تحلل بيرون آمدن از احرام را گویند؛ پس از آن چيزهايي كه در اثر احرام حرام شده بود حلال مي‌شود.

تحلل در حج عمره داراي اسبابي است و احكام آن در حج و عمره و ... متفاوت است. نظرات شيعه و سني در مورد تحلل و نحوه واقع شدن آن باهم متفاوت است. همچنين در بين علماي هر كدام از آنها نيز اختلاف وجود دارد.

معناي تحلل

تحلل به معناي بیرون آمدن از احرام و جواز ارتکاب محرمات احرام است.

«تحلل» از ریشه «ح ـ ل ـ ل» به معنای گشوده شدن گره[۱]و از میان رفتن ممنوعیت[۲]است. ریشه آن نیز به معنای جایز بودن است.[۳]در اصطلاح فقهی، تحلل به معنای بیرون آمدن از احرام و حلال شدن کارهایی است که به سبب احرام بر احرام‌گزار حرام شده است.[۴]از اصطلاحات هم‌معنا با آن، «احلال»[۵]و از واژه‌های مرتبط با آن، «حلّ»[۶]است.

اهمیت تحلل از آن رو است که اگر احرام‌گزار پس از احرام، کارهایی را که موجب تحلل می‌شود، انجام ندهد، محرمات احرام همچنان بر او حرام خواهد بود و وی بر احرام خود باقی می‌ماند.[۷]آیه (وَ اِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا) (مائده/5، 2) به مسئله تحلل اشاره دارد. برخی مفسّران «قضاء تفث» را در (آیه 29 حج/22) کنایه از تحلل دانسته‌اند.[۸] (← تفث)

اسباب تحلل

سبب‌های تحلل در حج یا عمره عبارتند از: تقصیر،حلق، طواف، سعی، طواف نساء، قربانی کردن، و اشتراط تحلل. (← ادامه مقاله)

احکام تحلل

احکام تحلل در چهار محور بررسی می‌شود: 1. تحلل در احرام عمره. 2. تحلل در احرام حج. 3. تحلل در احصار و صدّ. 4. اشتراط تحلل.

تحلل در احرام عمره

در باور مشهور فقیهان امامی، به پشتوانه احادیث[۹]احلال در عمره تمتع با تقصیر یعنی کوتاه کردن مو یا ناخن پس از انجام دادن سعی، صورت می‌گیرد.[۱۰]شماری از فقیهان به رغم آن‌که حلق (تراشیدن سر) را در عمره تمتع جایز ندانسته‌اند، آن را از آن رو که متضمّن تقصیر نیز هست، موجب تحلل دانسته‌اند.[۱۱]اما فقیهان دیگر با ردّ این استدلال، تحلل از احرام عمره تمتع را با حلق نپذیرفته‌اند.[۱۲]در باور مشهور فقیهان امامی، با حصول تحلل در عمره تمتع، همه محرمات احرام جز صید حرمی(صیدی که حرمت آن برآمده از حضور در حرم مکه است) بر احرام‌گزار حلال می‌شود.[۱۳]شماری از فقیهان به پشتوانه دو حدیث[۱۴]که مورد توجه و التزام مشهور قرار نگرفته است، [۱۵] حلق را نیز حرام دانسته‌اند.[۱۶]


به باور فقیهان اهل سنت، [۱۷] اگر حج‌گزار قربانی همراه نداشته باشد، تحلل در عمره تمتع به پشتوانه گزارش ابن عمر[۱۸]با حلق یا تقصیر صورت می‌گیرد، هر چند تقصیر برحلق رجحان دارد.[۱۹]اگر احرام‌گزار با خود، قربانی آورده باشد، در باور فقیهان شافعیو مالکی، تحلل با حلق یا تقصیر تحقق می‌یابد.[۲۰]حنفیان و حنبلیان بر آنند که در این صورت، تحلل از عمره جایز نیست وتحلل از عمره همراه با تحلل از حج صورت می‌گیرد.[۲۱]به اجماع فقیهان اهل سنت، پس از وقوع تحلل از عمره تمتع، همه محرمات احرام بر احرام‌گزار حلال می‌شود.[۲۲]


به باور فقیهان امامی، در عمره مفرده دو تحلل یافت می‌شود: 1. تحلل اول با حلق یا تقصیر صورت می‌گیرد[۲۳]که با آن، همه محرمات احرام جز استمتاع جنسی بر شخص محرم حلال می‌گردد.[۲۴]2. تحلل دوم که به تصریح احادیث[۲۵]با طواف نساء فرادست می‌آید و به حلیت همه محرمات حتی کامیابی جنسی می‌انجامد.[۲۶]

فقیهان اهل سنت به پشتوانه روایاتی[۲۷]در عمره مفرده تنها به یک تحلل باور دارند و بیشتر آنان گفته‌اند که این تحلل با حلق یا تقصیر تحقق می‌یابد[۲۸]و همه محرمات احرام را حلال می‌سازد.[۲۹]البته فقیهانی که حلق را از مناسک نمی‌دانند، بر آنند که تحلل با گزاردن طواف و سعی صورت می‌گیرد.[۳۰]

تحلل در احرام حج

در باور مشهور فقه امامی، انجام دادن محرمات احرام در حج به ویژه حج تمتع، در سه مرحله بر محرم حلال می‌شود و به تعبیر دیگر، حج دارای سه‌گونه تحلل است[۳۱]؛ ولی فقیهان اهل سنت[۳۲]و شماری از فقیهان امامی[۳۳]به دو‌گونه تحلل در حج باور دارند:

فقه امامی

در باور مشهور فقیهان امامی، تحلل اول برای حج‌گزار با حلق یا تقصیر (ازاله یا کوتاه کردن مو) تحقق می‌یابد.[۳۴]البته در باره جزئیات این حکم، میان احرام‌گزار مرد و زن و نیز میان کسی که نخستین حج واجب خود را به جا می‌آورد و دیگر حج‌گزاران تفاوت‌هایی دیده می‌شود. (← حلق و تقصیر) پشتوانه نظر مشهور، روایات گوناگون از جمله احادیثی از امام صادق(ع) است.[۳۵]به تصریح فقیهان، حلق یا تقصیر تنها در صورتی موجب تحلل می‌شوند که پیش از آن، رمی جمره عقبه و قربانی انجام شده باشند.[۳۶]در باور‌اندکی از فقیهان امامی، به پشتوانه روایتی، با رمی جمره عقبه، تحلل اول تحقق می‌یابد.[۳۷]نیز بر پایه سخنی کمیاب در فقه امامی، در حج تنها دو تحلل وجود دارد و تحلل اول در حج پس از گزاردن طواف زیارت و سعی فرادست می‌آید.[۳۸]


به باور مشهور فقیهان امامی، پس از تحلل اول در حج، به پشتوانه احادیث[۳۹]انجام دادن همه محرمات احرام جز کامیابی جنسی و کاربرد بوی خوش حلال می‌شود.[۴۰]البته در باور شماری از فقیهان، به پشتوانه حدیثی، صید کردن احرام‌گزار یا «صید احرامی» یعنی صیدی که حرمت آن برآمده از احرام باشد، نیز پس از تحلل اول بر حرمت خود باقی می‌ماند.[۴۱]در حج قران و افراد، در باور فقیهان امامی، پس از تحلل اول کاربرد بوی خوش نیز حلال می‌شود.[۴۲]البته‌اندکی از فقها[۴۳]این تحلل را وابسته به آن دانسته‌اند که طواف و سعی پیش از اعمال منا انجام شده باشد؛ ولی دیگر فقیهان به پشتوانه اطلاق ادله، چنین شرطی را باور ندارند.[۴۴]


در فقه امامی، در جزئیات آن چه با تحلل اول بر احرام‌گزار حلال می‌شود یا همچنان حرام می‌ماند، تفاوت دیدگاه دیده می‌شود. برای نمونه، در باور مشهور فقیهان امامی[۴۵]به پشتوانه روایات بسیار[۴۶]پس از تحلل اول، افزون بر بوی خوش، هر‌گونه کامیابی جنسی هم بر احرام‌گزار حرام باقی می‌ماند؛ اما شماری از فقیهان به پشتوانه حدیثی[۴۷]تنها حرمت آمیزش جنسی را برقرار می‌دانند.[۴۸]در برابر،‌اندکی از فقیهان پس از تحلل اول، افزون بر کامیابی جنسی، به پشتوانه ادله‌ای همچون استصحاب، حتی انجام دادن عقد نکاح و شهادت بر آن را نیز ممنوع شمرده‌اند.[۴۹]نیز‌اندکی از فقیهان امامی، از جمله ابن ابی‌عقیل عمانی، به پشتوانه احادیثی که ظاهر آن‌ها بر حلّیت کاربرد بوی خوش پس از تحلل اول دلالت دارد، به جواز این کار پس از تحلل اول باور دارند.[۵۰]در باور دیگر فقیهان، این روایات درخور تخصیص هستند و همچنین می‌توان آن‌ها را به معنای تقیه دانست.[۵۱]البته اگر طواف زیارت پیش از اعمال منا انجام شده باشد، با حلق یا تقصیر، کاربرد بوی خوش حلال می‌گردد.[۵۲]


در باور شماری از فقیهان امامی، تحلل دوم با طواف حج که به آن طواف زیارت نیز گفته می‌شود، تحقق می‌یابد.[۵۳]حتی شماری از فقیهان، گزاردن نماز طواف را نیز برای تحلل لازم ندانسته‌اند.[۵۴]ولی بیشتر فقیهان به پشتوانه روایات و استصحاب، بر آنند که تحلل دوم پس از انجام دادن سعی میان صفا و مروه تحقق می‌یابد.[۵۵]


به باور همه فقیهان امامی، با تحلل دوم، کاربرد بوی خوش بر احرام‌گزار حلال می‌شود.[۵۶]البته اگر اعمال مکه (طواف و سعی) به سبب عذر پیش از وقوفین انجام شده باشد، در باور مشهور فقیهان امامی، کاربرد بوی خوش پس از حلق یا تقصیر حلال خواهد شد، در واقع، چنین حج‌گزارانی دو مرحله تحلل دارند.[۵۷]ولی‌اندکی از آنان باور دارند که تحلل از بوی خوش همواره پس از گزاردن طواف و سعی صورت می‌پذیرد؛ حتی اگر این دو رفتار پیش از اعمال منا انجام شده باشند.[۵۸]


به اجماع فقیهان امامی، تحلل سوم با گزاردن طواف نساء تحقق می‌یابد.[۵۹]پس از تحلل سوم، انجام دادن همه محرمات احرام بر احرام‌گزار حلال می‌شود.[۶۰]در باور فقیهان امامی، کاربرد بوی خوش در حج تمتع پس از طواف زیارت تا هنگام گزاردن طواف نساء مکروه است.[۶۱]البته‌اندکی از فقیهان به پشتوانه احادیث، حرمت صید احرامی را تا روز سیزدهم ذی‌حجه باقی دانسته‌اند.[۶۲]

فقه اهل سنّت

در باور فقیهان شافعی و حنبلی، تحلل اول با انجام دادن دو رفتار از سه واجب حج یعنی رمی، حلق (یا تقصیر) و طواف تحقق می‌یابد[۶۳]؛ اما مالکیان تحلل اول را با رمی جمره عقبه، حاصل دانسته[۶۴]و آن را تحلل اصغر خوانده‌اند.[۶۵]در باور مشهور حنفیان، تحلل اول با حلق یا تقصیر صورت می‌گیرد.[۶۶]آن دسته از فقیهان شافعی و حنبلی که حلق را جزء مناسک حج نشمرده‌اند، تحلل اول را با انجام دادن یکی از دو کار دیگر یعنی رمی وطواف فراهم می‌دانند.[۶۷]

پس از تحلل اول، در باور همه فقیهان اهل سنت، به پشتوانه سخن عایشه از پیامبر گرامی(ص) همه محرمات احرام جز کامیابی جنسی[۶۸]و شکار کردن بر احرام‌گزار حلال می‌شود.[۶۹]در باور مشهور مالکیان، کاربرد بوی خوش پس از تحلل اول همچنان حرام است و این حرمت تا هنگام تحلل دوم باقی می‌ماند.[۷۰]شافعیان پس از تحلل اول، خودداری از بوی خوش را مستحب شمرده‌اند.[۷۱]


تحلل دوم در حج، در باور شافعیان و حنبلیان، با انجام دادن رفتار سوم از سه واجبِ رمی، حلق، و طواف حاصل می‌شود[۷۲]و در باور حنفیان و مالکیان، با انجام دادن طواف افاضه (زیارت) تحقق می‌یابد.[۷۳]پس از تحلل دوم که تحلل اکبر نیز خوانده می‌شود، [۷۴] به اجماع فقیهان اهل سنت، انجام دادن همه محرمات احرام، از جمله کامیابی جنسی، بر احرام‌گزار حلال می‌گردد.[۷۵]

تحلل در احصار و صد

در باور فقیهان امامی[۷۶]و اهل سنت[۷۷]در صورت احصار (بازماندن احرام‌گزار از ادامه مناسک حج یا عمره به سبب بیماری در باور فقیهان امامی[۷۸]یا جلوگیری دشمن از ادامه مناسک در باور بیشتر فقیهان اهل سنت[۷۹] و یا صدّ (بازداشتن دشمن از مناسک حج بر پایه فقه امامی[۸۰] احرام‌گزار می‌تواند با تحلل از احرام بیرون شود. برای جواز تحلل، به(آیه 196 بقره/2) و احادیث[۸۱]استناد شده است.

برای حصول تحلل، بر پایه فقه امامی، افزون بر نیت تحلل، قربانی کردن هم لازم است.[۸۲]البته شماری از آنان برای فرد مصدود، قربانی کردن را لازم ندانسته‌اند.[۸۳]درباره وجوب حلق یا تقصیر برای تحلل محصور و مصدود، در فقه امامی تفاوت دیدگاه یافت می‌شود: برخی حلق؛ شماری تقصیر؛ و بعضی تخییر میان حلق و تقصیر را پذیرفته‌اند و برخی در باره فرد مصدود هیچ یک را واجب نشمرده‌اند. (← احصار و صد) فقیهان شافعی، حنفی و حنبلی نیز به وجوب قربانی برای تحلل محصور باور دارند[۸۴]؛ ولی مالکیان آن را واجب ندانسته‌اند.[۸۵] (← احصار و صد)

به باور فقیهان امامی[۸۶]و اهل سنت[۸۷]حکم تحلل همچون رخصت است، نه عزیمت؛ یعنی تحلل در شرایط ویژه احصار و صد برای محصور یا مصدود مباح به شمار می‌رود و واجب نیست. در باور فقیهان امامی، [۸۸] پس از تحلل فرد مصدود همه محرمات احرام بر وی حلال می‌شود؛ ولی پس از تحلل فرد محصور، انجام دادن همه محرمات، جز آمیزش جنسی، برای او جایز است و جواز آمیزش جنسی در باور مشهور فقه امامی وابسته به انجام دادن مناسک در حج واجب سال آینده یا گزاردن طواف نساء به نیابت از او در حج غیر واجب است. فقیهان مذاهب اهل سنت پس از تحلل محصور، انجام دادن همه محرمات احرام را برای او جایز شمرده‌اند.[۸۹]

فقیهان امامی[۹۰]و حنبلی[۹۱]بر آنند که مستحب است شخص محصور، تحلل را به تاخیر‌اندازد تا شاید احصار یا صد از میان برود. فقیهان شافعی تنها در صورت گستردگی وقت، استحباب تاخیر را باور دارند[۹۲]؛ ولی فقیهان مالکی در هر صورت، تعجیل در تحلل را مستحب دانسته‌اند.[۹۳] (← احصار و صد)

اشتراط تحلل

در باور فقیهان امامی، مستحب است حج‌گزار هنگام احرام بستن با خداوند شرط کند که اگر به هر سببی از ادامه مناسک بازمانَد، مانند این‌که مریض شود یا توشه‌اش تمام گردد یا فردی ستمکار مانع او شود، از احرام بیرون گردد.[۹۴]در این صورت، با تحقق موانع یاد شده، وی به پشتوانه آن شرط و نیت تحلل[۹۵]می‌تواند از احرام بیرون شود. در باور شماری از فقیهان، حتی قربانی کردن هم لازم نیست.[۹۶]فقیهان اهل سنت در باره حصول تحلل با اشتراط آن، تفاوت دیدگاه دارند. در باور مشهور حنبلیان و شافعیان، چنین شرطی نافذ است و موجبِ تحلل می‌شود[۹۷]؛ ولی مالکیان[۹۸]و حنفیان[۹۹]و شماری از شافعیان[۱۰۰]آن را نافذ نمی‌دانند.

پانویس

  1. العین، ج3، ص27، «حلل»؛ المحیط فی اللغه، ج2، ص314، «حل؛ تاج العروس، ج14، ص159.
  2. قاموس قرآن، ج2، ص167؛ التحقیق، ج2، ص272، «حل. .
  3. معجم مقاییس اللغه، ج2، ص21؛ لسان العرب، ج11، ص167؛ مجمع البحرین، ج5، ص354، «حل. .
  4. بدائع الصنائع، ج2، ص177؛ شرائع الاسلام، ج1، ص240؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص46.
  5. المهذب، ج1، ص214-215؛ بدائع الصنائع، ج2، ص159؛ جامع المقاصد، ج3، ص115-116.
  6. الوسیله، ص164-165، 168؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص96.
  7. بدائع الصنائع، ج2، ص177؛ المجموع، ج8، ص205؛ کشاف القناع، ج2، ص588.
  8. مجمع البیان، ج7، ص131؛ التفسیر الوسیط، ج2ص1642؛ المیزان، ج14، ص371.
  9. الکافی، کلینی، ج4، ص438-439؛ التهذیب، ج5، ص157.
  10. المبسوط، طوسی، ج1، ص363؛ الروضة البهیه، ج1، ص189-190؛ مدارک الاحکام، ج8، ص461.
  11. ریاض المسائل، ج7، ص186.
  12. جواهر الکلام، ج20، ص453؛ المعتمد، ج5، ص105-106.
  13. المبسوط، طوسی، ج1، ص363؛ غنیة النزوع، ص179؛ منتهی المطلب، ج10، ص433.
  14. وسائل الشیعه، ج13، ص505.
  15. موسوعة الامام الخوئی، ج29، ص167.
  16. الروضة البهیه، ج1، ص190؛ انوار الفقاهه، ص153؛ موسوعة الامام الخوئی، ج29، ص167.
  17. المغنی، ج3، ص409؛ المجموع، ج8، ص195؛ البحر الرائق، ج2، ص636.
  18. صحیح البخاری، ج2، ص181؛ صحیح مسلم، ج4، ص49؛ سنن ابی داود، ج5، ص151.
  19. المغنی، ج3، ص410؛ کشاف القناع، ج2، ص568؛ الثمر الدانی، ص378.
  20. المجموع، ج7، ص180؛ الذخیره، ج3، ص363.
  21. تحفة الفقهاء، ج1، ص411؛ بدائع الصنائع، ج2، ص149، 168؛ کشاف القناع، ج2، ص568.
  22. بدائع الصنائع، ج2، ص168؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص409؛ المجموع، ج7، ص180.
  23. شرائع الاسلام، ج1، ص276؛ السرائر، ج1، ص601؛ مختلف الشیعه، ج4، ص365.
  24. مختلف الشیعه، ج4، ص365؛ شرائع الاسلام، ج1، ص277؛ السرائر، ج1، ص602.
  25. التهذیب، ج5، ص254-255.
  26. مختلف الشیعه، ج4، ص365؛ شرائع، ج1، ص277؛ السرائر، ج1، ص602.
  27. صحیح البخاری، ج5، ص85؛ السنن الکبری، ج5، ص216.
  28. المغنی، ج3، ص411؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص30؛ فتح العزیز، ج7ص383.
  29. تحفة الفقهاء، ج1، ص403؛ کشاف القناع، ج2، ص568.
  30. فتح العزیز، ج7، ص383.
  31. الخلاف، ج2، ص348؛ شرائع الاسلام، ج1، ص240؛ موسوعة الامام الخوئی، ج27، ص176.
  32. المبسوط، سرخسی، ج4، ص70؛ فتح العزیز، ج7، ص372؛ کشاف القناع، ج2، ص585.
  33. الانتصار، ص255؛ الکافی، حلبی، ص216.
  34. المبسوط، طوسی، ج1، ص363، 377؛ الخلاف، ج2، ص348؛ شرائع الاسلام، ج1، ص240.
  35. الحدائق، ج17، ص252-253؛ جواهر الکلام، ج19، ص251-252.
  36. الدروس، ج1، ص455؛ الروضة البهیه، ج1، ص199؛ جواهر الکلام، ج19، ص256.
  37. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص549؛ مختلف الشیعه، ج4، ص299؛ الدروس، ج1، ص455.
  38. الانتصار، ص255؛ الکافی، حلبی، ص216.
  39. الحدائق، ج17، ص252-253؛ جواهر الکلام، ج19، ص251-252.
  40. المبسوط، طوسی، ج1، ص376-377؛ الخلاف، ج2، ص348؛ شرائع الاسلام، ج1، ص240؛ الروضة البهیه، ج1، ص199.
  41. جواهر الکلام، ج19، ص255؛ موسوعة الامام الخوئی، ج29، ص336.
  42. مختلف الشیعه، ج4، ص297؛ الدروس، ج1، ص455؛ موسوعة الامام الخوئی، ج29، ص333.
  43. الدروس، ج1، ص455.
  44. الحدائق، ج17، ص258-259؛ جواهر الکلام، ج19، ص257.
  45. جواهر الکلام، ج19، ص262-263.
  46. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص507؛ وسائل الشیعه، ج14، ص232، 236.
  47. الکافی، کلینی، ج4، ص445؛ وسائل الشیعه، ج13، ص448.
  48. جواهر الکلام، ج18، ص37؛ موسوعة الامام الخوئی، ج29، ص356، 360.
  49. الدروس، ج1، ص368؛ الروضة البهیه، ج1، ص182.
  50. مختلف الشیعه، ج4، ص298؛ مدارک الاحکام، ج8، ص105.
  51. مدارک الاحکام، ج8، ص103-104؛ الحدائق، ج17، ص255-257.
  52. الحدائق، ج17، ص250.
  53. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ السرائر، ج1، ص601؛ الوسیله، ص187.
  54. جواهر الکلام، ج19، ص257-258؛ کشف اللثام، ج6، ص225.
  55. الکافی، حلبی، ص216؛ مختلف الشیعه، ج4، ص299-300؛ مدارک الاحکام، ج8، ص106.
  56. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ الخلاف، ج2، ص348؛ شرائع الاسلام، ج1، ص240.
  57. الدروس، ج1، ص456؛ مدارک الاحکام، ج8، ص106؛ جواهر الکلام، ج19، ص258.
  58. مسالک الافهام، ج2، ص324-325؛ مدارک الاحکام، ج8، ص106.
  59. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ شرائع الاسلام، ج1، ص240؛ مسالک الافهام، ج2، ص325.
  60. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ شرائع الاسلام، ج1، ص240؛ الروضة البهیه، ج1، ص199.
  61. النهایه، ص263؛ السرائر، ج1، ص602؛ شرائع الاسلام، ج1، ص240.
  62. جواهر الکلام، ج20، ص39؛ موسوعة الامام الخوئی، ج29، ص336.
  63. فتح العزیز، ج7، ص373؛ بحر الرائق، ج2، ص607؛ کشاف القناع، ج2ص585.
  64. الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص36؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص45؛ الثمر الدانی، ص375.
  65. بدایة المجتهد، ج1، ص283؛ الثمر الدانی، ص375.
  66. المبسوط، سرخسی، ج4، ص70؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص408؛ بدائع الصنائع، ج2، ص140.
  67. فتح العزیز، ج7، ص372-373.
  68. السنن الکبری، ج5، ص135.
  69. فتح العزیز، ج7، ص385؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص408؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص45؛ الثمر الدانی، ص375.
  70. الاستذکار، ج4، ص358؛ المنتقی، ج3، ص30؛ بدایة المجتهد، ج1، ص297.
  71. المجموع، ج8، ص233-234.
  72. المجموع، ج8، ص224، 231؛ کشاف القناع، ج2، ص585.
  73. بدائع الصنائع، ج2، ص159؛ البحر الرائق، ج2، ص607؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص46.
  74. بدایة المجتهد، ج1، ص283؛ الثمر الدانی، ص375.
  75. مختصر المزنی، ص68؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص408؛ الثمر الدانی، ص375.
  76. المبسوط طوسی، ج1، ص332؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص385؛ شرائع الاسلام، ج1، ص255.
  77. مغنی المحتاج، ج1، ص532؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص93؛ کشاف القناع، ج2، ص609-610.
  78. المبسوط، طوسی، ج1، ص332؛ السرائر، ج1، ص638.
  79. المغنی، ج3، ص376-377؛ المجموع، ج8، ص294-296؛ مواهب الجلیل، ج4، ص290-291.
  80. المبسوط، طوسی، ج1، ص332؛ مختلف الشیعه، ج4، ص343.
  81. الکافی، کلینی، ج4، ص369؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص514-515؛ التهذیب، ج5، ص3.
  82. شرائع الاسلام، ج1، ص255؛ مستند الشیعه، ج13، ص142.
  83. السرائر، ج1، ص641؛ الحدائق، ج16، ص10.
  84. الام، ج2، ص173، 178؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص106؛ المغنی، ج3، ص371.
  85. مواهب الجلیل، ج4، ص294؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص93-94.
  86. الخلاف، ج2، ص425-428؛ جواهر الکلام، ج20، ص129؛ المعتمد، ج5، ص47.
  87. الام، ج2، ص173؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص650.
  88. المبسوط، طوسی، ج1، ص335؛ تحریر الاحکام، ج2، ص79؛ جواهر الکلام، ج20، ص113.
  89. المبسوط، سرخسی، ج4، ص106؛ المغنی، ج3، ص371؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص93.
  90. تذکرة الفقهاء، ج8، ص395؛ مجمع الفائده، ج7، ص407؛ کشف اللثام، ج6، ص313.
  91. المغنی، ج3، ص373.
  92. المجموع، ج8، ص298؛ مغنی المحتاج، ج1، ص533.
  93. حاشیة الدسوقی، ج2، ص93.
  94. المبسوط، طوسی، ج1، ص334؛ السرائر، ج1، ص533؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص396.
  95. المبسوط، طوسی، ج1، ص333؛ السرائر، ج1، ص644؛ مدارک الاحکام، ج8، ص289.
  96. الانتصار، ص258؛ السرائر، ج1، ص641؛ الجامع للشرائع، ص222.
  97. المجموع، ج8، ص310؛ مغنی المحتاج، ج1، ص534؛ کشاف القناع، ج2، ص613.
  98. مواهب الجلیل، ج4، ص292-293.
  99. بدائع الصنائع، ج2، ص178.
  100. مغنی المحتاج، ج1، ص534.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل تحلل.

*الاستذکار: ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش سالم عطا و محمد معوض، دار الکتب العلمیه، 2000م؛

*الام: الشافعی (م 204ق.)، بیروت، دار الفکر، 1403ق؛

*الانتصار: السید المرتضی (م. 436ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1415ق؛

*انوار الفقاهه: کاشف الغطاء (م. 1227ق.)، نجف، مؤسسه کاشف الغطاء، 1422ق؛

*البحر الرائق: ابونجیم المصری (م. 970ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛

*بدایة المجتهد: ابن رشد القرطبی (م. 595ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛

*بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (م. 587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق؛

*تاج العروس: الزبیدی (م. 1205ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛

*تحریر الاحکام الشرعیه: العلامة الحلی (م. 726ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق؛

*تحفة الفقهاء: علاء الدین السمرقندی (م. 535ق./539ق.)، *بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛

*التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛

*تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (م. 726ق.)، قم، آل البیت:، 1414ق؛

*التفسیر الوسیط: وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفکر، 1421ق؛

*تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛

*الثمر الدانی: الآبی الازهری (م. 1330ق.)، بیروت، المکتبة الثقافیه؛

*جامع المقاصد: الکرکی (م. 940ق.)، قم، آل البیت:، 1411ق؛

*الجامع للشرائع: یحیی بن سعید الحلی (م. 690ق.)، به کوشش گروهی از فضلا، قم، سید الشهداء، 1405ق؛

*جواهر الکلام: النجفی (م. 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛

*حاشیة الدسوقی: الدسوقی (م. 1230ق.)، دار احیاء الکتب العربیه؛

*حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م. 1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛

*الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (م. 1186ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش؛

*الخلاف: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق؛

*الدروس الشرعیه: الشهید الاول (م. 786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق؛

*الذخیره: احمد بن ادریس القرافی، به کوشش حجی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1994م؛

*الروضة البهیة فی شرح اللعمه: الشهید الثانی (م. 965ق.)، به کوشش سلطان العلماء، قم، دفتر تبلیغات، 1412ق؛

*ریاض المسائل: سید علی الطباطبائی (م. 1231ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1422ق؛

*السرائر: ابن ادریس (م. 598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق؛

*سنن ابی‌داود: السجستانی (م. 275ق.)، به کوشش سعید اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410ق؛

*السنن الکبری: البیهقی (م. 458ق.)، بیروت، دار الفکر؛

*شرائع الاسلام: المحقق الحلی (م. 676ق.)، به کوشش محمد علی بقال، قم، اسماعیلیان، 1408ق؛

*الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م. 682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛

*الشرح الکبیر: ابوالبرکات (م. 1201ق.)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه؛

*صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛

*العین: خلیل (م. 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق؛

*غنیة النزوع: ابن زهرة الحلبی (م. 585ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛

*فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. 623ق.)، دار الفکر؛

*قاموس قرآن: علی اکبر قرشی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1371ش؛

*الکافی فی الفقه: ابوالصلاح الحلبی (م. 447ق.)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیر المؤمنین7، 1403ق؛

*الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛

*کشاف القناع: منصور البهوتی (م. 1051ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛

*کشف اللثام: الفاضل الهندی (م. 1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛

*لسان العرب: ابن منظور (م. 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛

*المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛

*المبسوط: السرخسی (م. 483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛

*مجمع البحرین: الطریحی (م. 1085ق.)، به کوشش الحسینی، بیروت، الوفاء، 1403ق؛

*مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق؛

*مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (م. 993ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416ق؛

*المجموع شرح المهذب: النووی (م. 676ق.)، دار الفکر؛

*المحیط فی اللغه: اسماعیل بن عباد (م. 385ق.)، به کوشش آل یاسین، بیروت، عالم الکتاب، 1414ق؛

*مختصر المزنی: المزنی (م. 263ق.)، بیروت، دار المعرفه؛

*مختلف الشیعه: العلامة الحلی (م. 726ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412ق؛

*مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م. 1009ق.)، قم، آل البیت:، 1410ق؛

*مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (م. 965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق؛

*مستند الشیعه: احمد النراقی (م. 1245ق.)، قم، آل البیت:، 1415ق؛

*المعتمد فی شرح المناسک: محاضرات الخوئی (م. 1413ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛

*معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م. 395ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛

*مغنی المحتاج: محمد الشربینی (م. 977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛

*المغنی: عبدالله بن قدامه (م. 620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛

*من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق؛

*المنتقی شرح الموطا: سلیمان بن خلف الباجی (م. 474ق.)، قاهره، دار الکتاب الاسلامی؛

*منتهی المطلب: العلامة الحلی (م. 726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوی، 1412ق؛

*المهذب: القاضی ابن البراج (م. 481ق.)، قم، نشر اسلامی، 1406ق؛

*مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (م. 954ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛

*موسوعة الامام الخوئی: قم، احیاء آثار الخوئی؛

*المیزان: الطباطبائی (م. 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛

*النهایه: الطوسی (م. 460ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1400ق؛

*وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق؛

*الوسیلة الی نیل الفضیله: ابن حمزه (م. 560ق.)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفی، 1408ق.