پوشاندن صورت از محرمات احرام در همه مذاهب فقهی است و از آن با عناوینی چون تغطیة الوجه، تخمیر الوجه و ستر الوجه تعبیر می‌شود. در باور برخی از فقیهان پوشاندن صورت از مسائل ویژه زنان احرام‌گزار است ولی برخی دیگر نیز به جواز پوشاندن صورت برای مرد احرام‌گزار باور دارند. مستند فقهی فقها در مسئله پوشاندن صورت، روایاتی مانند «احرام المراة فی وجهها» و احادیثی است که زنان احرام‌گزار را از پوشاندن صورت با نقاب نهی کرده‌اند.

پوشاندن صورت
احکام احرام
واجبات
شروع از میقاتنیتلباس احرامتلبیه
محرمات احرام
مشترک بین زن و مرد
شکار حیوانات خشکیکشتن جانوران بدنکندن درختانالتذاذ جنسیآمیزشاستمناءعقد ازدواجفسوقجدالزینتبوی خوشروغن مالیدن به بدننگاه کردن در آینهسرمه کشیدنازاله موناخن گرفتنخون برون آوردنکشیدن دندانحمل سلاح
ویژه مردان
پوشیدن لباس دوختهپوشاندن سراستظلال
ویژه زنان
پوشاندن صورتپوشاندن دست
دیگر احکام
مستحبات احرام
مکروهات احرام

نهی از پوشش صورت در حال احرام، شامل هر‌گونه پوشش اعم از لباس و غیر لباس مانند پوشاندن صورت با گِل و بادبزن یا فروبردن صورت در آب می‌شود. اما در این‌که آیا حرمت پوشاندن صورت به پوشاندن همه آن اختصاص دارد یا پوشاندن بخشی از صورت را هم در برمی‌گیرد، دیدگاه‌ها متفاوت است. در فقه امامی و اهل‌سنت، پاره‌ای موارد از حکم عام حرمت پوشاندن صورت بر احرام‌گزار استثنا شده و در این موارد، پوشاندن صورت جایز است.

برخی از فقیهان امامی پوشاندن صورت را برای زن احرام‌گزار موجب کفاره نمی‌دانند ولی برخی دیگر از علمای متاخر آن را از باب احتیاط لازم شمرده‌اند. برخی از فقیهان متقدم مانند شیخ طوسی و شماری از فقیهان معاصر به وجوب کفاره باور دارند و آن را ذبح یک گوسفند دانسته‌اند.‌

پوشاندن صورت در منابع فقهی

پوشاندن صورت یکی از محرمات احرام شمرده شده و از آن با عناوینی چون تغطیة الوجه،[۱] تخمیر الوجه[۲] و ستر الوجه[۳] تعبیر می‌شود. در باور فقیهان امامی و شافعی و حنبلی، پوشاندن صورت از مسائل ویژه زنان احرام‌گزار است.[۴]

حکم پوشاندن صورت

در باور همه فقیهان امامی[۵] و اهل‌‌سنت،[۶] پوشاندن صورت برای زن روا نیست. در باور برخی دیگر، این‌کار برای مرد نیز در حال احرام جایز نیست و به تعبیر دیگر، اسفار (آشکار کردن) صورت واجب است.[۷] شماری از فقیهان این حکم را اجماعی[۸] و برخی آن را مطابق نظر همه فقیهان امامی و اهل سنت شمرده‌اند.[۹]

مستندات فقهی فقیهان

از جمله پشتوانه‌های فقیهان برای این حکم، روایاتی مانند «احرام المراة فی وجهها»[۱۰] و احادیثی است که زنان احرام‌گزار را از پوشاندن صورت با نقاب نهی کرده‌اند.[۱۱] البته در برخی از این روایات[۱۲] تعبیر «کراهت» آمده که فقیهان یا مقصود از آن را حرمت شمرده‌اند[۱۳] و یا کراهت را ویژه نقابی دانسته‌اند که به صورت اِسدال باشد.[۱۴] اسدال بدین‌معنا است که پارچه‌ای با قدری فاصله در برابر صورت قرار گیرد، به گونه‌ای که با صورت تماس نداشته باشد. در برخی منابع فقهی و روایی امامیان[۱۵] و اهل‌‌سنت،[۱۶] دو روایت منقول از اسماء و عایشه که از پوشاندن صورت خود در حال احرام گزارش داده‌اند، بر اسدال حمل شده است.

به باور فقیهان حنفی،[۱۷] مالکی[۱۸] و مشهور فقیهان امامی،[۱۹] به پشتوانه احادیث،[۲۰] پوشاندن صورت هنگام تکفین کسی که در حال احرام مرده، جایز است. در برابر، فقیهان شافعی[۲۱] و حنبلی[۲۲] درباره زن؛ و‌ اندکی از امامیان[۲۳] درباره زن و مرد، به پشتوانه روایاتی دیگر[۲۴] بر آنند که پوشاندن صورت کسی که در حال احرام مرده، جایز نیست.

حکمتِ حرمت پوشش بخش‌هایی از بدن، از جمله صورت، در حال احرام، چشیدن سختی حالت احرام،[۲۵] دوری از آسایش‌طلبی و تن‌آسایی،[۲۶] به‌ویژه با توجه به اهتمام و توجه ویژه زنان به حفظ پوست صورت خود و رنگ آن در برابر آفتاب و سرما[۲۷] است. برخی برآنند که باز بودن روی زنان، آزمایشی برای مردان است که نگاه خود را از آنان فروبندند.[۲۸]

نوع پوشش

در باور فقیهان، نهی از پوشش صورت در حال احرام، شامل هر‌گونه پوشش اعم از لباس و غیر لباس[۲۹] مانند پوشاندن صورت با گِل و بادبزن یا فروبردن صورت در آب[۳۰] می‌شود. پشتوانه آن‌ها افزون بر اطلاق روایات و نیز تعلیل آن‌ها بر این حکم،[۳۱] روایاتی دیگر است که جز پوشاندن صورت با لباس و نقاب، از پوشاندن صورت با چیزهایی مانند بادبزن هم نهی کرده‌اند.[۳۲] همچنین به یکسانی حکم پوشش صورت با پوشش سر که در آن تفاوتی میان لباس و غیر لباس نیست، استناد شده است.[۳۳] البته برخی از فقیهان حکم را تنها شامل لباس شمرده و این تعمیم را نپذیرفته‌اند.[۳۴]

دامنه پوشش

در این‌که آیا حرمت پوشاندن صورت به پوشاندن همه آن اختصاص دارد یا پوشاندن بخشی از صورت را هم در بر می‌گیرد، دیدگاه‌ها متفاوت است. بیشتر فقیهان امامی بر آنند که میان پوشاندن همه یا قسمتی از صورت تفاوت نیست.[۳۵] از جمله پشتوانه‌های آن‌ها، روایات نهی از پوشیدن نقاب[۳۶] است، حتی اگر بخشی از صورت را بپوشاند.[۳۷]

پشتوانه دیگر، یکسانی حکم پوشش صورت با پوشش سر است؛ یعنی فقیهان میان پوشش بخشی از سر یا همه آن تفاوتی باور ندارند.[۳۸] در برابر، برخی فقیهان محدوده پوشش حرام را همه صورت دانسته و به جواز پوشاندن بخشی از صورت حکم داده‌اند.[۳۹] پشتوانه آن‌ها این سخن است که فهم عرفی از روایات دلالت‌گر بر حرمت، پوشاندن همه صورت، نه بخشی از آن است.[۴۰] با این‌همه، برخی فقیهان پرهیز از پوشاندن بخشی از صورت را مقتضای احتیاط دانسته‌اند.[۴۱] در باور عموم فقیهان اهل‌سنت، حکم ممنوعیت پوشاندن صورت، عام است و پوشاندن بخشی از آن را نیز در بر می‌گیرد.[۴۲]

شرط زن بودن احرام‌گزار

در باور بیشینه نزدیک به تمام فقیهان امامی،[۴۳] به استناد احادیث،[۴۴] پوشاندن صورت برای مرد احرام‌گزار جایز است. تنها ابن ابی‌عقیل عمّانی به پشتوانه روایت حلبی[۴۵] که پوشاندن صورت را موجب کفاره شمرده، آن را ممنوع دانسته است.[۴۶] در پاسخ به استدلال او گفته‌اند که وجوب کفاره با حرمت پوشاندن ملازمه ندارد. از این‌رو، شیخ طوسی در برخی آثار خود،[۴۷] پوشاندن صورت را برای مردان جایز دانسته و در عین‌حال، گزاردن کفاره را نیز لازم شمرده است.[۴۸] موافقان نظر مشهور، روایت حلبی را بر استحباب حمل کرده‌اند.[۴۹] برخی نیز پرداخت کفاره را بر پایه احتیاط دانسته‌اند.[۵۰]

پوشاندن صورت مرد

فقیهان شافعی[۵۱] و حنبلی[۵۲] به پشتوانه احادیث[۵۳] به جواز پوشاندن صورت برای مرد احرام‌گزار باور دارند. فقیهان مالکی[۵۴] و حنفی[۵۵] پوشاندن صورت را برای مردان نیز جایز ندانسته‌اند. از جمله دلیل‌های آن‌ها به این موارد می‌توان اشاره کرد:

1. روایتی از ابن عباس که حکایت‌گر نهی پیامبر(ص) از پوشاندن صورت مردی است که در حال احرام مرده بود.[۵۶] نیز به سخنی از ابن عمر استناد کرده‌اند که پوشاندن بالاتر از چانه بر مردان حرام است.[۵۷]

2. قیاس این مساله به کاربرد بوی خوش که هم بر مردان و هم زنان احرام‌گزار حرام است.[۵۸]

3. پوشاندن صورت زن با وجود آن‌که چهره وی در معرض دید نامحرمان قرار می‌گیرد، جایز نیست. پس به طریق اَولی، پوشاندن صورت مردان نیز جایز به‌شمار نمی‌آید.[۵۹]

فقیهان شافعی و حنبلی به این دلیل‌ها چنین پاسخ گفته‌اند: در روایت ابن عباس، پیامبر(ص) از پوشاندن صورت برای اطمینان از پوشیده نبودن سر احرام‌گزار نهی کرده؛ زیرا پوشاندن سر برای احرام‌گزار مرد حرام است. پس مقصود پیامبر(ص) حرمت پوشاندن صورت در حال احرام نبوده است. در باور برخی فقیهان، عبارت اصلیِ این روایت نهی از پوشاندن سر بوده و بعدها نهی از پوشش صورت به آن افزوده شده است. گفته ابن عمر نیز با عمل برخی از صحابیان که صورت خود را در حالت احرام می‌پوشاندند، معارض است. همچنین قیاس این مسئله به حکم حرمت کاربرد بوی خوش با حکم حرمت پوشیدن دستکش که در باور ابن قدامه تنها بر زنان حرام است، نقض می‌شود.[۶۰]

پوشاندن صورت خنثی

فقیهان امامی[۶۱] و شافعی[۶۲] و حنبلی[۶۳] درباره خنثای مشکل (فردی که زن یا مرد بودن او حتی پس از آزمودن با امارات منصوص، مشخص نشود) گفته‌اند که وی یا باید به حکم زنان عمل کند یا مردان. یعنی می‌تواند در حال احرام، یا صورت و یا سر خود را بپوشاند و در این صورت کفاره ندارد؛ ولی نمی‌تواند هم صورت و هم سر خود را بپوشاند و اگر چنین کند، باید کفاره دهد. فقیهان حنفی و مالکی حرمت پوشاندن صورت را هم شامل مردان و هم زنان دانسته‌اند و در نتیجه، خنثی را نیز مشمول آن شمرده‌اند.[۶۴]

استثنائات حرمت پوشاندن

در فقه امامی و اهل‌سنت، پاره‌ای موارد از حکم عام حرمت پوشاندن صورت بر احرام‌گزار استثنا شده و در این موارد، پوشاندن صورت جایز است:

پوشاندن صورت هنگام خواب

به باور مشهور فقیهان امامی، به پشتوانه احادیث،[۶۵] پوشاندن صورت هنگام خواب بر زن احرام‌گزار جایز است.[۶۶] برخی فقیهان حکم حرمت را تعمیم داده و شامل این حالت نیز دانسته‌اند.[۶۷] نیز به تصریح برخی فقیهان امامی، نهادن صورت بر بالش هنگام خواب جایز است. افزون بر دلالت برخی روایات بر جواز،[۶۸] پیروان این دیدگاه برآنند که این‌کار مصداق پوشاندن سر به‌شمار نمی‌رود.[۶۹] در باور برخی فقیهان اهل‌سنت نیز پوشاندن صورت هنگام خواب برای احرام‌گزار ممنوع نیست.[۷۰] فقیهان حنفی و مالکی خوابیدن بر صورت را برای احرام‌گزار جایز دانسته و آن را مصداق پوشاندن نشمرده‌اند.[۷۱]

پوشاندن صورت با دست

فقیهان امامی دست نهادن بر صورت را برای زن احرام‌گزار جایز دانسته‌اند[۷۲] ؛ زیرا روایات نهی‌کننده از پوشاندن صورت، شامل این‌کار نمی‌شوند.[۷۳] به باور فقیهان حنفی[۷۴] و مالکی[۷۵] و حنبلی[۷۶] نیز نهادن دست بر بخشی از صورت، مانند بینی، جایز است.

موارد تزاحم

بنابراین دیدگاه که پوشاندن بخشی از صورت هم مانند پوشش همه صورت برای احرام‌گزار حرام است، گاهی میان دو حکم الزامی تزاحم رخ می‌دهد؛ مانند تزاحم میان وجوب نپوشاندن صورت در حال احرام و وجوب پوشاندن بخشی از صورت به سببی دیگر، مثل اطمینان کامل از پوشیده بودن مو در نماز. در این‌گونه موارد، برخی از فقیهان امامی[۷۷] و اهل‌سنت[۷۸] بر آنند که پوشاندن بخشی از صورت بر زن واجب و با احتیاط سازگارتر است[۷۹] ؛ زیرا حفظ موی سر از دید نامحرم یا در حال نماز اهمیتی بیشتر دارد. از سوی دیگر، اگر در حال احرام تنها بخشی از صورت باز باشد، شعار احرام که پوشیده نبودن صورت است، تحقق یافته است.[۸۰] در این‌حالت، شماری از فقیهان به تخییر باور دارند.[۸۱]

اسدال

«اسدال» از ریشه «س ـ د ـ ل» به‌معنای رها کردن و آویزان کردن پوشاننده از بالا به پایین برای پوشاندن است.[۸۲] در کاربرد فقیهان، این واژه بیشتر به‌معنای آویزان کردن پارچه‌ای از بالای سر تا پایین صورت با فاصله برای پوشاندن آن است.[۸۳] برخی فقیهان امامی حدّ پایین این پوشاننده (سِدْل/سُدل) را تا پایین بینی[۸۴] ؛ بعضی تا برابر دهان[۸۵] ؛ برخی تا چانه[۸۶] ؛ و بعضی دیگر در صورت سوار بودن فرد بر مَرکب، تا برابر گلو می‌دانند.[۸۷]

پشتوانه این سخنان، روایات گوناگون است.[۸۸] در باور همه فقیهان امامی[۸۹] و اهل‌سنت[۹۰] در مواردی مانند دور ماندن از نگاه نامحرمان، پوشاندن صورت برای زن احرام‌‌گزار به‌گونه اسدال، جایز و در باور برخی[۹۱] واجب است. مستند فقیهان امامی، اجماع[۹۲] و روایات معتبر[۹۳] است. پشتوانه فقیهان اهل‌سنت، روایتی از عایشه است که در حال احرام، صورت خود را به‌گونه اسدال پوشاند.[۹۴]

فقیهان شافعی[۹۵] و حنفی[۹۶] و برخی فقیهان امامی[۹۷] برآنند که سدل نباید با صورت تماس یابد؛ ولی فقیهان حنبلی[۹۸] و شماری دیگر از فقیهان امامی[۹۹] به پشتوانه روایات، به این شرط باور ندارند. شماری از فقیهان معاصر امامی نیز رعایت این شرط را از باب احتیاط، لازم دانسته‌اند.[۱۰۰] فقیهان مالکی دو شرط دیگر را هم افزوده‌اند؛ یکی آن‌که پوشش صورت ضخیم نباشد و دیگر این‌که آن سدل، آزاد و بدون بند باشد.[۱۰۱]

به باور فقیهان امامی، اگر عینک زن احرام‌گزار زینت به‌شمار نیاید یا به قصد آرایش به‌کار نرود، پوشش صورت به‌شمار نمی‌رود و استفاده از آن جایز است.[۱۰۲] اندکی از فقیهان معاصر امامی مطلق پوشش را برای زن احرام‌‌گزار حرام نمی‌دانند؛ بلکه به پشتوانه روایات، تنها پوشیدن نقاب را برای زن احرام‌گزار حرام شمرده‌اند.[۱۰۳]

کفاره پوشاندن صورت

برخی از فقیهان امامی پوشاندن صورت را برای زن احرام‌گزار موجب کفاره نمی‌دانند.[۱۰۴] برخی فقیهان متاخر آن را از باب احتیاط لازم شمرده‌اند.[۱۰۵] برخی از فقیهان متقدم[۱۰۶] مانند شیخ طوسی و شماری از فقیهان معاصر[۱۰۷] به وجوب کفاره باور دارند و آن را ذبح یک گوسفند دانسته‌اند.‌ اندکی از فقیهان امامی برآنند که احرام‌گزاری که از روی اختیار صورت خود را بپوشاند، باید برای هر روز یک گوسفند ذبح نماید. اما احرام‌گزاری که به این‌کار ناچار بوده، باید برای همه روزها یک گوسفند ذبح کند.[۱۰۸] این نظر را شماری از فقیهان بدون دلیل دانسته‌اند.[۱۰۹] ابن ابی‌عقیل و شیخ طوسی، در برخی آثار خود، به پشتوانه حدیث حلبی[۱۱۰] که پوشاندن صورت را برای مرد محرم نیز ممنوع شمرده، به لزوم کفاره برای مرد در فرض پوشاندن صورت، باور دارند.[۱۱۱]

به باور فقیهان مالکی،[۱۱۲] کفاره پوشاندن صورت برای مردان و زنان؛ و در باور فقیهان حنبلی[۱۱۳] و شافعی،[۱۱۴] کفاره پوشاندن صورت برای زنان یکی از این سه به‌گونه واجب تخییری است:

1) اطعام شش مسکین. 2) سه روز روزه گرفتن. 3) ذبح یک گوسفند و صدقه دادن آن. فقیهان حنفی در کفاره پوشش صورت برای مردان و زنان، باور دارند که اگر همه صورت یا یک چهارم از آن، یک روز یا یک شب پوشیده شود، کفاره آن ذبح یک گوسفند است. اگر کمتر از یک روز یا یک شب این مقدار پوشیده بماند یا بخش پوشیده شده کمتر از یک چهارم صورت باشد، کفاره آن صدقه دادن به فقیر است.[۱۱۵]

پانویس

  1. غنیة النزوع، ص159؛ بدائع الصنائع، ج2، ص185؛ الدروس، ج1، ص379.
  2. الموطا، ج1، ص327؛ الام، ج7، ص255.
  3. المجموع، ج7، ص250؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص339؛ مجمع الفائده، ج6، ص351.
  4. الام، ج7، ص255-256؛ المغنی، ج3، ص304-305؛ تحریر الاحکام، ج2، ص32.
  5. منتهی المطلب، ج2، ص790؛ مجمع الفائده، ج6، ص332؛ کفایة الاحکام، ج1، ص305.
  6. المبسوط، سرخسی، ج4، ص7؛ المغنی، ج3، ص305؛ المجموع، ج7، ص250.
  7. المهذب، ج2، ص187؛ الدر المنضود، ص77؛ جواهر الکلام، ج18، ص389.
  8. الاستذکار، ج4، ص14؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص337؛ جواهر الکلام، ج18، ص389.
  9. منتهی المطلب، ج12، ص73.
  10. الکافی، ج4، ص346؛ سنن الدارقطنی، ج2، ص258؛ السنن الکبری، ج5، ص47.
  11. صحیح البخاری، ج2، ص215؛ سنن ابی داوود، ج1، ص410؛ الکافی، ج4، ص344-346.
  12. الکافی، ج4، ص344؛ التهذیب، ج5، ص74.
  13. مدارک الاحکام، ج7، ص379؛ کشف اللثام، ج5، ص299؛ الحدائق، ج15، ص132.
  14. کشف اللثام، ج5، ص298.
  15. منتهی المطلب، ج12، ص73-75.
  16. التمهید، ج15، ص107-109؛ الاستذکار، ج4، ص15؛ المغنی، ج3، ص305.
  17. بدائع الصنائع، ج1، ص308؛ الجوهر النقی، ج3، ص392.
  18. شرح مختصر خلیل، ج2، ص127؛ فقه العبادات، ج1، ص254.
  19. تذکرة الفقهاء، ج1، ص382؛ ذکری، ج1، ص318؛ جواهر الکلام، ج4، ص183.
  20. سنن الترمذی، ج2، ص214؛ الکافی، ج4، ص368؛ التهذیب، ج1، ص330.
  21. فتح الوهاب، ج1، ص162؛ اعانة الطالبین، ج2، ص129.
  22. المغنی، ج2، ص407؛ کشاف القناع، ج2، ص115.
  23. تذکرة الفقهاء، ج1، ص381؛ الحدائق، ج3، ص431-432.
  24. صحیح مسلم، ج4، ص24؛ سنن ابی داود، ج2، ص87-88.
  25. مصباح الهدی، ج12، ص586.
  26. تذکرة الفقهاء، ج7، ص351؛ اعانة الطالبین، ج2، ص359.
  27. الکافی، ج4، ص344.
  28. لوامع صاحبقرانی، ج7، ص571.
  29. المجموع، ج7، ص261؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص55؛ جواهر الکلام، ج18، ص390.
  30. سداد العباد، ص298؛ مناسک الحج، سیستانی، ص132؛ مناسک حج، فاضل، ص76.
  31. الکافی، ج4، ص345-346؛ سنن الدارقطنی، ج2، ص258؛ السنن الکبری، ج4، ص47.
  32. الکافی، ج4، ص346؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص342.
  33. جواهر الکلام، ج18، ص390.
  34. مدارک الاحکام، ج7، ص360؛ ذخیرة المعاد، ص603.
  35. مسالک الافهام، ج2، ص264؛ کشف الغطاء، ج2، ص453؛ جواهر الکلام، ج18، ص391.
  36. الکافی، ج4، ص346؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص342.
  37. جواهر الکلام، ج18، ص391.
  38. جواهر الکلام، ج18، ص390-391.
  39. تعالیق مبسوطه، ج10، ص248.
  40. تعالیق مبسوطه، ج10، ص248.
  41. المعتمد، ج4، ص227.
  42. مواهب الجلیل، ج4، ص202؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص536-537؛ اعانة الطالبین، ج2، ص360.
  43. تحریر الاحکام، ج2، ص32؛ کشف اللثام، ج5، ص395؛ الحدائق، ج15، ص496.
  44. الکافی، ج4، ص349.
  45. التهذیب، ج5، ص308.
  46. مختلف الشیعه، ج4، ص171؛ مدارک الاحکام، ج7، ص356.
  47. التهذیب، ج5، ص308.
  48. شرح فروع الکافی، ج5، ص28؛ مستند الشیعه، ج12، ص21.
  49. مختلف الشیعه، ج4، ص171؛ شرح فروع الکافی، ج5، ص28؛ جواهر الکلام، ج18، ص388.
  50. ذخیرة المعاد، ص599.
  51. الام، ج7، ص255؛ المجموع، ج7، ص268.
  52. المغنی، ج3، ص304.
  53. سنن الدارقطنی، ج2، ص258؛ السنن الکبری، ج5، ص54.
  54. رساله ابن ابی زید، ص382؛ الثمر الدانی، ص382.
  55. المبسوط، سرخسی، ج4، ص7؛ بدائع الصنائع، ج2، ص185؛ البحر الرائق، ج2، ص568.
  56. صحیح مسلم، ج4، ص24؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1030.
  57. السنن الکبری، ج5، ص54؛ الاستذکار، ج4، ص23؛ المجموع، ج7، ص268.
  58. المغنی، ج3، ص304.
  59. المبسوط، سرخسی، ج4، ص7.
  60. المغنی، ج3، ص304؛ المجموع، ج7، ص268.
  61. الدروس، ج1، ص380؛ الروضة البهیه، ج2، ص243؛ جواهر الکلام، ج18، ص394.
  62. المجموع، ج7، ص264؛ الاقناع، ج1، ص238؛ فتح الوهاب، ج1، ص261.
  63. المغنی، ج3، ص311.
  64. المدونة الکبری، ج1، ص362؛ نک: البحر الرائق، ج2، ص623؛ الفواکه الدوانی، ج2، ص825.
  65. الکافی، ج4، ص349.
  66. جواهر الکلام، ج18، ص393؛ المعتمد، ج4، ص228؛ مناسک الحج، تبریزی، ص113.
  67. دلیل الناسک، ص167؛ احکام و آداب حج، ص162.
  68. الکافی، ج4، ص349.
  69. مدارک الاحکام، ج7، ص360.
  70. شرح عمدة الفقه، ج3، ص268.
  71. مواهب الجلیل، ج4، ص213؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص537.
  72. کفایة الاحکام، ج1، ص305؛ مدارک الاحکام، ج7، ص360؛ مناسک حج، فاضل، ص76.
  73. مدارک الاحکام، ج7، ص360.
  74. الدر المختار، ج2، ص537.
  75. مواهب الجلیل، ج4، ص206.
  76. المغنی، ج3، ص303.
  77. تذکرة الفقهاء، ج7، ص337-338؛ الدروس، ج1، ص380؛ الروضة البهیه، ج2، ص243.
  78. المغنی، ج3، ص306؛ المجموع، ج7، ص262.
  79. کشف اللثام، ج5، ص395؛ ذخیرة المعاد، ج1، ص602.
  80. کشف اللثام، ج5، ص395؛ جواهر الکلام، ج18، ص391.
  81. نجاة العباد، نجفی، ص120.
  82. الصحاح، ج5، ص1728؛ معجم مقاییس اللغه، ج3، ص149، «سدل.
  83. تذکرة الفقهاء، ج8، ص77؛ جامع المقاصد، ج3، ص186.
  84. تحریر الاحکام، ج2، ص32؛ نک: المعتمد، ج4، ص229.
  85. نک: الحدائق، ج15، ص130؛ کشف اللثام، ج5، ص395.
  86. نک: الحدائق، ج15، ص131؛ کشف اللثام، ج5، ص395؛ المعتمد، ج4، ص229-230.
  87. مدارک الاحکام، ج7، ص361؛ مناسک الحج، فیاض، ص126.
  88. الکافی، ج4، ص344؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص342؛ التهذیب، ج5، ص74.
  89. ذخیرة المعاد، ج1، ص602؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص338؛ الجواهر، ج18، ص391.
  90. الام، ج2، ص162؛ بدایة المجتهد، ج1، ص263؛ المغنی، ج3، ص305.
  91. نک: کشف اللثام، ج5، ص394.
  92. کشف اللثام، ج5، ص394؛ مدارک الاحکام، ج7، ص260.
  93. الکافی، ج4، ص344؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص342؛ التهذیب، ج4، ص74.
  94. سنن ابن ماجه، ج2، ص979؛ سنن الدارقطنی، ج2، ص258.
  95. المجموع، ج7، ص250.
  96. بدائع الصنائع، ج2، ص185.
  97. المبسوط، طوسی، ج1، ص320؛ الجامع للشرائع، ص187.
  98. المغنی، ج3، ص305-306؛ کشاف القناع، ج2، ص520.
  99. مستند الشیعه، ج12، ص40؛ کفایة الاحکام، ج1، ص306؛ کشف اللثام، ج5، ص395.
  100. مناسک الحج، تبریزی، ص113؛ مناسک حج، صافی، ص65.
  101. نک: مواهب الجلیل، ج4، ص203؛ مختصر خلیل، ص71.
  102. مناسک حج، خمینی، ص83؛ احکام و آداب حج، ص158؛ مناسک الحج، تبریزی، ص106.
  103. فقه الصادق، ج11، ص75-80.
  104. العروة الوثقی (مع تعلیقات الفاضل)، ج2، ص419؛ مناسک حج، روحانی، ص149.
  105. سند العروه، ج3، ص202؛ المعتمد، ج4، ص232؛ مناسک الحج، تبریزی، ص114.
  106. المبسوط، طوسی، ج1، ص320؛ الدروس، ج1، ص379.
  107. استفتائات حج، ص122؛ مناسک زائر، ص82.
  108. الکافی فی الفقه، ص204؛ الحدائق، ج15، ص498؛ الدروس، ج1، ص379.
  109. الحدائق، ج15، ص498؛ المعتمد، ج4، ص232.
  110. تهذیب الاحکام، ج5، ص308.
  111. الدروس، ج1، ص380؛ مدارک الاحکام، ج7، ص356.
  112. حاشیة العدوی، ج1، ص554-555.
  113. کشاف القناع، ج2، ص520، 524؛ مطالب اولی النهی، ج2، ص326-327.
  114. الام، ج2، ص222؛ المجموع، ج7، ص247، 250.
  115. المبسوط، سرخسی، ج4، ص128؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص537.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل پوشاندن صورت.
  • احکام و آداب حج: محمد رضا گلپایگانی، قم، دار القرآن الکریم، 1413ق.
  • الاستذکار: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.)، به کوشش سالم عطاء و محمد معوض، دار الکتب العلمیه، 2000م.
  • استفتائات حج (هزار مساله): صافی گلپایگانی، قم، انتشارات حضرت معصومه3، 1422ق.
  • اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (درگذشت 1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق.
  • الاقناع: الشربینی (درگذشت 977ق.)، بیروت، دار المعرفه.
  • الام: الشافعی (م 204ق.)، بیروت، دار الفکر، 1403ق.
  • البحر الرائق: ابونجیم المصری (درگذشت 970ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • بدایة المجتهد: ابن رشد القرطبی (درگذشت 595ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  • بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (درگذشت 587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق.
  • تحریر الاحکام الشرعیه: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق.
  • تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، قم، آل البیت:، 1414ق.
  • تعالیق مبسوطة علی العروة الوثقی: محمد اسحق الفیاض، قم، محلاتی، 1418ق.
  • التمهید: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.)، به کوشش مصطفی و محمد عبدالکبیر، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیه، 1387ق.
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
  • الثمر الدانی: الآبی الازهری (درگذشت 1330ق.)، بیروت، المکتبة الثقافیه.
  • الجامع للشرائع: یحیی بن سعید حلی، موسسة سید الشهداء العلمیه، قم.
  • جامع المقاصد: الکرکی (درگذشت 940ق.)، قم، آل البیت:، 1411ق.
  • جواهر الکلام: النجفی (درگذشت 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الجوهر النقی: الماردینی (درگذشت 750ق)، دار الفکر.
  • حاشیة الدسوقی: الدسوقی (درگذشت 1230ق.)، دار احیاء الکتب العربیه.
  • حاشیة العدوی علی شرح کفایة الطالب الربانی: علی بن احمد الصمعیدی (درگذشت 1189ق.)، به کوشش البقاعی، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
  • حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (درگذشت 1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  • الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (درگذشت 1186ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش.
  • الدر المختار: الحصکفی (درگذشت 1088ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  • الدر المنضود: علی بن علی الفقعانی (درگذشت 855ق.)، به کوشش برکت، قم، مکتبة امام العصر[، 1418ق.
  • الدروس الشرعیه: الشهید الاول (درگذشت 786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق.
  • دلیل الناسک: السید محسن الطباطبائی الحکیم (درگذشت 1390ق.)، به کوشش الطباطبائی، النجف، مدرسة دار الحکمه، 1416ق.
  • ذخیرة المعاد: محمد باقر السبزواری (درگذشت 1090ق.)، آل البیت:.
  • ذکری: الشهید الاول (درگذشت 786ق.)، قم، آل البیت:، 1419ق.
  • رسالة ابن ابی‌زید: القیروانی (درگذشت 389ق.)، به کوشش الازهری، بیروت، المکتبة الثقافیه.
  • الروضة البهیة فی شرح اللمعه: الشهید الثانی (درگذشت 965ق.)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، 1410ق.
  • سداد العباد: حسین بن محمد آل عصفور (درگذشت 1216ق.)، به کوشش آل عصفور، قم، محلاتی، 1421ق.
  • سند العروه: محمد سند البحرانی، به کوشش ماجد آل عصفور، بیروت، مؤسسة‌ام القری، 1423ق.
  • سنن ابن ماجه: ابن ماجه (درگذشت 275ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق.
  • سنن ابی‌داود: السجستانی (درگذشت 275ق.)، به کوشش سعید اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
  • سنن الترمذی: الترمذی (درگذشت 279ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، 1402ق.
  • سنن الدارقطنی: الدارقطنی (درگذشت 385ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
  • السنن الکبری: البیهقی (درگذشت 458ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • شرح عمدة الفقه: ابن تیمیه (درگذشت 728ق.)، به کوشش العطیشان، ریاض، مکتبة العبیکان، 1413ق.
  • شرح فروع الکافی: محمد‌هادی المازندرانی (درگذشت 1120ق.)، به کوشش محمودی و درایتی، قم، دار الحدیث، 1429ق.
  • شرح مختصر الخلیل: محمد بن عبدالله الخرشی (درگذشت 1101ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • الصحاح: الجوهری (درگذشت 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
  • صحیح البخاری: البخاری (درگذشت 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
  • صحیح مسلم: مسلم (درگذشت 261ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • العروة الوثقی مع تعلیقات الفاضل: سید محمد کاظم الطباطبائی (درگذشت 1337ق.)، به کوشش واثقی و دیگران، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار.
  • غنیة النزوع: ابن زهرة الحلبی (درگذشت 585ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق.
  • فتح الوهاب: زکریا بن محمد الانصاری (درگذشت 936ق.)، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • فقه الصادق7: سید محمد صادق روحانی، قم، دار الکتاب، 1413ق.
  • فقه العبادات علی المذهب المالکی: کوکب عبید، سوریا، مطبعة الانشاء، 1406ق.
  • الفواکه الدوانی: احمد بن غنیم النفراوی (درگذشت 1126ق.)، به کوشش فرحات، الثقافة الدینیه.
  • الکافی فی الفقه: ابوالصلاح الحلبی (درگذشت 447ق.)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین7، 1403ق.
  • الکافی: الکلینی (درگذشت 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • کشاف القناع: منصور البهوتی (درگذشت 1051ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • کشف الغطاء: کاشف الغطاء (درگذشت 1227ق.)، اصفهان، مهدوی.
  • کشف اللثام: الفاضل الهندی (درگذشت 1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق.
  • کفایة الاحکام (کفایة الفقه): محمد باقر السبزواری (درگذشت 1090ق.)، اصفهان، مدرسة صدر مهدوی.
  • لوامع صاحبقرانی: محمد تقی المجلسی (درگذشت 1070ق.)، قم، اسماعیلیان، 1414ق.
  • المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
  • المبسوط: السرخسی (درگذشت 483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (درگذشت 993ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416ق.
  • المجموع شرح المهذب: النووی (درگذشت 676ق.)، دار الفکر.
  • مختصر خلیل: محمد بن یوسف (درگذشت 897ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
  • مختلف الشیعه: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412ق.
  • مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (درگذشت 1009ق.)، قم، آل البیت:، 1410ق.
  • المدونة الکبری: مالک بن انس (درگذشت 179ق.)، مصر، مطبعة السعاده.
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (درگذشت 965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق.
  • مستند الشیعه: احمد النراقی (درگذشت 1245ق.)، قم، آل البیت:، 1415ق.
  • مصباح الهدی: محمد تقی الآملی (درگذشت 1391ق.)، تهران، ناشر: مؤلف، 1380ق.
  • مطالب اولی النهی: مصطفی السیوطی الرحیبانی (درگذشت 1243ق.)، دمشق، المکتب الاسلامی، 1961م.
  • المعتمد فی شرح المناسک: محاضرات الخوئی (درگذشت 1413ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق.
  • معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (درگذشت 395ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق.
  • المغنی: عبدالله بن قدامه (درگذشت 620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
  • مناسک الحج: السید علی السیستانی، قم، شهید، 1413ق.
  • مناسک الحج: جواد التبریزی، قم، دار الصدیقة الشهیده، 1415ق.
  • مناسک حج: امام خمینی (درگذشت 1409ق.) .
  • مناسک حج: سید محمد صادق حسینی روحانی، قم، اسماعیلیان، 1377ش.
  • مناسک حج: فاضل لنکرانی، قم، امیر قلم.
  • مناسک حج: لطف الله صافی، قم، دار القرآن الکریم، 1416ق.
  • مناسک حج: محمد فیاض کابلی، قم، دفتر فیاض کابلی، 1426ق.
  • مناسک زائر: شبیری زنجانی، قم، شهاب الدین، 1427ق.
  • منتهی المطلب: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوی، 1412ق.
  • مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (درگذشت 954ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
  • الموطّا: مالک بن انس (درگذشت 179ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1406ق.
  • المهذب البارع: ابن فهد الحلّی (درگذشت 841ق.)، به کوشش العراقی، قم، النشر الاسلامی، 1407-1413ق.
  • نجاة العباد: النجفی (درگذشت 1266ق.)، به کوشش رضوی و دیگران، 1318ق.