تبع اسعد حمیری

از ویکی حج
(تغییرمسیر از ابوکرب تبع تبان اسعد)
تبع اسعد حمیری
مشخصات فردی
نام کامل ابوکَرِب تبّع تبان اسعد بن مَلْکَی کرِب حِمیری
لقب تبع سوم
نسب تبابعه یمن
زادگاه یمن
خویشان سرشناس تبابعه
دین یهود
منصب پادشاه یمن

تُبَّع اسعد حمیری: از سازندگان باب الکعبه و پوشاننده بیت است.

ابوکَرِب تبّع تبان اسعد بن مَلْکَی کرِب حِمیری از پادشاهان تبابعه یمن بوده و در سال 378م./400م. بر تخت نشسته است. در مورد حکومت و اقدامات او افسانه‌سرایی‌های زیادی توسط یهودیان انجام شده است.

بنابر آنچه در منابع تاریخی آمده، او در حمله‌ای که به چین داشته در راه برگشت از جنگ، از طرف افرادی از هذیل برای حمله به کعبه تشویق می‌شود اما با مشورت دو کاهن یهودی وی با احترام با کعبه برخورد می‌کند و به پوشاندن کعبه و انجام برخی از مناسک حج اقدام می‌نماید.

در برخی از منابع سخن از لشکرکشی تبع به یثرب به میان آمده است. اما با وساطت دو کاهن یهودی از بنی‌قریظه و با توجیه اینکه در آینده پیامبری در یثرب ظهور می‌کند، او را از جنگ منصرف کردند. تبع بعد از آن به آیین یهود گروید و به یمن بازگشت.

در تاریخ از وی به عنوان نخستین پوشاننده کعبه و سازنده در و قفل و بند پارسی برای آن یاد شده است. با توجه به شواهد و قرائن فراوان بسیاری از این گزارش‌ها جعلی به نظر می‌رسد. در روایتی که به پیامبر(ص) نسبت داده شده ایشان از نکوهش تبع به خاطر خدمات او به کعبه نهی کرده‌اند. به نظر می‌رسد انگیزه این نوع گزارش‌ها و روایات از ستیزه‌جویی‌های عدنانیان و قحطانیان نشأت می‌گیرد.

نسب‌شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ابوکَرِب تبّع تبان اسعد بن مَلْکَی کرِب حِمیری مشهور به تبّع سوم از پادشاهان یمن موسوم به تبابعه در نیمه اول سده پنجم پیش از میلاد بود.[۱] در آیه 14 سوره ق و نیز آیه 37 سوره دخان نام قوم تبع یاد شده است.

شماری از مفسران، تبع یاد شده در آن آیات را همین تبان اسعد دانسته‌اند.[۲] برخی تبع را از نام‌های عمومی حاکمان حمیری یمن (تبابعه) شمرده‌اند که در میان سال‌های 300 تا 525م. حکومت کرده‌اند.[۳]

شرح حال اجمالی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به احتمال، تبع اسعد در اواخر نیمه دوم سده چهارم م. در خَمِر در 60 کیلومتری شمال صنعا زاده شد.[۴] چندی به اشتراک با پدرش ملکی کرب بر یمن حکم راند و در حدود سال 378م./400م. به تنهایی بر تخت نشست. سال‌های 415، 420 و 430م. را زمان پایان حکومت وی دانسته‌اند.[۵] با توجه به کتیبه‌ای مربوط به سال 428م. که در آن از نذر برای سلامت تبع اسعد و فرزندانش سخن رفته، به احتمال حکومت وی تا سال 430م. و حتی پس از آن ادامه داشته است.[۶]

بررسی تاریخی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گزارش‌های تاریخی در باره زندگی و حکومت تبع سوم، آکنده از افسانه‌سرایی‌ یهودیان است و در بیشتر آن‌ها رد پای فضیلت‌تراشی آنان آشکارا دیده می‌شود. کلی­‌گویی و عدم تفکیک دقیق رویدادهای تاریخی در منابع و اختلاف مورخان در نسبت دادن رخدادهای یکسان به افراد گوناگون، از دیگر مشکلاتی است که در بررسی تاریخ تبابعه با آن روبه‌رو هستیم.

آگاهی‌های مربوط به زندگی تبع اسعد و نواده وی، تبع بن حسان بن تبع اسعد، با هم درآمیخته و کارهای هر یک به دیگری نسبت داده شده است.

تضاد قحطانیان (عرب جنوبی) و عدنانیان (عرب شمالی) پس از ظهور اسلام نیز ادامه یافت و قحطانیان که با سیادت عدنانیان روبه‌رو بودند، تلاشی گسترده را برای تاریخ‌سازی و تثبیت برتری خویش در زمینه‌های گوناگون از جمله حکومت‌داری آغاز کردند.[۷]

تاریخ‌نگاران عدنانی نیز بدون دقت کافی، این گزارش‌ها را در متون تاریخی خویش ثبت کردند. تاریخ زندگی تبع، نمونه‌ای آشکار از این تلاش‌ها است. فتوحات بی‌شمار نسبت داده شده به تبع همچون حمله به شهرهای حیره، انبار، موصل و آذربایجان و سپس نبرد با ترکان[۸] و نیز تهاجم به چین به تحریک فرستاده پادشاه هند و تصرف آن و اسکان 12هزار تن از سپاهیان در تبت را می‌توان رهاورد همین‌گونه تاریخ‌نگاری دانست.[۹]

حمله به چین و یثرب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با پذیرش رگه‌هایی از حقیقت در گزارش‌های یاد شده، باید گفت که فاصله فراوان چین با یمن، یاد نشدن از سرنوشت سرزمین‌های میان یمن و چین و نیز تعداد انبوه سربازان، پذیرش این گزارش‌ها را دشوار می‌نماید.

بر اساس این گزارش‌ها، وی در مسیر بازگشت از این تهاجم، از یثرب گذشت و پسرش را به حکمرانی آن جا گمارد.[۱۰] افزون بر این‌که نام پسر تبع در این گزارش‌ها یاد نشده، وجود نظام قبیله‌ای در یثرب و نابرخورداری از مدنیت و حکومت در این شهر،[۱۱] پذیرش این گزارش را دشوار می‌سازد.

برخی منابع لشکرکشی تبع به یثرب را در پی تعدی و ستم یهودیان ساکن در یثرب به اوس و خزرج که خود از مهاجران جنوبی بودند و شکایت مالک بن عجلان خزرجی به تبع دانسته‌اند.[۱۲] بر پایه این گزارش‌ها، کشته شدن پسر تبع بر اثر دسیسه‌ای در یثرب، موجب شد تا تبع به قصد ویرانی یثرب و کشتار مردم آن با لشکری انبوه رهسپار آن جا شود.[۱۳]

آورده‌اند که یثربیان روزها با تبع نبرد می‌کردند و شب‌ها برای وی و لشکریانش به عنوان میهمان غذا می‌بردند. این کار تعجب تبع را برانگیخت و سبب شد که ایشان را ستایش کند.[۱۴] یک امپراتوری بزرگ که کشورهای دوردست همچون چین را درنوردیده و 12 هزار تن نیرو در تبت بر جای نهاده، بعید است با یثربیان کم جمعیت و فاقد حکومت و ارتش مرکزی به نبرد برخیزد.

بر پایه برخی گزارش‌ها، دو کاهن یهودی از قبیله بنی‌قریظه به نام کعب و اسد به وساطت نزد تبع رفتند و با این توجیه که یثرب در آینده موطن پیامبری از قریش خواهد بود، او را از حمله به آن بازداشتند. آگاهی کاهنان یهود از آینده دور و اشاره به مکان مهاجرت و نیز طایفه پیامبر که حتی در تورات نیز به آن اشاره نشده، از نکات تامل‌برانگیز این گزارش است.

وی با پذیرش نصیحت ایشان و با همراهی شماری از بزرگان یمن که به آیین یهود گرویده بودند،[۱۵] به یمن بازگشت.

وی مردم یمن را به دین یهود فراخواند؛ ولی مردم نپذیرفتند. پس نزد آتشی که به باور ایشان بی‌گناهان را نمی‌سوزاند، داوری بردند و یهودیان از این آزمایش سربلند بیرون آمدند و بدین‌سان، یمنیان آیین یهود را پذیرفتند.[۱۶] این بخش از گزارش نیز به دلیل همانندیِ این اعتقاد با باور یهودیان در باره قبة السلسله در بیت المقدس و نیز اسطوره‌های باستانی دیگر، درخور تامل است.

احترام به کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در مسیر بازگشت تبع به یمن از مسیر مکه، افرادی از هُذَیْل (از قبایل عدنانی) او را برای حمله به کعبه تشویق کردند. آورده‌اند که هذیلیان باور داشتند که حمله‌کننده به کعبه جان سالم به در نخواهد برد.

از این رو، با تشویق تبع امیدوار بودند که زمینه نابودی وی را فراهم نمایند. اما تبع با دو کاهن یاد شده مشورت کرد و آن‌ها با برشمردن فضیلت‌های کعبه، او را به حفظ حرمت آن و انجام مناسک زیارت تشویق کردند. او از آن دو پرسید که چرا یهودیان به زیارت کعبه نمی‌روند.

آنان در پاسخ، به وجود بت‌ها و ریختن خون قربانی‌ها در آن مکان اشاره کردند.[۱۷] سپس تبع دست و پای هذیلیان را قطع کرد و به زیارت کعبه شتافت[۱۸] و ضمن بزرگداشت آن، به انجام مناسکی چون طواف و قربانی کردن و تراشیدن سر پرداخت.[۱۹]

آن گاه در رویایی چندباره، به پوشاندن خانه کعبه ماموریت یافت. وی پوششی از الیاف خرما برای خانه خدا فراهم کرد؛ ولی آن پوشش پس از چندی از میان رفت و او بار دیگر کعبه را با پارچه‌های راه‌راه و بُرد یمانی پوشاند.[۲۰]

اهتمام یهودیان و یمنیان به حفظ حرمت و کرامت کعبه که برای عدنانی‌ها، اهمیت حیاتی دارد، با آن‌که یهودیان در مکان‌هایی جز کعبه حج می‌نهادند، و نیز تحریک تبع برای حمله به کعبه از جانب هذیلی‌های عدنانی، جای تامل دارد.

اشعار منسوب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در شعری عربی که به تبع نسبت داده شده، او مدعی انجام کارهایی چون پوشاندن خانه، تقسیم گوشت شش هزار قربانی میان مردم، پیشگیری از وارد کردن مردار و خون آن به کعبه، هفت ماه اقامت در مکه، سجده در مقام ابراهیم، و ساختن کلیدی برای دَرِ کعبه شده است.[۲۱]

در شعر عربی دیگر که به تبع نسبت داده‌اند، وی آرزوی دیدار با پیامبر و وزارت وی را دارد.[۲۲] افزون بر تعداد بسیار قربانی‌ها، تسلط تبع به زبان عربی و سرودن دو شعر به این زبان، با وجود تاکید منابع بر تفاوت زبان یمن و حجاز[۲۳] از نکات درخور توجه است. شگفت آن‌که در شعر یاد شده، وی پیامبر را با لقب احمد می‌خواند و خود را پسر عموی او می‌داند.[۲۴]

نخستین پوشاننده کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی از منابع تبع را نخستین پوشاننده کعبه و اولین سازنده در و قفل و بندی پارسی برای آن دانسته‌اند.[۲۵] شماری دیگر از منابع با توجه به معنای لغوی اجیاد (اسبان تیزرو) نام‌گذاری منطقه اَجیاد در مکه را به سبب گرد آمدن اسب‌های تبع در آن جا شمرده‌اند.

نیز نام‌گذاری کوه قعیقعان (از ریشه قعقع به معنای صدای برخورد اسلحه) را به دلیل گرد آمدن سلاح‌های لشکریان تبع در آن سرزمین دانسته‌اند.[۲۶] برخی این کارهای تبع را مربوط به دوره آغازین حکومت خزاعه بر مکه شمرده‌اند.[۲۷]

مدت حکومت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از باقی‌مانده دوران حکومت تبع در یمن گزارشی در دست نیست. در برخی از منابع، مدت پادشاهی او 84 سال یاد شده است.[۲۸] شماری از منابع، عمر وی را بسیار بلند و حدود 320 سال برشمرده‌اند[۲۹] که با توجه به نگاشته‌های کتیبه‌های یافت شده، صحیح به نظر نمی‌رسد. همچنین منابع از دو فرزند وی به نام عمرو و حِسان یاد کرده‌اند.[۳۰] گفتاری از پیامبر(ص) نقل شده که به سبب خدمات تبع به کعبه، از نکوهش وی نهی کرده است.[۳۱] شماری از منابع، داستانی مفصل در باره اسلام آوردن تبع پیش از بعثت پیامبر و نیز نگارش نامه‌ای به پیامبر و سپردن آن به فرزندانش و رسیدن آن نامه به پیامبر به دست فردی از انصار نقل کرده‌اند.[۳۲] نیز شماری از منابع، از گرویدن تبع به آیین ابراهیم(ع) گزارش داده‌اند.[۳۳]

برخی گزارش‌ها پا را از این نیز فراتر نهاده و تبع را پیامبر خوانده‌اند.[۳۴] برخی دیگر او را همان ذوالقرنین دانسته‌اند[۳۵] و شماری نیز تردید پیامبر در باره نبوت تبع را یادآور شده‌اند.[۳۶]

انگیزه ساخت روایات جعلی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گمان می‌رود ساختن این روایات در نهی از نکوهش تبع نیز از ستیزه‌جویی عدنانی‌ها و قحطانی‌ها نشان دارد و نسبت دادن اسلام به تبع و ادعای نسبتش با پیامبر و حتی نبوت وی، تلاش برای ایجاد پیشینه تدین و اسلام برای یمنیان در مسیر پیشگیری از برخورد خصمانه عدنانی‌ها بر ضد ایشان، صورت گرفته است. روایت شدن این گزارش‌ها از جانب افرادی چون کعب‌الاحبار، وهب بن منبه، عبدالله بن سلام، و ابوهریره که وابستگی آنان به آیین یهود و تعصب یمنی ایشان آشکار است،[۳۷] اعتماد به روایت‌های یاد شده را دشوارتر می‌نماید.[۳۸]

شماری از منابع، کارهای تبع اسعد را به نواده‌اش تبع فرزند حسان نسبت داده‌اند. به باور ایشان، وی خانه خدا را با پارچه‌ای از جنس جامه فاخر و گران‌بهای خود پوشاند[۳۹] و به دلیل جای داشتن آشپزخانه وی در دره‌ای میان دو کوه در عرفات و اطعام حاجیان در موسم حج، این دره به شعب المطابخ شهرت یافت.[۴۰] تنبیه یهودیان یثرب و نیز اشتهار منطقه اجیاد به سبب گرد آمدن اسب‌های تبع، به وی نسبت داده شده است.[۴۱]

در برخی پژوهش‌های تازه، نسبت یافتن برخی از این کارها به تبع بن حسان، برداشتی اشتباه از منابع نخستین شمرده شده است؛ مانند آن چه ابن‌هشام در باره تبع اسعد آورده و دیگران با اشتباه در فهم گزارش وی، آن کارهای انجام شده در مکه را به نواده تبع نسبت داده‌اند.[۴۲]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. تاریخ طبری، ج1، ص566-567؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص61.
  2. التبیان، ج9، ص362؛ مجمع البیان، ج9، ص216؛ تفسیر الصافی، ج4، ص408.
  3. تهذیب الاسماء، ج2، ص65.
  4. الاکلیل، ص114؛ تاریخ مدینة صنعاء، ص577.
  5. المفصل، ج4، ص223.
  6. نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج14، ص494.
  7. نک: المفصل، ج2، ص153؛ ج8، ص26.
  8. تاریخ طبری، ج1، ص566-568.
  9. تاریخ طبری، ج1، ص567.
  10. تاریخ طبری، ج2، ص105؛ الکامل، ج1، ص416.
  11. نک: یثرب قبل الاسلام، ص125 به بعد.
  12. تاریخ یعقوبی، ج1، ص197.
  13. تاریخ یعقوبی، ج1، ص197؛ تاریخ طبری، ج2، ص105.
  14. السیرة النبویه، ج1، ص21.
  15. السیرة النبویه، ج1، ص21-22؛ تاریخ طبری، ج2، ص105.
  16. تاریخ طبری، ج2، ص108-109؛ التیجان، ص307.
  17. تاریخ طبری، ج2، ص107-108؛ التیجان، ص305-307.
  18. تاریخ طبری، ج2، ص107؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص198؛ البدایة و النهایه، ج2، ص164-165.
  19. السیرة النبویه، ج1، ص24؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص198.
  20. تاریخ یعقوبی، ج1، ص198.
  21. تاریخ یعقوبی، ج1، ص197.
  22. المعارف، ص60؛ مروج الذهب، ج1، ص82.
  23. المفصل، ج16، ص196؛ ج17، ص28.
  24. المعارف، ص60؛ البدایة و النهایه، ج2، ص166.
  25. اخبار مکه، ج1، ص64؛ التاریخ القویم، ج2، ص468.
  26. اخبار مکه، ج1، ص133؛ الامکنة و المیاه، ج1، ص70؛ التاریخ القویم، ج3، ص547.
  27. اخبار مکه، ج1، ص132.
  28. مروج الذهب، ج2، ص61.
  29. التیجان، ص308.
  30. السیرة النبویه، ج1، ص28؛ تاریخ طبری، ج2، ص115؛ البدایة و النهایه، ج2، ص167.
  31. اخبار مکه، ج1، ص249؛ تاریخ دمشق، ج11، ص5.
  32. بهجة النفوس، ج1، ص536؛ تاریخ دمشق، ج11، ص10-13.
  33. تاریخ دمشق، ج11، ص6.
  34. البحر المحیط، ج9، ص406.
  35. مجمع البحرین، ج4، ص305، «تبع.
  36. تفسیر ابن‌ابی‌حاتم، ج1، ص3289؛ تفسیر ابن کثیر، ج7، ص238.
  37. نک: المفصل، ج2، ص61-62.
  38. المفصل، ج2، ص153.
  39. تاریخ بلعمی، ج1، ص573.
  40. تاریخ طبری، ج1، ص631.
  41. تاریخ طبری، ج1، ص631؛ المنتظم، ج2، ص76.
  42. نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج14، ص492؛ قس: السیرة النبویه، ج1، ص20.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل تبع اسعد حمیری.
  • اخبار مکه: الازرقی (م. 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق؛
  • الاکلیل من اخبار الیمن و انساب حمیر: الحسن بن حائک (م. 334ق.)، بیروت، دار الیمنیه، 1408ق؛
  • الامکنة و المیاه و الجبال و الآثار: نصر بن عبدالرحمن الاسکندری (م. 561ق.)، ریاض، مرکز الملک فیصل، 1425ق؛
  • البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م. 754ق.)، بیروت، دار الفکر، 1412ق؛
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛
  • بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجانی (م. 699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 2002م؛
  • تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م. 808ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408ق؛
  • تاریخ بلعمی (تاریخنامه طبری) : بلعمی (م. 325ق.)، به کوشش روشن، سروش، 1378ش. و البرز، 1373ش؛
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) : الطبری (م. 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • التاریخ القویم: محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1420ق؛
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • تاریخ مدینة صنعاء: احمد بن عبدالله الرازی (م. 460ق.)، به کوشش العمری، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛
  • التبیان: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم) : ابن ابی‌حاتم (م. 327ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، 1419ق؛
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم) : ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق؛
  • تهذیب الاسماء و اللغات: النووی (م. 676ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
  • التیجان فی ملوک حمیر: وهبة بن منبه، صنعاء، مرکز الدراسات الیمنیه؛
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213ق./218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛
  • الصافی: الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، بیروت، اعلمی، 1402ق؛
  • الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛
  • مجمع البحرین: الطریحی (م. 1085ق.)، به کوشش الحسینی، بیروت، الوفاء، 1403ق؛
  • مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
  • مروج الذهب: المسعودی (م. 346ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛
  • المعارف: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش؛
  • المفصل: جواد علی، دار الساقی، 1424ق؛
  • المنتظم: ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق؛
  • یثرب قبل الاسلام: محمد السید الوکیل، جده، دار المجتمع، 1406ق.