بنی سهم
بنیسَهم از تیرههای قریش، ساکن در اطراف کعبه و در همسایگی دار الندوه بودند.
نسب | سهم بن عمرو بن هصیص |
---|---|
مکان | مکه |
اشخاص مهم | عبدالله بن حذافه سهمی و عمرو عاص |
جنگها | غزوه بدر، غزوه احد، غزوه خندق،غزوه حنین، غزوه طائف، فتح مکه، نبردهای رده، فتح عین تمر، فتح یرموک |
شاخهای از | قریش |
مهمترین اقدامات | نقش برجسته در دو پیمان حلف الاحلاف و حلف الفضول |
مذهب | مشرک و مسلمان |
بنیسهم جزء ده تیره مشهور قریش بودند و در اداره امور مکه نقش داشتند. بنابر گزارشهای تاریخی آنها در ایجاد دو پیمان، حلف الاحلاف و حلف الفضول نقش داشتهاند.
بعد از دعوت عمومی پیامبر اسلام(ص) برخی از بنیسهم به آن حضرت ایمان آوردند، اما بیشتر آنها مخالفت کرده و مسلمانان را مورد استهزاء و اذیت قرار میدادند، تا جایی که سوره کوثر بهسبب ابتر خواندن پیامبر توسط یکی از سهمیها نازل شد. همچنین در جنگهای بدر، احد و خندق مشرکان را همراهی کردند.
سهمیان در پی فتح مکه مانند قریش ایمان آوردند و مسلمان شدند و در در غزوههای حنین و طائف پیامبر(ص) را همراهی کردند. آنها بعد از رسول خدا(ص) نیز مسلمانان را در فتوحات کمک، و در عصر خلفا نیز برخی از آنها از کارگزاران خلفا بودند.
از شخصیتهای برجسته بنیسهم در تاریخ میتوان از عبدالله بن حذافه سهمی حامل نامه پیامبر برای خسرو پرویز و عمرو عاص نام برد. برخی از سهمیان نیز در اداره امور حرمین شریفین نقش داشتند مانند محمد بن عبدالله سهمی که قاضی مکه بود.
نسب
بنیسهم فرزندان سهم بن عمرو بن هُصَیص از عرب عدنانی و تیرهای از قریش بودند.[۱] میان عرب قَحطانی نیز تیرهای به نام بنیسهم بن عمرو بن ثعلبه وجود دارد.[۲]
محل سکونت
بنیسهم در همسایگی دار النَدوه در غرب کعبه سکنا داشتند.[۳] از اینرو، در شمار قریش بِطاح بودند. از آنجا که یکی از ورودیهای مسجدالحرام در سمت خانههای آنها قرار داشت،[۴] این ورودی به گفته ازرقی و فاکهی، باب بنیسهم نام گرفت[۵] که امروز به باب عمره مشهور است.[۶]
دار العَجَله، خانه سعید بن سهم، از معروفترین خانههای بنیسهم در مکه است. یاقوت آن را نخستین خانه ساخته شده در مکه دانسته است.[۷] به ادعای خود سهمیان، این خانه پیش از دار الندوه ساخته شده بود؛ اما بلاذری این سخن را نپذیرفته است.[۸]
چاههای بنیسهم در مکه
بنیسهم در مکه چاههایی به نام غَمر[۹] و رَمرَم داشتند.[۱۰]
غمر از آنِ عاص بن وائل سهمی بود. بر پایه سروده فردی از سهمیها، غَمْر آب بسیار داشت و برای حاجیان خانه خدا حفر شده بود.[۱۱]
بر پایه گزارشی، چاه رَمرَم در گسترش مسجدالحرام در روزگار منصور عباسی (حک: 136-158ق.) در محدوده مسجد قرار گرفت.[۱۲]
بنیسهم در دوران جاهلی
بنیسهم در این دوران در شمار ده تیره مشهور قریش بودند که از شرافت و منزلت برخوردار بودند و در اداره امور مکه نقش داشتند.[۱۳] آنها در این عصر عهدهدار اموالی بودند که برای بتها هنگام صلح یا نبرد اختصاص مییافت. در آستانه ظهور اسلام، حارث بن قیس سهمی عهدهدار این سمت بود.[۱۴]
همپیمانان بنیسهم
از همپیمانان بنیسهم میتوان به بنیعدی بن کعب، از تیرههای قریش، اشاره کرد. این همپیمانی هنگامی صورت گرفت که بر بنیسهم مسلم شد که توان رویارویی با رقیبشان بنیعبدشمس را ندارند.[۱۵] بعدها به سبب مجروح شدن فردی از بنیسهم از سوی حارثه عدوی، پیمان بنیسهم و بنیعدی از هم گسیخت.[۱۶]
بنیسهم در ستیز بنیعبدالدار و بنیعبدمناف که برای دستیابی به مناصب کعبه روی داد، همراه بنیمخزوم، بنیجُمح و بنیعُدی کنار بنیعبدالدار، پیمان حلف الاحلاف (لَعقة الدم خونلیسان) را پدید آوردند.[۱۷] بر پایه گزارشی، بنیسهم در شکلگیری این پیمان نقشی ویژه داشت و تیرههای یاد شده را بدین کار تشویق کرد.[۱۸]
پیمان حلف الفضول
خودداری عاص بن وائل سهمی، پدر عمرو عاص و از بزرگان بنیسهم، از پرداخت بهای کالای فردی از خاندان زبید و فریاد دادخواهی او که در مکه غریب بود، باعث شد برخی از بزرگان قریش از جمله پیامبر(ص) در خانه عبدالله بن جُدعان تیمی، پیمان حِلف الفضول را برای حمایت از مظلومان بیپناه در مکه منعقد کنند.[۱۹]
شرکت در تعمیر کعبه
به گزارشی، بنیسهم در بازسازی خانه کعبه که پنج سال پیش از بعثت بر اثر سیل ویران شد،[۲۰] از طریق قرعه، ساخت بام کعبه را همراه بنیجمح برعهده گرفتند.[۲۱]
در این رویداد، هنگامی که بر نصب حجرالاسود میان تیرههای قریش اختلاف پدید آمد، با تدبیر پیامبر(ص) از هر تیره فردی گوشه عبای پیامبر را که سنگ درون آن قرار داشت، گرفت. از میان بنیسهم برای این منظور قیس بن عدی برگزیده شد.[۲۲]
فخرفروشی بر دیگران
بنیسهم از تیرههایی بود که به فزونی جمعیتشان در برابر دیگر تیرههای قریش از جمله بنیعبدمناف فخر میفروختند. از دیدگاه برخی مفسران، آیات آغازین سوره تکاثر ﴿... حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ﴾ به این فخرفروشی و نکوهش آنها اشاره دارد.[۲۳]
دشمنی بنیسهم با پیامبر
پس از آشکار شدن دعوت رسول خدا(ص) در مکه، برخی از بنیسهم به او ایمان آوردند؛ اما بیشتر سهمیان به مخالفت برخاستند و قریش را بر ضد پیامبر همراهی کردند.
برخی از آنها هنگامی که رسول خدا(ص) برای نماز میان رکن یمانی و حجرالاسود میایستاد، در سمت راست و چپ او میایستادند و با حرکات و صداهایی برای او مزاحمت ایجاد میکردند.[۲۴]
عاص بن وائل سهمی از استهزاء کنندگان و دشمنان سرسخت پیامبر بود. به گزارش منابع، سوره کوثر هنگامی نازل شد که عاص او را ابتر خواند.[۲۵] فرزند او عمرو عاص نیز از سوی قریش ماموریت یافت تا با حضور نزد نجاشی، مسلمانانی را که به حبشه مهاجرت کرده بودند، به مکه بازگرداند.[۲۶]
در این هجرت، برخی از مسلمانان سهمی همانند مَحمیة بن جزء، هِشام بن عاص بن وائل، ابوقیس بن حارث، حجاج بن حارث و رَمله دختر ابیعوف نیز حضور داشتند.[۲۷]
از دیگر دشمنیهای بنیسهم، تلاش برخی از آنها برای خنثی کردن کوششهای تبلیغی رسول خدا در ایام حج بود.[۲۸]
دشمنی بنیسهم با مسلمانان پس از هجرت رسول خدا به یثرب نیز ادامه یافت؛ چنانکه برخی از آنها از مهاجرت مسلمانان هم تیرهای خود مانند عاص بن منبه پیشگیری کردند.[۲۹]
همراهی با مشرکان علیه مسلمانان
سهمیها همچنین در غزوه بدر (2ق.) با سپاه قریش همراه شدند و برخی از آنها مانند نُبَیه و مُنَبّه فرزندان حجاج بن عامر از تامین کنندگان آذوقه سپاه قریش بودند که از آنها با عنوان «مُطعمین» یاد شده است.[۳۰]
اینان همچنین به سبب آزار سخت رسول خدا در مکه، مورد نفرین او قرار گرفتند.[۳۱] در این نبرد، برخی از سهمیان مانند ابووداعة بن ضُبَیرة، حجاج بن حارث بن سعد، و حنظلة بن قبیصه به اسارت مسلمانان درآمدند[۳۲] که عمرو بن قیس برای آزادی آنها تلاش نمود[۳۳] و آنان را با پرداخت فدیه آزاد کرد.[۳۴]
خُنیس بن حذافه سهمی، داماد عمر و همسر حفصه، تنها فردی از این تیره است که بر پایه برخی از گزارشها، همراه مسلمانان در بدر حضور یافت.[۳۵] سهمیها در نبردهای احد و خندق نیز با مشرکان همراه بودند.[۳۶]
پذیرش اسلام
سرانجام بنیسهم نیز همانند دیگر قریش در فتح مکه (8ق.) مسلمان شدند. در این میان، برخی از سهمیها همانند ابن زِبَعری از شاعران مشهور و دشمن سرسخت پیامبر که پیش از آن به هجو او میپرداخت،[۳۷] به دستور رسول خدا مهدور الدم خوانده شد؛ ولی به نجران گریخت و جان سالم به در برد.[۳۸]
همراهی با پیامبر در غزوات
بنیسهم در غزوههای حنین و طائف که پس از فتح مکه انجام شد، پیامبر(ص) را همراهی کردند.
پیامبر بخشی از غنیمتهای حنین را برای تالیف قلوب برخی از سهمیها مانند سائب بن حارث، عدی بن قیس و عبدالله بن حارث سهمی بدانان اختصاص داد.[۳۹]
برخی از بنیسهم به مدینه مهاجرت کردند و بر پایه گزارشی، در محلهای به نام «بِلاط» ساکن شدند.[۴۰]
بنیسهم پس از پیامبر
از نقش آنها در سقیفه گزارشی در دست نیست. برپایه گزارشی، در آغازین روزهای خلافت ابوبکر، عمرو عاص در نکوهش انصار و در حمایت از مهاجران سخنانی گفت که با پاسخ کوبنده امام علی(ع) روبهرو شد.[۴۱]
حضور در نبردها
در نبردهای رده، برخی از بنیسهم حضور داشتند.[۴۲] نیز از شرکت آنها در فتوحات گزارشهایی در دست است. برخی از ایشان در فتح عین تمر (13ق.)،[۴۳] اَجنادین (13ق.) و یرموک (15ق.) کشته شدند.[۴۴]
عصر خلفا
در عصر خلفا، برخی از بنیسهم از کارگزاران خلفا بودند. عمرو عاص فاتح مصر بود و در روزگار عمر بر آنجا حکومت داشت. عثمان نیز مدتی وی را در مقام خود ابقا کرد.[۴۵]
قیس بن عاص سهمی در دوران عمر منصب قضاوت مصر را برعهده داشت.[۴۶] در دوران خلافت امام علی(ع) فرزند قیس بن عدی سهمی در نبرد جمل کنار طلحه و زبیر کشته شد.[۴۷]
در رخداد حره (63ق.) ذویب بن عمرو بن خُنیس و فرزندش و میاح بن خلف و فرزند او فضاله، از همپیمانان بنیسهم، در مدینه کشته شدند.[۴۸]
همراهی با عبدالله زبیر در شورش
در شورش عبدالله بن زبیر، بنیسهم او را همراهی کردند؛ اما پس از محاصره شورشیان به دست حجاج بن یوسف ثقفی در روزگار خلافت عبدالملک بن مروان، سهمیان از او جدا گشتند و با نکوهش ابن زبیر روبهرو شدند.[۴۹]
شخصیتهای دوران پیامبر
از شخصیتهای بنیسهم در دوران پیامبر میتوان به عبدالله بن حذافه سهمی اشاره کرد که به سال ششم ق. از سوی رسول خدا(ص) ماموریت یافت تا نامه پیامبر برای دعوت ایرانیان به اسلام را به خسرو پرویز پادشاه ایران ابلاغ کند.[۵۰]
عمرو عاص نیز که پیش از فتح مکه مسلمان شده بود، از سوی پیامبر ماموریتهایی را عهدهدار شد. شکستن بت سُواع و فرماندهی سریه ذات السلاسل (8ق.) از آن جمله هستند.[۵۱]
نقش سهمیان در حرمین
در سدههای بعد، برخی از سهمیان در حرمین نقش داشتند. ابوعمرو محمد بن عبدالله بن عمرو بن زیاد سهمی از آن جمله است که در دوران خلافت المطیع عباسی (حک: 334-363ق.) قاضی مکه بود.[۵۲]
پانویس
- ↑ النسب، ص214؛ المعارف، ص69؛ جمهرة انساب العرب، ص464.
- ↑ المعارف، ص115، 516؛ معجم قبائل العرب، ج2، ص560.
- ↑ المعرفة و التاریخ، ج1، ص525؛ البدایة و النهایه، ج1، ص191.
- ↑ حجاز در صدر اسلام، ص475.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص93؛ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص196.
- ↑ الجامع اللطیف، ص129؛ تحصیل المرام، ج1، ص248، 386.
- ↑ معجم البلدان، ج2، ص422.
- ↑ فتوح البلدان، ص60.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص149؛ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص222؛ معجم البلدان، ج4، ص211.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص219؛ العقد الثمین، ج1، ص8.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص220.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص219؛ العقد الثمین، ج1، ص8.
- ↑ المنمق، ص111؛ المحبر، ص166؛ المفصل، ج4، ص112.
- ↑ اسد الغابه، ج1، ص411؛ نک: الاصابه، ج1، ص686؛ المفصل، ج5، ص249.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص261.
- ↑ المنمق، ص267.
- ↑ المنمق، ص33، 51؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص248؛ ج2، ص17؛ جمهرة انساب العرب، ص158.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج1، ص248؛ المفصل، ج4، ص60.
- ↑ المنمق، ص186؛ التنبیه و الاشراف، ص179؛ البدایة و النهایه، ج2، ص291-292.
- ↑ الطبقات، ج1، ص116.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص195؛ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص161؛ تاریخ طبری، ج2، ص288.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص197؛ الطبقات، ج1، ص116؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص19-20.
- ↑ اسباب النزول، ص490؛ تفسیر قرطبی، ج20، ص168.
- ↑ الدر المنثور، ج4، ص61.
- ↑ الطبقات، ج1، ص106؛ انساب الاشراف، ج2، ص34.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص268؛ الاستیعاب، ج3، ص896؛ اسد الغابه، ج5، ص207.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص361-362، 368؛ انساب الاشراف، ج10، ص272-273؛ ج1، ص246.
- ↑ المحبر، ص160.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص641؛ مجمع البیان، ج3، ص169؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص63.
- ↑ المغازی، ج1، ص128؛ انساب الاشراف، ج10، ص275.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص163؛ امتاع الاسماع، ج14، ص329.
- ↑ المغازی، ج1، ص142؛ السیرة النبویه، ج2، ص6.
- ↑ المغازی، ج1، ص130؛ الطبقات، ج2، ص13؛ تاریخ طبری، ج2، ص464.
- ↑ المغازی، ج1، ص142؛ النسب، ص215.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص367؛ تاریخ طبری، ج3، ص164؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص142.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص141؛ عیون الاثر، ج2، ص98.
- ↑ الاغانی، ج4، ص354-355.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص162؛ انساب الاشراف، ج10، ص273-274.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص55؛ السیرة النبویه، ج2، ص495.
- ↑ تاریخ المدینة المنوره، ج1، ص251.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص128؛ شرح نهج البلاغه، ج6، ص29-35.
- ↑ الکامل، ج2، ص367، 395.
- ↑ اسد الغابه، ج3، ص719؛ الکامل، ج2، ص367، 395.
- ↑ السیرة النبویه، ج4، ص365.
- ↑ نهایة الارب، ج19، ص400؛ تاریخ دمشق، ج39، ص420.
- ↑ نهایة الارب، ج19، ص401.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص114.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص186.
- ↑ الاخبار الطوال، ص315؛ انساب الاشراف، ج7، ص126.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص607؛ انساب الاشراف، ج10، ص274؛ البدء و التاریخ، ج3، ص170.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص488-489؛ تاریخ طبری، ج3، ص31، 66؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص563.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص164.
منابع
- الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (درگذشت 282ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، 1412ق.
- اخبار مکه: الازرقی (درگذشت 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
- اخبار مکه: الفاکهی (درگذشت 279ق.)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق.
- اسباب النزول: الواحدی (درگذشت 468ق.)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اسد الغابه: ابن اثیر (درگذشت 630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (درگذشت 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (درگذشت 356ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
- امتاع الاسماع: المقریزی (درگذشت 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (درگذشت 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (درگذشت 355ق.)، بیروت، دار صادر، 1903م.
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت 748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (درگذشت 240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (درگذشت 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (درگذشت 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (درگذشت 1321ق.)، به کوشش ابن دهیش، 1424ق.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (درگذشت 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- التنبیه و الاشراف: المسعودی (درگذشت 345ق.)، بیروت، دار صعب.
- الجامع اللطیف: محمد ابن ظهیره (درگذشت 986ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 1423ق.
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (درگذشت 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- حجاز در صدر اسلام: صالح احمد العلی، ترجمه: آیتی، مشعر، 1375ش.
- الدر المنثور: السیوطی (درگذشت 911ق.)، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت 213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
- شرح نهج البلاغه: ابن ابیالحدید (درگذشت 656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
- عیون الاثر: ابن سید الناس (درگذشت 734ق.)، بیروت، دار القلم، 1414ق.
- فتوح البلدان: البلاذری (درگذشت 279ق.)، بیروت، دار الهلال، 1988م.
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (درگذشت 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق.
- المحبّر: ابن حبیب (درگذشت 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
- المعارف: ابن قتیبه (درگذشت 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
- معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق.
- المعرفة و التاریخ: الفسوی (درگذشت 277ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، 1401ق.
- المغازی: الواقدی (درگذشت 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
- المفصل: جواد علی، 1413ق.
- المنتظم: ابن جوزی (درگذشت 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.
- المنمق: ابن حبیب (درگذشت 245ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق.
- النسب: ابن سلّام الهروی (درگذشت 224ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
- نهایة الارب: احمد بن عبدالوهاب النویری (درگذشت 733ق.)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، 1423ق.