حوزه علمیه کربلا

از ویکی حج

زمینه

زمینه ایجاد حوزه علمیه کربلا، از محرم سال ۶۱ق؛ و به سبب مقاومت امام حسین(ع) در برابر یزید، شهادت او و یارانش و دفن او در آن مکان شروع شد. حضور زائران، کنار قبر امام حسین(ع) و یارانش، در زیر چادرهایی که در کنار قبر او برپا می‌کردند زمینه را ایجاد کرد.[۱]

نقش امامان(ع)

حضور امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، در روزهای زیارت، در کربلا، در زمینه‌سازی برای ایجاد حوزه عملیه نقش بسیاری داشت. هنگامی که امام صادق(ع) به کربلا سفر می‌کرد، کاروانی از محدثان و فقیهان شیعه، خود را به این سرزمین می‌رساندند تا از علم او استفاده برند. به گفته تاریخ‌نویسان، هنگامی که امام صادق(ع) می‌خواست در کنار قبر امام حسین(ع) اقامت گزیند، در کنار نهر علمقه منزل اختیار می‌کرد. زمین‌های آن منطقه، هنوز هم به «اراضی جعفریات» شناخته می‌شوند. هنگامی که امام کاظم(ع) عازم کربلا می‌شد، مشتاقان علوم دینی و معارف اهل بیت (ع)، نزد او گرد می‌آمدند.[۲]

نقش اصحاب امامان (ع)

اصحاب حضرت محمد(ص) و امامان(ع) مانند جابر بن عبدالله انصاری، سلیمان بن صُرد خزاعی و جابر بن یزید جُعفی که برای زیارت قبر امام حسین(ع) به کربلا می‌آمدند، برای علاقه‌مندان از کرامت‌ها، فضایل و معارف ائمه (ع) سخن می‌گفتند.[۳]

شماری از سادات و علویان، که مجاور آستان حسینی ساکن شدند، برای مردم این سامان و زائران، از حقایق مقامات و کمالات اهل بیت (ع) سخن می‌گفتند. سید ابراهیم، فرزند سید محمد عابد، فرزند موسی بن جعفر (ع)، معروف به ابراهیم مجاب، نخستین فاطمی بود که به حائر حسینی هجرت کرد. او پس از مرگ متوکل عباسی، در سال ۲۴۷ق. کربلا را وطن خود قرار داده و از نسل او شخصیت‌هایی پدید آمدند که حرکت فرهنگی او را پی گرفتند.[۴]

عبدالله بن جعفر حِمیَری (۲۳۴–۳۰۰ق)، از شاگردان و اصحاب امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، از نخستین مدرسانی است که در کربلا به تربیت شاگردان پرداخت و افرادی مانند علی بن بابویه قمی، ابن ولید قمی، محمد بن قولویه، محمد بن همام بغدادی، محمد بن یحیی عطار، سعد بن عبدالله اشعری قمی از شاگردان و راویان او به شمار می‌آیند.[۵] محمد بن معقل از پدرش، برای مفید نقل کرده است که عبدالله بن جعفر در جوار مرقد امام حسین(ع) در سال ۲۹۸ق. برای وی حدیث گفته است.[۶] از ۱۷ کتاب عبدالله بن جعفر، تنها کتاب قرب الاسناد او باقی مانده است.[۳]
از منابع رجالی و تاریخی چنین برمیآید که به دنبال نزاع میان شیعیان اثنی‌عشری و اسماعیلیه، گروهی از شیعیان به حوزه علمیه کربلا پناه آوردند و در این مکان درباره مبانی کلامی و فکری شیعه مباحثی مطرح می‌گردید و به شبهه‌ها درباره امام‌شناسی پاسخ داده می‌شد.[۷]

نخستین فقیهان

ابوالقاسم، حمید بن زیاد بن حماد نینوی (م. ۳۱۰ق)، یکی از عالمان حدیث و فقیهان شیعه، تدریس احکام دین و مسائل فقهی را به نقل حدیث و تفسیر قرآن در کربلا افزود. وجود او در کربلا، طالبان زیادی را به این منطقه کشاند. حمید بن زیاد متولد نینوا، از توابع کربلاست که رجال‌شناسان او را در نقل حدیث مورد اعتماد دانسته‌اند. او ۱۴ جلد کتاب نگاشت و شاگردانی مانند محمد بن یعقوب کلینی، علی بن ابراهیم قمی، ابوعبدالله الحسین بن بزوفری تربیت کرد.[۸]

پس از درگذشت حمید بن زیاد در اوایل سده چهارم قمری، شاگردانش حوزه علمیه کربلا را زنده و پویا نگه داشتند؛ برای نمونه ابوعبدالله جعفر حائری (زنده در نیمه سده چهارم قمری)، که از نوادگان امام کاظم(ع) بود در کربلا ساکن شده و به حوزه نینوی پیوسته و سپس خود کرسی فتوا و تدریس تشکیل داد.[۹]
ابوالمفضل محمد بن عبدالله شیبانی (۲۹۷–۳۸۷ق)، محدث، متکلم و فقیه که در شام و مصر و دیگر نواحی جهان اسلام شاگردیِ عالمان کرده بود، با شنیدن آوازه حوزه درسی حمید نینوی به آن پیوسته، علوم خود را کامل کرده و از استاد خود اجازه نقل حدیث دریافت کرد. سپس در حائر، حوزه درس تأسیس کرده، عالمان زیادی از او بهره بردند؛ ابوالعباس نجاشی، یکی از شاگردان اوست. معروف‌ترین آثار او، شرف التربة و مزار الحسین است.[۱۰]

احمد بن محمد، معروف به ابوغالب زراری (۲۸۵–۳۶۸ق)، یکی از سرشناسان شیعه و محدثان مورد اعتماد و از شاگردان محمد بن یعقوب کلینی است. به گفته خود او، در سال ۲۹۷ق. وارد کوفه شده، از برخی عالمان حدیث شنیده و در حدود سال ۳۰۰ق. به کربلا رفته و از محضر حمید نینوی بهره برده است. ابوغالب در کربلا به تدریس پرداخته و شاگردانی مانند مفید تربیت کرد. طوسی، رجال‌نگار شیعه، او را شیخی جلیل‌القدر، مورد اعتماد و کثیر الروایة معرفی کرده است. فرزندش، ابوالعباس عبیدالله نیز از عالمان و شاعران عصر آل بویه بود.[۱۱]

ابوالحسن احمد بن محمد بن عمر بن رباح (م. پس از ۳۱۳ق)، فقیه و محدث و از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بود و هنگام حضور این دو امام(ع) در کربلا از آن‌ها بهره برد. ابوالحسن در رونق علمی و فرهنگی کربلا سهم درخوری داشت. نجاشی، او را مورد اعتماد دانسته است. وی شاگردانی مانند ابوعلی محمد بن همام (م. ۳۳۶ق) و ابوطالب انباری تربیت کرد.[۱۲]

دوره آل بویه

با روی کار آمدن دولت شیعی آل بویه (۳۲۸–۴۴۸ق)، مدرسه‌ها و مرکزهای آموزش و علمی، در مناطق شیعه‌نشین، گسترش یافت. عضدالدوله بویه، هنگامی که به کربلا رفت، دستور ساخت بنای گسترده حرم امام حسین(ع) را صادر کرده، کنار صحن، مسجد رأس الحسین را ساخته و در ضلع غربی آن مدرسه‌ای بزرگ که به عضدیه شهرت یافت بنا کرد. این مدرسه تا دوران صفویه آباد بود، تا این که در سال ۱۳۶۸ق. برای ایجاد خیابان دایره‌ای دور حرم تخریب شد. عضدالدوله، مدرسه‌ای دیگری نیز ساخت که درب آن به صحن کوچک باز می‌شد که آن نیز تخریب شد.[۱۳]
کتاب‌های چهارگانه روایی شیعه و کتاب‌های رجالی در این دوره نگاشته شد. دانشمندانی مانند مفید، ابواحمد جلَود، سید مرتضی، سید رضی، ابواسحاق ثعالی و ابوصلاح تقی‌الدین حلبی، به طور مستقیم یا غیر مستقیم از حوزه علمیه کربلا بهره برده و در دیگر نقاط عراق، کانون‌های علمی و آموزش راه انداخته‌اند.

دوره سلجوقیان

سلجوقیانِ حنفی مذهب، در نیمه نخست از سده پنجم قمری، باقی‌مانده آل بویه در ایران مرکزی و غربی و عراق را شکست داده و در سال ۴۴۷ق.[۱۴] با شعار زنده‌کردن قدرت اهل سنت به بغداد وارد شدند.[۱۵] آنان با اتحاد با عباسیان، دولت آل بویه را برانداخته، کتاب‌خانه‌ها و مراکز علمی شیعیان را به آتش کشیده و بخش‌هایی از عراق را اشغال کردند.[۱۶] برخی، اتحاد عباسیان با آنان را در هراس عباسیان از نفوذ فکری شیعیان در قلمرو حکومت عباسی تحلیل کرده‌اند.[۱۷] مراکز آموزشی و فرهنگی کربلا، در اثر یورش سلجوقیان از هم پاشیده شده و آسیب‌های فراوانی دید. عالمان شیعه در روستاها و مناطق عشایری کربلا و صحاری جنوبی آن، پنهان و پراکنده شدند.[۱۷]

با این همه، پس از خاموشی فتنه‌ها، تکاپوی علمی حوزه علمیه کربلا، آغاز شده و به رونق رسید؛ به گونه‌ای که در عراق و در برابر نظامیه بغداد، دو کانون علمی، در نجف توسط طوسی و در کربلا توسط عالمان شیعه تأسیس شد. پس از درگذشت طوسی، حوزه عملیه نجف ضعیف شده و مرکز عملی تشیع به حوزه عملیه کربلا منحصر شده و تنها رقیب نظامیه بغداد گشت و در دوره ابن حمزه طوسی به اوج شکوفایی خود رسید.[۱۷][۱۸]

ابن حمزه و پس از او

حوزه علمیه کربلا، گاهی دچار رکود می‌شد؛ ولی عالمانی مانند عمادالدین محمد طوسی (متوقی نیمه اول سده ششم قمری)، معروف به ابن حمزه یا ابوجعفر ثانی، با پژوهش‌های عملی و مهارت در تدریس، طالبان علوم دینی را جذب و این حوزه را به شکوفایی می‌رساندند. کتاب الوسیله ابن حمزه، از کتاب‌های مشهور فقهی است که در آن، به ابتکار نویسنده، عبادات از پنج باب به ده باب افزایش یافته است.[۱۹] این کتاب، یکی از معتبرترین متون فقهی در سده هفتم قمری نزد شیعیان بوده و تا پیش از نگارش کتاب شرایع به دست محقق حلی و الرشاد توسط علامه حلی، در حوزه‌های علمیه متداول و یکی از متون درسی بود.[۲۰]

محمد بن جعفر حائری (م. ۶۱۰ق)، معروف به ابن مشهدی، یکی دیگر از عالمان کربلا است که در رونق حوزه آن نقش داشته است. کتاب المزار الکبیر او، که شامل دعا و زیارت است، یکی از منابع اصلی محمدباقر مجلسی، در کتاب بحارالانوار گردید.

صحیفه سجادیه، مجموعه دعاهای امام سجاد(ع)، از محدثان کربلا روایت شده است. برخی بر این باورند که با بررسی‌های تاریخی و شواهد مستند معلوم می‌شود دانشوران کربلا به نجف کوچ کرده و حوزه بغداد را تأسیس کرده‌اند.[۱۹]

پس از بازسازی

پس از دوران بازسازی حوزه علمیه کربلا، عالمان بسیاری در این سامان به تقویت علمی این حوزه پرداخته‌اند.

ابویعلی جعفری (۴۶۳ق)، از شاگردان مفید و داماد و جانشین او و همدرس طوسی است. او را در فصاحت، بلاغت، بیان و نظم و نثر سرآمد عصر خود به شمار آورده و در فقه و حدیث متبحر دانسته‌اند. او در کربلا ادبیات، فقه و حدیث تدریس می‌کرد. شمس‌الدین فخار موسوی حائری، شاگرد و راوی ابویعلی جعفری است. وی که از نسل زید بن علی، فرزند امام سجاد(ع) بود، در کربلا نقابت علویان را هم عهده‌دار بوده و به همین دلیل او را نقیب حائری لقب داده‌اند.[۲۱]

عمادالدین محمد طوسی حائری، مشهور به ابن حمزه طوسی، متکلم و عالم شیعی در سده هفتم قمری، پس از فراگیری تحصیلات ابتدایی در زادگاه خود، طوس و سپس مشهد، در حوزه ابو علی طوسی (درگذشته پس از ۵۱۱ق)، فرزند طوسی مراحل عالی علمی را به پایان رساند و در فقه، حدیث و رجال دانش آموخت. وی در کربلا سکونت کرده و به تدریس، فتوا و رهبری دینی پرداخت. سید عبدالحمید، فرزند فخار حائری از شاگردان اوست. حوزه کربلا در دوره وی گسترش زیادی یافت؛ به گونه‌ای که حوزه‌های دیگر نواحی عراق را تحت الشعاع خود قرار داد. ابتکارهای علمی، مهارت‌های او در تدریس و تألیف و همانندی او در نام و شهرت با طوسی باعث شد تا عالمان از او به لقب «ابوجعفر ثانی» بدهند. مشهورترین اثر وی، کتاب الوسیله است. مرقد وی، در خیابان باب طویریج، در محله عباسیه شرقی و در جوار آستان حضرت عباس (ع) قرار دارد.[۲۲]

جمال‌الدین ابوعبدالله حائری، محدث، فقیه و شاگرد برجسته ابی علی طوسی، فرزند طوسی است، که در کربلا کرسی تدریس فقه، حدیث و کلام داشت. سید موسی، پدر سید بن طاووس و ابن ادریس حلی، از شاگردان اویند. کتاب سلیم بن قیس هلالی را، او برای حاضران می‌خوانده است.[۲۳]

ابومحمد الیاس حائری، پس از فراگیری علوم در حائر و بغداد، به حوزه درسی طوسی پیوست. او از ابوعلی طوسی اجازه روایت دریافت کرد و به کربلا آمد و به تدریس علوم نقلی، چون فقه و حدیث، فتوا و امور ترویجی مشغول شد. کتاب المسائل الحایریه از اوست.[۲۴]

هاشم حائری، از متکلمان شیعه در سده ششم قمری است، که علوم حوزوی از جمله کلام و حدیث را از عالمانی چون ابی‌منصور دیلمی، وحیدالدین ابوالحسن علی هروی و فرا گرفته و از این استادان روایت کرد. تاریخ‌نگاران از او به عنوان «محدث کثیرالروایه» و «فاضل متکلم» یاد کرده‌اند. وی در کربلا به تدریس و فتوا مشغول گردید. اثر معروف او «مصباح االنوار فی فضایل امام االبرار»، مورد استناد محمدباقر مجلسی در بحار الانوار بوده است.[۲۵]

ضیاءالدین ابوالفتح محمد حسینی حائری، معروف به ابن جعفریه حائری، فقیه و محدث، که رجال‌نگاران او را در زمره هفت نفر عالمی دانسته‌اند که صحیفه سجادیه را روایت کرده است. او نیز در کربلا حدیث می‌گفت و فتوا صادر می‌کرد.[۲۶]

ابوالفتوح نصر حائری، معروف به ابن خازن، حافظ قرآن بود و در زبان و ادبیات عرب مهارت داشت. در بغداد علوم و معارف دینی را فرا گرفته و به استماع حدیث پرداخت؛ سپس به کربلا آمد و به تربیت طلاب علوم دینی پرداخت. سید شمس‌الدین فخار حائری از وی روایت کرده است.[۲۷]

سده هفتم قمری

در سده هفتم قمری، حوزه علمیه کربلا فعال و شکوفا بود. عالمانی که در این دوره در کربلا به تدریس مشغول بودند عبارتند از:

سید معد، فرزند فخار بن احمد حائری، از نوادگان سید ابراهیم مجاب، که خاندانش به علم و زعامت کربلا مشهورند. فرزندان و نوادگان او به آل معد شهرت یافتند. آل معد، نقش زیادی در استمرار نهضت علمی کربلا داشته و بیش از یک سده در این عرصه فعالیت کردند. سید معد حائری، در زادگاهش، کربلا به آموختن فقه، اصول و حدیث از حوزه درسی ابویعلی محمد حسینی حائری پرداخته و پس از آن خود، به تدریس و صدور فتوا در کربلا پرداخت. سید معد، در واپسین سال‌های زندگی به بغداد هجرت کرده و در نظامیه این شهر کرسی تدریس شیعیان را به دست گرفته و به دفاع در برابر تهاجم فکری و فرهنگی علیه شیعه پرداخت. وی در سال ۶۰۵ق. درگذشت و پیکرش در حائر حسینی دفن گردید.[۲۸]

سید شمس‌الدین ابیعلی فخار (م.۶۳۰ق)، فرزند سید معد، خیزش فکری بزرگی در حوزه علمیه کربلا پدید آورد. او را دارای مقام معنوی و دانش گسترده دانسته‌ و مردی عالم، محدث، ادیب، فقیه و تبارشناس معرفی کرده‌ و در بیان بزرگان اجازه روایی، کم‌مانند دانسته‌اند؛ کمتر اجازه و سندی وجود داشت که در سلسله استادان علما به وی نرسد.[۲۹] علامه حلی و ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی[یادداشت ۱] از او به بزرگی یاد کرده‌اند.[۳۰] [۳۱]سدیدالدین یوسف، پدر و استاد علامه حلی[۳۰] و محقق حلی[۳۲] از شاگردان او هستند. فخار بن معد موسوی، «کتاب الحجة علی الذاهب إلی تکفیر أبی‌طالب» را نگاشت و کوشید در این اثر ایمان ابوطالب را به اثبات برساند؛ ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه، مطالب این کتاب را تأیید کرده است.[یادداشت ۲] دیوان شعر و الروضة فی الفضایل و المعجزات از دیگر آثار اوست.[۳۳]

سید رضی‌الدین علی، معروف به ابن طاووس در کربلا، از حوزه درس فخار حائری و در حله، بغداد و نجف به دانش‌ورزی پرداخت و به مقام اجتهاد رسید. او در سال ۶۴۶ق. به کربلا رفته و پس از درگذشت استادش، کرسی تدریس را به خود اختصاص داد. وی در نیمه سده هفتم قمری به بغداد بازگشت و هنگام سقوط این شهر در ۱۸ محرم ۶۵۶ق. توسط مغولان در این شهر بود.[۳۴]

سده هشتم و نهم قمری

در آغاز سده هشتم قمری نیز، پیشرفت علمی حوزه کربلا ادامه داشته است؛ ابن‌بطوطه، جهانگرد معروف مراکشی، از احداث مدرسه‌ای بزرگ در جوار حرم امام حسین(ع) گزارش کرده است.[۳۵] برخی از عالمان فعال در این حوزه، در سده‌های هشتم و نهم قمری عبارتند از:

ابوالعباس احمد بن محمد، معروف به ابن‌ فهد حلی (م.۸۴۱ق)، از قبیله بنی‌اسد، برای تحصیل علم از حله به بحرین رفت و از عالمان آن دیار بهره برد؛ سپس به کربلا رفته و پس از تکمیل تحصیلات، به تدریس پرداخته و بر مسند فتوا و زعامت تکیه زد؛ سپس به حله رفت و در این شهر حلقه درس تشکیل داد و شاگردان بسیاری تربیت کرد. ابن‌فهد در واپسین سال‌های زندگی بار دیگر به کربلا هجرت کرد و در آن‌جا مرجعی پرنفوذ شد. ابن‌فهد برای گذران زندگی، در باغی معروف به باغ نقیب علویان با تولید محصولات کشاورزی و باغداری، روزگار می‌گذراند. او به دلیل تسلط بر معقول و منقول، در مناظره با مخالفان و دفاع از معارف اهل بیت(ع) مهارت داشت. در سال ۸۴۰ق. که او ۸۴ ساله بود، سلطان محمد جالیر، حکمران بغداد، وی را برای مباحثه با عالمان اهل سنت از کربلا به بغداد فرا خواند. در این مناظره سخت و جدی، ابن‌فهد بر عالمان اهل سنت پیروز شد؛ از این روی، اسپند میرزا والی بغداد، مذهب شیعه را برگزیده و سکه به نام دوازده امام(ع) زد و مذهب شیعه را در حوزه امارت خود رسمی ساخت. وی در کربلا درگذشته و پیکرش در جوار حرم امام حسین(ع) در خانه‌ای که می‌زیست، دفن شد. در جنب مزار او مسجد و مدرسه علمیه‌ای با نام او پایه‌گذاری شد.[۳۶]

ابراهیم کفعمی، از عالمان شیعه در سده‌های نهم و دهم قمری است که در ۸۴۰ق. در یکی از روستاهای منطقه جبل عامل لبنان به دنیا آمد. وی شاعر نیز بود و آثار گوناگونی در ادبیات، تاریخ، کلام، حدیث، اخلاق و فقه داشته که در آن میان، کتاب مصباح او درباره دعاها و زیارت‌ها، شهرت یافته است. کفعمی، بر پایه سروده‌هایش[یادداشت ۳][۳۷] علاقه زیادی به حرم امام حسین(ع) داشت، به کربلا هجرت کرده و در آنجا اقامت گزید.[۳۸] کفعمی بخشی از آثار و اشعار خود را در کربلا نگاشته است. او با همه اشتیاقی که به کربلا داشت، موفق نشد تا آخر عمر در آنجا بماند؛ زیرا در واپسین لحظات زندگی، سفری به زادگاه خود نموده، در آنجا درگذشت.[۳۹]

از دیگر دانشوران سده نهم قمری که در کربلا منشأ خدمات علمی و آموزشی گردید، سید حسین حائری (م.۹۱۰ق) است. این دانشمند بزرگ، انسانی ادیب و پرهیزگار بود و در علم نسب‌شناسی مهارت زیادی به دست آورده بود و برای بسیاری از خاندان‌های علوی کربلا شجره‌نامه‌هایی معتبر و مستند به خط خویش نگاشت. تحفة الابرار از تألیفات اوست.[۴۰]

سده دوازدهم و سیزدهم قمری

سردار حسنخان قزوینی، در سال ۱۱۸۰ق، در زاویه شمال شرقی صحن حرم امام حسین(ع) مدرسه‌ای با معماری ایرانی ساخت و موقوفاتی به آن اختصاص داد. این مدرسه، به مدرسه حسن‌خان شهرت یافت. مدرسه حسن‌خان ۷۰ اتاق داشت و در ۱۳۶۸ق. تخریب گردید و موقوفاتش در هنگام احداث خیابان از بین رفت. در این مدرسه، شریف‌ العلماء مازندرانی و سید جمال‌الدین اسدآبادی درس خوانده‌اند.[۴۱]

شاگردان وحید بهبهانی (۱۱۱۸-۱۲۰۵ق) برای رونق حوزه کربلا و تثبیت اصولگرایی و توسعه مکتب اجتهاد در این دیار، تلاش می‌کردند. سید علی طباطبایی، صاحب ریاض المسائل، که خواهرزاده وحید و داماد او بود، نزد وحید بهبانی و دیگران به تحصیل علوم دینی پرداخت. سرگذشت‌نگاران و برخی شاگردان، او را عالم کامل، فقیه عادل، عابد و برخوردار از خلق و خوی نیکو معرفی کرده‌اند. او که متولد کربلا است، در این حوزه نشو و نما کرد و به شکوفایی رسید و خود در زمره استادان برجسته فقه و اصول در کربلا حوزه درسی راه انداخت. او در سال ۱۲۳۱ق. درگذشت و پیکرش در جوار حرم امام حسین(ع) دفن شد.[۴۲]

سید محمد طباطبایی مجاهد، فرزند سید علی طباطبایی، از دیگر عالمانی است که دروس دینی را نزد پدر و دیگر شاگردان وحید بهبهانی تکمیل کرد. او پس از یورش وهابیان به کربلا، آن سرزمین را ترک کرده و به اصفهان رفت و مدت ۱۳ سال در این شهر به تدریس و تألیف مشغول بود. در هنگام یورش روس‌ها به ایران، لباس رزم پوشید و در خط مقدم نبرد با روس‌ها حضور یافت. مهم‌ترین اثرش در اصول فقه، المفاتیح فی الاصول است. وی در سال ۱۲۳۲ق. که پدرش درگذشت، به کربلا بازگشت؛ ولی پس از چندی به کاظمین رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند.[۴۳]

محمدشریف مازندرانی، معروف به شریف العلماء مازندرانی از عالمان سده سیزدهم قمری و از مؤسسین دانش اصول به شمار می‌رود. او در زمره شاگردان برجسته صاحب ریاض و فرزندش سید محمد مجاهد بود. پس از بهره بردن از این بزرگان، برای تکمیل علوم خود، به نواحی دیگر عراق و ایران مسافرت کرد؛ ولی دوباره به حوزه درس صاحب ریاض بازگشت و خود نیز کرسی درس تشکیل داد و به بحث‌های اصولی پرداخت که در مدتی کوتاه، جلسه درسش در کربلا رونق ویژه‌ای یافت؛ هزار نفر در درس او شرکت می‌کردند که یکی از آنان مرتضی انصاری بود. وی در ۱۲۴۵ق. در ۴۰ سالگی بر اثر طاعون درگذشت و پیکرش در جوار حرم امام حسین(ع) دفن گردید.[۴۴]

دوره قاجاریه، رواج مدرسه‌سازی

در دوره قاجاریه، همزمان با تکاپوی علمی و آموزشی در حوزه کربلا، مدرسه‌های متعددی در جوار حرم امام حسین(ع) ساخته شد که برخی از آن‌ها عبارتند از:

  • مدرسه صدر اعظم نوری؛ که توسط عبدالحسین تهرانی، از ثلث اموال میرزا تقی‌خان امیرکبیر بنا گردید و در سمت غربی صحن حرم قرار دارد. سید ابوالقاسم خویی (م.۱۳۶۴ق) از استادان این مدرسه بود.
  • مدرسه زینبیه؛ نزدیک باب زینبیه، در سمت غربی صحن که بعدها جزو خیابان اطراف حرم گردید.
  • مدرسه هندیه؛ از مشهورترین مرکزهای علمی و دینی به شمار می‌رفت که در کوچه زعفرانی، در حوالی حرم قرار داشت. در این مکان، فقه، اصول، حدیث و تفسیر تدریس می‌شد.
  • مدرسه بادکوبه‌ای؛ ساخته شده در ۱۲۷۰ق، از مدرسه‌های معروف کربلا بوده که نشریات و آثاری هم انتشار داده است.
  • مدرسه بقعه؛ در نیمه سده سیزدهم قمری بنا شده، که جنب مرقد سید محمد طباطبایی قرار داشته است. مجله صوت المبلغین را این مدرسه منتشر می‌کرد.
  • مدرسه سلیمیه؛ که به دست سلیم‌خان شیرازی در ۱۲۵۰ق. ساخته شد و در کوچه مسجد میرزا علینقی طباطبایی قرار داشت. بانی آن، شهریه‌ای برای طلبه‌ها در نظر گرفته بود که توسط سید حسین قزوینی به آنان داده می‌شد. یوسف خراسانی و سید محمدعلی بحرانی از مدرسان آن بوده‌اند. این مدرسه مجله الاخلاق و الادب را منتشر می‌کرد.
  • مدرسه مجاهد؛ که در ۱۲۷۰ قمری تأسیس شده و شخصیت‌های برجسته معاصر در آن درس خوانده‌اند. این مکان، در حوالی مرقد سید محمد مجاهد طباطبایی قرار دارد.
  • مدرسه میرزا کریم شیرازی؛ که در ۱۲۸۷ق. ساخته شد و حدود ۳۰ سال پس از آن، توسط میرزا محمدعلی شیرازی بازسازی شد. این مکان آموزشی، در محله عباسیه شرقی قرار دارد.
  • مدرسه مهدیه؛ که توسط مهدی، نواده جعفر کاشف الغطاء، در سال ۱۲۸۴ق. ساخته شده و در کوچه جنب دفترخانه آل رشتی قرار داشته است.

در سده چهاردهم قمری، ضمن آن که مدرسه‌های متعددی مانند مدرسه ابن فهد حلی نوسازی شد، چندین مدرسه دیگر تأسیس شد؛ که برخی از آن‌ها به این شرحند:

  • مدرسه شریف العلما، جنب مرقد شریف العلمای مازندرانی که در ۱۳۸۴ق. سید محسن طباطبایی حکیم آن را ساخت و وقف طلبه‌های علوم دینی کربلا و نجف کرد.
  • مدرسه‌ای که سید حسین طباطبایی بروجردی، در سال ۱۳۸۱ق. در خیابان خیمه‌گاه ساخت که دارای دو طبقه و ۱۲۰ اتاق بود.
  • مدرسه و کتابخانه‌ای که سید عمادالدین بحرانی، در محله باب الخان، در سال ۱۳۸۱ق. ساخت.
  • مدرسه حسینیه، که بازرگانی اهل کربلا، در سال ۱۳۸۸ق. در فاصله ۳۰ متری شمال حرم حضرت عباس(ع) بنا کرد.
  • مدرسه خطیب، که توسط محمد خطیب، در سال ۱۳۵۷ق، ساخته شده و در محله خیمه‌گاه قرار دارد. این مدرسه از مدرسه‌های رسمی کربلا است.
  • مدرسه امام صادق(ع)، که تلاش عالمان کربلا بنا گردیده و در مجله عباسیه غربی قرار دارد. این مدرسه از مدرسه‌های رسمی کربلا است.

به گزارش سلمان آل طعمه (ت.۱۳۵۴ق)، در سال‌های اخیر نیز مدارسی در کربلا احداث یا بازسازی گردیده است.[۴۵]

تربیت رهبرانِ خیزش‌های علمی و سیاسی

فاضل اردکانی (۱۲۳۵-۱۳۰۵ق)، پس از تحصیلات مقدماتی در زمره شاگردان شریف العلمای مازندرانی، سید ابراهیم موسوی قزوینی، معروف به صاحب ضوابط و عمویش محمدتقی اردکانی قرار گرفته و به درجه اجتهاد و اجازه روایت، رسید. او خود در کربلا حوزه درسی تشکیل داد و به مقام زعامت، فتوا و مرجعیت دست یافت. مجتهدان بزرگی، در درس وی، به درجه فقاهت رسیدند. فاضل اردکانی، در حوزه کربلا به رونق مکتب اصولی و تعمیق مبانی فقاهتی پرداخت، او را در پارسایی و عبادت ستوده‌اند. حبیب‌الله شریف کاشانی (م.۱۳۴۰ق)، درک محضر وی را در کربلا، توفیقی آسمانی دانسته است. او در ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۲ق. درگذشت و در مقبره استاد خود، صاحب ضوابط در صحن آستان امام حسین(ع) دفن شد.[۴۶]

میرزا محمدتقی شیرازی، پس از فراگیری مقدمات علوم و معارف اسلامی، با راهنمایی پدرش به کربلا رفت و نزد استادانی مانند سید علینقی طباطبایی (م.۱۲۴۹ه) و محمدحسین فاضل اردکانی که از استوانه‌های دانش اصول بود، به تکمیل علوم خود پرداخت؛ سپس به همراه دوست خود سید محمد طباطبایی فشارکی زواره‌ای در درس میرزای شیرازی در سامراء حضور یافت و پس از ارتحال استادش میرزای شیرازی در ۱۳۱۲ق. همراه با گروهی دیگر از عالمان در سامراء اقامت گزید تا حوزه علمیه این شهر را که به دست میرزا شیرازی، تأسیس گردیده بود، حفظ کند. به سبب برخی توطئه‌های دولت عثمانی، عالمان از این دیار پراکنده شدند؛ ولی وی، تا ۱۳۳۵ق، سال یورش انگلستان به عراق، در سامراء باقی ماند.[۴۷] پس از درگذشت سید محمدکاظم یزدی در ۱۳۳۷ق، میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان گردید و از سامراء به کربلا هجرت کرده و مورد استقبال زائران، مردم، طلاب و عالمان قرار گرفت. میرزا محمدتقی در این دیار، رهبری مبارزه با استعمار بریتانیا را مهم‌ترین برنامه‌ خود قرار داد. وی، مهدی خالصی را که دشمن سرسخت انگلستان بود، به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به کربلا فراخواند. همچنین از مشاوره شخصیت‌هایی مانند سید ابوالقاسم کاشانی، سید محمدعلی شهرستانی، میرزا احمد خراسانی، فرزند آخوند خراسانی و فرزند خود محمدرضا در خیزش ضد استکباری استفاده کرد. جمعیت اسلامی که در کربلا توسط محمدرضا، فرزند میرزای شیرازی تأسیس شد و برخی از عالمان در آن شرکت داشتند، برای مبارزه با قیمومیت انگلستان و استقلال عراق فعالیت می‌کرد. دولت بریتانیا، آنان را دستگیر و به هندوستان تبعید کرد.[۴۸]

در نیمه شعبان ۱۳۳۸ق، جنب صحن حرم امام حسین(ع)، نزدیک باب سدره، مجلس جشنی در منزل سید ابوالقاسم کاشانی برگزار شد که بسیاری از بزرگان دینی، استادان حوزه‌ها، رئیسان عشایر و مبارزان سیاسی در آن حضور یافتند. آنان درباره خیزش مسلحانه علیه استعمار به شور نشستند، اما چون به نظر مشترکی نرسیدند، دیدگاه میرزای محمدتقی شیرازی را جویا شدند. پنج نفری که با ایشان مذاکره کردند، از مفهوم سخنان میرزا چنین نتیجه گرفتند که به طور مسالمت‌آمیز استقلال عراق را از انگلستان مطالبه کنند و در غیر این صورت، به قیام مسلحانه روی آورند. شرکت کنندگان پس از پایان مذاکره، نزد ضریح امام حسین(ع) رفته و با در دست گرفتن قرآن، برای وفاداری به پیمان خویش، سوگند یاد کردند؛ بدینگونه کربلا کانون مبارزه علیه متجاوزان انگلیس گردید. میرزا محمدتقی شیرازی در فتوای خود، مطالبه حقوق و حفظ آرامش و امنیت را بر مردم عراق واجب دانسته و در صورت امتناع انگستان از درخواست‌های آنان، قوه دفاعی را جایز دانست.[یادداشت ۴][۴۹]

شخصیت دیگری که حوزه کربلا تربیت کرد، عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم بود. وی در حوزه کربلا به درس فاضل اردکانی رفت و در مدرسه حسن‌خان سکونت گزید. اردکانی وقتی به استعداد و تلاش این شاگردش پی برد، بیش از گذشته در تربیت و تعلیم او کشید و با هدایت و حمایت او، عبدالکریم حائری یکی از فاضلان حوزه علمیه کربلا شناخته شد. او دو سال از محضر فاضل اردکانی بهره برد؛ آنگاه فاضل اردکانی در نامه‌ای او را به میرزای شیرازی که در سامراء حوزه‌ای بنیان نهاده بود، معرفی کرد. وی در سامرا از میرزا محمدتقی شیرازی، سید محمد فشارکی و فضل‌الله نوری بهره برد. عبدالکریم یک سال نیز در نجف از آخوند خراسانی استفاده کرد؛ سپس به ایران بازگشت و چون با فضای آشفته سیاسی و جریان‌های منجر به مشروطیت روبه‌رو گردید، زمینه را برای فعالیت علمی مساعد ندید و بار دیگر به کربلا بازگشت. در این زمان، حوزه کربلا شکوه و رونق خود را از دست داده و جنب‌وجوش مدارس آن رو به افول رفته بود.

وی برای تقویت حوزه کربلا، این شهر را برای برنامه‌های آموزشی و ترویجی خود برگزید و از این زمان به حائری ملقب شد. با حضور وی در جوار حائر حسینی، حوزه کربلا دوباره رونق گرفت. میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان، احتیاطات خود را به وی ارجاع می‌داد؛ از این روی، پاسخگویی به مسائل شرعی و دینی را نیز عهده‌دار گردید. در اواخر سال ۱۳۳۲ق. با شدت گرفتن نیرنگ‌های استعماری، آشوب‌هایی در کربلا به وجود آمد. دولت عثمانی نیز به این شهر حمله برد، که موجب اختلافات فرقه‌ای در این شهر گردید و آرامش و امنیت از کربلا رفت. در همین روزها، حائری به تقاضای اهالی اراک به آن دیار رفت و به احیای حوزه علمیه این شهر پرداخت. او از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ق. به مدت هشت سال در این شهر بوده و در ۲۳ رجب سال ۱۳۴۰ق. به قم هجرت کرد و حوزه علمیه این شهر را بنیان نهاد.[۵۰]

در سده سیزدهم و چهاردم قمری

سید حسین طباطبایی قمی (۱۲۸۲–۱۳۶۶ق)، معروف به حاج آقا حسین قمی، در واکنش به اقدامات ضد مذهبی رضاخان و پس از قیام گوهرشاد، مدتی در تهران توقیف و در ۱۳۵۴ق. به عراق تبعید شد. از این پس، مرکز مرجعیت وی به کربلا انتقال یافت. از آنجا که حوزه کربلا با درگذشت میرزا محمدتقی شیرازی و هجرت عبدالکریم حائری به ایران، رو به رکود نهاده بود، قمی پس از استقرار در کربلا جمعی از فاضلان حوزه نجف، از جمله میلانی، خویی، سید صدرالدین جزایری، سید علی بهبهانی و میرزا مهدی شیرازی را برای تدریس، به این شهر فرا خواند. با اقدامات مؤثر قمی و همکاری این افراد، این حوزه، رونق گرفت. محمدعلی سرابی، سید زین‌العابدین کاشانی حائری، هادی حائری شیرازی، محمدحسین صدقی مازندرانی و محمدرضا جرقویه‌ای اصفهانی از شاگردان او در کربلا بودند. وی پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی به اقامت ۱۱ ساله خود در کربلا پایان داده، به نجف رفته و مرجعیت عامه یافت.[۵۱]

سید اسماعیل صدر (۱۲۵۸–۱۳۳۸ق)، در ۱۲۸۰ق. به نجف هجرت کرد تا از مرتضی انصاری بهره گیرد؛ اما هنگامی به کربلا رسید که وی درگذشته بود؛ با این وجود در نجف ماند و از محضر اندیشمندان آن حوزه بهره برد. آخرین استادش در نجف، میرازی شیرازی بود که به سامراء هجرت کرد. سید اسماعیل صدر، در نیمه شعبان ۱۳۰۹ق. راهی کربلا شد، در کربلا، نامه‌ای از میرزای شیرازی دریافت کرد که او را به سامرا خوانده بود؛ او پذیرفت. وی دو سال پس از درگذشت میرزای شیرازی، سامرا را ترک کرده و در کربلا ساکن شد. در پی این هجرت، بسیاری از عالمان و دانشوران، برخلاف تأکید سید اسماعیل صدر سامرا را به قصد اقامت در کربلا ترک کردند. گروه‌هایی از طلاب علوم دینی، از نقاط دیگر نیز، به کربلا آمدند و حوزه کربلا رونق گرفت. صدر، در ۱۲ جمادی‌الاول ۱۳۳۸ق. درگذشت. پیکرش در کاظمین و در مقبره خانوادگی خاندان صدر دفن گردید.[۵۲] مشهورترین شاگردان او در کربلا عبارتند از: سید حسین فشارکی اصفهانی حائری، عبدالحسین آل‌یاسین کاظمی، میرزا علی آقا شیرازی فرزند مجدد شیرازی، علی سیستانی، محمدحسین غروی نائینی، سید محمدرضا کاشانی، میرزا محمدعلی هروی خراسانی، محمدهادی بیرجندی، محمدرضا آل‌یاسین و سید عبدالحسین شرف‌الدین.[۵۳]

مهمترین حوزههای درس خارج فقه و اصول در کربلا، در دهههای اخیر

میرزا مهدی شیرازی (۱۳۰۴–۱۳۸۰ه)، از بزرگان فقه و اصول و از تربیت یافتگان مکتب میرزا محمدتقی شیرازی است که حلقه درسی فقه و اصول وی در بخش‌های گوناگون در صحن حرم امام حسین(ع) بوده و پس از آن، به تالار میرزای شیرازی در جنوب شرقی صحن انتقال یافت. این حوزه، از پررونق‌ترین حوزه‌های کربلا بود و تا هنگام درگذشت وی، برقرار بود.

میرزا هادی خراسانی (۱۲۹۷–۱۳۶۸ق)، از فقیهان و متکلمان شیعه و شاگرد میرزا محمدتقی شیرازی است، که در ایوان میرزا موسی، واقع در شمال صحن حرم امام حسین(ع) حوزه درس تشکیل داده بود.

سید عبدالحسن طباطبایی حائری (م.۱۳۶۳ق)، معروف به حجت، از نوادگان صاحب ریاض است، که در زینبیه بالای دالان و در زمستان، درون تالار، جلسه درس فقه و اصول برقرار کرد و نیز هنگام تابستان، در ایوان شمالی و گاهی در ایوان جنوبی تالار یاد شده، در صبح و پس از نماز مغرب و عشاء درس او برقرار بوده است.

سید محمدرضا قزوینی (م.۱۳۴۸ق) و برادرش سید ابراهیم قزوینی (م.۱۳۶۰ق)، در ضلع جنوبی صحن حرم حضرت عباس(ع)، حوزه درس برقرار کرده بودند.

محمدعلی سیبویه یزدی (م.۱۳۹۱ق)، در ضلع غربی صحن حضرت عباس(ع) درس خود را برقرار می‌کرد.

سید محمدصالح قزوینی (م.۱۳۷۵ق) از نوادگان سید ابراهیم قزوینی، صاحب ضوابط است که در ضلع جنوب غربی صحن حضرت عباس (ع)، به تدریس مشغول بود.

سید محمدعلی خیرالدین (م.۱۳۹۴ه)، از شاگردان سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی بود، که در ضلع جنوب شرقی این صحن، سطوح عالی و خارج فقه و اصول تدریس می‌کرد.

برخی از دیگر فقیهان و استادان متأخر کربلا عبارتند از: سید اسدالله اصفهانی، سید ابوالقاسم خوئی، علی شاهرودی، یوسف شاهرودی بیارجمندی، سید محمدهادی میلانی، محمدرضا اصفهانی، سید علی بهبهانی، سید صدرالدین جزائری، محمدتقی معرفت، محمدعلی سرابی، محمدجواد خراسانی، هادی شیرازی حائری، محمد خطیب، سید محمد شیرازی، سید کاظم مدرسی، محمد شاهرودی، مهدی قمی، مرتضی آشتیانی، سید محسن جلالی، سید محمد صدر و سید زین‌العابدین کاشانی نام برد.[۵۴]

دولت بعث

پس از انتفاضه شعبان ۱۴۱۱ق، دولت بعث، به مدرسه‌های حسینیه، خطیب، هندیه، حسن‌خان، ابن‌فهد حلی، بادکوبه، بقعه، سلیمیه و دینیه یورش برد و آسیب‌های جدی به این مراکز وارد کرده و بزرگانی مانند عبدالحسین حبیب‌الله حائری، عبدالرزاق احمد حسین جواهری، سید مهدی قزوینی و عبدالرضا صافی را به شهادت رساند و بسیاری را تبعید کرد.[۵۵]

وجود کتابخانه‌های متعدد عمومی و شخصی در کربلا، انتشار ده‌ها نشریه علمی، فرهنگی و اجتماعی، تألیف دانشنامه‌های گوناگون در علوم و معارف اسلامی و چندین چاپخانه در کربلا از حیات فکری و فرهنگی آن حکایت داشته، که در دوره دولت بعث، به این مجموعه‌ها آسیب‌های جدی وارد شده و بسیاری از آنان از بین رفت.[۵۶]

خاندان‌ها

هجرت کاروان‌های علمی به کربلا، رشد و گسترش فعالیت‌های فکری و فرهنگی، از گذشته‌های دور باعث شده طایفه‌ها و مردم مشتاق دانش به این شهر کوچ کنند؛‌ از این رو، خاندان‌های تأثیرگذار در عرصه‌های سیاسی اجتماعی در کربلا شکل گرفت. برخی از آن‌ها عبارتند از:‌

  • آل بحرانی: در اوایل سده دوازدهم قمری در کربلا ساکن شدند. این خاندان، منسوب به سید عبدالله بلادی بحرانی‌اند که از نسل سید ابراهیم مجاب است.[۵۷]
  • آل اعسم: از نوادگان محمد زیدی از حجاز، که در سده یازدهم قمری به کربلا کوچ کردند.[۵۸]
  • آل جلالی: طایفه‌ای علمی و مبارز از فرزندان و نوادگان سید شمس ابوالقاسم علی، نقیب سبزوار و از فزندان حسین اصغر، فزند امام سجاد(ع) هستند.[۵۹]
  • آل استرآبادی: نسبشان به امام حسین(ع) رسیده و در سده سیزدهم قمری به کربلا هجرت کرده و در این شهر ساکن شدند. در رأس این خاندان، سید مصطفی استرآبادی قرار دارد.[۶۰]
  • آل آقا: خاندان فقاهت و زعامت و از مشایخ اجازات علمای شیعه، که از فرزندان و نوادگان محمد اکمل که نسبش به شیخ مفید می‌رسد، می‌باشند. معروفترین افراد آنان وحید بهبهانی است.[۶۱]
  • آل حجت: از نسل سید محمد مجاهد طباطبایی، فرزند سید علی طباطبایی، معروف به صاحب ریاض هستند. عده‌ای از افراد این خاندان در کربلا، مرجع تقلید بوده‌اند.[۶۲]
  • آل زینی: سرسلسله آنان سید زین‌الدین، فرزند سید علی حسنی حسینی است که در ۱۱۷۳ق. کربلا را محل سکونت خود برگزید. بزرگان این خاندان، خادمی آستان امام حسین(ع) را عهده‌دار بودند.[۶۳]
  • آل قزوینی: تباری گسترده و اهل علم و مبارزه‌اند. این طایفه از نسل سید محمدعلی موسوی قزوینی‌اند، که دانشمندان بسیاری از میانشان برخاسته‌‌اند. اولین فرد از آنان که به کربلا هجرت کرد، سید باقر موسوی قزوینی به سال ۱۱۸۵ق. است.[۶۴]
  • آل فتونی: در اوایل سده دوازدهم قمری از جبل عامل به کربلا مهاجرت کرده‌اند. نسب آن‌ها به شیخ بهایی می‌رسد. سر سلسله آنان محمدتقی، فرزند بهاءالدین فتونی حائری (م.۱۱۸۳ق) است.[۶۴]
  • آل کشمیری: از نسل امام رضا(ع) بوده، در زمینه‌های علمی، سیاسی و اجتماعی فعال بوده‌اند. سید مرتضی حائری کشمیری (م.۱۳۵۰ق) عارف شیعی و سید محمد حائری، عالم مبارز در انقلاب عراق، در زمره این خاندان هستند.[۶۵]
  • آل نصرالله: سادات موسوی و از نسل سید ابراهیم مجاب بوده، و در طریق راویان شیعه، اسامی برخی عالمان این خاندان دیده می‌شود. آنان خادمی آستان حضرت عباس(ع) را نیز بر عهده داشته‌اند. شهید ابوالفتح سید نصرالله حسینی موسوی (م.۱۱۵۵ق) از از این خاندان است.[۶۶]
  • خاندان مازندرانی: که از نسل زین‌العابدین مازندرانی هستند.
  • خاندان مرعشی: که عالمان بسیاری از میان آنان برخاسته‌اند.
  • خاندان حکیم: که از سده دوازدهم در کربلا ساکن شدند.
  • خاندان شهرستانی: از نسل امام کاظم(ع) بوده و عالم مشهور آنان میرزا محمد مهدی موسوی شهرستانی است.[۶۷]

پانوشت

  1. حوزه علمیه کربلا، غلامرضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص۲۵و ۲۰۶.
  2. دائرة المعارف تشیع، ج 6، ص 5.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ حوزه علمیه کربلا، غلامرضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص ۲۰۶.
  4. سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 5، ص 401؛ سلمان هادی طعمه، تراث کربلا، ص 106 و 107.
  5. شیخ آقا بزرگ تهرانی، مصفی المقال، ص 247؛ علی دوانی، مفاخر الاسلام، ج 2، ص 122 و 132.
  6. شیخ مفید، الاختصاص، ص 210.
  7. 5. عبدالحسین صالحی شهیدی، کربلا از آل بویه تا حمله سلاجقه، مجله حوزه، ش 78، ص 133– 134.
  8. مفاخر اسلام، ج 2، ص 234 – 244؛ دائرة المعارف تشیع، ج 6، ص 563.
  9. حاج محمد اردبیلی، جامع الرواة، ج 1، ص 156، رجال شیخ طوسی، 47.
  10. محمد ذهبی، میزان االعتدال، ج 5، ص 466– 497؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، نوابغ الرواة، ص 125.
  11. رجال شیخ طوسی، ص 443؛ فهرست شیخ طوسی، ص 5.
  12. رجال نجاشی، ج 1، ص 236 و 237؛ نوابع الرواة، ص 51.
  13. دائرة المعارف تشیع، ج 3، ص 306؛ عبدالجواد کلیددار، تاریخ کربال و حائر الحسین، ص 268.
  14. نک:اقبال آشتیانی، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۲۶۶–۲۷۴؛ بویل، تاریخ ایران کمبریج، ج۵، ص۳۱–۵۵
  15. محمدی، منازعات حنابله با شیعه امامیه در عصر سلجوقی، مجله تاریخ تمدن اسلامی، دوره ۸، شماره ۱ (پیاپی ۱۵، بهار و تابستان ۱۳۹۱ش)، ص۱۰۶–۱۰۸
  16. جی. آ. بویل، تاریخ ایران از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان، ترجمه حسن انوشته، ج 5، ص 51 – 5.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ حوزه علمیه کربلا، غلامرضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص۲۱۰.
  18. مجله حوزه، ش 78، ص 149 و ۱۶۴.
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ دائرة المعارف تشیع، ج 6، ص 563، مجله حوزه، ش 78.
  20. نیم روزی در وادی ایمن، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص۲۸۸.
  21. . رجال نجاشی، ص 288، نقد الرجال تقرشی، ص 300؛ جامع الرواة، ج 2، ص 91؛ مفاخر اسلام، ج 3، ص 93.
  22. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 108، ص 76؛ دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 65؛ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج 25، ص 76.
  23. میرزا عبدالله افندی الصفهانی، ریاض العلماء، ج 2، ص 93 و نیز 193؛ الذریعه، ج 21، ص 222.
  24. فهرست منتجب الدین، ص 34، شیخ حر عاملی امل الآمل، ج 2، ص 40؛ الذریعه، ج 20، ص 343.
  25. الذریعه، ج 21، ص 103؛ امل الآمل، ج 2، ص 341؛ بحار الانوار، ج 1، ص 2
  26. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 312؛ مجله حوزه، ش 78، ص 160.
  27. جمال‌الدین علی تفطی، انباه الرواة، ج 3، ص 346؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج 6، ص 155.
  28. شیخ آقا بزرگ تهرانی، االنوار الساطعه، ص 30؛ مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم بر کتاب الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب از سید فخار حائری، ص 8 و 9.
  29. امل الآمل، ج 2، ص 214؛ ریاض العلماء، ج 4، ص 323 – 319، شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه، ص 346.
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ محمدحسن امانی، علامه حلی رایت ولایت، ص 35 – 36؛ سید محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج 2، ص 278.
  31. انوار الساطعه، ص 204؛ الذریعه، ج 1، ص 264 و ج 2، ص 125.
  32. مفاخر اسلام، ج 4، ص 44؛ محمدرحیم بیک‌محمدی، محقق حلی، مرزبان فقاهت، ص 26 – 2۷.
  33. حوزه علمیه کربلا، فصلنامه فرهنگ زیارت، ش ۱۱ و ۱۲، ص۲۱۴.
  34. شیخ جواد کربلایی، انوار الساطعه، ص 117؛ الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب، مقدمه، ص 13؛ مفاخر اسالم، ج 4، ص 66.
  35. تراث کربلا، ص 227 و 228.
  36. تراث کربلا، ص 241؛ روضات الجنات، ج 1، ص 71؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج 8، ص 145؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 161 و 162؛ سیمای حله، ص 140 – ۱۴۲.
  37. اعیان الشیعه، ج 2، ص 187.
  38. گلشن ابرار، ج 3، ص 77 – 69.
  39. ریحانة الادب، ج 5، ص 68.
  40. تراث کربلا، ص 246؛ محمدحسن کلیددار، مدینة الحسین، ج 1، ص۶۸.
  41. تراث کربلا، ص 202.
  42. . علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص 214 و 215.
  43. سید حمید میرخندان، سید محمد مجاهد، پیشاهنگ جهان، ص 39 ـ54.
  44. ریحانة الادب، ج 3، ص 219؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 231؛ گلبرار رئیسی، فرزانگان مازندران، ص 341 و 342.
  45. تراث کربلا ص 203 ـ 208.
  46. ریحانة الادب، ج 1، ص 106؛ غلامرضا گلی زواره، ناصح صالح، ص 33 و 34؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 282.
  47. شیخ حرزالدین، معارف الرجال، ج 2، ص 216؛ ریحانة الادب، ج 4، ص 341 و 342.
  48. محمد اصغری نژاد، میرزا محمدتقی شیرازی سروش استقلال، ص 68 ـ 7۲.
  49. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، ص 379 ـ 392؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 456؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ص 263.
  50. . محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 27 ـ 37؛ فرزند نیکو برش، بررسی عملکرد سیاسی آیت الله حائری یزدی، ص 50 ـ 54؛ سعید عباسزاده، شیخ عبدالکریم حائری نگهبان بیدار، ص 37 ـ 41.
  51. عباس حاجیان دشتی، عنصر فضیلت و تقوا، ص 15 و 16؛ محمدباقر پورامینی، آقاحسین قمی قامت قیام، ص 57 ـ 62؛ گلشن ابرار، ج 2، ص5۹۳.
  52. سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 20 و 21.
  53. سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 25 و 26، گلشن ابرار، ج 3، ص 224؛ ریحانة الادب، ج 2، ص 244.
  54. . سید علیرضا سید کباری، حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان، ص 274 و 275؛ دائرة المعارف تشیع، ج 3، ص 305 ـ 306؛ نقباء البشر، ج 3، ص 1051؛ مجله حوزه، ش 78، ص 129 ـ 132؛ دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 68.
  55. ولید الحلی، العراق الواقع وآفاق المستقبل، ص 267 ـ 285.
  56. حوزه علمیه کربلا، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص۲۲۷.
  57. تراث کربلا، ص 135 ـ 136؛ دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 150.
  58. عبدالحسین امینی، شهداء الفضیله، ص 327؛ دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 145.
  59. . دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 159.
  60. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 143، تراث کربال، ص 159.
  61. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 135.
  62. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص ۱۶۲.
  63. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص ۱۷۶.
  64. ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ تراث کربلا، ص 149.
  65. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 209.
  66. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 224؛ شهداء الفضیله، ص 215 ـ 219.
  67. تراث کربلا، ص 138 ـ 143.
  1. ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی، پسرعموی محقق حلی و نوه دختری ابن ادریس حلی و از مشایخ اجازه علامه حلی است که از سید فخار روایت کرده است.
  2. این کتاب مکرر در عراق و ایران با مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم و تحقیق سید محمد بحرالعلوم به چاپ رسیده است.
  3. ترجمه بخشی از سروده‌های او چنین است: «من از شما (بازماندگانم) خواستارم به خاطر خدا، مرا پس از رحلت، در کربلا به خاک بسپارید؛ بدین وسیله من با شهید کربلا همسایه می‌گردم که از سلاله حضرت محمد(ص) است و بهترین پناه دهنده است؛ به خاطر لطف و عنایت آن بزرگوار، بدون تردید در شب اول قبر، هراسی ندارم. با توسل به سید شهیدان در قیامت از عذاب الهی مصون هستم. رسم اعراب این است که از مهمان خود حمایت می‌کنند و اجازه نمی‌دهند به وی آسیبی برسد؛ چه طور امکان دارد آن فرزند حضرت محمد(ص) مرا فراموش کند که غریب و تنها در جوارش آرمیده‌ام؟!
  4. متن فتوا: مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواست‌های خود، رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورت امتناع انگلستان از درخواست‌های آنان، جایز است به قوه دفاعی روی آورند.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله حوزه علمیه کربلا، غلامرضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره دهم و یازدهم، بهار و تابستان ۱۳۹۱، ص۲۰۴ است.