کاربر:Gholampour/صفحه تمرین۱

کعبه
کعبه
نام‌ها
بیت العتیقبیت اللهبیت الحرامبیت المحرمبیت المعمور
ارکان
رکن عراقیرکن شامیرکن حجرالاسودرکن یمانی
اجزا
باب الکعبهباب التوبهپلکان خارجی کعبهناودان کعبهپرده کعبهپرده درون کعبه‌ستون‌های کعبهپلکان داخلی کعبهسقف کعبهبرقعحزامآویزه‌های کعبهشاذروانملتزممستجار
پیشینه
بازسازی کعبهتاریخ بازسازی درِ کعبهمولد علی(ع)
متولیان
ابوخفاد اسدیابوطالبعبدالله بن عبدالعزیتمیم بن مر
مرتبط
طوافحجر الاسودحطیمحجر اسماعیلمقام ابراهیمحجابتبیت الضراحخط آغاز طوافکارگاه پرده‌بافیشستشوی کعبهابرقازلاماستقسام

دحو الارض

مفهوم‌شناسی

دحوالارض واژه‌ای ترکیبی از دو کلمه دَحْو به معنای گستردن[۱] و اَرْض به معنای زمین و هرچیزی که در سمت پایین و در مقابل آسمان، است.[۲] برخی نیز ارض در این ترکیب را به معنای خشکی در مقابل دریا و کوه نه کره زمین ذکر کرده‌اند.[۳]

تاریخ گسترش زمین و اعمال آن

براساس برخی روایات همچون روایت امام رضا(ع)، دحوالارض مصادف با 25 ذی‌قعده است.[۴] غسل و روزه از آداب و اعمال وارد شده در این روز،[۵] مستحب است و ثواب بسیاری دارد.[۶] درباره تاریخ‌گزاری گسترش زمین، برخی گفته‌اند دحوالارض پس از آفرینش آسمان و زمین و شب و روز بوده که در این صورت تاریخ یادشده واقعی است.[۷] در عین حال می‌توان زمان دحوالارض را فرضی دانست با این بیان که اگر زمانی قابل تصور باشد آن روز 25 ذی‌قعده می‌شد.[۸]

در کتاب‌های آسمانی

دحوالارض در کتاب‌های آسمانی نظیر قرآن و تورات، ذکر شده است.

در قرآن

در قرآن به گسترش زمین (دحوالارض) اشاره شده است.[۹] آیات ۲۷-۳۳ سوره نازعات، از گسترش زمین پس از آفرینش آسمان‌ها خبر داده است و در آیه ۳۰ از تعبیر «والارض بعد ذلک دحاها» استفاده شده است.[۱۰] در آیه 6 سوره شمس نیز با سوگند به زمین و گستراننده توانای آن، از بسط زمین با این تعبیر «والارض وما طحاها» یاد شده است که بر اساس نظر گروهی، «طحو» در اصل «دحو» بوده «دال» تبدیل به «طا» شد به معنای گستردن، راندن و در اینجا به معنای گستراندن است.[۱۱]

در تورات

در تورات نیز به دحوالارض اشاره شده است:« خدا گفت: آب‌های زیر آسمان در یک جا جمع شود و خشکی ظاهر گردد و چنین شد و خدا خشکی را زمین نامید و اجتماع آب‌ها را دریا نامید و در زمین نباتات را برویاند». [۱۲]

در روایات

دحوالارض که در روایات به‌طور صریح به کار رفته،[۱۳] اصطلاحی به معنای گستردن زمین از زیر کعبه است.[۱۴] برخی دیگر آن را به معنای گسترش خشکی‌ها دانسته‌اند به این صورت که سطح زمین در اول خلقت پر از آب بود که به تدریج به گودال‌ها و پستی‌ها سرازیر شد تا اینکه خشکی‌ها نمایان شدند.[۱۵]

گسترش یا حرکت وضعی و انتقالی زمین

بر پایه روایات پرشماری، دحوالارض( گسترش زمین) از مکه و زیر خانه کعبه بوده است.[۱۶] به گفته علامه طباطبایی، مضمون این روایات با آیات قرآن و براهین عقلی ناسازگاری ندارد.[۱۷] اما شهرستانی از هیئت‌شناسان معاصر شیعه، ضمن بررسی معنای لغوی دحو و برخی آیات و روایات، مراد از دحوالارض را حرکت وضعی و انتقالی زمین دانسته و برداشت بسط و گسترش را از واژه دحو خطا تلقی کرده است.[۱۸] وی پس از بررسی احادث قدسی نیز به این نتیجه رسیده که خداوند اول سبب و علت حرکت را در محل کعبه از زمین ایجاد کرد، سپس زمین را از زیر کعبه به سمت شرق به حرکت درآورد و در نتیجه گردش وضعی شبانه‌روزی زمین تمام و تکمیل گردید.[۱۹] در روایتی آمده که هنگامی که خداوند زمین را آفرید، آن را از زیر کعبه حرکت داد و پس از آن، بر آب گسترشش داد.[۲۰] در روایتی نیز آمده که مردی شامی از امام علی(ع) پرسید که مکه چرا ام‌القری نامیده شد؟ امام فرمود: برای اینکه خدا زمین را از زیر آن حرکت داد.[۲۱]

در تفاسیر

برخی از مفسران با استدلال به آیه 96 سوره آل عمران که کعبه را نخستین خانه روی زمین برشمرده: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً» بر آن‌اند که بسط و گسترش زمین از زیر کعبه بوده و آیه را اشاره به دحوالارض دانسته‌اند. چنانکه در برخی روایات آمده که خداوند کعبه را 2000 سال پیش از دحوالارض آفریده که به صورت کفی سفید رنگ روی آب قرار داشته و گسترش زمین از آنجا آغاز شده است. از برخی روایات استفاده می‌شود که منظور از «بکه» در آیه موضع کعبه است و محل طواف را هم شامل می‌شود و برخی گفته‌اند به معنای مسجدالحرام و همه حرم می‌باشد. در آیات 92 انعام و 7 شوری از مکه تعبیر به «ام القری» شده است. برخی مفسران در وجه این نامگذاری گفته‌اند در آغاز آب همه زمین را فرا گرفته بود و تنها مکان کعبه روی تپه‌ای خشک بود این خشکی کم کم از اطراف کعبه برآمد تا به اندازه کنونی گسترش یافت. چنانچه در روایتی از پیامبر(ص) علت نامگذاری مکه به ام القری را، دحو زمین از مکه دانسته شده است. بر طبق این شواهد، می‌توان نتیجه گرفت که کعبه اولین مکان روی زمین است و مرکز پیدایش و گسترش کره زمین بوده است. برخی با توجه به کروی بودن زمین، گسترش مادی آن را پس از آفرینش زمین رد کرده‌اند. آنان آیات 31 تا 33 نازعات را تفسیر دحوالارض در آیه 30 «وَالأرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا» دانسته‌اند. در این صورت گسترش زمین به معنای آماده سازی آن برای حیات با بیرون آوردن آب‌های درونی، رویاندن گیاهان و برطرف کردن موانع با استواری کوه‌ها می‌باشد. برخی نیز منظور از گسترش زمین را پهن نمودن قطعات زمین زیر پای مردم دانسته‌اند نه کره زمین.

در ادعیه

در برخی دعاها از خداوند به «داحی» (گستراننده) و از زمین به «مدحو» (گسترده شده) نام‌برده شده است.[۲۲] در نهج البلاغه نیز بیان شده: «وسکنت الارض مدحوه فی لجه تیاره؛ زمین به حالت گسترده در دریایی مواج و روان آرام گرفت»[۲۳] و شروع دعای دحوالارض با این جمله است: «اللهم داحی الکعبه؛ ای خدایی که گستراننده کعبه‌ای».[۲۴]

شبهه تاریخی و زمین‌شناسی درباره دحوالارض

برپایه مباحث وارده درباره دحوالارض، باید خانه کعبه بلندترین نقطه زمین باشد، زیرا کعبه نخستین بخش از زمین بوده که از زیر آب بیرون آمده، درحالی‌که بلندترین نقطه نیست؛ در پاسخ گفته‌اند که دحوالارض میلیون‌ها سال پیش اتفاق افتاده و در این مدت زمین تحولاتی را از سر گذرانده، قله‌ها به قعر دریا و قعر دریاها تبدیل به قله شده‌اند.[۲۵] چنانکه برخی گزارش‌های زمین‌شناسان درباره جزیرة العرب و مکه نشانگر این است که صحراهای خشک کنونی آن روزگار بسیار کهن و سرسبز بوده و باران‌های زیادی در آنجا می‌باریده؛ اما به مرور زمان کاهش رطوبت ابرها باعث خشکی طبیعی محیط شده است.[۲۶] همچنین در پاسخ اینکه لازمه گسترش زمین از زیر کعبه، آفرینش خانه کعبه پیش از دحوالارض است، گفته شده که منظور موضع کعبه است نه خود کعبه.[۲۷]

پانویس

  1. مفردات، ص308؛ لسان العرب، ج14، ص251؛ لغت‌نامه، ج6، ص9210، «دحو».
  2. مفردات، ص73؛ لغت‌نامه، ج2، ص1571، «ارض»؛ فرهنگ فرزان، ص507، «زمین».
  3. نثر طوبی، ج1، ص17، 253؛ دروس هیئت، ج1، ص232.
  4. اقبال الاعمال، ج2، ص24-38؛ روضة الطالبين، ص351.
  5. مشارق الشموس، ج2، ص451؛ مکيال المکارم، ج2، ص35.
  6. الکافي، ج4، ص149؛ المصباح، ص514؛ الحدائق الناظره، ج4، ص235.
  7. منتقي الجمان، ج2، ص539؛ مشارق الشموس، ج2، ص451.
  8. التعليقة علي الرسالة الصوميه، ص133.
  9. جامع البیان، ج30؛ ص29؛ التبیان، ج10، ص260؛ الکشف والبیان، ج10، ص127.
  10. مجمع البیان، ج10, ص660؛ تفسیر السمرقندی، ج3، ص522؛ تفسیر البغوی، ج4، ص444.
  11. التبیان، ج10، ص358؛ التفسیر الکبیر ج31؛ ص192؛ لسان العرب، ج15، ص4، «طحا».
  12. کتاب مقدس، پیدایش، 1: 9-11؛ قاموس کتاب مقدس، ص84.
  13. الکافی، ج4، ص198؛ علل الشرایع، ج2، ص404؛ الامالی، ص715.
  14. مسالک الافهام، ج2، ص77؛ ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص519؛ مدارک الاحکام، ج6، ص265.
  15. نثر طوبی، ج1، ص17؛ نمونه، ج26، ص101؛ ج27، ص43؛ زمین و آسمان، ص51-53.
  16. الدر المنثور، ج8، ص412؛ وسائل الشيعه، ج10، ص449-451؛ بحار الانوار، ج54، ص64؛ الکافي، ج4، ص189؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص241.
  17. الميزان، ج3، ص356.
  18. اسلام و هيئت، ص141-161؛ آسمان و زمين، ص55.
  19. اسلام و هيئت، ص157.
  20. تفسير منسوب به امام عسکري7، ص145؛ بحار الانوار، ج54، ص88.
  21. علل الشرايع، ج2، ص593.
  22. تاج العروس، ج19، ص401، «دحا».
  23. نهج البلاغه، خطبه91.
  24. اقبال الاعمال، ج2، ص28.
  25. نمونه، ج5، ص345.
  26. معالم مکة التاريخية الاثريه، ص328.
  27. جواهر الکلام، ج17، ص102.

منابع