بوی خوش

از ویکی حج
مقاله توصیفی فقهی این مقاله، راهنمای عملی احکام فقهی نیست. برای اطلاع از حکم و وظیفه شرعی به فتوای مرجع تقلید خود مراجعه کنید. از جمله نگاه کنید به: بوی خوش (فتاوای مراجع).
بوی خوش
دسته محرمات احرام
مربوط به آیین احرام در عمره و حج
مکان حرم مکی
زمان در هنگام احرام
حکم حرام است
کفاره دارد
اشیای وابسته عطر، گل،‌ میوه و سبزی خوش‌بو
مفاهیم فقهی وابسته محرمات احرام
جستارهای وابسته بوی خوش (فتاوای مراجع)

بوی خوش یکی از محرمات احرام است به این معنا که حج‌گزار در حال احرام نباید از مواد خشبو کننده و عطرها استفاده کند یا مواد خوش‌بو را لمس کند یا بخورد یا ببوید. علاوه بر عطرها، استفاده از هرگونه ماده خوش‌بو حتی غذاهای خوش‌بو نیز در حال احرام ممنوع است اما دیدن و خرید و فروش عطر و عبور کردن از محل فروش عطر اشکالی ندارد.

درباره حکم فقهی برخی کاربردهای بوی خوش در حال احرام، میان مذاهب اسلامی و حتی گاه میان فقیهان یک مذهب فقهی، اختلاف‌نظر وجود دارد. فقیهان، به‌ویژه فقهای امامی، برخی مصداق‌های بوی خوش یا کاربردهای آن را از شمول حکم حرمت مستثنی دانسته‌اند. مانند خلوق کعبه (عطر ویژه پوشش کعبه)، عطر بازار عطرفروشان میان صفا و مروه، نیاز و اضطرار و استهلاک ماده خوشبو کننده.

کفاره بوی خوش در فقه امامی، به پشتوانه احادیث، قربانی کردن یک گوسفند است.

کاربرد بوی خوش پیش از احرام

بین فقیهان شیعه و اهل سنت درباره کاربرد بوی خوش پیش از احرام اختلاف نظر وجود دارد.

دیدگاه فقیهان شیعه

به نظر فقیهان امامی، در صورتی که بوی عطر در بدن یا لباس تا هنگام احرام پاک شود یا قابل رفع باشد، کاربرد آن پیش از احرام مباح و در غیر این صورت، حرام است.[۱]

دیدگاه اهل‌سنت

درباره کاربرد بوی خوش پیش از احرام، فقیهان اهل سنت اختلاف نظر دارند.

به نظر مشهور فقیهان اهل‌سنت،[۲] خوشبو ساختن بدن پیش از احرام برای کسی که قصد احرام دارد، مستحب و خوشبو ساختن لباس پیش از احرام جایز است؛ خواه آثار عطر و حتی عین آن تا هنگام احرام باقی بماند و خواه نماند. برخی فقیهان اهل‌سنت، از جمله مالک بن انس و برخی از مالکیان[۳] و حنفیان[۴] این کار را مکروه شمرده‌اند. حتی به مالک اعتقاد به حرمت نیز نسبت داده شده است.[۵]

بوی خوش در زمان احرام

از کارهای ممنوع در حال احرام، هر‌گونه بهره بردن از بوی خوش است مانند بوییدن عطرها، آغشتن لباس و بدن به مواد خوشبو کننده و دیگر کاربردهایی همچون خوردن، لمس کردن و مالیدن آن‌ها است. ممنوعیت یاد شده شامل کودکی که محرِم شده[۶] و نیز کاربرد مواد خوشبو مانند کافور برای غسل دادن شخصی که در حال احرام فوت کند[۷] هم می‌شود.

موضوع بوی خوش در زمان احرام، در مبحث حج و باب محرمات احرام در منابع فقهی با عنوان «طیب» آمده و به احکام مربوط به استفاده از عطرها و دیگر چیزهایی که بوی خوش می‌دهند پرداخته شده است. طیب در لغت به معنای عطر و هر چیز خوشبو است.[۸]

برخی مواد خوشبوی ممنوع در حج

در روایات امامان شیعه(ع) به مواردی از مواد خوشبو کننده و ممنوعیت آن در حال احرام اشاره شده است[۹] که عبارتند از: مُشک، عود، عنبر، زعفران، کافور و اِسپَرَک (نوعی گیاه). برخی فقیهان امامی مانند شیخ طوسی نیز تنها همین چند گونه ماده معطر را مشمول این حکم دانسته‌اند.[۱۰]

بر پایه دیدگاه مشهور، هر چیز که عرفاً «خوشبو» به‌شمار رود که غرض اصلی یا آشکار از کاربردش بوی خوشِ آن باشد، مشمول حکم حرمت است[۱۱] که می‌توان آن را در سه گروه اصلی جای داد: گیاهان خوشبو، خوراکی‌های خوشبو و چیزهای خوشبوی غیرِ خوراکی‌های مانند صابون و عطر.

گیاهان خوشبو

برخی منابع فقهی امامیه[۱۲] و اهل‌سنت[۱۳] گیاهان خوشبو را سه‌گونه دانسته‌اند:

1. گیاهانی که به سبب معطر بودن کاشته نمی‌شوند و از آن‌ها عطر گرفته نمی‌شود، مانند گیاهان صحرایی از جمله اذخر و شب‌بو و درمنه و گل‌های میوه‌ها.

2. گیاهانی که به‌سبب خوشبو بودن تکثیر می‌شوند و از آن‌ها عطر هم به‌دست می‌آید؛ مانند گل سرخ، بنفشه، یاسمن و نیلوفر.

3. گیاهانی که به سبب معطر بودن کاشته می‌شوند، ولی از آن‌ها عطر به دست نمی‌آید؛ مانند گل نرگس، ریحان و مرزنجوش.

مشهور فقیهان امامی[۱۴] و اهل‌سنت[۱۵] کاربرد گونه اول از گیاهان خوشبو را بر احرام‌گزار حرام نمی‌دانند؛ چنان‌که در حدیثی[۱۶] از امام صادق(ع) کاربرد گیاهان صحرایی یاد شده تجویز گشته است. ولی درباره دو‌گونه دیگر اختلاف نظر وجود دارد: برخی[۱۷] کاربرد گونه دوم و برخی[۱۸] از جمله شافعی، استعمال گونه سوم آن‌ها را ممنوع شمرده‌اند، به‌ویژه گونه دوم که مصداق‌های آن به تصریح برخی فقیهان «طیب» به‌شمار می‌روند. شماری از فقیهان هم در دوگونه اخیر یا یکی از آن‌ها قائل به جواز یا کراهت شده‌اند.[۱۹]

خوراکی‌های خوش‌بو

به تصریح فقیهان امامی[۲۰] و اهل‌سنت[۲۱] خوردن و بوییدن میوه‌های خوش‌بو مانند سیب و نیز عصاره آن‌ها[۲۲] برای احرام‌گزار جایز است. اما شیخ طوسی، فقیه شیعه در قرن چهارم و پنجم هجری خودداری از آن‌ها را بهتر دانسته[۲۳] و به نظر برخی فقیهان معاصر شیعه، احتیاط در ترک بوییدن آنهاست.[۲۴]

همچنین به نظر فقیهان امامیه[۲۵] و اهل‌سنت،[۲۶] خوردن غذایی که شامل مواد معطّر مانند زعفران باشد، بر محرم حرام است البته به شرط آنکه ماده معطر در غذا به طور کامل حل نشده و بوی آن از بین نرفته باشد. بنابراین با حل شدن و از بین رفتن بوی آن ماده معطر، حرمت آن از بین می‌رود.[۲۷]

از دیدگاه فقیهان معاصر شیعه، خوردن و بوییدن نعنا و دیگر سبزی‌های خوش‌بو بنابر احتیاط، جایز نیست و باید از آن اجتناب شود.[۲۸] البته برخی نیز خوردن و بوییدن این سبزی‌ها را جایز می‌دانند.[۲۹]

چیزهای خوشبوی غیر خوراکی

به نظر فقیهان شیعه، استفاده از صابون و شامپوهای بودار -که در عرف مردم به آن خوش‌بو بگویند- در حال احرام بنابر احتیاط جایز نیست و باید از آن اجتناب شود[۳۰] اما اگر به آن صابون و شامپو، خوش‌بو گفته نمی‌شود استفاده از آنها مانعی ندارد.[۳۱]

همچنین مالیدن عطر بر بدن و لباس، جایز نیست؛ و همینطور پوشیدن لباسی که بوی عطر می دهد اگرچه قبلا به آن عطر مالیده باشد جایز نیست.[۳۲]

موارد اختلافی کاربردهای حرام طیب

درباره حکم فقهی برخی کاربردهای بوی خوش در حال احرام، میان مذاهب اسلامی و حتی گاه میان فقیهان یک مذهب فقهی، اختلاف‌نظر وجود دارد یا در منابع فقهی آرای تفصیلی یاد شده است؛ یعنی حرمت کاربرد طیب منوط به تحقّق قیود و شروطی گشته است. برخی از این قبیل کاربردهای بوی خوش عبارتند از:

استشمام عمدی بوی خوش

بوییدن عطر از روی عمد بر پایه فقه امامی[۳۳] و حنبلی[۳۴] بر احرام‌گزار حرام است. شافعیان[۳۵] در برخی مصداق‌های طیب مانند گل‌ها و مالکیان[۳۶] در عطرهای دارای اثر ماندگار (به تعبیر آنان: «طیب مؤنّث») به حرمت استشمام باور دارند. ولی مالکیان[۳۷] در دیگر عطرها («طیب مذکّر») و حنفیان[۳۸] به طور کلی بوییدن را مکروه شمرده‌اند. به دیدگاه مشهور فقهی، بوییدن گلاب مانند بوییدن گل خوشبو بر محرم ممنوع است[۳۹] ؛ ولی برخی شافعیان استشمام گلاب را بدین استناد که این استفاده کاربرد غالب آن نیست، حرام ندانسته‌اند.[۴۰]

تماس با ماده خوشبو

به باور شماری از فقیهان امامی[۴۱] و اهل‌سنت،[۴۲] مالیدن دست یا هر نقطه بدن یا لباس به ماده خوشبوکننده، حرام و موجب کفاره است، بدین شرط که آن ماده مرطوب باشد یا خشک ولی به صورت پودر باشد و یا عین ماده به بدن یا لباس بچسبد و آن را خوشبو کند؛ وگرنه حرام نیست.

استفاده از فرش یا فراش معطر

بر پایه دیدگاه شماری از فقیهان، کاربرد فرش یا فراش معطر برای نشستن یا خوابیدن اصولاً بر محرم حرام است.[۴۳] ولی اگر بر فرش عطرآلود پارچه‌ای قرار گیرد که مانع خوشبو شدن لباس احرام‌گزار و تماس با ماده معطر باشد، نشستن یا خوابیدن بر آن بر فرد محرم جایز است.[۴۴]

نشستن نزد عطرفروش یا شخص خوشبو

به باور فقیهان امامی[۴۵] و اهل‌سنت،[۴۶] نشستن احرام‌گزار نزد عطرفروش و نیز کسی که به خود عطر زده، جایز است و به باور برخی از آن‌ها مکروه به‌شمار می‌رود. برخی فقها[۴۷] جواز این کار را منوط به آن دانسته‌اند که بوی عطر جذب بدن یا لباس احرام‌گزار نشود. شماری از فقیهان امامی و اهل‌سنت در صورتی که قصد او از این کار استشمام بوی خوش باشد، چنین کارهایی را مکروه یا حرام شمرده‌اند.[۴۸] نشستن در محلی که بخور عطر در آن‌جا وجود دارد، نیز بر پایه فقه شافعی مکروه است.[۴۹]

حمل‌کردن عطر در ظرف

جابه‌جا کردن عطر در ظرف دربسته به باور فقیهان حرام نیست[۵۰] ؛ ولی در صورتی که آن ظرف دربسته نباشد یا جابه‌جا کردن به قصد استشمام صورت گیرد، شماری از فقیهان به حرمت این‌کار باور دارند.[۵۱]

استنشاق و حقنه ماده معطر

استنشاق ماده خوشبو از راه بینی (سَعوط) به باور بسیاری از فقها[۵۲] بر محرم ممنوع است؛ هرچند به باور بعضی، حرام و موجب کفاره نیست.[۵۳] شماری از فقیهان، حقنه کردن ماده خوشبو را نیز بر احرام‌گزار حرام شمرده‌اند.[۵۴]

کاربرد لباس رنگ شده با ماده خوشبو

به باور فقیهان[۵۵] استفاده کردن احرام‌گزار از لباسی که با مواد معطر (طیب) مانند زعفران و گل‌های خوشبو رنگ‌آمیزی شده، ممنوع است؛ مگر آن که بوی خوش رنگ از میان رفته باشد. ولی اگر لباس با موادی رنگ شده باشد که عرفا مصداق «طیب» نیستند، کاربرد آن جایز است. مثلاً پوشیدن لباسی که با عُصفُر (گیاهی سرخ رنگ) رنگ شده، به باور امامیان،[۵۶] شافعیان[۵۷] و حنبلیان[۵۸] که آن را طیب نمی‌دانند، جایز و به باور حنفیان[۵۹] و مالکیان[۶۰] که آن را مصداق طیب می‌شمرند، حرام یا مکروه است. البته مالکیان میان لباس رنگ شده «مُفدَم» که از رنگ خوشبو اشباع شده و «مورَّد» که از رنگ اشباع نشده، تفاوت‌هایی را برشمرده‌اند.[۶۱]

موارد استثنا

فقیهان، به ویژه فقهای امامی، برخی مصداق‌های بوی خوش یا کاربردهای آن را از شمول حکم حرمت مستثنا دانسته‌اند. این موارد عبارتند از:

خلوق کعبه

به باور فقیهان امامی[۶۲] و شماری از فقیهان اهل‌سنت[۶۳] از جمله مالکیان، خَلوق کعبه (عطر ویژه پوشش کعبه) به پشتوانه احادیث[۶۴] از حکم حرمت استشمام بر احرام‌گزار استثنا گشته و بهره بردن از آن موجب کفاره قلمداد نشده است ولی احتیاط، اجتناب و دوری از بوی خوش کعبه است. گرچه برخی از فقیهان شیعه این احتیاط را لازم نمی‌دانند.[۶۵] البته اگر بدن یا لباس احرام‌گزار به مقداری فراوان از خلوق کعبه آغشته شود، مالکیان رفع آن را واجب دانسته‌اند.[۶۶] مقصود از خلوق، عطری ویژه مرکب از موادی چون زعفران است که کعبه با آن خوشبو می‌شده است.[۶۷] اندکی از فقیهان این استثنا را افزون بر این عطر خاص، شامل هر عطری شمرده‌اند که کعبه بدان آغشته می‌شود.[۶۸]

عطر بازار عطرفروشان میان صفا و مروه

به باور فقیهان امامی،[۶۹] به پشتوانه حدیثی،[۷۰] عبور هنگام سعی از بازار عطرفروشان که پیشتر در محوطه میان صفا و مروه قرار داشته و استشمام بوی عطر موجود در فضای آن‌جا بر احرام‌گزار حرام نیست. شماری از فقیهان امامی[۷۱] و اهل‌سنت[۷۲] به طور کلی عبور از هر بازار عطرفروشی و استشمام بوی آن را در حال احرام جایز و شماری از اهل‌سنت[۷۳] از جمله مالک، آن را مکروه شمرده‌اند.

نیاز و اضطرار

همه فقیهان امامی[۷۴] و اهل‌سنت[۷۵] در صورت اضطرار و حتی نیاز، کاربرد بوی خوش را برای احرام‌گزار روا شمرده‌اند. پشتوانه آنان، احادیث گوناگون[۷۶] ناظر بر جایز بودن کارهایی چون خوردن، سرمه کشیدن، استنشاق کردن و مالیدن مواد خوشبو مانند روغن به بدن برای مداوا یا نیازهای ضروری دیگر است. گاهی هم فقیهان از باب جمع میان روایات، مفاد احادیث تجویز کننده عام را بر صورت اضطرار حمل کرده‌اند.[۷۷]

استهلاک ماده خوشبوکننده

به تصریح فقها[۷۸] و به پشتوانه احادیث، اگر ماده معطّر مانند زعفران به گونه‌ای با ماده‌ای دیگر مخلوط و در آن مستهلک شود که از نظر عرف، مصداق «طیب» نباشد، کاربرد آن مانند خوردن بر احرام‌گزار حرام نیست؛ به‌ویژه اگر همه ویژگی‌های آن ماده یعنی بو و رنگ و طعم آن از میان رفته باشد. البته اگر تنها بوی ماده خوشبو باقی مانده باشد، بیشتر فقیهان به حرمت آن باور دارند.[۷۹] به دیدگاه شماری از فقیهان، در صورتی که تنها بوی ماده معطر از میان رفته و دو وصف دیگر باقی مانده باشد، نیز کاربرد آن جایز است.[۸۰]

ولی برخی امامیان، حنبلیان و شافعیان در فرضی که طعم یا رنگ باقی مانده باشد، استفاده از آن را ممنوع دانسته‌اند.[۸۱] در صورتی که عین ماده خوشبو باقی مانده، ولی بوی آن از میان رفته باشد، مالکیان به ممنوعیت کاربرد آن باور دارند.[۸۲] همچنین در صورتی که بوی ماده خوشبوکننده بر اثر مرور زمان از میان رفته باشد، کاربرد آن به باور بیشتر فقیهان جایز است.[۸۳] ولی مالک در این فرض و نیز در حالی که بر اثر شسته شدن لباس رنگ‌آمیزی شده، عین ماده خوشبو یا رنگ آن باقی مانده و بوی آن از میان رفته باشد، کاربرد آن را مکروه شمرده است.[۸۴]

سایر احکام

افزون بر حکم اصلی حرمت کاربرد بوی خوش در حال احرام، احکامی دیگر نیز درباره موضوع بوی خوش وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها چگونگی تحلّل محرم از طیب در احرام حج و عمره است. این احکام عبارتند از:

تحلّل از طیب

به باور فقیهان امامی،[۸۵] در احرام عمره خواه مفرده و خواه تمتع، با انجام شدن حلق یا تقصیر، کاربرد بوی خوش بر احرام‌گزار حلال می‌شود. در احرام حج قران و افراد به پشتوانه احادیث، با انجام حلق یا تقصیر پس از دیگر اعمال منا یعنی رمی جمره عقبه و قربانی کردن،[۸۶] تحلّل از طیب حاصل می‌گردد.[۸۷]

برخی فقها[۸۸] این تحلّل را منوط به آن دانسته‌اند که طواف و سعی پیش از اعمال منا انجام شده باشد. ولی دیگر افراد آنان، به پشتوانه اطلاق ادله، چنین شرطی را نپذیرفته‌اند.[۸۹] به باور مشهور فقیهان امامی،[۹۰] به دلیل احادیث گوناگون،[۹۱] در احرام حج تمتع با حصول تحلّل اول (وقوع حلق یا تقصیر پس از رمی جمره عقبه و ذبح قربانی[۹۲] حرمت کاربرد بوی خوش پایان نمی‌پذیرد، مگر آن‌که پیشتر طواف زیارت ادا شده باشد. البته مفاد بعضی روایات[۹۳] در منابع شیعی بر حلّیت طیب پس از تحلّل اول (حلق یا تقصیر) دلالت دارد که فقیهان آن‌ها را قابل تخصیص شمرده یا بر تقیه یا بر غیر حج تمتع حمل کرده‌اند.[۹۴]

ولی به پشتوانه روایت‌های پیشین، ابن ابی‌عقیل عمانی و‌ اندکی دیگر از فقیهان در حج تمتع به‌کراهت کاربرد بوی خوش پس از تحلّل اول تا هنگام تحلّل دوم باور دارند.[۹۵] اندکی از فقیهان امامی، برخلاف نظر مشهور، برآنند که در صورت تقدّم طواف زیارت بر اعمال منا در حج قران یا افراد یا به سبب اضطرار در حج تمتع، با ادای طواف و سعی، تحلّل از طیب حاصل می‌شود.[۹۶] در احرام حج تمتع، تحلّل از بوی خوش پس از تحلل دوم تحقّق می‌یابد و تحلّل دوم به باور شماری از فقیهان امامی[۹۷] پس از ادای طواف و نماز طواف[۹۸] و به باور بیشتر آنان[۹۹] پس از انجام دادن سعی حاصل می‌گردد و پشتوانه آن احادیث و استصحاب است.[۱۰۰]

بر پایه فقه امامی،[۱۰۱] کاربرد بوی خوش در حج تمتع پس از طواف زیارت تا هنگام ادای طواف نساء مکروه است. فقیهان مقصود از نهی را در صحیحه محمد بن اسماعیل[۱۰۲] که این‌کار را تا طواف نساء ممنوع شمرده است، کراهت دانسته یا آن را بر وجوهی دیگر قابل حمل شمرده‌اند.[۱۰۳]

حصول تحلل در فقه اهل‌سنت

به باور فقیهان اهل‌سنت، در عمره مفرده و نیز عمره تمتع، با حصول تحلل که با انجام شدن حلق یا تقصیر تحقق می‌یابد، همه محرمات احرام از جمله بهره بردن از بوی خوش بر شخص محرم حلال می‌شود.[۱۰۴] بر پایه دیدگاه مشهور در فقه اهل‌سنت،[۱۰۵] در حج با انجام شدن دو کار از سه واجب حج یعنی رمی جمره عقبه، حلق یا تقصیر و طواف، تحلل اول رخ می‌دهد و با انجام شدن کار سوم، تحلل دوم یا تحلل اکبر حاصل می‌شود. البته به باور برخی، تحلل اول با رمی جمره عقبه و بر پایه نظری دیگر، با حلق محقق می‌گردد.[۱۰۶]

از دیدگاه فقیهانی که حلق را «نُسک» نمی‌دانند، تحلل اول با انجام شدن یکی از دو کار دیگر تحقق می‌یابد.[۱۰۷] به باور فقیهان مذاهب اهل‌سنت جز مالکیان، پس از تحلل اول، جز مباشرت جنسی و نکاح همه محرمات احرام از جمله کاربرد بوی خوش بر محرم حلال می‌شود.[۱۰۸] پشتوانه این نظر، چند روایت و نیز گزارش عایشه از حج پیامبر(ص) است که پیامبر پیش از ادای طواف زیارت بوی خوش به‌‌کار برد.[۱۰۹] ولی مالکیان به پشتوانه سخنی از عمر بن خطاب بر آنند که پس از تحلل اول، کاربرد بوی خوش هم بر احرام‌گزار حلال نمی‌شود و حرمت آن تا هنگام تحلل دوم ادامه دارد.[۱۱۰] شافعی استناد به روایت عمر را نپذیرفته‌است.[۱۱۱] به باور شافعیان، پس از تحلّل اول تا حصول تحلّل دوم، کاربرد بوی خوش جایز و بلکه مستحب است.[۱۱۲]

وجوب زایل کردن عطر از بدن و لباس

اگر هنگام احرام بدن یا لباس احرام‌گزار بی‌اختیار یا با اختیار آغشته به عطر شود، به دیدگاه همه فقیهان امامی[۱۱۳] و اهل‌سنت،[۱۱۴] برطرف کردن بوی خوش از بدن و لباس با روش‌هایی چون شستن یا عوض کردن آن واجب است. این وجوب، فوری است.[۱۱۵] بیشتر فقیهان به پشتوانه احادیث، برآنند که احرام‌گزار خود می‌تواند به رفع بوی خوش بپردازد. حتی‌ اندکی از آن‌ها به پشتوانه احادیث یاد شده گفته‌اند که اگر ازاله بوی خوش مستلزم بوییدن باشد، استشمام هم جایز است.[۱۱۶]

ولی برخی از آن‌ها باور دارند که احرام‌گزار نباید خود این کار را انجام دهد؛ بلکه لازم است فردی غیر محرم را به این کار وادارد یا با واسطه ابزاری این کار را انجام دهد تا عطر را لمس نکند.[۱۱۷] شماری از فقیهان درخواست رفع بوی خوش از غیرمحرم را مستحب دانسته‌اند.[۱۱۸]

اگر احرام‌گزار‌ اندکی آب همراه داشته باشد که برای رفع بوی خوش و وضو گرفتن کافی نباشد، شماری از فقیهان به وجوب زایل کردن بوی خوش با آب و طهارت با تیمم باور دارند؛ زیرا طهارت با آب دارای بدل است. برخی به تخییر باور دارند. ولی دیگر فقیهان برآنند که طهارت با آب مقدّم است و کاربرد بوی خوش به سبب فقدان آب جایز به‌شمار می‌رود.[۱۱۹] شماری از فقیهان در صورت اصابه بوی خوش در وقت، طهارت را مقدم شمرده‌اند و در غیر این صورت، ازاله بو را مقدم دانسته‌اند.[۱۲۰]

وجوب گرفتن بینی از بوی خوش

در صورتی که احرام‌گزار ناخواسته در فضای آکنده از بوی خوش قرار گیرد، به باور فقیهان امامی،[۱۲۱] به پشتوانه احادیث،[۱۲۲] واجب است بینی خود را بگیرد تا بوی خوش را استشمام نکند. همچنین است هنگامی که احرام‌گزار مضطر به دیگر کاربردهای مواد خوشبو مانند لمس کردن یا خوردن شود یا به تصرفات مجاز در مواد خوشبو مانند خرید و فروش بپردازد[۱۲۳] ؛ زیرا اضطرار به یک‌گونه کاربرد بوی خوش، موجب جواز کاربردهای دیگر آن نمی‌گردد، بلکه باید به مورد اضطرار اکتفا شود.[۱۲۴] البته شماری از فقیهان گفته‌اند که امر به گرفتن بینی در احادیث یاد شده، قابل حمل بر استحباب است.[۱۲۵]

حرمت گرفتن بینی از بوی بد

به باور مشهور فقیهان امامی،[۱۲۶] به پشتوانه احادیثی[۱۲۷] از امامان(ع) هرگاه احرام‌گزار در معرض بوی ناخوشایند قرار گیرد، گرفتن بینی برای احتراز از استشمام بوی بد حرام است، هرچند انجام دادن این کار موجب کفاره نیست.[۱۲۸] البته شماری از فقیهان[۱۲۹] از باب احتیاط به این حکم ملتزم شده‌اند. به باور برخی از باورداران به حرمت، دلالت احادیث یاد شده بر حرمت خدشه‌ناپذیر است.[۱۳۰]

پیوند به بیرون

پانویس

  1. تذکرة الفقهاء، ج7، ص226، 333؛ جواهر الکلام، ج20، ص395؛ المعتمد، ج4، ص192.
  2. تحفة الفقهاء، ج1، ص400-401؛ المغنی، ج3، ص226-228؛ المجموع، ج7، ص218، 221-222.
  3. بدایة المجتهد، ج1، ص263-264؛ مواهب الجلیل، ج4، ص231-232.
  4. بدائع الصنائع، ج2، ص144.
  5. تنویر الحوالک، ص312؛ مواهب الجلیل، ج4، ص231-232؛ اضواء البیان، ج5، ص85.
  6. المبسوط، طوسی، ج1، ص329؛ مواهب الجلیل، ج3، ص428.
  7. المقنعه، ص440؛ الحدائق، ج3، ص431؛ نک: وسائل الشیعه، ج2، ص503-505.
  8. العین، ج2، ص8، «عطر؛ الصحاح، ج1، ص173، «طیب»؛ ج2، ص751، «عطر؛ لسان العرب، ج1، ص565، «طیب».
  9. نک: التهذیب، ج5، ص299؛ وسائل الشیعه، ج12، ص446.
  10. نک: التهذیب، ج5، ص299؛ وسائل الشیعه، ج12، ص446.
  11. المغنی، ج3، ص293؛ مغنی المحتاج، ج1، ص520؛ الحدائق، ج15، ص413؛ مستند الشیعه، ج11، ص374.
  12. المبسوط، طوسی، ج1، ص352؛ تحریر الاحکام، ج2، ص26-27.
  13. المغنی، ج3، ص293-294؛ المجموع، ج7، ص277-278.
  14. تذکرة الفقهاء، ج7، ص304-305؛ مجمع الفائده، ج6، ص286-287.
  15. المغنی، ج3، ص293-294؛ المجموع، ج7، ص277-278.
  16. الکافی، کلینی، ج4، ص355.
  17. المغنی، ج3، ص294؛ المجموع، ج7، ص277؛ تحریر الاحکام، ج2، ص27.
  18. المغنی، ج3، ص294؛ المجموع، ج7، ص278؛ تحریر الاحکام، ج2، ص27.
  19. المبسوط، طوسی، ج1، ص352؛ المغنی، ج3، ص294؛ المجموع، ج7، ص276-278.
  20. المبسوط، طوسی، ج1، ص352؛ تحریرالاحکام، ج2، ص26.
  21. المغنی، ج3، ص293-294؛ فتح العزیز، ج7، ص456؛ مواهب الجلیل، ج4، ص223.
  22. نک: المبسوط، طوسی، ج1، ص352.
  23. المبسوط، طوسی، ج1، ص352.
  24. مناسک نوین، ص۹۶-۹۷.
  25. المقنع، ص231؛ المقنعه، ص397؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص319، 353.
  26. روضة الطالبین، ج6، ص384؛ البحر الرائق، ج3، ص6؛ کشاف القناع، ج2، ص499.
  27. الموطّا، ج1، ص330؛ بدائع الصنائع، ج2، ص191؛ مواهب الجلیل، ج4، ص231.
  28. مناسک نوین، ص۹۸.
  29. مناسک نوین، ص۹۸.
  30. مناسک نوین، ص۹۸.
  31. مناسک نوین، ص۹۹.
  32. مناسک نوین، ص۹۶.
  33. تحریر الاحکام، ج2، ص26؛ مجمع الفائده، ج6، ص284؛ مستند الشیعه، ج11، ص376.
  34. المغنی، ج3، ص301-302.
  35. فتح العزیز، ج7، ص460.
  36. مواهب الجلیل، ج4، ص223، 228.
  37. مواهب الجلیل، ج4، ص223، 228.
  38. المبسوط، سرخسی، ج4، ص123؛ بدائع الصنائع، ج2، ص191.
  39. المغنی، ج3، ص300؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص316؛ کشاف القناع، ج2، ص499.
  40. المجموع، ج7، ص272.
  41. المبسوط، طوسی، ج1، ص353؛ الوسیله، ص169؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص318.
  42. الام، ج2، ص165؛ المغنی، ج3، ص294-295؛ المجموع، ج7، ص272، 275.
  43. تذکرة الفقهاء، ج7، ص316؛ ذخیرة المعاد، ج1، ص592.
  44. المجموع، ج7، ص272-273؛ الحدائق، ج15، ص428.
  45. المبسوط، طوسی، ج1، ص353؛ قواعد الاحکام، ج1، ص473.
  46. الام، ج2، ص165، 223؛ المغنی، ج3، ص302؛ المجموع، ج7، ص271، 275، 280.
  47. جواهر الکلام، ج18، ص331.
  48. المبسوط، طوسی، ج1، ص353؛ المغنی، ج3، ص301-302؛ المجموع، ج7، ص271.
  49. نک: المجموع، ج7، ص275.
  50. المجموع، ج7، ص275؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص315؛ مواهب الجلیل، ج4، ص230-231.
  51. المغنی، ج3، ص301؛ المجموع، ج7، ص272؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص315.
  52. الام، ج2، ص166؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص319؛ المجموع، ج7، ص269؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص281.
  53. نک: روضة الطالبین، ج2، ص407؛ المجموع، ج7، ص271.
  54. الام، ج2، ص166؛ تحریر الاحکام، ج2، ص28؛ کشاف القناع، ج2، ص499.
  55. المبسوط، طوسی، ج1، ص319، 350؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص318؛ مواهب الجلیل، ج4، ص214.
  56. المبسوط، طوسی، ج1، ص351.
  57. المجموع، ج7، ص282.
  58. المغنی، ج3، ص296.
  59. المبسوط، سرخسی، ج4، ص126؛ بدائع الصنائع، ج2، ص185.
  60. مواهب الجلیل، ج4، ص215.
  61. نک: مواهب الجلیل، ج4، ص214-215.
  62. المقنعه، ص432؛ رسائل المرتضی، ج3، ص66؛ مدارک الاحکام، ج7، ص324.
  63. المدونة الکبری، ج1، ص457؛ مواهب الجلیل، ج4، ص233.
  64. المصنف، ج4، ص288؛ التهذیب، ج5، ص69؛ وسائل الشیعه، ج12، ص449-450.
  65. مناسک نوین، ص۹۹.
  66. مواهب الجلیل، ج4، ص233؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص63.
  67. نک: کشف اللثام، ج5، ص349-350؛ الحدائق، ج15، ص422؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص62.
  68. نک: مسالک الافهام، ج2، ص253-254؛ الحدائق، ج15، ص422؛ مستند الشیعه، ج11، ص376.
  69. مستند الشیعه، ج11، ص376؛ المعتمد، ج4، ص124-125.
  70. نک: الکافی، ج4، ص354.
  71. مجمع الفائده، ج6، ص289؛ کتاب الحج، ج2، ص94.
  72. بدائع الصنائع، ج2، ص191؛ مواهب الجلیل، ج4، ص220.
  73. نک: المدونة الکبری، ج1، ص456؛ بدائع الصنائع، ج2، ص191.
  74. السرائر، ج1، ص545؛ قواعد الاحکام، ج1، ص423؛ مدارک الاحکام، ج7، ص327.
  75. بدائع الصنائع، ج2، ص190-191؛ المجموع، ج7، ص335؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص61.
  76. نک: وسائل الشیعه، ج12، ص447-448.
  77. بدائع الصنائع، ج2، ص190؛ الجوهر النقی، ج5، ص59.
  78. المجموع، ج7، ص273؛ مغنی المحتاج، ج1، ص520؛ الحدائق، ج15، ص424.
  79. المغنی، ج3، ص299-300؛ فتح العزیز، ج7، ص458؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص314.
  80. تذکرة الفقهاء، ج7، ص314؛ الحدائق، ج15، ص427؛ مستند الشیعه، ج11، ص377-378.
  81. المغنی، ج3، ص300؛ المجموع، ج7، ص273، 282؛ مسالک الافهام، ج2، ص254.
  82. مواهب الجلیل، ج4، ص228-229.
  83. المبسوط، طوسی، ج1، ص319؛ المغنی، ج3، ص295؛ المجموع، ج7، ص273.
  84. مواهب الجلیل، ج4، ص214.
  85. النهایه، ص245-246؛ السرائر، ج1، ص580؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص343، 439.
  86. مدارک الاحکام، ج8، ص105.
  87. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ السرائر، ج1، ص601؛ الوسیله، ص187.
  88. الدروس، ج1، ص455.
  89. الحدائق، ج17، ص258-259؛ جواهر الکلام، ج19، ص257.
  90. المبسوط، طوسی، ج1، ص376-377؛ الحدائق، ج17، ص250.
  91. نک: الحدائق، ج17، ص252-253؛ جواهر الکلام، ج19، ص251-252؛ وسائل الشیعه، ج14، ص232-236.
  92. الدروس، ج1، ص455؛ الحدائق، ج17، ص261؛ جواهر الکلام، ج19، ص256.
  93. نک: الحدائق، ج17، ص253-255؛ جواهر الکلام، ج19، ص254.
  94. مدارک الاحکام، ج8، ص103-104؛ الحدائق، ج17، ص255-257؛ المعتمد، ج5، ص324-325.
  95. مختلف الشیعه، ج4، ص298؛ مدارک الاحکام، ج8، ص105؛ قس: جواهر الکلام، ج19، ص254.
  96. نک: مسالک الافهام، ج2، ص324-325؛ مدارک الاحکام، ج8، ص106؛ جواهر الکلام، ج19، ص258.
  97. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ شرائع الاسلام، ج1، ص198؛ قواعد الاحکام، ج1، ص445.
  98. جواهر الکلام، ج19، ص258.
  99. الکافی، حلبی، ص216؛ الدروس، ج1، ص455؛ مسالک الافهام، ج2، ص324.
  100. مختلف الشیعه، ج4، ص300؛ مدارک الاحکام، ج8، ص106؛ الحدائق، ج17، ص261-262.
  101. النهایه، ص263؛ السرائر، ج1، ص602؛ شرائع الاسلام، ج1، ص198.
  102. الاستبصار، ج2، ص290.
  103. تذکرة الفقهاء، ج8، ص345؛ مدارک الاحکام، ج8، ص109؛ الحدائق، ج17، ص271.
  104. تحفة الفقهاء، ج1، ص403؛ المغنی، ج3، ص409، 411؛ المجموع، ج8، ص232.
  105. المغنی، ج3، ص467؛ المجموع، ج8، ص224-225.
  106. بدائع الصنائع، ج2، ص140-142؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص45.
  107. فتح العزیز، ج7، ص373-374؛ المجموع، ج8، ص224-225.
  108. الام، ج2، ص164-165، 241؛ المغنی، ج3، ص462-463؛ المجموع، ج8، ص225.
  109. نک: المغنی، ج3، ص462-463.
  110. المغنی، ج3، ص463؛ مواهب الجلیل، ج4، ص185.
  111. الام، ج7، ص227.
  112. المجموع، ج8، ص233-234.
  113. النهایه، ص219؛ السرائر، ج1، ص545؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص318.
  114. الام، ج2، ص223.
  115. جواهر الکلام، ج18، ص332.
  116. الحدائق، ج15، ص425-426؛ مستند الشیعه، ج11، ص379.
  117. مدارک الاحکام، ج7، ص326.
  118. المبسوط، طوسی، ج1، ص352؛ المغنی، ج3، ص527؛ المجموع، ج7، ص275.
  119. المجموع، ج7، ص275؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص310؛ ج8، ص13؛ جواهر الکلام، ج18، ص333.
  120. الحدائق، ج15، ص427.
  121. مدارک الاحکام، ج7، ص325؛ کشف الغطاء، ج2، ص106؛ مستند الشیعه، ج11، ص376-377.
  122. التهذیب، ج5، ص305.
  123. النهایه، ص219.
  124. الحدائق، ج15، ص422-423؛ مستند الشیعه، ج11، ص376-377.
  125. الاستبصار، ج2، ص180-181.
  126. المقنعه، ص432؛ النهایه، ص219؛ الدروس، ج1، ص374.
  127. وسائل الشیعه، ج12، ص452-453.
  128. مناسک حج، ص208.
  129. مدارک الاحکام، ج7، ص325؛ کفایة الاحکام، ج1، ص298.
  130. کتاب الحج، ج2، ص95-97.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بوی خوش.
  • الاستبصار: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش موسوی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363ش.
  • الاستذکار: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.)، به کوشش سالم عطا و محمد معوض، دارالکتب العلمیه، 2000م.
  • اضواء البیان: محمد امین الشنقیطی (درگذشت 1393ق.)، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
  • اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (درگذشت 1310ق.)، بیروت، دارالفکر، 1418ق.
  • الام: الشافعی (م 204ق.)، بیروت، دارالفکر، 1403ق.
  • البحر الرائق: ابونجیم المصری (درگذشت 970ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
  • بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (درگذشت 587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق.
  • تحریر الاحکام الشرعیه: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق.
  • تحفة الفقهاء: علاء الدین السمرقندی (درگذشت 535/539ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.
  • تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، قم، آل البیت:، 1414ق.
  • تنویر الحوالک: السیوطی (درگذشت 911ق.)، به کوشش محمد الخالدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418.
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
  • جامع المقاصد: الکرکی (درگذشت 940ق.)، قم، آل البیت:، 1411ق.
  • الجامع للشرائع: یحیی بن سعید الحلی (درگذشت 690ق.)، به کوشش گروهی از فضلا، قم، سید الشهداء، 1405ق.
  • جواهر الکلام: النجفی (درگذشت 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
  • الجوهر النقی: الماردینی (750ق.)، دارالفکر.
  • حاشیة الدسوقی: الدسوقی (درگذشت 1230ق.)، احیاء الکتب العربیه.
  • حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (درگذشت 1252ق.)، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
  • الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (درگذشت 1186ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش.
  • الخلاف: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
  • الدروس الشرعیه: الشهید الاول (درگذشت 786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق.
  • ذخیرة المعاد: محمد باقر السبزواری (درگذشت 1090ق.)، آل البیت:.
  • رسائل المرتضی: السید المرتضی (درگذشت 436ق.)، به کوشش حسینی و رجایی، قم، دارالقرآن، 1405ق.
  • روضة الطالبین: النووی (درگذشت 676ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • السرائر: ابن ادریس (درگذشت 598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق.
  • شرائع الاسلام: المحقق الحلی (درگذشت 676ق.)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، 1409ق.
  • الشرح الکبیر: ابوالبرکات (درگذشت 1201ق.)، مصر، داراحیاء الکتب العربیه.
  • الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (درگذشت 682ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • الصحاح: الجوهری (درگذشت 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407ق.
  • صحیح البخاری: البخاری (درگذشت 256ق.)، بیروت، دارالفکر، 1401ق.
  • صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (درگذشت 676ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.
  • صحیح مسلم: مسلم (درگذشت 261ق.)، بیروت، دارالفکر.
  • صراط النجاة: میرزا جواد التبریزی، برگزیده، 1416ق.
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت 230ق.)، بیروت، دارصادر.
  • عمدة القاری: العینی (درگذشت 855ق.)، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
  • العین: خلیل (درگذشت 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دارالهجره، 1409ق.
  • فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (درگذشت 623ق.)، دارالفکر.
  • الفقه الاسلامی و ادلته: وهبة الزحیلی، دمشق، دارالفکر، 1418ق.
  • فقه السنه: سید سابق، بیروت، دارالکتاب العربی.
  • الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت: عبدالرحمن الجزیری، محمد غروی و مازج یاسر، بیروت، الثقلین، 1419ق.
  • قواعد الاحکام: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1413ق.
  • الکافی فی الفقه: ابوالصلاح الحلبی (درگذشت 447ق.)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیر المؤمنین7، 1403ق.
  • الکافی: الکلینی (درگذشت 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • کتاب الحج: تقریر بحث الگلپایگانی، الصابری، قم، الخیام، 1400ق.
  • کشاف القناع: منصور البهوتی (درگذشت 1051ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
  • کشف اللثام: الفاضل الهندی (درگذشت 1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق.
  • کفایة الاحکام (کفایة الفقه): محمد باقر السبزواری (درگذشت 1090ق.)، به کوشش الواعظی، قم، النشر الاسلامی، 1423ق.
  • لسان العرب: ابن منظور (درگذشت 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
  • المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
  • المبسوط: السرخسی (درگذشت 483ق.)، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
  • مجمع الزوائد: الهیثمی (درگذشت 807ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی، 1402ق.
  • مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (درگذشت 993ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416ق.
  • المجموع شرح المهذب: النووی (درگذشت 676ق.)، دارالفکر.
  • المحلی بالآثار: ابن حزم الاندلسی (درگذشت 456ق.)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دارالفکر.
  • مختلف الشیعه: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412ق.
  • مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (درگذشت 1009ق.)، قم، آل البیت:، 1410ق.
  • المدونة الکبری: مالک بن انس (درگذشت 179ق.)، مصر، مطبعة السعاده.
  • المراسم العلویه: سلار حمزة بن عبدالعزیز (درگذشت 448ق.)، به کوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت:، 1414ق.
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (درگذشت 965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق.
  • مستند الشیعه: احمد النراقی (درگذشت 1245ق.)، قم، آل البیت:، 1415ق.
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (درگذشت 241ق.)، بیروت، دارصادر.
  • المصنّف: ابن ابی‌شیبه (درگذشت 235ق.)، به کوشش سعید محمد، دارالفکر، 1409ق.
  • المعتمد فی شرح المناسک: محاضرات الخوئی (درگذشت 1413ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق.
  • معجم علوم القرآن: ابراهیم محمد الجرمی، دمشق، دارالقلم، 1422ق.
  • مغنی المحتاج: محمد الشربینی (درگذشت 977ق.)، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1377ق.
  • المغنی: عبدالله بن قدامه (درگذشت 620ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • المقنع: الصدوق (درگذشت 381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی7، 1415ق.
  • المقنعه: المفید (درگذشت 413ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410ق.
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
  • مناسک حج (محشی): محمدرضا محمودی، تهران، مشعر، 1429ق.
  • مناسک نوین، مصطفی آخوندی و عبدالرحمان انصاری، تهران، محراب قلم، ۱۳۹۰ش.
  • منتهی المطلب: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، چاپ سنگی.
  • مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (درگذشت 954ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1416ق.
  • الموطّا: مالک بن انس (درگذشت 179ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1406ق.
  • المهذب: القاضی ابن البراج (درگذشت 481ق.)، قم، نشر اسلامی، 1406ق.
  • النهایه: الطوسی (درگذشت 460ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی، 1400ق.
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (درگذشت 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق.
  • الوسیلة الی نیل الفضیله: ابن حمزه (درگذشت 560ق.)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفی، 1408ق.

مقالات مرتبط