ام کلثوم
اُم کلثوم دختر رسول خدا(ص) و مادرش حضرت خدیجه(س) میباشد. سال تولد وی در منابع ذکر نشده ولی میتوان گفت پس از 33 سالگی پیامبر بهدنیا آمده است. عتیبه و عتبه پسران ابولهب قبل از بعثت پیامبر با اُم کلثوم و رقیه ادواج کردند ولی بعد از بعثت و با نازل شدن سوره مسد ابولهب به پسرانش شرط کرد که دختران رسول خدا را طلاق دهند و آنها در حالی که هنوز در خانه پدر بودند طلاق داده شدند. ام کلثوم در پی بعثت پیامبر بلافاصله همراه مادر و خواهرانش اسلام آورد. بنابر نقل منابع اهلسنت ازدواج دوم ام کلثوم با عثمان بن عفان بوده است در حالی که شماری از منابع شیعه این نقل را قبول ندارند. اما در رابطه با وفات ام کلثوم نقل شده وی محل اختفای معاویة بن مغیره که یکی از دشمنان فراری رسول خدا در جنگ احد و پسر عموی عثمان بوده را به حضرت علی(ع) اطلاع داده و عثمان از این کار ناراحت شده و وی را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده که سه روز بعد بر اثر شدت ضربهها جان سپرد است.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | امکلثوم بنت رسول الله |
زادروز و زادگاه | پس از 33 سالگی پیامبر |
محل زندگی | مدینه |
نسب/قبیله | دختر پیامبر |
خویشان سرشناس | پیامبر اسلام()ص، حضرت خدیجه (س)، عثمان |
درگذشت/شهادت | شعبان سال نهم ق.ضرب و شتم عثمان |
مدفن | قبرستان بقیع |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | بلافاصله بعد از بعثت |
دلیل شهرت | انتساب به پیامبر |
دیگر فعالیتها | حضور در شعب ابی طالب |
اختلاف در تولد
اُم کلثوم دختر رسول خدا و مادرش خدیجه دختر خُوَیْلِد بود.[۱]ابن عبدالبر[۲]این سخن را بدون اختلاف دانسته است. بیشتر منابع، تولد او را در پی تولد زینب و رقیه و پیش از تولد حضرت فاطمه(س) نوشتهاند.[۳]سال تولد وی در هیچ منبعی یاد نشده و تنها در شماری از منابع، تولد رقیه را در 33 سالگی[۴]و زینب را در 30 سالگی[۵]پیامبر گرامی(ص) یاد کردهاند. با عنایت به اینکه بیشتر منابع تولد ام کلثوم را در پی زینب و پیش از حضرت فاطمه دانستهاند[۶]میتوان گفت که ام کلثوم پس از 33 سالگی پیامبر زاده شده است.
ازدواج
رسول خدا رقیه و ام کلثوم را پیش از بعثت به تزویج عتبه و عتیبه، پسران ابولهب، درآورد.[۷]پس از بعثت پیامبر، هنگامی که سوره تبت نازل شد، ابولهب با پسران خود شرط کرد که دختران محمد را طلاق دهند وگرنه آنان را از خود خواهد راند. همسر ابولهب، ام جمیل، نیز به پسرانش دستور داد که رقیه و ام کلثوم را طلاق دهند. این طلاق در حالی صورت پذیرفت که دختران هنوز در خانه پدر بودند.[۸]
به گزارشی، آنگاه که عتیبه ام کلثوم را طلاق داد، نزد رسول خدا آمد و از دین او و خودش بیزاری جست و سپس به ایشان حملهور شد و جامه ایشان را پاره کرد. رسول خدا او را نفرین کرد و بر اثر آن نفرین، در سفر وی با گروهی از قریش به شام، شیری به او حمله کرد و از میان آنان تنها سر او را از تن جدا کرد.[۹]
بیعت با پیامبر
ام کلثوم در شمار کسانی بود که بیدرنگ در پی بعثت پیامبر همراه مادر و خواهرانش اسلام آورد.[۱۰]هنگامی که زنان با رسول خدا بیعت کردند، همراه خواهرانش با ایشان بیعت نمود. همچنین وی همراه دیگر دختران پیامبر به شعب ابی طالب رفت و با سوده، همسر پیامبر، به مدینه هجرت کرد.[۱۱]
ازدواج دوم
ازدواج دوم ام کلثوم با عثمان بن عفان و در پی وفات رقیه در ربیع الاول سال سوم ق. بود. در جمادی الآخر همان سال، عثمان با وی عروسی کرد.[۱۲]در شماری از منابع شیعه، از امام صادق(ع) گزارش شده که ام کلثوم در حالی درگذشت که عثمان با او عروسی نکرده بود.[۱۳]بر پایه گزارش شماری از منابع اهل سنت، عثمان بر اثر ازدواج با دو دختر رسول خدا به ذوالنورین شهرت یافت.[۱۴]
وفات
ام کلثوم فرزندی نزاد و در شعبان سال نهم ق. وفات یافت.[۱۵]درباره علت وفات وی در منابع گوناگون گزارشی مفصل آمده که خلاصه آن چنین است: در پی نبرد اُحد، عثمان یکی از دشمنان فراری رسول خدا، معاویة بن مغیره، را که پسر عمویش بود، در خانهاش پنهان کرد. رسول خدا از طریق وحی آگاه شد و امام علی(ع) را به خانه عثمان فرستاد تا او را بیاورد. ام کلثوم مخفیگاه او را به امام علی نشان داد و این کار به کشته شدن معاویة بن مغیره انجامید.[۱۶]عثمان خشمگین شد و ام کلثوم را سخت زد و او سه روز بعد بر اثر شدت ضربهها جان سپرد.[۱۷]به باور برخی، با توجه به علت وفات، ام کلثوم در سال سوم ق. درگذشته است.[۱۸]دو مؤید برای این سخن میتوان یافت؛ یکی بخشی از دعای ماه رمضان: «اللهم صل علی ام کلثوم بنت نبیک و العن من اذی نبیک فیها.» [۱۹]و دیگری سخن عایشه به عثمان: از تو بر دو دختر رسول خدا کاری روا شده است که خود میدانی.[۲۰]پیامبر(ص) با دیدن بدن مجروح دخترش، ضارب او را نفرین کرد و عثمان را که نمیخواست به نامش تصریح کند، با کنایه از حضور در تشییع جنازه بازداشت و او نیز به بهانه دلدرد از تشییع جنازه کناره گرفت.[۲۱]
اسماء بنت عمیس، صفیه و ام عطیه، او را غسل دادند. رسول خدا(ص) به غسل دادن مکرر وی سفارش فرمود. به توصیه رسول خدا، کفن وی عبارت بود از: لباس زیرین (لنگ) و لباس رو (پیراهن) و روسری (مقنعه) و پوشش سرتاسری. آنگاه رسول خدا بر او نماز گزارد.[۲۲]پیامبر(ص) ام کلثوم را در قبر نهاد و فرمود: «منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اُخری، بسمالله و فی سبیلالله و علی ملة رسول الله». [۲۳]علی(ع)، فضل بن عباس، و اسامة بن زید به قبر ام کلثوم درون شدند و ابوطلحه انصاری از رسول خدا اجازه گرفت که با آنان در قبر فرود آید.[۲۴]رسول خدا در حالی که اشک از چشمانش جاری بود، بر سر قبر او نشست.[۲۵]
ام کلثوم و دو خواهر دیگرش، رقیه و زینب، در قبرستان بقیع نزدیک به هم دفن شدهاند. پیشتر قبهای به نام «قبة بنات الرسول» بر بالای قبرشان بوده؛ اما اکنون این قبرها هیچ نشانهای ندارند.[۲۶]
پیوند به بیرون
پانویس
- ↑ الطبقات، ج8، ص37؛ الاستیعاب، ج1، ص50؛ اعلام الوری، ج1، ص275.
- ↑ الاستیعاب، ج1، ص50.
- ↑ الاستیعاب، ج1، ص50؛ ج4، ص1952؛ اسد الغابه، ج5، ص612؛ امتاع الاسماع، ج5، ص350.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1839؛ امتاع الاسماع، ج5، ص344.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1839، 1853؛ اسد الغابه، ج5، ص467.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص123؛ الاستیعاب، ج1، ص50؛ اعلام الوری، ج1، ص274؛ امتاع الاسماع، ج5، ص350.
- ↑ دلائل النبوه، ج2، ص612؛ الاستیعاب، ج4، ص1839.
- ↑ دلائل النبوه، ج2، ص615؛ الاستیعاب، ج4، ص1839-1840؛ امتاع الاسماع، ج5، ص350.
- ↑ دلائل النبوه، ج2، ص612.
- ↑ الطبقات، ج8، ص37؛ السیرة النبویه، ج1، ص122.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص122؛ الطبقات، ج8، ص37-38؛ انساب الاشراف، ج1، ص316.
- ↑ الطبقات، ج8، ص38؛ الاستیعاب، ج4، ص1952؛ امتاع الاسماع، ج5، ص350.
- ↑ الخصال، ص404؛ قاموس الرجال، ج12، ص217.
- ↑ الانساب، ج6، ص16؛ الاصابه، ج2، ص349.
- ↑ الطبقات، ج8، ص38؛ الاستیعاب، ج4، ص1952.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص410-411؛ المغازی، ج1، ص333؛ شرح نهج البلاغه، ج15، ص46-47؛ السیرة الحلبیه، ج2، ص555.
- ↑ الکافی، ج3، ص252-253؛ بحار الانوار، ج20، ص145؛ ج22، ص161؛ قاموس الرجال، ج12، ص219.
- ↑ تقریب المعارف، ص288؛ الصحیح من سیرة النبی، ج6، ص312.
- ↑ مصباح المتهجد، ص622؛ اقبال الاعمال، ج1، ص215.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی، ج6، ص313.
- ↑ الکافی، ج3، ص252-253؛ بحار الانوار، ج22، ص161-162.
- ↑ الطبقات، ج8، ص38؛ الاستیعاب، ج4، ص1910، 1952؛ اسد الغابه، ج5، ص543، 612.
- ↑ الدر المنثور، ج2، ص302؛ تاریخ دمشق، ج3، ص153.
- ↑ الطبقات، ج8، ص38؛ اسد الغابه، ج8، ص385؛ امتاع الاسماع، ج5، ص350.
- ↑ الطبقات، ج8، ص38؛ امتاع الاسماع، ج5، ص350.
- ↑ آثار اسلامی، ص342-343.
منابع
- آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386ش؛
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
- اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی؛
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
- اعلام الوری: الطبرسی (م. 548ق.) ، قم، آل البیت:، 1417ق؛
- اقبال الاعمال: سید ابن طاوس (م. 664ق.) ، به کوشش القیومی، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414ق؛
- امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق؛
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق؛
- الانساب: عبدالکریم السمعانی (م. 562ق.) ، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، 1382ق؛
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
- تقریب المعارف فی الکلام: ابوالصلاح الحلبی (م. 447ق.) ، به کوشش الحسون، محقق، 1417ق؛
- الخصال: الصدوق (م. 381ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛
- الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛
- دلائل النبوه: اسماعیل الاصفهانی (م. 535ق.) ، به کوشش مساعد بن سلیمان، دار العاصمه؛
- السیرة الحلبیه: الحلبی (م. 1044ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1400ق؛
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.) ، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق؛
- شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید (م. 656ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق؛
- الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.) ، بیروت، دار صادر؛
- قاموس الرجال: محمد تقی شوشتری، قم، نشر اسلامی، 1418ق؛
- الکافی: الکلینی (م. 329ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م. 630ق.) ، بیروت، دار صادر، 1385ق؛
- مصباح المتهجد: الشیخ الطوسی (م. 460ق.) ، بیروت، مؤسسة فقه الشیعه، 1411ق؛
- المغازی: الواقدی (م. 207ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.