تکبیر گفتن ذکر مخصوص بوده و از کارهای مستحب در مناسک و آداب حج و حرمین است.

واژه تکبیر، در لغت به معنای بزرگ داشتن، بزرگ شمردن و به بزرگی یادکردن خداوند بوده و بیشتر با جمله الله اکبر بیان می‌شود. این جمله تنها یک بار در قرآن ذکر شده است. از ذکر الله اکبر به عنوان شعار مسلمانان یاد می‌شود.

تکبیر پیش از ظهور اسلام نیز شعار یکتا‌پرستان در کارهای مهم بوده است. در روایات نقل شده از پیامبر(ص) و امامان شیعه(ع) و نیز در کتب اهل سنت، فضیلت و ثواب بسیار زیادی برای ذکر الله اکبر آمده است و گفتن و مداومت بر آن در همه حالات، مستحب است. گفتن الله اکبر در آغاز نماز به عنوان تکبیرة الاحرام و در تسبیحات اربعه به عنوان جزیی از آن واجب است.

تکبیر در بسیاری از مناسک حج کاربرد دارد. از جمله می‌توان به تکبیر گفتن در آغاز مراسم حج، هنگام رؤیت کعبه و حجرالاسود و استلام آن، ایام تشریق، هنگام رمی جمرات، قربانی‌کردن و حلق اشاره کرد.

واژه‌شناسی

تکبیر در اصطلاح به معنای جاری کردن جمله «الله اکبر» بر زبان است. به نظر برخی، به جملاتی همچون؛ «اللهُ اَکْبَرُ لا اله الا الله»[۱] و الفاظی مانند «الله الاکبر»، «الله الکبیر» و «الله کبیر» بر پایه نظر شماری از اهل سنت[۲] نیز تکبیر گفته شده است.

تکبیر از ریشه «ک ـ ب ـ ر» به معنای بزرگ شمردن است.[۳]

معنای الله اکبر

بنا بر روایات اهل بیت(ع) مقصود از الله اکبر آن است که خداوند بزرگ‌تر از آن است که وصف شود.[۴] دیگر معانی آن عبارت است از: خدا بزرگ است، خدا بزرگ‌تر از هر چیز است، خدا بزرگ‌تر از آن است که کُنه و ذات آن شناخته شود.[۵]

تکبیر در قرآن

آیات گوناگون در قرآن کریم به تکبیر فرمان داده‌اند؛ از جمله آیه 111 سوره اسراء: وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً نیز در آیه 185 سوره بقره لِتُکَبِّرُوا اللهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ بزرگداشت خداوند به سبب هدایت مؤمنان، از حکمت‌های وجوب روزه به شمار رفته است؛ زیرا معنویت برآمده از روزه برای روزه‌دار، او را به درک بیشتر کبریا و عظمت خداوند توفیق می‌بخشد.[۶]

برخی مقصود از این آیه را تکبیر گفتن پس از نمازها پس از شامگاه عید فطر یا در ضمن نماز عید فطر دانسته‌اند.[۷] در آیه 37 سوره حج: کَذلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَ بَشّـِرِ الْمُحْسِنِینَ تکبیر از حکمت‌های قربانی کردن شمرده شده است.

شماری از مفسران، مقصود از این تکبیر را یاد کردن خداوند به عظمت[۸] یا شناخت بزرگی خداوند[۹] دانسته‌اند و شماری نیز مقصود از آن را تکبیر گفتن با عباراتی ویژه در ایام تشریق (یازدهم تا سیزدهم ذی‌حجه)[۱۰] یا هنگام ذبح قربانی[۱۱] دانسته‌اند.

پیشینه

تکبیر در منابع و متون اسلامی، دارای ارزشِ والا و پیشینه طولانی معرفی شده است. به روایتی، هنگام بنای کعبه، آن گاه که حضرت آدم(ع) از کنار کوه صفا به رکن حجر نگریست، تکبیر گفت[۱۲] و در مناسکی که خداوند از طریق جبرئیل به او آموخت تا توبه وی را بپذیرد، در پی عبور از عرفات بر بالای هر یک از کوه‌های هفت‌گانه به دستور جبرئیل چهار تکبیر گفت و پس از انجام قربانی و حلق در منا در راه بازگشت به سوی مکه، هنگام ظاهر شدن شیطان در محل جمرات سه‌گانه، جبرئیل هر بار به او فرمان داد تا هفت سنگریزه به سوی شیطان پرتاب کند و با هر پرتاب تکبیر بگوید.[۱۳]

نیز بر پایه روایات، هبةالله جانشین حضرت آدم در نماز بر جنازه او 30 تکبیر گفت.[۱۴] در عهدین نیز به بزرگ‌تر بودن یهُوَه از همه خدایان دیگر،[۱۵] بزرگ‌تر بودن خدا از انسان[۱۶] و از هر که در جهان است[۱۷] و نیز بزرگ بودن خدا[۱۸] اشاره شده و به بزرگ شمردن کارهای وی سفارش گشته است.[۱۹]

پیش از اسلام، تکبیر شعار یکتاپرستان در امور مهم بود؛ چنان‌که به روایتی، هنگامی که عبدالمطلب توانست با حفر دیگر بار چاه زمزم، به آب و هدایای کعبه که در آن دفن شده بود، دست یابد، از خوشحالی تکبیر گفت و برخی قریشیان نیز با او همراهی کردند.[۲۰]

تکبیر در سیره پیامبر

در سیره پیامبر اسلام(ص) نیز این واقعیت بسیار دیده می‌شود. در نبرد‌های گوناگون، از جمله بدر (2ق.)،[۲۱] احد (3ق.)،[۲۲] بنی‌نضیر (4ق.)[۲۳] و خندق (5ق.) ایشان تکبیر گفت و مسلمانان نیز همراهی کردند.[۲۴] نیز ایشان با شنیدن تکبیر امام علی(ع) هنگام کشته شدن عمرو بن عبدود، تکبیر گفت.[۲۵]

همچنین از تکبیر پیامبر(ص) هنگام استجابت دعای ایشان برای نزول باران در غزوه تبوک (9ق.)[۲۶] و نیز شب عروسی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) که به سنت شدن تکبیرگویی در شب ازدواج انجامید،[۲۷] گزارش‌هایی در دست است.

تکبیر بعد از دوران پیامبر

در دوره‌های بعد نیز مسلمانان هنگام دریافت گزارش پیروزی یا شادی، تکبیر می‌گفتند. بدین سان، این کار را «تکبیر فتح» نامیدند.[۲۸] به سال 241ق. اسحق بن سلمه، سرپرست گروه اعزامی از سوی متوکل خلیفه عباسی برای بررسی گزارش خرابی دیوار کعبه، دیوار‌های آن را سالم یافت و پس از استفسار از حاجبان کعبه در باره جواز تکبیر گفتن درون کعبه، به نشانه سپاس برای سالم بودن کعبه تکبیر گفت و حاضران در مسجد نیز با او هم‌صدا شدند.[۲۹] نیز تکبیر و تهلیل مسلمانان در نبردها، از جمله هنگام فتح بیت‌المقدس به سال 492ق. در جنگ‌های صلیبی گزارش شده است.[۳۰]

در روزگار فاطمیان (حک: 297-567ق.) در ماه رمضان برای بیدارکردن مردم در سحرگاه و مراسم مناجات‌خوانی، تکبیر می‌گفتند.[۳۱]

فضیلت تکبیر در روایات

احادیث متعدد از فضیلت و اهمیت تکبیرگویی نقل شده است. پیامبر(ص) 100 بار تکبیر گفتن را بهتر از آزاد کردن 100 برده دانسته است.[۳۲] در روایات امامان شیعه(ع)، تکبیر ذکری با پاداش بسیار زیاد،[۳۳] برترین ذکر[۳۴] و از ارکان چهار‌گانه اسلام[۳۵] خوانده شده است.

از جمله آداب سفر، بر پایه احادیث، تکبیر گفتن است.[۳۶] نیز تکبیر گفتن در اوقات گوناگون، از جمله پیش از طلوع آفتاب،[۳۷] هنگام زوال شمس،[۳۸] پیش از غروب آفتاب،[۳۹] پیش از خواب،[۴۰] هنگام رؤیت هلال رمضان،[۴۱] پس از ورود به کوفه[۴۲] و مسجد آن،[۴۳] هنگام دیدن جنازه،[۴۴] موقع خاک‌سپاری،[۴۵] و هنگام بالا رفتن از تپه‌ها و عبور از پل‌ها[۴۶] سفارش شده است.

همچنین در ادعیه گوناگون، مانند دعای روزهای هفته،[۴۷] دعای عشرات،[۴۸] ادعیه ماه رمضان[۴۹] و شب‌های قدر[۵۰] و دعاهای روز عرفه[۵۱] تکبیر به چشم می‌خورد.

تکبیر هنگام زیارت اولیاءالله

در زیارت پیامبر(ص)، امامان(ع) و برخی اولیاء نیز تکبیر گفتن سفارش شده است؛ از جمله زیارت امیر مؤمنان علی(ع)،[۵۲] زیارت امام حسین(ع)،[۵۳] زیارت سرداب مقدس[۵۴] و زیارت حضرت معصومه.[۵۵] نیز در زیارت جامعه کبیره، پس از ورود به حرم و دیدن قبر و پیش از خواندن زیارت، 100 بار تکبیر در سه مرحله جدا‌گانه با فاصله سفارش شده است.[۵۶]

در حدیثی، تکبیر گفتن پیش روی امام(ع) همراه با ذکر «لا اِلَهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ» مایه دستیابی به رضوان خداوند دانسته شده است.[۵۷] از این رو، شماری از فقیهان امامی تکبیرگویی را هنگام دیدن قبر مطهر معصومان(ع) پیش از آغاز زیارت، از آداب آن شمرده‌اند.[۵۸]

حکمت این همه تاکید بر تکبیر و ذکر خداوند در زیارت معصومان(ع) را اموری از این قبیل دانسته‌اند: غافل نشدن از بزرگی خداوند و توجه به عظمت او که چنین چهره‌های برجسته‌ای آفریده است؛ توجه دادن به رسالت اصلی معصومان برای دعوت انسان‌ها به یکتاپرستی و پرهیز از غلوّ و افراط در باره آن‌ها تا مردم آنان را بندگان مخلص خداوند بدانند و کرامات آن‌ها و برکات قبرهای ایشان را از سوی خداوندگار بشمارند و از تعابیر این زیارات دچار غلوّ نشوند.[۵۹]

برخی دانشوران امامی بر حضور قلب هنگام تکبیرگویی و توجه به معنای آن تاکید کرده و با تذکر به آگاهی خداوند از اسرار درونی انسان، آثار بزرگداشت خداوند در ظاهر و باطن انسان و مطابقت رفتار و گفتار او در بزرگداشت خداوند را از آداب تکبیر دانسته‌اند.[۶۰]

تکبیر در نماز

تکبیر در مهم‌ترین عبادت مسلمانان یعنی نماز، جایگاهی ویژه دارد. همه مذاهب اسلامی تکبیر را از اجزای اذان و اقامه می‌دانند که دو بند از آن‌ها را تشکیل می‌دهد.[۶۱] امامیان شش تکبیر را در اذان و چهار تکبیر را در اقامه واجب شمرده‌اند.[۶۲] در باره تعداد آن در بندهای اذان و اقامه، میان فقیهان اهل سنت اختلاف دیده می‌شود.[۶۳]

در باور مشهور فقهی، تکبیرة الاحرام از ارکان نماز به شمار می‌رود؛ یعنی ذکر نشدن سهوی یا عمدی آن، مایه بطلان نماز است.[۶۴] نیز تکبیر از ذکرهای تسبیحات چهار‌گانه در رکعت‌های سوم و چهارم نماز است.[۶۵]

در باور فقیهان امامی، تکبیرگویی پیش و پس از تکبیرة الاحرام،[۶۶] پیش از هر سجده و رکوع و پس از هر سجده،[۶۷] پیش از قنوت،[۶۸] در تعقیبات نماز[۶۹] از جمله سه تکبیر پس از سلام[۷۰] و نیز 34 تکبیر در تسبیحات حضرت زهرا3[۷۱] مستحب به شمار می‌رود.

نیز در برخی احادیث، مجموع تکبیرهای نمازهای پنج‌گانه در شبانه‌روز 95 تکبیر دانسته شده[۷۲] که از این میان، پنج تکبیر مربوط به تکبیرة الاحرام، پنج تکبیر مربوط به قنوت، و 85 تکبیر مربوط به رکوع و سجده است. بدین سان، در هر رکعت پنج تکبیر گفته می‌شود: 1. پیش از رکوع. 2. پیش از سجده اول. 3. پس از سجده اول. 4. پیش از سجده دوم. 5. پس از سجده دوم.

بر این اساس، نماز صبح دارای 12 تکبیر، هریک از نمازهای ظهر و عصر و عشا شامل 22 تکبیر، و نماز مغرب حاوی 17 تکبیر است.[۷۳] در نماز آیات نیز پس از هر رکوع، جز رکوع پنجم و دهم، تکبیرگویی استحباب دارد.[۷۴]

در برخی نمازهای مستحب هم گفتن تکبیر سفارش شده است؛ از جمله در نماز حضرت علی(ع)،[۷۵] نماز امام صادق(ع)،[۷۶] نماز جعفر طیار،[۷۷] پس از نافله‌های رجب و شعبان و رمضان،[۷۸] و پس از نماز باران.[۷۹]

تکبیر در حج و عمره

در حدیثی، تکبیرگویی حج‌گزار و عمره‌گزار، مایه اوج‌یابی شرف و بزرگی او خوانده شده است.[۸۰] به روایت سعید بن جبیر، از آن جا که امیر مؤمنان علی(ع) در روز عرفه تکبیر می‌گفت، معاویه برای مخالفت با او، این تکبیر را ترک کرد.[۸۱] بر پایه گزارشی دیگر، تکبیرگویی مردم در ایام حج در بازارهای مکه تا هنگامی که حجاج بن یوسف ثقفی (حک: 73-75ق.) به حکومت مکه رسید، رایج بوده است.

بر پایه این گزارش، حجاج این کار را ممنوع کرد؛ اما پس از او این سنت دیگر بار تداوم یافت.[۸۲] خالد بن عبدالله قسری، حاکم اموی مکه (حک: 87-96ق.) برای شمارش تعداد طواف‌ها و نیز ایجاد آمادگی برای خواندن نماز تراویح در ماه‌های رمضان، شماری از خدمتکاران کعبه را موظف کرده بود که در هر شوط طواف، در پیرامون کعبه تکبیر گویند.[۸۳]

تکبیر در برخی از مناسک حج

در منابع حدیثی و فقهی، ذکر «الله اکبر» در بسیاری از مناسک حج و عمره و پاره‌ای اعمال دیگر مستحب به شمار رفته است؛ از جمله:

آغاز سفر حج

شماری از منابع، تکبیرگویی را هنگام سوار شدن بر مرکب برای آغاز سفر حج مستحب دانسته‌اند.[۸۴]

بر پایه احادیث، مقصود از «ایام معلومات» که در آیه 28 سوره حج ذکر خداوند در آن‌ها سفارش شده، 10 روز اول ماه ذی‌حجه است.[۸۵] پیامبر(ص) این روزها را محبوب‌ترین ایام نزد خداوند خوانده و به تکبیر و تهلیل و یادکرد خدا در آن‌ها سفارش فرموده است.[۸۶] شماری از فقیهان امامی، استحباب تکبیر پیش از عید قربان را نفی کرده‌ و حتی در این زمینه ادعای اجماع نموده‌اند.[۸۷]

بر پایه گزارش‌هایی، تکبیرگویی در دهه اول ذی‌حجه در بازار‌های مکه، به عمر و عبدالله بن عمر منسوب است. آورده‌اند که مردم از آن دو پیروی ‌کردند.[۸۸] از این رو، شماری از فقیهان اهل سنت به استحباب تکبیر در این ایام فتوا داده‌اند و آن را «تکبیر مطلق» خوانده‌اند و تکبیر پس از نماز‌های واجب را در ایام تشریق «تکبیر مقید» نامیده‌اند.[۸۹]

هنگام رؤیت کعبه و حجرالاسود و استلام آن

شماری از فقیهان اهل سنت به پشتوانه روایاتی،[۹۰] تکبیرگویی هنگام دیدن کعبه را مستحب دانسته‌اند.[۹۱]

پیامبر(ص) در فتح مکه، هنگام استلام حجرالاسود تکبیر گفت و مسلمانان با ایشان همراهی کردند.[۹۲] امام صادق(ع) سفارش فرموده که حج‌گزار هنگام ورود به مسجدالحرام، روبه‌روی حجرالاسود قرار گیرد و این ذکر را به زبان آورد: «اللهُ اَکْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَ اَکْبَرُ مِمَّنْ اَخْشَی وَ اَحْذَر»؛ «خداوند از آفریدگانش بزرگ‌تر است و نیز بزرگ‌تر است از هر که از او می‌ترسم و بیم دارم.»[۹۳] در حدیثی دیگر، ایشان به تکبیرگویی و درود فرستادن بر پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان هنگام روبه‌رو شدن با حجرالاسود سفارش کرده است.[۹۴] نیز امام صادق هرگاه نزد حجرالاسود می‌آمد، می‌فرمود: «اللهُ اَکْبَرُ السَّلَامُ عَلَی رسولِ الله.»[۹۵]

بر پایه حدیثی، امام باقر(ع) هنگام استلام حجر دعایی دیگر حاوی تکبیر را سفارش فرموده[۹۶] که فقیهان امامی بر پایه آن، این ذکر را مستحب شمرده‌اند.[۹۷] در منابع اهل سنت نیز ذکر «بِسْمِ اللهِ وَ اللهُ اَکْبَرُ» هنگام استلام حجر از ابن‌عمر به نقل از پیامبر(ص) سفارش شده است[۹۸] و شماری از فقیهان بر پایه آن فتوا داده‌اند.[۹۹]

به روایتی دیگر، پیامبر(ص) به عمر بن خطاب که در ازدحام جمعیت، با دشواری به سوی حجرالاسود راه می‌گشود، سفارش فرمود که دیگران را آزار ندهد، بلکه روبه‌روی حجر بایستد و ذکر «لا اله الا الله و الله اکبر» را بگوید.[۱۰۰] اهل سنت به پشتوانه این حدیث و روایات مشابه[۱۰۱] هنگام استلام حجرالاسود و در صورت ممکن نبودن استلام، همانند فقیهان امامی،[۱۰۲] به جای استلام، تکبیر گفتن را مستحب شمرده‌اند.[۱۰۳]

تکبیر در ایام تشریق

در باور مشهور فقیهان امامی،[۱۰۴] تکبیرگویی در ایام تشریق در منا برای حج‌گزاران، پس از نماز ظهر روز عید قربان تا نماز صبح روز سیزدهم ذی‌حجه (15 نماز) و در دیگر مکان‌ها، جز منا، پس از نماز ظهر روز عید قربان تا نماز صبح روز دوازدهم (10 نماز) مستحب است. پشتوانه آنان، آیات قرآن (سوره بقره،آیه 203) است که به ذکر خدا در «ایام معدودات» فرمان داده و نیز آیه 37 سوره حج که تکبیر را حکمت مناسک حج شمرده است. پشتوانه دیگر آنان، احادیث[۱۰۵] است.[۱۰۶]

از فقیهان شیعه، تنها سید مرتضی[۱۰۷] و ابن‌حمزه طوسی[۱۰۸] به پشتوانه احادیثی[۱۰۹] این تکبیرها را برای حاجیان واجب دانسته‌اند. ذکر این تکبیر بر پایه برخی روایات شیعه[۱۱۰] چنین است: «اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ «لا اله الا الله» وَ اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ وَ لِلهِ الْحَمْدُ اللهُ اَکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا اللهُ اَکْبَرُ عَلَی مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِیمَةِ الْاَنْعَام.»[۱۱۱]

در برخی روایات، عبارت «وَ الْحَمْدُ لِلهِ عَلَی مَا اَبْلَانَا» یا «و الحمدُ لله علی ما اولانا» به ذکر پیشین افزوده شده است.[۱۱۲]

بر پایه حدیثی از امام صادق(ع) گفتن این تکبیرها، پیروی از فرمان خداوند در آیات 198 و 200 سوره بقره است که پس از گزاردن مناسک در عرفات و منا به ذکر خدا به جای فخرفروشی به نیاکان که در میان مشرکان رایج بوده، فرمان داده است.[۱۱۳] شماری از فقیهان امامی، تکبیر را برای حاضران در منا واجب و برای دیگران مستحب شمرده‌اند.[۱۱۴] شافعیان[۱۱۵] و مالکیان[۱۱۶] و حنبلیان[۱۱۷] به پشتوانه آیاتی، از جمله آیه 37 سوره حج و روایات،[۱۱۸] تکبیرگویی را در ایام تشریق مستحب دانسته‌اند؛ ولی در باور مشهور حنفیان، به پشتوانه آیه 203 سوره بقره: وَاذْکُرُوا اللهَ فِی اَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ و روایات حاکی از سنت نبوی(ص)[۱۱۹] این تکبیر واجب است.

در باور فقیهان اهل سنت، هنگام گفتن تکبیر پس از نماز ظهر روز عید قربان تا نماز صبح واپسین روز ایام تشریق است.[۱۲۰] البته برخی از آنان آغاز این تکبیرها را پس از نماز صبح روز عرفه دانسته‌اند[۱۲۱] و شماری از حنبلیان بر آغاز آن از روز عرفه، ادعای اجماع کرده‌اند.[۱۲۲]

در باره هنگام پایان این تکبیرها، در فقه اهل سنت، سه دیدگاه یافت می‌شود: پس از نماز صبح روز آخر ایام تشریق، پس از نماز ظهر، و پس از نماز عصر این روز.[۱۲۳] عبارت این تکبیر در باور شافعیان و مالکیان چنین است: «الله اکبر الله اکبر الله اکبر «لا اله الا الله» و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد.»[۱۲۴] در باور حنفیان و حنبلیان، جمله «الله اکبر» در آغاز تکبیر، به جای سه بار، دو بار تکرار می‌شود.[۱۲۵]

تکبیر در رمی جمرات

فقیهان امامی گفتن تکبیر را هنگام پرتاب هر سنگ در رمی جمرات، به پشتوانه احادیث[۱۲۶] مستحب دانسته‌اند.[۱۲۷] حنفیان تکبیر را در ضمن عباراتی چون: «بسم الله و الله اکبر»، «بسم الله و الله اکبر رغماً للشیطان و حزبه»، «بسم الله و الله اکبر اللهم اجعله حجا مبرورا و ذنبا مغفورا و سعیا مشکورا» مستحب شمرده‌اند؛ هر چند در باور آنان، گفتن تسبیح و ذکرهای دیگر هم به جای آن کافی است.[۱۲۸]

مالکیان تنها تکبیرگویی را ماثور شمرده‌اند و آن را هنگام رَمی، مستحب می‌دانند.[۱۲۹] نظر شافعیان[۱۳۰] و حنبلیان[۱۳۱] نیز همین است. اذکاری چون «لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد» از شافعی گزارش شده است.[۱۳۲]

پشتوانه فقیهان اهل سنت، سیره پیامبر(ص) در تکبیرگویی با هر پرتاب است که روایات متعدد از عایشه،[۱۳۳] ابن‌عمر[۱۳۴] جابر بن عبدالله و ابن‌عباس[۱۳۵] از آن حکایت دارد.

تکبیر هنگام قربانی کردن و حلق

بر پایه احادیثی از امام صادق(ع)، دعایی مشتمل بر تکبیر هنگام ذبح یا قربانی کردن، سفارش شده است[۱۳۶] و فقیهان شیعه بر پایه آن به استحباب این ذکر فتوا داده‌اند.[۱۳۷] برخی از اهل سنت نیز به استحباب تکبیرگویی هنگام قربانی کردن باور دارند و به آیه 37 حج استناد کرده‌اند.[۱۳۸]

شماری از فقیهان شافعی پس از حلق در روز عید قربان، تکبیرگویی را مستحب دانسته‌اند.[۱۳۹]

تکبیر در عید قربان

در باور فقیهان امامی و اهل سنت، تکبیرهای متعدد در نماز عید قربان مستحب است. روایات شیعه این تکبیرها را پیش از قنوت‌ها در رکعت اول، پنج تکبیر و در رکعت دوم، چهار تکبیر دانسته‌اند که با احتساب تکبیرة الاحرام و تکبیرهای پیش از رکوع، 12 تکبیر می‌شود.[۱۴۰] فقیهان امامی بر پایه این روایات فتوا داده‌اند.[۱۴۱]

شماری از روایات در منابع اهل سنت، تعداد تکبیرهای نماز عید را هفت بار در رکعت اول و پنج بار در رکعت دوم، پیش از قرائت حمد، دانسته‌اند.[۱۴۲] به گزارش از ابن‌‌عباس، پیامبر(ص) در رکعت اول پنج بار و در رکعت دوم چهار (یا پنج) بار تکبیر می‌گفت و خلفای عباسی بر پایه این روایت رفتار می‌کردند.[۱۴۳] نیز فقیهان اهل سنت در باره تعداد و محل این تکبیرها تفاوت دیدگاه دارند.[۱۴۴]

بر پایه شماری از منابع شیعی، هنگام ورود به مسجدالنبی برای زیارت پیامبر(ص) مستحب است کنار ذکرهای دیگر 100 بار تکبیر گفته شود.[۱۴۵] نیز گفتن تکبیر هنگام زیارت حضرت فاطمه(س) و دیگر معصومان، از جمله امامان بقیع مستحب به شمار رفته است.[۱۴۶]

موارد دیگر

بر پایه روایتی از اهل سنت، پیامبر(ص) هنگام طواف، ابوبکر را در حال خواندن شعر یافت و تکبیر گفت و او را نیز به تکبیرگویی تشویق کرد.[۱۴۷]

فقیهان امامی سه بار تکبیرگویی را هنگام بیرون آمدن از کعبه، به پشتوانه حدیثی حاکی از سه بار تکبیرگویی امام صادق(ع)[۱۴۸] مستحب دانسته‌اند.[۱۴۹]

بر پایه حدیثی از امام صادق(ع) مستحب است که انسان پس از پایان یافتن طواف، بر بالای کوه صفا رود و به حجرالاسود روی کند و پس از حمد و ثنای خداوند و یاد کردن از نعمت‌های او، با ترتیب و آداب مشخص بیش از 100 بار تکبیر گوید و این کار را تا حد ممکن تکرار کند و مدتی در مکان صفا درنگ نماید و تکبیر گوید.[۱۵۰] بر پایه روایات اهل سنت، توقف و تکبیرگویی بر صفا پس از طواف، سنت پیامبر(ص) در حجة الوداع بوده است.[۱۵۱] فقیهان امامی[۱۵۲] و اهل سنت[۱۵۳] به پشتوانه روایات یاد شده، به استحباب تکبیرگویی پیش از آغاز سعی باور دارند.

از جمله ذکرهای مستحب در آغاز و نیز هنگام سعی میان صفا و مروه، تکبیر است.[۱۵۴] در باور برخی از اهل سنت، مستحب است سعی کننده هنگام استقرار بر صفا و مروه در میان سعی، تکبیر بگوید.[۱۵۵]

در منابع اهل سنت، تکبیرگویی در مسیر حرکت به سوی عرفات، از پیامبر(ص) نقل شده و مستحب به شمار رفته است.[۱۵۶]

بر پایه روایتی، امام صادق(ص) 100 بار تکبیر را همراه با ذکرهای دیگر هنگام وقوف در عرفات سفارش فرموده است.[۱۵۷] فقیهان امامی[۱۵۸] و اهل سنت[۱۵۹] نیز تکبیرگویی را هنگام وقوف مستحب شمرده‌اند.

فقیهان امامی[۱۶۰] و اهل سنت[۱۶۱] به پشتوانه آیه 198 سوره بقره که به ذکر خدا در مشعر الحرام فرمان داده: فَاذْکُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ و نیز روایتی از پیامبر9[۱۶۲] ذکر خدا از جمله تکبیر را هنگام وقوف در مشعر الحرام در شب عید قربان مستحب دانسته‌اند.

[۱۶۳] مستحب است حاجیان هنگام عبور از مازمین، اگر دچار ازدحام جمعیت شوند، تکبیر گویند؛ زیرا بر پایه احادیث، این کار، شیاطینی را که بر حاجیان راه تنگ می‌کنند، دور می‌سازد و فرشتگان را به یاری آنان می‌فرستد.[۱۶۴]

پانویس

  1. مسائل علی بن جعفر، ص141-142؛ الکافی، کلینی، ج4، ص516.
  2. المبسوط، سرخسی، ج1، ص35-36؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص123-124.
  3. العین، ج5، ص361؛ المحیط فی اللغه، ج6، ص257؛ الصحاح، ج2، ص802، «کبر.
  4. المحاسن، ج1، ص241؛ الکافی، کلینی، ج1، ص117؛ معانی الاخبار، ص11.
  5. تهذیب اللغه، ج10، ص122؛ لسان العرب، ج5، ص127؛ تاج العروس، ج7، ص430، «کبر».
  6. بیان السعاده، ج1، ص173؛ المیزان، ج2، ص24؛ من وحی القرآن، ج4، ص30.
  7. مجمع البیان، ج2، ص499؛ زاد المسیر، ج1، ص144؛ مواهب علیه، ص57.
  8. التفسیر الکبیر، ج23، ص227؛ تفسیر شاهی، ج1، ص381؛ المیزان، ج14، ص376.
  9. مجمع البیان، ج7، ص138؛ نک: المیزان، ج14، ص376.
  10. تفسیر قمی، ج2، ص84؛ نک: مجمع البیان، ج7، ص138.
  11. احکام القرآن، ج3، ص1295؛ نک: التبیان، ج7، ص320؛ کشف الاسرار، ج6، ص369.
  12. الکافی، کلینی، ج4، ص186؛ علل الشرائع، ج2، ص431.
  13. الکافی، کلینی، ج4، ص191؛ علل الشرائع، ج2، ص401.
  14. الکافی، کلینی، ج8، ص114؛ الوافی، ج2، ص284.
  15. کتاب مقدس، خروج 18: 11.
  16. کتاب مقدس، ایوب 33: 12.
  17. کتاب مقدس، رساله اول یوحنا 4: 4.
  18. کتاب مقدس، ایوب 36: 22، 26.
  19. کتاب مقدس، ایوب، 36: 24.
  20. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص44؛ الکافی، کلینی، ج4، ص219-220؛ الوافی، ج12، ص74.
  21. المغازی، ج1، ص92؛ دلائل النبوه، ج3، ص95؛ امتاع الاسماع، ج12، ص166.
  22. تاریخ طبری، ج2، ص509؛ الکامل، ج2، ص152.
  23. الطبقات، ج2، ص44؛ تاریخ طبری، ج2، ص553؛ المنتظم، ج3، ص204.
  24. الطبقات، ج4، ص62؛ تاریخ طبری، ج2، ص569؛ الخصال، ج1، ص162؛ البدایة و النهایه، ج4، ص100.
  25. شرح نهج البلاغه، ج13، ص284؛ ارشاد القلوب، ج2، ص243.
  26. المغازی، ج2، ص1009؛ البدایة و النهایه، ج5، ص89؛ امتاع الاسماع، ج2، ص56.
  27. الامالی، ص258؛ دلائل الامامه، ص101؛ مکارم الاخلاق، ص208.
  28. الطبقات، ج4، ص62؛ تاریخ طبری، ج2، ص569؛ البدایة و النهایه، ج4، ص100.
  29. اخبار مکه، ج1، ص302.
  30. الکامل، ج11، ص551، 534؛ النجوم الزاهره، ج6، ص37.
  31. المواعظ و الاعتبار، ج2، ص438؛ النجوم الزاهره، ج4، ص223.
  32. ثواب الاعمال، ص10؛ هدایة الامه، ج3، ص139.
  33. الکافی، کلینی، ج2، ص506؛ الوافی، ج9، ص1455.
  34. الکافی، کلینی، ج2، ص506؛ ثواب الاعمال، ص4.
  35. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص191؛ علل الشرائع، ج2، ص398؛ بحار الانوار، ج55، ص5.
  36. المزار، مفید، ص65؛ الدعوات، ص295؛ بحار الانوار، ج73، ص277.
  37. الکافی، کلینی، ج2، ص526.
  38. مصباح المتهجد، ص31-32؛ جمال الاسبوع، ص254؛ .
  39. فلاح السائل، ص221-222.
  40. الدعوات، ص84.
  41. الاقبال، ج1، ص67.
  42. المزار، مشهدی، ص155.
  43. المزار، مشهدی، ص162، 164.
  44. الدعوات، ص259.
  45. الدعوات، ص268.
  46. المزار، مفید، ص66؛ المزار، مشهدی، ص51.
  47. مصباح المتهجد، ص449، 460، 464، 478.
  48. مصباح المتهجد، ص84.
  49. الاقبال، ج1، ص134.
  50. الاقبال، ج1، ص337.
  51. الاقبال، ج2، ص70.
  52. المزار، مفید، ص76؛ مصباح المتهجد، ص740؛ المزار، مشهدی، ص181، 252، 302.
  53. الکافی، کلینی، ج4، ص576؛ کامل الزیارات، ص255؛ المزار، مشهدی، ص421، 430، 462.
  54. المزار، مشهدی، ص657.
  55. بحار الانوار، ج99، ص266.
  56. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص609؛ التهذیب، ج6، ص95-96؛ المزار، مشهدی، ص524.
  57. بصائر الدرجات، ص332.
  58. مناسک حج و عمره، ص280.
  59. لوامع صاحبقرانی، ج8، ص666-667؛ ره‌توشه حج، ج1، ص231-233؛ فرهنگ زیارت، ص344.
  60. الاقبال، ج2، ص71.
  61. الخلاف، ج1، ص278-279؛ بدایة المجتهد ج1، ص88.
  62. المهذب، ج1، ص88؛ السرائر، ج1، ص213؛ جواهر الکلام، ج9، ص81-82.
  63. الخلاف، ج1، ص278-279؛ الکافی، ابن‌‌عبدالبر، ج1، ص197؛ بدایة المجتهد، ج1، ص91.
  64. المبسوط، سرخسی، ج1، ص11؛ بدائع الصنائع، ج1، ص114؛ منتهی المطلب ج5، ص25؛ الاقناع، ج1، ص120.
  65. تحریر الاحکام، ج1، ص342؛ مدارک الاحکام، ج3، ص379؛ جواهر الکلام، ج10، ص26.
  66. ریاض المسائل، ج3، ص259؛ الحدائق، ج8، ص54-55؛ جواهر الکلام، ج10، ص345.
  67. الاشراف، ص23؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص111؛ مستند الشیعه، ج5، ص217.
  68. المبسوط، طوسی، ج1، ص111؛ الحدائق، ج8، ص384؛ کشف الغطاء، ص245.
  69. السرائر، ج1، ص232-233؛ نهایة الاحکام، ج1، ص510؛ الدروس، ج1، ص184.
  70. فلاح السائل، ص163؛ تحریر الاحکام، ج1، ص263؛ الروضة البهیه، ج1، ص634.
  71. المقنعه، ص109-110؛ الدروس، ج1، ص184؛ المصباح، ص18.
  72. الکافی، کلینی، ج3، ص310؛ التهذیب، ج2، ص87.
  73. المبسوط، طوسی، ج1، ص111؛ نزهة الناظر، ص32-33.
  74. روض الجنان، ص305؛ الدروس، ج1، ص196؛ الحدائق، ج10، ص338.
  75. مصباح المتهجد، ص298-299؛ جمال الاسبوع، ص170.
  76. الدعوات، ص88.
  77. مصباح المتهجد، ص304؛ مسالک الافهام، شهید، ج1، ص279-280؛ الدروس، ج1، ص198.
  78. مصباح المتهجد، ص548، 575، 806، 813، 831؛ المزار، مشهدی، ص194، 196، 199، 405.
  79. الدروس، ج1، ص196.
  80. اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص421.
  81. اخبار مکه، فاکهی، ج5، ص6.
  82. اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص373.
  83. اخبارمکه، فاکهی، ج2، ص101؛ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص65-66؛ تاریخ مکة المشرفه، ج1، ص150.
  84. مصباح المتهجد، ص675؛ البلد الامین، ص269.
  85. قرب الاسناد، ص174؛ مصباح المتهجد، ص671؛ الجامع للشرائع، ص219.
  86. المصنف، ابن‌‌ابی‌شیبه، ج4، ص332؛ شعب الایمان، ج3، ص353.
  87. المبسوط، طوسی، ج1، ص380؛ تذکرة الفقهاء، ج4، ص153؛ الدروس، ج1، ص462.
  88. اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص373؛ ج4، ص227.
  89. الکافی، ابن‌‌قدامه، ج1، ص343؛ الشرح الکبیر، ج2، ص252؛ اعانة الطالبین، ج1، ص303؛ منار السبیل، ج1، ص153.
  90. السنن الکبری، ج5، ص73.
  91. المبسوط، سرخسی، ج4، ص9.
  92. امتاع الاسماع، ج1، ص390.
  93. الکافی، کلینی، ج4، ص403؛ وسائل الشیعه، ج13، ص315.
  94. الکافی، کلینی، ج4، ص407.
  95. الکافی، کلینی، ج4، ص407.
  96. الکافی، کلینی، ج4، ص404؛ وسائل الشیعه، ج13، ص315.
  97. الحدائق، ج16، ص119؛ مستند الشیعه، ج12، ص64؛ جواهر الکلام، ج19، ص340-341.
  98. مسند احمد، ج2، ص14.
  99. تبیین الحقائق، ج2، ص16.
  100. المصنف، صنعانی، ج5، ص32؛ مسند احمد، ج1، ص28؛ السنن الکبری، ج5، ص80.
  101. صحیح البخاری، ج2، ص163-164؛ عمدة القاری، ج9، ص257.
  102. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ السرائر، ج1، ص603؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص352.
  103. المدونة الکبری، ج1، ص296، 364؛ المغنی، ج3، ص384؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص548.
  104. الهدایه، صدوق، ص209-210؛ السرائر، ج1، ص319؛ جواهر الکلام، ج20، ص34-35.
  105. الکافی، ج4، ص517.
  106. نهایة الاحکام، ج2، ص66؛ ذکری، ج4، ص178.
  107. جمل العلم، ص75؛ الانتصار، ص172.
  108. الوسیله، ص189-190.
  109. الاستبصار، ج2، ص299؛ التهذیب، ج5، ص270.
  110. الکافی، کلینی، ج4، ص517.
  111. تحریر الاحکام، ج2، ص12؛ جواهر الکلام، ج20، ص36؛ مهذب الاحکام، ج14، ص386.
  112. الکافی، کلینی، ج4، ص431، 517؛ فقه الرضا، ص209.
  113. نک: الکافی، کلینی، ص517؛ هدایة الامه، ج5، ص434.
  114. الوسیله، ص189-190؛ نک: جواهر الکلام، ج11، ص382.
  115. المجموع، ج5، ص33-34.
  116. المدونة الکبری، ج1، ص171-172؛ الثمر الدانی، ص252.
  117. المغنی، ج2، ص227؛ ج3، ص483؛ کشاف القناع، ج2، ص64-65.
  118. السنن الکبری، ج3، ص315.
  119. السنن الکبری، ج3، ص395.
  120. المدونة الکبری، ج1، ص172؛ المبسوط، سرخسی، ج2، ص43-44؛ المغنی، ج3، ص483؛ المجموع، ج5، ص33-34.
  121. بدائع الصنائع، ج1، ص195؛ اخصر المختصرات، ج1، ص130؛ المجموع، ج5، ص34.
  122. الشرح الکبیر، ج2، ص252؛ الکافی، ابن‌‌قدامه، ج1، ص343.
  123. المدونة الکبری، ج1، ص172؛ بدائع الصنائع، ج1، ص195-196؛ المغنی، ج3، ص255؛ المجموع، ج5، ص33-34.
  124. المجموع، ج5، ص40؛ الثمر الدانی، ص252-253.
  125. بدائع الصنائع، ج1، ص195؛ المغنی، ج3، ص483؛ کشاف القناع، ج2، ص65.
  126. الکافی، کلینی، ج4، ص191، 481؛ التهذیب، ج5، ص261-262.
  127. غنیة النزوع، ص188؛ جامع الخلاف، ص214؛ منتهی المطلب، ج11، ص394.
  128. المبسوط، سرخسی، ج4، ص20؛ البنایه، ج4، ص240-241؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص565.
  129. المدونة الکبری، ج1، ص421؛ التاج و الاکلیل، ج3، ص126؛ الذخیره، ج3، ص279.
  130. الحاوی الکبیر، ج4، ص195؛ حواشی الشروانی، ج4، ص118؛ المجموع، ج8، ص170.
  131. الموطا، ج2، ص378؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص228؛ کشاف القناع، ج2، ص500.
  132. المجموع، ج8، ص170؛ حواشی الشروانی، ج4، ص118.
  133. الحاوی الکبیر، ج4، ص195؛ المجموع، ج8، ص235.
  134. المغنی، ج3، ص448؛ العده، ج1، ص178؛ المبدع، ج3، ص229.
  135. اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص228، 262.
  136. الکافی، کلینی، ج4، ص498؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص504.
  137. المقنعه، ص418؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص374؛ منتهی المطلب، ج11، ص301-302.
  138. احکام القرآن، ج3، ص1295.
  139. المجموع، ج8، ص204؛ مغنی المحتاج، ج1، ص502؛ اسنی المطالب، ج1، ص492.
  140. تاویل الدعائم، ج1، ص323؛ الکافی، کلینی، ج3، ص460؛ الاستبصار، ج1، ص448.
  141. النهایه، ص281.
  142. السنن الکبری، ج3، ص286؛ المعجم الکبیر، ج6، ص40.
  143. البحر الرائق، ج2، ص281.
  144. النتف، ج1، ص101؛ المجموع، ج5، ص15؛ اعانة الطالبین، ج1، ص302؛ تبیین الحقائق، ج1، ص226.
  145. المزار، مشهدی، ص56؛ المصباح، ص506.
  146. المزار، مشهدی، ص88؛ المصباح، ص506؛ بحار الانوار، ج97، ص211.
  147. اخبار مکه، فاکهی، ج1، ص302؛ الحاوی الکبیر، ج4، ص144.
  148. الکافی، کلینی، ج4، ص529؛ التهذیب، ج5، ص279.
  149. مدارک الاحکام، ج8، ص266؛ جواهر الکلام، ج20، ص64؛ الحدائق، ج17، ص338.
  150. الکافی، کلینی، ج4، ص431؛ التهذیب، ج5، ص146؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص535.
  151. صحیح مسلم، ج4، ص40؛ سنن النسائی، ج5، ص225.
  152. الحدائق، ج16، ص261؛ جواهر الکلام، ج19، ص415؛ جامع المدارک، ص522.
  153. بدائع الصنائع، ج2، ص148؛ المغنی، ج3، ص403؛ البنایه، ج4، ص203؛ التاج و الاکلیل، ج3، ص110.
  154. فقه الرضا، ص220؛ الجامع للشرائع، ص202؛ الاختیار، ج1، ص160.
  155. صحیح مسلم، ج4، ص40؛ الهدایه، مرغینانی، ج1، ص139؛ الاختیار، ج1، ص160.
  156. سنن النسائی، ج5، ص241؛ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص29-30.
  157. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص542؛ وسائل الشیعه، ج13، ص540-541.
  158. المقنعه، ص409؛ ذخیرة المعاد، ج2، ص652.
  159. بدائع الصنائع، ج2، ص153؛ الاستذکار، ج4، ص74؛ مواهب الجلیل، ج4، ص128.
  160. زبدة البیان، ص271؛ انوار الفقاهه، ص161.
  161. بدائع الصنائع، ج2، ص151؛ حاشیة الجمل، ج2، ص463.
  162. صحیح البخاری، ج5، ص159.
  163. موسوعة مرآة الحرمین، ج2، ص896.
  164. علل الشرائع، ج2، ص450؛ هدایة الامه، ج5، ص370.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل تکبیر.
  • احکام القرآن: ابن‌‌العربی (م. 543ق.)، به کوشش محمد عطا، لبنان، دار الفکر؛
  • اخبار مکه: الازرقی (م. 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق؛
  • اخبار مکه: الفاکهی (م. 279ق.)، به کوشش ابن‌‌دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق؛
  • الاختیار لتعلیل المختار: عبدالله بن محمود الموصلی (م. 683ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424ق؛
  • اخصر المختصرات فی الفقه: محمد بن بلبلان الحنبلی (م. 1083ق.)، به کوشش محمد ناصر، بیروت، دار البشائر الاسلامیه، 1416ق؛
  • ارشاد القلوب: حسن بن محمد الدیلمی (م. 841ق.)، قم، الرضی، 1412ق؛
  • الاستبصار: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش موسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363ش؛
  • الاستذکار: ابن‌‌عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش سالم عطا و محمد معوض، دار الکتب العلمیه، 2000م؛
  • اسنی المطالب فی شرح روض الطالب: ذکریا الانصاری، به کوشش محمد تامر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ق؛
  • الاشراف فی عامة فرائض اهل الاسلام: المفید (م. 1413ق.)، به کوشش مهدی نجف، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، 1413ق؛
  • اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (م. 1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛
  • اقبال الاعمال: ابن‌‌طاوس (م. 664ق.)، به کوشش القیومی، قم، دفتر تبلیغات، 1418ق؛
  • الاقناع: الشربینی (م. 977ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
  • الامالی: الطوسی (م. 460ق.)، قم، دار الثقافه، 1414ق؛
  • امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق؛
  • الانتصار: السید المرتضی (م. 436ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1415ق؛
  • انوار الفقاهه: کاشف الغطاء (م. 1227ق.)، نجف، مؤسسه کاشف الغطاء، 1422ق؛
  • بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
  • البحر الرائق: ابونجیم المصری (م. 970ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
  • بدایة المجتهد: ابن‌‌رشد القرطبی (م. 595ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • البدایة و النهایه: ابن‌‌کثیر (م. 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛
  • بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (م. 587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق؛
  • بصائرالدرجات: الصفار (م. 290ق.)، به کوشش کوچه‌باغی، تهران، اعلمی، 1404ق؛
  • البلد الامین: الکفعمی (م. 905ق.)، بیروت، الاعملی، 1418ق؛
  • البنایة شرح الهدایه: محمود بن احمد الغیتابی (م. 855ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق؛
  • بیان السعاده: الجنابذی (م. 1327ق.)، بیروت، اعلمی، 1408ق؛
  • البیان و التحصیل: محمد بن رشد القرطبی (م. 520ق.)، به کوشش محمد حجی و دیگران، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1408ق؛
  • تاج العروس: الزبیدی (م. 1205ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛
  • التاج و الاکلیل لمختصر خلیل: محمد بن یوسف العبدری (م. 897ق.)، بیروت، دار الفکر، 1398ق؛
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) : الطبری (م. 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • تاریخ مکة المشرفه: محمد ابن‌‌الضیاء (م. 854ق.)، به کوشش علاء و ایمن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424ق؛
  • تاویل الدعائم: النعمان بن محمد (م. 363ق.)، به کوشش الاعظمی، قاهره، دار المعارف؛
  • التبیان: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • تبیین الحقائق شرح کنز الدقائق: عثمان بن علی الزیلعی، قاهره، دار الکتب الاسلامی، 1313ق؛
  • تحریر الاحکام الشرعیه: العلامة الحلی (م. 726ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق؛
  • تحفة الفقهاء: علاء الدین السمرقندی (م. 535ق./539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
  • تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (م. 726ق.)، قم، آل البیت، 1414ق؛
  • تفسیر القمی: القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
  • التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. 606ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق؛
  • تفسیر شاهی (آیات الاحکام) : ابوالفتح جرجانی (م. 976ق.)، به کوشش اشراقی، تهران، نوید، 1362ش؛
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛
  • تهذیب اللغه: الازهری (م. 370ق.)، محمد عوض، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 2001م؛
  • الثمر الدانی: الآبی الازهری (م. 1330ق.)، بیروت، المکتبة الثقافیه؛
  • ثواب الاعمال: الصدوق (م. 381ق.)، قم، الرضی، 1368ش؛
  • جامع الخلاف و الوفاق: علی بن محمد القمی (م. قرن7ق.)، به کوشش حسنی، قم، زمینه‌سازان ظهور امام عصر، 1379ش؛
  • جامع المدارک: سید احمد الخوانساری (م. 1405ق.)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، 1405ق؛
  • الجامع للشرائع: یحیی بن سعید الحلی (م. 690ق.)، به کوشش گروهی از فضلا، قم، سید الشهداء، 1405ق؛
  • جمال الاسبوع: ابن‌‌طاوس (م. 664ق.)، به کوشش قیومی، الآفاق، 1371ش؛
  • جمل العلم و العمل: السید المرتضی (م. 436ق.)، النجف، مطبعة الآداب، 1387ق؛
  • جواهر الکلام: النجفی (م. 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • حاشیة الجمل: سلیمان الجمل (م. 1204ق.)، بیروت، دار الفکر؛
  • حاشیة رد المحتار: ابن‌‌عابدین (م. 1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • الحاوی الکبیر: الماوردی (م. 450ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق؛
  • الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (م. 1186ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش؛
  • حواشی الشروانی و العبادی: الشروانی (م. 1301ق.) و العبادی (م. 994ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • الخصال: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛
  • الخلاف: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق؛
  • الدروس الشرعیه: الشهید الاول (م. 786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق؛
  • الدعوات: الراوندی (م. 573ق.)، قم، مدرسة الامام المهدی، 1407ق؛
  • دلائل الامامه: الطبری الشیعی (م. قرن4ق.)، قم، بعثت، 1413ق؛
  • دلائل النبوه: البیهقی (م. 458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق؛
  • ذخیرة المعاد: محمد باقر السبزواری (م. 1090ق.)، آل البیت؛
  • الذخیره: احمد بن ادریس القرافی، به کوشش حجی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1994م؛
  • ذکری: الشهید الاول (م. 786ق.)، قم، آل البیت، 1419ق؛
  • روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان: الشهید الثانی (م. 965ق.)، قم، آل البیت.
  • الروضة البهیة فی شرح اللمعه: الشهید الثانی (م. 965ق.)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، 1410ق؛
  • ره‌توشه حج: شماری از نویسندگان، تهران، مشعر، 1386ش؛
  • ریاض المسائل: سید علی الطباطبائی (م. 1231ق.)، قم، مؤسسة آل البیت، 1418ق؛
  • زاد المسیر: ابن‌‌الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، 1422ق؛
  • زبدة البیان: المقدس الاردبیلی (م. 993ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
  • السرائر: ابن‌‌ادریس (م. 598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق؛
  • السنن الکبری: البیهقی (م. 458ق.)، بیروت، دار الفکر؛
  • سنن النسائی: النسائی (م. 303ق.)، بیروت، دار الفکر، 1348ق؛
  • الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م. 682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
  • شرح نهج البلاغه: ابن‌‌ابی‌الحدید (م. 656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق؛
  • شعب الایمان: البیهقی (م. 458ق.)، به کوشش محمد سعید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق؛
  • الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛
  • صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛
  • صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م. 676ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق؛
  • صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.)، بیروت، دار الفکر؛
  • الطبقات الکبری: ابن‌‌سعد (م. 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
  • العده شرح العمره: عبدالرحمن المقدسی (م. 624ق.)، به کوشش عویضه، دار الکتب العلمیه، 1426ق؛
  • علل الشرائع: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385ق؛
  • عمدة القاری: العینی (م. 855ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • العین: خلیل (م. 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق؛
  • عیون الاثر: ابن‌‌سید الناس (م. 734ق.)، بیروت، دار القلم، 1414ق؛
  • غنیة النزوع: ابن‌‌زهرة الحلبی (م. 585ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛
  • فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. 623ق.)، دار الفکر؛
  • فرهنگ زیارت: جواد محدثی، تهران، مشعر، 1386ش؛
  • فقه الرضا7: الصدوق (م. 329ق.)، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا7، 1406ق؛
  • فلاح السلائل: ابن‌‌طاوس (م. 644ق.) ؛
  • قرب الاسناد: الحمیری (م. قرن3ق.)، قم، آل البیت، 1413ق؛
  • الکافی فی فقه اهل المدینه: ابن‌‌عبدالبر (م. 462ق.)، محمد مورتیانی، ریاض، مکتبة الریاض، 1400ق؛
  • الکافی فی فقه الامام احمد: عبدالله بن قدامه (م. 620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
  • الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
  • کامل الزیارات: ابن‌‌قولویه القمی (م. 368ق.)، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهه، 1417ق؛
  • الکامل فی التاریخ: علی ابن‌‌اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛
  • کتاب مقدس: ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، 1380ش؛
  • کشاف القناع: منصور البهوتی (م. 1051ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
  • کشف الغطاء: کاشف الغطاء (م. 1227ق.)، اصفهان، مهدوی؛
  • لسان العرب: ابن‌‌منظور (م. 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
  • لوامع صاحبقرانی: محمد تقی المجلسی (م. 1070ق.)، قم، اسماعیلیان، 1414ق؛
  • المبدع شرح المقنع: ابراهیم بن محمد ابن‌‌مفلح (م. 844ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
  • المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛
  • المبسوط: السرخسی (م. 483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
  • مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
  • مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (م. 993ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416ق؛
  • المجموع شرح المهذب: النووی (م. 676ق.)، دار الفکر؛
  • المحاسن: ابن‌‌خالد البرقی (م. 274ق.)، به کوشش حسینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1326ش؛
  • المحیط فی اللغه: صاحب بن عباد (م. 385ق.)، به کوشش آل یاسین، بیروت، عالم الکتاب، 1415ق؛
  • مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م. 1009ق.)، قم، آل البیت، 1410ق؛
  • المدونة الکبری: مالک بن انس (م. 179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛
  • المزار الکبیر: محمد بن المشهدی (م. 610ق.)، به کوشش القیّومی، قم، النشر الاسلامی، 1419ق؛
  • المزار: المفید (م. 413ق.)، به کوشش ابطحی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
  • مسالک الافهام الی آیات الاحکام: فاضل الجواد الکاظمی (م. 1065ق.)، به کوشش شریف‌زاده، تهران، مرتضوی، 1365ش؛
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (م. 965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق؛
  • مسائل علی بن جعفر: علی بن جعفر العریضی (م. قرن2ق.)، قم، آل البیت، 1409ق؛
  • المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. 405ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
  • مستند الشیعه: احمد النراقی (م. 1245ق.)، قم، آل البیت، 1415ق؛
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر؛
  • مصباح المتهجد: الطوسی (م. 460ق.)، بیروت، فقه الشیعه، 1411ق؛
  • المصباح: الکفعمی (م. 905ق.)، بیروت، اعلمی، 1403ق؛
  • المصنّف: ابن‌‌ابی‌شیبه (م. 235ق.)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، 1409ق؛
  • المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م. 211ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛
  • معانی الاخبار: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، 1361ش؛
  • المعجم الکبیر: الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
  • المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛
  • مغنی المحتاج: محمد الشربینی (م. 977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛
  • المغنی: عبدالله بن قدامه (م. 620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
  • المقنع: الصدوق (م. 381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی7، 1415ق؛
  • المقنعه: المفید (م. 413ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410ق؛
  • مکارم الاخلاق: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، اعلمی، 1392ق؛
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق؛
  • من وحی القرآن: سید محمد حسین فضل الله، بیروت، دار الملاک، 1419ق؛
  • منار السبیل فی شرح الدلیل: ابراهیم بن ضویان (م. 1353ق.)، به کوشش الشاویش، المکتب الاسلامی، 1409ق؛
  • مناسک حج و عمره: بهجت، قم، شفق، 1424ق؛
  • المنتظم: ابن‌‌الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق؛
  • منتهی المطلب: العلامة الحلی (م. 726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوی، 1412ق؛
  • المواعظ و الاعتبار: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش خلیل المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
  • مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (م. 954ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛
  • مواهب علیّه (تفسیر حسینی) : حسینی کاشفی (م. 910ق.)، به کوشش جلالی، تهران، اقبال؛
  • موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق؛
  • الموطا: مالک بن انس (م. 179ق.)، به کوشش الندوی، دمشق، دار القلم، 1413ق؛
  • مهذب الاحکام: السید عبدالاعلی السبزواری (م. 1414ق.)، قم، المنار، 1413ق؛
  • المهذب: القاضی ابن‌‌البراج (م. 481ق.)، قم، نشر اسلامی، 1406ق؛
  • المیزان: الطباطبائی (م. 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛
  • النتف فی الفتاوی: علی بن الحسین السغدی (م. 461ق.)، صلاح الدین، عمان، دار الفرقان، 1404ق؛
  • النجوم الزاهره: یوسف بن تغری بردی (م. 874ق.)، قاهره، به کوشش شلتوت و دیگران، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، 1392ق؛
  • نزهة الناظر: یحیی بن سعید حلی (م. 689ق.)، به کوشش حسینی و واعظی، النجف، مطبعة الآداب، 1386ق؛
  • نهایة الاحکام: العلامة الحلی (م. 726ق.)، به کوشش رجایی، قم، اسماعیلیان، 1410ق؛
  • النهایه: الطوسی (م. 460ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1400ق؛
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. 1104ق.)، قم، آل البیت، 1412ق؛
  • الوسیلة الی نیل الفضیله: ابن‌‌حمزه (م. 560ق.)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفی، 1408ق؛
  • هدایة الامة الی احکام الائمه: الحر العاملی (م. 1104ق.)، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، 1412ق؛
  • الهدایة شرح بدایة المبتدی: علی بن ابی‌بکر المرغینانی (م. 593ق.)، به کوشش طلال یوسف، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق؛
  • الهدایه: الصدوق (م. 381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی7، 1418ق.