شرطة الخمیس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
 
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[آبان]]|روز=[[۵]]|سال=[[۱۳۹۸]]|کاربر=Abbasahmadi1363  }}
'''شُرطة الخمیس'''، نیروی ویژه‌ای بود که اعضای آن با [[امام علی(ع)]] شرط مرگ و شهادت بسته، همیشه در خدمت وی بوده و در جنگ‌ها، پیشقراولان لشکر  او بودند. این گروه، از نیروهای نخبه، باایمان، سخت‌کوش و گوش به فرمان تشکیل شده بود. شکل‌گیری آن پس از پیروزی در [[جنگ جمل]] رخ داد.


شمار آن‌ها از ۵ هزار تا ۴۰ هزار گزارش شده است. فراوانی اعضای این گروه، مربوط به آغاز حکومت امام علی(ع) است. ریزش افراد سست و شهادت بسیاری از آن‌ها، نیروهای این گروه را کاهش داد.


مأموریت‌های این گروه پیشقراولی در جنگ، برقراری امنیت کوفه، دفع یورش‌های [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] و رسیدگی امور انتظامی و قضایی دانسته شده است. برخی از اعضای این گروه مانند [[عمار یاسر]] و [[قیس بن سعد انصاری]]، پیشتر، صحابی [[حضرت محمد(ص)]] بودند. [[حبیب بن مظاهر أسدی]]، یحیی حضرمی و عبدالله بن اُسَید کِندی از دیگر چهره‌های سرشناس شرطة الخمیس بودند.
==واژه‌شناسی==
==واژه‌شناسی==
شرطة الخمیس، نيروى ويژه‌اى بود كه به سبب تعهد و جايگاه خود، همیشه در خدمت امام علی(ع) بودند و در جنگ‌ها نيز نقش «مقدمة الجيش» يا پيشقراولان لشكر را داشتند. امروزه در ساختار بسيارى از ارتش‌هاى كشورهاى عربى، گروهى به نام الشرطة العسكرية وجود دارد كه امور امنيتى ارتش را عهده‌دار است.<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۴.</ref> بر پایه روایتی، [[حضرت محمد(ع)]] از وجود شرطة الخمیس در آینده به [[امام علی(ع)]] خبر داده و به گفته امام علی(ع)، حضرت محمد(ص) نخستین کسی است که این گروه را، سال‌ها پیش از شکل‌گیری آن، به این نام خواند.{{یادداشت|وَاللهُ سَمَّاكُمْ شُرْطَةَ الْخَمِيسِ عَلَى لِسَانِ نَبِيهِ.}}<ref>رجال الكشى، ص۶.</ref>
شرطه، به معنای دنباله و عقبه سپاه است. درباره شرطه، دو معنا وجود دارد:


====شرطه====
#از ماده «شرط» به معنای علامت و نشان، گرفته شده{{یادداشت|الشرط بفتحتین العلامة.}}<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص ٢۵٧.</ref> و به گروهی از پیشاهنگان لشکر که در رزم حاضر باشند، «شُرطه» می‌گویند{{یادداشت|الشُّرْطَةُ أوّل طائفة من الجیش تشهد الوقعة.}}<ref>النهایه، ج٢، ص ۴۶٠.</ref> و در مقام نسبت دادن، به آنان «شُرطی» می‌گویند. گویا شُرطه همان مقدمه لشکر است که چون دارای علامات و نشانه‌هایی بودند، به این نام خوانده شده و با آن علامت‌ها شناخته می‌شدند.<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ص ۴۵٠.</ref> بنابراین شرطة الخمیس نقش پیشقراولی را ایفا می‌کردند و نخستین گروهی بودند که وارد جنگ می‌شدند.<ref name=":0">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص63.</ref>
شرطه، به معناى دنباله و عقبه سپاه است. درباره شرطه، دو معنا وجود دارد:
#از «شرْط» به معنای التزام به کاری، گرفته شده است.{{یادداشت|الشَّرْطُ معروف، و کذلک الشَّریطةُ، و الجمع شُروط و شَرائطُ. و الشَّرْطُ إِلزامُ الشیء و التِزامُه فی البیعِ و نحوه، و الجمع شُروط.}}<ref>ابن‌منطور، لسان‌العرب، ج٧، ص٣٣٠.</ref> با توجه به این معنا می‌توان شرطة الخمیس را گروه ویژه‌ای دانست که به دلیل پیمان و عهد در جان برکف بودن، عهده‌دار مأموریت‌های ویژه بوده‌اند. این معنا در روایت نیز بیان شده است؛ آن‌جا که شرطة الخمیس، گروهی دانسته شده که با امام شرط بهشت می‌کنند.<ref name=":5">رجال الکشی، ص۶.</ref> از اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، درباره علت نامگذاری این گروه پرسش شد، وی علت آن را این دانست که اعضای گروه، کشتن دشمن را ضمانت کرده و [[امام علی(ع)]] پیروزی و بهشت را برای آن‌ها ضمانت می‌کرد.{{یادداشت|ضمنا له الذبح و ضمن لنا الفتح.}}<ref>رجال الکشی، ص ۵.</ref>


از ماده «شرط» به معناى علامت و نشان، گرفته شده{{یادداشت|الشرط بفتحتين العلامة.}}<ref>طريحى، مجمع البحرين، ج۴، ص ٢۵٧.</ref> و به گروهى از پيشاهنگان لشكر كه در رزم حاضر باشند، «شُرطه» مى‌گويند{{یادداشت|الشُّرْطَةُ أوّل طائفة من الجيش تشهد الوقعة.}}<ref>النهايه، ج٢، ص ۴۶٠.</ref> و در مقام نسبت دادن، به آنان «شُرطى» مى‌گويند. گويا شُرطه همان مقدمه لشكر است كه چون داراى علامات و نشانه‌هايى بودند، به اين نام خوانده شده و با آن علامت‌ها شناخته مى‌شدند.<ref>راغب اصفهانى، المفردات، ص ۴۵٠.</ref> بنابراين شرطة الخميس نقش پيشقراولى را ايفا مى‌كردند و نخستین گروهى بودند كه وارد جنگ مى‌شدند.<ref name=":0">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص63.</ref>
خمیس، به معنای لشکر است؛ از این جهت که در آن زمان، هر لشکر، به پنج بخشِ مقدمه، میسره، میمنه، قلب و ساقه تقسیم می‌شد.<ref>ابن اثیر، النهایه، ج٢، ص ٧٩.</ref> مقدمه، پیش‌تاز سپاه؛ میسره، جناح چپ؛ میمنه، جناح راست؛ قلب، مرکز فرماندهی و ساقه، به معنای دنباله و عقبه سپاه بود.<ref name=":0" />


از «شرْط» به معناى التزام به كارى، گرفته شده است.{{یادداشت|الشَّرْطُ معروف، و كذلك الشَّريطةُ، و الجمع شُروط و شَرائطُ. و الشَّرْطُ إِلزامُ الشىء و التِزامُه فى البيعِ و نحوه، و الجمع شُروط.}}<ref>ابن‌منطور، لسان‌العرب، ج٧، ص٣٣٠.</ref> با توجه به اين معنا مى‌توان شرطة الخميس را گروه ويژه‌اى دانست كه به دليل پيمان و عهد در جان بركف بودن، عهده‌دار مأموريت‌هاى ويژه بوده‌اند. اين معنا در روايت نيز بيان شده است؛ در روایت، درباره شرطة الخمیس گفته شده، گروهى كه با امام شرط بهشت مى‌كنند.<ref>رجال الكشى، ص۶.</ref> از اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، درباره علت نامگذاری این گروه پرسش شد،  وی علت آن را این دانست که اعضای گروه کشتن دشمن را ضمانت می‌کردند و [[امام علی(ع)]] پیروزی و بهشت را برای آن‌ها ضمانت می‌کرد.{{یادداشت|ضمنا له الذبح و ضمن لنا الفتح.}}<ref>رجال الکشی، ص ۵.</ref>
شرطة الخمیس، نیروی ویژه‌ای بود که اعضای آن به سبب تعهد و جایگاه خود، همیشه در خدمت [[امام علی(ع)]] بودند و در جنگ‌ها نیز نقش «مقدمة الجیش» یا پیشقراولان لشکر را داشتند. امروزه در ساختار بسیاری از ارتش‌های کشورهای عربی، گروهی به نام الشرطة العسکریة وجود دارد که امور امنیتی ارتش را عهده‌دار است.<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۴.</ref> بر پایه روایتی، [[حضرت محمد(ع)]] از وجود شرطة الخمیس در آینده، به [[امام علی(ع)]] خبر داده و به گفته امام علی(ع)، حضرت محمد(ص) نخستین کسی است که این گروه را، سال‌ها پیش از شکل‌گیری آن، به این نام خوانده است.{{یادداشت|وَاللهُ سَمَّاکُمْ شُرْطَةَ الْخَمِیسِ عَلَی لِسَانِ نَبِیهِ.}}<ref name=":5" />
 
====خمیس====
خميس، به معناى لشکر است؛ از اين جهت كه در آن دوره، هر لشكر، به پنج بخش مقدمه، ميسره، ميمنه، قلب و ساقه تقسيم مى‌شد.<ref>ابن اثير، النهايه، ج٢، ص ٧٩.</ref> مقدمه، پيش‌تاز سپاه؛ ميسره، جناح چپ؛ ميمنه، جناح راست؛ قلب، مركز فرماندهى و ساقه، به معناى دنباله و عقبه سپاه بود.<ref name=":0" />


==شکل‌گیری==
==شکل‌گیری==
شرطة الخميس نخستين بار در [[جنگ جمل]] به دست [[امام علی(ع)]] در [[عراق]] تشكيل شد.{{یادداشت|و شرطة الخميس الذى ابتدعه من العرب (تاریخ طبری)؛ النص يوضح أن علياً هو أول من ابتدأ هذا و أنهم فرقة خاصة من العرب (الطبقات الکبری).}}<ref>تاريخ الطبرى، ج۵، ص ١۵٩؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج١٠، ص٣٢١، (پاورقى).</ref>  گروهى از یاران امام(ع)، پس از پایان پیکار و پس از سخنرانى امام(ع)، در [[مسجد جامع بصره]]، گردِ وی را گرفتند.<ref>شيخ مفيد، الجمل، ص ٢١٨.</ref> به گزارش [[محمد بن عمر كشى|كشى]] رجال‌نگار، به نقل از بشر بن عمرو همدانى، [[امام علی(ع)]] در ميان ياران حاضر شد و از آن‌ها خواست در این شرطة نام بنویسید.{{یادداشت|بِشْرِ بْنِ عَمْرٍو الْهَمَدَانِى قَالَ مَرَّ بِنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فَقَالَ اكْتَتِبُوا فِى هَذِهِ الشُّرْطَةِ فَوَ اللهِ لَا غِنَى بَعْدَهُمْ إِلَّا شُرْطَةُ النَّارِ إِلَّا مَنْ عَمِلَ بِمِثْلِ أَعْمَالِهِمْ.}}<ref>رجال كشى، ص ۵.</ref> امام(ع) حضور در شرطة الخميس را ارزش معرفى نموده و برخى از يارانشان را به حضور در آن بشارت می‌داد؛ وی در روز جنگ جمل به عبدالله بن يحيى حضرمى از این که او و پدرش جزء شرطة الخمیس هستند، به او بشارت داد.{{یادداشت|أَبْشِرْ يا ابْنِ يحْيى فَأَنْتَ وَ أَبُوكَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِيسِ حَقّاً، لَقَدْ أَخْبَرَنِى رَسُولُ اللهِ (ص) بِاسْمِكَ وَ اسْمِ أَبِيكَ فِى شُرْطَةِ الْخَمِيسِ...}}<ref>رجال الكشى، ص۶.</ref> او حتی در گرماگرم [[جنگ صفين]] از جایگاه این گروه یاد کرده و قطعا پیروزی را با آن‌ها دانست.{{یادداشت|«يا شرطه الموت صبرا، لا يهولنكم دين ابن حرب، فان الحق قد ظهر»؛ اى سپاه مرگ! پايدارى كنيد و از دين پسر حرب نهراسيد كه حق قطعا پيروز است.}}<ref>ابن مزاحم، وقعة صفين، ص ٣٨۵.</ref>
شرطة الخمیس نخستین بار در [[جنگ جمل]] به دست [[امام علی(ع)]] در [[عراق]] تشکیل شد.{{یادداشت|و شرطة الخمیس الذی ابتدعه من العرب (تاریخ طبری)؛ النص یوضح أن علیاً هو أول من ابتدأ هذا و أنهم فرقة خاصة من العرب (الطبقات الکبری).}}<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص ١۵٩؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج١٠، ص٣٢١، (پاورقی).</ref>  گروهی از یاران امام(ع)، پس از پایان پیکار و پس از سخنرانی امام(ع)، در [[مسجد جامع بصره]]، گردِ وی را گرفتند.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص ٢١٨.</ref> به گزارش [[محمد بن عمر کشی|کشی]] رجال‌نگار، [[امام علی(ع)]] در میان یاران حاضر شد و از آن‌ها خواست در این شرطة نام بنویسید.{{یادداشت|بِشْرِ بْنِ عَمْرٍو الْهَمَدَانِی قَالَ مَرَّ بِنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فَقَالَ اکْتَتِبُوا فِی هَذِهِ الشُّرْطَةِ فَوَ اللهِ لَا غِنَی بَعْدَهُمْ إِلَّا شُرْطَةُ النَّارِ إِلَّا مَنْ عَمِلَ بِمِثْلِ أَعْمَالِهِمْ.}}<ref>رجال کشی، ص ۵.</ref> امام(ع) حضور در شرطة الخمیس را ارزش معرفی نموده و برخی از یارانشان را برای حضور در آن بشارت می‌داد؛ وی در روز جنگ جمل به [[عبدالله بن یحیی حضرمی]] از این که او و پدرش جزء شرطة الخمیس هستند، بشارت داد.{{یادداشت|أَبْشِرْ یا ابْنِ یحْیی فَأَنْتَ وَ أَبُوکَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِیسِ حَقّاً، لَقَدْ أَخْبَرَنِی رَسُولُ اللهِ(ص) بِاسْمِکَ وَ اسْمِ أَبِیکَ فِی شُرْطَةِ الْخَمِیسِ...}}<ref name=":5" /> او حتی در گرماگرم [[جنگ صفین]] از جایگاه این گروه یاد کرده و قطعا پیروزی را با آن‌ها دانسته است.{{یادداشت|«یا شرطه الموت صبرا، لا یهولنکم دین ابن حرب، فان الحق قد ظهر»؛ ای سپاه مرگ! پایداری کنید و از دین پسر حرب نهراسید که حق قطعا پیروز است.}}<ref>ابن مزاحم، وقعة صفین، ص ٣٨۵.</ref>


==شمار==
==شمار==
در متون تاريخى، آمار نيروى هاى شرطة الخميس يكسان ارائه نشده و در تعداد آن اختلاف وجود دارد.
در متون تاریخی، آمار نیروی‌های شرطة الخمیس یکسان ارائه نشده و در تعداد آن اختلاف وجود دارد. [[محمد بن عمر کشی|کشی]] رجال‌نگار، از ۵ یا ۶ هزار نفر یاد می‌کند؛<ref name=":5" /> [[شیخ مفید]]<ref>مفید، الاختصاص، ص ٢.</ref> و [[احمد بن محمد برقی|برقی]]<ref>رجال البرقی، ص ٣.</ref> به ۶ هزار نفر اشاره می‌کنند؛<ref>الاختصاص، ص ٢.</ref> [[جمال‌الدین یوسف مزی|مزّی]] رجال‌نگار [[شافعی]] و [[ابن‌عساکر]]، رقم ۱۲ هزار را عنوان کرده‌اند؛<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج١٣، ص ٢۶٣؛ مزی، تهذیب الکمال، ج ۶، ص ٢۴۴.</ref> [[محمد بن جریر طبری|طبری]] مدعی است آمار آنان ۴۰ هزار نفر بوده است.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص ١۵٩.</ref> این آمارها که همگی ناظر به فراوانی نیروهای شرطة الخمیس است، با تنهایی و غربت ماه‌های پایانی زندگی [[امام علی(ع)]] همخوانی ندارد؛ زیرا بر پایه روایت‌های تاریخی، امام(ع) پس از [[جنگ صفین|نبرد صفین]]، از بی‌وفایی و شانه خالی کردن سربازانش در [[کوفه|کوفه]] گلایه داشت و آنان را «مردنمایانِ نامرد» و «کودک‌صفتان بی‌خرد» توصیف کرده و دردمندانه آرزو می‌کرد ای کاش با آنان آشنا نمی‌شد؛ زیرا با نافرمانی و ذلّت‌پذیری، رأی و تدبیر او را تباه ساختند.{{یادداشت|امام وقتی خبر تهاجم سربازان معاویه به شهر [[استان انبار|انبار]] در سال ۳۸ هجری را شنید؛ در برابر سستی و نافرمانی مردم خطبه‌ای ایراد کرد؛ بخشی از آن به این شرح است: «ای مردنمایان نامرد! ای کودک‌صفتان بی‌خرد که عقل‌های شما به عروسان پرده‌نشین شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی‌دیدم و هرگز نمی‌شناختم...خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون و سینه‌ام از خشم شما مالامال است!کاسه‌های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید و با نافرمانی و ذلّت‌پذیری، رأی و تدبیر مرا تباه کردید.»}}<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ٢٧)</ref>
 
[[محمد بن عمر کشی|كشى]] رجال‌نگار، از ۵ يا ۶ هزار نفر ياد مى‌كند؛<ref>رجال الكشى، ص۶.</ref> [[شيخ مفيد]]<ref>مفيد، الاختصاص، ص ٢.</ref> و [[احمد بن محمد برقی|برقى]]<ref>رجال البرقى، ص ٣.</ref> به ۶ هزار نفر اشاره مى‌كنند؛<ref>الاختصاص، ص ٢.</ref> [[جمال‌الدین یوسف مزی|مزّى]] رجال‌نگار [[شافعی]] و [[ابن‌عساكر]]، رقم ۱۲ هزار را عنوان كرده‌اند؛<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج١٣، ص ٢۶٣؛ مزى، تهذيب الكمال، ج ۶، ص ٢۴۴.</ref> [[محمد بن جریر طبری|طبرى]] مدعى است آمار آنان ۴٠ هزار نفر بوده است.<ref>تاريخ طبرى، ج۵، ص ١۵٩.</ref>
اين آمارها كه همگی ناظر به فراوانى نيروهاى شرطة الخميس است، با تنهايى و غربت ماه‌هاى پايانى زندگی امام علی(ع) همخوانى ندارد؛ زيرا بر پایه روایت‌های تاریخی، امام(ع) پس از [[جنگ صفین|نبرد صفين]]، از بى‌وفايى و شانه خالى كردن سربازانش در [[کوفه|كوفه]] گلايه داشت و آنان را «مرد نمايان نامرد!» و «كودك‌صفتان بى‌خرد» توصيف كرد و دردمندانه آرزو مى‌كرد كه اى كاش با آنان آشنا نمى‌شد چرا كه با نافرمانى و ذلّت‌پذيرى، رأى و تدبير حضرت را تباه ساختند.{{یادداشت|امام وقتى خبر تهاجم سربازان معاويه به شهر [[استان انبار|انبار]] در سال ٣٨ هجرى را شنيد؛ در برابر سستى و نافرمانى مردم خطبه‌ای ایراد کرد؛ بخشی از آن به این شرح است: «اى مردنمايان نامرد! اى كودك‌صفتان بى‌خرد كه عقل‌هاى شما به عروسان پرده‌نشين شباهت دارد! چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمى‌ديدم و هرگز نمى‌شناختم...خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پرخون و سينه‌ام از خشم شما مالامال است!کاسه‌هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشانديد و با نافرمانى و ذلّت‌پذيرى، رأى و تدبير مرا تباه كرديد.»}}<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ٢٧)</ref>


به باور برخی، اگر گفته كشى و مفيد درباره شمار ۵ یا ۶ هزار نفر را بپذیریم، اين آمار بايد مربوط به آغاز شكل‌گيرى این گروه، در دوره زمانى [[جنگ جمل|پيكار جمل]]، دانسته شود. احتمال ريزش برخى از نيروهاى ويژه و شهادت یا زخمی شدن بسيارى از نيروهاى شرطة الخميس به دليل پيشقراولى آن‌ها، سبب کاهش شمار این گروه شده است. آمار ارائه شده از شهیدان صفين، این گفته را تأیید می‌کند.<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۵.</ref>  
به باور برخی، اگر از میان گفته‌های بالا به گفته کشی و مفید، درباره شمار ۵ یا ۶ هزار نفر تکیه کنیم، این آمار باید مربوط به آغاز شکل‌گیری این گروه، در دوره زمانی [[جنگ جمل|پیکار جمل]]، دانسته شود. احتمال ریزش برخی از نیروهای ویژه و شهادت یا زخمی شدن بسیاری از نیروهای شرطة الخمیس به دلیل پیشقراولی آن‌ها، سبب کاهش شمار این گروه شده است. آمار ارائه شده از شهیدان صفین، این گفته را تأیید می‌کند.<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۵.</ref>


به گزارش ابن اعثم کوفی (م.۳۲۰ق)، در سپاه ٩٠ هزار نفری امام(ع)، ٨٠٠ مرد از انصار، ٩٠٠ مرد از صحابه حاضر در بيعت رضوان و ٨٠ مرد صحابه بدرى حاضر بودند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ص ۵٠٠.</ref> پيكار صفين هفت ماه پس از پايان پيكار جمل و در آغاز [[صفر]] سال ٣٧ق. روى داد. به گزارش مسعودى (م.٣۴۵ق)،<ref>مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص ٢۵۶؛ مسعودى، مروج الذهب، ج ٢، ص ٣۵٢.</ref> مقدسى (م.507ق)<ref>مقدسى، البدأ و التاريخ، ج ۵، ص ٢٠٧.</ref> و ابن‌جوزى (م.۵٩٧ق)<ref>ابن جوزى، المنتظم، ج۵، ص ١٢٠.</ref> در اين جنگ از سپاه امام علی(ع) ٢۵ هزار نفر به شهادت رسیدند كه ٢۵ نفر از آنان صحابه بدرى بودند.{{یادداشت|و قتل بها من الصحابة ممن كان مع على خمسة و عشرون رجلًا منهم عمار بن ياسر.}}<ref>مروج الذهب، ج ٢، ص ٣۵٢.</ref> ذهبى (م.۷۴۸ق)، 65 نفر از شهیدان صف نیروهای امام على(ع) را از صحابه‌اى مى‌داند كه در بيعت رضوان حضور داشتند.{{یادداشت|شهدنا مع على ثمانمائة ممّن بايع بيعة الرّضوان، قتل منهم ثلاثة و ستّون رجلاً، منهم عمّار.}}<ref>ذهبى، تاريخ الاسلام، ج٣، ص۵۴۵.</ref> برخی، بر پایه این آمار، شهادت بيشتر نيروهاى شرطة الخميس، پس از نبرد صفين را طبیعی دانسته‌اند. آن‌ها، روایت امام محمد باقر(ع) را درباره نبود ۵۰ نفر، میان اصحاب جنگاور امام علی(ع)، که شناخت درستی از امام علی(ع) و امامتش داشته باشند،<ref>رجال الكشى، ص ۶.</ref> از این نگاه تحلیل کرده‌اند؛<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۵.</ref> از این روی، نقل ابن سعد (م.۲۳۰ق)، درباره آمار ١٢ هزار نفرى سپاه [[امام حسن(ع)]] و ناميدن آنان به عنوان شرطة الخميس را روا ندانسته‌اند.<ref>الطبقات الكبرى، خامسة،١، ص٣٢١.</ref>
به گزارش ابن اعثم کوفی (م.۳۲۰ق)، در سپاه ۹۰ هزار نفری امام(ع)، ۸۰۰ مرد از انصار، ۹۰۰ مرد از صحابه حاضر در بیعت رضوان و ۸۰ مرد صحابه [[غزوه بدر|بدری]] حاضر بودند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ص ۵٠٠.</ref> پیکار صفین هفت ماه پس از پایان پیکار جمل و در آغاز [[صفر]] سال ۳۷ق. روی داد. به گزارش مسعودی (م.۳۴۵ق)،<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ٢۵۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ٢، ص ٣۵٢.</ref> مقدسی (م.۵۰۷ق)<ref>مقدسی، البدأ و التاریخ، ج ۵، ص ٢٠٧.</ref> و ابن‌جوزی (م.۵۹۷ق)<ref>ابن جوزی، المنتظم، ج۵، ص ١٢٠.</ref> در این جنگ از سپاه امام علی(ع) ۲۵ هزار نفر به شهادت رسیدند که ۲۵ نفر از آنان صحابه بدری بودند.{{یادداشت|و قتل بها من الصحابة ممن کان مع علی خمسة و عشرون رجلًا منهم عمار بن یاسر.}}<ref>مروج الذهب، ج ٢، ص ٣۵٢.</ref> ذهبی (م.۷۴۸ق)، ۶۵ نفر از شهیدان صف نیروهای امام علی(ع) را از صحابه‌ای می‌داند که در [[بیعت رضوان|بیعت رضوان]] حضور داشتند.{{یادداشت|شهدنا مع علی ثمانمائة ممّن بایع بیعة الرّضوان، قتل منهم ثلاثة و ستّون رجلاً، منهم عمّار.}}<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج٣، ص۵۴۵.</ref> برخی، بر پایه این آمار، شهادت بیشتر نیروهای شرطة الخمیس، پس از نبرد صفین را طبیعی دانسته‌اند. آن‌ها، روایت [[امام باقر(ع)]] را درباره نبود ۵۰ نفر، میان اصحاب جنگاور امام علی(ع)، که شناخت درستی از امام علی(ع) و امامتش داشته باشند،<ref>رجال الکشی، ص ۶.</ref> از این نگاه تحلیل کرده‌اند؛<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۵.</ref> از این روی برخی ،نقل ابن سعد (م.۲۳۰ق)، درباره آمار ۱۲ هزار نفری سپاه [[امام حسن(ع)]] و نامیدن آنان به عنوان شرطة الخمیس را روا ندانسته‌اند.<ref>الطبقات الکبری، خامسة،١، ص٣٢١.</ref>


==ویژگی==
==ویژگی==
شرطة الخميس از نيروهاى نخبه، باايمان، سخت‌كوش و گوش به فرمان تشكيل شده بود كه در دوران سخت حضور [[امام علی(ع)]] در [[عراق]]، در خدمت وی قرار داشتند. برخی از چهره‌هاى برجسته اسلام در اين لشكر، حضور داشتند. اعضاى اين سپاه، به دليل داشتن ويژگى‌هاى برجسته، از امتياز خاصى نسبت به ساير نيروها برخودار بودند. اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، در پاسخ به پرسشى درباره جايگاه امام(ع) نزد این گروه، شمشیرهای این گروه را روی شانه‌هایشان آماده دانسته تا هر که امام(ع) اشاره کند، از پای درآورند. به گفته وی، امام(ع) با آن‌ها شرطِ طلا و نقره نکرد، بلکه پیمان مرگ و شهادت بست.{{یادداشت|أَنَّ سُيوفَنَا كَانَتْ عَلَى عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَى إِلَيهِ ضَرَبْنَاهُ بِهَا، وَ كَانَ يقُولُ لَنَا تَشَرَّطُوا فَوَاللهِ مَا اشْتِرَاطُكُمْ لِذَهَبٍ وَ لَا لِفِضَّةٍ وَ مَا اشْتِرَاطُكُمْ إِلَّا لِلْمَوْت.}}<ref>رجال الكشى، ص۶.</ref>  
شرطة الخمیس، از نیروهای نخبه، باایمان، سخت‌کوش و گوش به فرمان تشکیل شده بود، که در دوران سخت حضور [[امام علی(ع)]] در [[عراق]]، در خدمت وی قرار داشتند. برخی از چهره‌های برجسته اسلام در این لشکر، حضور داشتند. اعضای این سپاه، به دلیل داشتن ویژگی‌های برجسته، از امتیاز خاصی نسبت به سایر نیروها برخودار بودند. [[اصبغ بن نباته]]، یکی از اعضای شرطة الخمیس، در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه امام(ع) نزد این گروه، شمشیرهای این گروه را روی شانه‌هایشان آماده دانسته تا هر که امام(ع) اشاره کند، از پای درآورند. به گفته وی، امام(ع) با آن‌ها شرطِ طلا و نقره نکرد، بلکه پیمان مرگ و شهادت بست.{{یادداشت|أَنَّ سُیوفَنَا کَانَتْ عَلَی عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَی إِلَیهِ ضَرَبْنَاهُ بِهَا، وَ کَانَ یقُولُ لَنَا تَشَرَّطُوا فَوَاللهِ مَا اشْتِرَاطُکُمْ لِذَهَبٍ وَ لَا لِفِضَّةٍ وَ مَا اشْتِرَاطُکُمْ إِلَّا لِلْمَوْت.}}<ref name=":5" />


==مأموریت‌ها==
==مأموریت‌ها==
شكل‌گيرى اين نيروى ويژه، با هدف انجام مأموريت‌هاى خاص، برپايى امنيت دارالخلافه، مقابله با ناامنى‌هاى مناطق مختلف و حضور بهنگام در حوادث بود؛ از اين رو، امام(ع) اين گروه را از باايمان‌ترين و برترين ياران خود سامان داد.<ref>قرشى، موسوعة على بن أبى‌طالب(ع) ، ج١١، ص٣٢.</ref> مهم‌ترين مأموريت‌هاى شرطة الخميس را از این قرار دانسته‌اند:
شکل‌گیری این نیروی ویژه، با هدف انجام مأموریت‌های خاص، برپایی امنیت دارالخلافه، مقابله با ناامنی‌های مناطق مختلف و حضور بهنگام در حوادث بود؛ از این رو، امام(ع) این گروه را از باایمان‌ترین و برترین یاران خود سامان داد.<ref>قرشی، موسوعة علی بن أبی‌طالب(ع) ، ج١١، ص٣٢.</ref> مهم‌ترین مأموریت‌های شرطة الخمیس را از این قرار دانسته‌اند:
 
====امنيت كوفه====
<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۶.</ref> اين گزارش ابواسحاق ثقفى كوفى (متوفى ٢٨٣ق) مى‌تواند گواه اين امر باشد:


امير المؤمنين (ع) هنگامى كه از صفين بازگشتند، مالك اشتر را به محل حكومت خود در جزيره فرستادند و به قيس بن سعد فرمودند: شما در كوفه باشيد و اداره شرطة الخميس را به دست بگيريد، تا حكميت پايان گيرد و بعد به سوى آذربايجان برويد.<ref>ثقفى، الغارات، ج١، ص ٢۵٧.</ref>
====امنیت کوفه====
گزارشی از ابواسحاق ثقفی کوفی (م.۲۸۳ق) گواه این است که یکی از وظایف شرطة الخمیس حفظ امنیت [[کوفه]] بوده است. به گزارش وی، امام علی(ع) هنگامی که از صفین بازگشتند، مالک اشتر را به محل حکومت خود در جزیره فرستاده و به قیس بن سعد فرمان داد در کوفه بماند و اداره شرطة الخمیس را به دست بگیرد، تا حکمیت پایان گیرد و پس از آن به سوی [[آذربایجان|آذربایجان]] بروند.<ref>ثقفی، الغارات، ج١، ص ٢۵٧.</ref>


====دفع یورش‌های معاویه====
====دفع یورش‌های معاویه====
با شدت يافتن حملات و غارت‌هاى كارگزاران معاويه به قلمرو حكومت، امام براى دفع هجوم وحشيانه و دستبردهاى آنان، بارها شرطة الخميس را براى مقابله با آنان اعزام كرد. يحيى بن صالح گويد: ياران من مى‌گفتند: على (ع) هنگامى كه شاميان بر نواحى عراق تاختند، شرطة الخميس را براى جلوگيرى از آنها فرستاد، و قيس بن سعد را به تعقيب آنها روانه كرد و او تا اواسط راه شام آنها را تعقيب نمود.
با شدت یافتن حملات و غارت‌های کارگزاران [[معاویه]] به قلمرو حکومت، امام(ع) برای دفع یورش و دستبردهای آنان، بارها شرطة الخمیس را برای مقابله با آنان اعزام کرد. به گزارش یحیی بن صالح، به نقل از یاران وی، امام علی(ع) هنگامی که [[شام|شامیان]] بر نواحی عراق تاختند، شرطة الخمیس را برای جلوگیری از آنها فرستاد، و قیس بن سعد را به تعقیب آنها روانه کرد و او تا میانه راه شام آنها را تعقیب نمود.<ref>الغارات، ج٢، ص ۴٨٩.</ref>
<ref>الغارات، ج٢، ص ۴٨٩.</ref>


====امور انتظامی و قضایی====
====امور انتظامی و قضایی====
شرطة الخميس، در برخى از مأموريت‌هاى ويژه، مانند جلب مجرم،{{یادداشت|به ماجراى دستگيرى لبيد بن عطارد مراجعه شود.}}<ref>كلينى، كافى، ج٧، ص ٢۶٨</ref> كمك در كشف جرم و امور قضايى نيز حضور جدى داشتند. بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، [[امام علی(ع)]] به یکی از قضاوت‌های [[شریح قاضی]] اشکال گرفته و قضاوت آن ماجرا را شخصا به عهده گرفت؛ شرطة الخمیس، در امور اجرایی این قضاوت نقش داشتند.{{یادداشت|در این ماجرا، گروهی که همسفر مردی بودند ادعا کردند وی در راه سفر درگذشته و مالی نیز از خود به جا نگذاشته است؛‌ پسر آن مرد، این ادعا را قبول نداشت. همسفران بر ادعای خود قسم خوردند و پسر، شاهدی نداشت. شریح به سود همسفران حکم داد ولی امام علی(ع) به غلام خود قنبر دستور داد شرطة الخمیس را آورده و هر کدام از این همسفران را به یکی از آنان سپرده، چشم‌های آنان را ببندند و جدای از هم نگه‌دارند. از مردمی که برای تماشای قضاوت جمع شده بودند خواست هر گاه وی تکبیر گفت آن‌ها نیز تکبیر بگویند. سپس یکی از آنان را خوانده، چشمانش را باز کرده و چندین سؤال از چگونگی سفر و مرگ آن مرد از او پرسید. پس از پاسخ‌های او امام(ع) تکبیر گفته، مردم نیز تکبیر گفتند. دیگر همسفران از صدای تکبیر پنداشتند، او حقیقت را بازگو کرده است. نفر دوم به کشتن آن توسط دیگر همسفران اعتراف کرده و خود را از این اتهام پاک دانسته، آن‌گاه به همه ماجرا اقرار کرد. دیگر همسفران نیز مانند نفر دوم به گناه خود اعتراف کردند. امام دستور داد اموال مرد به وارثان بازگشته و خون‌بهای او از آنان گرفته شود.}}<ref>صدوق، من‌لايحضره‌الفقيه، ج٣، ص٢۴؛ مجلسى، بحار الأنوار، ج١۴، ص١١.</ref>
شرطة الخمیس، در برخی از مأموریت‌های ویژه، مانند جلب مجرم،{{یادداشت|به ماجرای دستگیری لبید بن عطارد مراجعه شود.}}<ref>کلینی، کافی، ج٧، ص ٢۶٨</ref> کمک در کشف جرم و امور قضایی نیز حضور جدی داشتند. بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، [[امام علی(ع)]] به یکی از قضاوت‌های [[شریح قاضی]] اشکال گرفته و قضاوت آن را خود به عهده گرفت؛ وی در امور اجرایی این قضاوت، از شرطة الخمیس استفاده کرد.{{یادداشت|در این ماجرا، گروهی که همسفر مردی بودند ادعا کردند وی در راه سفر درگذشته و مالی نیز از خود به جا نگذاشته است؛ پسر آن مرد، این ادعا را قبول نداشت. همسفران بر ادعای خود قسم خوردند و پسر، شاهدی نداشت. شریح به سود همسفران حکم داد ولی امام علی(ع) به غلام خود قنبر دستور داد شرطة الخمیس را آورده و هر کدام از این همسفران را به یکی از آنان سپرده، چشم‌های آنان را ببندند و جدای از هم نگه‌دارند. از مردمی که برای تماشای قضاوت جمع شده بودند خواست هر گاه وی تکبیر گفت آن‌ها نیز تکبیر بگویند. سپس یکی از آنان را خوانده، چشمانش را باز کرده و چندین سؤال از چگونگی سفر و مرگ آن مرد از او پرسید. پس از پاسخ‌های او امام(ع) تکبیر گفته، مردم نیز تکبیر گفتند. دیگر همسفران از صدای تکبیر پنداشتند، او حقیقت را بازگو کرده است. نفر دوم به کشتن آن توسط دیگر همسفران اعتراف کرده و خود را از این اتهام پاک دانسته، آن‌گاه به همه ماجرا اقرار کرد. دیگر همسفران نیز مانند نفر دوم به گناه خود اعتراف کردند. امام دستور داد اموال مرد به وارثان بازگشته و خون‌بهای او از آنان گرفته شود.}}<ref>صدوق، من‌لایحضره‌الفقیه، ج٣، ص٢۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج١۴، ص١١.</ref>
 
== نظارت بر اعضا ==
شرطة الخميس با گستردگی وظیفه‌هایش، جایگاه حساسی داشت؛ از این روی، سلامت و عدم سرپیچی اعضای آن، نیازمند نظارت بود. گزارش پیش‌رو، نشان از نظارت و مجازات یکی از اعضاى شرطة الخميس دارد.
[[امام علی(ع)]] افرادى از شرطه را فرستاد تا لبيد بن عطارد تميمى{{یادداشت|به گفته ابن‌عساكر: لبيد بن عطارد يكى از اشراف كوفه به شمار مى‌رفت.<ref>تاريخ مدينه دمشق، ج۵٠، ص٢٩٢.</ref>  در روايت ذكر شده در كافى «بشر عطاردى» ضبط شده است.<ref>كافى، ج٧، ص٢۶٨.</ref>}} را نزد وی بياورند. آنان در راه بازگشت، از منزل يكى از افراد بنى‌اسد گذشتند كه نعيم بن دجاجه اسدی،<ref>درباره شرح حال او ر. ك: رجال الشيخ الطوسى، ص٨۴؛ الطبقات الكبرى، ج۶، ص ١٨٠؛ بلاذرى، أنساب‌الأشراف، ج١١، ص٢٠٢؛ تاريخ مدينه دمشق، ج۶۵، ص ۵١؛ خويى، معجم رجال الحديث، ج٢٠، ص ١٩٠.</ref> یکی از دیگر افراد شرطة الخمیس هم در آن‌جا حضور داشت. نعيم، برخاست و لبيد را از دست فرستادگان امام(ع) گرفت. آنها نزد امام(ع) ماجرا را گفتند. امام(ع) دستور داد نعيم را احضار كرده و او را به دليل سرپيچى مجازات كنند. نعیم، زیستن با علی را موجب خواری و جدا شدن از او را کفر دانست.{{یادداشت|این عبارت، در بسیاری از منابع اینگونه آمده: «انّ المقام معك لذلّ و انّ فراقك لكفر.» و در امالی صدوق به این صورت ذکر شده است:‌ «وَ اللهِ إِنَّ صُحْبَتَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ خِلَافَكَ لكفر.»<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۳۶۴.</ref>}} امام(ع) به خاطر این سخن، دستور آزادی او را داد.<ref>الثقفى، الغارات، ج١، ص١٢١) . با كمى تفاوت ر. ك: رجال‌الكشى، ص٩٠؛ صدوق، الامالى، ص٣۶۴؛ ابن شهراشوب، المناقب، ج ٢، ص ١١۴؛ طوسى، التهذيب، ج١٠، ص ٨٧.</ref> بر پایه روایتی از [[کلینی]] در کافی، امام(ع) پس از مجازات نعيم و شنيدن اين سخن از وى، او را به سبب این آیه قرآن «بدی را به بهترین راه و روش دفع کن!»{{یادداشت|ادْفَعْ بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ السَّيئَة.}}<ref>فصلت، آيه ٣۴.</ref> او را بخشید. سپس بخش نخست سخن او را یک بدی دانسته که نعیم آن را کسب کرده و بخشم دوم سخن او را یک نیکی دانست؛ سپس با عبارت «این خوبی به جای آن بدی» گفتارش را به پایان رساند.<ref>الكافى ج ٧ ص ٢۶٩.</ref>
 
== اعضا ==
چهره‌های سرشناس شرطة الخمیس، در قالب دو گروه زیر، عبارتند از:
 
=== اصحاب پيامبر(ص) ===
اين اعضا، پيشتر، از همراهان [[حضرت محمد(ص)]] بودند و در زمان [[امام على(ع)]] جزو شرطة الخميس شدند. نام برخی از آن‌ها از این قرار است.
 
===== سلمان، مقداد و ابوذر =====
[[برقی]] (م.۲۸۰ق)<ref name=":1">رجال البرقى، ص ۴.</ref> رجال‌نگار [[شیعه]] و [[شیخ مفید]]،<ref name=":2">الاختصاص ص ٣.</ref> نام این سه نفر را جزو شرطة الخمیس ذکر کرده‌اند؛ با این‌که ابوذر (م.٣٢ق)،<ref>ابن اثير، أسدالغابة، ج١، ص٣۵٨.</ref> مقداد (م.33ق)<ref>ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج۴، ص١۴٨١.</ref> و سلمان فارسى (آخر ٣۶ق){{یادداشت|توفى بالمدائن فى خلافة عثمان بن عفان.}}<ref>الطبقات الكبرى، ج۶، ص ٩۵.</ref> اگر چه از ياران ویژه امام علی(ع) به شمار مى‌روند ولی در دوره شكل‌گيرى شرطة الخميس حضور نداشتند، مگر آن‌كه آنان در زمره کسانی باشند كه با امام علی(ع) هم‌شرط و هم‌پيمان شدند؛ شرط و پيمانى كه بر محور پيروى از امام و عطاى بهشت شكل گرفت.{{یادداشت|امام علی(ع): تشرطوا، فإنا أشارطكم على الجنة و لست أشارطكم على ذهب و لا فضة، إن نبينا(ص) فيما مضى قال لأصحابه: تشرطوا، فإنى لست أشارطكم إلّا على الجنة.}} به باور برخی، گويا شرطة الخميس كه در دوره خلافت امام(ع) گسترده شد، همان ياران نخست، هم‌شرط و هم‌پيمان با امام(ع) همچون سلمان، مقداد و ابوذر باشند.<ref name=":3">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۷۰.</ref>
 
===== عمار یاسر =====
برقی (م.۲۸۰ق)<ref name=":1" /> و مفید،<ref name=":2" /> نام [[عمار یاسر]] را جزو شرطة الخمیس ذکر کرده‌اند.


===== ابو سنان یا ابوساسان =====
==نظارت بر اعضا==
برقی (م.۲۸۰ق)، ابو سنان را جزو این گروه دانسته<ref name=":1" /> و شیخ مفید، به جای او ابوساسان را یاد کرده است.<ref name=":2" /> در نگاه [[سید محسن امین عاملی|امین عاملی]]، سرگذشت‌نگار شیعی، در نسخه‌های حدیثی و رجالی، درباره نام او اختلاف بوده<ref>سيدمحسن امين عاملى، أعيان‌الشيعة، ج٢، ص ٣۶٠.</ref> و به باور او، اين دو يكى هستند و در اين مورد، به دليل شباهت لفظ اين دو اسم، تصحيف صورت گرفته است.<ref>أعيان‌الشيعة، ج٢، ص ٣۵٣.</ref>  
شرطة الخمیس با گستردگی وظایف آن، جایگاه حساسی داشت؛ از این روی، سلامت و عدم سرپیچی اعضای آن، نیازمند نظارت بود. گزارش پیش‌رو، نشان از نظارت و مجازات یکی از اعضای شرطة الخمیس دارد. [[امام علی(ع)]] افرادی از شرطه را فرستاد تا لبید بن عطارد تمیمی{{یادداشت|به گفته ابن‌عساکر: لبید بن عطارد یکی از اشراف کوفه به شمار می‌رفت.<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۵٠، ص٢٩٢.</ref>  در روایت ذکر شده در کافی «بشر عطاردی» ضبط شده است.<ref>کافی، ج٧، ص٢۶٨.</ref>}} را نزد وی بیاورند. آنان در راه بازگشت، از منزل یکی از افراد [[بنی‌اسد بن خزیمه|بنی‌اسد]] گذشتند که نعیم بن دجاجه اسدی،<ref>درباره شرح حال او ر. ک: رجال الشیخ الطوسی، ص٨۴؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص ١٨٠؛ بلاذری، أنساب‌الأشراف، ج١١، ص٢٠٢؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص ۵١؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج٢٠، ص ١٩٠.</ref> یکی از دیگر افراد شرطة الخمیس در آن‌جا بود. نعیم، برخاست و لبید را از دست فرستادگان امام(ع) گرفت. آنها نزد امام(ع) رفته و ماجرا را گفتند. امام(ع) دستور داد نعیم را احضار کرده و او را به دلیل سرپیچی مجازات کنند. نعیم، زیستن با علی را موجب خواری و جدا شدن از او را کفر دانست.{{یادداشت|این عبارت، در بسیاری از منابع اینگونه آمده: «انّ المقام معک لذلّ و انّ فراقک لکفر.» و در امالی صدوق به این صورت ذکر شده است: «وَ اللهِ إِنَّ صُحْبَتَکَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ خِلَافَکَ لکفر.»<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۳۶۴.</ref>}} امام(ع) به خاطر این سخن، دستور آزادی او را داد.<ref>الثقفی، الغارات، ج١، ص١٢١) . با کمی تفاوت ر. ک: رجال‌الکشی، ص٩٠؛ صدوق، الامالی، ص٣۶۴؛ ابن شهراشوب، المناقب، ج ٢، ص ١١۴؛ طوسی، التهذیب، ج١٠، ص ٨٧.</ref> بر پایه روایتی از [[کلینی]] در کافی، امام(ع) پس از مجازات نعیم و شنیدن این سخن از وی، به سبب این آیه قرآن که «بدی را به بهترین راه و روش دفع کن!»{{یادداشت|ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَة.}}<ref>فصلت، آیه ٣۴.</ref> او را بخشید. سپس بخش نخست سخن او را یک بدی دانسته که نعیم آن را کسب کرده و بخش دوم سخن او را یک نیکی دانسته؛ سپس با عبارت «این خوبی به جای آن بدی» گفتارش را به پایان رسانده است.<ref>الکافی ج ٧ ص ٢۶٩.</ref>


درباره ابو سنان، اطلاعی در دست نيست و افراد مختلفى به اين نام معروف هستند كه بى‌ارتباط با امام علی(ع) مى‌باشند.<ref name=":3" /> البته [[نصر بن مزاحم]]، در کتاب وقعة‌ صفین، از فردى به نام أبوسنان أسلمى ياد كرده كه گزارشى از عمار نقل مى‌كند.<ref>وقعة صفين، ص٢٢۵.</ref> در این کتاب، اثر ديگرى از وى نيست، كه اين گمنامى، باعث شده در نگاه برخی، توجه به ابوساسان تقويت شود.<ref name=":3" />
==اعضا==
شرطة الخمیس، چهره‌های سرشناسی داشت، که از آن میان، [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]]، [[عمار یاسر]]، ابوساسان، ابو عمره،<ref>رجال البرقی، ص۴؛ الاختصاص ص٣.</ref> [[قیس بن سعد انصاری]]<ref name=":6" />، پیشتر، از اصحاب [[حضرت محمد(ص)]] بودند. برخی از اعضای شرطة الخمیس عبارتند از:


ابوساسان، كنيه «حُضَين بن المُنْذِر شيبانى رقاشى» است. او معروف به ابوساسان يا اباليقظان است و بزرگ قبيله ربيعه بود. [[محمد بن احمد ذهبی|ذهبى]]، رجال‌نگار [[سلفیه|سلفی]]، او را از شرطة الخميس دانسته است.<ref>تاريخ‌الإسلام، ج۶، ص۵٢٠.</ref> او از امرا<ref>المعرفه و التاريخ، ج٣، ص ٣١۵.</ref> و پرچمداران سپاه امام(ع) در [[نبرد صفین|صفين]] بود<ref>وقعة صفين، ص٣٠١.</ref> و پرچم قبيله ربيعه به دست او قرار داشت.<ref>وقعة صفين، ص٣٣١.</ref> در «معجم رجال الحديث» ضمن اشاره به حضور ابوساسان در شرطه، از صحابى بودن او گزارش داده شده است.<ref>معجم رجال الحديث، ج٧، ص ١٣۵.</ref>
*'''سلمان، مقداد و ابوذر''': [[برقی]] (م.۲۸۰ق)<ref name=":1">رجال البرقی، ص ۴.</ref> رجال‌نگار [[شیعه]] و [[شیخ مفید]]،<ref name=":2">الاختصاص ص ٣.</ref> نام این سه تن را جزو شرطة الخمیس ذکر کرده‌اند؛ با این‌که [[ابوذر غفاری|ابوذر]] (م.۳۲ق)،<ref>ابن اثیر، أسدالغابة، ج١، ص٣۵٨.</ref> [[مقداد]] (م.۳۳ق)<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص١۴٨١.</ref> و [[سلمان فارسی]] (آخر ۳۶ق){{یادداشت|توفی بالمدائن فی خلافة عثمان بن عفان.}}<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص ٩۵.</ref> اگر چه از یاران ویژه امام علی(ع) به شمار می‌روند ولی در دوره شکل‌گیری شرطة الخمیس حضور نداشتند، مگر آن‌که آنان در زمره کسانی باشند که با امام علی(ع) هم‌شرط و هم‌پیمان شدند؛ شرط و پیمانی که بر محور پیروی از امام و عطای بهشت شکل گرفت.{{یادداشت|امام علی(ع): تشرطوا، فإنا أشارطکم علی الجنة و لست أشارطکم علی ذهب و لا فضة، إن نبینا(ص) فیما مضی قال لأصحابه: تشرطوا، فإنی لست أشارطکم إلّا علی الجنة.}} به باور برخی، گویا شرطة الخمیس که در دوره خلافت امام(ع) گسترده شد، همان یاران نخست، هم‌شرط و هم‌پیمان با امام(ع) همچون سلمان، مقداد و ابوذر بودند که بعدها توسعه یافت.<ref name=":3">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۷۰.</ref>
*'''عمار یاسر''': برقی (م.۲۸۰ق)<ref name=":1" /> و مفید،<ref name=":2" /> نام وی را جزو شرطة الخمیس ذکر کرده‌اند.
*'''ابوسنان یا ابوساسان''':‌ برقی (م.۲۸۰ق)، ابو سنان را جزو این گروه دانسته<ref name=":1" /> و شیخ مفید، به جای او ابوساسان را یاد کرده است.<ref name=":2" /> در نگاه [[سید محسن امین عاملی|امین عاملی]]، سرگذشت‌نگار [[شیعه|شیعی]]، در نسخه‌های حدیثی و رجالی، درباره نام او اختلاف بوده<ref>سیدمحسن امین عاملی، أعیان‌الشیعة، ج٢، ص ٣۶٠.</ref> و به باور او، این دو یکی هستند و در این مورد، به دلیل شباهت لفظ این دو اسم، تصحیف صورت گرفته است.<ref>أعیان‌الشیعة، ج٢، ص ٣۵٣.</ref> درباره ابو سنان، اطلاعی در دست نیست و افراد مختلفی به این نام معروف هستند که بی‌ارتباط با امام علی(ع) می‌باشند.<ref name=":3" /> البته [[نصر بن مزاحم]]، در کتاب وقعة صفین، از فردی به نام أبوسنان أسلمی یاد کرده که گزارشی از عمار یاسر نقل می‌کند.<ref>وقعة صفین، ص٢٢۵.</ref> در این کتاب، اثر دیگری از وی نیست، که این گمنامی، باعث شده در نگاه برخی، توجه به ابوساسان تقویت شود.<ref name=":3" /> ابوساسان، کنیه «حُضَین بن المُنْذِر شیبانی رقاشی» است. او معروف به ابوساسان یا ابالیقظان است و بزرگ [[قبیله ربیعه|قبیله ربیعه]] بود. [[محمد بن احمد ذهبی|ذهبی]]، رجال‌نگار [[سلفیه|سلفی]]، او را از شرطة الخمیس دانسته است.<ref>تاریخ‌الإسلام، ج۶، ص۵٢٠.</ref> او از امرا<ref>المعرفه و التاریخ، ج٣، ص ٣١۵.</ref> و پرچمداران سپاه امام(ع) در [[نبرد صفین|صفین]] بود<ref>وقعة صفین، ص٣٠١.</ref> و پرچم قبیله ربیعه به دست او قرار داشت.<ref>وقعة صفین، ص٣٣١.</ref> در «معجم رجال الحدیث» ضمن اشاره به حضور ابوساسان در شرطه، از صحابی بودن او نیز گزارش داده شده است.<ref>معجم رجال الحدیث، ج٧، ص ١٣۵.</ref>
*'''ابوعمره یا ابوعمرو''':‌ برقی (م.۲۸۰ق)، یکی از اعضای شرطة الخمیس را ابو عمره دانسته است.<ref name=":1" /> شیخ مفید،<ref name=":2" /> به جای او از ابو عمرو یاد کرده است. درباره نام واقعی ابوعمره انصاری اختلاف است؛ گویا نامش عامر بن مالک بن النجار انصاری است؛<ref name=":4">أسدالغابة، ج۵، ص٢٣١؛ الاستیعاب، ج۴، ص١٧٢١.</ref> ولی کنیه مشهورش، همان ابوعمره (نه ابوعمر) می‌باشد. وی را از صحابه [[غزوه بدر|بدر]] می‌دانند که در صفین به شهادت رسید.<ref name=":4" />
*'''قیس بن سعد انصاری''': وی از اصحاب سرشناس حضرت محمد(ص)،<ref>الاستیعاب، ج٣، ص١٢٩٠.</ref> یار باوفای امام علی(ع) و فرمانده شرطة الخمیس به شمار می‌رفت.<ref name=":6">رجال کشی، ص ١١٠، ح ١٧٧.</ref> او سالاری سپاه امام(ع) تا زمان شهادت وی را بر عهده داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص ١۵٩.</ref> یریم بن سعد، از قیس بن سعد گزارش کرده، که وی در حالی که فرمانده شرطة الخمیس بوده کنار [[نهر دجله|دجله]] وضو گرفته و سپس پیش رفته و با مردم نماز گزارده است.<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص ١٢٢.</ref> قیس، در آغاز خلافت [[امام حسن(ع)]] فرماندهی سپاه را عهده‌دار بود.<ref>الطبقات‌الکبری، خامسة١، ص٣٢١.</ref>
*'''عبیدة السلمانی المرادی''':<ref>الاختصاص، ص ۴.</ref> وی از کارگزاران امام علی(ع) بود.{{یادداشت|عبیدة السلمانی المرادی؛ و ولی علی بن أبی‌طالب عبیدة السلمانی من مراد الفرات.}}<ref>أنساب الأشراف، ج٢، ص١٧٧.</ref> وی را فقیه و مفتی رشد یافته در مکتب امام(ع) نامیده‌اند. برخی او را در قضاوت هم‌سنگ [[شریح قاضی]] دانسته‌اند؛<ref>ابن العماد حنبلی، شذرات‌الذهب، ج١، ص٣٠۴</ref> به گونه‌ای که هر گاه مسئله‌ای بر شریح دشوار می‌شد، به عبیده ارجاع می‌داد. عبیده در [[نهروان]] در صف یاران امام(ع) جای داشت.<ref>ابن‌جوزی، المنتظم، ج۶، ص١٢٣.</ref>
*'''اصبغ بن نباته تمیمی مجاشعی:'''<ref>الطبقات الکبری، ج ۶، ص ٢٢۵؛ الاختصاص، ص ۶۵.</ref> او از یاران خاص و مورد اعتماد امیرمؤمنان(ع) بود که پس از ضربت خوردن امام، توفیق عیادت از حضرت را یافت.<ref>الأمالی للطوسی، ص ١٢٣، ح ١٩١.</ref> بنا بر نقل نصر بن مزاحم، اصبغ به عنوان یکی از فرماندهان صفین، در محضر علی(ع) این سخن را بیان کرد: ای امیر مؤمنان! تو مرا به شرطة الخمیس گماشته‌ای و اعتمادی به من کردی که به دیگران نکرده‌ای؛ من امروز از پایداری و پیروزی‌آفرینی خودداری نمی‌کنم؛ اما درباره شامیان (باید بگویم) که آنها از ما شکست خورده‌اند (و سرداران نامدارشان هلاک شده‌اند) در حالی که در میان ما هنوز دلاورانی باقی مانده‌اند؛ اجرای فرمانت را از ما بخواه و اجازه ده تا ما پیش‌روی کنیم. علی(ع) به او فرمود: «به نام خدا پیشروی کن».<ref>وقعة صفین، ص ۴٠۶.</ref> اصبغ بن نباته از أصحاب إمام حسن(ع) نیز به شمار می‌آمد.<ref>رجال الطوسی، ص ٩٣، الرقم ٩١٩.</ref>
*'''عباد بن نسیب:''' بخاری، او را از اعضای شرطة الخمیس شمرده و معروف به ابوالوضی العبسی دانسته است.<ref>محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الصغیر، ج١، ص ٢٧۵.</ref> اربلی، او را با نام ابوالوضی القیسی یاد کرده است.<ref>اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج١، ص ٢۶٨.</ref>
*'''ابوالرضی عبدالله بن یحیی حضرمی'''؛<ref>رجال البرقی، ص ٣؛ الاختصاص، ص ۴.</ref>
*'''یحیی حضرم'''؛<ref>رجال البرقی، ص ٣.</ref>
*[[حبیب بن مظاهر أسدی|'''حبیب بن مظاهر أسدی''']]؛<ref>معجم رجال الحدیث، ج۵، ص ٢٠٢</ref>
*'''عبدالله بن اُسَید کِندی'''؛<ref>بحارالأنوار، ج۵٣، ص ١٠٨.</ref>
*'''ابویحیی حکیم بن سعید حنفی'''؛<ref>رجال البرقی، ص۴؛ الاختصاص، ص ٢؛ بحارالأنوار ج ٣۴، ص ٢٧٢ و ر. ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج٨، ص ٢۶٨.</ref>
*[[سلیم بن قیس هلالی|'''سلیم بن قیس هلالی''']]؛<ref>رجال البرقی، ص ۴؛ الإختصاص، ص ٢؛ ر. ک: حلی، خلاصة الأقوال (رجال العلامة) ، ص ٨٣.</ref>
*'''اصبغ بن نباته تمیمی مجاشعی'''؛<ref>الطبقات الکبری، ج ۶، ص ٢٢۵؛ الاختصاص، ص ۶۵.</ref>


===== ابو عمره یا ابوعمرو =====
<br />
==پانوشت==
==پانوشت==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
خط ۷۷: خط ۶۷:
{{برگرفتگی
{{برگرفتگی
| پیش از لینک = مقاله
| پیش از لینک = مقاله
| منبع = شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان،  
| منبع = شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان،
| پس از لینک = احمد نبوی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره دوازدهم، ص63
| پس از لینک = احمد نبوی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره دوازدهم، ص۶۳
| لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1268/1/62
| لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1268/1/62
}}
}}
{{پایان}}
{{پایان}}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:اصحاب امام علی(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۹

شُرطة الخمیس، نیروی ویژه‌ای بود که اعضای آن با امام علی(ع) شرط مرگ و شهادت بسته، همیشه در خدمت وی بوده و در جنگ‌ها، پیشقراولان لشکر او بودند. این گروه، از نیروهای نخبه، باایمان، سخت‌کوش و گوش به فرمان تشکیل شده بود. شکل‌گیری آن پس از پیروزی در جنگ جمل رخ داد.

شمار آن‌ها از ۵ هزار تا ۴۰ هزار گزارش شده است. فراوانی اعضای این گروه، مربوط به آغاز حکومت امام علی(ع) است. ریزش افراد سست و شهادت بسیاری از آن‌ها، نیروهای این گروه را کاهش داد.

مأموریت‌های این گروه پیشقراولی در جنگ، برقراری امنیت کوفه، دفع یورش‌های معاویه و رسیدگی امور انتظامی و قضایی دانسته شده است. برخی از اعضای این گروه مانند عمار یاسر و قیس بن سعد انصاری، پیشتر، صحابی حضرت محمد(ص) بودند. حبیب بن مظاهر أسدی، یحیی حضرمی و عبدالله بن اُسَید کِندی از دیگر چهره‌های سرشناس شرطة الخمیس بودند.

واژه‌شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شرطه، به معنای دنباله و عقبه سپاه است. درباره شرطه، دو معنا وجود دارد:

  1. از ماده «شرط» به معنای علامت و نشان، گرفته شده[یادداشت ۱][۱] و به گروهی از پیشاهنگان لشکر که در رزم حاضر باشند، «شُرطه» می‌گویند[یادداشت ۲][۲] و در مقام نسبت دادن، به آنان «شُرطی» می‌گویند. گویا شُرطه همان مقدمه لشکر است که چون دارای علامات و نشانه‌هایی بودند، به این نام خوانده شده و با آن علامت‌ها شناخته می‌شدند.[۳] بنابراین شرطة الخمیس نقش پیشقراولی را ایفا می‌کردند و نخستین گروهی بودند که وارد جنگ می‌شدند.[۴]
  2. از «شرْط» به معنای التزام به کاری، گرفته شده است.[یادداشت ۳][۵] با توجه به این معنا می‌توان شرطة الخمیس را گروه ویژه‌ای دانست که به دلیل پیمان و عهد در جان برکف بودن، عهده‌دار مأموریت‌های ویژه بوده‌اند. این معنا در روایت نیز بیان شده است؛ آن‌جا که شرطة الخمیس، گروهی دانسته شده که با امام شرط بهشت می‌کنند.[۶] از اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، درباره علت نامگذاری این گروه پرسش شد، وی علت آن را این دانست که اعضای گروه، کشتن دشمن را ضمانت کرده و امام علی(ع) پیروزی و بهشت را برای آن‌ها ضمانت می‌کرد.[یادداشت ۴][۷]

خمیس، به معنای لشکر است؛ از این جهت که در آن زمان، هر لشکر، به پنج بخشِ مقدمه، میسره، میمنه، قلب و ساقه تقسیم می‌شد.[۸] مقدمه، پیش‌تاز سپاه؛ میسره، جناح چپ؛ میمنه، جناح راست؛ قلب، مرکز فرماندهی و ساقه، به معنای دنباله و عقبه سپاه بود.[۴]

شرطة الخمیس، نیروی ویژه‌ای بود که اعضای آن به سبب تعهد و جایگاه خود، همیشه در خدمت امام علی(ع) بودند و در جنگ‌ها نیز نقش «مقدمة الجیش» یا پیشقراولان لشکر را داشتند. امروزه در ساختار بسیاری از ارتش‌های کشورهای عربی، گروهی به نام الشرطة العسکریة وجود دارد که امور امنیتی ارتش را عهده‌دار است.[۹] بر پایه روایتی، حضرت محمد(ع) از وجود شرطة الخمیس در آینده، به امام علی(ع) خبر داده و به گفته امام علی(ع)، حضرت محمد(ص) نخستین کسی است که این گروه را، سال‌ها پیش از شکل‌گیری آن، به این نام خوانده است.[یادداشت ۵][۶]

شکل‌گیری[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شرطة الخمیس نخستین بار در جنگ جمل به دست امام علی(ع) در عراق تشکیل شد.[یادداشت ۶][۱۰] گروهی از یاران امام(ع)، پس از پایان پیکار و پس از سخنرانی امام(ع)، در مسجد جامع بصره، گردِ وی را گرفتند.[۱۱] به گزارش کشی رجال‌نگار، امام علی(ع) در میان یاران حاضر شد و از آن‌ها خواست در این شرطة نام بنویسید.[یادداشت ۷][۱۲] امام(ع) حضور در شرطة الخمیس را ارزش معرفی نموده و برخی از یارانشان را برای حضور در آن بشارت می‌داد؛ وی در روز جنگ جمل به عبدالله بن یحیی حضرمی از این که او و پدرش جزء شرطة الخمیس هستند، بشارت داد.[یادداشت ۸][۶] او حتی در گرماگرم جنگ صفین از جایگاه این گروه یاد کرده و قطعا پیروزی را با آن‌ها دانسته است.[یادداشت ۹][۱۳]

شمار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در متون تاریخی، آمار نیروی‌های شرطة الخمیس یکسان ارائه نشده و در تعداد آن اختلاف وجود دارد. کشی رجال‌نگار، از ۵ یا ۶ هزار نفر یاد می‌کند؛[۶] شیخ مفید[۱۴] و برقی[۱۵] به ۶ هزار نفر اشاره می‌کنند؛[۱۶] مزّی رجال‌نگار شافعی و ابن‌عساکر، رقم ۱۲ هزار را عنوان کرده‌اند؛[۱۷] طبری مدعی است آمار آنان ۴۰ هزار نفر بوده است.[۱۸] این آمارها که همگی ناظر به فراوانی نیروهای شرطة الخمیس است، با تنهایی و غربت ماه‌های پایانی زندگی امام علی(ع) همخوانی ندارد؛ زیرا بر پایه روایت‌های تاریخی، امام(ع) پس از نبرد صفین، از بی‌وفایی و شانه خالی کردن سربازانش در کوفه گلایه داشت و آنان را «مردنمایانِ نامرد» و «کودک‌صفتان بی‌خرد» توصیف کرده و دردمندانه آرزو می‌کرد ای کاش با آنان آشنا نمی‌شد؛ زیرا با نافرمانی و ذلّت‌پذیری، رأی و تدبیر او را تباه ساختند.[یادداشت ۱۰][۱۹]

به باور برخی، اگر از میان گفته‌های بالا به گفته کشی و مفید، درباره شمار ۵ یا ۶ هزار نفر تکیه کنیم، این آمار باید مربوط به آغاز شکل‌گیری این گروه، در دوره زمانی پیکار جمل، دانسته شود. احتمال ریزش برخی از نیروهای ویژه و شهادت یا زخمی شدن بسیاری از نیروهای شرطة الخمیس به دلیل پیشقراولی آن‌ها، سبب کاهش شمار این گروه شده است. آمار ارائه شده از شهیدان صفین، این گفته را تأیید می‌کند.[۲۰]

به گزارش ابن اعثم کوفی (م.۳۲۰ق)، در سپاه ۹۰ هزار نفری امام(ع)، ۸۰۰ مرد از انصار، ۹۰۰ مرد از صحابه حاضر در بیعت رضوان و ۸۰ مرد صحابه بدری حاضر بودند.[۲۱] پیکار صفین هفت ماه پس از پایان پیکار جمل و در آغاز صفر سال ۳۷ق. روی داد. به گزارش مسعودی (م.۳۴۵ق)،[۲۲] مقدسی (م.۵۰۷ق)[۲۳] و ابن‌جوزی (م.۵۹۷ق)[۲۴] در این جنگ از سپاه امام علی(ع) ۲۵ هزار نفر به شهادت رسیدند که ۲۵ نفر از آنان صحابه بدری بودند.[یادداشت ۱۱][۲۵] ذهبی (م.۷۴۸ق)، ۶۵ نفر از شهیدان صف نیروهای امام علی(ع) را از صحابه‌ای می‌داند که در بیعت رضوان حضور داشتند.[یادداشت ۱۲][۲۶] برخی، بر پایه این آمار، شهادت بیشتر نیروهای شرطة الخمیس، پس از نبرد صفین را طبیعی دانسته‌اند. آن‌ها، روایت امام باقر(ع) را درباره نبود ۵۰ نفر، میان اصحاب جنگاور امام علی(ع)، که شناخت درستی از امام علی(ع) و امامتش داشته باشند،[۲۷] از این نگاه تحلیل کرده‌اند؛[۲۸] از این روی برخی ،نقل ابن سعد (م.۲۳۰ق)، درباره آمار ۱۲ هزار نفری سپاه امام حسن(ع) و نامیدن آنان به عنوان شرطة الخمیس را روا ندانسته‌اند.[۲۹]

ویژگی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شرطة الخمیس، از نیروهای نخبه، باایمان، سخت‌کوش و گوش به فرمان تشکیل شده بود، که در دوران سخت حضور امام علی(ع) در عراق، در خدمت وی قرار داشتند. برخی از چهره‌های برجسته اسلام در این لشکر، حضور داشتند. اعضای این سپاه، به دلیل داشتن ویژگی‌های برجسته، از امتیاز خاصی نسبت به سایر نیروها برخودار بودند. اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه امام(ع) نزد این گروه، شمشیرهای این گروه را روی شانه‌هایشان آماده دانسته تا هر که امام(ع) اشاره کند، از پای درآورند. به گفته وی، امام(ع) با آن‌ها شرطِ طلا و نقره نکرد، بلکه پیمان مرگ و شهادت بست.[یادداشت ۱۳][۶]

مأموریت‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شکل‌گیری این نیروی ویژه، با هدف انجام مأموریت‌های خاص، برپایی امنیت دارالخلافه، مقابله با ناامنی‌های مناطق مختلف و حضور بهنگام در حوادث بود؛ از این رو، امام(ع) این گروه را از باایمان‌ترین و برترین یاران خود سامان داد.[۳۰] مهم‌ترین مأموریت‌های شرطة الخمیس را از این قرار دانسته‌اند:

امنیت کوفه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گزارشی از ابواسحاق ثقفی کوفی (م.۲۸۳ق) گواه این است که یکی از وظایف شرطة الخمیس حفظ امنیت کوفه بوده است. به گزارش وی، امام علی(ع) هنگامی که از صفین بازگشتند، مالک اشتر را به محل حکومت خود در جزیره فرستاده و به قیس بن سعد فرمان داد در کوفه بماند و اداره شرطة الخمیس را به دست بگیرد، تا حکمیت پایان گیرد و پس از آن به سوی آذربایجان بروند.[۳۱]

دفع یورش‌های معاویه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با شدت یافتن حملات و غارت‌های کارگزاران معاویه به قلمرو حکومت، امام(ع) برای دفع یورش و دستبردهای آنان، بارها شرطة الخمیس را برای مقابله با آنان اعزام کرد. به گزارش یحیی بن صالح، به نقل از یاران وی، امام علی(ع) هنگامی که شامیان بر نواحی عراق تاختند، شرطة الخمیس را برای جلوگیری از آنها فرستاد، و قیس بن سعد را به تعقیب آنها روانه کرد و او تا میانه راه شام آنها را تعقیب نمود.[۳۲]

امور انتظامی و قضایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شرطة الخمیس، در برخی از مأموریت‌های ویژه، مانند جلب مجرم،[یادداشت ۱۴][۳۳] کمک در کشف جرم و امور قضایی نیز حضور جدی داشتند. بر پایه روایتی از امام باقر(ع)، امام علی(ع) به یکی از قضاوت‌های شریح قاضی اشکال گرفته و قضاوت آن را خود به عهده گرفت؛ وی در امور اجرایی این قضاوت، از شرطة الخمیس استفاده کرد.[یادداشت ۱۵][۳۴]

نظارت بر اعضا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شرطة الخمیس با گستردگی وظایف آن، جایگاه حساسی داشت؛ از این روی، سلامت و عدم سرپیچی اعضای آن، نیازمند نظارت بود. گزارش پیش‌رو، نشان از نظارت و مجازات یکی از اعضای شرطة الخمیس دارد. امام علی(ع) افرادی از شرطه را فرستاد تا لبید بن عطارد تمیمی[یادداشت ۱۶] را نزد وی بیاورند. آنان در راه بازگشت، از منزل یکی از افراد بنی‌اسد گذشتند که نعیم بن دجاجه اسدی،[۳۷] یکی از دیگر افراد شرطة الخمیس در آن‌جا بود. نعیم، برخاست و لبید را از دست فرستادگان امام(ع) گرفت. آنها نزد امام(ع) رفته و ماجرا را گفتند. امام(ع) دستور داد نعیم را احضار کرده و او را به دلیل سرپیچی مجازات کنند. نعیم، زیستن با علی را موجب خواری و جدا شدن از او را کفر دانست.[یادداشت ۱۷] امام(ع) به خاطر این سخن، دستور آزادی او را داد.[۳۹] بر پایه روایتی از کلینی در کافی، امام(ع) پس از مجازات نعیم و شنیدن این سخن از وی، به سبب این آیه قرآن که «بدی را به بهترین راه و روش دفع کن!»[یادداشت ۱۸][۴۰] او را بخشید. سپس بخش نخست سخن او را یک بدی دانسته که نعیم آن را کسب کرده و بخش دوم سخن او را یک نیکی دانسته؛ سپس با عبارت «این خوبی به جای آن بدی» گفتارش را به پایان رسانده است.[۴۱]

اعضا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شرطة الخمیس، چهره‌های سرشناسی داشت، که از آن میان، سلمان، مقداد، ابوذر، عمار یاسر، ابوساسان، ابو عمره،[۴۲] قیس بن سعد انصاری[۴۳]، پیشتر، از اصحاب حضرت محمد(ص) بودند. برخی از اعضای شرطة الخمیس عبارتند از:

  • سلمان، مقداد و ابوذر: برقی (م.۲۸۰ق)[۴۴] رجال‌نگار شیعه و شیخ مفید،[۴۵] نام این سه تن را جزو شرطة الخمیس ذکر کرده‌اند؛ با این‌که ابوذر (م.۳۲ق)،[۴۶] مقداد (م.۳۳ق)[۴۷] و سلمان فارسی (آخر ۳۶ق)[یادداشت ۱۹][۴۸] اگر چه از یاران ویژه امام علی(ع) به شمار می‌روند ولی در دوره شکل‌گیری شرطة الخمیس حضور نداشتند، مگر آن‌که آنان در زمره کسانی باشند که با امام علی(ع) هم‌شرط و هم‌پیمان شدند؛ شرط و پیمانی که بر محور پیروی از امام و عطای بهشت شکل گرفت.[یادداشت ۲۰] به باور برخی، گویا شرطة الخمیس که در دوره خلافت امام(ع) گسترده شد، همان یاران نخست، هم‌شرط و هم‌پیمان با امام(ع) همچون سلمان، مقداد و ابوذر بودند که بعدها توسعه یافت.[۴۹]
  • عمار یاسر: برقی (م.۲۸۰ق)[۴۴] و مفید،[۴۵] نام وی را جزو شرطة الخمیس ذکر کرده‌اند.
  • ابوسنان یا ابوساسان:‌ برقی (م.۲۸۰ق)، ابو سنان را جزو این گروه دانسته[۴۴] و شیخ مفید، به جای او ابوساسان را یاد کرده است.[۴۵] در نگاه امین عاملی، سرگذشت‌نگار شیعی، در نسخه‌های حدیثی و رجالی، درباره نام او اختلاف بوده[۵۰] و به باور او، این دو یکی هستند و در این مورد، به دلیل شباهت لفظ این دو اسم، تصحیف صورت گرفته است.[۵۱] درباره ابو سنان، اطلاعی در دست نیست و افراد مختلفی به این نام معروف هستند که بی‌ارتباط با امام علی(ع) می‌باشند.[۴۹] البته نصر بن مزاحم، در کتاب وقعة صفین، از فردی به نام أبوسنان أسلمی یاد کرده که گزارشی از عمار یاسر نقل می‌کند.[۵۲] در این کتاب، اثر دیگری از وی نیست، که این گمنامی، باعث شده در نگاه برخی، توجه به ابوساسان تقویت شود.[۴۹] ابوساسان، کنیه «حُضَین بن المُنْذِر شیبانی رقاشی» است. او معروف به ابوساسان یا ابالیقظان است و بزرگ قبیله ربیعه بود. ذهبی، رجال‌نگار سلفی، او را از شرطة الخمیس دانسته است.[۵۳] او از امرا[۵۴] و پرچمداران سپاه امام(ع) در صفین بود[۵۵] و پرچم قبیله ربیعه به دست او قرار داشت.[۵۶] در «معجم رجال الحدیث» ضمن اشاره به حضور ابوساسان در شرطه، از صحابی بودن او نیز گزارش داده شده است.[۵۷]
  • ابوعمره یا ابوعمرو:‌ برقی (م.۲۸۰ق)، یکی از اعضای شرطة الخمیس را ابو عمره دانسته است.[۴۴] شیخ مفید،[۴۵] به جای او از ابو عمرو یاد کرده است. درباره نام واقعی ابوعمره انصاری اختلاف است؛ گویا نامش عامر بن مالک بن النجار انصاری است؛[۵۸] ولی کنیه مشهورش، همان ابوعمره (نه ابوعمر) می‌باشد. وی را از صحابه بدر می‌دانند که در صفین به شهادت رسید.[۵۸]
  • قیس بن سعد انصاری: وی از اصحاب سرشناس حضرت محمد(ص)،[۵۹] یار باوفای امام علی(ع) و فرمانده شرطة الخمیس به شمار می‌رفت.[۴۳] او سالاری سپاه امام(ع) تا زمان شهادت وی را بر عهده داشت.[۶۰] یریم بن سعد، از قیس بن سعد گزارش کرده، که وی در حالی که فرمانده شرطة الخمیس بوده کنار دجله وضو گرفته و سپس پیش رفته و با مردم نماز گزارده است.[۶۱] قیس، در آغاز خلافت امام حسن(ع) فرماندهی سپاه را عهده‌دار بود.[۶۲]
  • عبیدة السلمانی المرادی:[۶۳] وی از کارگزاران امام علی(ع) بود.[یادداشت ۲۱][۶۴] وی را فقیه و مفتی رشد یافته در مکتب امام(ع) نامیده‌اند. برخی او را در قضاوت هم‌سنگ شریح قاضی دانسته‌اند؛[۶۵] به گونه‌ای که هر گاه مسئله‌ای بر شریح دشوار می‌شد، به عبیده ارجاع می‌داد. عبیده در نهروان در صف یاران امام(ع) جای داشت.[۶۶]
  • اصبغ بن نباته تمیمی مجاشعی:[۶۷] او از یاران خاص و مورد اعتماد امیرمؤمنان(ع) بود که پس از ضربت خوردن امام، توفیق عیادت از حضرت را یافت.[۶۸] بنا بر نقل نصر بن مزاحم، اصبغ به عنوان یکی از فرماندهان صفین، در محضر علی(ع) این سخن را بیان کرد: ای امیر مؤمنان! تو مرا به شرطة الخمیس گماشته‌ای و اعتمادی به من کردی که به دیگران نکرده‌ای؛ من امروز از پایداری و پیروزی‌آفرینی خودداری نمی‌کنم؛ اما درباره شامیان (باید بگویم) که آنها از ما شکست خورده‌اند (و سرداران نامدارشان هلاک شده‌اند) در حالی که در میان ما هنوز دلاورانی باقی مانده‌اند؛ اجرای فرمانت را از ما بخواه و اجازه ده تا ما پیش‌روی کنیم. علی(ع) به او فرمود: «به نام خدا پیشروی کن».[۶۹] اصبغ بن نباته از أصحاب إمام حسن(ع) نیز به شمار می‌آمد.[۷۰]
  • عباد بن نسیب: بخاری، او را از اعضای شرطة الخمیس شمرده و معروف به ابوالوضی العبسی دانسته است.[۷۱] اربلی، او را با نام ابوالوضی القیسی یاد کرده است.[۷۲]
  • ابوالرضی عبدالله بن یحیی حضرمی؛[۷۳]
  • یحیی حضرم؛[۷۴]
  • حبیب بن مظاهر أسدی؛[۷۵]
  • عبدالله بن اُسَید کِندی؛[۷۶]
  • ابویحیی حکیم بن سعید حنفی؛[۷۷]
  • سلیم بن قیس هلالی؛[۷۸]
  • اصبغ بن نباته تمیمی مجاشعی؛[۷۹]

پانوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص ٢۵٧.
  2. النهایه، ج٢، ص ۴۶٠.
  3. راغب اصفهانی، المفردات، ص ۴۵٠.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص63.
  5. ابن‌منطور، لسان‌العرب، ج٧، ص٣٣٠.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ رجال الکشی، ص۶.
  7. رجال الکشی، ص ۵.
  8. ابن اثیر، النهایه، ج٢، ص ٧٩.
  9. شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۴.
  10. تاریخ الطبری، ج۵، ص ١۵٩؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج١٠، ص٣٢١، (پاورقی).
  11. شیخ مفید، الجمل، ص ٢١٨.
  12. رجال کشی، ص ۵.
  13. ابن مزاحم، وقعة صفین، ص ٣٨۵.
  14. مفید، الاختصاص، ص ٢.
  15. رجال البرقی، ص ٣.
  16. الاختصاص، ص ٢.
  17. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج١٣، ص ٢۶٣؛ مزی، تهذیب الکمال، ج ۶، ص ٢۴۴.
  18. تاریخ طبری، ج۵، ص ١۵٩.
  19. نهج‌البلاغه، خطبه ٢٧)
  20. شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۵.
  21. ابن اعثم، الفتوح، ص ۵٠٠.
  22. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ٢۵۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ٢، ص ٣۵٢.
  23. مقدسی، البدأ و التاریخ، ج ۵، ص ٢٠٧.
  24. ابن جوزی، المنتظم، ج۵، ص ١٢٠.
  25. مروج الذهب، ج ٢، ص ٣۵٢.
  26. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج٣، ص۵۴۵.
  27. رجال الکشی، ص ۶.
  28. شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۵.
  29. الطبقات الکبری، خامسة،١، ص٣٢١.
  30. قرشی، موسوعة علی بن أبی‌طالب(ع) ، ج١١، ص٣٢.
  31. ثقفی، الغارات، ج١، ص ٢۵٧.
  32. الغارات، ج٢، ص ۴٨٩.
  33. کلینی، کافی، ج٧، ص ٢۶٨
  34. صدوق، من‌لایحضره‌الفقیه، ج٣، ص٢۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج١۴، ص١١.
  35. تاریخ مدینه دمشق، ج۵٠، ص٢٩٢.
  36. کافی، ج٧، ص٢۶٨.
  37. درباره شرح حال او ر. ک: رجال الشیخ الطوسی، ص٨۴؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص ١٨٠؛ بلاذری، أنساب‌الأشراف، ج١١، ص٢٠٢؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص ۵١؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج٢٠، ص ١٩٠.
  38. شیخ صدوق، الامالی، ص۳۶۴.
  39. الثقفی، الغارات، ج١، ص١٢١) . با کمی تفاوت ر. ک: رجال‌الکشی، ص٩٠؛ صدوق، الامالی، ص٣۶۴؛ ابن شهراشوب، المناقب، ج ٢، ص ١١۴؛ طوسی، التهذیب، ج١٠، ص ٨٧.
  40. فصلت، آیه ٣۴.
  41. الکافی ج ٧ ص ٢۶٩.
  42. رجال البرقی، ص۴؛ الاختصاص ص٣.
  43. ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ رجال کشی، ص ١١٠، ح ١٧٧.
  44. ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ ۴۴٫۲ ۴۴٫۳ رجال البرقی، ص ۴.
  45. ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ ۴۵٫۲ ۴۵٫۳ الاختصاص ص ٣.
  46. ابن اثیر، أسدالغابة، ج١، ص٣۵٨.
  47. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص١۴٨١.
  48. الطبقات الکبری، ج۶، ص ٩۵.
  49. ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ ۴۹٫۲ شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۷۰.
  50. سیدمحسن امین عاملی، أعیان‌الشیعة، ج٢، ص ٣۶٠.
  51. أعیان‌الشیعة، ج٢، ص ٣۵٣.
  52. وقعة صفین، ص٢٢۵.
  53. تاریخ‌الإسلام، ج۶، ص۵٢٠.
  54. المعرفه و التاریخ، ج٣، ص ٣١۵.
  55. وقعة صفین، ص٣٠١.
  56. وقعة صفین، ص٣٣١.
  57. معجم رجال الحدیث، ج٧، ص ١٣۵.
  58. ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ أسدالغابة، ج۵، ص٢٣١؛ الاستیعاب، ج۴، ص١٧٢١.
  59. الاستیعاب، ج٣، ص١٢٩٠.
  60. تاریخ طبری، ج۵، ص ١۵٩.
  61. الطبقات الکبری، ج۶، ص ١٢٢.
  62. الطبقات‌الکبری، خامسة١، ص٣٢١.
  63. الاختصاص، ص ۴.
  64. أنساب الأشراف، ج٢، ص١٧٧.
  65. ابن العماد حنبلی، شذرات‌الذهب، ج١، ص٣٠۴
  66. ابن‌جوزی، المنتظم، ج۶، ص١٢٣.
  67. الطبقات الکبری، ج ۶، ص ٢٢۵؛ الاختصاص، ص ۶۵.
  68. الأمالی للطوسی، ص ١٢٣، ح ١٩١.
  69. وقعة صفین، ص ۴٠۶.
  70. رجال الطوسی، ص ٩٣، الرقم ٩١٩.
  71. محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الصغیر، ج١، ص ٢٧۵.
  72. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج١، ص ٢۶٨.
  73. رجال البرقی، ص ٣؛ الاختصاص، ص ۴.
  74. رجال البرقی، ص ٣.
  75. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص ٢٠٢
  76. بحارالأنوار، ج۵٣، ص ١٠٨.
  77. رجال البرقی، ص۴؛ الاختصاص، ص ٢؛ بحارالأنوار ج ٣۴، ص ٢٧٢ و ر. ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج٨، ص ٢۶٨.
  78. رجال البرقی، ص ۴؛ الإختصاص، ص ٢؛ ر. ک: حلی، خلاصة الأقوال (رجال العلامة) ، ص ٨٣.
  79. الطبقات الکبری، ج ۶، ص ٢٢۵؛ الاختصاص، ص ۶۵.
  1. الشرط بفتحتین العلامة.
  2. الشُّرْطَةُ أوّل طائفة من الجیش تشهد الوقعة.
  3. الشَّرْطُ معروف، و کذلک الشَّریطةُ، و الجمع شُروط و شَرائطُ. و الشَّرْطُ إِلزامُ الشیء و التِزامُه فی البیعِ و نحوه، و الجمع شُروط.
  4. ضمنا له الذبح و ضمن لنا الفتح.
  5. وَاللهُ سَمَّاکُمْ شُرْطَةَ الْخَمِیسِ عَلَی لِسَانِ نَبِیهِ.
  6. و شرطة الخمیس الذی ابتدعه من العرب (تاریخ طبری)؛ النص یوضح أن علیاً هو أول من ابتدأ هذا و أنهم فرقة خاصة من العرب (الطبقات الکبری).
  7. بِشْرِ بْنِ عَمْرٍو الْهَمَدَانِی قَالَ مَرَّ بِنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فَقَالَ اکْتَتِبُوا فِی هَذِهِ الشُّرْطَةِ فَوَ اللهِ لَا غِنَی بَعْدَهُمْ إِلَّا شُرْطَةُ النَّارِ إِلَّا مَنْ عَمِلَ بِمِثْلِ أَعْمَالِهِمْ.
  8. أَبْشِرْ یا ابْنِ یحْیی فَأَنْتَ وَ أَبُوکَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِیسِ حَقّاً، لَقَدْ أَخْبَرَنِی رَسُولُ اللهِ(ص) بِاسْمِکَ وَ اسْمِ أَبِیکَ فِی شُرْطَةِ الْخَمِیسِ...
  9. «یا شرطه الموت صبرا، لا یهولنکم دین ابن حرب، فان الحق قد ظهر»؛ ای سپاه مرگ! پایداری کنید و از دین پسر حرب نهراسید که حق قطعا پیروز است.
  10. امام وقتی خبر تهاجم سربازان معاویه به شهر انبار در سال ۳۸ هجری را شنید؛ در برابر سستی و نافرمانی مردم خطبه‌ای ایراد کرد؛ بخشی از آن به این شرح است: «ای مردنمایان نامرد! ای کودک‌صفتان بی‌خرد که عقل‌های شما به عروسان پرده‌نشین شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی‌دیدم و هرگز نمی‌شناختم...خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون و سینه‌ام از خشم شما مالامال است!کاسه‌های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید و با نافرمانی و ذلّت‌پذیری، رأی و تدبیر مرا تباه کردید.»
  11. و قتل بها من الصحابة ممن کان مع علی خمسة و عشرون رجلًا منهم عمار بن یاسر.
  12. شهدنا مع علی ثمانمائة ممّن بایع بیعة الرّضوان، قتل منهم ثلاثة و ستّون رجلاً، منهم عمّار.
  13. أَنَّ سُیوفَنَا کَانَتْ عَلَی عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَی إِلَیهِ ضَرَبْنَاهُ بِهَا، وَ کَانَ یقُولُ لَنَا تَشَرَّطُوا فَوَاللهِ مَا اشْتِرَاطُکُمْ لِذَهَبٍ وَ لَا لِفِضَّةٍ وَ مَا اشْتِرَاطُکُمْ إِلَّا لِلْمَوْت.
  14. به ماجرای دستگیری لبید بن عطارد مراجعه شود.
  15. در این ماجرا، گروهی که همسفر مردی بودند ادعا کردند وی در راه سفر درگذشته و مالی نیز از خود به جا نگذاشته است؛ پسر آن مرد، این ادعا را قبول نداشت. همسفران بر ادعای خود قسم خوردند و پسر، شاهدی نداشت. شریح به سود همسفران حکم داد ولی امام علی(ع) به غلام خود قنبر دستور داد شرطة الخمیس را آورده و هر کدام از این همسفران را به یکی از آنان سپرده، چشم‌های آنان را ببندند و جدای از هم نگه‌دارند. از مردمی که برای تماشای قضاوت جمع شده بودند خواست هر گاه وی تکبیر گفت آن‌ها نیز تکبیر بگویند. سپس یکی از آنان را خوانده، چشمانش را باز کرده و چندین سؤال از چگونگی سفر و مرگ آن مرد از او پرسید. پس از پاسخ‌های او امام(ع) تکبیر گفته، مردم نیز تکبیر گفتند. دیگر همسفران از صدای تکبیر پنداشتند، او حقیقت را بازگو کرده است. نفر دوم به کشتن آن توسط دیگر همسفران اعتراف کرده و خود را از این اتهام پاک دانسته، آن‌گاه به همه ماجرا اقرار کرد. دیگر همسفران نیز مانند نفر دوم به گناه خود اعتراف کردند. امام دستور داد اموال مرد به وارثان بازگشته و خون‌بهای او از آنان گرفته شود.
  16. به گفته ابن‌عساکر: لبید بن عطارد یکی از اشراف کوفه به شمار می‌رفت.[۳۵] در روایت ذکر شده در کافی «بشر عطاردی» ضبط شده است.[۳۶]
  17. این عبارت، در بسیاری از منابع اینگونه آمده: «انّ المقام معک لذلّ و انّ فراقک لکفر.» و در امالی صدوق به این صورت ذکر شده است: «وَ اللهِ إِنَّ صُحْبَتَکَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ خِلَافَکَ لکفر.»[۳۸]
  18. ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَة.
  19. توفی بالمدائن فی خلافة عثمان بن عفان.
  20. امام علی(ع): تشرطوا، فإنا أشارطکم علی الجنة و لست أشارطکم علی ذهب و لا فضة، إن نبینا(ص) فیما مضی قال لأصحابه: تشرطوا، فإنی لست أشارطکم إلّا علی الجنة.
  21. عبیدة السلمانی المرادی؛ و ولی علی بن أبی‌طالب عبیدة السلمانی من مراد الفرات.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این مقاله برگرفته از مقاله شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، احمد نبوی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره دوازدهم، ص۶۳ است.