صلح حدیبیه
صلح حدیبیه پیمان صلحی میان پیامبر و مشرکان قریش بود که در سال ششم هجری و در نزدیکی مکه، محلی به نام حدیبیه رخ داد. از این صلح به عنوان فتح المبین یادشده است.
حدیبیه
حدیبیه، مصغّر «حدباء» محلي در 25کيلومتري مسجدالحرام، در غرب مکه، و در مسير قديمي جدّه است.[۱] نامگذاري اين منطقه به حديبيه به جهت وجود چاه حديبيه يا درخت «حدباء» در آنجا بوده است.[۲]
رفتن پیامبر به مکه برای حج عمره
پیامبر در سال 6 ق.، پس از شکست قریش در جنگ احزاب و با هدف ایجاد صلح و تعامل با دشمن و فراهم ساختن زمینه برای دعوت خود، براي انجام دادن عمره، راهي مکه شد.[۳]
پيامبر در اين سفر، قصد جنگ نداشت؛ از همين رو فرمان داد تا از حمل هر نوع سلاحي، جز شمشير غلاف شده -که برداشتن آن در سفر، معمول بود- خودداري کنند.[۴]
پیامبر در روز دوشنبه، اول ذيقعده از ماههاي حرام، همراه مهاجران و انصار، روانه مکه شدند.[۵] برخی منابع تعداد مسلمانان را در اين سفر، 1400 نفر ذکرکرده اند .[۶] چهار زن از جمله ام سلمه، همسر پيامبر(ص)، در اين جمع حضور داشتند.[۷] پيامبر ، عبدالله بن ام مکتوم[۸] و به نقلي نميلةابن عبدالله ليثي را به جانشينی خود در مدینه برگزید .[۹]
پيامبر و همراهانش، در ذوالحلیفه(مسجد شجره)، جامه احرام پوشيدند و کوهان 70 شتر را، به نشان قربانی، خونآلود (اشعار) کردند.[۱۰] لبيک پيامبر اکرم مقارن با احرام، چنين گزارش شده است: «لبيك، اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، انّ الحمد والنّعمة لك والملك لا شريك لك».[۱۱]
پیامبر، در راه، از بادي هنشينان خواست تا او را همراهي کنند. ولي آنان، با بهانه هاي مختلف، از پذيرش دعوت ايشان خودداری کردند. [۱۲]
قريش پس از آگاهي از عزيمت پيامبر، تصمیم گرفتند از ورود او به مکه جلوگيري کنند. آنها از احابيش و همپيمانهاي خود در ثقيف درخواست کمک کردند. همچنین خالد بن وليد را با سپاهی به منطقه کراع الغميم، فرستادند. قریش به همراه زنان و فرزندان، از شهر خارج شده، در منطقه «بَلْدح» اردو زدند.[۱۳]آنها براي جذب قبايل عرب، در نقاط مختلف مکه، به اطعام پرداختند[۱۴] و از همه امکانات خود بهره گرفتند تا مانع ورود مسلمانان به مکه شوند.
پيامبر در منطقه عُسْفان، از آمادگي قريش براي رويارويي آگاه شد و براي روبهرو نشدن با آنان، مسیر خود را تغییر داد و با عبور از بیراهه به حدیبیه رسيد.[۱۵]
خالد بن وليد و سوارانش در حدیبیه مقابل مسلمانان صف کشيدند. [۱۶]
پیغام آورندگان طرفین
هنگام رویارویی مسلمانان و قریش، افرادی از سوی دو طرف برای انتقال پیام فرستادهشدند:
فرستادگان قریش: عروة بن مسعود ثقفي، [۱۷]مکرز بن حفص[۱۸]حليس بن علقمه[۱۹]
فرستادگان پیامبر: خراش بن اميه ، [۲۰] عثمان[۲۱]
بیعت رضوان و مسجد شجره
عثمان فرستاده پیامبر نزد قریش، سه روز در مکه ماند.[۲۲] تأخير در مراجعت عثمان، باعث پخش شدن شایعه کشته شدن او شد. در این هنگام پیامبر که زير درختی نشسته بود از مسلمانان، براي دفاع از اسلام بيعت گرفت. از آنجا که پيامبر با مردم زير درخت بيعت کرد، اين بيعت را «بیعت شجره» خواندهاند.[۲۳] همچنین خدا در آيه 18 فتح/48 رضايت خود را از بيعت کنندگان اعلام کرد. از اين رو اين بيعت را «بيعت رضوان» نيز ناميدهاند.
درخت سمره يا اراک، که بيعت شجره زير آن واقع شد،[۲۴] محل نماز و عبادت برخی از مسلمانان شد. عمر، خلیفه دوم آنان را منع کرد و آن را نوعی بت پرستی قلمداد نمود. [۲۵] بعدها مسلمانان، در جاي اين درخت، مسجدي به نام مسجد شجره بنا کردند.[۲۶]
دلایل و زمینههای صلح
پیامبر هدف خود از رفتن به مکه را به جا آوردن عمره ذکر کرد و تأکید ورزید که قصد جنگ ندارد، دلایل عدم تمایل قریش به جنگ نیز در منابع بدین صورت آمده است:
- قريش، خود را متولي کعبه و خادم زائران بيت الله میدانست و اگر مانع عمرهگزاری پیامبر میشد با اختلاف داخلي و مخالفت همپيمانان مواجه ميشد.
- قريش پس از حدود 20 سال دشمني و مبارزه با پيامبر به اين نتيجه رسيده بود که بسياری از امکانات خود را هدر داده و توان براندازي اسلام را ندارد.[۲۷]
- پيمان مسلمانان بر جهاد تا سر حدّ مرگ (بيعت رضوان)[۲۸] ، بيانگر آمادگي رزمي بالاي آنان بود.
- رونق اقتصادي مکه و قريش در گرو امنيت راه تجارتي به شام بود؛ راهي که از مدینه ميگذشت و طبعاً اين امنيت، در صورت صلح محقق ميشد.
- جنگ با مسلمانان، قريش را در برابر مردان جنگي خزاعه قرار ميداد که همپيمان پيامبر در اطراف مکه بودند[۲۹]
انعقاد پیمان نامه
پس از توافق برای صلح، و مذاکرات شفاهي و توافق بر آزادي اسيراني که طی اين چند روز از يکديگر گرفته بودند، قرار شد تا عهدنامه نوشته شود. امام علي(ع) مأمور نوشتن صلحنامه شد. [۳۰] موقع نوشتن سهیل بن عمر، به نوشتن بسم الله الرحمن الرحیم، و رسول الله اعتراض کرد که به جای آنها باسمک اللهم [۳۱]و محمد بن عبدالله نوشته شد.[۳۲]
مفاد صلحنامه
شروطی که بر آنها توافق شد، چنين بودند:
- تا ده سال جنگ نباشد و مردم در امنيت باشند و هيچ سرقت پنهاني و خيانتي رخ ندهد.
- هر طايفهاي ميتواند با محمد يا با قريش همپيمان شود.
- اگر کسي بدون اجازه وليّ خود نزد محمد رفت، بايد به مکه بازگردانده شود و چنانچه کسي از اصحاب محمد به سوي قريش بازگردد، به سوي محمد بازگردانده نميشود.
- محمد و اصحابش امسال را بازگردند و سال آينده، براي سه روز، در مکه ميمانند و جز سلاح مسافر، که شمشير غلاف شده است، نبايد سلاح ديگر داشته باشند.[۳۳]
- هريک از اصحاب محمد که براي حج يا عمره به مکه میآیند، امنيت خواهد داشت؛ چنانکه هر نفر قريشي که براي رفتن به شام يا مصر از مدینه بگذرد، جان و مالش در امان خواهد بود.[۳۴]
در پي قرارداد صلح، قبيله خزاعه با پیامبر و قبيله بنيبکر از کنانه با قريش همپيمان شدند. چندي بعد، تعرض قبيله بنيبکر به خزاعه و حمايت قريش از بنيبکر، مقدمات نقض قرارداد و فتح مکه را در سال 8 ق. فراهم آورد.[۳۵]
وضعیت مهاجرت زنان و مردان مسلمان از مکه بعد از صلح
پس از پيمان حديبيه، زني از مکه گريخت و به مسلمانان پناه آورد. خويشاوندانش بازگشت او را مطالبه کردند، اما پیامبر گفت این پيمان، شامل زنان نمیشود.
مشکل مردان مهاجر نيز پس از مدتی حل شد. تعدادی از مسلمانان که از مکه فرار کرده بودند در مکانی به نام عیص به کاروان های تجاری قریش آسیب میزدند. این وضیعت موجب شد تا قریش از امتیاز خود چشم پوشی کرده و از پیامبر خواستند این افراد را به مدینه فرابخواند.[۳۶]
صلح حدیبیه، فتح المبین
از ديدگاه بيشتر مفسران، پيروزي آشکار که آيات نخستين فتح/48 از آن سخن گفتهاند، پيروزي مسلمانان در صلح حديبيه است.[۳۷]
روایاتی از پیامبر[۳۸] و ائمه[۳۹] نیز فتح المبین بودن صلح حدیبیه را تأیید میکند.
مناسک حج پیامبر به هنگام صلح حدیبیه و تبعیت فقها از این مناسک
پيامبر(ص) در ماجراي حدیبیه، از ذوالحليفه به نيت عمره محرم شد. از اين رو فقها، اقدامات آن حضرت را در اين واقعه، مستند احکام شرعي فراواني قرار دادهاند؛ از جمله اقدامات پيامبر، همراه آوردن 70 شتر براي قربانی[۴۰] و اشعار و تقلید در ذوالحليفه بود.[۴۱] از اين رو فقهاي اسلام، اشعار و تقليد را در عمره مستحب دانستهاند.[۴۲] همچنين فقها با استناد به عمل پيامبر، به خواندن دو رکعت نماز پيش از احرام در ميقات فتوا دادهاند.[۴۳]
بيشترين استناد به عمل پيامبر در حدیبیه، موضوع ممانعت دشمن از انجام حج يا عمره، پس از احرام است[۴۴] که اهل سنت آن را به «احصار» و شيعه به «صد» تعبير کردهاند.
فقها، با استناد به عمل پيامبر، بر تحلل و خروج از احرام اتفاق نظر دارند[۴۵] و به استثناي فقيهان مالکي[۴۶]، همه فقهاي مسلمان، براي تحلل، قرباني را لازم دانستهاند[۴۷] و مکان قرباني را همان محل احصار و صد ذکرکردهاند[۴۸]؛ چنانکه به وجوب حلق در احصار و صد[۴۹]يا ترجيح آن بر تقصير[۵۰]، نظر دادهاند. همچنین به اتفاق همه فقهاي اسلامي قضاي حج يا عمرهاي که به واسطه احصار يا صد ناتمام مانده، واجب است.[۵۱]
پانویس
- ↑ . اخبار مکه، الفاکهي، ج5، ص70؛ معجم المعالم الجغرافيه، ج1، ص84.
- ↑ . معجم البلدان، ج2، ص229.
- ↑ المغازی، ج2، ص572
- ↑ المغازی، ج2، 572-573، طبقات الکبری، ج2، ص73
- ↑ المغازی، ج2، ص573-574، طبقات الکبری، ج2، ص 73
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص621
- ↑ المغازی، ج2، ص574
- ↑ المغازی، ج2، ص 573
- ↑ السیره النبویه، ج2، ص774
- ↑ المغازی، ج2، ص 573، الطبقات الکبری، ج2، ص 73
- ↑ المغازی، ج2، ص 574
- ↑ . المغازي، ج2، ص574-575.
- ↑ . المغازي، ج2، ص579؛ الطبقات الکبری، ج2، ص73.
- ↑ . امتاع الاسماع، ج1، ص280.
- ↑ . المغازي، ج2، ص583-585.
- ↑ المغازی، ج2، ص 582
- ↑ . المغازي، ج2، ص598.
- ↑ . المغازي، ص599؛ الطبقات الکبری، ج2، ص74.
- ↑ . المغازي، ج2، ص599؛ الطبقات الکبری، ج2، ص74.
- ↑ . السيرة النبويه، ج2، ص314؛ سبل الهدي، ج5، ص46.
- ↑ . المغازي، ج2، ص600-602.
- ↑ المغازی، ج2، ص600-602
- ↑ المغازی، ج2، ص 619-620، انساب الاشراف، ج1، 439-440، السیره النبویه، ج2، ص315
- ↑ . بحارالانوار، ج38، ص217.
- ↑ . الطبقات الکبری، ج2، ص76؛ عيون الاثر، ج2، ص125.
- ↑ . ارشاد الساري، ج6، ص349.
- ↑ . المغازي، ج2، ص593؛ الطبقات الکبری، ج2، ص74؛ امتاع الاسماع، ج1، ص286.
- ↑ . انساب الاشراف، ج1، ص440.
- ↑ . سيره رسول خدا، ص582.
- ↑ المصنف، ج5، ص343، البدایه النهایه، ج4، ص 192، مکاتیب الرسول، ج3، ص 84-85
- ↑ المغازی، ج2، ص 610، تفسیر الثعلبی، ج5، ص 291
- ↑ المغازی، ج2، ص610-611
- ↑ . تاريخ الطبري، ج2، ص281؛ انساب الاشراف، ج1، ص439-440؛ الطبقات الکبری، ج2، ص77.
- ↑ . انساب الاشراف، ج1، ص441.
- ↑ . المغازي، ج2، ص612، 781، 785-786؛ الطبقات الکبری، ج2، ص75؛ فتوح البلدان، ص46-47.
- ↑ تاریخ الطبری، ج2، ص 284-285
- ↑ جامع البیان، ج26، ص89-90، روح المعانی، ج13، ص239، المیزان، ج18، ص251-252
- ↑ عیون الاثر، ج2، ص124-125، سبل الهدی، ج5، ص58-59
- ↑ مناقب، ج1، ص 175
- ↑ . تاريخ اليعقوبي، ج2، ص54؛ امتاع الاسماع، ج1، ص276.
- ↑ . المصنّف، ج8، ص367؛ جامع الخلاف، ص216؛ امتاع الاسماع، ج1، ص275.
- ↑ . المغني، ج3، ص575؛ المجموع، ج8، ص357-358؛ مستند الشيعه، ج13، ص105.
- ↑ الموطا، ج1، ص332؛ البحر الرائق، ج2، ص563.
- ↑ . المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص332؛ المهذب، ج1، ص270؛ المعتمد، ج5، ص449.
- ↑ . المبسوط، سرخسي، ج4، ص106؛ المجموع، ج8، ص294؛ مسالک الافهام، ج2، ص388.
- ↑ . الموطا، ج1، ص360-361.
- ↑ . الام، ج2، ص180؛ الخلاف، ج2، ص423-424؛ المغني، ج3، ص371.
- ↑ . المقنع، ص244؛ المغني، ج2، ص373.
- ↑ . الکافي، ص218؛ المجموع، ج8، ص299؛ کشاف القناع، ج2، ص610.
- ↑ . المبسوط، سرخسي، ج4، ص107؛ شرائع الاسلام، ج1، ص211؛ مواهب الجليل، ج4، ص294.
- ↑ . مختصر المزني، ص72؛ الدروس الشرعيه، ج1، ص482؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص95.
فهرست منابع
• اخبار مکة في قديم الدهر و حديثه، محمد بن اسحق الفاکهي، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دارخضر، 1414ق
• اخبار مکة و ما جاء فيها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقي، به کوشش رشدي الصالح ملحس، مکه، دار الثقافه، 1415ق
• ارشاد الساري، احمد بن محمد القسطلاني، قاهره، مطبعه الکبري الاميريه 1323ق
• الام، محمد بن ادريس الشافعي ، بيروت، دار الفکر، 1403ق
• امتاع الاسماع بما للنبي من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، احمد بن علي المقريزي، به کوشش محمد عبدالحميد النميسي، بيروت، دار الکتب العلميه، 1420ق
• انساب الاشراف، احمد بن يحيي البلاذري ، تحقيق سهيل صادق زکار و رياض زرکلي، بيروت، دار الفکر، 1417ق
• آثار اسلامي مکه و مدينه، رسول جعفريان، تهران، انتشارات مشعر، 1386ش
• بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمد باقر المجلسي، تصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمد مهدي موسوي خرسان، بيروت، داراحياء التراث العربي و مؤسسة الوفاء، 1403ق
• البحر الرائق(شرح کنز الدقائق)، زينالدين بن ابراهيم بن نجيم ، به کوشش زکريا عميرات، بيروت، دار الکتب العلميه، 1418ق
• البداية و النهاية في التاريخ، اسماعيل بن عمر بن کثير، به کوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق
• تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير، شمسالدين محمد بن احمد الذهبي، به کوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الکتاب العربي، 1410ق
• تاريخ الطبري (تاريخ الامم والملوک): محمد بن جرير الطبري، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1403ق
• تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابييعقوب اليعقوبي ، بيروت، دار صادر، 1415ق
• تفسير الثعلبي (الکشف و البيان)، احمد بن محمد الثعلبي، به کوشش محمد بن عاشور و نظير الساعدي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق
• تفسير القمي، علي بن ابراهيم قمي، به کوشش سيد طيب موسوي جزائري، قم، انتشارات دار الکتاب، 1404ق
• تفسير راهنما، هاشمي رفسنجاني و ديگران، قم، دفتر تبليغات، 1373ش
• تفسير نمونه، مکارم شيرازي و ديگران، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1375ش.
• جامع البيان عن تأويل آي القرآن (تفسير الطبري)، محمد بن جرير الطبري، به کوشش صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفکر، 1415ق
• جامع الخلاف و الوفاق بين الاماميه وبين ائمّه الحجاز والعراق، علي بن محمد القمي السبزواري، به کوشش حسين حسني بيرجندي، قم، زمينه سازان ظهور امام عصر، 1379ش
• جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام: محمد حسين نجفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا؛
• حاشية الدسوقي، محمد بن احمد الدسوقي، احياء الکتب العربيه
• الخلاف في الاحکام، محمد بن حسن الطوسي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1407ق
• الدروس الشرعية في فقه الاماميه: محمد بن مکي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق
• دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشريعه، احمد بن الحسين البيهقي، به کوشش عبدالمعطي امين قلعهجي، بيروت، دار الکتب العلميه، 1405ق؛
• روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، محمود بن عبدالله الآلوسي (م.1270ق.)، به کوشش علي عبدالباري عطيه، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق
• سبل الهدي و الرشاد في سيرة خير العباد، محمد بن يوسف الشمس الشامي، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دار الکتب العلميه، 1414ق
• السيرة النبويه، عبدالملک بن هشام، به کوشش محمد محيي الدين، قاهره، مکتبة محمد علي صبيح و اولاده، 1383ق
• سيره رسول خدا، رسول جعفريان، قم، دليل ما، 1382ش
• شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام، جعفر بن حسن محقق حلي، به کوشش سيد صادق شيرازي، تهران، انتشارات استقلال، 1409ق
• صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، به کوشش عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دار الفکر، 1401ق
• الطبقات الکبري، محمد بن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الکتب العلميه، 1410ق
• عيون الاثر في فنون المغازي و الشمائل و السير (السيرة النبويه)، ابن سيد الناس (م.734ق.)، بيروت، مؤسسه عزالدين، 1406ق
• فتوح البلدان، احمد بن يحيي البلاذري ، بيروت، دار و مکتبه الهلال، 1988م
• الکافي في الفقه، ابوالصلاح تقيالدين الحلبي ، به کوشش استادي، اصفهان، مکتبة اميرالمؤمنين (ع)، 1403ق
• کشاف القناع عن متن الاقناع، منصور بن يونس البهوتي ، به کوشش محمد حسن محمد اسماعيل شافعي، بيروت، دار الکتب العلميه، 1418ق
• المبسوط في فقه الاماميه: محمد بن حسن الطوسي، به کوشش محمد باقر بهبودي و سيد محمد تقي کشفي، تهران، مکتبة المرتضويه، 1351ش
• المبسوط، محمد بن احمد السرخسي.، بيروت، دار المعرفه، 1406ق
• المجموع شرح المهذب، يحيي بن شرف النووي ، بيروت، دار الفکر
• مختصر المزني، اسماعيل بن يحيي المزني، بيروت، دار المعرفه، بيتا
• مسالک الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: زينالدين بن علي، شهيد ثاني، قم، انتشارات معارف اسلامي، 1416ق
• مستند الشيعه في احکام الشريعه، احمد بن محمدمهدي النراقي ، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1415ق
• المصنف في الاحاديث و الآثار، عبدالرزاق الصنعاني، به کوشش حبيب الرحمن الاعظمي، بيروت، المجلس العلمي، 1390ق
• المصنّف في الاحاديث و الآثار، عبدالله بن محمد بن ابيشيبه، به کوشش سعيد محمد اللحام، دار الفکر، 1409ق
• المعتمد في شرح المناسک، (کتاب الحج، محاضرات الخويي)، به کوشش محمد رضا موسوي خلخالي، قم، انتشارات دار العلم/ مؤسسة احياء آثار الامام الخويي، 1410ق
• معجم البلدان، ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م
• معجم المعالم الجغرافية في السيرة النبويه، عاتق بن صالح البلادي، مکة المکرمه، دار مکه، 1402ق
• المغازي، محمد بن عمر الواقدي (م.207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1409ق
• المغني، عبدالله بن قدامه، بيروت، دار الکتب العلميه؛
• المقنع، محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) ، قم، انتشارات مؤسسه الامام الهادي، 1415ق
• مکاتيب الرسول، علي احمدي ميانجي، تهران، دار الحديث، 1419ق
• مناقب آل ابيطالب، ابن شهر آشوب، به کوشش گروهي از اساتيد، نجف، المکتبة الحيدريه، 1376ق
• مواهب الجليل، محمد بن محمد الحطاب الرعيني ، به کوشش زکريا عميرات، بيروت، دار الکتب العلميه، 1416ق؛
• الموطّأ، مالک بن انس به کوشش محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛
• المهذب: عبدالعزيز بن نحرير البراج ، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1406ق؛
• الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي ، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1393ق؛