اهل بیت و حرمین

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۵ توسط Kamran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} ==اهل بیت و حرمین== ===زندگی در حرمین=== از میان اهل بیت، پیامبر(ص)، امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در مکه و بقیه جز امام مهدی(ع) در مدینه یا پیرامون آن زاده شدند و افزون بر پیامبر(ص) و فاطمه(س) که در مدینه مدفون هستند، چهار تن از امامان، ا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اهل بیت و حرمین

زندگی در حرمین

از میان اهل بیت، پیامبر(ص)، امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در مکه و بقیه جز امام مهدی(ع) در مدینه یا پیرامون آن زاده شدند و افزون بر پیامبر(ص) و فاطمه(س) که در مدینه مدفون هستند، چهار تن از امامان، امام مجتبی(ع) و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز در قبرستان بقیع مدینه دفن شده‌اند.[۱] اهل بیت جز امام عسکری(ع) و امام مهدی(ع) بیشتر دوران زندگی خویش را در مدینه گذرانده‌اند.

برخی ‌گزارش‌ها گویای اشتیاق ایشان به زندگی در حرمین است. برای نمونه، امام رضا(ع) در موسم حجِ، پیش از رهسپاری به خراسان، از این‌که مکه را ترک کرده و دیگر به آن‌جا بازنمی‌گردد، ابراز‌ اندوه کرد.[۲] ایشان همانند همین رفتار را در زیارت وداع پیامبر(ص) پیش از ترک مدینه نشان داد.[۳] امام جواد(ع) نیز زندگی فقیرانه در حرم پیامبر(ص) را بهتر از زندگی مرفه دور از مدینه شمرد.[۴]

پاره‌ای ‌گزارش‌ها به احترام ویژه حرم مکه نزد اهل بیت اشاره می‌کند. امام حسن(ع) با وجود اشتیاق فراوان به دفن شدن کنار قبر پیامبر(ص)، به امام حسین(ع) وصیت کرد: اگر بیم در‌گیری و خونریزی رفت، مرا در جایی دیگر دفن کنید.[۵] امام حسین(ع) در موسم حج برای پیش‌گیری از وقوع در‌گیری و نبرد در مکه، از آن بیرون رفت.[۶] امام صادق(ع) از تادیب خادمان خویش در محدوده حرم پرهیز داشت.[۷]

حج‌گزاری اهل بیت

روایت‌ها و ‌گزارش‌های تاریخی گویای اهتمام فراوان اهل بیت به حج‌گزاری است. مجموعه روایاتی از امامان معصوم شمارشی از حج پیامبر(ص) تا امام سجاد(ع) را به دست داده‌اند. شمار حج پیامبر(ص) را ده[۸] یا بیست[۹] جز حجة الوداع دانسته‌اند که همگی پیش از هجرت به مدینه انجام گرفته‌اند.[۱۰] عمره‌های ایشان را نیز سه،[۱۱] چهار[۱۲] یا نه[۱۳] مرتبه شمرده‌اند که دو شمارش اول به دوران مدینه اختصاص دارد و در یکی، عمره حجة الوداع را به حساب نیاورده‌اند. به امام حسن مجتبی(ع) پانزده،[۱۴] بیست[۱۵] یا بیست و پنج حج[۱۶] نسبت داده‌اند که بیشتر پیاده و حتی گاه با پای برهنه انجام می‌شد.[۱۷] در روایتی نیز به ایشان 20 حج پیاده و 20 حج سواره نسبت داده شده است.[۱۸] بر پایه برخی روایات، امام حسین(ع) نیز 25 حج[۱۹] به جا آورد. برخی روایت‌ها از حج پیاده امام حسن و امام حسین(ع) همراه یکدیگر یاد کرده‌اند.[۲۰] شمار حج امام علی بن الحسین(ع) را نیز 20 حج دانسته‌اند.[۲۱]

گر چه منابع شمارشی از حج دیگر امامان اهل بیت به دست نمی‌دهند، زندگی بسیاری از آنان در مدینه و ‌گزارش‌های فراوان از حضور ایشان در مراسم حج و جزئیات آن[۲۲] گویای اهتمامی ویژه است که به حج و حرمین داشته‌اند. در این میان، تنها به حج‌گزاری امام حسن عسکری(ع) اشاره نشده است[۲۳] که می‌تواند به سبب گذراندن بیشتر دوران زندگی در تبعید در شهر سامرا[۲۴] باشد. این اهتمام افزون بر فضیلت ذاتی حج، به تاثیر فرهنگی بر حاجیانی بازمی‌گردد که هر سال از مناطق گوناگون به مکه می‌آمدند.

جزئیات و ویژگی‌های حج‌گزاری اهل بیت

منابع روایی و تاریخی، ‌گزارش‌های فراوان از جزئیات حج اهل بیت و برخی ویژگی‌های آن آورده‌اند. در بخشی از کتاب حج الانبیاء و الائمه که در مرکز تحقیقات حج جمهوری اسلامی ایران تالیف شده، مجموعه روایت‌های حج‌گزاری اهل بیت و پاره‌ای جزئیات آن در کتاب‌های چهارگانه شیعه و دیگر منابع روایی و تاریخی گردآوری شده است. بر پایه ‌گزارش‌های تاریخی، پیامبر(ص) اعلان برائت از مشرکان را به علی(ع) به عنوان یکی از اهل بیت خویش وا‌گذار کرد[۲۵] و آن را دستوری از جانب خدا دانست.[۲۶] بر پایه برخی روایات، پیامبر(ص) در حجة الوداع حدود 60 شتر از مجموع 100 شتر را برای خود نحر کرد و بقیه را به علی(ع) وا‌گذارد تا برای خویش نحر کند.[۲۷] به گزارشی، پیامبر(ص) شتران یاد شده را به همان شمار میان خود و علی(ع) تقسیم کرد و سهم علی(ع) را نیز از باب تکریم وی نحر فرمود.[۲۸] بر پایه برخی روایات، علی(ع) در سفر حج از شترهای قربانی تا حدی که به آن‌ها آسیبی نرسد، بهره می‌برد و برای نمونه، فردی را بر آن سوار کرد که مرکب خود را از دست داده بود.[۲۹] با مرکبی که بر آن سوار می‌شد، مدارا می‌کرد.[۳۰] ‌ گزارش شده که امام سجاد(ع) غذایی نیکو و شیرین همراه برمی‌داشت.[۳۱]

از ویژگی‌های حج اهل بیت که در منابع از آن یاد شده، رسیدگی به نیازمندان و برآوردن حاجت مؤمنان است. در روایاتی، امام حسن(ع) طواف خویش را برای برآوردن نیاز مؤمنی قطع کرد[۳۲] و امام سجاد(ع) به فقیران مسیر حج انفاق می‌نمود[۳۳] و امام صادق(ع) به برخی یاران خویش دستور داد برای رسیدگی به نیازمندان، طواف را متوقف کنند.[۳۴] برخی ‌گزارش‌ها نیز از سفر کردن بعضی امامان به صورت ناشناس خبر داده‌اند.[۳۵] بر پایه روایت‌های شیعی، امام زمان(ع) هر سال حج به جا آورده، برای فرج خویش دعا می‌کند[۳۶] و برخی مردم با ایشان دیدار می‌نمایند.[۳۷]

آداب حج اهل بیت

روایت‌ها آگاهی‌هایی درباره آداب حج اهل بیت به دست می‌دهند. جزئیاتی مانند دعا و نماز پیش از بیرون آمدن برای سفر حج،[۳۸] خشوع در مسیر حج و حرم[۳۹] و احرام،[۴۰] انجام غسل هنگام ورود به حرم و پیاده پای نهادن به آن،[۴۱] غسل[۴۲] و تلبیه[۴۳] در روز عرفه، دعا هنگام حرکت به سوی عرفات،[۴۴] دعای ویژه هر یک از امامان مانند امام حسین(ع)[۴۵] و امام سجاد(ع)[۴۶] و امام صادق(ع)[۴۷] و امام رضا(ع)[۴۸] در عرفات، مناجات برخی از ایشان بالای کوه صفا و رو به کعبه[۴۹] در مسجدالحرام و کعبه[۵۰] کنار حجر اسماعیل[۵۱] و هنگام طواف[۵۲] و وداع با کعبه،[۵۳] تقسیم گوشت قربانی میان فقیران و همسایگان و خانواده خویش،[۵۴] نمونه‌هایی از آداب حج برخی اهل بیت به شمار می‌آیند. پاره‌ای از ‌گزارش‌ها بیانگر آن است که امامان، سنت و دیدگاه پیامبر(ص) را دستمایه رفتار خویش در انجام مناسک قرار می‌دادند.[۵۵]

جایگاه و نقش سیاسی ـ اجتماعی

در مکه و مدینه در مجموع، اهل بیت اندک زمانی به خلافت رسیدند؛ اما در مقام مشاور برای خلفا و صحابه پیامبر(ص)[۵۶] به آنان در حل پاره‌ای مشکلات یاری می‌دادند.[۵۷] امام علی(ع) و امام حسن(ع) در ماجرای قتل عثمان کوشیدند از قتل عثمان پیش‌گیری و صلح را برقرار کنند. از این رو، بارها مخالفت خویش با قتل عثمان را بیان کردند[۵۸] و حتی به دفاع از وی برخاستند.[۵۹]

در پی قتل عثمان و بیعت عمومی مردم با امام علی(ع) برای تصدی خلافت، ایشان کوشید آرامش را در مدینه برقرار سازد و با گماشتن والیانی برای مدینه و مکه، برای دفع ناآرامی‌های پدید آمده از سوی طلحه و زبیر و سپس معاویه، به عراق هجرت کرد.[۶۰] قُثَم بن عباس،[۶۱] سهل بن حنیف[۶۲] و ابوایوب انصاری[۶۳] را از کسانی شمرده‌اند که در دوره خلافت امام علی(ع) عهده‌دار ولایت حرمین به ویژه مدینه بودند.

در مدت خلافت امام، افرادی همچون عبدالله بن عباس و قثم بن عباس، امارت حج را بر عهده داشتند.[۶۴] در پی امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) کانون توجه مردم مدینه بودند و چهره برتر و شایسته خلافت شمرده می‌شدند.[۶۵] به همین رو، هنگامی که معاویه با هدفِ گرفتن بیعت برای یزید به مدینه آمد، پیش از همه با امام حسین(ع) به گفت‌وگو نشست و کوشید تا ایشان را قانع کند.[۶۶]

بر پایه برخی نقل‌ها، امام حسین(ع) با بهره‌گیری از فرصت حج، در جمع صحابه و تابعان به افشاگری درباره معاویه و کارهای نادرست او پرداخت.[۶۷] بعدها نیز که در مخالفت با یزید و به سبب خودداری از بیعت با وی، از مدینه بیرون رفت، انتخاب مکه می‌توانست راهی برای رساندن پیام ایشان به عموم مسلمانان در اجتماع حج باشد.[۶۸]

جایگاه اجتماعی اهل بیت پس از امام حسین

جایگاه اجتماعی اهل بیت پس از امام حسین(ع) نیز محفوظ ماند و سفارش یزید و دیگر خلفای اموی به والیان خود برای نیک رفتاری با امام سجاد(ع)[۶۹] را می‌توان شاهدی بر این مدعا دانست.[۷۰] افزون بر این، به سبب جایگاه یاد شده، مروان بن حکم در حمله یزید به مدینه به سال 63ق. (رخداد حرّه) از بیم تعرض مردم مدینه به خانواده‌اش، آنان را به امام سجاد(ع) سپرد و امام نیز آن‌ها را همراه خانواده خویش به ینبع فرستاد.[۷۱] روش امام سجاد(ع) در بیعت صوری با یزید و همکاری نکردن با شورشیان مدینه در رخداد حره[۷۲] را از علل مصون ماندن ایشان و خانواده‌شان از پیامدهای ناگوار حمله به مدینه دانسته‌اند.[۷۳]

ماجرای بازماندن هشام بن عبدالملک از استلام حجرالاسود به سبب ازدحام جمعیت و احترام مردم به امام سجاد(ع) و کنار رفتنشان برای حرکت امام که به شگفتی هشام و سرودن قصیده معروف فرزدق انجامید[۷۴] و نیز برخی ‌گزارش‌ها درباره بیرون نرفتن قاریان مدینه از شهر به سوی مکه پیش از بیرون آمدن امام سجاد(ع)[۷۵] نشانه‌هایی دیگر از ارجمندی ایشان نزد عموم مردم و دانشوران است.

برخی ‌گزارش‌ها گویای آن است که امامان شیعه دست‌کم تا هنگام امام صادق(ع)[۷۶]

و امام کاظم(ع)[۷۷] از سوی برخی سنیان خلیفه قانونی و مشروع حکومت اسلامی شناخته می‌شدند و حاکمان نیز به جایگاه معنوی و پیشوایی آنان باور داشتند.[۷۸] طبری[۷۹] و به تبع او ابن اثیر[۸۰] کار مامون در وا‌گذاری ولایتعهدی به امام رضا(ع) را بدان سبب دانسته‌اند که ایشان دانشمندترین، باتقوا‌ترین و با فضیلت‌ترین فرد در میان آل علی(ع) و آل عباس بود. در دوره‌های بعد نیز برخی از اهل سنت به برتری بعضی از امامان بر حاکمان و خلفای هنگام خویش اعتراف کرده‌اند.[۸۱]

امامان پسین نیز محبوب توده مردم و دارای پایگاه اجتماعی نزد آنان بودند. نمونه‌ای از محبوبیت یاد شده را می‌توان از ‌گزارش یحیی بن هرثمه، مامور متوکل، برای انتقال امام‌ هادی(ع) از مدینه به سامرا دریافت. وی برآشفتن و‌اندوه مردم در پی آگاهی از قصد متوکل برای تبعید امام به سامرا را بی‌سابقه دانسته است.[۸۲] این جایگاه مردمی سبب می‌شد تا حاکمان دست‌کم در ظاهر به امامان احترام ‌گذارند.[۸۳] در نمونه‌ای، متوکل امام جمعه مدینه را که به امام‌ هادی(ع) بی‌احترامی کرده بود، برکنار کرد.[۸۴] با این همه، سیاست خلفای اموی و عباسی در برابر اهل بیت همواره بر پایه احترام و مدارا نبود و گاه با لعن،[۸۵] سختگیری،[۸۶] تبعید و زندانی[۸۷] همراه بوده است که همگی را می‌توان در مسیر تاثیر‌گذاری فراوان اهل بیت در مدینه و تلاش مخالفان در دور ساختن شیعیان از ایشان دانست.[۸۸]

جایگاه و نقش علمی ـ‌ فرهنگی

در مکه و مدینه گویا به سبب ضعف فرهنگ مکتوب عرب[۸۹] و منع کتابت حدیث تا دوران تدوین[۹۰] و نیز فشارهای سیاسی امویان،[۹۱] از امام حسن(ع) 148[۹۲] و از امام حسین(ع) 165 حدیث فقهی[۹۳] بیشتر به جا نمانده است. اما با برطرف شدن موانع یاد شده، در دوره تضعیف حکومت اموی تا تثبیت عباسیان، زمینه‌های گسترش معارف اهل بیت فراهم شد و بازماندگان صحابه، تابعان، رؤسای مذاهب و دانشوران دیگر مناطق اسلامی مانند خراسان که به حج می‌آمدند،[۹۴] امامان شیعه را به دانش و تقوا شناخته،[۹۵] از دانش ایشان به ویژه برای فرا‌گیری مناسک حج بهره می‌گرفتند.[۹۶]

پاره‌ای ‌گزارش‌ها که گویای ناآگاهی مسلمانان از برخی احکام دینی است،[۹۷] نقش امامان به ویژه امام سجاد(ع) را در آموزش شیوه درست مناسک و احکام روشن‌تر می‌سازد. به دلیل‌های سیاسی، امام سجاد(ع) در میان فقیهان هفت‌گانه حجاز نبود؛ اما از آنان، سعید بن مسیب مخزومی (94ق.) را از شاگردان امام سجاد(ع)[۹۸] و قاسم بن محمد بن ابی‌بکر (107 یا 108ق.) را از شاگردان امام سجاد(ع) و باقر(ع)[۹۹] شمرده‌اند. مجموعه صحیفه سجادیه از امام سجاد(ع) را که شامل 54 دعا در موضوعات گوناگون، می‌توان نمایانگر نقش معنوی ایشان در جامعه خویش دانست. ایشان همچنین در مسجد پیامبر(ص)، مردم و به ویژه یاران خویش را موعظه می‌نمودند و معارف اسلامی را برایشان بیان می‌کردند.[۱۰۰]

امامان پس از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز احکام شریعت به ویژه مناسک حج را به عموم مردم و پیروان خویش آموزش می‌دادند و از فرصت حج برای این منظور بهره می‌بردند.[۱۰۱] از هنگام امام جواد(ع) به سبب مراقبت‌های سیاسی حاکمان، ارتباط با امامان محدودتر شد و شمار روایت‌های ایشان رفته رفته کاهش یافت[۱۰۲]؛ اما ارتباط با شیعیان بیش از گذشته در قالب نامه ادامه پیدا کرد.[۱۰۳]

افزون بر شیعه که علوم خود را وامدار اهل بیت پیامبر(ص) است، فقیهان بزرگ مذاهب چهارگانه اهل سنت، مستقیم یا با واسطه، از مکتب آنان بهره گرفته‌اند. ابوحنیفه (150ق.) و مالک بن انس (179ق.) بی‌واسطه از امام صادق(ع) بهره علمی برده‌اند.[۱۰۴] ابوحنیفه به گونه‌ای مرجع برخی فقیهان دیگر هم‌چون شافعی (204ق.) و احمد بن حنبل (241ق.) است.[۱۰۵]

بسیاری از دانشوران حدیث و فقه مکه و مدینه مانند ابن‌شهاب زهری (124ق.)،[۱۰۶] عمرو بن دینار (126ق.)،[۱۰۷] ربیعة بن عبدالرحمن (136ق.)،[۱۰۸] عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج (149 یا 150ق.)[۱۰۹] و سفیان بن عیینه (198ق.)[۱۱۰] را نیز از اصحاب حدیثی اهل بیت به ویژه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شمرده‌اند.[۱۱۱]

دیگر اهل سنت نیز روایاتی را از برخی امامان اهل بیت ‌گزارش کرده‌اند.[۱۱۲] افزون بر این، بزرگان اهل سنت مقام علمی و معنوی امامان اهل بیت از جمله امام سجاد(ع)[۱۱۳] و امام باقر(ع)[۱۱۴] و امام صادق(ع)[۱۱۵] را ستوده‌اند. در ‌گزارش‌هایی، ابوحنیفه امام صادق(ع) را دانا‌ترین مردم زمان خویش دانسته[۱۱۶] و به نقش‌ محوری ایشان در آموزش مناسک حج به مردم اعتراف کرده است.[۱۱۷]

مالک بن انس نیز دانش و عبادت و پرهیزگاری امام صادق(ع) را ستوده و ایشان را بی‌نظیر دانسته است.[۱۱۸] گویا به سبب همین جایگاه و بهره‌رسانی علمی است که برخی پژوهشگران، امامان به ویژه امام صادق(ع) را دارای حلقه درس در مسجد نبوی دانسته‌اند.[۱۱۹] شواهد و ‌گزارش‌های دیگر، گویای برتری علمی دیگر امامان شیعه و آگاهی حاکمان وقت و مردم از آن است.[۱۲۰] شهرت امام کاظم(ع) به «عالم» را می‌توان نمونه‌ای روشن از این حقیقت دانست.[۱۲۱] برخی تندروان اهل سنت، مانند ابن تیمیه، امامان اهل بیت را در ردیف دیگر دانشوران می‌شمارند؛ اما آنان نیز به دانش و زهد امامان اعتراف کرده‌اند.[۱۲۲]

برخی بنیان‌گذاری دانش‌های اسلامی مانند فقه، تفسیر، کلام و ادبیات را به شاگردان مستقیم یا با واسطه اهل بیت به ویژه امام علی(ع)[۱۲۳] و امام باقر(ع) و امام صادق(ع)[۱۲۴] نسبت داده‌اند.

تبیین مناسک حج در ایام حج

جنبه‌ای دیگر از نقش علمی و فرهنگی اهل بیت در پاسخ به پرسش‌های حضوری اصحاب[۱۲۵] و مردم و دانشمندان دیگر شهرها[۱۲۶] و فرقه‌های گوناگون[۱۲۷] و نامه‌های فراوان پیروان خویش درباره موضوعات گوناگون[۱۲۸] از احکام حج[۱۲۹] نمود یافته است. به طور خاص، اهل بیت از موسم حج برای دیدار با افراد و پاسخ به پرسش‌های آنان بهره برده، سیره[۱۳۰] و دیدگاه[۱۳۱] رسول خدا(ص) در مناسک حج را تبیین می‌نمودند و گاه اختلاف‌های موجود میان شیعیان را برطرف می‌کردند.[۱۳۲] آنان برخی از کج‌روی‌های دانشوران دیگر فرقه‌ها[۱۳۳] و پیروانشان[۱۳۴] درباره حج را گوشزد[۱۳۵] و گاه نیز برداشت برخی اصحاب خویش از احکام حج را تصحیح می‌فرمودند.[۱۳۶]

اهل بیت همچنین در برابر فرقه‌های منحرف مانند غلات،[۱۳۷] مرجئه،[۱۳۸] خوارج،[۱۳۹] هاشمیه (گروهی از کیسانیه[۱۴۰] صوفیه[۱۴۱] و دیگر مخالفان[۱۴۲] به هدایت، روشنگری و اصلاح فکری و علمی می‌پرداختند.

مجموعه دستاوردهای حرکت علمی امامان که در آغاز به شکل اصول اربعمائه و سپس در کتاب‌های چهارگانه (الکافی، من لایحضره الفقیه، الاستبصار و تهذیب الاحکام) و دیگر منابع روایی شیعه گردآوری شد، بعدها دستمایه فقهیان شیعه برای استنباط احکام شرعی قرار گرفت.

مقابله با جعل حدیث

بخشی دیگر از تلاش فرهنگی اهل بیت به ویژه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به رویارویی با کارهای تازه مسلمانانی اختصاص داشت که متاثر از کیش سابق خویش، روایاتی دروغین درباره پیامبران و سیره پیامبر(ص) و شعائر اسلامی ‌گزارش می‌کردند.[۱۴۳]

در نمونه‌ای، امام باقر(ع) سخن کعب الاحبار درباره سجده هر روز کعبه در برابر بیت المقدس را دروغ شمرده و کعبه را محبوب‌ترین مکان روی زمین نزد خداوند دانسته است.[۱۴۴]

امامان اهل بیت در مسیر ایفای نقش فرهنگی و علمی خود، شاگردانی را برای مناظره با پیروان دیگر مذاهب پرورش می‌دادند.[۱۴۵] شماری از منابع، بسیاری از یاران اهل بیت[۱۴۶] به ویژه امام باقر(ع)[۱۴۷] و امام صادق(ع)[۱۴۸] را یاد کرده‌اند. اهل بیت همچنین از فرصت حج[۱۴۹] و زیارت پیامبر(ص)[۱۵۰] برای اعلان حقانیت خویش در برابر مخالفان بهره می‌گرفتند و نیز با آنان درباره مسائل گوناگون از جمله احکام مربوط به حج و حرمین، به احتجاج علمی می‌پرداختند.[۱۵۱]

جنبه دیگر تلاش امامان به سعی ایشان به ویژه در ایام حج برای برطرف ساختن شک شیعیان درباره وفات امام پیشین و اعتقاد آن‌ها به غیبت وی و نیز بیان امامت خود برمی‌گردد[۱۵۲] که به سبب پاره‌ای سختگیری‌های سیاسی حکومت برای گروه‌هایی از شیعیان پدید می‌آمد.

منابع به نقش مشورتی برخی از اهل بیت در گسترش و بازسازی مسجدالحرام نیز اشاره کرده‌اند. بر پایه روایات، امام سجاد(ع) در پی تخریب کعبه در دوران حجاج بن یوسف، در بازسازی آن و نصب حجرالاسود نقش داشت[۱۵۳] و امام کاظم(ع) برای تخریب خانه‌های پیرامون مسجدالحرام به منظور گسترش آن در دوران مهدی عباسی (حک: 158-169ق.) به وی مشاوره داد.[۱۵۴]

افزون بر این، پاره‌ای روایت‌ها به تاثیر‌ معنوی اهل بیت بر حج و حج‌گزاران اشاره کرده‌اند که از آن جمله می‌توان دعا در موسم حج برای بارش باران و استجابت آن،[۱۵۵] مهربانی و خوش‌رفتاری با مخالفان خویش،[۱۵۶] پند دادن به برخی افراد[۱۵۷] و ایجاد تحول باطنی در آنان[۱۵۸] را برشمرد.

بر پایه روایت‌های امامیه و شماری از منابع اهل سنت، امام دوازدهم(ع) روز عاشورا[۱۵۹] در مسجدالحرام[۱۶۰] ظهور خواهد کرد و بیش از 300 نفر[۱۶۱] از مردم مصر، شام و عراق میان رکن و مقام[۱۶۲] با ایشان بیعت می‌کنند. برخی روایت‌ها نیز بر ظهور ایشان در مدینه و آن گاه حرکت به سوی مکه دلالت دارند.[۱۶۳]

آثار اهل بیت در مکه

بر پایه ‌گزارش مشهور پذیرفته شده میان شیعه، امام علی(ع) در کعبه زاده شد.[۱۶۴] زادگاه پیامبر(ص) و حضرت فاطمه(س) در مکه بنایی مشخص داشت؛ اما با تسلط پیروان محمد بن عبدالوهاب بر مکه، به سال 1343ق. ویران گشت.[۱۶۵] باب علی(ع) از درهای جنوب دیوار شرقی مسجدالحرام است که گفته می‌شود ایشان از این در برای نماز به مسجد وارد می‌شد.[۱۶۶] نزدیک‌ دار العجله، سمت صفا و مروه، خانه‌ای معروف به‌ دار ابی سعید قرار داشته که به نقلی زادگاه امام صادق(ع) بوده و به سال 623ق. به اهتمام برخی همسایگان بازسازی[۱۶۷] و در دوران سعودی ویران گشت.[۱۶۸]

 
قبور ائمه بقیع قبل از تخریب

آثار اهل بیت در مدینه

منابع تاریخی از آثار فراوان اهل بیت در مدینه و پیرامون آن یاد کرده‌اند. افزون بر حرم پیامبر اسلام، آرامگاه چهار تن از امامان معصوم، امام مجتبی(ع) و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع)[۱۶۹] در مدینه و سمت غرب بقیع[۱۷۰] در شرق مسجدالنبی[۱۷۱] قرار گرفته است. سفرنامه‌ها از وجود گنبد و ضریحی چوبی برای ایشان در بقیع یاد کرده‌اند[۱۷۲] که در حدود سال 1344ق. ویران شد.[۱۷۳] در سخنی غیر مشهور آمده که بدن امام علی(ع)[۱۷۴] و نیز سر امام حسین(ع)[۱۷۵] در بقیع دفن شده است.

قبر حضرت فاطمه(س) در مدینه قرار دارد؛ اما در تعیین محل دقیق آن اختلاف نظر است و آن را در بقیع[۱۷۶] یا روضه میان منبر و قبر پیامبر(ص)[۱۷۷] دانسته‌اند. خانه پیامبر(ص) که در آغاز سمت چپ قبله و همراه با مسجد ایشان در یک حیاط قرار داشت و یک در از آن به مسجد باز می‌شد، به تدریج از فضای مسجد جدا گشت و اتاق‌های کوچکی ویژه همسران پیامبر(ص) ساخته شد. از دوران بنی‌امیه، خانه پیامبر(ص) و خانه‌های پیرامون رفته رفته به مسجد اضافه گشتند.[۱۷۸]

خانه‌های اهل بیت

خانه امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) پشت حجره پیامبر، در شرق مسجد و حجره عایشه قرار داشت و دارای محراب[۱۷۹] و نیز دری به سوی غرب در داخل مسجد بود.[۱۸۰] در دیوار آن، روزنه‌ای به خانه پیامبر(ص) باز شده بود که ایشان از آن‌جا با اهل بیت سخن می‌گفت و از حال آنان آگاه می‌شد. پس از چندی این روزنه به خواسته فاطمه(س) مسدود گشت.[۱۸۱] به گفته برخی، روزنه یاد شده مکانی است که پیامبر(ص) مدتی در پی نزول آیه تطهیر، آن را تلاوت و اهل بیت را برای نماز فرامی‌خواند.[۱۸۲] بیت الاحزان یا مسجد فاطمه(س)[۱۸۳] که به دست علی(ع) و بر پایه سخن مشهور در بقیع و سمت شمال قبرهای امامان شیعه،[۱۸۴] ساخته شد و محل عزاداری حضرت زهرا(س) در پی رحلت پیامبر(ص) به شمار می‌رفت، به سال 1344ق. در دوران آل سعود ویران گشت.[۱۸۵]

خانه‌های امام سجاد(ع) و امام صادق(ع) در فضای سنگفرش شده امروزی میان درِ اصلی بقیع و حرم رسول خدا(ص) قرار داشت که در فاصله سال‌های 1360-1366ق. ویران و به محل عبور زائران تبدیل گشت.[۱۸۶] شماری از منابع شیعی نماز خواندن در دو خانه یاد شده را مستحب دانسته‌اند.[۱۸۷] به گفته برخی، تا سده نهم ق. که شیخ حرم نبوی، شجاعی شاهین جمالی، در محل خانه امام صادق(ع) خانه‌ای برای خود ساخت، اثر محراب خانه امام در آن باقی بود.[۱۸۸] برخی نیز از منزلی متعلق به امام رضا(ع) در خاخ، نزدیک حمراء‌الاسد در مدینه یاد کرده‌اند.[۱۸۹]

مساجد مربوط به اهل بیت

منابع از مساجدی در مدینه یاد کرده‌اند که با رویدادهایی در آغاز اسلام و یک یا چند تن از اهل بیت ارتباط دارند: مسجد مباهله در شرق حرم پیامبر[۱۹۰]؛ مسجد فضیخ (رد الشمس) در جنوب شرقی مدینه و حدود یک کیلومتری شرق مسجد قبا[۱۹۱] ه به باور شیعه، محل رد الشمس برای علی(ع) بوده است[۱۹۲]؛ مسجد غدیر خم در مسیر حاجیان نزدیک جحفه[۱۹۳]؛ مسجد امام علی(ع) در ‌دارالشفا که بر پایه روایتی، ایشان در آن‌جا نماز عید خواند[۱۹۴] و در پی گسترش و بازسازی به سال 1411ق. امروزه کنار خیابان و سمت چپ کسی قرار می‌گیرد که از جنوب غربی صحن مسجدالنبی بیرون می‌رود.[۱۹۵]

افزون بر این، برخی آثار موجود در مسجدالنبی به طور ویژه با یکی از اهل بیت ارتباط یافته است. محراب فاطمه(س) در جنوب محراب تهجد و درون مقصوره حرم و متصل به ستونی کنار صندوق حضرت زهرا(س) قرار دارد.[۱۹۶] در قسمت شرقی حرم و در سمت حجره نبوی نیز دری است به نام باب السیدة الزهراء که محل ورود و خروج خادمان است.[۱۹۷]

برخی دری را که سمت باب جبرئیل به عنوان در خانه فاطمه مشهور است، همان دری می‌دانند که به سوی کوچه باز می‌شده است.[۱۹۸] در همان سمت، دری است موسوم به باب علی(ع) که به سبب نزدیکی به خانه علی(ع) بدین نام خوانده شده است.[۱۹۹] این در ضمن بازسازی دیوار شرقی برداشته شد[۲۰۰]؛ اما به سال 1413ق. دری به همین نام ساختند.[۲۰۱] استوانه حَرس یا استوانة علی بن ابی طالب(ع) نیز جایگاه عبادت علی(ع) بود و ایشان کنار آن می‌نشست و از پیامبر نگهبانی می‌کرد.[۲۰۲]

منابع تاریخی از آبادی‌ها، باغ‌ها، چشمه‌ها و چاه‌هایی متعلق به اهل بیت: یاد کرده‌اند؛ از جمله باغ فدک که در 130 کیلومتری شمال مدینه قرار دارد.[۲۰۳]

به باور شیعه، این باغ از سوی پیامبر(ص) به حضرت فاطمه(س) بخشیده شد[۲۰۴] و در پی فوت پیامبر(ص)، کشمکش تاریخی میان ایشان و خلیفه اول بر سر آن درگرفت.[۲۰۵]

صدقات اهل بیت در مدینه

برخی از چشمه‌ای به نام عین فاطمه نزدیک زَباله یاد کرده‌اند که آجر مسجد پیامبر در آن‌جا ساخته می‌شد.[۲۰۶] قریه‌ ام العِیال در جنوب شرقی مدینه و در مسیر مکه را نیز صدقه فاطمه دانسته‌اند.[۲۰۷] مهم‌ترین املاک و صدقات امام علی(ع) در ینبع قرار داشت[۲۰۸] و بیشتر شامل چشمه‌هایی بود که آن‌ها را وقف نمود. مجموعه چشمه‌های موسوم به «بُغَیبِغه» و نیز «عین ابونیزر» از آن شمار هستند[۲۰۹] که آن‌ها را برای فقیران مدینه و در راه ماندگان وقف کرد و به حسنین(ع) اجازه داد هر گونه صلاح می‌دانند در آن تصرف کنند.[۲۱۰] بعدها امام حسین(ع) اولی را به عبدالله بن جعفر بن ابی طالب بخشید.[۲۱۱] آبار علی نخلستانی با مجموعه‌ای از چاه‌ها در جنوب مدینه قرار دارد[۲۱۲] که برخی معتقدند امام علی(ع) آن‌ها را حفر کرده است.[۲۱۳]

از املاک و چشمه‌هایی متعلق به امام علی(ع) در مناطق دیگر از جمله عین موات و عین ناقه در وادی القری، باغی به نام «فُقَیرین» در منطقه عالیه،[۲۱۴] بئر قیس و شجره،[۲۱۵] صدقه وادی ترعه میان مدینه و خیبر[۲۱۶] و چشمه سُوَیقه نزدیک سَیاله[۲۱۷] نیز یاد کرده‌اند.

به گفته برخی، حفیاء از زمین‌های وقفی امام حسن(ع)[۲۱۸] و مرتج از زمین‌های نزدیک مدینه متعلق به ایشان بوده است.[۲۱۹] همچنین چشمه یحَنِّس در مدینه را از اموال امام حسین(ع) دانسته‌اند که بعدها امام سجاد(ع) آن را برای ‌گزاردن دَین پدر، به ولید بن عتبه فروخت.[۲۲۰] منابع تاریخی از صدقاتی دیگر نیز برای اهل بیت یاد کرده‌اند.[۲۲۱]

توجه مسلمانان به اهل بیت در حرمین

مسلمانان و حج‌گزاران در طول تاریخ به آثار و قبور اهل بیت در حرمین توجهی ویژه داشته‌اند. در روایت‌ها بر زیارت پیامبر(ص) و دیگر معصومان بسیار تاکید شده است.[۲۲۲] نمونه‌هایی از آمدن دوستان و پیروان اهل بیت از سرزمین‌های دور خراسان[۲۲۳] به مدینه نزد ایشان در پی مراسم حج در منابع ‌گزارش شده که با انگیزه‌هایی همچون زیارت، پرسش و پرداخت خمس همراه بوده است.[۲۲۴] شماری از منابع تاریخ محلی[۲۲۵] و سفرنامه‌ها ‌گزارش‌هایی از توجه زائران به قبور اهل بیت بقیع و زیارت ایشان داده‌اند.[۲۲۶]

گونه‌هایی دیگر از توجه و ابراز محبت به اهل بیت در قالب وقف به نام ایشان و نیز ثبت کتیبه‌هایی شامل نام‌هایشان از گذشته دور تا کنون در بخش‌هایی از حرمین ‌گزارش شده است. در دوره‌ای کوتاه که حسین بن حسن افطسی از نوادگان امام حسن(ع) بر مکه استیلا یافت (200ق.)، روی پرده کعبه سلام بر پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان نوشته شد.[۲۲۷] به گفته سباعی، شیخ مغربی در اواخر سده یازدهم ق. در مسعی تکیه‌هایی در محل خانه خدیجه و تولد حضرت فاطمه(س) برای فقیران ساخت که به تکیه سیده فاطمه(س) شناخته می‌شد.[۲۲۸] غازی (1365ق.) یک درِ آن تکیه‌ها را به سوی زقاق الحجر و در دیگر را در سمت مسعی وصف کرده و سازنده‌اش را محمد حسیب پاشا (حک: 1264-1266ق.) دانسته است.[۲۲۹] کردی (1400ق.) از ساختن مدرسه حفظ قرآن در محل آن در دوران خویش یاد می‌کند.[۲۳۰]

برخی ‌گزارش‌ها از نوشتن این بیت شعر در بالای درِ بقعه بقیع، پیش از ویرانی آن یاد کرده‌اند: «لی خمسة اطفی بهم حرّ الجحیم الحاطمة/ المصطفی و المرتضی وابناهما و الفاطمة».[۲۳۱]

در پیرامون دیوارهای صحن نبوی، اسامی چهارده معصوم، صحابه و شماری دیگر از بزرگان اسلام نوشته شده است.[۲۳۲]

برخی به پشتوانه روایت‌های شفاهی از علویان ترکیه، نوشتن نام چهارده معصوم بر دیوارهای یاد شده و نیز سروده‌هایی در مدح اهل بیت به ویژه امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) گرداگرد حجره پیامبر و خانه فاطمه(س) و صُفّه را به مهندسی عثمانی از علویان ترکیه نسبت داده‌اند که به دوره بازسازی حرم نبوی در آستانه سده 14ق. بازمی‌گردد. بعدها آثار یاد شده جز اسامی معصومان تا حد فراوان محو شدند.[۲۳۳] [۲۳۴]

حج و حرمین در روایت‌های اهل بیت

دیدگاه اهل بیت درباره موضوعات گوناگون مرتبط با حج و حرمین در منابع روایی شیعه به ویژه کتاب‌های چهارگانه بازتاب یافته است.

بسیاری از روایت‌های اهل بیت به موضوعاتی مانند پیشینه کعبه،[۲۳۵] حرمت و امنیت حرم،[۲۳۶] حج‌گزاری پیامبران پیشین،[۲۳۷] پاره‌ای رخدادهای تاریخی مکه مانند ذبح اسماعیل و اصحاب فیل،[۲۳۸] جنبه معنوی حج[۲۳۹] و آثار آن،[۲۴۰] علت وجوب حج،[۲۴۱] انواع آن (تمتع، قِران و اِفراد) و شرایط و چگونگی هر یک،[۲۴۲] جزئیات[۲۴۳] و حکمت برخی مناسک آن،[۲۴۴] فضیلت برخی کارها مانند ختم قرآن، نماز، دعا، مجاورت مکه،[۲۴۵] نگریستن به کعبه،[۲۴۶] تبرک جستن به پرده آن،[۲۴۷] فضیلت شریک ساختن دیگران در ثواب حج،[۲۴۸] ب ه جا آوردن حج به نیابت از دیگران[۲۴۹] به ویژه اهل بیت،[۲۵۰] فضیلت و مناسک و آداب منبر و روضه و مقام پیامبر(ص) و مسجد ایشان،[۲۵۱] تعیین حدود حرم مدینه[۲۵۲] و بسیاری از احکام مربوط به حج و حرمین پرداخته‌اند. بخشی از روایت‌های اهل بیت گویای اختلاف‌نظر ایشان با دیدگاه فقهی دیگر مذاهب اسلامی است.[۲۵۳] برای نمونه، بر خلاف نظر ابوحنیفه[۲۵۴] و شافعی،[۲۵۵] احرام پیش از میقات را جایز نمی‌دانند و معتقدند بدین سان، جز در هنگام ضرورت، احرام منعقد نمی‌شود.[۲۵۶] نیز شیعیان بر خلاف دیگر مذاهب فقهی[۲۵۷] بر پایه روایتی از اهل بیت:[۲۵۸] طواف نساء را برای بیرون آمدن از احرام شرط می‌دانند.[۲۵۹] بر پایه برخی روایت‌های اهل بیت، وقوف در مزدلفه از ارکان حج شمرده می‌شود و ترک آن سبب بطلان حج می‌گردد.[۲۶۰]

بخشی دیگر از روایت‌های اهل بیت

بیانگر تفسیر ایشان از آیات مرتبط با حج است که افزون بر کتاب‌های چهارگانه،[۲۶۱] در تفاسیر روایی شیعه ذیل آیات مربوط به حج آورده شده است. روایاتی نیز برخی آیات مربوط به حج را به مقام معنوی اهل بیت تاویل کرده‌اند.[۲۶۲]

افزون بر ‌گزارش‌های فراوان از اهتمام گسترده ایشان به انجام حج در روایاتی نیز ایشان بر وظیفه حاکمان برای واداشتن مردم به حج و زیارت پیامبر(ص) اشاره و تاکید کرده‌اند که لازم است در صورت فقدانِ توان مالی، هزینه سفر مردم از بیت المال پرداخت شود.[۲۶۳] آنان همچنین به پیروانشان دستور می‌دادند در پی مراسم حج، برای زیارت مرقد پیامبر(ص) به مدینه بروند[۲۶۴] و هواداری خویش از اهل بیت را اعلان کنند.[۲۶۵] افزون بر این، روایت‌های شیعه زیارتِ هر یک از امامان در دوره زندگانی یا پس از وفات را مستحب و به منزله زیارت پیامبر(ص) دانسته و به برخی آثار دنیوی و اخروی آن اشاره کرده‌اند.[۲۶۶] روایاتی نیز گویای استحباب نماز در برخی مکان‌های منسوب به اهل بیت مانند مسجد غدیر خم[۲۶۷] و خانه فاطمه هستند.[۲۶۸]

  1. نک: الارشاد؛ تاج الموالید؛ التاریخ الامین، ص300-304.
  2. کشف الغمه، ج3، ص155؛ بحار الانوار، ج49، ص120.
  3. عیون اخبار الرضا، ج1، ص234-235؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص363؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص452.
  4. الخرائج‌و‌الجرائح، ‌ج1، ص383؛ مدینة‌المعاجز، ج7، ص376.
  5. تاریخ یعقوبی، ج2، ص225؛ الارشاد، ج2، ص17-19؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص242.
  6. اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص260-261؛ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص132.
  7. قرب الاسناد، ص364.
  8. الکافی، ج4، ص244؛ التهذیب، ج5، ص458؛ وسائل الشیعه، ج8، ص88.
  9. الکافی، ج4، ص245، 251-252؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص237-238؛ علل الشرایع، ج2، ص450.
  10. الکافی، ج4، ص244؛ وسائل الشیعه، ج8، ص88.
  11. الکافی، ج4، ص251-252؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص250-251.
  12. سنن الترمذی، ج2، ص156؛ سنن ابی داود، ج1، ص443.
  13. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص238.
  14. تاریخ‌یعقوبی، ج2، ص226؛ سیراعلام النبلاء، ج3، ص267.
  15. قرب الاسناد، ص170؛ الاستبصار، ج2، ص142؛ التهذیب، ج5، ص12.
  16. المستدرک، ج3، ص169؛ سیر اعلام النبلاء، ج3، ص260؛ الوافی بالوفیات، ج12، ص68.
  17. الکافی، ج4، ص456؛ الامالی، ص244؛ عدة‌الداعی، ص139.
  18. الکافی، ج1، ص461؛ الامالی، ص291؛ الزهدوالورع، ص79.
  19. اسد الغابه، ج2، ص20؛ تهذیب الکمال، ج6، ص406؛ سیر اعلام النبلاء، ج3، ص287.
  20. الارشاد، ج2، ص128-129؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص168.
  21. المحاسن، ج2، ص635؛ الخصال، ص517-518.
  22. نک: حج الانبیاء و الائمه، ص341-571.
  23. نک: حج الانبیاء و الائمه، ص466-467.
  24. وفیات الاعیان، ج2، ص94-95.
  25. السیرة النبویه، ابن هشام، ج4، ص970-973؛ علل الشرایع، ج1، ص190؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج4، ص68-69.
  26. تنبیه الغافلین، ص79؛ البدایة و النهایه، ج5، ص36-37؛ مناقب الکوفی، ج2، ص458.
  27. تاریخ یعقوبی، ج2، ص109؛ الکافی، ج4، ص247-248؛ التهذیب، ج5، ص227.
  28. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص237.
  29. الکافی، ج4، ص493؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص504.
  30. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص293.
  31. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص282.
  32. تاریخ دمشق، ج13، ص248.
  33. مطالب السؤول، ص415؛ صفوة الصفوه، ج2، ص96.
  34. الکافی، ج4، ص415؛ الاستبصار، ج2، ص223-225؛ التهذیب، ج5، ص119-121.
  35. مطالب السؤول، ص449؛ الدر النظیم، ص663؛ کشف الغمه، ج3، ص3-4.
  36. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص520.
  37. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص520؛ کمال الدین، ص440-471؛ الغیبه، طوسی، ص251-280.
  38. الکافی، ج4، ص283-287.
  39. دلائل الامامه، ص317؛ تاریخ دمشق، ج54، ص280.
  40. عیون اخبار الرضا، ج1، ص19؛ تاریخ دمشق، ج41، ص378؛ تهذیب الکمال، ج20، ص390.
  41. الکافی، ج4، ص398-399؛ دعائم‌الاسلام، ج1، ص310-311.
  42. دعائم الاسلام، ج1، ص319؛ بحار الانوار، ج96، ص247.
  43. المصنف، ابن ابی شیبه، ج4، ص466.
  44. الکافی، ج4، ص467؛ التهذیب، ج5، ص179-183.
  45. اقبال الاعمال، ج2، ص72-113.
  46. مصباح المتهجد، ص689-698؛ المزار، ص153-164؛ اقبال الاعمال، ج2، ص87-117.
  47. اقبال الاعمال، ج2، ص117-188.
  48. اقبال الاعمال، ج2، ص73.
  49. الکافی، ج4، ص432-433؛ التهذیب، ج5، ص147.
  50. التهذیب، ج5، ص276-277.
  51. التهذیب، ج5، ص105.
  52. الکافی، ج4، ص407؛ التهذیب، ج5، ص105؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج3، ص291.
  53. الکافی، ج4، ص530-531؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص20-21؛ التهذیب، ج5، ص281.
  54. الکافی، ج4، ص499-500؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص493؛ المقنع، ص275.
  55. التهذیب، ج5، ص105-106، 374.
  56. اسد الغابه، ج4، ص22-23؛ تهذیب الکمال، ج20، ص485؛ الاصابه، ج4، ص467.
  57. حیاة الحیوان، ج1، ص90.
  58. تاریخ المدینه، ج4، ص1219-1223، 1228-1229، 1275-1277.
  59. تاریخ المدینه، ج3، ص1131.
  60. نک: تاریخ یعقوبی، ج2، ص182-185؛ تاریخ طبری، ج3، ص469-562؛ التاریخ الشامل، ج1، ص311-318.
  61. تاریخ طبری، ج3، ص465، 473؛ شفاء الغرام، ج2، ص193؛ تاریخ امراء المدینه، ص46-47.
  62. تاریخ طبری، ج3، ص471، 490؛ الطبقات، ج3، ص23؛ ج6، ص93-94؛ تاریخ خلیفه، ص135.
  63. تاریخ طبری، ج4، ص119.
  64. تاریخ خلیفه، ص144، 149.
  65. التاریخ الشامل، ج1، ص334.
  66. الامامة و السیاسه، ج1، ص158؛ تاریخ طبری، ج4، ص225.
  67. کتاب سلیم بن قیس، ص320؛ الاحتجاج، ج2، ص18-19؛ بحار الانوار، ج33، ص181-182.
  68. سیره پیشوایان، ص163.
  69. تاریخ طبری، ج6، ص428؛ الطبقات، ج5، ص170؛ البدایة و النهایه، ج8، ص220.
  70. قس: التاریخ الشامل، ج1، ص391-392.
  71. تاریخ طبری، ج4، ص372.
  72. نک: اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص354؛ البدایة و النهایه، ج8، ص217-218.
  73. الارشاد، ص260؛ سیره پیشوایان، ص189.
  74. الارشاد، ج2، ص150-152؛ امالی، ج1، ص48-49؛ وفیات الاعیان، ج6، ص93-94.
  75. رجال کشی، ج1، ص333.
  76. تاریخ طبری، ج6، ص196-197؛ العقد الفرید، ج5، ص340-341.
  77. فرق الشیعه، ص97؛ المقالات و الفرق، ص94.
  78. الصواعق المحرقه، ص122-123؛ ینابیع الموده، ج3، ص120.
  79. تاریخ طبری، ج7، ص139.
  80. الکامل، ج6، ص326.
  81. سیر اعلام النبلاء، ج13، ص120.
  82. مروج الذهب، ج4، ص84؛ تذکرة الخواص، ص322؛ الانوار البهیه، ص288.
  83. الکافی، ج1، ص501؛ الارشاد، ج2، ص309-310؛ قس: عیون المعجزات، ص119-120.
  84. الارشاد، ج2، ص309-310؛ کشف‌الغمه، ج3، ص175-176.
  85. نک: الرسائل السیاسیه، ص434-435؛ العقد الفرید، ج4، ص113-114؛ شرح الاخبار، ج1، ص171.
  86. مقاتل الطالبیین، ص396؛ رجال کشی، ج2، ص566؛ کشف الغمه، ج3، ص178.
  87. نک: الارشاد، ج2، ص239؛ المنتظم، ج8، ص90، 257.
  88. نک: اعیان الشیعه، ج1، ص101؛ التاریخ الامین، ص295-297.
  89. نک: المفصل، ج9، ص250-260.
  90. الحد الفاصل، ص553؛ جامع بیان العلم، ج2، ص120-121؛ تذکرة الحفاظ، ج1، ص7-8.
  91. نقش تقیه در استنباط، ص488.
  92. مسند الامام المجتبی، ص657-709.
  93. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص680-738.
  94. اعیان الشیعه، ج1، ص98-103، 652؛ سیره پیشوایان، ص353-355.
  95. تاریخ یعقوبی، ج2، ص381؛ الصواعق المحرقه، ص200-201.
  96. اعیان الشیعه، ج1، ص98-103، 652؛ سیره پیشوایان، ص353-354.
  97. نک: صحیح البخاری، ج1، ص134؛ شرح الاخبار، ج3، ص292؛ تاریخ الخلفاء، ج1، ص197.
  98. موسوعة طبقات الفقهاء، ج1، ص376.
  99. موسوعة طبقات الفقهاء، ج1، ص489.
  100. الکافی، ج8، ص14-17، 72-76؛ الامالی، ص593-596.
  101. الکافی، ج4، ص475-479؛ شرح الاخبار، ج3، ص292؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص472-473.
  102. سیره پیشوایان، ص562؛ نک: مسند الامام الجواد.
  103. نک: التهذیب، ج5، ص171.
  104. نک: شرح الاخبار، ج3، ص291؛ المدینة فی العصر الاموی، ص373؛ الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج1، ص69.
  105. شرح نهج البلاغه، ج1، ص17-20؛ اعیان الشیعه، ج1، ص98-103.
  106. موسوعة طبقات الفقهاء، ج2، ص523-525.
  107. موسوعة طبقات الفقهاء، ج1، ص477.
  108. موسوعة طبقات الفقهاء، ج1، ص345-346؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج3، ص393.
  109. موسوعة طبقات الفقهاء، ج1، ص367-368؛ نک: تهذیب الکمال، ج18، ص338-339.
  110. موسوعة طبقات الفقهاء، ج2، ص244-246؛ نک: الطبقات، ج2، ص191؛ الکامل، ابن عدی، ج2، ص139.
  111. نک: الصواعق المحرقه، ص201؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص372؛ اعیان الشیعه، ج1، ص98-103.
  112. نک: تاریخ بغداد، ج3، ص265-267؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص699-701.
  113. نک: حیاة الحیوان، ج1، ص201؛ تهذیب التهذیب، ج7، ص269؛ شذرات الذهب، ج1، ص105.
  114. وفیات الاعیان، ج4، ص174؛ تذکرة الحفاظ، ج1، ص124-125؛ حیاة الحیوان، ج1، ص213.
  115. تذکرة الخواص، ص307-311؛ حیاة الحیوان، ج2، ص142؛ وفیات الاعیان، ج1، ص327.
  116. تذکرة الحفاظ، ج1، ص166؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص378-379.
  117. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص519.
  118. شرح الاخبار، ج3، ص291-292؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص372.
  119. المدینة فی العصر الاموی، ص373؛ اعیان الشیعه، ج1، ص99-100.
  120. نک: تاریخ بغداد، ج12، ص56-57.
  121. اعیان الشیعه، ج1، ص100.
  122. نک: منهاج السنة النبویه.
  123. منهاج الکرامه، ص162-163؛ نهج الحق، ص238.
  124. اعیان الشیعه، ج1، ص103؛ تاسیس الشیعه، ص310، 318.
  125. نک: الکافی، ج4، ص233، 237؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص363 به بعد؛ التهذیب، ج5، ص353.
  126. معانی الاخبار، ص105؛ علل الشرایع، ج2، ص407.
  127. الکافی، ج4، ص187-188، 197-198، 488-489؛ ج6، ص429؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص30.
  128. نک: الکافی، ج4، ص536؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص399، 430-431؛ التهذیب، ج5، ص10، 171.
  129. التهذیب، ج5، ص334؛ وسائل الشیعه، ج9، ص247.
  130. نک: الکافی، ج4، ص332-339، 369؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص466، 489، 507؛ التهذیب، ج5، ص146، 193، 205، 275، 454-457.
  131. التهذیب، ج5، ص236.
  132. التهذیب، ج5، ص426-430.
  133. الکافی، ج4، ص352، 523.
  134. الکافی، ج4، ص519.
  135. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص466-467؛ التهذیب، ج5، ص85-86.
  136. التهذیب، ج5، ص53، 322.
  137. الکافی، ج1، ص502؛ علل الشرایع، ج1، ص227؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص219، 130-131.
  138. بصائر الدرجات، ص272؛ الکافی، ج2، ص40.
  139. قرب الاسناد، ص385؛ الکافی، ج1، ص97؛ الارشاد، ج2، ص164-165.
  140. شرح الاخبار، ج3، ص284؛ نک: فرق الشیعه، ص31، 51.
  141. الاحتجاج، ج2، ص43؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص166-172.
  142. الکافی، ج4، ص197-198، 240؛ الارشاد، ج2، ص199-201؛ التهذیب، ج6، ص148.
  143. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص302.
  144. الکافی، ج4، ص240؛ نک: تفسیر عیاشی، ج2، ص88.
  145. الارشاد، ج2، ص194-195؛ رجال کشی، ص331-332.
  146. رجال طوسی، ص55-403.
  147. رجال طوسی، ص121-151.
  148. رجال طوسی، ص153-328.
  149. الکافی، ج4، ص466؛ الامان من اخطار الاسفار، ص66؛ دلائل الامامه، ص233.
  150. الارشاد، ج2، ص234-235؛ الکامل، ابن اثیر، ج6، ص164.
  151. الکافی، ج4، ص350، 352، 492؛ ج5، ص23؛ الارشاد، ج2، ص235؛ الاحتجاج، ج2، ص118-119، 168، 262.
  152. الکافی، ج1، ص380؛ رجال کشی، ج2، ص773.
  153. الکافی، ج4، ص222؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص247؛ علل الشرایع، ج2، ص448.
  154. تفسیر عیاشی، ج1، ص185-186.
  155. الاحتجاج، ج2، ص47-48؛ بحار الانوار، ج46، ص50.
  156. رجال کشی، ج2، ص769.
  157. الاحتجاج، ج2، ص43.
  158. دلائل الامامه، ص317-319؛ مدینة المعاجز، ج6، ص194.
  159. الغیبه، نعمانی، ص291؛ الغیبه، طوسی، ص453.
  160. تفسیر قمی، ج2، ص205؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص56-57؛ نک: الغیبه، نعمانی، ص329.
  161. المصنف، ابن ابی شیبه، ج8، ص609؛ الغیبه، طوسی، ص477.
  162. نک: المصنف، صنعانی، ج11، ص371؛ الاختصاص، ص208؛ الغیبه، طوسی، ص477.
  163. معجم احادیث الامام المهدی، ج1، ص444، 501.
  164. خصائص الائمه، ص39؛ روضة الواعظین، ص81؛ الفصول المهمه، ج1، ص172.
  165. کشف الارتیاب، ص55؛ نک: پنجاه سفرنامه، ج3، ص821.
  166. سفرنامه ناصر خسرو، ص127؛ تاریخ عمارة و اسماء ابواب المسجدالحرام، ص90.
  167. شفاء الغرام، ج1، ص360.
  168. معالم مکة و المدینه، ص191؛ تاریخ و آثار اسلامی، ص127.
  169. نک: معالم مکة و المدینه، ص429-433.
  170. رسائل فی تاریخ المدینه، ص11؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، ص60-62.
  171. التاریخ الامین، ص356.
  172. نک: پنجاه سفرنامه، ج2، ص441، 587؛ ج3، ص99، 440-441، 476، 590-591.
  173. کشف الارتیاب، ص55، 287.
  174. تاریخ بغداد، ج1، ص148؛ البدایة و النهایه، ج7، ص329-330؛ ج8، ص14؛ وفاء الوفاء، ج3، ص95.
  175. الطبقات، ج5، ص184؛ وفاء الوفاء، ج3، ص95.
  176. تاریخ المدینه، ج1، ص105-107؛ وفاء الوفاء، ج3، ص89.
  177. تاریخ المدینه، ج1، ص107؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص572؛ آثار اسلامی، ص219، 340.
  178. الطبقات، ج1، ص387-388؛ معالم مکة و المدینه، ص326.
  179. وفاء الوفاء، ج2، ص59.
  180. نک: وفاء الوفاء، ج2، ص63-67.
  181. وفاء الوفاء، ج2، ص57.
  182. تاریخ و آثار اسلامی، ص203.
  183. وفاء الوفاء، ج3، ص94؛ تاریخ الخمیس، ج2، ص176.
  184. وفاء الوفاء، ج3، ص101-102؛ التاریخ الامین، ص343، 396-397؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص39؛ قس: الخصال، ج1، ص273.
  185. تخریب و بازسازی بقیع، ص41، 52.
  186. آثار اسلامی، ص410-411؛ گل‌واژه‌های حج و عمره، ص489؛ نک: معالم مکة و المدینه، ص404-405.
  187. المزار الکبیر، ص102؛ بحار الانوار، ج97، ص225.
  188. وفاء الوفاء، ج2، ص246؛ نک: آثار المدینه، ص32؛ تاریخ معالم المدینه، ص170.
  189. معجم البلدان، ج2، ص335.
  190. معالم مکة و المدینه، ص369-370؛ التاریخ الامین، ص343.
  191. المدینة المنورة معالم و احداث، ص64؛ آثار اسلامی، ص325-329.
  192. التاریخ الامین، ص386-387؛ معالم مکة و المدینه، ص395-396؛ نک: وفاء الوفاء، ج3، ص32-33.
  193. الکافی، ج4، ص566-567؛ ذکری، ج3، ص117-118؛ وفاء الوفاء، ج3، ص170-171.
  194. تاریخ و آثار اسلامی، ص259-260؛ وفاء الوفاء، ج3، ص43-44.
  195. تاریخ و آثار اسلامی، ص259-260؛ قس: وفاء الوفاء، ج3، ص43-44؛ معالم مکة و المدینه، ص347، 357.
  196. معالم مکة و المدینه، ص292؛ المدینة المنورة معالم و احداث، ص24، 27.
  197. رسائل فی تاریخ المدینه، ص6؛ المدینة المنورة معالم و احداث، ص34.
  198. تاریخ و آثار اسلامی، ص203.
  199. اخبار المدینه، ص105.
  200. اخبار المدینه، ص105.
  201. التعریف بتاریخ، ص433.
  202. وفاء الوفاء، ج2، ص45؛ معالم مکة و المدینه، ص292؛ مدینه‌شناسی، ج1، ص180.
  203. معالم مکة و المدینه، ص485.
  204. الکافی، ج1، ص543؛ الاختصاص، ص183-185؛ بحار الانوار، ج21، ص22.
  205. نک: تاریخ المدینه، ج1، ص193-217؛ وفاء الوفاء، ج3، ص155-159.
  206. وفاء الوفاء، ج1، ص132؛ ج4، ص122.
  207. معجم البلدان، ج1، ص254؛ وفاء الوفاء، ج4، ص15؛ حجاز در صدر اسلام، ص106.
  208. تاریخ المدینه، ج1، ص221-224؛ معجم ما استعجم، ج1، ص262؛ نک: الکافی، ج7، ص49.
  209. تاریخ المدینه، ج1، ص221-222؛ وفاء الوفاء، ج4، ص30-31؛ حجاز در صدر اسلام، ص98-99.
  210. معجم البلدان، ج4، ص176.
  211. تاریخ المدینه، ج1، ص221-222؛ وفاء الوفاء، ج4، ص30-31؛ حجاز در صدر اسلام، ص99.
  212. عمدة القاری، ج25، ص62؛ البحر الرائق، ج2، ص555.
  213. اعانة الطالبین، ج2، ص341؛ نک: چهارده نور پاک، ج12، ص1671-1672.
  214. تاریخ المدینه، ج1، ص223-229؛ وفاء الوفاء، ج3، ص153.
  215. فتوح البلدان، ص23؛ حجاز در صدر اسلام، ص351.
  216. تاریخ المدینه، ج1، ص225-226.
  217. وفاء الوفاء، ج4، ص95-96؛ حجاز در صدر اسلام، ص198.
  218. وفاء الوفاء، ج4، ص61.
  219. وفاء الوفاء، ج4، ص144.
  220. معجم البلدان، ج4، ص180.
  221. نک: حجاز در صدر اسلام، ص348-357.
  222. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص565؛ المزار، ص183-189.
  223. مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص409-411؛ الثاقب فی المناقب، ص339-344؛ اعیان الشیعه، ج1، ص98-103، 652.
  224. الکافی، ج4، ص316-317؛ بحار الانوار، ج46، ص47؛ مصباح الحرمین، ص397-398.
  225. مرآة الحرمین، ج1، ص426.
  226. نک: پنجاه سفرنامه، ج3، ص213، 216-217؛ 823؛ ج8، ص45، 403، 453، 457.
  227. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص264؛ اتحاف الوری، ج2، ص265.
  228. تاریخ مکه، ص381؛ نک: افادة الانام، ج3، ص433.
  229. افادة الانام، ج5، ص261-262؛ التاریخ القویم، ج1، ص289-290.
  230. التاریخ القویم، ج1، ص289-290.
  231. پنجاه سفرنامه، ج3، ص737.
  232. پنجاه سفرنامه، ج3، ص202، 208، 512، 737، 824؛ ج4، ص150-151.
  233. میقات حج، ش20، ص104، «بازسازی مسجدالحرام.
  234. نک: با کاروان صفا در سال 82، ص251-252.
  235. الکافی، ج4، ص195-197، 204-207؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص230-235، 241-248.
  236. الکافی، ج4، ص226-228؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص253-265.
  237. الکافی، ج4، ص190-214؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص230-235.
  238. الکافی، ج4، ص209-218.
  239. مصباح الشریعه، ص47-50؛ بحار الانوار، ج24، ص124؛ مستدرک الوسائل، ج1، ص157.
  240. عیون اخبار الرضا، ج1، ص97.
  241. الکافی، ج4، ص184؛ عیون اخبار الرضا، ج1، ص97.
  242. الکافی، ج4، ص291؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص312-317؛ التهذیب، ج5، ص24-46.
  243. نک: الکافی، ج4؛ نک: من لا یحضره الفقیه، ج2؛ نک: التهذیب، ج5.
  244. الکافی، ج4، ص188، 197-198؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص191-201؛ التهذیب، ج5، ص448-449.
  245. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص226-227.
  246. الکافی، ج4، ص239-241؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص207؛ الوافی، ج12، ص38.
  247. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص252-253.
  248. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص223.
  249. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص222؛ نک: ج2، ص426-427.
  250. الکافی، ج4، ص314؛ التهذیب، ج5، ص451.
  251. الکافی، ج4، ص553-555.
  252. الکافی، ج4، ص563-564.
  253. نک: الکافی، ج4، ص294؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص418-419.
  254. نک: الفتاوی‌الهندیه، ج1، ص221؛ المغنی، ج3، ص220-222.
  255. نک: الام، ج2، ص152؛ المجموع، ج7، ص200.
  256. الکافی، ج4، ص319؛ الخلاف، ج2، ص286.
  257. نک: الخلاف، ج2، ص348، 363.
  258. الکافی، ج4، ص191.
  259. المبسوط، ج1، ص310؛ النهایه، طوسی، ص206-207؛ المهذب، ج1، ص232.
  260. الاستبصار، ج2، ص305؛ التهذیب، ج5، ص292؛ قس: المغنی، ج3، ص441.
  261. نک: الکافی، ج4، ص84-85، 289، 337؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص484-485؛ الاستبصار، ج2، ص150، 160.
  262. نک: من لا یحضره الفقیه، ج2، ص484-485.
  263. الکافی، ج4، ص272؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص420-422.
  264. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص565.
  265. الکافی، ج4، ص549؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص558.
  266. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص577-578؛ المزار، ص183-189؛ مصباح المتهجد، ص713-714.
  267. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص559.
  268. الکافی، ج4، ص556