غزوه تبوک: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} '''غزوه تبوک''': واپسین غزوه پیامبر(ص) در برابر رومیان در شمالی‌تری...» ایجاد کرد)
 
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۸]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi  }}
{{جعبه اطلاعات جنگ
| جنگ = غزوه تبوک
| قسمتی‌از =
| تصویر =[[پرونده:تبوک.jpg|300px]]
| زیرنویس =موقعیت منطقه تبوک
| زمان = سال نهم هجری
| مکان = منطقه [[تبوک]]
| مختصات = بین [[حجر]] و [[شام]]
| علت = لشکرکشی رومیان
| قلمرو =
| نتیجه = عدم درگیری.
| جنگنده۱ = مسلمانان
| جنگنده۲ = [[روم|رومیان]]
| فرمانده۱ = [[حضرت محمد(ص)]]
| فرمانده۲ = [[روم|رومیان]]
| قوای۱ =
| قوای۲ =
| خسارات۱ =
| خسارات۲ =
| خسارات۳ =
| یادداشت =
}}
 
'''غزوه تبوک''': واپسین [[غزوه]] [[پیامبر(ص)]] در برابر رومیان در شمالی‌ترین منطقه [[حجاز]] به سال نهم ق. است. این منطقه در مسیر حج شامیان و به علت وجود چشمه‌‌های آب در آن، یکی از منزلگاه‌های حاجیان بود. وقتی گزارش بازرگانان نبطی مبنی بر لشکرکشی [[هراکلیوس]] امپراتور روم شرقی برای حمله به مسلمانان به [[مدینه]] رسید و با خطری که [[پیامبر(ص)]] از حمله رومیان احساس کردند؛ نامه‌ها و نمایندگانی به قبایل مناطق مختلف اعزام کرده و آنان را به نبرد با رومیان فراخواندند.
 
جبران شکست مسلمانان در [[جنگ موته]]، گرفتن [[جزیه]] از [[اهل کتاب]]، انتقام خون [[جعفر بن ابی‌طالب]] و... باعث ایجاد انگیزه بیش از پیش برای نبرد با رومیان گردید.
 
در این میان برخی از عوامل مانند تجربه شکست موته، دوری راه تبوک با مدینه، قحطی و گرمای شدید تابستان باعث شد تا برخی از مسلمانان به تردید بیافتند و منافقین با وجود داشتن توانایی برای شرکت در جنگ، برای پیامبر عذر آورند.
 
به دستور پیامبر(ص) کسانی که به خاطر فقر مالی نمی‌توانستند در جنگ شرکت کنند، توسط توانمندان تجهیز شدند. با وجود تمام مشکلات مسلمانان در یکی از روزهای آغازین ماه رجب به سوی تبوک حرکت کردند. این سومین لشکرکشی پیامبر برای مقابله با رومیان بود.
 
مسلمانان در راه تبوک سختی‌های زیادی متحمل شدند به گونه‌ای که بعضی اوقات مجبور بودند برای رهایی از تشنگی و گرسنگی شتران خود را [[نحر]] کنند. البته گزارش‌های زیادی در مورد [[معجزات پیامبر(ص)]] برای حل کمبود آب و غذا وجود دارد.
 
مسلمانان بعد از سختی‌های فراوان به منطقه تبوک وارد شدند اما اثری از رومیان نیافتند. با وجود این پیامبر با توقف 10 یا 20 روزه در این منطقه کارهای مهمی را انجام دادند از جمله این کارها می‌توان از مصالحه و توافق بر پرداخت جزیه با برخی از ساکنان مسیحی اطراف شام، فرستادن [[خالد بن ولید]] به [[دومة‌الجندل]] و اقداماتی دیگر نام برد.
 
در این جنگ منافقان بیش از گذشته چهره [[نفاق]] خود را آشکار کردند و از هیچ فرصتی برای بازداشتن مسلمانان از جنگ و بدبین کردن آنان نسبت به [[اسلام]] فروگذار نشدند. از مهم‌ترین کارهای آنان می‌توان به توطئه آنان نسبت به ترور پیامبر(ص)، تمسخر ایشان و نیز ماجرای گم‌شدن ناقه پیامبر(ص) و آگاهی ایشان از مکان آن اشاره کرد.
 
پیامبر(ص) در این جنگ [[حضرت علی(ع)]] را جانشین خود در مدینه گذاشته و کسی را غیر از علی(ع) شایسته این کار ندانستند و حرکت خود به سمت تبوک را منوط به جانشینی علی(ع) کردند. اما این اقدام پیامبر با نارضایتی برخی مواجه گردید.
 
پیامبر(ص) بعد از سه یا چهار ماه در [[رمضان]] یا [[شوال]] سال نهم هجری وارد مدینه شدند. این لشکرکشی آثار و ثمرات زیادی برای مسلمانان داشت از جمله می‌توان به گسترش حکومت پیامبر، دفع تهدید رومیان و قدرت‌نمایی مسلمانان در مقابل آنان و نیز آشکار شدن چهره منافقان اشاره کرد.
 
=تبوک=
{{اصلی|تبوک}}
تبوک نام یک وادی در شمالی‌ترین نقطه [[حجاز]] بین سرزمین [[حجر|حِجر]] و [[شام]] است.<ref>صورة الارض، ج1، ص32؛ معجم ما استعجم، ج1، ص12؛ نک: معجم البلدان، ج2، ص219.</ref> برخی این سرزمین را بخشی از قلمرو شام دانسته‌اند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص71؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص230.</ref> این وادی در 4 منزلی حجر، 6 منزلی [[مدین|مَدین]]، 12منزلی [[مدینه]] و 11منزلی [[دمشق]] و در میانه راه مدینه و دمشق قرار دارد.<ref>معجم البلدان، ج2، ص14؛ المسالک و الممالک، عزیزی، ص22.</ref>
 
==خبر لشکرکشی رومیان==
 
به سال نهم قمری بازرگانان نبَطی که به مدینه آمده‌ بودند به پیامبر خبر دادند که هراکلیوس امپراتور روم شرقی، قبایل عرب مسیحی ساکن سرزمین‌های مرزی شام و حجاز (همچون [[غسان|غَسّان]]، جُذام و لَخم) را متحد کرده و سپاهیان خود را با شمار40000 تن تا بلقاء (از شهرهای شام در [[اردن]] امروزی) پیش رانده و خود نیز در [[حمص]]، از شهرهای شمالی سوریه، مستقر شده است.<ref>المغازی، ج3، ص990؛ الطبقات، ج2، ص165.</ref>برخی علت این لشکرکشی را درخواست مسیحیان عرب از هراکلیتوس برای نابودی دین اسلام دانسته‌اند.<ref>تاریخ دمشق، ج39، ص63؛ کنز العمال، ج13، ص37.</ref>
 
پیامبر(ص) در پی احساس خطر از رومیان،قبایل مسلمان بیرون از مدینه را به نبرد با رومیان فراخواند و به آنان نامه نوشت<ref>المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref><ref>الطبقات، ج4، ص242؛ الطبقات، ج4، ص244؛ الطبقات، ج4، ص279؛ الطبقات، ج4، ص294؛ المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34؛ تاریخ دمشق، ج67، ص274.</ref> با صدور فرمان نبرد با رومیان هم‌زمان با نزول آیه 29 توبه<ref>جامع البیان، ج10، ص141؛ مجمع البیان، ج5، ص39-40.</ref> که مسلمانان را به نبرد با آن دسته از اهل کتاب که با دین اسلام دشمنی می‌ورزیدند، فراخواند و گرفتن جزیه از آنان را برای مسلمانان مجاز ساخت، نگرانی‌های مالی و اقتصادی مسلمانان از میان رفت.<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص5.</ref>
 
گروهی از مسلمانان مدینه تمایلی به شرکت در این جنگ نداشتند. قدرت روم و تجره شکست در موته، گرمای هوا در تابستان، طولانی بودن راه و اینکه هنوز محصولات کشاورزی خود را برداشت نکرده بوند از دلایل عدم تمایل آنان بود.<ref>جامع البیان، ج11، ص95؛ مجمع البیان، ج5، ص145.</ref>
==همراهی نکردن برخی از مسلمانان==
 
در برابر این عوامل، نگاه نومیدانه بسیاری از مسلمانان را که قدرت روم را در نبرد مؤته تجربه کرده بودند، می‌توان از مهم‌ترین عوامل بازدارنده مسلمانان شمرد.
==دستور تجهیز فقراء برای جنگ==
 
فقر و ناتوانی مالی بسیاری از مسلمانان می‌توانست حرکت سپاه را به مخاطره‌ اندازد. از این رو، پیامبر(ص) از همه توانمندان خواست تا برای فراهم شدن زمینه حضور تعداد بیشتر مسلمانان در این نبرد، از ناتوانان دستگیری کنند.<ref>الاستغاثه، ج2، ص55؛ تاریخ طبری، ج2، ص367.</ref> بسیاری از توانمندان به فقرا یاری رساندند و آنان را تجهیز کردند.
 
همان گروه بکّائین را افرادی چون [[یامین بن عمرو]] از یهودیان تازه مسلمان شده [[بنی‌نضیر]]، [[عباس بن عبدالمطلب]] عموی پیامبر، و نیز [[عثمان بن عفان]] تامین مالی کردند.<ref>المغازی، ج3، ص994؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص945-946؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص7-9.</ref> از [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[زبیر بن عوام]]، [[طلحة بن عبیدالله]]، [[سعد بن عباده]] و [[عاصم بن عدی]] نیز در شمار انفاق کنندگان در این نبرد یاد شده است.<ref>المغازی، ج3، ص991؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34-35.</ref> افزون بر اصحاب ثروتمند پیامبر(ص)، بسیاری از زنان و مردان کم توان نیز با انفاق و اهدای مالی‌اندک در تجهیز سپاه همراهی کردند.<ref>المغازی، ج3، ص991-992.</ref>


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
'''غزوه تبوک''': واپسین غزوه پیامبر(ص) در برابر رومیان در شمالی‌ترین منطقه حجاز به سال نهم ق. بوده است.
نام تبوک در منابع اسلامی به سبب غزوه‌ای که در اواخر زندگانی پیامبر(ص) در آن جا رخ داد، مشهور گشت. در این میان، نبردی با رومیان رخ نداد؛ اما ویژگی‌های این اعزام به یکی از دورترین و حساس‌ترین مناطق شبه جزیره، آن هم در برابر قدرت بزرگ جهان آن روز، بر اهمیت این غزوه می‌افزاید.
تبوک نام یک وادی در شمالی‌ترین نقطه حجاز بین سرزمین حِجر و شام است.<ref>صورة الارض، ج1، ص32؛ معجم ما استعجم، ج1، ص12؛ نک: معجم البلدان، ج2، ص219.</ref> برخی این سرزمین را بخشی از قلمرو شام دانسته‌اند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص71؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص230.</ref> این وادی در 4 منزلی حجر، 6 منزلی مَدین، 12منزلی مدینه و 11منزلی دمشق و در میانه راه مدینه و دمشق قرار دارد.<ref>معجم البلدان، ج2، ص14؛ المسالک و الممالک، عزیزی، ص22.</ref>
در وجه نام‌گذاری تبوک اختلاف است. برخی این نام را برگرفته از سخن پیامبر(ص) درباره چشمه‌ای در آن سرزمین دانسته‌اند.<ref>الصحاح، ج4، ص1576-1577؛ النهایه، ج1، ص162، «بوک. </ref> اما بعضی به استناد روایتی از معاذ بن جبل، تبوک را نام این چشمه پیش از حضور رسول خدا در تبوک<ref>ملء العیبه، ج1، ص9.</ref> دانسته‌اند.<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص86.</ref> بطلمیوس در کتاب جغرافیای خود، آن را «تپوا» خوانده است.<ref>المفصل، ج7، ص251.</ref>
==جغرافیای تبوک==
تبوک با قدمت 2500ساله<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص86.</ref> در سال 500ق. م. شاهد تمدن بزرگ نَبَطی‌ها بود.<ref>شمال الحجاز، ج1، ص93.</ref> این سرزمین سکونت‌گاه اصحاب اَیکه بود که حضرت شعیب7 پیامبر آنان به شمار می‌رفت.<ref>المسالک و الممالک، اصطخری، ص20؛ تقویم البلدان، ص94؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص215.</ref> چاه ثمود که ناقه صالح7 باید از آب آن می‌نوشید، در سرزمین حجر و در مسیر همین وادی قرار دارد.<ref>المسالک و الممالک، اصطخری، ص20.</ref> اعراب قحطانی (جنوبی) بنی‌عُذره<ref>معجم البلدان، ج2، ص14.</ref> و بنی‌کلب<ref>خطط الشام، ج1، ص28؛ شمال الحجاز، ج1، ص110.</ref> از زیرمجموعه‌های قُضاعه و نیز قبایل جُذام، لخم، <ref>نزهة المشتاق، ج1، ص352؛ صفة جزیرة العرب، ج2، ص243.</ref> بنی‌عَبس، مُره، و ذِبیان از ساکنان تبوک در دوران جاهلی و آغاز دوره اسلامی بودند.<ref>شمال الحجاز، ج1، ص110.</ref> حِسمی در شمال غربی و شَرَورَی در شمال شرقی تبوک، از کوه‌های این منطقه هستند.<ref>معجم البلدان، ج2، ص14، 258؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص403.</ref> (تصویر شماره 17)
چشمه معروف تبوک با نام مُولَه که به برکت پیامبر(ص) پرآب شد و تا 1367ق. همچنان پرآب بود و ساکنان و حاجیان از آن استفاده می‌کردند، <ref>المعجم الجغرافی للبلاد العربیه، ج3، ص1291.</ref> قلعه تبوک که این چشمه در آن قرار دارد، دیواری که پیامبر بر آن تکیه داد، <ref>المسالک و الممالک، اصطخری، ص20؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص215.</ref> و مسجد توبه که عمر بن عبدالعزیز (حک: 99-101ق.)  به سال 99ق. آن را در جایی ساخت که پیامبر 10 شب در آن نماز گزارده بود، <ref>التعریف بما آنست، ص201؛ بهجة النفوس، ج1، ص633؛ وفاء الوفاء، ج3، ص179.</ref> از آثار اسلامی به جا مانده در این سرزمین هستند.
تبوک از راه‌های حج حاجیان شام است<ref>الخراج و صناعة الکتابه، ص85؛ الاماکن، ص127؛ معجم البلدان، ج3، ص212.</ref> و آن را پنجمین منزل این راه در پی حرکت از شام شمرده‌اند.<ref>الاعلاق النفیسه، ص183؛ المسالک و الممالک، ابن‌خرداذبه، ص150؛ بغیة الطلب، ج8، ص3602.</ref> محمد بن رُشید (م. 721ق.)  و صلاح الدین صفدی (م. 764ق.)  و ابن بطوطه (م. 779ق.)  از تبوک دیدار کرده و از سنت ورود حاجیان به تبوک با شمشیرهای برهنه با اقتدا به رفتار پیامبر در غزوه تبوک، گزارش داده‌اند.<ref>ملء العیبه، ج1، ص7؛ رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص347-348؛ شمال الحجاز، ج1، ص88.</ref> به گزارشی، حاجیان چهار روز کنار چشمه تبوک استراحت می‌کردند و سپس با برداشتن آب کافی از این چشمه، آماده حرکت به سوی مکه می‌شدند.<ref>رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص347.</ref> از آن جا که تبوک استراحتگاه حاجیان بود، عثمانی‌ها قلعه‌هایی برای استراحت حاجیان ساختند که به حِصن حُجاج معروف است.<ref>فی شمال غرب الجزیره، ص443؛ الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص90.</ref>
امروزه ناحیه تبوک بزرگ‌ترین منطقه در شمال عربستان است<ref>المعجم الجغرافی للبلاد العربیه، ج1، ص314.</ref> که به مرکزیت شهر تبوک<ref>شمال الحجاز، ج1، ص83؛ المعجم الجغرافی للبلاد العربیه، ج1، ص116.</ref> یکی از 13 ناحیه پادشاهی سعودی است و از پنج استان املج، حَقل، وَجه، ضَباء، تیماء و ده‌ها روستا تشکیل شده است.<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص85.</ref> رشد و گسترش امروزین تبوک، مدیون راه آهنی است که در سال‌های 1324 تا 1326ق./1906-1908م. حجاز را به شام پیوند داد. پیش از آن، تبوک تنها یک آبادی بود که حدود 200 تن جمعیت داشت.<ref>الموسوعة الذهبیه، ج8، ص469؛ شمال الحجاز، ج1، ص95.</ref> اما امروزه این تعداد به 150 هزار تن افزایش یافته است.<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص87.</ref> راه‌های آسفالت متعدد، این شهر را به دیگر شهرها پیوند داده و در این میان، راه تبوک به مدینه به مسافت 700<ref>شمال الحجاز، ج1، ص84-85.</ref> و به نقلی 674<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص87.</ref> کیلومتر مهم‌ترین راه آسفالت تبوک به شمار می‌رود و فرودگاه آن مهم­ترین فرودگاه شمال عربستان است. این شهر به سبب وجود یکی از بزرگ‌ترین پایگاه‌های نظامی عربستان در مرز اردن و سوریه، از اهمیتی ویژه برخوردار است.<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص88.</ref>
==علل و انگیزه==
به سال نهم ق. بازرگانان نبَطی که با مدینه روابط تجاری داشتند، از تصمیم هراکلیوس/هرقل، امپراتور روم شرقی، برای حمله به مسلمانان گزارش دادند. بر اساس این گزارش، هراکلیوس با فراخوانی قبایل عرب مسیحی سرزمین‌های مرزی شام و حجاز همچون غَسّان، جُذام و لَخم، سپاهیان خود را با شمار40000 تن تا بلقاء، از شهرهای شام در اردن امروزی، پیش راند و خود نیز در حمص، از شهرهای شمالی سوریه، مستقر شد.<ref>المغازی، ج3، ص990؛ الطبقات، ج2، ص165.</ref>
برخی علت این لشکرکشی را نامه مسیحیان عرب به هراکلیوس می‌دانند که در آن به دروغ، از درگذشت پیامبر(ص) و قحطی سخت در شبه جزیره و ناتوانی اقتصادی مسلمانان گزارش داده و از امپراتور روم خواسته بودند تا برای برچیدن این دین و پیروانش تلاش نماید.<ref>تاریخ دمشق، ج39، ص63؛ کنز العمال، ج13، ص37.</ref>
پیامبر(ص) در پی احساس خطر از رومیان، با نگاشتن نامه‌‌های گوناگون و اعزام نمایندگانی، قبایل مسلمان بیرون از مدینه را به نبرد با رومیان فراخواند.<ref>المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> در این میان، نامه‌‌نگاری با قبایلی چون غَطَفان، تمیم و طی<ref>اعلام الوری، ج1، ص243.</ref> و اعزام بُریدة بن حُصیب، ابورُهم غِفاری، نُعیم بن مسعود، بدیل بن وَرقاء، جُندب و رافع فرزندان مکیث، ابوواقد لیثی، ابوجعد ضُمَری، و عباس بن مِرداس به سوی قبایل اسلم، غفار، بنی‌اشجع، بنی‌کعب بن عمرو خُزاعی، جُهَینه، بنی‌لیث، بنی‌ضَمره و بنی‌سُلیم گزارش شده است.<ref>الطبقات، ج4، ص242؛ الطبقات، ج4، ص244؛ الطبقات، ج4، ص279؛ الطبقات، ج4، ص294؛ المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34؛ تاریخ دمشق، ج67، ص274.</ref> در منابع، از اعزام نماینده پیامبر(ص) برای دعوت از قبایل تازه‌مسلمان ساکن در مکه و پیرامون آن گزارشی در دست نیست. این شاید به سبب مسافت طولانی مکه تا مدینه و تلاش پیامبر برای شتاب در گردآوری و اعزام نیرو باشد.
گردآوری نیرو برای رویارویی با روم در حالی رخ داد که به سبب برخی عوامل، انگیزه­هایی دوچندان برای همراهی با پیامبر(ص) در شماری از صحابه و مسلمانان پدید آمده بود و در همین حال، برخی عوامل بازدارنده نیز بسیاری از آنان را برای حضور در نبرد به تردید و سستی افکنده بود.
جبران شکست مسلمانان در سریه مؤته (8ق.)  و ستاندن انتقام خون جعفر بن ابی‌طالب که همراه برخی از بهترین صحابه پیامبر(ص) در این نبرد به دست رومیان به شهادت رسیده بود، از انگیزه‌های اصحاب برای حضور در سپاه به شمار می‌رفت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> گرفتن جزیه از اهل کتاب که با نزول آیه 29توبه/9 برای مسلمانان مجاز شمرده شده بود، عاملی دیگر بود که برخی از مسلمانان را برای رویارویی با رومیان ترغیب می­کرد؛ زیرا پیشتر در پی نزول آیه 28 توبه/9 و منع حضور مشرکان در مسجدالحرام و از میان رفتن زمینه تجارت قریش با بازرگانان غیر مسلمان در ایام حج، نگرانی‌هایی برای قریشیان پدید آمده بود. با صدور فرمان نبرد با رومیان هم‌زمان با نزول آیه 29 توبه/9<ref>جامع البیان، ج10، ص141؛ مجمع البیان، ج5، ص39-40.</ref> که مسلمانان را به نبرد با آن دسته از اهل کتاب که با دین اسلام دشمنی می‌ورزیدند، فراخواند و گرفتن جزیه از آنان را برای مسلمانان مجاز ساخت، نگرانی‌های مالی و اقتصادی مسلمانان از میان رفت.<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص5.</ref> شاید از این رو است که برخی گزارش‌های تفسیری بهترین مصداق آیه 123 توبه/9 را نبرد با رومیان دانسته‌اند. خداوند در این آیه، مسلمانان را به نبرد با کافرانی فراخوانده که به مناطق اسلامی نزدیک‌ترند.<ref>جامع البیان، ج11، ص95؛ مجمع البیان، ج5، ص145.</ref>
در برابر این عوامل، نگاه نومیدانه بسیاری از مسلمانان را که قدرت روم را در نبرد مؤته تجربه کرده بودند، می‌توان از مهم‌ترین عوامل بازدارنده مسلمانان شمرد. بهانه کردن مسافت طولانی مدینه تا تبوک و نیز وقوع نبرد در تابستانِ آن سال که گرما سخت بود و مسلمانان دچار قحطی بودند و هنوز محصولات کشاورزی خود را برداشت نکرده بودند، <ref>جامع البیان، ج11، ص95؛ مجمع البیان، ج5، ص145.</ref> از همین عامل برخاسته است. از این رو، برخی به رغم توانمندی مالی از پیامبر عذر خواستند و شماری نیز تعهد سپردند که پس از چند روز خود را به سپاه برسانند. گروهی نیز با این بهانه که نتوانسته‌اند برای حضور در تبوک از پدر و مادر خویش رخصت بگیرند، <ref>مجمع البیان، ج8، ص121؛ الصافی، ج4، ص164.</ref> از همراهی سپاه خودداری کردند. منابع در ذکر نام این عذرآورندگان، تنها از برخی انصار یاد نموده و از بیان نام مهاجران متخلف خودداری کرده‌اند. افرادی چون مرارة بن ربیع و هلال بن امیه از تیره­های اوسی بنی‌عمرو بن عوف و بنی‌واقف، و کعب بن مالک خزرجی و ابوخیثمه مالک بن قیس از تیره­های خزرجی بنی‌سلمه و بنی‌سالم بن عوف، در شمار این افراد هستند.<ref>المحبر، ص284؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ طبری، ج2، ص367.</ref> ابوخیثمه، خود، در گزارشی از پشیمانی خود آن گاه که با اجازه پیامبر(ص) در مدینه ماند، سخن رانده است. در این گزارش آمده که وی از این‌که پیامبر دچار دشواری گشته و او در کنار همسرانش و زیر سایبان درختان باغش به استراحت مشغول است، پشیمان شد و به سرعت خود را آماده سفر برای نبرد کرد و در حالی که 10 روز از حرکت سپاه از مدینه گذشته بود، از شهر بیرون رفت و هنگامی که رسول خدا در تبوک به سر می‌‌‌‌برد، به سپاه مسلمانان ملحق شد.<ref>المغازی، ج3، ص998-999؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص947.</ref>
منابع تاریخی از سرپیچی و عذرآوری برخی از بیابان‌نشینان پیرامون مدینه نیز یاد کرده و از قبایلی چون مُزینه، جُهینه، اشجع، غِفار و اَسلم نام برده‌اند.<ref>المغازی، ج3، ص995؛ زاد المسیر، ج7، ص164.</ref> واقدی با ذکر نام خُفاف بن ایماء غفاری در زمره این عذرآورندگان، شمار غفاریان بازمانده از سپاه پیامبر را 82 تن می‌داند.<ref>المغازی، ج3، ص995.</ref> ابن سعد نیز عذرآورندگان صحرانشین را همین تعداد دانسته<ref>الطبقات، ج2، ص165.</ref> و زُهری به گزارش از کعب بن مالک، شمار متخلفان را هشتاد و‌اندی آورده است.<ref>المغازی النبویه، ص107.</ref>
در میان این عذرآورندگان افرادی نیز بودند که به سبب ناتوانی جسمی یا مالی، امکان همراهی با سپاه و پیامبر(ص) را نداشتند. مقداد بن اسود زهری به سبب وزن فراوان<ref>الدر المنثور، ج3، ص246؛ اسباب النزول، ص166.</ref> و عبدالله بن زائده معروف به ابن‌ام مکتوم از بنی‌عامر بن لؤی<ref>الطبقات، ج4، ص205؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص361؛ المصنف، ج2، ص395.</ref> به سبب بینایی نزد پیامبر آمدند و از ایشان اجازه ماندن گرفتند. شش<ref>اسد الغابه، ج3، ص236؛ زاد المسیر، ج3، ص329.</ref> یا هفت تن<ref>المغازی، ج3، ص993؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص8-9؛ مجمع البیان، ج5، ص104.</ref> که با عنوان بکّائین مشهور شدند و در تعیین نام آنان اختلاف شده، به سبب فقر مالی، نزد پیامبر آمدند تا با کمک ایشان سپاه را همراهی کنند و چون خبر یافتند که پیامبر(ص) نیز توان کمک به آنان را ندارد، گریان محضر ایشان را ترک کردند.<ref>المغازی، ج1، ص160؛ الطبقات، ج3، ص480؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص8-9.</ref> (← بکّائین)
فقر و ناتوانی مالی بسیاری از مسلمانان می‌توانست حرکت سپاه را به مخاطره‌اندازد. از این رو، پیامبر(ص) از همه توانمندان خواست تا برای فراهم شدن زمینه حضور تعداد بیشتر مسلمانان در این نبرد، از ناتوانان دستگیری کنند.<ref>الاستغاثه، ج2، ص55؛ تاریخ طبری، ج2، ص367.</ref> بسیاری از توانمندان به فقرا یاری رساندند و آنان را تجهیز کردند. همان گروه بکّائین را افرادی چون یامین بن عمرو از یهودیان تازه مسلمان شده بنی‌نضیر، عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر، و نیز عثمان بن عفان تامین مالی کردند.<ref>المغازی، ج3، ص994؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص945-946؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص7-9.</ref> از عبدالرحمن بن عوف، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله، سعد بن عباده و عاصم بن عدی نیز در شمار انفاق کنندگان در این نبرد یاد شده است.<ref>المغازی، ج3، ص991؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34-35.</ref> افزون بر اصحاب ثروتمند پیامبر(ص)، بسیاری از زنان و مردان کم توان نیز با انفاق و اهدای مالی‌اندک در تجهیز سپاه همراهی کردند.<ref>المغازی، ج3، ص991-992.</ref>
اختلاف در نام انفاق کنندگان و میزان بخشش آنان به ویژه افرادی چون عثمان بن عفان که از تهیه بند مشک‌های آب به دست او نیز یاد شده<ref>المغازی، ج3، ص991؛ تاریخ دمشق، ج2، ص28-39؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص6.</ref> و نیز اختلاف در شان نزول برخی از آیات انفاق، <ref>تفسیر ثعالبی، ج5، ص378؛ تفسیر قرطبی، ج3، ص303.</ref> بیانگر توجه ویژه گزارشگران و مفسران به این ماجرا است. در این میان، گاه تلاش‌هایی متعصبانه با هدف فضیلت‌تراشی برای آن افراد صورت گرفته است.<ref>الاستغاثه، ج2، ص55-56؛ الصحیح من سیرة النبی، ج7، ص282.</ref>
بررسی گزارش تخلف مسلمانان از حضور در سپاه کنار گزارش­هایی که به انفاق صحابه ثروتمند اشاره دارند، این واقعیت را آشکار می­نماید که همواره تلاش شده تا نام مهاجران از شمار متخلفان حذف گردد و تنها از حضور پرتعداد آنان در میان انفاق‌کنندگان یاد شود.
==حرکت سپاه و رویدادهای میان راه==
==حرکت سپاه و رویدادهای میان راه==
پس از تعیین ثنیة الوداع به عنوان اردوگاه و استقرار سپاه در این منطقه، <ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> پیامبر(ص) در سخنانی شهادت را بهترین‌گونه مرگ و حمایت خداوند را برترین پشتیبانی خواند و از خداوند برای خود و امتش آمرزش خواست.<ref>الاختصاص، ص342؛ تاریخ دمشق، ج51، ص240؛ البدایة و النهایه، ج5، ص17.</ref> سپاه مسلمانان در روز دوشنبه<ref>المحبر، ص116.</ref> یا پنجشنبه<ref>المغازی النبویه، ص107؛ الطبقات، ج2، ص167؛ الکامل، ج3، ص324.</ref> از روزهای آغازین ماه رجب<ref>تاریخ خلیفه، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> به سوی تبوک رهسپار شد و بدین ترتیب، سومین لشکرکشی پیامبر(ص) برای رویارویی با رومیان پس
 
از اعزام به دومة الجندل (5ق.)  و نبرد موته (8ق.)  آغاز گشت. سپاه مسلمانان را از30 هزار تا 70 هزار تن دانسته‌اند.<ref>التنبیه و الاشراف، ص235؛ المغازی، ج3، ص996.</ref> پیامبر فرماندهان قسمت­های گوناگون سپاه را تعیین کرد و مسؤولیت پرچم­ها و لواهای سپاه را به چندین تن سپرد. طلحة بن عبیدالله تیمی فرمانده جناح راست و عبدالرحمن بن عوف فرمانده جناح چپ سپاه شدند. پرچم مهاجران به زبیر بن عوام<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ اعلام الوری، ج1، ص243-244.</ref>؛ پرچم خزرج به ابودجانه و لوای آنان به حباب بن منذر؛ و پرچم اوس به اسید بن حضیر وا‌گذار شد.<ref>المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref> هر یک از تیره‌های گوناگون نیز لوا و پرچمی داشت که به دست افرادی از همان گروه سپرده شد. زید بن مالک لوای مالک بن نجّار، ابوزید پرچم بنی‌عمرو بن عوف، عمارة بن حزم پرچم بنی‌نجار، و معاذ بن جبل پرچم بنی‌سلمه را در دست داشتند.<ref>المغازی، ج3، ص996؛ اسد الغابه، ج2، ص222.</ref> برخی منابع زبیر را صاحب پرچم اصلی سپاه؛ و ابوبکر را دارنده لوا<ref>المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref> و یا پرچم اصلی<ref>المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج30، ص15؛ اسد الغابه، ج3، ص212.</ref> دانسته‌اند.
سپاه مسلمانان در روز دوشنبه<ref>المحبر، ص116.</ref> یا پنجشنبه<ref>المغازی النبویه، ص107؛ الطبقات، ج2، ص167؛ الکامل، ج3، ص324.</ref> از روزهای آغازین ماه رجب<ref>تاریخ خلیفه، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> به سوی تبوک رهسپار شد. شمار این سپاه را از30 هزار تا 70 هزار تن دانسته‌اند.<ref>التنبیه و الاشراف، ص235؛ المغازی، ج3، ص996.</ref> پیامبر فرماندهان قسمت‌های گوناگون سپاه را تعیین کرد و مسؤولیت پرچم‌ها و لواهای سپاه را به چندین تن سپرد. [[طلحة بن عبیدالله تیمی]] فرمانده جناح راست و [[عبدالرحمن بن عوف]] فرمانده جناح چپ سپاه شدند.
پیمودن مسافت طولانی در گرمای سخت تابستان در حالی که سپاه از کمبود آب و غذا در رنج بود، سفر را بر سپاهیان سخت دشوار کرده بود. توشه برخی تنها خرمای خشکیده و جو کرم‌زده بود. گاه تنها یک دانه خرما غذای دو مسلمان در یک روز بود. در این حال، هر چند تن از یک چارپا استفاده می‌کردند و ناچار بودند بسیاری از مسافت را پیاده بپیمایند. شدت تشنگی گاه به حدی می‌رسید که همان‌اندک شتران نیز نحر می‌شدند تا مسلمانانِ تشنه با رطوبت اَمعا و احشای آن‌ها خود را از مرگ برهانند.<ref>معانی القرآن، ج3، ص263؛ جامع البیان، ج11، ص75؛ البدایة و النهایه، ج5، ص13.</ref> گزارش­های پرشمار در باره گلایه مسلمانان از تشنگی و گرسنگی به پیامبر(ص) و نیز گزارش معجزات گوناگون پیامبر(ص) برای فراهم کردن آب و غذا، گواه سختی­هایی است که سپاه با آن دست به گریبان بود. از این رو، بسیاری منابع از این سپاه با عنوان «جیش العُسْره» یاد کرده<ref>انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الطبقات، ج3، ص17؛ المحبر، ص116.</ref> و مقصود از «ساعة العسره» در آیه 117 توبه/9 را دشواری‌های مسیر حرکت سپاه تبوک دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج11، ص75؛ التبیان، ج5، ص314؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج2، ص411.</ref> در این آیه، خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر(ص) و مهاجران و انصاری دانسته که هنگام سختی و مشقت از او پیروی کردند، از آن پس که نزدیک بود دل‌های شماری از آن‌ها از حق منحرف شود و از میدان نبرد باز گردند. این آیه به خوبی نشان می‌دهد که آن دشواری‌ها طاقت شماری از سپاهیان را ربوده و تردید و پشیمانی را بر آنان تحمیل کرده بود. با ورود سپاه به سرزمین حِجْر که سکونت‌گاه قوم عذاب شده «ثمود» بود، <ref>المختصر، ج1، ص11.</ref> پیامبر(ص) مسلمانان را از هر‌گونه بهره‌گیری از آب و غذا و علوفه این سرزمین نفرین شده بر حذر داشت<ref>المغازی، ج3، ص1007؛ اسد الغابه، ج5، ص176؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص21.</ref> و حتی آنان را از وضو گرفتن نهی کرد.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص948؛ تاریخ طبری، ج2، ص369؛ المصنف، ج1، ص415.</ref> بر پایه روایت جابر بن عبدالله انصاری، ایشان یاران خود را به عبرت گرفتن از سرگذشت آن قوم فراخواند و محل معجزه حضرت صالح و بیرون آمدن ناقه پیامبر را به آنان نشان داد و آن گاه با پیراهن خود سر مبارکش را پوشاند و شتابان از این سرزمین بیرون شد.<ref>مجمع البیان، ج4، ص297.</ref> از این رو، با عبور از حجر، ذخیره آب و غذای مسلمانان تمام شد و آنان سخت دچار تشنگی و دشواری شدند و از پیامبر(ص) گله کردند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص949.</ref> اما در پی نماز رسول خدا<ref>لباب النقول، ص187.</ref> و طلب باران از خداوند، مسلمانان از تشنگی رهایی یافتند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص370.</ref>
==سختی‌های مسیر تبوک==
معجزات پیامبر(ص) و تامین غذای سپاه نیز گزارش­هایی فراوان را به خود اختصاص داده است. در گزارشی آمده که ایشان با دست کشیدن بر مانده آذوقه سپاه که بیش از چند خرما نبود، از یاران خود خواست تا با نام خدا از آن بخورند. سپس همه خوردند و سیر شدند.<ref>المغازی، ج3، ص1036؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص28؛ اعلام الوری، ج1، ص81.</ref> نیز گفته‌اند آن گاه که مسلمانان برای رفع گرسنگی خود از پیامبر(ص) برای نحر شتران اجازه خواستند، با دعای ایشان،‌اندک غذای مانده چنان برکت و فزونی یافت که همه با آن سیر شدند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص17؛ دلائل النبوه، ج1، ص296؛ المناقب، ج1، ص89.</ref> فراوانی این‌گونه گزارش‌ها در باره قحطی آب و غذا و معجزات پیامبر(ص)، بیانگر دشواری‌های بزرگ در راه حرکت این سپاه است.
گزارش‌های پرشمار در باره گلایه مسلمانان از تشنگی و گرسنگی به پیامبر(ص) و نیز گزارش معجزات گوناگون پیامبر(ص) برای فراهم کردن آب و غذا، گواه سختی‌هایی است که سپاه با آن دست به گریبان بود. از این رو، بسیاری منابع از این سپاه با عنوان «جیش العُسْره» یاد کرده<ref>انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الطبقات، ج3، ص17؛ المحبر، ص116.</ref> و مقصود از «ساعة العسره» در آیه 117 سوره توبه را دشواری‌های مسیر حرکت سپاه تبوک دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج11، ص75؛ التبیان، ج5، ص314؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج2، ص411.</ref> با ورود سپاه به سرزمین حِجْر که سکونت‌گاه قوم عذاب شده «[[ثمود]]» بود، <ref>المختصر، ج1، ص11.</ref> [[پیامبر(ص)]] مسلمانان را از هر‌گونه بهره‌گیری از آب و غذا و علوفه این سرزمین نفرین شده بر حذر داشت<ref>المغازی، ج3، ص1007؛ اسد الغابه، ج5، ص176؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص21.</ref> و حتی آنان را از وضو گرفتن نهی کرد.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص948؛ تاریخ طبری، ج2، ص369؛ المصنف، ج1، ص415.</ref> بر پایه روایت [[جابر بن عبدالله انصاری]]، ایشان یاران خود را به عبرت گرفتن از سرگذشت آن قوم فراخواند و محل معجزه [[حضرت صالح]] و بیرون آمدن ناقه پیامبر را به آنان نشان داد و آن گاه با پیراهن خود سر مبارکش را پوشاند و شتابان از این سرزمین بیرون شد.<ref>مجمع البیان، ج4، ص297.</ref> از این رو، با عبور از حجر، ذخیره آب و غذای مسلمانان تمام شد و آنان سخت دچار تشنگی و دشواری شدند و از پیامبر(ص) گله کردند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص949.</ref> اما در پی نماز رسول خدا<ref>لباب النقول، ص187.</ref> و طلب باران از خداوند، مسلمانان از تشنگی رهایی یافتند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص370.</ref>
 
==معجزات پیامبر در تبوک==
 
معجزات پیامبر(ص) و تامین غذای سپاه نیز گزارش‌هایی فراوان را به خود اختصاص داده است. در گزارشی آمده که ایشان با دست کشیدن بر مانده آذوقه سپاه که بیش از چند خرما نبود، از یاران خود خواست تا با نام خدا از آن بخورند. سپس همه خوردند و سیر شدند.<ref>المغازی، ج3، ص1036؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص28؛ اعلام الوری، ج1، ص81.</ref> نیز گفته‌اند آن گاه که مسلمانان برای رفع گرسنگی خود از پیامبر(ص) برای نحر شتران اجازه خواستند، با دعای ایشان،‌ اندک غذای مانده چنان برکت و فزونی یافت که همه با آن سیر شدند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص17؛ دلائل النبوه، ج1، ص296؛ المناقب، ج1، ص89.</ref> فراوانی این‌گونه گزارش‌ها در باره قحطی آب و غذا و معجزات پیامبر(ص)، بیانگر دشواری‌های بزرگ در راه حرکت این سپاه است.
 
سرانجام پیامبر(ص) در روز سه‌شنبه<ref>اعلام الوری، ج1، ص244؛ المناقب، ج1، ص183.</ref> از ماه شعبان<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68.</ref> سال نهم ق. پس از حدود یک ماه طی مسیر وارد تبوک شد. روشن نیست که چرا پیامبر(ص) مسافت 12روزه<ref>التنبیه و الاشراف، ص235؛ معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> مدینه به تبوک را در این مدت پیموده است. ضعف تدارکات سپاه و کمبود مَرکب و لزوم پیمودن راه در هوای خنک‌تر با توجه به گرمای شدید هوا، می‌تواند از عوامل طولانی شدن این سفر باشد.
سرانجام پیامبر(ص) در روز سه‌شنبه<ref>اعلام الوری، ج1، ص244؛ المناقب، ج1، ص183.</ref> از ماه شعبان<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68.</ref> سال نهم ق. پس از حدود یک ماه طی مسیر وارد تبوک شد. روشن نیست که چرا پیامبر(ص) مسافت 12روزه<ref>التنبیه و الاشراف، ص235؛ معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> مدینه به تبوک را در این مدت پیموده است. ضعف تدارکات سپاه و کمبود مَرکب و لزوم پیمودن راه در هوای خنک‌تر با توجه به گرمای شدید هوا، می‌تواند از عوامل طولانی شدن این سفر باشد.
ابن هشام از 17 مسجد برای پیامبر(ص) در طول مسیر مدینه به تبوک یاد کرده که به اسامی توقف‌گاه‌های سپاه، نام‌گذاری شده‌اند و بعدها مسلمانان برای تبرک جستن، در آن مکان­ها مسجدی بنا نهادند. این مساجد عبارت بودند از: ثَنِیَّه مَدِران، ذات الزِراب، اَخْضر، ذات الخِطْمی، علاء/ اَلاء، طرف البَتْراء، شَقّ تارا، ذی الجِیفه، صَدْر حوضی، حِجر، صَعِید، وادی القُری، رَقْعه، ذی مَرْوه، فَیفْاء، ذی خُشُب، تبوک.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957.</ref> ابن حبّان و یاقوت به برخی از این مساجد اشاره کرده‌اند.<ref>الثقات، ج2، ص99؛ معجم البلدان، ج1، ص123؛ ج2، ص85، 201؛ ج3، ص408.</ref> سمهودی تعداد مساجد میان راه را تا 20 مسجد دانسته است.<ref>وفاء الوفاء، ج3، ص179-180.</ref> رفعت پاشا (م. 1353ق.) نیز از وجود این مساجد در زمانه خود سخن گفته است.<ref>موسوعة مرآة الحرمین، ج4، ص824.</ref>
 
==مساجد مسیر تبوک==
{{اصلی|مسجدهای راه تبوک}}
[[ابن‌هشام]] از 17 مسجد برای پیامبر(ص) در طول مسیر مدینه به تبوک یاد کرده که به اسامی توقف‌گاه‌های سپاه، نام‌گذاری شده‌اند و بعدها مسلمانان برای تبرک جستن، در آن مکان‌ها مسجدی بنا نهادند. این مساجد عبارت بودند از: [[ثنیه مدران|ثَنِیَّه مَدِران]]، [[ذات الزراب|ذات الزِراب]]، [[اخضر|اَخْضر]]، [[ذات الخطمی|ذات الخِطْمی]]، [[علاء]]/ اَلاء، [[طرف البتراء|طرف البَتْراء]]، [[شق التارا|شَقّ تارا]]، [[ذی الحیفه|ذی الجِیفه]]، [[صدر حوضی|صَدْر حوضی]]، [[حجر]]، [[صعید|صَعِید]]، [[وادی القری|وادی القُری]]، [[رقعه|رَقْعه]]، [[ذی مروه|ذی مَرْوه]]، [[فیفاء|فَیفْاء]]، [[ذی خشب|ذی خُشُب]]، تبوک.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957.</ref> [[ابن‌حبّان]] و [[یاقوت]] به برخی از این مساجد اشاره کرده‌اند.<ref>الثقات، ج2، ص99؛ معجم البلدان، ج1، ص123؛ ج2، ص85، 201؛ ج3، ص408.</ref> [[سمهودی]] تعداد مساجد میان راه را تا 20 مسجد دانسته است.<ref>وفاء الوفاء، ج3، ص179-180.</ref> رفعت پاشا (م. 1353ق.) نیز از وجود این مساجد در زمانه خود سخن گفته است.<ref>موسوعة مرآة الحرمین، ج4، ص824.</ref>
 
==کارهای پیامبر در تبوک==
==کارهای پیامبر در تبوک==
سپاهیان مسلمان با ورود به تبوک، سپاهی از رومیان را ندیدند. برخی پراکنده شدن نیروهای دشمن<ref>معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> یا دروغ بودن اطلاعات بازرگانان نبطی را علت این امر می‌دانند.<ref>سبل الهدی، ج5، ص433.</ref> مدت حضور پیامبر(ص) در تبوک را بیش از 10 روز<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص953؛ التنبیه و الاشراف، ص235؛ فتح الباری، ج8، ص86.</ref> و تا 20 روز<ref>المغازی، ج3، ص1015؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> و حتی بیش از آن<ref>المحبر، ص116.</ref> دانسته‌اند.
سپاهیان مسلمان با ورود به تبوک، سپاهی از رومیان را ندیدند. برخی پراکنده شدن نیروهای دشمن<ref>معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> یا دروغ بودن اطلاعات بازرگانان نبطی را علت این امر می‌دانند.<ref>سبل الهدی، ج5، ص433.</ref> مدت حضور پیامبر(ص) در تبوک را بیش از 10 روز<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص953؛ التنبیه و الاشراف، ص235؛ فتح الباری، ج8، ص86.</ref> و تا 20 روز<ref>المغازی، ج3، ص1015؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> و حتی بیش از آن<ref>المحبر، ص116.</ref> دانسته‌اند.
در این مدت، برخی از مسیحیان ساکن در منطقه مرزی شام همچون یُحَنَّـِة بن رُؤْبه، حاکم یا اسقف<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ التنبیه و الاشراف، ص236.</ref> شهر اَیْلَه در ساحل دریای سرخ، <ref>معجم البلدان، ج1، ص292؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج2، ق1، ص247.</ref> در دیدار با پیامبر(ص) با قبول پرداخت جزیه سالانه به مقدار 300 دینار، با ایشان پیمان بستند. او در برابر، از پیامبر خواست تا امنیت کشتی­ها و کاروان­های تجاری او را تامین کند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ فتوح البلدان، ج1، ص71.</ref> از مصالحه مردم اَذْرُح، از شهرهای شام، <ref>معجم البلدان، ج1، ص129.</ref> به مقدار 100 دینار، <ref>المغازی، ج3، ص1032؛ فتوح البلدان، ج1، ص71؛ البدایة و النهایه، ج5، ص21.</ref> ساکنان جَرْباء به فاصله سه روز تا اذرح<ref>معجم البلدان ج1، ص129.</ref> و مردم شهر مَقنا نیز در منابع یاد شده است. پیامبر(ص) در نامه به مردم مقنا به آنان اختیار بخشید تا حاکمی از میان خود یا خاندان پیامبر برگزینند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص72.</ref>
 
برخی از نامه رسول خدا به هراکلیوس، امپراتور روم، گزارش داده‌اند.<ref>مسند احمد، ج4، ص74؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص27.</ref> بسیاری از منابع، این نامه‌‌نگاری را گزارش کرده‌اند؛ ولی به وقوع آن در غزوه تبوک اشاره‌ای ندارند.<ref>الطبقات، ج4، ص251؛ الثقات، ج2، ص6؛ المعجم الکبیر، ج8، ص19-20.</ref> از این‌ رو، گمان می‌رود که نامه پیامبر به هراکلیوس مربوط به زمانی دیگر باشد.
در این مدت، برخی از مسیحیان ساکن در منطقه مرزی [[شام]] همچون [[یحنة بن رؤبه|یُحَنَّـِة بن رُؤْبه]]، حاکم یا اسقف<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ التنبیه و الاشراف، ص236.</ref> شهر اَیْلَه در ساحل دریای سرخ، <ref>معجم البلدان، ج1، ص292؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج2، ق1، ص247.</ref> در دیدار با پیامبر(ص) با قبول پرداخت جزیه سالانه به مقدار 300 دینار، با ایشان پیمان بستند. او در برابر، از پیامبر خواست تا امنیت کشتی‌ها و کاروان‌های تجاری او را تامین کند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ فتوح البلدان، ج1، ص71.</ref>
اعزام خالد بن ولید به دَومة الجَندل نزدیک شام که امروزه با نام جوف در مرز شمالی عربستان قرار دارد، <ref>خطط الشام، ج1، ص10؛ الرحلة الحجازیه، ص166.</ref> از دیگر کارهای پیامبر در آن مدت بود. پیامبر(ص) پس از آن که با مشورت اصحاب خود بر آن شد که تبوک را به مقصد مدینه ترک کند، خالد بن ولید را همراه 420 تن از جنگجویان به سوی تیره­های کِنانی ساکن در این سرزمین فرستاد. کنانی‌ها در این منطقه زیر حکومت مردی مسیحی از کندیان یمن به نام اُکَیْدر بن عبدالملک زندگی می­کردند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166؛ المغازی، ج3، ص1025.</ref> واقدی و ابن سعد هنگام اعزام خالد را رجب سال نهم ق. می‌دانند.<ref>المغازی، ج3، ص1025؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> با توجه به آن که پیامبر(ص) در ماه شعبان وارد تبوک شد و در رمضان به سوی مدینه بازگشت<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ الدرر، ص247.</ref> و اعزام خالد نیز هنگام بازگشت از تبوک بود، <ref>البدایة و النهایه، ج5، ص21.</ref> باید این اعزام را در رمضان همان سال دانست.
 
رسول خدا خالد را مامور ساخت تا اکیدر را اسیر سازد و او را از شیوه انجام این کار آگاه کرد. خالد طبق پیشگویی پیامبر(ص) اکیدر را در حال شکار گاوی وحشی اسیر کرد. در درگیری میان دو طرف، حسان برادر اکیدر کشته شد و لباس او که از ابریشم زرباف بود، به غنیمت خالد درآمد. خالد در برابر 2000 شتر، 800 برده، 400 زره، 400 نیزه و 500 شمشیر تعهد سپرد تا اکیدر و دیگر برادر او را به سلامت نزد پیامبر(ص) ببرد.<ref>الثقات، ج2، ص96-97؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203-204.</ref> بدین ترتیب، اکیدر همراه اسیران رهسپار مدینه شد.<ref>المغازی، ج3، ص1027؛ فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> عمرو بن امیه ضُمری از سوی خالد مامور شد تا زودتر به مدینه وارد شود و گزارش پیروزی سپاه را به پیامبر(ص) برساند.<ref>المغازی، ج3، ص1026؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203.</ref>
از مصالحه مردم [[اذرح|اَذْرُح]]، از شهرهای شام، <ref>معجم البلدان، ج1، ص129.</ref> به مقدار 100 دینار، <ref>المغازی، ج3، ص1032؛ فتوح البلدان، ج1، ص71؛ البدایة و النهایه، ج5، ص21.</ref> ساکنان جَرْباء به فاصله سه روز تا اذرح<ref>معجم البلدان ج1، ص129.</ref> و مردم شهر مَقنا نیز در منابع یاد شده است. پیامبر(ص) در نامه به مردم مقنا به آنان اختیار بخشید تا حاکمی از میان خود یا خاندان پیامبر برگزینند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص72.</ref>
 
برخی از نامه رسول خدا به هراکلیوس، امپراتور روم، گزارش داده‌اند.<ref>مسند احمد، ج4، ص74؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص27.</ref> بسیاری از منابع، این نامه‌نگاری را گزارش کرده‌اند؛ ولی به وقوع آن در غزوه تبوک اشاره‌ای ندارند.<ref>الطبقات، ج4، ص251؛ الثقات، ج2، ص6؛ المعجم الکبیر، ج8، ص19-20.</ref> از این‌ رو، گمان می‌رود که نامه پیامبر به هراکلیوس مربوط به زمانی دیگر باشد.
 
===اعزام خالد بن ولید به دومة‌الجندل===
 
اعزام [[خالد بن ولید]] به [[دومة الجندل|دَومة الجَندل]] نزدیک شام که امروزه با نام جوف در مرز شمالی [[عربستان]] قرار دارد، <ref>خطط الشام، ج1، ص10؛ الرحلة الحجازیه، ص166.</ref> از دیگر کارهای پیامبر در آن مدت بود. پیامبر(ص) پس از آن که با مشورت اصحاب خود بر آن شد که تبوک را به مقصد مدینه ترک کند، خالد بن ولید را همراه 420 تن از جنگجویان به سوی تیره‌های کِنانی ساکن در این سرزمین فرستاد.
 
کنانی‌ها در این منطقه زیر حکومت مردی مسیحی از کندیان [[یمن]] به نام اُکَیْدر بن عبدالملک زندگی می‌کردند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166؛ المغازی، ج3، ص1025.</ref> [[واقدی]] و [[ابن‌سعد]] هنگام اعزام خالد را رجب سال نهم ق. می‌دانند.<ref>المغازی، ج3، ص1025؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> با توجه به آن که پیامبر(ص) در ماه شعبان وارد تبوک شد و در رمضان به سوی مدینه بازگشت<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ الدرر، ص247.</ref> و اعزام خالد نیز هنگام بازگشت از تبوک بود، <ref>البدایة و النهایه، ج5، ص21.</ref> باید این اعزام را در رمضان همان سال دانست.
 
رسول خدا خالد را مامور ساخت تا اکیدر را اسیر سازد و او را از شیوه انجام این کار آگاه کرد. خالد طبق پیشگویی پیامبر(ص) اکیدر را در حال شکار گاوی وحشی اسیر کرد. در درگیری میان دو طرف، حسان برادر اکیدر کشته شد و لباس او که از ابریشم زرباف بود، به غنیمت خالد درآمد. خالد در برابر 2000 شتر، 800 برده، 400 زره، 400 نیزه و 500 شمشیر تعهد سپرد تا اکیدر و دیگر برادر او را به سلامت نزد پیامبر(ص) ببرد.<ref>الثقات، ج2، ص96-97؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203-204.</ref> بدین ترتیب، اکیدر همراه اسیران رهسپار مدینه شد.<ref>المغازی، ج3، ص1027؛ فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> [[عمرو بن امیه ضمری|عمرو بن امیه ضُمری]] از سوی خالد مامور شد تا زودتر به مدینه وارد شود و گزارش پیروزی سپاه را به پیامبر(ص) برساند.<ref>المغازی، ج3، ص1026؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203.</ref>
 
سپاه اسلام به فرمان پیامبر(ص) در رمضان سال نهم ق. از تبوک به سوی مدینه حرکت کرد.<ref>الدرر، ص247؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ اعلام الوری، ج1، ص244.</ref> گزارش‌های فراوان از معجزات پیامبر(ص) در مسیر بازگشت همانند زمان حرکت به سوی تبوک، از مشکل کمبود آذوقه و آب در این مسیر حکایت دارد.<ref>الدرر، ص242؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص954؛ تاریخ طبری، ج2، ص373.</ref>
سپاه اسلام به فرمان پیامبر(ص) در رمضان سال نهم ق. از تبوک به سوی مدینه حرکت کرد.<ref>الدرر، ص247؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ اعلام الوری، ج1، ص244.</ref> گزارش‌های فراوان از معجزات پیامبر(ص) در مسیر بازگشت همانند زمان حرکت به سوی تبوک، از مشکل کمبود آذوقه و آب در این مسیر حکایت دارد.<ref>الدرر، ص242؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص954؛ تاریخ طبری، ج2، ص373.</ref>
==منافقان و نقش آنان در غزوه تبوک==
 
حضور و نقش‌آفرینی منافقان در همه مراحل این نبرد با توجه به حساسیت و اهمیت غزوه تبوک، همواره مورد توجه مفسران و تاریخ‌نگاران قرار گرفته است. اعزام سپاه در آن وضع دشوار، موقعیتی مناسب را برای فتنه‌انگیزی منافقانی که همواره در پی تفرقه و شکست مسلمانان بودند، فراهم آورد. از این رو، در میان انبوه گزارش‌هایی که به رویدادهای غزوه تبوک می‌پردازند، آن چه بیش از دیگر رویدادها توجه تاریخ‌نگاران را به خود جلب کرده، واکنش‌های منافقان در برابر پیامبر(ص) و مسلمانان بوده است. برخی از منافقان مانند جُدّ بن قیس خزرجی به بهانه ضعف در برابر زنان رومی، از پیامبر اذن ماندن گرفتند. فرزند جدّ آن گاه که از بهانه‌تراشی و نافرمانی پدرش آگاه شد، وی را از نزول آیات قرآن در نکوهش او بیم داد.<ref>المغازی ج3، ص993؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الاستیعاب، ج1، ص266.</ref> جدّ در تلاشی دیگر، قبیله‌اش را نیز از همراهی با پیامبر و سپاه اعزامی به تبوک، به بهانه گرمای هوا بر حذر داشت.<ref>المغازی ج3، ص993.</ref> روایات تفسیری از نزول آیات 49<ref>جامع البیان، ج10، ص191؛ التبیان، ج5، ص232؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص158.</ref> و 81-82 توبه/9<ref>جامع البیان، ج10، ص256؛ التبیان، ج5، ص268؛ الدر المنثور، ج3، ص265.</ref> در شان جد بن قیس حکایت دارند. خداوند در این آیات، جد را در شمار منافقانی یاد می‌کند که به سبب نافرمانی، خود را در بلا و دوزخ افکنده‌اند.
==نقش منافقان در غزوه تبوک==
بهانه‌تراشی بیش از 80 تن از منافقان و رخصت‌گیری از پیامبر(ص) برای اقامت در مدینه<ref>المغازی، ج3، ص995؛ المصنف، ج5، ص399؛ الثقات، ج2، ص100.</ref>؛ همایش برخی از منافقان در منزل سُویلم با هدف تلاش برای بازداشتن مسلمانان از شرکت در سپاه پیامبر(ص)<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الدرر، ص238؛ البدایة و النهایه، ج5، ص7.</ref>؛ و نیز جدایی بسیاری از منافقان را که همراه عبدالله بن اُبَی از تیره بنی‌عوف خزرج از منزل جُرف در
 
سه میلی مدینه به سوی شام از سپاه پیامبر
حضور و نقش‌آفرینی [[منافقان]] در همه مراحل این نبرد با توجه به حساسیت و اهمیت غزوه تبوک، همواره مورد توجه مفسران و تاریخ‌نگاران قرار گرفته است. اعزام سپاه در آن وضع دشوار، موقعیتی مناسب را برای فتنه‌انگیزی منافقانی که همواره در پی تفرقه و شکست مسلمانان بودند، فراهم آورد. از این رو، در میان انبوه گزارش‌هایی که به رویدادهای غزوه تبوک می‌پردازند، آن چه بیش از دیگر رویدادها توجه تاریخ‌نگاران را به خود جلب کرده، واکنش‌های منافقان در برابر پیامبر(ص) و مسلمانان بوده است.
جدا شدند و به مدینه بازگشتند، باید از
 
دیگر کارهای تفرقه‌افکنانه منافقان مدینه دانست.<ref>المغازی، ج3، ص995؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref>
برخی از منافقان مانند [[جد بن قیس خزرجی|جُدّ بن قیس خزرجی]] به بهانه ضعف در برابر زنان رومی، از پیامبر اذن ماندن گرفتند. فرزند جدّ آن گاه که از بهانه‌تراشی و نافرمانی پدرش آگاه شد، وی را از نزول آیات قرآن در نکوهش او بیم داد.<ref>المغازی ج3، ص993؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الاستیعاب، ج1، ص266.</ref> جدّ در تلاشی دیگر، قبیله‌اش را نیز از همراهی با پیامبر و سپاه اعزامی به تبوک، به بهانه گرمای هوا بر حذر داشت.<ref>المغازی ج3، ص993.</ref> روایات تفسیری از نزول آیات 49<ref>جامع البیان، ج10، ص191؛ التبیان، ج5، ص232؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص158.</ref> و 81-82 سوره توبه<ref>جامع البیان، ج10، ص256؛ التبیان، ج5، ص268؛ الدر المنثور، ج3، ص265.</ref> در شان جد بن قیس حکایت دارند. خداوند در این آیات، جد را در شمار منافقانی یاد می‌کند که به سبب نافرمانی، خود را در بلا و دوزخ افکنده‌اند.
خداوند در آیات 45-50 توبه/9 نشانه‌ها و ویژگی‌های منافقان را بیان می‌کند و آنان را افرادی می‌شمرد که قلب‌هایشان با تردید درآمیخته است و به خدا و روز جزا اعتقادی ندارند. اینان اگر قصد همراهی پیامبر و مسلمانان را داشتند، می‌توانستند مقدمات سفر خود را فراهم سازند. خداوند از همراهی آنان کراهت داشت و بدین سبب، این توفیق از آنان سلب شد و آن‌ها همنشین کودکان و پیران و بیماران شدند. حضور اینان سبب فتنه و اضطراب و تردید در میان افراد کم‌روحیه سپاه می‌شد. این منافقان همان کسانی هستند که هر گاه به پیامبر و مسلمانان نیکی و موفقیتی می‌رسید،‌اندوهگین می‌گشتند و از رسیدن مصیبت‌ها و مشکلات به مسلمانان خوشحال می‌شدند. در آیات 51-54 توبه/9 نیز خداوند از پیامبر می‌خواهد که به منافقان بگوید: هیچ رویدادی برای مسلمانان رخ نمی‌دهد، مگر آن چه خداوند برای آنان مقرر کند و خدا سرپرست آنان است. انفاق منافقان نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا به خدا و پیامبر باور حقیقی ندارند و نمازشان با کسالت و انفاقشان با ناخرسندی همراه است.
 
دوری فاصله تبوک از مدینه که مدت غیبت پیامبر و سپاه مسلمان را از مدینه به درازا می‌کشاند، فرصتی مناسب برای اجرای توطئه‌های منافقان و تهاجم کینه‌توزان عرب بود.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص368؛ عیون الاثر، ج2، ص255.</ref> از این رو، پیامبر(ص) همانند همه جنگ‌هایی که خود سپاه را همراهی می­کرد، کسانی را برای حفظ امنیت و جان مسلمانان و اداره شهر در مدینه گذارد. این جا بود که نخستین بار از علی بن ابی‌طالب7 که همیشه در همه غزوه‌ها دوشادوش پیامبر بود، برای جانشینی و کار‌گزاری خود بهره گرفت<ref>المحبر، ص125-126؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص235.</ref> و هیچ فرد دیگر را شایسته این کار ندانست.<ref>الارشاد، ج1، ص155.</ref> برخی علی7 را فقط جانشین ایشان در میان خویشاوندان و اهل بیت پیامبر(ص) دانسته‌اند<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ الطبقات، ج3، ص23.</ref> و از افرادی چون سباع بن عرفطه، <ref>تاریخ خلیفه، ص60؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ البدایة و النهایه، ج5، ص11.</ref> محمد بن مَسلمه، <ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ المغازی، ج3، ص995.</ref> ابورُهم و ابن‌ام مکتوم<ref>التنبیه و الاشراف، ص235.</ref> به عنوان عامل پیامبر(ص) در مدینه یاد کرده‌اند؛ اما سخن ایشان با علی7 جانشینی وی را بر همه مدینه تایید می‌کند.
بهانه‌تراشی بیش از 80 تن از منافقان و رخصت‌گیری از پیامبر(ص) برای اقامت در مدینه<ref>المغازی، ج3، ص995؛ المصنف، ج5، ص399؛ الثقات، ج2، ص100.</ref>؛ همایش برخی از منافقان در منزل [[سویلم|سُویلم]] با هدف تلاش برای بازداشتن مسلمانان از شرکت در سپاه پیامبر(ص)<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الدرر، ص238؛ البدایة و النهایه، ج5، ص7.</ref>؛ و نیز جدایی بسیاری از منافقان را که همراه [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَی]] از تیره بنی‌عوف خزرج از منزل جُرف در سه میلی مدینه به سوی شام از سپاه پیامبر جدا شدند و به مدینه بازگشتند، باید از دیگر کارهای تفرقه‌افکنانه منافقان مدینه دانست.<ref>المغازی، ج3، ص995؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref>
منافقان که از حضور علی7 در مدینه ناخرسند بودند و او را مانع دستیابی به اهداف خود در غیبت پیامبر(ص) می‌دانستند، با شایع کردن این ادعا که بازماندن علی7 از سپاه پیامبر(ص) نتیجه نارضایتی پیامبر از او است، کوشیدند تا فضای مدینه را بر ضد ایشان متشنج کنند. علی7 برای دفع این فتنه، خود را در اردوگاه ثنیة الوداع<ref>السنن الکبری، ج5، ص124؛ تاریخ دمشق، ج42، ص162؛ البدایة و النهایه، ج7، ص377.</ref> نزدیک مدینه و در مسیر شام<ref>وفاء الوفاء، ج4، ص44؛ سبل السلام، ج4، ص70؛ نیل الاوطار، ج8، ص239.</ref> یا توقف‌گاه جُرف به پیامبر رساند<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946-947؛ الارشاد، ج1، ص155.</ref> و از علت ماندن خویش پرس‌وجو کرد. پیامبر(ص) در پاسخ، علی را برای خود همچون‌هارون برای موسی خواند<ref>المحبر، ص125-126؛ الطبقات، ج3، ص24؛ تاریخ طبری، ج2، ص368.</ref> و او را ولیّ همه مردان و زنان مؤمن یاد کرد.<ref>السنن الکبری، ج5، ص113؛ تاریخ دمشق، ج42، ص98-99.</ref> به گزارش از براء بن عازب و زید بن ارقم، پیامبر(ص) حرکت سپاه به سوی تبوک را به حضور خود یا علی7 در مدینه منوط کرد<ref>الطبقات، ج3، ص24؛ انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الارشاد، ج1، ص155؛ کشف الغمه، ج1، ص227.</ref> و هیچ فرد دیگر را شایسته این امر ندانست.<ref>الارشاد، ج1، ص155.</ref>
 
توطئه‌های منافقانِ حاضر در سپاه که با هدف سست کردن ایمان و انگیزه سپاهیان آمده بودند، در منابع تاریخی گزارش شده است. اینان از طریق به سخره گرفتن پیامبر(ص) در میان مسلمانان، امیدوار بودند که به اهداف خود برسند. منافقانی چون ودیعة بن ثابت، جُلاس بن سوید، ثعلبة بن حاطب و مَخشی بن حُمیَّر<ref>المحبر، ص468-469؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص951؛ المغازی، ج3، ص1003.</ref> که شکست مسلمانان را قطعی می‌دانستند، گاه با سخنان خود، امیدواری پیامبر و مسلمانان به شکست رومیان را ریشخند می‌کردند. البته خود نگران بودند که در پی این سخنان، آیاتی در شان آنان نازل شود و نفاقشان بر همگان آشکار گردد. مخشی بن حُمیَّر سوگند یاد کرد که آماده است 100 تازیانه بخورد؛ اما آیه‌ای از قرآن برای این گفته‌ها نازل نشود. آن گاه که سخنان آن‌ها به گوش پیامبر رسید، این سخنان را شوخی دانستند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ تاریخ طبری، ج2، ص372.</ref> به گزارش قتاده، آیات 65-66 توبه/9 در شان این گروه از استهزا‌کنندگان نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص221؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص197.</ref> در این آیات، خداوند سخنان منافقان را تمسخر خدا و رسولش و دلیل کفرشان دانسته است.
خداوند در آیات 45-50 سوره توبه نشانه‌ها و ویژگی‌های منافقان را بیان می‌کند و آنان را افرادی می‌شمرد که قلب‌هایشان با تردید درآمیخته است و به خدا و روز جزا اعتقادی ندارند. اینان اگر قصد همراهی پیامبر و مسلمانان را داشتند، می‌توانستند مقدمات سفر خود را فراهم سازند. خداوند از همراهی آنان کراهت داشت و بدین سبب، این توفیق از آنان سلب شد و آن‌ها همنشین کودکان و پیران و بیماران شدند.
گم شدن شتر پیامبر(ص) در مسیر راه، بهانه‌ای دیگر به دست منافقان داد. زید بن لُصَیت، از یهودیان بنی‌قینقاع که به نفاق اظهار اسلام می‌کرد، آن گاه که از گم شدن شتر پیامبر(ص) آگاه شد، با این سخن که پیامبری که از آسمان‌ها گزارش می­دهد، از شتر خود آگاهی ندارد، به تمسخر پیامبر پرداخت. رسول خدا که با الهام خداوند از گفتار توهین‌آمیز زید آگاه شد، بدون نام بردن از وی، سخنانش را نزد اصحاب خود که عمارة بن حزم نیز در میان آنان بود، بازگفت. سپس از مکانی که شتر در آن جا مهار شده بود، خبر داد. آن گاه اصحاب توانستند شتر پیامبر(ص) را بیابند و نزد ایشان بیاورند. عماره آن گاه که نزد اطرافیان خود بازگشت، سخنان پیامبر(ص) و ماجرای پس از آن را گزارش داد و چون از آنان شنید که همه این گفته‌های توهین‌آمیز را زید بر زبان رانده، او را از اقامتگاه خود دور ساخت.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص370-371؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص16-17.</ref>
 
در میان این رویدادها، آن چه بیش از همه توجه تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان را جلب کرده، توطئه ترور پیامبر(ص) در گردنه کوهی است که مکان آن مشخص نیست. در این توطئه 12 تا 15 تن<ref>المغازی، ج3، ص1044؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24-25.</ref> از منافقان حاضر در سپاه مصمم شدند که شتر ایشان را در گردنه کوهی رم دهند، بدان امید که پیامبر از کوه به درّه پرتاب و کشته شود. اما در حالی­که خود را به شتر پیامبر نزدیک کرده بودند، ایشان از نقشه آنان آگاه شد و حذیفه را مامور دور ساختن آن‌ها کرد و با تهدید افشای نام خود و پدران و قبایلشان، نقشه آنان را ناکام نهاد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ دلائل النبوه، ج5، ص256؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276.</ref> در تعیین ماهیت این افراد اختلاف فراوان به چشم می‌خورد. ابن قتیبه از افرادی چون عبدالله بن ابیّ که در تبوک حضور نداشت و نیز از مُلیح تیمی که هیچ اطلاعی از او در منابع تاریخی و نسب‌شناسی به چشم نمی‌خورد، نام برده است.<ref>المعارف، ص343.</ref> برخی همه یا شماری از این منافقان را از قریش<ref>التبیان، ج5، ص261؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص504؛ العمده، ص342.</ref> و بنی‌امیه می‌دانند.<ref>الخصال، ص398.</ref> بعضی آنان را از انصار می‌شمرند.<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص277؛ تهذیب الکمال، ج5، ص505.</ref> این اختلاف را می‌توان برآمده از رخدادهای سیاسی پس از پیامبر(ص) دانست که سبب شد نام برخی افراد از زمره منافقان عقبه حذف گردد و افرادی دیگر جایگزین آنان شوند. برخی بر آنند که جز پیامبر(ص) حذیفه و عمار نیز از نام‌های این منافقان آگاه بوده‌اند؛ بدین سان که پیامبر آن دو را از نام آن‌ها آگاه کرد<ref>المغازی، ج3، ص1044؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24.</ref> و یا خود آن دو با منافقان روبه‌رو شده بودند.<ref>اعلام الوری، ج1، ص245-246.</ref> برخی این توطئه را در عقبه به سال دهم ق. و در حجة الوداع دانسته‌اند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص301.</ref> (← اصحاب عقبه)
پیامبر در توقف‌گاه «ذی اوان» در نزدیکی مدینه، از توطئه دیگر منافقان آگاهی یافت. این دسته از منافقان که پیش از حرکت پیامبر(ص) به سوی تبوک، مسجدی نزدیک مسجد قبا در جنوب مدینه بنا نهاده بودند، امید داشتند تا از آن برای دستیابی به اهداف خصمانه خود بهره گیرند. از این رو، از رسول خدا خواستند که پیش از خروج از مدینه، نخستین بار در آن نماز بگزارد. پیامبر(ص) این کار را به بازگشت از تبوک موکول کرد؛ ولی در بازگشت با وحی خداوند از هدف بانیان مسجد آگاه شد و مالک بن دُخشم از بنی‌سالم بن عوف و نیز مُعن بن عدی و برادرش عاصم از بنی‌عجلان را فرمان داد که از سپاه جدا شوند و خود را به آن مسجد رسانند و آن را ویران کنند و در آتش بسوزانند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص956؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص38-39.</ref> خداوند در آیات 107-110 توبه/9 از این مسجد با نام مسجد ضرار یاد کرده و به اهداف بانیان آن اشاره نموده است.<ref>جامع البیان، ج11، ص31-38؛ التبیان، ج5، ص297؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص253.</ref>
 
==ورود به مدینه و برخورد با غایبان==  
حضور اینان سبب [[فتنه]] و اضطراب و تردید در میان افراد کم‌روحیه سپاه می‌شد. این منافقان همان کسانی هستند که هر گاه به پیامبر و مسلمانان نیکی و موفقیتی می‌رسید،‌ اندوهگین می‌گشتند و از رسیدن مصیبت‌ها و مشکلات به مسلمانان خوشحال می‌شدند. در آیات 51-54 سوره توبه نیز [[خداوند]] از پیامبر می‌خواهد که به منافقان بگوید: هیچ رویدادی برای مسلمانان رخ نمی‌دهد، مگر آن چه خداوند برای آنان مقرر کند و خدا سرپرست آنان است. انفاق منافقان نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا به خدا و پیامبر باور حقیقی ندارند و نمازشان با کسالت و انفاقشان با ناخرسندی همراه است.
سرانجام پیامبر(ص) در رمضان<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص964؛ المغازی، ج3، ص1056.</ref> یا آخر شوال<ref>المحبر، ص116.</ref> سال نهم ق. پس از سه یا چهار ماه وارد مدینه شد. ایشان نخست برای اقامه نماز به مسجد رفت. در همان حال، عذرآورندگان از تبوک به مسجد سرازیر شدند.<ref>الثقات، ج2، ص100؛ المعجم الکبیر، ج19، ص48.</ref> آن چه اکنون بسیار اهمیت داشت، ‌گونه برخورد پیامبر و مسلمانان با افرادی بود که به دلیل‌های گوناگون از همراهی سپاه خودداری کرده بودند. این افراد را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: 1. عذرآورندگان. 2. معترفان به گناه (توابین). 3. دروغگویان و بهانه‌تراشان (منافقان). گروه اول که شمارشان فراوان بود، پس از بازگشت پیامبر به مدینه، عذرهای خود را بار دیگر برای پیامبر بیان کردند. ایشان با رحمت و بزرگواری عذرهای آنان را پذیرفت. در این میان، مهاجر بن ابی‌امیه که گمان می‌رود بیش از دیگران نگران پذیرفته نشدن عذرش بود، با واسطه قرار دادن‌ام سلمه، همسر پیامبر، از ایشان طلب بخشش کرد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص541-542؛ اسد الغابه، ج4، ص422-423.</ref>
 
گروه دوم کسانی بودند که پس از اقرار به بهانه‌تراشی و کوتاهی در همراهی با پیامبر(ص)، در صدد توبه برآمدند. سه تن از این متخلفان با بستن خود به ستون‌های مسجد و پرهیز از خوردن و آشامیدن، اظهار پشیمانی کردند. خداوند پس از هفت روز از خطای آنان درگذشت و توبه ایشان را پذیرفت.<ref>المصنف، ج5، ص405؛ اسد الغابه، ج5، ص285؛ الاصابه، ج1، ص299.</ref> بسیاری ابولبابة بن عبدالمنذر از بنی‌عمرو بن عوف اوس را از این سه تن دانسته‌اند؛ اما برخی سبب حضور ابولبابه در جمع این توبه کنندگان را خیانت او در غزوه بنی‌قریظه (5ق.) شمرده‌اند.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1741؛ اسد الغابه، ج1، ص144.</ref> منابع در نام دو تن دیگر اختلاف دارند و از افرادی یاد می­نمایند که نسب مشخصی از آنان در منابع به چشم نمی‌خورد. وداعة بن خدام/ خذام/ حرام، اوس بن خذام، اوس بن ثعلبه، و ثعلبة بن ودیعه از جمله این افراد هستند.<ref>اسد الغابه، ج1، ص144؛ اسد الغابه، ج1، ص245؛ اسد الغابه، ج4، ص958؛ الاصابه، ج1، ص299.</ref>
===جانشینی امام علی در مدینه===
 
دوری فاصله تبوک از مدینه که مدت غیبت پیامبر و سپاه مسلمان را از مدینه به درازا می‌کشاند، فرصتی مناسب برای اجرای توطئه‌های منافقان و تهاجم کینه‌توزان عرب بود.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص368؛ عیون الاثر، ج2، ص255.</ref> از این رو، پیامبر(ص) همانند همه جنگ‌هایی که خود سپاه را همراهی می‌کرد، کسانی را برای حفظ امنیت و جان مسلمانان و اداره شهر در مدینه گذارد. این جا بود که نخستین بار از [[علی بن ابی‌طالب(ع)]] که همیشه در همه غزوه‌ها دوشادوش پیامبر بود، برای جانشینی و کار‌گزاری خود بهره گرفت<ref>المحبر، ص125-126؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص235.</ref> و هیچ فرد دیگر را شایسته این کار ندانست.<ref>الارشاد، ج1، ص155.</ref> برخی علی(ع) را فقط جانشین ایشان در میان خویشاوندان و اهل بیت پیامبر(ص) دانسته‌اند<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ الطبقات، ج3، ص23.</ref> و از افرادی چون [[سباع بن عرفطه]]، <ref>تاریخ خلیفه، ص60؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ البدایة و النهایه، ج5، ص11.</ref> [[محمد بن مسلمه|محمد بن مَسلمه]]، <ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ المغازی، ج3، ص995.</ref> [[ابورهم|ابورُهم]] و [[ابن‌ام مکتوم]]<ref>التنبیه و الاشراف، ص235.</ref> به عنوان عامل پیامبر(ص) در مدینه یاد کرده‌اند؛ اما سخن ایشان با علی(ع) جانشینی وی را بر همه مدینه تایید می‌کند.
 
منافقان که از حضور علی(ع) در مدینه ناخرسند بودند و او را مانع دستیابی به اهداف خود در غیبت پیامبر(ص) می‌دانستند، با شایع کردن این ادعا که بازماندن علی(ع) از سپاه پیامبر(ص) نتیجه نارضایتی پیامبر از او است، کوشیدند تا فضای مدینه را بر ضد ایشان متشنج کنند. علی(ع) برای دفع این فتنه، خود را در اردوگاه ثنیة الوداع<ref>السنن الکبری، ج5، ص124؛ تاریخ دمشق، ج42، ص162؛ البدایة و النهایه، ج7، ص377.</ref> نزدیک مدینه و در مسیر شام<ref>وفاء الوفاء، ج4، ص44؛ سبل السلام، ج4، ص70؛ نیل الاوطار، ج8، ص239.</ref> یا توقف‌گاه جُرف به پیامبر رساند<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946-947؛ الارشاد، ج1، ص155.</ref> و از علت ماندن خویش پرس‌وجو کرد. پیامبر(ص) در پاسخ، علی را برای خود همچون‌ [[هارون]] برای [[موسی]] خواند<ref>المحبر، ص125-126؛ الطبقات، ج3، ص24؛ تاریخ طبری، ج2، ص368.</ref> و او را ولیّ همه مردان و زنان مؤمن یاد کرد.<ref>السنن الکبری، ج5، ص113؛ تاریخ دمشق، ج42، ص98-99.</ref>
 
به گزارش از [[براء بن عازب]] و [[زید بن ارقم]]، پیامبر(ص) حرکت سپاه به سوی تبوک را به حضور خود یا علی(ع) در مدینه منوط کرد<ref>الطبقات، ج3، ص24؛ انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الارشاد، ج1، ص155؛ کشف الغمه، ج1، ص227.</ref> و هیچ فرد دیگر را شایسته این امر ندانست.<ref>الارشاد، ج1، ص155.</ref>
 
===تمسخر پیامبر===
 
توطئه‌های منافقانِ حاضر در سپاه که با هدف سست کردن ایمان و انگیزه سپاهیان آمده بودند، در منابع تاریخی گزارش شده است. اینان از طریق به سخره گرفتن پیامبر(ص) در میان مسلمانان، امیدوار بودند که به اهداف خود برسند. منافقانی چون [[ودیعة بن ثابت]]، [[جلاس بن سوید|جُلاس بن سوید]]، [[ثعلبة بن حاطب]] و [[مخشی بن حمیر|مَخشی بن حُمیَّر]]<ref>المحبر، ص468-469؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص951؛ المغازی، ج3، ص1003.</ref> که شکست مسلمانان را قطعی می‌دانستند، گاه با سخنان خود، امیدواری پیامبر و مسلمانان به شکست رومیان را ریشخند می‌کردند.
 
البته خود نگران بودند که در پی این سخنان، آیاتی در شان آنان نازل شود و نفاقشان بر همگان آشکار گردد. مخشی بن حُمیَّر سوگند یاد کرد که آماده است 100 تازیانه بخورد؛ اما آیه‌ای از قرآن برای این گفته‌ها نازل نشود. آن گاه که سخنان آن‌ها به گوش پیامبر رسید، این سخنان را شوخی دانستند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ تاریخ طبری، ج2، ص372.</ref>
 
به گزارش قتاده، آیات 65-66 سوره توبه در شان این گروه از استهزا‌کنندگان نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص221؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص197.</ref> در این آیات، خداوند سخنان منافقان را تمسخر خدا و رسولش و دلیل کفرشان دانسته است.
 
===گم‌شدن ناقه پیامبر===
 
گم شدن شتر پیامبر(ص) در مسیر راه، بهانه‌ای دیگر به دست منافقان داد. [[زید بن لصیت|زید بن لُصَیت]]، از یهودیان [[بنی‌قینقاع]] که به [[نفاق]] اظهار [[اسلام]] می‌کرد، آن گاه که از گم شدن شتر پیامبر(ص) آگاه شد، با این سخن که پیامبری که از آسمان‌ها گزارش می‌دهد، از شتر خود آگاهی ندارد، به تمسخر پیامبر پرداخت.
 
رسول خدا که با الهام خداوند از گفتار توهین‌آمیز زید آگاه شد، بدون نام بردن از وی، سخنانش را نزد اصحاب خود که [[عمارة بن حزم]] نیز در میان آنان بود، بازگفت. سپس از مکانی که شتر در آن جا مهار شده بود، خبر داد. آن گاه اصحاب توانستند شتر پیامبر(ص) را بیابند و نزد ایشان بیاورند. عماره آن گاه که نزد اطرافیان خود بازگشت، سخنان پیامبر(ص) و ماجرای پس از آن را گزارش داد و چون از آنان شنید که همه این گفته‌های توهین‌آمیز را زید بر زبان رانده، او را از اقامتگاه خود دور ساخت.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص370-371؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص16-17.</ref>
 
===توطئه ترور پیامبر===
 
در میان این رویدادها، آن چه بیش از همه توجه تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان را جلب کرده، توطئه ترور پیامبر(ص) در گردنه کوهی است که مکان آن مشخص نیست. در این توطئه 12 تا 15 تن<ref>المغازی، ج3، ص1044؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24-25.</ref> از منافقان حاضر در سپاه مصمم شدند که شتر ایشان را در گردنه کوهی رم دهند، بدان امید که پیامبر از کوه به درّه پرتاب و کشته شود. اما در حالی‌که خود را به شتر پیامبر نزدیک کرده بودند، ایشان از نقشه آنان آگاه شد و [[حذیفه]] را مامور دور ساختن آن‌ها کرد و با تهدید افشای نام خود و پدران و قبایلشان، نقشه آنان را ناکام نهاد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ دلائل النبوه، ج5، ص256؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276.</ref>
 
 
در تعیین ماهیت این افراد اختلاف فراوان به چشم می‌خورد. [[ابن‌قتیبه]] از افرادی چون عبدالله بن ابیّ که در تبوک حضور نداشت و نیز از مُلیح تیمی که هیچ اطلاعی از او در منابع تاریخی و نسب‌شناسی به چشم نمی‌خورد، نام برده است.<ref>المعارف، ص343.</ref> برخی همه یا شماری از این منافقان را از [[قریش]]<ref>التبیان، ج5، ص261؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص504؛ العمده، ص342.</ref> و [[بنی‌امیه]] می‌دانند.<ref>الخصال، ص398.</ref> بعضی آنان را از [[انصار]] می‌شمرند.<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص277؛ تهذیب الکمال، ج5، ص505.</ref> این اختلاف را می‌توان برآمده از رخدادهای سیاسی پس از پیامبر(ص) دانست که سبب شد نام برخی افراد از زمره منافقان عقبه حذف گردد و افرادی دیگر جایگزین آنان شوند. برخی بر آنند که جز پیامبر(ص) حذیفه و [[عمار]] نیز از نام‌های این منافقان آگاه بوده‌اند؛ بدین سان که پیامبر آن دو را از نام آن‌ها آگاه کرد<ref>المغازی، ج3، ص1044؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24.</ref> و یا خود آن دو با منافقان روبه‌رو شده بودند.<ref>اعلام الوری، ج1، ص245-246.</ref> برخی این توطئه را در [[عقبه]] به سال دهم ق. و در [[حجة الوداع]] دانسته‌اند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص301.</ref>
 
===مسجد ضرار===
 
پیامبر در توقف‌گاه «[[ذی اوان]]» در نزدیکی مدینه، از توطئه دیگر منافقان آگاهی یافت. این دسته از منافقان که پیش از حرکت پیامبر(ص) به سوی تبوک، مسجدی نزدیک [[مسجد قبا]] در جنوب مدینه بنا نهاده بودند، امید داشتند تا از آن برای دستیابی به اهداف خصمانه خود بهره گیرند. از این رو، از رسول خدا خواستند که پیش از خروج از مدینه، نخستین بار در آن نماز بگزارد.
 
پیامبر(ص) این کار را به بازگشت از تبوک موکول کرد؛ ولی در بازگشت با وحی خداوند از هدف بانیان مسجد آگاه شد و [[مالک بن دخشم|مالک بن دُخشم]] از بنی‌سالم بن عوف و نیز [[معن بن عدی|مُعن بن عدی]] و برادرش عاصم از بنی‌عجلان را فرمان داد که از سپاه جدا شوند و خود را به آن مسجد رسانند و آن را ویران کنند و در آتش بسوزانند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص956؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص38-39.</ref> خداوند در آیات 107-110 [[سوره توبه]] از این مسجد با نام [[مسجد ضرار]] یاد کرده و به اهداف بانیان آن اشاره نموده است.<ref>جامع البیان، ج11، ص31-38؛ التبیان، ج5، ص297؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص253.</ref>
 
==ورود به مدینه و برخورد با غایبان==
 
سرانجام پیامبر(ص) در رمضان<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص964؛ المغازی، ج3، ص1056.</ref> یا آخر شوال<ref>المحبر، ص116.</ref> سال نهم ق. پس از سه یا چهار ماه وارد مدینه شد. ایشان نخست برای اقامه نماز به مسجد رفت. در همان حال، عذرآورندگان از تبوک به مسجد سرازیر شدند.<ref>الثقات، ج2، ص100؛ المعجم الکبیر، ج19، ص48.</ref>
 
آن چه اکنون بسیار اهمیت داشت، ‌گونه برخورد پیامبر و مسلمانان با افرادی بود که به دلیل‌های گوناگون از همراهی سپاه خودداری کرده بودند. این افراد را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: 1. عذرآورندگان. 2. معترفان به گناه (توابین). 3. دروغگویان و بهانه‌تراشان (منافقان).
 
گروه اول که شمارشان فراوان بود، پس از بازگشت پیامبر به مدینه، عذرهای خود را بار دیگر برای پیامبر بیان کردند. ایشان با رحمت و بزرگواری عذرهای آنان را پذیرفت. در این میان، [[مهاجر بن ابی‌امیه]] که گمان می‌رود بیش از دیگران نگران پذیرفته نشدن عذرش بود، با واسطه قرار دادن‌ [[ام سلمه]]، همسر پیامبر، از ایشان طلب بخشش کرد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص541-542؛ اسد الغابه، ج4، ص422-423.</ref>
 
گروه دوم کسانی بودند که پس از اقرار به بهانه‌تراشی و کوتاهی در همراهی با پیامبر(ص)، در صدد توبه برآمدند. سه تن از این متخلفان با بستن خود به ستون‌های مسجد و پرهیز از خوردن و آشامیدن، اظهار پشیمانی کردند. خداوند پس از هفت روز از خطای آنان درگذشت و توبه ایشان را پذیرفت.<ref>المصنف، ج5، ص405؛ اسد الغابه، ج5، ص285؛ الاصابه، ج1، ص299.</ref> بسیاری [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] از بنی‌عمرو بن عوف اوس را از این سه تن دانسته‌اند؛ اما برخی سبب حضور ابولبابه در جمع این توبه‌کنندگان را [[خیانت]] او در [[غزوه بنی‌قریظه]] (5ق.) شمرده‌اند.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1741؛ اسد الغابه، ج1، ص144.</ref> منابع در نام دو تن دیگر اختلاف دارند و از افرادی یاد می‌نمایند که نسب مشخصی از آنان در منابع به چشم نمی‌خورد. وداعة بن خدام/ خذام/ حرام، اوس بن خذام، اوس بن ثعلبه، و ثعلبة بن ودیعه از جمله این افراد هستند.<ref>اسد الغابه، ج1، ص144؛ اسد الغابه، ج1، ص245؛ اسد الغابه، ج4، ص958؛ الاصابه، ج1، ص299.</ref>
 
این سه تن در پی آگاهی از قبول توبه خود نزد پیامبر آمدند تا اموالشان را صدقه دهند؛ اما پیامبر پذیرش آن را به اذن خداوند وانهاد<ref>تاریخ دمشق، ج50، ص195؛ اسد الغابه، ج5، ص85؛ بحار الانوار، ج21، ص201.</ref> تا آیات103-104 توبه/9 نازل شد<ref>جامع البیان، ج11، ص23-24؛ البدایة و النهایه، ج5، ص33؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص242.</ref> و از پیامبر خواست که بخشی از اموال این توبه کنندگان را بردارد.
این سه تن در پی آگاهی از قبول توبه خود نزد پیامبر آمدند تا اموالشان را صدقه دهند؛ اما پیامبر پذیرش آن را به اذن خداوند وانهاد<ref>تاریخ دمشق، ج50، ص195؛ اسد الغابه، ج5، ص85؛ بحار الانوار، ج21، ص201.</ref> تا آیات103-104 توبه/9 نازل شد<ref>جامع البیان، ج11، ص23-24؛ البدایة و النهایه، ج5، ص33؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص242.</ref> و از پیامبر خواست که بخشی از اموال این توبه کنندگان را بردارد.
منابع بر آنند که کعب بن مالک از بنی‌سلمه خزرج، هلال بن امیه از بنی‌واقف، و مرارة بن ربیع از بنی‌عمرو بن عوف اوس پس از بازگشت پیامبر(ص) توبه کردند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957-958؛ الطبقات، ج2، ص167؛ تاریخ طبری، ج2، ص374.</ref> اینان امیدوار بودند که بدون بستن خود به ستون مسجد، توبه‌شان پذیرفته شود.<ref>المغازی، ج3، ص1050-1051.</ref> زهری به گزارش از کعب بن مالک آورده که پیامبر(ص) مسلمانان را از سخن گفتن با این سه تن منع کرد. از این رو، هلال و مراره خود را در خانه حبس کردند و بر گناه خود می‌گریستند؛ اما کعب مانند دیگر مردم به بازار و مسجد می‌آمد و بی‌اعتنایی مسلمانان را تحمل می‌کرد.<ref>المغازی النبویه، ص109.</ref> پس از گذشت 40 روز، پیامبر(ص) همسر و فرزندان این سه تن را نیز از معاشرت با آنان بازداشت و تنها همسر هلال بن امیه اجازه یافت نزد او بماند. سرانجام پس از 50 روز خداوند توبه این سه تن را نیز پذیرفت.<ref>الثقات، ج2، ص100-103.</ref>
 
گروه سوم منافقانی بودند که با بهانه‌تراشی و عذرهای دروغین از همراهی پیامبر سر باززدند و پس از بازگشت ایشان نیز به جای اعتراف به گناه و سهل‌ا‌نگاری خود، بر همان بهانه‌های واهی پای فشردند. اینان پس از ورود پیامبر(ص) با ایشان تجدید بیعت نمودند و سوگند یاد کردند که از آن پس تخلف نکرده، در همه جنگ‌ها همراه پیامبر خواهند بود. خداوند پیش از مواجهه پیامبر با این افراد، در آیات 94-96توبه/9 نوع رفتار رسول خدا و همراهانش را با این گروه معین فرمود و عذر این دسته را ناپذیرفتنی شمرد و از مسلمانان خواست تا از آنان دوری گزینند.<ref>جامع البیان، ج11، ص3-6؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص230-231؛ التبیان، ج5، ص282-283.</ref> از این رو، پیامبر(ص) عذرها و تعهدهای آنان را نپذیرفت. واقدی بر آن است که حضور و اعتذار منافقان نزد پیامبر(ص) پیش از رسیدن ایشان به مدینه و در توقف‌گاه ذی اوان بود.<ref>المغازی، ج3، ص1049.</ref>
منابع بر آنند که کعب بن مالک از بنی‌سلمه خزرج، [[هلال بن امیه]] از بنی‌واقف، و [[مرارة بن ربیع]] از بنی‌عمرو بن عوف اوس پس از بازگشت پیامبر(ص) توبه کردند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957-958؛ الطبقات، ج2، ص167؛ تاریخ طبری، ج2، ص374.</ref> اینان امیدوار بودند که بدون بستن خود به ستون مسجد، توبه‌شان پذیرفته شود.<ref>المغازی، ج3، ص1050-1051.</ref>
===گزارش زهری===
زهری به گزارش از [[کعب بن مالک]] آورده که پیامبر(ص) مسلمانان را از سخن گفتن با این سه تن منع کرد. از این رو، هلال و مراره خود را در خانه حبس کردند و بر گناه خود می‌گریستند؛ اما کعب مانند دیگر مردم به بازار و مسجد می‌آمد و بی‌اعتنایی مسلمانان را تحمل می‌کرد.<ref>المغازی النبویه، ص109.</ref> پس از گذشت 40 روز، پیامبر(ص) همسر و فرزندان این سه تن را نیز از معاشرت با آنان بازداشت و تنها همسر هلال بن امیه اجازه یافت نزد او بماند. سرانجام پس از 50 روز خداوند توبه این سه تن را نیز پذیرفت.<ref>الثقات، ج2، ص100-103.</ref>
 
گروه سوم منافقانی بودند که با بهانه‌تراشی و عذرهای دروغین از همراهی پیامبر سر باززدند و پس از بازگشت ایشان نیز به جای اعتراف به گناه و سهل‌ا‌نگاری خود، بر همان بهانه‌های واهی پای فشردند. اینان پس از ورود پیامبر(ص) با ایشان تجدید بیعت نمودند و سوگند یاد کردند که از آن پس تخلف نکرده، در همه جنگ‌ها همراه پیامبر خواهند بود.
 
خداوند پیش از مواجهه پیامبر با این افراد، در آیات 94-96 توبه/9 نوع رفتار رسول خدا و همراهانش را با این گروه معین فرمود و عذر این دسته را ناپذیرفتنی شمرد و از مسلمانان خواست تا از آنان دوری گزینند.<ref>جامع البیان، ج11، ص3-6؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص230-231؛ التبیان، ج5، ص282-283.</ref> از این رو، پیامبر(ص) عذرها و تعهدهای آنان را نپذیرفت. واقدی بر آن است که حضور و اعتذار منافقان نزد پیامبر(ص) پیش از رسیدن ایشان به مدینه و در توقف‌گاه ذی اوان بود.<ref>المغازی، ج3، ص1049.</ref>
 
==آثار و نتایج==
==آثار و نتایج==
اعزام به تبوک، نبرد با رومیان را همراه نداشت؛ اما آثار و نتایجی سودمند برای مسلمانان در بر داشت. گسترش حوزه حکومت پیامبر(ص) تا شمالی‌ترین نقطه شبه جزیره عربستان را شاید بتوان از مهم­ترین دستاوردها دانست. رهاوردهای دیگر این سفر را می‌توان چنین برشمرد: قدرت‌نمایی مسلمانان در مرزهای روم در پی شکست سنگین از رومیان در سال قبل؛ دفع تهدید رومیان و قبایل مسیحی هم‌پیمان با آنان؛ نزول آیات گوناگون در شان منافقان و آشنایی بیشتر مسلمانان با چهره­ دیگر آنان؛ سنجش توان بسیج نظامی و تدارکاتی مسلمانان؛ اقبال بیشتر قبایل عرب برای قبول اسلام با اعزام هیئت­های نمایندگی به مدینه پس از بازگشت پیامبر؛ ظهور بیشتر مقام و جایگاه علی7 نزد پیامبر(ص) برای مسلمانان در پی سخن پیامبر که به حدیث منزلت مشهور گشته و به تواتر از زبان بزرگان صحابه گزارش شده است.
 
اعزام به تبوک، نبرد با رومیان را همراه نداشت؛ اما آثار و نتایجی سودمند برای مسلمانان در بر داشت. گسترش حوزه حکومت پیامبر(ص) تا شمالی‌ترین نقطه شبه جزیره عربستان را شاید بتوان از مهم‌ترین دستاوردها دانست. رهاوردهای دیگر این سفر را می‌توان چنین برشمرد:
 
قدرت‌نمایی مسلمانان در مرزهای روم در پی شکست سنگین از رومیان در سال قبل؛ دفع تهدید رومیان و قبایل مسیحی هم‌پیمان با آنان؛ نزول آیات گوناگون در شان منافقان و آشنایی بیشتر مسلمانان با چهره‌ دیگر آنان؛ سنجش توان بسیج نظامی و تدارکاتی مسلمانان؛ اقبال بیشتر قبایل عرب برای قبول اسلام با اعزام هیئت‌های نمایندگی به مدینه پس از بازگشت پیامبر؛ ظهور بیشتر مقام و جایگاه [[علی(ع)]] نزد [[پیامبر(ص)]] برای مسلمانان در پی سخن پیامبر که به [[حدیث منزلت]] مشهور گشته و به تواتر از زبان بزرگان [[صحابه]] گزارش شده است.
==برای مطالعه بیشتر==
* '''تبوک‌ غزوۃ العسرۃ'''، ابوحلیل‌ شومی‌.
*'''غزوه تبوک‌'''، سید قطب.
*'''غزوه تبوک‌'''، محمداحمد باشميل.
 
==پیوند به بیرون==
 
*[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1301172 سیدجعفر ربانی، مجله مبلغان،«سیری در غزوه تبوک»، فروردین و اردیبهشت 1394 - شماره 189،(6 صفحه - از 41-46).]
*[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/85008 جعفر سبحانی، مجله درس‌هایی از مکتب اسلام، «فرازهایی از تاریخ اسلام/ حوادث سال نهم هجرت: غزوه تبوک»، شهريور 1348، سال دهم - شماره 9 (5 صفحه - از 20 تا 24).]
 
*[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1350765 علی‌محمد ولوی و سمیه بخشی‌زاده، مجله تاریخ اسلام، «بازکاوی انگیزه پیامبر(ص) در تدارک غزوه تبوک»، تابستان 1396 - شماره 70 علمی-پژوهشی، حوزه علمیه، (29 صفحه - از 7 تا 35).]
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


خط ۷۷: خط ۲۰۰:


* '''الاختصاص''': المفید (م. 413ق.)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
* '''الاختصاص''': المفید (م. 413ق.)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
* '''الارشاد''': المفید (م. 413ق.)، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
* '''الارشاد''': المفید (م. 413ق.)، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
* '''الاستغاثه''': ابوالقاسم الکوفی (م. 352ق.) ؛
* '''الاستغاثه''': ابوالقاسم الکوفی (م. 352ق.) ؛
* '''الاستیعاب''': ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
* '''الاستیعاب''': ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
* '''اسد الغابه''': ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی؛
* '''اسد الغابه''': ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی؛
* '''الاصابه''': ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
* '''الاصابه''': ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
* '''الاعلاق النفیسه''': ابن رسته (م. قرن3ق.)، بیروت، دار صادر، 1892م؛
* '''الاعلاق النفیسه''': ابن رسته (م. قرن3ق.)، بیروت، دار صادر، 1892م؛
* '''اعلام الوری''': الطبرسی (م. 548ق.)، قم، آل البیت، 1417ق؛
* '''اعلام الوری''': الطبرسی (م. 548ق.)، قم، آل البیت، 1417ق؛
* '''الاماکن''': محمد الحازمی (م. 854ق.) ؛
* '''الاماکن''': محمد الحازمی (م. 854ق.) ؛
* '''اعلام قرآن''': خزائلی، تهران، امیر کبیر، 1371ش؛
* '''اعلام قرآن''': خزائلی، تهران، امیر کبیر، 1371ش؛
* '''بحار الانوار''': المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
* '''بحار الانوار''': المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
* '''البدایة و النهایه''': ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
* '''البدایة و النهایه''': ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
* '''بغیة الطلب فی تاریخ حلب''': عمر بن احمد ابن العدیم (م. 660ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر؛
* '''بغیة الطلب فی تاریخ حلب''': عمر بن احمد ابن العدیم (م. 660ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر؛
* '''بهجة النفوس و الاسرار''': عبدالله المرجانی (م. 699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 2002م؛
* '''بهجة النفوس و الاسرار''': عبدالله المرجانی (م. 699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 2002م؛
* '''تاریخ ابن خلدون''': ابن خلدون (م. 808ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1391ق؛
* '''تاریخ ابن خلدون''': ابن خلدون (م. 808ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1391ق؛
* '''تاریخ خلیفه''': خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛
* '''تاریخ خلیفه''': خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) ''': الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) ''': الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛
* '''تاریخ مدینة دمشق''': ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
* '''تاریخ مدینة دمشق''': ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛
* '''التبیان''': الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
* '''التبیان''': الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
* '''التعریف بما آنست الهجره''': محمد المطری (م. 741ق.)، به کوشش الرحیلی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، 1426ق؛
* '''التعریف بما آنست الهجره''': محمد المطری (م. 741ق.)، به کوشش الرحیلی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، 1426ق؛
* '''تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم) ''': ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1409ق؛
* '''تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم) ''': ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1409ق؛
* '''تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان) ''': الثعالبی (م. 875ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق؛
* '''تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان) ''': الثعالبی (م. 875ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق؛
* '''تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن) ''': القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
* '''تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن) ''': القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
* '''تفسیر القمی''': القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
* '''تفسیر القمی''': القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
* '''تقویم البلدان''': اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 2007م؛
* '''تقویم البلدان''': اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 2007م؛
* '''التنبیه و الاشراف''': المسعودی (م. 345ق.)، بیروت، دار صعب؛
* '''التنبیه و الاشراف''': المسعودی (م. 345ق.)، بیروت، دار صعب؛
* '''تهذیب الکمال''': المزی (م. 742ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق؛
* '''تهذیب الکمال''': المزی (م. 742ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق؛
* '''الثقات''': ابن حبان (م. 354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق؛
* '''الثقات''': ابن حبان (م. 354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق؛
* '''جامع البیان''': الطبری (م. 310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
* '''جامع البیان''': الطبری (م. 310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
* '''جغرافیای حافظ ابرو''': عبدالله حافظ ابرو (م. 833ق.)، به کوشش سجادی، تهران، میراث مکتوب، 1375ش؛
* '''جغرافیای حافظ ابرو''': عبدالله حافظ ابرو (م. 833ق.)، به کوشش سجادی، تهران، میراث مکتوب، 1375ش؛
* '''الخراج و صناعة الکتابه''': قدامة بن جعفر (م. 328ق.)، به کوشش الزبیدی، بغداد، دار الرشید، 1981م؛
* '''الخراج و صناعة الکتابه''': قدامة بن جعفر (م. 328ق.)، به کوشش الزبیدی، بغداد، دار الرشید، 1981م؛
* '''الخرائج و الجرائح''': الراوندی (م. 573ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدی؛
* '''الخرائج و الجرائح''': الراوندی (م. 573ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدی؛
* '''الخصال''': الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛
* '''الخصال''': الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛
* '''خطط الشام''': محمد کرد علی، بیروت، مکتبة النوری، 1403ق؛
* '''خطط الشام''': محمد کرد علی، بیروت، مکتبة النوری، 1403ق؛
* '''الدر المنثور''': السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛
* '''الدر المنثور''': السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛
* '''الدرر فی اختصار المغازی و السیر''': ابن عبدالبر (م. 463ق.) ؛
* '''الدرر فی اختصار المغازی و السیر''': ابن عبدالبر (م. 463ق.) ؛
* '''دلائل النبوه''': اسماعیل الاصفهانی (م. 535ق.)، به کوشش مساعد بن سلیمان، دار العاصمه؛
* '''دلائل النبوه''': اسماعیل الاصفهانی (م. 535ق.)، به کوشش مساعد بن سلیمان، دار العاصمه؛
* '''دلائل النبوه''': البیهقی (م. 458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق؛
* '''دلائل النبوه''': البیهقی (م. 458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق؛
* '''رحلة ابن بطوطه''': ابن بطوطه (م. 779ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق؛
* '''رحلة ابن بطوطه''': ابن بطوطه (م. 779ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق؛
* '''الرحلة الحجازیة المسماة الارتسامات اللطاف''': الامیر شکیب ارسلان، به کوشش حسن السمامی، بیروت، دار النوادر، 1428ق؛
* '''الرحلة الحجازیة المسماة الارتسامات اللطاف''': الامیر شکیب ارسلان، به کوشش حسن السمامی، بیروت، دار النوادر، 1428ق؛
* '''زاد المسیر''': ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛
* '''زاد المسیر''': ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛
* '''سبل السلام''': الکحلانی (م. 1182ق.)، مصر، مصطفی البابی، 1379ق؛
* '''سبل السلام''': الکحلانی (م. 1182ق.)، مصر، مصطفی البابی، 1379ق؛
* '''سبل الهدی''': محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
* '''سبل الهدی''': محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
* '''السنن الکبری (سنن النسائی) ''': النسائی (م. 303ق.)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق؛
* '''السنن الکبری (سنن النسائی) ''': النسائی (م. 303ق.)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق؛
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
* '''السیرة النبویه''': ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1396ق؛
* '''السیرة النبویه''': ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1396ق؛
* '''السیرة النبویه''': ابن هشام (م. 213ق./218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق؛
* '''السیرة النبویه''': ابن هشام (م. 213ق./218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق؛
* '''شمال الحجاز''': دکتر حمود بن ضاوی، العصر الحدیث، بیروت، 1412ق؛
* '''شمال الحجاز''': دکتر حمود بن ضاوی، العصر الحدیث، بیروت، 1412ق؛
* '''الصافی''': الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، بیروت، اعلمی، 1402ق؛
* '''الصافی''': الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، بیروت، اعلمی، 1402ق؛
* '''الصحاح''': الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛
* '''الصحاح''': الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛
* '''الصحیح من سیرة النبی9''': جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛
* '''الصحیح من سیرة النبی9''': جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛
* '''صفة جزیرة العرب''': الحسن بن احمد الهمدانی (م. 334ق.)، به کوشش محمد الاکوع، صنعاء، مکتبة الارشاد، 1410ق؛
* '''صفة جزیرة العرب''': الحسن بن احمد الهمدانی (م. 334ق.)، به کوشش محمد الاکوع، صنعاء، مکتبة الارشاد، 1410ق؛
* '''صورة الارض''': محمد بن حوقل النصیبی (م. 367ق.)، بیروت، دار صادر، 1938م؛
* '''صورة الارض''': محمد بن حوقل النصیبی (م. 367ق.)، بیروت، دار صادر، 1938م؛
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م. 230ق.)، بیروت، دار صادر؛
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م. 230ق.)، بیروت، دار صادر؛
* '''عمدة عیون صحاح الاخبار''': ابن البطریق (م. 600ق.)، قم، نشر اسلامی، 1407ق؛
* '''عمدة عیون صحاح الاخبار''': ابن البطریق (م. 600ق.)، قم، نشر اسلامی، 1407ق؛
* '''عیون الاثر''': ابن سید الناس (م. 734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق؛
* '''عیون الاثر''': ابن سید الناس (م. 734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق؛
* '''فتح الباری''': ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
* '''فتح الباری''': ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
* '''فتوح البلدان''': البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش صلاح‌ الدین، قاهره، النهضة المصریه، 1956م؛
* '''فتوح البلدان''': البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش صلاح‌ الدین، قاهره، النهضة المصریه، 1956م؛
* '''فی شمال غرب الجزیره''': حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه، 1401ق؛
* '''فی شمال غرب الجزیره''': حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه، 1401ق؛
* '''الکامل فی التاریخ''': علی ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛
* '''الکامل فی التاریخ''': علی ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛
* '''کشف الغمه''': علی بن عیسی الاربلی (م. 693ق.)، بیروت، دار الاضواء، 1405ق؛
* '''کشف الغمه''': علی بن عیسی الاربلی (م. 693ق.)، بیروت، دار الاضواء، 1405ق؛
* '''کنز العمال''': المتقی الهندی (م. 975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق؛
* '''کنز العمال''': المتقی الهندی (م. 975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق؛
* '''لباب النقول''': السیوطی (م. 911ق.)، به کوشش احمد عبدالشافی، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
* '''لباب النقول''': السیوطی (م. 911ق.)، به کوشش احمد عبدالشافی، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
* '''مجمع البیان''': الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق؛
* '''مجمع البیان''': الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق؛
* '''المحبّر''': ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛
* '''المحبّر''': ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛
* '''المختصر فی اخبار البشر''': اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
* '''المختصر فی اخبار البشر''': اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
* '''مراصد الاطلاع''': صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م. 739ق.)، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
* '''مراصد الاطلاع''': صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م. 739ق.)، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
* '''المسالک و الممالک''': ابراهیم الفارسی الاصطخری (م. 346ق.)، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق؛
* '''المسالک و الممالک''': ابراهیم الفارسی الاصطخری (م. 346ق.)، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق؛
* '''المسالک و الممالک''': الحسن الهلبی العزیزی (م. 380ق.)، به کوشش تیسیر خلف؛
* '''المسالک و الممالک''': الحسن الهلبی العزیزی (م. 380ق.)، به کوشش تیسیر خلف؛
* '''المسالک و الممالک''': عبیدالله بن خرداذبه (م. 300ق.)، به کوشش محمد المخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
* '''المسالک و الممالک''': عبیدالله بن خرداذبه (م. 300ق.)، به کوشش محمد المخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
* '''مسند احمد''': احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر؛
* '''مسند احمد''': احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر؛
* '''المصنّف''': عبدالرزاق الصنعانی (م. 211ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛
* '''المصنّف''': عبدالرزاق الصنعانی (م. 211ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛
* '''المعارف''': ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش؛
* '''المعارف''': ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش؛
* '''معانی القرآن''': النحاس (م. 338ق.)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة‌ام القری، 1409ق؛
* '''معانی القرآن''': النحاس (م. 338ق.)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة‌ام القری، 1409ق؛
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م؛
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م؛
* '''المعجم الجغرافی للبلاد العربیة السعودیه''': حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه؛
* '''المعجم الجغرافی للبلاد العربیة السعودیه''': حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه؛
* '''المعجم الکبیر''': الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
* '''المعجم الکبیر''': الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
* '''معجم ما استعجم''': عبدالله البکری (م. 487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق؛
* '''معجم ما استعجم''': عبدالله البکری (م. 487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق؛
* '''المعرفة و التاریخ''': الفسوی (م. 277ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، 1401ق؛
* '''المعرفة و التاریخ''': الفسوی (م. 277ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، 1401ق؛
* '''المغازی النبویه''': ابن شهاب الزهری (م. 124ق.)، به کوشش زکار، دمشق، دار الفکر، 1401ق؛
* '''المغازی النبویه''': ابن شهاب الزهری (م. 124ق.)، به کوشش زکار، دمشق، دار الفکر، 1401ق؛
* '''المغازی''': الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛
* '''المغازی''': الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛
* '''المفصل''': جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، 1976م؛
* '''المفصل''': جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، 1976م؛
* '''ملء العیبه''': محمد بن رشید الفهری (م. 721ق.)، به کوشش ابن الخوجه، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1408ق؛
* '''ملء العیبه''': محمد بن رشید الفهری (م. 721ق.)، به کوشش ابن الخوجه، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1408ق؛
* '''مناقب آل ابی‌طالب''': ابن شهرآشوب (م. 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛
* '''مناقب آل ابی‌طالب''': ابن شهرآشوب (م. 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛
* '''الموسوعة الذهبیه''': فاطمه محجوب، قاهره، دار الغد العربی؛
* '''الموسوعة الذهبیه''': فاطمه محجوب، قاهره، دار الغد العربی؛
* '''الموسوعة العربیة العالمیه''': مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، ریاض، 1419ق؛
* '''الموسوعة العربیة العالمیه''': مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، ریاض، 1419ق؛
* '''موسوعة مرآة الحرمین الشریفین''': ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق؛
* '''موسوعة مرآة الحرمین الشریفین''': ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق؛
* '''نزهة المشتاق''': محمد الادریسی (م. 560ق.)، بیروت، عالم الکتب، 1409ق؛
* '''نزهة المشتاق''': محمد الادریسی (م. 560ق.)، بیروت، عالم الکتب، 1409ق؛
* '''النهایه''': مبارک ابن اثیر (م. 606ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش؛
* '''النهایه''': مبارک ابن اثیر (م. 606ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش؛
* '''نیل الاوطار''': الشوکانی (م. 1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛
* '''نیل الاوطار''': الشوکانی (م. 1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛
* '''وفاء الوفاء''': السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.
* '''وفاء الوفاء''': السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.
{{پایان}}
{{غزوات پیامبر}}
[[رده:غزوات پیامبر(ص)]]
[[رده:حوادث سال 9 (قمری)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۰

غزوه تبوک

موقعیت منطقه تبوک
اطلاعات کلی
زمان سال نهم هجری
مکان منطقه تبوک
مختصات بین حجر و شام
نتیجه عدم درگیری.
علت جنگ لشکرکشی رومیان
جنگندگان
مسلمانان رومیان
فرماندهان
حضرت محمد(ص) رومیان


غزوه تبوک: واپسین غزوه پیامبر(ص) در برابر رومیان در شمالی‌ترین منطقه حجاز به سال نهم ق. است. این منطقه در مسیر حج شامیان و به علت وجود چشمه‌‌های آب در آن، یکی از منزلگاه‌های حاجیان بود. وقتی گزارش بازرگانان نبطی مبنی بر لشکرکشی هراکلیوس امپراتور روم شرقی برای حمله به مسلمانان به مدینه رسید و با خطری که پیامبر(ص) از حمله رومیان احساس کردند؛ نامه‌ها و نمایندگانی به قبایل مناطق مختلف اعزام کرده و آنان را به نبرد با رومیان فراخواندند.

جبران شکست مسلمانان در جنگ موته، گرفتن جزیه از اهل کتاب، انتقام خون جعفر بن ابی‌طالب و... باعث ایجاد انگیزه بیش از پیش برای نبرد با رومیان گردید.

در این میان برخی از عوامل مانند تجربه شکست موته، دوری راه تبوک با مدینه، قحطی و گرمای شدید تابستان باعث شد تا برخی از مسلمانان به تردید بیافتند و منافقین با وجود داشتن توانایی برای شرکت در جنگ، برای پیامبر عذر آورند.

به دستور پیامبر(ص) کسانی که به خاطر فقر مالی نمی‌توانستند در جنگ شرکت کنند، توسط توانمندان تجهیز شدند. با وجود تمام مشکلات مسلمانان در یکی از روزهای آغازین ماه رجب به سوی تبوک حرکت کردند. این سومین لشکرکشی پیامبر برای مقابله با رومیان بود.

مسلمانان در راه تبوک سختی‌های زیادی متحمل شدند به گونه‌ای که بعضی اوقات مجبور بودند برای رهایی از تشنگی و گرسنگی شتران خود را نحر کنند. البته گزارش‌های زیادی در مورد معجزات پیامبر(ص) برای حل کمبود آب و غذا وجود دارد.

مسلمانان بعد از سختی‌های فراوان به منطقه تبوک وارد شدند اما اثری از رومیان نیافتند. با وجود این پیامبر با توقف 10 یا 20 روزه در این منطقه کارهای مهمی را انجام دادند از جمله این کارها می‌توان از مصالحه و توافق بر پرداخت جزیه با برخی از ساکنان مسیحی اطراف شام، فرستادن خالد بن ولید به دومة‌الجندل و اقداماتی دیگر نام برد.

در این جنگ منافقان بیش از گذشته چهره نفاق خود را آشکار کردند و از هیچ فرصتی برای بازداشتن مسلمانان از جنگ و بدبین کردن آنان نسبت به اسلام فروگذار نشدند. از مهم‌ترین کارهای آنان می‌توان به توطئه آنان نسبت به ترور پیامبر(ص)، تمسخر ایشان و نیز ماجرای گم‌شدن ناقه پیامبر(ص) و آگاهی ایشان از مکان آن اشاره کرد.

پیامبر(ص) در این جنگ حضرت علی(ع) را جانشین خود در مدینه گذاشته و کسی را غیر از علی(ع) شایسته این کار ندانستند و حرکت خود به سمت تبوک را منوط به جانشینی علی(ع) کردند. اما این اقدام پیامبر با نارضایتی برخی مواجه گردید.

پیامبر(ص) بعد از سه یا چهار ماه در رمضان یا شوال سال نهم هجری وارد مدینه شدند. این لشکرکشی آثار و ثمرات زیادی برای مسلمانان داشت از جمله می‌توان به گسترش حکومت پیامبر، دفع تهدید رومیان و قدرت‌نمایی مسلمانان در مقابل آنان و نیز آشکار شدن چهره منافقان اشاره کرد.

تبوک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

تبوک نام یک وادی در شمالی‌ترین نقطه حجاز بین سرزمین حِجر و شام است.[۱] برخی این سرزمین را بخشی از قلمرو شام دانسته‌اند.[۲] این وادی در 4 منزلی حجر، 6 منزلی مَدین، 12منزلی مدینه و 11منزلی دمشق و در میانه راه مدینه و دمشق قرار دارد.[۳]

خبر لشکرکشی رومیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به سال نهم قمری بازرگانان نبَطی که به مدینه آمده‌ بودند به پیامبر خبر دادند که هراکلیوس امپراتور روم شرقی، قبایل عرب مسیحی ساکن سرزمین‌های مرزی شام و حجاز (همچون غَسّان، جُذام و لَخم) را متحد کرده و سپاهیان خود را با شمار40000 تن تا بلقاء (از شهرهای شام در اردن امروزی) پیش رانده و خود نیز در حمص، از شهرهای شمالی سوریه، مستقر شده است.[۴]برخی علت این لشکرکشی را درخواست مسیحیان عرب از هراکلیتوس برای نابودی دین اسلام دانسته‌اند.[۵]

پیامبر(ص) در پی احساس خطر از رومیان،قبایل مسلمان بیرون از مدینه را به نبرد با رومیان فراخواند و به آنان نامه نوشت[۶][۷] با صدور فرمان نبرد با رومیان هم‌زمان با نزول آیه 29 توبه[۸] که مسلمانان را به نبرد با آن دسته از اهل کتاب که با دین اسلام دشمنی می‌ورزیدند، فراخواند و گرفتن جزیه از آنان را برای مسلمانان مجاز ساخت، نگرانی‌های مالی و اقتصادی مسلمانان از میان رفت.[۹]

گروهی از مسلمانان مدینه تمایلی به شرکت در این جنگ نداشتند. قدرت روم و تجره شکست در موته، گرمای هوا در تابستان، طولانی بودن راه و اینکه هنوز محصولات کشاورزی خود را برداشت نکرده بوند از دلایل عدم تمایل آنان بود.[۱۰]

همراهی نکردن برخی از مسلمانان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در برابر این عوامل، نگاه نومیدانه بسیاری از مسلمانان را که قدرت روم را در نبرد مؤته تجربه کرده بودند، می‌توان از مهم‌ترین عوامل بازدارنده مسلمانان شمرد.

دستور تجهیز فقراء برای جنگ[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقر و ناتوانی مالی بسیاری از مسلمانان می‌توانست حرکت سپاه را به مخاطره‌ اندازد. از این رو، پیامبر(ص) از همه توانمندان خواست تا برای فراهم شدن زمینه حضور تعداد بیشتر مسلمانان در این نبرد، از ناتوانان دستگیری کنند.[۱۱] بسیاری از توانمندان به فقرا یاری رساندند و آنان را تجهیز کردند.

همان گروه بکّائین را افرادی چون یامین بن عمرو از یهودیان تازه مسلمان شده بنی‌نضیر، عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر، و نیز عثمان بن عفان تامین مالی کردند.[۱۲] از عبدالرحمن بن عوف، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله، سعد بن عباده و عاصم بن عدی نیز در شمار انفاق کنندگان در این نبرد یاد شده است.[۱۳] افزون بر اصحاب ثروتمند پیامبر(ص)، بسیاری از زنان و مردان کم توان نیز با انفاق و اهدای مالی‌اندک در تجهیز سپاه همراهی کردند.[۱۴]

حرکت سپاه و رویدادهای میان راه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سپاه مسلمانان در روز دوشنبه[۱۵] یا پنجشنبه[۱۶] از روزهای آغازین ماه رجب[۱۷] به سوی تبوک رهسپار شد. شمار این سپاه را از30 هزار تا 70 هزار تن دانسته‌اند.[۱۸] پیامبر فرماندهان قسمت‌های گوناگون سپاه را تعیین کرد و مسؤولیت پرچم‌ها و لواهای سپاه را به چندین تن سپرد. طلحة بن عبیدالله تیمی فرمانده جناح راست و عبدالرحمن بن عوف فرمانده جناح چپ سپاه شدند.

سختی‌های مسیر تبوک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گزارش‌های پرشمار در باره گلایه مسلمانان از تشنگی و گرسنگی به پیامبر(ص) و نیز گزارش معجزات گوناگون پیامبر(ص) برای فراهم کردن آب و غذا، گواه سختی‌هایی است که سپاه با آن دست به گریبان بود. از این رو، بسیاری منابع از این سپاه با عنوان «جیش العُسْره» یاد کرده[۱۹] و مقصود از «ساعة العسره» در آیه 117 سوره توبه را دشواری‌های مسیر حرکت سپاه تبوک دانسته‌اند.[۲۰] با ورود سپاه به سرزمین حِجْر که سکونت‌گاه قوم عذاب شده «ثمود» بود، [۲۱] پیامبر(ص) مسلمانان را از هر‌گونه بهره‌گیری از آب و غذا و علوفه این سرزمین نفرین شده بر حذر داشت[۲۲] و حتی آنان را از وضو گرفتن نهی کرد.[۲۳] بر پایه روایت جابر بن عبدالله انصاری، ایشان یاران خود را به عبرت گرفتن از سرگذشت آن قوم فراخواند و محل معجزه حضرت صالح و بیرون آمدن ناقه پیامبر را به آنان نشان داد و آن گاه با پیراهن خود سر مبارکش را پوشاند و شتابان از این سرزمین بیرون شد.[۲۴] از این رو، با عبور از حجر، ذخیره آب و غذای مسلمانان تمام شد و آنان سخت دچار تشنگی و دشواری شدند و از پیامبر(ص) گله کردند.[۲۵] اما در پی نماز رسول خدا[۲۶] و طلب باران از خداوند، مسلمانان از تشنگی رهایی یافتند.[۲۷]

معجزات پیامبر در تبوک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

معجزات پیامبر(ص) و تامین غذای سپاه نیز گزارش‌هایی فراوان را به خود اختصاص داده است. در گزارشی آمده که ایشان با دست کشیدن بر مانده آذوقه سپاه که بیش از چند خرما نبود، از یاران خود خواست تا با نام خدا از آن بخورند. سپس همه خوردند و سیر شدند.[۲۸] نیز گفته‌اند آن گاه که مسلمانان برای رفع گرسنگی خود از پیامبر(ص) برای نحر شتران اجازه خواستند، با دعای ایشان،‌ اندک غذای مانده چنان برکت و فزونی یافت که همه با آن سیر شدند.[۲۹] فراوانی این‌گونه گزارش‌ها در باره قحطی آب و غذا و معجزات پیامبر(ص)، بیانگر دشواری‌های بزرگ در راه حرکت این سپاه است.

سرانجام پیامبر(ص) در روز سه‌شنبه[۳۰] از ماه شعبان[۳۱] سال نهم ق. پس از حدود یک ماه طی مسیر وارد تبوک شد. روشن نیست که چرا پیامبر(ص) مسافت 12روزه[۳۲] مدینه به تبوک را در این مدت پیموده است. ضعف تدارکات سپاه و کمبود مَرکب و لزوم پیمودن راه در هوای خنک‌تر با توجه به گرمای شدید هوا، می‌تواند از عوامل طولانی شدن این سفر باشد.

مساجد مسیر تبوک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ابن‌هشام از 17 مسجد برای پیامبر(ص) در طول مسیر مدینه به تبوک یاد کرده که به اسامی توقف‌گاه‌های سپاه، نام‌گذاری شده‌اند و بعدها مسلمانان برای تبرک جستن، در آن مکان‌ها مسجدی بنا نهادند. این مساجد عبارت بودند از: ثَنِیَّه مَدِران، ذات الزِراب، اَخْضر، ذات الخِطْمی، علاء/ اَلاء، طرف البَتْراء، شَقّ تارا، ذی الجِیفه، صَدْر حوضی، حجر، صَعِید، وادی القُری، رَقْعه، ذی مَرْوه، فَیفْاء، ذی خُشُب، تبوک.[۳۳] ابن‌حبّان و یاقوت به برخی از این مساجد اشاره کرده‌اند.[۳۴] سمهودی تعداد مساجد میان راه را تا 20 مسجد دانسته است.[۳۵] رفعت پاشا (م. 1353ق.) نیز از وجود این مساجد در زمانه خود سخن گفته است.[۳۶]

کارهای پیامبر در تبوک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سپاهیان مسلمان با ورود به تبوک، سپاهی از رومیان را ندیدند. برخی پراکنده شدن نیروهای دشمن[۳۷] یا دروغ بودن اطلاعات بازرگانان نبطی را علت این امر می‌دانند.[۳۸] مدت حضور پیامبر(ص) در تبوک را بیش از 10 روز[۳۹] و تا 20 روز[۴۰] و حتی بیش از آن[۴۱] دانسته‌اند.

در این مدت، برخی از مسیحیان ساکن در منطقه مرزی شام همچون یُحَنَّـِة بن رُؤْبه، حاکم یا اسقف[۴۲] شهر اَیْلَه در ساحل دریای سرخ، [۴۳] در دیدار با پیامبر(ص) با قبول پرداخت جزیه سالانه به مقدار 300 دینار، با ایشان پیمان بستند. او در برابر، از پیامبر خواست تا امنیت کشتی‌ها و کاروان‌های تجاری او را تامین کند.[۴۴]

از مصالحه مردم اَذْرُح، از شهرهای شام، [۴۵] به مقدار 100 دینار، [۴۶] ساکنان جَرْباء به فاصله سه روز تا اذرح[۴۷] و مردم شهر مَقنا نیز در منابع یاد شده است. پیامبر(ص) در نامه به مردم مقنا به آنان اختیار بخشید تا حاکمی از میان خود یا خاندان پیامبر برگزینند.[۴۸]

برخی از نامه رسول خدا به هراکلیوس، امپراتور روم، گزارش داده‌اند.[۴۹] بسیاری از منابع، این نامه‌نگاری را گزارش کرده‌اند؛ ولی به وقوع آن در غزوه تبوک اشاره‌ای ندارند.[۵۰] از این‌ رو، گمان می‌رود که نامه پیامبر به هراکلیوس مربوط به زمانی دیگر باشد.

اعزام خالد بن ولید به دومة‌الجندل[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اعزام خالد بن ولید به دَومة الجَندل نزدیک شام که امروزه با نام جوف در مرز شمالی عربستان قرار دارد، [۵۱] از دیگر کارهای پیامبر در آن مدت بود. پیامبر(ص) پس از آن که با مشورت اصحاب خود بر آن شد که تبوک را به مقصد مدینه ترک کند، خالد بن ولید را همراه 420 تن از جنگجویان به سوی تیره‌های کِنانی ساکن در این سرزمین فرستاد.

کنانی‌ها در این منطقه زیر حکومت مردی مسیحی از کندیان یمن به نام اُکَیْدر بن عبدالملک زندگی می‌کردند.[۵۲] واقدی و ابن‌سعد هنگام اعزام خالد را رجب سال نهم ق. می‌دانند.[۵۳] با توجه به آن که پیامبر(ص) در ماه شعبان وارد تبوک شد و در رمضان به سوی مدینه بازگشت[۵۴] و اعزام خالد نیز هنگام بازگشت از تبوک بود، [۵۵] باید این اعزام را در رمضان همان سال دانست.

رسول خدا خالد را مامور ساخت تا اکیدر را اسیر سازد و او را از شیوه انجام این کار آگاه کرد. خالد طبق پیشگویی پیامبر(ص) اکیدر را در حال شکار گاوی وحشی اسیر کرد. در درگیری میان دو طرف، حسان برادر اکیدر کشته شد و لباس او که از ابریشم زرباف بود، به غنیمت خالد درآمد. خالد در برابر 2000 شتر، 800 برده، 400 زره، 400 نیزه و 500 شمشیر تعهد سپرد تا اکیدر و دیگر برادر او را به سلامت نزد پیامبر(ص) ببرد.[۵۶] بدین ترتیب، اکیدر همراه اسیران رهسپار مدینه شد.[۵۷] عمرو بن امیه ضُمری از سوی خالد مامور شد تا زودتر به مدینه وارد شود و گزارش پیروزی سپاه را به پیامبر(ص) برساند.[۵۸]

سپاه اسلام به فرمان پیامبر(ص) در رمضان سال نهم ق. از تبوک به سوی مدینه حرکت کرد.[۵۹] گزارش‌های فراوان از معجزات پیامبر(ص) در مسیر بازگشت همانند زمان حرکت به سوی تبوک، از مشکل کمبود آذوقه و آب در این مسیر حکایت دارد.[۶۰]

نقش منافقان در غزوه تبوک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حضور و نقش‌آفرینی منافقان در همه مراحل این نبرد با توجه به حساسیت و اهمیت غزوه تبوک، همواره مورد توجه مفسران و تاریخ‌نگاران قرار گرفته است. اعزام سپاه در آن وضع دشوار، موقعیتی مناسب را برای فتنه‌انگیزی منافقانی که همواره در پی تفرقه و شکست مسلمانان بودند، فراهم آورد. از این رو، در میان انبوه گزارش‌هایی که به رویدادهای غزوه تبوک می‌پردازند، آن چه بیش از دیگر رویدادها توجه تاریخ‌نگاران را به خود جلب کرده، واکنش‌های منافقان در برابر پیامبر(ص) و مسلمانان بوده است.

برخی از منافقان مانند جُدّ بن قیس خزرجی به بهانه ضعف در برابر زنان رومی، از پیامبر اذن ماندن گرفتند. فرزند جدّ آن گاه که از بهانه‌تراشی و نافرمانی پدرش آگاه شد، وی را از نزول آیات قرآن در نکوهش او بیم داد.[۶۱] جدّ در تلاشی دیگر، قبیله‌اش را نیز از همراهی با پیامبر و سپاه اعزامی به تبوک، به بهانه گرمای هوا بر حذر داشت.[۶۲] روایات تفسیری از نزول آیات 49[۶۳] و 81-82 سوره توبه[۶۴] در شان جد بن قیس حکایت دارند. خداوند در این آیات، جد را در شمار منافقانی یاد می‌کند که به سبب نافرمانی، خود را در بلا و دوزخ افکنده‌اند.

بهانه‌تراشی بیش از 80 تن از منافقان و رخصت‌گیری از پیامبر(ص) برای اقامت در مدینه[۶۵]؛ همایش برخی از منافقان در منزل سُویلم با هدف تلاش برای بازداشتن مسلمانان از شرکت در سپاه پیامبر(ص)[۶۶]؛ و نیز جدایی بسیاری از منافقان را که همراه عبدالله بن اُبَی از تیره بنی‌عوف خزرج از منزل جُرف در سه میلی مدینه به سوی شام از سپاه پیامبر جدا شدند و به مدینه بازگشتند، باید از دیگر کارهای تفرقه‌افکنانه منافقان مدینه دانست.[۶۷]

خداوند در آیات 45-50 سوره توبه نشانه‌ها و ویژگی‌های منافقان را بیان می‌کند و آنان را افرادی می‌شمرد که قلب‌هایشان با تردید درآمیخته است و به خدا و روز جزا اعتقادی ندارند. اینان اگر قصد همراهی پیامبر و مسلمانان را داشتند، می‌توانستند مقدمات سفر خود را فراهم سازند. خداوند از همراهی آنان کراهت داشت و بدین سبب، این توفیق از آنان سلب شد و آن‌ها همنشین کودکان و پیران و بیماران شدند.


حضور اینان سبب فتنه و اضطراب و تردید در میان افراد کم‌روحیه سپاه می‌شد. این منافقان همان کسانی هستند که هر گاه به پیامبر و مسلمانان نیکی و موفقیتی می‌رسید،‌ اندوهگین می‌گشتند و از رسیدن مصیبت‌ها و مشکلات به مسلمانان خوشحال می‌شدند. در آیات 51-54 سوره توبه نیز خداوند از پیامبر می‌خواهد که به منافقان بگوید: هیچ رویدادی برای مسلمانان رخ نمی‌دهد، مگر آن چه خداوند برای آنان مقرر کند و خدا سرپرست آنان است. انفاق منافقان نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا به خدا و پیامبر باور حقیقی ندارند و نمازشان با کسالت و انفاقشان با ناخرسندی همراه است.

جانشینی امام علی در مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

دوری فاصله تبوک از مدینه که مدت غیبت پیامبر و سپاه مسلمان را از مدینه به درازا می‌کشاند، فرصتی مناسب برای اجرای توطئه‌های منافقان و تهاجم کینه‌توزان عرب بود.[۶۸] از این رو، پیامبر(ص) همانند همه جنگ‌هایی که خود سپاه را همراهی می‌کرد، کسانی را برای حفظ امنیت و جان مسلمانان و اداره شهر در مدینه گذارد. این جا بود که نخستین بار از علی بن ابی‌طالب(ع) که همیشه در همه غزوه‌ها دوشادوش پیامبر بود، برای جانشینی و کار‌گزاری خود بهره گرفت[۶۹] و هیچ فرد دیگر را شایسته این کار ندانست.[۷۰] برخی علی(ع) را فقط جانشین ایشان در میان خویشاوندان و اهل بیت پیامبر(ص) دانسته‌اند[۷۱] و از افرادی چون سباع بن عرفطه، [۷۲] محمد بن مَسلمه، [۷۳] ابورُهم و ابن‌ام مکتوم[۷۴] به عنوان عامل پیامبر(ص) در مدینه یاد کرده‌اند؛ اما سخن ایشان با علی(ع) جانشینی وی را بر همه مدینه تایید می‌کند.

منافقان که از حضور علی(ع) در مدینه ناخرسند بودند و او را مانع دستیابی به اهداف خود در غیبت پیامبر(ص) می‌دانستند، با شایع کردن این ادعا که بازماندن علی(ع) از سپاه پیامبر(ص) نتیجه نارضایتی پیامبر از او است، کوشیدند تا فضای مدینه را بر ضد ایشان متشنج کنند. علی(ع) برای دفع این فتنه، خود را در اردوگاه ثنیة الوداع[۷۵] نزدیک مدینه و در مسیر شام[۷۶] یا توقف‌گاه جُرف به پیامبر رساند[۷۷] و از علت ماندن خویش پرس‌وجو کرد. پیامبر(ص) در پاسخ، علی را برای خود همچون‌ هارون برای موسی خواند[۷۸] و او را ولیّ همه مردان و زنان مؤمن یاد کرد.[۷۹]

به گزارش از براء بن عازب و زید بن ارقم، پیامبر(ص) حرکت سپاه به سوی تبوک را به حضور خود یا علی(ع) در مدینه منوط کرد[۸۰] و هیچ فرد دیگر را شایسته این امر ندانست.[۸۱]

تمسخر پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

توطئه‌های منافقانِ حاضر در سپاه که با هدف سست کردن ایمان و انگیزه سپاهیان آمده بودند، در منابع تاریخی گزارش شده است. اینان از طریق به سخره گرفتن پیامبر(ص) در میان مسلمانان، امیدوار بودند که به اهداف خود برسند. منافقانی چون ودیعة بن ثابت، جُلاس بن سوید، ثعلبة بن حاطب و مَخشی بن حُمیَّر[۸۲] که شکست مسلمانان را قطعی می‌دانستند، گاه با سخنان خود، امیدواری پیامبر و مسلمانان به شکست رومیان را ریشخند می‌کردند.

البته خود نگران بودند که در پی این سخنان، آیاتی در شان آنان نازل شود و نفاقشان بر همگان آشکار گردد. مخشی بن حُمیَّر سوگند یاد کرد که آماده است 100 تازیانه بخورد؛ اما آیه‌ای از قرآن برای این گفته‌ها نازل نشود. آن گاه که سخنان آن‌ها به گوش پیامبر رسید، این سخنان را شوخی دانستند.[۸۳]

به گزارش قتاده، آیات 65-66 سوره توبه در شان این گروه از استهزا‌کنندگان نازل شد.[۸۴] در این آیات، خداوند سخنان منافقان را تمسخر خدا و رسولش و دلیل کفرشان دانسته است.

گم‌شدن ناقه پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گم شدن شتر پیامبر(ص) در مسیر راه، بهانه‌ای دیگر به دست منافقان داد. زید بن لُصَیت، از یهودیان بنی‌قینقاع که به نفاق اظهار اسلام می‌کرد، آن گاه که از گم شدن شتر پیامبر(ص) آگاه شد، با این سخن که پیامبری که از آسمان‌ها گزارش می‌دهد، از شتر خود آگاهی ندارد، به تمسخر پیامبر پرداخت.

رسول خدا که با الهام خداوند از گفتار توهین‌آمیز زید آگاه شد، بدون نام بردن از وی، سخنانش را نزد اصحاب خود که عمارة بن حزم نیز در میان آنان بود، بازگفت. سپس از مکانی که شتر در آن جا مهار شده بود، خبر داد. آن گاه اصحاب توانستند شتر پیامبر(ص) را بیابند و نزد ایشان بیاورند. عماره آن گاه که نزد اطرافیان خود بازگشت، سخنان پیامبر(ص) و ماجرای پس از آن را گزارش داد و چون از آنان شنید که همه این گفته‌های توهین‌آمیز را زید بر زبان رانده، او را از اقامتگاه خود دور ساخت.[۸۵]

توطئه ترور پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در میان این رویدادها، آن چه بیش از همه توجه تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان را جلب کرده، توطئه ترور پیامبر(ص) در گردنه کوهی است که مکان آن مشخص نیست. در این توطئه 12 تا 15 تن[۸۶] از منافقان حاضر در سپاه مصمم شدند که شتر ایشان را در گردنه کوهی رم دهند، بدان امید که پیامبر از کوه به درّه پرتاب و کشته شود. اما در حالی‌که خود را به شتر پیامبر نزدیک کرده بودند، ایشان از نقشه آنان آگاه شد و حذیفه را مامور دور ساختن آن‌ها کرد و با تهدید افشای نام خود و پدران و قبایلشان، نقشه آنان را ناکام نهاد.[۸۷]


در تعیین ماهیت این افراد اختلاف فراوان به چشم می‌خورد. ابن‌قتیبه از افرادی چون عبدالله بن ابیّ که در تبوک حضور نداشت و نیز از مُلیح تیمی که هیچ اطلاعی از او در منابع تاریخی و نسب‌شناسی به چشم نمی‌خورد، نام برده است.[۸۸] برخی همه یا شماری از این منافقان را از قریش[۸۹] و بنی‌امیه می‌دانند.[۹۰] بعضی آنان را از انصار می‌شمرند.[۹۱] این اختلاف را می‌توان برآمده از رخدادهای سیاسی پس از پیامبر(ص) دانست که سبب شد نام برخی افراد از زمره منافقان عقبه حذف گردد و افرادی دیگر جایگزین آنان شوند. برخی بر آنند که جز پیامبر(ص) حذیفه و عمار نیز از نام‌های این منافقان آگاه بوده‌اند؛ بدین سان که پیامبر آن دو را از نام آن‌ها آگاه کرد[۹۲] و یا خود آن دو با منافقان روبه‌رو شده بودند.[۹۳] برخی این توطئه را در عقبه به سال دهم ق. و در حجة الوداع دانسته‌اند.[۹۴]

مسجد ضرار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پیامبر در توقف‌گاه «ذی اوان» در نزدیکی مدینه، از توطئه دیگر منافقان آگاهی یافت. این دسته از منافقان که پیش از حرکت پیامبر(ص) به سوی تبوک، مسجدی نزدیک مسجد قبا در جنوب مدینه بنا نهاده بودند، امید داشتند تا از آن برای دستیابی به اهداف خصمانه خود بهره گیرند. از این رو، از رسول خدا خواستند که پیش از خروج از مدینه، نخستین بار در آن نماز بگزارد.

پیامبر(ص) این کار را به بازگشت از تبوک موکول کرد؛ ولی در بازگشت با وحی خداوند از هدف بانیان مسجد آگاه شد و مالک بن دُخشم از بنی‌سالم بن عوف و نیز مُعن بن عدی و برادرش عاصم از بنی‌عجلان را فرمان داد که از سپاه جدا شوند و خود را به آن مسجد رسانند و آن را ویران کنند و در آتش بسوزانند.[۹۵] خداوند در آیات 107-110 سوره توبه از این مسجد با نام مسجد ضرار یاد کرده و به اهداف بانیان آن اشاره نموده است.[۹۶]

ورود به مدینه و برخورد با غایبان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سرانجام پیامبر(ص) در رمضان[۹۷] یا آخر شوال[۹۸] سال نهم ق. پس از سه یا چهار ماه وارد مدینه شد. ایشان نخست برای اقامه نماز به مسجد رفت. در همان حال، عذرآورندگان از تبوک به مسجد سرازیر شدند.[۹۹]

آن چه اکنون بسیار اهمیت داشت، ‌گونه برخورد پیامبر و مسلمانان با افرادی بود که به دلیل‌های گوناگون از همراهی سپاه خودداری کرده بودند. این افراد را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: 1. عذرآورندگان. 2. معترفان به گناه (توابین). 3. دروغگویان و بهانه‌تراشان (منافقان).

گروه اول که شمارشان فراوان بود، پس از بازگشت پیامبر به مدینه، عذرهای خود را بار دیگر برای پیامبر بیان کردند. ایشان با رحمت و بزرگواری عذرهای آنان را پذیرفت. در این میان، مهاجر بن ابی‌امیه که گمان می‌رود بیش از دیگران نگران پذیرفته نشدن عذرش بود، با واسطه قرار دادن‌ ام سلمه، همسر پیامبر، از ایشان طلب بخشش کرد.[۱۰۰]

گروه دوم کسانی بودند که پس از اقرار به بهانه‌تراشی و کوتاهی در همراهی با پیامبر(ص)، در صدد توبه برآمدند. سه تن از این متخلفان با بستن خود به ستون‌های مسجد و پرهیز از خوردن و آشامیدن، اظهار پشیمانی کردند. خداوند پس از هفت روز از خطای آنان درگذشت و توبه ایشان را پذیرفت.[۱۰۱] بسیاری ابولبابة بن عبدالمنذر از بنی‌عمرو بن عوف اوس را از این سه تن دانسته‌اند؛ اما برخی سبب حضور ابولبابه در جمع این توبه‌کنندگان را خیانت او در غزوه بنی‌قریظه (5ق.) شمرده‌اند.[۱۰۲] منابع در نام دو تن دیگر اختلاف دارند و از افرادی یاد می‌نمایند که نسب مشخصی از آنان در منابع به چشم نمی‌خورد. وداعة بن خدام/ خذام/ حرام، اوس بن خذام، اوس بن ثعلبه، و ثعلبة بن ودیعه از جمله این افراد هستند.[۱۰۳]

این سه تن در پی آگاهی از قبول توبه خود نزد پیامبر آمدند تا اموالشان را صدقه دهند؛ اما پیامبر پذیرش آن را به اذن خداوند وانهاد[۱۰۴] تا آیات103-104 توبه/9 نازل شد[۱۰۵] و از پیامبر خواست که بخشی از اموال این توبه کنندگان را بردارد.

منابع بر آنند که کعب بن مالک از بنی‌سلمه خزرج، هلال بن امیه از بنی‌واقف، و مرارة بن ربیع از بنی‌عمرو بن عوف اوس پس از بازگشت پیامبر(ص) توبه کردند.[۱۰۶] اینان امیدوار بودند که بدون بستن خود به ستون مسجد، توبه‌شان پذیرفته شود.[۱۰۷]

گزارش زهری[ویرایش | ویرایش مبدأ]

زهری به گزارش از کعب بن مالک آورده که پیامبر(ص) مسلمانان را از سخن گفتن با این سه تن منع کرد. از این رو، هلال و مراره خود را در خانه حبس کردند و بر گناه خود می‌گریستند؛ اما کعب مانند دیگر مردم به بازار و مسجد می‌آمد و بی‌اعتنایی مسلمانان را تحمل می‌کرد.[۱۰۸] پس از گذشت 40 روز، پیامبر(ص) همسر و فرزندان این سه تن را نیز از معاشرت با آنان بازداشت و تنها همسر هلال بن امیه اجازه یافت نزد او بماند. سرانجام پس از 50 روز خداوند توبه این سه تن را نیز پذیرفت.[۱۰۹]

گروه سوم منافقانی بودند که با بهانه‌تراشی و عذرهای دروغین از همراهی پیامبر سر باززدند و پس از بازگشت ایشان نیز به جای اعتراف به گناه و سهل‌ا‌نگاری خود، بر همان بهانه‌های واهی پای فشردند. اینان پس از ورود پیامبر(ص) با ایشان تجدید بیعت نمودند و سوگند یاد کردند که از آن پس تخلف نکرده، در همه جنگ‌ها همراه پیامبر خواهند بود.

خداوند پیش از مواجهه پیامبر با این افراد، در آیات 94-96 توبه/9 نوع رفتار رسول خدا و همراهانش را با این گروه معین فرمود و عذر این دسته را ناپذیرفتنی شمرد و از مسلمانان خواست تا از آنان دوری گزینند.[۱۱۰] از این رو، پیامبر(ص) عذرها و تعهدهای آنان را نپذیرفت. واقدی بر آن است که حضور و اعتذار منافقان نزد پیامبر(ص) پیش از رسیدن ایشان به مدینه و در توقف‌گاه ذی اوان بود.[۱۱۱]

آثار و نتایج[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اعزام به تبوک، نبرد با رومیان را همراه نداشت؛ اما آثار و نتایجی سودمند برای مسلمانان در بر داشت. گسترش حوزه حکومت پیامبر(ص) تا شمالی‌ترین نقطه شبه جزیره عربستان را شاید بتوان از مهم‌ترین دستاوردها دانست. رهاوردهای دیگر این سفر را می‌توان چنین برشمرد:

قدرت‌نمایی مسلمانان در مرزهای روم در پی شکست سنگین از رومیان در سال قبل؛ دفع تهدید رومیان و قبایل مسیحی هم‌پیمان با آنان؛ نزول آیات گوناگون در شان منافقان و آشنایی بیشتر مسلمانان با چهره‌ دیگر آنان؛ سنجش توان بسیج نظامی و تدارکاتی مسلمانان؛ اقبال بیشتر قبایل عرب برای قبول اسلام با اعزام هیئت‌های نمایندگی به مدینه پس از بازگشت پیامبر؛ ظهور بیشتر مقام و جایگاه علی(ع) نزد پیامبر(ص) برای مسلمانان در پی سخن پیامبر که به حدیث منزلت مشهور گشته و به تواتر از زبان بزرگان صحابه گزارش شده است.

برای مطالعه بیشتر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • تبوک‌ غزوۃ العسرۃ، ابوحلیل‌ شومی‌.
  • غزوه تبوک‌، سید قطب.
  • غزوه تبوک‌، محمداحمد باشميل.

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. صورة الارض، ج1، ص32؛ معجم ما استعجم، ج1، ص12؛ نک: معجم البلدان، ج2، ص219.
  2. فتوح البلدان، ج1، ص71؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص230.
  3. معجم البلدان، ج2، ص14؛ المسالک و الممالک، عزیزی، ص22.
  4. المغازی، ج3، ص990؛ الطبقات، ج2، ص165.
  5. تاریخ دمشق، ج39، ص63؛ کنز العمال، ج13، ص37.
  6. المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.
  7. الطبقات، ج4، ص242؛ الطبقات، ج4، ص244؛ الطبقات، ج4، ص279؛ الطبقات، ج4، ص294؛ المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34؛ تاریخ دمشق، ج67، ص274.
  8. جامع البیان، ج10، ص141؛ مجمع البیان، ج5، ص39-40.
  9. البدایة و النهایه، ج5، ص5.
  10. جامع البیان، ج11، ص95؛ مجمع البیان، ج5، ص145.
  11. الاستغاثه، ج2، ص55؛ تاریخ طبری، ج2، ص367.
  12. المغازی، ج3، ص994؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص945-946؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص7-9.
  13. المغازی، ج3، ص991؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34-35.
  14. المغازی، ج3، ص991-992.
  15. المحبر، ص116.
  16. المغازی النبویه، ص107؛ الطبقات، ج2، ص167؛ الکامل، ج3، ص324.
  17. تاریخ خلیفه، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.
  18. التنبیه و الاشراف، ص235؛ المغازی، ج3، ص996.
  19. انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الطبقات، ج3، ص17؛ المحبر، ص116.
  20. جامع البیان، ج11، ص75؛ التبیان، ج5، ص314؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج2، ص411.
  21. المختصر، ج1، ص11.
  22. المغازی، ج3، ص1007؛ اسد الغابه، ج5، ص176؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص21.
  23. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص948؛ تاریخ طبری، ج2، ص369؛ المصنف، ج1، ص415.
  24. مجمع البیان، ج4، ص297.
  25. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص949.
  26. لباب النقول، ص187.
  27. تاریخ طبری، ج2، ص370.
  28. المغازی، ج3، ص1036؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص28؛ اعلام الوری، ج1، ص81.
  29. السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص17؛ دلائل النبوه، ج1، ص296؛ المناقب، ج1، ص89.
  30. اعلام الوری، ج1، ص244؛ المناقب، ج1، ص183.
  31. تاریخ یعقوبی، ج2، ص68.
  32. التنبیه و الاشراف، ص235؛ معجم البلدان، ج2، ص15.
  33. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957.
  34. الثقات، ج2، ص99؛ معجم البلدان، ج1، ص123؛ ج2، ص85، 201؛ ج3، ص408.
  35. وفاء الوفاء، ج3، ص179-180.
  36. موسوعة مرآة الحرمین، ج4، ص824.
  37. معجم البلدان، ج2، ص15.
  38. سبل الهدی، ج5، ص433.
  39. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص953؛ التنبیه و الاشراف، ص235؛ فتح الباری، ج8، ص86.
  40. المغازی، ج3، ص1015؛ الطبقات، ج2، ص166.
  41. المحبر، ص116.
  42. تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ التنبیه و الاشراف، ص236.
  43. معجم البلدان، ج1، ص292؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج2، ق1، ص247.
  44. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ فتوح البلدان، ج1، ص71.
  45. معجم البلدان، ج1، ص129.
  46. المغازی، ج3، ص1032؛ فتوح البلدان، ج1، ص71؛ البدایة و النهایه، ج5، ص21.
  47. معجم البلدان ج1، ص129.
  48. فتوح البلدان، ج1، ص72.
  49. مسند احمد، ج4، ص74؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص27.
  50. الطبقات، ج4، ص251؛ الثقات، ج2، ص6؛ المعجم الکبیر، ج8، ص19-20.
  51. خطط الشام، ج1، ص10؛ الرحلة الحجازیه، ص166.
  52. فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166؛ المغازی، ج3، ص1025.
  53. المغازی، ج3، ص1025؛ الطبقات، ج2، ص166.
  54. تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ الدرر، ص247.
  55. البدایة و النهایه، ج5، ص21.
  56. الثقات، ج2، ص96-97؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203-204.
  57. المغازی، ج3، ص1027؛ فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166.
  58. المغازی، ج3، ص1026؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203.
  59. الدرر، ص247؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ اعلام الوری، ج1، ص244.
  60. الدرر، ص242؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص954؛ تاریخ طبری، ج2، ص373.
  61. المغازی ج3، ص993؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الاستیعاب، ج1، ص266.
  62. المغازی ج3، ص993.
  63. جامع البیان، ج10، ص191؛ التبیان، ج5، ص232؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص158.
  64. جامع البیان، ج10، ص256؛ التبیان، ج5، ص268؛ الدر المنثور، ج3، ص265.
  65. المغازی، ج3، ص995؛ المصنف، ج5، ص399؛ الثقات، ج2، ص100.
  66. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الدرر، ص238؛ البدایة و النهایه، ج5، ص7.
  67. المغازی، ج3، ص995؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.
  68. تاریخ طبری، ج2، ص368؛ عیون الاثر، ج2، ص255.
  69. المحبر، ص125-126؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص235.
  70. الارشاد، ج1، ص155.
  71. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ الطبقات، ج3، ص23.
  72. تاریخ خلیفه، ص60؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ البدایة و النهایه، ج5، ص11.
  73. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ المغازی، ج3، ص995.
  74. التنبیه و الاشراف، ص235.
  75. السنن الکبری، ج5، ص124؛ تاریخ دمشق، ج42، ص162؛ البدایة و النهایه، ج7، ص377.
  76. وفاء الوفاء، ج4، ص44؛ سبل السلام، ج4، ص70؛ نیل الاوطار، ج8، ص239.
  77. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946-947؛ الارشاد، ج1، ص155.
  78. المحبر، ص125-126؛ الطبقات، ج3، ص24؛ تاریخ طبری، ج2، ص368.
  79. السنن الکبری، ج5، ص113؛ تاریخ دمشق، ج42، ص98-99.
  80. الطبقات، ج3، ص24؛ انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الارشاد، ج1، ص155؛ کشف الغمه، ج1، ص227.
  81. الارشاد، ج1، ص155.
  82. المحبر، ص468-469؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص951؛ المغازی، ج3، ص1003.
  83. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ تاریخ طبری، ج2، ص372.
  84. جامع البیان، ج10، ص221؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص197.
  85. تاریخ طبری، ج2، ص370-371؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص16-17.
  86. المغازی، ج3، ص1044؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24-25.
  87. تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ دلائل النبوه، ج5، ص256؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276.
  88. المعارف، ص343.
  89. التبیان، ج5، ص261؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص504؛ العمده، ص342.
  90. الخصال، ص398.
  91. تاریخ دمشق، ج12، ص277؛ تهذیب الکمال، ج5، ص505.
  92. المغازی، ج3، ص1044؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24.
  93. اعلام الوری، ج1، ص245-246.
  94. تفسیر قمی، ج1، ص301.
  95. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص956؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص38-39.
  96. جامع البیان، ج11، ص31-38؛ التبیان، ج5، ص297؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص253.
  97. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص964؛ المغازی، ج3، ص1056.
  98. المحبر، ص116.
  99. الثقات، ج2، ص100؛ المعجم الکبیر، ج19، ص48.
  100. تاریخ طبری، ج2، ص541-542؛ اسد الغابه، ج4، ص422-423.
  101. المصنف، ج5، ص405؛ اسد الغابه، ج5، ص285؛ الاصابه، ج1، ص299.
  102. الاستیعاب، ج4، ص1741؛ اسد الغابه، ج1، ص144.
  103. اسد الغابه، ج1، ص144؛ اسد الغابه، ج1، ص245؛ اسد الغابه، ج4، ص958؛ الاصابه، ج1، ص299.
  104. تاریخ دمشق، ج50، ص195؛ اسد الغابه، ج5، ص85؛ بحار الانوار، ج21، ص201.
  105. جامع البیان، ج11، ص23-24؛ البدایة و النهایه، ج5، ص33؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص242.
  106. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957-958؛ الطبقات، ج2، ص167؛ تاریخ طبری، ج2، ص374.
  107. المغازی، ج3، ص1050-1051.
  108. المغازی النبویه، ص109.
  109. الثقات، ج2، ص100-103.
  110. جامع البیان، ج11، ص3-6؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص230-231؛ التبیان، ج5، ص282-283.
  111. المغازی، ج3، ص1049.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل غزوه تبوک.
  • الاختصاص: المفید (م. 413ق.)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
  • الارشاد: المفید (م. 413ق.)، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
  • الاستغاثه: ابوالقاسم الکوفی (م. 352ق.) ؛
  • الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
  • اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی؛
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
  • الاعلاق النفیسه: ابن رسته (م. قرن3ق.)، بیروت، دار صادر، 1892م؛
  • اعلام الوری: الطبرسی (م. 548ق.)، قم، آل البیت، 1417ق؛
  • الاماکن: محمد الحازمی (م. 854ق.) ؛
  • اعلام قرآن: خزائلی، تهران، امیر کبیر، 1371ش؛
  • بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
  • بغیة الطلب فی تاریخ حلب: عمر بن احمد ابن العدیم (م. 660ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر؛
  • بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجانی (م. 699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 2002م؛
  • تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م. 808ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1391ق؛
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) : الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛
  • التبیان: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • التعریف بما آنست الهجره: محمد المطری (م. 741ق.)، به کوشش الرحیلی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، 1426ق؛
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم) : ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1409ق؛
  • تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان) : الثعالبی (م. 875ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق؛
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن) : القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
  • تفسیر القمی: القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
  • تقویم البلدان: اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 2007م؛
  • التنبیه و الاشراف: المسعودی (م. 345ق.)، بیروت، دار صعب؛
  • تهذیب الکمال: المزی (م. 742ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق؛
  • الثقات: ابن حبان (م. 354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق؛
  • جامع البیان: الطبری (م. 310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • جغرافیای حافظ ابرو: عبدالله حافظ ابرو (م. 833ق.)، به کوشش سجادی، تهران، میراث مکتوب، 1375ش؛
  • الخراج و صناعة الکتابه: قدامة بن جعفر (م. 328ق.)، به کوشش الزبیدی، بغداد، دار الرشید، 1981م؛
  • الخرائج و الجرائح: الراوندی (م. 573ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدی؛
  • الخصال: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛
  • خطط الشام: محمد کرد علی، بیروت، مکتبة النوری، 1403ق؛
  • الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛
  • الدرر فی اختصار المغازی و السیر: ابن عبدالبر (م. 463ق.) ؛
  • دلائل النبوه: اسماعیل الاصفهانی (م. 535ق.)، به کوشش مساعد بن سلیمان، دار العاصمه؛
  • دلائل النبوه: البیهقی (م. 458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق؛
  • رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م. 779ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق؛
  • الرحلة الحجازیة المسماة الارتسامات اللطاف: الامیر شکیب ارسلان، به کوشش حسن السمامی، بیروت، دار النوادر، 1428ق؛
  • زاد المسیر: ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛
  • سبل السلام: الکحلانی (م. 1182ق.)، مصر، مصطفی البابی، 1379ق؛
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
  • السنن الکبری (سنن النسائی) : النسائی (م. 303ق.)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق؛
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
  • السیرة النبویه: ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1396ق؛
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213ق./218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق؛
  • شمال الحجاز: دکتر حمود بن ضاوی، العصر الحدیث، بیروت، 1412ق؛
  • الصافی: الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، بیروت، اعلمی، 1402ق؛
  • الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛
  • الصحیح من سیرة النبی9: جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛
  • صفة جزیرة العرب: الحسن بن احمد الهمدانی (م. 334ق.)، به کوشش محمد الاکوع، صنعاء، مکتبة الارشاد، 1410ق؛
  • صورة الارض: محمد بن حوقل النصیبی (م. 367ق.)، بیروت، دار صادر، 1938م؛
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، بیروت، دار صادر؛
  • عمدة عیون صحاح الاخبار: ابن البطریق (م. 600ق.)، قم، نشر اسلامی، 1407ق؛
  • عیون الاثر: ابن سید الناس (م. 734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق؛
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
  • فتوح البلدان: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش صلاح‌ الدین، قاهره، النهضة المصریه، 1956م؛
  • فی شمال غرب الجزیره: حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه، 1401ق؛
  • الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛
  • کشف الغمه: علی بن عیسی الاربلی (م. 693ق.)، بیروت، دار الاضواء، 1405ق؛
  • کنز العمال: المتقی الهندی (م. 975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق؛
  • لباب النقول: السیوطی (م. 911ق.)، به کوشش احمد عبدالشافی، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
  • مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق؛
  • المحبّر: ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛
  • المختصر فی اخبار البشر: اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
  • مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م. 739ق.)، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
  • المسالک و الممالک: ابراهیم الفارسی الاصطخری (م. 346ق.)، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق؛
  • المسالک و الممالک: الحسن الهلبی العزیزی (م. 380ق.)، به کوشش تیسیر خلف؛
  • المسالک و الممالک: عبیدالله بن خرداذبه (م. 300ق.)، به کوشش محمد المخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر؛
  • المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م. 211ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛
  • المعارف: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش؛
  • معانی القرآن: النحاس (م. 338ق.)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة‌ام القری، 1409ق؛
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م؛
  • المعجم الجغرافی للبلاد العربیة السعودیه: حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه؛
  • المعجم الکبیر: الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
  • معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م. 487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق؛
  • المعرفة و التاریخ: الفسوی (م. 277ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، 1401ق؛
  • المغازی النبویه: ابن شهاب الزهری (م. 124ق.)، به کوشش زکار، دمشق، دار الفکر، 1401ق؛
  • المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛
  • المفصل: جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، 1976م؛
  • ملء العیبه: محمد بن رشید الفهری (م. 721ق.)، به کوشش ابن الخوجه، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1408ق؛
  • مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهرآشوب (م. 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛
  • الموسوعة الذهبیه: فاطمه محجوب، قاهره، دار الغد العربی؛
  • الموسوعة العربیة العالمیه: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، ریاض، 1419ق؛
  • موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق؛
  • نزهة المشتاق: محمد الادریسی (م. 560ق.)، بیروت، عالم الکتب، 1409ق؛
  • النهایه: مبارک ابن اثیر (م. 606ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش؛
  • نیل الاوطار: الشوکانی (م. 1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛
  • وفاء الوفاء: السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.