صلح حدیبیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
جز (جایگزینی متن - '</ref> <ref>' به '</ref><ref>')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:


==رفتن پیامبر به مکه برای حج عمره==
==رفتن پیامبر به مکه برای حج عمره==
پیامبر در روز دوشنبه، اول ذی‌قعده از ماه‌های حرام، از سال ۶ بعد از هجرت، همراه [[مهاجران]] و [[انصار]]، به قصد [[عمره]] روانه [[مکه]] شدند.<ref>المغازی، ج2، ص573-574، طبقات الکبری، ج2، ص 73</ref> <ref>المغازی، ج2، ص572</ref>
پیامبر در روز دوشنبه، اول ذی‌قعده از ماه‌های حرام، از سال ۶ بعد از هجرت، همراه [[مهاجران]] و [[انصار]]، به قصد [[عمره]] روانه [[مکه]] شدند.<ref>المغازی، ج2، ص573-574، طبقات الکبری، ج2، ص 73</ref><ref>المغازی، ج2، ص572</ref>


پیامبر در این سفر، قصد جنگ نداشت؛ از همین رو فرمان داد تا از حمل هر نوع سلاحی، جز شمشیر غلاف شده '''-'''که برداشتن آن در سفر، معمول بود'''-''' خودداری کنند.<ref>المغازی، ج2، 572-573، طبقات الکبری، ج2، ص73</ref>
پیامبر در این سفر، قصد جنگ نداشت؛ از همین رو فرمان داد تا از حمل هر نوع سلاحی، جز شمشیر غلاف شده '''-'''که برداشتن آن در سفر، معمول بود'''-''' خودداری کنند.<ref>المغازی، ج2، 572-573، طبقات الکبری، ج2، ص73</ref>
خط ۳۱: خط ۳۱:
[[عثمان بن عفان|عثمان]] فرستاده [[پیامبر(ص)|پیامبر]] نزد [[قریش]]، سه روز در [[مکه]] ماند.<ref>المغازی، ج2، ص600-602</ref> تأخیر در مراجعت عثمان، باعث پخش شدن شایعه کشته شدن او شد.  در این هنگام پیامبر که زیر درختی نشسته بود از مسلمانان، برای دفاع از [[اسلام]] بیعت گرفت. از آنجا که [[پیامبر(ص)|پیامبر]] با مردم زیر درخت بیعت کرد، این بیعت را «[[بیعت رضوان|بیعت شجره]]» خوانده‌اند.<ref>المغازی، ج2، ص 619-620، انساب الاشراف، ج1، 439-440، السیره النبویه، ج2، ص315</ref> همچنین خدا در آیه ۱۸ فتح/۴۸ رضایت خود را از بیعت کنندگان اعلام کرد. از این رو این بیعت را «[[بیعت رضوان|بیعت رضوان]]» نیز نامیده‌اند.
[[عثمان بن عفان|عثمان]] فرستاده [[پیامبر(ص)|پیامبر]] نزد [[قریش]]، سه روز در [[مکه]] ماند.<ref>المغازی، ج2، ص600-602</ref> تأخیر در مراجعت عثمان، باعث پخش شدن شایعه کشته شدن او شد.  در این هنگام پیامبر که زیر درختی نشسته بود از مسلمانان، برای دفاع از [[اسلام]] بیعت گرفت. از آنجا که [[پیامبر(ص)|پیامبر]] با مردم زیر درخت بیعت کرد، این بیعت را «[[بیعت رضوان|بیعت شجره]]» خوانده‌اند.<ref>المغازی، ج2، ص 619-620، انساب الاشراف، ج1، 439-440، السیره النبویه، ج2، ص315</ref> همچنین خدا در آیه ۱۸ فتح/۴۸ رضایت خود را از بیعت کنندگان اعلام کرد. از این رو این بیعت را «[[بیعت رضوان|بیعت رضوان]]» نیز نامیده‌اند.


درخت سمره یا اراک، که بیعت شجره زیر آن واقع شد،<ref>. بحارالانوار، ج38، ص217.</ref> محل نماز و عبادت برخی از مسلمانان شد. [[عمربن خطاب|عمر]]، خلیفه دوم آنان را منع کرد و آن را نوعی بت پرستی قلمداد نمود. <ref>. الطبقات الکبری، ج2، ص76؛ عیون الاثر، ج2، ص125.</ref> بعدها مسلمانان، در جای این درخت، مسجدی به نام [[مسجد شجره (حدیبیه)|مسجد شجره]] بنا کردند.<ref>. ارشاد الساری، ج6، ص349.</ref>
درخت سمره یا اراک، که بیعت شجره زیر آن واقع شد،<ref>. بحارالانوار، ج38، ص217.</ref> محل نماز و عبادت برخی از مسلمانان شد. [[عمربن خطاب|عمر]]، خلیفه دوم آنان را منع کرد و آن را نوعی بت پرستی قلمداد نمود. <ref>. الطبقات الکبری، ج2، ص76؛ عیون الاثر، ج2، ص125.</ref> بعدها مسلمانان، در جای این درخت، مسجدی به نام [[مسجد شجره (حدیبیه)|مسجد شجره]] بنا کردند.<ref>. ارشاد الساری، ج6، ص349.</ref> اين مسجد، در دوره آل سعود، تخريب شد.<ref>. آثار اسلامي مکه و مدينه، ص147.</ref>


==دلایل و زمینه‌های صلح==
==دلایل و زمینه‌های صلح==

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۷

صلح حدیبیه پیمان صلحی میان پیامبر و مشرکان قریش بود که در سال ششم هجری و در نزدیکی مکه، محلی به نام حدیبیه بسته شد. از این صلح به عنوان فتح المبین یادشده است. بر اساس این صلح جنگ به مدت ده سال منع شد و هر قبیله‌ای مختار بود تا با پیامبر یا قریش هم‌پیمان شود. بنا بر مفاد این صلح اگر کسی بدون اجازه قبیله خود به مدینه می‌رفت باید به مکه بازگردانده می‌شد و نیز مسلمانان به هنگام حج از امنیت برخوردار می‌شدند، کاروان‌های تجاری قریش نیز به هنگام گذر از مدینه در امان می‌ماندند.

حدیبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حدیبیه، مصغّر «حدباء» محلی در ۲۵کیلومتری مسجدالحرام، در غرب مکه، و در مسیر قدیمی جدّه است.[۱] نام‌گذاری این منطقه به حدیبیه به جهت وجود چاه حدیبیه یا درخت «حدباء» در آنجا بوده است.[۲]

رفتن پیامبر به مکه برای حج عمره[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پیامبر در روز دوشنبه، اول ذی‌قعده از ماه‌های حرام، از سال ۶ بعد از هجرت، همراه مهاجران و انصار، به قصد عمره روانه مکه شدند.[۳][۴]

پیامبر در این سفر، قصد جنگ نداشت؛ از همین رو فرمان داد تا از حمل هر نوع سلاحی، جز شمشیر غلاف شده -که برداشتن آن در سفر، معمول بود- خودداری کنند.[۵]

برخی منابع تعداد مسلمانان را در این سفر، ۱۴۰۰ نفر ذکرکرده اند .[۶] چهار زن از جمله ام سلمه، همسر پیامبر(ص)، در این جمع حضور داشتند.[۷] پیامبر ، عبدالله بن ام مکتوم[۸] و به نقلی نمیلةابن عبدالله لیثی را به جانشینی خود در مدینه برگزید .[۹]

پیامبر و همراهانش، در ذوالحلیفه(مسجد شجرهجامه احرام پوشیدند و کوهان ۷۰ شتر را، به نشان قربانی، خون‌آلود (اشعار) کردند.[۱۰] لبیک پیامبر اکرم مقارن با احرام، چنین گزارش شده است: «لبیک، اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، انّ الحمد والنّعمة لک والملک لا شریک لک».[۱۱]

پیامبر، در راه، از بادی ه‌نشینان خواست تا او را همراهی کنند. ولی آنان، با بهانه های مختلف، از پذیرش دعوت ایشان خودداری کردند. [۱۲]

قریش پس از آگاهی از عزیمت پیامبر، تصمیم گرفتند از ورود او به مکه جلوگیری کنند. آنها از احابیش و هم‌پیمان‌های خود در ثقیف درخواست کمک کردند. همچنین خالد بن ولید را با سپاهی به منطقه کراع الغمیم، فرستادند. قریش به همراه زنان و فرزندان، از شهر خارج شده، در منطقه «بَلْدح» اردو زدند.[۱۳]آن‌ها برای جذب قبایل عرب، در نقاط مختلف مکه، به اطعام پرداختند[۱۴] و از همه امکانات خود بهره گرفتند تا مانع ورود مسلمانان به مکه شوند.

پیامبر در منطقه عُسْفان، از آمادگی قریش برای رویارویی آگاه شد و برای روبه‌رو نشدن با آنان، مسیر خود را تغییر داد و با عبور از بیراهه به حدیبیه رسید.[۱۵]

خالد بن ولید و سوارانش در حدیبیه مقابل مسلمانان صف کشیدند. [۱۶]

پیغام آورندگان طرفین[ویرایش | ویرایش مبدأ]

هنگام رویارویی مسلمانان و قریش، افرادی از سوی دو طرف برای انتقال پیام فرستاده‌شدند:

فرستادگان قریش: عروة بن مسعود ثقفی، [۱۷]مکرز بن حفص[۱۸]حلیس بن علقمه[۱۹]

فرستادگان پیامبر: خراش بن امیه ، [۲۰] عثمان[۲۱]

بیعت رضوان و مسجد شجره[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عثمان فرستاده پیامبر نزد قریش، سه روز در مکه ماند.[۲۲] تأخیر در مراجعت عثمان، باعث پخش شدن شایعه کشته شدن او شد. در این هنگام پیامبر که زیر درختی نشسته بود از مسلمانان، برای دفاع از اسلام بیعت گرفت. از آنجا که پیامبر با مردم زیر درخت بیعت کرد، این بیعت را «بیعت شجره» خوانده‌اند.[۲۳] همچنین خدا در آیه ۱۸ فتح/۴۸ رضایت خود را از بیعت کنندگان اعلام کرد. از این رو این بیعت را «بیعت رضوان» نیز نامیده‌اند.

درخت سمره یا اراک، که بیعت شجره زیر آن واقع شد،[۲۴] محل نماز و عبادت برخی از مسلمانان شد. عمر، خلیفه دوم آنان را منع کرد و آن را نوعی بت پرستی قلمداد نمود. [۲۵] بعدها مسلمانان، در جای این درخت، مسجدی به نام مسجد شجره بنا کردند.[۲۶] اين مسجد، در دوره آل سعود، تخريب شد.[۲۷]

دلایل و زمینه‌های صلح[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پیامبر هدف خود از رفتن به مکه را به جا آوردن عمره ذکر کرد و تأکید ورزید که قصد جنگ ندارد، دلایل عدم تمایل قریش به جنگ نیز در منابع بدین صورت آمده است:

  • قریش، خود را متولی کعبه و خادم زائران بیت الله می‌دانست و اگر مانع عمره‌گزاری پیامبر می‌شد با اختلاف داخلی و مخالفت هم‌پیمانان مواجه می‌شد.
  • قریش پس از حدود ۲۰ سال دشمنی و مبارزه با پیامبر به این نتیجه رسیده بود که بسیاری از امکانات خود را هدر داده و توان براندازی اسلام را ندارد.[۲۸]
  • پیمان مسلمانان بر جهاد تا سر حدّ مرگ (بیعت رضوان)[۲۹] ، بیانگر آمادگی رزمی بالای آنان بود.
  • رونق اقتصادی مکه و قریش در گرو امنیت راه تجارتی به شام بود؛ راهی که از مدینه می‌گذشت و طبعاً این امنیت، در صورت صلح محقق می‌شد.
  • جنگ با مسلمانان، قریش را در برابر مردان جنگی خزاعه قرار می‌داد که هم‌پیمان پیامبر در اطراف مکه بودند[۳۰]

انعقاد پیمان نامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پس از توافق برای صلح، و مذاکرات شفاهی و توافق بر آزادی اسیرانی که طی این چند روز از یکدیگر گرفته بودند، قرار شد تا عهدنامه نوشته شود. امام علی(ع) مأمور نوشتن صلح‌نامه شد. [۳۱] موقع نوشتن سهیل بن عمر، به نوشتن بسم الله الرحمن الرحیم، و رسول الله اعتراض کرد که به جای آن‌ها باسمک اللهم [۳۲]و محمد بن عبدالله نوشته شد.[۳۳]

مفاد صلح‌نامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شروطی که بر آن‌ها توافق شد، چنین بودند:

  • تا ده سال جنگ نباشد و مردم در امنیت باشند و هیچ سرقت پنهانی و خیانتی رخ ندهد.
  • هر طایفه‌ای می‌تواند با محمد یا با قریش هم‌پیمان شود.
  • اگر کسی بدون اجازه ولیّ خود نزد محمد رفت، باید به مکه بازگردانده شود و چنانچه کسی از اصحاب محمد به سوی قریش بازگردد، به سوی محمد بازگردانده نمی‌شود.
  • محمد و اصحابش امسال را بازگردند و سال آینده، برای سه روز، در مکه می‌مانند و جز سلاح مسافر، که شمشیر غلاف شده است، نباید سلاح دیگر داشته باشند.[۳۴]
  • هریک از اصحاب محمد که برای حج یا عمره به مکه می‌آیند، امنیت خواهد داشت؛ چنان‌که هر نفر قریشی که برای رفتن به شام یا مصر از مدینه بگذرد، جان و مالش در امان خواهد بود.[۳۵]

در پی قرارداد صلح، قبیله خزاعه با پیامبر و قبیله بنی‌بکر از کنانه با قریش هم‌پیمان شدند. چندی بعد، تعرض قبیله بنی‌بکر به خزاعه و حمایت قریش از بنی‌بکر، مقدمات نقض قرارداد و فتح مکه را در سال ۸ ق. فراهم آورد.[۳۶]

وضعیت مهاجرت زنان و مردان مسلمان از مکه بعد از صلح[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پس از پیمان حدیبیه، زنی از مکه گریخت و به مسلمانان پناه آورد. خویشاوندانش بازگشت او را مطالبه کردند، اما پیامبر گفت این پیمان، شامل زنان نمی‌شود.

مشکل مردان مهاجر نیز پس از مدتی حل شد. تعدادی از مسلمانان که از مکه فرار کرده بودند در مکانی به نام عیص به کاروان‌های تجاری قریش آسیب می‌زدند. این وضیعت موجب شد تا قریش از امتیاز خود چشم پوشی کرده و از پیامبر خواستند این افراد را به مدینه فرابخواند.[۳۷]

صلح حدیبیه، فتح المبین[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از دیدگاه بیشتر مفسران، پیروزی آشکار که آیات نخستین فتح/۴۸ از آن سخن گفته‌اند، پیروزی مسلمانان در صلح حدیبیه است.[۳۸]

روایاتی از پیامبر[۳۹] و ائمه[۴۰] نیز فتح المبین بودن صلح حدیبیه را تأیید می‌کند.

مناسک حج پیامبر به هنگام صلح حدیبیه و تبعیت فقها از این مناسک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پیامبر(ص) در ماجرای حدیبیه، از ذوالحلیفه به نیت عمره محرم شد. از این رو فقها، اقدامات آن حضرت را در این واقعه، مستند احکام شرعی فراوانی قرار داده‌اند؛ از جمله اقدامات پیامبر، همراه آوردن ۷۰ شتر برای قربانی[۴۱] و اشعار و تقلید در ذوالحلیفه بود.[۴۲] از این رو فقهای اسلام، اشعار و تقلید را در عمره مستحب دانسته‌اند.[۴۳] همچنین فقها با استناد به عمل پیامبر، به خواندن دو رکعت نماز پیش از احرام در میقات فتوا داده‌اند.[۴۴]

بیشترین استناد به عمل پیامبر در حدیبیه، موضوع ممانعت دشمن از انجام حج یا عمره، پس از احرام است[۴۵] که اهل سنت آن را به «احصار» و شیعه به «صد» تعبیر کرده‌اند.

فقها، با استناد به عمل پیامبر، بر تحلل و خروج از احرام اتفاق نظر دارند[۴۶] و به استثنای فقیهان مالکی[۴۷]، همه فقهای مسلمان، برای تحلل، قربانی را لازم دانسته‌اند[۴۸] و مکان قربانی را همان محل احصار و صد ذکرکرده‌اند[۴۹]؛ چنان‌که به وجوب حلق در احصار و صد[۵۰]یا ترجیح آن بر تقصیر[۵۱]، نظر داده‌اند. همچنین به اتفاق همه فقهای اسلامی قضای حج یا عمره‌ای که به واسطه احصار یا صد ناتمام مانده، واجب است.[۵۲]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. . اخبار مکه، الفاکهی، ج5، ص70؛ معجم المعالم الجغرافیه، ج1، ص84.
  2. . معجم البلدان، ج2، ص229.
  3. المغازی، ج2، ص573-574، طبقات الکبری، ج2، ص 73
  4. المغازی، ج2، ص572
  5. المغازی، ج2، 572-573، طبقات الکبری، ج2، ص73
  6. تاریخ طبری، ج2، ص621
  7. المغازی، ج2، ص574
  8. المغازی، ج2، ص 573
  9. السیره النبویه، ج2، ص774
  10. المغازی، ج2، ص 573، الطبقات الکبری، ج2، ص 73
  11. المغازی، ج2، ص 574
  12. . المغازی، ج2، ص574-575.
  13. . المغازی، ج2، ص579؛ الطبقات الکبری، ج2، ص73.
  14. . امتاع الاسماع، ج1، ص280.
  15. . المغازی، ج2، ص583-585.
  16. المغازی، ج2، ص 582
  17. . المغازی، ج2، ص598.
  18. . المغازی، ص599؛ الطبقات الکبری، ج2، ص74.
  19. . المغازی، ج2، ص599؛ الطبقات الکبری، ج2، ص74.
  20. . السیرة النبویه، ج2، ص314؛ سبل الهدی، ج5، ص46.
  21. . المغازی، ج2، ص600-602.
  22. المغازی، ج2، ص600-602
  23. المغازی، ج2، ص 619-620، انساب الاشراف، ج1، 439-440، السیره النبویه، ج2، ص315
  24. . بحارالانوار، ج38، ص217.
  25. . الطبقات الکبری، ج2، ص76؛ عیون الاثر، ج2، ص125.
  26. . ارشاد الساری، ج6، ص349.
  27. . آثار اسلامي مکه و مدينه، ص147.
  28. . المغازی، ج2، ص593؛ الطبقات الکبری، ج2، ص74؛ امتاع الاسماع، ج1، ص286.
  29. . انساب الاشراف، ج1، ص440.
  30. . سیره رسول خدا، ص582.
  31. المصنف، ج5، ص343، البدایه النهایه، ج4، ص 192، مکاتیب الرسول، ج3، ص 84-85
  32. المغازی، ج2، ص 610، تفسیر الثعلبی، ج5، ص 291
  33. المغازی، ج2، ص610-611
  34. . تاریخ الطبری، ج2، ص281؛ انساب الاشراف، ج1، ص439-440؛ الطبقات الکبری، ج2، ص77.
  35. . انساب الاشراف، ج1، ص441.
  36. . المغازی، ج2، ص612، 781، 785-786؛ الطبقات الکبری، ج2، ص75؛ فتوح البلدان، ص46-47.
  37. تاریخ الطبری، ج2، ص 284-285
  38. جامع البیان، ج26، ص89-90، روح المعانی، ج13، ص239، المیزان، ج18، ص251-252
  39. عیون الاثر، ج2، ص124-125، سبل الهدی، ج5، ص58-59
  40. مناقب، ج1، ص 175
  41. . تاریخ الیعقوبی، ج2، ص54؛ امتاع الاسماع، ج1، ص276.
  42. . المصنّف، ج8، ص367؛ جامع الخلاف، ص216؛ امتاع الاسماع، ج1، ص275.
  43. . المغنی، ج3، ص575؛ المجموع، ج8، ص357-358؛ مستند الشیعه، ج13، ص105.
  44. الموطا، ج1، ص332؛ البحر الرائق، ج2، ص563.
  45. . المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص332؛ المهذب، ج1، ص270؛ المعتمد، ج5، ص449.
  46. . المبسوط، سرخسی، ج4، ص106؛ المجموع، ج8، ص294؛ مسالک الافهام، ج2، ص388.
  47. . الموطا، ج1، ص360-361.
  48. . الام، ج2، ص180؛ الخلاف، ج2، ص423-424؛ المغنی، ج3، ص371.
  49. . المقنع، ص244؛ المغنی، ج2، ص373.
  50. . الکافی، ص218؛ المجموع، ج8، ص299؛ کشاف القناع، ج2، ص610.
  51. . المبسوط، سرخسی، ج4، ص107؛ شرائع الاسلام، ج1، ص211؛ مواهب الجلیل، ج4، ص294.
  52. . مختصر المزنی، ص72؛ الدروس الشرعیه، ج1، ص482؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص95.

فهرست منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محمد بن اسحق الفاکهی، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دارخضر، ۱۴۱۴ق


اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقی، به کوشش رشدی الصالح ملحس، مکه، دار الثقافه، ۱۴۱۵ق


ارشاد الساری، احمد بن محمد القسطلانی، قاهره، مطبعه الکبری الامیریه ۱۳۲۳ق


الام، محمد بن ادریس الشافعی ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق


امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، احمد بن علی المقریزی، به کوشش محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق


انساب الاشراف، احمد بن یحیی البلاذری ، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق


آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، انتشارات مشعر، ۱۳۸۶ش


بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمد باقر المجلسی، تصحیح محمد باقر بهبودی و سید ابراهیم میانجی و سید محمد مهدی موسوی خرسان، بیروت، داراحیاء التراث العربی و مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق


البحر الرائق(شرح کنز الدقائق)، زین‌الدین بن ابراهیم بن نجیم ، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق


البدایة و النهایة فی التاریخ، اسماعیل بن عمر بن کثیر، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق


تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، شمس‌الدین محمد بن احمد الذهبی، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق


تاریخ الطبری (تاریخ الامم والملوک)، محمد بن جریر الطبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۳ق


تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب الیعقوبی ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق


تفسیر الثعلبی (الکشف و البیان)، احمد بن محمد الثعلبی، به کوشش محمد بن عاشور و نظیر الساعدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق


تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، به کوشش سید طیب موسوی جزائری، قم، انتشارات دار الکتاب، ۱۴۰۴ق • تفسیر راهنما، هاشمی رفسنجانی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۳ش


تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.


جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر الطبری)، محمد بن جریر الطبری، به کوشش صدقی جمیل العطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق


جامع الخلاف و الوفاق بین الامامیه وبین ائمّه الحجاز والعراق، علی بن محمد القمی السبزواری، به کوشش حسین حسنی بیرجندی، قم، زمینه سازان ظهور امام عصر، ۱۳۷۹ش


جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمد حسین نجفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا


حاشیة الدسوقی، محمد بن احمد الدسوقی، احیاء الکتب العربیه


الخلاف فی الاحکام، محمد بن حسن الطوسی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۷ق


الدروس الشرعیة فی فقه الامامیه، محمد بن مکی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ق


دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، احمد بن الحسین البیهقی، به کوشش عبدالمعطی امین قلعه‌جی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق؛


روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، محمود بن عبدالله الآلوسی ، به کوشش علی عبدالباری عطیه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق


سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف الشمس الشامی، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق


السیرة النبویه، عبدالملک بن هشام، به کوشش محمد محیی الدین، قاهره، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ق


سیره رسول خدا، رسول جعفریان، قم، دلیل ما، ۱۳۸۲ش


شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، جعفر بن حسن محقق حلی، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، انتشارات استقلال، ۱۴۰۹ق


صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل البخاری (م.۲۵۶ق.)، به کوشش عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق


الطبقات الکبری، محمد بن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق


عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر (السیرة النبویه)، ابن سید الناس (م.۷۳۴ق.)، بیروت، مؤسسه عزالدین، ۱۴۰۶ق


فتوح البلدان، احمد بن یحیی البلاذری ، بیروت، دار و مکتبه الهلال، ۱۹۸۸م


الکافی فی الفقه، ابوالصلاح تقی‌الدین الحلبی ، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین (ع)، ۱۴۰۳ق


کشاف القناع عن متن الاقناع، منصور بن یونس البهوتی ، به کوشش محمد حسن محمد اسماعیل شافعی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق


المبسوط فی فقه الامامیه، محمد بن حسن الطوسی، به کوشش محمد باقر بهبودی و سید محمد تقی کشفی، تهران، مکتبة المرتضویه، ۱۳۵۱ش


المبسوط، محمد بن احمد السرخسی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق


المجموع شرح المهذب، یحیی بن شرف النووی ، بیروت، دار الفکر


مختصر المزنی، اسماعیل بن یحیی المزنی، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا


مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، زین‌الدین بن علی، شهید ثانی، قم، انتشارات معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق


مستند الشیعه فی احکام الشریعه، احمد بن محمدمهدی النراقی ، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ق


المصنف فی الاحادیث و الآثار، عبدالرزاق الصنعانی، به کوشش حبیب الرحمن الاعظمی، بیروت، المجلس العلمی، ۱۳۹۰ق


المصنّف فی الاحادیث و الآثار، عبدالله بن محمد بن ابی‌شیبه، به کوشش سعید محمد اللحام، دار الفکر، ۱۴۰۹ق


المعتمد فی شرح المناسک، (کتاب الحج، محاضرات الخویی)، به کوشش محمد رضا موسوی خلخالی، قم، انتشارات دار العلم/ مؤسسة احیاء آثار الامام الخویی، ۱۴۱۰ق


معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م


معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویه، عاتق بن صالح البلادی، مکة المکرمه، دار مکه، ۱۴۰۲ق


المغازی، محمد بن عمر الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ق


المغنی، عبدالله بن قدامه، بیروت، دار الکتب العلمیه؛


المقنع، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) ، قم، انتشارات مؤسسه الامام الهادی، ۱۴۱۵ق


مکاتیب الرسول، علی احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، ۱۴۱۹ق


مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق


مواهب الجلیل، محمد بن محمد الحطاب الرعینی ، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق؛


الموطّأ، مالک بن انس به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق؛


المهذب، عبدالعزیز بن نحریر البراج ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۶ق؛


المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی ، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۳۹۳ق؛