احرام
اِحرام، نخستین عمل واجب و از ارکان حج و عُمره است و ترک عمدی آن موجب ابطال حج و عمره میشود. در احرامْ حجگزار، لباس احرام به تن میکند و لبیک میگوید. با این کار به او مُحرِم میگویند.
احرام باید در زمانها و مکانهای خاصی صورت گیرد. احرام عُمره مُفرَده در زمان بهجاآوردن عمره و احرامهای عمره تَمَتُّع و حج، در ماههای حج یعنی شَوّال، ذیقعده و ذیحجه صورت میگیرد. به مکانهای انجام احرام میقات میگویند. میقاتها با توجه به نوع مناسک و مسیر حرکت حج گزاران متفاتاند.
برطبق آیات قرآن و احادیثْ تقوا، فروتنی، صبر در سختیها و ترک لذتهای دنیوی از حکمتهای اِحرام است.
واجبات احرام عبارتاند از: نیّت، پوشیدن لباس احرام و تَلبِیَه (لبیک گفتن). اعمالی چون بلند نگه داشتن موی سر، نظافتکردن بدن، غسل، پوشیدن لباس سفید و پنبهای، دعا هنگام احرام و صلوات بر پیامبر(ص) نیز از مستحبات احراماند.
در حال احرام برخی از کارها را نباید انجام داد که به آنها مُحَرَّمات احرام میگویند. شکار (صید)، آمیزش و التذاذ جنسی، ازدواج، ازاله یا قطعکردن موی سر یا بدن، کندن یا کوتاهکردن ناخن، استعمال بوی خوش و نگاهکردن در آینه از محرمات مشترک میان مردان و زنان است. پوشیدن لباس دوخته، پوشاندن سر، زیر سایه رفتن، پوشاندن روی پا و استفاده از انگشتر، محرمات ویژه مردان مُحرم و پوشاندن صورت، استفاده از زیورآلات و پوشیدن دستکش، از مُحَرَّمات مخصوص زنان مُحرم است.
خروج از احرام در هریک از اقسام احرام، متفاوت است: احرام عمره تَمَتُّع و عُمره مُفرَده، پس از تقصیر یا حلق، تمام میشود. البته در عمره مفرده، تنها پس از طواف نساء و نماز طواف، التذاذ جنسی بر مُحرِم حلال میشود. خروج از احرام حج نیز پس از حلق و قربانی در روز عید قربان است. اینجا نیز با انجامدادن طواف نساء، مُحرم به طور کامل از احرام بیرون میآید.
مفهومشناسی
واژه اِحرام از ریشه «ح ر م» به معنای منعکردن و بازداشتن است.[۱] معنای دیگر این واژه درآمدن به حریمی است که هتک حرمت آن روا نیست؛[۲]، مانند ورود به حَرَم یا ماه حرام[۳] یا بستن عهد و پیمانی خاص.[۴]
برخی فقها، احرام را از اعمال بیرونی دانسته و به معنای ورود در اعمال حج و عُمره[۵] با پوشیدن لباس احرام و تلبیه شمردهاند.[۶] بعضی آن را عملی قلبی به شمار آورده و به معنای نیت[۷] یا به تعبیر دیگر نیت ورود به اعمال حج یا عمره،[۸] قصد یا التزام به ترک مُحَرَّمات خاص[۹] و یا آمادهساختن خود برای ترک محرمات تا پایان مناسک دانستهاند.[۱۰]
وجه تسمیه
اِحرام را از آن رو به این نام مینامند که احرامگزار برخی کارهایی را که پیشتر بر وی حلال بوده[۱۱] یا کارهایی را که با اعمال حج و عُمره ناسازگار است، بر خود حرام میشمرَد.[۱۲] به فرد در حالت احرام «مُحْرِم» میگویند.[۱۳] مقصود از واژه حُرُم (جمع حرام) را در قرآن مُحرم دانستهاند.[۱۴]
احرام از مهمترین واجبات حج و عمره است [۱۵]و به نظر فقیهان شیعه[۱۶] و اهل سنت[۱۷] از ارکان این دو عبادت به شمار میرود که ترک عمدی آن، حج و عمره را باطل میسازد. بر این اساس، بخشی مهم از مبحث حج در منابع فقهی به احرام اختصاص یافته است.
فلسفه احرام
در قرآن، روایات و آراء دانشمندان اسلامی، اسرار و حکمتهای گوناگون برای اِحرام یاد شده است. آیه ۱۹۷ سوره بقره، حکمت احرام و ترک برخی مُحَرَّمات را تقوا برشمرده است. در حدیثی، سبب تشریع احرام، ورود حاجیان به حَرَم مکی بیان شده است.[۱۸] برپایه حدیثی دیگر، حکمت وجوب احرام پیش از ورود به حرم الهی، ایجاد حالت خضوع و خشوع، کنارهگیری از کارها و لذتهای دنیایی، و صبر در برابر سختیها دانسته شده ست.[۱۹]
پیشینه احرام
برپایه برخی روایات، احرام پیشینهای به قدمت بنای کعبه و حج دارد. برپایه حدیثی از امام صادق(ع)، پس از توبه حضرت آدم(ع)، جبرئیل احرام و تَلْبِیَه را به او آموخت و به وی فرمان داد تا برای اعمال حج غسل کند و احرام بندد.[۲۰] برپایه روایتی دیگر، جبرئیل پیش از اعمال حج، چگونگی احرام را به ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) آموخت و پس از احرامبستن، شیوه حجگزاری را به آنان تعلیم داد.[۲۱]
در میان اعراب جاهلی نیز احرامبستن برای حج مرسوم و البته گاه آمیخته با خرافات بوده است. برپایه برخی گزارشها، آنان هنگام احرام، به جای ورود از دَرِ خانه خود، با زدن نقب از پشت خانه به آن وارد میشدند؛ با این توجیه که در حال احرام شیوه لباس پوشیدن دگرگون میشود و روش ورود به خانه نیز باید تغییر یابد.[۲۲] آیه ۱۸۹ سوره بقره، آنان را از این کار منع کرده است:[۲۳] لَیسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُیوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَکنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقَی وَأتُوا البُیوتَ مِن أَبوَابِهَا.
آنان باور داشتند در جامهای که با آن گناه کردهاند، نباید احرام بندند و طواف کنند.[۲۴] نیز بر این باور بودند که نخستین طواف را باید در لباس قبایل حمس انجام داد. اگر این جامه را نمییافتند، برهنه طواف میکردند. همچنین پس از طواف، جامه خود را دور انداخته، دیگر آن را نمیپوشیدند.[۲۵] اسلام این کار را نهی نمود. قرآن در آیه ۲۸ سوره اعراف آن را کاری زشت شمرد: وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً.
موارد وجوب احرام
فقیهان امامی و اهل سنت با استناد به آیات قرآن و روایات، احرام را در چند مورد واجب شمردهاند:
- ادای حج و عُمره: به اتفاق فقیهان شیعه[۲۶] و اهل سنت[۲۷] احرام از ارکان و واجبات حج و عُمره و نخستین عمل آن دو به شمار میرود. به نظر برخی از فقیهان شیعه، عبور آگاهانه از میقات بدون احرام، موجب بطلان حج است.[۲۸] به نظر بسیاری از فقیهان امامی[۲۹]، در این حال، بازگشتن حجگزار به میقات و محرم شدن از آنجا واجب است؛ و گرنه حج او باطل خواهد بود. مستند این حکم، حدیثهای دلالتگر بر وجوب احرام در میقات[۳۰] و نیز روایاتی[۳۱] هستند که بازگشت به میقات را واجب شمردهاند.[۳۲] به باور فقیهان امامی، در صورت ترک احرام به سبب جهل یا فراموشی نیز بازگشت به میقات واجب است، مگر آنکه از این کار ناتوان باشد. در این صورت، حجگزار میتواند از همان جا که جهل یا فراموشی او از میان رفته، محرم شود.[۳۳] بیشتر فقیهان اهل سنت برآنند که اگر حجگزار احرام را ترک کند، در هر حال باید به میقات بازگردد و اگر نتواند، واجب است قربانی کند.[۳۴] از مستندات این نظر، روایتی از ابن عباس[۳۵] است که قربانیکردن را بر ترککننده هر یک از واجبات حج لازم شمرده است.[۳۶]
به باور بیشتر فقیهان امامی، اگر جهل یا فراموشی حجگزار تا پایان اعمال حج ادامه یابد، حج وی صحیح است، مشروط به آن که برای ادای حج قصد کرده باشد. سخن آنان بر این پایه استوار است که پیامبر اسلام(ص)[۳۷] و امامان(ع)[۳۸] تکلیف به طور مطلق یا تکلیف به ادای دیگر بار احرام را از عهده چنین افرادی برداشتهاند.[۳۹] برخی بر آنند که حج اینان صحیح نیست و باید قضای آن را به جا آورند.[۴۰]
- ورود به حرم مکی: به باور برخی از فقیهان شیعه[۴۱] و اهل سنت،[۴۲] ورود به منطقه حرم مکی بدون احرام جایز نیست. مستند این دیدگاه روایاتی است که حکمت وجوب احرام را قداست حرم مکی دانسته[۴۳] و نیز احادیثی که ورود بدون احرام به منطقه حرم را روا نشمرده است.[۴۴] برخی از فقیهان شیعه[۴۵] و اهل سنت[۴۶] بر آنند که اگر کسی قصد ادای حج یا عُمره نداشته باشد، میتواند بدون احرام به حرم پای نهد. به باور اینان، مقصود از حرم در آن حدیثها، شهر مکه است.[۴۷] برخی از فقیهان اهل سنت به سیره ابن عمر در ورود بدون احرام به منطقه حرم، استناد نموده و ضرورتِ احرام برای ورود به حرم را بیدلیل دانستهاند.[۴۸]
- ورود به مکه: به باور فقیهان امامی[۴۹] و بسیاری از فقیهان اهل سنت[۵۰] کسی که قصد ورود به [مکه را دارد، باید با احرام در آن پای نهد، هر چند در سال دو یا سه بار وارد شود.[۵۱] برخی مفسران و فقیهان، ورود به مکه بدون احرام را از مصادیق الحاد و ظلم در آیه ۲۵ سوره حجّ به شمار آوردهاند:[۵۲] وَمَن یرِد فِیهِ بِإِلحَادٍ بِظُلمٍ نُذِقهُ مِن عَذَابٍ أَلِیمٍ. ایشان در این زمینه به حدیثهایی[۵۳] نیز استدلال کردهاند.[۵۴] در برابر، برخی از فقیهان اهل سنت ورود به مکه را بدون احرام جایز شمردهاند.[۵۵] به رأی ابوحنیفه، کسی که منزل او پیش از میقات است، باید با احرام وارد مکه شود؛ ولی اگر منزل وی میان میقات و مکه است، احرام بر وی واجب نیست.[۵۶] برخی فقیهان اهل سنت احرام برای ورود به مکه را مستحب شمردهاند.[۵۷]
در پارهای موارد، وجوب احرام برای ورود به مکه استثنا شده است؛ از جمله:
- کسانی که پیاپی وارد مکه میشوند؛ مانند بازرگانان یا آنان که ارزاق و سوخت ساکنان مکه را فراهم میسازند.[۵۸] برخی از شافعیان بر آنند که اینان در سال باید یک بار مُحرِم شوند.[۵۹] مستند این استثنا، روایات[۶۰] و نیز دشواری ورود با احرام برای اینگونه اشخاص است.[۶۱]
- بیماران؛ به استناد حدیثهای خاص.[۶۲] در برابر، روایاتی در منابع امامی گزارش شده که ورود بیماران را با احرام واجب شمرده است.[۶۳] پیروان رأی مشهور، این حدیثها را دلالتگر بر استحباب احرام میدانند.[۶۴]
- کسی که برای نبردی مشروع قصد ورود به مکه دارد.[۶۵] پشتوانه این حکم، سیره پیامبر اسلام(ص) و اصحاب ایشان است.[۶۶] برخی در استناد به سیره پیامبر(ص) مناقشه کردهاند.[۶۷]
- کسی که از احرام پیشین او بیش از یک ماه نگذشته باشد. به باور فقیهان امامی، به استناد روایاتی[۶۸] این فرد میتواند بدون احرام وارد مکه شود؛[۶۹] خواه احرام پیشین برای عمره مفرده بوده باشد یا عُمره تَمَتُّع و یا حج.[۷۰] برخی فقیهان سرآغاز محاسبه این زمان را هنگام احرام و برخی زمان تَحَلُّل دانستهاند.[۷۱]
- بردگان؛ از آن رو که اگر مالک اجازه حجگزاردن به برده ندهد، حج بر او واجب نمیشود.[۷۲] برخی از فقیهان اهل سنت، در صورت اجازه مالک، احرام برای ورود را بر برده واجب شمردهاند.[۷۳]
- کسی که از بیم ظالم یا جنگ به مکه پناه آورد؛[۷۴] به استناد سیره پیامبر(ص) در فتح مکه[۷۵] و نیز آیه ۱۸۶ سوره بقره:[۷۶] فَإِن أُحصِرتُم فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدی.
زمان احرام
برای در هریک از اقسام احرام در حج و عُمره، زمانی خاص مقرر شده است:
- احرام عُمره مُفرَده: در عمره مفرده واجب، احرام باید در زمان به جا آوردن عمره صورت گیرد؛[۷۷] اما احرامِ عمره مستحب، وقت خاص ندارد و در هر زمان، جز فاصله میان عُمره تَمَتُّع و حج تَمَتُّع به نظر فقیهان امامی،[۷۸] میتوان آن را انجام داد.[۷۹]
- احرام عُمره تَمَتُّع: به اتفاق فقیهان امامی[۸۰] و بیشتر فقیهان اهل سنت،[۸۱] زمان احرام عمره تمتع، ماههای حج (شوّال، ذیقعده و ذیحجه) است که تا وقت امکان انجام اعمال عمره پیش از نیمروز عرفه، ادامه دارد.[۸۲] از این رو، در صورت احرام بستن پیش از ماههای حج، عمره تمتع صحیح نیست.[۸۳] برخی از فقیهان اهل سنت برآنند که اگر احرام عمره تمتع پیش از ماههای حج بسته شود و اعمال دیگر آن در ماههای حج انجام گردد، این عمره صحیح است.[۸۴] بهترین زمان برای احرام عمره تمتع، پس از خواندن نماز ظهر است.[۸۵]
- احرام حج: به نظر فقیهان شیعه[۸۶] و برخی از فقیهان اهل سنت[۸۷] احرام حج باید در ماههای حج انجام شود. مستند این حکم، آیه ۱۹۳ سوره بقره است که برای اعمال حج، ماههایی ویژه را قرار داده است: الحَجُّ أَشهُرٌ مَعلُومَاتٌ [۸۸]و نیز برخی روایات[۸۹] است.[۹۰] بهترین زمان احرام، روز ترویه پیش از نماز ظهر[۹۱] یا پس از نماز ظهر و عصر است.[۹۲] به نظر برخی از اهل سنت، احرام حج هر قدر پیش از روز ترویه انجام شود، بهتر است.[۹۳] به باور مالک بن انس، احرام بستن در آغاز ذیحجه، استحباب دارد.[۹۴] اندکی از فقیهان امامی، احرام در روز ترویه را واجب شمردهاند.[۹۵] از دید فقیهان شیعه و برخی از فقیهان اهل سنت، در صورت احرام بستن پیش از ماههای حج، این احرام به احرام عمره بدل میشود.[۹۶] ابوحنیفه، احمد بن حنبل و بعضی از دیگر فقیهان اهل سنت احرام حج پیش از ماههای حج را مکروه شمردهاند.[۹۷] به باور آنان، احرام، شرط حج است نه رکن آن. پس احرامبستن پیش از ماههای حج جایز است.[۹۸]
مکان احرام
احرام حج و عُمره باید در مکانهایی ویژه صورت گیرد که به آنها میقات میگویند.[۹۹] این مکانها، با توجه به نوع مناسک (عُمره مُفرَده، عمره تَمَتُّع یا حج) و نیز موطن حجگزار و مسیر حرکت او به سوی حرم و کعبه، تفاوت دارند. به نظر فقیهان امامی[۱۰۰] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۰۱]، پیش از میقات نمیتوان مُحرِم شد. مستند این حکم، اجماع، سیره پیامبر اسلام(ص) و حدیثهای امامان شیعه است.[۱۰۲] بیشتر فقیهان اهل سنت محرم شدن پیش از میقات را جایز و حتی بهتر دانستهاند.[۱۰۳] از مستندات این نظر آیه ۱۹۶ سوره بقره ( وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ) است که اتمام حج و عمره در آن، به محرم شدن حجگزار از منزل خود تفسیر شده است.[۱۰۴]
واجبات احرام
واجبات احرام که گروهی آنها را ارکان احرام میشمرند،[۱۰۵] عبارتاند از:
- نیت: به باور فقیهان شیعه[۱۰۶] و بیشتر فقیهان اهل سنت[۱۰۷] نیت از واجبات احرام است. در نیت افزون بر قصد قربت، باید جنس آن یعنی حج یا عُمرهبودن،[۱۰۸] نوع آن یعنی تَمَتُّع، قِران یا اِفرادبودن؛ و وصف آن یعنی واجب یا مستحببودنش تعیین شود.[۱۰۹]فقیهان امامی[۱۱۰] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۱۱] برآنند که اگر کسی بدون نیت مُحرم شود، احرامش باطل است؛ خواه به عمد صورت گیرد و خواه از روی اشتباه یا جهل. برخی از فقیهان اهل سنت گفتهاند که احرامْ بدون نیت و تنها با تَلبیه منعقد میشود.[۱۱۲] به نظر برخی فقیهان شیعه، نیت احرام باید همزمان با آغاز احرام باشد، وگرنه صحیح نیست.[۱۱۳] شماری دیگر برآنند که نیت فوت شده را تا هنگام تَحَلُّل میتوان جبران کرد.[۱۱۴] به باور برخی فقیهان، اگر مُحرِم جنس و نوع عُمره و حج را معین نکند، احرامش باطل است؛[۱۱۵] ولی برخی بر آنند که اگر عملی خاص را قصد نکند، احرام او صحیح است و اگر در ماههای حج قصد کرده باشد، میان قصد عمره یا حج مخیر است؛ ولی اگر در ماههای حج قصد نکرده باشد، احرامش خاص عمره خواهد بود.[۱۱۶] فقیهان اهل سنت نیز چنین احرامی را صحیح میدانند و بر این باورند که فرد پس از بستن احرام میتواند نوع حج یا عمره را مشخص کند.[۱۱۷] البته در غیر ماههای حج، قصد حج صحیح نیست.[۱۱۸] برخی از آنان حتی معین نکردن نوع حج و عمره را بهتر دانستهاند.[۱۱۹] مستند این دیدگاه، سیره پیامبر اسلام(ص) است[۱۲۰] که بدون قصد حج و عمره مُحرم شد و برای تعیین نوع آن در انتظار وحی الهی ماند.[۱۲۱] احرامی به همینگونه نیز از حضرت علی(ع) در پی بازگشت از یمن گزارش شده است.[۱۲۲]
- پوشیدن لباس احرام: به باور فقیهان امامی، مرد احرامگزار باید پس از کندن لباسهای دوخته شده خود، دو قطعه لباس احرام[۱۲۳] (یکی به صورت لُنگ و دیگری رِدا) بپوشد.[۱۲۴] فقیهان اهل سنت پوشیدن نعلین را نیز لازم شمردهاند.[۱۲۵] به نظر فقیهان شیعه و اهل سنت، پوشیدن لباس دوخته نشده بر زنان واجب نیست؛[۱۲۶] هرچند برخی بر آنند که لباس دوخته شده برای زنان نیز ممنوع است.[۱۲۷] به باور بیشتر فقیهان امامی، پوشیدن لباس دوخته نشده شرط صحّتِ احرام نیست و احرام در لباس دوخته شده نیز صحیح است؛ اما بیرون آوردن لباس دوخته شده، پس از احرام واجب است.[۱۲۸] برخی از فقیهان احرام مرد بدون پوشیدن لباس خاص را باطل شمردهاند.[۱۲۹] درباره این که پوشیدن لباس احرام باید پیش یا پس از نیت باشد، دیدگاه فقیهان متفاوت است. بیشتر ایشان بر آنند که پوشیدن لباس احرام باید پیش از نیت باشد؛[۱۳۰] بدین استناد که مُحرم پس از بستن احرام، نباید لباس دوخته بر تن داشته باشد.[۱۳۱] برخی تنها هنگام تلبیه، بر تن داشتن لباس احرام را واجب میدانند.[۱۳۲] احکامی از جهت طهارت و نجاست، جنس و رنگ، و جنبههای دیگر نیز برای لباس احرام مقرر شده که رعایت آنها بر احرامگزار واجب یا مستحب است.
- تَلبیَه (لبیک گفتن): به باور فقیهان امامی[۱۳۳] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۳۴] از دیگر واجبات احرام، تَلبیه است. بعضی از فقیهان اهل سنت، به ویژه شافعیان و حنبلیان، بر آنند که احرام تنها با نیت و بدون نیاز به تلبیه، منعقد میگردد[۱۳۵] و شماری از آنان تلبیه را مستحب شمردهاند.[۱۳۶] به نظر فقیهان امامی، در حج قران، احرامگزار میتواند به جای تلبیه، اِشعار یا تقلید کند.[۱۳۷] تلبیه شخص گُنگ، با حرکت دادن زبان و اشاره انگشت صورت میگیرد.[۱۳۸]
مستحبات احرام
کارهای بسیاری برای احرام مستحب شمرده شده که برخی به پیش از احرام بازمیگردد و برخی همزمان با آن است:
مستحبات پیش از احرام
مهمترین کارهای مستحب پیش از احرام عبارتند از:
- بلند نگه داشتن موی سر: دیدگاه مشهور فقیهان امامی، به استناد روایات،[۱۳۹] استحباب کوتاه نکردن موی سر از یک ماه پیش از مناسک عُمره است.[۱۴۰] در حج نیز مستحب است که از آغاز ماه ذیقعده موی سر کوتاه نشود.[۱۴۱] برخی رهاکردن موی ریش را نیز مستحب دانستهاند.[۱۴۲] برخی فقیهان با استناد به حدیثهایی که زدودن مو را در ماههای اول حج مشمول کفاره دانسته است،[۱۴۳] نگه داشتن موها را واجب دانستهاند.[۱۴۴] منتقدان این نظر، با مناقشه در سند این روایتها، آنها را درباره کوتاهکردن مو پس از احرام دانستهاند.[۱۴۵]
- نظافتکردن بدن: به نظر فقیهان امامی[۱۴۶] و اهل سنت[۱۴۷] به استناد سیره نبوی و روایات[۱۴۸]، مستحب است حجگزار با زدودن غبار و آلودگی بدن، زدودن موهای زاید و کوتاهکردن سبیل و ناخن[۱۴۹] پیش از احرام و هنگام رسیدن به میقات، به پاکسازی بدن خود بپردازد.
- غسل: فقیهان اهل سنت و بیشتر فقیهان امامی با استناد به حدیثهایی از پیامبر(ص)[۱۵۰] و امامان(ع)[۱۵۱] غسل را پیش از احرام مستحب شمردهاند.[۱۵۲] در استحباب غسل تفاوتی میان بَرده و غیربرده، بالغ و نا بالغ و مرد و زن نیست.[۱۵۳] برخی تأخیر احرام حائض و نُفَساء را تا زمان پاک شدن از ناپاکی و انجام غسل بهتر دانستهاند.[۱۵۴] در برابر، اندکی از فقیهان امامی غسل احرام را واجب شمردهاند.[۱۵۵] برخی از فقیهان بر آنند که اگر غسل ممکن نباشد، تیمم به جای آن مستحب است.[۱۵۶]
مکان غسل احرام، میقات است؛ ولی در موارد عذر و ترس از نیافتن آب، غسلکردن پیش از میقات جایز شمرده شده است.[۱۵۷] برخی فقیهان[۱۵۸] به پشتوانه بعضی از روایات[۱۵۹] در صورت برطرف شدن این عذر، انجام دیگر بار غسل را در میقات سفارش کردهاند. غسل در آغاز روز برای همه آن روز؛ و در پایان شب برای همه آن شب کافی است. در صورت خوابیدن احرامگزار یا خوردن چیزی که بر محرم حرام است، انجام دیگر بار آن مستحب به شمار میرود.[۱۶۰] به نظر برخی از فقیهان امامی، غسل پس از انجام هر یک از محرمات احرام، مستحب است.[۱۶۱] در صورت محرم شدن بدون غسل، انجام دیگر بار احرام همراه با غسل استحباب دارد.[۱۶۲] خواندن دعایی ویژه هنگام غسل یا پس از آن سفارش شده است.[۱۶۳]
- احرام پس از نماز: به نظر برخی فقیهان اهل سنت[۱۶۴] و در باور مشهور فقیهان امامی[۱۶۵] مستحب است احرام بستن پس از نماز واجب یا مستحب صورت پذیرد. اندکی از فقیهان با استناد به برخی روایات[۱۶۶]، این کار را واجب شمردهاند.[۱۶۷] مخالفان این دیدگاه، آن حدیثها را دارای معنای استحباب دانستهاند.[۱۶۸]
به باور فقیهان امامی[۱۶۹] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۷۰]، احرام پس از نماز واجب بهتر است و فقیهان امامی احرام پس از نماز ظهر یا پس از نماز ظهر و عصر را برترین حالت شمردهاند.[۱۷۱] اگر احرام در زمان نماز واجب نباشد، خواندن شش رکعت نماز نافلة احرام و در صورت ممکن نبودن این کار، خواندن چهار یا دو رکعت نماز سفارش شده است.[۱۷۲] فقیهان اهل سنت به استناد حدیثهایی از پیامبر(ص)[۱۷۳] گزاردن دو رکعت نماز را پیش از احرام مستحب شمردهاند.[۱۷۴] به نظر بیشتر فقیهان امامی، در رکعت اول نماز احرام، پس از قرائت حمد، خواندن سوره توحید و در رکعت دوم سوره کافرون مستحب است.[۱۷۵] برخی از فقیهان امامی و اهل سنت، عکس این ترتیب را باور دارند.[۱۷۶]
به نظر برخی از فقیهان اهل سنت، از دیگر مستحبات پیش از احرام، خوشبوکردن بدن است؛ خواه احرامگزار زن باشد و خواه مرد. نیز تفاوت ندارد که اثر این بوی خوش تا هنگام احرام بماند یا از میان برود.[۱۷۷] برخی از آنان این کار را تنها برای مردان مستحب شمردهاند.[۱۷۸] مستند این حکم حدیثهایی از عایشه است[۱۷۹] که پیامبر(ص) هنگام احرام خود را خوشبو میکرد.[۱۸۰] برخی از فقیهان اهل سنت، از جمله مالک بن انس، به استناد حدیثی از پیامبر(ص)[۱۸۱] این کار را مکروه شمردهاند.[۱۸۲] فقیهان امامی خوشبوکردن خود را در صورت باقی ماندن اثر عطر تا هنگام احرام، حرام دانستهاند.[۱۸۳] مستند آنان، افزون بر اجماع فقیهان بر حرمت استعمال بوی خوش بر محرم، حدیثهای پیامبر(ص) و امامان(ع)[۱۸۴] است که استفاده از بوی خوش را هنگام احرام ممنوع شمردهاند.[۱۸۵] برخی از فقیهان اهل سنت خضابکردن دستها تا مچ و نیز مالیدن حنا به صورت را به استناد روایتی از عبدالله بن عمر و بر پایه قیاس با معطرکردن بدن[۱۸۶] برای احرامگزار مستحب شمردهاند.[۱۸۷]
مستحبات همزمان با احرام
از هنگام احرام تا پایان آن برخی کارها مستحب شمرده شدهاند که مهمترین آنها عبارتند از:
- شرطکردن احرامگزار با خداوند (اشتراط): به باور فقیهان شیعه[۱۸۸] و شافعی و حنبلی[۱۸۹] مستحب است احرامگزار هنگام احرام با خداوند شرط کند که اگر هنگام حجگزاری مانعی برایش پیش آید، حج را به عُمره تبدیل کند یا از احرام خارج شود. مستند این حکم، حدیثهایی از پیامبر(ص)[۱۹۰] و امامان(ع)[۱۹۱] است که به این کار سفارش کردهاند.[۱۹۲] ثمره این کار، خروج از احرام هنگام بروز مانع، ساقط شدن قربانی[۱۹۳] و حتی به نظر برخی، ساقط شدن قضای حج در سال بعد و دستکم بهرهمندی آن فرد از پاداش الهی است.[۱۹۴] برخی از فقیهان امامی به استناد فرمان عام آیه ۱۹۷ سوره بقره که قربانی را بر همگان واجب کرده و نیز بر پایه اصل احتیاط، قربانیکردن را همچنان لازم میشمرند.[۱۹۵] به نظر شماری دیگر، قربانی تنها از عهده کسی که آن را همراه ندارد، ساقط میشود.[۱۹۶] بسیاری از فقیهان امامی به استناد روایات،[۱۹۷] قضای حج را در این صورت ساقط نمیدانند.[۱۹۸] به تصریح برخی از فقیهان امامی[۱۹۹] و اهل سنت[۲۰۰] اشتراط قلبی با خداوند کافی نیست و بر زبان آوردن آن نیز لازم است؛ ولی برخی نیت قلبی را کافی دانستهاند.[۲۰۱] برخی از فقیهان اهل سنت صحت اشتراط و آثار فقهی آن را باور ندارند.[۲۰۲]
- بر زبان آوردن نیت احرام: فقیهان امامی[۲۰۳] بر پایه روایات[۲۰۴] و نیز برخی از فقیهان اهل سنت[۲۰۵] بر زبان آوردن نیت احرام را مستحب شمردهاند. شماری از فقیهان اهل سنت تلفظ را جایز یا مکروه دانسته و حتی برخی بر زبان جاری نکردن آن را مستحب قلمداد کردهاند؛[۲۰۶]، با این استدلال که نیت از عبادات قلبی است و پنهان ماندنش بهتر است.[۲۰۷]
- پوشیدن لباس سفید و پنبهای: به باور فقیهان امامی، پوشیدن لباس پنبهای و سفید برای احرامگزار مستحب است.[۲۰۸] به نظر برخی فقیهان اهل سنت، مستحب است لباس احرام سفید و نو و دست کم نظیف و پاکیزه باشد.[۲۰۹]
- آشکار و بلند بودن تَلبیَه: بیشتر فقیهان امامی به استناد روایات،[۲۱۰] جهر یا آشکار بودن تَلبیَه را برای مردان مستحب شمردهاند.[۲۱۱] برخی دیگر با استناد به تعابیر احادیث[۲۱۲] این کار را واجب دانستهاند.[۲۱۳] به نظر فقیهان شیعه و اهل سنت، بلند بودن تلبیه در آغاز احرام و نیز پس از آن، برای مردان مستحب است؛[۲۱۴] زیرا در برخی حدیثهای نبوی، مسلمانان به تلبیه با صدای بلند مأمور شدهاند[۲۱۵] و حجی که تلبیه احرامش چنین باشد، برترین حج شمرده شده است.[۲۱۶]
- تکرار تَلبیَه: به باور فقیهان شیعه و اهل سنت، تکرار فراوان تلبیه در همه حالات، از جمله هنگام بالا رفتن از بلندی یا فرود آمدن از آن، پس از هر نماز، هنگام سحر، در صورت تغییر حالت مانند بیدار شدن از خواب، و نیز در دیدار با آشنایان و همراهان مستحب است.[۲۱۷] مالک بن انس استحباب در مورد اخیر را باور ندارد.[۲۱۸] مستند این حکم، احادیث پیامبر(ص)[۲۱۹] و امامان(ع)[۲۲۰] است. به نظر فقیهان امامی، کسی که بیرون از مکه برای عُمره مُحرِم شده، تا هنگام مشاهده خانههای مکه، تکرار تلبیه برایش مستحب است.[۲۲۱] فقیهان اهل سنت نهایت زمان آن را هنگام ورود به حرم یا مشاهده کعبه یا آغاز طواف دانستهاند.[۲۲۲] درباره زمان قطع تلبیه در حج تَمَتُّع نیز دیدگاههایی گوناگون در مذاهب فقهی یافت میشود.
- دعا هنگام احرام: در حالات گوناگون احرام، دعاهایی خاص مستحب به شمار رفته است؛ از جمله هنگام پوشیدن لباس احرام[۲۲۳] و پس از پوشیدن آن،[۲۲۴] هنگام محرم شدن[۲۲۵] و پس از تَلبیَه.[۲۲۶]
- صلوات بر پیامبر(ص): به نظر برخی از فقیهان شیعه و اهل سنت[۲۲۷] صلوات فرستادن بر پیامبر اسلام(ص) پس از تلبیه مستحب است. از مستندهای این نظر، آیه ۴ سوره انشراح است که به جایگاه بلند یاد پیامبر اشاره دارد: وَرَفَعنَا لَک ذِکرَک. برخی این آیه را درباره ضرورت یادکرد نام پیامبر(ص) همراه نام خدا میدانند.[۲۲۸]
افزون بر آن چه یاد شد، برخی فقیهان اهل سنت مستحباتی دیگر را برای احرام برشمردهاند؛ همچون: رو به قبله بودن هنگام احرام،[۲۲۹] قرار دادن دو انگشت در گوش هنگام تَلبیَه[۲۳۰] و درخواست بهرهمندی از رضوان الهی و بهشت، پس از تلبیه.[۲۳۱]
مُحَرَّمات احرام
هنگام احرام، برخی کارها بر مُحرِم حرام میشود که از آنها به «تُروک احرام»[۲۳۲] یا «مَحظورات احرام»[۲۳۳] تعبیر شده است. برخی از این مُحَرَّمات ویژه مردان، شماری مختص زنان و بسیاری ازآنها مشترک میان مردان و زنان است.[۲۳۴] در شمارش این محرمات در منابع فقهی اختلافاتی به چشم میخورد. در دیدگاه مشهور فقیهان امامی[۲۳۵] و برخی از فقیهان اهل سنت[۲۳۶] از محرمات بیستگانه سخن رفته است. آراء دیگری نیز در میان فقیهان شیعه و اهل سنت یافت میشود؛ از جمله: ۷،[۲۳۷] ،۹[۲۳۸] ،۱۰[۲۳۹]، ۱۴، ۱۸، ۲۳، [۲۴۰] ۲۴، [۲۴۱] ۲۵، [۲۴۲] ۲۶[۲۴۳] و ۳۰.[۲۴۴] مهمترین سبب اختلاف نظر در شمار محرمات، به ویژه میان فقیهان شیعه و اهل سنت، اختلاف در اصل حلالبودن یا حُرمت برخی از اعمال است. اهل سنت برخی از کارهایی را که فقیهان شیعه حرام دانستهاند، حلال میشمارند و به عکس. نیز برخی از فقیهان شماری از این محرمات را با عناوین کلی یاد کردهاند و برخی دیگر آنها را بهگونه تفصیلی برشمردهاند. این محرمات به اختصار عبارتند از:
- مُحَرَّمات مشترک میان مردان و زنان
- شکار (صید) حیوانات خشکی. به اتفاق شیعه[۲۴۵] و اهل سنت[۲۴۶] شکار حیوانات خشکی بر محرم حرام است.
- آمیزش. هرگونه مباشرت جنسی، خواه با همسر باشد یا دیگری، با انسان باشد یا حیوان، برای محرم حرام است.[۲۴۷]
- فُسوق. در برخی حدیثهای امامان شیعه(ع) فسوق به دروغ و دشنام معنا شده است؛[۲۴۸] هرچند برخی مقصود از آن را مطلق گناه شمردهاند.[۲۴۹]
- جدال.[۲۵۰] مقصود از جدال، در باور فقیهان امامی، سوگند خوردن به خدا برای پیروزی بر طرف مقابل است، با گفتن جملاتی مخصوص.[۲۵۱] فقیهان اهل سنت مقصود از آن را تخاصم، مجادله و تفاخر دانستهاند.[۲۵۲]
- التذاذ جنسی. به نظر فقیهان امامی و اهل سنت، هرگونه لذتجویی جنسی بر محرم حرام است.[۲۵۳]
- استمناء یا خودارضایی.[۲۵۴]
- عقد ازدواج. به نظر فقیهان امامی و برخی فقیهان اهل سنت، عقد ازدواج بر مُحرِم حرام است؛ خواه ولی باشد و خواه وکیل[۲۵۵] و برای خودش باشد یا دیگری.[۲۵۶] برخی از فقیهان اهل سنت آن را جایز شمردهاند.[۲۵۷]
- ازاله مو (زدودن یا قطعکردن مو از سر یا بدن خود یا دیگری.[۲۵۸]
- کندن یا کوتاهکردن ناخن.[۲۵۹]
- استعمال بوی خوش. بهره بردن از بوی خوش، خواه با بوییدن و خواه مالیدن آن به بدن، برای محرم حرام است.[۲۶۰]
- روغن مالیدن. به نظر همه فقیهان امامی و بیشتر فقیهان اهل سنت، مالیدن روغن معطر[۲۶۱] و به نظر مشهور فقیهان امامی و برخی از فقیهان اهل سنت، مالیدن روغن غیر معطر به بدن نیز حرام است.[۲۶۲] برخی فقیهان تنها کاربرد آن را در سر ممنوع کردهاند.[۲۶۳]
- کندن درختان و گیاهان حرم، جز موارد خاص.
- کشتن جانوران روی بدن. به نظر مشهور فقیهان امامی[۲۶۴] و برخی از فقیهان اهل سنت[۲۶۵] کشتن جانوران بدن مانند پشه و شپش بر محرم حرام است. اندکی از فقیهان شیعه و برخی از اهل سنت، این کار را مکروه شمردهاند.[۲۶۶]
- سرمه کشیدن. به نظر برخی از فقیهان امامی[۲۶۷] و اهل سنت[۲۶۸] استفاده از سرمه معطر و غیر معطر بر محرم حرام است؛ هرچند بعضی آن را مباح دانستهاند.[۲۶۹]
- حمل سلاح. به نظر مشهور فقیهان شیعه، جز در موارد ضروری، حمل سلاح بر محرم حرام است.[۲۷۰] شماری از فقیهان این کار را مکروه شمردهاند.[۲۷۱]
- نگاهکردن در آینه. به باور مشهور فقیهان شیعه و برخی از فقیهان اهل سنت، نگاهکردن در آینه بر محرم حرام[۲۷۲] و به نظر برخی دیگر، مکروه است.[۲۷۳]
- کشیدن دندان. به نظر مشهور فقیهان امامی[۲۷۴] و برخی فقیهان اهل سنت[۲۷۵] کشیدن دندان بر محرم، حرام و به نظر برخی، جایز است.[۲۷۶]
- بیرونآوردن خون. به نظر بسیاری از فقیهان شیعه و برخی از فقیهان اهل سنت، بیرون آوردن اختیاری خون بر محرم حرام است؛[۲۷۷] هرچند با خاراندن بدن یا مسواک زدن باشد.[۲۷۸] برخی از فقیهان این کار را مکروه یا مباح شمردهاند.[۲۷۹]
برخی دیگر از محرمات احرام به فتوای برخی فقیهان عبارتاند از: زینت کردن،[۲۸۰] فروبردن سر در آب،[۲۸۱] غسلکردن به قصد خنک شدن[۲۸۲] و غسل دادن شخص محرم با کافور پس از مرگ.[۲۸۳]
- مُحَرَّمات مخصوص مردان
- پوشیدن لباس دوخته. به اتفاق فقیهان شیعه[۲۸۴] و اهل سنت[۲۸۵] پوشیدن لباس دوخته در حال احرام بر مردان حرام است؛ خواه پیراهن باشد و خواه شلوار. برخی فقیهان شیعه این کار را برای زنان نیز جایز ندانستهاند.[۲۸۶]
- پوشاندن سر. پوشاندن سر به اجماع فقیهان شیعه[۲۸۷] و اهل سنت[۲۸۸] بر مردان حرام است.[۲۸۹]
- زیر سایه رفتن. به اجماع فقیهان امامی[۲۹۰] و برخی از مذاهب اهل سنت[۲۹۱] زیر سایه رفتن مردان در حال احرام حرام است. به باور برخی از فقیهان اهل سنت، این کار برای مردان جایز است.[۲۹۲]
- پوشاندن روی پا. به نظر فقیهان امامی[۲۹۳] و بسیاری از فقیهان اهل سنت، پوشاندن روی پا به طور کامل، بر مردان حرام است.[۲۹۴]
- استفاده از انگشتر. به باور فقیهان امامی، استفاده از انگشتر برای زینت، نه برای رعایت استحباب، بر مردان حرام است.[۲۹۵]
- مُحَرَّمات مخصوص زنان
- پوشاندن صورت. به اجماع فقیهان شیعه[۲۹۶] و اهل سنت[۲۹۷] پوشاندن صورت بر زنان در حال احرام، حرام است.
- بهره گرفتن از زیورآلات. به باور فقیهان امامی[۲۹۸] و برخی از فقیهان اهل سنت[۲۹۹] استفاده از زیورآلات بر زنان محرم به قصد زینت، حرام و از دید برخی از فقیهان اهل سنت، مکروه یا مباح است.[۳۰۰]
- پوشیدن دستکش. به نظر فقیهان امامی[۳۰۱] و اهل سنت[۳۰۲] پوشیدن دستکش بر زنان حرام و به نظر برخی دیگر مباح است.[۳۰۳]
انجام آگاهانه هر یک از این مُحَرَّمات، کفاره دارد. اما اگر این کار از روی سهو یا خطا و یا فراموشی انجام گیرد، کفاره ندارد، جز شکار (صید) که هر چند با سهو یا فراموشی انجام شود، کفاره دارد.[۳۰۴]
مکروهات احرام
انجام دادن برخی کارها برای احرامگزار مکروه به شمار رفته است؛ از جمله:
- حمام رفتن: به اجماع فقیهان امامی[۳۰۵] و برخی فقیهان اهل سنت[۳۰۶] به استناد روایات، حمام رفتن برای محرم مکروه است. برخی از فقیهان امامی[۳۰۷] و بیشتر فقیهان اهل سنت[۳۰۸] با استناد به اصل اباحه و نیز سیره پیامبر(ص) و صحابه[۳۰۹] و حدیثهای امامان(ع)[۳۱۰] این کار را مکروه ندانستهاند.
- ساییدن بدن: فقیهان امامی[۳۱۱] و برخی از فقیهان اهل سنت[۳۱۲] برطرفکردن آلودگیهای بدن با ساییدن را برای مُحرم مکروه شمردهاند؛ زیرا ممکن است این کار سبب خونریزی یا زدودن مو شود که از مُحَرَّمات احرام به شمار میروند.[۳۱۳] برخی از فقیهان اهل سنت با استناد به سیره پیامبر(ص) و روش صحابه، این کار را جایز دانستهاند.[۳۱۴]
- بهره گرفتن از گیاهان خوشبو: به نظر برخی از فقیهان امامی[۳۱۵] و اهل سنت[۳۱۶] بهره گرفتن از همه یا بعضی از گیاهان خوشبو، به استناد روایات[۳۱۷] بر محرم مکروه است؛ زیرا مایه بهرهمندی از آسایش و لذت میشود که با فلسفه احرام ناسازگار است.[۳۱۸] برخی فقیهان به پشتوانه حدیثهایی که بهگونه مطلق استعمال بوی خوش را نهی کرده، استفاده از این گیاهان را حرام شمردهاند.[۳۱۹]
- اِحتِباء: از دید فقیهان امامی، به پشتوانه روایات،[۳۲۰] احتباء در حال احرام یا برای محرم در مسجدالحرام کراهت دارد. احتباء به معنای نشستن و بالا بردن دو ساق پا و جمعکردن آن به سمت شکم، به کمک دستان یا پارچه است.[۳۲۱]
- کشتی گرفتن: برخی از فقیهان امامی[۳۲۲] بر پایه روایات، کشتی گرفتن را بر محرم مکروه شمردهاند، با این استدلال که ممکن است به مجروح شدن فرد یا زدودن مو بینجامد که در حال احرام ممنوع است.[۳۲۳]
- خواستگاری: به نظر بیشتر فقیهان امامی[۳۲۴] و اهل سنت[۳۲۵] خواستگاریکردن برای محرم مکروه است؛ خواه مرد باشد یا زن و خواه خواستگاری برای خود وی یا دیگری انجام گیرد.[۳۲۶] مستند این حکم، احادیث پیامبر(ص) و امامان(ع)[۳۲۷] است. برخی از فقیهان این کار را حرام دانستهاند.[۳۲۸]
- لبیک گفتن در پاسخ افراد: به نظر فقیهان امامی و بر پایه حدیثهایی، لبیک گفتن در پاسخ کسی که مُحرم را فراخوانده، مکروه است.[۳۲۹] امامان(ع) سفارش کردهاند که مُحرم در پاسخ دیگری، تعبیر «یا سعد» را به کار بَرَد؛[۳۳۰] زیرا او در مقام لبیک گفتن به خداوند است و شریککردن دیگران در آن شایسته نیست.[۳۳۱]
- احرام در لباس آلوده: فقیهان امامی، به استناد حدیثی[۳۳۲] احرام در لباس آلوده و چرکین را مکروه شمردهاند.[۳۳۳] این کراهتْ ویژه آغاز احرام است و اگر لباس در اثنای احرام چرکین شود، بهتر است شستن آن تا زمان تَحَلُّل به تأخیر افتد.[۳۳۴] فقیهان اهل سنت نیز نو بودن و پاکیزگی لباس احرام در آغاز احرام را از مستحبات آن دانستهاند.[۳۳۵]
- احرام در لباس رنگی، به ویژه لباس سیاه: به نظر مشهور فقیهان امامی[۳۳۶] و برخی از فقیهان اهل سنت[۳۳۷] احرام در لباس رنگی به استناد روایات[۳۳۸] مکروه است. شماری از فقیهان امامی به پشتوانه احادیث،[۳۳۹] محرم شدن در لباس سبز یا هر رنگ دیگر جز سیاه را جایز میدانند.[۳۴۰] برخی از فقیهان امامی با استناد به ظاهر روایات، احرام در لباس سیاه را حرام دانستهاند.[۳۴۱] شماری از فقیهان اهل سنت بر آنند که این کار تنها برای کسانی مکروه است که الگو و مقتدای دیگران هستند.[۳۴۲]
- خوابیدن بر بستر رنگی یا زرد: فقیهان امامی با استناد به احادیثی[۳۴۳] خوابیدن بر بستر رنگی و بالش زرد را مکروه دانستهاند؛[۳۴۴] زیرا این کار مایه رفاه و تنآسایی به شمار میرود که با فلسفه احرام سازگاری ندارد.[۳۴۵]
- حنازدن: از دید مشهور فقیهان امامی و برخی از اهل سنت، بهرهگیری از حنا در حال احرام[۳۴۶] و نیز پیش از آن، اگر اثرش تا آن هنگام بماند،[۳۴۷] با استناد به احادیثی[۳۴۸] مکروه است. برخی فقیهان امامی به پشتوانه روایات دیگر و از آن رو که حنابستن زینت به شمار میرود و هر زینتی بر مُحرِم حرام است، این کار را حرام شمردهاند.[۳۴۹] شماری از فقیهان اهل سنت این کار را مستحب دانستهاند.[۳۵۰]
فقیهان شیعه و اهل سنت کارهایی دیگر را نیز در شمار مکروهات احرام یاد کردهاند؛ از جمله: احرام در لباس راهراه، نقاب زدن برای زن احرامگزار،[۳۵۱] شستن سر با سِدْر و خَطْمی[۳۵۲] بسیار مسواک زدن، گفتن سخنان بیهوده، شستن بدن با آب سرد، شعر خواندن،[۳۵۳] نگاهکردن در آینه، بیرون آوردن خون از بدن،[۳۵۴] حمل سلاح در موارد غیر ضرور،[۳۵۵] شستن لباس احرام تا زمان تَحَلُّل،[۳۵۶] حجامتکردن در غیر ضرورت،[۳۵۷] پوشیدن لباس شهرت،[۳۵۸] فروش لباس احرام حتی پس از پایان اعمال،[۳۵۹] خوردن لقمه غذایی که به دست همسر یا کنیز آن فرد آماده شده باشد،[۳۶۰] فروبردن سر در آب[۳۶۱] همراه داشتن حیوان شکاری،[۳۶۲] خوردن از گوشت صید،[۳۶۳] خاراندن سر با ناخن،[۳۶۴] سرمه کشیدن،[۳۶۵] خوردن روغنهای خوشبو،[۳۶۶] نشستن نزد عطر فروش[۳۶۷] و قرار دادن عطر در پارچه و بوییدن آن.[۳۶۸]
خروج از احرام
بیرون رفتن از احرام به دو صورت انجام میپذیرد: ۱. اضطراری و غیراختیاری؛ بدین سان که موانع بیرونی همچون دشمن یا بروز بیماری و عوارض کهولت مانع انجام یا اتمام حج و عُمره شود. در این حال، مُحرِم میتواند با شرایطی از احرام خارج شود. ۲. اختیاری و با پایان یافتن همه یا برخی از واجبات عمره یا حج. در هر یک از اقسام احرام، خروج مرحلهای یا کامل از حالت احرام، به گونهای خاص تحقق مییابد:
- عُمره مُفرَده: به نظر فقیهان امامی، در عمره مفرده، پس از حَلق یا تقصیر، محرم از احرام بیرون میآید و جز کامیابی جنسی همه مُحَرَّمات بر او حلال میشوند.[۳۶۹] پس از گزاردن طواف نساء و نماز طواف، محرم به طور کامل از احرام خارج میشود.[۳۷۰] به نظر فقیهان اهل سنت، پس از حَلق یا تقصیر، تَحَلُّل کامل صورت میگیرد.[۳۷۱]
- عمره تَمَتُّع: به نظر فقیهان امامی[۳۷۲] پس از تقصیر و به نظر فقیهان اهل سنت[۳۷۳] پس از تقصیر یا حَلق، احرام خاتمه مییابد و همه محرمات آن حلال میشوند.
- حج: به نظر مشهور فقیهان امامی، پس از حلق و قربانی در روز عید قربان، همه محرمات جز استعمال بوی خوش و کامیابی جنسی بر احرامگزار حلال میشود. پس از طواف حج و نماز طواف و سعی، بهره گرفتن از بوی خوش نیز بر او حلال میگردد و با انجام دادن طواف نساء، به طور کامل از احرام بیرون میآید.[۳۷۴] فقیهان اهل سنت دو مرحله را برای خروج از احرام حج باور دارند: به نظر برخی از فقیهان اهل سنت، پس از رَمی جَمَرَه عَقَبَه و قربانی و حلق یا تقصیر، همه محرمات جز کامیابی جنسی یا کامیابی و بهره گرفتن از بوی خوش و یا این دو و شکارکردن (صید) بر محرم حلال میگردد. برخی دیگر میگویند: پس از کارهای یاد شده و طواف اِفاضه، همه محرمات حلال میگردند و فرد به طور کامل از احرام خارج میشود.[۳۷۵]
پیوند به بیرون
پانویس
- ↑ الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۷؛ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۵؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۲۲، «حرم».
- ↑ الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۷؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۱۳۴، «حرم».
- ↑ العین، ج۳، ص۲۲۱-۲۲۲؛ الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۷.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۵؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۲۳.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۶؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۵۶؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۹۷-۱۹۹.
- ↑ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۲۴؛ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۳۵۸.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۶؛ حواشی الشروانی، ج۴، ص۵۰.
- ↑ جامع المدارک، ج۲، ص۳۷۸؛ المعتمد، ج۲، ص۴۷۸، «کتاب الحج».
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۳۹؛ الحدائق، ج۱۴، ص۴۷۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۶؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱.
- ↑ معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص۳۳.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۳۶۰؛ المقنعه، ص۴۳۱-۴۳۲.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۵۹۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۷.
- ↑ سوره مائده، آیههای ۱ و ۹۵.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۶؛ مجمع الفائده، ج۶، ص۱۷۵.
- ↑ المجموع، ج۸، ص۲۶۵؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۰.
- ↑ المحاسن، ج۲، ص۳۳۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۵.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۲۷۴؛ عیون اخبار الرضا۷، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۳۶؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۷۸.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۰۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۲۹.
- ↑ صحیح البخاری، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۷؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۷.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۵۷؛ الکاشف، ج۱، ص۲۹۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۵، ص۱۰۶؛ المفصل، ج۲، ص۳۵۷.
- ↑ جامع البیان، ج۲، ص۴۰۱؛ الدر المنثور، ج۳، ص۷۵.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۶؛ مجمع الفائده، ج۶، ص۱۷۵.
- ↑ المجموع، ج۸، ص۲۶۵؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۰.
- ↑ النهایه، ص۲۷۲.
- ↑ النهایه، ص۲۷۳؛ المعتبر، ج۲، ص۸۰۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۱۹۸.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۴۴؛ تهذیب، ج۵، ص۵۶.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۵۸.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۱۹۸؛ المعتمد، ج۲، ص۴۳۹، «کتاب الحج».
- ↑ المعتبر، ج۲، ص۸۰۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۶-۲۱۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۷۴؛ البحر الرائق، ج۳، ص۸۵.
- ↑ سنن الدارقطنی، ج۲، ص۲۱۵؛ السنن الکبری، ج۵، ص۳۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۷؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۴.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۶۵۹؛ وسائل الشیعه، ج۴، ص۳۷۳.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۶۰، ۱۷۶.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۶۸؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۰۰.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۶۸؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۳۱؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۰۰.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۸؛ کشف الغطاء، ج۴، ص۵۳۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۸؛ المجموع، ج۷، ص۱۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۵.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۱۶۵؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۱۰۴.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۳۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۸؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۴۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۷.
- ↑ مجمع الفائده، ج۶، ص۱۶۵؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۶، ص۲۳۲.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۶؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۷؛ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۶۹.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۶۴؛ المغنی، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۷.
- ↑ فقه القرآن، ج۱، ص۳۱۹؛ زبدة البیان، ص۲۲۳.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۷۹؛ تهذیب، ج۵، ص۱۶۵.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۱۲۳.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۶-۳۷۷؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۷۶؛ المغنی، ج۳، ص۲۱۷.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۶۸؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۷۸.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۷؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۷۶.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۱؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۴۸.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۲.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۱۶۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۶؛ الحدائق، ج۱۵، ص۱۲۵.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۱۶۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰۵.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۱۲۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۸؛ المجموع، ج۷، ص۱۵؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۶.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۶؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۷.
- ↑ کتاب الحج، گلپایگانی، ج۲، ص۳۵۶-۳۵۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰۲؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۹۱.
- ↑ قواعد الاحکام، ج۱، ص۴۲۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۴۸.
- ↑ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۲۱۹؛ معتمد العروة الوثقی، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴.
- ↑ جامع المقاصد، ج۳، ص۱۷۱؛ مجمع الفائده، ج۷، ص۳۹۳.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۹۸؛ ریاض المسائل، ج۶، ص۳۵۰.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۱۲-۱۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۶.
- ↑ السنن الکبری، ج۵، ص۱۷۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۰.
- ↑ الام، ج۲، ص۱۵۵.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۳۷؛ مجمع الفائده، ج۷، ص۳۹۲.
- ↑ المعتمد، ج۲، ص۱۷۰، «کتاب الحج»؛ مناسک الحج، سیستانی، ص۶۳.
- ↑ الام، ج۲، ص۱۵۷؛ الخلاف، ج۲، ص۲۶۰؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۱۱۰؛ المعتمد، ج۲، ص۲۴۲، «کتاب الحج».
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۱۳۶؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۳۴؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۷.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۱۱؛ المعتمد، ج۲، ص۲۴۲، «کتاب الحج»؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج۱، ص۶۲.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۱۱۰؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۱۲.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۲۸۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۹۰-۱۹۴.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۵۹؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۲۳.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۵۹؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۰.
- ↑ الانتصار، ص۲۳۶-۲۳۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۰.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۱۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۱۸۶؛ الحدائق، ج۱۴، ص۳۵۲-۳۵۳.
- ↑ المقنعه، ص۴۰۷-۴۰۸؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۵۰؛ الدروس، ج۱، ص۴۱۵.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۱۴؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۲۳.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۰۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۱۵۹.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۴۱۵؛ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۶۵۰.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۵۹؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۱؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۶۵.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۵۹؛ فتح العزیز، ج۷، ص۷۵؛ المغنی، ج۳، ص۲۲۴.
- ↑ البحر الرائق، ج۲، ص۶۴۷.
- ↑ جامع المقاصد، ج۳، ص۱۶۰؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۲۷.
- ↑ النهایه، ص۲۰۹؛ الخلاف، ج۲، ص۲۸۶؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۱.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۰۰.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۲؛ تهذیب، ج۵، ص۵۲؛الخلاف، ج۲، ص۲۸۶، ۳۷۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۱۹۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۵؛ المجموع، ج۷، ص۲۰۰؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۲۵.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۶۷؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۲۲.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۴۹.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۰؛ کشف الرموز، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۰؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۳۴.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۰؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۳۴؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۴-۶۷۵.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۰؛ کشف الرموز، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۵۹؛ کشف اللثام، ج۵، ص۲۵۵.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۸؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۴.
- ↑ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۳۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۲؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ المعتبر، ج۲، ص۷۸۱؛ کشف اللثام، ج۵، ص۲۶۵.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۰۷؛ کشف اللثام، ج۵، ص۲۶۵-۲۶۶.
- ↑ ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۸۶؛ جامع المقاصد، ج۳، ص۱۶۵؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۶، ص۳۲۱.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۱۶؛ المهذب، ج۱، ص۲۱۹؛ الوسیله، ص۱۶۱.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۵۹-۱۶۰؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۰۰؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۶۳.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۰۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۹.
- ↑ السنن الکبری، ج۵، ص۵؛ المغنی، ج۳، ص۲۴۸-۲۴۹.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۰۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۳؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۵.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۸.
- ↑ قواعد الاحکام، ج۱، ص۴۱۹؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۱.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۶؛ المجموع، ج۷، ص۲۱۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۴۵؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۶۱؛ مناسک الحج، گلپایگانی، ص۷۷.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۴۵؛ الحدائق، ج۱۵، ص۷۶؛ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ نک: کشف اللثام، ج۵، ص۲۷۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۳۴.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۷۶؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۸۹.
- ↑ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۵۸۰؛ کفایة الاحکام، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۴۳۰-۴۳۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۶؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۶۳.
- ↑ بدایة المجتهد، ج۱، ص۲۷۰؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۱۴۸؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۰۰؛ المغنی، ج۳، ص۲۵۴؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۱-۲۱۸۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۹۲؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۵۶؛ البحر الرائق، ج۲، ص۵۶۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۷؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۰۹.
- ↑ کشف اللثام، ج۵، ص۲۶۹؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۱۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۴۴۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۰۱.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۶۶؛ سلسلة الینابیع، ج۸، ص۶۹۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۷۰؛سلسلة الینابیع، ج۷، ص۲۲۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۷۱؛ المعتمد، ج۵، ص۴۶۴، «کتاب الحج».
- ↑ الکافی، ج۴، ص۴۴۱؛ تهذیب، ج۵، ص۴۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۲؛ الروضة البهیه، ج۲، ص۲۲۸.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۲؛ الحدائق، ج۱۵، ص۶.
- ↑ کشف اللثام، ج۵، ص۲۴۶؛ المعتمد، ج۵، ص۴۶۴، «کتاب الحج».
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۶؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۸.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۶۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۲۲-۳۲۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۲؛ المجموع، ج۷، ص۲۲۰.
- ↑ سنن الترمذی، ج۲، ص۱۶۳؛ السنن الکبری، ج۵، ص۳۳.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۰۸؛ تهذیب، ج۵، ص۶۲.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۳؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۸-۲۱۸۹.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۳؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۴۰-۲۴۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۳.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۵۱؛ الحدائق، ج۱۵، ص۱۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۴۲؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۸؛ تهذیب، ج۵، ص۶۳.
- ↑ السرائر، ج۱، ص۵۳۰؛ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۶۷.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۷-۳۲۹؛ تهذیب، ج۵، ص۷۱.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۷۹؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۴-۲۲۵؛ الدروس، ج۱، ص۳۴۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۷۹؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۵۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۵؛ ریاض المسائل، ج۶، ص۲۲۸.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۳؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۵۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۹؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۹۰.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۵۴؛ کشف اللثام، ج۵، ص۲۵۲.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۴؛ تهذیب، ج۵، ص۱۶۸.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۷۴؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۵۴.
- ↑ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۵۴.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۰؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۷۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۹؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۳.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۲۶؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۷۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۰؛ ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۸۵؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۹۰.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۲۶۰؛ سنن ابی داود، ج۱، ص۳۹۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۹؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۹۰.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۰؛ جامع المدارک، ج۲، ص۳۷۶.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۱۵؛ الدروس، ج۱، ص۳۴۳؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۹۰.
- ↑ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۹.
- ↑ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۴۸.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۴۵؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۷؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۹.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۴۴؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۷؛ المجموع، ج۷، ص۲۲۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۸۷؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۷.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۲۲۴؛ الکافی، ج۴، ص۳۴۳؛ تهذیب، ج۵، ص۶۹.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۸۸؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۰؛ المجموع، ج۷، ص۲۱۹؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۲.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۰؛ المجموع، ج۷، ص۲۱۹؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۴۸.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۲؛ الحدائق، ج۱۵، ص۱۰۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۳؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۴.
- ↑ صحیح البخاری، ج۶، ص۱۲۳؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۲۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۵۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۸-۲۵۹؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۴.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۴۳۰-۴۳۱؛ المغنی، ج۳، ص۲۴۳.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۸۷؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۶۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۴۳۱؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۶۵-۶۶.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۹۰؛ الحدائق، ج۱۵، ص۱۰۳.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۸۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۰؛ ریاض المسائل، ج۶، ص۲۸۷.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۲-۵۷۳؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۸۱.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۶؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۵؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۸۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۶.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۴۳۱؛ المغنی، ج۳، ص۲۴۴.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۱۰۹؛ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۳۷۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۰.
- ↑ اعانة الطالبین، ج۲، ص۳۲۴.
- ↑ مواهب الجلیل، ج۴، ص۵۵؛ حواشی الشروانی، ج۴، ص۵۵.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۹؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۲.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۵۶؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۴۹.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۶، ۴۵۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۱؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۵۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۵۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۵۴؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۶۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۰.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۵۶؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۷۷.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۷۷؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۷۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۵۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۷۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۵۹.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۵۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۶؛ تهذیب، ج۵، ص۹۱.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۹۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۴.
- ↑ الام، ج۷، ص۲۶۹؛ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۳۰؛ المغنی، ج۳، ص۴۱۸؛ فتح العزیز، ج۷، ص۳۸۱.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۲۷؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۴۲؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۶۶.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۶۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۴۹-۲۵۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۸۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۲.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۲.
- ↑ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۵۰؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۸۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۶۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۲؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۶۹.
- ↑ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۱۸؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۶۱.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۳۸.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۳؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۰۳.
- ↑ نک: حواشی الشروانی، ج۴، ص۱۵۹.
- ↑ اعانة الطالبین، ج۲، ص۳۵۹؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۳۱.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۲؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۸۹.
- ↑ الاقناع، ج۱، ص۲۳۷؛ حواشی الشروانی، ج۴، ص۱۵۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۸۶؛ فقه الصادق، ج۱۰، ص۳۲۸.
- ↑ الحج و العمره، ص۱۸۷؛ الموسوعة الفقهیة المیسره، ج۱، ص۳۱۱.
- ↑ المعتمد، ج۳، ص۳۶۰، «کتاب الحج»؛ مناسک الحج، سیستانی، ص۱۰۲.
- ↑ مناسک الحج، وحید خراسانی، ص۸۷.
- ↑ الروضة البهیه، ج۲، ص۲۳۶.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۳؛ المعتمد، ج۳، ص۳۵۸، «کتاب الحج».
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۸۵؛ المغنی، ج۳، ص۲۸۶.
- ↑ النهایه، ص۲۱۸؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۲۰۶؛ المجموع، ج۷، ص۲۹۰؛ المغنی، ج۳، ص۲۶۴.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۲۹۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۶۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۴۴؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۰؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۳۱۸.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۳؛ البحر الرائق، ج۲، ص۵۶۶.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۳؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۸۰۸.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۵؛ البحر الرائق، ج۲، ص۵۶۶.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۵؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۸۰؛ الدروس، ج۱، ص۳۶۸.
- ↑ الاقناع، ج۱، ص۲۳۹؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۵۲۲؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۰۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۸۲-۳۸۳؛ الاقناع، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۸۳؛ اعانة الطالبین، ج۲، ص۳۶۱.
- ↑ بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۷؛ الجوهر النقی، ج۷، ص۲۱۰.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۴۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۴۵؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۹۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۵۴-۳۵۵؛ الاقناع، ج۱، ص۲۳۹؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۹۰.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۲۲؛ المغنی، ج۳، ص۲۹۳؛ المجموع، ج۷، ص۲۸۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۲؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۰؛ تحریر الاحکام، ج۲، ص۳۵؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۱؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۷؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۶۲؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۹۶.
- ↑ بدایة المجتهد، ج۱، ص۲۶۵؛ المغنی، ج۳، ص۲۶۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۷؛ کشاف القناع، ج۲، ص۵۱۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۴؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۶.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۳؛ مغنی المحتاج، ج۳، ص۴۰۰؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۳؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۴-۳۲۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۳؛ المعتمد، ج۴، ص۲۶۱، «کتاب الحج».
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۹۸؛ الحدائق، ج۱۵، ص۴۵۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۴۸.
- ↑ المحلی، ج۷، ص۲۴۷؛ الخلاف، ج۲، ص۳۱۹؛ المجموع، ج۷، ص۳۵۸.
- ↑ الروضة البهیه، ج۲، ص۳۶۱؛ المعتمد، ج۴، ص۴۲، «کتاب الحج».
- ↑ المحلی، ج۷، ص۲۴۸؛ فقه السنه، ج۱، ص۶۶۷.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۲۴؛ البحر الرائق، ج۲، ص۵۷۰؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۳۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۷۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۰۷؛ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۲۷.
- ↑ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۶۵؛ کشف اللثام، ج۵، ص۳۵۹.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۷۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۵۷-۳۵۸؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۹۵؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۲۴.
- ↑ تعالیق مبسوطه، ج۱۰، ص۲۲۷؛ کلمة التقوی، ج۳، ص۳۲۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۳۹؛ مناسک الحج، سیستانی، ص۱۰۲.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۸۳؛ کشف اللثام، ج۵، ص۳۲۰.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۱؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ المبسوط،سرخسی، ج۴، ص۱۲۵؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۲۹؛ الاقناع، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۴۲؛ الاقناع، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۸۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۳۰؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۹.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۷؛ المغنی، ج۳، ص۳۰۲؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۳۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۲؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۳۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۳۰.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۴۷۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۹۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۸۲؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۰۸.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۸۲؛ المجموع، ج۷، ص۳۵۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۹۸؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۲.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۵۸؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۷۲؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۲.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۹؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۴۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۳۷؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۵۹.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۷؛ المجموع، ج۷، ص۲۵۰؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۳۲۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۷۱.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۹.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۲۸؛ المجموع، ج۱۸، ص۱۸۹.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۹۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۲.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۵۴؛ المغنی، ج۳، ص۳۱۰.
- ↑ المغنی، ج۲، ص۳۰۹؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۵۴؛ اعانة الطالبین، ج۲، ص۳۶۷.
- ↑ السرائر، ج۱، ص۵۴۸؛ فقه الصادق، ج۹، ص۱۵۳.
- ↑ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۶۰۳؛ کفایة الاحکام، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۹.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۱۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۶۲.
- ↑ الام، ج۲، ص۱۵۹؛ المحلی، ج۷، ص۲۴۶؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۳؛ عمدة القاری، ج۱۰، ص۲۰۱.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۶۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۵۷.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۷۹؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۲.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۵۹؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۶، ص۴۶۰.
- ↑ الام، ج۲، ص۲۲۵-۲۲۶؛ المحلی، ج۷، ص۲۴۶؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۶؛ الدروس، ج۱، ص۳۷۳.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۵۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۳.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۵۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۴.
- ↑ کفایة الاحکام، ج۱، ص۳۰۷؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۶۵؛ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۵۱.
- ↑ معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص۳۱؛ معجم لغة الفقهاء، ص۴۵.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۵۱.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۸۸؛ کفایة الاحکام، ج۱، ص۳۰۷.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۴؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۸۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۴.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۸۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۴؛ کشف اللثام، ج۵، ص۳۳۹؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۱۶.
- ↑ المحلی، ج۷، ص۱۹۸؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۸۴.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۳۷؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۱.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۱؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۲.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۶؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۷۷.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۳۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۴۲.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۸۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۷.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۴۴؛ المغنی، ج۳، ص۲۲۶؛ المجموع، ج۷، ص۲۱۷.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۵.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۱۷.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۵۵۳-۵۵۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۳-۴۲۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۴۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۳۵.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۲؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۰۱.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۸۲.
- ↑ مختصر خلیل، ص۷۱؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۱۳.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۴۱؛ تهذیب، ج۵، ص۶۸.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۴۱.
- ↑ مختصر خلیل، ص۷۱؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۷.
- ↑ الشرح الکبیر، ج۳، ص۳۲۷؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۶؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۶۰.
- ↑ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۶۸؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۷۷.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۵۶؛ تهذیب، ج۵، ص۳۰۰.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۶؛ ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۹۶.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۰؛ کشاف القناع، ج۲، ص۵۲۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۶؛ الحدائق، ج۷، ص۱۴۲.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۳۶۳؛ الدروس، ج۱، ص۳۸۸.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۸۸؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۶۳-۵۶۷.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۱۹؛ المجموع، ج۷، ص۳۵۸؛ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۴۴-۴۷.
- ↑ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۶۰۲.
- ↑ السرائر، ج۱، ص۵۴۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۱۵؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۰۷.
- ↑ مناسک الحج، وحید خراسانی، ص۱۹۶.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۴.
- ↑ المقنعه، ص۴۳۴؛ الدروس، ج۱، ص۴۹۴.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۹۸؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۴۲۳.
- ↑ المحلی، ج۷، ص۲۵۰.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۳۵۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۱۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۴؛ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۵۹۱.
- ↑ نک: المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۶؛ الخلاف، ج۲، ص۳۰۷؛ کشف اللثام، ج۵، ص۳۴۷.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۰۷.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۴۷؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۶۷.
- ↑ ریاض المسائل، ج۶، ص۵۱۵؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۶۷.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۵۰۵؛ الموسوعة الفقهیه، ج۲، ص۱۷۶.
- ↑ الحدائق، ج۱۶، ص۲۹۶-۳۰۵؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۵۳.
- ↑ الموسوعة الفقهیه، ج۲، ص۱۷۶.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۴۷-۳۴۸؛ الحدائق، ج۱۷، ص۲۵۰.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۲۸۹-۲۲۹۰؛ الموسوعة الفقهیه، ج۲، ص۱۷۵-۱۷۶.
منابع
- احکام القرآن: الجصاص (درگذشت ۳۷۰ق)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- احیاء علوم الدین: الغزالی (درگذشت ۵۰۵ق)، بیروت، دار الکتب العربی.
- اخبار مکه: الازرقی (درگذشت ۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
- اسرار و معارف حج: معاونت امور روحانیون، دار الحدیث، ۱۳۸۶ش.
- اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (درگذشت ۱۳۱۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
- الاقناع: الشربینی (درگذشت ۹۷۷ق)، بیروت، دار المعرفه.
- الام: الشافعی (درگذشت ۲۰۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
- الانتصار: السید المرتضی (درگذشت ۴۳۶ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
- ایضاح الفوائد: محمد بن الحسن بن یوسف الحلی (درگذشت ۷۷۱ق)، به کوشش اشتهاردی و دیگران، قم، العلمیه، ۱۳۸۷ق.
- بحار الانوار: المجلسی (درگذشت ۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- البحر الرائق: ابونجیم المصری (درگذشت ۹۷۰ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
- بدائع الصنائع: علاء الدین الکاشانی (درگذشت ۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
- بدایة المجتهد: ابن رشد القرطبی (درگذشت ۵۹۵ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت ۷۷۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- تاج العروس: الزبیدی (درگذشت ۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت ۳۱۰ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت ۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
- تحریر الاحکام الشرعیه: العلامة الحلی (درگذشت ۷۲۶ق)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق۷، ۱۴۲۰ق.
- تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (درگذشت ۷۲۶ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۴ق.
- تعالیق مبسوطه: محمد اسحاق الفیاض، محلاتی.
- التفسیر الکاشف: المغنیه، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۱م.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (درگذشت ۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (درگذشت ۶۰۶ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
- تهذیب الاحکام: الطوسی (درگذشت ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
- جامع احادیث الشیعه: اسماعیل معزی ملایری، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۹۹ق.
- جامع البیان: الطبری (درگذشت ۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- جامع المدارک: سید احمد الخوانساری (درگذشت ۱۴۰۵ق)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۰۵ق.
- جامع المقاصد: الکرکی (درگذشت ۹۴۰ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۱ق.
- جواهر الکلام: النجفی (درگذشت ۱۲۶۶ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- الجوهر النقی: الماردینی (۷۵۰ ق)، دار الفکر.
- الحج و العمرة فی الکتاب و السنه: الری شهری، قم، دار الحدیث، ۱۳۷۶ش.
- الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (درگذشت ۱۱۸۶ق)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش.
- حواشی الشروانی و العبادی: الشروانی (درگذشت ۱۳۰۱ق) و العبادی (درگذشت ۹۹۴ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- الخلاف: الطوسی (درگذشت ۴۶۰ق)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
- الدر المنثور: السیوطی (درگذشت ۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
- الدروس الشرعیه: الشهید الاول (درگذشت ۷۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
- ذخیرة المعاد: محمد باقر السبزواری (درگذشت ۱۰۹۰ق)، آل البیت:.
- الروضة البهیه: الشهید الثانی (درگذشت ۹۶۵ق)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، ۱۴۱۰ق.
- روضة الطالبین: النووی (درگذشت ۶۷۶ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- ریاض المسائل: سید علی الطباطبائی (درگذشت ۱۲۳۱ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
- زبدة البیان: المقدس الاردبیلی (درگذشت ۹۹۳ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
- سبل السلام: الکحلانی (درگذشت ۱۱۸۲ق)، مصر، مصطفی البابی، ۱۳۷۹ق.
- السرائر: ابن ادریس (درگذشت ۵۹۸ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
- سلسلة الینابیع الفقهیه: علی اصغر مروارید، بیروت، فقه الشیعه، ۱۴۱۳ق.
- سنن ابن ماجه: ابن ماجه (درگذشت ۲۷۵ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
- سنن ابیداود: السجستانی (درگذشت ۲۷۵ق)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
- سنن الترمذی: الترمذی (درگذشت ۲۷۹ق)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
- سنن الدارقطنی: الدارقطنی (درگذشت ۳۸۵ق)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
- السنن الکبری: البیهقی (درگذشت ۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر.
- الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (درگذشت ۶۸۲ق)، بیروت، دار الکتاب العربی.
- شرائع الاسلام: المحقق الحلی (درگذشت ۶۷۶ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، ۱۴۰۹ق.
- الصحاح: الجوهری (درگذشت ۳۹۳ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
- صحیح البخاری: البخاری (درگذشت ۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
- صحیح مسلم: مسلم (درگذشت ۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر.
- صهبای حج: جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۷ش.
- العروة الوثقی: سید محمد کاظم یزدی (درگذشت ۱۳۳۷ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۰ق.
- علل الشرایع: الصدوق (درگذشت ۳۸۱ق)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
- عمدة القاری: العینی (درگذشت ۸۵۵ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- العین: خلیل (درگذشت ۱۷۵ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
- عیون اخبار الرضا۷: الصدوق (درگذشت ۳۸۱ق)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
- فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (درگذشت ۶۲۳ق)، دار الفکر.
- الفقه الاسلامی و ادلته: وهبة الزحیلی، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
- فقه السنه: سید سابق، بیروت، دار الکتاب العربی.
- فقه الصادق۷: سید محمد صادق روحانی، قم، دار الکتاب، ۱۴۱۳ق.
- فقه القرآن: الراوندی (درگذشت ۵۷۳ق)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ق.
- قواعد الاحکام: العلامة الحلی (درگذشت ۷۲۶ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
- الکافی: الکلینی (درگذشت ۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
- کتاب الحج: تقریر بحث الگلپایگانی، الصابری، قم، الخیام، ۱۴۰۰ق.
- کتاب الحج: محاضرات الخوئی (درگذشت ۱۴۱۳ق)، الخلخالی، قم، مدرسة دارالعلم، ۱۴۱۰ق.
- الکشاف: الزمخشری (درگذشت ۵۳۸ق)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
- کشاف القناع: منصور البهوتی (درگذشت ۱۰۵۱ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
- کشف الرموز: الفاضل الآبی (درگذشت ۶۹۰ق)، به کوشش اشتهاردی و یزدی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۸ق.
- کشف الغطاء: کاشف الغطاء (درگذشت ۱۲۲۷ق)، اصفهان، مهدوی.
- کشف اللثام: الفاضل الهندی (درگذشت ۱۱۳۷ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
- کفایة الاحکام (کفایة الفقه): محمد باقر السبزواری (درگذشت ۱۰۹۰ق)، به کوشش الواعظی، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۳ق.
- کلمة التقوی (فتاوی): محمد امین زین الدین، قم، مهر، ۱۴۱۳ق.
- لسان العرب: ابن منظور (درگذشت ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
- المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (درگذشت ۴۶۰ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
- المبسوط: السرخسی (درگذشت ۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت ۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
- مجمع الزوائد: الهیثمی (درگذشت ۸۰۷ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
- مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (درگذشت ۹۹۳ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
- المجموع شرح المهذب: النووی (درگذشت ۶۷۶ق)، دار الفکر.
- المحاسن: ابن خالد البرقی (درگذشت ۲۷۴ق)، به کوشش حسینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۲۶ش.
- المحلی بالآثار: ابن حزم الاندلسی (درگذشت ۴۵۶ق)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دار الفکر.
- مختصر خلیل: محمد بن یوسف (درگذشت ۸۹۷ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
- مختلف الشیعه: العلامة الحلی (درگذشت ۷۲۶ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
- مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (درگذشت ۱۰۰۹ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۰ق.
- المدونة الکبری: مالک بن انس (درگذشت ۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعاده.
- مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (درگذشت ۹۶۵ق)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
- مستدرک الوسائل: النوری (درگذشت ۱۳۲۰ق)، بیروت، آل البیت:، ۱۴۰۸ق.
- مستمسک العروة الوثقی: سید محسن حکیم (درگذشت ۱۳۹۰ق)، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.
- مستند الشیعه: احمد النراقی (درگذشت ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۵ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (درگذشت ۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
- المعتبر: المحقق الحلی (درگذشت ۶۷۶ق)، مؤسسة سید الشهداء، ۱۳۶۳ش.
- معتمد العروة الوثقی: محاضرات الخوئی (درگذشت ۱۴۱۳ق)، الخلخالی، قم، مدرسة دارالعلم، ۱۴۰۴ق.
- المعتمد فی شرح المناسک: محاضرات الخوئی (درگذشت ۱۴۱۳ق)، الخلخالی، قم، مدرسة دارالعلم، ۱۴۱۰ق.
- معجم الفاظ الفقه الجعفری: احمد فتحالله، الدمام، ۱۴۱۵ق.
- معجم لغة الفقهاء: محمد قلعهجی، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۸ق.
- معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (درگذشت ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
- مغنی المحتاج: محمد الشربینی (درگذشت ۹۷۷ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
- المغنی: عبدالله بن قدامه (درگذشت ۶۲۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- المفصل: جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۶م.
- المقنعه: المفید (درگذشت ۴۱۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
- من لا یحضره الفقیه: الصدوق (درگذشت ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
- مناسک الحج: السیستانی، قم، چاپخانه شهید، ۱۴۱۳ق.
- مناسک الحج: وحید الخراسانی.
- منتهی المطلب: العلامة الحلی (درگذشت ۷۲۶ق)، چاپ سنگی.
- مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (درگذشت ۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
- موسوعة الفقه الاسلامی: مؤسسة دائرة معارف الفقه الاسلامی، ۱۴۲۸ق.
- الموسوعة الفقهیة المیسره: محمد علی الانصاری، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
- المهذب: القاضی ابن البراج (درگذشت ۴۸۱ق)، به کوشش مؤسسة سیدالشهداء۷، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۶ق.
- المیزان: الطباطبایی (درگذشت ۱۴۰۲ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
- النهایه: الطوسی (درگذشت ۴۶۰ق)، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۰ق.
- وسائل الشیعه: الحر العاملی (درگذشت ۱۱۰۴ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۲ق.
- الوسیلة الی نیل الفضیله: ابن حمزه (درگذشت ۵۶۰ق)، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق.