ابوالفتوح: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} '''ابوالفتوح''' از سادات حسنی حاکم بر مکه (۳۸۴-۴۳۰ق) == شخصیتشناس...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'http://phz.hajj.ir/422' به 'http://hzrc.ac.ir/post') |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ابوالفتوح''' از [[سادات حسنی]] حاکم بر [[مکه]] (۳۸۴-۴۳۰ق). وی پس از پدرش جعفر (که مؤسس حکومت اشراف مکه است) و برادرش عیسی به حکومت مکه رسید. ابتدا حکومت وی تحت حاکمیت [[حکومت فاطمیان|فاطمیان]] مصر بود؛ ولی پس از مدتی با حمایت [[آل جراح]] طایی، با ادعای خلافت اسلامی، خود را با عنوان '''الراشد بالله''' خلیفه مسلمانان خواند و از فاطمیان جدا شد. با فشار فاطمیان، ابوالفتوح مجددا مجبور شد با طلب عفو از حاکم فاطمی بار دیگر خود را کارگزار فاطمیان در مکه بنامد. چند تکه شدن [[حجرالاسود]] و حضور حاجیان [[عراق]] پیرو [[عباسیان]] در [[حج]] از حوادث مهم دوران حکومت ابوالفتوح در مکه بود. | |||
[[ | |||
''' | |||
== شخصیتشناسی == | == شخصیتشناسی == | ||
ابوالفتوح حسن بن جعفر بن محمد بن حسین از [[سادات حسنی]] بود. پدرش جعفر نخستین دولت [[اشراف مکه]] را در سال ۳۵۶/۳۶۰ق در دوران رقابت میان [[عباسیان]] و [[فاطمیان]] بر سر حکومت [[مکه]] تشکیل داد.<ref>تاریخ مکه، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref> جعفر با خواندن خطبه به نام فاطمیان خود را تحت حمایت فاطمیان مصر و حاکم وقت [[المعز فاطمی|المعز]] قرار داد. پس از او حکومت به فرزندش عیسی رسید و سپس در سال ۳۸۴ق حسن فرزند دیگر جعفر با لقب ابوالفتوح به حکومت مکه تحت اشراف فاطمیان دست یافت.<ref>خلاصة الکلام، ص۱۶.</ref> | ابوالفتوح حسن بن جعفر بن محمد بن حسین از [[سادات حسنی]] بود. پدرش جعفر نخستین دولت [[اشراف مکه]] را در سال ۳۵۶/۳۶۰ق در دوران رقابت میان [[عباسیان]] و [[فاطمیان]] بر سر حکومت [[مکه]] تشکیل داد.<ref>تاریخ مکه، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref> جعفر با خواندن خطبه به نام [[حکومت فاطمیان|فاطمیان]] خود را تحت حمایت فاطمیان مصر و حاکم وقت [[المعز فاطمی|المعز]] قرار داد. پس از او حکومت به فرزندش عیسی رسید و سپس در سال ۳۸۴ق حسن فرزند دیگر جعفر با لقب ابوالفتوح به حکومت مکه تحت اشراف فاطمیان دست یافت.<ref>خلاصة الکلام، ص۱۶.</ref> | ||
==خروج از خلافت فاطمیان و اعلام استقلال== | ==خروج از خلافت فاطمیان و اعلام استقلال== | ||
[[الحاکم بامر الله]]، خلیفه وقت [[فاطمیان|فاطمی]]، از ابوالفتوح خواست تا در موسم حج سال ۳۸۶ق بر منبر مکه بر پایه اعتقادات [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] به برخی از [[صحابه]] و همسران [[پیامبر(ص)|پیامبر گرامی]] بیاحترامی کند. این سختگیری باعث شورش و هرج و مرج در [[مسجدالحرام]] شد. او خود را در مهار این آشوب ناتوان دید. نیز از لحاظ اعتقادی با این کار موافق نبود. از این رو، با اعلام حمایت [[آل جراح]] طایی<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۹-۱۰؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۵۴.</ref> از زیر سلطه فاطمیان بیرون آمد و با ادعای خلافت مسلمانان، با شعار اقامه عدل و برپایی امر به معروف و نهی از منکر، مردم را به بیعت با خود به نام «الراشد بالله» فراخواند.<ref>خلاصة الکلام، ص۱۷؛ تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۹-۱۰.</ref> | [[الحاکم بامر الله]]، خلیفه وقت [[فاطمیان|فاطمی]]، از ابوالفتوح خواست تا در موسم حج سال ۳۸۶ق بر منبر مکه بر پایه اعتقادات [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] به برخی از [[صحابه]] و همسران [[پیامبر(ص)|پیامبر گرامی]] بیاحترامی کند. این سختگیری باعث شورش و هرج و مرج در [[مسجدالحرام]] شد. او خود را در مهار این آشوب ناتوان دید. نیز از لحاظ اعتقادی با این کار موافق نبود. از این رو، با اعلام حمایت [[آل جراح]] طایی<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۹-۱۰؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۵۴.</ref> از زیر سلطه فاطمیان بیرون آمد و با ادعای خلافت مسلمانان، با شعار اقامه عدل و برپایی امر به معروف و نهی از منکر، مردم را به بیعت با خود به نام «الراشد بالله» فراخواند.<ref>خلاصة الکلام، ص۱۷؛ تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۹-۱۰.</ref> | ||
ابوالفتوح با یک شمشیر به گمان این که ذوالفقار است و چوبدستیای که ادعا میکرد از آنِ رسول خدا بوده، همراه ۱۰۰۰ برده سیاه در مراسم اعلان خلافتش حضور یافت<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۵۷؛ تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۱۰؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۵۴.</ref> و دستور داد آیات آغازین [[سوره قصص]] را در ابتدای خطبه بخوانند و خلافتش را حکومت مستضعفین بدانند. این سرآغاز با قیام سادات حسنی در روزگار [[منصور عباسی|منصور]] (حکومت: ۱۳۶-۱۵۸ق) بسیار شباهت داشت.<ref>تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref> ابوالفتوح با سفر به شهر «رَمْلَه» مرکز آل جراح در [[فلسطین]]، با احترام بسیار مردم آن دیار روبهرو شد که او را امیر المؤمنین میخواندند.<ref>تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> | ابوالفتوح با یک شمشیر به گمان این که ذوالفقار است و چوبدستیای که ادعا میکرد از آنِ رسول خدا بوده، همراه ۱۰۰۰ برده سیاه در مراسم اعلان خلافتش حضور یافت<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۵۷؛ تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۱۰؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۵۴.</ref> و دستور داد آیات آغازین [[سوره قصص]] را در ابتدای خطبه بخوانند و خلافتش را حکومت مستضعفین بدانند. این سرآغاز با قیام سادات حسنی در روزگار [[منصور عباسی|منصور]] (حکومت: ۱۳۶-۱۵۸ق) بسیار شباهت داشت.<ref>تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref> ابوالفتوح با سفر به شهر «رَمْلَه» مرکز آل جراح در [[فلسطین]]، با احترام بسیار مردم آن دیار روبهرو شد که او را امیر المؤمنین میخواندند.<ref>تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> | ||
==بازگشت به تحتالحمایگی فاطمیان== | ==بازگشت به تحتالحمایگی فاطمیان== | ||
اعلام استقلال از خلافت فاطمیان باعث تغییر معادلات سیاسی به نفع [[خلافت عباسیان|عباسیان]] بغداد میشد. این کار بر الحاکم فاطمی گران آمد و او را واداشت تا در طول سفر ابوالفتوح به فلسطین، با جداکردن آل جراح، متحد شریف مکه، و میدان دادن به رقبای حسینی او در مکه (سلیمانیون) ابوالفتوح را زیر فشار قرار دهد. این تدبیر مؤثر افتاد و ابوالفتوح را که در رمله از تغییر رفتار آل جراح و تسخیر مکه به دست عموزادگانش آگاه شده بود<ref>تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۱-۲۸۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>، وادار کرد تا با پس گرفتن عنوان خلافت و طلب عفو از الحاکم، حکومت مکه را بازپس گیرد و خود را بار دیگر کارگزار فاطمیان در مکه بنامد.<ref>تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۲؛ خلاصة الکلام، ص۱۷.</ref> | اعلام استقلال از خلافت فاطمیان باعث تغییر معادلات سیاسی به نفع [[خلافت عباسیان|عباسیان]] بغداد میشد. این کار بر الحاکم فاطمی گران آمد و او را واداشت تا در طول سفر ابوالفتوح به فلسطین، با جداکردن آل جراح، متحد شریف مکه، و میدان دادن به رقبای حسینی او در مکه (سلیمانیون) ابوالفتوح را زیر فشار قرار دهد. این تدبیر مؤثر افتاد و ابوالفتوح را که در رمله از تغییر رفتار آل جراح و تسخیر مکه به دست عموزادگانش آگاه شده بود<ref>تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۱-۲۸۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> ، وادار کرد تا با پس گرفتن عنوان خلافت و طلب عفو از الحاکم، حکومت مکه را بازپس گیرد و خود را بار دیگر کارگزار فاطمیان در مکه بنامد.<ref>تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۲؛ خلاصة الکلام، ص۱۷.</ref> | ||
==دیگر حوادث دوران حکومت== | ==دیگر حوادث دوران حکومت== | ||
علاوه بر موارد ذکر شده، برخی حوادث مهم دیگر نیز در زمان حکومت ابوالفتوح اتفاق افتاد که عبارتست از: | علاوه بر موارد ذکر شده، برخی حوادث مهم دیگر نیز در زمان حکومت ابوالفتوح اتفاق افتاد که عبارتست از: | ||
===آسیب دیدن حجرالاسود== | ===آسیب دیدن حجرالاسود=== | ||
از رویدادهای مهم دوران حکمرانی ابوالفتوح در مکه، آسیب دیدن [[حجرالاسود]] به دست یکی از [[مصر|مصریان]] بود. در روز جمعه یازدهم ذیحجه سال ۴۱۳ق پیش از بازگشت حاجیان از [[منا|مِنا]] به مکه، مردی مصری که گُرزی به دست داشت، به سوی حجرالاسود آمد و فریادزنان سه ضربه بر آن زد و سه سوراخ، هر یک بهاندازه انگشت دست، در آن ایجاد کرد. وی هنگام فرار به دست مردم خشمگین افتاد و کشته شد. جمعیت خشمگین به افراد مظنون به همدستی با او نیز حمله آوردند و بیش از ۲۰ نفر را کشتند. برخی از همدستان دستگیر شده او ادعا کردند که گروهی ۱۰۰ نفره این توطئه را طراحی کرده بودهاند. از آنجا که این مرد را مصری معرفی کردند، حاجیان مصری که به فاطمیان منتسب بودند، در آن سال مورد هجوم حاجیان [[مکه]] و [[عراق]] قرار گرفتند. [[بنی شیبه]]، [[پرده کعبه|پردهداران حرم]]، تکههای حجر را که بهاندازه ناخن ریز شده بودند، گرد آوردند و با مشک و صمغ به حجر چسباندند و آن را با طلا پوشاندند. اثر این کار تا زمان نگارش منابع این گزارش موجود بوده است.<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۱۵۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲۸، ص۲۴۸.</ref> | از رویدادهای مهم دوران حکمرانی ابوالفتوح در مکه، آسیب دیدن [[حجرالاسود]] به دست یکی از [[مصر|مصریان]] بود. در روز جمعه یازدهم ذیحجه سال ۴۱۳ق پیش از بازگشت حاجیان از [[منا|مِنا]] به مکه، مردی مصری که گُرزی به دست داشت، به سوی حجرالاسود آمد و فریادزنان سه ضربه بر آن زد و سه سوراخ، هر یک بهاندازه انگشت دست، در آن ایجاد کرد. وی هنگام فرار به دست مردم خشمگین افتاد و کشته شد. جمعیت خشمگین به افراد مظنون به همدستی با او نیز حمله آوردند و بیش از ۲۰ نفر را کشتند. برخی از همدستان دستگیر شده او ادعا کردند که گروهی ۱۰۰ نفره این توطئه را طراحی کرده بودهاند. از آنجا که این مرد را مصری معرفی کردند، حاجیان مصری که به فاطمیان منتسب بودند، در آن سال مورد هجوم حاجیان [[مکه]] و [[عراق]] قرار گرفتند. [[بنی شیبه]]، [[پرده کعبه|پردهداران حرم]]، تکههای حجر را که بهاندازه ناخن ریز شده بودند، گرد آوردند و با مشک و صمغ به حجر چسباندند و آن را با طلا پوشاندند. اثر این کار تا زمان نگارش منابع این گزارش موجود بوده است.<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۱۵۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲۸، ص۲۴۸.</ref> | ||
===گزارشی عجیب=== | ===گزارشی عجیب=== | ||
بر پایه گزارشی، برخی از اطرافیان [[الحاکم بامر الله|الحاکم]]، خلیفه [[فاطمیان|فاطمی]] مصر را وسوسه کردند تا با انتقال بدن مطهر [[پیامبر(ص)|پیامبر گرامی(ص)]] و [[شیخین]] به [[مصر]]، اقبال مسلمانان را به سوی مصر برانگیزند. بر پایه این نقشه، الحاکم مسجدی بزرگ و نفیس در مصر ساخت و در سال ۳۹۰ق ابوالفتوح را برای اجرای این نقشه زیر فشار قرار داد. ابوالفتوح بدین منظور حاکمان [[آل مهنا]] از [[اشراف حسینی|اشراف بنیحسین]] را از [[مدینه]] بیرون راند. مردم مدینه با شنیدن این خبر و استماع آیه ۱۳ [[سوره توبه]] که مسلمانان را به مبارزه با کسانی میخواند که قصد خارجکردن پیامبر خدا را داشتند، خشمگین شدند و به مقاومت در برابر ابوالفتوح مصمم گشتند. در این میان، اوضاع طبیعی نیز آشفته شد و طوفان و زلزله شهر را فراگرفت و باعث شد تا ابوالفتوح از زیر بار فرمان الحاکم شانه خالی کند.<ref>امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۶۲۶.</ref> | بر پایه گزارشی، برخی از اطرافیان [[الحاکم بامر الله|الحاکم]]، خلیفه [[فاطمیان|فاطمی]] مصر را وسوسه کردند تا با انتقال بدن مطهر [[پیامبر(ص)|پیامبر گرامی(ص)]] و [[شیخین]] به [[مصر]]، اقبال مسلمانان را به سوی مصر برانگیزند. بر پایه این نقشه، الحاکم مسجدی بزرگ و نفیس در مصر ساخت و در سال ۳۹۰ق ابوالفتوح را برای اجرای این نقشه زیر فشار قرار داد. ابوالفتوح بدین منظور حاکمان [[آل مهنا]] از [[اشراف حسینی|اشراف بنیحسین]] را از [[مدینه]] بیرون راند. مردم مدینه با شنیدن این خبر و استماع آیه ۱۳ [[سوره توبه]] که مسلمانان را به مبارزه با کسانی میخواند که قصد خارجکردن پیامبر خدا را داشتند، خشمگین شدند و به مقاومت در برابر ابوالفتوح مصمم گشتند. در این میان، اوضاع طبیعی نیز آشفته شد و طوفان و زلزله شهر را فراگرفت و باعث شد تا ابوالفتوح از زیر بار فرمان الحاکم شانه خالی کند.<ref>امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۶۲۶.</ref> | ||
ساختگی بودن این گزارش به دست دشمنان [[فاطمیان]] مصر که آنان را زندیق میدانستند، بعید نیست؛ زیرا این اقدام نه تنها اقبال [[مسلمان|مسلمانان]] را در پی نداشت، بلکه باعث نفرت بیشتر از فاطمیان میشد؛ در حالیکه آنان میکوشیدند با انتساب خود به پیامبر خدا این تبلیغات منفی را خنثا کنند. نیز بسیار بعید مینماید که فاطمیان برای چنین توهین آشکاری به پیامبر خدا، از شخصیتی مانند ابوالفتوح که جایگاه اجتماعیاش مدیون انتساب به رسول خدا بود، کمک گیرند. فقدان این گزارش در منابعی مانند کتابهای دحلان، فاسی و ابن ظهیره که به تاریخ مکه پرداختهاند، شاهدی دیگر بر ضعف آن است.<ref>تاریخ مکه، ص۲۵۱.</ref> | ساختگی بودن این گزارش به دست دشمنان [[فاطمیان]] مصر که آنان را زندیق میدانستند، بعید نیست؛ زیرا این اقدام نه تنها اقبال [[مسلمان|مسلمانان]] را در پی نداشت، بلکه باعث نفرت بیشتر از فاطمیان میشد؛ در حالیکه آنان میکوشیدند با انتساب خود به پیامبر خدا این تبلیغات منفی را خنثا کنند. نیز بسیار بعید مینماید که فاطمیان برای چنین توهین آشکاری به پیامبر خدا، از شخصیتی مانند ابوالفتوح که جایگاه اجتماعیاش مدیون انتساب به رسول خدا بود، کمک گیرند. فقدان این گزارش در منابعی مانند کتابهای دحلان، فاسی و ابن ظهیره که به تاریخ مکه پرداختهاند، شاهدی دیگر بر ضعف آن است.<ref>تاریخ مکه، ص۲۵۱.</ref> | ||
===اجازه به حاجیان عراقی=== | ===اجازه به حاجیان عراقی=== | ||
خط ۳۰: | خط ۲۷: | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
ابوالفتوح که به شجاعت، قدرت بدنی و عدالتگستری معروف بود، پس از | ابوالفتوح که به شجاعت، قدرت بدنی و عدالتگستری معروف بود، پس از بیش از چهل سال حکومت، در سال ۴۳۰ق درگذشت و از پی او پسرش شکر، ملقب به [[تاج المعالی]]، به حکومت رسید.<ref>خلاصة الکلام، ص۱۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۲؛ الکامل، ج۹، ص۴۴۶.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۴: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9357 | ||
| عنوان = ابوالفتوح | | عنوان = ابوالفتوح | ||
| نویسنده = علی جباری | | نویسنده = علی جباری | ||
خط ۵۲: | خط ۴۹: | ||
* '''المنتظم''': ابن جوزی (درگذشت ۵۹۷ق)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق. | * '''المنتظم''': ابن جوزی (درگذشت ۵۹۷ق)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
<onlyinclude>{{تکمیل مقاله | |||
| شناسه = شد | |||
| جعبه اطلاعات = <!--شد، - --> | |||
| عنوانبندی = شد | |||
| ویرایش = شد | |||
| لینکدهی = شد | |||
| عکس = <!--شد، - --> | |||
| جعبه نقل قول = <!--شد، - --> | |||
| پیوند به بیرون = <!--شد، - --> | |||
| مطالعه بیشتر = <!--شد، - --> | |||
| پانویس و منابع = شد | |||
| ناوبری = | |||
| رده = شد | |||
| تغییر مسیر = شد | |||
}}<onlyinclude> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۰۲
ابوالفتوح از سادات حسنی حاکم بر مکه (۳۸۴-۴۳۰ق). وی پس از پدرش جعفر (که مؤسس حکومت اشراف مکه است) و برادرش عیسی به حکومت مکه رسید. ابتدا حکومت وی تحت حاکمیت فاطمیان مصر بود؛ ولی پس از مدتی با حمایت آل جراح طایی، با ادعای خلافت اسلامی، خود را با عنوان الراشد بالله خلیفه مسلمانان خواند و از فاطمیان جدا شد. با فشار فاطمیان، ابوالفتوح مجددا مجبور شد با طلب عفو از حاکم فاطمی بار دیگر خود را کارگزار فاطمیان در مکه بنامد. چند تکه شدن حجرالاسود و حضور حاجیان عراق پیرو عباسیان در حج از حوادث مهم دوران حکومت ابوالفتوح در مکه بود.
شخصیتشناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابوالفتوح حسن بن جعفر بن محمد بن حسین از سادات حسنی بود. پدرش جعفر نخستین دولت اشراف مکه را در سال ۳۵۶/۳۶۰ق در دوران رقابت میان عباسیان و فاطمیان بر سر حکومت مکه تشکیل داد.[۱] جعفر با خواندن خطبه به نام فاطمیان خود را تحت حمایت فاطمیان مصر و حاکم وقت المعز قرار داد. پس از او حکومت به فرزندش عیسی رسید و سپس در سال ۳۸۴ق حسن فرزند دیگر جعفر با لقب ابوالفتوح به حکومت مکه تحت اشراف فاطمیان دست یافت.[۲]
خروج از خلافت فاطمیان و اعلام استقلال[ویرایش | ویرایش مبدأ]
الحاکم بامر الله، خلیفه وقت فاطمی، از ابوالفتوح خواست تا در موسم حج سال ۳۸۶ق بر منبر مکه بر پایه اعتقادات اسماعیلیان به برخی از صحابه و همسران پیامبر گرامی بیاحترامی کند. این سختگیری باعث شورش و هرج و مرج در مسجدالحرام شد. او خود را در مهار این آشوب ناتوان دید. نیز از لحاظ اعتقادی با این کار موافق نبود. از این رو، با اعلام حمایت آل جراح طایی[۳] از زیر سلطه فاطمیان بیرون آمد و با ادعای خلافت مسلمانان، با شعار اقامه عدل و برپایی امر به معروف و نهی از منکر، مردم را به بیعت با خود به نام «الراشد بالله» فراخواند.[۴]
ابوالفتوح با یک شمشیر به گمان این که ذوالفقار است و چوبدستیای که ادعا میکرد از آنِ رسول خدا بوده، همراه ۱۰۰۰ برده سیاه در مراسم اعلان خلافتش حضور یافت[۵] و دستور داد آیات آغازین سوره قصص را در ابتدای خطبه بخوانند و خلافتش را حکومت مستضعفین بدانند. این سرآغاز با قیام سادات حسنی در روزگار منصور (حکومت: ۱۳۶-۱۵۸ق) بسیار شباهت داشت.[۶] ابوالفتوح با سفر به شهر «رَمْلَه» مرکز آل جراح در فلسطین، با احترام بسیار مردم آن دیار روبهرو شد که او را امیر المؤمنین میخواندند.[۷]
بازگشت به تحتالحمایگی فاطمیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اعلام استقلال از خلافت فاطمیان باعث تغییر معادلات سیاسی به نفع عباسیان بغداد میشد. این کار بر الحاکم فاطمی گران آمد و او را واداشت تا در طول سفر ابوالفتوح به فلسطین، با جداکردن آل جراح، متحد شریف مکه، و میدان دادن به رقبای حسینی او در مکه (سلیمانیون) ابوالفتوح را زیر فشار قرار دهد. این تدبیر مؤثر افتاد و ابوالفتوح را که در رمله از تغییر رفتار آل جراح و تسخیر مکه به دست عموزادگانش آگاه شده بود[۸] ، وادار کرد تا با پس گرفتن عنوان خلافت و طلب عفو از الحاکم، حکومت مکه را بازپس گیرد و خود را بار دیگر کارگزار فاطمیان در مکه بنامد.[۹]
دیگر حوادث دوران حکومت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
علاوه بر موارد ذکر شده، برخی حوادث مهم دیگر نیز در زمان حکومت ابوالفتوح اتفاق افتاد که عبارتست از:
آسیب دیدن حجرالاسود[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از رویدادهای مهم دوران حکمرانی ابوالفتوح در مکه، آسیب دیدن حجرالاسود به دست یکی از مصریان بود. در روز جمعه یازدهم ذیحجه سال ۴۱۳ق پیش از بازگشت حاجیان از مِنا به مکه، مردی مصری که گُرزی به دست داشت، به سوی حجرالاسود آمد و فریادزنان سه ضربه بر آن زد و سه سوراخ، هر یک بهاندازه انگشت دست، در آن ایجاد کرد. وی هنگام فرار به دست مردم خشمگین افتاد و کشته شد. جمعیت خشمگین به افراد مظنون به همدستی با او نیز حمله آوردند و بیش از ۲۰ نفر را کشتند. برخی از همدستان دستگیر شده او ادعا کردند که گروهی ۱۰۰ نفره این توطئه را طراحی کرده بودهاند. از آنجا که این مرد را مصری معرفی کردند، حاجیان مصری که به فاطمیان منتسب بودند، در آن سال مورد هجوم حاجیان مکه و عراق قرار گرفتند. بنی شیبه، پردهداران حرم، تکههای حجر را که بهاندازه ناخن ریز شده بودند، گرد آوردند و با مشک و صمغ به حجر چسباندند و آن را با طلا پوشاندند. اثر این کار تا زمان نگارش منابع این گزارش موجود بوده است.[۱۰]
گزارشی عجیب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر پایه گزارشی، برخی از اطرافیان الحاکم، خلیفه فاطمی مصر را وسوسه کردند تا با انتقال بدن مطهر پیامبر گرامی(ص) و شیخین به مصر، اقبال مسلمانان را به سوی مصر برانگیزند. بر پایه این نقشه، الحاکم مسجدی بزرگ و نفیس در مصر ساخت و در سال ۳۹۰ق ابوالفتوح را برای اجرای این نقشه زیر فشار قرار داد. ابوالفتوح بدین منظور حاکمان آل مهنا از اشراف بنیحسین را از مدینه بیرون راند. مردم مدینه با شنیدن این خبر و استماع آیه ۱۳ سوره توبه که مسلمانان را به مبارزه با کسانی میخواند که قصد خارجکردن پیامبر خدا را داشتند، خشمگین شدند و به مقاومت در برابر ابوالفتوح مصمم گشتند. در این میان، اوضاع طبیعی نیز آشفته شد و طوفان و زلزله شهر را فراگرفت و باعث شد تا ابوالفتوح از زیر بار فرمان الحاکم شانه خالی کند.[۱۱]
ساختگی بودن این گزارش به دست دشمنان فاطمیان مصر که آنان را زندیق میدانستند، بعید نیست؛ زیرا این اقدام نه تنها اقبال مسلمانان را در پی نداشت، بلکه باعث نفرت بیشتر از فاطمیان میشد؛ در حالیکه آنان میکوشیدند با انتساب خود به پیامبر خدا این تبلیغات منفی را خنثا کنند. نیز بسیار بعید مینماید که فاطمیان برای چنین توهین آشکاری به پیامبر خدا، از شخصیتی مانند ابوالفتوح که جایگاه اجتماعیاش مدیون انتساب به رسول خدا بود، کمک گیرند. فقدان این گزارش در منابعی مانند کتابهای دحلان، فاسی و ابن ظهیره که به تاریخ مکه پرداختهاند، شاهدی دیگر بر ضعف آن است.[۱۲]
اجازه به حاجیان عراقی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در سال ۳۹۶ق القادر عباسی طی نامهای از ابوالفتوح خواست تا اجازه دهد مردم عراق برای زیارت خانه خدا عازم مکه شوند. ابوالفتوح با این شرط که خطبه به نام الحاکم، خلیفه فاطمی، خوانده شود، با اعزام حاجیان عراق موافقت کرد.
درگذشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابوالفتوح که به شجاعت، قدرت بدنی و عدالتگستری معروف بود، پس از بیش از چهل سال حکومت، در سال ۴۳۰ق درگذشت و از پی او پسرش شکر، ملقب به تاج المعالی، به حکومت رسید.[۱۳]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ تاریخ مکه، ص۲۴۵-۲۴۶.
- ↑ خلاصة الکلام، ص۱۶.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۹-۱۰؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۵۴.
- ↑ خلاصة الکلام، ص۱۷؛ تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۹-۱۰.
- ↑ المنتظم، ج۱۴، ص۳۵۷؛ تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۱۰؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۵۴.
- ↑ تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۰-۲۸۱.
- ↑ تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۱-۲۸۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ تجارب الامم، ج۷، ص۲۸۲؛ خلاصة الکلام، ص۱۷.
- ↑ المنتظم، ج۱۵، ص۱۵۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲۸، ص۲۴۸.
- ↑ امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۶۲۶.
- ↑ تاریخ مکه، ص۲۵۱.
- ↑ خلاصة الکلام، ص۱۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۲؛ الکامل، ج۹، ص۴۴۶.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- امتاع الاسماع: المقریزی (درگذشت ۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت ۷۷۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق
- تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (درگذشت ۸۰۸ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت ۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
- تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه: احمد السباعی (درگذشت ۱۳۴۴ق)، ترجمه: جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۸۵
- تجارب الامم: ابوعلی مسکویه الرازی (درگذشت ۴۲۱ق)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش
- خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام: احمد بن زینی دحلان (درگذشت ۱۳۰۴ق)، مصر، المطبعة الخیریه، ۱۳۰۵ق
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (درگذشت ۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق
- المنتظم: ابن جوزی (درگذشت ۵۹۷ق)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.