کاربر:Salar/صفحه تمرین۲

از ویکی حج

واجب عملی است که انجام آن لازم بوده و هر مکلّفی موظّف است آن را انجام دهد. ترک واجب، گناه بوده و سبب توبیخ و عذاب الهی می‌شود مانند واجب بودن نماز و روزه. واجب دارای اقسامی است مانند عینی، کفایی، تعبدی، توصلی، تعیینی و تخییری.

مفهوم‌شناسی

واجب یکی از احکام تکلیفی و در اصطلاح فقهی عملی است که انجام آن لازم بوده و هر مکلّفی موظّف است آن را انجام دهد. ترک واجب، گناه بوده و سبب توبیخ و عذاب الهی می‌شود مانند واجب بودن نماز و روزه.[۱]

احکام عملی دستورات و قوانینی درباره عبادات و معاملات است که وظیفه عملی مکلفان را تعیین می‌کند و از همین رو احکام تکلیفی نیز نامیده می‌شود. این احکام به پنج گروه تقسیم می‌شود و از همین رو به آنها احکام پنج‌گانه نیز گفته می‌شود: واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح.[۲]

اقسام واجب

واجب، از جهات گوناگون تقسیم‌بندی می‌شود که عبارت است از:

نوع واجب تعریف
عینی و کفایی واجب عینی: عملی است که تمام مکلفین باید آن را انجام دهند و با انجام دادن عده‌ای از مکلفین، این حکم از دیگران ساقط نمی‌شود مانند نماز و روزه.

واجب کفایی: عملی است که با انجام برخی از مکلفان، از عهده دیگران ساقط می‌شود و انجام آن بر آنان واجب نیست مانند جهاد، دفن میت، امر به معروف و نهی از منکر.

تَعَبُّدی و تَوَصُّلی واجب تعبدی: واجبی است که برای انجام آن، باید قصد قربت به خداوند داشته باشیم و بدون چنین قصدی، تکلیف از انسان ساقط نمی‌شود؛ مانند نماز، روزه، حج، خمس و زکات.

واجب توصلی: واجبی است که برای انجام آن، قصد قربت به خداوند نیاز نیست و بدون چنین قصدی هم تکلیف از انسان ساقط می‌شود مانند ادای دین و شستن بدن و لباس برای نماز.

تعیینی و تخییری واجب تعیینی: عمل معیّن و مشخّصی است که مکلّف باید همان عمل را انجام داده و نمی‌تواند به جای آن، کار دیگری را انجام دهد (جایگزینی ندارد) مانند نمازهای روزانه، روزه ماه رمضان، خمس و زکات.

واجب تخییری: عملی است که در کنار آن دو یا چند عمل دیگر قرار داده شده است و تنها انجام یکی از آن‌ها بر مکلّف واجب باشد، به طوری که هر کدام از آن‌ها را به انتخاب خودش انجام دهد تکلیف از او ساقط می‌شود؛ مانند تخییر در کفّاره روزه رمضان که مکلف، مخیّر است بین دو ماه روزه یا اطعام شصت فقیر یا آزاد کردن یک برده.

نفسی و غیری واجب نفسی: عملی است که به خاطر خودش واجب شده نه به خاطر عملی دیگر مانند نماز و حجّ.

واجب غیری: عملی است که به خاطر واجب دیگری واجب شده است مانند وضو برای نماز یا تهیه گذرنامه و سایر وسایل سفر برای حج.

موقت و غیر موقت واجب موقت: آن است که از طرف شارع(خداوند) برای انجامش، زمان مشخصی تعیین شده باشد. واجب موقّت بر دو قسم است: ۱. مُوَسَّع؛ ۲. مُضَیَّق.[یادداشت ۱][۳] مانند نمازهای روزانه(واجب موقّت مُوسَّع) و روزه ماه رمضان (واجب موقّت مُضیَّق).

واجب غیر موقت: آن است که مربوط به زمان خاصّی نباشد، مانند: راستگویی و عدالت.

مطلق و مُقَیَّد واجب مطلق: عملی است که واجب بودن آن وابسته به هیچ شرط و قیدی نیست و بیشتر واجبات نیز این‌گونه‌اند مانند نماز نسبت به وضو و غسل، جواب سلام و روزه.

واجب مقید: آن است که وجوبش علاوه بر شروط عمومی تکلیف (مثل بلوغ و عقل)، شرط دیگری نیز داشته باشد؛ مانند حجّ که وجوب آن متوقّف و مشروط بر استطاعت است.

مُنَجَّز و مُعَلَّق واجب منجز: واجبی است که زمان انجام آن فرا رسیده باشد مانند نمازی که وقت انجام آن رسیده است.

واجب معلق: واجبی است که زمان انجام آن فرا رسیده باشد مانند این که شخصی در ابتدای ماه رمضان مستطیع گردد، که حج بر واجب بر او می‌شود اما با توجه به این که مراسم حج در ماه ذی الحجه است، این واجب معلق می‌باشد و یا نماز فردا، که زمان انجامش نرسیده است.

اصلی و تَبَعی واجب اصلی: واجبی است که خطاب مستقلی بر آن دلالت می‌کند و انجام آن به طور مستقیم مورد خطاب قرار گرفته است مانند خطاب خداوند در قرآن به نماز خواندن[۴] و گرفتن روزه به جای قربانی در حج.[۵]

واجب تبعی: واجبی است که مستقیما مورد تکلیف قرار نگرفته باشد و به بیان دیگر در اصل، تکلیف به چیزی تعلّق گرفته، اما لازمه آن چیز مسئله دیگری است. مثلا پدری به پسرش می‌گوید: نان بخر. در اینجا خریدن نان واجب اصلی است، اما رفتن به خیابان برای خرید نان واجب تبعی است.[۶]

احکام

درباره کاربردهای بوی خوش در حال احرام، احکام فقهی مختلفی در کتاب‌های فقهی بیان شده است که برخی از آنها عبارتند از:

بوییدن عمدی بوی خوش

بوییدن عطر از روی عمد بر پایه فقه امامیه[۷] و حنبلی[۸] بر احرام‌گزار حرام است اما حنفیان[۹] به طور کلی بوییدن را مکروه شمرده‌اند.

از دیدگاه مشهور فقیهان شیعه و اهل‌سنت، بوییدن گلاب مانند بوییدن گل خوشبو بر محرم ممنوع است[۱۰] ولی برخی شافعیان استشمام گلاب را بدین استناد که این استفاده کاربرد غالب آن نیست، حرام ندانسته‌اند.[۱۱]

تماس با ماده خوشبو

نشستن بر از فرش معطر

حمل‌کردن عطر در ظرف

خرید و فروش عطر و عبور از بازار عطرفروشان

استفاده از لباس رنگ شده با ماده خوشبو

وجوب زایل کردن عطر از بدن و لباس

ٰٰوجوب گرفتن بینی از بوی خوش

حرمت گرفتن بینی از بوی بد

از بین رفتن ماده خوشبوکننده

=

موارد اختلافی کاربردهای حرام طیب

درباره حکم فقهی برخی کاربردهای بوی خوش در حال احرام، میان مذاهب اسلامی و حتی گاه میان فقیهان یک مذهب فقهی، اختلاف‌نظر وجود دارد یا در منابع فقهی آرای تفصیلی یاد شده است؛ یعنی حرمت کاربرد طیب منوط به تحقّق قیود و شروطی گشته است. برخی از این قبیل کاربردهای بوی خوش عبارتند از:

استشمام عمدی بوی خوش

بوییدن عطر از روی عمد بر پایه فقه امامی[۱۲] و حنبلی[۱۳] بر احرام‌گزار حرام است. شافعیان[۱۴] در برخی مصداق‌های طیب مانند گل‌ها و مالکیان[۱۵] در عطرهای دارای اثر ماندگار (به تعبیر آنان: «طیب مؤنّث») به حرمت استشمام باور دارند. ولی مالکیان[۱۶] در دیگر عطرها («طیب مذکّر») و حنفیان[۱۷] به طور کلی بوییدن را مکروه شمرده‌اند. به دیدگاه مشهور فقهی، بوییدن گلاب مانند بوییدن گل خوشبو بر محرم ممنوع است[۱۸] ؛ ولی برخی شافعیان استشمام گلاب را بدین استناد که این استفاده کاربرد غالب آن نیست، حرام ندانسته‌اند.[۱۹]

تماس با ماده خوشبو

به باور شماری از فقیهان امامی[۲۰] و اهل‌سنت،[۲۱] مالیدن دست یا هر نقطه بدن یا لباس به ماده خوشبوکننده، حرام و موجب کفاره است، بدین شرط که آن ماده مرطوب باشد یا خشک ولی به صورت پودر باشد و یا عین ماده به بدن یا لباس بچسبد و آن را خوشبو کند؛ وگرنه حرام نیست.

استفاده از فرش یا فراش معطر

بر پایه دیدگاه شماری از فقیهان، کاربرد فرش یا فراش معطر برای نشستن یا خوابیدن اصولاً بر محرم حرام است.[۲۲] ولی اگر بر فرش عطرآلود پارچه‌ای قرار گیرد که مانع خوشبو شدن لباس احرام‌گزار و تماس با ماده معطر باشد، نشستن یا خوابیدن بر آن بر فرد محرم جایز است.[۲۳]

نشستن نزد عطرفروش یا شخص خوشبو

به باور فقیهان امامی[۲۴] و اهل‌سنت،[۲۵] نشستن احرام‌گزار نزد عطرفروش و نیز کسی که به خود عطر زده، جایز است و به باور برخی از آن‌ها مکروه به‌شمار می‌رود. برخی فقها[۲۶] جواز این کار را منوط به آن دانسته‌اند که بوی عطر جذب بدن یا لباس احرام‌گزار نشود. شماری از فقیهان امامی و اهل‌سنت در صورتی که قصد او از این کار استشمام بوی خوش باشد، چنین کارهایی را مکروه یا حرام شمرده‌اند.[۲۷] نشستن در محلی که بخور عطر در آن‌جا وجود دارد، نیز بر پایه فقه شافعی مکروه است.[۲۸]

حمل‌کردن عطر در ظرف

جابه‌جا کردن عطر در ظرف دربسته به باور فقیهان حرام نیست[۲۹] ؛ ولی در صورتی که آن ظرف دربسته نباشد یا جابه‌جا کردن به قصد استشمام صورت گیرد، شماری از فقیهان به حرمت این‌کار باور دارند.[۳۰]

استنشاق و حقنه ماده معطر

استنشاق ماده خوشبو از راه بینی (سَعوط) به باور بسیاری از فقها[۳۱] بر محرم ممنوع است؛ هرچند به باور بعضی، حرام و موجب کفاره نیست.[۳۲] شماری از فقیهان، حقنه کردن ماده خوشبو را نیز بر احرام‌گزار حرام شمرده‌اند.[۳۳]

کاربرد لباس رنگ شده با ماده خوشبو

به باور فقیهان[۳۴] استفاده کردن احرام‌گزار از لباسی که با مواد معطر (طیب) مانند زعفران و گل‌های خوشبو رنگ‌آمیزی شده، ممنوع است؛ مگر آن که بوی خوش رنگ از میان رفته باشد. ولی اگر لباس با موادی رنگ شده باشد که عرفا مصداق «طیب» نیستند، کاربرد آن جایز است. مثلاً پوشیدن لباسی که با عُصفُر (گیاهی سرخ رنگ) رنگ شده، به باور امامیان،[۳۵] شافعیان[۳۶] و حنبلیان[۳۷] که آن را طیب نمی‌دانند، جایز و به باور حنفیان[۳۸] و مالکیان[۳۹] که آن را مصداق طیب می‌شمرند، حرام یا مکروه است. البته مالکیان میان لباس رنگ شده «مُفدَم» که از رنگ خوشبو اشباع شده و «مورَّد» که از رنگ اشباع نشده، تفاوت‌هایی را برشمرده‌اند.[۴۰]

موارد استثنا

فقیهان، به ویژه فقهای امامی، برخی مصداق‌های بوی خوش یا کاربردهای آن را از شمول حکم حرمت مستثنا دانسته‌اند. این موارد عبارتند از:

خلوق کعبه

به باور فقیهان امامی[۴۱] و شماری از فقیهان اهل‌سنت[۴۲] از جمله مالکیان، خَلوق کعبه (عطر ویژه پوشش کعبه) به پشتوانه احادیث[۴۳] از حکم حرمت استشمام بر احرام‌گزار استثنا گشته و بهره بردن از آن موجب کفاره قلمداد نشده است ولی احتیاط، اجتناب و دوری از بوی خوش کعبه است. گرچه برخی از فقیهان شیعه این احتیاط را لازم نمی‌دانند.[۴۴] البته اگر بدن یا لباس احرام‌گزار به مقداری فراوان از خلوق کعبه آغشته شود، مالکیان رفع آن را واجب دانسته‌اند.[۴۵] مقصود از خلوق، عطری ویژه مرکب از موادی چون زعفران است که کعبه با آن خوشبو می‌شده است.[۴۶] اندکی از فقیهان این استثنا را افزون بر این عطر خاص، شامل هر عطری شمرده‌اند که کعبه بدان آغشته می‌شود.[۴۷]

عطر بازار عطرفروشان میان صفا و مروه

به باور فقیهان امامی،[۴۸] به پشتوانه حدیثی،[۴۹] عبور هنگام سعی از بازار عطرفروشان که پیشتر در محوطه میان صفا و مروه قرار داشته و استشمام بوی عطر موجود در فضای آن‌جا بر احرام‌گزار حرام نیست. شماری از فقیهان امامی[۵۰] و اهل‌سنت[۵۱] به طور کلی عبور از هر بازار عطرفروشی و استشمام بوی آن را در حال احرام جایز و شماری از اهل‌سنت[۵۲] از جمله مالک، آن را مکروه شمرده‌اند.

نیاز و اضطرار

همه فقیهان امامی[۵۳] و اهل‌سنت[۵۴] در صورت اضطرار و حتی نیاز، کاربرد بوی خوش را برای احرام‌گزار روا شمرده‌اند. پشتوانه آنان، احادیث گوناگون[۵۵] ناظر بر جایز بودن کارهایی چون خوردن، سرمه کشیدن، استنشاق کردن و مالیدن مواد خوشبو مانند روغن به بدن برای مداوا یا نیازهای ضروری دیگر است. گاهی هم فقیهان از باب جمع میان روایات، مفاد احادیث تجویز کننده عام را بر صورت اضطرار حمل کرده‌اند.[۵۶]

استهلاک ماده خوشبوکننده

به تصریح فقها[۵۷] و به پشتوانه احادیث، اگر ماده معطّر مانند زعفران به گونه‌ای با ماده‌ای دیگر مخلوط و در آن مستهلک شود که از نظر عرف، مصداق «طیب» نباشد، کاربرد آن مانند خوردن بر احرام‌گزار حرام نیست؛ به‌ویژه اگر همه ویژگی‌های آن ماده یعنی بو و رنگ و طعم آن از میان رفته باشد. البته اگر تنها بوی ماده خوشبو باقی مانده باشد، بیشتر فقیهان به حرمت آن باور دارند.[۵۸] به دیدگاه شماری از فقیهان، در صورتی که تنها بوی ماده معطر از میان رفته و دو وصف دیگر باقی مانده باشد، نیز کاربرد آن جایز است.[۵۹]

ولی برخی امامیان، حنبلیان و شافعیان در فرضی که طعم یا رنگ باقی مانده باشد، استفاده از آن را ممنوع دانسته‌اند.[۶۰] در صورتی که عین ماده خوشبو باقی مانده، ولی بوی آن از میان رفته باشد، مالکیان به ممنوعیت کاربرد آن باور دارند.[۶۱] همچنین در صورتی که بوی ماده خوشبوکننده بر اثر مرور زمان از میان رفته باشد، کاربرد آن به باور بیشتر فقیهان جایز است.[۶۲] ولی مالک در این فرض و نیز در حالی که بر اثر شسته شدن لباس رنگ‌آمیزی شده، عین ماده خوشبو یا رنگ آن باقی مانده و بوی آن از میان رفته باشد، کاربرد آن را مکروه شمرده است.[۶۳]

سایر احکام

افزون بر حکم اصلی حرمت کاربرد بوی خوش در حال احرام، احکامی دیگر نیز درباره موضوع بوی خوش وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها چگونگی تحلّل محرم از طیب در احرام حج و عمره است. این احکام عبارتند از:

تحلّل از طیب

به باور فقیهان امامی،[۶۴] در احرام عمره خواه مفرده و خواه تمتع، با انجام شدن حلق یا تقصیر، کاربرد بوی خوش بر احرام‌گزار حلال می‌شود. در احرام حج قران و افراد به پشتوانه احادیث، با انجام حلق یا تقصیر پس از دیگر اعمال منا یعنی رمی جمره عقبه و قربانی کردن،[۶۵] تحلّل از طیب حاصل می‌گردد.[۶۶]

برخی فقها[۶۷] این تحلّل را منوط به آن دانسته‌اند که طواف و سعی پیش از اعمال منا انجام شده باشد. ولی دیگر افراد آنان، به پشتوانه اطلاق ادله، چنین شرطی را نپذیرفته‌اند.[۶۸] به باور مشهور فقیهان امامی،[۶۹] به دلیل احادیث گوناگون،[۷۰] در احرام حج تمتع با حصول تحلّل اول (وقوع حلق یا تقصیر پس از رمی جمره عقبه و ذبح قربانی[۷۱] حرمت کاربرد بوی خوش پایان نمی‌پذیرد، مگر آن‌که پیشتر طواف زیارت ادا شده باشد. البته مفاد بعضی روایات[۷۲] در منابع شیعی بر حلّیت طیب پس از تحلّل اول (حلق یا تقصیر) دلالت دارد که فقیهان آن‌ها را قابل تخصیص شمرده یا بر تقیه یا بر غیر حج تمتع حمل کرده‌اند.[۷۳]

ولی به پشتوانه روایت‌های پیشین، ابن ابی‌عقیل عمانی و‌ اندکی دیگر از فقیهان در حج تمتع به‌کراهت کاربرد بوی خوش پس از تحلّل اول تا هنگام تحلّل دوم باور دارند.[۷۴] اندکی از فقیهان امامی، برخلاف نظر مشهور، برآنند که در صورت تقدّم طواف زیارت بر اعمال منا در حج قران یا افراد یا به سبب اضطرار در حج تمتع، با ادای طواف و سعی، تحلّل از طیب حاصل می‌شود.[۷۵] در احرام حج تمتع، تحلّل از بوی خوش پس از تحلل دوم تحقّق می‌یابد و تحلّل دوم به باور شماری از فقیهان امامی[۷۶] پس از ادای طواف و نماز طواف[۷۷] و به باور بیشتر آنان[۷۸] پس از انجام دادن سعی حاصل می‌گردد و پشتوانه آن احادیث و استصحاب است.[۷۹]

بر پایه فقه امامی،[۸۰] کاربرد بوی خوش در حج تمتع پس از طواف زیارت تا هنگام ادای طواف نساء مکروه است. فقیهان مقصود از نهی را در صحیحه محمد بن اسماعیل[۸۱] که این‌کار را تا طواف نساء ممنوع شمرده است، کراهت دانسته یا آن را بر وجوهی دیگر قابل حمل شمرده‌اند.[۸۲]

حصول تحلل در فقه اهل‌سنت

به باور فقیهان اهل‌سنت، در عمره مفرده و نیز عمره تمتع، با حصول تحلل که با انجام شدن حلق یا تقصیر تحقق می‌یابد، همه محرمات احرام از جمله بهره بردن از بوی خوش بر شخص محرم حلال می‌شود.[۸۳] بر پایه دیدگاه مشهور در فقه اهل‌سنت،[۸۴] در حج با انجام شدن دو کار از سه واجب حج یعنی رمی جمره عقبه، حلق یا تقصیر و طواف، تحلل اول رخ می‌دهد و با انجام شدن کار سوم، تحلل دوم یا تحلل اکبر حاصل می‌شود. البته به باور برخی، تحلل اول با رمی جمره عقبه و بر پایه نظری دیگر، با حلق محقق می‌گردد.[۸۵]

از دیدگاه فقیهانی که حلق را «نُسک» نمی‌دانند، تحلل اول با انجام شدن یکی از دو کار دیگر تحقق می‌یابد.[۸۶] به باور فقیهان مذاهب اهل‌سنت جز مالکیان، پس از تحلل اول، جز مباشرت جنسی و نکاح همه محرمات احرام از جمله کاربرد بوی خوش بر محرم حلال می‌شود.[۸۷] پشتوانه این نظر، چند روایت و نیز گزارش عایشه از حج پیامبر(ص) است که پیامبر پیش از ادای طواف زیارت بوی خوش به‌‌کار برد.[۸۸] ولی مالکیان به پشتوانه سخنی از عمر بن خطاب بر آنند که پس از تحلل اول، کاربرد بوی خوش هم بر احرام‌گزار حلال نمی‌شود و حرمت آن تا هنگام تحلل دوم ادامه دارد.[۸۹] شافعی استناد به روایت عمر را نپذیرفته‌است.[۹۰] به باور شافعیان، پس از تحلّل اول تا حصول تحلّل دوم، کاربرد بوی خوش جایز و بلکه مستحب است.[۹۱]

وجوب زایل کردن عطر از بدن و لباس

اگر هنگام احرام بدن یا لباس احرام‌گزار بی‌اختیار یا با اختیار آغشته به عطر شود، به دیدگاه همه فقیهان امامی[۹۲] و اهل‌سنت،[۹۳] برطرف کردن بوی خوش از بدن و لباس با روش‌هایی چون شستن یا عوض کردن آن واجب است. این وجوب، فوری است.[۹۴] بیشتر فقیهان به پشتوانه احادیث، برآنند که احرام‌گزار خود می‌تواند به رفع بوی خوش بپردازد. حتی‌ اندکی از آن‌ها به پشتوانه احادیث یاد شده گفته‌اند که اگر ازاله بوی خوش مستلزم بوییدن باشد، استشمام هم جایز است.[۹۵]

ولی برخی از آن‌ها باور دارند که احرام‌گزار نباید خود این کار را انجام دهد؛ بلکه لازم است فردی غیر محرم را به این کار وادارد یا با واسطه ابزاری این کار را انجام دهد تا عطر را لمس نکند.[۹۶] شماری از فقیهان درخواست رفع بوی خوش از غیرمحرم را مستحب دانسته‌اند.[۹۷]

اگر احرام‌گزار‌ اندکی آب همراه داشته باشد که برای رفع بوی خوش و وضو گرفتن کافی نباشد، شماری از فقیهان به وجوب زایل کردن بوی خوش با آب و طهارت با تیمم باور دارند؛ زیرا طهارت با آب دارای بدل است. برخی به تخییر باور دارند. ولی دیگر فقیهان برآنند که طهارت با آب مقدّم است و کاربرد بوی خوش به سبب فقدان آب جایز به‌شمار می‌رود.[۹۸] شماری از فقیهان در صورت اصابه بوی خوش در وقت، طهارت را مقدم شمرده‌اند و در غیر این صورت، ازاله بو را مقدم دانسته‌اند.[۹۹]

وجوب گرفتن بینی از بوی خوش

در صورتی که احرام‌گزار ناخواسته در فضای آکنده از بوی خوش قرار گیرد، به باور فقیهان امامی،[۱۰۰] به پشتوانه احادیث،[۱۰۱] واجب است بینی خود را بگیرد تا بوی خوش را استشمام نکند. همچنین است هنگامی که احرام‌گزار مضطر به دیگر کاربردهای مواد خوشبو مانند لمس کردن یا خوردن شود یا به تصرفات مجاز در مواد خوشبو مانند خرید و فروش بپردازد[۱۰۲] ؛ زیرا اضطرار به یک‌گونه کاربرد بوی خوش، موجب جواز کاربردهای دیگر آن نمی‌گردد، بلکه باید به مورد اضطرار اکتفا شود.[۱۰۳] البته شماری از فقیهان گفته‌اند که امر به گرفتن بینی در احادیث یاد شده، قابل حمل بر استحباب است.[۱۰۴]

حرمت گرفتن بینی از بوی بد

به باور مشهور فقیهان امامی،[۱۰۵] به پشتوانه احادیثی[۱۰۶] از امامان(ع) هرگاه احرام‌گزار در معرض بوی ناخوشایند قرار گیرد، گرفتن بینی برای احتراز از استشمام بوی بد حرام است، هرچند انجام دادن این کار موجب کفاره نیست.[۱۰۷] البته شماری از فقیهان[۱۰۸] از باب احتیاط به این حکم ملتزم شده‌اند. به باور برخی از باورداران به حرمت، دلالت احادیث یاد شده بر حرمت خدشه‌ناپذیر است.[۱۰۹]

پانوشت

  1. نوری، آشنایی با ابواب فقه، ۱۳۷۹ش، ص۳۴.
  2. هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه فارسی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۳۵۵.
  3. فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۸۷۱.
  4. سوره انعام، آيه ۷۲.
  5. سوره بقره، آيه ۱۹۶.
  6. ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۳۳۵-۳۳۹.
  7. تحریر الاحکام، ج2، ص26؛ مجمع الفائده، ج6، ص284؛ مستند الشیعه، ج11، ص376.
  8. المغنی، ج3، ص301-302.
  9. المبسوط، سرخسی، ج4، ص123؛ بدائع الصنائع، ج2، ص191.
  10. المغنی، ج3، ص300؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص316؛ کشاف القناع، ج2، ص499.
  11. المجموع، ج7، ص272.
  12. تحریر الاحکام، ج2، ص26؛ مجمع الفائده، ج6، ص284؛ مستند الشیعه، ج11، ص376.
  13. المغنی، ج3، ص301-302.
  14. فتح العزیز، ج7، ص460.
  15. مواهب الجلیل، ج4، ص223، 228.
  16. مواهب الجلیل، ج4، ص223، 228.
  17. المبسوط، سرخسی، ج4، ص123؛ بدائع الصنائع، ج2، ص191.
  18. المغنی، ج3، ص300؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص316؛ کشاف القناع، ج2، ص499.
  19. المجموع، ج7، ص272.
  20. المبسوط، طوسی، ج1، ص353؛ الوسیله، ص169؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص318.
  21. الام، ج2، ص165؛ المغنی، ج3، ص294-295؛ المجموع، ج7، ص272، 275.
  22. تذکرة الفقهاء، ج7، ص316؛ ذخیرة المعاد، ج1، ص592.
  23. المجموع، ج7، ص272-273؛ الحدائق، ج15، ص428.
  24. المبسوط، طوسی، ج1، ص353؛ قواعد الاحکام، ج1، ص473.
  25. الام، ج2، ص165، 223؛ المغنی، ج3، ص302؛ المجموع، ج7، ص271، 275، 280.
  26. جواهر الکلام، ج18، ص331.
  27. المبسوط، طوسی، ج1، ص353؛ المغنی، ج3، ص301-302؛ المجموع، ج7، ص271.
  28. نک: المجموع، ج7، ص275.
  29. المجموع، ج7، ص275؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص315؛ مواهب الجلیل، ج4، ص230-231.
  30. المغنی، ج3، ص301؛ المجموع، ج7، ص272؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص315.
  31. الام، ج2، ص166؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص319؛ المجموع، ج7، ص269؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص281.
  32. نک: روضة الطالبین، ج2، ص407؛ المجموع، ج7، ص271.
  33. الام، ج2، ص166؛ تحریر الاحکام، ج2، ص28؛ کشاف القناع، ج2، ص499.
  34. المبسوط، طوسی، ج1، ص319، 350؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص318؛ مواهب الجلیل، ج4، ص214.
  35. المبسوط، طوسی، ج1، ص351.
  36. المجموع، ج7، ص282.
  37. المغنی، ج3، ص296.
  38. المبسوط، سرخسی، ج4، ص126؛ بدائع الصنائع، ج2، ص185.
  39. مواهب الجلیل، ج4، ص215.
  40. نک: مواهب الجلیل، ج4، ص214-215.
  41. المقنعه، ص432؛ رسائل المرتضی، ج3، ص66؛ مدارک الاحکام، ج7، ص324.
  42. المدونة الکبری، ج1، ص457؛ مواهب الجلیل، ج4، ص233.
  43. المصنف، ج4، ص288؛ التهذیب، ج5، ص69؛ وسائل الشیعه، ج12، ص449-450.
  44. مناسک نوین، ص۹۹.
  45. مواهب الجلیل، ج4، ص233؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص63.
  46. نک: کشف اللثام، ج5، ص349-350؛ الحدائق، ج15، ص422؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص62.
  47. نک: مسالک الافهام، ج2، ص253-254؛ الحدائق، ج15، ص422؛ مستند الشیعه، ج11، ص376.
  48. مستند الشیعه، ج11، ص376؛ المعتمد، ج4، ص124-125.
  49. نک: الکافی، ج4، ص354.
  50. مجمع الفائده، ج6، ص289؛ کتاب الحج، ج2، ص94.
  51. بدائع الصنائع، ج2، ص191؛ مواهب الجلیل، ج4، ص220.
  52. نک: المدونة الکبری، ج1، ص456؛ بدائع الصنائع، ج2، ص191.
  53. السرائر، ج1، ص545؛ قواعد الاحکام، ج1، ص423؛ مدارک الاحکام، ج7، ص327.
  54. بدائع الصنائع، ج2، ص190-191؛ المجموع، ج7، ص335؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص61.
  55. نک: وسائل الشیعه، ج12، ص447-448.
  56. بدائع الصنائع، ج2، ص190؛ الجوهر النقی، ج5، ص59.
  57. المجموع، ج7، ص273؛ مغنی المحتاج، ج1، ص520؛ الحدائق، ج15، ص424.
  58. المغنی، ج3، ص299-300؛ فتح العزیز، ج7، ص458؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص314.
  59. تذکرة الفقهاء، ج7، ص314؛ الحدائق، ج15، ص427؛ مستند الشیعه، ج11، ص377-378.
  60. المغنی، ج3، ص300؛ المجموع، ج7، ص273، 282؛ مسالک الافهام، ج2، ص254.
  61. مواهب الجلیل، ج4، ص228-229.
  62. المبسوط، طوسی، ج1، ص319؛ المغنی، ج3، ص295؛ المجموع، ج7، ص273.
  63. مواهب الجلیل، ج4، ص214.
  64. النهایه، ص245-246؛ السرائر، ج1، ص580؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص343، 439.
  65. مدارک الاحکام، ج8، ص105.
  66. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ السرائر، ج1، ص601؛ الوسیله، ص187.
  67. الدروس، ج1، ص455.
  68. الحدائق، ج17، ص258-259؛ جواهر الکلام، ج19، ص257.
  69. المبسوط، طوسی، ج1، ص376-377؛ الحدائق، ج17، ص250.
  70. نک: الحدائق، ج17، ص252-253؛ جواهر الکلام، ج19، ص251-252؛ وسائل الشیعه، ج14، ص232-236.
  71. الدروس، ج1، ص455؛ الحدائق، ج17، ص261؛ جواهر الکلام، ج19، ص256.
  72. نک: الحدائق، ج17، ص253-255؛ جواهر الکلام، ج19، ص254.
  73. مدارک الاحکام، ج8، ص103-104؛ الحدائق، ج17، ص255-257؛ المعتمد، ج5، ص324-325.
  74. مختلف الشیعه، ج4، ص298؛ مدارک الاحکام، ج8، ص105؛ قس: جواهر الکلام، ج19، ص254.
  75. نک: مسالک الافهام، ج2، ص324-325؛ مدارک الاحکام، ج8، ص106؛ جواهر الکلام، ج19، ص258.
  76. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ شرائع الاسلام، ج1، ص198؛ قواعد الاحکام، ج1، ص445.
  77. جواهر الکلام، ج19، ص258.
  78. الکافی، حلبی، ص216؛ الدروس، ج1، ص455؛ مسالک الافهام، ج2، ص324.
  79. مختلف الشیعه، ج4، ص300؛ مدارک الاحکام، ج8، ص106؛ الحدائق، ج17، ص261-262.
  80. النهایه، ص263؛ السرائر، ج1، ص602؛ شرائع الاسلام، ج1، ص198.
  81. الاستبصار، ج2، ص290.
  82. تذکرة الفقهاء، ج8، ص345؛ مدارک الاحکام، ج8، ص109؛ الحدائق، ج17، ص271.
  83. تحفة الفقهاء، ج1، ص403؛ المغنی، ج3، ص409، 411؛ المجموع، ج8، ص232.
  84. المغنی، ج3، ص467؛ المجموع، ج8، ص224-225.
  85. بدائع الصنائع، ج2، ص140-142؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص45.
  86. فتح العزیز، ج7، ص373-374؛ المجموع، ج8، ص224-225.
  87. الام، ج2، ص164-165، 241؛ المغنی، ج3، ص462-463؛ المجموع، ج8، ص225.
  88. نک: المغنی، ج3، ص462-463.
  89. المغنی، ج3، ص463؛ مواهب الجلیل، ج4، ص185.
  90. الام، ج7، ص227.
  91. المجموع، ج8، ص233-234.
  92. النهایه، ص219؛ السرائر، ج1، ص545؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص318.
  93. الام، ج2، ص223.
  94. جواهر الکلام، ج18، ص332.
  95. الحدائق، ج15، ص425-426؛ مستند الشیعه، ج11، ص379.
  96. مدارک الاحکام، ج7، ص326.
  97. المبسوط، طوسی، ج1، ص352؛ المغنی، ج3، ص527؛ المجموع، ج7، ص275.
  98. المجموع، ج7، ص275؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص310؛ ج8، ص13؛ جواهر الکلام، ج18، ص333.
  99. الحدائق، ج15، ص427.
  100. مدارک الاحکام، ج7، ص325؛ کشف الغطاء، ج2، ص106؛ مستند الشیعه، ج11، ص376-377.
  101. التهذیب، ج5، ص305.
  102. النهایه، ص219.
  103. الحدائق، ج15، ص422-423؛ مستند الشیعه، ج11، ص376-377.
  104. الاستبصار، ج2، ص180-181.
  105. المقنعه، ص432؛ النهایه، ص219؛ الدروس، ج1، ص374.
  106. وسائل الشیعه، ج12، ص452-453.
  107. مناسک حج، ص208.
  108. مدارک الاحکام، ج7، ص325؛ کفایة الاحکام، ج1، ص298.
  109. کتاب الحج، ج2، ص95-97.
  1. واجب موقت موسع عملی است که زمانی که برای آن قرار داده شده، بیش از مقدار زمانی است که جهت انجام دادن آن عمل نیاز دارد. مثل نمازهای روزانه. واجب موقت مضیق عملی است که زمانی که برای آن قرار داده شده، به اندازه زمانی است که برای انجام نیاز دارد. مثل روزه.

منابع

  • آشنایی با ابواب فقه، محمد اسماعیل نوری، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • فرهنگ نامه اصول فقه، مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۹ش.
  • فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول‌، عیسی ولایی، تهران، نشر نی، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
  • فرهنگ فقه فارسی، سید محمود هاشمی شاهرودی، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.

مقاله‌های مرتبط

احکام احرام
واجبات
شروع از میقاتنیتلباس احرامتلبیه
محرمات احرام
مشترک بین زن و مرد
شکار حیوانات خشکیکشتن جانوران بدنکندن درختانالتذاذ جنسیآمیزشاستمناءعقد ازدواجفسوقجدالزینتبوی خوشروغن مالیدن به بدننگاه کردن در آینهسرمه کشیدنازاله موناخن گرفتنخون برون آوردنکشیدن دندانحمل سلاح
ویژه مردان
پوشیدن لباس دوختهپوشاندن سراستظلال
ویژه زنان
پوشاندن صورتپوشاندن دست
دیگر احکام
مستحبات احرام
مکروهات احرام