ابوایوب انصاری
خالد بن زید بن کلیب مشهور به ابوایوب انصاری از صحابه مشهور مدینه که در بیعت عقبه دوم، حضور داشت و پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه میزبان رسول خدا(ص) بود. وی در غزوات پیامبر(ص) حضور داشت و پس از رحلت پیامبر(ص) از یاران خاص امام علی(ع) بود و در تمام جنگهای زمان حکومت امام(ع) نیز حاضر بود. ابوایوب در سال ۵۲ق. وفات یافت و در کنار دیوار قسطنطنیه دفن شد. ترکان بر مزار وی، آرامگاهی ساختند.
مزار ابوایوب انصاری در استانبول | |
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | خالد بن زید بن کلیب |
کنیه | ابوایوب |
زادروز و زادگاه | مدینه |
محل زندگی | مدینه |
مهاجر/انصار | انصار |
نسب/قبیله | بنینجار، تیرهای از قبیله خزرج |
درگذشت/شهادت | ۴۹ تا ۵۵ق.بر اثر بیماری و در نبردی هنگام محاصره باروی شهر قسطنطنیه |
مدفن | قسطنطنیه (استانبول) |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | پیش از هجرت |
حضور در جنگها | حضور در تمام غزوات، حضور در جنگهای زمان خلافت امام علی(ع) |
دلیل شهرت | میزبانی از پیامبر(ص) پس از هجرت، مخالفت با خلافت ابوبکر، حمایت از امام علی(ع) |
نقشهای برجسته | حضور در پیمان عقبه دوم، فرماندهی جنگهای امام علی(ع) در زمان خلافتش |
دیگر فعالیتها | راوی پیامبر(ص) |
شخصیتشناسی
خالد بن زید بن کلیب، مشهور به «ابوایوب انصاری»[۱] از بنینجّار، تیرهای از قبیله خزرج، است.[۲] بدان سبب که نسب انصار به قبیله اَزْد یمن میرسد، وی را ابوایوب اَزْدی نیز خواندهاند.[۳] مادرش هند[۴] یا زهرا، دختر سعد بن قیس بن عمرو، از خزرج است.[۵] یکی از همسرانش امایوب دختر قیس بن سعد بن قیس[۶] خزرجی[۷] دختر دایی ابوایوب بود.[۸] همسر دیگرش ام حسن دختر زید بن ثابت بود.[۹] از گذشته وی پیش از اسلام گزارشی در دست نیست.
آوردهاند که وی تصمیم به طلاق همسرش ام ایوب داشت؛ اما به جهت سخن پیامبر، از تصمیم خود منصرف شد.[۱۰]
بر پایه نوشته ابن سعد، ابوایوب فرزندی به نام عبدالرحمان از ام الحسن دختر زید بن ثابت داشت که از او نسلی بر جای نماند.[۱۱] فرزند دیگر وی، عَمره از ام ایوب دختر قیس بن سعد بود که با صفوان بن اوس بن جابر نجاری ازدواج کرد.[۱۲]
میزبانی پیامبر(ص)
ابوایوب در سال سیزدهم بعثت، همراه کسانی از یثربیان، در مراسم حج، در پیمان دوم عقبه با رسول خدا(ص) بیعت کرد.[۱۳] با هجرت ایشان به یثرب، ابوایوب افتخار میزبانی وی را به دست آورد. هنگامی که شتر رسول خدا(ص) پس از ورود به یثرب در جایی زانو زد که بعدا مسجد در آنجا ساخته شد، ابوایوب و همسرش ام ایوب[۱۴] اثاث ایشان را به خانه خود بردند و چون بزرگان انصار از پیامبر خواستند که نزد آنان فرود آید، با گفتن این جمله که آدمی همراه بار و بنه خویش است، به خانه ابوایوب وارد شد.[۱۵] مدت اقامت پیامبر در این خانه را تا ساخته شدن مسجد النبی، از یک[۱۶] تا هفت ماه نوشتهاند.[۱۷]
حضور در عقد اخوت
پیامبر(ص) در ماجرای پیمان برادری میان مهاجران و انصار، میان ابوایوب و مُصْعَب بن عمیر[۱۸] و بر پایه برخی گزارشها میان او و طلحة بن عبیدالله پیمان برادری بست.[۱۹]
حضور در غزوات
بر پایه گزارشی، ابوایوب از حاضران در غزوه بدر به سال دوم ق. بود[۲۰] و بر پایه گزارش دیگر، در آن نبرد، ابوالعاص داماد پیامبر را اسیر کرد.[۲۱] اما بر پایه نوشته ابن هشام، فرد اسیر شده، مطلب بن حنطب مخزومی بود.[۲۲] ابوایوب در دیگر نبردهای روزگار پیامبر نیز شرکت داشت.[۲۳] بر پایه نوشته واقدی[۲۴] در پی بازگشت مسلمانان از غزوه احد به سال سوم ق. ابوایوب و عبادة بن صامت در برابر تمسخر عبدالله بن ابی منافق درباره شکست مسلمانان در احد، سخت موضع گرفتند. ابوایوب محاسن او را گرفت و وی را ناچار ساخت از مسجد پیامبر بیرون رود. نیز به دستور رسول خدا(ص) منافقان قبیله خود را که در مسجد به تمسخر مسلمانان پرداخته بودند، از مسجد بیرون راند.[۲۵] نام ابوایوب در شمار مجاهدان غزوه خندق نیز دیده میشود.[۲۶]
بر پایه گزارشی، ابوایوب در غزوه خیبر به سال هفتم ق. محافظ رسول خدا بود[۲۷] و بنا بر گزارشی دیگر، در آن غزوه هنگامی که پیامبر با صفیه دختر حُیی بن اخطب یهودی ازدواج کرد، تا صبح از خیمه ایشان پاسبانی میکرد. هنگامی که رسول خدا(ص) او را دید، ابوایوب گفت: ای رسول خدا(ص) ! از این زن که پدر و قومش کشته شدهاند، بر تو ترسیدم. پیامبر برای وی دعا کرد.[۲۸]
ابوایوب در حجة الوداع سال دهم ق. نیز حضور داشت.[۲۹]
انکار إفک به همسر پیامبر(ص)
در ماجرای افک (تهمت به عایشه) هنگامی که ابوایوب ماجرا را از زبان همسرش ام ایوب شنید، به انکار آن پرداخت.[۳۰] برخی مفسران ذیل آیات ۱۲ و ۱۶ سوره نور از او نام برده و نزول این آیات را درباره واکنش او به ماجرای افک دانستهاند.[۳۱] ذیل آیات ۶۱ نور[۳۲] و آیه ۵ سوره انفال نیز از او یاد شده است.[۳۳]
نقل احادیث از پیامبر(ص)
ام ایوب راوی حدیث پیامبر(ص) بود.[۳۴] ابوایوب نیز از راویان حدیث پیامبر(ص) بود و کسانی چون ابن عباس، براء بن عازب، سعید بن مسیب و عروة بن زبیر از او حدیث نقل کردهاند.[۳۵] در تعداد احادیث او اتفاقنظر نیست. برخی شمار آنها را حدود ۵۰[۳۶] و برخی دیگر ۱۵۵ حدیث ذکر کردهاند.[۳۷] اما بخاری و مسلم فقط بر هفت حدیث او اتفاقنظر دارند.[۳۸]
نقل کردهاند که او برای شنیدن حدیثی از پیامبر(ص) درباره ستر المؤمن به مصر رفت و با عقبة بن عامر جهنی صحابی دیدار کرد.[۳۹] از وی روایت شده که پیامبر سوره توحید را ثلث قرآن دانست.[۴۰] نیز از او نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: کسی که ماه رمضان را روزه بگیرد و پس از عید فطر شش روز شوال را هم به آن پیوند دهد، گویا تمام روزگار را روزه گرفته است.[۴۱] نیز از وی نقل شده که پیامبر از این که مدینه را یثرب بخوانند، نهی فرمود.[۴۲]
بنابر نقل ابوایوب، رسول خدا در حجة الوداع و سال دهم ق. هنگام حضور در مزدلفه، مشعر الحرام، میان نمازهای مغرب و عشا فاصله نینداخت و آن دو را در پی هم به جا آورد.[۴۳] وی صاحب رحل پیامبر(ص)[۴۴] و از کاتبان ایشان بود و از طرف ایشان به تیره بنیعَذَره نامه نوشت و آنان را به اسلام دعوت کرد.[۴۵] گفتهاند در شمار کسانی بوده که در زمان رسول خدا(ص) به گردآوری قرآن پرداختند.[۴۶]
از سخنان حکیمانه ابوایوب این است: همنشینی با افرادی جز خویشاوندان، دانش و بردباری را میافزاید.[۴۷]
در دوره خلفا
پس از رحلت پیامبر(ص) و ماجرای سقیفه، ابوایوب که از شیعیان و یاران امام علی(ع)[۴۸] و بر پایه نوشته ابن ابیالحدید از نخستین شیعیان بود[۴۹]، در حمایت از خلافت ایشان، در جمع مهاجران و انصار سخنانی گفت و از آنان خواست به اهلبیت(ع) روی آورند[۵۰] و کسانی را که در خلافت بر ایشان پیشی گرفتند، نکوهش کرد.[۵۱] بر پایه نقل صدوق و طبرسی، وی و ۱۲ نفر از مهاجران و انصار، در اعتراض به ابوبکر تصمیم گرفتند او را از منبر رسول خدا(ص) به زیر کشند؛ ولی امام آنان را از این اقدام بر حذر داشت.[۵۲] او در دوران خلافت عمر بن خطاب در برخی فتوحات شام حاضر بود.[۵۳] وی را در این دوره از معلمان قرآن شمردهاند.[۵۴] بر پایه گزارشی، در ایام محاصره عثمان به دستور امام علی(ع)، امامت جماعت مردم مدینه را بر عهده گرفت[۵۵] و هنگام پیمان گرفتن از عثمان برای رفتار طبق کتاب و سنت، از گواهان بود.[۵۶]
رابطه امام علی(ع)
با قتل عثمان، ابوایوب نیز چون دیگر هواداران امام علی(ع) خواستار خلافت ایشان شد[۵۷] و از نخستین کسانی بود که با او بیعت کرد[۵۸] و گفت: با تو بیعت میکنیم بر این پایه که بیعت انصار و دیگر مردم قریش بر ما باشد.[۵۹] بر پایه برخی گزارشها، ابوایوب از افراد با درایت و مورد اعتماد بود که چون امام علی(ع) در آغاز خلافتش درباره عزیمت به عراق از آنان مشورت خواست، به ماندن ایشان در مدینه نظر داشتند.[۶۰] با عزیمت امام(ع) به عراق، ابوایوب نیز همراه رکاب ایشان شد و در همه جنگهای ایشان شرکت کرد.[۶۱] در جنگ جمل فرماندهی سواره نظام[۶۲] و بر پایه گزارشی، فرماندهی پیاده نظام را بر عهده داشت.[۶۳] به نقل بلاذری، سواره نظام این سپاه ۱۰۰۰ تَن بودند.[۶۴] او در نبرد صفین نیز حضور داشت.[۶۵] برخلاف مشهور، خلیفة بن خیاط منکر حضور او در جنگ صفین است.[۶۶] پیش از این نبرد، او در کوفه برای ترغیب مردم به نبرد با قاسطین، سخنانی ایراد کرد.[۶۷] بر پایه گزارشی، در آن جنگ با رشادت تمام، خود را به خیمه معاویه رساند و امام علی(ع) را به تحسین واداشت.[۶۸] از خلال سرودههای وی در صفین، ذوق شاعرانه وی آشکار میشود.[۶۹] او از مخالفان سرسخت معاویه به شمار میآمد. بر پایه برخی گزارشها، در زمان حضور او در عراق، گویا در صفین، معاویه به وی نامهای نوشت. او نامه را برای فهم مقصود معاویه نزد امام علی(ع) آورد. ایشان مراد معاویه را اتهام به انصار در قتل عثمان دانست. ابوایوب در پاسخ نامه، گناه آن را از انصار نفی نمود و به گردن معاویهانداخت.[۷۰]
ابوایوب در جنگ نهروان نیز سمت فرماندهی داشت.[۷۱] آوردهاند که پیش از این نبرد، از سوی امام علی(ع) مأمور گفتوگو و فراخواندن خوارج به صلح گشت.[۷۲] بر پایه نوشته مسعودی، ابوایوب نخستین فرد از اصحاب امیرمؤمنان بود که به خوارج حمله کرد و زید بن حصین خارجی، فرمانده جناح چپ خوارج، را کشت.[۷۳]
امارت مدینه
ابوایوب پس از جنگ نهروان، از سوی امام علی(ع) به حکمرانی مدینه منصوب شد.[۷۴] آوردهاند که به جای خود، فردی از انصار را گماشت و خود در آن شهر نماند.[۷۵] در گزارش دیگر آمده که در پی حمله بُسر بن اَرطاة، از فرماندهان معاویه، به مدینه، ناگزیر به ترک آن شهر شد و به کوفه رفت.[۷۶] بر پایه گزارشی، بسر پس از تسلط بر مدینه، خانه ابوایوب را به آتش کشید.[۷۷]
پیوند با اهل بیت(ع)
از ابوایوب نقل شده که رسول خدا(ص) به امام علی(ع) فرمود: خداوند تو را به زینتی آراسته که هیچ کس را بدان نیاراسته و آن زهد در دنیاست.[۷۸] از وی روایتهایی دیگر نیز در مناقب امیرمؤمنان(ع) نقل شده است.[۷۹] او راوی حدیث نبرد امام علی(ع) با ناکثین، قاسطین و مارقین بود. به او گفتند: چگونه با اهل قبله به جنگ برخاستهای؟ گفت: این خواست پیامبر بود تا همراه امام علی(ع) با ناکثین، قاسطین و مارقین بجنگم.[۸۰] علامه امینی طرق مختلف این احادیث را جمعآوری کرده است.[۸۱]
نیز ابوایوب از رسول خدا(ص) نقل کرده است که به عمار فرمود: ای عمار! تو به دست سرکشان و ستمکاران کشته خواهی شد و در آن حال بر حق خواهی بود. ای عمار! اگر مردم به راهی رفتند و علی(ع) به راهی، تو راه او را در پیش گیر. او تو را به راه هلاکت نمیبرد و از راه هدایت بیرونت نمیکند.[۸۲] او پس از سخنرانی امام(ع) در کوفه، گواهی داد حدیث غدیر را از پیامبر شنیده است.[۸۳] گویند: وی امام(ع) را مولا خطاب میکرد و میگفت: از رسول خدا(ص) شنیدم: «مَنْ کنتُ مولاه فهذا ﻋﻠﻰّ مولاه».[۸۴] او از صحابه معتقد به امامت امیرمؤمنان بود.[۸۵] نیز از وی روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود: حسن و حسین گلهای خوشبوی من در دنیا هستند.[۸۶]
پس از شهادت علی(ع)
ابوایوب در دوران حکومت معاویه، در نبردهای تابستانی موسوم به «صائفه» شرکت داشت.[۸۷] منابع شیعی، حضور وی را در سپاهی به فرماندهی یزید، با اجازه امام معصوم و به انگیزه تقویت اسلام دانستهاند.[۸۸] او مخالف ولایتعهدی یزید بود. از این رو، به معاویه هشدار داد او را جانشین خود نکند.[۸۹] وی زبانی حقگو داشت و هر جا و از هر که لغزشی میدید، گوشزد میکرد. در سال ۴۶ق. برای جهاد به مصر رفت[۹۰] و چون عقبة بن عامر، از صحابه پیامبر و حاکم منصوب معاویه، نماز مغرب را به تأخیر انداخت، به وی اعتراض کرد و گفت: ممکن است مردم گمان کنند که او طبق رفتار رسول خدا(ص) رفتار میکند.[۹۱] نیز آوردهاند که در نبردی، مأمور غنایم را که میان زن اسیر شده و نوزادش جدایی انداخته بود، نکوهش کرد و گفت: رسول خدا(ص) میفرمود: کسی که میان مادر و فرزندش جدایی افکند، خداوند روز قیامت میان او و دوستانش جدایی میاندازد.[۹۲]
وفات
زمان درگذشت وی را سال ۴۹[۹۳]، ۵۱، ۵۲[۹۴] و نیز ۵۵ق. گفتهاند.[۹۵] گزارش مشهور آن است که به سال ۵۲ق. درگذشت.[۹۶] رحلت وی بر اثر بیماری و در نبردی هنگام محاصره باروی شهر قسطنطنیه رخ داد. او در همین نبرد وصیت کرد که اگر وفات یافت، پیکرش را تا حد امکان به خاک دشمن برده، آنجا دفن کنند.[۹۷] از این رو، در کنار دیوار قسطنطنیه دفن شد و مزارش مورد احترام مسیحیان گردید.[۹۸] میگویند: رومیان به مرقد وی تبرک میجستند و باران طلب میکردند.[۹۹] با تسلط ترکان بر قسطنطنیه، آنان بر مزار ابوایوب آرامگاه و در جوارش مسجدی بزرگ و مدرسه و مهمانخانهای برای نیازمندان ساختند که قبر بسیاری از اعیان و بزرگان دولت عثمانی کنار آن قرار دارد. به گزارش ابن سعد[۱۰۰] و بلاذری[۱۰۱] یزید بن معاویه که ولیعهد و در این نبرد، فرمانده سپاه مسلمانان بود[۱۰۲]، بر جنازه وی نمازگزارد و او را به خاک سپرد و آثار ظاهری قبرش را از میان برد. با این حال، رومیان جای قبرش را یافتند و به شکافتن آن تهدید کردند. یزید به آنان پاسخ داد: اگر چنین کنید، ما نیز کلیساها را در سرزمینهای اسلامی ویران خواهیم کرد. از این رو، مسیحیان از این جسارت دست کشیدند.[۱۰۳]
پیوند به بیرون
- صحابی بزرگ ابوایوب انصاری
- مدخل ابوایوب انصاری، دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
- ابو ایوب انصاری، نخستین میزبان پیامبر (ص)، مجله فرهنگ کوثر
- اسوه های جاویدان: سیری در زندگانی اصحاب وفادار پیامبر اکرم(ص)
- ابوایوب انصاری، پایگاه پژوهه.
پانویس
- ↑ الکنی، ص۸۹؛ اللباب، ج۳، ص۱۵۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ انساب الاشرف، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱.
- ↑ الاصابه، ج۷، ص۲۹.
- ↑ الثقات، ج۳، ص۱۰۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۲۱.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۹.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۴۴۸؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ اسد الغابه، ج۵، ص۵۶۸؛ الاصابه، ج۸، ص۳۶۲.
- ↑ تقریب التهذیب، ج۲، ص۶۶۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴؛ الطبقات، خلیفه، ص۴۳۸.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۵۵؛ النهایه، ج۱، ص۴۵۵.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۴۴۹؛ المحبّر، ص۴۳۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۱.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۲۸؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۹۷؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۶۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ تاریخ خلیفه، ص۲۹؛ معرفة الصحابه، ج۳، ص۹۳۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۲۰؛ الاصابه، ج۲، ص۲۰۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۶۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۸.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۸۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۵۳۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴؛ فتح الباری، ج۶، ص۲۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۱۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۱۸؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۹.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۶۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۳، ص۸۰۲؛ عیون الاثر، ج۲، ص۴۰۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۷؛السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۰.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۴۳۴؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۵.
- ↑ جامع البیان، ج۱۸، ص۱۲۸.
- ↑ الاصابه، ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ الدر المنثور، ج۴، ص۱۴.
- ↑ الثقات، ج۳، ص۴۵۹.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۳۳؛ تهذیب الکمال، ج۸، ص۶۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۰۳.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۸، ص۶۶-۶۷.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۰۳.
- ↑ نک: مسند احمد، ج۵، ص۴۱۲ به بعد؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۳۰ به بعد؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۰۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۵۸، ص۵۵؛ فتح الباری، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص۴۱۸-۴۱۹؛ التاریخ الکبیر، ج۳، ص۱۳۶.
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص۴۱۹؛ المعجم الاوسط، ج۵، ص۴۹.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۷؛السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۰.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ عیون الاثر، ج۲، ص۴۰۱؛ سبل الهدی، ج۱۱، ص۳۸۱؛ ج۱، ص۵۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵۷؛ التاریخ الصغیر، ج۱، ص۶۶؛ تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۹۴.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۸، ص۶۹.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس، ص۱۹۲-۱۹۳؛ وقعة صفین، ص۲۴۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۴۳.
- ↑ الخصال، ص۴۶۵؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۱۳؛ ج۳۴، ص۱۵۷-۱۵۸.
- ↑ الخصال، ص۴۶۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۷.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص۳۲۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۶.
- ↑ التاریخ الصغیر، ج۱، ص۶۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۷؛ الکامل، ج۲، ص۳۰۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۶، ص۱۸۰.
- ↑ الجمل، ص۶۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۸.
- ↑ الثقات، ج۲، ص۲۷۲.
- ↑ الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۵؛ اسد الغابه، ج۲، ص۸۱.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۵.
- ↑ وقعة صفین، ص۳۶۸؛ المحبّر، ص۲۹۱.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۴۸؛ تاریخ طبری، ص۱۴۸.
- ↑ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴؛ الغارات، ج۲، ص۴۹۶-۴۹۷.
- ↑ الفتوح، ج۳، ص۳۴-۳۵؛ مناقب، ص۴۵۵.
- ↑ وقعة صفین، ص۳۶۸.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۳۰۲؛ الامامة و السیاسه، ص۹۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۶؛ الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۰۸؛تاریخ طبری، ج۴، ص۶۳-۶۴.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۷؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۵.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۵۲؛ الثقات، ج۲، ص۳۰۰.
- ↑ الغارات، ج۲، ص۶۰۲؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۶.
- ↑ الغارات، ج۲، ص۶۰۳-۶۰۴؛ الفتوح، ج۴، ص۲۳۲؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۰.
- ↑ المحاسن، ج۱، ص۲۹۱.
- ↑ نک: مناقب الامام امیر المؤمنین، ج۱، ص۲۶۵؛ بحار الانوار، ج۳۹، ص۳۰۱؛ ج۴۰، ص۸۷.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۷.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۵.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۸۸؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۴.
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص۴۱۹؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۱۴؛ الکامل، ج۶، ص۱۲۶؛ الغدیر، ج۱، ص۶۱۸ به بعد.
- ↑ مناقب الامام امیر المؤمنین، ص۳۷۸؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۷۳.
- ↑ رجال کشی، ج۱، ص۳۸.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۳۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۲.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۹؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴.
- ↑ نک: رجال کشی، ج۱، ص۳۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۶.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۳، ص۳۲۰.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۴۱.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۱۴۷؛ المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۳۱۲.
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص۴۱۳.
- ↑ الکامل، ج۳، ص۴۵۹.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵؛ تاریخ خلیفه، ص۱۵۹؛ الثقات، ج۳، ص۱۰۲.
- ↑ الاصابه، ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ تاریخ مدینه، ج۶، ص۴۱-۴۲؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۱۸؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۱۸؛ معرفة الصحابه، ج۲، ص۹۳۵-۹۳۶.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵؛ المستدرک، ج۳، ص۴۵۸؛ اسد الغابه، ج۵، ص۱۴۳-۱۴۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۵۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۱۲.
- ↑ تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۲۲؛ الکامل، ج۶، ص۲۳.
منابع
- الاحتجاج: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، به کوشش بهادری و دیگران، تهران، دار الاسوه، ۱۴۱۶ق
- الاخبار الطوال: الدینوری (م.۲۸۲ق.)، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م
- رجال کشی (اختیار معرفة الرجال): الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش مصطفوی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش
- الاستیعاب: ابنعبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
- اسد الغابه: ابناثیر (م.۶۳۰ق.)، به کوشش علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
- الاصابه: ابنحجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش عادل احمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
- الامامة و السیاسه: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش علی شیری، قم، الرضی، ۱۴۱۳ق
- انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
- بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، به کوشش بهبودی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق
- التاریخ الصغیر: البخاری (م.۲۵۶ق.)، به کوشش محمود ابراهیم، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، بیروت، اعلمی
- التاریخ الکبیر: البخاری (م.۲۵۶ق.)، المکتبة الاسلامیه، ترکیا، دیار بکر
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش حبیب محمود، قم، دار الفکر،۱۴۱۰
- تاریخ الیعقوبی: الیعقوبی (م.۲۸۴ق.)، بیروت، دار صادر
- تاریخ بغداد: خطیب بغدادی (م.۴۳۶ق.)، به کوشش مصطفی عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
- تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (م.۵۱۰ق.)، به کوشش خالد عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفه
- تقریب التهذیب: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
- تهذیب التهذیب: ابنحجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش مصطفی عبدالقادر، بیروت، دار الفکر
- تهذیب الکمال: المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۰۶ق
- الثقات: ابنحبان (م.۳۵۴ق.)، حیدر آباد دکن، مؤسسة الکتب الثقافیه
- جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
- الجمل و النصرة لسید العتره: المفید (م.۴۱۳ق.)، قم، مکتبة الداوری
- الخصال: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، جامعه مدرسین
- الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
- سبل الهدی و الرشاد: الصالحی الشامی (م.۹۴۲ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق
- السنن الکبری: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، دار الفکر
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، الرساله، ۱۴۱۳ق
- السیرة النبویه: ابن هشام (م.۲۱۸ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، مصر، ۱۳۸۳ق
- شرح نهج البلاغه: ابن ابیالحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه
- صحیح البخاری: البخاری (م.۲۵۶ق.)، دار الفکر، ۱۴۰۱ق
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
- الطبقات: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۴ق
- عیون الاثر: ابن سید الناس (م.۷۳۴ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، ۱۴۰۶ق
- الغارات: ابراهیم الثقفی الکوفی (م.۲۸۳ق.)، به کوشش الحسینی، تهران، انجمن آثار ملی
- الغدیر: الامینی (م.۱۳۹۲ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۳۹۷ق
- فتح الباری: ابن حجر (م.۸۵۲ق.)، لبنان، دار المعرفه
- فتوح البلدان: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش صلاح الدین، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، ۱۳۷۹ق
- الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، بیروت، دار الندوة الجدیده
- کتاب سلیم بن قیس: الهلالی (م.۷۶ق.)، به کوشش انصاری، قم، الهادی، ۱۴۲۰ق
- کنز العمال: المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش بکری حیانی و السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۰۹ق
- الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق
- الکنی جزء من التاریخ الکبیر: البخاری (م.۲۵۶ق.)، المکتبة الاسلامیه، دیار بکر
- اللباب فی تهذیب الانساب: ابن اثیر الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر
- المحاسن: البرقی (م.۲۷۴ق.)، به کوشش جلال الدین الحسینی، دار الکتب الاسلامیه
- المحبّر: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
- مروج الذهب: المسعودی (م.۳۴۶ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مصطفی عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، دار المعارف، ۱۳۶۸ق
- المعجم الاوسط: الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، دار الحرمین، ۱۴۱۵ق
- المعجم الکبیر: الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی السلفی، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق
- معجم رجال الحدیث: الخوئی (م.۱۴۱۳ق.)، بیروت، ۱۴۰۹ق
- معرفة الصحابه: ابونعیم الاصفهانی (م.۴۳۰ق.)، ریاض، دار الوطن
- المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
- مناقب آل ابیطالب: ابن شهرآشوب (م.۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق
- مناقب الامام امیر المؤمنین(ع): محمد بن سلیمان الکوفی (م.۳۰۰ق.)، به کوشش محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه،۱۴۱۲ق
- النهایة فی علم الحدیث: ابن اثیر (م.۶۰۶ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ش
- وقعة صفین: ابن مزاحم المنقری (م.۲۱۲ق.)، به کوشش محمد هارون، قاهره، المؤسسة العربیه، ۱۳۸۲ق.