اذان و اقامه

از ویکی حج
(تغییرمسیر از اقامه)

اَذان و اِقامه، ذکرهای مخصوص اعلان وقت نماز و آمادگی برای آن. برطبق منابع شیعه، اذان و اقامه پیش از هجرت پیامبر اسلام(ص) به مدینه تشریع شده‌اند؛ اما اهل سنت زمان تشریع اذان را سال‌های نخست پس از هجرت می‌دانند. آشکار ساختن اسلام و ایمان، اقرار به توحید، دعوت و ترغیب به عبادت خداوند را ازجمله حکمت‌های اذان دانسته‌اند.

بیشتر فقیهان امامی و اهل سنت خواندن اذان را واجب نمی‌دانند و آن را مستحب می‌شمرند. همچنین به فتوای علماء شیعه و سنی، استحباب اذان و اقامه، مخصوص نمازهای واجب روزانه است. بر این اساس دیگر نمازهای واجب همچون نماز آیات و نماز میت و نیز نمازهای مستحب مانند نمازهای باران، عید فطر و عید قربان اذان و اقامه ندارند.

مذاهب مختلف اسلامی درخصوص جملات اذان و اقامه اختلاف‌نظر دارند. برای مثال در برخی مذاهب در ابتدای اذان، چهار تکبیر گفته می‌شود و در برخی تنها دو بار. همچنین عبارت «حیَّ علیٰ خیر العمل»، به اذان مذهب شیعه اختصاص دارد و در اذان مذاهب اهل سنت وجود ندارد. در اذان بیشتر فِرَق اهل سنت، به جای آن، عبارت ««الصلاةُ خَیرٌ مِنَ النَّوْم» » قرائت می‌شود.

مسلمانان به جز مواقع نماز، در موارد دیگری هم اذان می‌خوانند که برخی از آنها عبارت‌اند از اذان پیش از وقت به قصد آماده‌سازی مردم برای نماز، نه برای اعلان وقت، اذان بی‌موقع به قصد اعلان رخدادی مهم یا گردآوردن مردم به سببی خاص و اذان به قصد تبرک؛ مانند اذان گفتن پیامبر(ص) در گوش راستِ امام حسین(ع) و اذان هنگام ترس به قصد رهایی از مایه هراس.

واژه‌شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

واژه «أذان» مصدر یا اسم مصدر «تأذین»[۱] به معنای اِعلان و فراخوانی است؛[۲] چنان‌که مفهوم این ماده را در آیه ۲۷ سوره حجّ ( وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالحَجِّ) و آیه ۳ سوره توبه ( وَأَذَانٌ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ) اعلان یا نِدادادن دانسته‌اند.[۳] واژه «اِقامه» نیز مصدر باب اِفعال، به معنای ادامه‌دادن و برپاداشتن است.[۴] در اصطلاح فقهی، اذان و اقامه به ذکرهایی خاص گفته می‌شود که برای اعلان پای‌نهادن به وقت نماز و ایجاد آمادگی برای برپایی آن اَدا می‌شوند.[۵] اهمیت اذان و اقامه از آن روست که از شعارها و نشانه‌های آشکار اسلام در هر منطقه به شمار می‌روند.[۶] افزون بر این، حدیث‌های گوناگون در فضیلت اذان و مؤذنان وارد شده است.[۷] البته میان مذاهب گوناگون اسلامی درباره چگونگی آن دو تفاوت‌هایی دیده می‌شود.

پیشینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بر پایه برخی منابع حدیثی اهل سنت، اذان در سال‌های نخست هجرت پس از تغییر قبله به کعبه تشریع شده است.[۸] بر پایه برخی حدیث‌های اهل سنت، مسلمانان برای اعلان وقت نماز راه‌های گوناگون پیشنهاد می‌کردند؛ مانند برافروختن آتش، نواختن ناقوس یا بوق زدن. در این میان، عمر بن خطاب پیشنهاد کرد که کسی مأمور فراخواندن مردم به نماز شود. بدین ترتیب، پیامبر(ص) بلال را به این کار گمارد.[۹] بر پایه برخی منابع تاریخی[۱۰] و حدیثی[۱۱] عبدالله بن زید بن عبدربه انصاری از صحابه پیامبر(ص) در سال اول قمری جمله‌های اذان را در خواب شنید و پیامبر(ص) خواب او را رؤیای صادق دانست و دستور داد که وی آن را به بلال آموزش دهد. در برخی حدیث‌های شیعه، این خواب را به ابی‌بن کعب نسبت داده‌اند.[۱۲] به گفته شافعی، اذان برتر از آن است که برگرفته از رؤیای کسی چون عبدالله بن زید باشد.[۱۳] همچنین گفته‌اند که مفاد حدیث‌های یاد شده، افزون بر آن که با شئون و اقتضائات مقام نبوت سازگاری ندارد، با یکدیگر نیز در تعارض هستند و ضعف سندی دارند.[۱۴] امامان شیعه(ع) صریحاً استناد اذان را به خواب مردود شمرده‌اند.[۱۵] فقیهان امامی نیز دیدگاه یاد شده را نپذیرفته و به پشتوانه روایات، اذان را به وحی الهی مستند دانسته‌اند.[۱۶]

بر پایه حدیث‌های شیعه، جبرئیل در شب معراج اذان و اقامه را بر پیامبر گرامی(ص) نازل کرد و وی به امام علی(ع) دستور داد آن را به بلال بیاموزد.[۱۷] بر این اساس، برخی محققان با اثبات ضعف حدیث‌های اهل سنت و به پشتوانه حدیث‌های یاد شده و روایات دیگر، به تشریع اذان در مکه قائل شده‌اند.[۱۸] البته برخی بر آنند که پذیرش این ادله به معنای تشریع اذان اعلان پس از معراج نیست؛ بلکه بر پایه شواهدی، اذان اعلان پس از بنای مسجدالنبی در سال اول قمری رسمی شده است.[۱۹]

حکمت اذان و اقامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در روایات، برای تشریع اذان، حکمت‌هایی جز اعلان وقت نماز هم یاد شده است؛ از جمله: آشکار ساختن اسلام و ایمان، اقرار به توحید، دعوت و ترغیب به عبادت خداوند.[۲۰] حکمت تشریع اقامه نیز آمادگی برای ورود به نماز و یافتن حضور قلب در نماز است.[۲۱]

احکام اذان و اقامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیشتر فقیهان امامی[۲۲] و اهل سنت، از جمله ابوحنیفه[۲۳] و شافعی، استحباب اذان و اقامه برای نمازهای واجب پنج‌گانه را باور دارند. مهم‌ترین ادله آن‌ها برای عدم وجوب عبارت‌اند از: حدیث‌های گوناگونِ دلالت‌گر بر واجب نبودن اذان و اقامه[۲۴] ، نقش اذان و اقامه به منزله فراخوان نماز، واجب نبودن فراخوان[۲۵] ، اصل عدم وجوب[۲۶] و متوالی‌خواندن نمازهای ظهر و عصر از جانب پیامبر(ص) بدون گفتن اذان نماز عصر.[۲۷]

اندکی از فقیهان امامی اذان و اقامه را در نمازهای صبح و مغرب واجب دانسته‌اند.[۲۸] برخی نیز به پشتوانه حدیثی[۲۹] آن دو را در نماز جماعت واجب شمرده‌اند.[۳۰] فقیهانی دیگر در سند این روایت خدشه کرده و آن را دارای معنای استحباب دانسته‌اند.[۳۱] شماری از آن‌ها وجوب اذان و اقامه را در نماز جماعت، مخصوص مردان دانسته‌اند.[۳۲]

برخی از فقیهان اهل سنت اذان واقامه را در نماز جمعه واجب شمرده و بعضی از جمله پاره‌ای شاگردان شافعی و بیشتر حنبلیان آن دو را واجب کفایی دانسته‌اند.[۳۳] برخی دیگر، از جمله مالک، وجوب کفایی اذان و اقامه در نماز جماعت مساجد را باور دارند.[۳۴] دلیل آنان برای وجوب کفایی، این حدیث نبوی است که هنگام نماز باید یکی از مؤمنان اذان بگوید.[۳۵]

احمد بن حنبل یک اذان را بر ساکنان یک شهر در صورتی که همه ساکنان شهر آن را بشنوند، کافی دانسته است. برخی از فقیهان پیشین اذان را برای حاضر واجب عینی دانسته‌اند و بر مسافر واجب ندانسته‌اند.[۳۶] پشتوانه آن‌ها فرمان پیامبر(ص) به مالک بن حویرث برای گفتن اذان و مداومت پیامبر و خلفای ایشان بر این سیره است.[۳۷] این‌که یک شخص اذان و اقامه را بگوید، از دیدگاه فقیهان جایز است؛[۳۸] ولی برخی فقیهان مذاهب مختلف، از جمله شماری از امامیان[۳۹] ، شافعیان[۴۰] و حنبلیان[۴۱] به استحباب آن اعتقاد دارند. از پشتوانه‌های این نظر، حدیث‌هایی است که بر اذان‌گفتن پیامبر(ص) همراه با اقامه در نماز دلالت می‌کنند.[۴۲] در برابر، مخالفان این دیدگاه، فقدان یا ندرت مباشرت ایشان و صحابه و امامان(ع) به اذان‌گفتن و نیز حدیث‌هایی دیگر را دلیل عدم استحباب شمرده‌اند.[۴۳]

احکام جزئی دیگر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پاره‌ای احکام جزئی برای اذان و اقامه در منابع فقهی مطرح شده‌اند. فقیهان امامی[۴۴] و اهل سنت[۴۵] به پشتوانه روایات[۴۶] باور دارند که اذان به صورت ترسّل و ترتیل (با تأنّی و طمأنینه) و اقامه به صورت اِجداد (به سرعت) خوانده شود.

برطبق روایات،[۴۷] اذان و اقامه‌گفتن زن برای نماز‌گزاران مرد جایز نیست.[۴۸] مالکیان[۴۹] و برخی از شافعیان[۵۰] برخلاف سایر مذاهب اسلامی[۵۱] اجرت‌گرفتن برای اذان را جایز شمرده‌اند. جز فقیهان مالکی[۵۲] فقیهان دیگر مذاهب اسلامی[۵۳] اذان فرد نابالغ را صحیح دانسته‌اند. اسلام و عقل نیز از شرایط فقهی صحت اذانند.[۵۴]

برخی عدالت را نیز از شرایط صحت اذان برشمرده‌اند.[۵۵] فقیهان همه مذاهب اسلامی به پشتوانه روایات[۵۶] به استحباب حکایت اذان (تکرار جمله‌های مؤذن) برای شنونده آن باور دارند.[۵۷] همچنین مستحب است گوینده اذان و اقامه، میان آن دو بنشیند یا با قدری سکوت و مانند آن، میان این دو فاصله‌اندازد.[۵۸] مستحب است مؤذن با وضو[۵۹] و رو به قبله[۶۰] اذان گوید و دارای صدای نیکو و بلند[۶۱] باشد.

فقیهان امامی اذان و اقامه را تنها برای نمازهای واجب روزانه مستحب دانسته، بر آنند که در دیگر نمازهای واجب مانند نماز آیات و نماز میت و نیز نمازهای مستحب همچون نمازهای باران، عید فطر و عید قربان، به پشتوانه حدیثی از امام صادق(ع)[۶۲] مستحب است سه بار «الصلاة»گفته شود.[۶۳] اهل سنت نیز به پشتوانه روایت‌هایی[۶۴] استحباب اذان و اقامه را ویژه نمازهای واجب روزانه دانسته‌اند. بیشتر مالکیان[۶۵] و حنفیان[۶۶] در نماز کسوف، عبارت «الصلاة جامعة» را جایگزین اذان و اقامه دانسته‌اند.

حنبلیان[۶۷] همین عبارت یا عبارت «الصلاة» را افزون بر نماز کسوف، برای نمازهای عید فطر، عید قربان و نماز باران بر زبان می‌رانند. شافعیان[۶۸] افزون بر این‌ها برای نماز تراویح نیز همین عبارت را ندا می‌دهند.

طهارت از حدث (وضوداشتنموالات (پیاپی گفتن جمله‌ها)، رو به قبله بودن، قیام و استقرار، از شرایط صحت اذان نیستند، بلکه شرط کمال آنند. همه این‌ها در اقامه، شرط صحت‌ هستند.[۶۹] به نظر فقیهان مالکی و حنبلی، در اذان و اقامه، نیت نیز شرط است؛[۷۰] اما به نظر برگزیده فقیهان شافعی و عموم فقیهان حنفی، نیت در اذان و اقامه شرط نیست.[۷۱]

به نظر فقیهان امامی،[۷۲] حنبلی[۷۳] و حنفی[۷۴] و نظر برگزیده فقیهان شافعی[۷۵] به پشتوانه روایات[۷۶] مستحب است نمازهای ظهر و عصر در روز عرفه در سرزمین عَرَفات و همچنین نمازهای مغرب و عِشاء در شب عید قربان در مُزدَلَفه، به صورت جمع (بی‌فاصله) با یک اذان و دو اقامه برگزار شوند. اما عموم فقیهان مالکی به دو اذان و دو اقامه، یعنی برای هر نماز یک اذان و یک اقامه، باور دارند.[۷۷]

جملات اذان و اقامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به نظر مشهور فقیهان امامی، به پشتوانه حدیث‌های نقل شده از امامان(ع)[۷۸] ، اذان از ۱۸ جمله تشکیل شده است: الله اکبر (۴ بار)، أشهد أن لا إله إلا الله (۲ بار)، أشهد أن محمداً رسول الله (۲ بار)، حی علی الصلاة (۲ بار)، حی علی الفلاح (۲ بار) حی علی خیرالعمل (۲ بار)، الله اکبر (۲ بار)، لا إله إلا الله (۲بار).[۷۹] حنفیان[۸۰] و حنبلی[۸۱] به پشتوانه حدیث عبدالله بن زید[۸۲] با حذف دو «حی علی خیر العمل» و یک «لا إله إلا الله» از انتهای اذان، آن را دارای ۱۵ جمله می‌دانند. شافعیان به پشتوانه حدیث ابومحذوره[۸۳] اذان را دارای ۱۹ جمله دانسته‌اند؛ بدین ترتیب که پس از گفتن دو بار أشهد أن لا إله إلا الله و دو بار أشهد أن محمداً رسوال الله به صورت آهسته، تکرار هر یک از این دو جمله را دو بار با صدای بلند (ترجیع) واجب شمرده‌اند.[۸۴] مالکیان نیز به وجوب ترجیع باور دارند؛ ولی از آن‌جا که در آغاز اذان تنها دو بار الله اکبر می‌گویند، آن را شامل ۱۷ جمله می‌دانند.[۸۵] بر پایه برخی روایت‌های ابومحذوره نیز الله اکبر در ابتدای اذان دو بار گفته می‌شود.[۸۶]

فقیهان امامی به پشتوانه روایات،[۸۷] اقامه را دارای ۱۷جمله دانسته‌اند. تنها تفاوت آن با اذان، حذف دو تکبیر از اول و یک تهلیل (لا اله الا الله) از پایان و افزوده‌شدن دو بار «قد قامت الصلاة» پس از «حی علی خیر العمل» است.[۸۸] شافعیان[۸۹] و حنبلیان[۹۰] به پشتوانه حدیث‌های نقل شده از صحابه[۹۱] اقامه را شامل ۱۱ جمله دانسته‌اند. یعنی جز تکبیر اول و تکبیر آخر (قبل از لا اله الا الله) و ذکر «قد قامت الصلاة» که دو بار گفته می‌شوند، دیگر ذکرها یک بار گفته می‌شوند. مالکیان به پشتوانه حدیثی نبوی که همه ذکرهای اقامه را به جز دو تکبیر اول و آخر، فرد دانسته،[۹۲] آن را دارای ۱۰ جمله می‌شمارند.[۹۳] حنفیان به پشتوانه روایت ابومحذوره[۹۴] ذکرهای اقامه را همان ذکرهای اذان همراه دو بار «قد قامت الصلاة» یعنی ۱۷ جمله دانسته‌اند.[۹۵]

کاربرد جمله «حی علی خیر العمل» در اذان از ویژگی‌های مذهب شیعه و شعار آن است.[۹۶] بر پایه منابع شیعی، این جمله در دوران پیامبر(ص) و در زمان خلافت ابوبکر و آغاز خلافت عمر، جزئی از اذان بوده است. عمر با این پندار که این جمله مردم را از رفتن به جهاد بازمی‌دارد، دستور حذف آن را داد[۹۷] و عموم اهل سنت آن را در اذان ذکر نمی‌کنند. پشتوانه فقیهان شیعه، حدیث‌های اذانند که به این جمله تصریح کرده‌اند.[۹۸] برخی بزرگان اهل سنت مانند شافعی (در یکی از سخنانش) گفتن «الصلاة خیر من النوم» را پس از «حی علی الفلاح» مکروه می‌دانند؛[۹۹] اما عموم اهل سنت به پشتوانه روایت‌هایی مانند روایت ابومحذوره[۱۰۰] آن را در اذان دو بار تکرار می‌کنند[۱۰۱] که اصطلاحاً تثویب نامیده می‌شود. این کار در فقه امامی بدعت شمرده شده است.[۱۰۲] «شهادت ثالثه» یعنی عبارت «أشهد أنّ علیاً ولی الله» از دیرباز در اذان و اقامه شیعیان گفته می‌شده است؛[۱۰۳] اما در منابع فقهی و حدیثی شیعه، بخشی از اذان و اقامه تلقی نشده است.[۱۰۴] حتی فقیهان شیعه ذکر آن را به قصد جزئی از اذان صحیح ندانسته و تنها به قصد تبرک، گفتن آن را مستحب شمرده‌اند.[۱۰۵]

اقسام اذان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اذان از لحاظ قصد گوینده آن، گونه‌هایی دارد:

  1. اذان به قصد اعلان فرارسیدن وقت.[۱۰۶]
  2. اذان گفتن به قصد آغاز نماز که اگر با قصد اعلان وقت همراه باشد، پاداش هر دو کار را دارد.[۱۰۷]
  3. اذان پیش از وقت به قصد آماده‌سازی مردم برای نماز، نه برای اعلان وقت.[۱۰۸]
  4. اذان بی‌موقع به قصد اعلان رخدادی مهم یا گردآوردن مردم به سببی خاص.[۱۰۹]
  5. اذان به قصد تبرک؛ مانند اذان گفتن پیامبر(ص) در گوش راستِ امام حسین(ع).[۱۱۰]
  6. اذان هنگام ترس به قصد رهایی از مایه هراس.[۱۱۱]
  7. اذان برای زدودن بدخلقی و پرورش اخلاق خوش.[۱۱۲]
  8. اذان گفتن پشت سر مسافر.[۱۱۳]
  9. اذان خواندن در خانه به قصد دور کردن شیطان و برای تربیت فرزندان.[۱۱۴] گفتنی است که اذان پیش از ورود به وقت برای آمادگی، ویژه نماز صبح است. شماری از فقیهان امامی به جواز[۱۱۵] و شماری دیگر به عدم جواز[۱۱۶] اذان پیش از فرارسیدن وقت نماز صبح باور دارند. از اهل سنت نیز شافعیان،[۱۱۷] مالکیان[۱۱۸] و حنبلیان[۱۱۹] به جواز و بیشتر فقیهان حنفی[۱۲۰] به جایز نبودن این اذان اعتقاد دارند. پشتوانه باور به جواز، روایت‌هایی از پیامبر(ص) و امامان(ع)[۱۲۱] و حکمت آن، بیدارشدن و آمادگی برای اقامه نماز صبح یا خودداری از خوردن و آشامیدن برای روزه‌داران به شمار رفته است.[۱۲۲] پشتوانه باور به عدم جواز نیز روایت نقل‌شده از پیامبر(ص) در نهی بلال از اذان‌گفتن پیش از فجر صادق است.[۱۲۳]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. العین، ج۸، ص۲۰۰؛ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۷۷، «اذن».
  2. الصحاح، ج۵، ص۲۰۶۸؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۹، «اذن».
  3. جامع البیان، ج۱۷، ص۱۹۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۳۸؛ غریب القرآن، ص۵۲۹.
  4. الصحاح، ج۵، ص۲۰۱۷، «قوم».
  5. ذکری، ج۳، ص۱۹۷؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۱۳۳؛ جواهر الکلام، ج۹، ص۲.
  6. المغنی، ج۱، ص۴۲۷؛ المجموع، ج۳، ص۸۱-۸۲؛ جواهر الکلام، ج۹، ص۱۳۳.
  7. صحیح مسلم، ج۲، ص۵؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۴۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۳.
  8. صحیح مسلم، ج۲، ص۵-۶؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۴۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۳.
  9. صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵۰؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۲.
  10. تاریخ المدینه، ج۳، ص۸۶۷؛ تاریخ خلیفه، ص۳۰؛ الکامل، ج۳، ص۱۳۷.
  11. مسند احمد، ج۴، ص۴۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۳۳.
  12. الکافی، کلینی، ج۳، ص۴۸۲.
  13. المستدرک، ج۲، ص۱۷۱.
  14. نک: الاعتصام، ص۳۱-۴۸.
  15. دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۴۲؛ بحار الانوار، ج۸۱، ص۱۲۲-۱۲۳؛ الکافی، ج۳، ص۴۸۲.
  16. المبسوط، طوسی، ج۱، ص۹۵؛ نهایة الاحکام، ج۱، ص۴۱۱؛ ذکری، ج۳، ص۱۹۵.
  17. الکافی، کلینی، ج۳، ص۳۰۲؛ التهذیب، ج۲، ص۲۷۷.
  18. الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۳۷۳.
  19. موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۴۶.
  20. علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۸؛ وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۱۸.
  21. نک: دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ نک: التهذیب، ج۲، ص۲۸۵-۲۸۶.
  22. منتهی المطلب، ج۴، ص۴۰۸-۴۰۹؛ جواهر الکلام، ج۹، ص۳.
  23. المبسوط، سرخسی، ج۱، ص۱۳۳؛ المجموع، ج۳، ص۸۱-۸۲.
  24. منتهی المطلب، ج۴، ص۴۱۰؛ السنن الکبری، ج۱، ص۴۰۶؛ التهذیب، ج۲، ص۲۸۵.
  25. المغنی، ج۱، ص۴۲۷.
  26. منتهی المطلب، ج۴، ص۴۱۰.
  27. فتح العزیز، ج۳، ص۱۳۷، ۱۵۶.
  28. رسائل المرتضی، ج۳، ص۲۹.
  29. التهذیب، ج۲، ص۵۰؛ الاستبصار، ج۱، ص۲۹۹.
  30. المقنعه، ص۹۷؛ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۹۵؛ منتهی المطلب، ج۴، ص۴۱۱.
  31. منتهی المطلب، ج۴، ص۴۱۱-۴۱۲.
  32. رسائل المرتضی، ج۳، ص۲۹.
  33. المغنی، ج۱، ص۴۲۷؛ فتح العزیز، ج۳، ص۱۳۸؛ المجموع، ج۳، ص۸۰-۸۱.
  34. المدونة الکبری، ج۱، ص۶۱؛ الموطّأ، ج۱، ص۷۱.
  35. سنن النسائی، ج۲، ص۱۰؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۲۸۸؛ کشاف القناع، ج۱، ص۲۷۳.
  36. المغنی، ج۱، ص۴۲۷.
  37. المغنی، ج۱، ص۴۲۷.
  38. البیان، ص۷۱؛ نصب الرایه، ج۱، ص۳۹۰.
  39. المبسوط، طوسی، ج۱، ص۹۸.
  40. الام، ج۱، ص۱۰۶؛ المجموع، ج۳، ص۱۲۱.
  41. المغنی، ج۱، ص۴۲۶.
  42. تحفة الاحوذی، ج۲، ص۳۸۰.
  43. نصب الرایه، ج۱، ص۳۹۰؛ تلخیص الحبیر، ج۳، ص۲۰۵؛ مفتاح الکرامه، ج۶، ص۵۳۳.
  44. منتهی المطلب، ج۴، ص۳۸۹.
  45. المبسوط، سرخسی، ج۱، ص۱۳۱؛ فتح العزیز، ج۳، ص۱۶۴-۱۶۵.
  46. سنن الترمذی، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶؛ الکافی، کلینی، ج۳، ص۳۰۶؛ المستدرک، ج۱، ص۲۰۴.
  47. المصنف، ج۳، ص۱۲۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۸.
  48. تحریر الاحکام، ج۱، ص۲۲۶.
  49. المدونة الکبری، ج۱، ص۶۲؛ حاشیة الدسوقی، ج۱، ص۱۹۹.
  50. الام، ج۱، ص۱۰۳؛ المجموع، ج۳، ص۱۲۷.
  51. الخلاف، ج۱، ص۲۹۰؛ بدائع الصنائع، ج۱، ص۱۵۲.
  52. المدونة الکبری، ج۱، ص۵۹؛ مواهب الجلیل، ج۲، ص۸۸.
  53. بدائع الصنائع، ج۱، ص۱۵۰؛ المجموع، ج۳، ص۱۰۰؛ منتهی المطلب، ج۴، ص۳۹۶.
  54. المغنی، ج۱، ص۴۲۵؛ المجموع، ج۳، ص۹۸؛ منتهی المطلب، ج۴، ص۳۹۴.
  55. المغنی، ج۱، ص۴۲۵.
  56. صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵۲؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸.
  57. الام، ج۱، ص۱۰۸؛ الخلاف، ج۱، ص۲۸۵؛ المغنی، ج۱، ص۴۴۰.
  58. المغنی، ج۱، ص۴۲۴؛ المجموع، ج۳، ص۱۲۰.
  59. المغنی، ج۱، ص۴۲۴.
  60. بدائع الصنائع، ج۱، ص۱۴۹.
  61. المغنی، ج۱، ص۴۲۶؛ السرائر، ج۱، ص۲۱۳.
  62. التهذیب، ج۳، ص۲۹۰.
  63. المبسوط، طوسی، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰؛ المعتبر، ج۲، ص۳۱۶-۳۱۷.
  64. السنن الکبری، ج۳، ص۳۴۷.
  65. مواهب الجلیل، ج۲، ص۵۷۰.
  66. البحر الرائق، ج۲، ص۲۹۱؛ الدر المختار، ج۲، ص۱۹۷.
  67. کشاف القناع، ج۱، ص۲۷۴.
  68. المجموع، ج۳، ص۷۷.
  69. المقنعه، ص۹۸-۹۹؛ الکافی، حلبی، ص۱۲۰-۱۲۱.
  70. مواهب الجلیل، ج۲، ص۷۳؛ شرح منتهی الارادات، ج۱، ص۱۳۶.
  71. مغنی المحتاج، ج۱، ص۱۳۷؛ نک: حاشیة رد المحتار، ج۱، ص۴۲۴-۴۲۵.
  72. المقنعه، ص۴۰۹؛ تحریر الاحکام، ج۱، ص۶۰۴، ۶۰۹.
  73. المغنی، ج۳، ص۴۲۵؛ کشاف القناع، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۷.
  74. تحفة الفقهاء، ج۱، ص۴۰۴، ۴۰۶؛ بدائع الصنائع، ج۱، ص۱۵۲.
  75. الام، ج۲، ص۲۳۳؛ المجموع، ج۸، ص۹۲.
  76. صحیح مسلم، ج۴، ص۴۱-۴۲؛ سنن ابی داود؛ ج۱، ص۴۲۷؛ الکافی، کلینی، ج۴، ص۴۶۲، ۴۶۸.
  77. المدونة الکبری، ج۱، ص۴۱۲؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۴۴.
  78. الکافی، کلینی، ج۳، ص۳۰۲-۳۰۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۹؛ الاستبصار، ج۱، ص۳۰۶.
  79. المقنعه، ص۱۰۰؛ الخلاف، ج۱، ص۲۷۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۴۱.
  80. المبسوط، طوسی، ج۱، ص۱۲۸.
  81. المغنی، ج۱، ص۴۱۶-۴۱۷.
  82. سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۲۲.
  83. سنن ابی داود، ج۱، ص۱۲۱؛ سنن النسائی، ج۲، ص۴-۵.
  84. مختصر المزنی، ص۱۲؛ فتح العزیز، ج۳، ص۱۶۷؛ صحیح مسلم، نووی، ج۴، ص۸۱.
  85. المدونة الکبری ج۱، ص۵۷؛ الاستذکار، ج۱، ص۳۶۹.
  86. صحیح مسلم، ج۲، ص۳.
  87. الکافی، کلینی، ج۳، ص۳۰۳؛ الاستبصار، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۶؛ التهذیب، ج۲، ص۵۹-۶۰.
  88. المقنعه، ص۱۰۲؛ الخلاف، ج۱، ص۲۷۹؛ جواهر الکلام، ج۹، ص۸۲.
  89. الام، ج۱، ص۱۰۴؛ المجموع، ج۳، ص۹۰.
  90. المغنی، ج۱، ص۴۱۸؛ کشاف القناع، ج۱، ص۲۷۸.
  91. سنن ابی داود، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶؛ سنن الترمذی، ج۱، ص۱۲۲.
  92. صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵۰.
  93. المدونة الکبری، ج۱، ص۵۸؛ بدایة المجتهد، ج۱، ص۹۲.
  94. سنن ابی داود، ج۱، ص۱۲۲.
  95. المبسوط، سرخسی، ج۱، ص۱۲۹؛ بدائع الصنائع، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸.
  96. دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۴۳.
  97. علل الشرایع، ج۲، ص۳۶۷-۳۶۸.
  98. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۰؛ الاستبصار، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۶.
  99. الام، ج۱، ص۱۰۴؛ مختصر المزنی، ص۱۲؛ سنن الترمذی، ج۱، ص۱۲۷.
  100. سنن ابی داود، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۳؛ سنن النسائی، ج۲، ص۷.
  101. المدونة الکبری، ج۱، ص۵۷؛ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۱۳۱؛ المغنی، ج۱، ص۴۲۰.
  102. الخلاف، ج۱، ص۲۸۸؛ الدروس، ج۱، ص۱۶۲.
  103. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۰.
  104. المبسوط، طوسی، ج۱، ص۹۹؛ الاستبصار، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۶؛ الدروس، ج۱، ص۱۶۲.
  105. الحدائق، ج۷، ص۴۰۳؛ مستند الشیعه، ج۴، ص۴۸۷.
  106. مسند احمد، ج۳، ص۳۰۵؛ الکافی، کلینی، ج۳، ص۳۰۶؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۵.
  107. جواهر الکلام، ج۹، ص۳-۴.
  108. المقنعه، ص۹۸؛ المغنی، ج۱، ص۴۲۱.
  109. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۳۲۵.
  110. المستدرک، ج۳، ص۱۷۹؛ المناقب، ج۳، ص۱۵۵.
  111. ذکری، ج۳، ص۲۳۶؛ الدروس، ج۱، ص۱۶۵.
  112. ذکری، ج۳، ص۲۳۶؛ الدروس، ج۱، ص۱۶۵.
  113. مواهب الجلیل، ج۲، ص۸۵.
  114. الکافی، کلینی، ج۳، ص۳۰۸؛ بحار الانوار، ج۸۱، ص۱۶۳.
  115. المقنعه، ص۹۸؛ المعتبر، ج۲، ص۱۳۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۷۷-۷۸.
  116. مسائل الناصریات، ص۱۸۲؛ السرائر، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱.
  117. المجموع، ج۳، ص۴۴-۴۵.
  118. مواهب الجلیل، ج۲، ص۸۰-۸۱.
  119. المغنی، ج۱، ص۴۲۱.
  120. المبسوط، سرخسی، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۵؛ بدائع الصنائع، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.
  121. صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵۳.
  122. المغنی، ج۱، ص۴۲۲؛ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۷۸.
  123. سنن ابی داود، ج۱، ص۱۳۰.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل اذان و اقامه.
  • الاستبصار: الطوسی (درگذشت ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
  • الاستذکار: ابن عبدالبر (درگذشت ۴۶۳ق)، به کوشش سالم محمد و محمد علی،‌دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۰م.
  • الاعتصام: الشاطبی (درگذشت ۷۹۰ق)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۷ق.
  • الافصاح فی الامامه: المفید (درگذشت ۴۱۳ق)، قم، البعثه، ۱۴۱۴ق.
  • الام: الشافعی (م ۲۰۴ق)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
  • بحار الانوار: المجلسی (درگذشت ۱۱۱۰ق)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • البحر الرائق: ابونجیم المصری (درگذشت ۹۷۰ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (درگذشت ۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
  • بدایة المجتهد: ابن رشد القرطبی (درگذشت ۵۹۵ق)، به کوشش العطار، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • البیان: الشهید الاول (درگذشت ۷۸۶ق)، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه.
  • تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (درگذشت ۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم،‌دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (درگذشت ۲۴۰ق)، به کوشش سهیل زکار، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • تحریر الاحکام الشرعیه: العلامة الحلی (درگذشت ۷۲۶ق)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۰ق.
  • تحفة الاحوذی: المبارک فوری (درگذشت ۱۳۵۳ق)، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
  • تحفة الفقهاء: علاء الدین السمرقندی (درگذشت ۵۳۵/۵۳۹ق)، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
  • تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (درگذشت ۷۲۶ق)، قم، آل البیت(ع)، ۱۴۱۴ق.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (درگذشت ۶۷۱ق)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • تلخیص الحبیر: ابن حجر العسقلانی (درگذشت ۸۵۲ق)،‌دار الفکر.
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (درگذشت ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
  • جامع البیان: الطبری (درگذشت ۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • جواهر الکلام: النجفی (درگذشت ۱۲۶۶ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی.
  • حاشیة الدسوقی: الدسوقی (درگذشت ۱۲۳۰ق)، احیاء الکتب العربیه.
  • حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (درگذشت ۱۲۵۲ق)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۵ق
  • الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (درگذشت ۱۱۸۶ق)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش.
  • الخلاف: الطوسی (درگذشت ۴۶۰ق)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
  • الدر المختار: الحصکفی (درگذشت ۱۰۸۸ق)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • الدروس الشرعیه: الشهید الاول (درگذشت ۷۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • دعائم الاسلام: النعمان المغربی (درگذشت ۳۶۳ق)، به کوشش فیضی، قاهره،‌دار المعارف، ۱۳۸۳ق.
  • ذکری: الشهید الاول (درگذشت ۷۸۶ق)، قم، آل البیت(ع)، ۱۴۱۹ق.
  • رسائل المرتضی: السید المرتضی (درگذشت ۴۳۶ق)، به کوشش حسینی و رجایی، قم،‌دار القرآن، ۱۴۰۵ق.
  • السرائر: ابن ادریس (درگذشت ۵۹۸ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • سنن ابن ماجه: ابن ماجه (درگذشت ۲۷۵ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
  • سنن ابی‌داود: السجستانی (درگذشت ۲۷۵ق)، به کوشش سعید اللحام، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
  • سنن الترمذی: الترمذی (درگذشت ۲۷۹ق)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
  • السنن الکبری: البیهقی (درگذشت ۴۵۸ق)، بیروت،‌دار الفکر.
  • سنن النسائی: النسائی (درگذشت ۳۰۳ق)، به کوشش عبدالغفار، سید کسروی، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
  • شرح منتهی الارادات: منصور البهوتی (درگذشت ۱۰۵۱ق)، بیروت، عالم الکتب، ۱۹۹۶ق.
  • الصحاح: الجوهری (درگذشت ۳۹۳ق)، به کوشش العطار، بیروت،‌دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
  • صحیح البخاری: البخاری (درگذشت ۲۵۶ق)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
  • صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (درگذشت ۶۷۶ق)، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
  • صحیح مسلم: مسلم (درگذشت ۲۶۱ق)، بیروت،‌دار الفکر.
  • الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت،‌دار السیره، ۱۴۱۴ق.
  • علل الشرایع: الصدوق (درگذشت ۳۸۱ق)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
  • العین: خلیل (درگذشت ۱۷۵ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی،‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
  • غریب القرآن الکریم: الطریحی (درگذشت ۱۰۸۵ق)، به کوشش محمد کاظم، قم، زاهدی.
  • فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (درگذشت ۶۲۳ق)،‌دار الفکر.
  • الفقه علی المذاهب الاربعه: عبدالرحمن الجزیری (درگذشت ۱۳۶۰ق)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق.
  • الکافی فی الفقه: ابوالصلاح الحلبی (درگذشت ۴۴۷ق)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیر المؤمنین(ع)، ۱۴۰۳ق.
  • الکافی: الکلینی (درگذشت ۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
  • الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (درگذشت ۶۳۰ق)، بیروت،‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • کشاف القناع: منصور البهوتی (درگذشت ۱۰۵۱ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • لسان العرب: ابن منظور (درگذشت ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (درگذشت ۴۶۰ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
  • المبسوط: السرخسی (درگذشت ۴۸۳ق)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • المجموع شرح المهذب: النووی (درگذشت ۶۷۶ق)،‌دار الفکر.
  • مختصر المزنی: المزنی (درگذشت ۲۶۳ق)، بیروت،‌دار المعرفه.
  • المدونة الکبری: مالک بن انس (درگذشت ۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعاده.
  • مسائل الناصریات: السید المرتضی (درگذشت ۴۳۶ق)، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیه، ۱۴۱۷ق.
  • المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (درگذشت ۴۰۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • مستند الشیعه: احمد النراقی (درگذشت ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت(ع)، ۱۴۱۵ق.
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (درگذشت ۲۴۱ق)، بیروت،‌دار صادر.
  • المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (درگذشت ۲۱۱ق)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
  • المعتبر: المحقق الحلی (درگذشت ۶۷۶ق)، مؤسسه سید الشهداء، ۱۳۶۳ش.
  • المعجم الکبیر: الطبرانی (درگذشت ۳۶۰ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (درگذشت ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
  • مغنی المحتاج: محمد الشربینی (درگذشت ۹۷۷ق)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
  • المغنی: عبدالله بن قدامه (درگذشت ۶۲۰ق)، بیروت،‌دار الکتب العلمیه.
  • مفتاح الکرامه: سید محمد جواد العاملی (درگذشت ۱۲۲۶ق)، به کوشش خالصی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ق.
  • المقنعه: المفید (درگذشت ۴۱۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (درگذشت ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهر آشوب (درگذشت ۵۸۸ق)، به کوشش گروهی از استادان، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
  • منتهی المطلب: العلامة الحلی (درگذشت ۷۲۶ق)، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۲ق.
  • مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (درگذشت ۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
  • موسوعة التاریخ الاسلامی: محمد هادی یوسفی غروی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • الموطّأ: مالک بن انس (درگذشت ۱۷۹ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق.
  • نصب الرایه: الزیلعی (درگذشت ۷۶۲ق)، به کوشش ایمن صالح، قاهره،‌دار الحدیث، ۱۴۱۵ق.
  • نهایة الاحکام: العلامة الحلی (درگذشت ۷۲۶ق)، به کوشش رجایی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۰ق.
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (درگذشت ۱۱۰۴ق)، قم، آل البیت(ع)، ۱۴۱۲ق.