالفان ادامه حرکت سپاه اعزامی از مکه برای نبرد بدر بود. اما بر اثر متهم شدن به بزدلی از سوی ابوجهل و دیگران، مخالفتش بینتیجه ماند[۴۰]و با اصرار ابوجهل و عُقبه و نضر بن حارث، ناگزیر همراه آنان به سوی مدینه رفت.[۴۱]
طعام دهنده لشکر کفر
امیّه از مطعمان (طعام دهندگان) لشکر کفر در نبرد بدر بود. آیه آغازین سوره محمد(ص) درباره او و دیگر مطعمان نازل شد: ( الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ اَضَلَّ اَعمَالَهُم). (سوره محمّد، آیه 1) در روایتی از ابن عباس، نام هر 12 تن این مطعمان از جمله امیّه آمده است.[۴۲]گویند او با کشتن نُه شتر در یک وعده[۴۳]همه سپاه قریش را اطعام کرد.[۴۴]
از کشتهشدگان بدر
وی از کشتهشدگان بدر بود. گزارشها درباره چگونگی قتل و قاتل وی متفاوتاند. به موجب گزارشی، حُباب بن مُنذر و خبیب بن یساف به تحریک بلال، بدون آگاهی پیامبر(ص) به امیه و پسرش علی حملهور شدند و در حالیکه اسیر عبدالرحمن بن عوف، از دوستان قدیمی امیه، بودند، آنان را از پای درآوردند و تلاش عبدالرحمن برای زنده ماندن آنان بینتیجه ماند، [۴۵] حال آنکه هنوز درباره اسیران تصمیم قطعی گرفته نشده بود.[۴۶]با کشته شدن آن دو، عبدالرحمن دریغ میخورد و میگفت: زرههایم از دست رفتند و اسیرم نیز کشته شد.[۴۷]هنگام دفن اجساد مشرکان، جنازه امیه درون زره باد کرده بود و بر اثر جابهجایی از هم میپاشید. از این رو، او را همانجا با سنگ و خاک پوشاندند.[۴۸]
فرزند و نواده
فرزند امیه، صفوان، از نقشآفرینان نبرد احد و در شمار فرماندهان آن جنگ بود.[۴۹]صفوان در فتح مکه گریخت؛ اما با امان رسول خدا(ص) بازگشت و در نبرد حنین از مؤلفة قلوبهم بود که پیامبر سهمی از غنیمتها بدانان بخشید.[۵۰]نواده او یحیی بن حکیم به هنگام مرگ معاویه امیر مکه بود که یزید او را برکنار کرد.[۵۱]
پانویس
- ↑ النسب، ص212؛ المحبر، ص140؛ اللباب، ج1، ص198.
- ↑ المنمق، ص332؛ جمهرة انساب العرب، ص159.
- ↑ المنمق، ص171.
- ↑ الاغانی، ج22، ص67.
- ↑ المحبر، ص140.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص356.
- ↑ الکامل، ج2، ص72.
- ↑ جامع البیان، مج11، ج19، ص12؛ کشف الاسرار، ج7، ص27-28؛ الکامل، ج2، ص269.
- ↑ سیره ابن اسحق، ص236.
- ↑ سیره ابن اسحق، ص211.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص318.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج10، ص696.
- ↑ کشف الاسرار، ج10، ص517.
- ↑ سیره ابن اسحق، ص211.
- ↑ نک: الدر المنثور، ج3، ص252.
- ↑ نک: کشف الاسرار، ج3، ص292-293.
- ↑ نک: مبهمات القرآن، ج2، ص96.
- ↑ کشف الاسرار، ج10، ص609.
- ↑ مبهمات القرآن، ج2، ص741؛ البحر المحیط، ج10، ص540-541.
- ↑ نک: تفسیر قرطبی، ج10، ص39؛ روض الجنان، ج11، ص346.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج10، ص39.
- ↑ المحبر، ص160.
- ↑ المحبر، ص160.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج10، ص39.
- ↑ المحبر، ص161.
- ↑ مبهمات القرآن، ج2، ص723؛ التحریر و التنویر، ج15، ص382.
- ↑ کشف الاسرار، ج10، ص488؛ مبهمات القرآن، ج2، ص198.
- ↑ کشف الاسرار، ج10، ص488؛ مبهمات القرآن، ج2، ص712.
- ↑ کشف الاسرار، ج5، ص681-680؛ تفسیر قرطبی، ج10، ص255.
- ↑ الکشاف، ج4، ص764.
- ↑ مجمع البیان، ج10، ص665.
- ↑ کشف الاسرار، ص326؛ روض الجنان، ج7، ص257.
- ↑ جامع البیان، مج9، ج15، ص205؛ مبهمات القرآن، ج2، ص136-137.
- ↑ مجمع البیان، ج2، ص826؛ سبل الهدی، ج3، ص231.
- ↑ مجمع البیان، ج2، ص826؛ مبهمات القرآن، ج1، ص512.
- ↑ مجمع البیان، ج2، ص826؛ مبهمات القرآن، ج1، ص512.
- ↑ سبل الهدی، ج3، ص241.
- ↑ المغازی، ج1، ص12؛ الطبقات، ج2، ص5-6.
- ↑ المغازی، ج1، ص36-35؛ الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص15.
- ↑ المغازی، ج1، ص37.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص610؛ المغازی، ج1، ص37.
- ↑ کشف الاسرار، ج10، ص609.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص45.
- ↑ المحبر، ص162؛ المعارف، ص154.
- ↑ المغازی، ج1، ص83؛ السیرة النبویه، ج2، ص632.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص116-119.
- ↑ الاشتقاق، ص129.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص638.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص312-316.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص362.
- ↑ الاخبار الطوال، ص227.
منابع
- الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. 282ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، 1412ق.
- الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (م. 356ق.)، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر.
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م. 754ق.)، بیروت، دار الفکر، 1412ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- التحریر و التنویر: ابنعاشور (م. 1393ق.)، تونس، الدار التونسیه، 1997م.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. 606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق.
- جامع البیان: الطبری (م. 310ق)، بهکوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
- روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م. 554ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش.
- سبل الهدی و الرشاد: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، بهکوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
- سیره ابن اسحق (السیر و المغازی): ابن اسحق (م. 151ق.)، به کوشش زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش.
- الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- الکشاف: الزمخشری (م. 528ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.
- کشف الاسرار: میبدی (م. 520ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیرکبیر، 1361ش.
- الکامل فی التاریخ: ابناثیر (م. 630ق.)، بهکوشش القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407ق.
- اللباب فی علوم الکتاب: ابوحفص عمر بن علی الدمشقی (م. 880ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
- مبهمات القرآن: بلنسی (م. 782ق.)، به کوشش القاسمی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1411ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- المحبّر: ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش الیزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
- المعارف: ابن قتیبه (م. 376ق.)، بهکوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش.
- المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، بهکوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
- المنمق: ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق.
- النسب: ابن سلّام (م. 224ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، 1410ق.